فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله ریشه تاریخی ضرب المثل

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله ریشه تاریخی ضرب المثل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
• ریشه تاریخی ضرب المثل قوز بالا قوز
• ریشه تاریخی ضرب المثل چیزی که عیان است...
• ریشه تاریخی ضرب المثل آتش بیار معرکه
• ریشه تاریخی ضرب المثل آب زیر کاه
هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی گشاده بازی نماید، عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحاً می گویند: «فلانی از کیسه خلیفه می بخشد».
اکنون ببینیم این خلیفه که بود و چه کسی از کیسه وی بخشندگی کرده که به صورت ضرب المثل درآمده است:
عبدالملک بن صالح از امرا و بزرگان خاندان بنی عباس بود و روزگاری دراز در این دنیا بزیست و دوران خلافت هادی، هارون الرشید و امین را درک کرد. مردی فاضل و دانشمند و پرهیزگار و در فن خطابت افصح زمان بود. چشمانی نافذ و رفتاری متین و موقر داشت؛ به قسمی که مهابت و صلابتش تمام رجال دارالخلافه و حتی خلیفه وقت را تحت تأثیر قرار می داد. به علاوه چون از معمرین خاندان بنی عباس بود، خلفای وقت در او به دیده احترام می نگریستند.
به سال 169 هجری به فرمان هادی خلیفه وقت، حکومت و امارت موصل را داشت. ولی پس از دو سال یعنی در زمان خلافت هارون الرشید، بر اثر سعایت ساعیان از حکومت برکنار و در بغداد منزوی و خانه نشین شد. چون دستی گشاده داشت پس از چندی مقروض گردید. ارباب قدرت و توانگران بغداد افتخار می کردند که عبدالملک از آنان چیزی بخواهد، ولی عزت نفس و استغنای طبع عبدالملک مانع از آن بود از هر مقامی استمداد و طلب مال کند. از طرف دیگر چون از طبع بلند و جود و سخای ابوالفضل جعفر بن یحیی بن خالد برمکی معروف به جعفر برمکی وزیر مقتدر هارون الرشید آگاهی داشت و به علاوه می دانست که جعفر مردی فصیح و بلیغ و دانشمند است و قدر فضلا را بهتر می داند و مقدم آنان را گرامیتر می شمارد؛ پس نیمه شبی که بغداد و بغدادیان در خواب و خاموشی بودند، با چهره و روی بسته و ناشناس راه خانه جعفر را در پیش گرفت و اجازه دخول خواست. اتفاقاً در آن شب جعفر برمکی با جمعی از خواص و محارم من جمله شاعر و موسیقی دان بی نظیر زمان، اسحاق موصلی بزم شرابی ترتیب داده بود، و با حضور مغنیان و مطربان شب زنده داری می کرد. در این اثنا پیشخدمت مخصوص، سر در گوش جعفر کرد و گفت: «عبدالملک بر در سرای است و اجازه حضور می طلبد». از قضا جعفر برمکی دوست صمیمی و محرمی به نام عبدالملک داشت که غالب اوقات فراغت را در مصاحبتش می گذرانید.
در این موقع به گمان آنکه این همان عبدالملک است نه عبدالملک صالح، فرمان داد او را داخل کنند. عبدالملک صالح بی گمان وارد شد و جعفر برمکی چون آن پیرمرد متقی و دانشمند را در مقابل دید به اشتباه خود پی برده چنان منقلب شد و از جای خویش جستن کرد که «میگساران، جام باده بریختند و گلعذاران، پشت پرده گریختند، دست از چنگ و رباب برداشتند و رامشگران پا به فرار گذاشتند». جعفر خواست دستور دهد بساط شراب را از نظر عبدالملک پنهان دارند؛ ولی دیگر دیر شده کار از کار گذشته بود. حیران و سراسیمه بر سرپای ایستاد و زبانش بند آمد. نمیدانست چه بگوید و چگونه عذر تقصیر بخواهد. عبدالملک چون پریشانحالی جعفر بدید، بسائقه آزاد مردی و بزرگواری که خوی و منش نیکمردان عالم است، با خوشرویی در کنار بزم نشست و فرمان داد مغنیان بنوازند و ساقیان لعل فام، جام شراب در گردش آورند. جعفر چون آنهمه بزرگمردی از عبدالملک صالح دید بیش از پیش خجل و شرمنده گردیده، پس از ساعتی اشاره کرد بساط شراب را برچیدند و حضار مجلس (بجز اسحاق موصلی) همه را مرخص کرد. آنگاه بر دست و پای عبدالملک بوسه زده عرض کرد: «از اینکه بر من منت نهادی و بزرگواری فرمودی بی نهایت شرمنده و سپاسگزارم. اکنون در اختیار تو هستم و هر چه بفرمایی به جان خریدارم». عبدالملک پس از تمهید مقدمه ای گفت: «ای ابوالفضل، می دانی که سالهاست مورد بی مهری خلیفه واقع شده، خانه نشین شده ام. چون از مال و منال دنیا چیزی نیندوخته بودم، لذا اکنون محتاج و مقروض گردیده ام. اصالت خانوادگی و عزت نفس اجازه نداد به خانه دیگران روی آورم و از رجال و توانگران بغداد، که روزگاری به من محتاج بوده اند، استمداد کنم. ولی طبع بلند و خوی بزرگ منشی و بخشندگی تو که صرفاً اختصاص به ایرانیان پاک سرشت دارد مرا وادار کرد که پیش تو آیم و راز دل بگویم، چه می دانم اگر احیاناً نتوانی گره گشایی کنی بی گمان آنچه با تو در میان می گذارم سر به مهر مانده، در نزد دیگران بر ملا نخواهد شد. حقیقت این است که مبلغ ده هزار دینار مقروضم و ممری برای ادای دین ندارم».
جعفر بدون تأمل جواب داد: «قرض تو ادا گردید، دیگر چه می خواهی؟»
عبدالملک صالح گفت: «اکنون که به همت و جوانمردی تو قرض من مستهلک گردید، برای ادامه زندگی باید فکری بکنم، زیرا تأمین معاش آبرومندی برای آینده نکرده ام».
جعفر برمکی که طبعی بلند و بخشنده داشت، با گشاده رویی پاسخ داد: «مبلغ ده هزار دینار هم برای ادامه زندگی شرافتمندانه تو تأمین گردید، چه میدانم سفره گشاده داری و خوان کرم بزرگمردان باید مادام العمر گشاده و گسترده باشد. دیگر چه می فرمایی؟»
عبدالملک گفت: «هر چه خواستم دادی و دیگر محلی برای انجام تقاضای دیگری نمانده است».
جعفر با بی صبری جواب داد: «نه، امشب مرا به قدری شرمنده کردی که به پاس این گذشت و جوانمردی حاضرم همه چیز را در پیش پای تو نثار کنم. ای عبدالملک، اگر تو بزرگ خاندان بنی عباسی، من هم جعفر برمکی از دودمان ایرانیان پاک نژاد هستم. جعفر برای مال و منال دنیوی در پیشگاه نیکمردان ارج و مقداری قایل نیست. می دانم که سالها خانه نشین بودی و از بیکاری و گوشه نشینی رنج می بری، چنانچه شغل و مقامی هم مورد نظر باشد بخواه تا فرمانش را صادر کنم».
عبدالملک آه سوزناکی کشید و گفت: «راستش این است که پیر و سالمند شده ام و واپسین ایام عمر را می گذرانم. آرزو دارم اگر خلیفه موافقت فرماید به مدینه منوره بروم و بقیت عمر را در جوار مرقد مطهر حضرت رسول اکرم (ص) به سر برم».
جعفر گفت: «از فردا والی مدینه هستی تا از این رهگذر نگرانی نداشته باشی».
عبدالملک سر به زیر افکند و گفت: «از همت و جوانمردی تو صمیمانه تشکر می کنم و دیگر عرضی ندارم».
جعفر دست از وی برنداشت و گفت: «از ناصیه تو چنین استنباط می کنم که آرزوی دیگری هم داری. محبت و اعتماد خلیفه نسبت به من تا به حدی است که هر چه استدعا کنم بدون شک و تردید مقرون اجابت می شود. سفره دل را کاملاً باز کن و هر چه در آن است بی پرده در میان بگذار».
عبدالملک در مقابل آن همه بزرگی و بزرگواری بدواً صلاح ندانست که آخرین آرزویش را بر زبان آورد ولی چون اصرار و پافشاری جعفر را دید سر برداشت و گفت: «ای پسر یحیی، خود بهتر می دانی که من در حال حاضر بزرگترین فرد خاندان عباسی هستم و پدرم صالح همان کسی است که در ذات السلاسل (نزدیک مصر) بر مروان آخرین خلیفه اموی غلبه کرد و سرش را نزد سفاح آورد. با این مراتب اگر تقاضایی در زمینه وصلت و پیوند زناشویی از خلیفه امیرالمؤمنین بکنم، توقعی نابجا و خارج از حدود صلاحیت و شایستگی نکرده ام. آرزوی من این است که چنانچه خلیفه مصلحت بداند، فرزندم صالح را به دامادی سرافراز فرماید. نمی دانم در تحقق این خواسته تا چه اندازه موفق خواهی بود».

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  9  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ریشه تاریخی ضرب المثل

دانلودمقاله بررسی سیر تکاملی هنر فلزکاری در ایران ،

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله بررسی سیر تکاملی هنر فلزکاری در ایران ، دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


چکیده
در این مقاله که سیر تکاملی هنر فلزکاری را از حدود 5 هزار سال پیش از میلاد تا برپائی سلسله هخامنشیان بررسی می کند به شرح این قضیه پرداخته شده که چگونه شد که بشر فلز را شناخت و آن را به کار گرفت و در کدام قسمت جهان ابتدا فلزات را مورد بهره برداری قرار داده اند. از آنجایی که در این مقاله فلز کاری بیشتر از لحاظ هنری بررسی شده فلزاتی مورد بررسی قرار گرفته اند که جنبه هنر کاربردی آنها بیشتر بوده است. در ابتدای بررسی هر فلز (عنصر فلز) توضیحی از خود آن فلز از کتاب 89 فرهنگ بزرگ متالوژی و مواد ارائه شده که در ابتدا شناختی راجه به شکل ظاهری و خواص هر فلز را در اختیار خواننده قرار می دهد. با مطالعه چهار کتاب معتبر فلز کاری که در ایران موجود می باشد و همچنین مطالعه چند سایت اینترنتی با تاریخ ها و مطالب ضدو نقیضی که حتی در خود یک کتاب هم بسیار دیده می شد مواجه شدم و سعی کردم اطلاعاتی را در این مقاله بیاورم که قابل استدلال باشد و امکان پذیر است که آنها را با مطالب و تاریخهایی که در کتابهای دیگر است ، استدلال کرد.
کلید واژه ها : قدمت، محققین، فلز، استخراج، اشیاء.

 

مقدمه
صنایع دستی ایران خصوصاً هنر فلز کاری در زمان گذشته سر آمد تمام جهان بوده است.
بشر که ابتدا وسایل مورد نیاز خود را از خاکی که کاملاً راحت در اختیارش بود تهیه می کرد کم کم متوجه فلزاتی شد که در طبیعت بارنگهای زیبا، متفاوت و درخشان جلب توجه می کردند این مردم توانستند با سخت کوشی و روح آفرینشگری خود آثاری جاودان بر جای بگذارند. آثاری که تمدن و هنر خاص ایرانی را نشان می دهد و توانست بر فرهنگ و تمدن جهان نیز تأثیر بگذارد.

 

« پیشینه تحقیق »
در کتاب هفت هزار سال هنر فلزکاری ایران نوشته آقای محمد تقی احسانی، هنر فلز کاری ایران از ابتدای پیدایش تا استیلای مغولان بررسی شده است. در قسمت قبل از حکومت هخامنشیان که موضوع مقاله من است مقدار زیادی از مطالب به نوع اشیاء کشف شده و شکل تزئینات آن پرداخته شده است. در کتاب صنایع دستی کهن ایران نوشته آقای هانس ای . وولف در قسمت فلز کاری به بررسی تمام شاخه های فلز کاری مانند ورشو سازی، سماور سازی و ... پرداخته شده و آن قسمت که راجع به تاریخچه فلز کاری و فلزهای مختلف است بسیاری از مطالب را بررسی جایگاه معادن فلزات در ایران تشکیل داده است.
در کتاب سیر تکاملی آهن و فولاد در ایران و جهان نوشته آقای ناصر توحیدی فلزکاری از بعد صنعتی بررسی شده و در ضمن بررسی آهن و فولاد مطالبی نیز راجع به هنر فلزکاری ایران باستان آمده است. در مجله هنر و مردم شماره های 126و127 که در سال 1352 منتشر شده پیشرفت هنر فلز کاری در هزاره سوم قبل از میلاد در حاشیه دشت لوت و خبیض بررسی شده است و اشیایی را که در آنجا یافت شده به صورت کاملاً دقیق از نظر شکل کلی و تزئینات بررسی کرده است.
و اما من در مقاله خودم که راجع به سیر تکاملی هنر فلز کاری در ایران از پیدایش اولین فلز تا بر پایی حکومت هخامنشی است، سعی کرده ام که به طور کامل سیر تکاملی هنر فلزکاری را بررسی کنم و خود را درگیر حواشی و بررسی نقوش یک شیء و جزئیات ننمایم. در این مقاله 3 فلز مس، طلا و نقره و آلیاژ مفرغ را که بیشتر استفاده و کاربرد آنها جنبه تزئینی و کاربردی داشته اند نه مصرف صنعتی و فلز آهن را که در عین حال که مصرف صنعتی داشته ولی از لحاظ زیبایی هم به آن پرداخته شده بررسی کرده ام. همچنین سعی کرده ام که اطلاعاتی را جع به شکل ظاهری فلزها از لحاظ رنگ در طبیعت هم در اختیار خواننده قرار دهم. با توجه به ضد و نقیض گویایی هایی که در کتاب های هنری وجود دارد مطالبی را جمع آوری و ثبت کردم که قابل استدلال بوده اند.

 


«جغرافیای ایران باستان»
بر اساس مدارک با ستانشناسی، در حدود 15 هزار سال قبل، فلات ایران یک دوره نیمه خشک را پشت سر گذرانده که این تغییر آب و هوا و خشکی، در شرایط انسانی این فلات تاثیر گذاشته است، در این دوره ساکنین این فلات، غارنشین بوده اند و از طریق شکار غذای خود را از دامنه های شمالی البرز، رودهن آبعلی، دره های جاجرود، شمال شرقی شوشتر و کوههای بختیاری تهیه می کرده اند. در هزاره پنجم قبل از میلاد ساکنان فلات ایران علاوه بر غارها و مناطق کوهستانی در نواحی جلگه ای، دشتی و تپه ای نیز زندگی می کرده اند. در هزاره پنجم قبل از میلاد در ادامه دوران نیمه خشک در سواحل شمالی و غربی دریاچه ها که به علت رسوبات رودخانه ها حاصلخیز بودند، کم کم مراتع وسیعی ایجاد شد و در پی آن حیوانات نواحی کوهستانی به این مناطق کوچ کردند و شکارچیان نیز به دنبال حیوانات حرکت به سوی دشتها را آغاز کردند. بنابه گفته محققین از این زمان، نخستین تمدنها در داخل فلات ایران به وجود آمدند تصویر (1).
هر چند که در تمام ایران تحقیقات باستان شناسی انجام نشده ولی کاوشهای انجام شده در مناطقی مثل سیلک کاشان، اطراف قم، ری، ساوه تپه حصار دامغان نشان می دهد که از ظروف سفالی ناموزون و دودزده و همچنین از ظروف مسی چکش خورده استفاده می شده . نقشه ایران باستان در تصویر(2) و (3) دیده می شود و مناطقی که در آن فلز کاری بوده است با علامت × مشخص شده اند.
« در هزاره چهارم قبل از میلاد به ساخت آجرهای صاف و مستطیل شکل با خاک نرم و تزئین خانه ها با رنگهای قرمز و سفید و نصب دروپنجره کوچک و کوتاه منتهی می گردد. در این دوره انسان از مس چکش خورده استفاده می کرده و در برخی از نقاط از جمله شهر سوخته اشیاء و سنگهای قیمتی را می شناخته و با همسایگان خود مبادلات تجاری نیز داشته. » (1)

 

«تاریخچه فلز کاری در ایران و جهان»
قدیمی ترین آثار هنری که انسان خلق کرده است در منطقه حاصلخیزی از خاورمیانه که از شمال کرانه های دریای مدیترانه و کوههای آناتولی و از جنوب، رودهای دجله و فرات را در بر می گیرد، شناخته شده است. در این منطقه حاصلخیز آثار انسانها در دوران مس قدیم و دوران مفرغ از زیر خروارها خاک پیدا شده است. اولین نشانه های بکار گیری مس خالص برای ساختن وسایل و ابزار صنعتی که به روش چکش کاری سرد شکل گرفته در آناتولی در مجاروت معادن غنی مس یافته شده است. در دروان باستان مس در اروپا بیشتر برای تولید مفرغ جهت ساختن ناقوش کلیسا ها و زینت آلات و مسکوکات به کار می رفته است.
در قرون وسطی مس بیشتر برای تولید مفرغ استفاده می شده است. در مورد کشف مس برای اولین بار در بین باستان شناسان اختلاف نظر وجود دارد. مثلاً به گفته لوکاس ، مس برای اولین بار به دلیل وجود معادن به وسیله مصریان کشف شده است. آثار زیادی در مصر پیدا شده است که متعلق به دوران باستان می باشد. در تصویر (4) یک اثر هنری مسی دیده می شود که مربوط به 3100 پیش از میلاد است ولی مشخص نشده که این کار از طریق چکش کاری مس ساخته شده یا بر اثر ریخته گری و ذوب آن.
گرچه برخی از محققین معتقدند که در میان فلزات اولین بار ذرات براق طلا توجه مردم را به خود جلب کرد ولی در این زمینه اشیای طلایی پیدا نشده که ثابت کند طلا قبل از مس به کار گرفته شد از طرفی چون مس در طبیعت به وفوریافت می شود و از طرفی دیگر چون در درجه حرارت محیط، قابلیت چکش کاری مناسبی دارد به همین دلیل بشر برای اولین بار مس را مورد استفاده قرار داد. تاریخ ساخت اولین اشیاء مسی که در اثر چکش کاری مس سرد ساخته می شده اند در جهان نا مشخص است.
احداث کوره های سفالپزی برای تامین درجه حرارت بالا، از نیمه دوم هزاره 5 پیش از میلاد که از جمله در جعفر آباد آغاز شد مقدمه ای شد برای احداث کوره های مناسب برای تولید فلزات. به این ترتیب با توجه به تجربه ای که بشر از پختن ظروف سفالی به دست آورد موفق شد فلزات و در درجه اول مس را در ظروفی از جنس سفال ذوب کند و به روشهایی ابتدایی و سایل مورد نیاز خود را بسازد.
مدارک باستان شناسی این مطلب را تایید می کنند، که شمال و مرکز ایران از قدیمی ترین و ابتدایی ترین مراکز صنایع فلز کاری بوده است ایران جزو اولین کشورهای تولید کننده و مصرف کننده وسایل مسی بوده است. که ابتدا این واضح است که بشر در مکانی می توانست فلز را بشناسد و آن را بکارگیرد که در آن منابع فلزات وجود داشته باشد. و ایران به طور طبیعی ذخایر بزرگی از کانیها را دارا می باشد. ایران دارای منابع سوخت فراوانی در کوه های البرز، حاشیه کویر و در انارک، در نزدیکی کرمان ، جیرفت و اهر می باشد البته این نکته قابل ذکر است که تمدن های مصر، بابل، هند و جیحون نتوانسته اند خود را در ردیف اولین فلز کاران جهان باشند. حفاریهایی که در این مکان ها انجام شده است نشان داده که فلز کاری در این کشورها نسبتاً دیر شروع شده است در نیمه دوم هزاره چهارم پیش از میلاد مس را با گداختن از کانی جدا می کردند و بعد به شکلی که می خواستند در می آوردند. ابزار مسی که از این زمان بدست آمده مقادیر مختلفی از طلا و نقره ، سرب، آنتیموان، آهن، نیکل و قلع را دارا می باشند که می توان چنین نتیجه گرفت که صنعتگران آن زمان برای بدست آوردن مس سنگهای فلزی مختلف را آزمایش می کرده اند و بدین گونه به طور اتفاقی آلیاژهای مس را تولید کرده اند.
« در دوران باستان ابتدایی ترین وسایل مسی از طریق ریخته گری به این نحو ساخته می شده که مس را پس از ذوب بر روی ماسه های مسطح، می ریخته اند و پس از انجماد، به روش چکش کاری سرد، به شکل مطلوب در می آورده اند. با پیشرفت دانش و تجربه انسان قالبها به ترتیب از ماسه، سنگ و سفال ساخته می شده اند»(2). در تصویر 5 طرح قالبهایی دیده می شود که از سنگ ساخته شده و برای ریختن سرنیزه درست شده است متعلق به 2000 سال پیش از میلاد است.نزدیک بودن معادن سنگ قلع در شمال ایران در کوه سهند و در رشته کوه های قره داغ به معادن مس و همچنین وجود معادن قلع در نزدیکی معادن مس انارک و اصفهان و 35 کیلومتری باختر مشهد در رباط الوک بند فهم این مطلب را آسان می کند که چگونه بشر آن زمان آلیاژ مفرغ را به طور تصادفی در اختیار داشت. به تدریج که آلیاژهای مفرغ بر پایه مس شناخته شد، ابزار و ظروف و آثار هنری از مفرغ ساخته می شد. نمونه ابزارهای مسی که از 2500 ق م به بعد بدست آمد نشان می دهد که مقدار قلعی که در این درواقع مفرغ ها وجود داشته 5 درصد بوده که این مقدار به مدت 1000 سال ثابت بوده و بعد از آن به 10 درصد رسیده که این قضیه را ثابت می کند که در آن زمان قلع و مس را به طور جداگانه ذوب می کردند و به این ترتیب آلیاژ دقیقی را بدست می آوردند. در 2000 سال پیش از میلاد مصرف مفرغ رواج پیدا کرده بود که برای ساخت آن ها از قالبهایی از سنگهای نرم استفاده می شد، بدین ترتیب که نیمی از در دوران باستان ابتدایی ترین وسایل مسی از طریق ریخته گری به این نحو ساخته می شده که مس را پس از ذوب بر روی ماسه های مسطح، می ریخته اند و پس از انجماد به روش چکش کاری سرد، به شکل مطلوب در می آورده اند. با پیشرفت دانش و تجربه انسان قالبها به ترتیب از ماسه، سنگ و سفال ساخته می شده اند و (2) در تصویر 5 قالبهایی دیده می شود که از سنگ ساخته شده و برای ریختن سرنیزه درست شده است. متعلق به 2000 سال پیش از میلاد است.
مس
« Cu . فلزی است به رنگ عنابی روشن میخکی، بسیار نرم، با قابلیت هدایت حرارتی الکتریکی خوب. مس و طلا دو فلز منحصراً رنگی هستند. مس ، یکی از چند فلز اصلی محدودی است که به شکل خالص و به مقدار زیاد در طبیعت یافت می شود و مانند طلا از اولین فلزاتی است که بشر آنرا شناخته است (...) کلیه عملیات سرد کاری، مس را سخت و استحکام کششی آن را افزیاش و در عین حال، نرمی آنرا کاهش و قابلیت هدایت آن چند درصدی کم می شود. تا بکاری، نرمی آنرا تجدید و امکان سرد کاری بیشتری را به وجود می آورد. مس با قلع، سری آلیاژهای مفرغ (Bronze) را تشکیل می دهد.» (3)

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 22   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی سیر تکاملی هنر فلزکاری در ایران ،

دانلودمقاله عکاسی

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله عکاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 مقدمه
امروزه نقش عکاسی در زندگی بشر غیر قابل انکار است. ما با تصاویر احاطه شده ایم و گریزی از آنها نداریم. بدون تصویرمان در زندگی اجتماعی غیر قابل شناسایی و فاقد هویت هستیم. به قول هالاباف «چون معتقدیم که شاهد واقعیت هستیم به همین دلیل فقط به آن چه با چشمان خود می ببینیم باورداریم. اما ما صرفاٌ نمی بینیم دوربین هم چنین نمی کند ما اطلاعات را متناسب با اهداف نیازها، گرایش ها ،‌و انتظارات خود تحریک می کنیم. ما مولی ساده از فلسفه تجربه گرائی را برای زندگی خود بکار می گیریم : چیزی که مشاهده می کنیم وجود دارد چیزی که مشاهده نمی کنیم وجود ندارد همچنان که به چشمان خود ایمان داریم و آنها را ملاک قرار می دهیم به همان ترتیب کار دوربین را نیز معتبر می دانیم.
عکاسی از ظریفترین و زیباترین جلوه های پیشرفت هنری و فنی قرن اخیر است . عکس نه فقط حافظ جذابترین خاطره ها و یاران و دوستان ، که بهترین نمایشگر لحظات تلخ و شیرین زندگی ملت ها و جوامع و نیز آثار و سنت ها و شیوه های زندگی آنها در دوره ها و سالها و زمان های گوناگون است و به همین اعتبار، از مهمترین ابزار و لوازم پژوهشها و مطالعات جامعه شناسی و مردم شناسی و نقل و انتقال اطلاعات و اخبار به شمار می رود.
عکاسی چه به عنوان یک حرفه و چه به صورت مشغولیتی لذتبخش ، خوشبختانه در سالهای اخیر در کشور ما گسترش فراوان ساخته و دورترین مناطق مملکت راه پیدا کرده است. باشگاهها و نمایشگاهها و نشریات حرفه ای خاصی که در این سال ها شاهد پیدایش و افزایش روز افزون آنها بوده ایم ، بهترین شاهد این مدعایند.

تاریخچه
کتاب حاضر که چند سال پیش از مرگ نوسیندة نامدار آن آنسل آدامز انتشار یافت در برگیرندة‌ شرح تجربیات گستردة وی در زمینة‌ کار با دوربینها و متعلقات مختلف‌ عکاسی حرفه‌ای است ، تجربیاتی که طی زمان طولانی توام با کار عملی آفریننده در قلمرو عکاسی هنری حاصل آمده اند تسلط آدامز در شناخت و آموزش فنون پیچیدة‌ عکاسی حرفه‌ای افزون بر استادی وی در کار آفرینش منظره‌های شگفت انگیز طبیعی بی نیاز از شرح و تفصیل است آدامز در قلمرو عملی عکاسی همچون منظره گری توانا و با بینش که عکسهایش در زمرة‌ برجسته ترین تصویرهای تاریخ عکاسی‌اند به شمار می آید و در زمینة‌نظری عکاسی همچون پژوهنده ای مو شکاف و دقیق که حاصل پرباریافته‌های خود را بدون امساک در قالب کتابهایی در اختیار دوستداران عکاسی نهاد و تجربیاتش را در طول سالهای متمادی تدریس در مرکزهای مختلف هنری در دسترس هنرآموزان این رشته قرار دارد.
آدامز در کار آفرینش هنری خود با پرداختن به منظره سازی ،‌به قلمر وی از عکاسی گام نهاد که شاید بتوان آن را همزاد پیدایش عکاسی – و به طور مسلم همزاد پیدایش داگرئوتیپ در 1839 – به شمار آورد. عکاسی در روزهای نخست با محدودیتهای فنی بسیاری مواجه بود لزوم اعمال زمانهای نوردهی طولانی مانع از آن می شد که عکس گرفتن از موضوعهای متحرک امکانپذیر گردد و همین محدودیت رفته رفته سبب گردید که عکاسان به عکسبرداری از موضوعهای بیحرکت و از آن میان منظره‌ها روی آورند. عکاسی تبدیل به وسیله‌ای برای ثبت منظره‌های شهری و طبیعی شد و سندهای بیشماری که گویای اوضاع شهرنشینی و طبیعت مناطق مختلف جهانند بر جای ماندند نخستین تلاشهای در این راستا در فرانسه آغاز شدند در 1839 کمیسیون بناهای تاریخی فرانسه ، نوئل ماری لوروبور و فردریک گوپی را مأمور عکسبرداری از مناطق صحرایی مصر و اوگوست سالزمن را روانة تهیه عکس از اورشلیم کرد.
هرچند نطفة عکاسی منظره در اروپا و مشخصا در فرانسه بسته شد رشد و گسترش آن بطور قابل ملاحظه ای در آمریکا صورت پذیرفت . عکاسان پیشگامی که دشواری در نوردیدن منطقه های دوردست و ناشناختة آمریکا را به خود هموار ساختند از ناحیه‌های مختلف آمریکا که از تنوع اقلیمی زیادی برخوردارند تصویرهایی به همراه آورند که در تهیه متنها و نقشه های جغرافیایی به کار آمدند اگر امکانات وسایل عکاسی آن دوره را در نظر آوریم تصدیق خواهیم کرد که تهیه این عکسها توام با دشواری زیادی صورت می پدیرفت زیرا که دوربینها حجم و وزن زیادی داشتند نورپذیری عدسیهای دوربین ضعیف بود و فرجة تهیه نوردهی و ظهور صفحه های حساس بسیار اندک بود چون نامیز رطوبت خود را در مدت زمان کمی از دست می داد در این دوره هنری جکسن از سوی بنیاد پارک ملی یلو استون ماموریت یافت از جنوب غربی کولورادو وایومینگ و منظره های طبیعی آن منطقه ها عکس بردارد در حدود 1850 که کاوشگران طلا در کالیفرنیا برای یافتن این فلز گرانبها هجوم آورده بودند رابرت هـ. ونس با همراهی کردن کاوشگران موفق به تهیه عکسهای جالب توجهی شد تیموتی اوسالیوان با زیر پاگذاشتن جنگل پاناما ،‌ جنوب غربی امریکا و آریزونا تصویرهای فوق‌العاده ای را ثبت نمود که پاره ای از آنها شهرت یافتند عکسهایی که از این نخستین تلاشها حاصل آمدند از لحاظ فنی از کیفیت مطلوبی برخوردار بودند ترکیب بندی متعادلی داشتند و علی رغم محدودیتهای فنی آن دوره زیباییهای ناشناخته و شکوه مناظر طبیعی را به خوبی باز می‌نمایاندند.
در همین ایام شکل دیگری از عکاسی در کار پیدایش و رشد بود عکاسانی که میل داشتند عکاسی را تا بدان مرتبه ارتقا دهند که از آن یک هنر بسازند چنین نیازی حس می کردند که لازم است در تصویر واقعیت خارجی دخل و تصرف شود و به بازنمایی صرف منظره های طبیعی بسنده نگردد این عکاسان برای تمایز یافتن از عکاسانی که پیرو سبک کاملا واقع‌نما بودند با استفاده کردن از ترفندهای عکاسی به تغییر دادن عکسبرداریهای خود پرداختند و موفق به آفرینش صحنه های غیر عادی و گاه شگفت انگیز شدند در آفرینش این عکسها هدفهای زیبایی خاصی مورد نظر بودند و بدان لحاظ که در تغییر دادن حالت آنها از فضای نگاره های نقاشان مشهور آن دوره الهام گرفته می شود به این عکسها نام نگاره نما دادند عکاسی در ابتدای کار خود عملا زیر نفوذ نقاشی قرار داشت.
بنابر اظهار هنری پیچ رابینسن که معروف ترین عکاس پیرو مکتب استعاره ای سده نوزدهم بود استفاده از هرگونه ترفند عکاسی پیوند عکسها یا هر نوع شیوه ای برای عکاسی مجاز بود رابینسن با آمیختن رویا و واقعیت و به کمک پیوندهای ماهرانه فنی که در تلفیق عکسها به کار می گرفت تصویرهایی به وجود آورد که در آنها واقعیت جاری به نحو محسوسی تغییر شکل یافته بود عکاسان بسیاری از رابینسن پیوری کردند و با زیاده روی در استفاده از ترفندهای عکاسی در راهی گام نهادند که پیش از آن به وسیلة نقاشان پیموده شده بود عکاسانی همچون منظره‌گر مشهود فرانسوی کامیل سیلوی که مقیم انگلستان بود در تمامی آثار خود از لحاظ انتخاب موضوع و ترکیب بندی و سبک کار از نقاشان منظره گر آن دوره الهام می گرفتند بدین سان عکاسی منظره در پایان سدة نوزدهم پا بند موضوعهای کاملا ساخته و پرداخته و تصنعی بود و هنوز تحت تأثیر نظریه نگاره نمایی قرار داشت.
اما عکاسی انگلیسی به نام پیترهنری امرسن از 1880 حرکت تازه ای را در برابر مکتب نگاره همایی آغاز کرد وی ضمن آن که با مکتب مزبور از اصل به مخالفت برخاست شیوه ای ارائه کرد که بنا بر آن تصویرها به صورت مستقیم تری از واقعیت الهام گرفته شده بودند وی که با کاربرد هرگونه ترفند عکاسی و پیوند عکسها و فنونی از قبیل ایجاد محویهای هنری بر روی تصویرها که در آن دوره سخت مورد توجه بودند مخالفت ورزید عاقبت خصیصة ویژه عکاس را که همانا توانایی ثبت کردن واقعیت بدان گونه که هست می باشد به آن بخشید وی که به قاعده های رسمی ترکیب بندی دستکاری فیلم و ترفندهای معمول بی اعتنا بود عکاسی ار مردم کوچه و خیابان ومنظره های صحرایی را به عکسهای تصنعی که در کارگاه عکاسی گرفته می شدند ترجیح می داد امرسن پایه گذار راهی شد که نسلی از عکاسان در آن گام نهادند و تلاشهای وی به منظور ثبت کردن جوهرة واقعیت بدان گونه که هست عکاسی را زیر و رو ساخت و سبب استقلال آن از نقاشی گردید.
با این همه در آن دوره تاثیر آثار نقاشان بر عکاسی هنوز به تمامی از بین نرفته بود در پایان سدة نوزدهم هنوز عکاسهایی از آثار نقاشان امپرسیونیستی همچون کامیل کورو و جیمزویستلر الهام می گرفتند در 1890 ، 10 و 11 عکاس انگلیسی جورج هنری من مبتنی است بر «پاسخ» ی که به موضوع در برابر خود می دهم و بر مجموعة‌ تجربة‌حسی و عقلی که حاصل کرده ام بدین سان منظره های شگفت انگیزی که آدامز از غرب آمریکا تهیه نمود همچون کوه ویلیامسن ازمانزانار(1943) یا ماه بر روی هاف دم (1941) کوشش پیوسته وی را در ساخت دقیق و متعادل تصویر و حساسیت و دلدادگیش را نسبت به نمادهای پرشکوه طبیعی نشان می دهند نمادهایی که آدامز همواره با بینایی ژرف خاص خود سعی داشت تا سیمای خیال انگیز آنها را در حد کمال زیبایی و استحکام هنری بازسازد.
آدامز برای بیان شدت وجدو احساس شاعرانه ای که در برخورد با مظاهر طبیعت به وی دست می داد به تصویرسازی از منظره‌های پر عظمت کوهسارهایی که ستیغهایشان در ابرها ناپیدا شده‌اند دریاچه‌های یخ زده و منجمدی که در برابر صخره‌های عظیم کنارشان بیحرکت نشسته‌اند آبشارهایی که از فراز کوهها بر تخته سنگها مورب فرو میریزند آسمان تیره‌ای که سپیدة در کار دمیدن آن را روشن ساخته و .... می‌پرداخت و پایندگی و مانایی نمادهای طبیعی را در برابر میرایی و زوال پذیری حیات بشری پیش چشم بیننده می‌آورد.
آنسل آدامز نامی است که به تاریخ هنر عکاسی پیوسته است. این مقدمه را با نقلی از گفته‌های وی به پایان می بریم.
«من بدان چیزها که بالیده‌اند، و به چیزهایی که با شکوهمندی بالیده و مرده‌اند اعتقاد دارم . به آدمیان و به سیماهای سادة زندگی انسان و به رابطه‌های انسان با طبیعت اعتقاد داردم . اعتقاد دارم که انسان باید از لحاظ ذهنی و اجتماعی آزاد باشد و با تصدیق نمودن زیبایی بی منتهای جهان و با کسب کردن اطمینان لازم برای دیدن و بیان نمودن دید خود وجودش را قوت بخشید و اعتقاد دارم که عکاسی یکی از وسیله های بیان نمودن این تصدیق و نایل آمدن و سعادت و ایمان است.

عکاسی چیست ؟
عکاسی عبارت از این است که ما بتوانیم بوسیله اعمال فیزیکی یا شیمیایی با کمک روشنایی طبیعی یعنی نور آفتاب عکس یا تصویر چیزی را بر روی فیلم و یا کاغذ عکاسی انتقال دهیم.
این تفسیر از نظر کمی برای عکاسان حرفه ای یا آماتوری تقریباً کافی است و می دانیم که عکس بوسیله نور طبیعی کاغذ عکاسی منتقل می گردد اما باید این نکته را نیز اضافه کنیم که فیلم عکاسی فقط در برابر نور طبیعی حساس نسیت اما نورهای غیر طبیعی یا نامرئی هم در آن تأثیر می کند لابد می پرسید این حرف چه معنی دارد غیر از نورهای طبیعی مانند آفتاب نورهای غیر طبیعی مانند اشعه مجهول و یا تأثیرات رادیو اکتیو می تواند در آن اثر کند.

اصول عکسبرداری
عدسی یا لنز
شکی نیست که مهمترین قسمت هر دوربین عکاسی عدسی یا لنز آن است. کیفیت هر تصویر از وضوح کامل در تمام نقاط گرفته تا فقدان کج شکلی و هر نوع انحنا و اعوجاج خطوط و غیره بستگی به طرز ساختمان و جنس شیشه و مواد پدید آورندة عدسی و همچنین وضع قرار گرفتن اجزاء سازندة آن دارد. بدیهی است که بهای عدسی نیز به همة این عوامل مستقیماً‌ مربوط میشود.
همه این مسائل را کارشناسان و سازندگان عدسیها بررسی و حل کرده اند و آنچه دانستنش برای مصرف کننده لازم است به شکل اعداد و ارقام روی حلقة جلو عدسی حک گردیده است.
مشخصاتی که روی حلقة هر عدسی دیده می شود عبارت است از :
1- نام : کارخانه ها برای هر یک از انواع لنزهای خود (از لحاظ جنس عدسی و ترکیب اجزاء آن) نام مخصوصی انتخاب کنید مانند تسار ،‌هلپار ، المار ، دیستاگن و غیره
2- قدرت . آخرین درجه گشادی دیافراگم هر عدسی معرف قدرت آن است که به شکل زیر نشان داده می شود.
(2/F) 1:2 یا (8ر1/F) 8 ر1:1 یا (2ر1/F) 2ر1:1
برای بدست آوردن این اعداد قطر بازترین دیافراگم عدسی را اندازه گیری و بر فاصلة کانونی آن تقسیم می کنیم (معمولاً قطر عدسی بیرونی هر لنز با قطر بازترین دیافراگم همان لنز برابر است.
بدین گونه هرچه عدسی بیرونی لنز بزرگتر باشد دیافراگم نیز خواهد توانست بیشتر باز شود و در نتیجه لنز از قدرت نورگیری بیشتری برخوردار خواهد شد. به این ترتیب یکی عدسی (2ر1/F) قوی تر از یک عدسی (8ر1/F) و آن هم به نوبة خود قوی تر از یک عدسی (2/F) خواهد بود.
3- فاصلة کانوی . روی حلقة‌ جلو لنز در کنار رقم قدرت عدد دیگری وجود دارد که نشان دهندة فاصله کانونی آن است.
پرتوهای نوری که از فاصله بی نهایت به یک عدسی محدب برسد پس از عبور از عدسی در یک نقطه جمع می شود که آنجا را کانون عدسی می گویند و فاصلة کانون را تا مرکز اپتیک عدسی فاصله کانونی می نامند که در یک عدسی معین همیشه ثابت است.
عدسیهای تشکیل دهندة‌ یک لنز که هر کدام دارای کانون جداگانه ای هستند وقتی با هم ترکیب شوند کانون مشترکی پیدا می کنند که فاصلة آن از مرکز اپتیک لنز روی حلقة لنز نوشته می شود کانون هر لنز هنگامی که برای بی نهایت ( ) تنظیم شده باشد در وسط سطح تصویر (جایی که سطح فیلم قرار دارد) واقع است.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  34  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله عکاسی

دانلودمقاله زمان زردشت

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله زمان زردشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 



 


دورترین زمانی که برای زردشت تامل شده اند سدة هیجدهم پیش از میلاد و نزدیکترین آن سدة هشتم پیش از میلاد است برای تعیین این تاریخ دو روش عمده به کار رفته است.
در روش اول به ارقام و اعدادی استناد شده که دربارة زندگی زردشت در کتاب های پهلوی و عربی یا در منابع یونانی آمده است در روش دوم نتیجه گیری بر اساس معیارهای زبانی و قرائن تاریخی است:

 

1 – نتیجه گیری بر اساس اعداد و ارقام بر اساس تاریخ سنتی:
در کتاب بند هشن آمده است که «چون هزارة سلطة بزغاله (جدی) فرا رسید از سوی آفریدگار اورمزد به پیامبری آمد و گشتاسب پس از پذیرفتن دین 90 سال فرمانروایی کرد. مجموع سالهای فرمانروایی او 120 سال بود. بهمن پسر اسفندیار 112 سال، همان (چهرآزاد) دختر بهمن 30 سال، دارا پسر همای که همان بهمن است، 12 سال و دارا پسر دارا 14 سال» با جمع بستن این ارقام عدد 258 سال بدست می آید که زمان فاصل میان زردشت و کشته شدن دارا بدست اسکندر است. از سوی دیگر بیرونی می نویسد که از ظهرو زردشت تا زمان اسکندر 258 سال فاصله بوده است.
مسعودی نیز فاصله زمانی زردشت تا اسکندر را 258 سال ذکر می کند اما از این روایات گوناگون، یا تاریخی معلوم نمی شود که منظور از «زمان زردشت» تاریخ زایش اوست یا تاریخ وحی بر او در سی سالگی، یا تاریخی که در چهل سالگی دین خود را آشکارا بر مردمان ابلاغ کرد. یا زمانی که در چهل و دو سالگی گشتاسب دین او رار پذیرفت.
همچنین روشن نیست که منظور از «تا زمان اسکندر» چیست؟ آیا مقصود زمان فتح ایران به دست اسکندر است یا مرگ او، یا اصولاً مراد از تاریخ اسکندر یا تاریخ سلوکی است.
هنیگ بر آن است که «تا زمان اسکندر» به معنی سال مرگ داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی به نظر وی تاریخ است که درسال 330 ق . م اتفاق افتاد، اما در مورد مبدأ تاریخ یقین ندارد، بنابراین به نظر وی تاریخ تولد او یا سال 618 یا 628 یا 630 پیش از میلاد بوده است و چون زردشت بنا به روایات مذکور در کتاب های پهلوی 77 سال عمر کرده است سال فوت او را در 541 یا 551 یا 553 ق . م می داند.
2 – زمان زردشت بنا بر قرائن زبانی و تاریخی:
بر این اساس یار تولومه زمان زردشت را حدود 900 ق . م و مایر و ورزند و نگ شدر زمان او را اواخر هزاره دوم و اوائل هزاره اول پیش از میلاد می دانستند بارو بر اساس مطالعة یشت های قدیمی، خصوصاً فروردین یشت، استدلال می کند که اطلاعاتی که در یشت ها آمده است، همه متعلق به شرق ایران است و هیچ گونه اثری از حوادث غرب ایران و بین النهرین در آنها نیست بنابراین، این آثار همه متقدم تر از مهاجرت های ایرانیان از شرق به غرب است و چون نامهای قبایل ایرانی مانند پارس و ماد در اسناد آشوری متاخرتر از نیمه دوم قرن نهم ق . م نیست بنابراین، مهاجرت آنان نمی تواند متاخر از 900 ق . م باشد. در فروردین یشت غالباً از چهار نسل پی در پی خانواده ها پیرو زردشت سخن رفته است بنابراین باید زمان زردشت را دست کم 150 سال متقدم تر از این تاریخ دانست در نتیجه، بارو حدود 1100 سال قبل از میلاد را متاخرین تاریخ برای زمان زردشت پیشنهاد می کند.
بویس نیز پس از رد تاریخ سنتی و روایات یونانی می نویسد که فقط بر اساس اوستا می توان زمان زردشت را حدس زد. به نظر او گاهان از نظر زبانی قابل مقایسه باریک وادا است که آغاز تدوین آن ظاهراً در حدود 1700 ق . م بوده است.
تصویری که از جهان در گفته های زردشت می بینیم و تصویر پردازیهای او مقتبس از سنت قدیمی شبانی اوست. بنابراین می توان احتمال داد که وی زمانی میان 1400 و 1000 قبل از میلاد می زیسته است و این زمانی است که قوم او در شمال آسیای مرکزی پیش از آن که به سوی جنوب روانه شوند و در خوارزم مستقر گردند می زیستند.

 

زادگاه زردشت:
در مورد زادگاه اصل زردشت نیز اختلاف نظر وجود دارد. در منابع پهلوی و به دنبال آنها در کتاب های عربی و فارسی «ایرانویچ» یعنی سرزمین اصلی را که اقوام ایرانی از آنجا برخاسته اند و بنا به روایات دینی زردشتی در آنجا دین به زردشت ابلاغ شده است، با آذربایجان یکی شمرده اند. این یکسان شماری احتمالاً از زمانی پیدا شده است که دین زردشتی به غرب ایران و در جامعة مغان که در ناحیة ماد می زیستند، راه یافت و سپس در دورة ساسانی از اهیمت خاصی برخوردار شد. به گونه ای که همه مکان های شرقی را با مکان های در غرب ایران مطابقت دادند. امروز دانشمندان انتساب زردشت را به آذربایجان به چندین دلیل مردود می دانند که مهم ترین آنها دلایل زبانی است. زبان اوستایی یعنی زبان کتاب اوستا در مقایسه با سایر زبانهای ایرانی زبانی است متعلق به شرق ایران و در این کتاب هیچ نشانی از واژه هایی که اصل مادی یا فارسی باستان داشته باشند دیده نمی شود.

 

زندگانی زردشت بنابر گاهان و متن های قدیم اوستایی:
آنچه در اوستا و در منابع فارسی آمده است بیشتر جنبه اساطیری دارد گرچه در این مطالب نیز حقایقی می توان یافت.
آنچه به یقین در مورد زندگی زردشت از متون اوستایی بر می آید این است که خاندان او سپیتمه یا سپیتامه (در پهلوی سپیتمان) نام داشته است. نام پدرش پورو شسپه (در پهلوی پورشسپ) و نام مادرش دو غذووا ش(در پهلوی دوغدو) نام داشته است. و نام پدربزرگش هیچتسب بوده است.
زردشت از کودکی تعلمیات روحانی دیده است، زیرا درگاهان (یسن 33، بند6) خود را «زوتر» نامیده است و آن را اصلاحی که در مورد دین مردی که دارای شرایط کامل روحانیت است به کار می رود.
همچنین در اوستای متاخر (یشت 13، بند 94) در مورد او کلمة «آترون» به کار رفته که به معنی مطلق روحانی و دین مرد است درگاهان (یسن 43) اشاره شده که به او از سوی او رمزد وحی رسیده است اما این مطلب به تفصیل در کتاب های پهلوی آمده است.
نخستین کسی که به او ایمان می آورد میدیوی مانگمه (پهلوی آن میدیوماه) بود که نامش در فرودین یشت (یشت 13، بند 95) ذکر شده است. وی در منابع بعدی پسر عموی زردشت به شمار آمده است. زردشت دین خود را با دشواری تبلیغ کرده است.
در سرودهای خویش (یسن 46، بند 2) از فقر و کمی تعداد حامیانش سخن می گوید و از بدکاری کوی ها و کرپن ها که ظاهراً پیشگویان و روحانیون هم وطن او بودند گله و شکایت دارد و بعضی دشمنان خود مانند بندوه و گر همه (یسن 49، بند 1 و 2) نام می برد.
سرانجام بر آن می شود که از زادگاه خود دور شود و به سرزمین مجاور برودو در این سرزمین که فرمانروای آن گشتاسب است سرانجام با موفقیت روبه رو می گردد (یشت نهم، بند 26) چنین بر می آید که پیش از همه هوتوسا (پهلوی آن هوتوس) همسر گشتاسب به دین او گرویده و احتمالاً به توصیة او شاه نیز پیروز شده است.
زردشت بر حسب سنت سه بار ازدواج کرده است. نام زن نخست و دوم او معلوم نیست. زن نخست او پسری به نام ایست و استرده و سه دختر به تربیت به نام های فرینی و ثریتی و پورو چیستا به دنیا آورد. (یشت 13، بند139).
زردشت در گاهان (یسن 53، بند 3) از ازدواج این دختر سوم خود یاد می کند. بر حسب روایات دینی زردشتی این دختر به ازدواج جاماسپ درآمد.
از قرن دوم رزدشت که نام نیز ذکر شده است دو پسر به نام های اوروتت نره و هوچیثره (یشت 2، بند 98) به دنیا آمده است. زن سوم او هووی نام داشته از خاندان هووگوه و ظاهراً زردشت از او فرزندی نداشته است.
بنا به روایات دینی زردشتی فرشوشتره (پهلوی آن فرشوشتر) پدر هووی بوده است.
با گروش گشتاسب به دین زردشتی مخالفت های حکمرانان هم جوار برانگیخته شد. نام برخی از این فرمانروایان مخالف زردشت درآبان یشت (یشت 5، بند 109) آمده است که از میان آنان ارجاسب تورانی از همه نامورتر بود. در نبردار جاسب زریر برادر در گشتاسب حامی او بوده و برهومیکه دیوپرست غلبه کرده است و همچنین بستور و جاما سب یاوران او بوده اند اما قهرمان اصلی اسفندیار بوده است.
بنا به روایات دینی زردشت در سن 77 سالگی کشته شد و قاتل او «برادریش» نام داشت.

زندگی نامه اساطیری زردشت:
زندگی راستین پیامبران را همیشه هاله ای از اسطوره فرا می گیرد، هر چند که در خلال اسطوره ها حقیقت های فراوان نهفته است، افسانه ها به تدریج بر گرد زندگی نامة واقعی حلقه می زنند و کم کم زندگی اساطیری را می سازند. اکنون جهت اطلاع از آنچه که در مورد زندگی زردشت در متون قدیمی آمده است به شرح برخی از آنها می پردازیم. که غالباً از متون پهلوی قدیم و ترجمه اوستا و کتاب های «برگزیده های زاد سپرم» «دینکر»، « وجر کرددینی» و «روایات پهلوی» اقتباس شده است و به ظاهر آمیخته با افسانه به نظر می رسد.
منظور از آوردن این مطالب در متن آشنایی با عقاید و اساطیر ایران باستان بوده و نیز آنچه که در مورد زردشت به آن ایمان داشته اند.
زردشت همانند آدمیان دیگر از سه عنصر اصلی تشکیل شده است: فره، فروهر، جوهرتن، فره یا خُرّه همان موهبت ایزدی است که تجلی ظاهری آن نوراست همراهی آن با مردمان موجب نیکبختی و جدایی از آنان سبب بدبختی است.
فروهر روح پاسبان آدمی است، پیش از تولد وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی می ماند و در صورتی که بازماندگان برای او نیایش کنند و هدیه تقدیم دارند، خشنود می گردد و از خانواده حمایت می کند.
جوهرتن صورت مادی یا جسم آدمی است. آفرینش هر کدام از این عناصر تشکیل دهندة زردشت به گونه ای اساطیری توصیف شده است.
فرّه زردشت از ازل جزئی از اورمزد بوده و در پیش او قرار داشته است تا بعدها در هنگام مقرر با عناصر دیگر ترکیب شود. فروهر او در پایان سه هزارة اول از دوران ده هزار سالة جهان همراه با دیگر آفریدگان «مینویی» آفریده شده است. به روایت دینکرد، امشاسپندان (فرشتگان) زردشت را به صورت «مینویی» آفریدیند و فروهر او را که دارای دهان و زبان سخنگوی و دراای سری گرد بود در میان او نهاد. او رمزد جوهرتن او را نیز در عالم «مینو» آفرید تا آن را بعداً از طریق با دو ابر و باد به گیاهان منتقل کند و سپس از طریق شیر گاوانی که در میان آن گیاهان چرا کرده اند وارد تن پدر و مادرش شود.
عناصر زردشت در این صورت «مینویی» یا مثالی همچنان باقی می مانند تا زمانی که او باید به صورت انسان واقعی به جهان آید. بدین منظور باید این سه عنصر با هم ترکیب شوند.
فرّه او از پیش او رمزد به روشنی بی پایان و از آنجا به خورشید به ماه و از ماه به ستارگان و از ستارگان به آتشی که در خانة «زوپیش»، مادر مادر زردشت می سوخت، پیوست.
و این در لحظه ای بود که زویش دو غدوما در زردشت را به دنیا می آورد.
داخل شدن فره در وجود و غدو و درخشندگی خاصی بدو بخشید به گونه ای که در خانه ای که او زاده شد، مانند آن بود که آتشی به خودی خود می سوخت. این نور همچنان با دغدو و تا زمان زایش زردشت همراه بود. برای انتقال فروهر او از عالم مینو به این جهان، امشا پسندان ساقه ای از گیاه مقدس هوم را به بالای مردی ساختند و فروهر زردشت را به درون آن بردند. سپس آن را از آن روشنی بی پایان برداشتند و بر کوه اساطیری اسنوند که جای که جای آن در منابع ما آذربایجان ذکر شده است نهادند. سیصدو سی سال مانده به پایان سه هزاره سوم جهان دو تن از امشا پسندان، یعنی بهمن وارد اردیبهشت به شکل موجودات این جهانی درآمدند و به جایی که دو مرغ برای جفت گیری نشسته بودند و هفت سال پیش از آن مارها بچه های آنها را خورده بودند، رسیدند. به دل مرغان انداختند به دنبال هوم روانه شوند. مرغان دوسر هوم را گرفتند و آن را در آشیانه خویش نهادند. تقدس هوم و بودن فروهر زردشت در میان آن سبب شد که مارها نتوانند از درخت بالا روند و به بچه مرغان دست یابند. ساقه هوم با آن درخت پیوند خورد و همیشه تازه و سرسبز در بالای آن درخت در حال رویش بود.
دوغدوبا پور شسب پیوند زناشویی بست. آنگاه بهمن وارد بیهشت با هم به نزد پورشاسب آمدند و در دل او انداختند که آن ساقه هوم را با خود ببرد، پورشاسب به سوی رود اساطیری دایتی (احتمالاً سفید رود) که شاخه هوم در کنار آن رسته بود رفت. درخت چنان بلند بود که گمان برد برای دستیابی به آن باید آن را ببرد اما معجزه به یاری او آمد، هوم از بالای درخت تا به میان آن فرود آمد، پورشاسب که آیین پرستش را به جای آورده بود، هوم را برید و آن را به نزد همسر خود سپرد.
اما جوهرتن او را اومزد از نزد خویش به سوی باد و از باد به سوی ابر به حرکت درآورد و به صورت آب در زمین فرو فرستاد، در پی آن انواع گیاهان از زمین روییدند و پورشسب، شش گاو سفید را به سوی آن گیاهان روانه کرد، دو گاوی که هنوز نزاییده بودند و به گونه ای معجزه آمیز پور شسب ساقه هومی را که فروهر زردشت که در آن گیاهان بود با شیر گاو آمیخته شد. پورشسب ساقه هومی را که فروهر زردشت که در آن گیاهان بود با شیر گاو آمیخته کوبید و به آن شیر گاو آمیختند و بدین گونه فروهر و جوهرتن زردشت با هم یکی شدند، پورشسب و دوغدو این شیر آمیخته به هوم را نوشیدند، در اینجا که مزة که در تن دوغدو بود با فروهر و جوهرتن زردشت یکجا به هم پیوستند و از هم آغوشی آنان که علی رغم الرغم مخالفت دیوان انجام گرفت نطفه زردشت بسته شد.
تولد رزدشت از پیش اعلام شده بود در لحظه تولید او نیروهای زندگی بخش و مرگ آور به ستیز برخاستند به روایتی تولد او در روز خرداد (روز ششم) ماه فروردین بوده است.
به هنگام تولید خندید، چون چشم به جهان گشود، هفت جادوگر که پیرامون او گرد آمده بودند تا از تولد معجزه آمیز او ترسیدند، رئیس جادوگران که دورسرو نام داشت خواست تا سر نرم او را با دست بفشارد و او را بکشد بر اثر معجزه ایزدان دست او خشک شد. او پدر زردشت را از تولد غیر عادی فرزندش ترسانید و او را برانگیخت که به تباهی فرزند رضایت دهد و او را در آتش بیافکند، اما آتش به او اثر نکرد و مادرش فرزند را به جای امنی بدر.
بار دیگر به تحریک دورسرو، کودک را بر گذر گله گاوان نهادند تا او را لگد مال کنند و از میان بردارند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 53   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زمان زردشت

دانلودمقاله اقتصاد ایران در دوران قاجاریه

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله اقتصاد ایران در دوران قاجاریه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
در این شماره به فرایند جریان تجزیه اقتصاد ایران و بند از بند گسستگی آن از دوران صفوی تا آخر دوران قاجار و تا کودتای رضا شاهی میپردازیم . از زمان سلطنت صفوی و پیدایش قدرتهای جدید اقتصادی و سیاسی در اروپا و برخاستن قدرتهای جدید در مرزهای کشور ، انعکاس رابطه قدرتهای جدید و نیروهای اجتماعی حاکم بر کشورهای عضو حوزه بصورت برخوردهای شدید بینابین که به متلاشی شدن حوزه می انجامید ، اقتصاد ایران را از بازار گسترده و طبیعی خود محروم کرد. اما سنگینی بار وظائف هنوز بردوش ملت بود و بودجه دولتی بر اثر فشار نظامی در مرزها افزایش میافت و بار مالیاتها و بهره مالکانه را سنگین تر میکرد. پول همان مدارسابق خود را داشت ولی جهت عمل خویش را تغییر میداد. نقش پول ایران این بود که مازادهای اقتصادی های دیگررا می مکید و به اقتصاد مسلط ایران منتقل میکرد. اما پس از آنکه اقتصاد ایران با بقیه حوزه فرهنگی قطع رابطه کرد و بتدریج که در عصر قاجار تجزیه شد و زیر سلطه اقتصاد تازه توان غرب در می آمد، پول ایران خود ابزار انتقال ثروتها و سرمایه های ایران به خارج می شد. تا 1266 هجری پول ایران هنوز از بغداد تا مرز چین و از هندوستان تا حدود روسیه وسیله مبادله بود.( تاریخچه سی ساله بانک ملی ا یران .شهریور 1338) ولی جریانی عکس جریان اول بصورت صدور مسکوک و سرمایه بوجود می آمد.
در واقع، آن زمان پایه یول ایران نقره بود وریال ( نظیر نام " شاهی " که ترجمه " ریال " به فارسی بود ) از اسپانیاییها به وام گرفته شده بود . و در قرن 13 هجری ( 19 میلادی ) به سکه نقره رایج بدل شد . ریال در ابتدا معادل یک هشتم تومان بود . اما از سال 1195 ( 1816 میلادی ) که دوباره به نام سکه صاحب قرانی یا قران ضرب شد ، ارزش آن به یک دهم تومان کاهش یافت . این کاهش ارزش پول در طول قرن به دو شکل صورت می گرفت :
1 - کاهش رسمی وزن سکه و2- تنزل " غیر رسمی " مرغوبیت اوزان سکه ها عامل دوم کاهش ارزش درونی پول ، صرفا به حساب سوء عمل گذارده شد و به تمرکز ضرابخانه در اواخر قرن انجامید .
سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران در قرون معاصر می نویسد : " قران در آغاز ( هنگام ضرب در 1205 - 1242 ) معادل بود با دو مثقال ( 2/9 گرم ) نقره و پس از اندک مدتی در زمان فتحعلیشاه مقدار نقره آن به یک مثقال و نیم ( 9/6 گرم ) و سپس در زمان محمد شاه 30 نخود ( 75/5 گرم ) شد . در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه ، وزن آن به 28 نخود ( 37/5 گرم ) تنزل یافت و سپس برای آنکه نقره ایران را به روسیه و هندوستان نبرند وزن آن را 26 نخود ( 983/4 گرم ) کردند ... در 1289 - 1327 هجری یک قران 54/4 گرم نقره داشت ". این روند نشان می دهد که طی یک قرن عیار نقره پول کشور بطور رسمی نزدیک به 50 درصد کاهش یافته است . قریب به چهار پنجم این کاهش در دوره اول قرن و حدود یک پنجم آن در نیمه دوم قرن روی داده بود . در اقتصاد های ما قبل صنعتی کاهش عیار مسکوکات شیوه معمول برای افزایش دلبخواه حجم پول بوده است و این اقدام بر توان مالی حکومتها می افزود و- بر فرض ثابت ماندن کل عرضه کالاها و خدمات و سرعت گردش پول - موجب افزایش بهای کالاهای داخلی میشد و از این رو به مثابه مالیات نامشهودی بر توده مردم تحمیل میشد. زیرا پی آمد آن انتقال منابع واقعی از دست آنها به حکومت بود . و علاوه بر آن کاهش رسمی عیار پول کشور به کاهش نسبی ارزش آن در مقایسه با پولهای خارجی نیز می انجامید. در طول قرن 19 میلادی ارزش برابری پول ایران 41 در صد کاهش یافت . طی دوره1250/ 1180 هجری= 1870/ 1800 میلادی، تنزل سالانه نرخ برابری ارز نزدیک به 6/1 در صد و در سی سال آخر قرن به2/8 درصد میرسد.
ابوالحسن بنی صدر ( در کتاب موقعیت ایران و نقش مدرس آذر 1356) مینویسد :" امرابزار انتقال ثروتها و سرمایه های ایران به خارج شدن پول ایران ، امکانات سرمایه گذاری و بازار را محدودتر میکرد. تولید به ویژه تولید صنعتی نقصان میگرفت و در نتیجه سرمایه ها و نیروی انسانی ماهر روی به مهاجرت از کشور می آوردند. از سال 1134 تا 1250 فشار اقتصادی حاصل از متلاشی شدن حوزه و فشار قدرتهای نوخاسته و انعکاس آن در داخل کشور بصورت جنگهای داخلی پیاپی ، از سویی و انتقال ناقص و جزئی عناصر فرهنگی و ضد ارزشهای غرب سلطه گر که با هدفهای اقتصاد های مسلط در زمینه تهیه ماده اولیه و بدست آوردن بازار فروش و استفاده از نیروی انسانی دمساز و بیشتر از آن زمینه تحقق آن هدفها میبود ، به ویرانی اساس فرهنگ و از آنجا به انحطاط اقتصاد ایران و قرار گرفتن آن در مسیر تجزیه و تلاشی مدد میکرد. بازار های همجوار ( عثمانی و آسیای میانه و افغانستان و هندوستان و حتی بخارا ) نیز از دست او بدر میشد . سرمایه ها بسرعت از فعالیتهای اقتصادی خارج میشدند و امنیت و منزلت را در غیر فعال شدن ( نقدینه ) و فرار از کشور میجستند" این انحطاط شتاب گیر اقتصادی درست وقتی گریبانگیر کشور میشد که نیاز دولت بعلت فشار عظیم قدرتهای نو خاسته به منابع مالی افزایش مییافت . کشوری که در قرن 14 میلادی ، مالیات پایتختش تبریز از مالیات فرانسه بیشتر بود . سه قرن بعد بودجه اش تا یک دهم بودجه های فرانسه و انگلیس آن روز کاهش یافته بود . و این در حالی که در قلمرو جمعیت از آن کشور ها بزرگتر بود .
عیسوی در کتاب خود ، تاریخ اقتصاد ایران ، معتقد است : ایران تا پایان قرن 13 هجری - 19 میلادی مازاد بازرگانی داشته است و این مازاد که از 1209 هجری - 1830 میلادی رو به افزایش نهاده ، از بعد از 1243 هجری - 1864 میلادی تا سر آغاز قرن 14 هجری - 20 میلادی به کسری بدل می گردد . متوسط سالانه در کسری پرداختها ( تراز بازرگانی ) در بین سالهای 1247 تا 1264هجری ( 1868 - 1885 میلادی ) برابر با 9/7 درصد و 96 % کاهش سالانه در بین سالهای 1264 تا 1279 هجری = 1885 - 1900 میلادی را بدست می دهد . در واقع شکاف فزاینده ای بین صادرات و واردات در سالهای 1247 تا 1264 هجری مشاهده می شود .
دکتر محمد علی کاتوزیان در کتاب اقتصاد سیاسی ایران چاپ نهم 1390 می نویسد : " سهم منسوجات در صادرات ایران در بین سالهای 1230 تا 1260 هجری شمسی - 1850 تا 1880 میلادی ، بشدت پایین آمد: از 61 به 19 درصد . و سهم منسوجات نخی و پشمی از 23 درصد به 1 درصد کل صادرات کاهش یافت .و این در حالی بود که سهم پنبه از 1 به 7 درصد کل افزایش یافت . افزون بر این ، صادرات پارچه ایران نه فقط بطور نسبی ، بلکه بطور مطلق نیز کاهش یافته و از سوی دیگر واردات پارچه ( بطور مطلق ) افزایشی سریع داشت . و از مجموع این موارد می توان دریافت که بر سر بازار داخلی و صنعت نساجی ایران چه آورده شد . بدین سان محرز می شود که محور اصلی تغییر مزبور این بود که صادرات مواد اولیه بطور قابل ملاحظه ای جایگزین صادرات محصولات ساخته شده بشود . و تغییر الگوی صادراتی در دورانی رخ می نمود که در بخش اعظم آن رابطه مبادله بین المللی به زیان مواد اولیه و به سود محصولات ساخته شده در حال تغییر بود .بهای کالاهای خارجی که جایگزین محصولات داخلی می شد ، می بایست حتی الامکان از طریق افزایش قابل ملاحظه تولید فرآورده های کشاورزی- تجاری ، عمدتا تریاک و برنج و پنبه و توتون و تنباکو پرداخت می شد . این امر در دورانی که بازدهی کار افزایش چندانی ندارد و نیز نهادهای جامعه انعطاف پذیری ندارند و از پیشرفت فنی خبری نیست ، به کاهش - و چه بسا کاهش مطلق - تولید مواد غذایی اصلی برای مصرف داخلی می انجامد . و بدینسان با توجه به افزایش روز افزون جمعیت علل بالا بودن میزان تورم و کم بود دایم مواد غذایی و گسترش فقر آشکار می شود و جای شگفتی نیست که در پایان قرن 13 هجری- 19 میلادی ، ثبات و تعادل داخلی ایران در گرو ورود مقادیر قابل ملاحظه ای مواد غذایی بود ."
و فشار دولت برای افزایش مالیاتها همچنان بیشتر میشد تا آنجا که مالیاتها اسماً دو برابر و رسماً سه برابر میگردید . در دوران فتحعلیشاه ، پس از شکست از روسیه و بر اثر تعهدات مالی سنگین که به موجب قرار داد ترکمنچای و گلستان بر عهده ایران نهاده شد ، وی مالیاتها را از 10 درصد به بی20 درصد افزایش داد .این افزایش اسمی بود و در عمل 30 تا 35 درصد در آمد ها بعنوان مالیات اخذ میشد.
با شکست از روسیه و محرومیت ایران از استقلال گمرکی، اقتصاد کشور اینک به عنوان یک مجموعه دچار تجزیه و بند از بند گسستگی می گردید : در کلیات ملکم جلد اول آمده است که : " در داخل کشور از شهری به شهری گمرک برقرار می شد و تولیدات داخلی تا بدست مصرف کننده برسد 3 برابر و گاه 4 تا 5 برابر قیمت انواع عوارض شهری و حقوق گمرکی و باج می پرداخت ." وجود این مرزهای داخلی علاوه بر انواع باجها و رشوه ها مبادلات را در داخل کشور مشکل و یکی از دو وجه وحدت بازار و توحید اقتصادی کشور را از میان می برد . و بدین سان بود که اقتصاد ملی با اقتصادهای محلی بریده از هم و تجزیه می شد .
این امر از سویی بازگشت به اقتصاد طبیعی ، یعنی اقتصاد تولید در حد اقل مایحتاج اولیه را شتاب می بخشید و از سوی دیگر موجبات از بین رفتن ممیزه و مشخصه دیگر وحدت اقتصاد ملی ایران یعنی قطع پیوند بخشهای کشاورزی و صنعتی و خدمات از یک دیگر و حتی تجزیه در داخل هر کدام از این بخشها می گردید . یعنی در آن حال که گمرکات داخلی روز به روز افزونتر می شد ، دولت ایران برابر ماده 3 عهد نامه بازرگانی ایران و روسیه که بر اساس ماده 10 عهد نامه ترکمن چای ( 22 اکتبر 1828 - 1243 هجری ) و همزمان با امضای آن عهد نامه امضا شد ، از واردات فقط یک نوبت آنهم حد اکثر 5 درصد می توانست حقوق گمرکی بگیرد و کالاهای وارداتی از حقوق و عوارض گمرکات داخله معاف بودند . علاوه بر این، این حقوق برای اتباع ایران 3 درصد بود و بر اثر رسم اجاره دادن گمرک، حقوق گمرکی تا 5/1 درصد پایین می آمد . در روسیه و انگلیس کار گاههای صنعتی ایجاد شده بود که کارشان فقط تولید کالاهایی بود که در ایران تولید و مصرف می شد و واردات آنها با ایران و رقابتشان با فراورده های داخلی تولید صنعت پیشه وری ایران را پایمال می کرد و مانع ایجاد و گسترش صنعت جدید نیز می شد .
در سال 1264 هجری که دوران صدرات امیر کبیردر آغاز سلطنت ناصرالدین شاه آغاز میشود و وی تا توطئه قتلش تنها 3 سال و اندی فرصت اصلاحات در اختیار داشت. دوره صدارت وی مابین دو دوره صدارت آقامیرزا آقاسی و آقا خان نوری دو صدر اعظم بی کفایت محمد شاه و ناصر الدین شاه قرار داشت . امیر کبیر که به وضع لجام گسیخته مالی کشور واقف بود در سال 1267 هجری ( 1251میلادی ) سراسر کشور را به 6 حوزه مالیاتی تقسیم کرد و برای جلوگیری از حیف و میل اموال دولتی به وسیله حکام ، برای امور مالیه هر حوزه یک نفر مستوفی تعیین نمود که با استقلال به امور حوزه خود رسیدگی کند. ود ر مقابل صدر اعظم مسئول باشد . حسین مکی در کتاب زندگی میرزا تقی خان امیر کبیر از قول واتسون مولف انگلیسی تاریخ قاجار نقل میکند :"از طرف امیر کبیر کمیسیونی تعیین گردید که در مسائل مالی مملکت رسیدگی نموده آنرا اصلاح کند. و از این طریق معلوم شد که مخارج بر عایدات فزونی دارد و کسری بودجه در نتیجه بخشش های بی حد و حساب حاجی میرزا اقاسی بوده که برای حفظ مقام خود تمنای هیچکس را برای دادن مستمری رد نمی کرده است! ووجوه نقدی را که حاصل میشده به مصرف حقوق و مقرری بستگان رسانده و برای سایرین هم مقرری ها یشان را به حکام ایالات دور دست حواله میکرده که حکام آنها را ندهند و این حواله ها برگشت میخورده و جزء قروض دولتی محسوب میشد و از آن طرف حاجی میرزا آقاسی به داشتن جود و خسا معروف میگردید !"

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   14 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اقتصاد ایران در دوران قاجاریه