فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله نشانه هاى ظهور

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله نشانه هاى ظهور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله نشانه هاى ظهور


دانلود مقاله  نشانه هاى ظهور

 

مشخصات این فایل
عنوان:  نشانه هاى ظهور
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 24

این مقاله درمورد نشانه هاى ظهور می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله نشانه هاى ظهور می خوانید :

مسجد شدن قبرستانها:
یکى دیگر از نشانه هایى که براى ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ به صورت کلى مطرح شده است، تبدیل گورستانها به مسجد است در این باره به حدیثى از رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ توجه نمایید:
در حدیث معراج آمده است:
یا محمّد از جمله عطاهایى که بر تو مرحمت فرمودیم آن که آشکار خواهم کرد از نسل تو یازده امام که همه ایشان از نسل دختر تو فاطمه اند و آخرین ایشان مردیست که عیسى بن مریم در عقب سر او نماز خواهد خواند و پر مى کند زمین را از عدل و داد بعد از آنکه از ظلم و جور لبریز شود.
آنگاه رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ به درگاه الهى عرضه داشت:
در چه زمانى خواهد بود.
جواب فرمود:
یا محمّد هنگامى که علم از بین رود و ظاهر شود جهل و کشتار بسیار گردد و کم شوند علماء و فقهاء حقیقى و بسیار شوند شاعران و امّت تو گورستانها را مسجد سازند([33]).

سیلاب رود فرات:
یکى از نزدیک ترین نشانه هاى ظهور مهدى آل محمد ـ علیهم السلام ـ  جارى شدن سیلاب فرات در شهر کوفه است.
عن أبی عبداللّه ـ علیه السلام ـ : سنة الفتح ینشق الفرات حتّى یدخل ازقة الکوفة([34]).
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: در سال ظهور آب فرات طغیان کرده به گونه اى که وارد کوچه هاى تنگ کوفه مى شود.
قال ابن عباس: یا أمیرالمؤمنین ما اقترب الحوادث الدالّة على ظهوره؟ فدمعت عیناه وقال: إذا فتق بثق فی الفرات فبلغ ازقة الکوفة فلیتهیأ شیعتنا للقاء القائم([35]).
ابن عباس مى گوید: به امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ عرض کردم: نزدیک ترین حادثه که حکایت از ظهور خواهد داشت چیست؟ پس آنگاه چشمانش اشک آلود شد و فرمود: هرگاه شکافى بر کنار رود فرات ایجاد شود و به کوچه هاى کوفه رسد، آنگاه شیعیان ما آماده ملاقات قائم باشند.
  نزول بارانهاى پیاپى:
هر انسان با ایمانى در این واقعیّت، ذرّه اى تردید به خود راه نمى دهد که قطرات باران به اراده و خواست و طبق قانون خدا بر زمین فرو مى بارد و این فرمان فرماى هستى است که قوانین طبیعى را چنین تدوین نموده است:
(وهو الذی أرسل الرّیاح بشراً بین یدی رحمته وأنزلنا من السماء ماءً طهورا)([36]).
او کسى است که بادها را بشارت دهندگان از رحمت خویش مى فرستد و ما از آسمان آب پاک نازل مى کنیم.
لکن این قوانین در واکنش به کردارهاى ناهنجار چهره اى دیگر به خود گرفته و به فرمان خداوند در صدد تنبیه برمىآیند. از آن جمله تغییر در نطام بارش  و وزش هاست. که در آخرالزمان دستخوش تحولاتى مىشوند. که در روایات بدان اشاره شده است؛ ما نیز برخى از آنها اشاره مىکنیم:
یکى از نشانه هاى ساعة (ظهور امام زمان ارواحنا فداه) آن است که باران گرم مىبارد([37])
بیاید بر مردم زمانى که آسمان ببارد و زمین نروید([38])
 برپا نشودساعة (ظهور) تا ببارد بر مردم بارانی که خانه هاى گلى باقى نماند و گل خانه هاى موئین شسته شود ـ چادرهاى صحرائیان ـ ([39])
البته تذکر این نکته ضرورى است که منظور از ساعة زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه است که در روایات بدان تصریح شده است.

  پیدایش مدعیان پیامبرى و امامت
اعتقاد به نبوت و امامت در جامعه ى مسلمین همیشه به عنوان یک عقیده ى راسخ از زمان پیامبر و امامان نور ـ علیهم السلام ـ مطرح بوده است و آنقدر معروف و مشهور بوده که کسى از مسلمانان هیچ گاه جرأت انکار آن را نداشته است به خاطر استوارى این واقعیت عقیدتى و دینى در جامعه ى اسلامى بود که در تاریخ اسلام، از یک سو با شخصیتهایى روبرو مى شویم که طرفداران افراطى آنان براى پیشرفت دنیوى و سیاست خویش، آنان را به عنوان مهدى نجات بخش یا پیغمبر خدا مطرح ساخته اند و از دگر سوى با عناصرى آشنا مى شویم که بر اثر انگیزه هاى جاه طلبانه و خیال قدرت و شهرت، به دروغ ادّعاى مهدویّت و نبوّت نموده اند شمار این افراد با توجه به آمارها به بیش از 50 نفر رسیده است که بیشتر آنها ادّعاى مهدویّت داشته اند و گفته اند مائیم همان مهدى موعود که قرآن نوید آمدنش را مى دهد و چون اکثر آنان ادّعاى مهدویّت و امامت داشته اند ما در این زمینه سخن مى گوئیم کسانى که در تاریخ بدین عنوان شهرت یافته اند به اعتبارى بر سه گروه قابل تقسیم اند.
1 ـ کسانى که دیگران بر اساس انگیزه هاى خاص آنان را مهدى نجات بخش خواندند مانند محمّد حنفیّه فرزند امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ و زید فرزند امام سجّاد ـ علیه السلام ـ  و محمّد بن عبداللّه محض فرزند امام سجاد ـ علیه السلام ـ .
2 ـ کسانى که با انگیزه هاى جاه طلبى و قدرت خواهى چنین ادّعایى نموده اند و این گروه بسیارند از جمله ى آنها، مهدى عبّاسى فرزند منصور دوانیقى است.
3 ـ کسانى که طبق نقشه ى استعمار و به اشاره ى بیدادگران، به چنین ترفندى دست یازیدند و بى شرمانه خود را مهدى نجات بخش معرفى کردند از جمله ى آنها بنیانگذار بهائیّت، على محمّد باب را مى توان نام برد.

بخشی از فهرست مطالب مقاله نشانه هاى ظهور

خروج سفیانى
 شخصیّت سفیانى (تفکّرات، رفتار)
 فتنه گرى سفیانى
 سفیانى در عراق
 سفیانى در حجاز
 سفیانى و نداى آسمانى
 شکست سفیانى
خروج حسنى
 خروج یمانى
 کسوف و خسوف
 پر شدن زمین از ظلم و جور
 شهادت نفس زکیّه
 غریو آسمانى
وقوع جنگ هاى بزرگ
 حوادث طبیعى
زلزله:
مسجد شدن قبرستانها:
سیلاب رود فرات:
  نزول بارانهاى پیاپى:
  پیدایش مدعیان پیامبرى و امامت

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نشانه هاى ظهور

نگاهى به قانون (تغلیظ در قتل هاى در حکم شبه عمد)

اختصاصی از فی لوو نگاهى به قانون (تغلیظ در قتل هاى در حکم شبه عمد) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نگاهى به قانون (تغلیظ در قتل هاى در حکم شبه عمد)


نگاهى به قانون (تغلیظ در قتل هاى در حکم شبه عمد)

 

نگاهى به قانون (تغلیظ در قتل هاى در حکم شبه عمد)

22 صفحه

چکیده: در این مقاله, در مورد مستندات فقهى قانون الحاق مواردى که بر اثر بى احتیاطى یا عدم مهارت و امثال آن, قتل و صدمه اى به وجود مى آید, به قتل عمد در تغلیظ حکم در ماه هاى حرام بحث شده است. نخست اصل ماده و تبصره هاى آن نقل, سپس انواع قتل ها, علت اختلاف و تمایز ماه هاى حرام از نظر ریشه هاى تاریخى و هدف از تغلیظ حکم و دلایل فقهى آن بیان شده و در پى آن دلایل الحاق حکم شبه عمد به عمد مطرح گشته و در نهایت درستى و نادرستى این الحاق مورد نقد و بررسى قرار گرفته است.

کلید واژه ها: قتل عمد, انواع قتل ها, دیه قتل, تغلیظ در حکم, ماه هاى حرام, دیه شبه عمد

دانلود با لینک مستقیم


نگاهى به قانون (تغلیظ در قتل هاى در حکم شبه عمد)

انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

اختصاصی از فی لوو انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى


انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى
انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

52 صفحه

مقدمه

امام على بن ابى طالب(ع)، علاوه بر خلافت و جانشینى منصوص از رسول گرامى اسلام(ص)، پس از کشته شدن خلیفه سوم، در تاریخ بیست و پنجم ذى حجه سى و پنج هجرى (ششصد و چهل و چهار میلادى)[1]، با همه استنکافش از پذیرفتن حکومت و خلافت، با اقبال عمومى و اصرار آنان براى پذیرش منصب حکومت ظاهرى، مواجه شد، و با بیعت آنان و در رأس همه، بیعت اصحاب پیامبر از مهاجران و انصار، عملاً متصدى امر حکومت و خلافت بر مسلمانان گردید.

در باره حکومت ظاهرى امام على(ع) و به تعبیر دیگر، حکومت علوى، چند مسأله از مسلّمات تاریخى است.

نخست اینکه امام(ع) در فضاى کاملاً آزاد سیاسى ـ اجتماعى و با اقبال عمومى و اشتیاق توده هاى مردم مسلمان و بیعت از روى میل و اختیار آنان، به حکومت رسید؛ چون، مردم پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت و تلخ حکومت پیشینیان و انواع تبعیضها، بى عدالتیها و فساد و تباهى، به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجاتشان از آن اوضاع نابسامان و جوّ تبعیض آمیز و ستم آلود، پایان دادن به دوران حکومت خلیفه پیشین و تعیین خلیفه جدید است، لذا پس از وى، به در خانه وصى و جانشین بحق پیامبر(ص) حضرت على(ع) روى آوردند و دست بیعت به سویش گشودند و به طور جدى، خواهان حکومت علوى بودند و در برابر عدم پذیرش امام(ع) اصرار ورزیده و آن حضرت را بر اجابت درخواست خود در تنگنا قرار دادند. امام(ع) در این باره فرموده است:

«ازدحام فراوانى که مانند یالهاى کفتار بود [به هم فشرده و انبوه] مرا به قبول خلافت وا داشت. آنان، از هر طرف، مرا احاطه کردند [و] چیزى نمانده بود که دو نور چشمم زیر پا له شوند! آن چنان جمعیت به پهلوهایم فشار آورد که سخت مرا به رنج انداخت و ردایم از دو سو پاره شد! مردم همانند گوسفندانى [گرگ زده که دور تا دور چوپان جمع شوند مرا در میان گرفتند.[2]

مانند شترهاى ماده اى که به فرزندان خود روى آورند، به سوى من روى آوردید و مى گفتید: «بیعت! بیعت!». من، دستم را بستم و شما آن را مى گشودید. من، آن را از شما برمى گرفتم و شما به سوى خود مى کشیدید.»[3]


دانلود با لینک مستقیم


انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک

اختصاصی از فی لوو دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک


دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک

 

مشخصات این فایل
عنوان: روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 23

این مقاله درمورد روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک می خوانید :

راه سیر و سلوک
قرآن کریم در آیاتى چند، جهان بینى صحیح را ترسیم و راه سیر و سلوک را به عارفان سالک نشان مى‏دهد; زیرا اولا خدا را به عنوان
«هو الاخر» (1)
معرفى مى‏کند; یعنى دورترین مقصد و عالیترین مقصود، اوست. اما کسى که همتش متوسط است‏بالاترین مقصود او ورود به بهشت است و خدا را از این جهت مى‏خواهد که او را به بهشت‏ببرد; مثل این‏که انسان، راهنما را دوست دارد; زیرا او را به مقصد مى‏رساند. بنابر این چنین کسى خدا را به عنوان «هو الهادى‏» قبول دارد; اما به عنوان «هو الاخر» نمى‏پذیرد.
ثانیا مى‏فرماید: کاروان هستى به سمت لقاى حق در حال صیرورت و «شدن‏» است
«الا الى الله تصیر الامور» (2)
ولى شخصى که همتش نجات از دوزخ یا ورود به بهشت است، هماهنگ با قافله هستى نیست.
ثالثا مى‏فرماید:
«و ابتغوا الیه الوسیلة‏» (3) :
براى لقاى حق، وسیله اتخاذ کنید که خدا هدف است و غیر خدا (هرگونه عمل قربى) وسیله; ولى این شخص خدا را وسیله، و ورود به بهشت را هدف قرار مى‏دهد. به عبارت دیگر، این شخص مى‏گوید: «و ابتغوا الله وسیلة‏»; در حالى که کلام خدا در قرآن این است که براى رسیدن به لقاى خدا وسیله بجویید. بنابر این کسى که همتش بلند نیست‏با این سه آیه، مخالف است; یعنى عملا به گونه‏اى حرکت مى‏کند که با محتواى این‏گونه از آیات، هماهنگ نیست.

رابعا ما سواى حق را هالک و فانى مى‏شمارد:
«کل شى‏ء هالک الا وجهه‏» (4)
و نیز مضمون اشعارى مانند «الا کل شی‏ء ما خلا الله باطل‏» (5) مورد تصدیق صاحب شریعت است; ولى این شخص، «الله‏» را طلب نمى‏کند بلکه «ماسوى الله‏» را طلب مى‏کند.
خامسا از خدا به عنوان خیر مطلق یاد مى‏کند; یعنى گرچه در بخشى از قرآن مى‏فرماید:
«و الاخرة خیر و ابقى‏» (6)
در بخشى دیگر سخن از
«و الله خیر و ابقى‏» (7)
است. هر چند که آخرت بهتر از دنیاست; ولى خدا بهتر از آخرت و دنیاست و این را کسى درک مى‏کند که از هر تعلقى برهد.
ساحران فرعون که به قصد مبارزه با موساى کلیم (علیه السلام) آمده بودند، مشمول عنایت‏حق شدند و اعجاز آن حضرت براى آنان بینه‏اى شد و آنان متنبه شدند از این رو در برابر فرعون و دیگران علنا اعتراف کردند که: حق با موساى کلیم است و به خدایى که بنى اسرائیل به او ایمان آورده بودند، ایمان آوردند; با این‏که مى‏دانستند این کار براى آنان به قیمت‏شهادت، تمام خواهد شد; زیرا فرعون آنها را تهدید کرده و گفته بود:
«فلاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لاصلبنکم فى جذوع النخل‏» (8) :
دست راست و پاى چپ و دست چپ و پاى راستتان را قطع‏مى‏کنم و شما را به دار مى‏آویزم; اما آنان در جواب گفتند:
«فاقض ما انت قاض انما تقضى هذه الحیوة الدنیا» (9) .
کسى که حاضر است‏بدترین کیفر را براى رضاى خدا تحمل کند و بدن او پاره پاره شود، بدون شهود «خیر مطلق‏» نخواهد بود. زیرا چنین مقاومتى با ایستادگى صاحب «شنود» نیست‏بلکه منطق صاحب «شهود» است و یافتنى است نه شنیدنى. از این رو قرآن کریم، سخنان آنان در این زمینه را چنین نقل مى‏کند که گفتند:
«و الله خیر و ابقى‏» (10)
نه این‏که
«و ما عند الله خیر و ابقى‏» (11)
آنچه در نزد خداست (بهشت) بهتر و پایدارتر است; بلکه خود خدابهتر و ماندنى‏تر و بلکه خیر مطلق است. در موارد دیگر که سخن از حفظ یا رزق و یا... است، خدا به عنوان
«فالله خیر حافظا» (12)
یا
«خیرالرازقین‏» (13)

و... معرفى شده است پس خدا خیر مطلق است و سالک عارف راستین نیز کسى است‏که هدفش خیر مطلق باشد; نه خیر نسبى و اما زاهد و عابد به این سمت، حرکت نمى‏کنند.
گروه سوم کسانى هستند که عارفانه حرکت مى‏کنند، حرکتهاى، فکرى و تحریکى آنان بر محور اصلى است که قانون اساسى جهان نیز بر آن استوار است و آن این‏که خدا اول و آخر یا مبدا و منتهاست نه وسط و واسطه.
«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن‏» (14) .
خدا مبدا نخست است و نباید انسان به وسیله چیزى به خدا برسد و یا کار را از غیر بخواهد بلکه باید از او به غیر او رسید و از غیر او کارى نخواست; و اگر خدا هدف نهایى است، نباید او را واسطه قرار داد.
اما گروه اول و دوم، به تعبیر جناب ابن سینا، کسانى هستند که حق را واسطه قرار مى‏دهند; نه هدف. خدا را به این منظور مى‏خواهند که آنان را به بهشت‏برساند و یا از عذاب برهاند. این دو گروه در حقیقت‏بر خلاف مسیر جهان آفرینش حرکت مى‏کنند در حجابند ولى نمى‏دانند; اما عارف کسى است که به همه این معارف آگاهى دارد و بعد اثباتى این امور را فراهم و بعد سلبى آن را طرد کرده است; یعنى، زاهد و عابد خائفانه یا تاجرانه زاهد و عابدند ولى عارف، محبانه زاهد و عابد است‏به طورى که عبادت، حرکت و ادراک خود را «هو الوسط‏» و خدا را «هو الاول و الاخر» تلقى مى‏کند و مى‏گوید مبدا نخست که همه این فیضها را به ما عطا کرده خداست و هدف نهایى زهد و عبادت و دیگر شئون دینى هم اوست.
عارف عبادت مى‏کند تا لقاى حق را تلقى کند و این لقا را هم براى حق، طلب مى‏کند; نه این‏که خود این لقا یا «ملاقى‏»، یعنى خود را بخواهد. او کسى است که در مسیر جهان حرکت مى‏کند. کل جهان، خدا را به عنوان آغاز و انجام مى‏شناسد; عارف نیز خدا را به عنوان «هو الاول و الاخر» مى‏شناسد. او در این فکر است که کدام عبادت، نیایش، خضوع و کرنش، او را به پیشگاه خدا نزدیکتر مى‏کند. در این فکر نیست که براى کدام عبادت، ثواب بیشترى نوشته‏اند و درجات بیشترى در بهشت مى‏دهند. کسانى که خدا را «وسط‏» قرار مى‏دهند از لوث شرک مخفى و روث وثنیت مستور، مصون نیستند.
.....

بخشی از فهرست مطالب مقاله روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک

روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک
1- سیر و سلوک منسوب به «بحرالعلوم‏»
چگونگى سیر و سلوک در این روش
2- روش مرحوم ملکى تبریزى:
3- روش دیگر
خلاصه و جمع‏بندى مکتبهاى سیر و سلوک
راه سیر و سلوک
سیر و سلوک در مسیر شرع
منابع :

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک

دانلود مقاله کامل درباره باروری هاى مصنوعى و حکم فقهى آن

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله کامل درباره باروری هاى مصنوعى و حکم فقهى آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره باروری هاى مصنوعى و حکم فقهى آن


دانلود مقاله کامل درباره باروری هاى مصنوعى و حکم فقهى آن

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :13

 

بخشی از متن مقاله

باروریهاى مصنوعى و حکم فقهى آن

سپاس خداوند، پروردگار جهانیان را که انسان را از نطفه اى آمیخته بیافرید و او را بیازمود و شنوا و بینایش کرد. و این پدیدار شدن از نطفه را سنتى پایدار قرارداد که هرگز در آن تغییرى یا براى آن جایگزینى نخواهى یافت.

درود و صلوات بر پیامبر خاتم و رسول گرامى او که فرمود: «نکاح سنت من است، هر که از این سنت روى برتابد از من نیست.» هم درود بر خاندان پاک و پیراسته او.

لقاح خارج رحم، یا تولید انسان بیرون از رحم، بدون آمیزش مشروع یا نامشروع و همچنین تولید درون رحمى انسان، از طریق کاشتن یا تلقیح، از مسائل نوخاسته اى است که به اقتضاى گذر زمان و دگرگونى دوران روى کرده است.

تاسیس اصل پیش از هر سخنى در این باره، باید «اصل»ى را بنیان نهاد، تا در صورت کامل نشدن دلیلى اجتهادى از کتاب یا سنت و به هنگام شک در حکم، مرجع و پناهگاه باشد.

در این باره، شاید گفته شود: از همه مباحث گوناگونى که به فروج و دماء و بلکه به نسب بر مى گردد، چنین بر مى آید که مذاق شرع مطهر، عنایت ویژه و مراقبت خاص بر فروج و دماء بى هیچ تجرى و تساهلى است، چونان که این حقیقت، از دلیلهاى نکاح، طلاق، عده، ولد ناشى از شبهه، و حدود (که در همه آنها جانب احتیاط رعایت شده) به خوبى استفاده مى شود. بر این پایه، در این جا نیز، آنچه اصل است همان «احتیاط» است و بنا بر این، اگر حکم مواردى که از آنها بحث مى کنیم، به کمک دلیلهایى روشن ثابت شد، همان را مى پذیریم و بدان خرسند مى شویم و اگر ثابت نشد، در صورتى که قائل به جایز نبودن نشویم، دست کم، احتیاط را خواهیم پذیرفت.

اما در برابر این دیدگاه، گفته مى شود: احتیاط، در بسیارى از موارد، خود خلاف احتیاط است. خداوند درقرآن کریم مى فرماید: «قل ءذالله اذن لکم ام على الله تفترون». این در حالى است که از دیگر سوى، حکم به جایز نبودن یا بازداشتن مردم از آنچه جایز و حلال است، آن هم به استناد احتیاط، مى تواند مصداقى از این آیه باشد. بر این پایه، چونان که بیشتر اصحاب نیز بر این نظرند، اصل در این جا اباحه و جواز است، تا زمانى که حرام بودن، یا جایز نبودن، ثابت شود، چه، خداوند بندگان خویش را در گشایش گذاشته و آن سان که مى دانید، دشوارى را بر آنان ننهاده است.

بیان محل نزاع در مرحله نخست، سخن از این است که آیا تهیه مواد از مرد و زن یا از مرد، جایز است یا نه، بى نیاز از توضیح مى نماید که نطفه از دو عنصر تشکیل مى یابد: یکى جزئى از منى مرد است که نام اسپرم را بر آن نهاده اند و دیگرى جزئى از زن که بدان «اوول» گویند. اسپرم به فراوانى در منى وجود دارد و همه اسپرمها براى رسیدن به جایگاهى آرام و استوار، یعنى همان که از پهلوى زن بیرون مى آید، بر یکدیگر پیشى مى گیرند. با ورود «اسپرم» به «اوول»، نطفه شکل مى گیرد و در شرایط ویژه اى از نظر حرارت، آمادگى و تغذیه، به تدریج کامل مى شود و صورت علقه و مضغه به خود مى گیرد و سپس صورتهاى بعدى، تا به شکل انسانى کامل در مى آید.

از آن جا که عناصر زنده موجود در منى، یعنى همان اسپرم، به سرعت خراب نمى شود و بیش از چهل و هشت تا هفتاد و دو ساعت مى ماند، مى توان آن را از راه آمیزش مشروع و عزل، یا به کمک دستگاههاى پزشکى و بدون نیاز به استمنا به دست آورد، همان گونه که «اوول» زن را هم مى توان به کمک همین دستگاهها بیرون آورد. از این روى، در این باب نیازى بدان نداریم که براى بازشناخت حلال از حرام سخن به درازا بکشانیم.

پس از تهیه این دو ماده، گاه سخن در خود ترکیبى است که بیرون از رحم با نزدیک کردن یا روى هم ریختن این دو در شرایط مناسب و همانند با شرایط درون رحم، شکل مى گیرد و به کمک این شرایط مساعد، فعل و انفعال میان «اسپرم» و «اوول» صورت مى پذیرد و این دو با هم ترکیب مى شوند و هسته آغازین زندگى انسان را به وجود مى آورند، گاه نیز سخن در تلقیح اسپرم در اوولى است که در رحم پدید آمده و البته خود این تلقیح، ممکن است در رحم صورت گیرد و در نتیجه نطفه در همان درون رحم، تشکیل شود و همان جا سیر کامل شدن خود را در پیش گیرد و ممکن است بیرون رحم باشد و نطفه در بیرون تشکیل شود.

آنچه از دستگاههاى پزشکى ساخته و برآمده است، همین کار یا حفظ همین مرکب و شرایط لازم براى ادامه حیات آن، تنها در چند روز اندک و پس از آن کاشتن نطفه به وجود آمده، در رحم است. اگر رحم، این نطفه را بپذیرد مراحل زندگى یکى پس از دیگرى مى گذرد و نطفه کمال مى یابد تا هنگامى که نوزادى مى شود و به دنیا مى آید، هر چه شمار روزهاى زندگى این مرکب در بیرون رحم بیشتر شود، پذیرش آن دررحم دشوارتر و برگشت دادن آن آسان تر مى شود.

در چهارچوب شناخت اسرار و رموز پنهان در نظام آفرینش، هیچ اشکالى در جایز بودن این ترکیب در بیرون رحم و پس از تهیه آن دو عنصر آغازین از زن و مرد وجود ندارد؛ چرا که هیچ کدام از عنوانهایى که در شرع حرام هستند، بر این فرایند ترکیب کردن، صدق نمى کنند، خواه آن دو عنصر از یک زن و شوهر تهیه شده باشد، خواه از یکى از آنها با فردى بیگانه و خواه از دو ازدواج نکرده بیگانه.

البته، اصل بحث در جایز بودن، یا نبودن کاشتن آن مرکب، یا آن نطفه اى که انسانى خواهد شد، در رحم یک زن براى پروراندن آن و یا در تلقیح آن مرکب در رحم است. بنا بر این، باید صورتهاى مساله را از هم جدا کرد و در هر یک جداگانه سخن گفت. گونه هایى که تصور مى شود، افزون بر ده گونه است که از ضرب احتمالهاى ممکن در مورد دو جزء نخستین و محل گرفتن آنه، در احتمالهاى ممکن در مورد محل کاشتن، یا زنى که مرکب نخستین در رحم او کاشته مى شود به دست مى آید و این افزون بر احتمالها یا صورتهاى ممکن براى تلقیح جزء گرفته شده از مرد در جزء مربوط به زن، در رحم و یا خارج رحم است. اینک به هر یک از این صورتها مى پردازیم و حکم آنها را بر مى رسیم:

گونه اول و دوم: این که آن ترکیب به دست آمده، از زن و شوهر باشد، اما از آن جایى که به سبب ضعف یکى از آنه، یا هر دوى آنه، به دست آوردن ترکیب از راه آمیزش حلال ممکن نبوده، و از آن سوى، هیچ نقصى در منشا حیات انسانى اجزاى زنده موجود در آب بیرون آمده از پشت مرد، یا پهلوى زن وجود نداشته، ماده لازم از زن و شوهر گرفته شده و سپس در لوله آزمایش ترکیبى از آنها ایجاد گردیده و همین ترکیب که در خارج رحم به وجود آمده، در رحم کاشته شده و رحم آن را پذیرفته و رشد داده است، تا به صورت نوزادى در آید. در این جا هیچ اشکال و شبهه اى در جایز بودن وجود ندارد؛ چه، نه هیچ عنوانى از عنوانهاى حرام از قبیل: زنا یا ریختن نطفه در رحم حرام و یا جاى دادن نطفه در چنین رحمى ص بر این کار صدق مى کند و نه این کار با پاکدامنى و نگاه داشتن دامن و سفارشهایى از این دست که در روایات آمده است، ناسازگارى دارد.

البته در همین جا ممکن است لوازم عمل کاشت از قبیل نگاه یا به کار بردن علاج جایز براى پزشک شمرده شود، بویژه در جایى که با بیمار خود، همجنس باشد، یا حلال بودن شرعى از ناحیه کسى که کار کاشت را انجام مى دهد وجود داشته باشد. تلقیح جزء گرفته شده از مرد در جزء به وجود آمده در رحم زن، در خارج رحم نیز همین حکم را دارد و جایز است و به همان دلیل که گفتیم در آن اشکالى نیست.

در دو گونه یاد شده، زن و مرد پدر و مادر نوزاد و او فرزند آنان است و همه احکام مترتب بر یک ولادت پاک، از قبیل: نسب، ارث و محرم بودن، در این جا نیز تحقق دارد، هر چند شکل گرفتن جنین در رحم زن از راه آمیزش طبیعى صورت نپذیرفته است. گونه سوم و چهارم: گرفتن دو عنصر لازم از زن و شوهر و ترکیب آنها در خارج و سپس کاشتن جنین در رحم غیرهمسر، به عنوان اجاره کردن آن رحم، خواه زنى که جنین در رحم او کاشته مى شود شوهردار باشد، یا بى شوهر. چنین مى نماید که این کار در هر دو صورت یاد شده، جایز است؛ چرا که هیچ کدام از عنوانهاى حرام بر فرایندى که صورت پذیرفته، یعنى گرفتن اسپرم و اوول، ترکیب آن دو در خارج و کاشتن آن در رحم، صدق نمى کند؛ چه جاى دادن جنین در رحم زنى بیگانه، نه مصداق زناست، نه مصداق ریختن نطفه در رحمى که بر مرد حلال نیست و نه مصداق جاى دادن نطفه در چنین رحمى؛ زیرا روایات رسیده در این باب تنها به آمیزش نامشروع نظر دارند.

چونان که از این مساله بحث خواهیم کرد، در هر یک از دو فرض یادشده، فرزند از آن مرد و زنى است که اسپرم و اوول از آنها گرفته شده است، نه از آن زنى که جنین را در رحم او جاى داده اند، یا از آن شوهر آن زن (در این فرض که شوهردار بوده است) و نه از آن او و مردى که اسپرم را از وى گرفته اند.

دلیل این حکم نیز آن است که ملاک نسب، حتى در موارد ولادت حرام، تنها جنینى است که از دو جزء متعلق به مرد و زن پدید آمده است. براى نمونه، فرزند زن و مرد زناکار در عرف، فرزند آنها شمرده مى شود و برخى از احکام شرعى همانند نفقه و حضانت نیز مشروط بر این که مرد معلوم و نسبت طبیعى فرزند به او نیز به طریقى همانند ارتباط نداشتن زن با غیر او، محرز باشد، بر آن مترتب شده است، هر چند پاره اى از احکام و آثار شرعى، بنا بر دیدگاهى که از نظر نگارنده حق است، بر آن مترتب نباشد. به هر روى، زنى که جنین را در رحم مى پروراند (فراش) یا مردى که به زن خرجى مى دهد، هیچ سزامند دو عنوان: «مادرى» و «پدرى» نمى شوند، مگر آن که صاحب نطفه باشند، چونان که این حقیقت امروزه در علوم تجربى ثابت شده و هم مى توان آن را از روایات باب عزل، باب عده، استبراء کنیزان (که هر دو براى پرهیز از اختلاط آبها واجب شده است) و همچنین روایات زمان همبستر شدن و تاثیر آن در سالم بودن، یا عیب و کاستى داشتن نوزاد بیرون کشید. به خواست خداوند در ادامه نوشتار، در این روایات خواهیم نگریست.

در مسالک الافهام کاظمى، در ذیل آیه: «حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم و عماتکم و خالاتکم و بنات الاخ و بنات الاخت.»

چنین آمده است: «این [تحریم موجود در آیه]، تحریم نسبى است و درباره آن، هیچ اختلافى میان امت نیست. این تحریم، در عقد صحیح، در نفس الامر، یا نزد فاعل و یا در صورتى که ناشى از شبهه باشد، تحقق مى پذیرد؛ چرا که از دیدگاه م، نسب ناشى از شبهه در حکم صحیح است. اگر هم نسبت ناشى از زنا باشد، همانند آن که دخترى از زنا پدید آید، اصحاب ما همه بر این اجماع دارند که آن نیز چنین حکمى دارد. ابوحنیفه هم به این دیدگاه گراییده است.

بدین لحاظ که حقیقت «دختر بودن» در این جا وجود دارد؛ چه، دختر مرد، آن است که از منى او، به وجود آمده باشد. [اگر نفى برخى احکام شرعى دختر بودن را از این فرزند اشکال آورند، گوییم:] نفى پاره اى از احکام شرعى، همانند میراث، در مورد چنین دخترى، نفى حقیقت دختر بودن او براى مرد را ایجاب نمى کند.

دلیل دیگر ظاهر آیه: «ان امهاتهم الا اللائى ولدنهم» است که «مادر» را به گونه مطلق و به صیغه حصر، تنها کسى دانسته است که فرزند را زاده است.

بر پایه این استدلال، دخترى که [از رابطه نامشروع] به دنیا آمده «دختر» [زنى که از او متولد شده و نیز دختر مردى که با آن زن آمیزش کرده است] مى باشد، بلکه حقیقت «دختر بودن»، «مادر بودن» و «خواهر بودن» در این جا [براى طرفهاى نسبت] ثابت است، هر چند که پاره اى از احکام شرعى نفى شده باشد؛ بنا بر این چنین دخترى بر مردى که نطفه از اوست و بر دیگر مردانى که در شمول آیه جاى مى گیرند، حرام مى شود. در کل، حکم این دختر، حکم دخترى است که در پى عقدى صحیح نطفه اش بسته شود. شافعى تحریم را در این صورت نفى کرده و جایز دانسته است مردى که دختر از منى او پدید آمده است، با آن دختر ازدواج کند و با او همبستر شود.

نظر مالک همین است و دلیل آن نیز این که: چنین دخترى در شرع از آن مرد نیست؛ چرا که فرمود: «الولد للفراش» و این اقتضا مى کند که نسب تنها به «فراش» منحصر باشد، در حالى که در این جا فرض این است که فراش تحقق ندارد؛ بنا بر این هیچ تحریمى میان آن دختر با آن مرد ثابت نمى شود. این حکم، در خور درنگ است؛ چه نفى برخى از احکام شرعى، ایجاب نمى کند که به حسب لغت عنوان «بنت» بر آن دختر صدق نکند، در حالى که مدار تحریم صدق لغوى عنوان است و این چیزى است که، آن سان که دانستید، [در مساله مورد بحث] ثابت است.

گونه پنجم، ششم، هفتم و هشتم: جزء نخست [اسپرم] از مرد گرفته شود و در اوولى که در رحم یک زن بیگانه و به سبب تحریک مصنوعى آن ایجاد شده است، تلقیح شود، خواه زن شوهردار و خواه بى شوهر باشد و خواه مرد معلوم و معین و خواه نامعلوم و نامعین.

شاید گفته شود: بر چنین تلقیحى، جاى دادن نطفه در رحمى که بر مرد حرام است، صدق مى کند و با پاکدامنى و نگهداشتن دامن ناسازگارى دارد و از این روى حرام است. اما دقتى بیشتر در صورت مساله این شبهه را از جان مى برد؛ چه، تلقیح در این ج، نه به ریختن منى مرد در رحم زن، بلکه به این است که منى تجزیه و از میان اسپرمهاى فراوان موجود در آن، اسپرمى که زنده و سالم و برخوردار از شرایط لازم براى ماندن است، گزینش و هر گونه میکروبى از آن زدوده و سپس همین اسپرم گزیده، در جزئى که در رحم پدید آمده است، آن هم در فضایى بیرون از رحم تلقیح شده و این، به معناى ریختن منى دررحم و جاى دادن نطفه در آن نیست، مگر این که گفته شود: «نطفه» همه و همچنین جزء به جزء اجزاى موجود در منى را بر مى گیرد و «استقرار دادن» نیز، اختصاصى به استقرار از راه طبیعى ندارد و اطلاق «من اقر نطفته فى رحم یحرم علیه» این صورت را هم در بر مى گیرد.

اما در پاسخ باید گفت: نخست آن که: اثبات چنین چیزى دشوارتر است، تا دریا را به کفچه پیمودن و دیگر آن که: این روایت، به زنا بر مى گردد و به آن نظر دارد.

از آنچه گفتیم، حکم فرزند به وجود آمده از این تلقیح نیز روشن مى شود و آن این که فرزند پاک است و پدر و مادر او، مرد و زنى هستند که اسپرم و اوول از آنها بوده است. البته این حکم مشروط به آن است که مرد معلوم و معین باشد، اما اگر معین نباشد، فرزند تنها به مادر، یعنى همان زنى که جنین را در شکم خود پرورانده و او را زاییده است، نسبت داده مى شود، نه به مردى که اسپرم را از او گرفته اند. هیچ اشکالى هم در این وجود ندارد؛ چرا که فرزند در این ج، تنها «ناشناخته پدر» است، نه آن که بى پدر، یا داراى پدر نامشروع باشد.

گونه نهم و دهم: اسپرم از مرد گرفته و با اوول یک زن بیگانه، که شوهردار است، ترکیب گردد و جنینى که از این راه شکل گرفته، در رحم همسر آن مرد [مرد صاحب اسپرم] کاشته شود، یا همین صورت برقرار باشد، با این تفاوت که آن زن بیگانه بى شوهر و زنى که جنین را در رحم او جاى داده اند، نازا باشد.

گونه یازدهم و دوازدهم: اوول گرفته شده از زنى داراى شوهر، نازا با اسپرم گرفته شده از مردى بیگانه ترکیب شود و سپس جنین به دست آمده در رحم همان زن، کاشته شود.

این گونه هاى چهارگانه، حکم دو گونه یاد شده را دارند؛ یعنى این که کار جایز است، فرزند پاک است، فرزند به زن و مردى که اوول و اسپرم از آنها بوده است، و در صورت معین نبودن مرد، تنها به زنى که اوول از او بوده است، نسبت داده مى شود و احکام شرعى نسب بر آن اندازه از نسب که معلوم است مترتب مى گردد.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره باروری هاى مصنوعى و حکم فقهى آن