فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله تکریم ارباب رجوع

اختصاصی از فی لوو مقاله تکریم ارباب رجوع دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله تکریم ارباب رجوع


مقاله تکریم ارباب رجوع

دانلود مقاله تکریم ارباب رجوع 20 ص با فرمت WORD 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده  :

بحث تکریم وجلب رضایت ارباب رجوع از مباحث بسیار مهم در سازمانها و ادارات می باشد و اگر ارباب رجوع به ادارات از محرومان جامعه باشد، اهمیت موضوع بیشتر مشخص می شود .تکریم وگرامی داشتن مردم درتمامی ادیان وفرهنگها جایگاه والایی دارد ودر اسلام نیز برآن تأکید ویژه ای شده است. برای یک کارمند یا مدیر مسلمان تکریم به ارباب رجوع نه بخاطر دستورالعمل و بخشنامه، بلکه به عنوان یک وظیفه انسانی و دینی تلقی می شود و باعث خشنودی خداوند خواهد شد.

در تکریم ارباب رجوع، پایبندی به اخلاق اسلامی، متصف بودن به صفت تقوا و خداترسی، خلوص نیت در انجام وظیفه، خوش رفتاری با ارباب رجوع، داشتن صبر و بردباری، برخورد توأم با تواضع و احترام با ارباب رجوع، مهر و محبت نسبت به ارباب رجوع، برخورداری از توانمندی و تخصص،رعایت عدل و انصاف، داشتن نظم و انضباط کاری، برنامه ریزی در کارها ورعایت اولویتها باید مورد توجه قرار گیرد و در قرآن و احادیث مختلف بسیاری نیز بر آن تأکید شده است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله تکریم ارباب رجوع

دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک

اختصاصی از فی لوو دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک


دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک

 

مشخصات این فایل
عنوان: روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 23

این مقاله درمورد روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک می خوانید :

راه سیر و سلوک
قرآن کریم در آیاتى چند، جهان بینى صحیح را ترسیم و راه سیر و سلوک را به عارفان سالک نشان مى‏دهد; زیرا اولا خدا را به عنوان
«هو الاخر» (1)
معرفى مى‏کند; یعنى دورترین مقصد و عالیترین مقصود، اوست. اما کسى که همتش متوسط است‏بالاترین مقصود او ورود به بهشت است و خدا را از این جهت مى‏خواهد که او را به بهشت‏ببرد; مثل این‏که انسان، راهنما را دوست دارد; زیرا او را به مقصد مى‏رساند. بنابر این چنین کسى خدا را به عنوان «هو الهادى‏» قبول دارد; اما به عنوان «هو الاخر» نمى‏پذیرد.
ثانیا مى‏فرماید: کاروان هستى به سمت لقاى حق در حال صیرورت و «شدن‏» است
«الا الى الله تصیر الامور» (2)
ولى شخصى که همتش نجات از دوزخ یا ورود به بهشت است، هماهنگ با قافله هستى نیست.
ثالثا مى‏فرماید:
«و ابتغوا الیه الوسیلة‏» (3) :
براى لقاى حق، وسیله اتخاذ کنید که خدا هدف است و غیر خدا (هرگونه عمل قربى) وسیله; ولى این شخص خدا را وسیله، و ورود به بهشت را هدف قرار مى‏دهد. به عبارت دیگر، این شخص مى‏گوید: «و ابتغوا الله وسیلة‏»; در حالى که کلام خدا در قرآن این است که براى رسیدن به لقاى خدا وسیله بجویید. بنابر این کسى که همتش بلند نیست‏با این سه آیه، مخالف است; یعنى عملا به گونه‏اى حرکت مى‏کند که با محتواى این‏گونه از آیات، هماهنگ نیست.

رابعا ما سواى حق را هالک و فانى مى‏شمارد:
«کل شى‏ء هالک الا وجهه‏» (4)
و نیز مضمون اشعارى مانند «الا کل شی‏ء ما خلا الله باطل‏» (5) مورد تصدیق صاحب شریعت است; ولى این شخص، «الله‏» را طلب نمى‏کند بلکه «ماسوى الله‏» را طلب مى‏کند.
خامسا از خدا به عنوان خیر مطلق یاد مى‏کند; یعنى گرچه در بخشى از قرآن مى‏فرماید:
«و الاخرة خیر و ابقى‏» (6)
در بخشى دیگر سخن از
«و الله خیر و ابقى‏» (7)
است. هر چند که آخرت بهتر از دنیاست; ولى خدا بهتر از آخرت و دنیاست و این را کسى درک مى‏کند که از هر تعلقى برهد.
ساحران فرعون که به قصد مبارزه با موساى کلیم (علیه السلام) آمده بودند، مشمول عنایت‏حق شدند و اعجاز آن حضرت براى آنان بینه‏اى شد و آنان متنبه شدند از این رو در برابر فرعون و دیگران علنا اعتراف کردند که: حق با موساى کلیم است و به خدایى که بنى اسرائیل به او ایمان آورده بودند، ایمان آوردند; با این‏که مى‏دانستند این کار براى آنان به قیمت‏شهادت، تمام خواهد شد; زیرا فرعون آنها را تهدید کرده و گفته بود:
«فلاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لاصلبنکم فى جذوع النخل‏» (8) :
دست راست و پاى چپ و دست چپ و پاى راستتان را قطع‏مى‏کنم و شما را به دار مى‏آویزم; اما آنان در جواب گفتند:
«فاقض ما انت قاض انما تقضى هذه الحیوة الدنیا» (9) .
کسى که حاضر است‏بدترین کیفر را براى رضاى خدا تحمل کند و بدن او پاره پاره شود، بدون شهود «خیر مطلق‏» نخواهد بود. زیرا چنین مقاومتى با ایستادگى صاحب «شنود» نیست‏بلکه منطق صاحب «شهود» است و یافتنى است نه شنیدنى. از این رو قرآن کریم، سخنان آنان در این زمینه را چنین نقل مى‏کند که گفتند:
«و الله خیر و ابقى‏» (10)
نه این‏که
«و ما عند الله خیر و ابقى‏» (11)
آنچه در نزد خداست (بهشت) بهتر و پایدارتر است; بلکه خود خدابهتر و ماندنى‏تر و بلکه خیر مطلق است. در موارد دیگر که سخن از حفظ یا رزق و یا... است، خدا به عنوان
«فالله خیر حافظا» (12)
یا
«خیرالرازقین‏» (13)

و... معرفى شده است پس خدا خیر مطلق است و سالک عارف راستین نیز کسى است‏که هدفش خیر مطلق باشد; نه خیر نسبى و اما زاهد و عابد به این سمت، حرکت نمى‏کنند.
گروه سوم کسانى هستند که عارفانه حرکت مى‏کنند، حرکتهاى، فکرى و تحریکى آنان بر محور اصلى است که قانون اساسى جهان نیز بر آن استوار است و آن این‏که خدا اول و آخر یا مبدا و منتهاست نه وسط و واسطه.
«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن‏» (14) .
خدا مبدا نخست است و نباید انسان به وسیله چیزى به خدا برسد و یا کار را از غیر بخواهد بلکه باید از او به غیر او رسید و از غیر او کارى نخواست; و اگر خدا هدف نهایى است، نباید او را واسطه قرار داد.
اما گروه اول و دوم، به تعبیر جناب ابن سینا، کسانى هستند که حق را واسطه قرار مى‏دهند; نه هدف. خدا را به این منظور مى‏خواهند که آنان را به بهشت‏برساند و یا از عذاب برهاند. این دو گروه در حقیقت‏بر خلاف مسیر جهان آفرینش حرکت مى‏کنند در حجابند ولى نمى‏دانند; اما عارف کسى است که به همه این معارف آگاهى دارد و بعد اثباتى این امور را فراهم و بعد سلبى آن را طرد کرده است; یعنى، زاهد و عابد خائفانه یا تاجرانه زاهد و عابدند ولى عارف، محبانه زاهد و عابد است‏به طورى که عبادت، حرکت و ادراک خود را «هو الوسط‏» و خدا را «هو الاول و الاخر» تلقى مى‏کند و مى‏گوید مبدا نخست که همه این فیضها را به ما عطا کرده خداست و هدف نهایى زهد و عبادت و دیگر شئون دینى هم اوست.
عارف عبادت مى‏کند تا لقاى حق را تلقى کند و این لقا را هم براى حق، طلب مى‏کند; نه این‏که خود این لقا یا «ملاقى‏»، یعنى خود را بخواهد. او کسى است که در مسیر جهان حرکت مى‏کند. کل جهان، خدا را به عنوان آغاز و انجام مى‏شناسد; عارف نیز خدا را به عنوان «هو الاول و الاخر» مى‏شناسد. او در این فکر است که کدام عبادت، نیایش، خضوع و کرنش، او را به پیشگاه خدا نزدیکتر مى‏کند. در این فکر نیست که براى کدام عبادت، ثواب بیشترى نوشته‏اند و درجات بیشترى در بهشت مى‏دهند. کسانى که خدا را «وسط‏» قرار مى‏دهند از لوث شرک مخفى و روث وثنیت مستور، مصون نیستند.
.....

بخشی از فهرست مطالب مقاله روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک

روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک
1- سیر و سلوک منسوب به «بحرالعلوم‏»
چگونگى سیر و سلوک در این روش
2- روش مرحوم ملکى تبریزى:
3- روش دیگر
خلاصه و جمع‏بندى مکتبهاى سیر و سلوک
راه سیر و سلوک
سیر و سلوک در مسیر شرع
منابع :

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق روش هاى مختلف ارباب سیر و سلوک

روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک

اختصاصی از فی لوو روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک


روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک

روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک

23 صفحه

گفتنى است که ارباب سیر و سلوک و علما و دانشمندانى که در این راه گام برداشته و تعلیمات قرآن و سنت را راهنماى خویش قرار داده (نه صوفیانى که تحت تاثیر مکتبهاى التقاطى و غیر اسلامى بوده‏اند) هر یک براى خود روشى را پیشنهاد کرده‏اند; یا به تعبیر دقیقتر، مراحل و منزلگاههایى در نظر گرفته‏اند که در ذیل به بخشى از آنها به صورت فشرده اشاره مى‏شود، تا این بحث کاملتر و پربارتر گردد:


دانلود با لینک مستقیم


روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک

دانلود مقاله روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 گفتنى است که ارباب سیر و سلوک و علما و دانشمندانى که در این راه گام برداشته و تعلیمات قرآن و سنت را راهنماى خویش قرار داده (نه صوفیانى که تحت تاثیر مکتبهاى التقاطى و غیر اسلامى بوده‏اند) هر یک براى خود روشى را پیشنهاد کرده‏اند; یا به تعبیر دقیقتر، مراحل و منزلگاههایى در نظر گرفته‏اند که در ذیل به بخشى از آنها به صورت فشرده اشاره مى‏شود، تا این بحث کاملتر و پربارتر گردد:
1- سیر و سلوک منسوب به «بحرالعلوم‏»
در این کتاب که به فقیه باهر و علامه ماهر «بحرالعلوم‏» نسبت داده شده است هر چند انتساب بعضى از بخشهاى آن به این بزرگوار بعید به نظر مى‏رسد ولى قسمتهایى از آن داراى اهمیت فوق‏العاده‏اى است; براى سیر و سلوک الى الله و پیمودن راه قرب به پروردگار عوالم چهارگانه و به تعبیر دیگر، چهار منزلگاه مهم ذکر شده است:
1- اسلام
2- ایمان
3- هجرت
4- جهاد
و براى هر یک از این عوالم چهارگانه سه مرحله ذکر شده است که مجموعا دوازده مرحله مى‏شود که پس از طى آنها، سالک الى الله وارد عالم خلوص مى‏گردد، و این مراحل دوازده‏گانه به شرح زیر است:
منزل اول، اسلام اصغر است، و منظور از آن اظهار شهادتین و تصدیق به آن در ظاهر و انجام وظائف دینى است.
منزل دوم، ایمان اصغر و آن عبارت از تصدیق قلبى و اعتقاد باطنى به تمام معارف اسلامى است.
منزل سوم، اسلام اکبر است و آن عبارت است از تسلیم در برابر تمام حقایق اسلام و اوامر و نواهى الهى.
منزل چهارم، ایمان اکبر است و آن عبارت از روح و معنى اسلام اکبر مى‏باشد که از مرتبه و اطاعت‏به مرتبه شوق و رضا و رغبت منتقل شود.
منزل پنجم، هجرت صغرى است، و آن انتقال از «دارالکفر» به «دارالاسلام‏» است مانند هجرت مسلمانان از مکه که در آن زمان کانون کفر بود به مدینه.
منزل ششم، هجرت کبرى است، و آن هجرت و دورى از اهل عصیان و گناه و از همنشینى با بدان و ظالمان و آلودگان است.
منزل هفتم، جهاد اکبر است، و آن عبارت از محاربه و ستیز با لشکر شیطان است‏با استمداد از لشکر رحمان که لشکر عقل است.
منزل هشتم، منزل فتح و ظفر بر جنود و لشکریان شیطان، و رهایى از سلطه آنان و خروج از عالم جهل و طبیعت است.
منزل نهم، اسلام اعظم، و آن عبارت از غلبه بر لشکر شهوت و آمال و آرزوهاى دور و دراز است که بعد از فتح و ظفر، عوامل بیدار کننده برون بر عوامل انحرافى درون پیروز مى‏شود و اینجاست که قلب، مرکز انوار الهى و افاضات ربانى مى‏گردد.
منزل دهم، ایمان اعظم است، و آن عبارت از مشاهده نیستى و فناى خود در برابر خداوند است، و مرحله دخول در عالم فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى است که در این هنگام حقیقت عبودیت و بندگى خدا ظاهر مى‏شود.
منزل یازدهم، هجرت عظمى است، و آن مهاجرت از وجود خود و به فراموشى سپردن آن، و سفر به عالم وجود مطلق، و توجه کامل به ذات پاک خداست که در جمله «وادخلى جنتى‏» خطاب به آن شده است.
منزل دوازدهم، جهاد اعظم است که بعد از هجرت از خویشتن، متوسل به ذات پاک خداوند مى‏شود تا تمام آثار خودبینى در او محو و نابود گردد و قدم در بساط توحید مطلق نهد.
بعد از پیمودن این عوالم دوازده‏گانه وارد عالم خلوص مى‏شود، و مصداق «بل احیاء عند ربهم یرزقون‏» مى‏گردد. (1)

چگونگى سیر و سلوک در این روش
در رساله سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم بعد از ذکر عوالم و منازل بالا به چگونگى طى نمودن این راه پرمشقت و پرافتخار پرداخته و بیست و پنج دستور براى وصول به این مقاصد بالا و والا مى‏دهد که آنها را بطور فشرده در ذیل مى‏آوریم:
سالک الى الله و رهرو راه قرب به پروردگار براى وصول به این عوالم، بعد از آن که اصول دین را از طرق معتبر شناخت و به فروع احکام دینى و اسلامى کاملا آشنا شد، بار سفر مى‏بندد و به راه مى‏افتد و با انجام دستورهاى بیست و پنجگانه زیر به سوى مقصد همچنان پیش مى‏رود:
اول، ترک آداب و عادات و رسومى است که انسان را از پیمودن راه باز مى‏دارد و غرق در آلودگیها مى‏کند.
دوم، عزم قاطع بر پیمودن راه، که از هیچ چیز نترسد و با استمداد از لطف‏تردیدى به خود راه ندهد.
سوم، رفق و مدارا، و آن این که در آن واحد امور زیادى را بر خود تحمیل نکند مبادا دلسرد و متنفر شود، و از پیمودن راه بازماند.
چهارم، وفا، و آن عبارت از این است که نسبت‏به آنچه توبه کرده وفادار بماند و به آن باز نگردد، و نسبت‏به آنچه استاد راه مى‏گوید وفادار بماند.
پنجم، ثبات و دوام است، به این معنى که برنامه‏هایى را که انتخاب مى‏کند به صورت عادت مستمر در آید تا بازگشتى در آن صورت نگیرد.
ششم، مراقبت است، و آن عبارت از توجه به خویش در تمام احوال است که تخلفى صورت نگیرد.
هفتم، محاسبه است، که در حدیث «لیس منا من لم یحاسب نفسه کل یوم; کسى که همه روز به حساب خویش نرسد از ما نیست!» (2) به آن اشاره شده است.
هشتم، مؤاخذه است، منظور از مؤاخذه این است که هر گاه مرتکب خطایى شدبه خویشتن تنگ بگیرد و از این راه خود را مجازات کند.
نهم، مسارعت است، یعنى به مقتضاى امر «وسارعوا الى مغفرة من ربکم‏» (3) که در قرآن مجید آمده در مسیر حق شتاب کند، پیش از آن که شیطان مجال وسوسه یابد.
دهم، ارادت است، و آن عبارت از این است که باطن خود را چنان خالص کند که هیچ غشى در آن نباشد، و نسبت‏به صاحب شریعت و اوصیاى معصوم او کاملا عشق ورزد.
یازدهم، ادب است، یعنى نسبت‏به ساحت قدس خداوند و رسول‏اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان معصوم او شرط ادب نگاه دارد، و کمترین سخنى که نشانه اعتراض باشد بر زبان نراند، و در تعظیم این بزرگان بکوشد و حتى در بیان حاجت از الفاظى که نشانه امر و نهى است‏بپرهیزد.
دوازدهم، نیت است، و آن عبارت است از خالص ساختن قصد در این سیر و حرکت و جمیع اعمال از براى خداوند متعال.
سیزدهم، صمت است، به معنى خاموشى و حفظ زبان از سخنان زائد و اکتفا به مقدار لازم.
چهاردهم، جوع و کم خوردن، که از شروط مهمه پیمودن این راه است ولى نه تا آن حد که باعث ضعف و ناتوانى گردد.
پانزدهم، خلوت است، و آن عبارت است از کناره‏گیرى از اهل عصیان و طالبین دنیا و صاحبان عقول ناقصه; و به هنگام عبادات و توجه به اذکار، دور از ازدحام و غوغا بودن.
شانزدهم، سهر و شب بیدارى (مخصوصا بیدارى در آخر شب)، که در آیات و روایات اسلامى کرارا به آن اشاره شده است.
هفدهم، دوام طهارت، یعنى همیشه با وضو بودن است که نورانیت‏خاصى به باطن انسان مى‏دهد.
هیجدهم، تضرع به درگاه خداوند رب‏العزة است، که هر چه بیشتر بتواند اظهار خضوع در پیشگاه پروردگار کند.
نوزدهم، پرهیز از خواسته‏هاى نفس (هر چند مباح باشد) تا آنجا که در توان دارد.
بیستم، رازدارى و کتمان سر، که از مهمترین شرایط است، که اساتید این رشته به آن اصرار مى‏ورزیدند، و آن این که اعمال و برنامه‏هاى خویش را در این راه مکتوم دارد (تا کوچکترین تظاهر و ریا در آن حاصل نشود) و اگر مکاشفاتى از عوالم غیب براى او دست داد آن را نیز پنهان دارد و به این و آن بازگو نکند (تا گرفتار عجب و خودبینى نگردد).
بیست و یکم، داشتن مربى و استاد است، اعم از استاد عام که در کارهاى مربوط به سیر و سلوک با ارشاد او پیش مى‏رود و استاد خاص که آن رسول‏خدا صلى الله علیه و آله و امامان‏معصوم: مى‏باشد.
البته باید سالک توجه داشته باشد که این، مرحله بسیار دقیق و باریکى است; تا کسى را نیازماید و از صلاحیت علمى و دینى او آگاه نشود، در ارشادات به او تکیه نکند که گاه شیاطین در لباس استاد درآیند و گرگان ملبس به لباس چوپان شوند و سالک را از راه منحرف سازند.
مرحوم علامه طباطبایى در این زمینه مى‏گوید: که حتى به ظاهر شدن خارق عادت و اطلاع بر علوم پنهانى و اسرار نهان انسان، و عبور بر آب و آتش، و اطلاع بر مسائل مربوط به آینده و مانند آن نمى‏توان اطمینان کرد که صاحب چنین اعمالى مقام پیشرفته‏اى در سلوک راه حق دارد; زیرا، اینها همه در مرتبه مکاشفه روحیه حاصل مى‏شود، و از آنجا تا سرحد وصول و کمال، راه بسیار است.
بیست‏ودوم،«ورد» است، و آن‏عبارت است‏از ذکرهاى‏زبانى که‏راه را به‏روى‏سالک مى‏گشاید و او را براى گذشتن از گردنه‏هاى صعب‏العبور مسیر الى‏الله یارى مى‏دهد.
بیست و سوم، نفى خواطرات است، و آن عبارت است از تسخیر قلب خویشتن و حکومت‏بر آن، و تمرکز فکر به گونه‏اى که هیچ تصور و خاطره‏اى بر او وارد نشود مگر به اختیار و اذن آن; و به تعبیر دیگر، افکار پراکنده بى‏اختیار فکر او را به خود مشغول ندارد، و این یکى از کارهاى مشکل است.
بیست و چهارم، فکر است، و منظور از آن، آن است که سالک با اندیشه عمیق و فکر صحیح در آگاهى و معرفت‏بکوشد، و تمام تفکر او مربوط به صفات و اسماء الهى و تجلیات و افعال او بوده باشد.
بیست و پنجم، ذکر است، و منظور از آن، توجه قلبى است‏به ذات پاک پروردگار; نه ذکر با زبان که به آن ورد گفته مى‏شود; و به تعبیر دیگر، منظور این است که تمام نظر خویش را به جمال پروردگار متوجه سازد و از غیر او چشم بپوشد.
این بود خلاصه آنچه از سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم استفاده مى‏شود که علامه طباطبائى نیز همین روش را با مختصر تفاوتى - مطابق آنچه در رساله «لب‏اللباب‏» - آمده دنبال کرده است.
2- روش مرحوم ملکى تبریزى:
ایشان (مرحوم حاج میرزا جواد آقا تبریزى) که یکى از اساتید معروف سیر و سلوک محسوب مى‏شود، در رساله «لقاءالله‏» راهى را پیموده است که در جهاتى با آنچه در رساله منسوب به بحرالعلوم آوردیم متفاوت است.
نامبرده، نخست لقاءالله را عنوان مقصد اعلاى سیر و سلوک معرفى مى‏کند و از آیات مختلف قرآن بهره مى‏گیرد و شواهد زیادى از روایات براى آن مى‏آورد و صریحا به این اشاره مى‏کند که منظور از لقاءالله مشاهده با چشم نیست چرا که خداوند منزه از کیفیتى است که‏موجب رؤیت‏است; همچنین‏منظور از لقاءالله ملاقات‏ثواب و نعمت‏او در قیامت‏نیست، بلکه‏منظورنوعى‏«شهود»و ملاقات قلبى‏و روحى و مشاهده باچشم‏دل‏است.
سپس براى پیمودن این راه طولانى و پرفراز و نشیب، برنامه‏اى را پیشنهاد مى‏کند که در جهات زیر خلاصه مى‏شود:
1- تصمیم و نیت‏براى پیمودن این راه است
2- توبه صحیح از گذشته، توبه‏اى که در اعمال و اعماق انسان نفوذ کند و او را دگرگون سازد و آثار گناه را از جسم و جان و روح او بشوید.
3- برگرفتن توشه راه است; و براى آن چند برنامه ذکر کرده است:
الف - در صبح، مشارطه (با خود شرط کند که جز راه حق نپوید); در روز، مراقبه (توجه به این که از راه منحرف نگردد); در شامگاهان، محاسبه (توجه به این که در روز گذشته چه انجام داده است).
ب - توجه به اوراد و اذکار و توجه به وظائف بیدارى و هنگام خواب.
ج - توجه به نماز شب و خلوت با خداوند و شب‏زنده‏دارى و ریاضت در مساله خواب و خوراک که از حد لازم تجاوز نکند.
4- بهره‏گیرى از تازیانه سلوک، و آن عبارت است از مؤاخذه کردن خویشتن به خاطر توجه به دنیا و قصور و کوتاهى در برابر حق، و پوزش خواستن از پروردگار و سرزنش خویشتن به خاطر بى‏وفائیها و اطاعت از شیطان در حضور پروردگار، و سعى و تلاش در طریق اخلاص.
5- در آستانه تحول، و در این مرحله باید قبل از هر چیز، به پایان زندگى و مرگ بیندیشد که فکر مرگ براى سوزاندن حب دنیا و اصلاح بیشتر صفات زشت داروى مؤثرى است. (سپس به عظمت پروردگار و اسماء و صفات او بیندیشد و به یاد اولیاء حق باشد و بکوشد خود را به صفات آنان نزدیک سازد.)
6- در آستانه سر منزل مقصود، در این بخش اشاره به این معنى مى‏کند که انسان داراى سه عالم است:
1- عالم حس و طبیعت
2- عالم خیال و مثال
3- عالم عقل و حقیقت.
عالم حس و طبیعت‏یکپارچه ظلمت است و تا از آن نگذرد به عالم مثال که عبارت از عالمى است که حقایق آن داراى صورتند و عارى از ماده نمى‏رسد.
و تا از عالم مثال نگذرد به عالم عقل نمى‏رسد; و منظور از عالم عقل، عالمى است که حقیقت و نفس انسان در آن عالم، نه ماده دارد و نه صورت; و هنگامى که به عالم عقل رسید و نفس خویش را خالى از ماده و صورت شناخت، به معرفت پروردگار دست مى‏یابد; و مصداق «من عرف نفسه فقد عرف ربه‏» (4) مى‏شود. (5)
3- روش دیگر
در رساله «لقاءالله‏» عالم و محقق بزرگوار، آقاى مصطفوى، برنامه دیگرى براى این سیر و سلوک الهى ذکر شده است.
در این رساله که رساله جامع و پربار و متکى به آیات و اخبار است، نخست اشاره به آیات مربوط به لقاءالله مى‏کند و بعد از آن که این لقاء و ملاقات را به معنى ملاقات معنوى و روحانى تفسیر مى‏نماید، در شرح آن مى‏افزاید که براى رسیدن به سر منزل مقصود باید انسان حدود برانگیخته شده از جهان ماده و حد زمان و مکان و حتى حدود ذاتى که در همه ممکنات موجود است درهم بشکند و غرق و فناى عالم لاهوت گردد و به لقاى پروردگار نائل آید و مخاطب «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى; تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، سپس در سلک بندگانم در آى و در بهشتم وارد شو!» (6)
سپس براى رسیدن به این سرمنزل بزرگ و بى‏مانند طى پنج مرحله را پیشنهاد مى‏کند:
مرحله اول: تکمیل و تقویت اعتقادات و توجه خاص به اصول دین.
مرحله دوم: توبه و بازگشت‏به اعمال صالح و پرهیز از گناهان و انجام واجبات است.
مرحله سوم: مهیا و آماده شدن براى پاکسازى نفس از رذائل و آراستن آن با فضائل اخلاق است.
مرحله چهارم: محو انانیت و حصول فنا در برابر عظمت‏حق است.
در این مرحله که تعلق زندگى مادى برطرف شده و تعلقات به اموال و اولاد و لذات، مشتهیات مادى و خیالى تغییر کرده و به تعلق روحانى و معنوى مبدل شده، تنها چیزى که باقى مانده تعلق به نفس خویش است و این تعلق به اندازه‏اى ریشه‏دار و محکم است که گوئى از شدت ظهور خفا پیدا کرده است; ولى یک نکته باقى است و آن این که سالک در تمام این مراحل مقصودش رسیدن به لقاى او، به پروردگار، بوده; یعنى، در واقع و در باطن هر کارى کرده براى خود کرده است.
به تعبیر دیگر، او مى‏خواسته به مقامات والا نائل گردد و از مقربین درگاه خدا باشد و به کمالات روحانى و معنوى برسد; پس در همه جا سخن از خود او بوده نه از هدف، به دلیل این که هرگاه به چنین مقامى واصل مى‏شد نهایت‏سرور و خوشحالى پیدا مى‏کرد ولى اگر دیگرى براى او این مقامات پیدا مى‏شد حداقل تا این حد خوشحال نبود. اینجا است که باید من و توجه به خود بر طرف گردد و محبوب و مورد علاقه سالک جلوه و ظهور خدا باشد نه مقید به خود او; به تعبیر آشکارتر، «من‏» باید حذف شود و این حجاب که بزرگترین مانع و سد راه حق و آخرین حجاب سالک براى وصول به لقاءالله است، بر طرف گردد.
براى از میان بردن این حجاب چندین راه است:
1- راه توجه قلبى به خداوند و توحید ذاتى و صفاتى و افعالى و از این طریق مى‏فهمد که غیر او در برابر او هیچ و پوچ است.
2- تفکر و استدلال براى مبارزه با انانیت و حجاب نفس، به این معنى که خدا را وجودى نامحدود و ازلى و ابدى وحى مطلق مى‏بیند و خود را وجودى از هر نظر محدود و در منتهاى عجز و ضعف و فقر و سراپا نیاز که یک لحظه بى وجود او نمى‏تواند باقى بماند.
3- معالجه با اضداد و آن این که در هر مورد بجاى «من‏» توجه به خدا و بندگان صالح خداوند باشد و خود را در حضور دائم در پیشگاه حق ببیند.
مرحله پنجم: در این مرحله سالک به صورت یک انسان ملکوتى در آمده و داخل در جبروت مى‏شود!
منظور از ورود در مرحله جبروت آن است که انسان به خاطر کمال صفا و خلوص و محو در نور الهى، نفوذ و سلطه پیدا مى‏کند و براى فعالیت و انجام وظائف الهى و ارشاد خلق و امر به معروف و نهى از منکر از روى معرفت کامل قدم برمى‏دارد.
به تعبیر دیگر، تا حد زیادى از فکر خود فارغ گشته و به تمام مسائل و وظائف و احکام و آداب شرع و سیر و سلوک اطلاع پیدا کرده و در مقام تشخیص درد و درمان، همچون طبیبى حاذق و ماهر گشته است. (7)
نکته قابل توجه این که ایشان در همه جا از آیات و روایات اسلامى به عنوان گواه و شاهد مطالب خویش استفاده کرده‏اند.
خلاصه و جمع‏بندى مکتبهاى سیر و سلوک
از آنچه علماى سیر و سلوک و رهروان این راه (البته آنهایى که در طریق شریعت و مسیر اسلام و اهل‏بیت گام برمى‏داشتند نه التقاطیهاى صوفى مآب) بر مى‏آید و نمونه‏هائى از آنها در بالا آمد، اصول مشترک زیر استفاده مى‏شود:
1- هدف اصلى لقاءالله و شهود ذات پاک پروردگار با چشم دل و حضور روحانى و معنوى در محضر اوست.
2- براى رسیدن به این مقصد، نخستین گام توبه از همه گناهان و شستن رذائل اخلاقى و آراسته شدن به فضائل اخلاقى است.
3- در این راه باید آداب چهارگانه مشارطه و مراقبه و محاسبه و معاقبه را فراموش نکند; یعنى، صبحگاهان با خود شرط کند که گرد گناه و خلاف رضاى حق نگردد و در تمام مدت روز مراقب نفس سرکش باشد و شامگاهان و هنگام خواب به محاسبه بنشیند و اگر خلافى از او سرزده بود خود را به‏وسیله ترک انواع لذائذ مجازات و عقوبت کند.
4- مبارزه با هواى نفس که بزرگترین سد این راه است از واجب‏ترین واجبات مى‏باشد.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  24  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک

دانلودمقاله روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 گفتنى است که ارباب سیر و سلوک و علما و دانشمندانى که در این راه گام برداشته و تعلیمات قرآن و سنت را راهنماى خویش قرار داده (نه صوفیانى که تحت تاثیر مکتبهاى التقاطى و غیر اسلامى بوده‏اند) هر یک براى خود روشى را پیشنهاد کرده‏اند; یا به تعبیر دقیقتر، مراحل و منزلگاههایى در نظر گرفته‏اند که در ذیل به بخشى از آنها به صورت فشرده اشاره مى‏شود، تا این بحث کاملتر و پربارتر گردد:
1- سیر و سلوک منسوب به «بحرالعلوم‏»
در این کتاب که به فقیه باهر و علامه ماهر «بحرالعلوم‏» نسبت داده شده است هر چند انتساب بعضى از بخشهاى آن به این بزرگوار بعید به نظر مى‏رسد ولى قسمتهایى از آن داراى اهمیت فوق‏العاده‏اى است; براى سیر و سلوک الى الله و پیمودن راه قرب به پروردگار عوالم چهارگانه و به تعبیر دیگر، چهار منزلگاه مهم ذکر شده است:
1- اسلام
2- ایمان
3- هجرت
4- جهاد
و براى هر یک از این عوالم چهارگانه سه مرحله ذکر شده است که مجموعا دوازده مرحله مى‏شود که پس از طى آنها، سالک الى الله وارد عالم خلوص مى‏گردد، و این مراحل دوازده‏گانه به شرح زیر است:
منزل اول، اسلام اصغر است، و منظور از آن اظهار شهادتین و تصدیق به آن در ظاهر و انجام وظائف دینى است.
منزل دوم، ایمان اصغر و آن عبارت از تصدیق قلبى و اعتقاد باطنى به تمام معارف اسلامى است.
منزل سوم، اسلام اکبر است و آن عبارت است از تسلیم در برابر تمام حقایق اسلام و اوامر و نواهى الهى.
منزل چهارم، ایمان اکبر است و آن عبارت از روح و معنى اسلام اکبر مى‏باشد که از مرتبه و اطاعت‏به مرتبه شوق و رضا و رغبت منتقل شود.
منزل پنجم، هجرت صغرى است، و آن انتقال از «دارالکفر» به «دارالاسلام‏» است مانند هجرت مسلمانان از مکه که در آن زمان کانون کفر بود به مدینه.
منزل ششم، هجرت کبرى است، و آن هجرت و دورى از اهل عصیان و گناه و از همنشینى با بدان و ظالمان و آلودگان است.
منزل هفتم، جهاد اکبر است، و آن عبارت از محاربه و ستیز با لشکر شیطان است‏با استمداد از لشکر رحمان که لشکر عقل است.
منزل هشتم، منزل فتح و ظفر بر جنود و لشکریان شیطان، و رهایى از سلطه آنان و خروج از عالم جهل و طبیعت است.
منزل نهم، اسلام اعظم، و آن عبارت از غلبه بر لشکر شهوت و آمال و آرزوهاى دور و دراز است که بعد از فتح و ظفر، عوامل بیدار کننده برون بر عوامل انحرافى درون پیروز مى‏شود و اینجاست که قلب، مرکز انوار الهى و افاضات ربانى مى‏گردد.
منزل دهم، ایمان اعظم است، و آن عبارت از مشاهده نیستى و فناى خود در برابر خداوند است، و مرحله دخول در عالم فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى است که در این هنگام حقیقت عبودیت و بندگى خدا ظاهر مى‏شود.
منزل یازدهم، هجرت عظمى است، و آن مهاجرت از وجود خود و به فراموشى سپردن آن، و سفر به عالم وجود مطلق، و توجه کامل به ذات پاک خداست که در جمله «وادخلى جنتى‏» خطاب به آن شده است.
منزل دوازدهم، جهاد اعظم است که بعد از هجرت از خویشتن، متوسل به ذات پاک خداوند مى‏شود تا تمام آثار خودبینى در او محو و نابود گردد و قدم در بساط توحید مطلق نهد.
بعد از پیمودن این عوالم دوازده‏گانه وارد عالم خلوص مى‏شود، و مصداق «بل احیاء عند ربهم یرزقون‏» مى‏گردد. (1)

چگونگى سیر و سلوک در این روش
در رساله سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم بعد از ذکر عوالم و منازل بالا به چگونگى طى نمودن این راه پرمشقت و پرافتخار پرداخته و بیست و پنج دستور براى وصول به این مقاصد بالا و والا مى‏دهد که آنها را بطور فشرده در ذیل مى‏آوریم:
سالک الى الله و رهرو راه قرب به پروردگار براى وصول به این عوالم، بعد از آن که اصول دین را از طرق معتبر شناخت و به فروع احکام دینى و اسلامى کاملا آشنا شد، بار سفر مى‏بندد و به راه مى‏افتد و با انجام دستورهاى بیست و پنجگانه زیر به سوى مقصد همچنان پیش مى‏رود:
اول، ترک آداب و عادات و رسومى است که انسان را از پیمودن راه باز مى‏دارد و غرق در آلودگیها مى‏کند.
دوم، عزم قاطع بر پیمودن راه، که از هیچ چیز نترسد و با استمداد از لطف‏تردیدى به خود راه ندهد.
سوم، رفق و مدارا، و آن این که در آن واحد امور زیادى را بر خود تحمیل نکند مبادا دلسرد و متنفر شود، و از پیمودن راه بازماند.
چهارم، وفا، و آن عبارت از این است که نسبت‏به آنچه توبه کرده وفادار بماند و به آن باز نگردد، و نسبت‏به آنچه استاد راه مى‏گوید وفادار بماند.
پنجم، ثبات و دوام است، به این معنى که برنامه‏هایى را که انتخاب مى‏کند به صورت عادت مستمر در آید تا بازگشتى در آن صورت نگیرد.
ششم، مراقبت است، و آن عبارت از توجه به خویش در تمام احوال است که تخلفى صورت نگیرد.
هفتم، محاسبه است، که در حدیث «لیس منا من لم یحاسب نفسه کل یوم; کسى که همه روز به حساب خویش نرسد از ما نیست!» (2) به آن اشاره شده است.
هشتم، مؤاخذه است، منظور از مؤاخذه این است که هر گاه مرتکب خطایى شدبه خویشتن تنگ بگیرد و از این راه خود را مجازات کند.
نهم، مسارعت است، یعنى به مقتضاى امر «وسارعوا الى مغفرة من ربکم‏» (3) که در قرآن مجید آمده در مسیر حق شتاب کند، پیش از آن که شیطان مجال وسوسه یابد.
دهم، ارادت است، و آن عبارت از این است که باطن خود را چنان خالص کند که هیچ غشى در آن نباشد، و نسبت‏به صاحب شریعت و اوصیاى معصوم او کاملا عشق ورزد.
یازدهم، ادب است، یعنى نسبت‏به ساحت قدس خداوند و رسول‏اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان معصوم او شرط ادب نگاه دارد، و کمترین سخنى که نشانه اعتراض باشد بر زبان نراند، و در تعظیم این بزرگان بکوشد و حتى در بیان حاجت از الفاظى که نشانه امر و نهى است‏بپرهیزد.
دوازدهم، نیت است، و آن عبارت است از خالص ساختن قصد در این سیر و حرکت و جمیع اعمال از براى خداوند متعال.
سیزدهم، صمت است، به معنى خاموشى و حفظ زبان از سخنان زائد و اکتفا به مقدار لازم.
چهاردهم، جوع و کم خوردن، که از شروط مهمه پیمودن این راه است ولى نه تا آن حد که باعث ضعف و ناتوانى گردد.
پانزدهم، خلوت است، و آن عبارت است از کناره‏گیرى از اهل عصیان و طالبین دنیا و صاحبان عقول ناقصه; و به هنگام عبادات و توجه به اذکار، دور از ازدحام و غوغا بودن.
شانزدهم، سهر و شب بیدارى (مخصوصا بیدارى در آخر شب)، که در آیات و روایات اسلامى کرارا به آن اشاره شده است.
هفدهم، دوام طهارت، یعنى همیشه با وضو بودن است که نورانیت‏خاصى به باطن انسان مى‏دهد.
هیجدهم، تضرع به درگاه خداوند رب‏العزة است، که هر چه بیشتر بتواند اظهار خضوع در پیشگاه پروردگار کند.
نوزدهم، پرهیز از خواسته‏هاى نفس (هر چند مباح باشد) تا آنجا که در توان دارد.
بیستم، رازدارى و کتمان سر، که از مهمترین شرایط است، که اساتید این رشته به آن اصرار مى‏ورزیدند، و آن این که اعمال و برنامه‏هاى خویش را در این راه مکتوم دارد (تا کوچکترین تظاهر و ریا در آن حاصل نشود) و اگر مکاشفاتى از عوالم غیب براى او دست داد آن را نیز پنهان دارد و به این و آن بازگو نکند (تا گرفتار عجب و خودبینى نگردد).
بیست و یکم، داشتن مربى و استاد است، اعم از استاد عام که در کارهاى مربوط به سیر و سلوک با ارشاد او پیش مى‏رود و استاد خاص که آن رسول‏خدا صلى الله علیه و آله و امامان‏معصوم: مى‏باشد.
البته باید سالک توجه داشته باشد که این، مرحله بسیار دقیق و باریکى است; تا کسى را نیازماید و از صلاحیت علمى و دینى او آگاه نشود، در ارشادات به او تکیه نکند که گاه شیاطین در لباس استاد درآیند و گرگان ملبس به لباس چوپان شوند و سالک را از راه منحرف سازند.
مرحوم علامه طباطبایى در این زمینه مى‏گوید: که حتى به ظاهر شدن خارق عادت و اطلاع بر علوم پنهانى و اسرار نهان انسان، و عبور بر آب و آتش، و اطلاع بر مسائل مربوط به آینده و مانند آن نمى‏توان اطمینان کرد که صاحب چنین اعمالى مقام پیشرفته‏اى در سلوک راه حق دارد; زیرا، اینها همه در مرتبه مکاشفه روحیه حاصل مى‏شود، و از آنجا تا سرحد وصول و کمال، راه بسیار است.
بیست‏ودوم،«ورد» است، و آن‏عبارت است‏از ذکرهاى‏زبانى که‏راه را به‏روى‏سالک مى‏گشاید و او را براى گذشتن از گردنه‏هاى صعب‏العبور مسیر الى‏الله یارى مى‏دهد.
بیست و سوم، نفى خواطرات است، و آن عبارت است از تسخیر قلب خویشتن و حکومت‏بر آن، و تمرکز فکر به گونه‏اى که هیچ تصور و خاطره‏اى بر او وارد نشود مگر به اختیار و اذن آن; و به تعبیر دیگر، افکار پراکنده بى‏اختیار فکر او را به خود مشغول ندارد، و این یکى از کارهاى مشکل است.
بیست و چهارم، فکر است، و منظور از آن، آن است که سالک با اندیشه عمیق و فکر صحیح در آگاهى و معرفت‏بکوشد، و تمام تفکر او مربوط به صفات و اسماء الهى و تجلیات و افعال او بوده باشد.
بیست و پنجم، ذکر است، و منظور از آن، توجه قلبى است‏به ذات پاک پروردگار; نه ذکر با زبان که به آن ورد گفته مى‏شود; و به تعبیر دیگر، منظور این است که تمام نظر خویش را به جمال پروردگار متوجه سازد و از غیر او چشم بپوشد.
این بود خلاصه آنچه از سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم استفاده مى‏شود که علامه طباطبائى نیز همین روش را با مختصر تفاوتى - مطابق آنچه در رساله «لب‏اللباب‏» - آمده دنبال کرده است.
2- روش مرحوم ملکى تبریزى:
ایشان (مرحوم حاج میرزا جواد آقا تبریزى) که یکى از اساتید معروف سیر و سلوک محسوب مى‏شود، در رساله «لقاءالله‏» راهى را پیموده است که در جهاتى با آنچه در رساله منسوب به بحرالعلوم آوردیم متفاوت است.
نامبرده، نخست لقاءالله را عنوان مقصد اعلاى سیر و سلوک معرفى مى‏کند و از آیات مختلف قرآن بهره مى‏گیرد و شواهد زیادى از روایات براى آن مى‏آورد و صریحا به این اشاره مى‏کند که منظور از لقاءالله مشاهده با چشم نیست چرا که خداوند منزه از کیفیتى است که‏موجب رؤیت‏است; همچنین‏منظور از لقاءالله ملاقات‏ثواب و نعمت‏او در قیامت‏نیست، بلکه‏منظورنوعى‏«شهود»و ملاقات قلبى‏و روحى و مشاهده باچشم‏دل‏است.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک