علایم اضطراب
اول باید بدانیم اضطراب چیست . از خودتان بپرسید : آیا اغلب ناراحت هستید و نمی توانید آرام شوید ؟ آیا عصبی هستید و لرزش دارید ؟ آیا مشکل خواب دارید ؟ آیا فکر می کنید خیلی تحت فشار هستید ؟ آیا غالبا بیقرار هستید و نمی توانید سر جایتان بنشینید ؟ آیا فکر می کنید حل مشکلات تان از توان شما خارج است ؟ پاسخ آری به هر یک از این سوال ها به منزله ی مضطرب بودن شماست . اگر پاسخ سوال 4 آری باشد احتمال ابتلا به فشار خون دو برابر می شود .
یک فهرست کوچک از علایم به این قرار است :
1- واکنش جسمانی : گرفتگی یا درد عضله ، تیک ( مثل پرش پلک ) لرزش دست ، بیقراری ، دست زدن مداوم به قسمتی از بدن ، صاف کردن صدا ، سرماخوردگی مکرر ، درد ، ناراحتی معده ، تعریق ، خارش ، سیخ نشستن ، محکم گرفتن هر چیز ، حساسیت به صدا ، سردرد ، بالا بودن فشار خون ، زخم معده ، ناراحتی قلبی ، ورم روده ، بواسیر ، دانه های قرمز پوستی ، اسهال و تکرر ادرار .
2- علایم رفتاری و احساسی : فعالیت بیش از حد ، تند راه رفتن ، تند حرف زدن ، عجله داشتن ، عصبانیت از تاخیر ، برافروختگی ، اجتناب از مردم ، ناخن جویدن ، سیگار کشیدن ، پرخوری ، حافظه ی ضعیف ، گیجی ، حواس پرتی ، نگرانی شدید ، مشغولیت ذهنی به یک موضوع خاص ، گریه ، وسواس ، احساسات انفجاری ، خواب های وحشتناک و غیره .
3- خستگی و بیحالی : بی علاقگی ، ضعف ، تلویزیون نگاه کردن و خوابیدن ، پرخوابی ، بی خوابی ، آه کشیدن و آهسته کار کردن .
4- مشغولیت ذهنی : با یک نفر یا در یک موقعیت خاص ، کنجکاوی شدید در علت رفتار دیگران ، وسواس ، احساسات غیر قابل توقف ( دلتنگی ، عصبانیت ، حسادت ، احساس گناه و غیره ) ، واکنش های انفجاری ، بی خوابی و خواب های بد ، درد و بقیه ی احساسات نامطلوب .
طبیعتا هیچکس همه ی این علامت ها را یکجا ندارد و داشتن فقط چند علامت هم هیچ معنایی ندارد . اما داشتن یک علامت به شکل شدید به معنی اضطراب است .
حدود 100 تست برای سنجش اضطراب وجود دارد . در یکی از بهترین تست ها از شما سوال می شود چقدر نگران زمان هستید ؟ چقدر از دیر رسیدن بدتان می آید ؟ چقدر از منتظر ماندن متنفر هستید ؟ چقدر هنگام فشار ، آرامش خود را از دست می دهید ؟ چقدر از اشتباهات دیگران عصبانی می شوید ؟ با صدای بلند حرف می زنید ؛ احساس رقابت دارید ؛ عجله دارید ؛ هنگام بیکاری احساس گناه می کنید و غیره . اگر غالبا این طور هستید ، شخصیت شما از نوع « آ » است .
اضطراب ، واکنش پیچیده ای است که اجزای احساسی ، رفتاری ، فکری و جسمی دارد ولی می شود آن را اندازه گرفت . ولی : ( 1 ) هر کسی واکنش های خاص خودش را نشان می دهد ؛ شاید یک نفر ناراحتی معده داشته باشد اما تپش قلب نداشته باشد و بالعکس . ( 2 ) هر کس به تست یک جور پاسخ می دهد ؛ یک نفر خودش را مضطرب می داند اما یک نفر دیگر با همین وضعیت خود را مضطرب نمی داند ( 3 ) وسعت مفهوم اضطراب آن چنان زیاد و مبهم است که هیچگاه نمی شود آن را به دقت ارزیابی کرد . « من مضطربم ، یعنی « من مشکلی دارم » پس باید مشکل را پیدا کرد ، باید علل احتمالی را بدانید .
موقعیت های اضطراب آور
هر تغییری می تواند اضطراب ایجاد کند چون فشاری برای مقابله با موقعیت جدید ایجاد می شود . اضطراب هزاران علت دارد . وقتی در آن واحد با چندین موضوع درگیر هستیم مضطرب می شویم . اگر هیچ کاری نداشته باشیم هم بی حال می شویم .
استرس خوب وبد که یادتان هست . با چند استرس بد آشنا شویم :
1- مرگ همسر ( 100 % ) ، طلاق ( 70 % ) ، بیماری وخیم ( 50 % ) ، اخراج از محل کار ( 50 % ) ، تغییر شغل ( 40 % ) ، مشجاره با همسر ( 35 % ) ، و ...
حالا با چند خوب آشنا شوید : ازدواج ( 50 % ) ، رجوع پس از طلاق ( 45 % ) ، بازنشستگی ( 45 % ) ، بچه دار شدن ( 40 % ) ، خانه خریدن ( 30 % ) ، موفقیت غیر منتظره ( 30 % ) ، فارغ التحصیلی ( 30 % ) ، دوست پیدا کردن ( 20 % ) ، و مسافرت ( 10 % ) ، و هر چقدر این استرس ها بیشتر باشد احتمال بیمار شدن بالاتر می رود .
امروزه پیشرفت فناوری چنان سرعت تغییرات را بالا برده که هیچ کس از پس کنترل این سیل اطلاعات و قدرت انتخاب بر نمی آید . جامعه چنان در حال تغییر است که کمتر رابطه ای مستحکم می ماند و همه چیز یک بار مصرف شده است حتی عشق .
می گذاریم و می گذریم . حتی تغییرات آهسته هم به اندازه تغییرات سریع اضطراب آور هستند راننده ای که جلوی ما آهسته می راند عصبانی مان می کند .
تغییر باعث نگرانی می شود چون جزئی از خود را پشت سر می گذاریم و یک چیز آشنا را که برایمان معنایی داشت از دست می دهیم . از این هم که شاید با این تغییر به نتیجه نرسیم می ترسیم . بد ون شک همه در برابر تغییر مقاومت می کنند ، البته نیرویی درونی در برابر این مقاومت می ایستد ، زیرا همه دنبال بهتر شدن هستند . غلبه بر اضطراب حاصل از تغییر ، وجه جدیدی از بلوغ است .
شما در چه حال هستید ؟ دوست دار آسایش هستید یا تغییر ؟ دانستن این سوال اهمیت ویژه ای دارد .
جرو بحث های روز مره اضطراب تولید می کند
جر و بحث های کوچک ، بیش از حوادث مهم سبب نگرانی می شوند و نهایتا مشکلات جسمی و روانی تولید می کنند . اضطراب می تواند مولود تنشی کوچک اما مداوم مثل تنهایی و بی میلی یا حوادث دردناک بزرگ باشد . حتی یک حادثه کوچک غیر متقربه مثل یک مهمان ناخوانده هم می تواند مولد اضطراب باشد .
پس هر حادثه ای چه بزرگ و چه کوچک می تواند مادر اضطراب باشد . سلامت ، حاصل غلبه بر هیجان ها است نه نتیجه هیجان ها . نمی شود جلوی اضطراب را گرفت اما می توان بر آن غلبه کرد .
ناکامی ، خطر و تضاد از عوامل ایجاد اضطراب هستند
عوامل مولد اضطراب می توانند واقعی یا خیالی ، جدید یا قدیمی باشند . ناکامی درد کهنه ای است که هر کسی را می آزارد . خطر چیزی است که انتظار وقوع آن در آینده می رود . البته شاید این انتظار آری از حقیقت باشد اما به هر طریق سبب نگرانی می شود . یکی از مشکلات رایج آدم ها این است که آرزوها ، نیازها و تمایلات شان آنها را به جهات متفاوتی می کشاند و این یعنی تضاد .
تضاد پنج نوع است :
1- یک چیز را هم می خواهیم . هم نمی خواهیم : انواع وسوسه از این دست هستند مثل شیرینی که دوستش داریم اما پرهیز می کنیم . از ظاهر یک نفر خوشمان می آید اما رفتارش مایوسمان می کند . من دوست دارم به بچه های دبیرستانی درس بدهم اما حق التدریس این کار کم است از آن وقت هاست که :
گر بیایی دهمت جان ، ور نیایی کشدم غم
من که بایست بمیرم ، چه بیایی چه نیایی
حال اگر جاذبه موضوعی بیش از دافعه اش باشد به آن نزدیک می شویم و اگر دافعه بیش از جاذبه باشد از آن دور می شویم . یعنی به نحوی درگیر هستیم . مثل وقتی که شیفته یک نفر هستیم اما می ترسیم روی خوش نشان ندهد ، دلمان می خواهد جلو برویم و خواسته مان را بگوییم اما تا نزدیک می شویم ، یخ می کنیم و پا به فرار می گذاریم . اما باز هم جلو می رویم و این قصه تکرار می شود . این کشمکش غالبا مدتی طولانی ادامه می یابد .
نکته : ناکامی به نوعی مشابه این تضاد است با این تفاوت که در ناکامی مانعی سر راه است و در این نوع تضاد خصوصیات منفی هدف ، ما را دور می کند . مثال : حقوق ناکافی باعث میشود رغبتی به یک شغل نداشته باشیم ؛ این تضاد است اما اگر استخدام در شغل دیگری میسر نباشد تبدیل به ناکامی می شود .
سن ، جنسیت ، نداشتن پول ، توانایی و انگیزه از عوامل شایع ناکافی هستند . یک نوجوان دوره طغیان و اضطراب را پشت سر می گذارد . در اوان نوجوانی همه او را بچه می دانند . هیچکس به یک زن جوان کارهای یک مرد جوان را نمی دهد . همه وقتی 16 ساله هستند بیش از هر وقت دیگری دوست دارند یک اتومبیل اسپرت داشته باشند ولی پولش را ندارند . خیلی ها دلشان می خواهد خواننده بشوند اما صدای خوبی ندارند . به این ترتیب ناکامی های آدمیزاد انتها ندارد .
2- همزمان از دو چیز خوشمان می آید اما داشتن هر دو محال است : این تضاد به راحتی برطرف می شود ، به این شکل که یکی را انتخاب می کنیم ، اما بعضی ها به محض انتخاب پشیمان می شوند . بعضی ها آن را که خطر کمتری دارد یا نتیجه ی تضمینی دارد انتخاب می کنند و عده ای همین تصمیم را با تردید می گیرند . به هر شکل این انتخاب اضطراب آور است . حتی وقتی با کسی که عاشقش هستیم ازدواج می کنیم اضطراب داریم . به هر حال هر کسی در راه رسیدن به هدفش تا اندازه ای اضطراب دارد .
3- می توانیم چند چیز را انتخاب کنیم اما هیچکدام را دوست نداریم : دو سر ، سوخت است . مثال : یا باید یک کتاب قطور را تا صبح بخوانیم یا فردا امتحان را خراب کنیم .
خانمی باردار است ، بچه نمی خواهد اما سقط را هم گناه می داند . کسی با شوهرش رابطه ی بسیار بدی دارد اما طلاق هم نمی خواهد . شخصی همیشه با پدر و مادرش دعوا دارد اما نمی خواهد از آنها جدا شود . اکثر آدمها در چنین موقعیتی فرار را انتخاب می کنند . فرار از مشکل فقط وضع را خرابتر می کند ، اما گاهی فرار هم یک انتخاب منطقی است . مثلا طلاق بهترین راه حل در برابر یک ازدواج شکست خورده است .
4- راه های متعددی جلو پایمال است که هر کدام خوبی ها و بدی هایی دارند :
می شود گفت که دنیا کلا همین جور است . سینما یک فیلم جالب را نمایش می دهد اما فردا امتحان دارید . خیلی درس دارید اما حالش را ندارید . شاید بتوانید فرد مورد علاقه تان را در پیتزفروشی ببینید اما پیتزا چاق می کند . . شغل خوبی پیدا کرده اید اما باید به خاطر آن ، درس را رها کنید . می بینید هر کدام خوبی ها و بدی هایی دارند و شما فقط چند دقیقه وقت دارید تا تصمیم بگیرید .
5- می شود پرهیز کرد اما نمی توانید : به محض این که به مورد ، نزدیک می شوید نمی توانید جلو خودتان را بگیرید . اکثر احساسات از این دست هستند . از خیلی چیزهایی که پرهیز می کنیم وقتی به آنها نزدیک می شویم می فهمیم که دوستشان داریم .
بقیه ی عوامل درونی و بیرونی تولید اضطراب
عوامل بیرونی
سرو صدا ، هوای آلوده ، تاریکی ، ازدحام ، روابط نامطلوب ، تغییرات زندگی ، مسئولیت کم یا زیاد و قانون .
عوامل درونی
غذای نامناسب ، کم تحرکی ، فشار جسمی ، عقب ماندن از دیگران ، متضاد دیدن یا جدی گرفتن همه چیز ، ناکامی جنسی ، کم رنگ بودن جاذبه ی زندگی و این که وقت چندانی صرف خود نکنیم .
هر احساس می تواند مادریک احساس دیگر باشد . بعضی احساسات مثل دو قلوهای به هم چسبیده هستند . مثلا اضطراب وافسردگی ، پس هز وقت یکی از این ها به سراغتان آمد منتظر بعدی هم باشید . گاهی یک احساس چنان نامطلوب است که آن را انکار می کنیم ، مثل عصبانیت اما خودمان می دانیم که هست چون اذیتمان می کند . در چنین حالتی کاهش ظاهری ناراحتی مشکلی راه حل نمی کند ، باید آن را اساسا اصلاح کرد .
البته اینها که گفتیم همه ی علت های ایجاد اضطراب را شامل نمی شود . مثلا یادم رفت بگوییم انتظارات نابجا ، افکار غلط ، تخیلات خطرناک و بدبینی نسبت به خود هم می توانند اضطراب به وجود بیاورند .
حدود پنجاه سال پیش یک پزشک جوان متوجه شد که بعضی از مریضی ها بدون در نظر گرفتن علت بیماری ؛ یک سری علائم مشابه دارند .
انگار بدن برای دفاع ا زخود در مقابل بیماری و هر نوع استرس کارهای مشابهی می کند . این بیماری که به آن « مشکل تطبیق » می گویند ، سه مرحله دارد .
مرحله اول : وحشت : قلب تندتر می زند ، نفس سریعتر می شود ، پوست عرق می کند ، همه ی حس ها بیدار هستند و بدن آماده ی دفاع یا حمله است . این واکنش ها میلیون ها سال است که سبب بقای آدمیزاد می شود ، اما بروز آن به شکل ترس ، اضطراب ، وحشت ، عصبانیت و افسردگی سبب به هم ریختن روان می شود . یک سخنران وحشت زده بیشتر آماده ی دویدن است تا حرف زدن ، بنابراین تپق می زند . وقتی سر کارگر به یک کارگر عصبی نگاه می کند ، آن کارگر بیشتر اشتباه می کند .
با ادامه ی استرس بدن وارد مرحله دوم می شود ، یعنی مرحله ی مقاومت : بدن نمی تواند در حالت خبردار باقی بماند ، توانش را ندارد . پس دست به کار تعدیل استرس می شود . کمی آرام می شود اما قصه ادامه دارد .به استرس عادت می کند ، اما تمرکز ندارد ونمی تواند درست تصمیم بگیرد .
اگر استرس خیلی طولانی ( چند روز ، هفته یا ماه ) شود ، مقاومت در هم شکسته شده و مرحله ی سوم یعنی خستگی آغاز می شودکه بدن توان ادامه ی تعدیل استرس را ندارد وتسلیم می شود در حالی که به بعضی اندام ها خصوصا قلب و معده آسیب وارد شده است . شاید هم از دنیا برود ! علت بعضی از مرگ های بی دلیل همین است . بعضی بیماری های روان تنی ( بیماری جسمی با علت روانی ) مثل خستگی ، درد ، فشار خون و کهیر هم در این مرحله بروز می کنند . شخص در این حالت دیگر تحمل کسی را ندارد ، دچار ناامیدی ، ضعف ، گیجی و شاید بیماری ها ی روانی می شود .
استرس مداوم یک مشکل جدیست .
آثار دراز مدت استرس مداوم
حوادث دوران کودکی عواقب عجیبی دارند . کسانی که در کودکی پدر یا مادرشان را از دست داده اند بیشتر دچار افسردگی می شوند . بچه های طلاق ده سال بعد ( یا بیشتر ) دچار خوابگردی می شوند . این افراد 5 سال کمتر از بقیه عمر می کنند و احتمال سکته قلبی کسانی که اسیر جنگی بوده اند 8 برابر دیگران است . زن هایی که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته اند هیپوکامپ آنان ( قسمتی از مغز ) کوچک تر از دیگران است . پس استرس مداوم روی مغز ، قلب ، ایمنی و خیلی جاهای دیگر بدن اثر می گذارد .
هیچ کس نمی داند چرا یک استرس ، دائمی می شود . البته بعضی ها یک واکنش شیمیایی در بدن را دخیل دانسته و عده ای آن را نوعی یادگیری می دانند . با توجه به این مطلب که نحوه ی تفکر در کودکی شکل می گیرد ، اگر این انفعال با اضطراب همراه باشد افکار منفی شکل می گیرند : « من طرد خواهم شد ، همه می خواهند به من کلک بزنند ، از پس زندگی بر نخواهم آمد ، من مادرزاد معیوبم و بقیه دوستم ندارند ، خواست من ارزشی ندارد ، هر چه من بخواهم نمی شود ، احساسات و کارهایم دست خودم نیست و ... » الگوی تفکر به سختی عوض می شود و سال ها بعد ، الگوهای ناهنجار سبب افسردگی ، اضطراب ، تغییرات جسمی مثل فشار خون ، سکته و ... می شوند . به این ترتیب قطعا و ضعیت روان بر جسم و رشد آن موثر است .
سطح استرس هر کس با دیگری متفاوت است و با واقعه ای که رخ داده ارتباط مستقیم ندارد . یکی از عوامل تعیین کننده ، تعداد و انواع مشکلات است . آدم ها به عوامل تنش ساز ، واکنش های متفاوت نشان می دهند به طور مثال بعضی ها پس از طلاق بدجوری بهم می ریزند ، بعضی دیگر هم هفته ی بعد ازدواج می کنند . اخراج شدن ، بعضی ها را له می کند اما عده ای دیگر معتقدند شغل بهتری در انتظارشان است . معلولیت ، عده ای را قهقرای « خود کم بینی » می کشاند اما عده ای چنان پرتلاش می شوند که از همه پیش می افتند . پس یک جوری باید این تفاوت ها را توضیح داد .
عوامل ارثی
ژن ها « از گهواره تا گور » روی رفتار ما تاثیر می گذارند .بیش از 60 % موارد فشار خون ، ارثی است . فرزندان افراد مبتلا به بیماری ها ی روانی احتمال ابتلاشان به همان بیماری بیش از دیگران است . اگر یکی از دو قلوهای همسان دچار اسکیزوفرنی شود ، احتمال ابتلاء دیگری 50 % است . در حالی که صفات شخصیتی ارثی نیستند ولی خجالتی بودن استثناست .
جنب و جوش نوزادها با میزان اضطراب مادرشان در دوران حاملگی ارتباط دارد . پدر و مادر های پر جنب و جوش بچه های پر جنب و جوشی هم دارند . از طرفی میگرن و آسم هم ارثی هستند ؛ همان طور که افت قند خون ، اعتیاد به الکل و صرع هم ظاهرا ارثی هستند . دوقلوهای همسان از نظر شب ادراری ، مشکلات قاعدگی و عادت های عصبی ( ناخن جویدن ، خاراندن پیشانی و ... ) شبیه هم هستند . اینها حتی برای توصیف اضطراب هم از کلمات مشابه استفاده می کنند ، حتی اگر جدای از هم زندگی کرده باشند . قدرت ژن ها خارق العاده است اما نباید همه ی تقصیر را گردن آنها انداخت .
ناکامی از عوامل اضطراب است . وقتی مجبور به قضاوت هستیم دچار اضطراب می شویم ؛ وقایع عجیب و غیر معمول هم باعث استرس می شوند ؛ اکثر آدم ها از دیدن جسد می ترسند . واکنش های دفاعی هم غریزی هستند و بیش از 50 % بچه هایی که از آب می ترسند هیچ تجربه منفی از قبل ندارند . با این حال ارثی بودن مشکل ، به معنای لاعلاج بودنش نیست . فقط باید بیشتر تلاش کرد تا مشکل حل شود ، چون داروها روی رفتار ما تاثیر می گذارند پس حتما پای فعل و انفعالات شیمیایی درون بدن هم ، در میان است .
چطور می توان شدت استرس را تعیین کرد ؟
فواید استرس
1- همه بر مقدار هیجان نیاز دارند؛ اگر استرس در حد صفر باشد زندگی خسته کننده می شود.
2- استرس منبعی از انرژی است که می توان به آن ، جهت داد، اگر کسی نگران آینده نباشد درس نمی خواند.
3- استرس در حد متوسط (مطلوب ) آدم ها را فعال می کند.
4- کسی که قبلا بر استرس غلبه کرده حالا بهتر از پس آن بر می آید.
5-استرس زنگ خطر است.
تحقیقات ثابت کرده اند آدم ها اگر تجربه ی یک موقعیت را داشته باشند حتی در حد یک فیلم با اضطراب کمتری در آن موقعیت مواجعه می شوند.
مضرات استرس
1- ایجاد احساسات نامطلوب
2- مشغولیت ذهنی با چیزهای ترسناک ؛ که اغلب بزرگتر از آنچه که هستند تصور می شوند.
3- بسیاری از بیماری های روانی ریشه در استرس دارند.
4- ارتباز با دیگران مختل می شود.
5- احساس خستگی مداوم
6- ایجاد عادات بد: عادات سبب رفع موقتی اضطراب می شوند.
مثل وقت تلف کردن.
7- ایجاد بیماری های روانی که با علایم جسمانی ظاهر می شوند.
8- کاهش کارایی: این کاهش سبب مشکلات متعد بعدی می شود.دانش آموزانی که از امتحان می ترسند نمراتشان از بقیه کمتر می شود.
مردهایی که دچار اضطراب جنسی هستند نمی توانند بین زن ها تفاوت قائل شوند و طبعا در گزینش همسر مناسب ناموفق هستند.
9- محرومیت از بسیاری چیزهای لذت بخش و مفید.
راه های کنترل استرس و اضطراب
چه باید بکنیم ؟
بعد از تشخیص علت و شدت اضطراب باید دنبال درمانش بود.
اینجاست که دانش ، تلاش، تجربه به شهامت به کار می آیند. البته شدت اضطراب نتیجه را تعیین می کند . بعضی موارد باید توسط روان پزشک درمان شوند؛ کار شما نیست.
برای کسانی که آموزش ندیده اند بهترین روش قبول مسئولیت طراحی یک روش، منطقی عمل کردن و خود داری از واکنش های عجولانه، نظر خواهی و جلب حمایت دیگران است. در این گروه بدترین واکنش ها کینه ورزی تظاهرات احساسی در ملاعام ، سرزنش خود، بلاتکلیفی ، نادیده فرض کردن موضوع به این امید که خودش درست می شود، سرکوب احساسات ، تسلیم شدن و یا فرار (سیگار مشروب...) هستند.
این آدم ها از پس مشکلات بر می آیند: (1) مسئولیت مشکل حادث شده را می پذیرند، (2) به توانای های خود اعتماد دارند، (3) توانایی ارزیابی وضعیت را دارند و در صورت نیاز از دیگران کمک می خواهند . همچنین بعد از ارزیابی چند روش ، یکی را انتخاب می کنند و (4) توان اجرای طراحی را که انتخاب کرده اند دارند، همراه با اجرا یاد می گیرند و پیشرفت می کنند . پس برای مواجه شدن با مشکلات بعدی هم آماده می شوند.
هیچکس ذاتا توان مواجهه با مشکلات را ندارد؛ باید یاد بگیرد . برای کسب این توانایی باید مسئولانه و به اندازه تلاش کرد، فکری باز داشت و خوب اعمال دیگران را نگاه کرد. باید شهادت به کارگیری چند راه حل و اراده ی ارزیابی صادقانه ی آنها را داشت . در اینجا هم مراحل خود امدادی کاربرد دارند.
اضطراب منابع متعددی دارد درمان های متعددی هم دارد.
روش های کاهش اضطراب باید با شرایط شما (شخصا) سازگار شوند . تنها راه تشخیص موثر بودن روش ، به کار بستن آن است. شاید سخت باشد اما چاره ای نیست ، باید بلد باشید هر چه بیشتر بلد باشید احتمال موفقیت افزایش می یابد . یادتان باشد اضطراب را نمی شود با سیگار ، مشروب پرخوری ، خرید کردن ، قمار ، دائم نشستن پای تلویزیون و ضبط صوت و ....
درمان کرد. درمان وقتی موثر واقع می شود که ریشه ی اضطراب را بخشکاند . درمان های ساده و سریع خوبند اما نه همیشه . مثلا ریلکسیشن (آرام تنی! ) و داروهای آرام بخش هر آدمی را آرام می کنند . اگر اضطراب کوتاه مدت باشد. ریلکسیشن مشکل را حل می کند . اما اگر مزمن باشد.
ریلکسیشن و دارو (مخدر و غیر مخدر) فقط علایم ظاهری را درمان می کنند اما ریشه را نمی خشکانند . بعد از قطع دارو و یا بر طرف شدن تاثیر ریلکسیشن ، دوباره بر می گردید . سر خانه اول . درمان باید متناسب مشکل باشد . شاید بد نباشد ابتدا همیشه یکی از این روش های ساده را امتحان کنید، اگر جواب نداد سراغ روش های خاص بروید.
هشدار : اگر مشکل شدید روانی دارید باید به روان پزشک مواجهه کنید حتی به خود امدادی فکر هم نکنید.
مشکلات شدید روانی
اضطراب در حددی که امکان مطالعه و طراحی یک روش خود امدادی وجود نداشته باشد.
مشکل ، نیاز به درمان فوری داشته باشد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 41 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله اضطراب