فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله آلبرت انیشتین

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله آلبرت انیشتین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 مقدمه مطالب:
آلبرت انیشتین در سال 1879 میلادی در اولم آلمان متولد شد. در سال 1905 چهار گزارش که تعریف مجددی را بر مطالعات در رشته فیزیک ارائه می نمود چاپ کرد . همچنین در سال 1933 با به قدرت رسیدن هیتلر آمریکا را برای زندگی خود انتخاب کرد . در آخر در سال 1955 میلادی در پرنیستن دار فانی را وداع گفت.

«آلبرت انیشتین ، معمار دنیای (دینامیک ) تصور ما را از طبیعت تغییر داد.»
«هندسه ی مقدس»
در سالهای اول زندگی وی در آلمان نشان چندانی از نبوغ در وی مشاهده نشده تا سه سالگی زبان به سخن نگشوده بود . در نوجوانی تحت یک دوره ی آموزشی مذهبی قرار گرفت ولی با پرداختن به علم ،‌فلسفه و ریاضیات را جایگزین آن کرد. او شیفتهی کتاب الفبای ریاضیات یعنی همان « کتابچه ی هندسه ی مقدس» شده بود که مراحل و روشهای آن نه در آزمایشگاه بلکه در ذهن و صورت می پذیرفت. در این زمینه شکل امواج نور را از نظر بیننده ای که در طول آن حرکت می کند در ذهن خود مجسم کرد. پس از ورشکستگی پدر و عزیمت به شمال ایتالیا مدرسه را ترک گفت. یک سال از عمر خود را در سفر گذرانید و پس از آن به انسیتتوی فدرال تکنولوژی سوئیس مستقر در زور یخ ملحق گردید. در امتحان ورودی این انستیتو مردود و پس از یکسال مطالعه مجددا پذیرفته شد.
در دانشگاه به ارائه مقاله و خواندن مطالب مورد علاقه خود می پرداخت تا آنجا که یکی از معلمان او را « سگ تنبل » نامیده بود. در رشته خود فارغ التحصیل ولی در احراز پست آموزشی در دانشگاه با شکست روبرو شد در بیست و سه سالگی به سمت ممتحن یکی از ادارات سوئیس در برن به کارگمارده شد. عنوان کارشناس فنی درجه سر و حقوق متوسطش 675 دلار در سال بود . این پست به او اجازه داد تا با یکی از همکلاسیانش به نام میلوا ماریک اهل صربستان ازدواج کرده و بدین وسیله فرصتی یافت تا به علم فیزیک بپردازد.
در این رشته موارد بسیاری برای سنجش و آزمایش وجود داشت زیرا به مدت دو قرن قوانین اصلی حرکت و جاذبه توسط اسحاق نیوتن مطرح شده و در بین مردم انتشار لازم را یافته بود. موارد موجود برای توصیف حرکتهای نجومی دینامیک گازها و دیگر پدیده های فیزیکی روزانه از حد کافی فراتر بود. ولی در دهه 1880 ابراز پدیده های دیگری را به ویژه در فیزیک نور کشف کرد که با قوانین نیوتن در تضاد قرار داشت . تا پیش از آن بنا به گفته ی نیوتن چنین فرض می شد که نور تشکیل یافته از ذرات نیست بلکه یک موج است . دانشمندان برای اثبات فیزیکی نیوتن از وجود ماده ای به ئام اتر که تصور می کردند برای انتقال امواج نور از هوا لازم است خبر می دادند ولی آزمایشات متعدد ثابت کرد در این زمینه ماده ای به نام اتر وجود ندارد از این رو در مشکلی پیچیده گرفتار آمده و در اعتماد خود به قوانین نیوتن و نتایج آزمایشات او دچار تردید شد نه آنها بیست سال در این فضای خالی از اتر شناور گردیدند.
انیشتین در سال 1905 چهار گزارش کاری خود را که به واسطه ی آن فضای خالی مذکور پر می شد به چاپ رسانید . او به این نتیجه دست یافته بود که اگر جسمی انرژی 1 را به صورت پرتو ساطح نماید جرمی معادل 2را از دست می دهد . بعدها تجربه خود را به صورت معادله کوتاه شده که از نظر سادگی با اولین نت های پنجم بتهوون شباهت داشت ارائه داد. در طی سالهای آتی همین فرمول ساده به عنوان اساس ساخت بمب اتم مورد استفاده قرار گرفت . سپس گزارشی را در خصوص حرکت براونی 3 که به واسطه ی آن در سال 1872 گیاه شناسی به نام رابرت براون حرکات تصادفی ذرات میکروسکوپی داخل سیالات را مورد بحث قرارداده بود به رشته تحریر در آورده و چنین مطرح نمود که ذرات مذکور در داخل مایع به وسیله ی جنبش دو بعدی مولکولها حلال حل می شوند . این عقیده بعد ها بسیاری از تردیدهای طبیعت اتمی مواد را حل کرد.
افکار منحرف
کارمند سوئیسی داستان ما تقریبا یک شبه به عنوان مشهورترین دانشمند جهان مطرح گردید به صورتی که دانشگاه ها برای استفاده از او با یکدیگر به رقابت می پرداختند ولی سرانجام به عنوان استاد انستیتوی کیسر ویلهم شهر وین مشغول به کار شد. در سال 1915 عقایدش را به صورت تئوری جامع نسبیت که از فرضیه ی انکار نور به واسطه ی نیروی جابه حمایت می کرد بیان داشت . این تئوری برای اولین بار در 29 مه 1919 در طول یک کسوف توسط منجم بریتانیایی به نام آرتورا دینگتون که به انکار نور ستارگان پی برده بود به صورت علمی اثبات گردید.
در دنیای انیشتین تنها چیزی که باقی می ماند سرعت نور است . تئوریهایی را که در ارتباط بین فضا زمان جرم و چگالی ارائه نمود منجر به اتخاذ نتایج نامشخصی در خصوص تاثیر سرعتهای به اصطلاح نسبی یعنی سرعتهای نزدیک به سرعت نور گردید . او در مثالی معروف دو برادر دو قلو را در نظر گرفت که اگر یکی سوار بر سفینه ای با سرعت فراتر از نور حرکت کند در بازگشت نسبت به برادر دیگر خود که در این مدت در زمین ساکن بوده است جوانتر خواهد بود.
انیشتین ، آرمان گرا ، سوسیالیست و طرفدار پر و پا قرص صلح و آرامش در رویداد جنگ جهانی اول بیانیه ای را در نکوهش جنگ امضا کرد . یهودیان آلمان ، او را عامل شکست خود در جنگ جهانی اول می دانستند و با توهین و ناسزا وی را مورد حمله و نکوهش قرار می دادند . کمی پس از ظهور هیتلر در سال 1933 یعنی مقارن با زمانی که در آمریکا به سر می برد ، عهده دار یکی از پست های انیستتوی جدیدی واقع در پرینتون گردید و تا پایان عمر هیچ گاه به المان بازنگشت .
او تحقیقات خود را بر روی هسته ی اتم ادامه داد. برای مشاهده ی هسته ی اتم استفاده از ابزاری چون دستگاه های کوانتومی مورد نیاز بود اصل نامشخص این تئوری مانند اینکه :« تصور مکان صحیح و دقیق اتم ها امکان پذیر نیست زیرا حتی نگاه کردن به آنها در وضعیتشان اختلال ایجاد می کند» انیشتین را با مشکل روبرو کرده بود زیرا مجبور نتایج آزمایشات خود را به صورت احتمالی و نه صد در صد بیان نماید . او همواره بر عدم اداره جهان به خود و وجود خدایی قدرتمند تاکید می کرد و این مسئله را بارها تکرار نمود تا آنجا که رقیب دانمار کیش با نام نیئلز بور چنین بیان داشت :« صحبت در مورد خدا و نحوه اداره ی گیتی توسط او کافی است ».
بمب:
در سال 1939 دو دوست انیشتین با نام های مائوزیلا رد و یوژن ویگز که جز آوارگان جنگی محسوب می شدند ، متوجه تلاش دانشمندان المانی در جستجوی راهی برای شکافتن اتم گردیدند . از این رو هر دو به سراغ او رفته و وی را راضی کردند تا نامه ای برای فرانکلین روز ولت تهیه کرده و او را از امکان ساخت بمب اتمی توسط نیروهای نازی آگاه نماید . این نامه از اهمیت بسیار برخوردار بود زیرا روز ولت را بر آن داشت تا برای راه اندازی پروژه ی مانهاتان که کار ساخت اولین موشکهای اتمی صورت پذیرفت سرمایه ی بسیاری را صرف نماید . بعدها وقتی دو بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی را ویران کرد پشیمانی و اندوه بسیاری را برای انیشتین به ارمغان آورد و در آخرین عملکرد خود 4 به گروه تشکیل یافته از دیگر محققان که برای ممنوعیت استفاده از بمبها و دیگر سلاحها ی گرم جنگی تلاش می کردند پیوست .
اگر چه عده ای معتقد بودند که نسلهای آینده انیشتین را مورد نکوهش قرارخواهند داد ولی با این وجود هنوز هم به عنوان یکی از برجسته ترین چهره ای جهان مطرح بوده و از او به عنوان نیوتن قرن بیستم که توانست علاوه بر اکتشافات خود راه را برای رویداد پیشرفتهای آتی در علم فیزیک هموارنماید یاد می شود . اگر چه شکافتن اتم توسط وی ساخته شدن بمب اتمی بر اساس آن یادواره تلخی از او به حساب می آید ، ولی استفاده بهینه از این نیروی لاینتاهی که در سالهای اخیر مشهور بوده است نیز میراث اوست.
برگزیده ی سخنان
«خداوند با کیهان تاس

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 15   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آلبرت انیشتین

دانلود مقاله تاریخچه نور

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله تاریخچه نور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

تعریف واقعی نور
تعریف دقیقی برای نور وجود ندارد، جسم شناخته شده یا مدل مشخص که شبیه آن باشد وجود ندارد. ولی لازم نیست فهم هر چیز بر شباهت مبتنی باشد. نظریه الکترومغناطیسی و نظریه کوانتومی با هم ایجاد یک نظریه نامتناقض و بدون ابهام می کنند که تمام پدیده‌های نوری را توجیه می کنند.
نظریه ماکسول درباره انتشار نور بحث می‌‌کند در حالیکه نظریه کوانتومی بر هم کنش نور و ماده یا جذب و نشر آن را شرح می‌‌دهد ازآمیختن این دو نظریه، نظریه جامعی که کوانتوم الکترو دینامیک نام دارد،شکل می‌‌گیرد. چون نظریه‌های الکترو مغناطیسی و کوانتومی علاوه بر پدیده‌های مربوط به تابش بسیاری از پدیده‌های دیگر را نیز تشریح می کنند منصفانه می‌‌توان فرض کرد که مشاهدات تجربی امروز را لااقل در قالب ریاضی جوابگو است. سرشت نور کاملاً شناخته شده است اما باز هم این پرسش هست که واقعیت نور چیست؟
گسترده طول موجی نور
نور گستره طول موجی وسیعی دارد چون با نور مرئی کار می‌‌کنیم اغلب تصاویر و محاسبات در این ناحیه از گستره الکترومغناطیسی انجام می‌‌گیرد امّا روش‌های مورد بحث می‌‌تواند در تمام ناحیه الکترومغناطیسی مورد استفاده قرار گیرند. ناحیه نور مرئی بر حسب طول موج از حدود 400 نانومتر (آبی) تا 700 نانومتر (قرمز) گسترده است که در وسط آن طول موج 555 نانومتر (نور زرد) که چشم انسان بیشترین حساسیت را نسبت به آن دارد یک ناحیه پیوسته که ناحیه مرئی را در بر می‌‌گیرد و تا فروسرخ دور گسترش می‌‌یابد. خواص نور و نحوه تولید سرعت نور در محیط‌های مختلف متفاوت است که بیشترین آن در خلاء و یا بطور تقریبی در هوا است. در داخل ماده به پارامترهای متفاوتی بر حسب حالت و خواص الکترومغناطیسی ماده وابسته است. به‌وسیله کاواک جسم سیاه می‌‌توان تمام ناحیه طول موجی نور را تولید نمود. در طبیعت در طول موج‌های مختلف مشاهده شده امّا مشهورترین آن نور سفید است که یک نور مرکبی از سایر طول موج هاست. تک طول موج‌ها آن را به‌وسیله لامپ‌های تخلیه الکتریکی که معرف طیف‌های اتمی موادی هستند که داخلشان تعبیه شده می‌‌توان تولید کرد.
ماهیت‌های متفاوت نور
ماهیت ذره‌ای
ایزاک نیوتن در کتاب خود در رساله‌ای درباره نور نوشت: پرتوهای نور ذرات کوچکی هستند که از یک جسم نورانی نشر می شوند. احتمالاً نیوتن نور را به این دلیل بصورت ذره در نظر گرفت که در محیط‌های همگن به نظر می‌‌رسد در امتداد خط مستقیم منتشر می شوند که این امر را قانون می‌‌نامند و یکی از مثالهای خوب برای توضیح آن بوجود آمدن سایه است.
ماهیت موجی
هم‌زمان با نیوتن، کریسیتان هویگنس (Christiaan Huygens)، (1695-1629) طرفدار توضیح دیگری بود که در آن حرکت نور به صورت موجی است و از چشمه‌های نوری به تمام جهات پخش می‌‌شود به خاطر داشته باشید که هویگنس با به کاربردن امواج اصلی و موجک‌های ثانوی قوانین بازتاب و شکست را تشریح کرد. حقایق دیگری که با تصور موجی بودن نور توجیه می شوند پدیده‌های تداخلی¬اند مانند به وجود آمدن فریزهای روشن و تاریک در اثر بازتاب نور از لایه‌های نازک و یا پراش نور در اطراف مانع.
ماهیت الکترومغناطیس
بیشتر به خاطر نبوغ جیمز کلارک ماکسول (James Clerk Maxwell)، ) (1879-1831) است که ما امروزه می‌‌دانیم نور نوعی انرژی الکترومغناطیسی است که معمولاً به عنوان امواج الکترومغناطیسی توصیف می‌‌شود. گسترده کامل امواج الکتروو مغناطیسی شامل: موج رادیویی، تابش فروسرخ، نور مرئی از قرمز تا بنفش، تابش فرابنفش، پرتو ایکس و پرتو گاما می‌‌باشد.

 

ماهیت کوانتومی نور
طبق نظریه مکانیک کوانتومی نور، که در دو دهه اول سده بیستم به وسیله پلانک و آلبرت انیشتین و بور برای اولین بار پیشنهاد شد، انرژی الکترو مغناطیسی کوانتیده است، یعنی جذب یا نشر انرژی میدان الکترو مغناطیسی به مقدارهای گسسته‌ای به نام "فوتون" انجام می‌‌گیرد.
نظریه مکملی
نظریه جدید نور شامل اصولی از تعاریف نیوتون و هویگنس است. بنابراین گفته می‌‌شود که نور خاصیت دو¬گانه‌ای دارد بر خی از پدیده‌ها مثل تداخل و پراش خاصیت موجی آن را نشان می‌‌دهد و برخی دیگر مانند پدیده فتوالکتریک، پدیده کامپتون و ... با خاصیت ذره‌ای نور قابل توضیح هستند.
پرتوهای دیگر:
فروسرخ: پرتو فروسرخ یا مادون قرمز تابشی است الکترومغناطیسی با طول موجی طولانی¬تر از نور مرئی اما کوتاهتر از تابش ریزموج. از آنجا که سرخ، رنگ نور مرئی با درازترین طول موج را تشکیل می‌دهد به این پرتو، فروسرخ یعنی پایین تر از سرخ می‌گویند.تابش فروسرخ طول موجی میان nm ۷۰۰ و nm1دارد.
گاما: با توجه به اینکه اشعه گاما دارای تشعشع الکترومغناطیسی است، آن فاقد بار و جرم سکون است. اشعه گاما موجب برهم¬کنشهای کولنی نمی‌گردد و لذا آنها برخلاف ذرات باردار بطور پیوسته انرژی از دست نمی‌دهند. معمولاً اشعه گاما تنها یک یا چند برهم¬کنش اتفاقی با الکترونها یا هسته‌های اتم‌های ماده جذب کننده احساس می‌کند. در این برهم¬کنش‌ها اشعه گاما یا بطور کامل ناپدید می‌‌گردد یا انرژی آن بطور قابل ملاحظه‌ای تغییر می‌یابد. اشعه گاما دارای بردهای مجزا نیست، به جای آن، شدت یک باری که اشعه گاما بطور پیوسته با عبور آن از میان ماده مطابق قانون نمایی جذب کاهش می‌یابد.فروپاشی گاما در فروپاشی گاما، هنگامی که یک هسته تحت گذارهایی از حالات برانگیخته بالاتر به حالات برانگیخته پایین‌تر یا حالت پایه آن می‌رود، تشعشع الکترومغناطیسی منتشر می‌گردد. معادله عمومی فروپاشی گاما بصورت زیر است:
AZX<--------*AZX + γ
که در آنX و *X به ترتیب نشان دهنده حالت پایه (غیر برانگیخته) و حالت با انرژی بالاتر است. قابل ذکر است که این فروپاشی با هیچ گونه تغییر در عدد جرمی (A) و عدد اتمی (Z) همراه نیست.
حالت برانگیخته هسته و حالت با انرژی پایین حاصل شده در اثر نشر پرتو گاما، فقط زمانی به عنوان ایزومر هسته‌ای در نظر گرفته می‌شود که نیمه عمر حالت برانگیخته به اندازه‌ای طولانی باشد که بتوان آن را به سادگی اندازه گیری نمود. زمانی که این حالت وجود داشته باشد، فروپاشی گاما به عنوان یک گذار ایزومری توصیف می‌گردد. اصطلاحات حالت نیمه پایدار یا حالت برانگیخته برای توصیف گونه‌ها در حالات انرژی بالاتر از حالت پایه نیز به کار می‌رود.
حالتهای فروپاشی گاما:
نشر اشعه گامای خالص: در این حالت فروپاشی گاما، اشعه گامای منتشر شده به‌وسیله یک هسته از یک فرآیند فروپاشی گاما برای کلیه گذارها بین ترازهای انرژی که محدوده انرژی آن معمولاً از 2 کیلو الکترون ولت تا 7 میلیون الکترون ولت است، تک انرژی است. این انرژی¬های گذارها بین حالت کوانتومی هسته بسیار نزدیک هستند. مقدار کمی از انرژی پس¬زنی هسته با هسته دختر (هسته نهایی) همراه است، ولی این انرژی معمولاً نسبت به انرژی اشعه گاما بسیار کوچک بوده و می‌توان از آن صرف¬نظر کرد.

 

حالت فروپاشی بصورت تبدیل داخلی: در این حالت فروپاشی، هسته برانگیخته با انتقال انرژی خود به یک الکترون اوربیتال برانگیخته می‌گردد، که سپس آن الکترون از اتم دفع می‌شود. اشعه گاما منتشر نمی‌شود. بلکه محصولات این فروپاشی هسته در حالت انرژی پایین یا پایه، الکترونهای اوژه، اشعه ایکس و الکترونهای تبدیل داخلی است. الکترونهای تبدیل داخلی تک انرژی هستند. انرژی آنها معادل انرژی گذار ترازهای هسته‌ای درگیر منهای انرژی پیوندی الکترون اتمی است.
با توجه به اینکه فروپاشی تبدیل داخلی منجر به ایجاد یک محل خالی در اوربیتال اتمی می‌شود، در نتیجه فرآیندهای نشر اشعه ایکس و نشر الکترون اوژه نیز رخ خواهد داد.

 

حالت فروپاشی بصورت جفت: برای گذارهای هسته‌ای با انرژی‌های بزرگ‌تر از 1.02 میلیون الکترون ولت تولید جفت اگر چه غیر معمول است اما یک حالت فروپاشی محسوب می‌شود. در این فرآیند، انرژی گذرا ابتدا برای بوجود آمدن یک جفت الکترون – پوزیترون و سپس برای دفع آنها از هسته بکار می‌رود.
انرژی جنبشی کل داده شده به جفت معادل اختلاف بین انرژی گذار و 1.02 میلیون الکترون ولت مورد نیاز برای تولید جفت است. پوزیترون تولید شده در این فرآیند نابود خواهد شد.

 

نور و امواج الکترومغناطیس
امروزه می دانیم که نور یک موج الکترمغناطیسی است و بخش بسیار کوچکی از طیف الکترمغناطیسی را تشکیل می دهد. بنابراین برای شناخت نور بایستی به بررسی امواج الکترومغناطیسی پرداخت. اما از آنجایی¬که مکانیک کلاسیک قادر به توضیح کامل امواج الکترومغناطیسی نیست، الزاماً بایستی به مکانیک کوانتوم مراجعه کرد. اما قبل از وارد شدن به مکانیک کوانتوم لازم است با برخی از خواص نور آشنا شد و دلیل نارسایی مکانیک کلاسیک را دانست. لذا در این فصل دانش نور را تا پیش از ارائه شدن رابطه¬ی مشهور پلانک بررسی می¬کنیم و در فصل جداگانه¬ای خواص امواج الکترومغناطیسی بعد از مکانیک کوانتوم و نسبیت بررسی خواهد شد.
خواص نور
نخستین مسئله¬ای که مهم جلوه می¬کرد این بود که نور چیست؟ از آنجایی¬که عامل دیدن بود و در تاریکی چیزی دیده نمی¬شد، سئوال این بود که نور چیست؟ چرا می¬بینیم و نور چگونه و توسط چه چیرزی تولید می¬شود؟ بالاخره این نظریه پیروز شد که نور توسط اجسام منیر نظیر خورشید و مشعل تولید می¬شود. بعد از آن مسئله انعکاس نور مورد توجه قرار گرفت و اینکه چرا برخی از اجسام بهتر از سایر اجسام نور را باز تابش می کنند؟ چرا نور از برخی اجسام عبور می¬کند و از برخی دیگر عبور نمی-کند؟ چرا نور علاوه بر آنکه سبب دیدن است موجب گرم شدن نیز می¬شود؟ نور چگونه منتقل می-شود؟ سرعت آن چقدر است؟ و سرانجام ماهیت نور و نحوه¬ی انتقال آن چیست؟
نخستین آزمایش مهم نور توسط نیوتن در سال 1666 انجام شد. وی یک دسته اشعه نور خورشید را که از شکاف باریکی وارد اتاق تاریکی شده بود، بطور مایل بر وجه یک منشور شیشه¬ای مثلث القاعده-ای تابانید. این دسته هنگام ورود در شیشه منحرف شد و سپس هنگام خروج از وجه دوم منشور باز هم در همان جهت منحرف شد.
نیوتن دسته اشعه خارج شده را بر یک پرده سفید انداخت. وی مشاهده کرد که به جای تشکیل یک لکه سفید نور، دسته اشعه در نوار رنگینی که به ترتیب مرکب از رنگهای سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی و بنفش است پراکنده شده است. نوار رنگینی را که از مولفه¬های نور تشکیل می¬شود، طیف می-نامند.

 

نیوتن نظر داد که نور از ذرات بسیار ریز -دانه¬ها- تشکیل می¬شود که با سرعت زیاد حرکت می¬کند. علاوه بر آن به نظر نیوتن نور در محیط غلیظ باسرعت بیشتری حرکت می¬کند. اگر نظر نیوتن در مورد سرعت نور درست می¬بود می¬بایست سرعت نور در شیشه بیشتر از هوا باشد که می¬دانیم درست نیست.
هویگنس در سال 1690 رساله¬ای در شرح نظریه موجی نور منتشر کرد. طبق اصل هویگنس حرکت نور به صورت موجی است و از چشمه¬های نوری به تمام جهات پخش می¬شود. هویگنس با به کاربردن امواج اصلی و موجک¬های ثانوی قوانین بازتاب و شکست را تشریح کرد. هویگنس نظر داد که سرعت نور در محیط¬های شکست دهنده کمتر از سرعت نور در هوا است که درست است.
پیروزی نظریه موجی نور
نظریه دانه¬ای نیوتن هرچند بعضی از سئوالات را پاسخ می¬گفت، اما باز هم پرسش¬هایی وجود داشت که این نظریه نمی¬توانست برای آنها جواب قانع کننده¬ای ارائه دهد. مثلاً چرا ذرات نور سبز از ذرات نور زرد بیشتر منحرف می شوند؟ چرا دو دسته اشعه¬ی نور می¬توانند بدون آنکه بر هم اثر بگذارند، از هم بگذرند؟
اما بر اساس نظریه موجی هویگنس، دو دسته اشعه¬ی نورانی می¬توانند بدون آنکه مزاحمتی برای هم فراهم کنند از یکدیگر بگریزند. هویگنس نمی¬دانست که نور موج عرضی است یا موج طولی و طول موج-های نور مرئی را نیز نمی¬دانست. ولی چون نور در خلاء نیز منتشر می¬شود، وی مجبور شد محیط یا رسانه حاملی برای انتشار این امواج در نظر بگیرد. هویگنس تصور می¬کرد که این امواج توسط اتر منتقل می شوند. به نظر وی اتر محیط و مایع خیلی سبکی است و همه جا، حتی میان ذرات ماده نیز وجود دارد.
نظریه هویگنس نیز بطور کامل رضایت بخش نبود، زیرا نمی¬توانست توضیح دهد که چرا سایه¬ی واضح تشکیل می¬شود، یا چرا امواج نور نمی¬توانند مانند امواج صوت از موانع بگذرند؟
نظریه¬ی موجی و دانه¬ای نور بیش از یکصد¬سال با هم مجادله کردند، اما نظریه¬ی دانه¬ای نیوتن بیشتر مورد قبول واقع شده بود، زیرا از یکطرف منطقی¬تر به¬نظر می¬رسید و از طرف دیگر با نام نیوتن همراه بود. با وجود این هر دو نظریه فاقد شواهد پشتوانه¬ای قوی بودند. تا آنکه بتدریج دلایلی بر موجی بودن نور ارائه گردید .
لئونارد اویلر فکر امواج دوره¬ای را تکمیل کرد، همچنین دلیل رنگ¬های گوناگون را مربوط به تفاوت طول موج آنها دانست و این گام بلندی بود. در سال 1800 ویلیام هرشل آزمایش بسیار ساده اما جالبی انجام داد. وی یک دسته اشعه¬ی نور خورشید را از منشور عبور داد و در ماورای انتهای سرخ طیف حاصل دماسنجی نصب کرد. جیوه در دما¬سنج بالا رفت، بدین ترتیب هرشل تابشی را کشف کرد که به تابش زیر قرمز مشهور شد.
در همین هنگام یوهان ویلهلم ریتر انتهای دیگر طیف را کشف کرد. وی دریافت که نیترات نقره که تحت تاثیر نور آبی یا بنفش به نقره¬ی فلزی تجزیه و رنگ آن تیره می¬شود، اگر در ورای طیف، در جایی¬که بنفش محو می¬شود، نیترات نقره قرار گیرد حتی زودتر تجزیه می¬شود. ریتر نوری را کشف کرد که ما اکنون آن را فوق بنفش می¬نامیم. بدین ترتیب هرشل و ریتر از مرزهای طیف مرئی گذشتند و در قلمروهای جدید تابش پا نهادند. در این هنگام دلایل جدیدی برای موجی بودن نور توسط یانگ و فرنل ارائه گردید.
در سال 1801 توماس یانگ دست به آزمایش بسیار مهمی زد. وی یک دسته اشعه¬ی باریک نور را از دو سوراخ نزدیک بهم گذرانید و بر پرده¬ای که در عقب این سوراخ نصب کرده بود تابانید. احتمال می¬رفت که اگر نور از ذرات تشکیل شده باشند، محل تلاقی دو دسته اشعه¬ای که از سوراخ¬ها عبور کرده¬اند، بر روی پرده روشن¬تر از جاهای دیگر باشد. اما نتیجه¬ای که یانگ به دست آورد چیزی دیگر بود. بر روی پرده یک گروه نوارهای روشن تشکیل شده بود که هر یک به وسیله¬ی یک نوار تاریک از دیگری جدا می¬شد. این پدیده به سهولت با نظریه موجی نور توضیح داده شد.
نوار روشن نشان دهنده¬ی تقویت امواج یکی از دسته¬ها به وسیله¬ی امواج دسته¬ی دیگر است. به گفته¬ی دیگر، هر جا که دو موج هم¬فاز شوند، بر یکدیگر افزوده می شوند و یکدیگر را تشدید می کنند. از طرف دیگر نوارهای تاریک نشان¬دهنده¬ی جاهایی است که امواج در فاز مقابلند، در نتیجه یکدیگر را خنثی می کنند. اگر چه یانگ بارها تاکید کرد که برداشت¬هایش ریشه در پژوهش¬های نیوتن دارد، اما به سختی مورد حمله قرار گرفت و نظریات وی خالی از هر گونه ارزش تلقی شد. با این وجود یانگ طول موج های متفاوت نور مرئی را اندازه گرفت.
در سال 1814 ژان فرنل بی¬خبر از کوشش¬های یانگ مفاهیم توصیف موجی هویگنس و اصل تداخل را با هم ترکیب کرد و اظهار داشت: ارتعاشات یک موج درخشان را در هر یک از نقاط آن می¬توان به عنوان مجموع حرکت¬های بنیادی دانست که به آن نقطه می¬رسند. بر اثر انتقادهای شدید طرفداران نیوتن، فرنل تاکیدی ریاضی یافت. وی توانست نقش¬های پراش ناشی از موانع و روزنه¬های گوناگون را محاسبه کند و به طور رضایت بخشی انتشار مستقیم نور را در محیط¬های همسان¬گرد و همگن توضیح دهد. بدین¬سان انتقاد عمده¬ی طرفداران نیوتن را نسبت به نظریه موجی بی¬اثر کند. هنگامیکه فرنل به تقدم یانگ در اصل تداخل پی¬برد، هرچند اندکی مایوس شد، اما نامه¬ای به یانگ نوشت و احساس آرامش خود را از هم رای بودن با او ابراز داشت.
قبل از ادامه¬ی بحث در مورد کارهای فرنل لازم است موج طولی و موج عرضی را تعریف کنیم. در موج طولی جهت انتشار با جهت ارتعاش یکی هستند. نظیر نوسان یک فنر. اما در موج عرضی جهت ارتعاش بر جهت انتشار عمود است، نظیر موج بر سطح آب که نوسان و انتشار عمود بر هم هستند.
فرنل تصور می¬کرد امواج نور، امواج طولی هستند. اما تصور موج طولی نمی¬توانست خاصیت قطبش نور را توجیه کند. فرنل و یانگ چندین سال با این مسئله درگیر بودند تا سرانجام یانگ اظهار داشت که ممکن است ارتعاش اتری همانند موجی در یک ریسمان عرضی باشد. ولی امواج عرضی انها در یک محیط مادی منتقل شوند. از طرفی دیگر با توجه به سرعت نور (که در آن¬زمان مقدار آن را نمی¬دانستند ولی می¬دانستند که فوق العاده زیاد است)، اتر نمی¬توانست گاز یا مایع باشد و باید جامد و در عین حال خیلی صلب باشد حتی می¬بایست صلب¬تر از فولاد باشد. از این گذشته اتر می¬بایست در تمام مواد نفوذ کند، یعنی نه تنها در فضا، بلکه باید در بتواند گازها، آب، شیشه و حتی در چشم¬ها نفوذ کند، زیرا نور وارد چشم نیز می¬شود. علاوه بر این اتر نبایستی هیچ¬گونه اصطکاکی داشته باشد و مانع بهم خوردن پلک¬ها گردد. با وجود این با تمام مشکلاتی که اتر داشت برای توجیه موجی بودن نور مورد قبول واقع شد. بدین ترتیب در سال 1825 نظریه موجی نور مورد قبول واقع شد و نظریه دانه¬ای نیوتن طرفداران چندانی نداشت.

 

ماکس کارل ارنست لودویگ پلانک
ماکس کارل ارنست لودویگ پلانک (۲۳ آوریل ۱۸۵۸ - ۴ اکتبر ۱۹۴۷) یکی از مهم‌ترین فیزیک‌دانان آلمان در سده ۱۹ میلادی و اوایل سده ۲۰ بود. او را «پدر نظریه کوانتوم» می‌شناسند.
زندگی
در ۲۳ آوریل سال ۱۸۵۸ در شهر کیل آلمان زاده شد وی فرزند ششم ویلهلم پلانک استاد علوم قضایی دانشگاه شهر بود افراد خانواده پلانک احترام زیادی برای آموزش و پرورش و فرهنگ و حفظ ارزشهای سنتی خانواده قائل بودند والدین همه¬ی آن خصوصیات را به فرزند انتقال داده بودند نامه‌های پلانک گوشه‌ای از زندگی خانواده¬اش را بازگو می¬کنند که در آنها سخن از گذرانیدن تابستان در تفرجگاه الدنای کنار دریای بالتیک و بازی کروکه روی چمن و از خواندن رمانهای والتر اسکات در هنگام شب و از به روی صحنه آوردن نمایش و موسیقی با شرکت افراد خانواده زیاد به میان می‌‌آید پلانک دوره دبیرستان را در گیمنازیوم مکسیمیلان شهر مونیخ گذرانید و در آنجا بود که به علاقه خود به علوم پی¬برد پلانک اعتبار و امتیاز تفهیم معنای قوانین فیزیک به خود برای اولین بار را به هرمان مولر دبیر ریاضی خویش می‌‌دهد.
پلانک یک تیزهوش استثنایی نبود دبیرانش در گیمنازیوم از لحاظ رتبه او را به شاگرد اولی نزدیک می‌‌دانستند اما او را در هیچ زمانی شاگرد اول نشناختند معلمان وی در او جز رفتار شخصی خوب و سختکوشی در کار نشانه‌ای که حاکی از تابناکی هوش یا وجود استعداد خاصی باشد، ندیدند.
به هر حال مهارتهای او در برخوردهای اجتماعی باید از گونه تراز اولی بوده باشد چرا که محبوب معلمان و همکلاسان خود بود. پلانک در پایان دوره گیمنازیوم خود در سال ۱۸۷۴ هنوز تصمیمی در زمینه انتخاب رشته برای آموزشهای بعدی خود نگرفته بود تا اینکه سرانجام ابتدا دانشجوی دوره کارشناسی دانشگاه مونیخ و چندی بعد دانشجوی آن دوره دانشگاه برلین شد وی به خواندن فیزیک عملی و ریاضیات پرداخت و در پی انتقال به دانشگاه برلین در کلاسهای فیزیکدانان مشهور آن روز هرمان فن هلمهولتز و گوستاو کی¬یرشهوف شرکت کرد پلانک علاقه خویش به ترمودینامیک را مدیون این دو استاد می‌‌دانست.
پلانک نظریه مکانیکی گرمای کلاوزیوس را به تفضیل مطالعه کرد و بعدها خاطر نشان ساخت که این مطالعه خصوصی چیزی بود که سرانجام وی را به فیزیک کشانید پلانک که تحت تأثیر کار و روشنی روش استدلال کلاوزیوس قرار گرفته بود رشته اصلی درس خود را ترمودینامیک انتخاب و بررسی در قانون دوم آن را موضوع تز دکترای سال ۱۸۷۹ خویش در دانشگاه مونیخ کرد. تز دکترای پلانک مروری بر دو اصل کلاسیک ترمودینامیک بود اصل اول، اصل بقای انرژی و اصل دوم مفهوم انتروپی (کمیتی که اندازه¬اش در تمام فرآیندهای فیزیکی حقیقی مدام در افزایش است) افکار پلانک در باره انتروپی و آزمایشهای پیشنهادی او در آن¬باره هیچکدام از راهنمایان دانشگاهی ممتاز او را تحت تأثیر قرار نداد استاد هلمهولتز او را اصلاٌ نخواند و کی¬یرشهوف هم آن را نخواند از آن خوشش نیامد حتی کلاوزیوس که منبع الهام او بود کمترین علاقه‌ای به موضوع نشان نداد. پلانک با آن واکنش استادان نسبت به پایان¬نامه¬ی دکترای خود با وقار و آرامش برخورد کرد و با اشتیاقی حتی بیش از پیش به کار برگشت. فارغ التحصیل شدن وی به سبب بیماری¬اش با دو سال تأخیر همراه بود اما درجه دکترایی که سرانجام در سال ۱۸۷۹ گرفت با رتبه ممتاز بود.
پلانک در سال ۱۸۸۰ با سمت دانشیاری به هیأت علمی دانشگاه مونیخ پیوست و ۵ سال پس از آن به مقام استادی دانشگاه کیل رسید استخدام به عنوان استاد غیر رسمی در دانشگاه کیل پلانک را به استفاده از استقلال علمی بیشتری برخوردار ساخت گوستاو کی¬یرشهوف استاد راهنمای قدیمی پلانک در سال ۱۸۸۹ در گذشت و کرسی استادی او در دانشگاه برلین خالی ماند و پلانک به جای کی¬یرشهوف به عنوان استاد¬یار و مدیر مؤسسه فیزیک نظری منصوب شد. پلانک در یکی از روزها که به یاد نداشته است در چه کلاسی از دانشگاه برلین درس دارد جلوی اتاق دفتر بخش ایستاده و از کارمندی نشانی محل برگزاری درس آن روز پروفسور پلانک را جویا می‌‌شود کارمند در جواب می‌‌گوید: آنجا مرو مرد جوان تو بسیار جوان¬تر از آن هستی که بتوانی درس پلانک، استاد فرهیخته ما را بفهمی.
پلانک در پی استقرار در کرسی استادی خویش توجه خود را معطوف پدیده تابش جسم سیاه مشکل روز فیزیک کلاسیک کرد که آن را نخستین بار کی¬یرشهوف به میان آورده بود. پلانک در سال ۱۹۰۰ به این نتیجه رسید که برای توضیح پدیده تابش جسم سیاه باید ایده کاملاً‌ جدیدی را پیش بکشد. وی این فکر را در میان نهاد که انرژی نیز مانند مادّه از آحاد یا بسته‌های کوچکی درست شده است. او آن آحاد را کوانتوم نام داد که کلمه‌ای مأخوذ از زبان لاتینی به معنی چقدر و جمع آن کوانتا بود، این فکر که با اصول و قوانین آن زمان وفق نمی‌کرد بالطبع مخالفانی بوجود آورد ولی این مخالفتها بیش از ۵ سال طول نکشید زیرا تئوری انیشتین که متکی به تئوری کوانتا بیان شد ارزش واقعی و حقیقی تئوری بیان شده به‌وسیله پلانک را معلوم نمود بعد از آن پلانک و انیشتین با یکدیگر مکاتباتی آغاز کردند که تا پایان عمر پلانک ادامه یافت و سبب همکاری¬های مهمی بین آنها در زمینه¬ی خواص نور نیز شد.
سهمی که پلانک در پیشبرد علم ادا کرد او را دانشمند دانشمندان کرد. او مورد احترام همکاران خود در همه¬ی حوزه¬های علمی و از همه ملیت¬های جهان بود. در سال ۱۹۱۸ که جایزه نوبل در فیزیک اعطاء می‌‌شد، آلبرت انیشتین، نیلز بوهر، ارنست رادرفورد و ورنر هایزنبرگ – که همه می‌‌توانستند خود مستحق کسب آن افتخار باشند – مناسبت را با توافق بدون شرط خویش تاریخی کرده و مستحق‌ترین شخص برای جایزه را پلانک دانستند بدین ترتیب پلانک به اخذ جایزه نوبل نائل آمد و استاد دانشگاه برلین گردید. همچنین شاهد تأسیس انجمن ماکس پلانک برای پیشبرد علم به جای انجمن قیصر ویلهلم که در سال ۱۹۱۱ پی افکنده شده بود گردید، خود او (از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۷) ریاست این انجمن را بر عهده داشت.
پلاک در روز ۴ اکتبر ۱۹۴۷ در ۹۲ سالگی در پی یک حمله قلبی درگذشت تاریخ او را به پاس دو کشف عمده اش به یاد خواهد داشت: کشف نظریه کوانتومی و کشف آلبرت انیشتین (انیشتین در سال ۱۹۴۸ در ستایشنامه‌ای که عنوان آن در رثاء ماکس پلانک بود چنین نوشت: انسان‌های زیادی عمر خود را وقف علم می¬کنند اما آنها همه به خاطر خود علم آن کار را نمی¬کنند عده‌ای برای آن معبد علم می‌‌آیند که علم به آنها بروز فرصت استعدادهای ویژه¬شان را می‌‌دهد برای این گروه علم گونه‌ای ورزش است که آنها از تمرین در آن به وجد می‌‌آیند مانند آن ورزشکاری که تمرین دادن به ماهیچه‌های قوی خود شاد می‌‌شود گروه دیگری از انسان‌ها به معبد علم برای عرضه توده مغز خود می‌‌آیند به آن امید که از آن کار بازده مفیدی بیندوزند. این عده تنها از آن رو سر از کار علمی در می‌‌آورند که شرایط گزینش حرفه انتخابی را به حسب اتفاق پیش روی آنها نهاده است اگر شرایط حاکم بر آن گزینش به گونه دیگری بود، آنها ممکن بود سیاستمدار یا مدبر تجاری بشوند چنانچه پیش آید که خدا فرشته‌ای از فرشتگان خود را برای بیرون راندن گروههایی که نام بردیم از معبد به پایین بفرستد، بیم آن دارم که معبد از بن خالی شود. با این حال هنوز شمار اندکی از عابدان در آن باقی خواهند ماند برخی از زمانهای گذشته و برخی از عصر خود ما. پلانک ما جای در گروه اخیر دارد و از این روست که ما همه او را دوست داریم).

 

پراش نور
وقتی جسم کدری میان یک پرده و یک چشمه نقطه‌ای نور قرار گیرد، سایه‌ای پیچیده متشکل از نواحی روشن و تاریک ایجاد می‌شود. این اثر به آسانی قابل رؤیت است، اما یک چشمه نسبتاً قوی ضروری است. لامپی با شدت زیاد که از یک سوراخ کوچک می‌درخشد، این کار را به خوبی انجام می‌دهد. اگر به نقش سایه حاصل از یک قلم ، تحت روشنایی یک چشمه نقطه‌ای نگاه کنید یک ناحیه روشن غیر¬معمولی در کناره خواهید دید.
حتی نواری با روشنایی ضعیف در وسط این سایه تشکیل می‌شود. به سایه‌ای که توسط دستتان در امتداد نور خورشید ایجاد می‌شود، نگاهی دقیق بیندازید. معمولاً پراش مربوط به موانع شفاف مورد نظر قرار نمی‌گیرد. هر چند اگر در شب رانندگی کرده باشید، در حالیکه چند قطره باران بر روی شیشه عینکتان نشسته باشد، فریزهای روشن و تاریک را مشاهده خواهید کرد.
تاریخچه
اولین مطالعه تفضیلی منتشر شده درباره انحراف نور از مسیر مستقیم توسط فرانسسیکو گریمالدی در قرن هفدهم انجام گرفت و آن را پراشه نامید.
انواع پراش
- پراش فرانهوفر
فرض کنید که یک مانع کدر حاوی یک روزنه کوچک داریم که امواج تخت حاصل از یک چشمه نقطه‌ای شکل خیلی دور (S) ، آن را روشن کرده است. صفحه¬ی مشاهده، پرده‌ای است موازات با مانع کدر ، دورتر بودن صفحه¬ی مشاهده به آرامی باعث تغییر پیوسته در فریزها می‌شود. در فاصله خیلی دور از مانع نقش تصویر شده بطور قابل ملاحظه‌ای پخش خواهدشد. بطوری که به روزنه واقعی بی‌شباهت است و یا شباهت اندکی با آن خواهد داشت. از آنجا به بعد حرکت دادن پرده تنها اندازه نقش پراش را تغییر می‌دهد ولی شکل آن را بدون تغییر می‌گذارد. این پراش را فرانهوفر یا پراش میدان- دور می‌گویند.
- پراش فرنهوفر تک شکاف
در این نمونه شکاف مستطیل شکل که پهنای کوچک و طول چند سانتی متردارد، در مقابل منبع نور قرار می‌گیرد. پرتوهای نور بعد از عبور از شکاف بر روی پرده، تشکیل تصویر می‌دهند، که قسمت مرکزی در مقایسه با کناره‌ها شدت بیشتری دارد. نقش‌های پراش در اطراف این ناحیه به¬وضوح دیده می‌شود و ضمن اینکه شدت نور با دور شدن از ناحیه مرکزی کاهش می‌یابد، نوارهای تاریک در بین نوارهای روشن قابل رؤیت است.
- شکاف دوگانه
در این نمونه مانع کدر که در مقابل نور قرار می‌گیرد از دو شکاف مستطیل شکل موازی تشکیل شده است. هر روزنه به خودی خود همان نقش پراش تک شکافی را روی پرده دید ایجاد خواهد کرد. در هر نقطه روی پرده سهم‌های مربوط به این دو شکاف روی هم می‌افتد. گرچه دامنه هر کدام از آنها اساساً باید باهم مساوی باشد، ممکن است اختلاف فاز قابل توجهی پیدا کنند. در داخل قله مرکزی پراش وجود خواهد داشت. ممکن است یک بیشینه تداخل و یک کمینه پراش با یک مقدار از زاویه انحراف از قسمت مرکزی متناظر باشند. در چنین حالتی نوری وجود ندارد که در آن موقعیت دقیق در تداخل شرکت کند و قله حذف شده را مرتبه گم شده می‌نامند.
- پراش فرنل
فرض کنید یک مانع کدر حاوی روزنه کوچک که اموج تخت حاصل از یک چشمه نقطه‌ای شکل خیلی دور (S) ، آن را روشن کرده است. در این حالت صفحه مشاهده پرده‌ای موازی با مانع است. در این شرایط یک تصویر از روزنه بر روی پرده می‌افتد، که علی‌رغم وجود برخی فریزهای جزئی در اطراف محیط آن ، به روشنی قابل تشخیص است. بتدریج که صفحه مشاهده از مانع دور می‌شود، تصویر روزنه گرچه هنوز به راحتی قابل تشخیص است، هرچه شکل مشخص‌تری به خود می‌گیرد، و این در حالی است که فریزها نمایان¬تر می¬شوند. این پدیده مشاهده شده پراش فرنل یا میدان- نزدیک نامیده می‌شود.
اصل بابینه
دو پرده پراشان را مکمل می‌گویند، هرگاه نواحی شفاف روی یک پرده با نواحی کدر پرده دیگر و بر عکس متناظر باشند. وقتی که دو پرده مکمل روی هم بیافتند، آشکار است که ترکیب آنها کاملاً کدر است.
توری پراش
آرایه‌ای تکراری از عناصر پراشان ، نظیر روزنه‌ها یا موانعی که اثر آنها ایجاد تغییرات متناوبی در فاز ، دامنه یا هر دوی آنها در یک موج خروجی است، یک توری پراش نامیده می‌شود. غالباً توری¬های تخت تراشه‌ای، یا شیارهایی تقریباً مستطیلی چنان سوار می¬شوند که بردار انتشار فرودی تقریباً بر هر یک از وجوه شیارها عمود باشند.
معرفت علمى همیشه در یک وضعیت پایا و در حال تغییر به سر مىبرد. در هر زمانى، شاهدى جدید براى فرضیه¬هاى علمى ارائه یا کشف مى¬شود که با فرضیه¬هایى که به مدت طولانى برقرار بوده¬اند، ممکن است متناقض باشد. یک مثال واضح، همان «نظریه نور» است. نظریه «نیوتن» اشاره بر این داشت که نور از ذره ها تشکیل شده است. اما در اوایل دهه 1800 نظریه موجى بودن نور توسط «توماس یونگ» (T.Young)، ارائه شد که خواص نور را (مانند خاصیت انکسار)، نسبت به نظریه ذره¬اى بودن نور، دقیق¬تر توضیح مى¬داد. این نظریه در قرن نوزدهم، نظریه غالب بود. بعدها مشاهدات دیگرى انجام شد که نظریه موجى بودن نور نمى توانست آنها را تبیین کند. این مجموعه مشاهدات جدید توسط نظریه کوانتوم «ماکس پلانک» (شامل اثر فتوالکتریک و حرکت براونى که از اینشتین است) کاملاً تبیین مى¬شد.
نظریه جدید درباره نور که در اولین دهه قرن بیستم ارائه شد، اشاره بر این دارد که نور هم خصوصیات ذره را دارد و هم خصوصیات موج را. زمانى که مى¬گوییم «نور یک ذره است» یا «نور یک موج است» در واقع به این اشاره داریم که خصوصیات نور شبیه موج یا ذره است اما نه موج¬هاى نور را مى¬بینیم و نه ذره¬هاى آن را مشاهده مى¬کنیم. اگر دو نظریه «نیوتن» و «یونگ» تنها براى پیش¬بینى¬کردن انواع خاصى از پدیده¬های نور استفاده شود، قطعاً کاربرد عملى خواهدداشت. اما افرادى که در آزمایشگاه¬ها بر روى خواص نور تحقیق مى¬کنند و یا آنهایى که در امور صنعتى، از نتایج نظرى براى طراحى وسایل دقیق استفاده مى¬کنند، باید از قابلیت پیش¬بینى¬کنندگى دقیق این نظریه¬ها نهایت اطمینان را داشته باشند. به این دلیل نظریه نیوتن و یونگ اگر چه در بعضى جهات مفید بودند اما نمىتوانستند مشاهدات جدید را تبیین کنند.
محاسبه سرعت نور
اولین کسی که برای محاسبه¬ی سرعت نور اقدام کرد، گالیله بود. وی به اتفاق همکارش برای اندازه¬گیری سرعت نور اقدام کردند. روش کار به این طریق بود که همکار گالیله در حالیکه فانوسی در دست داشت بالای تپه¬ای ایستاده بود و گالیله بالای تپه¬ای دیگر. هر دو با خود فانوسی داشتند که روی آن را پوشانده بودند. دستیار وی به مجرد آنکه نور گالیله را می¬دید، با برداشتن پرده از روی فانوس خود به گالیله علامت می¬داد. گالیله این آزمایش را با فواصل بیشتر و بیشتر تکرار کرد، اما نتوانست اختلاف زمانی بین برداشتن پرده از روی فانوس خود و دستیارش به دست آورد و سرانجام گفت که سرعت نور خیلی زیاد است.
نخستین بار سرعت نور در سال 1676 توسط رومر (Romer) با استفاده از ماه¬گرفتگی محاسبه شد و معلوم گشت که سرعت نور نیز محدود است. عددی را که رومر به دست آورد 215 هزار کیلومتر بر ثانیه بود. این عدد آنقدر بزرگ بود که معاصران وی آن را باور نمی¬کردنددر سال 1726 برادلی با استفاده از تغییر وضعیت ستارگان نسبت به زمین سرعت نور را محاسبه کرد و عدد سیصد هزار کیلومتر بر ثانیه را به دست آورد.
نخستین بار فیزیو با استفاده از روش غیر¬نجومی و اصلاح روش گالیله سرعت نور را اندازه¬گیری کرد و مقدار آن را سیصد و سیزده هزار کیلومتر بر ثانیه به دست آورد. بتدریج همراه با پیشرفت وسائل اندازه-گیری¬های زیادی انجام شد و امروزه مقدار سیصد هزار کیلومتر بر ثانیه پذیرفته شده است.
در زمان فرنل این سئوال مطرح بود که آیا حرکت زمین در میان اتر موجب ایجاد اختلافی قابل مشاهده بین نور چشمه¬ی زمینی و چشمه¬های فرازمینی می¬شود یا نه؟ آراگو به طور تجربی دست به آزمایش زد و دریافت که هیچگونه اختلافت قابل مشاهده¬ای در این زمینه وجود ندارد. رفتار نور چنان بود که گویی زمین نسبت به اتر بی¬حرکت است.
فرنل برای توضیح آن اظهار داشت که نور هنگام عبور از یک ماده¬ی شفاف متحرک کشیده می¬شود و رابطه زیر را ارائه داد:
که در آن , vw سرعت نور در یک محیط غلیظ مثلاً آب است و سرعت آب و جمله¬ی بعدی به دلیل حرکت آب نسبت به ضریب شکست آن به وجود می¬آید.
در هر محیط مادی سرعت نور و طول موج آن مقدارشان از مقدار خلا کمتر است کمیتی که در هر محیطی ثابت می¬ماند فرکانس نور هست. فرکانس نور با طول موجش نسبت عکس دارد:
(V=FL)
که در آن F معرف فرکانس و L معرف طول موج و V معرف سرعت نور در محیط مادی می¬باشد.
در اپتیک خواص محیط در یک طول امواج را می¬توان توسط یک پارامتر یعنی نسبت سرعت نور در خلا به سرعت نور در محیط توصیف نماییم. این پارامتر ضریب شکست نام دارد.
بنابر این در یک محیط مادی داریم (V=F L ) که در این رابطه (n) ضریب شکست تنها کمیتی است که برای محاسبه رفتار نور در محیط مورد نیاز هست. از آنجایی که سرعت نور در محیط های مختلف متفاوت است ،تعیین مسیر پیشروی نور (ردیایی پرتو) از میان محیط¬های مختلف طی مسیرش مشکل می¬باشد.
نور و الکترومغناطیس
همزمان با تلاشهای یانگ و فرنل فارادی، اورستد، آمپر و عده¬ای دیگر از فیزیکدانان روی پدیده¬های الکتریکی و مغناطیسی و وابستگی آنها کار می¬کردند که ظاهراً هیچ ربطی به نور نداشت. اما بعدها مشخص گردید که الکتریسیته و مغناطیس و نور از هم جدا نیستند. به همین دلیل در اینجا اشاره¬ای کوتاه به الکترسیسته و مغناطیس داریم و سپس امواج الکترومغناطیسی را بیان خواهیم کرد که نور بخش بسیار کوچکی از آن است.
نیروی الکتریکی
دو جسم که دارای بار الکتریکی باشند بر یکدیگر نیرو وارد می کنند. کولن تحت تاثیر قانون جهانی گرانش نیوتن مقدار نیرویی را که اجسام باردار بر یکدیگر وارد می کنند به طور ریاضی بیان کرد که طبق آن این مقدار با حاصلضرب بارها متناسب و با مجذور فاصله نسبت عکس دارد.
بین نیروی گرانش و نیروی الکتریکی دو اختلاف وجود دارد:
اول اینکه گرانش همواره جاذبه است. در حالیکه نیروی الکتریکی می¬تواند جاذبه یا دافعه باشد. دو بار الکتریکی همنام یکدیگر را دفع می کنند و دو بار الکتریکی غیر¬همنام یکدیگر را جذب می کنند.
اختلاف دیگر نیروهای الکتریکی و گرانشی در مقدار آنها است. به عنوان مثال نیروی الکتریکی که دو الکترون به یکدیگر وارد می کنند، تقریبا هزار میلیارد میلیار میلیارد برابر نیروی گرانشی است که این دو الکترون برهم وارد می کنند.
کولن پس از ارائه قانون الکتریکی خود، در صدد تهیه قانونی برای نیروی مغناطیسی برآمد. کولن برای نیروی مغناطیسی فرمولی مشابه با نیروی الکتریکی به دست آورد که مورد توجه فیزیکدانان واقع نشد. اما پس از کشف ارتباط متقابل میدانهای الکتریکی و مغناطیسی، مشخص شد که این دو میدان مستقل از هم نیستند. که آن را نیروی الکترومغناطیسی می¬نامند. برد این نیرو نیز بینهایت است.

 

الکترومغناطیس
مبدأ علم الکتریسیته به مشاهده معروف تالس ملطی در 600 سال قبل از میلاد بر¬میگردد. در آن زمان تالس متوجه شد که یک تکه کهربای مالش داده شده خرده¬های کاغذ را می¬رباید. از طرف دیگر مبدا علم مغناطیس به مشاهده این واقعیت برمیگردد که بعضی از سنگها (یعنی سنگهای ماگنتیت) بطور طبیعی آهن را جذب می¬کند. این دو علم تا سال 1199-1820 به موازات هم تکامل می¬یافتند.
در سال 1199-1820 هانس کریستان اورستد (1777-1851) مشاهده کرد که جریان الکتریکی در یک سیستم می¬تواند عقربه قطب¬نمای مغناطیسی را تحت تاثیر قراردهد. بدین ترتیب الکترومغناطیس به عنوان یک علم مطرح شد. این علم جدید توسط بسیاری¬ از پژوهشگران که مهمترین آنان مایکل فاراده بود تکامل بیشتری یافت.
جیمز کلارک ماکسول قوانین الکترومغناطیس را به شکلی که امروزه می¬شناسیم، در آورد. این قوانین که معادلات ماکسول نامیده می¬شوند، همان نقشی را در الکترومغناطیس دارند که قوانین حرکت و گرانش در مکانیک دارا هستند.
در مکانیک کلاسیک و ترمودینامیک تلاش ما بر این است که کوتاهترین و جمع¬و¬جورترین معادلات یا قوانین را که یک موضع را تا حد امکان به طور کامل تعریف می¬کنند معرفی کنیم. در مکانیک به قوانین حرکت نیوتن و قوانین وابسته به آنها ، مانند قانون گرانش نیوتن، و در ترمودینامیک به سه قانون اساسی ترمودینامیک رسیدیم. در مورد الکترومغناطیس ، معادلات ماکسول به عنوان مبنا تعریف می‌شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت که معادلات ماکسول توصیف کاملی از الکترو‌مغناطیس را به ما می‌دهد و علاوه برآن اپتیک را به صورت جزء مکمل الکترومغناطیس پایه¬گذاری می‌کند. به ویژه این معادلات به ما امکان خواهد داد تا ثابت کنیم که سرعت نور در فضای آزاد طبق رابطه :
به کمیتهای صرفا الکتریکی و مغناطیسی مربوط می‌شود.
یکی از نتایج بسیار مهم معادلات ماکسول ، مفهوم طیف الکترومغناطیسی است که حاصل کشف تجربی موج رادیویی است. قسمت عمده فیزیک امواج الکترومغناطیسی را از چشمه‌های ماورای زمین دریافت می‌کنیم و در واقع همه آگاهی¬هایی که درباره جهان داریم از این طریق به ما می‌رسد. بدیهی است که فیزیک امواج الکترومغناطیسی خارج از زمین در گسترده نور مرئی از آغاز خلقت بشر مشاهده شده‌اند.

 

فیزیک امواج الکترو مغناطیسی یک رده از فیزیک امواج است که دارای مشخصات زیر است:
_ امواج الکترو مغتاطیسی دارای ماهیت و سرعت یکسان هستند و فقط از لحاظ فرکانس ، یا طول موج با هم تفاوت دارند.
_ در طیف فیزیک امواج الکترو مغناطیس، هیچ شکافی وجود ندارد. یعنی هر فرکانس دلخواه را می‌توانیم تولید کنیم.
_ برای مقیاس‌های بسامد یا طول موج ، هیچ حد بالا یا پائین تعیین شده¬ای وجود ندارد.
_ در قسمت عمده¬ی این فیزیک امواج دارای منبع فرازمینی هستند.
_ فیزیک امواج الکترومغناطیسی جزو امواج عرضی هستند.
_ فیزیک امواج الکترومغناطیسی از طولانی‌ترین موج رادیویی ، با طول موج‌های معادل چندین کیلومتر ، شروع شده پس از گذر از موج رادیویی متوسط و کوتاه تا نواحی که¬موج ، فروسرخ و مرئی امتداد می‌یابد. بعد از ناحیه مرئی فرابنفش قرار دارد که خود منتهی به نواحی اشعه ایکس ، اشعه گاما و پرتوی کیهانی می‌شود. نموداری از این طیف که در آن نواحی قراردادی طیفی نشان داده می¬شوند در شکل آمده است که این تقسیم بندی‌ها جز برای ناحیه دقیقا تعریف شده مرئی لزوماً اختیاری‌اند.

 

یکاهای معروف فیزیک امواج الکترومغناطیسی
طول موج لاندا بنا به تناسب مورد ، برحسب متر و همچنین میکرون یا میکرومتر ، واحد آنگستروم نشان داده می‌شود. این واحد اکنون دقیقا معادل 10- ^ 10 متر تعریف شده است.
ناحیه مرئی یا نور مرئی (4000-7500 آنگستروم) توسط نواحی فروسرخ از طرف طول موج‌های بلند، فرابنفش از طرف طول موج‌های کوتاه، محصور شده است. معمولاً این نواحی به قسمت¬های فروسرخ و فرابنفش دور و نزدیک، با محدوده‌هایی به ترتیب در حدود 30 میکرومتر و 2000 آنگستروم تقسیم می¬شوند که نواحی مزبور دارای شفافیت نوری برای موادی شفاف از جمله منشورها و عدسی‌ها می‌باشند.

 

معادلات الکترومغناطیس ماکسول و آغاز بحران فیزیک نیوتنی
ماکسول تمام دانش تجربی آن روزگار را در مجموعه واحدی از معادلات ریاضی به طور بارزی خلاصه کرد و جهان علم را شدیداً تحت تاثیر قرار داد. چنانکه همگان به تحسین وی پرداختند. لودویک بولتزمن از قول گوته می¬نویسد که آیا خدا بود که این سطور را نوشت.
وی به شیوه¬ای صرفاً نظری نشان داد که میدان مغناطیسی می¬تواند همانند موجی عرضی در اتر نور-رسان انتشار یابد. پذیرش پدیده¬ی موجی نور به همان اندازه پذیرش یک زمینه¬ی فراگیر یعنی اتر نور-رسان را ایجاب می¬کرد. ماکسول در این مورد می¬گوید:
اترها را ابداع کردند تا سیارات در آنها شناور باشند، جوهای الکتریکی و شارهای مغناطیسی را تشکیل-دهند، احساس¬ها را از یک پاره¬ی پیکر ما به پاره¬ی دیگر منتقل کنند. ولی آخر، تا آنجا که تمامی فضا سه یا چهار بار از اترها پر شده است... تنها اتری که باقیمانده است، همان است که توسط هویگنس برای توضیح انتشار نور ابداع شده است.
بنابراین سرعت ثابت امواج الکترمغناطیسی بایستی نسبت به یک دستگاه مقایسه می¬شد، و این دستگاه همان دستگاه اتر بود. یعنی اتر ساکن مطلق فرض می¬شد و تمام اجسام نسبت به آن در حرکت بودند و سرعت امواج الکترومغناطیسی و در حالت خاص سرعت نور نسبت به اتر ثابت بود. این نظریه در حالی شکل گرفت که نسبیت گالیله¬ای نیز معتبر و بی نقص تصور می¬شد. بنابراین اگر سرعت نور نسبت به یک دستگاه لخت c باشد و دستگاه با سرعت v نسبت به اتر در حرکت باشد، در آنصورت سرعت نور نسبت به اتر w برابر خواهد شد با w=c+v چنانچه نور در جهت مخالف دستگاه حرکت کند، آنگاه خواهیم داشت w=c-v. نتیجه اینکه در اواخر قرن نوزدهم میلادی فیزیک نظری بر سه بنیاد زیر مبتنی بود:
1) معادلات نیوتن 2) نسبیت گالیله ای 3) معادلات ماکسول
بر این اساس ماکسول به فکر محاسبه سرعت حرکت منظومه¬ی شمسی نسبت به اتر افتاد. وی در سال 1879 طی نامه¬ای که برای تاد در آمریکا نوشت، طرحی را برای اندازه¬گیری سرعت حرکت منظومه¬ی شمسی نسبت به اتر پیشنهاد کرد. یک آمریکایی به نام مایکلسون این طرح را دنبال کرد و برای انجام آزمایش، تداخل¬سنجی نیز ساخت و در سال 1880 آزمایش کرد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخچه نور

دانلود مقاله پیش فعالی

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله پیش فعالی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه:
بیش فعالی اغلب به وسیله والدین و معلمان گزارش شده که نمیتوانند از این کودکان مراقبت کنند . این کودکان به عنوان افرادی بی قرار، نا آرام و ناتوان در نشستن توصیف شده اند. این کودکان همیشه در حال راه رفتن هستند و نمی توانند به آرامی بازی کنند و در زمینه تغییر دادن خود از فعالیتهای آزاد به فعالیتهای سازمان یافته ناتوان می باشند. قانون شکنی و پرخاش گری آنها اغلب باعث می شود همسالان دیدگاهی منفی نسبت به آنها داشته باشند. کودوکان بیش فعال تسلیم کمی نشان داده و نسبت به کودکان دیگر مخالفت بیشتری با والدینشان می کنند.( ؟ )
یکی از تفاوتهای بی قراری حرکتی با رفتارهای ناهنجار دیگر، وجود دلیل ارگانیسمی است. کودکان بیش فعال، اختلال مغزی خفیفی دارند که به طور موثر بر رفتار کودک اثر می گذارد. ممکن است دلایل زیادی برای این پدیده وجود داشته باشد. آسیب های خفیف مغزی در اوایل کودکی، اختلالات دوران بارداری، عفونت های پیش از تولد یا اوایل تولد یا عوامل ژنتیکی گاهی به اختلال مغزی منجر می شوند. به طوری که کغز کودک نمی تواند به قدر کافی محرک ها را انتفال دهد که این امر، منجر به بی قراری میشود. کودک در برابر این تکانه های مزاحم نمی تواند مقاومت کند.
اصطلاحات گوناگونی برای توصیف کودکان مبتلا به این اختلال به کار رفته است: واکنش هیپرکینتیک کودکی، سندرم هیپر کینتیک، سندروم کودک بیش فعال، اختلال کنش جزئی مغز، آسیب جزئی مغز، انتلال کنشی مغزی خفیف و اختلال بیش فعالی همراه با کمبود توجه. (کاپلان – سادوک، 1372)
کودکان بیش فعال دو نوع هستند : یک گروه دارای رفتار پرخاشگرانه و فعالیت بیش از اندازه، گروه دیگر دارای مسائل اساسی مربوط به توجه. کودکانی که خصیصه های پرخاشگرانه دارند به نظر میرسد در مقایسه با کودکان گروه دیگر شانس بهبودی ضعیفتری در بزرگسالی دارند. (آزاد ؟)
امروزه مشکل این کودکان با عنوان اختلال بیش فعالی – کم توجیهی شناخته شده است. اختلال بیش فعالی کم توجهی کودکان را در سنین پیش از دبستان و سال های ابتدایی مدرسه مبتلا ساخته و ایجاد مشکل در کنترل رفتار و تمرکز موجب میشود این کودکان علی رغم ضریب هوشی بالاتر از میانگین جامعه، دستاوردهایی کمتر از توانشان داشته باشند. از آنجا که مشکل این کودکان اغلب تشخیص داده نمیشود (و یا دیر تشخیص داده می شود) توانایی هایشان رشد نکرده و آموزش کافی دریافت نمی کنند به همین دلیل ممکن است به عنوان کم عقل توصیف شوند یا سر به هوا و بازیگوش.
کم توجهی، حواس پرتی، فعالیت بیش از حد و اعمال بدون کنترل، علائم اصلی اختلال بیش فعالی کم توجیهی اند. البته در افراد مختلف شدت و ضعف و تنوع علائم یکسان نیست به همین دلیل بر اساس بارز بودن هر یک از علامت ها بیماری را به سه دسته بیش فعال، کم توجه و دسته مختلط تقسیم میکنند.
فعالیت بیش از حد : این بچه ها دائما در حال حرکت هستند، به اشیاء دور و بر دست میزنند و مرتب صحبت می کنند. کارهایی که نیاز به آرام ماندن دارند مانند نشستن سر سفره یا در کلاس کار دشواری برای آنها محسوب می شود. با بزرگتر شدن این بچه ها در سنین نوجوانی و بزرگسالی به تدریج قادر خواهند بود بر اعمال خود مسلط شوند اما در درون خود احساس بی قراری میکنند این افراد دائما خود را مشغول کرده و اغلب چند کار را با هم انجام می دهند و از کارهایی که نیاز به آرام بودن دارند (مثل مطالعه) لذت نمی برند.
اعمال بدون کنترل (بی اختیاری): به نظر میرسد که کودک قادر نیست قبل از انجان عمل فکر کند یا جلوی واکنش هایش را بگیرد. این بچه ها اغلب مطالب نامربوطی را به زبان می آورند و کنترلی بر بروز احساسشان ندارند. گاهی کنترل غذا خوردن خود را از داست داده و بسیار پر خور می شوند. اختلال بیش فعالی به عنوان یکی از علل مهم چاقی همواره باید مد نظر باشد . رفتار های بی اختیار همراه با افزایش سن از بین نمی روند و در بزرگسالی نیز ممکن است فرد اعمالی را انجام دهد که قادر به کنترل آنها نباشد.
کم توجهی: کم توجهی شایعترین علامت اختلال بیش فعالی – کم توجهی است این بچه در تمرکز بروی موضوع مشکل دارند و ممکن است پس از چند دقیقه کار را نا تمام رها کرده و کار دیگری را شروع کنند، البته در صورتی که از کار لذت ببرند مشکلی در تمرکز نخواهند داشت. این افراد با کوچکترین صدا یا نور حواسشان پرت می شود در توجه به جزئیات مشکل دارند و در اثر کم توجهی مرتباً دچار مشکل می شوند. بسیاری اوقات به یاد نمی آورند وسایلشان را کجا گذاشته اند. در طول روز مرتباً می خوابند ، گیجند و حرکات آهسته ای دارند. علائم معمولاً در سنین پائین و به صورت تدریجی ظاهر می شود و فعالیت بیش از حد و بی اختیاری در رفتار نیز بیش از کم توجهی بروز میکند. اغلب اوقات کودکی که دچار فعالیت بیش از حد می شود و نمی تواند در مدرسه آرام بگیرد به سرعت مورد توجه قرار گرفته و به احتمال زیاد بیماری وی تشخیص داده خواهد شد اما کودکی که تنها دچار کم توجهی است ممکن است به راحتی نادیده گرفته شود و تمام عمر از این مشکل تشخیص داده نشده رنج ببرد
بسیاری از کودکان طبیعی ممکن است این علائم را با شدت کمتری داشته باشند، از این رو این علاوم را زمانی می توانیم نشانه بماری بدانیم که بر عملکرد کودک در مدرسه، منزل و ارتباط با سایر کودکان تاثیر داشته باشد. ( ؟ )
سبب شناسی (علت ) بیش فعالی
1- عوامل نوروبیولوژیک
2- عوامل ژنتیک
3- آسیب مغزی
4- عوامل نوروشیمیایی
5- درنگ تکاملی
6- عوامل محیطی
7- تغذیه
8- بهم خوردن توازن شیمیایی و عصبی

 


عوامل نوروبیولوژیک
در معاینات معمول عصبی اکثر کودکان مبتلا به بیش فعالی (ADHD) قرائن آسیب بارز بیماری در سلسله اعصاب مرکزی نشان نمی دهند. از طرف دیگر اکثر کودکان مبتلا به اختلالات عصبی یا صدمات مغزی خصوصیات ویژه ای از بیش فعالی نشان نمی دهند. بعضی از کودکان مبتلا ممکن است آسیب مغزی جزئی و پنهانی ناشی از علل مضر سمی، متابولیک، عروقی یا مکانیکی موثر بر سلسله اعصاب مرکزی در دوره های جنینی و پری ناتال داشته باشند. ممکن است این آسیب ها مسئول اختلالات یادگیری توام با اختلال بیش فعالی بوده باشند. حساسیت مفرط و واکنش های ایدیوسنکراتیک نسبت مکمل های غذایی (مثل رنگها و ثابت نگهدارنده ها) به عنوان عامل اختلال معرفی شده اند.
عوامل ژنتیک
اساس ژنتیک بیش فعالی بر اساس مدارکی که در بعضی از دوقلوهای توام نشان میدهد مطرح شده است. خواهر و برادر های کودکان بیش فعال بیشتر از خواهر و برادر های ناتنی استعداد ابتلا به بیش فعالی دارند. الکلیسم، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، سندرم بریکه در والدین کودکان بیش فعالی شایعتر است، این اختلالات حتی در والدین بیولوژیک کودکان بیش فعال به فرزندی پذیرفته شده بیشتر از والدین سایر کودکان است.
آسیب مغزی
آسیب مغزی ممکن است حاصل عوامل مخرب ، سمی، متابولیک مکانیکی یا سایر علل بوده باشند، یا استرس و صدمات فیزیکی مغزی ناشی از عفونت التهاب یا ضربه در اوائل دوران شیر خوارگی ناشی شده باشند. این آسیب مغزی جزئی، نامحسوس و ساب کلینیکال ممکن است مسئول پیدایش اختلالات یادگیری بیش فعالی بوده باشند.
عوامل نوروشیمیایی
مطالعات متعدد مونو آمین ها و متابولیتهای آنها در ادرار، خون و مایع مغزی نخاعی از ارتباط دادن نورو ترانسمیتری واحد یا سبب شناسی بیش فعالی در مانده اند. اختلال کار نورآدرنرژیک بیش از همه مورد حمایت است.
دکسترو آمفتامین و دزی پرامین موجب کاهش 3-متوکسی 4-هیدروکسی فنیل گلیکدل ادراری می گردند، که با بهبود بالینی مطابقت می کند.
درنگ تکاملی
مغز انسان به طور طبیعی در چندین مرحله رشد سریع و ناگهانی پیدا میکند : 3 تا 10 ماهگی،2 تا 4 سالگی، 6 تا 8 سالگی، 10 تا 12 سالگی و 14 تا 16 سالگی. بعضی از کودکان در این مراحل رشد دچار تاخیر شده و شکل بالینی بیش فعالی ظاهر می سازند که موقتی است و وقتی درنگ های تکاملی در حدود دوران بلوغ به شاخص های طبیعی نزدیکتر می گردند از بین می روند.
عوامل روانی – اجتماعی
کودکان مقیم موسسات معمولاً بیش فعال بوده و میدان توجه محدودتری دارند. این علائم از محرومیت هیجانی طولانی ناشی شده و با رفع عوامل محرومیتی مثل انتقال به خانه رضاعی و پذیرفته شدن به عنوان فرزند از بین می روند. حوادث استرس آمیز، اختلال در تعادل خانوادگی یا سایر عوامل اضطراب آور در شروع و دوام این اختلال موثر هستند. عوامل زمینه ساز ممکن است مشتمل باشند بر مزاج کودک، عوامل ژنتیک – خانوادگی و توقعات جامعه باری رعایت رفتار یا عملکرد معمول و پذیرفته شده. به نظر نمی رسد که وضعیت اقتصادی – اجتماعی عامل زمینه ساز بوده باشد (کاپلان سادوک صص 7-235).
عوامل محیطی
مصرف سیگار و الکل در دوران بارداری ممکن است رابطه ای با ایجاد بیماری داشته باشد. مسمومیت با سرب نیز می تواند از علل این بیماری باشد. امروزه در بیشتر رنگ ها سرب وجود ندارد به همین دلیل منبع مسمومیت با سرب غالباً ساختمان های قدیمی هستند که دیوارهایشان با رنگ های قدیمی رنگ شده اند. به نظر می رسد کم بودن تحرک بدنی و تماشای زیاد تلویزیون و بازی های کامپیوتری نیز در پیدایش آن دخیل باشند.
کودکان که در اثر تصادف دچار صدمات مغزی می شوند گاهی علائمی مشابه اختلال بیش فعالی – کم توجهی بروز می دهند البته در صد کمی از بچه های مبتلا به این اختلال سابقه ضربه به سر و صدمه ناشی از آن را می دهند.
قسمت قدامی مغز در درصد کمی از بچه های مبتلا به اختلال بیش فعالی ده درصد کوچکتر از بچه های طبیعی است.
تغذیه
شکر و چاشنی های غذا علائم بیماری را تشدید می کنند(اینترنت – هفته نامه سلامت). سه ساعت پس از خوردن مواد قندی گلوکز خون پائین آمده و شروع به آزاد کردن هورمون های استرس زا میکند کودکانی که دچار اختلال کم توجهی (ADD) و اختلال بیش فعالی (AD/HD) هستند کمتر قادرند با تاثیرات غذای شیرین مقابله کنند و بنابراین فعالیت فیزیکی آنها افزایش می یابد که این فعالیت در اثر پائین آمدن گلوکز خون و تلاش برای به کار انداختن مغز است (روزنامه ایران شماره 3279).
بهم خوردن توازن شیمیایی و عصبی
سلولهای عصبی از خود موادی ترشح می کنند که در اندیشیدن، ذخیره و پردازش اطلاعات مهمند. یکی از این مواد ماده است به نام دوپامین . دوپامین در کودکان بیش فعال، بیش فعال – کم توجه به طرو غیر طبیعی پائین است. محققین اعتقاد دارند که کم توجهی و مشکلات حافظه این بیماران به علت کم بودن مقدار این ماده در مغزاست. در 60 درصد این بیماران ژن های کنترل کننده تولید دوپامین غیر طبیعی اند. ماده دیگری که از سلول های عصبی ترشح می شود و در این بیماری اهمیت دارد، استین کولین نام دارد که در حافظه، توج، هوشیاری، ادراک، استدلال و قضاوت نقش دارد. در این بیماران مقدار این ماده نیز غیر طبیعی است (اینترنت – هفته نامه سلامت).

 

 

 

 

 


بیش فعالی می تواند با مشکلاتی نیز همراه باشد :
1- اختلالات مربوط به سوخت و ساز و غدد داخلی ، از قبیل فعالیت بیش از اندازه تیروئید
2- مسمومیت ها ، از قبیل مسمومیت با سرب
3- حساسیت ، بخصوص حساسیت غذایی
4- اختلالات حسی ، از قبیل کوری و کری
5- خلق و خو از قبیل تغییر غیر طبیعی کنش های روان شناختی
6- تاخیر رشد عصبی ، از قبیل نارسایی رشد دستگاه عصبی مرکزی ، آسیب دیدگی دستگاه مرکزی مانند صرع های حاد و سندرم مغزی مزمن
7- واکنش های آموخته شده از قبیل واکنش به فشارهای روانی محیط اجتماعی
8- اختلالات شخصیتی ، از قبیل اختلالات مرضی مربوط به صفات شخصیت
9- پسیکوزها ، از قبیل اسکیزو فرنی و اختلالات رفتاری عمیق
این نظره که علت بیش فعالی حساسیت بیش از اندازه نسبت به مواد اضافی و شیمیایی معینی که به طور طبیعی در غذا وجود دارد شهرت زیاد یافته است دریافته اند که مواد اضافی شیمیایی که در غذای روزانه این کودکان مورد استفاده . واقع شده ممکن است اثرات منفی در یادگیری کودکان بیش فعال که بخصوص نسبت به آن مواد شیمیایی حساسند داشته باشد . به هر صورت چون این اندیشه ی ابتدایی وجود داشته است که بیش فعالی نتیجه ی رشد نامناسب است ، فهم علل و توسعه ی درمان این اختلال بیشتر ضرورت می یابد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دلائل ناآرامی ناشی از تمرکز تحریک پذیری چیست ؟
• در بیشتر موارد، توقع بیش از اندازه از دلیل ناآرامی اوست. اگر کودک را بی وقفه به انجام کاری وادار کنید که از عهده انجام آن برنیاید، دائماً برانگیخته می ماند. ولی از آنجا که نمی تواند خواسته های شما را به درستی عمل کند، مسیر فعالیتش را تغییر می دهد و انرژی انباشته شده خود را در حرکات بی هدف تخلیه می کند.
• تنش شدید هم یکی از عوامل بی قراری حرکتی در کودک است. کودکان به تنش های چند جانبه ای که از طرف بر آن ها اثر می گذارد، حساس ترند و به آسانی احساس می کنند که از همه طرف تحت فشارند و همه از آنها توقع دارند. کودکان نمی توانند با محرکی مانند برنامه تلویزیون یا رادیو به قدر کافی کنار بیایند. این تنش های تخلیه نشده، تحریک پذیری کودک را افزایش می دهد که دوباره در قالب بی قراری حرکتی تخلیه می شود.
• طبیعی است که الگوی رفتاری پدر و مادر و مربیان بر رفتار کودک اثر می گذارد وقتی خود مربی بی قرار و ناآرام باشد، برایش دشوار است که با حوصله با کودک رفتار کند. اولین بی قراری را به کودکان منتقل می کند و هیجان متقابل را در آنها افزایش می دهد.
• کمبود امکانات حرکتی، کودک را به شدت ناآرام، بی تمرکز و عصبی می کند کودکانی که در مراحل رشد به سر می برند، دست کم روزی یک ساعت باید اجازه داشته باشند که بیرون از خانه بدوند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تشخیص
شروع اختلال ممکن است در شیرخوارگی بوده باشد. چنین شیرخوارئی نسبت به محرک ها بسیار حساسند و تحت تاثیر سر و صدا، نور، تغییرات درجه حرارت، یا سایر تغییرات محلیطی دچار آشفتگی می گردند. گاهی نیز برعکس چنین بچه هایی شل و بیحال هستند، اکثر اوقات می خوابند و به نظر می رسد که در ماه اول زندگی رشد آهسته ای دارند. هرچند در مورد این بچه های شیرخوار پرتحرک بودن، کم خوابی و زیاد گریه کردن معمول تر است.
ملاک های تشخیصی اختلال بیش فعالی
این ملاک ها فقط زمانی مثبت شمرده می شود که رفتار مربوط به آن بطور قابل ملاحظه شایعتر از آن باشد که در اکثر افراد در سن عقلی مشابه دیده می شود. اختلال بیش فعالی زمانی وجود پیدا می کند که حداقل به مدت 6 ماه که ضمن آن اقلاً هشت تا از خصوصیات زیر وجود داشته باشد:
1) غالباً دست ها و پاهایش بی قرار است یا روی صندلی خود می لولد (در نوجوانان ممکن است فقط احساس ذهنی بی قراری وجود داشته باشد)
2) از آرام نشستن روی صندلی در مقابل درخواست چنین عملی ناتوان است.
3) در موقعیت های گروهی یا بازی تاب رعایت نوبت را ندارد.
4) غالباً قبل از اینکه سئوال تمام شود پاسخ های می پراند.
5) محرک های شدید به آسانی موجب حواس پرتی او می گردد.
6) در انجام دستور العمل های صادره از جانب دیگران ناتواناست (نه به علت رفتار مقابله ای یا نارسایی فهم)مثلاً در تکمیل کارهای عادی روزانه درمی ماند.
7) در تکالیف و بازی ها از حفظ توجه برا ی مدت طولانی ناتوان است
8) غالباً از یک عمل تمام نشده به سوی فعالیتی دیگر کشانده می شود
9) از بازی کردن همراه با آرامش ناتوان است
10) غالباً زیاد صحبت می کند
11) غالباً کار دیگران را قطعکرده یا در آن مداخله می کند. مثلاً سرزده وارد بازی کودکان دیگر می گردد.
12) اغلب به نظر می رسد به آنچه به او گفته می شود توجهی ندارد
13) بدون در نظر گرفتن نتایج احتمالی غالباً دست به کارهای خطرناک می زند
14) به هنگام خواب نیز مرتب به این طرف و آن طرف می چرخد

 

 

 

تنها نیست ADHD؟
در این کودکان بعضی از اختلالات بیش از افراد طبیعی دیده می شود که این مسئله ممکن است مشکلاتی را در تشخیص پیش آورد. مهم ترین این اختلالات عبارتند از: مشکلات یادگیری: 20 – 30 درصد این کودکان در یادگیری مشکل دارند که این مسئله در 8 درصد بچه های طبیعی نیز دیده می شود. در سال های پیش از مدرسه این ناتوانیها به شکل مشکلاتی در درک برخی صداها و بیان برخی ازکلمات بروز می کنند اما در سنین مدرسه به صورت مشکلاتی در خواندن، هجی کردن و نوشتن دیده می شوند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   27 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیش فعالی

دانلود مقاله برنامه ریزی

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله برنامه ریزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
هنگامی که آدمی در مسیر رشد عقلانی خود به ضرورت برنامه ریزی در زندگی خویش پی برد آن را در نظامهای اجتماعی به عهوان ابزاری در خدمت مدیریت و رهبری مورد توجه قرار داد و امروز می بینیم که ساختار وجودی سازمانها آن سان پیچیده گشته اند که بدون برنامه ریزی های دقیق نمی تواند به حیات خود تداوم بخشد . اساس برنامه ریزی بر آگاهی از فرصتها و تهدیدهای آتی و چگونگی استفاده از فرصتها و مبارزه با تهدیدها قرار دارد.
فلسفه برنامه ریزی
فلسفه برنامه ریزی به عنوان یک نگرش و یک راه زندگی که متضمن تعهد به عمل بر مبنای اندیشه تفکر آینده نگر و عزم راسخ به برنامه ریزی منظم و مداوم می باشد بخش انفکاک ناپذیر مدیریت است
ضرورت برنامه ریزی
فرد و سازمان برای رسیدن به اهداف خویش نیاز به برنامه ریزی دارند بنابر این ضرورت برنامه ریزی برای رسیدن به جزئیترین اهداف یک واقعیت انکار ناپذیر است (خواه برای میهمانی باشد یا سپری کردن یک روز تعطیل یا به منظور فروش یک محصول ).
بناب این نیاز به برنامه ریزی از این واقعیت نشات می گیرد که
همه نهادها در محیطی متحول فعالیت می کنند
عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی برنامه ریزی را به صورت یک ضرورت انکار ناپذیر در تمام نهادها در آورده است .1
پیتر دراکر معتقد است که میان موثر بودن (انجام کرای درست ) 2 و کارایی (درست انجام دادن کارها )3 تفاوت هست و این دو در مراحل انتخاب هدفها و آنگاه در چگونگی کسب آنها توام می باشند.
تعریف برنامه ریزی
برای برنامه ریزی متخصصان از زوایای مختلف تعاریف متعددی ارائه کرده اند که ما در اینجا چند نمونه از آنها را یادآور می شویم :
برنامه ریزی عبارت است از :
1- تعیین هدف یافتن و ساختن راه وصول به آن 5
2- تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد
3- تجسم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند
4- طراحی عملیاتی که که شیئی یا موضوعی را بر مبنای شیوه ای که از پیش تعریف شده تغییر بدهد.
تعریف اصل برنامه ریزی
برای دست یافتن به هدف مورد نظر باید قبل از تلاش فیزیکی یا اقدام به انجام کار تلاش ذهنی یا برنامه ریزی کافی صورت بگیرد.
هدفهای برنامه ریزی
هدفهایی که در هر برنامه ریزی دنبال می شود به شرح ذیل است :
1- افزایش احتمال رسیدن به هدف از طریق تنظیم فعالیتها
2- افزایش جنبه اقتصادی(مقرون به صرفه بودن عملیات )
3- تمرکز بر روی مقاصد و اهداف و احتراز از تغییر مسیر
4- تهیه ابزاری برای کنترل
اولویت برنامه ریزی
اگر وظایف مدیریت را حول رئوس هرمی در نظر بگیریم(به نمودار 1-1 مراجعه شود)

 

برنامه ریزی در راس آن قرار می کیرد و اگر چه وظایف مدیریت را به طور جداگانه بررسی می کنیم ولی همه به هم مرتبط اند و در این بین برنامه ریزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است. توالی وظایف پنجگانه مدیر به طور کلی به شکل نمودار 4-1 قابل تجسم می باشد و همچنان که از نمودار پیداست بخش اعظم کار مدیر را برنامه ریزی تشکیل می دهد.
همان طوری که ذکر شد وظایف مدیری قابل تفکیک نیستند و این ارتباط بویژه در وظایف برنامه ریزی و کنترل ملموستر است زیر اعمال برنامه ریزی نشده را نمی توان کنترل کرد.
کنترل کردن یعنی نگهداری فعالیتها در یک مسیر و تصحیح انحرافات از روی برنامه .
برنامه ریزی اهداف تمام تلاشهای گروهی را معین کرده برنامه هایی دست یابی به آن اهداف را نیز طرح ریزی می کند تا مدیر بداند چه نوع ساختار سازمانی باید انتخاب کند و به تشخیص درست افراد مورد نیاز و ویژگی های فردی لازم برای هر پست قادر شود. آنگاه مدیر می تواند موثر ترین نوع سبک هدایت و سرپرستی را انتخاب کند و استانداردهاییی برای کنترل فراهم آورد. بنابر این می توان گفت:
برنامه ریزی شالوده مدیریت را تشکیل می دهد.
ماهیت پویای فرایند برنامه ریزی
در برنامه ریزی گاهی برنامه ای تجدید نظر می شود و قبل از اجرای کامل برنامه قدیمی

 

 

 


به اجرا در می آید . برای مثال در نقطه زمانی «1» برنامه A از حیز انتفاع می افتد و برنامه B در دستور کار قرار می گیرد . و همین طور در جریان بقیه کار این تغییر جهت ممکن است روی دهد (نمودار 4-2)
انواع برنامه ریزی
1- برنامه ریزی اساسی (استراتژیک)
برنامه ریزی اساسی دور اندیشی سازمان یافته ای است که مراحل زیر را در بر دارد:
الف) تعیین ماموریتها و هدفهای دور برد
ب) تفکیک ماموریتها به هدفهای کمی و کیفی کوتاه مدت که این عمل را در اصطلاح هدف گذاری می نامند.1
ج) تعیین خط مشی ها یا سیاستها
د) طرحریزی و برنامه ریزی اجرایی (تاکتیکی)2
برنامه ریزی استراتژیک آینده را پیشگویی نمی کند ولی یک مدیر را می تواند موارد ذیل یاری دهد3
الف) فائق آمدن موثر بر مقتضیات آتی
ب) ارائه فرصت بموقع برای تصحیح خطاهای اجتناب ناپذیر
ج) کمک به تصمیم گیری درست در زمان مناسب
د) تمرکز بر اعمالی که برای رسیدن به آینده مطلوب باید انجام شوند.
برنامه ریزی استراتژیک با پرسش سوالاتی درباره هدف و عملیاتی که در جهت وصول به آن در حال حاضر اختصاص یافته است شروع می شود. برای مثال :
- ما برای ارائه چه خدماتی تلاش می کنیم؟
- رقابت ما به خاطر چیست؟
- آیا باید آنچه را هم اکنون انجام می دهیم ادامه دهیم ؟
- آیا نیازمند به خطوط تولید یا خدمات بیشتر یا کمتری هستیم ؟
- جو حاکم بر محیطی که ما در آن عمل می کنیم چیست؟
- کدام یک از تحولات تکنولوژی اجتماعی و سیاسی در شرف وقوع می تواند در چگونگی انجام کارها تاثیر بگذارد؟

 



- این تاثیر تا چه حد است؟
- ما در مقابل این تاثیرات چه می توانیم بکنیم؟
پاسخ سوالات ذیل به مدیران کارهای تولیدی کمک می کند تا فعالیتهای خود را ارزیابی کرده تصمیم بگیرند که چه قسمتهایی را نگهدارند و کدامها را اضافه یا کم کنند،
- چه محصولی فروش دارد؟
- به چه محصولی می توان فروخت؟
- چه پیشرفتهای فنی صورت گرفته است؟
- چه هزینه هایی را در بردارد؟
- نرخ دستمزد چقدر است؟
- خط مشی دولت در مورد مالیات چیست؟
- خط مشی سازمان در مورد سود سهام چگونه است؟
- منابع مالی برای تامین بودجه کدامند؟
- محیط اجتکماعی و سیاسی سازمان چگونه است؟
- در بعضی از فرضیه ها حتی خط مشی های آینده نیز پیش بینی می شود. برای مثال اگر سازمانی برای کارمندان خود برنامه بازنشستگی ندارد گاهی در مفروضات برنامه ریزی پیش بینی می کند که آیا این امر در آینده صورت خواهد گرفت یا خیر؟ و در صورت مثبت بودن جواب چگونه باید باشد؟
2- برنامه ریزی اجرایی (عملیاتی)
توالی برنامه ریزی عملیاتی عبارت است از :
الف) تهیه برنام کوتاه مدت (تعیین بودجه و زمان بندی)
ب)تعیین معیارهای عملکرد و موقعیت :کمیت ، کیفیت و هزینه
ج) بازبینی و تعیین موارد انحراف
د) تهیه برنامه جدید

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله برنامه ریزی

دانلودمقاله رابطه سیاست و ادبیات

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله رابطه سیاست و ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


اشاره :
1 -بحث‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات، بحث‌ جدیدی‌ نیست، بلکه‌ سابقه‌ آن‌ به‌ دوران‌ یونان‌ باستان، مخصوصاً آثار افلاطون، باز می‌گردد. در دوره‌های‌ بعد نیز، افرادی‌ همانند ژان‌ ژاک‌ روسو به‌ هر دو عرصه‌ توجه‌ داشتند. روسو در کنار نظرات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ خود به‌ نگارش‌ رمان‌ نیز اقدام‌ کرد. برتراند راسل‌ و ژان‌پل‌ سارتر، به‌ عنوان‌ متفکران‌ دورهِ متأخر، در عین‌ ارائه‌ عقاید فلسفی‌ و سیاسی‌ - اجتماعی‌ خود، رمان‌های‌ جدی‌ نگاشته‌ و حتی‌ فعالان‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ نیز بودند و جایزه‌ نوبل‌ هم‌ دریافت‌ کردند. و باز جدیدتر افرادی، مانند ادوارد سعید، بر نقش‌ روشنفکران‌ در پیوند این‌ دو رشته‌ تأکید داشته‌اند. در کنار این‌ افراد، اندیشمندان‌ دیگری‌ را نیز می‌بینیم‌ که‌ هنر و ادبیات‌ را مرکز ثقل‌ اندیشه‌های‌ فلسفی‌ و اجتماعی‌ خود قرار داده‌ و حتی‌ نوع‌ نگارش‌ و نثر آنها بسیار ادیبانه‌ و شاعرانه‌ است؛ به‌ طوری‌ که‌ محتوا(Content) و صورت‌(Form) را تا حدود زیادی‌ به‌ هم‌ نزدیک‌ نموده‌اند. آثار شوپنهاور و نیچه‌ اوج‌ این‌ نزدیکی‌ است‌ به‌ طوری‌ که‌ برخی‌ نیچه‌ را بیشتر یک‌ ادیب‌ می‌شناسند تا یک‌ فیلسوف.
اما در کنار این‌ همه‌ پیوند و نزدیکی، چرا هنوز رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات‌ تا این‌ اندازه‌ مبهم‌ است؟ چرا ادیبان‌ و سیاست‌شناسان‌ و سیاستمداران‌ تا این‌ حد از هم‌ دور بوده‌ و هیچ‌ حوزه‌ مشترکی‌ برای‌ آنها قابل‌ تصور نیست؟ این‌ مسأله‌ امروزه‌ در کشورهای‌ غربی‌ چندان‌ صادق‌ نیست، اما در کشور ما بین‌ این‌ دو حوزه‌ حائل‌ عمیقی‌ وجود دارد. در کشورهای‌ غربی‌ به‌ اهمیت‌ رابطه‌ این‌ دو توجه‌ بسیار شده‌ است. میزان‌ آثاری‌ که‌ در این‌ زمینه‌ نوشته‌ شده‌ است، نشان‌ از این‌ توجه‌ دارد. این‌ نوشتار در صدد درک‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات‌ است‌ و از این‌ مجرا می‌توان‌ هم‌ به‌ اهمیت‌ و هم‌ به‌ زمینه‌های‌ مشترک‌ بین‌ آنها پی‌برد و در این‌ مورد، در نهایت، تا حدودی‌ به‌ مباحث‌ و رهیافت‌هایی‌ جدید رسید.

 

- 2 -
فهم‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات، نیازمند بررسی‌ پیرامون‌ این‌ دو حوزه‌ و تفاوت‌های‌ آنها است. در اینجا در صدد پیوند و یکسان‌سازی‌ این‌ دو رشته‌ نیستیم، بلکه‌ هدف‌ کسب‌ حوزه‌ مشترک‌ است. پس‌ بلافاصله‌ باید گفت‌ که‌ سیاست‌ چیست؟ در اینجا لازم‌ است‌ که‌ سیاست‌ به‌ معنای‌ عمل‌ سیاسی‌(Practice) را از علم‌ سیاست‌ (Political Science) تفکیک‌ کنیم. سیاست، در حقیقت، عمل‌ سیاسی‌ را به‌ ذهن‌ متبادر می‌کند. یعنی‌ آنچه‌ به‌ طور روزمره‌ در سطح‌ جامعه‌ انجام‌ می‌شود. سیاست‌ به‌ طور کلی‌ در همه‌ جای‌ اجتماع‌ یافت‌ می‌شود. در هر کجا که‌ انسان‌ها به‌ دور هم‌ جمع‌ شوند، سیاست‌ وجود دارد. قدرت‌ و تضاد که‌ در اجتماعات‌ انسانی‌ پدید می‌آیند، زمینه‌ساز ایجاد سیاست‌ می‌باشند. سیاست‌ به‌ معنای‌ عملی‌ در تمامی‌ مراحل‌ در رفتارهای‌ سیاسی‌ ما رخ‌ می‌نماید و جلوه‌گر است‌ و کل‌ اجتماعات‌ یک‌ جامعه‌ را در بر می‌گیرد. مانند: دولت، سازمان‌های‌ خصوصی‌ و نیمه‌ عمومی، احزاب‌ و سازمان‌های‌ میانجی‌ و غیره.
سیاست‌ به‌ معنی‌ عملی‌ آن‌ از حوزه‌ نظری‌ یعنی‌ مطالعه‌ سیستماتیک‌ پدیده‌های‌ سیاسی‌ متفاوت‌ است. سیاست‌ در وجه‌ نظری‌ آن‌ به‌ ما می‌آموزد که‌ چگونه‌ دانشی‌ در مورد سیاست‌ و در مورد زندگی‌ سیاسی‌ کسب‌ کنیم؟ چگونه‌ سیاست‌ را از جنبه‌های‌ دیگر زندگی‌ بشری‌ تمییز و تشخیص‌ دهیم؟ از چه‌ جنبه‌هایی‌ نظام‌های‌ سیاسی‌ به‌ همدیگر شبیه‌ هستند؟ از چه‌ جنبه‌هایی‌ نظام‌های‌ سیاسی‌ از هم‌ متفاوت‌ می‌باشند؟ نقش‌ اقتدار(Autharity) و قدرت‌(Power) در نظام‌های‌ سیاسی‌ چیست؟ افراد در سیاست‌ چگونه‌ رفتار می‌کنند؟ اگر ویژگی‌های‌ خاصی‌ برای‌ فرد سیاسی‌(Homo Politicus) وجود دارند، کدامند؟ چه‌ نوع‌ شرایطی‌ ثبات‌(Stability) ، تغییر(Change) و یا انقلاب‌(Revolution) را در یک‌ نظام‌ سیاسی‌ ایجاد می‌کند؟ چه‌ چیزی‌ لازم‌ است‌ تا صلح‌ اجتماعی‌ حفظ‌ شود و خشونت‌ قابل‌ اجتناب‌ باشد؟ چه‌ نوع‌ نظام‌ سیاسی‌ بهترین‌ است؟ چگونه‌ باید در مورد این‌ سؤالات‌ که‌ در سیاست‌ چه‌ چیزی‌ بهترین‌(The Best) است، تصمیم‌ گرفت؟ و در نهایت‌ این‌ که‌ دانش‌ سیاسی‌ حوزه‌ فرد و دولت‌ و نیز حوزه‌های‌ میانی‌ را که‌ موسوم‌ به‌ حوزه‌ جامعه‌ مدنی‌ است، تنظیم‌ و بررسی‌ می‌کند.
در مقابل، تأکید ادبیات‌ بیشتر بر افراد است‌ و سعی‌ در ایجاد رابطه‌ مستقیم‌تر با افراد دارد. از آنجا که‌ ادبیات‌ به‌ حوزه‌ زیبایی‌ شناختی‌ محدود می‌گردد، با مکنونات‌ قلبی‌ نویسنده‌ رابطه‌ دارد و بهتر و راحت‌تر امکان‌ پیوند افراد را برقرار می‌کند. هگل، در مورد معنا و ماهیت‌ ادبیات می‌گوید:
چون‌ مثال‌ حقیقت، مطلق‌ است، چنین‌ بر می‌آید که‌ حقیقت‌ و زیبایی‌ هر دو یک‌ چیزند. آنچه‌ برای‌ نمایش‌ زیبایی‌ راستین‌ بیش‌ از هر چیز ضرورت‌ دارد، پایان‌ناپذیری‌ و آزادی‌ است. هنر آفریده‌ روح‌ است، هنر باید از آموزش‌ اخلاقی‌ بپرهیزد. اگر هنر را وسیله‌ آموزش‌ کنیم، به‌ خاصیت‌ پایان‌ناپذیری‌ آن‌ که‌ ذاتی‌ هنر است، زیان‌ می‌رسانیم.
در نقد هگلی‌ و در نقد هیپولیت‌ تن، عظمت‌ اجتماعی‌ یا تاریخی‌ با عظمت‌ هنری‌ یکسان‌ دانسته‌ می‌شود.
هنر و ادبیات‌ به‌ خاطر تأکید بر جنبه‌های‌ زیبایی‌شناسانه‌ بر: لذت‌ اشاره‌ دارند و برای‌ لذت‌ بردن‌ مقاصد و دلربایی‌های‌ بی‌شمار دارند. اما آیا ادبیات‌ صرفاً به‌ تفریح‌ و سرگرمی‌ انسان‌ها و کاووش‌ صرف‌ در حوزه‌های‌ زیبایی‌ شناسانه‌ و شخصی‌ منحصر می‌شود؟
مثلاً اگر گفته‌ شود شعر، بازی‌ یا سرگرمی‌ خودانگیخته‌ای‌ است، احساس‌ می‌کنیم‌ که‌ نه‌ حق‌ مراقبت‌ و مهارت‌ و طرح‌ریزی‌ هنرمند ادا شده‌ و نه‌ به‌ جدی‌ بودن‌ و اهمیت‌ شعر توجه‌ شده‌ است. اما اگر گفته‌ شود که‌ شعر، کار یا صناعت‌ است، احساس‌ می‌کنیم‌ که‌ شادی‌ ناشی‌ از آن‌ و آنچه‌ کانت‌ بی‌غرضی‌ شعر می‌نامد، منقص‌ شده‌ است. باید وظیفه‌ هنر را آنچنان‌ بیان‌ کنیم‌ که‌ در آن‌ واحد هم‌ حق‌ لذت‌ ادا شود و هم‌ حق‌ فایده‌. ادبیات‌ به‌ واسطه‌ همین‌ فایده‌ رسانی، امکان‌ پیوند و رابطه‌ با سیاست‌ را دارد. این‌ که‌ چگونه‌ این‌ فایده‌ رسانی‌ ممکن‌ است، در بخش‌ آینده‌ بدان‌ پرداخته‌ خواهد شد. اما قبل‌ از آن‌ ضروری‌ است‌ که‌ با بررسی‌ تفاوت‌های‌ این‌ دو، درک‌ بهتری‌ از آنها داشته‌ باشیم. به‌ سخن‌ دیگر، دریافت‌ تفاوت‌های‌ این‌ دو حوزه‌ فهم‌ ما را از آنها گسترش‌ می‌دهد:
1- خاص‌ بودن‌ در مقابل‌ جهان‌ شمول‌ بودن‌(Particularity V.University) ادبیات‌ بر جنبه‌های‌ خاصی‌ از زندگی‌ روزمره‌ بشری‌ تأکید دارد که‌ ممکن‌ است‌ در شرایط‌ و وضعیت‌ و یا افراد دیگر، متفاوت‌ با وضعیت‌ سابق‌ عمل‌ نماید. اما هدف‌ سیاست‌ طرح‌ کلی‌ و حتی‌ جهان‌ شمول‌ از زندگی‌ سیاسی‌ است‌ تا بتواند آن‌ را برای‌ تمامی‌ جوامع‌ تعمیم‌ دهد. اگر دانش‌ سیاسی، امکان‌ تعمیم‌ و عمومیت‌ نداشته‌ باشد، اهمیت‌ خود را از دست‌ می‌دهد؛ لذا عده‌ای‌ خاص‌ بودن‌ ادبیات‌ را از نقاط‌ ضعف‌ آن‌ می‌دانند و به‌ همین‌ دلیل‌ امکان‌ ارائه‌ راه‌ حل‌ کلی‌ را برای‌ ما مقدور نمی‌سازد، بلکه‌ حقایق‌ متعدد را در درون‌ خود دارد.
2- احتمالی‌ یا تصادفی‌ بودن‌ در قبال‌ حقیقی‌ یا غیر تصادفی‌ بودن‌(V.Realistic Accidental) ادبیات‌ عمدتاً به‌ احتمالات‌ توجه‌ دارد و یک‌ تصادف‌ ممکن‌ است‌ بخش‌ عمده‌ای‌ از جریان‌ رمان‌ یا داستانی‌ را تغییر دهد. اگر چه‌ این‌ تصادفی‌ بودن‌ در زندگی‌ روزمره‌ نیز ممکن‌ است، ولی‌ در دانش‌ سیاسی‌ نمی‌توان‌ بر تصادف‌ و احتمال‌ تکیه‌ کرد. دانش‌ سیاسی‌ باید ما را به‌ واقعیت‌ و حقیقت‌ رهنمون‌ کند. به‌ گفته‌ برتولد برشت: باید به‌ افشای‌ واقعیت‌ پرداخت‌ و حقایق‌ را بیان‌ کرد؛ حقایقی‌ که‌ در تیرگی‌ها پنهان‌ نگاه‌ داشته‌ شده‌ است. دانش‌ سیاسی‌ باید حرف‌ خود را بر اساس‌ واقعیت‌ و حقیقت، تمام‌ و کمال‌ بگوید و اساساً توجه‌ به‌ تصادف‌ و بخت، امکان‌ طرح‌ نظریه‌ای‌ جهان‌ شمول‌ را کاهش‌ می‌دهد. به‌ این‌ دلیل، ایرس‌ مرداک، با تأثیر از ویتگنشتاین، ادبیات‌ را یک‌ تصویر(Picture) می‌داند.
3- خلاقیت‌ در قبال‌ کشف‌ کردن (Creativeness V.Discovery) ادبیات‌ حوزه‌ خلق‌ و ایجاد موقعیت‌های‌ جدید و به‌ عبارتی‌ دیگر، حوزه‌ خلق‌ زیبایی‌هاست. در حوزه‌ ادبیات‌ امکان‌ دست‌کاری‌ و پردازش‌ و پرورش‌های‌ مختلف‌ وجود دارد. ما می‌توانیم‌ وضعیتی‌ را تصور کنیم‌ که‌ اصلاً واقعی‌ نباشد و بر اساس‌ یک‌ تصادف‌ و خیال‌ ایجاد شده‌ باشد. ولی‌ در دانش‌ سیاسی‌ باید به‌ دنبال‌ کشف‌ واقعیت‌های‌ بیرونی‌ بود و برای‌ این‌ که‌ نظریه‌ای‌ بتواند جامعیت‌ و گستردگی‌ خود را به‌ اثبات‌ برساند، باید حقیقت‌ و واقعیت‌ کلی‌ را کشف‌ کند که‌ قابلیت‌ و کارایی‌ بیشتری‌ داشته‌ باشد. ماندگاری‌ و پذیرش‌ دانش‌ سیاسی‌ در تطابق‌ هر چه‌ بیشتر آن‌ با دنیای‌ خارج‌ است.
4- رازگرایی‌ در قبال‌ روشنگری‌(Mysterism V.Enlightmenism) همانطور که‌ ایرس‌ مرداک‌ نیز معتقد است‌، ادبیات‌ از آنجایی‌ که‌ امکان‌ خلاقیت‌ دارد، از نظر روشی‌ می‌تواند حالت‌ رازگرایانه‌ و رازورزانه‌ داشته‌ باشد. ولی‌ دانش‌ سیاسی‌ بیشتر در صدد تبیین‌ است. هدف‌ دانش‌ سیاسی، طرح‌ زیبایی‌ گرایانه‌ از جهان‌ بیرونی، بلکه‌ کشف‌ و تبیین‌ دنیای‌ واقعی‌ در جهت‌ روشنگری‌ است: تصور می‌کنم‌ محور کار رمان‌نویس‌ و نمایش‌نامه‌ نویس‌ کوشش‌ برای‌ ایجاد توهم‌ و محور کار فیلسوف‌ (سیاسی) سعی‌ در زدودن‌ توهم‌ است‌. به‌ همین‌ دلیل‌ نوشتار ادبی‌ ممکن‌ است‌ پیچیده‌تر باشد. ولی‌ نوشتار سیاسی‌ باید حداکثر جانب‌ ساده‌نویسی‌ را رعایت‌ نماید. (اگر چه‌ هگل‌ در این‌ میان‌ استثنا است).
5- تصور در قبال‌ استدلال‌.(Imagintion V.Argument) ادبیات‌ باوهم، خیال، تصور و مباحث‌ رازآلود سروکار دارد. این‌ مسأله‌ باعث‌ می‌شود که‌ هیجانات انسانی‌ را برانگیزد و حساسیت‌ (Sensivity) ایجاد نماید و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ تأثیر مستقیم‌ دارد. ولی‌ دانش‌ سیاسی‌ به‌ دنبال‌ استدلال‌ و بحث‌ و جدل‌ برای‌ درک‌ واقعی‌تر است‌ و به‌ این‌ خاطر غیر هیجانی، بی‌طرف‌ و غیر مستقیم‌ بر افراد تأثیر می‌گذارد و تنها از طریق‌ استدلال‌ است‌ که‌ می‌تواند قاعده‌ جهان‌ شمول‌ ارائه‌ کرد.
6- صورت‌ در قبال‌ محتوا(Form V.Content) : ادبیات‌ به‌ دنبال‌ تصویر صورت‌ زیبا است. به‌ سخن‌ دیگر در صدد کمال‌ فرم‌ است‌. ولی‌ دانش‌ سیاسی‌ به‌ دنبال‌ ارائه‌ محتوای‌ بهتر است‌ و اگر با صورت‌ زیباتر نیز ارائه‌ شود، بر غنای‌ کار می‌افزاید. به‌ این‌ خاطر، ادبیات‌ سیاسی‌ سخت‌ و دشوار، نظیر ادبیات‌ هگل، نیز قابل‌ توجه‌ است‌ زیرا از محتوای‌ غنی‌ برخوردار است.
در مجموع، ادبیات‌ در صدد است‌ که‌ دنیای‌ بیرون‌ را همان‌ طور که‌ درک‌ و فهم‌ و احساس‌ می‌کند، تصویرسازی‌ نماید. ادبیات‌ مثل‌ داستان‌ زندگی‌ روزمره‌ انسان‌ها طبیعی‌ است. ولی‌ دانش‌ سیاسی‌ به‌ دنبال‌ این‌ است‌ که‌ دنیای‌ بیرون‌ را واقعی‌ سازد و راهکارها و برنامه‌هایی‌ برای‌ خود می‌چیند و زندگی‌ روزمره‌ را در راستای‌ اهدافی‌ خاص، یا به‌ سخن‌ بهتر، بر اساس‌ منافع‌ خاص‌ ترتیب‌ و نظم‌ دهد. اما با همه‌ این‌ تفاوت‌ها چگونه‌ می‌توان‌ به‌ زمینه‌ مشترک‌ رسید و بین‌ این‌ دو قلمرو پل‌ زد؟
- 3 -
اگر نگاهی‌ اجمالی‌ و کلان‌ به‌ کلیت‌ تعامل‌ سیاست‌ و ادبیات‌ از یونان‌ باستان‌ به‌ بعد داشته‌ باشیم. درک‌ رابطه‌ این‌ دو حوزه‌ در عصر جدید و دست‌یابی‌ به‌ زمینه‌ مشترک‌ بهتر خواهد بود. برای‌ این‌ کار ضروری‌ است‌ که‌ سه‌ دوره: قبل‌ از مدرن، دوره‌ مدرن‌ و دوره‌ پس‌ از مدرن‌ را از هم‌ تفکیک‌ کرد.
دوره‌ قبل‌ از مدرن فاصله‌ یونان‌ باستان‌ و عصر مسیحیت‌ را در بر می‌گیرد. در یونان‌ باستان، انسان‌ و فرد به‌ طور مجزا از جامعه‌ مطرح‌ نبوده‌ است، بلکه‌ فرد در اجتماع‌ به‌ عنوان‌ شهروند قابل‌ پذیرش‌ بود. جامعه‌ دولت‌ - شهر بر فرد مقدم‌ بود و زندگی‌ فرد در زندگی‌ عمومی‌ تعین‌ می‌یافت. عرصه‌ عمومی‌ وجه‌ غالب‌ زندگی‌ یونانی‌ بود و انسان‌ تنها در زندگی‌ عمومی‌ به‌ عنوان‌ شهروند مطرح‌ بود که‌ می‌بایست‌ وظیفه‌ اجتماعی‌ خود را به‌ نحو بهینه‌ انجام‌ می‌ داد و تنها در این‌ صورت‌ امکان‌ کسب‌ فضایل‌ برایش‌ مهیا بود. 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   20 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله رابطه سیاست و ادبیات