دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مشخصات این فایل
عنوان: شناخت پیدا کردن نسبت به نگرش مردان در مورد خشونت نسبت به زنان
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 93
این مقاله درمورد شناخت پیدا کردن نسبت به نگرش مردان در مورد خشونت نسبت به زنان می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله شناخت پیدا کردن نسبت به نگرش مردان در مورد خشونت نسبت به زنان می خوانید .
نظریه کارکرد گرایی
دیدگاه کارکرد گرایی ، نگرشی است که ارتباط خانواده را با کل جامعه بررسی می کند یعنی بررسی مناسبات کلی جامعه و همچنین پاره نظامهای جامعه .
کارکرد گرایان خانواده را گروهی در نظر می گیرند که در آن افرادی با جنسیّتها و گروههای سنی متفاوت مدتی طولانی در ارتباط نزدیک با هم قرار می گیرند برخلاف سایر گروهها ، در این گروه سلسله مراتب بر اساس تخصّص یا صلاحیّت و لیاقت صورت نمی گیرد بلکه بر اساس جنسیّت، سن و قدرت اقتصادی صورت می گیرد . وجود علایق ناهمگون سبب بوجود آمدن تضّادهای آشکار یا پنهان می شود . این تضادها ویژگیها و کارکردهای مناسب خانوادگی را از بین می برد و در نتیجه باید آنها را از سر راه برداشت . رفع تضادهای خانوادگی با استفاده از وسایل قدرت و در مواردی از راه خشونت امکان پذیر می گردد . در این حالت خشونت سبب طبیعی شدن جریان زندگی روزمره می شود و خانواده به کارکردهای اساسی خود می پردازد که در آن مسئولیت زنان ، انجام دادن وظایف خانوادگی و مسئولیت اصلی مردان برقراری ارتباط با جهان خارج و نان آوری است . در جوامع صنعتی کارکردها و وظایف خانواده کاهش یافته و معطوف به رسیدگی افراد خانواده به یکدیگر در وضعیت خشونت بار جامعه است از آنجا که دولتها و جوامع کنونی به اجبار باعث می شوند که افراد در راه رسیدن به امیال خود دلسرد و ناامید شوند خانواده باید و می تواند نتایج تجربیات منفی افراد را در خارج از خانواده از طریق کاهش تنش ها از بین ببرد و نه تنها به رشد شخصیت افراد کمک کند ، بلکه بقای خود را نیز تضمین سازد زیرا اختلاف نقش میان جنسیتها به تفکیک حوزه تکالیف می انجامد و در نتیجه از رقابت بین آنها که عامل از هم پاشیدگی خانواده است جلوگیری می نماید .
پار سوتر در مورد خرده نظام اجتماعی مثل خانوادة هسته ای بر اساس منابع بدست آمده از تحقیقات مربوط به گروههای کوچک ثابت می کند که شرط دستیابی به حداکثر کارکردهای خانواده هسته ای وجود دو اختلاف اساسی است . شرط اول ورود دو قطب مخالف رهبری و زیردستان و شرط دوم اختلاف ابزاری نمایشی به زعم پارسوتر تقسیم نقش بر اساس جنس ، نقشهایی که بیشتر جنبه ابزاری مردانه دارند و نقشهایی که بیشتر جنبه نمایشی زنانه دارند متضمن ساز و کاری است که همبستگی خانواده را پایدار
می کند .
پارسونز بر تفکیک نقشهای جنسیتی تأکید می کند و پدر را رئیس و مادر را مدیر داخلی خانواده می داند در این مفهوم خشونت برای بقای خانواده کارکرد می یابد . زیرا برای مثال ، مردی که در محیط شغلی اعتماد به نفس و ارزش لازم را کسب نمیکند ، در صورت وجود تعارض در خانواده به خشونت متعادل دست می زند و از این طریق شخصیت خود را تأیید می کنند و به احتمال زیاد در اثر رفتار خشونت آمیز او تضاد خانوادگی به پایان می رسد مرد موقعیت خود را در خانواده حفظ می کند و می تواند دیگران را تحت سلطة خود قرار دهد . بنابراین خشونت متعادل که جامعه نیز آن را تحمل می کند به منزلة سوپاپ اطمینان عمل می کند ؛ زیرا در خشونت متعادل ، احساسات فرد در صورت آزادانه به نمایش در می آید و بهتر از آن است که احساسات خود را حبس کند و ناگهان منفجر گردد . در این زمینه انتقادات فراوانی صورت گرفته است اما مهم آن است که فوران احساسات تنها برای مرد خانواده مجاز است و ضروری تلقی می گردد، البته نظریه پردازان به احتمال بروز خشونت از جانب افراد زیر دست خانواده نیز اشاره کرده اند ولی از آنجا که اقتدار در دست مرد است و با جهان خارج نیز ارتباط دارد ، احتمال بروز خشونت از جانب مرد به مراتب بیشتر است .
5 ـ نظریه یادگیری اجتماعی
با آن که نظریه یادگیری اجتماعی از روانشناسی اجتماعی سر چشمه می گیرد در علوم اجتماعی بیشتر مطرح شده است این نظریه که ، آلبرت باندورا آن را از طریق بررسی و آزمایشهای دقیق و مشخص به خصوص در مورد کودکان در زمینه اشکال ضعیف پرخاشگری شخص کرد بر روند فراگیری و یادگیری خشونت از طریق تقلید و هم از طریق تجربه ای مستقیم فرا گرفته می شود .
فراگیری معمولا تحت شرایط مستقیم و تنبیه و یا تشویق یا مشاهدات فردی صورت می پذیرد و می تواند نتیجه تجارب مشخصی فرد یا بر گرفته از نتایج مرتبط بر رفتار سایر افراد باشد برای تبدیل مشاهده به رفتار لازم است آن رفتار در ذهن فرد ثبت شود آن گاه عناصر ثبت شده ذهنی در مرحله بعدی به رفتار مشهود تبدیل می شود این فرآیند با توجه به میزان مهارت و توانایی افراد تفاوت می کند . ابعاد تنبیهی و تشویقی رفتار در سطح خارجی و وجود انگیزه لازم فاعل را برای انجام فعل از دیگر مواردی هستند که بر تبدیل ذهنیت به رفتار و عبور از ذهن به عین تأثیر می گذارند ( باندورا 1977 )
نظریه اینکه رفتار افراد در زندگی روزمره متاثر از الگوهای مختلفی می باشد باندوراسه الگوی مشخص تأثیر گذار بر رفتار جنایی ( خشونت آمیز ) را مورد توجه قرار داده است : خانواده ، فرهنگهای فرعی و خرده فرهنگهای مورد قبول افراد مانند گروههای همسان .
اشتراوس و همکاران ( 1980 ) مراحل زیر را در یادگیری خشونت از طریق خانواده مشخص کرده اند اولین مرحله ، مرحله ای است که در آن فرد فرا می گیرد افرادی که یکدیگر را دوست دارند نیز نسبت به هم رفتار خشونت آمیز انجام می دهند . سپس نبود منع اخلاقی در مورد خشونت در برابر افراد خانواده را فرا می گیرد و در نهایت ، نتیجه این خواهد شد که می آموزد خشونت خانوادگی ، در صورتی که نتوان از راههای دیگر مشکلی را حل کرد ، مجاز است . خانواده مکانی مطمئن و زمین تمرین برای مشاهده و تجربه آموزی رفتار توأم با خشونت است . در روند جامعه پذیری ، که در خانواده رخ می دهد فرد با رفتار خشونت آمیز آشنا می شود . منظور از جامعه پذیری روندی است که طی آن فرد با الگوهای رفتاری هنجارها و جهت گیری های فرهنگی آشنا می شود به تدریج رفتار اجتماعی مناسب را یاد می گیرد و از طریق قبول نقشهای اجتماعی ، خود را برای زندگی آینده آماده می سازد فرد در خانواده و از طریق جامعه پذیری و کنشهای متقابلی که با والدین و همسالان محیط مدرسه دارد به تدریج نقشهای جنسیتی را فرا می گیرد . با قبول تعارضاتی که در قبول این نقشها وجود دارند ، معمولا دختران کوچک از همان ابتدا یاد می گیرند که نقش جنسیتی زن بزرگسال همراه با پذیرش فرودستی نسبت به مردان و وابستگی به آنهاست . در عین حال آنها می آموزند که در مقام زن ، برای دفاع از خود در مقابل خشونت امکانات محدودی دارند . پسران نیز نقشهای جنسیّتی خود ، یعنی نقش مرد بزرگسال را فرا می گیرند و متوجه می شوند که مردان و پسران برتر از زنان اند و باید به دنبال امیال و آرزوهای خود باشند برای کسب آن بکوشند و بتوانند دیگران را تحت نظارت قرار دهند . همچنین یاد می گیرند که پسران باید فعالیتهای خاصّ مردانه برنده شوند، اما اگر باختند ، باخت خود را بدون اشکال و گریه قبول کنند این روند همراه باد یادگیری و خشونت خانوادگی از طریق مشاهده و تجربه باعث انجام رفتار خشن در خانواده خواهد شد .
بنابراین خانواده به عنوان میانجی در اجتماعی شدن طفل و همنوایی عمیق با هنجارهای اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و یکی از علتهای خشونت علیه زنان و تداوم آن را می توان در سابقه طفولیت شخص دانست . خانواده ای که مرکز و کانون خشونت علیه زنان و کودکان بوده است الگوی رفتاری خشونت را به کودک القاء می کند در واقع پدران و شوهران خشن امروزی ، کودکان والدین خشن دیروزاند و رفتار والدین در آنها مؤثر بوده اند .
6 ـ نظریه ساختار قدرت
بر طبق این نظریه آنچه که بشر می طلبد قدرت بیشتر است . خشنودی و ناخشنودی هر دو حاصل کوشش برای رسیدن به قدرت است و تمام رفتارهای اجتماعی بازتاب مستقیم و غیر مستقیم طلب قدرت اند . طبق نظریه ساختار قدرت میان ساختار اجتماعی و شکل گیری روابط و نقشها در خانواده ارتباط مستقیمی وجود دارد. در این نظریه بر وجود یک سازمان سلسله مراتبی ویژه در جامعه تأکید می شود، که در آن مردان اعضای فرداست و زنان و کودکان به اعضای فرو دست جامعه در نظر گرفته می شوند. از طرفی در ایدئولوژیهای رایج جامعه نیز بر نابرابری میان دو جنس تأکید شده و به آن مشروعیت می بخشند . این شرایط اجتماعی معین ساختار قدرت پدر سالارانه و ایدئولوژیهای که به آن مشروعیت می بخشند، بازتاب مستقیمی در خانواده دارند که به مردان موقعیتی برتر می بخشند و زنان و کودکان را تحت انقیاد آنها قرار می دهد . در جامعه پدر سالار مردان به منابع کمیاب اجتماعی ( ثروت ، قدرت و اعتبار اجتماعی ) بیشتر از زنان دسترسی دارند ، بنابراین مردان هم در جامعه و هم در خانواده از حقانیت بیشتر و جایگاه بالاتری برخوردارند و سعی می کنند مقام و موقعیت خود را حفظ کنند. اگر در خانواده تضادی رخ دهد مردان گمان می برند امکان دارد موقعیتشان به خطر افتد طبیعی است که از ابراز خشونت خودداری نخواهند کرد .
ریشه خشونت اساساً در تضاد منافع است .
ریشه خشونت اساساً در تضاد منافع است. طبق تعریف و بر از قدرت می توان گفت در خانواده هایی که مرد قدرت کافی برای تابع نمودن دیگری ندارد و می خواهد سلطه خویش را اعمال کند تضّاد و درگیری بیشتری وجود دارد . هر چه تضّاد بیشتر باشد بروز خشونت نیز بیشتر است از آن جا که ساختار اجتماعی پدرسالارانه نه تنها به مردان اجازه رفتار خشن را می دهد، بلکه از طریق مشروعیت بخشیدن به اقتدار مردانه حتی زنان را نیز به قبول و تحمّل چنین رفتاری وا می دارد، بدین ترتیب مردان که در خانواده و جامعه موقعیت و مقام بهتری دارند برای از میان بردن تعارضاتی که معمولا در خانواده ها پیش می آید دست به خشونت می زنند و قربانیان یعنی زنان و کودکان نیز خشونت را تحمل می کنند بلکه آن را جزئی از زندگی طبیعی می پندارند و برای از میان بردن آن اقدامی نمی کنند .
نظریه های فمینیستی
نظریه فمینیستی دانشی است برای زنان و نه فقط یا لزوماً درباره زنان ؛ دانشی است که با استیلای مردان که نابرابری زنان را در اجتماع نهادینه می سازند به اعتراض و رویارویی بر می خیزد . وجه مشخصة فمینیسم این است که فرودست بودن زنان را قابل چون و چرا و مخالفت می داند این مخالفت مستلزم بررسی انتقادی موقعیت کنونی و گذشته زنان و چالش با ایدئولوژی های مردسالارانة حاکم است که فرودستی زنان را طبیعی و همگانی و بنابراین اجتناب ناپذیر جلوه می دهند ؛ یعنی چالش با دانشی که جهان شمول معرفی می شود و اثبات این نکته که دانش موجود از چشم اندازی مردانه به جهان می نگرد نگاه به جهان از چشم انداز زنان که تاکنون از ورود به عرصه تولید دانش محروم بوده اند ضروری است. فمینیسم از این نقطه آغاز می کند که زنان سرکوب می شوند و سرکوب ایشان مسئله مهمی است. اقتدار مردان آزادی عمل زنان را محدود می کند، چون مردان امکانات اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی بیشتری را در اختیار دارند . تأکید سنتی جامعه شناسی بر این است که سرچشمه های اصلی ستم را دولت و اقتصاد و دیگر نهادهای عمومی معرفی می کند مسئلة قدرت و تسلط را در نهادهای خصوصی نظیر خانواده و نیز در مناسبات شخصی در هر دو قلمرو و عمومی و خصوصی نظیر خانواده و نیز در مناسبات شخص هر دو قلمرو عمومی و خصوصی نادیده می گیرد . به گفته فمینیستها اولاً همة امور شخصی سیاسی است، یعنی عاملان ، مرتکب ستم کاری می شوند که اختیار این کار به ایشان تفویض شده است و ثانیاً باید برای تجربیات عینی زنان از این ستم خواه در برخوردهای روزمره شخصی یا در روابط جمعی و مرسوم اعتبار قائل شد مرد ستمگر و زن تحت ستم در زندگی هر روزه خود با یکدیگر تعامل دارند و نقش آفرینانی در حال اجرای سناریویی از پیش آماده نیستند. این بازیگران نمایش زندگی ممکن است در زمینه هایی با یکدیگر مخالفت داشته باشند و در عمل هم دارند ؛ و در این گونه موارد مردان زور خود را به کار می گیرند و زنان دچار رنج و تحقیر می شوند و البته اقتدار مردان فردی نیست؛ فرضیات جنس پرستانة جامعه به سود همة مردان است ایدئولوژیهای مردسالارانه از اقتدار مردان بر زنان حمایت می کند و آن را مقدس جلوه می دهد بنابراین تکلیفی که جامعه شناسان فمینیست برعهده دارند بررسی رابطه فرد با ساختار اجتماعی ، ارتباط تجربیات زندگی روزمره زنان با ساختار جامعه ای که در آن به سر می برند و ارتباط اقتدار مردان در مناسبات شخصی شیوه نهادینه شدن این اقتدار در جامعه است .
نظریه ستمگری جنسی
نظریه پردازان ستمگری جنسی این ستم ها را که بر جنس زن تحمیل می شود ، ناشی از قدرتی که مردان جامعه در چهار چوب نظام پدرسالاری بر زنان اعمال می کنند می دانند بیشتر مردان جامعه منافعی ریشه دار در سرکوبی و انقیاد زنان دارند و آن را به نفع خودشان می دانند ، به تداوم نظام پدرسالاری گرایش دارند و هیچ گامی در جهت از میان برداشتن و یا تعدیل این نظام بر نمی دارند . بنابراین بر طبق نظریه ستمگری جنسی ، عوامل اجتماعی و ساختاری مردان را ناخودآگاه به ستمگری جنسی سوق نمی دهند ، بلکه مردان ذینفع آگاهانه و از روی عمد به زنان ستم می کنند .
فمینیستهای روانکاو در ریشه یابی دلایل ستمگری جنسی معتقدند که مردان در سرتاسر تاریخ کوشیده اند زنان دلایل روانی ریشه دار در دوران کودکی خود یعنی نیاز عاطفی عمیق مردها به تحت نظارت در آوردن زنها و ترس از مرگ به ستمگری علیه زنان بپردازند .
نظریه نابرابری جنسی
این نظریه معتقد است که زنان و مردان نه تنها در موقعیتهای متفاوتی قرار گرفته اند ، بلکه این تفاوت با نابرابریهایی نیز همراه است ؛ دیگر این که این نابرابریها نه از تفاوت ساختمان زیستی و شخصیتی، بلکه از سازمان اجتماعی سرچشمه می گیرد . سوم اینکه هر چند زنان از نظر استعداد ها و ویژگیهایشان ممکن است با مردان تا اندازه ای تفاوت داشته باشند ، اما این تفاوت طبیعی چندان اهمیتی ندارد که بتوان آن را مبنای نابرابری زن و مرد قرار داد و به عقیدة این نظریه ها زن و مرد برای شکوفایی و تحقق استعدادهایشان نیاز به آزادی دارند ، اما ساختار اجتماعی قدرت به آنها اجازه نمی دهد که مانند مردان آزادانه این نیاز طبیعی را برآورده ساخته و در صدد تحقق استعداهایشان برآیند .
بخشی از فهرست مطالب مقاله شناخت پیدا کردن نسبت به نگرش مردان در مورد خشونت نسبت به زنان
مقدمه ۴
بیان مسئله ۶
اهمیت موضوع ۷
هدف از انجام تحقیق ۸
فایدة عملی تحقیق ۸
ادبیات موضوع ۹
تاریخچه خشونت علیه زنان در جهان ۱۰
خشونت علیه زنان به یونان ۱۱
خشونت علیه زنان در اسپانیا ۱۲
جایگاه زن در میان اعراب ( خشونت علیه زنان ) ۱۳
خشونت علیه زنان در فرانسه ۱۶
خشونت علیه زنان در انگلستان ۱۷
خشونت علیه زنان در آمریکا ۱۸
تاریخچه خشونت در ایران ۱۹
جامعه کنونی ایران ۲۵
۱ ـ حوزه خصوصی ۲۵
۲ ـ حوزه عمومی ۲۷
پژوهشهای خارجی انجام شده در زمینة خشونت ۲۸
مطالعات و تحقیقات داخلی ۳۴
مطالعات و تحقیات نظری ۳۴
تحقیقات عملی داخلی ۳۷
نگرش نسبت به زنان ۳۹
نگرش نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده ۳۹
تحقیقات دانشگاهی ۴۲
بررسی وضعیت خشونت نسبت به زنان در خانواده های تهرانی ۴۳
نتیجه گیری از تحقیقات داخلی ۴۷
نظریه های مربوط به تحقیق ۴۹
۱-نظریه فرهنگی ( هماهنگی فرهنگی ) ۴۹
۲ ـ نظریه خرده فرهنگ خشونت ۵۱
۳ ـ نظریه نظارت اجتماعی ۵۳
۴-نظریه کارکرد گرایی ۵۶
۵ ـ نظریه یادگیری اجتماعی ۵۸
۶ ـ نظریه ساختار قدرت ۶۱
نظریه های فمینیستی ۶۲
نظریه ستمگری جنسی ۶۴
نظریه نابرابری جنسی ۶۴
نظریه فمینیستم رادیکال ۶۵
چار چوب نظری ۶۸
روش تحقیق ۷۲
جامعة آماری ۷۲
فرد مورد مشاهده ۷۲
نحوه نمونه گیری ۷۲
ابزار جمع آوری اطلاعات ۷۲
پایایی و اعتبار پرسشنامه ۷۳
تکنیک تحلیل داده ها ۷۳
سؤالات تحقیق ۷۴
تعاریف نظری ۷۵
گویه ها ۷۷
تعاریف نظری و عملی مفاهیم ۸۱
تعاریف نظری و عملی متغیرها (مشخصات فردی ) ۸۴
تعریف نظری تحصیلات