فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله اضطراب

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله اضطراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

علایم اضطراب
اول باید بدانیم اضطراب چیست . از خودتان بپرسید : آیا اغلب ناراحت هستید و نمی توانید آرام شوید ؟ آیا عصبی هستید و لرزش دارید ؟ آیا مشکل خواب دارید ؟ آیا فکر می کنید خیلی تحت فشار هستید ؟ آیا غالبا بیقرار هستید و نمی توانید سر جایتان بنشینید ؟ آیا فکر می کنید حل مشکلات تان از توان شما خارج است ؟ پاسخ آری به هر یک از این سوال ها به منزله ی مضطرب بودن شماست . اگر پاسخ سوال 4 آری باشد احتمال ابتلا به فشار خون دو برابر می شود .
یک فهرست کوچک از علایم به این قرار است :
1- واکنش جسمانی : گرفتگی یا درد عضله ، تیک ( مثل پرش پلک ) لرزش دست ، بیقراری ، دست زدن مداوم به قسمتی از بدن ، صاف کردن صدا ، سرماخوردگی مکرر ، درد ، ناراحتی معده ، تعریق ، خارش ، سیخ نشستن ، محکم گرفتن هر چیز ، حساسیت به صدا ، سردرد ، بالا بودن فشار خون ، زخم معده ، ناراحتی قلبی ، ورم روده ، بواسیر ، دانه های قرمز پوستی ، اسهال و تکرر ادرار .
2- علایم رفتاری و احساسی : فعالیت بیش از حد ، تند راه رفتن ، تند حرف زدن ، عجله داشتن ، عصبانیت از تاخیر ، برافروختگی ، اجتناب از مردم ، ناخن جویدن ، سیگار کشیدن ، پرخوری ، حافظه ی ضعیف ، گیجی ، حواس پرتی ، نگرانی شدید ، مشغولیت ذهنی به یک موضوع خاص ، گریه ، وسواس ، احساسات انفجاری ، خواب های وحشتناک و غیره .
3- خستگی و بیحالی : بی علاقگی ، ضعف ، تلویزیون نگاه کردن و خوابیدن ، پرخوابی ، بی خوابی ، آه کشیدن و آهسته کار کردن .
4- مشغولیت ذهنی : با یک نفر یا در یک موقعیت خاص ، کنجکاوی شدید در علت رفتار دیگران ، وسواس ، احساسات غیر قابل توقف ( دلتنگی ، عصبانیت ، حسادت ، احساس گناه و غیره ) ، واکنش های انفجاری ، بی خوابی و خواب های بد ، درد و بقیه ی احساسات نامطلوب .
طبیعتا هیچکس همه ی این علامت ها را یکجا ندارد و داشتن فقط چند علامت هم هیچ معنایی ندارد . اما داشتن یک علامت به شکل شدید به معنی اضطراب است .
حدود 100 تست برای سنجش اضطراب وجود دارد . در یکی از بهترین تست ها از شما سوال می شود چقدر نگران زمان هستید ؟ چقدر از دیر رسیدن بدتان می آید ؟ چقدر از منتظر ماندن متنفر هستید ؟ چقدر هنگام فشار ، آرامش خود را از دست می دهید ؟ چقدر از اشتباهات دیگران عصبانی می شوید ؟ با صدای بلند حرف می زنید ؛ احساس رقابت دارید ؛ عجله دارید ؛ هنگام بیکاری احساس گناه می کنید و غیره . اگر غالبا این طور هستید ، شخصیت شما از نوع « آ » است .
اضطراب ، واکنش پیچیده ای است که اجزای احساسی ، رفتاری ، فکری و جسمی دارد ولی می شود آن را اندازه گرفت . ولی : ( 1 ) هر کسی واکنش های خاص خودش را نشان می دهد ؛ شاید یک نفر ناراحتی معده داشته باشد اما تپش قلب نداشته باشد و بالعکس . ( 2 ) هر کس به تست یک جور پاسخ می دهد ؛ یک نفر خودش را مضطرب می داند اما یک نفر دیگر با همین وضعیت خود را مضطرب نمی داند ( 3 ) وسعت مفهوم اضطراب آن چنان زیاد و مبهم است که هیچگاه نمی شود آن را به دقت ارزیابی کرد . « من مضطربم ، یعنی « من مشکلی دارم » پس باید مشکل را پیدا کرد ، باید علل احتمالی را بدانید .
موقعیت های اضطراب آور
هر تغییری می تواند اضطراب ایجاد کند چون فشاری برای مقابله با موقعیت جدید ایجاد می شود . اضطراب هزاران علت دارد . وقتی در آن واحد با چندین موضوع درگیر هستیم مضطرب می شویم . اگر هیچ کاری نداشته باشیم هم بی حال می شویم .
استرس خوب وبد که یادتان هست . با چند استرس بد آشنا شویم :
1- مرگ همسر ( 100 % ) ، طلاق ( 70 % ) ، بیماری وخیم ( 50 % ) ، اخراج از محل کار ( 50 % ) ، تغییر شغل ( 40 % ) ، مشجاره با همسر ( 35 % ) ، و ...
حالا با چند خوب آشنا شوید : ازدواج ( 50 % ) ، رجوع پس از طلاق ( 45 % ) ، بازنشستگی ( 45 % ) ، بچه دار شدن ( 40 % ) ، خانه خریدن ( 30 % ) ، موفقیت غیر منتظره ( 30 % ) ، فارغ التحصیلی ( 30 % ) ، دوست پیدا کردن ( 20 % ) ، و مسافرت ( 10 % ) ، و هر چقدر این استرس ها بیشتر باشد احتمال بیمار شدن بالاتر می رود .
امروزه پیشرفت فناوری چنان سرعت تغییرات را بالا برده که هیچ کس از پس کنترل این سیل اطلاعات و قدرت انتخاب بر نمی آید . جامعه چنان در حال تغییر است که کمتر رابطه ای مستحکم می ماند و همه چیز یک بار مصرف شده است حتی عشق .
می گذاریم و می گذریم . حتی تغییرات آهسته هم به اندازه تغییرات سریع اضطراب آور هستند راننده ای که جلوی ما آهسته می راند عصبانی مان می کند .
تغییر باعث نگرانی می شود چون جزئی از خود را پشت سر می گذاریم و یک چیز آشنا را که برایمان معنایی داشت از دست می دهیم . از این هم که شاید با این تغییر به نتیجه نرسیم می ترسیم . بد ون شک همه در برابر تغییر مقاومت می کنند ، البته نیرویی درونی در برابر این مقاومت می ایستد ، زیرا همه دنبال بهتر شدن هستند . غلبه بر اضطراب حاصل از تغییر ، وجه جدیدی از بلوغ است .
شما در چه حال هستید ؟ دوست دار آسایش هستید یا تغییر ؟ دانستن این سوال اهمیت ویژه ای دارد .
جرو بحث های روز مره اضطراب تولید می کند
جر و بحث های کوچک ، بیش از حوادث مهم سبب نگرانی می شوند و نهایتا مشکلات جسمی و روانی تولید می کنند . اضطراب می تواند مولود تنشی کوچک اما مداوم مثل تنهایی و بی میلی یا حوادث دردناک بزرگ باشد . حتی یک حادثه کوچک غیر متقربه مثل یک مهمان ناخوانده هم می تواند مولد اضطراب باشد .
پس هر حادثه ای چه بزرگ و چه کوچک می تواند مادر اضطراب باشد . سلامت ، حاصل غلبه بر هیجان ها است نه نتیجه هیجان ها . نمی شود جلوی اضطراب را گرفت اما می توان بر آن غلبه کرد .
ناکامی ، خطر و تضاد از عوامل ایجاد اضطراب هستند
عوامل مولد اضطراب می توانند واقعی یا خیالی ، جدید یا قدیمی باشند . ناکامی درد کهنه ای است که هر کسی را می آزارد . خطر چیزی است که انتظار وقوع آن در آینده می رود . البته شاید این انتظار آری از حقیقت باشد اما به هر طریق سبب نگرانی می شود . یکی از مشکلات رایج آدم ها این است که آرزوها ، نیازها و تمایلات شان آنها را به جهات متفاوتی می کشاند و این یعنی تضاد .
تضاد پنج نوع است :
1- یک چیز را هم می خواهیم . هم نمی خواهیم : انواع وسوسه از این دست هستند مثل شیرینی که دوستش داریم اما پرهیز می کنیم . از ظاهر یک نفر خوشمان می آید اما رفتارش مایوسمان می کند . من دوست دارم به بچه های دبیرستانی درس بدهم اما حق التدریس این کار کم است از آن وقت هاست که :

 

گر بیایی دهمت جان ، ور نیایی کشدم غم
من که بایست بمیرم ، چه بیایی چه نیایی
حال اگر جاذبه موضوعی بیش از دافعه اش باشد به آن نزدیک می شویم و اگر دافعه بیش از جاذبه باشد از آن دور می شویم . یعنی به نحوی درگیر هستیم . مثل وقتی که شیفته یک نفر هستیم اما می ترسیم روی خوش نشان ندهد ، دلمان می خواهد جلو برویم و خواسته مان را بگوییم اما تا نزدیک می شویم ، یخ می کنیم و پا به فرار می گذاریم . اما باز هم جلو می رویم و این قصه تکرار می شود . این کشمکش غالبا مدتی طولانی ادامه می یابد .
نکته : ناکامی به نوعی مشابه این تضاد است با این تفاوت که در ناکامی مانعی سر راه است و در این نوع تضاد خصوصیات منفی هدف ، ما را دور می کند . مثال : حقوق ناکافی باعث میشود رغبتی به یک شغل نداشته باشیم ؛ این تضاد است اما اگر استخدام در شغل دیگری میسر نباشد تبدیل به ناکامی می شود .
سن ، جنسیت ، نداشتن پول ، توانایی و انگیزه از عوامل شایع ناکافی هستند . یک نوجوان دوره طغیان و اضطراب را پشت سر می گذارد . در اوان نوجوانی همه او را بچه می دانند . هیچکس به یک زن جوان کارهای یک مرد جوان را نمی دهد . همه وقتی 16 ساله هستند بیش از هر وقت دیگری دوست دارند یک اتومبیل اسپرت داشته باشند ولی پولش را ندارند . خیلی ها دلشان می خواهد خواننده بشوند اما صدای خوبی ندارند . به این ترتیب ناکامی های آدمیزاد انتها ندارد .
2- همزمان از دو چیز خوشمان می آید اما داشتن هر دو محال است : این تضاد به راحتی برطرف می شود ، به این شکل که یکی را انتخاب می کنیم ، اما بعضی ها به محض انتخاب پشیمان می شوند . بعضی ها آن را که خطر کمتری دارد یا نتیجه ی تضمینی دارد انتخاب می کنند و عده ای همین تصمیم را با تردید می گیرند . به هر شکل این انتخاب اضطراب آور است . حتی وقتی با کسی که عاشقش هستیم ازدواج می کنیم اضطراب داریم . به هر حال هر کسی در راه رسیدن به هدفش تا اندازه ای اضطراب دارد .
3- می توانیم چند چیز را انتخاب کنیم اما هیچکدام را دوست نداریم : دو سر ، سوخت است . مثال : یا باید یک کتاب قطور را تا صبح بخوانیم یا فردا امتحان را خراب کنیم .
خانمی باردار است ، بچه نمی خواهد اما سقط را هم گناه می داند . کسی با شوهرش رابطه ی بسیار بدی دارد اما طلاق هم نمی خواهد . شخصی همیشه با پدر و مادرش دعوا دارد اما نمی خواهد از آنها جدا شود . اکثر آدمها در چنین موقعیتی فرار را انتخاب می کنند . فرار از مشکل فقط وضع را خرابتر می کند ، اما گاهی فرار هم یک انتخاب منطقی است . مثلا طلاق بهترین راه حل در برابر یک ازدواج شکست خورده است .
4- راه های متعددی جلو پایمال است که هر کدام خوبی ها و بدی هایی دارند :
می شود گفت که دنیا کلا همین جور است . سینما یک فیلم جالب را نمایش می دهد اما فردا امتحان دارید . خیلی درس دارید اما حالش را ندارید . شاید بتوانید فرد مورد علاقه تان را در پیتزفروشی ببینید اما پیتزا چاق می کند . . شغل خوبی پیدا کرده اید اما باید به خاطر آن ، درس را رها کنید . می بینید هر کدام خوبی ها و بدی هایی دارند و شما فقط چند دقیقه وقت دارید تا تصمیم بگیرید .
5- می شود پرهیز کرد اما نمی توانید : به محض این که به مورد ، نزدیک می شوید نمی توانید جلو خودتان را بگیرید . اکثر احساسات از این دست هستند . از خیلی چیزهایی که پرهیز می کنیم وقتی به آنها نزدیک می شویم می فهمیم که دوستشان داریم .
بقیه ی عوامل درونی و بیرونی تولید اضطراب
عوامل بیرونی
سرو صدا ، هوای آلوده ، تاریکی ، ازدحام ، روابط نامطلوب ، تغییرات زندگی ، مسئولیت کم یا زیاد و قانون .
عوامل درونی
غذای نامناسب ، کم تحرکی ، فشار جسمی ، عقب ماندن از دیگران ، متضاد دیدن یا جدی گرفتن همه چیز ، ناکامی جنسی ، کم رنگ بودن جاذبه ی زندگی و این که وقت چندانی صرف خود نکنیم .
هر احساس می تواند مادریک احساس دیگر باشد . بعضی احساسات مثل دو قلوهای به هم چسبیده هستند . مثلا اضطراب وافسردگی ، پس هز وقت یکی از این ها به سراغتان آمد منتظر بعدی هم باشید . گاهی یک احساس چنان نامطلوب است که آن را انکار می کنیم ، مثل عصبانیت اما خودمان می دانیم که هست چون اذیتمان می کند . در چنین حالتی کاهش ظاهری ناراحتی مشکلی راه حل نمی کند ، باید آن را اساسا اصلاح کرد .
البته اینها که گفتیم همه ی علت های ایجاد اضطراب را شامل نمی شود . مثلا یادم رفت بگوییم انتظارات نابجا ، افکار غلط ، تخیلات خطرناک و بدبینی نسبت به خود هم می توانند اضطراب به وجود بیاورند .
حدود پنجاه سال پیش یک پزشک جوان متوجه شد که بعضی از مریضی ها بدون در نظر گرفتن علت بیماری ؛ یک سری علائم مشابه دارند .
انگار بدن برای دفاع ا زخود در مقابل بیماری و هر نوع استرس کارهای مشابهی می کند . این بیماری که به آن « مشکل تطبیق » می گویند ، سه مرحله دارد .
مرحله اول : وحشت : قلب تندتر می زند ، نفس سریعتر می شود ، پوست عرق می کند ، همه ی حس ها بیدار هستند و بدن آماده ی دفاع یا حمله است . این واکنش ها میلیون ها سال است که سبب بقای آدمیزاد می شود ، اما بروز آن به شکل ترس ، اضطراب ، وحشت ، عصبانیت و افسردگی سبب به هم ریختن روان می شود . یک سخنران وحشت زده بیشتر آماده ی دویدن است تا حرف زدن ، بنابراین تپق می زند . وقتی سر کارگر به یک کارگر عصبی نگاه می کند ، آن کارگر بیشتر اشتباه می کند .
با ادامه ی استرس بدن وارد مرحله دوم می شود ، یعنی مرحله ی مقاومت : بدن نمی تواند در حالت خبردار باقی بماند ، توانش را ندارد . پس دست به کار تعدیل استرس می شود . کمی آرام می شود اما قصه ادامه دارد .به استرس عادت می کند ، اما تمرکز ندارد ونمی تواند درست تصمیم بگیرد .
اگر استرس خیلی طولانی ( چند روز ، هفته یا ماه ) شود ، مقاومت در هم شکسته شده و مرحله ی سوم یعنی خستگی آغاز می شودکه بدن توان ادامه ی تعدیل استرس را ندارد وتسلیم می شود در حالی که به بعضی اندام ها خصوصا قلب و معده آسیب وارد شده است . شاید هم از دنیا برود ! علت بعضی از مرگ های بی دلیل همین است . بعضی بیماری های روان تنی ( بیماری جسمی با علت روانی ) مثل خستگی ، درد ، فشار خون و کهیر هم در این مرحله بروز می کنند . شخص در این حالت دیگر تحمل کسی را ندارد ، دچار ناامیدی ، ضعف ، گیجی و شاید بیماری ها ی روانی می شود .
استرس مداوم یک مشکل جدیست .
آثار دراز مدت استرس مداوم
حوادث دوران کودکی عواقب عجیبی دارند . کسانی که در کودکی پدر یا مادرشان را از دست داده اند بیشتر دچار افسردگی می شوند . بچه های طلاق ده سال بعد ( یا بیشتر ) دچار خوابگردی می شوند . این افراد 5 سال کمتر از بقیه عمر می کنند و احتمال سکته قلبی کسانی که اسیر جنگی بوده اند 8 برابر دیگران است . زن هایی که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته اند هیپوکامپ آنان ( قسمتی از مغز ) کوچک تر از دیگران است . پس استرس مداوم روی مغز ، قلب ، ایمنی و خیلی جاهای دیگر بدن اثر می گذارد .
هیچ کس نمی داند چرا یک استرس ، دائمی می شود . البته بعضی ها یک واکنش شیمیایی در بدن را دخیل دانسته و عده ای آن را نوعی یادگیری می دانند . با توجه به این مطلب که نحوه ی تفکر در کودکی شکل می گیرد ، اگر این انفعال با اضطراب همراه باشد افکار منفی شکل می گیرند : « من طرد خواهم شد ، همه می خواهند به من کلک بزنند ، از پس زندگی بر نخواهم آمد ، من مادرزاد معیوبم و بقیه دوستم ندارند ، خواست من ارزشی ندارد ، هر چه من بخواهم نمی شود ، احساسات و کارهایم دست خودم نیست و ... » الگوی تفکر به سختی عوض می شود و سال ها بعد ، الگوهای ناهنجار سبب افسردگی ، اضطراب ، تغییرات جسمی مثل فشار خون ، سکته و ... می شوند . به این ترتیب قطعا و ضعیت روان بر جسم و رشد آن موثر است .
سطح استرس هر کس با دیگری متفاوت است و با واقعه ای که رخ داده ارتباط مستقیم ندارد . یکی از عوامل تعیین کننده ، تعداد و انواع مشکلات است . آدم ها به عوامل تنش ساز ، واکنش های متفاوت نشان می دهند به طور مثال بعضی ها پس از طلاق بدجوری بهم می ریزند ، بعضی دیگر هم هفته ی بعد ازدواج می کنند . اخراج شدن ، بعضی ها را له می کند اما عده ای دیگر معتقدند شغل بهتری در انتظارشان است . معلولیت ، عده ای را قهقرای « خود کم بینی » می کشاند اما عده ای چنان پرتلاش می شوند که از همه پیش می افتند . پس یک جوری باید این تفاوت ها را توضیح داد .

 

عوامل ارثی
ژن ها « از گهواره تا گور » روی رفتار ما تاثیر می گذارند .بیش از 60 % موارد فشار خون ، ارثی است . فرزندان افراد مبتلا به بیماری ها ی روانی احتمال ابتلاشان به همان بیماری بیش از دیگران است . اگر یکی از دو قلوهای همسان دچار اسکیزوفرنی شود ، احتمال ابتلاء دیگری 50 % است . در حالی که صفات شخصیتی ارثی نیستند ولی خجالتی بودن استثناست .
جنب و جوش نوزادها با میزان اضطراب مادرشان در دوران حاملگی ارتباط دارد . پدر و مادر های پر جنب و جوش بچه های پر جنب و جوشی هم دارند . از طرفی میگرن و آسم هم ارثی هستند ؛ همان طور که افت قند خون ، اعتیاد به الکل و صرع هم ظاهرا ارثی هستند . دوقلوهای همسان از نظر شب ادراری ، مشکلات قاعدگی و عادت های عصبی ( ناخن جویدن ، خاراندن پیشانی و ... ) شبیه هم هستند . اینها حتی برای توصیف اضطراب هم از کلمات مشابه استفاده می کنند ، حتی اگر جدای از هم زندگی کرده باشند . قدرت ژن ها خارق العاده است اما نباید همه ی تقصیر را گردن آنها انداخت .
ناکامی از عوامل اضطراب است . وقتی مجبور به قضاوت هستیم دچار اضطراب می شویم ؛ وقایع عجیب و غیر معمول هم باعث استرس می شوند ؛ اکثر آدم ها از دیدن جسد می ترسند . واکنش های دفاعی هم غریزی هستند و بیش از 50 % بچه هایی که از آب می ترسند هیچ تجربه منفی از قبل ندارند . با این حال ارثی بودن مشکل ، به معنای لاعلاج بودنش نیست . فقط باید بیشتر تلاش کرد تا مشکل حل شود ، چون داروها روی رفتار ما تاثیر می گذارند پس حتما پای فعل و انفعالات شیمیایی درون بدن هم ، در میان است .
چطور می توان شدت استرس را تعیین کرد ؟
فواید استرس
1- همه بر مقدار هیجان نیاز دارند؛ اگر استرس در حد صفر باشد زندگی خسته کننده می شود.
2- استرس منبعی از انرژی است که می توان به آن ، جهت داد، اگر کسی نگران آینده نباشد درس نمی خواند.
3- استرس در حد متوسط (مطلوب ) آدم ها را فعال می کند.
4- کسی که قبلا بر استرس غلبه کرده حالا بهتر از پس آن بر می آید.
5-استرس زنگ خطر است.
تحقیقات ثابت کرده اند آدم ها اگر تجربه ی یک موقعیت را داشته باشند حتی در حد یک فیلم با اضطراب کمتری در آن موقعیت مواجعه می شوند.
مضرات استرس
1- ایجاد احساسات نامطلوب
2- مشغولیت ذهنی با چیزهای ترسناک ؛ که اغلب بزرگتر از آنچه که هستند تصور می شوند.
3- بسیاری از بیماری های روانی ریشه در استرس دارند.
4- ارتباز با دیگران مختل می شود.
5- احساس خستگی مداوم
6- ایجاد عادات بد: عادات سبب رفع موقتی اضطراب می شوند.
مثل وقت تلف کردن.
7- ایجاد بیماری های روانی که با علایم جسمانی ظاهر می شوند.
8- کاهش کارایی: این کاهش سبب مشکلات متعد بعدی می شود.دانش آموزانی که از امتحان می ترسند نمراتشان از بقیه کمتر می شود.
مردهایی که دچار اضطراب جنسی هستند نمی توانند بین زن ها تفاوت قائل شوند و طبعا در گزینش همسر مناسب ناموفق هستند.
9- محرومیت از بسیاری چیزهای لذت بخش و مفید.
راه های کنترل استرس و اضطراب
چه باید بکنیم ؟
بعد از تشخیص علت و شدت اضطراب باید دنبال درمانش بود.
اینجاست که دانش ، تلاش، تجربه به شهامت به کار می آیند. البته شدت اضطراب نتیجه را تعیین می کند . بعضی موارد باید توسط روان پزشک درمان شوند؛ کار شما نیست.
برای کسانی که آموزش ندیده اند بهترین روش قبول مسئولیت طراحی یک روش، منطقی عمل کردن و خود داری از واکنش های عجولانه، نظر خواهی و جلب حمایت دیگران است. در این گروه بدترین واکنش ها کینه ورزی تظاهرات احساسی در ملاعام ، سرزنش خود، بلاتکلیفی ، نادیده فرض کردن موضوع به این امید که خودش درست می شود، سرکوب احساسات ، تسلیم شدن و یا فرار (سیگار مشروب...) هستند.
این آدم ها از پس مشکلات بر می آیند: (1) مسئولیت مشکل حادث شده را می پذیرند، (2) به توانای های خود اعتماد دارند، (3) توانایی ارزیابی وضعیت را دارند و در صورت نیاز از دیگران کمک می خواهند . همچنین بعد از ارزیابی چند روش ، یکی را انتخاب می کنند و (4) توان اجرای طراحی را که انتخاب کرده اند دارند، همراه با اجرا یاد می گیرند و پیشرفت می کنند . پس برای مواجه شدن با مشکلات بعدی هم آماده می شوند.
هیچکس ذاتا توان مواجهه با مشکلات را ندارد؛ باید یاد بگیرد . برای کسب این توانایی باید مسئولانه و به اندازه تلاش کرد، فکری باز داشت و خوب اعمال دیگران را نگاه کرد. باید شهادت به کارگیری چند راه حل و اراده ی ارزیابی صادقانه ی آنها را داشت . در اینجا هم مراحل خود امدادی کاربرد دارند.
اضطراب منابع متعددی دارد درمان های متعددی هم دارد.
روش های کاهش اضطراب باید با شرایط شما (شخصا) سازگار شوند . تنها راه تشخیص موثر بودن روش ، به کار بستن آن است. شاید سخت باشد اما چاره ای نیست ، باید بلد باشید هر چه بیشتر بلد باشید احتمال موفقیت افزایش می یابد . یادتان باشد اضطراب را نمی شود با سیگار ، مشروب پرخوری ، خرید کردن ، قمار ، دائم نشستن پای تلویزیون و ضبط صوت و ....
درمان کرد. درمان وقتی موثر واقع می شود که ریشه ی اضطراب را بخشکاند . درمان های ساده و سریع خوبند اما نه همیشه . مثلا ریلکسیشن (آرام تنی! ) و داروهای آرام بخش هر آدمی را آرام می کنند . اگر اضطراب کوتاه مدت باشد. ریلکسیشن مشکل را حل می کند . اما اگر مزمن باشد.
ریلکسیشن و دارو (مخدر و غیر مخدر) فقط علایم ظاهری را درمان می کنند اما ریشه را نمی خشکانند . بعد از قطع دارو و یا بر طرف شدن تاثیر ریلکسیشن ، دوباره بر می گردید . سر خانه اول . درمان باید متناسب مشکل باشد . شاید بد نباشد ابتدا همیشه یکی از این روش های ساده را امتحان کنید، اگر جواب نداد سراغ روش های خاص بروید.
هشدار : اگر مشکل شدید روانی دارید باید به روان پزشک مواجهه کنید حتی به خود امدادی فکر هم نکنید.
مشکلات شدید روانی
اضطراب در حددی که امکان مطالعه و طراحی یک روش خود امدادی وجود نداشته باشد.
مشکل ، نیاز به درمان فوری داشته باشد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 41   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اضطراب

دانلود مقاله فیزیک 2

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله فیزیک 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

دید کلی
هنگامی که جسمی از ارتفاعی رها شود، شتاب می‌گیرد و سرعتش از مقدار صفر افزایش مییابد. جالب توجه است که در خلا ، تمامی اجسام از قبیل سنگ ، پر ، قطرات باران و ذرات گرد و غبار بطور یکنواخت شتاب می‌گیرند و باهم به زمین می‌رسند. این قاعده صرفا به دلیل مقاومت هوا در مقابل سقوط اجسام ، که اثر آن بر «پر» مؤثرتر از اثر آن بر سنگ است، در زندگی روزمره که در محیط خلأ صورت نمی‌گیرد، صادق نیست.
شتاب حرکت سقوط آزاد
شتاب سقوط آزاد اجسام در خلا به طبیعت جسم بستگی ندارد. بلکه فقط به محل جسم بستگی دارد. این شتاب ثابت است و مقدار آن با شتاب گرانشی که با علامت g نشان داده می‌شود، برابر است که آن هم تحت عنوان شتاب ثقلی مطرح است و مقدار آن بر روی زمین برابر 9.8m/s2 می‌باشد.

 

سقوط آزاد چیست؟
برای اینکه سنگی آزادانه سقوط کند، لازم نیست که شما آنرا در امتداد قائم رها کنید. می توانید سنگ را به طرف بالا ، پایین یا به اطراف پرتاب کنید. به محض اینکه سنگ در هر جهتی اختیاری از دست شما رها شود، سقوط آزاد خواهد کرد. اگر سنگی را در امتداد قائم به طرف بالا با سرعت 25m/s پرتاب کنید ، چون شتاب به سمت پایین و در خلاف جهت سرعت است، سنگ بایستی در نقطه اوج حرکتش متوقف شده و برگردد. چون در حالت پایین آمدن شتاب در جهت حرکت است، سنگ سرعت می‌گیرد. اگر جسم در حال سکون ، خیلی سبک و یا سطح آن تخت باشد و یا اینکه از فاصله خیلی دور سقوط کرده باشد، مقاومت هوا قابل توجه می‌شود و شتاب جاذبه زمین در چنین حالتی متغیر می‌باشد.
آزمایش ساده
فرض کنید شخصی در پشت بام خانه ایستاده و توپی را در راستای افق پرتاب می‌کند. توپ بدون هیچگونه سرعتی در راستای قائم ، از دست شخص رها می‌شود. اما ، نیروی گرانشی اجازه نمی‌دهد که این وضعیت ادامه یابد. توپ بعد از رها شدن از دست شخص رها می‌شود. اما ، نیروی گرانشی اجازه نمی‌دهد که این وضعیت ادامه یابد. توپ بعد از رها شدن از دست شخص با شتاب 9.8m/s2 به طرف پایین سرعت می‌گیرد و چون حرکت در امتداد قائم یک حرکت با شتاب یکنواخت است که از صفر شروع شده است، می‌توانیم از مجموعه معادلات استاندارد حرکت با شتاب ثابت استفاده کنیم.
معادلات حرکت سقوط آزاد
• معادله مکان حرکت سقوط آزاد جسم بر حسب زمان یک معادله سهمی شکل است که نقطه ماکزیمم (قله) سهمی در نقطه اوج جسم می‌باشد:
y = -gt2/2 + V0t

 

در این معادله Y مکان جسم ، t زمان ، g شتاب جاذبه زمین و V0 سرعت اولیه جسم می‌باشد.

 

• معادله سرعت حرکت سقوط آزاد بر حسب زمان یک معادله خطی است که تا نقطه اوج شیب خط منفی و حرکت کند شونده و از آن زمان به بعد حرکت شتابدار تند شونده با شیب مثبت می‌باشد:
V = -gt + V0

 

در این معادله V سرعت حرکت جسم می‌باشد.

 

• معادله شتاب حرکت سقوط آزاد جسم مستقل از زمان بوده و در نزدیکی سطح زمین مقداری ثابت است و مقدار آن با دقت بالایی با شتاب گرانشی بر روی سطح زمین برابر است. a = g = 9.8 m/s2
• معادله نیرو در این حرکت همانند شتاب مستقل از زمان بوده و با نیروی وزن جسم برابر است:
F = ma = mg =9.8 m/s2

 


• معادله مستقل از زمان حرکت سقوط آزاد :
در این معادله سرعت اولیه و نهایی ، ارتفاع سقوط و شتاب جاذبه در غیاب زمان به هم مربوط می‌شوند:
V2 - V02 = -2gy

 

مسایل کاربردی سقوط آزاد
از این نوع حرکت و معادلاتش در توجیه حرکت جسم افتان ، پرتاب موشک ، حرکت پرتابی ، حرکت گلوله توپ ، صعود و فرود هواپیما ، حرکت نوسانی سیستم جرم و فنر آویزان و غیره که هر کدام یا خودشان کاربردهای علمی پدیده‌اند و یا مکانیزم عملشان این حرکت را در خود دارد و جهت کنترل و داشتن سیستمی پایدار با بازده بالا از مفاهیم و معادلات این حرکت در آنها استفاده می‌شود.
دینامیک حرکت
دینامیک حرکت (MOtion Dynamics)
دینامیک از واژه لاتین به معنی حرکت شناسی گرفته شده است و در مکانیک کلاسیک بررسی دلایل حرکت و به بیانی دقیق بررسی حرکت به کمک نیروها و قوانین مربویه می‌باشد.

دید کلی
در حالت کلی حرکت یک ذره از دو دیدگاه مختلف می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد به بیان دیگر می‌توان گفت، بطور کلی مکانیک کلاسیک که در آن حرکت اجسام مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد، شامل دو قسمت سینماتیک و دینامیک است . در بخش سینماتیک از علت حرکت بخشی به میان نمی‌آید و حرکت بدون توجه به عامل ایجاد کننده آن بررسی می‌شود. بنابراین در سینماتیک حرکت بحث بیشتر جنبه هندسی دارد.

 

اما در دینامیک علتهای حرکت مورد توجه قرار می‌گیرند. یعنی هر ذره یا جسم همواره در ارتباط با محیط اطراف خود و متأثر از آنها فرض می‌شود محیط اطراف حرکت را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به عنوان مثال فرض کنید، جسمی با جرم معین بر روی یک سطح افقی در حال لغزش است. در این مثال سطح افقی به عنوان یکی از محیطهای اطراف جسم با اعمال نیروی اصطکاک در مقابل حرکت جسم مقاومت می‌کند.
عوامل مؤثر بر حرکت
حرکت یک ذره معین را ماهیت و آرایش اجسام دیگری که محیط ذره را تشکیل می‌دهند، مشخص می‌کند. تأثیر محیط اطراف بر حرکت ذره با اعمال نیرو صورت می‌گیرد. بنابراین مهمترین عاملی که در حرکت ذره باید مورد توجه قرار گیرد، نیروهای وارد بر ذره و قوانین حاکم بر این نیروها می‌باشد.
قوانین حرکت
در قلمرو مکانیک کلاسیک ، یعنی در سرعتهای کوچکتر از سرعت نور حرکت اجسام مختلف بر اساس قوانین حرکت نیوتن بطور کامل قابل تشریح است. این قوانین عبارتند از:
قانون اول
این قانون که در واقع بیانی در مورد چارچوبهای مرجع می‌باشد، به این صورت بیان می‌شود هر جسم که در حال سکون ، یا در حالت حرکت یکنواخت در امتداد خط مستقیم باشد، به همان حال باقی می‌ماند مگر آنکه در اثر نیروهای خارجی مجبور به تغییر آن حالت شود.
قانون دوم
این قانون به صورتهای مختلف بیان می‌شود که یکی از آنها بر اساس تعریف اندازه حرکت خطی و دیگری برای تعریف شتاب حرکت می‌باشد. در حالت اول چنین گفته می‌شود که میزان تغییر اندازه حرکت خطی یک جسم ، با نیروی وارد بر آن متناسب و هم جهت می‌باشد. اما بر اساس تعریف شتاب گفته می‌شود که هر گاه بر جسمی نیرویی وارد شود جسم در راستای آن نیرو ، شتاب می‌گیرد که اندازه آن نیرو متناسب است.

 

 

 

قانون سوم
این قانون که تحت عنوان قانون عمل و عکس‌العمل معروف است، حتی در بعضی از رفتارهای اجتماعی نیز مصداق دارد. بیان قانون سوم به این صورت است که هر عملی را عکس‌العملی است که همواره با آن برابر بوده و در خلاف جهت آت قرار دارد. به عنوان مثال هنگام راه رفتن در روی زمین ، نیرویی از جانب و به طرف جلو بر ما وارد می‌شود که سبب حرکت ما به سمت جلو می‌شود، برعکس ما نیز بر زمین نیرو وارد کرده و آن را به سمت عقب می‌رانیم. ولی چون جرم زمین در مقایسه با جرم ما خیلی زیاد است، حرکت زمین به سمت عقب نامحسوس است.

 

قضیه کار و انرژی
در مکانیک برخلاف آنچه در بین عامه رایج است، واژۀ کار زمانی به کار می‌رود که بر روی جسمی نیرویی اعمال شده و آن را جابجا کند ، و یا موجب تغییر در حرکت آن شود. بنابراین در دینامیک حرکت کار مفهوم با ارزشی است. اما کار به دو صورت می‌تواند بر روی جسم انجام شود. فرض کنید‌، جسمی با سرعت معین در حال حرکت است‌، اگر بر روی جسم کار انجام شود، این کار یا می‌تواند سرعت حرکت جسم را افزایش دهد و یا اینکه مانع حرکت شده و سرعت جسم را کاهش دهد.
در حالت اول که سرعت جسم افزایش پیدا می‌کند، اصطلاحا گفته می‌شود که کار انجام شده ، سبب ذخیره انرژی در جسم می‌شود. اما در حالت دوم ما با صرف انرژی و انجام کار ، سرعت جسم را کاهش می‌دهیم. از اینرو انرژیی که وابسته به سرعت جسم بوده و انرژی جنبشی نام دارد، تعریف می‌شود و قضیه کار و انرژی جنبشی بیان می‌کند که کار انجام شده بر روی جسم متناسب با تغییر انرژی جنبشی آن است.
مکانیک لاگرانژی و حرکت جسم صلب
حرکت ذره یک حالت تقریباً ایده آل و آرمانی از حرکت واقعی اجسام در فضای سه بعدی است. یعنی در بعضی موارد ، تقریب حرکت جسم به عنوان یک ذره نمی تواند مفید واقع باشد. بنابراین در حالت کلی جسم به صورت یک جسم صلب در فضا در نظر گرفته می‌شود و با تعریف مختصات تعمیم یافته (که متناسب با نوع حرکت بعد آن معین می شود ) و نیروهای تعمیم یافته و با استفاده از معادلات لاگرانژ حرکت جسم مورد بررسی قرار می‌گیرد. معادلات لاگرانژ و یا به بیان بهتر فرمولبندی مکانیک لاگرانژ نسبت به مکانیک نیوتنی (بر اساس قوانین نیوتن) حالت کلی‌تر و کاملتری می‌باشد.

 

در مکانیک لاگرانژی ابتدا کمیتی به عنوان لاگرانژی (و یا هامیلتونین که برابر با تفاضل انرژی پتانسیل از انرژی جنبشی است) که به صورت مجموع انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل جسم تعریف می‌شود، محاسبه می‌گردد. و با قرار دادن آن در معادلات لاگرانژ ، معادله حرکت جسم حاصل می‌شود.

 

 

 


امروزه ، پژوهش های مختلف نقش کلیدی انسان را در توسعه ی پایدار تایید کرده اند و حتی می گویند دلیل اصلی ناکامی اغلب برنامه های توسعه در جوامع جهان سوم این است که انسان در هیچ برنامه ی توسعه ای به عنوان عنصر محوری مورد توجه قرار نمی گیرد. از آنجا که انسان در آموزش و پرورش رشد و تکامل می یابد و خرد لازم را برای زندگی کسب می کند، و اساسا فلسفه ی وجودی آموزش و پرورش چیزی جز تحقق انسانیت نیست ، شکی باقی نمی گذارد که انتخاب هر مسیر دیگری به جز توجه بنیادی به آموزش و پرورش برای رسیدن به توسعه و توسعه ی پایدار ، انتخابی اشتباه و تبعات آن غیر قابل جبران خواهد بود.

 

کشاندن فعالیت های Hands-on به کلاس های درس
یکی از راه های درگیر کردن دانش آموزان برای درک بهتر مفاهیم و لذت بردن از فرایند آموزش ، طراحی آزمایش های ساده ای است که به کمک وسایل در دسترس ، امکان انجام آن ها در زمان محدود و توسط گروه های دانش آموزی وجود دارد.این گونه از فعالیت های لذت بخش ، که برای درک مفاهیم و پدیده های مختلف در حوزه علوم تجربی تدارک دیده می شوند را فعالیت های Hands-on می نامند ؛ به طوری که سومین کنفرانس جهانی در این خصوص یکی دو ماه پیش در کشور پرتغال برگزار شد. در این گونه فعالیت ها نه تنها دست های دانش آموزان به کار می آید بلکه برای تحلیل و توصیف نتایج این گونه فعالیت ها ، ذهن و فکر آنها نیز به فعالیت وا داشته می شود( Think-on ). علاوه بر این ها ، فعالیت های Hands-on موجب اشاعه علم نیز می شوند ، زیرا دانش آموزان پس از کلاس ، تمایل دارند که این گونه آزمایش های ساده را برای دیگران انجام دهند .
آموزش فیزیک ؛ بهانه ای برای نوشتن

سال هاست که رویکرد غالب در آموزش فیزیک در کشورمان در همه ی سطوح از مدرسه تا دانشگاه ، رویکرد انتقالی است. در این رویکرد معلم مرکز و عامل اصلی یادگیری دانش آموزان است و بدون درگیر کردن جدی دانش آموزان در فرآیند آموزش ، به طور مستقیم همه ی مفاهیم از ابتدا تا انتها به صورت یک فراورده ی نهایی در اختیار آنها قرار می گیرد. در رویکرد انتقالی ، دانش آموزان کاملا منفعل اند و معمولا با نوشتن مطالبی ( یا به اصطلاح جزوه برداری ) از صحبت ها و یادداشت های معلم ، در فرایند آموزش سهیم می شوند. ثقل نگاه و توجه در این رویکرد ، اهمیت صرف به دانش ، و ارائه و انتقال محتوای آن است و کمترین توجه به تقویت و پرورش مهارت ها و توانایی ها و همچنین ارتقای نگرش دانش آموزان می شود. از آنجا که هم معلم و هم دانش آموز با این روش مانوس و از آن آگاهی دارند ، انتقال دانش - بدون توجه به این که درک عمیقی صورت می گیرد یا نه - به سهولت صورت می گیرد.
رویکرد انتقالی را ، اما ، می توان بر گرفته ازرویکرد کلی تری دانست که سرشت و خمیرمایه ی تمام اجزای نظام آموزشی ما را تشکیل می دهد و آن رویکرد دنبال من بیا follow meاست. در رویکرد دنبال من بیا ، در نهایت آنچه باید تایید و نتیجه شود که از پیش تائید شده است!

یادی از مرحوم دکتر کمال الدین جناب

روز گذشته (۱۶ آبان ماه) در جلسه ی هیئت تحریریه مجله رشد آموزش فیزیک یادی از مرحوم دکتر کمال الدین جناب(۱۲۸۷/ ۱۳۸۵) به میان آمد که در اوایل شهریور ماه امسال به رحمت ایزدی پیوستند . در این میان آقای جعفر مهرداد که از شاگردان آقای دکتر جناب هستند شعری از سروده های خود را خواندند که با توجه به اشاره ای که در زیر آمده است در سال ۱۳۷۹به محضر استاد تقدیم کرده بودند. لازم به ذکر است گل پامچال نیز یکی از سروده های معروف آقای مهرداد است که در اوایل دهه ی ۳۰ به زبان گیلکی سروده اند.

 

شاگردان آقای دکتر کمال‌الدین جناب، مطابق معمول، خواستند جلسه بزرگداشتی برای استاد برگزار کنند استاد در کمال مهربانی و با تشکر از شاگردان تقاضا کردند که از تشکیل این جلسه صرف‌نظر شود.
اصرار شاگردان به پذیرش دعوت فزونی گرفت. سرانجام در برابر تقاضای شاگردان، بر خلاف انتظار استاد با تأثر فرمودند: « اگر برای تجلیل از من مجلسی بر پا کنید در آن شرکت نخواهم کرد.» تقاضای مکّرر شاگردان بی‌ثمر ماند. در میان سکوت حاکم بر جلسه، استاد بریده ی روزنامه‌ای را از کیف جیبی خود در آورد و به دست یکی از شاگردان داد و همانند کلاس درس گفت « بخوان!...» همه سراپا گوش شدیم. شنیدیم که « ... دخترکی در اسلامشهر تهران به علت ناآگاهی اولیاء مدرسه و خانه از دبستان اخراج شده و بر اثر تأثر شدید از دوری مدرسه و همشاگردان، خود را به آتش کشیده و جان به جان آفرین تسلیم کرده است...»
سبب ناشادی خاطر استاد را یافتیم. ایشان فرمودند:« درچنین اوضاع، علاقه‌ای برای تجلیل از مفاخر فرهنگی و احیاناً قهرمان‌سازی ندارد.»
دومین سال است که انجمن معلمان فیزیک آمریکا یک مسابقه ی عکاسی از پدیده های فیزیکی ، بین دانش آموزان دبیرستانی از سرتاسر جهان برگزار می کند. این مسابقه امسال در دو بخش عکس های طبیعی (Natural Category) و ابتکاری (Contrived Category) برگزار شده است. در ادامه عکس های برگزیده ی این دو بخش با توضیحی مرتبط با آن ها آمده است.

در هم پیچیدن دود

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فیزیک 2

دانلود مقاله Chat

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله Chat دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

افزایش اندوزگرایی در میان جوانان شده است. سایت های ضداخلاقی و استفاده‌ی نادرست از اینترنت. چرا جامعه گرایش به استفاده از سایت های ضداخلاقی دارد؟ آیا با محدود کردن استفاده از این سایت ها مشکل حل می شود یا فقط علامت سؤال را پاک کرده ایم. باید از دیدگاه روانشناسی و جامعه شناسی این مسئله ریشه یابی شود و راه حل عملی برای آن پیدا شود.
اینترنت مانند یک چاقو آلت دست پزشک بیمار است . یک بچه چند نفر را نابود می کند.

 


آموزش و پرورش آموزش بچه ها را به عهده دارد.
آموزش درون خانواده که بچه ما چگونه باید با این تکنولوژی برخورد کنند. اما آیا پدر و مادرها می دانند که به فرزندان خود کمک کنند. این انجمن های خانه و مدرسه – صدا و سیما – آموزش و پرورش به ازای نوآموزی پدران و مادران نیاز داریم. سواد مورد نیاز برای پرورش فرزندان خود نداریم و باید تلاش کنیم تا با نوین اطلاعات آشنا شوند تا وقتی والدین خود شناخت نداشته باشند بچه ها سخن والدین خود را نخواهند پذیرفت در مورد بدی یا خوبی این تکنولوژی.
چه استفاده ای از اینترنت می کنید؟ کسی نیست بر رفنار ما نظارت کند. افرادی به خودشان اعتماد ندارند باید به رفتار خود نظارت کنند. خانواده ها باید اطلاعات خودشان را از اینترنت بالا ببرند و بچه های خودشان را تنها نگذارند در استفاده از اینترنت. بچه هایی که زبان انگلیسی نمی دانند چرا و چه استفاده یا از اینترنت می کنند؟ اینترنت را در اختیار فرزندان خود بگذارید و نظارت خود را به بچه ها در هیچ شرایطی.
بچه پشت اینترنت تحت بمباران اطلاعات قرار نگیرد که بسیار مخرب است در فکر و اندیشه شخصیت فرزند و نیاز با تمام جلوه ماشین با سرعت بالا از روی نمابر رایانه می توانید ببینید و این امکان اغواکننده گردد. می توان این جهان اینترنت بسیار جذاب و حیرت انگیز است و بچه ها دوست دارند وارد این دنیای شگفت انگیز شوند. قرارگرفتن در دنیای مجازی موجب جذابیت اینترنت شده است. آیا تهاجم فرهنگی در اینترنت وجود دارد. اگر آری ، به چه صورتها و اشکالی وجود دارد و اگر نوع و شیوه تهاجم فرهنگی را ندانیم راه مقابله با آن را نخواهیم دانست باید برای ارائه فرهنگ اصلی خودمخان برنامه ریزی کنیم. اینترنت در واقع دنیای مجازی است که افراد با اسامی مجاز به گفتگو با هم می پردازند.

 


از اینترنت استفاده می کنید؟ چه استفاده‌ای می کنید؟ از چت استفاده می‌کنید؟
دوستان اینترنتی دارید؟ وارد سایت های مختلف می شوید؟ بیشتر اوقات فراغت یا اوقات مفید خودتان را در کافی نت می گذرانید؟ چه چیز اینترنت باعث جذابیت شده است؟ (چرا اینترنت جذاب است؟) مزایای اینترنت چیست؟ موجب تقویت زبان انگلیسی می شود؟ چه قدر وقتتان را برای Chat می گذارید؟ (وارد گروههای مختلف Chat می شوید؟ چه گروههایی؟)
بیشتر در چه مقطع سنی به کافی نت می آیند؟
چقدر از وقتتان را برای بازی در اینترنت می گذرانید؟
چقدر هزینه می کنید؟ چند ساعت وقت می گذرانید؟
باید برنامه ریزی از Chatroom ها باشد roomهای مشخصی را احاطه کنند برای عقاید و سلایق متفاوت Chatroomها شده باشد. علاقه و اشتیاق به گفتگو – علاقه و اشتیاق برای اشنایی با فرهنگ های گوناگون تبدیل Chatroomها به کلاس های درس می شود.
اطلاعاتی که به دوستانتان می دهید چه نوع است؟ شخصی است؟ چند تا ID دارید؟ با نام واقعی خودتان Chat می کنید. از سایت های مختلف اینترنت می کنید؟ Chat جذابترین چیز است در اینترنت؟ چه پدیده های منفی در Chat است؟

 

چرا میانگین استفاده از Chat بیشتر از سایت در میان جوانان ایرانی و نقاط دنیا است؟
در چت افرادی وجود دارند که با مهارت هوشی بعد از Chat می تواند کامپیوتر (رایانه) طرف مقابل چت خود را در اختیار خود قرار داده و هرگونه خرابکاری دیگری که فکرشان را بکنید مثل حذف برنامه های دلخواهتان یا اضافه کردن یکسری از مطالب مبتذل و غیراخلاقی. در مقایسه چت در ایران و جهان می توان این موضوع را دریافت که مردم این وقت خود را خیلی به بتالت می گذرانند هر سنی که شما فکر کنید در چت روم ها (Chatrooms) وجود دارند از کودک 8 و 9 ساله تا آدم سن بالا برای هر کاری که فکر کنید. بعضی برای بدست آوردن مطالب خصوصی افراد از آنها و بعضی ها هم که برای کار شخصی و غیراخلاقی به هرگونه که فکر می کنید. در کل Chatroomd نه جای خوبی برای افراد است و نه جای بدی البته ابتذال آن بیشتر از خوبی های آن است.

 

در مواجهه با فضای سایبر یک پرسش بنیادین، اما غالباً از یاد رفته وجود دارد. فضای سایبر کجاست؟ این پرسش به واقع از مهم ترین پرسش های فلسفی روزگار ماست. وقتی به یاری ابزاری اکنون ساده خود در بزرگ راه های اطلاعاتی می یابیم، آیا به میزان حقیقی بودن و نیز به ویژگی های هستی شناختی جهان مجازی می اندیشیم؟ نگته این است که فضای سایبر، محیطی برآمده از کابل های مسی، قطعه های کوچک، آی سی ها و دستگاه نظام مندی از صفر و یک است، اما با این همه هیچ یک از این ها نیست. ما در پل ارتباطی این محیط افسون زده، خود را در جهانی دیگر می یابیم؛ جهانی یکسره متفاوت با آنچه در آن به گونه ای طبیعی زیست می کنیم. این جهان در دل خانه ها و خیابان های ماست. می توان این دنیای پرهیاهوی شلوغ را «جهان موازی» نامید. حقیقت این است که وجود جهان یا جهان های موازی یا جهان هستی، خود، ایده ای فلسفی است دکه می تواند برخی از دشواری ها و پرسمان های فکری، فلسفی و حتی دینی را دتوضیح دهد. هستی های دیگر جایی را اشغال نمی کنند. چنین نیست که جایی، «مکان«ی برای هستی های دیگر وجود داشته باشد. هرچه هست در دل همین «هستی» است. جهان هستی لایه لایه و تودرتوست و در کنار خود جهان هایی دیگر دارد که می توانند یکسرده با آنچه اکنون هست متفاوت باشند. از نظرگاه معرفت شناختی برای ذهن های دیگر، این مکه همه جهان آفریده تخیل «من» نیست، «من» انسانی در مواجهه با «من»های دیگر قرار می دهد. به سخن دیگر، جهان درون انسان را در برابر بی شمار – یا بی نهایت «من»ها و جهان های دیگر می نهد. این سرآغاز حیرت فلسفی است. وجهه فلسفی فضای سایبر این است که حضور در جهان های گونه‌گون را تجربه دپذیر کرده است: اکنون «من» در جهان «دیگران». وقتی لینک هیا ارتباطی ما را به پایگاه‌ها و صفحه های گوناگون می برند، درست به این حس انسانی کاملاً ملموس می ماند که در محیطی از هستی – اما نه از آن گونه که هرروزه با آن رویاروییم – قدم می زنیم. در واقع، از تودرتویی این فضا، همان خلق مدام جهان های متکثر است. عالم اکنون امتداد بی بعد دو بی کران خود را ملموس نشان می دهد.

 


هویت و جهان دوم
جامعه اطلاعاتی عصر جدید با مفهوم «تعلق» بیگانه است. در کمتر از کسر ثانیه به میانه دنیایی نو پرتاب می شویم که خود را در آن درست همانند دیگران می دانیم و به قدر آنها مالک می شماریم. این فضا، سپهر بی مکان است؛ جامعه ای بدون تعین مکانی. در این جامعه بی تعین ما تنها یک کاربریم. همین و هیچ. در این سپهر که همه امنیت آن به ناشناس بودن است، از اسم و نشان فرد چیزی پرسیده نمی شود. این بی نشانی می تواند گونه ای آزادی و احساس رهایی به فرد ببخشد و هم می تواند برای او دشواری هایی به بار آورد. اما آنچه مهم است تکیه ابزار به گونه ای هویت دیجیتال است. در شبکه وب نام انتخابی کاربر و رمز ورود او که باز هم انتخابی است پرسیده می شود، در این فضا شماره ها و اعداد اهمیت دارند و بس. این هویت ارقامی ممکن است آدمی را تبدیل به واحدی ایزوله شده کند و تنهایی درونی او را تشدید نماید. قطع ارتباط فیزیکی و عاطفی با «دیگران»، آدمی را به زاویه های درونی تر «خود» می برد و این سرآغاز یک بحران هویت است. روشن اسیت که گروه هایی چون کودکان و نوجوانان خطرپذیرند.

سپهر و سایبر و فلسفه زندگی روزمره
زندگی هر یک از ما، از صبح گاهان که چشم از خواب می گشاییم تا شامگاهان که دوباره چشم از بیداری می بندیم، سرشار از کنش ها و واکنش های انسانی است. وجوه مختلف زندگی انسان – در همه ابعاد و با هر عمق – در عین تفاوت، یکسره هماندند. نیازهای زندگی ها، معناداری فعالیت هایمان، تکرار رفتارهای همیشگی، آغاز نگرش به مفهومی به نام فلسفه زندگی روزمره شده است. در ظرف جست و جوی انسان مدرن برای معنای زندگی، توجه به این فلسفه – این شاخه از ظهور اندیشه های فلسفی در کاربرد زندگی روزانه – مهم جلوه می کند. گونه های مختلف رفتارهای انسان از زندگی ما تفکیک ناپذیرند. به سبب همین است که انسان ها در همه سطوح معرفتی ناگزیر از چنین رفتارهایی می شوند. نکته مهم نیزب انعطاف پذیری ایده آل سپهر سایبر با این مفهوم است.
در فضای سایبر انواع و اقسام وجوه زندگی انسانی وجود دارد. درست به مثابه خود جهان، در جهان صفر و یک نیز همه گونه رفتارهاید انسانی هست. این سپهر در صدد تعمیق و تکثیر امکانات بیر شمار خود برای سازگار شدن با روزمره است. در این جا چند وجه ویژه این امکانات را برمی شماریم.
1-اصل ارتباط: ایده آل زندگی انسانی و هویت آن «ارتباط» است. در زندگی طبیعی انسانی ارتباط با دیگران هویت را شکل می دهد، به زندگی جهت و حتی معنا می دهد و امکان حضور و تعین به آدمی می بخشد. همین لوازم زبیعی زندگی روزمره در سپهر سایبر نیز تعبیه شده است. ارتباط انسانی در قالب گپ های اینترنتی و حضور در اتاق های گفت و گو، درست به مثابه ارتباطات انسانی عمل می کند. جالب این است که این حضور به شکلی خودخواسته و بی نشان انجام می پذیرد. پژوهش ها نشان می دهند که ارتباط در چنین محیط هایی می تواند به صمیمیت انسان عمیق افزون ببخشد. علی رغم پاره ای از افت ها، ارتباط در جهان مجازی خصلتی کاملاً انسانی دارد و مثل همه ارتباط های دیگر به آدمی معنا می دهد. نکته مهم امکان استفاده از نقاب‌های هویتی دروغین است.
2-اوقات فراغت: در زندگی آدمی لحظه‌هایی هست که به گفته گوستاو فلوبر باید تلف شوند. فارغ از نظام های کاری، لحظه های خلوتی را در پیش روی آدمی پدید می آورد که بخش مهم از زندگی یکایک ما را می سازند. اوقات فراغت جزء ذات زندگی اند و از این رو به همان اندازه باید مهم شمرده شوند. در فضای مجازی امکان تلف کردن این اوقات هست! قدم زدن گمنامانه در کوچه های شهری که نمی شناسیم، تماشای بزرگ‌ترین میدان یکی از پایتخت های جهان، زائرانه به دیدار معبدی بودایی رفتن، نشستن پای صفحه شطرنج و مثلاً با آدمی در پرده بازی کردن و ظرفیت های ذهنی و رفتاری یکدیگر را محک زدن، از زیبایی های هم صحبتی با یک بیگانه لذت بردن، یا گوش سپردن به موسیقی ناشناخته ای از جنوب عالم، همه در این فضا شدنی اند. این صفحه گشوده پیش روی آدم و عالم در هیچ یک از ادوار تاریخ بشری نظیر نداشته و تصور نمی شده است. اکنون در سپهر سایبر فرصتی بی بدیل و یکه برای به سر بردن وقت فراغت وجود دارد.
3-اصل لذت: در زندگی روزمره هر یک از ما دقایق و ساعت هایی هست که می توانیم از انجام کاری لذت ببریم. باغبانی کردن، ساختن چیزی از یک تکه چوب، دوباره خواندن کتابی که در کودکی دوستش داشته ایم، تماشای یک فیلمر هراس بار و خلاصه بسیاری کنش های دیگر، به غایت یک اصل انجام می گیرند: لذت، همانم اوقات فراغت را گذراندن نیز بدون این اصل بی فایده و طاقت فرساست. این البته با مفهوم سرگرم شدن هم می سازد، اما به واقع برتر از آن است. نکته این است که درست به سان خود سپهر، غایت ها و اهداف بسی تو در تو و لایه لایه اند و امتداد و عمق می یابند. در این فضا هم می توان از تماشای عکسی از طبیعت، فیلمی کمدی، کاریکاتوری مضحک، خواندن کتابی به زبان اسپانیایی، مطالعه آداب و رسوم سرخپوست ها و پژوهش در شمار گونه های بومی علفچه ها و درختچه ها در آفریقا، به لذت رسید و در عین انجام دادن کاری – هرچند بسیار جدی – دل و جان به رهایی لذت سپرد.
4-تعلق به گروه: وقتی عضو گروهی – ورزشی، فرهنگی، اقتصادی، هنری – هستیم، خود را به گونه ای دیگر می فهمیم. ما می توانیم از امتیازات گروهی برخوردار شویم و به بخش هایی از زندگی خودمان معنا بدهیم. کسی که اخبار ریز و درشت یک تیم ورزشی را دنبال می کند یا از دوستداران کانن روبل است یا به تاریخ کوهنوردی در اورست علاقه دارد،‌فضای سایبر را محیط متعلق به گروه می یابد. همه نقش های اجتماعی چنین تعلقی در جامعه روزمره، در سپهر مجازی هم هست و چه بسا تنوع و انگیزش بیشتری ایجاد می کند. واقع این است که اکنون می توانیم در گروه هایی جهانی و بی مرز عضو باشیم.
5-وبلاگ: بخش هایی از زندگی ما هستند که همیشه مخصوص می مانند. هر یک از ما در زیست بوم خود حیاط خلوت ویژه ای داریم که آن را تنها از آن «خود» می دانیم. اما با این حال داشتن یک فضای خصوصی کاملا عمومی امری است که در عالم مجازی سایبر ممکن شده است. اکنون و در عرصة گستره ارتباطات، هر یک از ما قادریم پنهان ترین علایق و سلائق و نیز درونی ترین علایق و سلائق و نیز درونی ترین وجوه زندگی فردی خود را به معرض تماشای همگان بگذاریم. وبلاگ بخش پراهمیت زندگی هر کس برای «عرضه» است. تعامل چند جانبه ای که در پدیده وبلاگ هست، این عنصر دنیای مجازی را پیچیده کرده است. از یک سو وبلاگ عنصری متکی بر دنیای مجازی است و نیازمند شناخت، دانش و اهمیت این فضا. از دیگر سو، اساس داشتن یک تاریک‌خانه عمومی، نیاز به «عرضه شدن» و «حرف زدن» است. اگر کسی احساس می کند که به مثابه هویتی انسان حرف هایی دارد که می خواهد و می تواند با «دیگران» بزند یا حتی از درون خود به بیرون بیاورد، می تواند وبلاگی داشته باشد. وبلاگ بسط درون در فضای سایبر است. به هرچه که تعلق خاطر داشته باشیم، از ریز تا درشت، می توانیم علاقه های خود را با دیگران در میان بگذاریم.
وبلاگ، با تکیه بر همین مفهوم، نقش گونه ای عامل تخلیه روانی یا برقراری دیالوگ با دیگران را ایفا می کند و از این رو حتی به پالایش اسرار درون و نیز درک خود فرد از جهان «خود» یاری می رساند. یک نکته هم در این جا هست. در وبلاگ هم می توان مثل همه بسترهای دنیای وب ناشناس بود یا بخشی از وجود خود را با مواجهه همگانی برد. این پدیده درست نوعی آشکارسازی یا تعیین خودخواسته است. در وبلاگ ما می توانیم با فنومن دیگری مواجه شویم نه با اگزیستانس او. این است که حتی همین هم می تواند فضایی مجاز اندر مجاز تولید کند. با این حال، آنان که خود را درست وا می نمایند، خصوصی ترین اسرار و کشش های درونی خود را از تاریکخانه بیرون می آورند و «بر آفتاب می اندازند». در داشتن چنین گوشه دنجی که هیچ نگاهی آن را نمی پاید می توان همه کار کرد و همه کس بود؛ از جمله می توان «خود» بود. وبلاگ هم می تواند بخشی از کنش های زندگی روزمره ما باشد و هم می تواند به نوعی بستر آموزش یا عرضه اطلاعات بدل شود. ابعاد روان شناختی و جامعه شناختی پدیده وبلاگ، که از قضا در بیان جامعه کاربران ایران محبوبیت و رواج بسیار دارد، نیازمند تأملات بیشتر است.

 


آسیب شناسی
به همه آنچه می توان در باره جامعه اطلاعاتی و به ویژه کار ویژه‌های فضای سایبر گفت، یک نکته از چشم ناظران پنهان نمانده است. امروزه رویکرد انتقادی به همه جوانب زندگی و همه وجوه حیات بشری، محصول همین جهش اطلاعاتی است. در دنیای مجازی نیز سخن از آسیب شناسی این سپهر می رود. هر کنش بشری محتاج بازبینی و بازسنجی و تعامل انتقادی است. از این رو، برای بازپیرایی دشواری های پدید آمده یا محتمل از فضای سایبر باید نخست آنها را شناخت و سپس به راه برون شد از آنها اندیشید. سپهر سایبر آسیب هایی نیز به بار می رود. در سطح رولان شناختی، کار با ابرازی چنین ممکن است درجعه ارتباطات انسانی را به سرحد تعامل با ابزار تنزل دعهد. نوعی گسست روانی به سبب حضور در جهان کاملا متفاوت در کاربران محتمل است. جهان دیجیتال کارکردهایی سراسر جدا از جهان رئال دارد و این است که دست کم افراط و غرقه شدن در آن زندگی واقعی فرد را دچار مشکل می کند. این پرسش روان شناختی است که آیا آدمیان با پناه بردن به حوزه سیبرنتیک تنهاتر و ایزوله تر نمی شوند. روی دادن این دشواری ها الزامی نیست، اما آن اندازه جدی است که باید به آنها اندیشید.
تنهایی، خلأ و ماشینی شدن روابط انسانی، از آسی های روذان شناختی این جهان است. اگر ارتباط در این سطح باقی بماند، ادمی را فلج و ناتوان می کند. ارتباط کابوس گوئی که کاربر با جهان مجازی می یابد می تواند اختلالات روانی و شخصیتی عمده ای را در او ایجاد کند، آن گاه است که کابوس بر زندگی فرد سایه می افکند. برخی از اسیب های فضای مجازی از ذات تکنیک شمرده شده اند. سیطره تکنیک بر اسنان و افزایش سلطه بر او درد عالم مدرن دانسته شده و این در جهان مجازی پیچیده تر و عمیق تر است. فیلسوفانی که در نقد دنیای مدرن سخن گفته اند این نکته را هشدار داده اند از دیگر سو، با تمرکز قدرت اداره و انباشت اطلاعات در یک یا چند قطب سیاسی – اقتصادی، همواره بیم ان یم رود که این فضا دستاویز و ابزار بسط اقتدار تمامیت خواه کسانی واقع شود و همین موجب آن باشد که نقشه جهان اینده بر اساس محاسبات اطلاعاتی تغییر کند. آسیب شناسی فضای مجازی در حوزه هیا گوناگونی چون ساحت های روانی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و در عمق انسان شناسی از مباحث پراهمیت دانش ارتباطات، به ویژه برای کشورهای پیرو، به شمار می آید. شناخت دقیق این دانش بدون درک انگاره هیا آسیب شناختی آن ممکن نخواهد بود.

پنجره ای به افق رسانه
امروزه اینترنت عرصه نوینی در فضای رسانه گشوده است. عرصه‌ای که افزون بر امکانات رسانه در معنای سنتی، توانایی های متفاوتی را نیز فراهم ساخته است و توانسته است حضور خود را بر ساحت های مختلف حیات بگسترد و با پیش کشیدن فضایی مجازی در کنار دنیایی واقعی، اقتضائات جدیدی در زمینه های زیستی و فرهنگی پدید اورد – و اگرنه که دنیایی مستقل در عرض رئال، حداقل به عنوان بخشی از آن که الزامات دنیای دیجیتال را پیچیده تر ساخته است، باشد – اما در وجه رسانه ای که نمود بسط یافتگی و توانایی آن است، رسانه ای است که از یک سو آسان و هموار فرا می آید، بسیار سریع و کم هزینه است، تخصص ویژه ای نمی طلب، بی فاصلة مکان و جغرافیاست، و از سوی دیگر که فرم مألوف رسانه را دگرگون ساخته، مشارکت اختیارمند مخاطب و عبور از خطی بودن فرم رسانه در فرایند پیام است. تا پیش از این و حتی اکنون، در رسانه ها، اعم از شنیداری و دیداری، مخاطب در مقابل متکلم قرار داشته و تنها کنش پذیر بوده است، اما در رسانه‌ای مانند اینترنت، مخاطب خود در تولید ئو ساختار مفهوم پیام مشارکت دارد. دیگر پیام از انحصار گذپته و آن زمان در آمده و تنها اراده ای خاص در شکل دهی به آن مختار اول و آخر نیست.
از همین جا می توان به سویة معرفتی این پدیده راه برد. این مشارکت متکثر در جهانی مجازی، هویت هایی تازه شکل می دهد. که در عین فردیت یافتگی، مشارکت گراست، چرا که این فردیت در فرآیندی آگاهانه و جمعی به دست آمده است. اکنون وبلاگ خانة این میهمان است. خانه ای که پنجره ای به افق رسانه می گشاید. پنجره ای مشوف به باغ هویت دارد و از حیاط خلوت فردیت بی هیچ دالانی یکسره به پذیرایی ارتباط زده جمع وارد می شود.
اکنون بلاگرها که همانند خصلت این پدیده جوان، غالباً جوانند در خلوت خویش می نشینند و مونیتور را چون دفتر خاطرات می گشایند و از تجربیات خود بی هیچ مرزی و قلاعده و هنجاری می گویند، امروز بلاگرها در دفتر خاطرات خود و با توجه به دلبستگی های خود طیف گسترده ای از پیام ها را ایجاد کرده اند که همه در آن سهیم بوده اند، از سیاست گرفته تا پزشکی و باغبانی و شعر و حکمت و ورزش و اقتصاد و همه و همه. طیفی که با توسعه امکانات وب، و با توسعه فردیت جمع گرایی بلاگرها، هر روز توسعه می یابد. این توسعه باعث شده است که در این میان و در کنار صداهای خوش، آوازهای گوش خراش بسیار برآید. فردیت این فضا و قاعده گریزی آن باعث شده است تا بعضاً بلوک بندی های متفاوتی پدید اید، حلقه ها و گروه های بسیاری ایجاد شود، قاعدة زبانی ویژه ای پیشنهاد شود، آداب و تربیتی مطالبه گردد، قهر و شدت مدیری روا دانسته شود، اما با این همه وبلاگ ها می افزاید و حتی تجربه های شیرین و خوشی بر جای می گذارد. مانند اعتراض گسترده وبلاگ نویسان به تغییر نام خلیج فارس،‌که در نهایت باعث شد تا مؤسسه مزبور نام این خلیج را تنها خلیج فارس بداند و یا وبلاگ های ضد جنگ که در پس تهدید ایران از سوی آمریکا طراحی شدند و هر روز به زبان های مختلف علیه جنگ می نویسند و از صلح می گویند این ها همه همگرایی های کنش مندی را در میان وبلاگ نویسان ایجاد کرده است. وبلاگ نویسانی که هر کدام در سویی از این جهان به سر می برند و همه جهان را در صفحه مانیتور در دسترس گذارده اند.
اکنون سیاسی شدن فضای وب یکی از مخاطراتی است که این فرصت دلچسب را در آستانه دریغی بزرگ قرار داده است. وبلاگ نمی تواند سیاسی نباشد، چرا که نمی تواند آزاد نباشد، اما اگر این سیاسی گری، عرصه غرض ورزی هایی شود که تنها به دلیل که در فضای رسمی مجال حضور نمی یابند و به وبلاگ رانده شده اند، و جز ابرازب عقده هایی چند، نه اندیشه ای، نه تجربه ای و نه نکتة نغزی بیان نمی دارند، طبیعت فرم این رسانه را به مخاطره انداخته اند. ساختار این رسانه، مشارکت جمعی است. اگر این رسانه دچار فرم متگکم – مخاطب خطی شود که در اکثر وبلاگ های سیاسی چنین است، فارغ از اینکه محتوای پیام با قوانین رسمی نظام در تضاد است یا خیر، ضعف رسانه های سنتی را یک سو نگرند با توجه به سرعت این رسانه، به مرتب بیشتر خواهد داشت. جدا از اینکه امکانات وسیع این رسانه برای ما در حد نوشتاری تقلیل خواهد بود.
وبلاگ برای ما فرصتی است؛د فرصتی تا هویتی ایرانی و شیعی ما از این رهگذر در مشارکتی جمعی به هویتی کنش‌گر توسعه یابد. هویتی که مثل فضای وب پویاست، منفرد است، جمع گراست، از واقعیت ریشه می گیرد و با مجاز می آمیزد؛ هویتی که گوهر ناب ایرانی را آینه داری می کند.

 


آنارشی و اینترنت
کلمة آنارشی (yhcrana) به دو طریق معنا می شود، یک معنای مثبت و یک معنای منفی. آنارشی در کاربرد مثبت آن، شیوه ای که آنارشیست‌های چون پرودون و کروپتکین آن را به کر می بردند، به معنای فقدان دولت و به این دلیل به معنای آزادی از قدرت قهری دولت است. کاربرد منفی و رایج تر آنارشی نیز بیانگر فقدان دولت است، اما دقیقاً به همین دلیل، به صورت شرایطی از بی قانونی و آشوب تصور می شود. به طور خلاصه آنارشی – جامعه بدون دولت – را می توان به صورت یک آرمان یا یک خطر تلقی کرد.
در واقع استدلال ها به نفع آنارشی به عنوان یک آرمان هرگز در نظریه سیاسی جدی گرفته نشده است، چرا که عموماً تصور می شود که این ارمان به طور بدیهی غیرواقع گرایانه است. با این وجود است که می توان این سخن را به نفع آن بیان کرد: قدرتمندترین ابزار مصیبت انسانی، چه در دوران گذشته و چه در دوران گذشته و چه در دوران مدرن، دولت بوده است. هیچ جماعت جنایتکاری تا به حال حتی به وجود آوردن آن درجه ای از وحشت و رنج نزدیک نشده است که به میانجیگری دولت های تحت تسطل استالین، هیتلر، مائو یا پل پوت امکان پذیر شد. آیا حقیقت دارد که جوامع بدون دولت بدتر از این جوامع هستند؟
مختلفان اناری، آنهایی که این کلمه را به معنای منف بر می برند، ممکن است پاسخ دهند که ما نباید در مورد موهبت های دولت بر مبنای بدترین نمونه های آن قضاوت کنیم. آنها همچنین ممکن است بپذیرند که دولت واقعاً نامطلوب است، اما مجادله کنند که دولت شری ضروری است، به همان طریقی که برای مثال یک عمل جراحی گسترده شری ضروری است. این طرح استدلال آشنا به طرزی عالی می توان در افکار «تامس هابز» یافت. ایده این است که دولت، که به صورت قدرت انحصاری اجبار مشروع تعریف می شود، ضروری است تا از جنگ همه علیه همه جلوگیری کند، عدالت را به اجرا درآورد و از بی گناهان و آسیب پذیران محافظت به عمل آورد.
آنارشیست های مثبت به نوبه خود ممکن است پاسخ دهند که این مدعا نوعی مصادره به مطلوب کردن است. حقیقت این است که دستگاه دولت، مقصود نظری اش هرچه که باشد، ممکن است برای دست یازیدن به ظلم و بهره کشی از بی گناهان و آسیب پذیران مورد استفاده قرار گیرد. هنگامی که چنین وصفی رخ می دهد، انحصار کارآمد دولت بر قوه قهریه شرایط را بدتر می کند. آن گاه پرسش آنارشیست ها این است که آیا به وجود آوردن و حفظ کردن بنیادین اجتماعی با امکان انحراف یافتنی این همه ویرانگر عاقلانه است.
مقصود من حل و فصل کردن منازعه میان آنارشیست ها و مداعان دولت نیست من حل و فصل کردن منازعه میان آنارشیست ها و مدافعان دولت نیست بلکه می خواهم نشان دهم که تصور آنارشی را می توان به دو طریق متفاوت مورد ملاحظه قرار داد، و این افرادی که برداشتی مثبت از آن دارند بنیادهایی فکری برای دیدگاهشان دارند. این ملاحظه اگر قرار باشد که بات سؤالی متفاوت موجه شویم یعنی این که آیا ظهور اینترنت گامی در جهت آنارشی نیست، ضرورت دارد؛ زیرا اگر چنین باشد، ما پیش از این آنارشی استقبال کنیم یا از آن بهراسیم، باید سؤال کنیم که کدام معنای آنارشی مورد نظر است.
اینترنت دو خصلت بارز دارد، بین المللی گرایی (انترناسیونالیسم) اش و عوام گرایی (پوپولیسم)اش. بین الملل گرایی اینترنتی صرفاً مربوط به این حقیقت نیست که باعث ارتباط یافتن مردمانی از ملل مختلف می شود، چرا که بسیاری از ابزارها و فعالیت های انسانی چنین کاری را انجام می دهند. نکته در این جاست که جست و جو در اینترنت کاملاً نسبت به مرزهای ملی بی اعتنا است. مردمانی که در غیر اینترنت غریبه می بودند، که توسط علائق مشترکی پیوند می یابند که هیچ ربطی به ملیت ندارد. اینترنت از این جهت در تضادی شدید با آنچه فیلسوفان «جامعه مدنی» می گویند قرار می گیرند. یعنی جامعه ای که خصوصیت آن پیوند دادن افراد غریبه یا وحدت بخشیدن به آنها درون یک یک حکم یا حوزة سیاسی است.
به همین دلیل اینترنت جدا از دلایل دیگر دارای پتانسیل است که از لحاظ سیاسی ضدحکومت و برانداز باشد. اما شکل این براندازی بسیار عمیق است و این وضع صرفاً به خاطر این نیست که جاسوسان یا افرادی مانند آنها اکتنون شکلی تقریباً غیرقابل کشف شدن از ارتباط با رهبران سیاسی شان را در اختیار دارند. امری که حقیقی و مهم است یا این که تروریست ها مخی توانند در امنیتی نسبی اطلاعات را مبادله کنند، بلکه این وضع به دلیل آن است که همة تعامل ها برروی شبکه اینترنت می توانند بدون توجه به مرزهای ملی صورت گیرد. از آن جایی که جهان روابط بین الملل تاکنون عمدتاً به صورت روابط بین دولت ها بوده است. و وضع جدید به معنای آن است که اکنون فضایی در حال رشد از تماس و همکاری وجود دارد که دولت ها، حتی در هماهنگی با یکدیگر، کنترل ناچیزی بر آن دارند. از آن جایی سلطه (ytirohtuA) دولت، گرچه با قدرت (rewop) آن یکسان نیست، به طور غیرمستقیم بر ان قدرت تکیه دارند، این پتانسیل اینترنت در کاهش دادن قدرت دولت ها با به وجود آوردن معنایی از فعالیتی بی اعتنا به ان همزمان پناسیلی برای کاهش دادن سلطة دولت است. به همین دلیل است که یک آنارشیست ممکن است از اینترنت استقبال کند.
دومین خصلت اینترنت عوام گرایی یا پوپولیسم آن است. بار دیگر باید از نظر داشته باشیم که این عوام گرایی نه در مرتبه ای سطحی که بلکه در مرتبه ای عمقی قرار دارد. در شرایط حاضر صلاحیت های خاصی برای جست و جو کردن چیزها برروی شبکه و مهم تر از آن مشارکت کردن در آن لازم نیست و هیچ سیستم واقعی سانسوری که مشارکت ها را در غیاب چنین صلاحیت هایی مانع شود وجود ندارد. تنها نوع سانسوری برای مثال توسط دولت سنگاپور و شرکت هایی که دسترسی افراد را به اینترنت ممکن می کنند، ]برای جلوگییر از دسترسی با سایت های غیراخلاقی[ پیشنهاد شده است مقصودی کاملاً متفاوت دارد. به علاوه با در دسترس بوده گسترده کامپیوترها در مدارس و کالج ها و تأسیس کافه های اینترنتی، هزینه استفاده و وارد شدن به اینترنت آن قدر ناچیز شده است که از آنها هم کار چندانی برای مقابله کردن با عوامگرایی سیستم به صورت یک کل برنمی آید.
این خصلت عوام گرایانه اینترنت بیشترین شادی آنارشیست ها را باعث می شود، چرا که به نظر می رسد امکان اجتماعی بین المللی نوینی را عرضه می کند که در آن معمولی ترین افراد می تواذند دسترس نامحدودی به جهان اطلاعات داشته باشد و کم اهمیت ترین افراد مستقیماً در شکل دهی به جهان دخالت کنند. افراد برروی اینترنت بر مبنای علائق و انتخاب های فردی خودشان عمل می کنند و هم پیمان می شوند و انجام دادن چنین کارهایی توسط مرزهای ملی یا قدرت های مسلط بازرسی نمی شوند. تحقیق آنارشی مثبت هنگامی کامل می شود که ما به این تابلو، تصویر دولت های ناکامی را بیافزاییم که علی رغم قدرت های قاهرشان عاجزانه به این وضعیت می نگرند.
گرچه این تحلیل و سناریویی که مجسم می کند، کاملاً تخیلی و بی اساس نیست، اما بر مبنای مفروضاتی است که نیاز به بررسی دارند. این امر تنها هنگامی حقیقت دارد که دسترسی نامحدود به دانش بر سازندة قدرت یافتن عمومی باشد و بر همین قیاس در صورتی که ناتوانی در محدود کردن آن به عنوان تقلیل یافتن قدرت دولت شمرده شود. دومین فرض این است که توانایی در مشارکت کردن در جهان اینترنت نیز به وجود آورندة قدرت یا به عبارت دیگر تأثیری بر پیامدها در جهان ]واقعی[ باشد.
یک نتیجه گیری مقدماتی باید این باشد. این اندیشه که اینترنت ویژگی های مثبتی برای آنهایی دارد که آنارشی را به عنوان یک آرمان تلقی می کنند، بی وجه نیست. اما تنها هنگامی کاملاً اثبات می شود که بررسی برخی از مفووضات تعیین کننده را تأیید کند.
برای ذهنی که آنارشی را به عنوان شرایطی که باید از آن ترسید تلقی می کند، همان ویگی های اینترنت که آنارشیست ها تحسین می کنند ممکن است نقض های آن دانسته شود. اینترنت زمینة کاملاً برانگیزاننده ای برای توطئه های جنایتکارانة در اختیار پست ترین مخرج مشترک انگیزش های انسانی است. البته چنین دیدگاهی دقیقاً همان مفروضات را می پذیرد، و بنابراین در معرض همان تردیدها قرار می گیرد. کمترین چیزی که در این مورد می توانیم بگوییم این است که موضع بدبینانه نه ضعیف و نه قوی تر از آن موضع خوش بینانه است.
اما یک مسیر فکری دیگری وجود دارد که ارزش کارش را دارد. این نظریه بر این ایده استوار است که اینترنت بیشتر از آنارشی سیاسی، آنارشی اخلاقی را ترویج می کند و این که آنارشی اخلاقی ذاتا ویرانگر است. برای بررسی این موضوع لازم است که نگاهی دقیق تر به ایده تربیت اخلاقی بیاندازیم. در اینجا من تنها می توانیم طرح مختصری از مسیری فکری ارائه دهیم که برخی از تأکیدات نسبتاً جریی آن بر روانش شناسی اخلاقی تکیه دارد.
من از کلمه «ترجیحات» (secnereferp) به عنوان اصطلاحی ژنریک برای آن انگیزش های انسانی استفاده خواهم کرد که نوعی عنصر سنجشی مثبت دارد – مثل اشتیاق، علاقه، کنجکاوی و غیره در مقابل آنهایی که سبعانه ترند – مثل ترس، خشم، آشفتگی و غیره. «ترجیحات» به این معنا دست کم تا حد طبیعی هستند؛ به این معنا که پیش از این که اجتماعی شدن صورت پذیرد، حتی شاید پیش از آن که اجتماعی شده آغاز شود، برخی از چنین ترجیحاتی در انسان و.جود دارند و به توضیح دادن رفتار کمک می کنند. فرایند اجتماعی شدن ممکن است به مثابه تزکیه شدن این ترجیحات از طریق فرآیند پذیرش تأثیرات خارجی برساخته می شود.
بنابراین برای مثال، به این معنا ترجیح دادن، بیان کردن خود طبیعی محسوب می شود؛‌ بدون چنین ترجیحی انسان ها زبان نمی آموزند. اما این ترجیح، فی نفسه، به معنای واقعی کلمه متنافر (tnerehocni) است؛ تنها با بدست اوردن زیان توارثی و ابداع نشده است که این ترجیح را می توان به درستی درک کرد. ]از طرف دیگر[ کسب کردن چنین زبانی پذیرفته شدن این ترجیح طبیعی داشتن به خودبیانگری، توسط قواعد، جامعه سخنگویان زبان است.
به نظر من چیزی شبیه مثال بالا را باید در مورد اخلاقیات هم بیان کرد. تکانه های طبیعی که در کانون اخلاقیات قرار دارند و به عبارتی اساسی فعال برای خودآگاهی اخلاقی را تشکیل می دهند، هرچه که باشند، تعریف خود را هنگام بدست می آورند که در معرض فرآیند پالایش دهندة مجموعه ای به ارث رسیده و غیرابداع شده از ارزش ها و اداب قرار گیرند. به نظر من اشتباه است که فکر کنیم امور به علت آن که تمایل به آنها وجود دارد دارای ارزش می شوند؛ برعکس امیال ما هنگامی شکل می گیرند که آنها را با آنچه آموزیم از طریق تجربه جمعی به ارث رسیده در مورد آنچه ارزش تمایل داشتن را دارد، یعنی چیزی که ارزشمند (elbaulav) است، متناسب می کنیم. بنابراین برای مثال، به عقیدة من علاقه به موسیقی، یک ترجیح طبیعی است، اما در عین حال علاقه ای است که بلوغ خود را از طریق یافتن با یادگیری در بارة اشکال و ترکیب بندی های موسیقیایی بدست می آورد که تجربة جمعی نشان می دهد که اهدافی کافی برای تحقق یافتن آن ترجیح هستند.
بر این سؤال تربیت اخلاقی در سال های اول زندگی آشکارتر است، اما به طوری بی پایان ادامه می یابد و در همه مرحله شکل آن مشابه است. در معرض قرار داده و تعویل کردن ترجیحات طبیعی با تأثیرات اجتماعی کردن. این روند پیامد بجای هماهنگ شدن ترجیحات انسان های در غیر این صورت جدا از هم را به وجود می آورد، و بنابراین به وجود آوردن جامعة متدمن را ممکن می کند. به طور خلاصه تربیت اخلاقی یک روند اجتماعی شدن است، و به همین علت که به نظر من معمولاً منحرفان جدی اجتماعی، مثلاً قاتلان زنجیره ای، به شکلی ریشه ای توسط سابقه روانش ناختی شان از خود بیگانه شده اند. امر بارز در مورد اینترنت این است که شکل گیری آنچه را که «هم آمیزی مطلق علائق» می نامم ممکن و حتی تشویق خواهد کرد.
منظور من از این اصطلاح این است که توانایی پرسه زدن صرف در شبکة ساختار نیافته ای از ترجیحات است که به مجال همسانی (ecneurgnoc) صرف را فراهم می آورد و نه هماهنگی (noitanidroc). پرسه زنندگان اینترنت این فرصت را دارند که در جست و جوی روحیه های مشابه باشند و آن نوع تأثیرات اصلاح و تزکیه کننده را که در فرایندهای طبیعی یادگیری عمل می کنند نادیده بگیرند. این وضعیت بارزتر از همه شاید در مسائلی مانند شبکه های پورنوگرافی کودکان خود را نشان می دهد که در آن جلوی ترجیحات شریرانه گرفته نمی شود، چرا که آن چیزهایی که مانع این نوع ترجیحات می شوند را جست و جو کننده در اینترنت می تواند نادیده بگیرد و سپس تمایل این فرد پرسه زن اینترنتی با دریافت کردن پاسخ های تأکیدکننده از جانب افراد دارای ترجی مشابه، تقویت می شود.
پیامد منطقی چنین وضعیتی فروپاشی اخلاقی است و نه یگانگی اخلاقی. این فروپاشی به معنای بد کلمه آنارشیستی است، چرا که وسیله برای انتشار یافتن و به هم پیوستن ترجیحات خودساخته ای از هر نوع است، یقیناً چنین وضعیتی هرگز نمی تواند کامل شود، چرا که میزانی پایه ای از ارتباط همیشه مورد نیاز است، ارتباط برقرار کردن به نوعی زبان نیاز دارد و این امر به نوبه خود به تسلیم کردن تعرجیحات شخصی به تأثیرات اجتماعی کننده – به طریقی که بین از این توصیف شد – نیاز دارد. علاوه بر این خود پیوند یافتن ترجیبحات خودساخته به فعالیتی همگام نیاز به میزانی از نظم و انضباط اجتماعی را نیازمند است. اما آنچه که این روش نوین برقرارشدن تماس بین انسان ها امکان پذیر می کند، انتشار یافتن گسترده تر تمایلات آزاد شده، بدون تأثیرات فرهیخته کننده ای است که به طور طبیعی بر آنها لگام می زند و آنها را محدود می کند.
مقصود از این شیوة اندیشیدن راه انداختن جار و جنجال نیست. تنها مقصود این است که یادآوری شود که اینترنت در واقع ابزاری با امکانات جدید است که باید به درک عمیقی از آن رسید. منظور من از ترسیم کردن این خط فکری که نتیجه گیری معینی را به دست می دهد، به راه انداختن بحث در این مورد است و نه این که مانع سایر نتیجه گیری ها شوم. این امر هیچ استلزام صریحی از مورد آنچه می توان در مورد ورود آنها انجام داد به همراه نمی آورد، اگر اصلا بشود کاری انجام داد.

 


وبلاگ، چاقوی دولبه
وبلاگ مضراتش بیشتر است یا منعفت هایش؟ این سوالی است که شاید هر کس به فراخور عقیده اش به این سوال جواب بدهد. گرچه عده ای معتقدند ضرب المثل «چاقو دولبه دارد» در مورد وبلاگئ هم صادق است. بنابراین وبلاگ، خوبی ها و بدی ها را یک جا با هم دارد. قرار است در این نوشتار نیمه خالی را ببینیم و آسیب هایش را برجسته کنیم. آسیب هایی که همیشه با وبلاگ نویسان همراهند و فکی جدانشدنی از وبلاگ را تشکیل داده اند. گرچه این آسیب ها در این مختصر نمی گنجند و احتیاج به بررسی جامعه شناسانه و تحلیلی ادیبانه دارند.
نثر افسارگسیخته
از روزهایی که وبلاگ در جامعه ایرانی همه گیر شد سه سال می گذرد. از آن هنگام تاکنون نثر وبلاگ نثری از هم گسیخته و بی قاعده بوده است. نثر هر وبلاگ آینه تمام نمای افکار و سواد ادبیاتی نویسنده وبلاگ است. گاه وبلاگ نویس از لحن عامیانه برای نوشتن استفاده می کند، گاه لحنی سخت پیچیده را با لحنی عامیانه در هم می آمیزد. گرچه نمی توان کسی را به درست نویسی و رعایت قواعد نوشتاری مجبور کرد اما پس از مدتی یعنی در آبن ماه 1382 اعتراض هایی از وبلاگستان برخاست و بحث های دامنه داری را به میان کشید. خوابگرد با مطرح کردن بحث «ابتذال در بلاگستان» گروهی از وبلاگنویسانی را به چالش کشید که معتقد بود نثر افسارگسیخته یکی از ویژگی های ذاتی وبلاگ است و وبلاگ یا جای فرهیخته نیست. گرچه این بحث ها را پایانی ندارد، اما حداقل فایده این بحث ها مطرح شدن موضوع ادبیات وبلاگی بود.
شهرت طلبی
وبلاگ رابطه مستقیمی با کسب شهرت و اعتبار دارد. هنگامی که یک وبلاگ جدید متولد می شود، نویسنده آن خود را در میان دریایی از وبلاگ ها می بیند که برای دیده شدن جزیره خود، دست و پا می زنند و حتی حاضرند گاهی اوقات کپی رایت را زیر پا بگذارند و با کپی کردن مطالب دیگران مشهور شوند. به قول لشک کولاکوفسکی متکلم و متفکر لهستانی: مشهور بودن حال به هر علتی که باشد به معنی ابراز وجود و تایید خویشتن است و نیاز به تایید خویش امری طبیعی است هرچند که در حوزه تمدن ما به نحوی بیمارگونه وجود دارد. بعضی از وبلاک نویسان به هر نحوی می خواهند نوشته خود را در معرض دید عده بیشتری از کاربران قرار دهند. گاه تلاش های آنان همانند شرکت های سازنده اسپم (هرزنامه) است. گویی همه باید باخبر شوند که او وبلاگش را به روز کرده است حتی اگر نخواهند آن وبلاگ را بخوانند برایشان ایمیلی خبر از به روز کردن وبلاگ می دهد.

 


آنچه اینترنت نمی تواند انجام دهد
هیوبرت دریفوس فیلسوف آمریکایی و استاد دانشگاه برکلی در زمینه‌های متفاوتی طبع آزمایی کرده است. ازجمله او یکی از منتقدان تأثیرگذار پروژة هوش مصنوعی بوده است، که محور کتاب مشهور او «آن چه که کامپیوترها نمی توانند انجام دهند» (2791) بود. کتابی که او بعدها دنباله ای هم بر آن نوشت تحت عنوان «آنچه کامپیوترها هنوز هم نمی توانند انجام دهند». او در این کتاب ها و در کتاب ها و مقالات دیگرش از دیدگاهی پدیدارشناسانه بر تفاوت بنیادی میان انسان های متجسد و دارای کالبد و ماشین های نامتجسد تأکید کرده است. محور اصلی نقد او اولین مقالات و کتاب هایش در ابتدای دهة 0791 بر پروژة هوش مصنوعی که در آن زمان در جریان بود، متمرکز بود، این پروژه که بعدها آن را «هوش مصنوعی خوب سبک قدیم» (GOFIA) نامیدند، در واقع آن سنت افلاطونی و دکارتی را دنبال می کرد که توانایی فکری انتزاعی را مهم ترین جنبة هوش انسانی به حساب می آورد. بر اساس همین عقیده بود که پژوهش گران GOFIA برای اجرای پروژه هوش مصنوعی شان کامپیوترها را با معرف های سمبولیک قواعد و فاکت ها برنامه ریزی کردند به این امید که این امر نهایتاً به کامپیوترها توانایی کنش هوشمندانه اعطا کند.
امروزه پس از چند دهة تلاش درستی انتقاد دریفوس از این پرلوژه آشکار شده و برنامة تحقیقاتی GOFIA تقریباً رو به زوال می رود و پژوهش گران اصلیذ هوش مصنوعی به سوی الگوهایی از ذهن با پیچیدگر بیشتر رو آورده اند. دریفوس در نقدش بر برنامه پژوهشی GOFIA از این استدلال نیچه تبعیت می کند که توانایی های عاطفی و شهودی وجود متجسدها در جهان ربای کنش هوشمندانه نقشی بنیادی دارند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   84 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله Chat

دانلود مقاله باد

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله باد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


نمادگرایی باد چندین وجه دارد، به دلیل انقلاب درونی اش، نماد بی ثباتی، ناپایداری و بی استحکامی است. باد نیرویی اولیه است که متعلق به تیتانها است، و خشونت و کوری آنان از همین جا است.

 

از سویی دیگر، باد مترادف با نفخه است و در نتیجه مترادف است با روح و جوهر روحی از مبدأیی الهی. از اینجا است که زبور، همچون قرآن، باد را پیک الهی و همسنگ فرشتگان می داند. حتی باد اسم خود را به جبرئیل، روح المین (روح القدس)، می دهد. روح خداوند بر آبهای اولیه می چرخد، و برای حواریون لهیب آتش روح القدس را می آورد. در نمادگرایی هندو، باد، دایو، همان نفخه ی کیهانی و کلمه الله است، او شهنشاه اقلیم کوچک واسط میان زمین و آسمان، یا فلکی است که طبق اصطلاح شناسی چینی با نفخه یا /// پر شده است. وایو رسوخ می کند، در هم می شکند و تزکیه می کند. وایو مرتبط با جهات آن فلک است، و از سوی دیگر، به طور کلی بادها را نشان می دهد. یعنی دربرگیرنده ی چهار باد یونان و روم باستان، بادهای قرون وسطایی، برج باد آتن که هشت صورت داشت، و گلهای سرخ باد هشت نقطه و دوازده نقطه و سی و شش نقطه.

 

از سویی، بنا بر نگرشهای گوناگون، چهار باد یونان و روم در ارتباط با چهار فصل. چهار عنصر و چهار مزاج بود، و هشت باد چین در ارتباط با هشت سه خطی.

 

در چین، باد ابزار تفأل بر مایعات بود، و با بررسی خطوط ناشی از عبور جریان هوا از سطحی از آب یا فلز مذاب، آینده پیشگویی می شد. طبق داستان آفرینش در شریعت مانو، باد از روح متولد شد و نور را خلق کرد: روح هیجان زده از میل به خلقت … فضا را خلق می کند، از تکامل اثیر، باد به دنیا می آید … سرشار از تمامی عطرها، خالص، نیرومند، با خاصیت بساویدن.

 

اما از سوی دیگر، از تغییر باد نور اشراق دهنده به دنیا می آید که می درخشد و تاریکی را بیرون می راند، و به قالب می تواند درآید.

 

در سنت اوستایی در ایران باستان، باد نقش پشتیبان جهان، و تنظیم کننده ی توازن جهانی و اخلاقی را بر عهده دارد. بنا بر قانون «خلقت مدام»: اولین مخلوق از مخلوقات، قطره یی آب بود، سپس اورمزد آتش مشتعل را بیافرید، و به آن درخششی عطا کرد که نور بی پایان به وجود آمد، که صورت آن چون صورت مطلوب بود. سپس باد را به صورت مردی پانزده ساله خلقت کرد، و آب را و گیاهان را و احشام را و انسان تمام و تمامی اشیاء را ایجاد کرد.

 

بنا بر سنت اسلامی باد موکل آبها است؛ خلقت آن از هوا و ابر بود و بی شمار بال داشت، و مأموریتش نگاهبانی بود. سپس خداوند باد را خلق کرد و به آن بی شمار بال عطا کرد و به او امر کرد تا آبها را حمل کند؛ و باد آبها را حمل کرد … و پایه های عرش بر روی آب بود و آب بر روی باد.

 

ابن عباس نیز به این مسئله می پردازد:

 

آب بر چه چیز می آرامد؟ بر پشت باد؛ و هنگامی که خداوند می خواست مخلوقات را خلق کند، به باد قدرت استیلای بر آب را داد، آب به صورت موج، ورم کرد و بعد، چون کف برجهید، و بر فراز کف، بخارها را فرستاد، که این بخارها بر فراز آب برایستاد و خداوند آن را سماء نام کرد به معنی برخاسته.

 

در سنت توراتی، بادها نفخه ی خداوند اند؛ نفخه ی خدا هرج و مرج اولیه را نظم داد؛ باد اولین انسان را جان داد. نسیم در درخت داغداغان نزدیکیخداوند را بشارت داد. بادها ابزار قدرت الهی نیز هستند. آنها زنده می کنند، کیفر می دهند، و تعلیم می دهند؛ بادها علامت اند چون ملایک پیامها را می رسانند. بادها جلوه ی موهبتی الهی هستند و هنگامی که بخواهند عواطف خود را، و شیرینی لطیف خود را با خشمی طوفانی منتقل می کنند.

 

در میان یونانیان بادها خدایان آشفته و سراسیمه یی هستند که در عمق غارهای جزایر آیولوسی (ائولی) منزل دارند. به جز شاهشان، آیولوس، بادهای شمال (آخیلون، بورئاس) از بادهای جنوب (آوستر)، از صبح و باد شرق (آئوروس) و از شب و باد غرب (زفوروس) تمیز داده می شوند، هر یک از آنها شمایلی خاص دارد، که مرتبط با صفاتی است که به آنها نسبت داده شده است.

 

بادهای دروئیدی، وجهی از قدرت دروئیدها بر روی عناصر است. و باد مانند یک ابزار جادویی، از نزدیک با نفخه خویشی دارد. هنگام ورود پسر میل، یعنی گائلس به ایرلند، دروئیدهای ساکنان قبلی ایرلند، توآتا ده دانان، با کشتیهایشان به کمک باد شدید دروئیدی از ساحل دور شدند. آنها باد را به عنوان آنچه بر بالای بادبانها نمی دمد، قدر می نهند.

 

اما ساختن خدایی از یکی از بروزات خداوند، بر افراط رفتن است. ژان سرویه، به شدت با یک چنین اغتشاش سهل انگارانه یی مخالف است؛ او می گوید: مردان قاره ی نو که توسط غربیها کشف شده اند، اغلب مانند عرفا، برای تفهیم معنویت بی انتهای این خدای متعال از مقایسه های حسی استمداد جسته اند. خدا نفخه است، خدا باد است. اما سیاحان ظاهرپرست، و یا مبلغان مذهبی که آرزو داشتند، با تعاریف بهشت مادی این کودکان بزرگسال را در تملک خود درآورند، نتیجه گرفته اند که سرخپوستان باد را می پرستیدند و آن را از زمره ی خدایان به شمار می آوردند، اما حقیقت چیزی دیگر بود.

 

وقتی باد در رؤیا دیده می شود، نوید می دهد که پدیده یی مهم در شرف وقوع، و تغییری در حال ظهور است. نیروهای معنوی، به وسیله ی نوری عظیم نمادین شده اند و ما از طریق باد، چیزی از آن درک می کنیم. وقتی طوفان نزدیک می شود، می توان حرکت روح را تشخیص داد، در یک تجربه ی مذهبی، خدا ممکن است در نجوای آرام باد، یا در فریاد بلند طوفان ظاهر شود. به نظر می رسد که فقط شرقیان می توانند مفهوم خلأ (جایی که باد می وزد) را درک کنند، و برای آنان برعکس نماد نیرویی پرقدرت است.

 

شاعر رمانتیک انگلیسی پرسی بیس شلی، شعر باد کیهانی را سروده، و باد را آنگونه توصیف می کند که آسیب زننده است و تازه کننده، همچون روح:

 

… اشباح ساحر

 

… ارواح وحشی، تو که جست و خیزت انباشته می کند فضا را

 

… ای نابودگر، ای ناجی، گوش کن، گوش کن مرا!

 

… فقط تو، ای سرکش

 

… ای روح وحشی

 

شاید روح من، شاید خود من، این باد رمنده

 

برمی سازد اندیشه یی را، که رنگش زده جهان

 

و برگهای خشک، که باز زاییده می شود جهان از آن

 

و نیروی سحرآسای این آواز

 

پخش می شود، گویی از اجاقی خاموش ناشدنی

 

خاکستر و آتش، صدایی در میانه ی بشریت

 

از دهان من شاید، بر زمینی خواب آلوده هنوز

 

پیشگویی دمیدن در صور، آه ای باد

 

اگر از زمستان می آیی، آیا به انتظار می مانی، بهاران را.

 

بادام، گردو (AMANDE/almond)

 

(قاب بیضی را ببینید)

 

به طور کلی بادام در ارتباط با پوستش، نماد جوهر پنهان در فروع و ضمائم است، نماد معنویت پوشیده شده در شرعیات و آداب جبری، نشانه ی واقعیت مکتوم در زیر ظواهر، و در عرفان نماد حقیقت، نماد گنج، و نماد چشمه ی همواره پنهان است. چنانچه کلمنس اسکندرانی می گوید: استرومات های من در حقیقت مخلوط با جزم فلسفه هستند، یا به دیگر سخن استروماتهای من در لفاف جزم فلسفه پوشیده و استتار شده است، به مثابه مغز گردو که در چوب گردو. یا محمود شبستری می گوید:

 

شریعت پوست، مغز آمد حقیقت …

 

ولی چون پخته شد، بی پوست نیکوست

 

اگر مغزش برآری، برکنی پوست

 

یا عبدالکریم جیلی می گوید:

 

پوسته بگذار و مغز را دریاب، و مباش از آنان که صورت نادیده می گیرند و حجاب درمی ربایند. بادام مسیح است، زیرا که طبیعت الهی اش با طبیعت انسانی اش، یا با بدن مادر عذرا پوشیده شده. آدام دوسن ویکتور می گوید: بادام رمز نور است، یعنی وسیله ی شهود است، راز اشراق درونی است. قاب بیضی که بادامی شکل است در مطلب جا مانده است.ص 11

 

ائوهمروس (EVHENERE/Euhemerus)

 

اولین نویسنده ی یونانی که فلسفه ی تاریخی مذهب را بررسی کرده است. او در ابتدای قرن سوم ق.م. می زیست. به زعم او خدایان و قهرمانان به مثابه انسانها بودند و پس از مرگ از امتیاز خدایی برخوردار می شدند. ائوهمروس که نظریه یی به نام او ثبت شده است. گرایش به رمزگشایی از مذهب یونان باستان، و پیدا کردن خاستگاهی اجتماعی برای آن داشته است؛ او نماد روحیه یی نقاد، خردگرا و نظام مند است، که تاریخ خدایان را بدین چشم می نگریسته و آنها را فقط انسانهایی می دانسته که توسط همنوعان خود جاودان شده اند.

 

آب (EAU/Water)

 

معانی نمادین آب را می توان در سه مضمون اصلی خلاصه کرد:

 

چشمه ی حیات، وسیله ی تزکیه و مرکز زندگی دوباره. این سه مضمون در قدیمترین سنتها متلاقی می شوند و ترکیبات تخیلی گوناگون و در عین حال هماهنگی را شکل می دهند.

 

آب، این توده ی بی شکل، نشانگر نامحدود بودن امکانات است. آب دربرگیرنده ی تمام نیروهای بالقوه و بدون شکل، جرثومه ی اجرام تمامی نویدهای پیشرفت، و همچنین تمامی تهدیدهای فروپاشی است. شناور شدن در آب برای خروج از آن، بدون حل شدن کامل در آن، فقط توسط یک میت نمادین میسر است، و به معنی بازگشت به مبدأ است: راه یافتن به مخزنی عظیم از نیرویی بالقوه است، و گرفتن نیرویی تازه از آن: مرحله ی سیر قهقرایی و عدم یکپارچگی موقتی است که به مرحله یی پیشرونده از یکپارچگی دوباره و زندگی دوباره منتهی می شود (حمام*، غسل تعمید* و سرسپاری* را ببینید.)

 

ریگ ودا، آب زندگی بخش، نیروبخش و مصفا را همان قدر در زمینه ی معنوی می ستاید که در زمینه ی مادی.

 

شما، ای آبهایی که نیرو می بخشید،

 

قوت، عظمت، شادی و بصیرتمان دهید،

 

ملکه ی عجایب،

 

آبها، نایب مردم!

 

شما، ای آبهایی که کارآیی به مرهمها

 

می بخشید،

 

تا که جوشنی باشد از برای تن من،

 

تا که آفتاب را مدید ببینم!

 

… شما، ای آبها بزدایید گناهان مرا،

 

هر چه که باشد،

 

خطاهایم را، هر چه که باشد،

 

و تمامی سخنان دروغینی که موعظه کرده ام!

 

گوناگونیهای موجود میان این مضامین اساسی در فرهنگهای مختلف کمک می کند تا در پس زمینه یی به تقریب مشابه، ابعاد و تفاوتهای جزیی نماد آب را دنبال کنیم و در آن عمیق شویم.

 

در آسیا، آب شکل جوهری ظهور، اصل حیات و عنصر تولد دوباره ی جسمانی و روحانی است، نماد باروری، خلوص، حکمت، برکت و فضیلت است. گرایش مایع به انحلال است؛ اما همگون که باشد، در هنگام انجماد به یکپارچگی می رسد. بدین ترتیب ممکن است با ستوه مرتبط شود، اما چنانچه رو به پایین، به سوی لجه جریان یابد، گرایش آن به تمس خواهد بود، و چنانچه افقی جاری شود گرایش آن به رجس خواهد بود.

 

آب ماده ی نخستین یا پراکریتی است: در متون هندو آمده: همه جا آب بود، و در متنی دائویی آمده: آب گسترده و بی کناره … برهمانده، یا تخم جهان را بر سطح آبها گذاشتند، همچنین در سفر پیدایش نفخه یا روح خداوند بر سطح آبها دمیده شد. چینیان می گویند آب، ووـ جی است، یعنی بی عمل، هرج و مرج، و بی تمایزی اولیه. آب نشانه ی کل امکانات ظهور است، و به دو قسمت آب زبرین، که به امکانات بی شکل مرتبط است، و آب زیرین که امکانات دارای شکل را در برمی گیرد، تقسیم می شود؛ این دوگانگی در سفر خنوخ به تفاوت در جنسیت تعبیر شده است، و در شمایلها اغلب به شکل مارپیچی دوسویه تصویر شده است.

 

منقول است که آبهای زیرین در معبدی در لهاسا بسته شده و وقف شاه ناگه ها است؛ و امکانات بی شکل در هند به صورت آپسره* (از آپ به معنی آب) تصویر می شد. مفهوم آب نخستین، یا اقیانوس اولیات، به تقریب جهانی است. این مفهوم را از پولینزی گرفته تا در میان اغلب جوامع استرا ـ آسیایی می بینیم؛ بر طبق این باور در آب قدرتی کیهانی متمرکز است، و اغلب بر آن اسطوره ی حیوان شناور افزوده می شود، مثلاً گراز هندو، که اندکی خاک به سطح آب می آورد، رویانی که پیدایش شکل را موجب می شود.

 

آب اصل و حامل تمامی حیات است: آب شیره ی نباتی است و در برخی از استعارات تنتره یی به شکل پرانه، یا نفخه ی حیاتی است. آب در زمینه ی مادی، از آنجا که عطیه یی آسمانی به شمار می آید، نماد جهانی حاصلخیزی و باروری است. کوه نشینان ویتنام جنوبی می گویند: آب آسمان، شالی می سازد، آنان کاملاً به کاربرد آب، که موجب زندگی دوباره است، معتقداند، آب برای آنها دارو و شربت جاودانگی است.

 

به تقریب، در همه جا آب وسیله ی طهارت آیینی است. علاوه بر آب مقدس مسیحیان، در اسلام، در ژاپن، حتی در مراسم باستانی فو ـ جویی در میان پیروان آیین دائو (صاحبان آبهای موقوفه)، طهارت با آب نقشی بنیانی دارد. در هند و در جنوب شرقی آسیا، طهارت* مجسمه ی قدیسان و مؤمنان، به خصوص در سال نو، هم تزکیه و هم تولد دوباره است. ون ـ دسو می گوید: طبیعت آب، آن را به خلوص می رساند. در تعلیمات لائو ـ دسو آمده است که آب علامت فضیلت برتر است (دائو، فصل 8). بعلاوه، آب نماد حکمت دائویی است، زیرا مطلقاً نقطه ی دافعه ندارد؛ آب آزاد و فارغ از وابستگی است، و در سراشیب زمین جاری می شود. آب پیمانه است، زیرا شراب قوی باید به آب آمیخته شود، و آنگاه شراب نماد آگاهی است.

 

آب در برابر آتش، یین است، و در ارتباط با شمال، سرما، انقلاب شتوی، کلیه ها، رنگ سیاه و سه خطی ج،اَن (به معنی آب قعر دریا).

 

اما از سوی دیگر آب وابسته به صاعقه است که صاعقه از جنس آتش است. پس عملی را که کیمیاگران چینی برای تغلیظ ماده انجام می دهند و آب آن را کسر می کنند، می توان به بازگشت به بدایت، یا به مرحله ی جنینی ماده تعبیر کرد. زیرا این آب همان آتش است، و طهارت کیمیایی می باید تا تصفیه ی با آتش ادامه یابد. در کیمیای درونی چینیان، حمام و شست و شو نیز ممکن است از طبیعتی آتشین باشد. جیوه ی کیمیایی آنها، که آب است، گاه متصف به آب آتشین است.

 

لازم به یادآوری است که آب آیینی در مراسم سرسپاری تبتی ها، نماد بیعت است، و عهدی که سالک می کند.

 

باری، فقط محض جذابیتی ظاهری، قطعه ی زیبای ویکتور سگالن در زیر می آید: محبوبه ی من فضایلی چون آب دارد: لبخندی روشن، اطواری جاری، صدایی ناب، که قطره قطره ترانه می خواند (سنگ مزار).

 

مناجاتی ودایی از برای آب، به شکلی نمادین سروده شده. این مناجات را می باید طوری معنی کرد که تمام سطوح هستی، اعم از مادی و ذهنی، را در برگیرد، چرا که آب می تواند زنده کند:

 

آه، ای آب زلال،

 

که بر نعمت سلطانی،

 

که طلب بجا و جاودانگی را پاس می داری،

 

و که سلطان غنایی،

 

که همراه است با سعادتی نیک

 

سرس وتی کریم شایسته ی این نیروی جهان

 

او است که می خواند.

 

در سنت یهودی و مسیحی آب پیش از هر چیز نماد اصل و آفرینش است. مم (میم) عبری نشانه ی آب مؤثر است، نشانه ی مادر و زهدان است، و مبدأ هر چیز برتر را نشان می دهد، و در واقع، چون یک مظهر قدسی ملحوظ می شود.

 

گاه می توان آب را، چون بسیاری از دیگر نمادها، بر بستر دو زمینه ی کاملاً متضاد نگریست. که از هیچیک از آنها نمی توان چشم پوشید. این دو وجهیگری در تمام سطوح دیده می شود. آب سرچشمه ی زندگی و مرگ است، خلاق است و نابودگر.

 

در کتاب مقدس، چاه* در بیابان، و چشمه* هایی که به بادیه نشینان همه می شود، موجب شادی و شگفتی بسیار بوده است. نزدیک چشمه ها و چاهها، ملاقاتهای اساسی صورت می گرفته است، نقطه یی که آب پیدا می شد، به مثابه مکانی مقدس، نقشی بی بدیل ایفا می کرد. نزدیک آب، عشق متولد می شد، وصلت صورت می گرفت. قدم عبریان و طی طریق هر انسان در طول حج زمینی اش، از نزدیک، به تلاقی بیرونی یا درونی با آب وابسته بود؛ این تلاقی مرکز صلح و نور بود و حکم واحه یی را در بیابان داشت.

 

فلسطین سرزمینی است پر از سیلابه ها و چشمه ها. اورشلیم از آب گوارای شیلوه سیراب می شود. نهر* ها، این عاملان حاصلخیزی، اصلی الهی دارند. باران* و شبنم* باروری آنها را موجب می شوند و برکت خداوند را نشان می دهند. بدون آب بادیه نشینان فی الفور محکوم به مرگ اند و از خورشید فلسطین می سوزند: پس آبی که بر جاده هایش می بینند قابل قیاس است با من (ترنجبین) که با خوردن آن رفع عطش می کنند. از اینجا است که در دعا تقاضای آب می کنند، آب مطلب طلب است: باشد که خداوند فریاد خادم خود بشنود، او رگبار را می فرستد و چاهها و چشمه ها را بر سر راه می نهد. میهمان نوازی موجب است که آبی گوارا به دیدارگران عرضه شود تا پاهایشان شسته گردد، تا راحت کنند. سراسر عهد عتیق حشمت آب را جشن می گیرد. عهد جدید این ماترک را دریافت می کند و می داند چگونه آن را به کار برد؛ در عهد جدید میوه با باران بهاری مقایسه شده است (هوشع، 3:6) ، با شبنمی که باعث رشد گلها می شود (همانجا، 6:14) ، با آب تازه یی که از کوهها سرازیر می شود، با سیلابی که سیراب می کند، دار به مثابه درختی است که نزدیک جویهای آب کاشته شده باشد. (اعداد، 24:6) .

 

پس آب همچون علامت برکت است. اما می باید اصل الهی آن را شناسایی کرد. از این رو، بنا بر ارمیا (2:3) امت اسرائیل به یهوه خیانت کرده و عهد خود را نقض کرده و دیگر او را چون چشمه ی آب حیات منظور نداشته، و خواسته برای خود حوضها بکند، حوضهای شکسته یی که آبها را نگاه نمی دارند. ارمیا عمل امت را در مقابل خداوند، این چشمه ی آب حیات، سرزنش می کند و به شکوه می گوید: تا زمین خود را مایه ی حیرت و سخره ی ابدی بگرداند (18:16) . ائتلاف بیگانگان با آبهای نیل و فرات مقایسه شده (11:18) ؛ روح به جست و جوی خدای خود، همچون آهویی تشنه به جست و جوی آب تازه است ()مزامیر، 3 ـ 42:2) . روح، چون زمین خشک تشنه یی است که به طرف آب جهت می گیرد. او منتظر ظهور خداوند است، بدین گونه، زمین خشک آرزوی سیراب شدن از باران را دارد (تثنیه، 32:2) . همین نمادگرایی، که از قدیمترین اساس جهان مدیترانه یی منتج است، برای فدریکو گارسیا لورکای شاعر زیربنای سوگنامه ی یرما را می ریزد؛ زن بدون مرد سترون است، مانند یرمو (زمین بایر) مانند بیابان بدون باران که سترون است

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  33  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله باد

دانلود مقاله سورئالیسم

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله سورئالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


مقدمه:
آنچه ما به طور معمول زندگی می نامیم سکه ای است که هنر مدرن که روشن ترین ویژگی آن محصور شدن در زندگی مبتذل است روی بی رنگ این سکة حقیقت است و توجه زیاد انسان به روی بی رنگ سکه او را از روی حقیقی آن که بی اندازه وسیع و زیباست دور کرده است. این توجه تا جایی است که انسان ظواهر بی اهمیت آن را حقیقت شمرده است. او به آئین وهمی به نام پوزیتیویسیم می بالید و آن را برای خود نوعی آزادی تلقی کرد و این همان محروم ساختن خود بود. او به اشاراتی که گهگاه از راز کیهانی در درونش شعله ور می شد توجه نمی کرد و آنها را چون نداهای بیهوده ای تلقی می کرد و این بی توجهی به خاطر خبر نداشتن از وجود خود بود.
در این میان ظهور سورئالیسم خود می توانست انقلابی باشد بر ضد این تفکرات پوچ و بیهوده. به همین دلیل ظهور سورئالیسم در کشور دکارت و ولتر خود پدیده ای خارق العاده بود.
حرف سورئالیسم فقط جنبة انقلابی و هنری ندارد. منطق او چیزی فراتر از این هاست، و آن انقلابی اجتماعی و فراگیر و در نهایت آزادی بشریت بود و در حقیقت هدف والای سورئالیسم غنی کردن عطش پرشور آزادی است.

 

پیدایش سورئالیسم:
سورئالیسم این قصد را ندارد که با سرهم کردن یک سری استدلالات انتزاعی،
نظریه هایی را تحلیل یا اثبات کند. سورئالیسم در ابتدای امر یک عصیان است. سورئالیسم حاصل هوش روشنفکرانه نیست بلکه عکس العملی است تراژدی مابین دو مقولة قدرتهای روح و شرایط زندگی. سورئالیسم امیدی است بی انتها برای زندگی دوبارة انسان.
آندره برتون بارها و بارها در مورد عمل اصلی یعنی بیداری وجدان سورئالیستی اظهار نظر کرده است. مثلاً: آن جایی که ناتوانی خود را در تعیین سهم خود در سرنوشتی که برایش مقدر شده است را بیان می کند و خودداری می کند از اینکه هست بودن خود را با شرایط مضحک همة هستی های دیگر تطبیق دهد و ریشة همه سورئالیستها در همین بیانیة برتون نهفته است. زیرا انسان نه تنها به عجز خود در مورد تعیین سرنوشتش آگاه است بلکه نیروهای بالقوه ای را نیز در وجود خود احساس می کند که اگر به همین زندگی محقر و بی چیز خود اکتفا نکند و به دنبال نیروهای نهفته در درون خود بگردد مطمئناً به نتایجی بزرگ دست خواهد یافت. رنج و ناامیدی می تواند دو عامل اساسی باشد برای انسانی که از زندگی روزمرة خود راضی است و تنها این دو عامل است که او را وادار می کند که خود را بالا بکشد و به مناطق عالی دست پیدا کند.

 

موقعیت تاریخی:
سورئالیسم نتیجة افکار پست بعد از جنگ جهانی اول است و نمی توان این موقعیت مکانی و زمانی را از آن جدا کرد. سورئالیست ها نوجوانی را زمانی به جوانی رساندند بهبهة جنگ بودند. جنگ جهانی اول برای جوانان سورئالیستی نه یک بلای آسمانی و نه یک تجربة روانی بود. بلکه تنها فاجعه ای بود که بی سبب رشد فرهنگی دنیای جدید را تهدید می کرد.
طرفداران سورئالیسن که در ابتدا دادائیسم بودند روحیة عصیان گری خود را در راستای سورئالیسم به رهبری آندره برتون به جلو بردند اما با این حال به جنگ با نهلسیم دادا برآمدند و راهی را می رفتند که به عقیدة خودشان رستگاری بود. و این عقیده را داشتند که می توانند انسان را به حیاتی دوباره و رستگاری کامل برسانند. برتون می خواست از طریق نور شعر آسمان دنیای ویران شدة دادائیسم را روشن کند. او به دنبال اندیشه ها و رویاهایی بود که انسان حتی در زمان بیداری نیز بدون هیچ گونه اندیشة نظام یافته بتواند آنها را درک کند. نتیجه ای که می شود از افکار سورئالیست ها گرفت، کشف و شنیدن رویاها در حالت بیداری است.

 

سلاف سورئالیسم
افلاطون اولین نظریه پرداز سورئالیسم است و عباراتی که او بیان کرده به گونه ای است که گویی جوهری است بر قلم آندره برتون.
دیوانگی که در شعرهای سورئالیستی مطرح است به حدی در رسیدن به هدف واجب و ضروری است که اگر کسی بخواهد شعری بگوید و دیوانگی مختص این گونه شعرها را نداشته باشد و فکر کند که با کمک وزن و قافیه می تواند شعر سورئالیستی بگوید، در آن زمان است که دیوانگان راستین هم خود او را نامحرم می شمارند هم شعرش را که حاصل هوشیاری اوست و آن، دیوانگی است که به هنگام صحبت در مورد عشق، به سراغش می آید و هوش از سرش خواهد برد.
شعرهایی که این گونه شاعران می گویند حاصل هنر نیست و زمانی حاصل می شود که شاعر از خود بی خود شود و این همان هماهنگی قابل ملاحظه ای است بین شعر و دیوانگی و این محکومیتی است برای شعرهایی که برای سرگرمی و یا منظور دیگری ساخته شده باشد و این همان اصل اساسی سورئالیست ها است.
سورئالیست ها بیش از همه خود را به اندیشه های آسمانی نزدیک می کنند و برای آنها به ویژه برای برتون آلمان کشوری است شگفت انگیز و سراسر اندیشه و روشنایی است زیرا در یک قرن تولد اشخاصی چون کانت، هگل، فویرباخ و مارکس را به خود دیده است. سورئالیسم این را که شعر هنر کلی است و با تمامیت روح بشری سروکار دارد و همة فعالیتهای هنری را متحد می کند کاملاً قبول دارد و جدی می گیرند.

 

بیانیة اول
در بیانیة اول سورئالیسم انسان را وجود خیال باف می شمارد که دیگر نمی تواند خیالات خود را آزاد بگذارد. سورئالیست می گوید که زبان باید در راستای سورئالیستی استفاده شود. آنها می گویند که زبان را باید، بیانگر فوق واقعیت کرد و آن فوق واقعیت را به طور سنتی الهام می گویند، و برای رسیدن به آن وجود تازه ای از الهام متوسل شد. این الهام را می توان در لحظات خاصی جست و جو کرد و آنگاه است که اسرار هنر جادویی سورئالیستی آشکار می شود و صور خیال سورئالیستی را در بالاترین درجة استقلال فکر معرفی می کند. در نهایت هدف این بیانیه این است که آنچه را که نیست هست می کند.
بیانیة دوم
در این بیانیه سورئالیسم نه تنها تلاش برای شناخت است بلکه راهی است برای رسیدن به نقطه ای که همة متضادها را باهم یکی کند در حقیقت هدف این بیانیه این است که تعهدهای سیاسی و پژوهش های نظری بتوانند در کنار هم همزیستی کنند بدون آنکه همدیگر را ویران کنند.

 

 

 

سورئالیستی را که ما امروزه می شناسیم به چند شکل و روش محدود می شود. در حقیقت این بخش، سرچشمة مشهوری است ولی به خاطر توضیح زیبای هنر به قسمتهای مختلف تقسیم می شود. در انتهای جنگ جهانی اول Triston Tzara ، رهبر جنبش Dada خواست به اجتماع حمله کند به علت ننگی که احساس می کرد. او اعتقاد داشت که اجتماعی که بی عاطفگی و شرارت بسیار را در جنگ ایجاد کرده است لیاقت هنر را ندارد، بنابراین او تصمیم گرفت که به آنها نه تنها زیبایی را نشان ندهد، بلکه زشتی را بیشتر کند.
با این جمله که :« Dada همه چیز را نابود می کند» تصمیم گرفت که جامعه کسبه و سرمایه دار جامعه اقتصادی ـ صنعتی آن روزگار را اذیت کند. قربانیان خواسته های او افراد خاص نبودند و او با این تفکر که این تمرد و سرکشی جدید، مخالفت او را نه تنها با مردم بلکه با هنر قدیم و حامیان قدیم ملوک الطوایفی « feadalism » و جکومت کلیسا نشان می دهد به تمام افراد تعرض می کرد. سرمایه داران این تمرد جدید را در بر گرفتند و بدین ترتیب بی هنری به هنر و بی فرهنگی به فرهنگ و بی پیمانی به میثاق و اجتماع تبدیل گشت.
به هر حال گروهی از هنرمندان این نوع هنر جدید را که تمامی آنچه هنرمندان قدیم
در طی صدها سال آموخته بودند و مهارت و صنعتی را که مورد هنر پیدا کرده بودند را دور می انداخت قبول نکردند.
جنبش سورئالیسم« Surrealism » نیرو و حرکتی بود که چندی پس از جنبش Dada به وجود آمد. این جنبش توسط آندره برتون « Andre Breton » اداره می شد. او که یک دکتر فرانسوی بود در طول جنگ جهانی اول در پناهگاهها به کمک جنگ زده ها می پرداخت. هنرمندان این جنبش بر روی کارهای Carl Jand , Sigmund Frad پژوهش و تحقیق می کردند.
چندی از این افراد اظهار می کردند که آنها در رده کارهای خیالی می باشند و عده ای دیگر بیان می کردند که در ردة کارهای سمبولیک می باشد.

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  22  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سورئالیسم