تحقیق نقش اخلاق پیامبر اسلام در زمان خود در 45 صفحه با فرمت ورد بسیار جامع شامل بخش های زیر می باشد:
دانلود تحقیق نقش اخلاق پیامبر اسلام در زمان خود پیامبر
تحقیق نقش اخلاق پیامبر اسلام در زمان خود در 45 صفحه با فرمت ورد بسیار جامع شامل بخش های زیر می باشد:
مشخصات این فایل
عنوان: اخلاق پیامبر اعظم(ص) و مدیریت
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 9
این مقاله درمورد اخلاق پیامبر اعظم(ص) و مدیریت می باشد.
عدالت ورزی
عدل چنان جایگاهی در زندگی انسانی دارد که همه چیز با آن سنجیده می شود.
عدالت ، اصلی اساسی است که هدف از فرستادن پیامبران و کتاب های آسمانی نیز دست یابی به آن است. عدالت ارزش ذاتی دارد و سلامت همه چیز به آن است. از این رو، خداوند دستور می دهد که بر پا کنندۀ قسط و عدالت اجتماعی باشید :
« ای کسانی که ایمان آورده اید! بر پادارندگان پیوستۀ عدالت باشید »
بر اساس همین اصل است که پیام آور عدالت و رسول هدایت می فرماید :
« ساعتی عدالت، از هفتاد سال عبادتی که شب هایش به نماز شب و روزهایش به روزه بگذرد، بهتر است»
اگر عدالت برقرار نشود، جامعه، جولان زورمندان ، ستمگران و غارتگران می شود. در چنین میدانی، فضیلت ها و ارزش ها به دست فراموشی سپرده خواهد شد. ارزش یک جامعه به میزان دادگری و دادخواهی است. علی(ع) می فرماید :
« من بارها از رسول خدا (ص) این سخن را شنیدم : ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد، هرگز پاک و پاکیزه نمی شود و روی سعادت را نمی بیند.»
آن حضرت مامور برپایی قسط بود :
« بگو پروررگارم به قسط فرمان داد»رسول خدا (ص) ، مظهر کامل عدالت بود، ایشان می فرمود :
« خداوند مرا به نه چیز سفارش کرده است : .... و عدالت در خشنودی و خشم »
از ابوسعید خدری نقل شده است که در یکی از روزها پیامبر سرگرم تقسیم مالی میان ما بود. ذو الخویصره که مردی از بنی تمیم بود، گفت : یا رسول الله، با عدالت تقسیم کن. حضرت فرمود : « وای بر تو ! اگر من عدالت نداشته باشم، چه کسی به عدالت رفتار می کند؟ اگر من عادل نباشم ، تو زیان دیده ای»
آن حضرت عادل ترین مردم بود و 23 سال رسالت برای آن بود که عدالت در همۀ ابعادش آشکار شود. امیر مؤمنان علی (ع) در توصیف آن حضرت می فرماید :
« دین حق را به حق آشکار کرد. از نادرستی ها و باطل هایی که سر و صدا به راه انداخته بودند، جلوگیری کرد و صولت گمراهی ها را درهم شکست. همان گونه که با تمام قدرت، سنگینی بار رسالت را تحمل کرد، به فرمان حق قیام کرد و به سرعت در راه رضا و خشنودی او گام برداشت. حتی یک قدم هم عقب ننشست. اراده محکمش بود. آنچنان در اجرای فرمان خدا کوشش کرد که شعلۀ فروزان حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت. دل هایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند، به واسطۀ او هدایت شدند، و پرچم های حق را برافراشت. او دارای منطق عادلانه و طریقی جدا کننده حق از باطل بود»
با اجرای عدالت، مردم بی نیاز می شوند و فقر و ناداری از میانشان رخت برمی بندد. به اعتقاد پیامبر عدالت، وجود فقر و مسکنت نشانۀ بی عدالتی اقتصادی است. از همین رو می فرمود :
« بی گمان، خداوند روزی بینوایان را در اموال و دارایی توانگران قرار داده است. پس اگر گرسنه وبرهنه ماندند، بر اثر گناهان توانگران است و حقی است بر خدا که آنان را در آتش دوزخ سرنگون سازد»
قانون گرایی
در آخرین روزهای زندگی رسول خدا (ص) مردم شاهد صحنه ای شگفت بودند تا همگان برای همیشه بدانند که در برابر قانون یکسانند. پیامبر خدا (ص) در آن روز در حالی که بیماری اش شدت یافته بود و فضل بن عباس و علی بن ابی طالب زیر بغلش را گرفته بودند، به سختی راه می رفت. با این حالت وارد مسجدشد و بر منبر رفت و آخرین سخنانش را با مردم چنین بیان کرد :
« مردم! من خدایی را که جز او خدایی نیست ، در برابر شما می ستایم، هر که در میان شما حقی بر من دارد، اینک من اگر بر پشت کسی تازیانه ای زده ام، این پشت من است ، بیایید و بر آن تازیانه بزند. اگر کسی را دشنام داده ام، بیایید دشنامم دهد. زنهار که دشمنی در سرشت نزد من کسی است که اگر حقی بر من دارد، از من بستاند یا مرا حلال کند تا خدا را که دیدار می کنم، پاک و پاکیزه باشم. چنین می بینم که این درخواست، مرا کافی نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزیم و آن را تکرار کنم»
سپس از منبر فرود آمد ، نماز ظهر را گزارد و باز به منبر بازگشت و همان سخن را تکرار کرد. رسول خدا(ص) جلوۀ تام رحمت الهی بود. هرگز کسی را نیازرده بود و حقی را پای مال نکرده بود. بر خلاف مساوات و عدالت عمل نکرده بود. در اجرای قانون، ملاحظۀ این و آن را نکرده و جز برای خدا خشمگین نشده بود. با این حال، اکنون به گاه پیوستن به رفیق اعلی، اصرار داشت کوچک ترین حقی از مردم بر گردنش نباشد و مساوات در برابر قانون را در برترین درجه اش تحقق بخشد. مردی برخاست و گفت : ای رسول خدا ! سه درهم نزد تو دارم ! پیامبر فرمود : فضل ! به او بده . فضل آن را پرداخت و مرد نشست و آن گاه فرمود :
« مردم هر کس مالی از کسی نزدش هست، باید آن را بپردازد و نگوید رسوایی دنیاست. بدانید که بی شک، رسوایی های دنیا آسان تر از رسوایی های آخرت است»
مردی دیگر برخاست و گفت : ای رسول خدا ! سه درهم نزد من است که در راه خدا به کار زده ام. پیامبر (ص) فرمود : « چرا به کار زدی ؟ » گفت : بدان محتاج بودم. فرمود : « فضل ! آن را از وی بستان » مردی برخاست و گفت : « ای رسول خدا ! در فلان جنگ بر شکم من تازیانه ای زدی! پیامبر پیراهنش را بالا زد و از مرد خواست تا بیاید و قصاص کند. مرد پیش و خود را به سینه و شکم برهنه پیامبر افکند و جای قصاص را بوسید»
آن حضرت بدین وسیله نشان داد که پیامبر خدا در برابر قانون هیچ امتیازی بر مردم عادی ندارد.
چکیده مقاله :
احترام به دیگران
همسایه داری
درک جوانان
صلۀ رحم
رعایت حقوق دیگران
تعاون و همیاری
دانش پروری
عدالت ورزی
قانون گرایی
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 17
تاثیرات اخلاق بر زندگی دنیوی
بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را، به عنوان یک امر خصوصى در زندگى شخصى مىنگرند، و یا آنها را مسائل مقدس روحانى و معنوى مىدانند که تنها در زندگى سراى دیگر اثر دارد، در حالى که این یک اشتباه بزرگ است; اکثر مسائل اخلاقى بلکه همه آنها، آثارى در زندگى اجتماعى بشر دارد، اعم از مادى و معنوى، و جامعه انسانیت منهاى اخلاق به باغ وحشى تبدیل خواهد شد که تنها قفسها مىتواند جلو فعالیتهاى تخریبى این حیوانات انساننما را بگیرد، نیروها به هدر خواهد رفت، استعدادها سرکوب خواهد شد، امنیت و آزادى بازیچه دست هوسبازان مىگردد و زندگى انسانى مفهوم واقعى خود را از دست مىدهد. اگر درست در تاریخ گذشته بیندیشیم، اقوام زیادى را پیدا مىکنیم که هر کدام بر اثر پارهاى از انحرافات اخلاقى، شکستخورده یا بکلى نابود شدند. چه بسیار زمامدارانى که بر اثر نقاط ضعف اخلاقى، قوم و ملتخود را در کام مصائب دردناکى فرو بردند، و چه بسیار فرماندهان فاسدى که جان سربازان خود را به خطر افکنده و بر اثر خودکامگى آنها را به خاک و خون کشیدند. درست است که زندگى فردى نیز بدون اخلاق، لطافت و شکوفایى و زیبایى ندارد; درست است که خانوادهها بدون اخلاق سامان نمىپذیرند; ولى از آنها مهمتر، زندگى اجتماعى بشر است که با حذف مسائل اخلاقى به سرنوشت دردناکى گرفتار مىشود که بدتر از آن تصور نمىشود. ممکن است گفته شود، سعادت و خوشبختى و تکامل جوامع بشرى را مىتوان در پرتو عمل به قوانین و احکام صحیح به دست آورد، بى آن که مبانى اخلاقى در افراد وجود داشته باشد. در پاسخ مىگوییم عمل به مقررات و قوانین نیز بدون پشتوانه اخلاق ممکن نیست; تا از درون انسانها انگیزههایى براى اجراى مقررات و قوانین وجود نداشته باشد، تلاشهاى برونى به جایى نمىرسد. زور و فشار، بدترین ضمانت اجرایى قوانین و مقررات است که جز در موارد ضرورى نباید از آن استفاده کرد و در مقابل آن، ایمان و اخلاق، بهترین ضامن اجرایى قوانین و مقررات محسوب مىشود. با این اشاره به قرآن مجید باز مىگردیم و نمونههایى از آیات قرآن را که ناظر به این مساله مهم است مورد توجه قرار مىدهیم:
1- ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون (سوره اعراف، آیه96).
2- ولاتستوى الحسنة ولاالسیئة ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بینک وبینه عداوة کان-ه ولى حمیم - ومایل-ق-ها الا الذین صبروا ومایل-ق-ها الا ذوح-ظ عظیم (سوره فصلت، آیه34 و 35)
3- فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فىالامر فاذا عزمت فتوکل على الله ان الله یحب المتوک-لین (سوره آل عمران، آیه159)
4- وما ارس-لنا فى قریة من نذیر الا قال مترفوها ان-ا بما ارسلتم به کافرون (سورهسبا، آیه34)
5- وابتغ فیما اتک الله الدار الآخرة ولاتنس نصیبک من الدنیا واحسن کما احسن الله الیک ولاتبغ الفساد فى الارض ان الله لایحب المفسدین - قال انما اوتیته على علم عندى اولم یعلم ان الله قد اهلک من قبله من القرون من هو اشد منه قوة واکثر جمعا ولایسئل عن ذنوبهم المجرمون (سوره قصص، آیه77 و 78)
6- فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا - یرسل السماء علیکم مدرارا - ویمددکم باموال وبنین ویجعل لکم جنات ویجعل لکم انهارا (سوره نوح، آیه10 تا 12)
7- ولو انهم اقاموا التوریة والانجیل وما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم منهم امة مقتصدة وکثیر منهم ساء مایعملون (سوره مائده، آیه66)
8- من عمل صالحا من ذکر او انثى وهو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة ولنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون (سوره نحل، آیه97)
9- ومن اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا ونحشره یوم القیمة اعمى (سورهطه،آیه124)
10- ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم (سوره انفال، آیه46)
ترجمه:
1- و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم، ولى (آنها حق را) تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
2- هرگز نیکى و بدى یکسان نیست، بدى را با نیکى دفع کن ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است، گوئى دوستى گرم و صمیمى است!
3- به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [ مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر تندخو و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند، پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد!
4- و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیم دهنده نفرستادیم مگر این که مترفین آنها (که مست ناز و نعمتبودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهاید کافریم!»
5- و در آنچه خدا به تو داده. سراى آخرت را بطلب، و بهرهات را از دنیا فراموش مکن! و همانگونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن! و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! - (قارون) گفت: «این ثروت را به وسیله دانشى که نزد من ستبه دست آوردهام!» آیا او نمىدانست که خداوند اقوامى را پیش از او هلاک کرده که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى که عذاب الهى فرا رسد) مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند!
6- به آنها گفتیم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است! - تا بارانهاى پر برکت آسمان را پى در پى بر شما فرستد! - و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد!
7- و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده [ قرآن] برپادارند، از آسمان و زمین روزى خواهند خورد، جمعى از آنها معتدل و میانهرو هستند، ولى بیشترشان اعمال بدى انجام مىدهند.
8- هر کس کار شایستهاى انجام دهد. خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مىداریم، و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مىدادند، خواهیم داد.
9- و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم!
10- ... و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود!
تفسیر و جمع بندى
در نخستین آیه، سخن از رابطه برکات زمین و آسمان; باتقوا است، با صراحت مىفرماید: ایمان و تقوا سبب مىشود که برکات آسمان و زمین به سوى انسانها سرازیر گردد; و بعکس، تکذیب آیات الهى (و بى تقوایى) سبب نزول عذابمىگردد. (ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون) برکات آسمان و زمین، معنى وسیعى دارد که نزول بارانها، رویش گیاهان، فزونى نعمتها، و افزایش نیروهاى انسانى را شامل مىشود.
«برکت» در اصل به معنى ثبات و استقرار چیزى است، و این واژه بر هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مىگردد; بنابراین موجودات بىبرکت آنها هستند که ثبات و قرارى ندارند و زود فانى و نابود مىشوند. بسیارند از امتهایى که داراى امکانات مادى فراوان هستند و منابع زیرزمینى و روزمینى و انواع صنایع را دارند، ولى به خاطر تباهى اخلاق و فساد اعمال که نتیجه مستقیم فساد اخلاق است، این مواهب براى آنها ناپایدار و فاقد برکت است و غالبا در مسیر نابودىشان به کار گرفته مىشود. به همین دلیل، آیات قرآن، از کسانى سخن مىگوید که نعمتهاى آنها وبال و مایه بدبختىشان شد.
مثلا، در آیه85 سوره توبه مىخوانیم: «ولاتعجبک اموالهم واولادهم انما یرید الله انیعذبهم بها فىالدنیا وتزهق انفسهم وهم کافرون;مبادا اموال و اولادشان مایه اعجابتو گردد، خدا مىخواهد به وسیله آن، آنها را عذاب کند و جانشان بر آید در حالى که کافر باشند.»
آرى! این نعمتها هنگامى که با فساد اخلاق توام شود، هم مایه عذاب دنیا است، هم موجب خسران و زیان آخرت! به تعبیر دیگر، هرگاه مواهب الهى با ایمان و اخلاق و اصول انسانى همراه باشد مایه عمران و آبادى و رفاه و آسایش و سعادت و نیکبختى است این همان چیزى است که در آیهمورد حثبه آن اشاره شده است. بعکس، هرگاه با سوءاخلاق و بخل و ظلم و خودکامگى و هوسبازى همراه باشد، مایه تباهى و فساد است! در دومین آیه، طریقه بسیار مؤثر و مهمى را براى پایان دادن به کینهتوزیها و عداوتها، ارائه مىدهد و نقش اخلاق را در برچیدن نفرتها و کینهها روشن مىسازد، مىفرماید: «با نیکى، بدى را دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمى شوند.» (ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بینک وبینه عداوة کانه ولى حمیم) سپس مىافزاید: این کار کار همه کس نیست، و این بزرگوارى وسعه صدر، از هر کس بر نمىآید، «تنها کسانى به این مرحله مىرسند که داراى صبر و استقامتند، و تنها کسانى به این فضیلت اخلاقى نائل مىشوند، که بهره عظیمى از ایمان و تقوا دارند!» (ومایلقها الا الذین صبروا ومایلقها الا ذوحظ عظیم) همیشه یکى از مشکلات بزرگ جوامع بشرى، انباشته شدن کینهها و نفرتها بوده که وقتى به اوج خود برسد، آتش جنگها از آن زبانه مىکشد و همه چیز را در کام خود فرو مىبرد و خاکستر مىکند. حال اگر با روش بالا (دفع بدى با نیکى) با آن برخورد شود، کینهها، همچون برف در تابستان، بزودى ذوب مىشود و از میان مىرود، و جوامع بشرى را از خطر بسیارى از جنگها مصون مىدارد، از جنایات مىکاهد و راه را براى همکارى عمومى هموار مىسازد. ولى همانگونه که قرآن مىگوید، این کار کار همه کس نیست و بهره عظیمى از ایمان و تقوا و تربیت اخلاقى لازم دارد. بدیهى است اگر خشونتبا خشونت پاسخ گفته شود، و سیئه با سیئه دفع گردد، خشونتها به صورت تصاعدى بالا مىگیرد، و روز به روز دامنه آن گستردهتر مىشود و مایه بدبختیهاى عظیمى در سطح جامعه بشرى مىگردد! بدیهى است این امر (دفع بدى با نیکى) شرایط و حدود و استثناهایى دارد که در جاى خود مشروحا خواهد آمد.
در سومین آیه، از تاثیر حسن اخلاق در جلب و جذب مردم سخن مىگوید و نشان مىدهد یک مدیر متخلق به اخلاق الهى تا چه حد در کار خود موفق است، و چگونه دلهاى رمیده را در اطراف خود جمع و متحد مىسازد، اتحادى که مایه پیشرفت و تکامل جامعهها است، مىفرماید:
«از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم و مهربان شدى! و اگر تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مىشدند، آنها را عفو کن و براى آنها آمرزش الهى بخواه، و در کارها با آنها مشورت کن، اما هنگامى که تصمیم گرفتى، قاطع باش و بر خدا توکل کن چرا که خدا متوکلان را دوست دارد! (فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على الله ان الله یحب المتوک-لین)
این آیه تاثیر عمیق حسن اخلاق را در پیشرفت امر مدیریت و جلب و جذب دلها و وحدت صفوف و پیروزى و موفقیت جامعه نشان مىدهد; بنابراین، تاثیر حسن اخلاق تنها در بعد الهى و معنوى آن خلاصه نمىشود، بلکه اثر وسیعى در زندگى مادى انسانها نیز دارد. دستورات سه گانهاى که در ذیل آیه آمده یعنى مساله «عفو و گذشت از خطاها» و «طلب آمرزش از پیشگاه خدا» و «مشورت در کارها» نیز در همین راستا است، چرا که این خلق و خوى که از مهربانى و تواضع سرچشمه مىگیرد سبب عفو و گذشت و استغفار جبران خطاهاى پیشین و احترام به شخصیت و ارزش وجودى انسانها مىشود.
چهارمین آیه، آثار منفى بعضى از اخلاق سوء را نشان مىدهد که همیشه و همه جا در برابر پیامبران راستین، گروهى مترفین قیام کردند، همانها که مست ناز و نعمتبودند، و روح تکبر و خودخواهى تمام وجودشان را پر کرده بود، مىفرماید: «ما در هیچ شهر و دیارى پیامبران انذار کننده نفرستادیم، مگر اینکه مترفین گفتند ما به آنچه شما فرستاده شدهاید کافریم!» (وما ارسلنا فى قریة من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون) سپس مىافزاید: آنها به قدرى مغرور بودند که «گفتند اموال و اولاد ما (از شما) بیشتر است و ما هرگز مجازات نخواهیم شد» (وقالوا نحن اکثر اموالا واولادا وما نحن بمعذبین) این خلق و خوى زشتسبب مىشود که در برابر هرگونه اصلاح اجتماعى بایستند; مردان حق را بکشند، و صداى حق طلبان را خاموش کنند و بذر فساد و ظلم و طغیان در جامعهها بپاشند، و از اینجا نمونه دیگرى از تاثیر اخلاق سوء، در وضع جوامع بشرى روشن مىشود.عجب این که روحیه استکبار ناشى از ناز و نعمت، سبب مىشد که از نظر تفکر نیز گرفتار خطاهاى زشت و روشنى بشوند، و کثرت و وفور نعمت را دلیل بر قرب خود در درگاه الهى بپندارند که اگر ما مقرب درگاه او نبودیم، این همه نعمتبه ما نمىداد! و به این ترتیب تمام ارزشهاى معنوى و اخلاقى را انکار مىکردند که قرآن در آیهبعد از آن، این منطق سست و واهى را درهم مىریزد، و معیار قرب درگاه الهى را ایمان و عمل صالح مىداند. نه تنها مشرکان ثروتمند قریش که همه ناز پروردگان و ثروت اندوزان مستکبر، همین موقف را در برابر پیامبران و مصلحان جوامع بشرى داشتند. در پنجمین آیه، به چهره دیگرى از این مساله رو به رو مىشویم که داستان «قارون» ثروتمند مغرور و خودخواه بنىاسرائیل را بیان مىکند.
هنگامى که آگاهان بنىاسرائیل به او نصیحت کردند که «مال و ثروت عظیم خویش را ابزارى براى سعادت خود و جامعهاى که در آن زندگى مىکنى قرار ده و آن گونه که خدا به تو احسان کرده استبه خلق خدا نیکى کن، و راه ظلم و فساد را نپوى که خدا مفسدان را دوست ندارد!» (وابتغ فیما اتک الله الدار الآخرة ولا تنس نصیبک من الدنیا واحسن کما احسن الله الیک ولاتبغ الفساد فى الارض ان الله لایحب المفسدین)
او با غرور و تکبر مخصوص به خود گفت: «این ثروت عظیم را به وسیله علم و دانش (و لیاقت و کار دانىام) به دست آوردهام!» (قال انما اوتیته على علم عندى)
یعنى، نگویید خدا به من داده است، بگویید علم و لیاقت و درایتم، به من داده است; و سرانجام همین کبر و غرور او را به وادى هولناک انکار آیات الهى و ادامه فساد و ظلم و همکارى با دشمنان حق و عدالت کشانید، و در یک حادثه عجیب، او و تمام اموالش در کام زمین فرو رفت. و باز در اینجا مشاهده مىکنیم که چگونه رذائل اخلاقى مىتواند چهره اشخاص حتى جامعهها را دگرگون سازد و از رسیدن به خیر و سعادت و نیکبختى باز دارد. جالب این که در آیات قبل از آن مىخوانیم که آگاهان بنىاسرائیل گفتند: «این همه شادى نکن که خدا شادى کنندگان را دوست نمىدارد!» (اذ قال له قومه لاتفرح ان الله لایحب الفرحی-ن) بدیهى استشاد بودن و شاد زیستن در منطق اسلام و در هیچ منطقى کار بدى نیست، منظور در اینجا، شادى ناشى از غرور و غفلت و بىخبرى از خدا و شادى آمیخته با ظلم و فساد و گناه است، همان شادى که به دنبال آن عربدههاى مستانه و سرکشى و فساد است و همه اینها بازتاب صفات زشتى است که در درون دل لانه گزیده است. در ششمین آیه، شکایتحضرت نوح علیه السلام را در پیشگاه خدا مىخوانیم که در لابهلاى آن اشارات پر معنایى به تاثیر اعمال آدمى - و خلق و خوهایى که پشتوانه این اعمال است - در زندگى فردى و اجتماعى انسان شده است، مىفرماید: «بارالها! من به آنها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید (و از مرکب غرور و نخوت فرود آیید و از گناهان خویش و کفر و عناد و لجاج توبه کنید!) که او بسیار آمرزنده است - تا بارانهاى پربرکت آسمان را پىدرپى بر شما بفرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان یارى دهد و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان بگذارد.» (فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا - یرسل السماء علیکم مدرارا - ویمددکم باموال وبنی-ن - ویجعل لکم جنات ویجعل لکم انهارا)
و در ادامه این آیات، سرپیچى آنها را از فرمانهاى الهى و صفات زشت آنان را بر مىشمرد، که سرچشمه اصلى گناهان آنها بود. ممکن است آنچه در بالا آمده به عنوان یک رابطه معنوى و الهى در میان ترک گناه و استغفار، با فزونى نعمتها تفسیر شود، ولى هیچ مانعى ندارد که این پیوند و ارتباط هم جنبه معنوى داشته باشد هم جنبه ظاهرى، لذا در جاى دیگر از قرآن مجید مىخوانیم:
«ظهر الفساد فى البر والبحر بما کسبت ایدى الناس; فساد در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام دادهاند آشکار شده است.» (سوره روم، آیه41)
همین معنىدر سورههود بهشکلدیگرى آمدهاست کهاز زبان پیامبراسلام صلى الله علیه و آله خطاب به مشرکان مکه مىفرماید: «دعوت من این است که از پروردگار خویش آمرزش بطلبید و استغفار کنید، و به سوى او باز گردید، تا مواهب نیکو در مدت معینى در اختیار شما بگذارد! (واناستغفروا ربکم ثم توبوا الیه یمتعکم متاعا حسنا الى اجل مسمى) (سورههود، آیه3)
بىشک بخشش «متاع حسن» تا سرآمد معینى، اشاره به مواهب مادى زندگى دنیا است که در گرو استغفار و توبه از گناه و بازگشتبه سوى خدا و تخلق به اخلاققرار داده شده است. شک نیست که صفات زشتسرچشمه انواع گناهان است و گناهان سبب گسترش فساد در جامعه و از هم گسیختگى رشته وحدت و اتحاد و دوستى و برادرى و اعتماد در میان آنها است و همین امر سبب عقبماندگى در مسائل عمران و آبادى و توسعه اقتصادى و سلامت نفوس و رفاه مادى و تکامل معنوى مىشود.
در هفتمین آیه، اشاره به وضع اهل کتاب و طغیان و سرکشى آنها کرده، مىفرماید: «اگر اهل کتاب تورات و انجیل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده است را بر پادارند (و تقوا پیشه کنند و عمل صالح به جا آورند) از آسمان و زمین روزى خواهند خورد، (ولى) گروه اندکى از آنها میانه رو هستند (و از افراط و تفریط بر کنارند) اما اکثریت آنها اعمال بدى دارند! (ولو انهم اقاموا التوریة والانجی-ل وما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم منهم امة مقتصدة وکثیر منهم ساء مایعملون)
باز در اینجا رابطه و پیوند نزدیک را در میان اعمال صالح و تقوا از یکسو، و نزول برکات زمین و آسمان را از سوى دیگر، مشاهده مىکنیم; این رابطه مىتواند هم جنبه روحانى داشته باشد و هم طبیعى، و در حقیقت هر دو آنها است.
آرى، فیض الهى محدود نیست! این ما هستیم که باید با تحصیل قابلیت و شایستگیها خود را به آن منبع پرفیض متصل سازیم; ولى افراط و تفریطها و انحراف از جاده اعتدال، آسمان و حیات و زندگى را براى انسانها تیره و تار ساخته و آرامش را بر چیده است!
جنگهاى ویرانگر، نفوس انسانى و سرمایههاى معنوى و مادى را تحلیل مىبرد، و محصول سالها تلاش انسانها را بر باد مىدهد.
جمله وما انزل الیهم من رب-هم همه کتب آسمانى حتى قرآن مجید را شامل مىشود، چرا که در واقع اصول همه آنها یکى است، هر چند با گذشت زمان، همراه تکامل و پیشرفت جامعه اسلامى، دستورات والاترى نازل شده است. در هشتمین آیه، به تعبیر تازهاى برخورد مىکنیم و آن پیوند و ارتباط حیات طیبه (زندگى پاک و پاکیزه) با اعمال صالح (و صفاتى که سرچشمه آن اعمال است) مىباشد، مىفرماید: «هر کس عمل صالح انجام دهد در حالى که مؤمن استخواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه مىبخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام داده اند خواهیم داد!» (من عمل صالحا من ذکر او انثى وهو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة ولنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون)
در آیات گذشته، بیشتر تاثیر اخلاق در جنبههاى زندگى اجتماعى مطرح بود، در حالى که ظاهر آیهمورد بحث، بیشتر جنبه زندگى فردى را مطرح مىکند، لذا مىگوید هر فرد از انسانها مرد باشد یا زن، داراى ایمان و عمل صالح باشد، صاحب حیات طیبه خواهد بود.
در این آیه، هیچ اشارهاى به این که منظور منحصرا «حیات طیبه» در قیامت است وجود ندارد، بلکه بیشتر اشاره به «حیات طیبه» دنیا یا مفهوم عامى که دنیا و آخرت را شامل بشود، دارد.
حیات طیبه چیست؟
در اینکه منظور از حیات طیبه (زندگى پاکیزه) در اینجا چیست؟ مفسران تفسیرهاى متعددى ذکر کردهاند، بعضى آن را به معنى روزى حلال، و بعضى به قناعت و رضا به داده الهى، بعضى به عبادت همراه با روزى حلال، بعضى به توفیق بر اطاعت فرمان الهى، تفسیر کردهاند. و بعضى هرگونه پاکیزگى از آلودگیها، ظلمها، خیانتها، عداوتها، اسارتها و ذلتها و طهارت و پاکیزگى و رفاه و آسایش را در مفهوم آن مندرج دانستهاند; ولى با توجه به جمله ولنجزینهم اجرهم که ناظر به پاداش آخرت است، بیشتر به نظر مىرسد که «حیات طیبه» اشاره به زندگى پاکیزه این دنیا باشد.
در نهمین آیه از آیات مورد بحث، اعراض از یاد خدا و حالت غفلت و بىخبرى را سرچشمه «معیشت ضنک» (زندگى تنگ و سخت) مىشمرد و مىفرماید: «هر کس از یاد من روى گردان شود زندگى سخت و تنگى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم.» (ومن اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا ونحشره یوم القیمة اعمى)
مىدانیم یاد خدا و توجه به اسماء و صفات والاى او که ذات پاکش منبع تمام کمالات، بلکه کمال کل فى الکل است، سبب پرورش فضائل اخلاقى در نهاد آدمى است; و او را روز به روز از نظر خلق و خوى به اسماء و صفات الهى نزدیکتر مىسازد، و این خلق و خوى او که سرچشمه اصلى اعمال صالح است، زندگى را براى او گسترده و آسان و پاک و پاکیزه مىکند; و بعکس، اعراض و روى گردانى از ذکر خدا، او را از این منبع نور، دور ساخته و به خلق و خوى ظلمانى شیاطین نزدیک مىکند; و همان، سبب معیشت ضنک مىشود و زندگى مرگبار در انتظار او مىباشد; و این یکى دیگر از آیات قرآنى است که با صراحت رابطه اخلاق و ایمان را با وضع زندگى فردى و اجتماعى انسانها آشکار مىسازد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
مشخصات این فایل
عنوان:اخلاق و سیره پیامبر اعظم اسلام
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 20
این مقاله درمورد اخلاق و سیره پیامبر اعظم اسلام می باشد.
- گذشت از مردى بد زبان :
کعب بن زهیر ، بت پرستى بود که تا زمان فتح مکه بر آیین جاهلیت قدمى ثابت داشت و از کارهاى بسیار زشت و ناروایش هجو و بدگویى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به زبان شعر بود .
او بدگویى و سخن به زشتى گفتن را درباره رسول اسلام (صلى الله علیه وآله) به جایى رسانید که پیامبر بزرگ در فتح مکه خون او و چند مشرک دیگر را که در شرکورزى تعصّبى شدید داشتند و جنایات هولناکى را بر ضد دین و پیامبر (صلى الله علیه وآله) مرتکب شده بودند مهدور نموده ، مسلمانان را موظف به کشتن آنان کرد .
کعب بن زهیر هنگامى که دانست رسول خدا (صلى الله علیه وآله) خونش را هدر ساخته و به هر جا بگریزد از شمشیر مسلمانان در امان نخواهد بود ، با توانایى بالایى که در سرودن شعر داشت قصیده اى در مدح پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت و روانه مدینه شد .
هنگامى که به مدینه رسید خود را به ابوبکر معرفى کرد و از او ملتمسانه خواست که او را نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) ببرد شاید حضرت رحمة للعالمین از او گذشت کند .
ابوبکر درخواست او را پذیرفت و وى را در حالى که صورتش را به دامن عمامه اش پوشانیده بود تا کسى او را نشناسد و پیش از ایمان آوردن خونش را بریزد نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) برد و گفت : یا رسول اللّه ! مردى است عرب و مى خواهد به شرط اسلام با تو بیعت کند . پیامبر (صلى الله علیه وآله) دست پیش برد و کعب با اسلام آوردن بیعت کرد و گفت :
بِأَبی أَنْتَ وَأُمِّی یا رَسُولَ اللّهِ ، هذا مَقامُ العائذِ بِکَ ، أَنا کَعَبُ بنُ زُهَیْرِ .
پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا ! این جایگاه پناهنده به توست ، من کعب بن زهیر هستم .
و قصیده اى را که در مدح پیامبر (صلى الله علیه وآله) سروده بود بى درنگ خواند ، چون به پایان قصیده رسید حضرت بُردى یمانى به او جایزه داد و اسلامش را پذیرفت و از او گذشت کرد.
26- رفتارى شگفت آور با رئیس منافقان :
عبداللّه بن اُبَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى مى کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مىورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى خبران غافل و بى دردان جاهل ، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند .
عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت .
بر پایه ( یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ )، فرزندش ، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان بود .
او از باب ( وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ) به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى آمد و به جان به او خدمت مى کرد و به پرستارى اش چون پروانه به دور شمع ، دور وجود پدر مى گشت .
این فرزند فرزانه از پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى اش زیان رساند و لکه ننگى و خفّت و عارى بر دامن اهلش بنشیند !
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده ، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند !
حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند : چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى ، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى ؟
در پاسخ پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت : اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت ! سپس گفت : اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست ، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم ، از تو مى خواهم که بر جنازه ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند .
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند . عبداللّه گفت : آن پیراهن را مى خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته . پیامبر (صلى الله علیه وآله) درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود : پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد .
از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند.
27- یافتن و داشتن اسوه و چهار چوب هاى فکرى, کردارى و گفتارى در روابط خانوادگى براى هر انسانى توفیقى در جهت تکامل هر چه بهتر اوست. از سویى محک اخلاق انسان در خانواده است زیرا اشخاص در بیرون قدرت بر رفتار ضد اخلاقى ندارند یا به دلیل پاره اى ملاحظات, بد اخلاقى نمى کنند. آن کس که در منزل که زن و فرزندانش تحت نظر اویند خوش رفتارى کرد, خوش اخلاق است.
در این قسمت نمایى کلى از اخلاق خانوادگى پیامبر را ـ که سرمشق اعلا و بالاترین اسوه (1) و نمونه برجسته اخلاق الهى است و براى تکمیل اخلاق مبعوث شد ـ (2) تصویر مى کنیم تا با الهام گیرى از سیره والاى او زندگى خداپسندانه اى داشته باشیم و به گونه اى که آن بزرگوار با اعضاى خانواده رفتار مى کرد معاشرت کنیم, به گونه اى سخن بگوییم که آن حضرت سخن مى گفت, آن جایى غضب کنیم که آن عزیز خشمگین مى شد, و جایى عفو کنیم که آن جناب مى بخشید.(3)
عایشه, عیال رسول خدا که به خصوصیات اخلاقى او آگاه بود, جزئیات اخلاقى و رفتارى پیامبر را در یک جمله خلاصه کرد; که در روایت آمده است:
قال سعد بن هشام: دخلت على عایشه, فسإلتها عن اخلاق رسول الله صلى الله علیه و آله. فقالت: إما تقرء القرآن؟ قلت: بلى, قالت: خلق رسول الله القرآن.
مرحوم فیض کاشانى درکتاب (محجه البیضأ) از سعدبن هشام روایت کرده که گفت: به دیدار عایشه رفتم و از اخلاق رسول خدا پرسیدم. او گفت: آیا قرآن نمى خوانى؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا قرآنى است.(4)
قالت عایشه: ما کان احد احسن خلقا منه 9 ما دعاه احد من اصحابه و لا اهل بیته الا قال: لبیک ; عایشه گفته است: احدى از پیامبر خوش خلق تر نبود, هیچ کس از اصحاب و اهل بیت او را صدا نمى زد مگر این که در جواب مى فرمود: لبیک.(5)
رشید الدین میبدى در تفسیر آیه (انک لعلى خلق عظیم)(6)مى گوید:
رسول خدا امر و نهى قرآن را چنان پیش رفتى و نگه داشتى به خوش طبعى که گویى خلق وى و طبع وى خود آن بود.
بلغ العلى بکماله ، کشف الدجى بجماله ، حسنت جمیع خصاله ، صلوا علیه و آله او رهنمودهاى قرآن را به دل مى گرفت و در زندگى اش از شیوه اى که قرآن پیشنهاد مى کردـ بى هیچ انحرافى و بى آن که هیچ ناراحتى در آن روا دارد ـ پیروى مى کرد و لذا تجسم قرآن به حساب مى آمد.و این ادعا از نظر کلام الله مجید مورد تإیید است. (7)
کار در منزل :
خیرکم, خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائى (8) بهترین شما شخصى است که با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتارترم.
در اخلاق حضرت محمد, همین بس که با آن جلالت و موقعیتى که به سلاطین نامه دعوت مى نوشت در خانه, تا حد امکان کارش را شخصا انجام مى داد.(9)
اهل سیره نوشته اند: پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود, گوشت را تکه تکه مى کرد و بر سفره غذاى حقیرانه مى نشست و انگشتان خویش را مى لیسید, بز خود را مى دوشید و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد, با خدمتکار منزل آرد را آسیاب مى کرد و خمیر مى ساخت.(10)
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب, (ج 1, ص 146) روایت کرده که: رسول خدا کفش خود را وصله مى زد, پوشاک خویش را مى دوخت, در منزل را شخصا باز مى کرد, گوسفندان و شترها را مى دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهیه مى کرد. و در همه کارها به اهل خانه کمک مى کرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.
گاه اتفاق مى افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت مى کرد و جارو مى کشید و خود مکرر مى فرمود: کمک به همسر و کارهاى منزل,صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود. (11)
از عایشه نقل شده که گفته است: محبوب ترین کارها نزد رسول خدا خیاطى بود. (12)
پیامبراکرم با همه عظمت و موقعیت ممتازش در منزل کار مى کرد. و به نگهدارى و پرستارى از کودکان مى پرداخت.(13)
عایشه همسر آن حضرت مى گوید: وقتى خلوت مى شد, پیامبر لباس خود را مى دوخت و کفش خویش را وصله مى کرد.(14)
على بیش از سى سال عمر خود را با رسول خدا سپرى کرده و شناساترین فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقیق داشته,امام حسین مى فرماید:
سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله علیه و آله, فقال: کان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلک, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه. ثم جزء جزئه بینه و بین الناس فیرد ذلک بالخاصه على العامه و لا یدخر عنهم عنه شیئا....(15)
از پدرم در مورد امور رسول خدا در داخل خانه سوال کردم, فرمودند: وقتى به خانه اش مى رفت, اوقاتش را سه قسمت مى کرد: یک قسمت براى خدا, و یک قسمت براى خانواده اش, و یک قسمت براى خودش, آن گاه قسمت خودش را نیز میان خود و مردم تقسیم مى کرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (که در منزلش به خدمت او مى رسیدند) قرار مى داد و ذره اى از امکانات خود را از آنان دریغ نمى نمود (بلکه آن چه امکان داشت در حقشان انجام مى داد.) (16)
حضرت در مورد امورى که به شخص او مربوط مى شد, خشمگین نمى شد. تنها براى خدا, آن گاه که حرمت هاى الهى شکسته مى شد, غضب مى کرد.
یکى از همسران آن حضرت مى گوید: وقتى رسول خدا غضب مى کرد به جز على کسى را یاراى سخن گفتن با حضرتش نبود.(17)
علاوه بر همسران, هم نشینان روزانه پیامبر عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهى تاریخ و روایات فراوان, علاقه پیامبر خاتم به آن ها قابل قیاس با دیگر کسان و نزدیکان حضرت نبود. به موجب روایتى که عایشه نقل کرد, هر گاه فاطمه(س) بر پدر وارد مى شد رسول خدا جلوى پاى دخترش بلند مى شد و او را مى بوسید و در جاى خود مى نشانید.(18)
در عروسى فاطمه(س) زنان مسرور بودند و اظهار شادمانى مى کردند و سرود مى خواندند و مى گفتند: ابوها سید الناس. رسول خدا فرمود: بگویید و بعلها ذو الشده الباس.
و این مصراع چون در مدح حضرت امیرالمومنین بود, با آن که رسول خدا خواسته بود بانوان بگویند اما عایشه, زنان را منع کرد از اضافه کردن این مصراع. پیامبر متوجه موضوع شد و فرمود: عایشه عداوت ما را ترک نمى کند!(19)
روزى رسول اکرم وارد اطاق عایشه شد مشاهده کرد که تکه نانى روى زمین و زیر دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود:
یا حمیرإ! اکرمى جوار نعم الله علیک فانها لم تنفر من قوم فکادت تعود الیهم.
اى حمیرا! مجاورت نعمت هاى الهى را بر خویشتن گرامى دار تا هرگز نعمت هاى خداوندى از مردم دور نشوند.(20)
چکیده
مقدمه :
تعریف اخلاق :
اخلاق از دیدگاه پیامبر :
نمونههایى از اخلاق پیامبر :
9- وام بى بهره براى رفع نیاز حاجتمند :
تواضع و فروتنى شگفت انگیز :
14- نیکى بسیار در برابر ناسپاسى مردم :
16- درمان و علاج همیشگى :
18- بردبارى شگفت انگیز :
20- احترام به میهمان :
22- گذشت و عفو از دشمنان :
23- بخششى کریمانه :
گذشت از مردى بد زبان :
کار در منزل :
نتیجه گیری :
پى نوشت ها و منابع :
تعریف اخلاق : مجموعه ی صفات روحی و با طنی انسان
تعریف علم اخلاق :
علمی که ضمن معرفی و شناساندن انواع
خوبی ها و بدی ها؛ راه های کسب خوبی ها و رفع و دفع بدی ها را تعلیم می دهد
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید: