فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله اقبال لاهوری

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله اقبال لاهوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


زبان فارسی درهند :
از سال 369 هجری قمری ( 986 میلادی ) یعنی از زمان ورود ناصرالدین به هند تا سال 1275 هجری قمری ( 1857 میلادی ) یعنی انقراض سلطنت خاندان مغول کبیر ( سلسله بابری هند از اعقاب امیرتیمور گورکان زبان فارسی ، زبان رسمی و درباری و دیوانی ، و زبان شعر و ادب مردم هند ، جزء افتخارات خاندانهای بزرگ و خواص مردم بود و هنوز هم در هند وپاکستان خاندانهای اصیل مسلمان بدانستن زبان فارسی ، افتخار می نمایند .
دردوران پادشاهی گورکانیان که از سال 932 تا 1275 هجری قمری یعنی سیصد و چهل و سه سال طول کشید ، دربار دهلی یکی از مراکز فرهنگ و علوم و تمدن ایرانی بود و ا عتبار و شکوه زیادی داشت تا جایی که دربار صفویه را در اصفهان تحت الشعاع قرار داده بود و اغلب شعرای فارسی زبان از ایران به هند رفته و پادشاهان این خاندان را مدح گفته و صله می گرفتند .
زبان فارسی تا نیمه قرن نوزدهم زبان رسمی بود . خط فارسی نستعلیق نیز دراغلب زبانهای هندی مورداستفاده قرار گرفت و بعدها خط رسمی زبان اردو شد . ولی زبانهای سندی و پنجابی و بنگالی به خط نسخ درآمدند .
در لشکر کشیهای سلطان محمود غزنوی به هند، جمعی از شاعران و علمای ایرانی به هند رفت و هند را به ایرانیان شناساندند. پس از سلطان محمود نیز با اعقاب او ، شاعرانی مانند ابوالفرج رونی و هجویری و ممسعود سعد سلمان به هند رفته و درلاهور اقامت گزیدندو درعهد ملوک غوری و پادشاهان شرقی ، شعرا ونویسندگان دیگری مانند عبدالملک جریانی و محمود عوفی و امیر خسرو دهلوی و آذری اسفراینی موجب رواج زبان فا رسی درهند شدند .
شعرای دیگر مشهور فارسی زبان عهد گورکانیان و بعد از آنان درهند عبارتند از :
ظهیرالدین بابر و اسماعیل عادلشاه دکنی متخلص به وفایی و غزالی مشهدی و عرفی شیرازی و نظیری نیشابوری و طالب آملی و کلیم کاشانی و قدسی و غنی کشمیری و صائب تبریزی .
این شاعران علاوه بر آنکه درهند از احترام خاصی برخوردار بودند و سبب شهرت ممدوحین خویش می شدند ، زبان فارسی را بعنوان زبان ادب و کمال و نشانه فضل و هنر ، در سراسر منطقه رواج دادند تا جائی که در شعر فارسی سبکی هم بنام سبک هندی بوجود آمد . از جمله شهرهای بزرگ هند شهرلاهور بود که پایگاه عمده ای برای نشو و نمای زبان فارسی و سرزمین مناسبی جهت شاعران و فضلای ایرانی شده بود .
قدمت نام و آبادی لاهور تا حدود دو قرن قبل از میلاد مسیح می رسد، ولی مقارن ظهور اسلام و در دوران تاخت و تاز مهلب بن ابی صفره و محمد بن قاسم ثقفی و تا فتح این شهر بدست سلطان محمود غزنوی درسال 405 هجری ، این شهر اهمیت زیادی نداشت و از توابع ملتان محسوب می شد و ملتان خود جزو استان پنجاب بود ، ولی بعدها به واسطه آمد و شد شعرا و فضلای ایرا نی ، شهر لاهور اهمیت فراوانی یافت تا جائی که زبان فارسی و تمدن ایرانی از آنجا به دهلی و سایر بلادهند و آسیای جنوب خاوری راه یافت .
همانطور که قبلامتذکر شدیم در شهر لاهور با وجود نفوذ زبان انگلیسی هنوز زبان فارسی حرمت خود را از دست نداده و در بین خواص و خاندانهای بزرگ رواج کامل دارد ، بنابر این باید گفت یکی از دلائلی که علامه اقبال لاهوری را به سرودن شعر فارسی ترغیب کرده آن است که زبان فارسی میراث خانودگیش بوده و اقبال توانسته بوداین زبان را هم مانند زبان اردوفرا گیرد .

 

خاندان اقبال
نیاکان اقبال از بزرگان و پاندیت های عالی مقام کشمیر بودند که در عهد سلطنت شاه زین العابدین بدین اسلام مشرف شدند و بنام خاندان « سپرو» یعنی ملا و درس خوانده معروف گشتند .
از اجداد اقبال نخستین کسی که بدین اسلام گروید « لولی حاجی » نام داشت که در روستای « چگو » از دهستان « ادون » دربخش « پهلگام » متولد شد .
اقبال حدود یک صدو ده سال در شهر سیالکوت از بلاد پنجاب چشم به جهان گشود و مقدر بود یک چنین طفلی ، از چنان خاندانی ، مردم هند ، بخصوص مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کند و آنان را بسر غزّت و شرف و سعادت رهنمون باشد .
مادراقبال نیز زنی پرهیزکارو از خاندانی شریف ومسلمان بود و « امام بی بی » نام داشت . این بانوی ارجمند به قرائت قرآن مجید سعی و اهتمام بسیار مینمود و پیداست تربیت این پدر و مادر تا چه حد در پرورش شخصیت و افکار فرزندشان ، علامه ی اقبال تاثیر داشته است .

 

تحصیلات اقبال
همان طور که متذکر شدیم اقبال در دامان پدر و مادری متقی و پرهیزگار و اهل علم و ادب و عرفان و روحانیت پرورش یافت . او کوچکترین فرزند خانواده اش بود .
پدر اقبال « شیخ نور محمد » او را برای آموختن قرآن و خواندن ونوشتن به مکتبی در مسجد حسام الدین سیالکوت فرستاد و سپس او را به مدرسه « اسکاچ میشن سیالکوت » گذاشت .
اقبال پس از گرفتن گواهی نامه از این مدرسه وارد کالج شد و در آن دانشکده علاوه بر علوم متداول ، زبان فارسی و عربی را در محضر مولانا سید میر حسن شمس العلماء فرا گرفت و در سال 1897 درسن بیست و چهار سالگی دیپلم لیسانس خود را از آن کالج دریافت داشت .
افکار بلند و ترقی خواهانه اقبال ،او را بر آن داشت تا دنبال کار پدر نرود و گوئی از همان اول میدانست که رسالتی برای جامعه مسلمانان هند دارد و باید این ودیعه را به سر منزل مقصود برساند ، بنابر این محیط کوچک سیالکوت را برای پرورش افکار خود مناسب ندید و به شهر لاهور آمد که دانشگاه پنجاب در آنجا بود و استادان اروپائی و هندی در آن دانشکده مشغول تدریس و پژوهش انواع علوم بودند .
اقبال در همان سال دردانشکده دولتی لاهور ثبت نام کرد و بنا به تشویق استادش « سرتامس آرنولد » رشته فلسفه را برگزید و دوره فوق لیسانس خود را در رشته فلسفه با رتبه اول حائز گردید و موفق به اخذ مدال شد .
اقبال در تاریخ دوم سپتامبر 1950 از لاهور وارد دهلی و از آنجا به بمبئی و سپس به لندن عزیمت نمود و دردانشگاه کمبریج در رشته فلسفه ثبت نام نمود و در آنجا با دکتر « مارک تیگرت » از استادن بنام فلسفه و پیرو مکتب « هگل » آشنائی پیدا کرد و از محضر او استفاده ها بود . همچنین با « ادوارد براون » و دکتر « نیکلسن » نیز آشنا و در صحبت این دانشمندان به بسیاری از رموز زبان و ادب فارسی و تصوف اسلامی دست یافت و در همین دوره بود که طبع بارور او به سرودن شعر فارسی تمایل پیدا کرد .
سرانجام اقبال درجه لیسانس خود را از دانشگاه کمبریج دریافت داشت و در حالیکه مشغول تحصیل فلسفه بود در دانشکده حقوق « لینکولن ان » نیز ثبت نام کرد وسپس در سال 1907 برای تکمیل مطالعات فلسفی خویش عازم هایدلبرگ آلمان شد و در همانجا بود که با دختر جوان هندی آشنائی و دوستی پیدا کرد واگر چه این آشنائی بازدواج نیانجامید ولی این دوستی بی آلایش تا آخر عمر اقبال دوام یافت .
اقبال در همین سالها رساله « سیر حکمت درایران » را نوشت و بخاطر آن درجه دکترای حقوق از دانشگاه مونیخ را اخذ کرد .
چاپ این رساله ، اقبال را در اکثر محافل علمی و ادبی و سیاسی اروپا بنام فیلسوفی از مشرق زمین مشهور ساخت و از در اکثر محافل علمی برای سخنرانی دعوت بعمل آمد و چاپ این سخنرانیها در اکثر مطبوعات انگلستان نیز موجب شهرت بیشتر وی گشت .
اقبال همه راه و روش ها و منزلهای فلسفی و روحی عصر خویش را با بینش و جهت یابی ایمان و عرفان اسلامی خویش پیمود ، و ره آورد سفرها و مطالعات خود را در مغرب زمین ، یک جا به هموطنانش عرضه کرد .

 

نقش اقبال در شناخت اسلام به مسلمانان هند
اقبال درانگلستان با انجمن « اتحاد اسلام » که جمعیتی مرکب از هندیهای مسلمان و انگلیسی های علاقمند و بعضی افراد دیگر بود آشنا شد .
افراد این جمعیت ، خواهان اتحاد تمام کشورهای اسلامی و در حقیقت دنباله رو افکار سید جمال الدین اسد آبادی بودند . اصولا اندیشه اتحاد اسلام درسالهای آخر قرن نوزدهم پیدا شده و شکوفا گشته بود و در همان زمان ، جهان اسلام را به شور و ولوله انداخته ، جوانان پرشور هند مخصوصا شهر لاهورا را نیز وسوسه می کرد .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اقبال لاهوری

دانلودمقاله استان سمنان

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله استان سمنان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

دریچه ای رو به روشنایی
استان سمنان در دوران باستان بخشی از 14 ایالت مهم تاریخی بوده و بشدت مورد توجه حکومت مرکزی ایران قرار داشته است ، مهمترین جاده ارتباطی بین شرق و غرب (جاده ابریشم) از این استان عبور می کرده و به واسطه این جاده محل برخورد تمدنها و اندیشه های گوناگون بوده است ، این خطه از ایران محل پیدایش و ظهور مکاتب تصوف و عرفان است.
در این گذر به شهرستان شاهرود برمی خوریم. احداث مسجد جامع قدیم میان باغها و بستان های منطقه ، باعث دگرگون شدن وضعیت شاهرود در بین روستاهای همجوار شد، زیرا مسجد جامع در دوران اسلامی به عنوان شاخص تمایز شهر از روستا به شمار می رفت.
بعدها قلعه هایی جدید به نام ولووا و قلعه سنگ برای دفاع از شهر ایجاد شد. فرم معماری این قلعه و همانندی های ساختاری آن با اجزا و عناصر مسجدهای دوره ایلخانی ، روشنگر این نظریه است که احداث قلعه ولووا اندکی پس از مسجد جامع شهر برای حفاظت از ساکنان در مواقع ضروری صورت گرفته است.
شاهرود به عنوان دژی محکم مقابل مهاجمان بویژه در دوره شبیخون افغان ها و ستیزه های داخلی در دوره نادر شاه ( 1148 - 1160 هجری قمری ) و پس از آن تا سالیان دراز مامن ساکنان و قافله ها بود. یکی از نقاط تاریخی و باستانی شهرستان شاهرود بسطام است.
این منطقه زمانهای گذشته یکی از بلاد مهم ایالت قومس یا کومش (سمنان) بود و در قرنهای متمادی ، راه ارتباطی شرق و غرب از این شهر می گذشت. این شهر از موقعیت و اهمیت سوق الجیشی بسیاری برخوردار بود.
بسطام با فاصله اندکی در شمال شاهرود در دشت حاصلخیزی قرار دارند که اطراف آن را کوههای کم ارتفاع فراگرفته اند. آب و هوای این ناحیه معتدل و خشک است.
مردم بسطام به زبان درسی سخن می گویند و پیرو مذهب شیعه اثنی عشری هستند. قدمت بسطام به بیش از 700سال می رسد. یکی از مهمترین آثار تاریخی این شهر برج کاشانه بسطام در جنوب شرقی مسجد جامع است. (برجی بلند و زیبا که به نام کاشانه معروف است ). از تاریخ بنای این برج اطلاع صحیحی در دست نیست.
برخی خاورشناسان بر این عقیده اند که این بنا از آثار غازان خان مغول است و اسم اصلی آن غازانه بوده و به مرور زمان و بدون توجه به اصل آن به کاشانه تبدیل شده است. گویا در دوره های بعد از اسلام ، از این برج برای دیده بانی بسطام استفاده شده است. از دیگر آثار موجود در شهر بسطام ، آرامگاه بایزید بسطامی است.
ابویزید طیفوربن عیسی بن سروشان مشهور به بایزید بسطامی از مشاهیر و مشایخ بزرگ صوفیه و از مشهورترین عرفای ایران است. او از شاگردان مهم و تراز اول امام جعفر صادق بوده که به حق او را بادی سلطان العارفین گفت ، چراکه یکی از پیشتازان مکتب تصوف و عرفان است.
او در حالی که از توحید سخن می گوید با مطرح کردن عشق الهی ، مردم را به محبت به دیگران و دوست داشتن همه آفریدگان خدا تشویق می کند. بایزید مکتب انسانیت را تحت لوای عرفان در زمانی شروع کرد که فرهنگ بیگانه خاطر ایرانیان را نگران کرده بود. او با سخنان بدیع خود فرهنگ ایرانی را از دستبرد اجانب دور نگاه داشت.
آرامگاه بایزید بسطامی مجموعه زیبا و وسیعی است که آثاری از دوران سلجوقی و ایلخانی به بعد را شامل می شود. این مجموعه کنار مرقد و خانقاه متعلق به او واقع است.
خود مرقد چیزی از یک قبر ساده در گوشه جنوبی صحن باز مجموعه و در مجاورت گنبد ایوان غازان خان نیست ؛ یک سنگ قبر و یک ضریح آهنی مشبک با سقفی شیروانی شکل بر فراز آن که سال 1335 هجری شمسی نصب شده است. گفته شده که پس از دفن بایزید در این محل در قرن سوم هجری ، هیچ گاه بنایی بر فراز مرقد برپا نشده تا این که در قرن هشتم هجری که به دستور غازان خان ، همزمان با بنای بقعه ای بر فراز مرقد امامزاده محمد، بقعه ای نیز برای آرامگاه بایزید ساخته می شود تا بازمانده جسد وی بدانجا منتقل شود که به عللی این انتقال صورت نمی گیرد. سنگ قبر بایزید، مرمر زردرنگی متشکل از 4 قطعه است.
مناجات مشهور علی ابن ابیطالب ع بر آن حک شده است. به طوری که از مفاد این سنگ نوشته برمی آید، این سنگ به شخصی به نام قاضی ملک از حکام ایالت قومس (سمنان) تعلق دارد، ولی معلوم نیست به چه علت آن را روی آرامگاه بایزید نصب کرده اند.
در فاصله چندمتری در سمت غربی مرقد، خانقاه بایزید قرار دارد که 3اتاق کوچک متصل به هم با سقفهای کوتاه مشاهده می شود. در یکی از این اتاقها، محراب گچبری بسیار زیبایی وجود دارد که آیات قرآن بر روی آن با مهارت اجرا شده است.
رو به روی محراب ، دریچه کوچکی قراردارد که برای روشنایی باز کرده اند. در جنب آرامگاه بایزید بسطامی ، بقعه بسیار معروف امامزاده محمد (بنا بر روایتی ، محل دفن فرزند امام صادق ع یا نوه او) واقع شده است. این بقعه شبیه گنبدی است که در فاصله 15کیلومتری سمت شمال آن ساخته شده و تقریبا قرینه یکدیگرند.
گنبد سمت شمال آن به نام گنبد غازان خان معروف است که بنای آن را به غازان خان مغول (670-703)نسبت می دهند. غازان خان دو گنبد را بر سر قبر امامزاده محمدع و آرامگاه بایزید بنا کرده است.
جمله ای معروف از او نقل شده که می گویند؛چون در نماز درآمدی گفتی : «خدایا به پوشش خود ما را پوشانیده ای. اگر پرده خود را از ما برداری رسوا خواهیم شد.»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   10 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله استان سمنان

دانلودمقاله کمال‌الملک

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله کمال‌الملک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
محمد غفاری معروف به کمال‌المُلک نقاش ایرانی (حدود ۱۲۲۷ تا ۱۳۱۹ ش) یکی از مشهورترین و پرنفوذترین شخصیت‌های تاریخ هنر معاصر ایران به شمار می‌‌آید.
با کار او جریان دویست‌سالهٔ تلفیق سنت‌های ایرانی و اروپایی به پایان می‌رسد و سنت طبیعت‌گرایی اروپایی در قالب نوعی هنر آکادمیک تثبیت می‌شود.
۱ زندگی و کار
۲ فهرست آثار
۳ گاهشمار زندگی کمال‌الملک
4 منابع
زندگی و کار
کمال الملک یا محمد غفاری در تهران زاده شد ولی سال‌های کودکی خود را در کاشان گذراند. در نوجوانی به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون زیر نظر علی اکبر خان مزین الدوله آغاز به هنرآموزی کرد. ناصر الدین شاه به هنگام بازدید از این مدرسه کار او را پسندید و وی را به دربار فراخواند. دیری نگذشت که شاه به او لقب «نقاش باشی و پیشخدمت حضور همایونی» داد. (۱۲۶۱ ش) فعالیت مستمر او در مقام نقاش دربار و معلم شاه بسیار مقبول افتاد و از این رو لقب «کمال الملک» گرفت. پرده معروف به تالار آینه از جمله مهم‌ترین آثاری بود که در این سال‌ها به وجود آورد. پس از کشته شدن ناصر الدین شاه کمال الملک برای مطالعه به اروپا رفت. (۱۲۷۶ ش) مدتی بیش از سه سال را در فلورانس، رم و پاریس گذرانید؛ و در موزه‌ها به رونگاری از آثار استادانی چون رامبراند و تیسین پرداخت. در پاریس با فانتن لاتور آشنا شد. سفر اروپا تأثیری مثبت در اسلوب کار و حتی طرز دید او گذاشت. او به دستور مظفر الدین شاه به ایران بازگشت (۱۲۷۹ ش) و کار در دربار را ادامه داد، ولی عملاً نتوانست با خواست‌های شاه جدید کنار بیاید. به عراق رفت و چند سالی را در آنجا گذرانید. (۱۲۸۰ تا ۱۲۸۳ش) پرده‌های زرگر بغدادی (۱۲۸۰ ش) و میدان کربلا (۱۲۸۱ ش) را به هنگام اقامتش در عراق نقاشی کرد. او اگرچه به مشروطه خواهان متمایل بود (پرده علیقلی خان بختیاری (سردار اسعد) گواه آن است) در جنبش مشروطه مشارکت مستقیم نداشت. در سال‌های بعد مدیریت مدرسه صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در این مدرسه با کوشش فراوان به پرورش شاگردان همت گماشت که زبده‌ترین شان خود استادانی در مکتب او شدند. سرانجام به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی دست کشید (۱۳۰۶ ش) و به ملک شخصی خود در حسین آباد نیشابور کوچید. (۱۳۰۷ ش) در آنجا بر اثر حادثه‌ای از یک چشم نابینا شد؛ اما تا سال‌های آخر زندگانی به نقاشی ادامه داد. کمال الملک از همان آغاز فعالیت هنری اش تمایلی قوی و آشکار به روش و اسلوب طبیعت گرایی اروپایی داشت. با ظهور کمال الملک وظیفه‌ای جدید برای نقاش دربار معین شد. او می‌‌بایست رویداد ها، اشخاص، ساختمان ها، باغ‌ها و غیره را همچون عکاسی دقیق ثبت کند تا به عادی‌ترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیت تاریخی بخشد. بی سبب نیست که کمال الملک در این دوره اغلب پرده هایش را با افزودن شرحی درباره موضوع رقم می‌‌زد. (مثلاً: طبیعت بیجان با گلدان و پرنده شکار شده، ۱۲۷۳خ) با این زمینه فکری و هنری کمال الملک به اروپا رفت. هدف او شاید فقط ارتقای سطح دانش فنی اش بود. ولی در موزه‌ها آثار استادان رنسانس و باروک را دید و شیفته آنها شد. منطقاً او به لحاظ فرهنگی، ذهنی و سابقه هنری آمادگی رویارویی و احتمالاً بهره گیری از جنبش‌های دریافتگری (امپرسیونیسم) و پسا-دریافتگری را نداشت. اما زیبایی‌شناسی کلاسیسیسم رنسانس و سبک و اسلوب بغرنج هنرمندانی چون رامبراند را نیز به درستی درک نکرد (چنان که مثلاً در هیچ یک از نقاشی‌های کمال الملک و شاگردانش نشانی از آشنایی با اسلوب لعاب رنگ کاری به چشم نمی‌خورد.) با این حال آکادمی گرایی در او قوت گرفت؛ و هنگامی که به ایران بازگشت بیش از پیش به هنر دانشگاهی سده نوزدهم وابسته شده بود. حتی بعداً در بازنمایی موفقیت آمیز برخی موضوع‌های اجتماعی نیز از این وابستگی رهایی نیافت. او اساساً چهره نگار و منظره نگار بود؛ و در تک چهره‌هایی چون «سید نصرالله تقوی» قابلیت و مهارت خود را به حد کمال نمایان ساخت. کمال الملک با کوشش‌های خود در مقام نقاش و معلم پاسخی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه اش به ضرورت تحول هنری جامعه داد. بازتاب این کوشش‌ها در ذهن مردم خصوصیات اخلاقی، نحوه زندگی و واقعه کور شدنش از او یک مرد افسانه‌ای ساخت. از جمله دیگر آثارش: دورنمای صفی آباد (۱۲۵۳ ش)؛ عمله طرب؛ حوضخانه صاحبقرانیه (۱۲۶۱ ش)؛ منظره آبشار دوقلو (۱۲۶۳ ش)؛ مرد مصری (۱۲۷۵ ش)؛ فالگیر یهودی؛ دهکده مغانک (۱۲۹۳ ش)؛ تک چهره خود هنرمند (۱۲۹۶ ش)؛ تک‌چهره صنیع الدوله؛ نیمرخ هنرمند (۱۳۰۰ ش)؛ منظره کوه شمیران (۱۳۰۱ ش). سرانجام محمد غفاری (کمال الملک) در ۲۷ مرداد سال ۱۳۱۹ درگذشت. نسخه اصل تعدادی از تابلوهای مشهور کمال الملک در کاخ گلستان در معرض نمایش قرار دارد

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  6  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله کمال‌الملک

دانلودمقاله زندگی نامه رودکی

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله زندگی نامه رودکی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست
"عنصری"
زندگینامه
رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
َ برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.
رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.
از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند .
رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیانرسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند.
بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.
دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند.
بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.
بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است.
هنگامی که نصربن احمد سامانی به هرات رفته، دیرگاهی در آن دیار مانده بود، هیچ کس را یارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد که بخارا بازگردد؛ درباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفه دشوار را بپذیرد.رودکی شعر پر آوازه « بوی جوی مولیان آید همی ـ یاد یار مهربان آید همی » را سروده است.
درباریان و شاعران، همه او را گرامی می داشتند و بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت، شاعر و فیلسوف. شهید بلخی (325 ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزدیکی داشتند.
گویند که وی از آغاز نابینا بود، اما با بررسی پروفسور گراسیموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهای وی آشکار گردید که در دوران پیری با فلز گداخته ای چشم او را کور کرده اند، برخی استخوانهایش شکسته بود و در بیش از 80 سالگی درگذشت.
رودکی گذشته از نصربن احمد سامانی کسان دیگری مانند امیر جعفر بانویه از امیران سیستان، ابوطیب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن کسایی، عماره مروزی و ماکان کاکی را نیز مدح کرده است.
از آثار او بر می آید که به مذهب اسماعیلی گرایش داشته است؛ شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری، همین باشد.
با توجه به مقاله کریمسکی، هیچ بعید به نظر نمی رسد که پس از خلع امیر قرمطی، رودکی را نیز به سبب هواداری از قرمطیان و بی اعتنایی به مذهب رایج زمان کور کرده باشند.
آنچه مسلم است زندگی صاحبقران ملک سخن ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی در هاله ای از رمز و راز پوشیده شده است و با اینکه بیش از هزار و صد سال از مرگ او می گذرد، هنوز معماهای زندگی او حل نشده و پرده ای ابهام بر روی زندگی پدر شعر فارسی سایه گسترده است.
رودکی در پیری با بی اعتنایی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پیری او، سرشار از شکوه روزگار، حسرت از گذشته و بیان ناداری است. رودکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است. شعرهای اندکی از او به یادگار مانده، که بیشتر به صورت بیتهایی پراکنده از قطعه های گوناگون است.

 

سیری در آثار
کامل ترین مجموعه عروض فارسی، نخستین بار در شعرهای رودکی پیدا شد و در همین شعرهای باقی مانده، 35 وزن گوناگون دیده می شود. این شعرها دارای گشادگی زبان و توانایی بیان است. زبان او، گاه از سادگی و روانی به زبان گفتار می ماند.
جمله های کوتاه، فعلهای ساده، تکرار فعلها و برخی از اجزای جمله مانند زبان محاوره در شعر او پیداست. وجه غالب صور خیال در شعر او، تشبیه است.

 

تخیل او نیرومند است. پیچیدگی در شعر او راه ندارد و شادی گرایی و روح افزایی، خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان، لذت جویی و به خوشبختی اندیشیدن در شعرهای او موج می زند.
وی نماینده کامل شعر دوره سامانی و اسلوب شاعری سده چهارم است. تصویرهایش زنده و طبیعت در شعر او جاندار است. پیدایش و مطرح کردن رباعی را به او نسبت می دهند. رباعی در بنیاد، همان ترانه هایی بود که خنیاگران می خوانده اند و به پهلویات مشهور بوده است؛ رودکی به اقتضای آوازه خوانی به این نوع شعر بیشتر گرایش داشته، شاید نخستین شاعری باشد که بیش از سایر گویندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بیتها، قطعه ها، قصیده ها و غزلهای اندکی که از رودکی به یادگار مانده، می توان به نیکی دریافت که او در همه فنون شعر استاد بوده است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   11 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگی نامه رودکی

دانلودمقاله بیوگرافی وین هلن کونارد رونت گن

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله بیوگرافی وین هلن کونارد رونت گن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

رونت گن در 27 مارس 1845 در ایالت راین آلمان به عنوان تک فرزند یک پدر تاجرو تولید کننده لباس به دنیا آمد . مادرش شارلوت فرووین اهل آمستردام و عضو یک خانواده قدیمی بود که در آمستردام اقامت داشتند وقتی سه ساله بود خانواده اش به آپل دورن به هلند مهاجرت کردند ودرآنجا به مؤسسه مارتوینوس هلمن وان دورن که یک مؤسسه شبانه روزی بودرفت که علاقه ا ی به به این رشته نداشت برعکس آن علاقه مند به محیط باز و جنگلهایی بود. او همچنین علاقه مند به ساختن وسائل مکانیکی بود که تا آخر عمرش این علاقه با او همراه بود . در سال 1862 وارد مدرسه فنی UTRESHT شد که با این وجود درآنجا نیز موجب اعتراض معلمان قرار گرفت که این اعتراض بخاطر کشیدن کاریکاتورمعلمان بود که در حقیقت کارشخص دیگری بود او سپس در سال 1865 به دانشگاه UTROSHT رفت ودررشته فیزیک مشغول به تحصیل شد .
او بطور مرتب در سرکلاسها حاضر نمی شدو بعداز مدتی او فهمیدمی تواند از طریق گذراندن امتحان وارد دانشگاه پلی تلینیک در زوریخ شوداو پس از گذراندن امتحان به عنوان دانشجوی مهندسی مکانیک مشغول به تحصیل شد . او به جلسات سخنرانی کلاسیوس می رفت که تأثیر زیادی برپیشرفت او داشت . در سال 1869 او دکترای خود را از دانشگاه زوریخ دریافت کردو به عنوان استادیار Kundt انتخاب شد و با او در همان سال به وورزبرگ رفت و سه سال بعد به استرازبرگ رفتند . در سال 1874او بعنوان استاد دانشگاه استرازبرگ انتخاب شد و به درجه (استادی) پروفسورا در علوم کشاورزی درHohen heim در Wurtemberg رسید. در سال 1876 به عنوان استاد فیزیک به استرازبورگ برگشت اما سه سال بعد دعوتنامه دانشگاه Giessen را با سمت ریاست هیأت علمی فیزیک پذیرفت . بعداز رد کردن دعوتنامه هایی با سمت و پست مشابه از دانشگاه های Jena و اتریش او دعوتنامه دانشگاه Wurz burg را پذیرفت . در سال 1889 اوپیشنهاد ریاست هیأت علمی فیزیک دانشگاه Leipzig را رد کرد اما در سال 1900 این سمت را در دانشگاه مونیخ پذیرفت .او تا پایان عمرش در آنجا ماند گرچه موقعیتها و پیشنهادهای زیادی به اوشده بودواو نپذیرفته بود مانند : ریاست Physikalsch و Technische Reichsanstalt دربرلین و ریاست هیأت علمی فیزیک دانشکده برلین . اولین کار و اثر رونت گن در سال 1870منتشر شد که مربوط به گرمای ویژه گازها می شد و ادامه این کار چندسال بعد با مقاله ا ی در ارتباط با رسانای گرمایی بلورها (کریستال ها) ارائه شد. درمیان سایر مشکلات بررسی شده می توان به ویژگی های الکتریکی و سایر ویژگی های کوارتزاشاره کرد و نیز تأثیر فشار برشاخص های شکست (تجزیه) نور رادر سیالات متفاوت بررسی کرده است .
تعیین و تغییر سطوح نورپلاریز شده توسط تأثیرات الکترومغناطیسی ، تغییرات در عملکردو توابع درجه حرارت و قابلیت و ظرفیت تراکم آب و سایر سیالات و نیز پدیده ا ی که با پراکندگی ذرات روغن درآب همراه می باشد را مورد بررسی قرار داده است . با این وجودنام اوبطور اساسی در ارتباط با کشفیات او در مورد اشعه هایی است که آنها راX نامید . در سال 1895 او در حال مطالعه برروی پدیده ا ی بود که جریان الیکتریکی را از طریق یک گاز فشار پایین از آن عبورداد . کار قبلی او در این زمینه توسط پلاکر، جی و دبلیوهیت و رف ، سی، اف وارلی ، ا ی گلدستین و سرویلیام کروکز، اچ هرتزو دکتروان لنارد دنبال شدو با کار این دانشمندان در مورد ویژگی های اشعه کاتدنامی که گلدستین به جریان الیکتریکی دادبراساس گازهای کاملاً نادری شکل گرفته که دارای جریان الکتریسیته قوی می باشند که توسط (فنر)سیم القایی رام کورف شناخته شده است . با این وجود کار روتن گن درمورد اشعه کاتدمنجر به کشف نوع جدیدیاز اشعه ها گشت . در بعداز ظهر 8 نوامبرسال 1895 او فهمید که اگر لوله تخلیه (خروجی) نزدیک به یک کارتن سیاه ضخیم باشد تاتمام نور را از خود عبور دهدو اگر که او در یک اتاق تاریک کارکند ویک صفحه کاغذی که از پلاستینو سیانید باریم در یک طرف قرار داشته باشد درست در مسیر اشعه ها فلورسانت را بوجود می آوردحتی وقتی که دورتر از لوله تخلیه (خروجی) فاصله داشته باشد. او بعدها فهمید که اشیا باضخامت متفاوت که در مسیر اشعه ها قرار می گیرند قابلیت انتقال متفاوتی را از خود نشان می دهندوقتی که این اشعه ها روی صفحه فوتوگرافیکی ثبت می شوند. وقتی او برای چند لحظه دست همسرش را درمسیر اشعه های درحال عبورصفحه فوتوگراف قرار داد دست همسرش را بهمراه سایه و تصویری از استخوانهای دست او مشاهده کردو همینطورانگشتری که دستش کرده بودکه دورآن را نوری احاطه کرده بودقابلیت نفوذپذیری بیشتری نسبت به اشعه ها از خود نشان می داد و بنابراین آن قسمت سایه کمرنگ تری داشت و این اولین دستگاه رونتگنوگرامی بود که ساخته شد. درآزمایشات بعدی رونت گن نشان داد که اشعه های جدید با برخورد اشعه کاند در اشیا بوجود می آیندواز آنجایی که ماهیت آنها ناشناخته است به آنها نام اشعهX را داد . به او افتخارات والقاب زیادی دادند . در چندین شهر خیابانها به اسم او نامیده شدند و مجموعه کاملی از جوایز ، مدالها و دکترای افتخاری درآلمان و سرتاسر جهان به او تعلق گرفت. برخلاف تمام این موارد،رونتگن مردمتواضعی بود.او بسیاری از تعطیلات را در تابستان درخانه اش واقع در Weilheim در کنارBavarian ALPS می گذرانیدو دوستانش را سرگرم می کرداو کوهنوردبزرگی بودو بسیار دچار موقعیت های خطرناک شده بوداو فردی متواضع و با ادب بودو همیشه به نظریات و مشکلات دیگران اهمیت می دادواز اینکه یک دستیار داشته باشد خجالت می کشید و ترجیح می داد که تنها کارکند. بیشتر وسایلی که استفاده می کرد خودش آنها را می ساخت . رونتگن با آنابرتا که اهل زوریخ بود ازدواج کرد که در یک کافه باپدراو آشنا شده بود اونوه شاعر مشهور اوتولودویگ بود آنها درسال 1872 درآپل درن درهلند ازدواج کردند وهیچ بچه ای نداشتنداما درسال 1887جزف این برتالودویگ را به سرپرستی قبول کردند که دختر برادرخانم زنتگن بود4 سال بعدامرگ همسرش در10 فوریه 1923 دمانیچ بخاطرسرطان روده مرد .
      

 

ویل هلم کناردرنت گن : رنت گن در27 مارس 1845 به دنیا آمد اوفیزیک دان آلمانی بود که اولین جایزه نوبل فیزیک را درسال 1901 بخاطر کشف اشعه X دریافت نمود که تحول بزرگی درفیزیک پیشرفته وپزشکی وتشخیص بیماری محسوب می شود اودرپلی تکنیک درزوریخ تحصیل می کرد سپس استاد فیزیک دانشگا های استرازبورگ ، گوسین و مونیخ شد تحقیقاتش شامل خاصیت کشسانی وفعالیت مویین سیالها وگرمای ویژه گازها وهدایت گرما دربلورها وجذب گرما توسط گازها وپیزوالکتریسیته می باشد . درسال 1895 درحالی که به روی جریان الکتریسیته دریک لامپ شیشه ای خالی ( لامپ اشعه کاتدی ) کارمی کرد که متوجه تکه ا ی ازپلاتین وسیانید باریم شد که ازخود نورمنتشر می کرد وقتی که چراغ روشن بود . اوبیان کردکه وقتی اشعه کاتد به دیواره شیشه ا ی لامپ برخورد می کند بعضی پرتوهای ناشناخته بوجود می آیند که ازاتاق عبورکرده وبه مواد شیمیایی برخورد کرد وفلورسنت را بوجود می آورند

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  8  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بیوگرافی وین هلن کونارد رونت گن