فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله محرکها و روشهای مدیریت سود و راهکارهای کشف آن

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله محرکها و روشهای مدیریت سود و راهکارهای کشف آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
نوشتار حاضر به بررسی دلایل و انگیزه‌های محرک مدیریت سود می‌پردازد. سپس روشهای بکار رفته جهت مدیریت سود را مورد مطالعه قرار داده و اطلاعاتی را درباره اینکه چگونه مدیران تلاش می‌کنند سود را مدیریت کنند، ارائه می‌دهد. تلاش مدیران در این زمینه بر اساس روش اصلی بکار گرفته شده جهت مدیریت سود طبقه‌بندی شده‌ است. این روشها عبارتند از شناخت هزینه، شناخت درآمد، تلفیق تجاری و سایر روشها. در مقابل روشهای مدیریت سود، 10 سرنخ عالی برای کشف ارائه گمراه کننده نیز آورده شده است. همچنین در این نوشتار سعی شده است تا به تبیین تمایز بین مدیریت سود و تقلب پرداخته شود. مدیریت سود غیرمحافظه‌کارانه چندین سال است که برای نهادهای قانونگذار نگران کننده شده است و این نگرانی از بابت شواهد نادرست حسابداری ارائه شده توسط Enron، WorldCom و برخی شرکتهای بزرگ تشدید شده است.
درک بهتر اینکه مدیریت سود چگونه صورت می‌گیرد به گروههای زیر کمک می کند:
1- قانون‌گذاران و تدوین‌کنندگان استانداردها حیطه نیازمند تغییر قوانین را بشناسند؛
2- حسابرسان کیفیت سود شرکت را ارزشیابی و گزارش کنند.
3- مدیران اجرایی، مدیران مالی، کمیته‌های حسابرسی و سرمایه‌گذاران توجهشان را بروی آن حوزه از صورتهای مالی که باید مورد تردید واقع شود، متمرکز کنند؛
محیط تجاری امروزی، پتانسیل برخی واحدهای اقتصادی را در پرداختن به مدیریت سود و نقش حسابرسان در رسیدگی به چنین فعالیتهایی مورد تاکید قرار داده است. این نوشتار رهنمودی را ارائه می‌کند که:
 ممکن است برای حسابرسان در شرایطی که مدیریت سود توسط شرکت شرکت، نگران کننده و در خور رسیدگی است، مفید باشد.
 حسابرسان را نسبت به تنگناهای گوناگون داخل شرکت که مشوق مدیریت سود است، آگاه می‌‌کند ؛
 بین مدیریت سود غیرمحافظه‌کارانه (افراطی) و تقلب، تمایز قائل شوید؛
بطور کلی، این نوشتار بایستی به سرمایه‌گذاران، حسابرسان، کمیته‌های حسابرسی و سایر کسانی که در فرایند گزارشگری مالی شرکت دارند و بایستی نسبت به روشهای مدیریت سود هوشیار باشند، کمک کند.
واژه‌‌های کلیدی : مدیریت سود، ریسک، هموارسازی واقعی، تقلب، انگیزه‌های رفتاری، انگیزه‌های مبتنی بر بازار سرمایه، مدیریت ارقام حسابداری
مقدمه
از نظر استفاده کنندگان صورتهای مالی، به ویژه سرمایه‌گذاران، یکی از مهمترین جنبه‌های گزارشگری مالی شرکتهای سهامی، تعیین سود خالص است؛ زیرا از نظر هیئت مدیره و صاحبان سهام سود خالص هر مؤسسه معیاری جهت سنجش کارایی مدیریت مؤسسه می‌باشد. از طرفی ارزش بازار هر سهم و مبلغ سود هر سهم به مقدار سود خالص و روند سودآوری شرکتهای سهامی در سالهای متمادی بستگی دارد. افزایش سالیانه سود شرکتهای سهامی موجب اطمینان سهامداران و جلب سرمایه‌گذاران جدید برای خرید سهام شرکت شده و بانکها و سایر مؤسسات اعتباری برای اعطای وام، بیشتر ترغیب خواهند شد.
مدیریت سود زمانی رخ می‌دهد که "مدیران، قضاوت را در گزارشگری مالی و سازماندهی رویدادها دخیل می کنند تا از این طریق با تحریف گزارشات مالی، بینش و استنباط سهامداران را نسبت به عملکرد اصلی و اقتصادی شرکت و نتیجه‌گیریهای مبتنی بر ارقام حسابداری گزارش شده، تحت تاثیر قرار دهند. "
اقدام به مدیریت سود، بطور بالقوه شفافیت عملکرد یا وضعیت مالی شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد؛ به حدی که تصمیمات مرتبط با تخصیص منابع در نبود مدیریت سود متفاوت خواهد بود.
اگر گروههای مختلف کاربران به یک اندازه از وجود مدیریت سود و پیامدهای آن باخبر نباشند، حسابرسان و قانون‌گذاران احتمالاً بیشتر در مورد این اقدام نگران هستند و آن را بیشتر مد نظر قرار می‌دهند.
دست کم از دهه 1930 بسیاری از شرکتها، جهت دستیابی به اهداف مطلوبشان سود را مدیریت کرده‌اند. گرچه اعمال مدیریت سود روند صعودی پیدا کرده است، اما بر خلاف الزامات کمیسیون بورس و اوراق و اصول پذیرفته شده حسابداری در زمینه گزارشگری مالی است. مواردی وجود داشته است که مدیران به تقلب محکوم و برای سالها زندانی شده‌اند. حرفه حسابداری از منظر اخلاق با مقوله حاد مدیریت سود روبرو می‌شود.
مدیریت سود اسامی گوناگونی دارد. در میان آنها هموارسازی سود، حساب‌سازی و مدیریت افشا وجود دارد. مدیریت سود اینگونه تعریف می‌شود:
"دخالت هدفمند در فرایند گزارشگری مالی برون سازمانی به منظور دستیابی به منافع شخصی"
روشی که شرکتها معمولا برای حساب‌سازی استفاده می‌نمایند عبارتست از شناسایی زود هنگام درآمدها، شناسایی درآمدهای تقلبی، بالا بردن سود از طریق شناسایی سودهای غیر عملیاتی بطور یکجا، انتقال زمان شناسایی هزینه‌ها و درآمدها به عقب و جلو، عدم افشای کامل بدهیها و تغییر در برآوردهایی مانند: مطالبات سوخت شده، هزینه‌های اقامه دعوا، عمر مفید داراییهای سرمایه‌ای و تعهدات مربوط به حقوق بازنشستگی.
تقلب در افراطی‌ترین نقطه مدیریت سود قرار دارد. گرچه تقلب یک مفهوم قانونی کاملا واضح است، اما حسابرسان به اقدامات متقلبانه‌ای رسیدگی می‌کنند که منجر به تاثیر باهمیتی در ارائه صورتهای مالی به شکل غلط و نادرست گردد. بنابراین، تقلب در زمینه گزارشگری مالی شامل مدیریت ارقام حسابداری است به نحوی که عمدا از استانداردهای پذیرفته شده حسابداری تخطی نماید. تقلب اینگونه تعریف می‌شود:
"یک اقدام عمدی توسط یک یا چند نفر از مدیران، افراد مسئول یا ناظر، کارمندان یا اشخاص ثالثی که برای بدست آوردن منافع غیرقانونی یا غیرمنصفانه به حیله و فریب متوسل میشوند"
دلایل و انگیزه های مدیریت سود
اگر مدیریت سود آشکارا سیاستهای حاکم را نقض می‌کند، پس چرا شرکتها همچنان از آن استفاده می‌کنند؟ در اکثر موارد دلیل بسیار ساده‌ای وجود دارد و عبارتست از اینکه آنان این کار را در راستای منفعت سهامدارانشان انجام می‌دهند. ارزش سهام یک شرکت بر عوامل متعددی مبتنی است؛ از جمله سود، ریسک و پیش‌بینی. اصولا شرکتی که برای هر دوره سه ماهه درصد افزایش مشابهی را نشان می‌دهد، بسیار کم‌ریسکتر از آنهایی است که سودشان نوسانات شدیدی دارد. بنابراین هموارسازی سود، ریسک را پایینتر نشان می‌دهد تا سهام شرکت بیشتر مورد توجه سرمایه‌گذاران قرار گیرد.
راههایی وجود دارد که از طریق آن هموارسازی سود بدون تخطی از اصول پذیرفته شده حسابداری قابل دستیابی است. هموارسازی واقعی عبارتست از تغییر زمانبندی و وقوع رویداداهای واقعی برای دستیابی به اهداف مورد نظر.
بسیاری از طرحهای پاداشی مدیران رده بالا، حول برنامه سهامدارسازی کارمندان و پاداش بر مبنای افزایش ارزش سهام می‌چرخد. این عامل، افزایش ارزش سهام را به مطلوبیتهای یک مدیر (به منظور کسب منافع شخصی) اضافه می‌کند.
مدیریت سود ممکنست از منظر کنترل فشارهای وارده بر واحد تجاری مورد توجه قرار گیرد و خود را به شکل بالاترین درجه محافظه‌کاری یا خوش‌بینی نشان دهد. بطور کلی پیامدهای به شدت خوش‌بینانه است که برای حسابرسان و قانونگذاران نگران‌کننده بوده است حسابرسان و قانونگذاران به حفظ کیفیت گزارشگری مالی و اطمینان در بازارهای سرمایه می‌پردازند و اعتبار و موقعیت بالای اجتماعی حسابرس مستقل در این فرایند مستتر است. برای حسابرس اهمیت دارد که نسبت به گزارش‌گری بیش ‌از حد محافظه کارانه، آگاهی داشته باشد. به عنوان نمونه، ایجاد اندوخته‌ در شرایط سوددهی زیاد به منظور برگرداندن آن در شرایط سوددهی کم که پیامدهای آن در خصوص کیفیت گزارشگری مالی، درست همانند گزارشگری بیش از حد خوش‌بینانه است.
حسابرس بایستی نسبت به آن دسته از گزارش‌گری‌ها که بیش از حد محافظه‌کارانه هستند (به عنوان نمونه، ایجاد اندوخته‌ در شرایط سوددهی زیاد به منظور برگرداندن آن در شرایط سوددهی کم)، آگاه باشد و از پیامدهای آن در خصوص کیفیت گزارشگری مالی، که درست همانند گزارشگری بیش از حد خوش‌بینانه است، جلوگیری کند.
همچنین برای حسابرس آگاهی از شرایط شرکت که نشان دهنده احتمال بیشتر وقوع مدیریت سود و بالاخص مدیریت سود غیرمحافظه‌کارانه است، اهمیت دارد . تنگناهایی که انگیزه های مدیریت سود را ایجاد می‌کند به دو دسته کلی طبقه‌بندی شود : انگیزه های رفتاری و انگیزه های بر مبنای بازار. نمونه‌هایی از تنگناهای هر طبقه در زیر توضیح داده می‌شوند:
انگیزه های رفتاری :
 ملاحظات سیاسی که انگیزه‌های مدیریت ارقام حسابداری را (به عنوان نمونه خودداری از رعایت مقررات یا افزایش صلاحیت دریافت امتیازات من جمله وامها) ایجاد می کند
 حقوق مدیران اجرایی ،بالاخص پاداش، که شدیدا مبتنی بر عملکرد قیمت سهام است می‌تواند انگیزه حفظ یا بهبود قیمت سهام را ایجاد کند.
 واحدهای تجاری جدید یا موجودی که مبادلات اصلی آنها در استانداردهای حسابداری دارای ابهام یا انعطاف‌پذیری است (یا درجایی که استانداردهای حسابداری وجود ندارد) فرصت‌هایی برای آزادی عمل درمدیریت ارقام حسابداری فراهم می‌کند.
 سایر موقعیتهایی که انگیزه ایجاد یک موقعیت مثبت‌تر از واقعیت را شکل می‌دهد، عبارتست از:
• بحران مالی یا نزدیک بودن به محدودیتهای قراردادهای وام
• سروکار داشتن با سازماندهی مجدد (در زمان جاری یا زمانی قریب الوقوع)
• مالکیت و ساختارهای مالی پیچیده
• مبادلات اشخاص وابسته
انگیزه های مبتنی بر بازار سرمایه :
 فشارها و تنگناهایی برای نگه داشتن نرخ پرداخت سود سهام در سطوح بالا
 موقعیتهای عملکرد مالی نامعتدل. عملکرد بسیار خوب انگیزه های هموارسازی و ذخیره‌سازی بخشی از این عملکرد را ایجاد می‌کند . عملکرد بسیار بد انگیزه‌های تقویت عملکرد بطور ساختگی را ایجاد می‌کند .
 جابجایی مدیریت، بالاخص مدیریت رده بالا می‌تواند انگیزه به دست آوردن سود را ایجاد کند؛ به گونه ای که عملکرد آتی شرکت باید بهبود یافته به نظر برسد.
 کنترل شرکت توسط یک شرکت دیگر، خرید یک جای سهام شرکت توسط مدیریت یا خصوصی سازی.
 پیگیری چشمگیر از سوی تحلیل‌گران، بالاخص وقتی تحت پوشش رسانه ها قرار گیرد، حتی در شرکتهای سودآور می‌تواند تنگنایی جهت مدیریت سود ایجاد کند، تا بدان وسیله پیش‌بینی‌های تحلیل‌گران برآورده گردد، نسبت به سود سال قبل افزایش وجود داشته باشد و از هرگونه زیان جلوگیری به عمل آید.
 شرکتهای با سابقه رشد بالا هر گونه برداشت و تصور در خصوص کاهش سرعت رشد را از بین ببرند.
 سهامدار شدن اشخاص درون سازمان بطور عمده، اگر چه کمک می‌کند تا انگیزه‌های مدیران و سهامداران هم‌راستا شوند، ولی همچنین می‌تواند تنگناهایی جهت حداکثر کردن قیمت سهام ایجاد کند که احتمال می‌رود این هدف از طریق مدیریت سود تامین شود.
مدیریت سود : محدوده آزادی عمل
جایی که اختیار و انتخاب در استانداردهای حسابداری وجود دارد، یا جایی که هیچ استاندارد حسابداری با توجه به بحث حسابداری خاص وجود ندارد، فرصتی برای مدیریت سود به وجود می آید.
چهار طبقه وسیع که در آن مدیریت سود به وسیله شرکت صورت پذیرد، عبارتست از:
 تخطی های عمدی از استانداردهای حسابداری یا سایر شرایط گزارشگری مالی که تک تک اهمیتی ندارد
 شناسایی نامتناسب درآمد
 هزینه های حذف عمده طی فرایند سازماندهی مجدد
 برآورد نادرست بدهی ها در طول دوره های سود ده به منظور برگرداندن آن در زمان مورد نیاز
جدول صفحه بعد نشان میدهد چگونه نظریه‌های حسابداری و سطح تطابق آنها با GAAP، در ایجاد یک محدوده از راهکارهای حسابداری و رفتارهای گزارشگری و در طول دامنه پیوسته‌ای که از مدیریت سود نسبتا بی‌ضرر و بی‌غرض شروع و تا تقلب آشکارا ادامه دارد، ارتباط متقابل دارند .
نظریه حسابداری حسابداری محافظه‌کارانه حسابداری واقعی حسابداری غیرمحافظه‌کارانه حسابداری متقلبانه
ارتباط با اصول پذیرفته شده حسابداری مطابق است تخطی می‌کند
تمایل به بیان کمتر از واقع سود و بیش از واقع بدهیها تمایل به بیان بیش از واقع سود و بیش از واقع داراییها
مثال
راهکارهای حسابداری شناسایی افراطی اندوخته، بیان بیش از واقع هزینه‌های سازمان‌دهی مجدد سود ناشی از عملکرد واقعی بیان کمتر از واقع ذخیره مطالبات مشکوک الوصول، کاهش شجاعانه و افراطی ذخیره‌ها و اندوخته‌ها ثبت فروش قبل از تحقق، ثبت فروش غیرواقعی، تاریخ‌گذاری فاکتورهای فروش قبل از تاریخ واقعی، ثبت غیرواقعی موجودی
روشهای مربوط به جریان نقد واقعی به تاخیر انداختن ثبت فروش، تسریع در شناسایی هزینه‌های تحقیق و توسعه و تبلیغات به تعویق انداختن هزینه‌های تحقیق و توسعه و تبلیغات، تسریع در شناسایی فروش

 

قرار دادن حد و مرزهایی میان سطوح مدیریت سود قابل قبول و غیر قابل قبول پیچیده است و دانش حسابرس نسبت به صنعت و ماهیت شرکت، همراه با ملاحظات سطح اهمیت در قضاوت حسابرس برای چنین تمایزاتی، امری حیاتی است. از نظر حسابرس، نگرش شک و بدبینی حرفه‌ای در تشخیص شرایطی که در آن شرکت جهت دست یافتن به منافعش محافظه‌کاری را کنار می‌گذارد تا بتواند بهترین تصویر را از شرایطش ایجاد کند، ارزشی ندارد.
روشهای بکار رفته در مدیریت سود
بر اساس تحقیقات تجربی انجام گرفته تلاشهای انجام شده جهت مدیریت سود به چهار روش طبقه‌بندی می‌شود:
1- هزینه ها و سایر زیانها
پرکاربردترین روش مدیریت سود به وضوح "شناسایی بیش از حد یا کمتر از حد ذخیره در سال جاری" است. به عنوان مثال، موارد متعددی از تلاشهایی که با سازماندهی مجدد ذخیره ها مرتبط هستند، ذخیره گرفتن برای موجودیها، ذخیره زیان وامها، ذخیره مطالبات مشکوک الوصول، ذخیره ارزشیابی در مقابل مالیاتهای انتقالی به دوره های عادی، ذخیره زیان دعاوی.
سایر تلاشهای مرتبط با هزینه ها و زیانهای عادی بیشتر در مقوله دارایی های بلندمدت متمرکزند." سرمایه ای کردن یا انتقال به دوره های آتی که بیش از حد یا کمتر از حد انجام می شود"، با ایجاد دارایی های ثابت سروکار دارند. "شناسایی بیش از حد یا کمتر از حد کاهش ارزش دارایی" همانند سایر ساختارها با مستهلک کردن داراییهای ثابت سروکار دارند. "اصلاح دوره استهلاک پذیری" یا "اصلاح روشهای استهلاک" با به هزینه بردن دارایی های ثابت در چند دوره سروکار دارد.
2- درآمدها و سایر سودهای نا ویژه
بسیاری از تلاشها با "دستکاری های ناشی از انقطاع زمانی" سروکار دارند (به عنوان مثال؛ انتقال شناخت درآمد بین چند روز گذشته تا چند روز آتی به منظور تغییر دوره حسابداری). تلاشها همچنین با "انتقال بیش از حد یا کمتر از حد درآمد به دوره های آتی" در طول دوره قرارداد سروکار دارد. همچنین تلاشهای متعددی به دلیل اینکه شرکت تلاش می کند درآمد را در دوره جاری با فروش در پایان سال شناسایی کند، انجام می شود. به عنوان مثال؛ "صدور صورت حساب فروش و عدم ارسال کالای فروش رفته به خریدار"، فروشهایی که دارای "حق برگشت از فروش" بطور آشکار و بی چون و چرا، زمانیکه شرکت "منافع با اهمیت را انباشته می کند" یا زمانیکه فروش بصورت "کامل نشده " باشد. سایر تلاشها با روشهای مختلفی در راستای "زمان بندی شناسایی سود یا زیانهای تحقق یافته یا تحقق نیافته سرمایه گذاریها" مرتبط است. با این وجود سایر تلاشها با شناسایی "قراردادهای فروش و اجاره مجدد" یا "معاملات با اشخاص وابسته" مرتبط است. برخی تلاشها با" حسابهای درآمدی و غیر درآمدی درهم و برهم" یا "اشتباه گزارش کردن ارزش دریافتی ها" درگیر می شوند. در نهایت برخی روشها با روش درصد پیشرفت کار یا تغییرات در روش شناخت درآمد ارتباط دارند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   10 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله محرکها و روشهای مدیریت سود و راهکارهای کشف آن

دانلود مقاله حاشیه سود

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله حاشیه سود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مهم‌ترین هدف هر شرکت به دست آوردن پول و حفظ این وضعیت است که به میزان زیادی به میزان نقدینگی و کارآیی شرکت بستگی دارد.
به این خاطر که این مشخصه‌ها، توانایی یک شرکت را در پرداخت سود به سهامداران تعیین می‌کند، سوددهی شرکت در قیمت سهام آن منعکس می‌شود. به این دلیل، سرمایه‌گذاران باید سوددهی شرکت را از جنبه‌های گوناگون مدنظر قرار دهند. از جمله اینکه شرکت در استفاده از منابع خود چقدر کارآیی دارد و چه میزان از عملیات خود، ایجاد درآمد می‌کند. محاسبه حاشیه سود یک شرکت می‌تواند راه خوبی برای تسلط بر این مفاهیم و دیگر جنبه‌های تولید ثروت از جانب شرکت برای سرمایه‌گذاران فراهم کند.
نتیجه نهایی عملکرد یک شرکت یا بهتر بگوییم سود خالص آن اولین معیاری است که بیشتر سرمایه‌گذاران در رابطه با سوددهی یک شرکت مدنظر قرار می‌دهند متاسفانه توجه محض به عواید و سودهای خالص یک شرکت، بسیار اغواکننده می‌تواند باشد و همیشه تصویری دقیق از عملکرد شرکت ارائه نخواهد داد و تکیه بر این مقادیر به تنهایی، می‌تواند عواقب بدی را به همراه داشته باشد.در مقابل نسبت‌های حاشیه سود قادر هستند که دیدگاه عمیق‌تری به کارآیی مدیریت در اختیار سرمایه‌گذاران قرار دهد. این نسبت‌ها به جای در نظر گرفتن اینکه مدیریت شرکت، چه میزان از دارایی‌ها، سهام و سرمایه‌گذاری‌های شرکت به دست آورده، مقدار پولی را که شرکت از تمام درآمدها حاصل از «فروش محصولات» دارایی‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها به دست خواهد آورد، مورد توجه قرار می‌دهد.
حاشیه‌ها به بیان ساده، عوایدی هستند که به صورت نسبت یا درصدی از فروش شرکت، بیان می‌شوند. این درصد سرمایه‌گذاران را قادر می‌سازد که سوددهی شرکت‌ها را به مقایسه بگذارند که اعداد و ارقام بدست آمده از صورت‌های مالی شرکت‌ها، چنین توانایی را ندارند.
یک مثال در این زمینه می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد. در اولین فصل سال 2003، شرکت سازنده کامپیوترهای شخصی Dell از 175 میلیارد دلار فروش خود، سودی برابر 749 میلیون دلار کسب کرد. رقیب اصلی این شرکت، یعنی شرکت HP نیز از فروش 9/19 میلیارد دلاری خود، 990 میلیون دلار سود به دست آورد. مقایسه سود این دو شرکت به شما ثابت می‌کند که HP بهتر از Dell به سود رسیده است. اما آیا این مقایسه می‌تواند حرفی پیرامون سوددهی و کارآیی این دو شرکت داشته باشد؟
اگر به حاشیه سود یا به عبارتی عوایدی که از هر دلار حاصل از فروش شرکت به دست می‌آید توجه کنید خواهید دید که Dell به ازای هر دلار، 65 سنت به دست آورده و این در حالی است که همین نسبت برای شرکت HP کمتر از 5 سنت است این اختلاف چندان زیاد نیست اما همین نکته، یکی از دلایلی است که ارزش بازار Dell بیشتر از HP است.

 

 

 

 

 

 

 


در بحث حاشیه سود با سه دسته متفاوت روبرو هستیم: حاشیه سود ناویژه، حاشیه سود عملیاتی، حاشیه سود خالص حاشیه سود ناویژه
حاشیه سود ناویژه، سوددهی شرکت را با در نظر گرفتن هزینه‌های فروش یا بعبارتی بهای تمام شده کالای فروش رفته بیان می‌کند. به عبارتی بیان می‌کند که کارآیی مدیریت در بکارگیری منابع و نیروی کار در چه سطح است.
برای مثال، شرکتی که فروشی معادل یک میلیون دلار و بهای تمام شده کالای فروش رفته 600 هزار دلار داشته باشد در نتیجه حاشیه سود ناویژه شرکت برابر 40 درصد است.
شرکت‌هایی با حاشیه سود ناویژه بالا، منابع زیادی در دست دارند تا در زمینه‌های دیگر از جمله طرح و توسعه یا بازاریابی صرف کنند. پس روندهای نزولی در حاشیه سود ناویژه را جدی بگیرید زیرا می‌تواند نشان‌دهنده مشکلات آتی شرکت در سوددهی باشد. روند منفی و مداوم حاشیه سود ناویژه ممکن است نشان‌دهنده عدم کارآیی مدیریت در مهار افزایش اقلام تشکیل‌دهنده بهای تمام شده کالای فروش رفته باشد. البته توجه داشته باشید که حاشیه سود ناویژه برای هر صنعت، متفاوت است. پس همه را به یک چشم نگاه نکنید.
با در نظر گرفتن سود شرکت قبل از کسر مالیات، حاشیه سود عملیاتی منعکس‌کننده موفقیت مدیریت شرکت در ایجاد سود از عملیات جاری شرکت است.
این نسبت نشان‌دهنده این واقعیت است که به ازای هر واحد پولی، از فروش، چه میزان سود عملیاتی (سود پس از کسر هزینه‌های عملیاتی) عاید شرکت شده است. نسبت‌های بالای حاشیه سود عملیاتی نشان‌دهنده توفیق مدیریت در کنترل هزینه‌های شرکت و یا پیشی گرفتن رشد فروش شرکت به رشد هزینه‌های آن است.
حاشیه سود عملیاتی در عین حال امکان مقایسه سوددهی شرکت‌هایی که معمولاً هزینه‌های عملیاتی و بهای تمام شده کالای فروش رفته را افشا نمی‌کند، برای سهامداران فراهم کند. این نسبت معمولاً قابل اتکاتر به شمار می‌آید. زیرا کمتر مورد دستکاری توسط حقه‌های حسابداری قرار می‌گیرد.
به طور طبیعی به علت اینکه این نسبت شامل تمام هزینه‌ها از جمله هزینه‌های فروش و هزینه‌های عملیاتی است، مقدار آن از حاشیه سود ناویژه کمتر است.
سود خالص شرکت، پس از کسر مالیات به دست می‌آید و به عبارتی سود قابل تقسیم شرکت لقب می‌گیرد. پس این نسبت سود خالص شرکت را با فروش کل مقایسه می‌کند و نتیجه نهایی مدیریت را به نمایش می‌گذارد.
همانند دو نسبتی که قبلاً توضیح داده شد، این نسبت هم از صنعتی به صنعتی دیگر در تغییر است. با مقایسه حاشیه‌های سود خالص و ناویژه یک شرکت، می‌توان درک خوبی از هزینه‌های غیرتولیدی، غیر عملیاتی و غیر مستقیم مانند هزینه‌های مالی، اداری و بازاریابی فراهم می‌کند.
برای مثال، شرکت‌های هوایی بین‌المللی مانند British Airline حاشیه سود ناخالص در حدود پنج درصد دارند و حاشیه سود ناخالص آن‌ها در حدود چهار درصد است. در مقابل شرکت‌های هوایی کوچک‌تر و داخلی‌تر از حاشیه سود ناویژه 29 درصد و حاشیه سود داخل یک صنعت خاص هم تفاوت عمده‌ای وجود دارد.
در عین حال در صنایع نرم‌افزاری، شاهد حاشیه سود ناویژه 90 درصدی هستیم که رقم بسیار بالایی است که البته حاشیه سود خالص آن به حدود 27 درصد می‌رسد که نشان‌دهنده هزینه‌های بالای بازاریابی و اداری و در مقابل هزینه‌های عملیاتی پایین است.
زمانی که یک شرکت حاشیه سود بالایی دارد، نشان‌دهنده این است که در عرصه رقابت خود از نقاط قوتی برجسته‌تر نسبت به سایرین برخوردار است. شرکت‌هایی که از حاشیه سود خالص بالاتری برخوردارند امنیت بیشتری در مواجهه با موقعیت‌های سخت دارند و شرکت‌ها با حاشیه سود پایین، در دوران افول بازار، وضعیت تاسف‌باری را پشت سر خواهند گذاشت.

 

نسبت های سود آوری
نسبت های سود آوری : یکی از شاخص های مهم سلامت مالی شرکت و کارایی مدیریت آن توانایی شرکت درکسب سود قابل قبول و یا برگشتی راضی کننده روی سرمایه گذاری آن است . بدیهی است که سرمایه گذاران تمایلی به مشارکت در شرکتی که سودآوری و درآمد سازی ضعیفی دارد از خود نشان نمی دهند . چراکه سود آوری اندک در قیمت سهام و توانایی بالقوه شرکت در پرداخت سود سهام تاثیر منفی دارد . اعتبار دهندگان نیز راضی به پرداخت وام به شرکتی که موقعیت ضعیفی از نظر سودآوری دارد نخواهند بود ، چون احتمال این را می دهند که طلب آنها هرگز بازپرداخت نگردد . البته باید یادآوری شود کــه قدر مطلق سود اهمیت چندانی ندارد مگر اینکه این سود در قیاس با منبع ایجاد آن (میزان سرمایه گذاری ) مورد ارزیابی قرارگیرد . برخی از مهمترین شاخص های ارزیابی نتیجه عملکرد شرکت به شرح ذیل می باشد :
حاشیه سود ناخالص : این نسبت نشان دهنده درصد سودی است که پس از پرداخت قیمت تمام شده کالای فروخته شده عاید می شود . بدیهی است که هرچه این نسبت بالاتر باشد وضع مطلوبتری را نشان می دهد . سود ناخالص عبارتست از تفاضل فروش خالص از قیمت تمام شده کالای فروخته شده .

سود ناخالص
حاشیه سودناخالص = --------------------
فـروش خالص

حاشیه سود خالص :‌ نسبت سود خالص به فروش خالص را حاشیه سود خالص می نامند . این نسبت نشان دهنده سودآوری حاصل از درآمد و یکی از شاخصهای مهم عملکرد شرکت است . همچنین این نسبت معرف بازدهی و کارایی تولید و ساختار قیمت تمام شده و هزینه های شرکت است .

 

ســـود خالص
حاشیه سود خالص = -------------------------
فـروش خالص

 

بازده ســرمایه گذاری ( برگشت روی سرمایه گذاری ) : این نسبت نشان می دهد که شرکت روی سرمایه گذاری انجام شده درآن ( کل داراییها شرکت ) چند درصد سود ( بازده )‌داشته است . دو نسبت مهم در این رابطه وجود دارد :
۱ ـ برگشت روی داراییها
۲ ـ برگشت روی حقوق صاحبان سهام

سود خالص
برگشت نرخ بازده سرمایه گذاری به داراییها = -------------------------------
میانگین کل داراییها

سود خالص
نرخ بازده حقوق صاحبان سهام = ---------------------------------------
میانگین حقوق صاحبان سهام

 

تاثیر کاهش نرخ سود تسهیلات بر تجهیز منابع بانکی
تغییر نرخ های سود بانکی با توجه به اینکه سیستم بانکی پایه و اساس سیستم مالی کشور است، می تواند تاثیرات گسترده ای در سایر متغیرهای اقتصاد کلان کشور داشته باشد، چرا که نظام بانکی کشور به عنوان تامین کننده بخش عمده منابع مالی مورد نیاز واحدهای تولیدی، صنعتی و خدماتی مطرح است و قیمت گذاری نادرست این منابع می تواند به عدم تخصیص بهینه منابع مالی بینجامد. شورای پول و اعتبار در جلسه مورخ ۲۰۱۲۱۳۸۴ با کاهش دودرصدی نرخ سود تسهیلات بانکی در سال ۱۳۸۵ و کاهش آن در سال های آتی موافقت کرد و به تبع آن نرخ سود تسهیلات از ۱۶درصد به رقم ۱۴درصد کاهش یافت، ضمنا این شورا با کاهش سود سپرده ها به میزان دو درصد به طور متوسط در سال ۱۳۸۵ نیز موافقت کرد و سقف نرخ سود سپرده های بلندمدت را از ۱۷ به ۱۶درصد کاهش داد. مصوبه فوق بر ساختار درآمدی و هزینه ای بانک ها تاثیر بسزایی دارد و علاوه بر اینکه صف متقاضیان تسهیلات را افزایش خواهد داد به دلیل کاهش نرخ های سود سپرده ها انتظار می رود حجم سپرده های بانک ها را کاهش دهد که این مسئله منجر به عدم تعادل در عرضه و تقاضای پول خواهد شد.
تغییر نرخ های سود بانکی به لحاظ پایه بانکی بودن سیستم مالی کشور می تواند تاثیرات گسترده ای در سایر متغیرهای اقتصاد کلان داشته باشد، چراکه نظام بانکی کشور به عنوان تٲمین کننده بخش عمده منابع مورد نیاز واحدهای تولیدی، صنعتی و خدماتی کشور مطرح است و قیمت گذاری ناصحیح منابع می تواند به تخصیص نابهینه این منابع بینجامد.
۱ تاثیرات کاهش نرخ های سود بانکی بر اقتصاد کشور
۱۲ تاثیر بر روی نرخ تورم
تورم در کشورهای مختلف می تواند تابعی از عوامل گوناگون باشد، در یک تقسیم بندی کلی می توان علل تورم را به دو دسته تقسیم کرد:
تورم ناشی از فشار هزینه های تولیدی
تورم ناشی از فشار تقاضا
در تورم ناشی از فشار هزینه های تولیدی بر اثر افزایش قیمت نهاده های تولیدی، قیمت تمام شده کالاها و خدمات افزایش یافته و تولیدکنندگان به منظور بقا در صنعت، قیمت فروش کالاها و خدمات را افزایش داده و از این رو قیمت ها افزایش می یابد. در تورم ناشی از فشار تقاضا، عدم تناسب عرضه و تقاضای کالاها و خدمات در اقتصاد یک کشور و مازاد تقاضای مصرف کنندگان نسبت به عرضه تولیدکنندگان، قیمت های تعادلی کالاها و خدمات را افزایش می دهد. البته اگر چه در یک اقتصاد به طور مطلق نمی توان تورم را ناشی از بروز یکی از دو عامل بالا اطلاق کرد و منکر نقش دیگری شد، لیکن تاثیر غالب یکی از این عوامل در افزایش نرخ تورم کاملا پذیرفتنی است. در ایران تصور می شود که تورم از نوع دوم بوده و بیشتر ناشی از فزونی تقاضای کل نسبت به عرضه کل کالاها و خدمات است. برای کنترل اینگونه تورم ها توصیه می شود که تقاضای کل کاهش یابد. اصلی ترین ابزارهای کنترل تقاضای کل استفاده از سیاست های انقباضی پولی است. به منظور اجرای سیاست انقباضی پولی باید نرخ های بهره بانکی افزایش یابد تا از یکسو تقاضا برای پول و اعتبار کاهش یابد و از سوی دیگر انگیزه های پس انداز تشویق و تقویت شود، اما کاهش نرخ سود سپرده ها برای فعالیت در بازارهای موازی همچون بازار سهام، مستغلات، طلا و... استفاده می نمایند و یا منابع خود را برای اخذ سود بیشتر در بازارهای غیر متشکل پولی به کار می گیرند. نتیجه چنین روندی رشد حباب گونه بازار سهام، طلا، مستغلات و... و نهایتا ایجاد فشارهای ناشی از تورم است. همچنین این تغییر در ترکیب سپرده ها می تواند موجب افزایش نقدینگی شود که به نوبه خود تورم را تشدید می کند.
۲۲ تاثیر کاهش نرخ سود بانکی بر ایجاد رانت های اقتصادی و تخصیص ناکارای منابع
کاهش نرخ های سود بانکی موجب افزایش شکاف بین نرخ های سود در بازارهای رسمی و بازارهای غیررسمی پول شده و رانت های اقتصادی را افزایش خواهد داد. در این وضعیت کارآفرینان واقعی کنار زده می شوند و رانت جویان به میدان می آیند. منابع پولی را کسانی در اختیار می گیرند که به انحای مختلف دسترسی به منابع پولی بانک ها دارند و انگیزه های کسب سود مانع از تخصیص بهینه منابع به بخش های تولیدی خواهد شد.
۳۲ تاثیر کاهش نرخ های سود بانکی بر افزایش حجم منابع سرگردان و خروج سرمایه از کشور
از آنجایی که هزینه های اداری و پرسنلی بانک ها به منظور جبران کاهش درآمدهای ناشی از کاهش نرخ سود تسهیلات در کوتاه مدت امکان پذیر نبوده و بانک برای بقا و حیات ناگزیر باید نرخ های سود پرداختی به سپرده ها را کاهش دهد، از این رو کاهش نرخ های سود بانکی انگیزه های پس انداز در بانک ها را کاهش داده و حجم قابل توجهی از منابع بانک ها را به سمت بازارهای دیگر از جمله ارز، بورس و اوراق بهادار، خرید و فروش اتومبیل و مسکن و... سوق خواهد داد و احتمالا موجب بروز عدم تعادل در این بازارها خواهد شد. از سویی عدم پرداخت سود مناسب به صاحبان سرمایه و عدم وجود فرصت های مناسب سرمایه گذاری در داخل کشور انگیزه های خروج سرمایه از کشور را افزایش خواهد داد.
۲ آثار کاهش نرخ سود تسهیلات بر درآمد بانک ها
کاهش در نرخ سود تسهیلات به دلیل کاهش در سودهای دریافتی از تسهیلات باعث کاهش حاشیه سود بانک ها می شود که این مسئله ساختار درآمدی و هزینه ای بانک ها را تحت تاثیر قرار می دهد. به تبع این موارد، بانک ها برای جبران کاهش حاشیه سود و حفظ آن در حالت قبلی دو راه پیش روی دارند:
۱ کاهش هزینه های غیرعملیاتی ۲ کاهش هزینه های عملیاتی
بانک ها به منظور کاهش در هزینه های عملیاتی باید اهداف خود را در جمع آوری منابع و سپرده های ارزان قیمت و پایدار بنا کنند. سپرده های قرض الحسنه، جاری، کوتاه مدت و ضمانت نامه ها در این گروه از سپرده ها قرار می گیرند. از سوی دیگر شورای پول و اعتبار نیز به منظور کاهش هزینه های عملیاتی بانک ها همانگونه که در قسمت قبل ذکر شد سود سپرده های بانک ها را همزمان با کاهش سود تسهیلات کاهش داد.
این مسئله البته به نوبه خود می تواند باعث خروج سپرده های مردم از بانک ها و حرکت آن به سمت بازارهای متشکل و غیرمتشکل پولی و مالی که بازدهی بیشتری به سرمایه های سرگردان می پردازند شود. در ادامه اثرات این مصوبه را در یک بانک نمونه بانک تجارت به عنوان نماینده سیستم بانکی بررسی می کنیم. مهمترین تاثیرات این مصوبه به شرح زیر است:
۱۳ تاثیر کاهش نرخ سود بر نرخ درآمد عملیاتی
سود تسهیلات بانک های دولتی در سال ۱۳۸۴ در کلیه بخش ها به جز موارد اندکی یکسان و معادل ۱۶ درصد اعلام شد و بیش از ۹۰ درصد از تسهیلات بانک با نرخ ۱۶ درصد پرداخت شد. به طوری که متوسط نرخ درآمد عملیاتی بانک به حدود ۳۱۵ درصد رسید. 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   54 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حاشیه سود

دانلود مقاله بررسی رابطه رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله بررسی رابطه رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده:
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می¬باشد. به عبارت دیگر در این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ این سؤال هستیم که آیا سرمایه¬گذاران، تحلیل¬گران و سایر استفاده¬کنندگان از اطلاعات حسابداری، عامل مدیریت سود شرکت¬های گروه را درک کرده و در تصمیم گیری¬های خود لحاظ می کنند یا نه؟ با توجه به اینکه واکنش بازار سرمایه نسبت به اطلاعات منتشره نهایتاً در بازده سهام منعکس می¬شود، بنابراین رابطه رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی برای 45 نمونه آماری طی دوره زمانی1382 الی1386مورد بررسی قرار گرفته و برای اندازه گیری مدیریت سود شرکت¬های گروه از مدل تعدیل شده جونز (1995) استفاده شده است. در این پژوهش کل اقلام تعهدی و اجزای اختیاری و غیر¬اختیاری شرکت¬های گروه به¬ عنوان متغیرهای مستقل و بازده سهام شرکت اصلی به¬ عنوان متغیر وابسته می¬باشد. برای آزمون فرضیه¬های پژوهش از آزمون ضریب همبستگی و ضریب تعیین استفاده شده است و نتایج حاصل از پژوهش حاکی از آن است که رابطه ضعیفی بین مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی وجود دارد.
واژه¬های کلیدی: شرکت¬های گروه، مدیریت سود، بازده سهام و شرکت اصلی.

 


مقدمه:
مدیریت سود نوعی اقدام آگاهانه با هدف طبیعی نشان دادن سود شرکت جهت رسیدن به یک سطح مطلوب و مورد نظر می¬باشد. مدیریت سود زمانی اتفاق می¬افتد که مدیران با استفاده از قضاوت (تشخیص) در گزارش¬گری مالی و ساختار مبادلات جهت گمراه نمودن بعضی از ذینفعان (شامل سهامداران، اعتباردهندگان، کارکنان، دولت، سرمایه¬گذاران و ...) درباره عملکرد اقتصادی شرکت یا تحت تاثیر قرار دادن نتایج قراردادی که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، در گزارش-گری مالی تغییر ایجاد می¬کنند(پورحیدری و همتی، 1383،ص 49)1.
انتخاب و تغییر اصول پذیرفته شده حسابداری اجازه می دهد بسیاری از معاملات با یک یا چند روش مختلف ثبت شود .به عنوان مثال از بین روش¬های اولین صادره از اولین وارده، اولین صادره از آخرین وارده و میانگین موزون برای حسابداری موجودی¬ها، روش استهلاک خط مستقیم و نزولی برای دارایی¬های ثابت، روش هزینه یابی کامل و کوشش¬های موفقیت آمیز برای هزینه¬های استخراج نفت و گاز، روش کار تکمیل شده و درصد پیشرفت کار برای قراردادهای بلند مدت، می توان یکی از روشهای فوق را انتخاب کرد و بعداً آن را تغییر داد. به علاوه، مدیران اقلام تعهدی صورت¬های مالی را مدیریت می کنند، زیرا اقلام تعهدی از انعطاف بیشتری برخوردار هستند. برآوردهایی همچون عمر مفید دارایی ثابت، قابلیت وصول مطالبات، نرخ تنزیل تعهدات بازنشستگی و سایر اقلام تعهدی پایان سال که سود گزارش شده را تعدیل می¬کنند، ابزارهای سنتی هستند که مدیران در طول زمان ازآنها استفاده کرده و مستقیما قابل مشاهده نیستند (مرادی و همکاران، 1387،ص51)2.
نتایج بدست آمده نشان می دهد که مدیریت سود می تواند سبب افزایش قیمت¬های سهام شود. تحقیقات انجام شده مدارک مناسبی در مورد مدیریت (دستکاری) سود در شرایط مختلف اقتصادی نشان می دهد. مدیران به صورت فرصت طلبانه برسود خالص مدیریت می¬کنند. مثلا در دوره¬هایی که قیمت سهام رشد بالایی دارد به دلیل ورود سرمایه گذاران غیرحرفه ای و عدم توجه حرفه ای¬ها به اطلاعات مندرج در صورت¬های مالی، مدیران اقدام به مدیریت سود می کنند. البته در دوره¬هایی که قیمت سهام رشد کمی داشته باشد، بدلیل آگاهی سرمایه گذاران از کاهش قیمت¬ها، اثر مدیریت سود خنثی شده و این امر باعث کاهش بازده غیرعادی سهام می شود. در دوره ای که قیمت¬ها از رشد متوسطی برخوردار هستند، سرمایه گذاران حرفه¬ای نسبت به اطلاعات مندرج در صورت¬های مالی توجه بیشتری دارند و سودهای تعدیل شده و غیر تعدیل شده(به دلیل مدیریت سود) را از یکدیگر تفکیک می کنند(همان منبع،ص51)3.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول:
کلیات تحقیق

 

 

 


1-1-مقدمه :
صورت¬های مالی، منابع مهم اطلاعاتی برای تصمیم گیری¬های اقتصادی بشمار می روند که مدیران، سرمایه¬گذارن، اعتبار دهندگان و سایر استفاده¬کنندگان جهت رفع نیازهای اطلاعاتی خود از آنها استفاده می کنند. صورت¬های مالی اساسی به عنوان شالوده سیستم¬های اطلاعاتی حسابداری باید اطلاعات مربوط و قابل اعتماد را در اختیار استفاده¬کنندگان گزارش¬های مالی قرار دهند تا در مدل-های تصمیم گیری آنها مورد استفاده واقع شوند، این سیستم¬ها بایستی مبنائی را برای استفاده¬کنندگان ازگزارش¬های مالی فراهم آورند تا آنها بتوانند عملکرد شرکت را مورد ارزیابی قرار دهند. از آنجایی که تنها و مهم¬ترین ابزار اطلاعاتی استفاده¬کنندگان از اطلاعات مالی، همانا صورت¬های مالی هر شرکت می باشد تا آنها بتوانند تصمیم¬هایی را اتخاذ کنند؛ اگر این اطلاعات صحیح نباشند، کلیه افراد متضرر خواهند شد. با توجه به اینکه اطلاعات به صورت یکسان در اختیار استفاده کنندگان قرار نمی گیرد، بین مدیران و سرمایه¬گذاران، عدم تقارن اطلاعاتی ایجاد می شود. عدم تقارن اطلاعاتی، وضعیتی است که مدیران در مقایسه با سرمایه گذاران، دارای اطلاعات افشاء نشده بیشتری در مورد عملیات و جوانب مختلف شرکت در آینده می¬باشند. همین امر سبب می شود که مدیران انگیزه و فرصت مدیریت سود را داشته باشند. تحت چنین شرایطی مدیران ممکن است به واسطه اقلام تعهدی، بصورت موقتی سود شرکت را بیش از واقع نشان داده و بدین طریق سهام شرکت را به قیمت بیش از ارزش واقعی معامله کنند. که نهایتاً منجر به افزایش بازده سهام آن شرکت خواهد شد. با توجه به این موضوع که مدیران مجبورند اقلام تعهدی را در دوره¬های بعد برگردانند، احتمال کاهش سود شرکت¬های با عملکرد ضعیف در دوره¬های بعد افزایش می یابد. زیرا برای شرکت¬های با عملکرد ضعیف که به مدیریت سود می پردازند، احتمالاً جریان¬های نقدی جهت مخفی¬سازی تأثیر اقلام تعهدی برگردانده شده کافی نباشد(ابراهیمی کردلر و داریانی، 1385،ص4)1.
یکی از اهداف اساسی وضع استانداردهای حسابداری این است که استفاده کنندگان بتوانند با اتکاء بر صورت¬های مالی تصمیم¬های نسبتاً مربوط و صحیحی اتخاذ کنند، پس نیاز حرفه حسابداری به آن شیوه از گزارشگری می باشد که منافع تمام استفاده کنندگان به¬صورتی مطلوب رعایت شود. از سوی دیگر، همان¬طور که از تعریف مدیریت سود بر می آید، مدیران برای رسیدن به اهداف خاصی که منطقاً منافع عده¬ای خاص را تأمین می کند، سود را طوری گزاش می کنند که این با هدف تأمین منافع عمومی استفاده کنندگان مغایرت دارد. حسابرسان وظیفه دارند که بر مطلوبیت صورت¬های مالی در چارچوب استانداردهای حسابداری صحه بگذارند، در حالی¬که استانداردهای حسابداری نیز در بعضی از موارد دست مدیران را برای انتخاب روش حسابداری باز می گذارد. در واقع مشکل از آنجا ناشی می شود که مدیریت سود در بعضی مواقع باعث گمراه کننده شدن صورت¬های مالی می-شود، در حالیکه صورت¬های مالی از نظر قرارگرفتن در چارچوب استانداردهای حسابداری مشکلی نداشته و حسابرسان از این نظر نمی توانند بر صورت¬های مالی اشکالی بگیرند. پس با توجه به این موضوع که سود یکی از مهم ترین عوامل در تصمیم گیری¬ها می¬باشد، آگاهی استفاده کنندگان از قابل اتکاء بودن سود می تواند آنها را در اتخاذ تصمیم¬های بهتر یاری دهد(مشایخی و صفری، 1385،ص 36)1.
بررسی پژوهش¬هایی که در زمینه مدیرت سود انجام گرفته، بیانگر تلاش پژوهش¬گران در فهم این مطلب است که چرا مدیران به دنبال دستکاری سود هستند، چگونه سود را مدیریت می کنند و عواقب اینگونه رفتار چیست؟ پاسخ به این سؤال¬ها، بخش اعظمی از پژوهش¬های تجربی را در حوزه حسابداری و گزارش گری مالی به خود اختصاص داده است(مشایخی و همکاران، 1384،ص 62)2.
حسابداری تعهدی، حق انتخاب قابل توجهی به مدیران در تعیین سود در دوره¬های زمانی متفاوت اعطاء می¬کند. در واقع تحت این نوع از سیستم حسابداری، مدیران کنترل چشمگیری بر زمان تشخیص برخی اقلام هزینه از جمله هزینه¬های تبلیغات و مخارج تحقیق و توسعه دارند. از سوی دیگر مدیران در سیستم حسابداری تعهدی، با گزینه¬های متفاوتی در مورد زمان تشخیص درآمدها نیز روبرو هستند، ازجمله تشخیص سریع تر درآمد از طریق انجام فروش¬های نسیه. اینگونه عملکرد از سوی مدیران به عبارت ساده به عنوان مدیریت سود یاد می شود(مشایخی و همکاران، 1384،ص 62)3.
از آنجایی¬که در این پژوهش ارتباط بین مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مورد بررسی قرار گرفته، سعی شده است که به استفاده کنندگان از صورت¬های مالی شرکت¬های گروه این آگاهی داده شود که گاهی اوقات سود، مدیریت می شود و از این رو سود گزارش شده شرکت¬های گروه(سود تلفیقی)از سود واقعی متفاوت خواهد بود؛ که این موضوع ممکن است باعث افزایش قیمت سهام و در نتیجه بازده سهام شرکت اصلی شود. تحت چنین شرایطی سرمایه گذاران بایستی در تصمیم گیری¬های خود دقت بیشتری به عمل آورده و محافظه کارانه تر عمل نمایند.

 

2-1)بیان مسأله
هدف گزارشگری مالی فراهم آوردن اطلاعاتی است که آثار مالی معاملات، عملیات و رویدادهای مالی موثر بر وضعیت مالی و نتایج عملیات یک واحد انتفاعی را بیان و از این طریق سرمایه گذاران، اعطاء کنندگان تسهیلات مالی و سایراستفاده کنندگان برون سازمانی را در قضاوت و تصمیم گیری نسبت به امور یک واحد انتفاعی یاری دهد و با بدست آوردن کنترل یک واحد انتفاعی توسط واحد انتفاعی دیگر، کانون توجه گزارش گری مالی به سمت سرمایه گذاران اصلی و عمده متمرکز خواهد شد. یکی از اقلام حسابداری که در گزارش¬های مالی، ارائه شده و به عنوان معیار ارزیابی عملکرد و توانایی سودآوری واحد انتفاعی قرار می¬گیرد، سود خالص می¬باشد که کاربردهای متفاوتی دارد. معمولاً سود به عنوان مبنایی برای محاسبه مالیات، عاملی برای تدوین سیاست¬های تقسیم سود و راهنمایی برای سرمایه¬گذاری و تصمیم¬گیری و بالاخره عاملی برای پیش بینی بشمار می¬آید. محاسبه سود خالص یک واحد انتفاعی متأثر از روش¬ها و برآوردهای حسابداری است، بدین لحاظ امکان دستکاری سود توسط مدیریت وجود دارد. وجود زمینه مناسب برای تخریب سود ناشی از تضاد منافع و همچنین به علت پاره¬ای از محدودیت¬های ذاتی حسابداری از جمله نارسایی¬های موجود در فرآیند برآوردها و پیش¬بینی¬های آتی و همچنین امکان استفاده از روش¬های متعدد حسابداری توسط واحدهای انتفاعی موجب شده است که سود واقعی با سود گزارش شده آنها در صورت¬های مالی متفاوت باشد و از آنجایی که سود از مهمترین معیارهای ارزیابی عملکرد و تعیین کننده ارزش واحدهای انتفاعی تلقی می گردد، موضوع مدیریت سود مورد توجه پژوهشگران و دست¬اندرکاران حرفه حسابداری و مدیریت سرمایه گذاری قرار گرفته است(اسماعیلی، 1384،ص 28)1.
اختیار عمل مدیران در استفاده از اصول تحقق و تطابق، برآورد و پیش بینی و همچنین اعمال روش¬هایی نظیر تغییر روش ارزیابی موجودی کالا، استهلاک سرقفلی، جاری یا سرمایه¬ای تلقی کردن هزینه¬های تحقیق و توسعه و تعیین هزینه مطالبات مشکوک الوصول از جمله مواردی هستند که مدیران می توانند از طریق اعمال آنها سود را تغییر دهند. از یک طرف بدلیل آگاهی بیشتر آنها از شرکت، انتظار می رود بگونه ای اطلاعات تهیه و ارایه شوند که وضعیت شرکت را به بهترین نحو منعکس کنند. از طرف دیگر بنابه دلایلی نظیر ابقاء در شرکت، دریافت پاداش و... مدیریت واحد انتفاعی خواسته یا ناخواسته ممکن است با دستکاری سود، وضعیت شرکت را مطلوب جلوه دهد(همان منبع، ص 28)2.
بنابراین آن دسته از شرکت¬هایی که درصدد سرمایه گذاری در واحدهای انتفاعی دیگر هستند، بالاخص آن دسته شرکت¬هایی که هدفشان از سرمایه گذاری، کنترل آن شرکت¬ها می باشد، بایستی در ارزیابی تخصیص منابع مالی خود در شرکت¬های فوق، علاوه برکمیت سود، رفتارهای مدیریت سود آن شرکت¬ها را نیز مدنظر قرار دهند. در این پژوهش رابطه رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی که در بورس اوراق بهادار تهران پذیرفته شده اند مورد بررسی قرار گرفته است. رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با استفاده از مدل تعدیل شده جونز (1995) محاسبه و رابطه آن با بازده سهام شرکت اصلی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مورد بررسی قرار گرفته است. طبق بند 5 استاندارد حسابداری شماره 18 با عنوان صورت¬های مالی تلفیقی و حسابداری سرمایه گذاری در واحدهای فرعی، شرکت¬های گروه عبارت است از واحد تجاری اصلی و کلیه واحدهای تجاری فرعی آن و منظور از شرکت¬های اصلی عبارت است از واحدهای تجاری که دارای یک یا چند واحد تجاری فرعی است.

 

3-1)اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش
واحدهای انتفاعی جهت حل مشکلات اقتصادی خود نیازمند یافتن راه کارهای مناسبی برای استفاده بهتر از امکانات و ثروت¬های در دسترس خود هستند. در این راستا یکی از راه کارهای مهم، بسط و توسعه سرمایه گذاری است.
سود حسابداری و اجزای مربوط به آن از جمله اطلاعاتی محسوب می شوند که در هنگام تصمیم گیری برای سرمایه گذاری، توسط شرکت¬ها مورد استفاده قرار می گیرد. این رقم بر مبنای ارقام تعهدی محاسبه و شناسایی می شود. در مبنای تعهدی لزوماً شناسایی درآمدها و هزینه¬ها همراه با دریافت و پرداخت وجه نقد نبوده، و در محاسبه سود نیز از پیش¬بینی¬ها و برآوردها استفاده می شود(خواجوی و ناظمی، 1384،ص38)2. بنابراین مدیران می توانند با استفاده از پیش¬بینی¬ها و برآوردها، اقدام به مدیریت سود نمایند، تا به اهداف خاص خود مثل ابقاء در شرکت، دریافت پاداش، افزایش بازده سهام شرکت و ... برسند. تحت چنین شرایطی ضروری است استفاده کنندگان از صورت¬های مالی، بالاخص سرمایه گذاران، درهنگام تصمیم¬گیری نسبت به سرمایه¬گذاری در شرکت¬های دیگر علاوه بر کمیت سود به عامل مهم مدیریت سود این شرکت¬ها نیز توجه داشته باشند، تا بدین ترتیب بیشترین بازدهی را همراه با کمترین ریسک از سرمایه گذاری خود داشته باشند.
این امر در نهایت سبب تخصیص بهینه منابع شده و رشد اقتصادی جامعه را فراهم خواهد آورد. این پژوهش همچنین از یک بعد دیگر اهمیت صورت¬های مالی تلفیقی را برای استفاده کنندگان از صورت¬های مالی متذکر می شود.

 

4-1)اهداف پژوهش
تحلیلگران مالی و شرکت¬های سرمایه¬گذاری که به عنوان عوامل اصلی بازار سرمایه محسوب می شوند با در نظر گرفتن عامل رفتار مدیریت سود واحدهای انتفاعی باعث انتقال صحیح منابعشان شده و به دنبال آن افزایش رشد اقتصادی جامعه را به همراه خواهند آورد. هدف اصلی این تحقیق تعیین این موضوع است که چه رابطه¬ای بین رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران وجود دارد؟

 

1-4-1)اهداف خاص پژوهش
اهداف خاص این پژوهش به شرح زیر می باشد:
• بررسی رابطه بین حجم اقلام تعهدی شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی.
• بررسی رابطه بین اجزای اختیاری اقلام تعهدی شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی.
• بررسی رابطه بین اجزای غیر اختیاری اقلام تعهدی شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی.

 

2-4-1)اهداف کاربردی پژوهش
شرکت¬های سرمایه گذاری، تحلیلگران بازار سرمایه، کارگزاران بورس اوراق بهادار و همچنین تدوین کنندگان استانداردهای حسابداری بعنوان اصلی¬ترین کاربران این پژوهش بوده و می توانند نتایج این پژوهش را در تصمیم گیری¬های خود مورد استفاده قرار دهند.

 

5-1)فرضیه¬های پژوهش
در این پژوهش ارتباط بین مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلیشان مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به اینکه برای اندازه گیری مدیریت سود شرکت¬های گروه از مدل تعدیل شده جونزاستفاده شده و این مدل نیز مستلزم تفکیک اقلام تعهدی به اقلام تعهدی اختیاری و غیر اختیاری می باشد بنابراین، این پژوهش شامل یک فرضیه اصلی و دو فرضیه فرعی بشرح زیر می باشد:
1) بین حجم اقلام تعهدی شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی رابطه معناداری وجود دارد.
1-1) بین اجزای اختیاری اقلام تعهدی شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی رابطه معناداری وجود دارد.
2-1) بین اجزای غیراختیاری اقلام تعهدی شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی رابطه معناداری وجود دارد.
در فرضیه¬های فوق، حجم اقلام تعهدی، اجزای اختیاری و غیراختیاری اقلام تعهدی شرکت¬های گروه، بعنوان متغیرهای مستقل و بازده سهام شرکت اصلی بعنوان متغیر وابسته بوده و در دوره زمانی1382 تا 1386 با استفاده از تجزیه و تحلیل همبستگی مورد آزمون قرار گرفته اند.

 

6-1)قلمرو مکانی پژوهش
از آنجائیکه در این پژوهش برای اندازه گیری مدیریت سود شرکت¬های گروه و بازده سهام شرکت-های اصلی از مدارک، مستندات، گزارش¬ها و صورت¬های مالی حسابرسی شده موجود در بورس اوراق بهادار تهران و همچنین از نرم افزار ره آورد نوین استفاده شده است بنابراین، این مکان (بورس اوراق بهادار تهران و نرم افزار ره آورد نوین) به عنوان قلمرو مکانی تعین گردیده است.

 

7-1)قلمرو زمانی پژوهش
با توجه به اینکه به هنگام جمع¬آوری داده¬های مربوط به متغیرهای پژوهش، آخرین صورت¬های مالی موجود در کتابخانه بورس اوراق بهادار، صورت¬های مالی سال 1386 بوده بنابراین پژوهش حاضر به بررسی رابطه رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بین سال¬های1382 تا 1386 می¬پردازد، بنابراین قلمرو زمانی این پژوهش از ابتدای سال1382 تا انتهای سال1386 شمسی می باشد.

 

8-1)روش پژوهش
روش پژوهش از نوع همبستگی می باشد، یعنی به بررسی وجود رابطه بین متغیرها می پردازد. همچنین آزمون فرضیه¬های پژوهش با استفاده از تجزیه و تحلیل همبستگی در سطح اطمینان 95 درصد مورد آزمون قرار گرفته¬اند و با توجه به اینکه در این پژوهش از اطلاعات تاریخی شرکت¬ها استفاده شده است، بنابراین، این پژوهش از نوع شبه آزمایشی می باشد و همچنین این پژوهش از لحاظ هدف از نوع کاربردی می باشد.

 

9-1)تعریف مفاهیم و واژه¬های خاص
1- مدیریت سود: دی جورج (1999) مدیرت سود را نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت، جهت حصول به سطح مورد انتظار سود برای بعضی از تصمیم¬های خاص؛ مثل پیش بینی تحلیلگران و یا برآورد روند سودهای قبلی برای پیش¬بینی سودهای آتی تعریف کرده است (مشایخی و همکاران، 1384،ص62)2. در این پژوهش منظور از مدیریت سود، مدیریت سود شرکت¬های گروه بوده که از طریق مدل تعدیل شده جونز3(1995) محاسبه شده است.
2- اقلام تعهدی اختیاری: اقلام تعهدی اختیاری به درآمدها و هزینه¬هایی اطلاق می شود که مستلزم ورود یا خروج وجه نقد به شرکت نبوده و مدیریت یک واحد انتفاعی می تواند بر اساس ابزارهای حسابداری که در چارچوب و مطابق با استانداردهای حسابداری است؛ آنها را کم یا زیاد نماید و از این طریق سود واحد انتفاعی را کمتر یا بیشتر از واقع نشان دهد. مانند هزینه استهلاک دارایی¬های استهلاک پذیر و هزینه مطالبات مشکوک الوصول. و در این پژوهش منظور از اقلام تعهدی اختیاری، اقلام تعهدی اختیاری شرکت¬های گروه می باشد که بعنوان متغیر پیش بین(مستقل)در نظر گرفته شده است.
3- اقلام تعهدی غیراختیاری: اقلام تعهدی غیراختیاری به درآمدها و هزینه¬هایی اطلاق می شود که مستلزم ورود یا خروج وجه نقد به شرکت نبوده ولی مدیریت نمی¬تواند از طریق آن اقلام، اقدام به دستکاری سود نماید و سود واحد انتفاعی را تحت تأثیر تمایلات شخصی خود قرار دهد و در این پژوهش منظور از اقلام تعهدی غیر اختیاری، اقلام تعهدی غیر اختیاری شرکت¬های گروه می باشد که بعنوان متغیر پیش بین(مستقل)در نظر گرفته شده است.
4- بازده سهام: بازده سهام در فرآیند سرمایه¬گذاری، نیروی محرکی است که برای سرمایه گذار ایجاد انگیزه می¬کند و بعنوان یک پاداش برای وی محسوب می شود. این پاداش از دو بخش سود سهام دریافتی و سود و زیان سرمایه تشکیل یافته است و در این پژوهش منظور از بازده سهام، بازده سهام شرکت¬های اصلی است که بعنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است.

 

10-1)ساختار پژوهش
تشریح و بیان موضوع، اهمیت و ضرورت موضوع و اهداف خاص و کاربردی پژوهش، فرضیه-ها و قلمرو مکانی و زمانی پژوهش، روش پژوهش و همچنین تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی، مطالبی هستند که در فصل یک ارائه شده اند و در ادامه، در ابتدای فصل دوم مباحث مرتبط با مدیریت سود تشریح گردیده و سپس مبانی نظری مربوط به مدیریت سود و بازده سهام و همچنین مدل¬های اندازه گیری آنها بیان شده و پس از ارائه مفاهیم بنیادی موضوع پژوهش، پژوهش¬های مختلفی که در رابطه با ابعاد مختلف موضوع پژوهش انجام گرفته مورد بررسی قرار گرفته است. فصل سوم، روش پژوهش را مورد بحث و بررسی قرار می¬دهد. در این فصل ابتدا فرضیه¬های آماری و متغیرهای پژوهش و همچنین نحوه اندازه گیری آنها، جامعه آماری، نمونه¬های آماری و روش جمع آوری داده¬ها و در نهایت روش آزمون فرضیه¬ها تشریح گردیده است. در فصل چهارم پس از ارائه شاخص¬های توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش، از آزمون کولوموگروف اسمیرنف برای تعیین نرمال یا عدم نرمال بودن متغیرها استفاده شده و در نهایت فرضیه¬های پژوهش مورد آزمون و تجزیه و تحلیل قرارگرفته اند. فصل پنجم شامل نتیجه گیری و پیشنهادهای پژوهش می باشد. در این فصل نتیجه گیری در مورد پژوهش صورت گرفته و در خاتمه پیشنهادهایی در مورد پژوهش¬های آتی ارائه شده است. فهرست منابع و مآخذ، چکیده انگلیسی و نتایج آماری که با استفاده از نرم افزار 16SPSS به دست آمده¬اند، مطالبی هستند که در انتهای پایان نامه ضمیمه شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم:
مروری بر ادبیات تحقیق

 

 

 


1-2- مقدمه:
به یک تعبیر ساده، حسابداری زبان تجارت است. حسابداران با استفاده از مفاهیم، قواعد و روش¬های خاص، اطلاعات اقتصادی مربوط به یک واحد اقتصادی را در قالب گزارش¬های حسابداری در اختیار استفاده¬کنندگان قرار می¬دهند تا آنان بتوانند بر مبنای این اطلاعات اقدام به قضاوت و تصمیم¬گیری آگاهانه بنمایند. گزارش سود و زیان یک واحد اقتصادی از انواع اطلاعاتی است که حسابداران تهیه می¬کنند و مورد توجه ویژه استفاده کنندگان قرار می گیرد.
در خط آخر گزارش سود و زیان، مبلغ سود خالص واحد اقتصادی ارائه می¬شود. این رقم چکیده عملکرد یک واحد اقتصادی را نشان می¬دهد. استفاده کنندگان می¬توانند بر پایه رقم سودی که حسابداران گزارش می¬کنند چشم اندازی به عملکرد واحد تجاری و دورنمای آن در آینده داشته باشند. از سوی دیگر یکی از ویژگی¬های مهم گزارش¬های حسابداری، مقایسه پذیری آن با گزارش¬های مربوط به واحدهای مشابه و با گزارش¬های قبلی واحد اقتصادی مورد نظر می¬باشد. اگر نتایج عملکرد اقتصادی در یک دوره با یک رقم خاص به نام«سود حسابداری»گزارش ¬شود، این امکان وجود دارد که نتیجه عملکرد اقتصادی یک واحد تجاری با نتیجه عملکرد واحد تجاری در دوره معین و یا با نتیجه عملکرد اقتصادی همان واحد تجاری با واحدهای تجاری دیگر مقایسه شود. اما این پرسش مهم مطرح است که آیا همه ویژگی¬های عملکردی واحد اقتصادی در رقم سود حسابداری بازتاب می¬یابد؟ آیا مواردی مثل ریسک تجاری شرکت که در تصمیم¬های سرمایه گذاران مورد توجه قرار می¬گیرد، در رقم سود خالص منعکس می¬شود؟ یا اینکه رقم سود خالص به تنهایی در بیان پاره¬ای ویژگی¬های عملکردی مهم، خصوصا ویژگی¬های غیر کمی ناتوان است؟
در شرایط متغیر اقتصادی، خلاصه کردن نتایج عملکرد یک دوره در یک شکل متحد و یکسان تقریباً ناممکن است. علاوه براین صورت¬های مالی ماهیتاً چند منظوره هستند و به این دلیل به گونه¬ای طراحی شده اند تا نیاز طیف گسترده¬ای از استفاده¬کنندگان را برآورده نمایند. لذا تنها یک رقم سود گزارش شده برای همه استفاده کنندگان از صورت¬های مالی با معنا نیست. از این رو تحلیل¬گران مالی، برای رسیدن به رقم سود واقعی، سود خالص گزاش شده را تعدیل می¬کنند.
مسأله مهم دیگری که استفاده کنندگان از صورت¬های مالی با آن مواجه هستند، بالاخص آن دسته از آنهایی که معیار ارزیابیشان از عملکرد شرکت¬ها فقط سود خالص گزارش شده آنهاست، پدیده«مدیریت سود»می باشد. محاسبه سود خالص یک واحد انتفاعی متأثراز روش¬ها و برآوردهای حسابداری است. اختیار عمل مدیران در استفاده از اصول تحقق و تطابق، برآورد و پیش بینی و همچنین اعمال روش¬هایی نظیر تغییر روش ارزیابی موجودی کالا، استهلاک سرقفلی، هزینه جاری یا سرمایه¬ای تلقی کردن هزینه¬های تحقیق و توسعه و تعیین هزینه مطالبات مشکوک الوصول از جمله مواردی هستند که مدیران می¬توانند از طریق اعمال آنها سود را تغییر دهند. از یک طرف بدلیل آگاهی بیشتر آنها از شرکت، انتظارمی رود بگونه¬ای اطلاعات تهیه و ارایه شود که وضعیت شرکت را به بهترین نحو منعکس کند. از طرف دیگر بنابه دلایلی نظیر ابقاء در شرکت، دریافت پاداش و... مدیریت واحد انتفاعی خواسته یا ناخواسته ممکن است با دستکاری سود، وضعیت شرکت را مطلوب جلوه دهد. تحت چنین شرایطی سود واقعی با سود گزارش شده در صورت¬های مالی مغایرت خواهد داشت. بنابراین آن دسته از شرکت¬هایی که قصد سرمایه گذاری در شرکت¬های دیگر را دارند در ارزیابی تخصیص منابع مالی خود در شرکت¬های فوق، بایستی علاوه بر کمیت سود، رفتارهای مدیریت سود آن شرکت¬ها را نیز مدنظر قرار بدهند.

2-2)مفهوم سود گزارش شده و سود واقعی
از نظر اغلب تحلیلگران مالی، سود واقعی برای یک شرکت وجود دارد. اگر چنین باشد پس چگونه ممکن است از یک مجموعه عوامل و حقایق واحد تجاری، مندرج در گزارش¬های مورد قبول، ارقام متفاوتی برای سود ارائه شود؟ علت این است که برای سود خالص واقعی تنها یک رقم وجود ندارد. زیرا فرایند اندازه¬گیری سود بر پایه برآوردها و پیش¬بینی¬های زیادی درباره نتایج وقایع آتی قرار دارد. همچنین در حسابداری طیفی از روش¬های قابل قبول وجود دارد که هر یک باعث می¬شود تا رقم¬های متفاوتی برای سود، گزارش شود.
سود واقعی به تعبیر هیأت استانداردهای حسابداری مالی(که در پیرامون واژه اهمیت ذکر شده) به شرح زیر است:
" برداشت عموم سرمایه¬گذاران از مفهوم سود واقعی، سود عملیاتی نرمال، تکرارپذیر و ایجاد کننده جریان¬های نقدی است و این نگرش الزام می¬دارد که نتایج فعالیت¬های عادی که نرمال و تکرارپذیر و ایجاد کننده جریان¬های نقدی هستند برای جایگزین کردن دارائی¬های استهلاک پذیر مورد نیاز می-باشند. سود واقعی شاخص سودآوری واحد تجاری بشمار می¬آید." (ظریف فرد، 1378،ص 20)1.
معمولاً سود واقعی بین سود خالص حسابداری و جریان نقدی ناشی از فعالیت¬های عملیاتی است که در محاسبه آن هرگونه اقلام تکرارناپذیر یا اقلام غیر عادی و اثرات مالیاتی مرتبط با آنها نیز در نظر گرفته می¬شود. از نظر سرمایه¬گذاران، سود خالص حسابداری بهترین شاخص برای قدرت سودآوری واحد تجاری است، زیرا مفهوم سود واقعی را تا حد بسیار نزدیکی برآورد می¬کند. گر چه سرمایه گذاران، سود خالص حسابداری را به مفهوم سود واقعی تلقی نمی¬کنند، اما اقلام تکرار ناپذیر یا غیرنرمال قابل شناسایی را از سود خالص گزارش شده یک شرکت جدا نموده تا قدرت سودآوری مشخص شود. تفاوت بین سود واقعی و سود گزارش شده، در ارزیابی مدیریت سود موسسه و همچنین در مقایسه با سایر موسسه¬ها بطور ذهنی مورد توجه قرار می¬گیرد.

 

3-2)مفهوم کیفیت سود در بحث مدیریت سود
یکی از بحث¬های مهم در حوزه مدیریت سود مفاهیم مربوط به کیفیت سود می باشد. کیفیت سود و اینکه معنای این اصطلاح چیست، مورد توجه و علاقه مدیران، حسابداران، تحلیلگران مالی، مراجع تدوین کننده استانداردهای حسابداری و سایر استفاده¬کنندگان از صورت¬های مالی است. مدیریت به این دلیل به این موضوع علاقمند است که در تجزیه و تحلیل¬های مدیریتی خود، نیاز به دانستن دلائل تغییر در اقلام درآمدها و هزینه¬هائی که بر کیفیت سود تأثیر می¬گذارند، داشته و آنها را مورد بحث قرار می¬دهند. دلیل دیگری که مدیریت به این موضوع علاقمند است، این است که کیفیت سود یک بنگاه اقتصادی مورد توجه بازار قرار دارد و در تعیین قیمت سهام می¬تواند یکی از عوامل موثر باشد.
حسابداران به نوبه خود به میزان و درجه منصفانه بودن ارائه سود و نتایج عملیات علاقمند بوده و آن را مورد توجه قرار می¬دهند. زمانی که عملکرد و نتایج عملیاتی شرکت بطور صحیحی نشان داده نشود، کیفیت سود پائین در نظر گرفته می¬شود. این مطلب زمانی نمود پیدا می¬کند که سود کمتر یا بیشتر از واقع بیان شده باشد. برای مثال، حسابرس باید خود را متقاعد کند که سود در چارچوب استانداردهای حسابداری متداول محاسبه و گزارش گردیده است. دلیل توجه تحلیلگران مالی به کیفیت سود، اثر گذاری این عامل در تعیین قیمت سهام می¬باشد. از اینروست که تحلیلگران مالی، به تعدیل سود گزارش شده پرداخته تا بتوانند توان سودآوری آتی بنگاه را برآورد نمایند.
افزون برگروه¬های فوق الذکر، نهادهای نظارتی و همچنین مراجع تدوین استانداردهای حسابداری هر کدام جداگانه و مستقل به موضوع کیفیت سود توجه دارند، اگر چه دلیل علاقه و توجه آنان با گروه-های ذینفع دیگر متفاوت می¬باشد. علاقمندی دو گروه اخیر در رابطه با امر نظارت به منظور حفاظت از منافع استفاده کنندگان برون سازمانی¬، از اطلاعات حسابداری(منجمله سود)می¬باشد.

 

1-3-2)عناصر تأثیرگذار برکیفیت سود
در راستای تعیین کیفیت سود عوامل متعددی مطرح هستند. عناصر مهم تأثیرگذار بر کیفیت سود به شرح زیر می¬باشند:
1- روش¬های مورد استفاده حسابداری
2- درجه اطمینان برآوردهای حسابداری
3- قابلیت اعتماد سود
4- ساختار سرمایه
5- حفظ و نگهداشت سرمایه
6- هزینه¬های اختیاری
7- ویژگی(کیفیت) مدیریت
8- ویژگی¬های مالی
9- عوامل سیاسی و اقتصادی

 

1-1-3-2)روش¬های مورد استفاده حسابداری
«کیفیت سود متأثر از روش¬های حسابداری است. بر طبق منابع متعدد، روش¬های محافظه کارانه حسابداری مورد استفاده با کیفیت سود مرتبط بوده و بر آن می¬افزاید. این بدین معنی است که سود خالص که بر اساس روش¬های حسابداری محافظه کارانه محاسبه شده باشد در مقایسه با سود خالصی که بر اساس روش¬های حسابداری غیر محافظه کارانه بدست آمده است، از کیفیت بالاتری برخوردار است. تحلیلگران مالی نیز با این دیدگاه موافقند و به ساختار سود خالصی که طبق روش¬های محافظه کارانه حسابداری بدست آمده است به عنوان راهنمائی برای پیش¬بینی درآمدهای آتی اتکاء می¬کنند. به اعتقاد تحلیلگران مالی، ریسک بیشتر از واقع نشان دادن سود، بیشتر از ریسک کمتر از واقع نشان دادن سود است. علیرغم مبحث فوق، نیاز به ذکر دارد که استفاده از روش¬های محافظه کارانه افراطی حسابداری نیز سبب خواهد شد که سود گزارش شده گمراه کننده بوده و قابلیت استفاده برای پیش¬بینی درآمدها را نداشته باشد.
بسیاری از استفاده کنندگان صورت¬های مالی معتقدند که روش¬های حسابداری مورد استفاده باید به نحوی محافظه کارانه اعمال شود که روندی به سوی جریان نقدی باشد، مگر اینکه شواهد محکمی برای تخلف از این امر در دسترس باشد. حتی روش¬های غیر محافظه کارانه حسابداری توسط افرادی مورد استفاده قرار می¬گیرد که شواهد متقاعد کننده¬ای در اختیار داشته باشند که استفاده از آن منجر به دور شدن از جریان نقدی نشود. مثال¬هائی از این روش¬های حسابداری، معوق نمودن هزینه¬ها و پیش¬بینی¬های نادرست درآمدها است.»(ظریف فرد، 1378،ص 27)1.
بطور خلاصه، در رابطه با روش¬های حسابداری محافظه کارانه و یا غیر محافظه کارانه، می¬توان چنین ادعا کرد که سودی که نزدیک به جریان¬های نقدی باشد، از کیفیت بالاتری برخوردار است. اصول حسابداری و برآوردهای استفاده شده باید واقعیت های فعالیت¬های تجاری و مالی شرکت و یا صنعت مورد نظر را منعکس نماید.
علاوه بر تأثیر روش¬های حسابداری بر کیفیت سود، تغییرات غیر قابل توجیه در روش¬های حسابداری ممکن است موجب افزایش سود با کیفیت پائین شود. تغییرهای غیر قابل توجیه بدین معنی است که این تغییر بر اساس واقعیت¬های اقتصادی قابل قبول نبوده و سازگاری ندارد. این تغییرات غیر قابل توجیه و نادرست ممکن است در بکارگیری اصول حسابداری، برآوردها و مفروضات صورت گیرد.
عامل دیگر تأثیرگذار بر کیفیت سود، عدم ثبات رویه در کاربرد روش¬های حسابداری است که سبب تأثیر منفی بر کیفیت سود می¬گردد. تغییر در روش¬های حسابداری اغلب موجب افزایش در سود گزارش شده گردیده و در نتیجه رشد واهی سود را نشان خواهد داد. علاوه بر این، اگر یک شرکت تغییرهای وسیعی در روش¬های حسابداری داشته باشد، برای تحلیلگران مالی مشکل تر خواهد بود که از سود جاری برای پیش¬بینی سودهای آتی استفاده کنند.
از دیگر عوامل تأثیرگذار بر کیفیت سود، توان مدیریت در دستکاری اقلام حسابداری است که این مقوله تحت عنوان«هموار سازی سود»شناخته می¬شود. باید توجه داشت که اگر چه دستکاری و هموار سازی سود با موضوع کیفیت سود مرتبط هستند، اما اینها مقوله یکسانی نیستند. در تعریف واژه کیفیت سود برای اینکه یک مفهوم سودمند و با معنی ارائه شود، بایستی دامنه آن را محدود نمائیم. نمی¬توان اظهار نمود هر آنچه که در حسابداری مطلوب نیست، در نظریه کیفیت سود آمده است. در مجموع می¬توان ادعا کرد که مدیریت سود در شرایطی که منجر به عدم واقعی نشان دادن سود گردد، بر کیفیت سود تأثیر منفی خواهد داشت. در دیگر شرایط، مدیریت سود که منجر به صوری نشان دادن سود نگردد، الزاماً پدیده¬ای منفی تلقی نمی¬گردد.

 

در خصوص عامل روش¬های حسابداری مورد استفاده و ارتباط آن با کیفیت سود، مواردی که در فوق ارائه گردیدند را می¬توان چنین جمع¬بندی کرد که، در نظام فعلی حسابداری، روش¬های متعددی جهت اندازه¬گیری رویدادهای اقتصادی وجود دارند که جملگی در چارچوب استانداردهای حسابداری قابل پذیرش می¬باشند. برخی از این روش¬ها محافظه کارانه بوده و برخی دیگر غیر محافظه کارانه می¬باشند. تفاوت این دو شیوه در زمان بندی شناسائی درآمد و هزینه است. روش¬های محافظه کارانه گرایش به تعویق شناسائی درآمد و تسریع در شناسائی هزینه، و از اینرو سود حاصل از اعمال روش¬های محافظه کارانه کمتر از روش¬های غیر محافظه کارانه می¬باشد. در نتیجه می¬توان ادعا کرد که کیفیت سود گزارش شده تابع روش¬های حسابداری استفاده شده است.
در بین گروه¬های متفاوت ذینفع، اگر چه اهداف هر یک از آنان می¬تواند با دیگر گروه¬ها متفاوت باشد، لیکن در مجموع می¬توان استدلال کرد که هر یک از گروه¬های ذینفع بنوبه خود سعی بر واقعی نشان دادن سود گزارش شده دارند. اشاره به این نکته ضروری است که علیرغم تلاش در واقعی نشان دادن سود، پاره¬ای از محدودیت¬ها که نشأت گرفته از عوامل سیاسی- اجتماعی- اقتصادی می¬باشند موجب گردیده اند که روش¬های متفاوتی برای اندازه گیری رخدادهای اقتصادی تدوین گردند(به عنوان مثال، روش¬های متفاوت اندازه گیری موجودی کالا و یا روش¬های متفاوت اندازه گیری استهلاک). تنوع در این روش¬ها زمینه مناسبی برای مدیران بنگاه¬های اقتصادی فراهم ساخته که بتوانند اهداف خاص خود را با انتخاب روش¬های حسابداری تحقق بخشند. تحقق اهداف خاص نوعاً با روش¬های خاص حسابداری میسر می¬شوند که استفاده از آنان سود واقعی را نشان نخواهد داد. به عنوان مثال، اگر هدف مدیریت کمتر نشان دادن سود در یک دوره مالی باشد، این امر با استفاده از روش¬های حسابداری محافظه کارانه میسر خواهد بود. بالعکس، اگر هدف مدیریت زیاد نشان دادن سود است، این هدف از طریق استفاده از روش¬های غیر محافظه کارانه محقق خواهد شد. در واقع، روش¬های متفاوت حسابداری به عنوان ابزاری در دست مدیریت، زمینه ساز«مدیریت سود» توسط آنها است(ظریف فرد، 1378،ص28)1.

 

2-1-3-2)درجه اطمینان برآوردهای حسابداری
نیاز به قضاوت در برآوردهای حسابداری که لازمه اندازه گیری سود می¬باشد، موجب عدم اطمینان نسبت به رقم سود خالص می¬شود. این امر بر روی کیفیت سود، انعکاس نامطلوب دارد. بدیهی است که هر چه دامنه برآوردها و قضاوت¬ها گسترده¬تر باشد، قابلیت اعتماد برآوردها کاهش می¬یابد. برای مثال، شرکتی که فعالیت¬های بلندمدت دارد(نظیر یک شرکت کشتی سازی که از روش تکمیل کار برای قراردادهای خود استفاده می¬کند)برای دستیابی به سود خالص خود از نااطمینانی بیشتری برخوردار است، چرا که در این شرکت از تخمین¬ها و برآوردهای بیشتری استفاده می¬شود. مثال دیگر در مورد برآورد و قضاوت ذهنی، عمر مفید اقتصادی و ارزش اسقاط دارائی¬های بلند مدت استهلاک پذیر و ذخیره عملیات ریسک دار(نظیر قراردادهای مشروط)است.
در راستای تعیین میزان اعتبار برآوردهای حسابداری، یکی از روش¬های متداول مقایسه برآوردها با نتایج واقعی است که این مقایسه توسط تحلیلگران مالی انجام می¬گردد. مغایرت با اهمیت بین برآوردها و ارقام واقعی دلالت بر ریسک بالا در برآوردها دارد که این خود با کیفیت سود مرتبط است و آن را به مخاطره می¬اندازد. برای مثال، ممکن است که در یک شرکت ذخیره گارانتی محصول¬ها با هزینه¬های واقعی گارانتی مقایسه شود. چنانچه بین این دو رقم تفاوت عمده¬ای وجود داشته باشد، ممکن است اینگونه برداشت شود که تمام برآوردهای شرکت در مورد ذخیره برای سال-های آتی نادرست و غیر قابل اطمینان است و نتیجتاً سود گزارش شده با سود واقعی تفاوت معنی-داری دارد.
با جدا کردن اطلاعات واقعی از اطلاعات برآوردی می¬توان اثر آنها را بر کیفیت سود معین کرد. به این منظور اقلام درآمدی و هزینه¬ای که ناشی از معاملات نقدی یا شبه نقدی هستند معلوم می¬شوند تا از درآمدها و هزینه¬هائی که بر پایه برآوردها بدست آمده و قابلیت اطمینان کمتری دارند، جدا شود(ظریف فرد، 1378،ص 28)1.

 

3-1-3-2)قابلیت اعتماد سود
سودی که قابلیت اعتماد داشته باشد، از کیفیت بالاتری برخوردار است، برنستین2(1999) در این مقوله اظهارمی¬دارد:
گزارش¬گری دوره¬ای سود مستلزم این است که ما منتظر حالت نهائی عدم اطمینان نباشیم، اما به هر حال بایستی آنچه را که در توان داریم برای برآورد بهتر انجام دهیم. در چنین حالتی که بطور ذهنی صورت می¬گیرد، خطاهای بالقوه زیادی وجود دارد مثل: خطا در برآوردها، خطای اجرا در انجام کار، و خطای از قلم افتادگی، مدیریت مطلوب و توأم با سیستم کنترل داخلی اثر بخش از عوام باز دارنده و یا کنترل کننده اینگونه خطاها است.
ضعف کنترل¬های داخلی که ممکن است موجب خطاهائی در فرایند حسابداری شود، سبب کاهش در قابلیت اعتماد سود می¬شود.
اگر حسابرس صاحبکار در ردیابی این کار ضعیف باشد، کشف این خطاها، بسیار مشکل خواهد بود.
صداقت و درستی مدیریت، موجب بهبود کیفیت در سود گزارش شده می¬شود. نادرستی و عدم صداقت مدیریت، زمینه استفاده از روش¬های حسابداری سؤال برانگیز را فراهم می¬نماید. عدم صداقت مدیریت شرکت را می¬توان از طریق بررسی فعالیت¬های گذشته شرکت مورد ارزیابی قرار داد. برای مثال، افشاء برخی از قراردادها که هنوز با مشتریان قطعیت نیافته است، توسط مدیریت، موجب ارائه سود نامطمئن می¬شود(ظریف فرد، 1378،ص 28)1.

 

4-1-3-2)ساختار سرمایه
اهرم عملیاتی مفهومی است که به وجود هزینه¬های ثابت در ساختار هزینه¬های شرکت اشاره دارد. هر چه اهرم عملیاتی بالاتر باشد، با تغییر کمی در درآمد شرکت، سود به میزان زیادی تغییر می-یابد. شرکت¬هایی که از درجه اهرم عملیاتی بالائی برخوردارند و تقاضای محصول¬هایشان هم خیلی کشش پذیر است، معمولاً با بیشترین تغییر در سود مواجه می¬شوند.
تا وقتی که حجم فروش برای پوشش هزینه¬های ثابت کافی نباشد، شرکت زیان می¬برد. وقتی که مبلغ فروش به سطح هزینه¬های ثابت رسید، هر گونه افزایش دیگر درحجم فروش، به نسبت بیشتری از قبل، سود شرکت را زیاد می¬کند. هرچه درآمد شرکت بالاتر از نقطه سربه¬سر قرار گیرد، تأثیر اهرم عملیاتی بر سود شرکت کاهش می¬یابد؛ چرا که مبلغ زیادتر سود با مبلغ هزینه بیشتری هم مورد مقایسه قرار می¬گیرد.
شرکت¬هایی که در سطح نزدیک به نقطه سربه¬سر فعالیت دارند، با تغییر در حجم فروش، سود به نسبت زیادی تحت تأثیر قرار می¬گیرد. در حالت کاهش حجم فروش، با تغییر در حجم فروش، از نتایج عملیات به میزان زیادی کاسته(بدتر)می¬شود. شرکتی که درصد هزینه¬های متغیر به فروش آن بالا است، بهتر می¬تواند هزینه¬هایش را با درآمدها مقایسه کند و این مطلب کیفیت سود را زیاد می-کند.

 

5-1-3-2)حفظ و نگهداشت سرمایه2
در تعریف اقتصادی سود حسابداری، نکته ظریفی نهفته است و آن مفهوم نگهداشت سرمایه است. طبق این دیدگاه سود حسابداری را می¬توان حداکثر ارزشی دانست که یک واحد تجاری می¬تواند طی یک دوره حسابداری توزیع کند و انتظار داشته باشد که در پایان دوره مالی به اندازه آغاز دوره در رفاه باشد.
همانطور که هرگاه مصرف فرد بر درآمدش فزونی می¬یابد، رفاه(یعنی سرمایه)وی کاهش پیدا می کند، در مورد واحد تجاری نیز فزونی توزیع سود بر سود واحد تجاری، موجب کاهش سرمایه آن می¬شود. از این رو سود تنها زمانی قابل اندازه گیری است که سرمایه واحد تجاری حفظ شود. به عبارت دیگر نگهداشت سرم

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه رفتار مدیریت سود شرکت¬های گروه با بازده سهام شرکت اصلی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران

دانلود مقاله مدیریت سود

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله مدیریت سود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
مدیریت سود یکی از ابعاد مهم کیفیت گزارش مالی و موضوع اصلی در میان تمامی سهامداران شرکت می باشد از آنجا که میزان سود یکی از معیارهای مهم ارزیابی عملکرد محسوب می شود، بنابراین هر گونه دخالتی که سبب شود صحت گزارش ها خدشه دار گردد می تواند بر نحوة تصمیم گیری کاربران گزارش های مالی تأثیر گذار باشد(زنگین و اوزکان ،2010). پس می توان گفت سرمایه گذاران به ابعاد کمی و کیفی سود اهمیت زیادی قائل هستند عناصر کمی سود را می توان اندازه اقلام تعهدی اختیاری در نظر گرفت، به این ترتیب که هر چه اقلام تعهدی اختیاری در سود بالا باشد نشان دهنده این است که امکان مدیریت سود بیشتر می شود(بولو و طالبی،1389). اما نکته حائز اهمیت این است که به کارگیری اقلام تعهدی اختیاری(معیاری از مدیریت سود) سالانه برای کشف مدیریت سود موجب عدم کشف مدیریت سود می شود. به سبب این که تأثیرات مدیریت سود بالا و پایین (جهت مدیریت سود) در میان دوره ها در پایان سال تعدیل می شود که این موجب کاهش میانگین اقلام تعهدی در پایان سال می گردد(زنگین و اوزکان،2010). همچنین مدیران در میان دوره ها انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارند علاوه بر این اقلام تعهدی اختیاری در طول میان دوره ها متفاوت است زیرا مدیریت در میان دوره ها دید مثبت تری دارد و اخبار ناخوشایند را تا میان دوره آخر به تأخیر می اندازد که بتواند مدیریت سود کند(گونی و همکاران ، 2008). علاوه بر این استاندرادهای حسابداری ملزم می کند که برخی از درآمدها و هزینه ها (مانند مالیات بر درآمد) که ماهیت سالانه دارد ابتدا برای کل سال برآورد شود تا بتوان بر اساس آن، سهم دوره میانی را به نحو مناسب شناسایی کرد بنابراین مدیر می تواند با فرصت طلبی از این برآوردها استفاده کند و با به کار بردن ابزاری به نام مدیریت سود عملکرد میان دوره ها را غلط منعکس کند(دس و همکاران ،2009).

 

تشریح و بیان موضوع
یکی از شاخص های دیگری که مدیریت سود را دچار محدودیت می کند، تصدی موسسه حسابرسی می باشد در مورد دوره تصدی(طول مدت تجربه) موسسه حسابرسی دو نظریه حائز اهمیت است نظریه اول اینکه دوره تصدی موسسه حسابرسی باعث این شده که به مرور زمان از استقلال حسابرس کاسته شده که این روند به مدت طولانی می تواند موجب از دست دادن انگیزه و کمرنگ شدن هدف حسابرسان شود، داشتن روابط نزدیک با مدیریت باعث به وجود آمدن این موضوع می شود(گول و همکاران ،2007). از سوی دیگر، مخالفان کاهش استقلال حسابرسی با تصدی حسابرسی به مدت طولانی معتقدند حسابرسان قادرند دانش و تجربه بهتری را در مورد مشتریان خود کسب کنند در نتیجه این تجربه می تواند موجب شود تا کیفیت حسابرسی افزایش یابد(مانری و همکاران ،2008). عمدتاً بحث حاضر به عدم تقارن اطلاعاتی مربوط می باشد حسابرس برای اینکه بتواند سطح اطلاعات نامتقارن را میان کاربران صورت های مالی و مدیریت کاهش دهد. نیاز به تصدی حسابرسی طولانی تر دارد تا اینکه بتواند امکان دسترسی به اطلاعات بیشتر را در مورد شرکت فراهم آورد که به دنبال آن بتواند گزارشات غلط را تشخیص دهند(زنگین و اوزکان،2010).
یکی از روش هایی که گاهی اوقات برای آرایش اطلاع رسانی وضعیت مطلوب شرکت ها مورد استفاده قرار می گیرد، مدیریت سود می باشد. مدیریت سود به مداخله عمومی مدیریت در فرآیند تعیین سود که غالباً در راستای اهداف دلخواه مدیریت می باشد، اطلاق می گردد (وهلن و هیلی ، 2003). مدیریت سود روشی است که توسط مدیریت جهت دستکاری داده ها به کار می رود. به عنوان مثال، هموار نمودن سود برای کسب اطمینان بیشتر سرمایه گذاران از پایداری سود، نمونه ای از دستکاری داده ها محسوب می شود. این قبیل اقدامات ممکن است داده های موجود در صورت های مالی را به میزان قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار دهد. راه های مختلفی وجود دارد که طی آن می توان از ثبت های دفتری در جهت مدیریت سود استفاده کرد. در بیشتر زمان ها از ثبت های نامشروع در دفترهای حسابداری به منظور سرپوش گذاشتن بر سوءاستفاده های مالی استفاده می شود، در سایر مواقع از ثبت ها به عنوان ابزاری برای مدیریت سود استفاده می شود. مدیریت شرکت در هنگام اعمال مدیریت سود، آشکارا می داند که هدف از این کار، نگهداری از منافع شرکت در مقابل صاحبان سود می باشد. حتی در موارد دیگر مدیریت سود به منظور کسب پاداش اختصاص یافته به مدیران به علت نگهداری هر چه بیشتر از شرکت در برابر صاحبان سود است.
نقش اصلی گزارشگری مالی، انتقال اثربخش اطلاعات به افراد برون سازمانی به روشی معتبر و به موقع است. مدیران می توانند از آگاهی خود درباره فعالیت های تجاری شرکت برای بهبود اثربخشی صورت های مالی، به عنوان ابزاری برای انتقال اطلاعات به سرمایه گذاران و اعتباردهندگان بالقوه، استفاده نمایند. با این حال، چنانچه مدیران برای گمراه کردن استفاده کنندگان صورت های مالی از طریق اعمال اختیارات خود در زمینه گزینش های حسابداری در گزارشگری مالی، انگیز ه هایی داشته باشند، احتمال می رود مدیریت سود رخ دهد. در ادبیات موجود، فرضیه ها و نظریه های متفاوتی برای توضیح مدیریت سود توسط مدیران و پیامدهای آن مورد استفاده قرار گرفته که عبارتند از: فرضیه مکانیکی، فرضیه بازار کارا، تئوری اثباتی و نظریه رفتار فرصتطلبانه مدیران. فرضیه مکانیکی که در دهه1960 مطرح گردید، بیانگر آن بود که استفاده کنندگان صورت های مالی، منابع اطلاعاتی به غیر از گزارش های مالی شرکت ها را مورد استفاده قرار نمی دهند و سرمایه گذاران صرفاً براساس ارز ش های ظاهری منعکس در اطلاعات مالی شرکت ها تصمیم گیری می کنند.

 

تعاریف
مدیریت سود یکی از ابعاد مهم کیفیت گزارش مالی و موضوع اصلی در میان تمامی سهامداران شرکت می باشد از آنجا که میزان سود یکی از معیارهای مهم ارزیابی عملکرد محسوب می شود، بنابراین هر گونه دخالتی که سبب شود صحت گزارش ها خدشه دار گردد می تواند بر نحوة تصمیم گیری کاربران گزارش های مالی تأثیر گذار باشد(زنگین و اوزکان ،2010). پس می توان گفت سرمایه گذاران به ابعاد کمی و کیفی سود اهمیت زیادی قائل هستند عناصر کمی سود را می توان اندازه اقلام تعهدی اختیاری در نظر گرفت، به این ترتیب که هر چه اقلام تعهدی اختیاری در سود بالا باشد نشان دهنده این است که امکان مدیریت سود بیشتر می شود(بولو و طالبی،1389). اما نکته حائز اهمیت این است که به کارگیری اقلام تعهدی اختیاری(معیاری از مدیریت سود) سالانه برای کشف مدیریت سود موجب عدم کشف مدیریت سود می شود. به سبب این که تأثیرات مدیریت سود بالا و پایین (جهت مدیریت سود) در میان دوره ها در پایان سال تعدیل می شود که این موجب کاهش میانگین اقلام تعهدی در پایان سال می گردد(زنگین و اوزکان،2010). همچنین مدیران در میان دوره ها انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارند علاوه بر این اقلام تعهدی اختیاری در طول میان دوره ها متفاوت است زیرا مدیریت در میان دوره ها دید مثبت تری دارد و اخبار ناخوشایند را تا میان دوره آخر به تأخیر می اندازد که بتواند مدیریت سود کند(گونی و همکاران ، 2008). علاوه بر این استاندرادهای حسابداری ملزم می کند که برخی از درآمدها و هزینه ها (مانند مالیات بر درآمد) که ماهیت سالانه دارد ابتدا برای کل سال برآورد شود تا بتوان بر اساس آن، سهم دوره میانی را به نحو مناسب شناسایی کرد بنابراین مدیر می تواند با فرصت طلبی از این برآوردها استفاده کند و با به کار بردن ابزاری به نام مدیریت سود عملکرد میان دوره ها را غلط منعکس کند(دس و همکاران ،2009).
روش‌های متعددی به منظور مدیریت سود وجود دارد. نوسان سود را می¬توان با استفاده از اقلام تعهدی، هزینه¬های اختیاری، تغییر در روش‌های حسابداری، زمان بندی وقوع رویدادها نظیر تغییر زمان¬بندی فروش دارایی¬های ثابت، زمان پذیرش تغییرات اجباری و نظایر آن هموار نمود. از جمله روش¬های مدیریت سود که به وسیله پژوهشگران مورد آزمون قرارگرفته، تغییر در روش¬های استهلاک، اقلام غیر مترقبه، روش بهای تمام شده در مقابل ارزش ویژه، مخارج بازنشستگی، مخارج تحقیق و توسعه، ضریب روزن بوم ، کل اقلام تعهدی، اقلام تعهدی اختیاری و... می¬باشد. بر مبنای بررسی مک نیکل در میان پژوهش‌هایی که برای محاسبه میزان مدیریت از اقلام تعهدی سود استفاده کرده‌اند، حدود 45.5 درصد پژوهش‌های از اقلام تعهدی اختیاری، 18.2 درصد از اقلام تعهدی خاص و 7.3 درصد از کل اقلام تعهدی به عنوان شاخص مدیریت سود استفاده کرده¬اند.
برای اندازه گیری مدیریت سود، از همبستگی منفی بین عامل تغییرات اقلام تعهدی اختیاری (ΔDAP) و تغییرات در سود از قبل پیش بینی شده (ΔPDI) استفاده می¬کنیم. واحدهای تجاری با همبستگی منفی بیشتر از نظر مدیریت سود در درجه بالاتری قرار می¬گیرند. در این پژوهش واحد تجاری با توجه به مقدار مدیریت سود بین (0 و1) رتبه بندی شده است. برای مثال اگر بخواهیم 10 شرکت که از نظر مقدار مدیریت سود (از کمتر به بیشتر) مرتب شده‌اند بر این اساس طبقه بندی شوند، به آنها به ترتیب اعداد "0.1، 0.2، ...، 0.9

 

مبانی نظری
با گسترش روزافزون بازارهای مالی جهان از قرن بیستم، مسائلی همچون مدیریت و هموارسازی سود و حاکمیت شرکتی در دنیای حسابداری، مدیریت، اقتصاد و دیگر علوم با حساسیت ویژه ای مدنظر قرار گرفته، و هر یک از صاحب نظران و محققین از زاویه علوم خود به بررسی و تفسیر نتایج حاصل از یافته هایشان پرداخته اند. با توجه به فرآیند افشای اطلاعات، سرمایه گذاران (معامله گران) با مشکل عدم تقارن اطلاعاتی رو به رو هستند. این مشکل زمانی به وجود می آید که یکی از طرفین معامله نسبت به طرف دیگر، دارای اطلاعاتی بیش از طرف مقابل باشد. مانند تحقیقات پیشین، از معیار نقدشوندگی (اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام) به عنوان نماینده عدم تقارن اطلاعاتی استفاده شده است. نقش متولیان افشای اطلاعات در حاکمیت شرکتی متبلور می شود که در بر گیرنده کنترل و رویه هایی برای اطمینان از عدم حرکت مدیریت شرکت در جهت منافع شخصی و حرکت در مسیر حداکثر کردن منافع سهامداران و ارزش شرکت است.
یکی از اهداف گزارشگری مالی، ارائه¬ی اطلاعاتی است که برای سرمایه¬گذاران، اعتباردهندگان و دیگر کاربران فعلی و بالقوه در تصمیم¬گیری¬های مربوط به سرمایه¬گذاری و اعتباردهی و سایر تصمیم¬ها، سود¬مند باشد . یکی از معیارهای مهمی که گروه¬های مزبور برای برآورد قدرت سودآوری شرکت، پیش¬بینی سودهای آینده و ریسک¬های مربوط به آن و همچنین ارزیابی عملکرد مدیریت استفاده می¬کنند، سودهای جاری و گذشته شرکت است.
سود نیز خود متشکل از اقلام نقدی و تعهدی است و اقلام تعهدی سود تا حدود زیادی در کنترل مدیریت هستند و وی می¬تواند برای بهتر جلوه¬دادن عملکرد شرکت و افزایش قابلیت پیش بینی سودهای آینده در اقلام تعهدی سود دست برده و به اصطلاح امروزی سود را مدیریت کند. به بیان دیگر، مدیران تلاش می¬کنند تا با انتخاب روش¬های مجاز حسابداری، نتایجی قابل پیش بینی و ثابت خلق کنند. زیرا، اغلب سرمایه¬گذاران و مدیران اعتقاد دارند شرکت¬هایی که روند سودآوری مناسبی دارند و سود آن¬ها دچار تغییرات عمده نمی¬شود نسبت به شرکت¬های مشابه، ارزش بیشتر و قابلیت پیش¬بینی و مقایسه¬ی بیشتری دارند. از سوی دیگر، با توجه به تئوری نمایندگی مدیران می توانند از انگیزه¬ی لازم برای دستکاری سود به منظور حداکثر کردن منافع خود برخوردار باشند.
جنین و پیوت (2005) معتقدند حسابرسی می¬تواند یکی از راه های جلوگیری و کاهش مدیریت سود باشد. زیرا اعتقاد بر این است، شرکت¬هایی که صورت¬های مالی حسابرسی شده ارائه کنند دارای محتوای اطلاعاتی و سود با کیفیت بیشتری هستند. اقلام تعهدی وابسته به قضاوت¬های مدیران است و حسابرسی شرکت¬هایی که اقلام تعهدی بیشتری دارند، نیز دشوارتر است. حسابرسی با کیفیت بالاتر، با احتمال بیشتری عملکرد¬های حسابداری مورد تردید را کشف می¬کند. زیرا موسسه های حسابرسی باکیفیت دارای تخصص، منابع و انگیزه¬های بیشتری برای کشف اشتباه و تقلب هستند.
سازو کارهای حاکمیت شرکتی بر اطلاعات افشا شده توسط شرکت برای سهامداران آن اثر می گذارند و احتمال عدم افشای کامل و مطلوبیت اطلاعات و افشای اطلاعات کم اعتبار را کاهش می دهند. تحقیقات نشان می دهد در صورت وجود نظارت موثر تر هیأت مدیره بر مدیریت ، کیفیت و کفایت اطلاعات منتشر شده توسط مدیریت افزایش می یابد. بهبود کیفیت افشای شرکت باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی می گردد و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی مدیریت سود کمتر را به همراه دارد.
داده های صورت های مالی، اطلاعاتی را فراهم می کند که سبب کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در بازار می گردد و نشان می دهد سرمایه گذاران باید این نوع اطلاعات را در تصمیمات سرمایه گذاری به طور کامل به کار گیرند. واکنش بازار به اعلان سود می تواند اولین معیار وجود اطلاعات محرمانه باشد. وجود اطلاعات محرمانه، بیانگر نا متقارن بودن اطلاعات در محیط بازار است.
تحقیقات نشان می دهند که سازو کارهای حاکمیت شرکتی بهتر، کیفیت و کمیت اطلاعات افشا شده توسط شرکت را افزایش می دهد و باعث کاهش اطلاعات نامتفارن می شود. طبق تحقیقات زیرساختی بازار، نقدشوندگی بازار، در صورت کاهش اطلاعات نامتقارن افزایش می یابد. بر اساس این یافته ها افزایش در اطلاعات نامتقارن در اطراف اعلان های سود فصلی برای شرکت هایی کمتر است که حاکمیت شرکتی قوی تری دارند. کاناگارتنام و همکاران(2007) نشان دادند شرکت های دارای حاکمیت شرکتی قوی، عدم تقارن اطلاعاتی کمتری در اطراف اعلامیه های سود دارند.

 

مفاهیم مدیریت سود
جونز و مارشا (2001) تعریف جامعی درخصوص مدیریت سود ارائه نموده اند. به عقیده آنها مدیریت سود (دستکاری سود) زمانی اتفاق می افتد که مدیران با استفاده ازقضاوت (تشخیص) درگزارشگری مالی وساختارمبادلات جهت گمراه نمودن بعضی ازذینفعان (شامل سهامداران، اعتباردهندگان، کارکنان، دولت، سرمایه گذاران و ...) درباره عملکرد اقتصادی شرکت با تحت تأثیرقراردادن نتایج قراردادی که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، درگزارشگری مالی تغییرایجاد می کنند.
دی (1988) بیان می کند که مدیریت سود معمولاً ازاستفاده مدیران ازمزایای عدم تقارن اطلاعاتی ناشی می شود. وی حداقل دومسأله مهم را مطرح نموده است. اولاً، برای افزایش پاداش مدیران که توسط سرمایه گذاران تأمین می شود، سود دستکاری می شود و ثانیاً، سرمایه گذاران بالفعل تمایل دارند که بازار برداشت بهتری از ارزش شرکت داشته باشد. بنابراین، انتقال ثروت بالقوه ازسرمایه گذاران جدید به سرمایه گذاران قدیمی که ایجاد کننده یک تقاضای داخلی برای مدیریت سود هستند، به وجود می آید.
هموارسازی سود نوعی عمل آگاهانه است که توسط مدیریت وبا استفاده ازابزارهای خاصی در حسابداری جهت کاستن ازنوسانات درسود انجام می گیرد. به گفته لئوپولد.ای.بی. "هموارسازی سود بیشتر عملی سفسطه آمیز وموذیانه است. به ندرت براساس دروغ های آشکارانجام می گیرد، زیراهموارسازی سود بیشتردراثرتعبیروتفسیربه دست آمده ازاصول واستانداردهای پذیرفته شده حسابداری حاصل می گردد. به بیان دیگرهموارسازی سود درمحدوده اصول واستانداردهای پذیرفته شده حسابداری صورت می پذیرد".
درهموارسازی سود، به واسطه جا به جایی که در درآمد و هزینه ها انجام می گیرد سود یک یا چند دوره مالی تغییر یافته و تعدیل می شود. درواقع می توان گفت، هموارسازی سود، عمل عالمانه ای است که توسط مدیریت انجام می پذیرد. درفرهنگ حسابداری تعریف هموارسازی سود بدین گونه ارائه گردیده است: "هموارسازی سود عبارت است ازهرشیوه طراحی شده به منظورحذف بی نظمی داده ها، همانند پستی و بلندی های غیرمعمول درمنحنی که می تواند نتیجه شرایط غیرمستمرعملیاتی باشد" (جوادیان کوتنایی، 1379،78).
از نظر هپ ورث، هموارسازی سود عملی سفسطه آمیز و رندانه است که درمحدوده اصول و استانداردهای حسابداری صورت می گیرد. سودهای همواربه دو صورت زیرمی باشد:
1- سودهایی که به طورطبیعی هموار است: این نوع ازسودهای همواربه جریان های سودی اطلاق می شود که ازفرایندهای عملیاتی ذاتاً همواربه دست می آید. بعضی ازصنایع هستند که حجم تولید و فروش و قیمت ها دراین صنایع به طورذاتی یک روند هموار دارد مثل صنایع و برق که معمولاً قیمت ثابتی دارد و با نرخی ثابت رشد دارند.
سودهایی که به طورطبیعی هموارنیستند وعمداً هموارشده اند: این نوع سودها درنتیجه اقدامات و تصمیم های مدیریت هموارشده اند و به صورت زیرمی باشند:
الف- هموارسازی واقعی: این نوع ازهموارسازی سود توسط مدیریت صورت می پذیرد ومدیریت برخی از رویدادها و وقایع اقتصادی را کنترل می کند و روی آن تأثیرمی گذارد. این رویدادهای تحت کنترل مدیریت مثل فروش های زودرس یا برعکس آن به تأخیرانداختن فروش، برجریان وجه نقد تأثیر می گذارد. ازآنجایی که کنترل رویدادهای اقتصادی (مبادلات)، مستقیماً برسودهای آتی مؤثراست این نوع هموارسازی را واقعی می نامند.
ب- هموارسازی مصنوعی: این نوع هموارسازی ناشی ازرویداد اقتصادی نمی باشد، بلکه ازاقدام هایی است که اصطلاحاً «دستکاری های حسابداری» نامیده می شود وتأثیری برجریان های نقدی ندارد. به بیان دیگر، هموارسازی تصنعی سود صرفاً موجب جابه جایی هزینه ها و درآمدهای بین دوره ای مالی می شود (حسین نورانی، 1386،158).
هیلی و والن تعریف زیر را از مدیریت سود ارایه کرده اند:
مدیریت سود هنگامی رخ می دهد که مدیران از قضاوت های شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده می کنند وساختار معاملات را برای تغییر گزارشگری مالی دست کاری می نمایند. این هدف یا به قصد گمراه نمودن برخی از صاحبان سود درباره عملکرد اقتصادی شرکت یا تأثیر بر نتایج قراردادهایی است که انعقاد آنها منوط به دستیابی سود شخصی می باشد، صورت می گیرد (مشایخی، 1385،ص37).
بیوروهمکاران دستکاری سود توسط مدیریت به منظوردستیابی به قسمتی ازپیش داوری های مربوط به سود مورد انتظار (مانند پیش بینی های تحلیل گران، برآوردهای قبلی مدیریت ویا کاهش پراکندگی سودها) را به عنوان مدیریت سود، تعریف می کند (همان منبع ،ص 37).
مدیریت سود، دخالت عمدی درفرآیند گزارشگری مالی خارجی با قصد بدست آوردن سود است (نوروش و نیک بخت، 1384 ،ص169).
انعطاف پذیری در حسابداری به این حرفه اجازه می دهد که فرآوری هایی داشته باشد. انحرافاتی چون مدیریت سود، هنگامی رخ می دهد که افراد از این انعطاف پذیری سوء استفاده می نمایند و از این انحرافات برای پوشش نوسان های مالی واقعی استفاده می شود. این مهم، باعث می شود نتایج واقعی عملکرد مدیریت آشکار نشود.این عبارت، براین دلالت دارد که در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری، اگر تصمیمات حسابداری برای دگرگون سازی یا پنهان نمودن عملکرد اقتصادی واقعی شرکت مورد استفاده قرار گیرد، می تواند مدیریت سود تلقی شود (همان منبع ،ص 169)

 

انواع مدیریت سود
مطالعات نشان می دهند که مدیران ازطریق انتخاب سیاست های خاص حسابداری، تغییردر برآوردهای حسابداری ومدیریت اقلام تعهدی، سودهای گزارشی را تعدیل می کنند. یکی ازاهداف اساسی وضع استانداردهای حسابداری این است که استفاده کنندگان بتوانند با اتکای برصورت های مالی تصمیمات نسبتاً مربوط و صحیحی اتخاذ کنند، پس نیازحرفه حسابداری به آن شیوه ازگزارشگری می باشد که منافع تمام استفاده کنندگان به صورتی مطلوب رعایت شود. ازسوی دیگر، همان طورکه ازتعریف مدیریت سود برمی آید، مدیران برای رسیدن به اهداف خاصی که منطقاً منافع عده ای خاص را تأمین می کنند، سود را طوری گزارش می کنند که این با هدف تأمین منافع عمومی استفاده کنندگان مغایرت دارد.
حسابرسان وظیفه دارند که برمطلوبیت صورت های مالی درچارچوب استانداردهای حسابداری صحه بگذارند، درحالی که استانداردهای حسابداری نیزدربعضی ازموارد دست مدیران را برای انتخاب روش حسابداری بازمی گذارد. درواقع مشکل ازآن جایی ناشی می شود که مدیریت سود دربعضی مواقع باعث گمراه کننده شدن صورت های مالی می شود، درحالی که صورت های مالی ازنظرقرارگرفتن درچارچوب استانداردهای حسابداری مشکلی نداشته وحسابرسان ازاین نظرنمی توانند برصورت های مالی اشکالی بگیرند. پس با توجه به این موضوع که سود یکی ازمهم ترین عوامل درتصمیم گیری هاست، آگاهی استفاده کنندگان ازقابل اتکا بودن سود می تواند آنها را دراتخاذ تصمیمات بهتریاری دهد (صفری، 1385،158).
فلسفه مدیریت سود، بهره گیری ازانعطاف پذیری روش های استاندارد و اصول پذیرفته شده حسابداری می باشد. البته تفسیرهای گوناگونی که می توان ازروش های اجرایی یک استاندارد حسابداری برداشت کرد، ازدیگردلایل وجود مدیریت سود می باشد. این انعطاف پذیری دلیل اصلی تنوع موجود در روش های حسابداری است. درزمانی که تفسیریک استاندارد بسیارانعطاف پذیراست، یکپارچگی داده های ارائه شده درصورت های مالی کمترمی شود. اصول تطابق و محافظه کاری نیزمی تواند باعث مدیریت سود شود. بنابرگفته گتشو (1986)، شرکت باید، سود سه ماهه نخست سال مالی خود را بدون اضافه نمودن به موجودی نقد و تنها با استفاده ازروش های تعهدی حسابداری استهلاک، معافیت های مالیاتی سرمایه گذاری ها و به حساب دارایی بردن بهره، افزایش داد. مدیران شرکت تأکید کرده اند که این کاربرای ارائه ی صورت های مالی واقعی تر و قابل مقایسه کردن صورت های مالی شرکت، با سایرشرکت های درصنعت مشابه، صورت گرفته است. تحلیل گران مالی و حسابرسان ازاین پدیده به عنوان «ترفند حسابداری» نام می برند. این درحالی است که تمامی این اقدامات درچارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری صورت گرفته است. پژوهش ها نشان می دهد که مدیران شرکت ها ازروی عمد، سودهای گزارش شده را با استفاده ازانتخاب سیاست های حسابداری خاص خود تغییردربرآوردهای حسابداری و اقلام تعهدی، دستکاری می کنند تا به هدف های مورد نظرخود برسند (میلر و یون، 2002، 78) .
محققان مدیریت سود را به دو طبقه ی گسترده طبقه بندی کرده اند: مدیریت سود واقعی (برای مثال تحت تأثیرقراردادن جریان های نقدی) و مدیریت اقلام تعهدی به واسطه ی تغییرات دربرآورد و رویه های حسابداری. همچنین آنها بیان داشتند که مخارج مدیریت سود برای این روش ها متفاوت است به طوری که برای شرکت مدیریت سود واقعی پرهزینه تردرنظرگرفته شده است. اما نتایج تحقیقات گراهام وهمکاران (2005) بیان می دارد که مدیران خواهان مدیریت سود واقعی هستند تا مدیریت اقلام تعهدی. به طوری که 80 درصد مخارج اختیاری را کاهش می دهند، 55 درصد پروژه ها را به تأخیرمی اندازند درحالی که تنها 28 درصد ازمدیران ذخیره درنظرمی گیرند و 8 درصد ازمدیران مفروضات حسابداری را تغییرمی دهند (گراهام و همکاران، 2005) .
مدیران خواهان مدیریت سود واقعی هستند که برای مؤسسه پرهزینه است، زیرا این چنین فعالیت هایی به راحتی کشف نمی شوند. درمقابل، مدیریت اقلام تعهدی و دیگردستکاری های حسابداری وجود دارد که درارتباط با رسیدگی حسابرسان و به طوربالقوه بازرسان قانونی و دادگاه است که مبنایشان استانداردهای حسابداری است. شواهد رضایت مدیران به انجام مدیریت سود واقعی بیشتراثرنتایج بال وشیواکومار (2008) را کاهش می دهد. دربررسی شرکت های باعرضه ی اولیه، تنها مدیریت اقلام تعهدی می تواند تعیین شود و مدیریت سود واقعی ازتجزیه و تحلیل مستثنی است زیرا مبنای ارائه شده به وسیله ی صورت های مالی سایه نیزشامل مبالغ مدیریت سود واقعی سود (اگر وجود داشته باشد) می شود. (فرزانی و رضاپور، 1389).

 

مدیریت سود و انگیزه های آن
یکی ازاهداف اولیه مدیریت سود حفظ اعتبار شرکت است چرا که اعتبارباعث می شود شرکت کارا وپویا به حساب آید. کسب جایگاهی مناسب درمیان رقبا و بازارسرمایه باعث می شود سرمایه گذاران و اعتباردهندگان نسبت به شرکت نظرمساعدتری داشته باشند و شرکت ازصرف هزینه های بیشتردررقابت با سایرشرکت های مشابه بی نیاز شود و با هزینه ی کمتراعتبارو وام دریافت کند.
مهم ترین انگیزه ی هموارسازی سود این باوراست که شرکت هایی که روند مناسبی دارند و سود آنها دچارتغییرات عمده نمی شود نسبت به شرکت های مشابه ارزش بیشتری دارند. هموارسازی سود باعث بالا رفتن ارزش سهام شرکت دربورس و جذب سرمایه گذاران بالقوه برای آن می شود. نتایج تحقیقی درمورد 358 شرکت پذیرفته شده دربورس آمریکا نشان داد که شرکت هایی که سود آنها دچارتغییرات زیادی درطول سال های قبل نبوده، دارای ارزش سهام بالاتری هستند و درمقایسه با شرکت های مشابه بدهی کمتری دارند. سایرانگیزه هایی که باعث می شود مدیران درپی هموارسازی سود باشند عبارتند از:
• دریافت پاداش های مدیریتی بیشتربه خاطربالا بودن ارزش سهام :
وقتی سهام شرکت دربورس نسبت به شرکت های مشابه ارزش بیشتری داشته باشد مدیران توقع دریافت پاداش بیشتری دارند.
• پرداخت بهره کمتردراستقراض ازموسسات اعتباری و بانک ها:
ویبزو تسکه (1991) استدلال نمودند که شرکت ها به منظورکاهش ریسک اقدام به هموارسازی سود می نمایند. شرکت هایی که ازنسبت بدهی به کل دارایی های بالایی برخوردارمی باشند به منظور اطمینان بخشی به اعتباردهندگان مبنی برتوانایی پرداخت اصل و بهره وام ها و اعتبارات دریافتی اقدام به هموارسازی سود می نمایند. عدم وجود نوسانات قابل توجه درسود این اطمینان را برای اعتباردهندگان پدید می آورد که واحد تجاری درآینده قادربه پرداخت مطالبات آنان خواهد بود.

 

قرارداد بین مدیران ومالکان
یکی از حوزه های مورد مطالعه در حسابداری اثباتی، مربوط به قراردادهای بین مدیران و مالکان بوده است. این زمینه ی پژوهش با تئوری نمایندگی رابطه ای تنگاتنگ دارد. یکی از راه های ایجاد انگیزه در مدیران این است که سهام شرکت به آنان داده شود . راه دیگر، آن است که با توجه به قیمت سهام ، بر اساس عملکرد مدیران به آنان پاداش هایی پرداخت شود و یا اینکه مشاهده می شود پاداش هایی که در ازای عملکرد مدیران داده می شود، به سود خالص و درآمد شرکت بستگی دارد. استفاده از سود خالص و درآمد باعث می شود که بتوان بین عملکرد و اجزای تشکیل دهنده سود خالص (مانند افزایش درآمد یا کاهش هزینه ها) رابطه دقیق تری برقرار کرد. مدیرانی که پاداش آنها براساس افزایش سود خالص تعیین می گردد دارای انگیزه مشخصی می شوند، تا از طریق دستاویز قرار دادن قوانین و مقررات حسابداری، سود را بالا ببرند. این پدیده را "فرضیه مبتنی بر برنامه پرداخت پاداش" می نامند. در این فرآیند مدیران تاآنجا که امکان دارد هزینه ها را کاهش می دهند تا احتمال افزایش سود در آینده بالا رود. منظور کردن استهلاک به روش خط مستقیم (ونه به روش تصاعدی) نمونه ای از تصمیمی است که مدیر می تواند در رابطه با بکارگیری قواعد و مقررات حسابداری اتخاذ نماید (خسرو نژاد، 1388).

 

قرارداد بین مدیران و بستانکاران
قراردادهای متعارف وام ( اوراق قرضه) یکی دیگر از موضوعاتی است که بسیار مورد پژوهش قرار می گیرد. می توان ثابت کرد که مدیر در صدد به حداکثر رساندن منافع خود است، به ویژه اگردارای سهام شرکت باشد تصمیمی نخواهد گرفت که بیشترین منافع دارندگان اوراق قرضه تأمین شود. بنابراین اغلب بستانکاران ازمدیریت می خواهند تا قراردادی را امضاء کنند که منافع آنان محفوظ بماند. برای مثال، مدیریت انگیزه ای برای انتشار اوراق قرضه ای ندارد که نسبت به اوراق قرضه عرضه شده، اولویت داشته باشد زیرا وی با این اقدام، ریسک اوراق قرضه جدید را کاهش می دهد که در نتیجه قیمت آنها کاهش خواهد یافت.
در مورد فرضیه های مربوط به قرارداد وام، همانند فرضیه های مربوط به پاداش مدیران، مدیریت دارای انگیزه می شود که سود های دوره آینده را به دوره کنونی منتقل کند، زیرا این اقدام باعث می شود که نسبت بدهی ها به حقوق صاحبان سهام کاهش یابد. این پدیده را فرضیه" بدهی ها به حقوق صاحبان سهام" می نامند. بستانکاران در بسیاری از قراردادهای وام، نسبت های مالی را تعیین می کنند و مدیریت را ملزم می نمایند تا به گونه ای عمل کند تا نسبت مزبورازحد معینی فراتر نرود. برای مثال، امکان دارد وام دهندگان، شرکت را ملزم نمایند تا نسبت جاری را در سطح معینی نگه دارد (همان منبع ،ص22).

 

انگیزه های سیاسی
شرکت های بزرگ که از نظر سیاسی در معرض دید همگان قرار دارند، دارای انگیزه هایی هستند که سودها را به دوره های آینده انتقال دهند.این پدیده را"گستره فرض"می نامند. این فرض برپایه دو مسیر مخالف قرار می گیردکه از فرض پاداش تا فرض نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام ادامه می یابد . این امر بیان می کند که شرکت های بزرگ تصمیمات مربوط به حسابداری خودرا برپایه استراتژیهایی قرارمی دهند که سود کاهش یابد تا کمتر مورد توجه سیاستمداران قرارگیرند. چنین به نظر می آید که این فرضیه درموردشرکت های بسیار بزرگ به ویژه نفت و گاز صدق می کند(همان منبع،ص22).
انگیزه های مالیاتی
شاید مالیات بردرآمد آشکارترین محرک برای مدیریت سود باشد. به هر حال مقامات مالیاتی مایلند قوانین حسابداری خودشان را برای محاسبه مالیات سود در جهت کاهش فضای مانور شرکت ها تحمیل کنند. اما به هر حال صرفه جویی مالیاتی می تواند انگیزه مناسبی برای مدیریت سود تلقی گردد (همان منبع ،ص23).
تغییرات در مدیران ارشد اجرایی
فرضیه طرح پاداش پیش بینی می کند که به بازنشستگی رسیدن مدیران ارشد اجرایی، موجب اتخاذ استراتژی حداکثر کردن سود خواهد شد تا پاداش خود را افزایش دهند ویا این که آنها برای جلوگیری ویا به تأخیر انداختن التهابات و تشنجات ناشی از عملکرد نامطلوب شرکت ها، اقدام به مدیریت سود برای افزایش آن می نمایند. این محرک ها برای مدیران ارشد اجرایی جدید نیز عملی می باشند. بخصوص اگر در هر گونه کاهش ارزش ، مدیران ارشد اجرایی سابق مقصر قلمداد شوند . از طرف دیگر ، درمواردی که انتظار می رود سودهای آتی دارای رابطه ضعیفی با سودهای جاری باشند، مدیران سودهای جاری را ذخیره می کنند. دلیل این هموار سازی طبق بررسی دیفوند و پارک امکان التهاب و تشنجات علیه مدیریت، هنگام ضعیف بودن سودهای جاری بدون توجه به عملکردهای سودآوری قبل می باشد. درنتیجه هموارسازی سود برای جلوگیری از گزارش سود کم، امنیت شغلی را زیاد می کند (همان منبع ، ص23).
انگیزه های مربوط به نخستین عرضه عمومی
ارزش بازار شرکت هایی که برای نخستین بار اوراق بهادار خود را به عموم عرضه می کنند، به درستی مشخص نمی باشد. هیوقز3 تحلیلی را ارائه نمود با این محتوا که اطلاعاتی مانند سود خالص می تواند راهنمایی برای سرمایه گذاران در مورد ارزش شرکت باشد. از طرفی دونتو، کلارکسون، ریچاردسون و سفسیک7 به شواهدی دراین مورد پی بردند که بازارنسبت به سودهای پیش بینی شده به عنوان راهنمایی برای تعیین ارزش شرکت به طور شدید عکس العمل نشان می دهد. این موضوع، احتمالی را مطرح می کند. که مدیران شرکت ها به امید این که ارزش بازار سهام شرکت خود را افزایش دهند ، سود را مدیریت می کنند ( همان منبع ،ص 24).
کاستن از هزینه های معاملاتی
برمبنای تئوری هزینه معاملاتی شرکت هایی که سود بیشتری دارند، در تعامل با ذی نفعان (سرمایه گذاران، اعتباردهندگان، تأمین کنندگان مواد، کارکنان و مشتریان) هزینه های معاملاتی کمتری می پردازند. از این رو منافع شرکت چنین اقتضا می نماید که حتی از راه دستکاری، رقم سود بیشتری را گزارش نمایند (مهرآذین، 1387).
برآوردن انتظارات
برآوردن انتظارات انگیزه دیگری برای مدیریت سود است که ازآن به عنوان تئوری انتظارات یاد شده است. این تئوری بیان می دارد، تصمیم گیرندگان در ارزیابی خود از شرکت یک نقطه مبنا دارند وارزیابی خود را با توجه به همان نقطه ی مبنا وتعدیل آن ازراه توجه به اطلاعات مربوط به سود و زیان های غیرمنتظره شرکت انجام می دهند. همچنین تئوری انتظارات بیان می کند که تابع ارزش افراد برای مواقع سود شکل مقعردارد و در موارد زیان شکل محدب پیدا می کند. از این رو چنین تابعی S شکلی درپیرامون نقطه مبنا (مرکز آن) شیب کمتری دارد. بنابراین شرکت ها می توانند برای اجتناب ازعواقب ناخوشایند تغییرات در انتظارات، رقم سود و زیان خود را به نقطه مبنا (پیش بینی تحلیل گران) نزدیک نمایند. این امر برای هر دوسوی نقطه مبنا قابل طرح است. یعنی چه آنگاه که سود شرکت بیش از پیش بینی تحلیل گران است و شرکت بخشی از سود دوره جاری را به اندوخته های پنهانی منتقل می کند و چه وقتی که کمتر از پیش بینی تحلیل گران است و مدیریت ازمحل اندوخته های پنهانی به افزایش سود گزارش شده دست می زند (همان منبع ،ص51)3.
مدیریت سود خوب در مقابل مدیریت سود بد
در مدیریت سود بد تلاش می شود عملکرد عملیاتی واقعی شرکت با استفاده از ایجاد ثبت های حسابداری مصنوعی یا تغییر از میزان معقول، مخفی بماند. برای مثال، هیأت اجرائیه ی یک شرکت ممکن است تأثیرات یک حاشیه سود کم را با ثبت درآمدهای دوره بعد دراین دوره یا کاهش هزینه های مطالبات سوخت شده، افزایش دهند.پنهان کردن روند عملیات واقعی با استفاده از تهاترهای حسابداری مصنوعی و افشاء نشده از مصادیق مدیریت سود بد می باشد.
در مقابل، مدیریت سود خوب نیز وجود دارد وآن از فرآیند روزمره اداره یک شرکت با مدیریت عالی محسوب می شود، که در طی آن مدیریت، بودجه معقول تعیین می نماید، نتیجه ها و شرایط بازار رابررسی می کند، در برابر تمام تهدیدها و فرصت های غیر منتظره واکنش مثبت نشان می دهد و تعهدات را در بیشتر یا تمامی موارد به انجام می رساند. یک شرکت نیاز به بودجه ریزی، داشتن هدف، سازماندهی عملیات داخلی، و ایجاد انگیزه در کارکنانش درکنار ایجاد یک سیستم بازخورد، جهت آگاهی سرمایه گذارانش دارد. رسیدن به نتیجه های با ثبات وقابل پیش بینی ورسیدن به روند مثبت سود با استفاده از محرک های طرح ریزی و عملیاتی خوب، نه غیر قانونی است و نه غیر اخلاقی.
یک مدیریت سود خوب ، ممکن است تصمیم گیری کند که به اختیار در دوره ای که درآمد عملیاتی پایین است ،تعدادی از دارایی ها به فروش رود – شاید شرکت در حال بستن یک قرارداد خوب باشد که در دوره بعد درآمد زایی دارد ونشان دادن این سود درجهت لطمه وارد نکردن به اعتبار شرکت، مورد نیاز باشد- در صورت بیان مناسب، روند ایجاد شده، گمراه کننده نخواهد بود. برخی افراد باوردارند که چنین عملی، تصمیم گیری را خدشه دار می نماید و کیفیت سود را کاهش می دهد ولی تصمیم گیری براین پایه استواراست که آیا نتیجه های بدست آمده قابل اتکا است وآیا مبادله ها به گونه ای مناسب بیان شده است یا خیر. از این رو می توان نتیجه گرفت که مدیریت سود، بد نیست. در حقیقت مقوله ای مورد پذیرش و مورد نیاز در درون و برون شرکت توسط تمامی صاحبان سود بازار سرمایه می باشد (نوروش،نیک بخت، 1384)
روش ها یا ابزارهای مدیریت سود
روش ها یا ابزارهای هموارسازی سود را رونن و سادن (1981) به شرح زیر می دانند:
الف- هموارسازی ازطریق زمان بندی رویدادها:
زمان بندی رویدادها یک انتخاب مدیریت است تا یک انتخاب حسابداری. مدیربرای هموارکردن سود، رویدادهای اتفاق افتاده را مثلاً ثبت فروش به عنوان پیش دریافت یا ثبت پیش فروش به عنوان فروش درزمان خود شناسایی و ثبت نمی کند و به سال های دیگرانتقال می دهد. دراین روش مدیران درسال هایی که قصد دارند سودشان کمترشود فروش های آخرسال مالی را دیرترشناسایی می کنند تا این فروش ها درسال آتی ثبت شود و درنتیجه، درآمدهای سال جاری کمترگزارش گردند یا می تواند ازطریق شناسایی هزینه های مربوط به آغازسال آتی درسال جاری، هزینه های سال جاری را بیشترشناسایی کند تا سود سال جاری کمتر شود یا درسال هایی که قصد دارد سود بیشتری را گزارش کند دقیقاً عکس حالت قبل رخ می دهد و درآمدهای سال آتی را درسال جاری و زودترشناسایی می کنند یا هزینه های سال جاری به سال آتی انتقال می یابد.
ب- هموارسازی سود ازطریق انتخاب روش های تخصیص:
بعضی ازروش های حسابداری، منجربه سودهای هموارمی شوند. برای نمونه درروش های استهلاک، اگرهزینه استهلاک براساس ساعت کارکرد یا تعداد تولید محاسبه شود هرقدرساعات کارکرد یا تولید محاسبه شود هرقدرساعات کارکرد و تعداد تولید محصول بیشترباشد هزینه استهلاک نیز به همان نسبت بیشترخواهد بود.
پس هرچقدردرآمد یا فروش بیشترشود، هزینه هم بیشترخواهد بود وسود نیزبا روندی ثابت تغییرخواهد کرد. ولی اگرهزینه استهلاک براساس یکی ازروش های خط مستقیم یا نزولی محاسبه شود هزینه استهلاک محاسبه شده با میزان درآمد یا فروش مرتبط نیست. از این روش های نگهداری موجودیها، روش های ذخیره گیری حساب های دریافتنی، روش های دارای دیدگاه سود (زیانی)، با میزان فروش مرتبط هستند. پس مدیربا استفاده ازروش های حسابداری می تواند سودهای همواری را گزارش کند.
ج- هموارسازی سود ازطریق طبقه بندی رویدادها:
مدیران ازطریق طبقه بندی رویدادها دست به هموارسازی سود می زنند. به عنوان نمونه، عادی یا غیرعادی تلقی کردن برخی اقلام سود(زیان) منجربه افزایش یا کاهش سودعملیاتی خواهد شد.
آشاری، کو و وانگ (1994) ابزارهای هموارسازی را به شرح زیرطبقه بندی کرده اند:
1. تغییردرخط مشی های حسابداری
2. هزینه های بازنشستگی
3. سود سهام
4. اقلام غیرمترقبه
5. معافیت مالیاتی سرمایه گذاری ها
6. استهلاک و هزینه های ثابت
7. تصمیمات اختیاری حسابداری
8. طبقه بندی های حسابداری
9. ذخیره ها و اندوخته ها

 

قربانیان مدیریت سود
البته قربانیان بالقوه مدیریت سود، استفاده کنندگان صورت های مالی هستند؛ هرچند، این موضوع که آیا استفاده کنندگان، قربانی این حرکت می شوند، جای سؤال و پژوهش دارد. این استفاده کنندگان، شامل سهامداران، سرمایه گذاران دراوراق قرضه، بانکداران، قانون گذاران، اتحادیه ها، عرضه کنندگان، مشتریان و رقبا هستند (کین لو، 2008) .
درزمینه ی عرضه ی اولیه ی سهام، روشن است قربانیان بالقوه، سرمایه گذارانی هستند که خالص دارایی های شرکت ها را خریداری می کنند.
پذیرش این نتیجه برای معتقدان به کارایی بازارهای سرمایه، مشکل است. چرا سرمایه گذاران، مدیریت سود را پیش بینی نمی کنند و اطلاعات را کاهش نمی دهند تا درنتیجه آن، قیمت عرضه ی اولیه ی سهام را کاهش دهند؟ یک پاسخ این است که بازارعرضه ی اولیه درمورد سهام، مشابه بازارثانویه عمل نمی کند ودرنتیجه، درجه ی متفاوتی ازکارایی را دارد. کارایی نیازمند تعادل خریداران و فروشندگان و قیمتی برای تنظیم این تعادل است. دربازارهای ثانویه، سهامداران موجود و کارگزاران فروش استقراضی، توازنی را برای تعداد نامحدود بالقوه خریداران فراهم می کنند. در بازارعرضه ی اولیه ی سهام فروشندگان افراد درونی شرکت هستند و قیمت عرضه ی اولیه برای سهام پذیره نویسی شده توسط بانک های سرمایه گذاری تعیین می شود (کین لو، 2008،185) . اگر ابهامی درمورد ارزش سهام وجود داشته باشد (که بدون تردید وجود دارد)، انتقال اطلاعات از قسمت پایین تر توزیع، به دلیل فعالیت فروش محدود قبل از روزاول مبادله، محدود شده است. بنابراین، نیازی نیست که عرضه و تقاضا برای سهام عرضه ی اولیه ی سهام، متعادل باشند ومدیریت سود برای افزایش ارزش مشاهده شده این سهام به طوربالقوه می تواند موفق شود (فرزانی و غلامی حسین آباد، 1388، 48).

 

تأثیر هموارسازی سود بر سود هر سهم و بازار سهام
تیتمن(1998) بیان می کند: "آرایش اقتصادی بازار، تجزیه و تحلیل و تأثیر هموارسازی سود برقیمت سهام را جایزمی دارد، آرایش اقتصادی بازارمی گوید اگرمدیری قادر باشد ازبین دو یا چند روش پذیرفته شده درحسابداری روشی را برای شناسایی درآمد (خاصی) انتخاب نماید، احتمالاً آن مدیرروشی را انتخاب می کند که سود را به طورواقعی هموار کند. اغلب این روش، هموارسازی موقتی نامیده می شود. به لحاظ هموارسازی سود، مدیرمی تواند نوسانات سود را کاهش داده و برآورد احتمال ورشکستگی را ازدید مدعیان شرکت کمتر کند. این عمل مدیران برای سهامداران شرکت ها به جهت اینکه هزینه فرصت ازدست رفته شرکت را کاهش می دهد با ارزش بوده و برمعامله بین شرکت ومشتریان، کارکنان وعرضه کنندگان تأثیرمی گذارد.
درصورتی که هموارسازی سود یک عمل پرهزینه باشد احتمالاً مدیریت، سود شرکت را هموار نمی کند. برای مثال، اگرهدف ازدستکاری نمودن درآمد وهزینه طی یک یا چند دوره مالی، مالیات باشد چون هموارسازی سود (با هدف شناخت مالیات) برای شرکت پرهزینه تلقی می شود ازاین رو شرکت ها سود را هموار نمی کنند. ولی اگرهموارسازی سود برای کم کردن هزینه باشد، مدیرانگیزه ای برای هموارسازی سود شرکت پیدا می کند. داشتن هزینه ومنافع مختلف درهموارسازی سود، موجب می شود شرکت ها پیش بینی های مختلفی برای هموارکردن سودشان داشته باشند".
هندریکسون چنین بیان می کند: "هرچند سرمایه گذاران و اعتباردهندگان نسبت به سود گزارش شده توسط مدیریت واکنش نشان می دهند واگرچه سود درچارچوب حسابداری قراردارد، اما بازخورد رفتار سرمایه گذاران و اعتباردهندگان درانتخاب روش های حسابداری توسط مدیریت تأثیرمی گذارد. برای مثال، مدیران شرکت های زیادی براین باورند که اگرسود خالص شرکت با نرخ ثابتی درهرسال رشد داشته باشد، قیمت هرسهم بالا می رود. درنتیجه، مدیران سیاست ها و روش هایی را درحسابداری جهت گزارشگری مالی انتخاب می کنند که برای سهام آن شرکت تقاضا بیشتر شود. هموارسازی سود دربیشتراوقات براین پایه استواراست که سرمایه گذاران، پول بیشتربرای سهام شرکت هایی می پردازند که سود گزارش شده آن شرکت ها سال به سال نوسان کمتری داشته باشد و شرکت هایی که نوسان سودشان هرساله زیاد است سهامداران حاضرنمی شوند برای سهام آن شرکت پول بیشتری پرداخت کنند".
گوردون(2006) بیان کرد: "رضایت سهامداران با توجه به نرخ رشد (تقریباً ثابت) سود شرکت و تداوم سودآوری شرکت افزایش می یابد".
بیدلمن اشاره می کند: "تجزیه و تحلیل کنندگان علاقه مند هستند اطلاعات بیشتری درخصوص هموارسازی سود درشرکت هایی که سرمایه گذاری کرده اند داشته باشند. هموارسازی سود می تواند به طورغیرمستقیم بازارسهام شرکت ها را تحت تأثیر قرار داده و این تأثیرباید برارزش سهام وهزینه سرمایه مطلوب باشد" (جوادیان کوتنایی، 1379).

 

نوع مؤسسه حسابرسی کننده و مدیریت سود
کیفیت کارمؤسسات حسابرسی کننده ازیکدیگرمتفاوت می باشد و به طورمستقیم و با مشاهده موسسات نمی توان تشخیص داد که کدام مؤسسه ازکیفیت کاری بالاتری برخورداراست (دیپوچ، 1980) .
بنابراین محققان ازجانشین هایی برای تمایزمیان مؤسسات حسابرسی با کیفیت بالا ازمؤسسات حسابرسی با کیفیت پایین استفاده می نمایند. اندازه مؤسسات حسابرسی کننده، قدمت ونام تجاری مؤسسات نمونه ای ازمعیارهای متمایزکننده کیفیت مؤسسات دیگرهستند دارای کیفیت کاری بالاتری هستند (دی آنجلو، 1981) .
دیفوند (1992)، بیان می کند ازطرفی مؤسسه حسابرسی با کیفیت ترباعث کاهش مدیریت سود می شود. همچنین هرقدرمیزان حساب هایی نظیرحساب های دریافتنی، حساب های پرداختنی وموجودی ها (حساب های مربوط به اقلام تعهدی اختیاری) بیشتر باشد، تقاضا برای نظارت بهتروحسابرسی با کیفیت تر افزایش می یابد (سیدی، 1387).
گزارش حسابرسی و مدیریت سود
اظهارنظرهای حرفه ای حسابرسان ممکن است با مدیریت سود ارتباط داشته باشد.

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مدیریت سود

دانلود مقاله بررسی ارتباط بین خطای پیش بینی سود هر سهم و بازده غیر عادی سهام شرکت های جدیدالورود در بورس اوراق بهادار تهران

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله بررسی ارتباط بین خطای پیش بینی سود هر سهم و بازده غیر عادی سهام شرکت های جدیدالورود در بورس اوراق بهادار تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده:
پیش بینی سود هر سهم در سرمایه گذاری ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، زیرا تغییرات قیمت سهام و واکنش مستقیم بازار سرمایه را در پی دارد. از طرفی در محیط تجاری کنونی به دلیل تغییرات سریع فناوری و شرایط مالی ، مدیران از دورنمای تجاری شرکت ارزیابی درستی ندارند و از این رو بروز خطاها در برآوردهای حسابداری ،اجتناب ناپذیر است.
این مسئله در مورد شرکتهای جدیدالورود به بورس ،به دلیل عدم سابقه معاملاتی و در نتیجه اطلاعات تاریخی اندک ، از اهمیت بیشتری برخوردار است و عدم تقارن اطلاعاتی نیز میان مدیران و سرمایه گذاران بالقوه ، در این شرکت ها بالااست . سرمایه گذاران برای تصمیم گیری در مورد خرید ، فروش یا نگهداری سهام ، به اطلاعاتی نظیر پیش بینی سود هر سهم که از سوی شرکت ها ارائه می شود اتکا می کنند . بنابراین دقت این پیش بینی که مبنای تصمیم گیری آن ها است حائز اهمیت است.
در این پژوهش رابطه بین خطای پیش بینی سود هر سهم و بازده غیر عادی شرکتهای تازه پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دو مقطع زمانی سال ورود به بورس و یکسال پس از ورود و حضور در بورس ، بر اساس داده های 84 شرکت طی دوره زمانی 1382تا1387 بررسی شده است. نتایج حاصل از پژوهش با استفاده از تحلیل رگرسیون خطی چند متغیره نشان می دهد ، بین خطای پیش بینی سود هر سهم و بازده غیر عادی سهام شرکتهای جدیدالورود ،درهر دو مقطع زمانی مورد مطالعه ، رابطه مثبت معناداری وجود دارد و نوع صنعت نیز بر این رابطه تأثیر گذار است .

 


مقدمه:
امروزه به دلیل گسترش فعالیت های اقتصادی ، توسعه بازارهای مالی و رونق سرمایه گذاری در بازارهای سرمایه به خصوص بورس اوراق بهادار توسط اشخاص حقیقی و حقوقی ، مهم ترین ابزار جهت اتخاذ تصمیمات درست و کسب منفعت مورد انتظار و استفاده بهینه و مطلوب از امکانات مالی ، دسترسی به اطلاعات درست و به موقع و تحلیل دقیق و واقع بینانه آن می باشد.
از جمله اطلاعاتی که استفاده کنندگان ازااطلاعات مالی شرکتها در تصمیم گیری های خود مورد توجه قرار می دهند اطلاعات مرتبط با بازده سهام شرکت ها است . در این میان هرگونه اطلاعاتی که به نحوی مرتبط با شرکت بوده و با عملکرد و وضعیت مالی شرکت ارتباط داشته باشد بر بازده سهام تاثیر گذار خواهد بود .
سود پیش بینی شده هر سهم برای سال مالی آینده ، از جمله اطلاعاتی است که از سوی شرکت ها اعلام می شود . این اطلاعات بر قیمت سهام و به تبع آن بر بازده سهام اثر گذار است و چنانچه دارای محتوای اطلاعاتی باشد می تواند بر رفتار استفاده کنندگان به خصوص سهام داران بالفعل و بالقوه تاثیر گذاشته و باعث افزایش یا کاهش قیمت سهام شود و بازده های غیر عادی (بازده ای کمتر یا بیشتر از بازده بازار) ایجاد کند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول
کلیات تحقیق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


1-1 مقدمه
یکی از اهداف اطلاعات حسابداری کمک به استفاده کنندگان در پیش¬بینی جریان¬های نقد ورودی آتی به واحد تجاری و به تبع آن پیش¬بینی بازده سرمایه¬گذاری است. بخشی از متغیرهای تأثیرگذار بر بازده سهام شرکت¬ها در بازار سهام ناشی از اطلاعات مالی است که از طریق سیستم حسابداری تهیه می¬شود. میزان تأثیر این اطلاعات بسیار پیچیده و تا حدی ناشناخته است. اگر اطلاعات حسابداری برای تعیین بازده سودمند باشد در آن صورت تغییرات در داده¬های حسابداری باید سبب تغییر در بازده سهام شرکت-ها شود.
بورس اوراق بهادار به عنوان نماد بازار سرمایه ایران، تأثیرپذیری زیادی از تغییر چرخه¬های اقتصادی دارد. مدیران سرمایه¬گذاری و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی که در این بازار به معاملات سهام و سایر دارایی¬های مالی می¬پردازند، برای حفظ و افزایش ارزش سبد سرمایه¬گذاری خود نیاز به بررسی عوامل مختلف مؤثر بر بازده سرمایه¬گذاری¬های خود دارند.
پیش¬بینی¬های سود هر سهم در سرمایه¬گذاری¬ها از اهمیّت ویژه¬ای برخوردار است، زیرا در
شیوه¬های ارزیابی سهام عامل مهمی تلقی می¬شود و در بیشتر موارد، جزء اساسی روش¬های انتخاب سهام می¬باشد. اهمیت این پیش¬بینی به میزان انحرافی بستگی دارد که با واقعیت دارد. هر چه میزان این انحراف کمتر باشد، پیش¬بینی از دقت بیشتری برخوردار است و این مسئله برای استفاده کننده و تهیه کننده مهم تلقّی می¬شود.
تصمیم¬گیرندگان برای اتخاذ تصمیمات صحیح و دقیق، نیازمند اطلاعاتی مفید و سودمند هستند. بالتبع بیشتر اطلاعات باید از طریق گزارش¬های مالی شرکت در اختیار آن¬ها قرار گیرد. اکثر
استفاده¬کنندگان بر اقلامی تأکید دارند که تصور می¬کنند مربوط¬ترین اطلاعات است. اطلاعات مربوط به سود هر سهم، مقیاسی است که از نظر بیشتر استفاده¬کنندگان با اهمیّت و مربوط محسوب می¬شود. مشاهدات مستقیم و غیرمستقیم مؤید این است که سود هر سهم گزارش شده و سود هر سهم پیش¬بینی شده بر قیمت بازار سهام عادی اثر مستقیم می¬گذارد و سرمایه¬گذاران خواستار این اطلاعات هستند.مدیریت موظف است علاوه بر سود هر سهم ارائه شده از طریق صورت¬های مالی، برآورد آتی از دورنمای شرکت در قالب سود هر سهم پیش¬بینی شده را در اختیار استفاده¬کنندگان بگذارد.
تصمیم¬گیری صحیح سبب می¬شود سرمایه¬گذار به انتظارات و توقعات خود از سرمایه برسد و شرکت با ارائه اطلاعات درست می¬تواند اعتماد استفاده¬کننده را جلب کند.
در تحقیق حاضر، رابطه بین خطای پیش¬بینی سود هر سهم و بازده غیر عادی سهام شرکت¬های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دو مقطع زمانی سال ورود به بورس و یک¬سال پس از ورود به بورس مورد بررسی قرار می¬گیرد.
در این فصل پس از بیان مسئله تحقیق به بیان اهمیّت و ضرورت آن می¬پردازیم. همچنین اهداف تحقیق را بیان می¬کنیم. چارچوب نظری تحقیق که بنیان اصلی طرح سؤال و موضوع تحقیق بوده است در این فصل آورده شده و در ادامه به فریضه¬های تحقیق و مدل تحلیلی نیز اشاره شده است.

 

2 ـ 1 تاریخچه مطالعاتی
بیورکلارک ورایت (1979)
بیورکلارک ورایت در مورد میزان واکنش بازار تحقیقی انجام دادند. آن¬ها نمونه متشکل از 276 شرکت را برای دوره 10 ساله از 1965 تا 1974 مورد مطالعه و تحقیق قرار دادند. در مورد هر شرکت موجود در این نمونه و برای هر سال که این نمونه مورد تحقیق قرار می¬گرفت، آن¬ها تغییرات غیر منتظره در سود خالص را محاسبه کردند، سپس با روش مبتنی بر الگوی بازار در صدد بر آمدند بازده غیر عادی سهام مربوط به تغییر غیر منتظره در سود خالص را محاسبه نمایند. این پژوهشگران با مقایسه کردن تغییرات غیر منتظره سود با بازده غیر عادی سهام به این نتیجه رسیدند که هر قدر شدت تغییرات در سود خالص غیر منتظره بیشتر باشد بازار اوراق بهادار واکنش بیشتری نشان خواهد داد، این نتیجه با کاربرد الگوی قیمت گذاری دارایی¬های سرمایه¬ای و با روش مبتنی بر سودمندی اطلاعات از نظر تصمیم¬گیری سازگار است.
تحقیقات داخلی
محمد رضا ذاکری (1375) به بررسی تحلیلی کوتاه مدت و بلند مدت سهام جدید الوررود در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است. هدف وی از انجام این تحقیق بررسی مقایسه بازده سهام جدید در مقایسه با بازده شاخص بورس اوراق بهادار در کوتاه مدت و بلند مدت می¬باشد. نتایج تحقیق حاکی از این می¬باشد که شرکت¬های جدید طی 4 ماه اول معامله به طور متوسط 7/11% بازده اضافی (غیر عادی) و در دوره بلند مدت 3 ساله 4/16% کسر بازده داشتند (ذاکری، 1375،ص 45).
حمید خالقی مقدم (1377)وی در رساله دکتری خود دقت پیش¬بینی سود شرکت¬های جدید الورود به بورس اوراق بهادار تهران و عوامل موثر بر آن رابرای سالهای 1373تا 1375 مورد بررسی قرار داد.از جمله عواملی که بر دقت پیش بینی سودشرکتها موثربوده ودرتحقیق اومورد بررسی قرار گرفته،متغیرهایی چون: اندازه شرکت ،عمرشرکت ،قیمت سهام ودرجه اهرم مالی شرکت است. وی به این نتیجه رسید که بین تغییرات قیمت سهام و دقت پیش بینی سود رابطه معکوس و بین دقت پیش بینی سود و اندازه شرکت های جدید الورود به بورس اوراق بهادار تهران رابطه مستقیم وجود دارد.
عبده تبریزی و دموری (1382)در تحقیقی با عنوان شناسایی عوامل مؤثر بر بازده بلند مدت سهام جدیداً پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، شرکت¬هایی را بررسی کردند که برای نخستین بار در بورس اوراق بهادار تهران عرضه شده بودند. در این تحقیق شرکت¬های تازه وارد به بازار طی سال-های 1369 تا 1374 مورد بررسی قرار گرفته¬اند و عوامل مؤثر بر بازده بلند مدت این شرکت¬ها به طور خاص مورد آزمون قرار گرفته است. این عوامل عبارت از حجم معاملات سالانه سهام، اندازه شرکت و بازده کوتاه مدت حاصل از خرید و فروش سهام شرکت¬های مربوط است. نتایج این تحقیق نشان دهنده وجود بازده کوتاه مدت بیشتر سهام شرکت¬های جدیدالورود به بازار نسبت به شاخص بازار بوده است. بنابراین آنان عملکرد قیمت¬گذاری سهام شرکت¬های جدیدالورود به بورس را مشابه بازارهای سرمایه در کشورهای مختلف دانسته¬اند (عبده تبریزی و دموری، 1382،ص 27).
بهرام فر (1383)وی در مقاله ای به بررسی تأثیر متغیرهای حسابداری بر بازده غیر عادی آتی سهام شرکت¬های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال¬های 74 ـ 82 پرداخت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می¬دهد که متغیرهای درجه اهرم مالی، اقلام تعهدی،ارزش بازار شرکت،نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام،هزینه استقراض،توزیع سود نقدی،با بازده غیر عادی سهام رابطه معکوس دارند.درحالی که متغیرهای نرخ بازده سرمایه¬گذاری، رشد دارایی ثابت، تغییر در وجوه نقد عملیاتی، ، رابطه مستقیمی با بازده غیر عادی دارند.

 

3 ـ 1 بیان مسئله
گزارش¬های مالی از مهمترین فرآورده¬های سیستم اطلاعاتی حسابداری است که برای گروه¬های مختلفی از استفاده¬کنندگان برون سازمانی، اطلاعات مالی را در چارچوب مشخصی ارائه می¬کند که این اطلاعات در تعیین قیمت سهام بی¬تأثیر نیست. تغییرات قیمت سهام شرکت¬ها تحت تأثیر عوامل مختلفی است. یکی از عوامل موثر بر روند قیمت سهام یک شرکت نشانه¬ها و علائمی است که به صورت اطلاعات مختلف از داخل آن شرکت انعکاس می¬یابد و در دسترس سرمایه¬گذاران قرار می¬گیرد. از جمله اطلاعات منتشره از سوی شرکت¬ها، صورت¬های مالی اساسی و اعلان سود پیش¬بینی شده هر سهم برای سال آینده است. این اطلاعات حسابداری نقش مهمی در تصمیم¬گیری سرمایه¬گذاران در خصوص خرید، فروش و نگهداری سهام دارند.
پیش¬بینی سود حسابداری و تغییرات آن به عنوان یک رویداد اقتصادی از دیر باز مورد علاقه سرمایه-گذاران مدیران، تحلیل¬گران، پژوهشگران و اعتباردهندگان بوده است. بنا براین پیش¬بینی عنصر کلیدی در تصمیم¬گیری¬ها است.
از طرفی خرید سهام شرکت¬های جدیدالورود به بورس، نسبت به سایر شرکتها فرآیندی مخاطره آمیز است، زیرا به دلیل عدم سابقه معاملاتی، اطلاعات تاریخی مربوط به آن¬ها اندک است. از سوی دیگر عدم تقارن اطلاعاتی میان مدیران وسرمایه گذاران بالقوه، مهمترین مسئله ای است که سرمایه¬گذاران در مورد این شرکت¬ها با آن مواجهند. در چنین شرایطی شرکت¬های جدیدالورود اطلاعاتی به بازار ارائه می کنند که بر مبنای آن¬ها سهام قیمت یابی می شود.
شواهد تجربی نشان می¬دهد سرمایه¬گذاران به اطلاعاتی نظیر سود هر سهم اتکاء کرده و در
قیمت¬گذاری سهام از آن استفاده می¬کنند. این پیش¬بینی¬ها بیانگر انتظارات مدیریت از عملکرد آتی شرکت است. بنابراین خطای پیش¬بینی سود عامل مهمی در عملکرد بازار ثانویه است. پژوهش¬های متعددی نیز در زمینه تبیین عوامل مؤثر در پیش بینی سود و بازده سهام وجود دارد که بر مربوط بودن سود پیش¬بینی شده در تصمیم¬گیری استفاده کنندگان صورت¬های مالی تأکید دارند. این پژوهش¬ها در حوزه عرضه اولیه سهام و یا پس از چند سال فعّالیّت در بازار سرمایه هستند.
با توجه به مطالب فوق این سؤال مطرح می¬شود که آیا خطای پیش¬بینی سود هر سهم بر بازده غیر عادی سهام شرکت¬ها در سال ورود به بورس تأثیر می¬گذارد؟ و آیا این تأثیر با گذشت یک سال از ورود شرکت¬ها به بورس همچنان وجود دارد یا تغییر می¬کند؟و در صورت تغییر ناشی از چه عواملی است؟

 

¬4 ـ 1 چارچوب نظری تحقیق
در سال¬های اخیر نحوه گزارشگری و افشای اطلاعات حسابداری مؤثر بر تصمیمات استفاده کنندگان درون سازمانی و برون سازمانی مورد توجه محقّقین حسابداری قرار گرفته است. بسیاری از تحقیقات اخیر به بررسی توان پیش¬بینی اقلام حسابداری پرداخته است. استفاده¬کنندگان از صورت¬های مالی توجه بیشتر و عمیق¬تری به قدرت پیش¬بینی اقلام مندرج در این صورت¬ها داشته¬اند. از نظر تحلیل¬گران مالی، اقلام صورت¬های مالی با توجه به میزان توان پیش¬بینی در تصمیم¬گیری ارزش دارند.
عرضه عمومی سهام یکی از متداول¬ترین روش¬های واگذاری شرکت¬های دولتی به بخش خصوصی است، بدون تردید قیمت¬گذاری مناسب سهام در عرضه اولیّه برای شرکت¬هایی که برای نخستین بار وارد بازار سرمایه می¬شوند بسیار حائز اهمیّت است. زیرا اگر قیمت عرضه اولیّه سهام کمتر از واقع تعیین شود شرکت به منابع مورد نیاز خود دست پیدا نکرده و چنان چه قیمت عرضه اوّلیّه بیش از واقع تعیین شود سرمایه¬گذاران ازخرید سهام خودداری می¬کنند.
با وجود این که در اکثر کشورها، تحقیقات متعددی در خصوص سودمندی اطلاعات حسابداری در ارزش¬گذاری یا برآورد قیمت عرضه اوّلیّه و ارتباط آن با بازده کوتاه مدت و بلند مدت سهام به عمل آمده، تحقیقاتی که در ایران صورت گرفته انگشت شمار است (از جمله تحقیق ظریف فرد 1383، ایمانی 1384 و باقر زاده 1386) ـ نتایج این اطلاعات حاکی از این است که بازده بلند مدّت سهام جدید کمتر از بازده بازار است که از آن تحت عنوان معمای عملکرد کمتر سهام جدید نام برده شده است.
از دهه 90 تاکنون تحقیقات کاربردی بیشتری در مورد تأثیر متغیرهای حسابداری بر بازده غیر عادی سهام و سودمندی اطلاعات حسابداری برای تحلیل¬گران مالی و سرمایه¬گذران انجام شده است.

 

 

 

 

 


جدول شماره (1ـ 1) تحقیقات متعددی را که در این زمینه صورت گرفته در خود جای داده و چارچوب نظری تحقیق برگرفته از این تحقیقات می¬باشد.
جدول (1 ـ 1) مطالعات انجام شده در ارتباط با متغیرهای تحقیق
سال محقق / محققین متغیر مورد مطالعه یافته¬¬های پژوهش
1983 کوپر و تیلور طول دوره پیش¬بینی و دقت پیش¬بینی سود بین طول دوره پیش¬بینی و دقت
پیش ¬بینی سود رابطه منفی وجود دارد.
1992 کوک اندازه شرکت و دقت پیش-بینی سود بین اندازه شرکت و دقت پیش¬بینی سود رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
2000 هارتنت و رامک اعتبار حسابرسی و خطای پیش¬بینی سود بین اعتبار حسابرسی و خطای
پیش¬بینی سود رابطه معنادار منفی وجود دارد.
2009 یانتی و فلورنس اندازه شرکت، طول دوره
پیش¬بینی، صنعت، و خطای پیش¬بینی سود و بازده خطای پیش¬بینی روی عملکرد (بازده) کوتاه مدت سهام در عرضه¬های اولیه اثر می¬گذارد.
2001 فرت سود و بازده غیر عادی ارتباط معنی¬دار مثبت بین خطای برآورد سود و بازده غیر عادی سهام وجو دارد.
2000 آلوارز و گنزالز بازده بلند مدت و عرضه اولیه بین عرضه اولیه زیر قیمت و بازده بلند مدت عرضه اولیه سهام رابطه مثبت وجود دارد.
2000 اکبو و نرلی اهرم، نقد شوندگی و بازده بلند مدت عرضه اولیه شرکت¬های عرضه کننده سهام، دارای اهرم کمتر و نقد شوندگی بیشتر در هر یک از سه سال پس از عرضه اولیه هستند که کاهش ریسک و بازده مورد انتظار سهامداران را تحقق می¬بخشد.

 

2004 محمد عمران بازده کوتاه مدت و بلند مدت سهام انتشار یافته دارای بازده غیر عادی مثبت از شروع انتشار تا یک سال بعد و بازده¬های غیر عادی منفی در دوره زمانی سه تا پنج ساله می¬باشد.
1992 بکارت و هدریک سود تقسیمی و بازده سود تقسیمی بر بازده غیر عادی آتی سهام تأثیر گذار است.
1995 و 1997 فاما و فرنچ ارزش بازار، درجه اهرم مالی و بازده غیر عادی ارزش بازار و درجه اهرم مالی از متغیرهای مؤثر بر بازده غیرعادی آتی سهام هستند.
1382 عبده تبریزی و دموری بازده بلند مدت وجود بازده کوتاه مدت بیشتر سهام شرکت¬های جدیدالورود به بازار نسبت به شاخص بازار و بازده بلند مدت کمتر نسبت به شاخص بازار است.
2004 زالوکی، کمبل، گوداکری بازده بلند مدت و عرضه اولیه بازده بلند مدت در صنایع مختلف و در تابلو اصلی و فرعی عرضه اولیه تفاوت معنا دار است.
2002 کلارکسون و همکاران دقت برآورد سود و بازده سهام سود افشا شده در گزارش¬های
شرکت¬های دارای عرضه عمومی اولیه با ارزش بوده و بین دقت برآورد سود و بازده سهام رابطه منفی معناداری وجود دارد.
2003 جرجیا خطای پیش¬بینی سود و بازده غیر عادی بین خطای پیش¬بینی سود و بازده غیر عادی سهام رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
2005 لونکانی و همکاران سود و بازده بلند مدت غیر عادی برآوردهای سود مدیران خوش بینانه بوده و دقت بیشتری نسبت به
مدل¬های سری زمانی دارد و بین برآورد سود و بازده بلند مدت رابطه منفی وجود دارد.
5 ـ 1 اهمیّت و ضرورت تحقیق
در دنیای سرمایه¬گذاری، تصمیم¬گیری مهمترین بخش از فرآیند سرمایه¬گذاری است که طی آن سرمایه-گذاران در جهت رسیدن به حداکثر منافع و ثروت خویش ، نیازمند اتخاذ بهینه¬ترین تصمیمات
می¬باشند. در این ارتباط مهمترین عامل فرآیند تصمیم¬گیری، اطلاعات است. اطلاعات می¬تواند برفرآیند تصمیم¬گیری تأثیر بسزایی داشته باشد. زیرا موجب اخذ تصمیمات متفاوت در افراد متفاوت می¬شود. در بورس اوراق بهادار نیز تصمیمات سرمایه¬گذاری متأثر از اطلاعات است. نظریه پردازان بازارهای اوراق بهادار، گزارشگری مالی را مهمترین منبع اطلاعاتی سرمایه¬گذاران می¬دانند. به همین دلیل یکی از اهداف حسابداری و تهیه صورت¬های مالی فراهم کردن اطلاعات به منظور تسهیل تصمیم¬گیری است.
بر این اساس اطلاعات حسابداری بایستی سرمایه¬گذاران را جهت پیش¬بینی رویدادهای آتی یاری دهد. سرمایه¬گذاران اغلب به دنبال به حداکثر رساندن بازده سرمایه¬گذاری خود هستند. جهت این امر تشخیص این که سهام چه زمانی خریداری شده، تا کی نگهداری و چه زمانی فروخته شود آنها را قادر به تأمین هدف به حداکثر رساندن منافع حاصل از سرمایه¬گذاری¬های خود می¬نماید.
بدین علّت موضوع بررسی رابطه بین خطای پیش¬بینی سود هر سهم و بازده غیر عادی سهام شرکت¬ها در دو مقطع زمانی انتخاب گردید تا از طریق بررسی تجربی و انجام آزمون¬های علمی بر روی اطلاعات وقوع یافته طی سال¬های متمادی در بورس اوراق بهادار تهران راهکارهای مفیدی در امر تصمیم¬گیری خرید و فروش سهام به سرمایه¬گذران در بورس اوراق بهادار تهران ارائه شود. همچنین این تحقیق در راستای کمک به تصمیم¬گیرندگان و مدیران مالی برای پیش¬بینی سود در بودجه سال مالی و مقایسه میزان تحقق سود واقعی و پیش¬بینی شده در پایان سال مالی و نهایتاً اعمال تعدیلات لازم می-باشد.

 

6 ـ 1 اهداف تحقیق
نظر به این که مدیران، تحلیل¬گران و سرمایه¬گذاران بیشترین توجه خود را به سود گزارش شده شرکت-ها اختصاص داده¬اند به نحوی که از آن برای ارزیابی عملکرد شرکت استفاده می¬کنند و هم چنین با توجه به این که تصمیم¬گیری در مورد خرید، نگهداری یا فروش سهام برای سرمایه¬گذران از اهم امور تلّقی می¬گردد و گذشته از دیگر شواهد و اطلاعات، توان پیش¬بینی نرخ بازده سهام در اخذ چنین تصمیماتی بسیار تأثیرگذار می¬باشد، هدف از این تحقیق بررسی رابطه بین خطای پیش¬بینی سود هر سهم و بازده غیر عادی سهام شرکت¬ها در دو مقطع زمانی می¬باشد.
امیدواریم نتایج این تحقیق بتواند به عنوان ابزار و معیاری جهت سنجش میزان دقت پیش¬بینی سود شرکت¬ها مورد استفاده قرار گیرد و سرمایه¬گذران نیز بتوانند تصمیمات بهینه¬ای اتخاذ کنند.
مدل تحقیق و شیوه اندازه¬گیری متغیرها
مدل پژوهش حاضر به صورت زیر ارائه می¬گردد. در مدل ارائه شده تمام متغیرها به صورت سالانه محاسبه می گردد :
(1 ـ 1)
ABRt = α 0 + α 1 FEit + α 2 SIZeit + α 3 Flit + α 4 ROAit + α5 LARit + α6 OCFit + α7 Li /EQ + α8 I it + α9 ( DPS/ EPS ) it + E it
که در آن:
ABRt : بازده غیر عادی سهام شرکت i در زمان t (متغیر وابسته)
FEit : خطای برآورد سود هر سهم شرکت i در زمان t (متغیر مستقل)
SIZe : اندازه شرکت (متغیر کنترل)
Fl : درجه اهرم مالی (متغیر کنترل)
ROA : بازده دارایی (متغیر کنترل)
LAR :بازده دارایی¬های ثابت (متغیر کنترل)
OCF : وجوه نقد عملیاتی (متغیر کنترل)
Li / EQ : نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (متغیر کنترل)
I : هزینه بهره (متغیر کنترل)
DPS/ EPS : توزیع سود نقدی (متغیر کنترل)
E : خطای برآورد
α 0 : عرض از مبدأ رگرسیون
α 1 تا α 9 : برآورد کننده شیب خط رگرسیون
که شیوه محاسبه هر یک از متغیرها به شرح زیر است:
بازده غیرعادی
بازده غیر عادی برابر است با تفاوت بین نرخ بازده شرکت و بازده بازار، برای تعیین بازده غیرعادی از مدل تعدیل شده بازار (مدل ساده بازار) استفاده می¬شود (ایزدی نیا، 1382 ، ص 116).
ABRit = Rit – Rmt
(2-1)
که:
Rit : نرخ بازده سالانه سهام i در زمان t
Rmt : نرخ بازده سالانه بازار در زمان t
نرخ بازده سالانه سهام:
نرخ بازده سهام برای شرکت¬های نمونه به صورت زیر محاسبه می¬شود:
(3 ـ 1)
Rit=(Pit+Dit-Pi0)/Pi0×100
که:
Pit : قیمت سهام i در انتهای زمان t
Pio : قیمت سهام i در ابتدای زمان t
Dit : سود سهام پرداختی توسط شرکت i در زمان t
نرخ بازده سالانه بازار:
در این تحقیق نرخ بازده بازار بر اساس شاخص کل بورس سهام محاسبه خواهد شد.
(4 ـ 1)
Rmt=(Imt-Im0)/Im0
که:
Imt : شاخص کل بورس در پایان زمان t
Imo : شاخص کل بورس در ابتدای زمان t
خطای پیش¬بینی سود هر سهم
برای اندازه¬گیری خطای پیش¬بینی سود هر سهم از شاخص زیر استفاده می¬شود:
(5 ـ 1)

FE=(At-Ft)/Ft×100

 

که:
At : سود واقعی شرکت در زمان t
Ft: سود پیش¬بینی شده شرکت در زمان t
همچنین شیوه اندازه¬گیری متغیرهای کنترل در جدول زیر ارائه شده است:
جدول (2 ـ 1) شیوه اندازه¬گیری متغیرهای کنترل
عنوان متغیر شیوه اندازه¬گیری
اندازه شرکت (قیمت بازار سهام × تعداد سهام) LOG
اهرم مالی کل بدهی ها
کل دارایی ها
بازده دارایی سود وزیان پس از کسر مالیات
کل دارایی ها
بازده دارایی¬های ثابت جمع درآمدها
خالص دارایی های ثابت
وجوه نقد عملیاتی وجوه نقد عملیاتی
تعداد سهام
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام کل بدهی
حقوق صاحبان سهام
هزینه بهره هزینه بهره
تعداد سهام
توزیع سود نقدی سود نقدی تقسیم شده
سود هر سهم

 

7ـ 1 حدود مطالعاتی
قلمرو تحقیق چارچوبی را فراهم می¬کند تا مطالعات و آزمون محقق در طی آن قلمرو خاص انجام پذیرد و دارای اعتبار بیشتر باشد.

 

1-7-1قلمرو مکانی تحقیق
جامعه آماری مورد مطالعه کلیه شرکت¬های تازه پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران با در نظر گرفتن معیارهای ذکر شده می¬باشد.

 

2-7-1قلمرو زمانی تحقیق
دوره زمانی این پژوهش با توجه به در دسترس بودن اطلاعات مربوط به متغیرهای تحقیق و محدودیت-های هزینه و زمان، 6 ساله و از ابتدای سال 1382 تا انتهای 1387 می¬باشد.

 

3-7-1قلمرو موضوعی تحقیق
در این پژوهش، بررسی رابطه بین خطای پیش¬بینی سود هر سهم و بازده غیرعادی سهام مربوط به شرکت¬های جدیدالورود در بورس اوراق بهادار تهران در دو مقطع زمانی مورد کنکاش قرار می¬گیرد.

 

8 ـ 1 فرضیه¬ های تحقیق
با توجه به اهداف تحقیق، سؤالات اساسی پژوهش و هم چنین چارچوب نظری تحقیق فرضیّات زیر تدوین و ارائه می¬گردد تا پس از جمع آوری اطلاعات، آن¬ها را برای تأیید یا رد مورد آزمون قرار دهیم:
فرضیات اصلی:
بین خطای پیش¬بینی سود هر سهم و بازده غیرعادی سهام در سال ورود به بازارسرمایه رابطه وجود دارد.
بین خطای پیش¬بینی سود هر سهم و بازده غیرعادی سهام شرکت پس از یک سال از ورود به بازارسرمایه رابطه وجود دارد.
فرضیه فرعی:
نوع صنعت بر رابطه بین خطای پیش¬بینی سود هر سهم و بازده غیرعادی سهام تأثیر می¬گذارد.

 

9 ـ 1 ـ تعریف واژه¬ها و اصطلاحات
بازارسرمایه
بازار سرمایه ، بازاری برای دارایی هایی با سر رسید بیش از یک سال (ابزار مالی بلند مدت)محسوب می گردد . از طریق انتشار اوراق بهادار توسط واحدهای متقاضی سرمایه که دارای فرصت های سرمایه گذاری مناسب تر و نیازمند به تامین مالی بلند مدت می باشند ، پس اندازهای افراد به سرمایه گذاری تبدیل می گردد. در بازار سرمایه عرضه و تقاضای سرمایه ، نرخ بازدهی سرمایه را مشخص می کند (راعی و تلنگی ، 1387،ص44-42 ).
عرضه عمومی اولیه
در بازارهای اولیه، اوراق انتشار یافته توسط شرکت¬ها برای اولین بار عرضه گشته و بدین ترتیب دارایی¬های مالی شرکت یا منابع مالی بلند مدت مبادله و تشکیل سرمایه صورت می گیرد (راعی و تلنگی، 1387،ص 42).
بازده سهام :
بازده در فرآیند سرمایه¬گذاری نیروی محرکی است که ایجاد انگیزه می¬کند و پاداشی برای
سرمایه¬گذاران محسوب می¬شود. بازده ناشی از سرمایه¬گذاری برای سرمایه¬گذران حائز اهمیت است، برای این که تمامی بازی سرمایه¬گذاری به منظور کسب بازده صورت می¬گیرد. یک ارزیابی از بازده
تنها راه منطقی (قبل از ارزیابی ریسک) است که سرمایه¬گذران می¬توانند برای مقایسه سرمایه¬گذاری¬های جایگزین و متفاوت از هم انجام دهند. برای درک بهتر عملکرد سرمایه¬گذاری، اندازه¬گیری بازده واقعی لازم است.
مخصوصاً این که بررسی بازده به گذشته در تخمین و پیش¬بینی بازده¬های آتی نقش زیادی دارد (شباهنگ، 1375، ص 4).
بازده غیرعادی :
از تفاوت بازده واقعی سهام و بازده مورد انتظار یا بازده کل بازار محاسبه می¬شود (پارساییان ، 1385 ، ص227).
بازده واقعی (تحقق یافته) :
بازدهی است که واقع شده یا بازدهی است که کسب شده و به وقوع پیوسته است (راعی و سعیدی، ص 118) .
یکی از روش¬های متداول در محاسبه نرخ بازده واقعی روش اضافه ارزش است که علاوه بر تغییرات قیمت سهام، سود دریافتی در طی سال را مد نظر قرار می¬دهد (دوانی، 1381، ص 57)

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   116 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی ارتباط بین خطای پیش بینی سود هر سهم و بازده غیر عادی سهام شرکت های جدیدالورود در بورس اوراق بهادار تهران