لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 5
کشته شدن هابیل توسط قایبل
خداى سبحان در قرآن کریم ماجرا را چنین بیان فرموده است: و خبر دو فرزند آدم را برایشان بخوان، آن دم که قربانى بردند و از یکى از آن دو پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد. او (به آن دیگرى که قربانیش قبول شده بود) گفت که تو را خواهم کشت! و آن دیگرى در جواب گفت: این مربوط به من نبود، بلکه قبولى قربانى به دست خداست و او هم از پرهیزگاران مى پذیرد.و به دنبال آن ادامه داد: اگر تو هم دست به سوى من دراز کنى که مرا به قتل برسانى، من براى کشتن دست به سوى تو دراز نمى کنم که من از پرودگار جهانیان مى ترسم. من مى خواهم تا خود دچار گناه نگردم و گناه کشتن من و مخالفت تو هر دو به خودت بازگردد و از دوزخیان گردى و البته کیفر ستم کاران همین است. قابیل تصمیم بر کشتن برادر گرفت و نیروى عقل و خرد، عواطف برادرى، ترس از خدا و رعایت حقوق پدرومادر، هیچ کدام نتوانست جلوى توفان خشمى را که کانونش همان صفت نکوهیده و زشت حسد بود، بگیرد. سرانجام درصدد برآمد تا هرچه زودتر تصمیم خود را عملى سازد. به همین منظور در پى فرصتى مى گشت تا این که وقتى هابیل سرگرم کار - یا به گفته طبرى - براى چراى گوسفندان خود در کوهى به خواب رفته بود، سنگى را بر سراو کوفت وبدین ترتیب او را کشت. آرى این صفت نفرت انگیز چه جنایت ها که در دنیا نکرده و چه خون هاى به ناحقى که نریخته و چه خانمان ها را که بر باد نداده است. حسد نه فقط موجب به هم ریختن نظام اجتماع و به خاک و خون کشیدن محسودان مى گردد، بلکه خود شخص حسود را نیز دقیقه اى راحت و آسوده نمى گذارد و لذت زندگى را از کام او مى برد و پیوسته او را در آتش حسادت مى سوزاند و گوشت و استخوانش را آب مى کند و اگر او را به حال خود واگذارد هم چنان زبانه مى کشد تا بالاخره حسود را وادار کند عملى را در خارج انجام داده و دچار کیفر آن گردد یا در همان آتش خانمان برانداز حسد بسوزد و تاروپودش بر باد رود. خداى بزرگ به دنبال این موضوع مى گوید: نفس (سرکش ) قابیل درباره کشتن برادرش مطیع و رام او گردید و (سرانجام ) او را کشت و از زیان کاران گردید.
حسادت قابیل از یک سو و پذیرفته نشدن قربانیش از سوی دیگر، کینه او را به جوش آورد، نفس سرکش بر او چیره شد، به طوری که آشکارا به قابیل گفت: «تو را خواهم کشت». آری وقتی حرص، طمع، خودخواهی و حسادت، بر انسان چیره گردد، حتی رشته رحم و مهر برادری را می برد، و خشم و غضب را جایگزین آن می گرداند. هابیل که از صفای باطن برخوردار بود و به خدای بزرگ ایمان داشت، برادر را نصیحت کرد و او را از این کار زشت برحذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهیزکاران را می پذیرد، تو نیز پرهیزکار باش تا خداوند عملت را بپذیرد، ولی این را بدان که اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به کشتن تو نمی زنم، زیرا از پروردگار جهان می ترسم، اگر چنین کنی بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخیان خواهی شد که جزای ستمگران همین است. نصایح و هشدارهای هابیل در روح پلید قابیل اثر نکرد، و نفس سرکش او سرکش تر شد و تصمیم گرفت که برادرش را بکشد لذا به دنبال فرصت می گشت تا به دور از پدر و مادر، به چنان جنایت هولناکی دست بزند. شیطان، قابیل را وسوسه میکرد و به او می گفت: «قربانی هابیل پذیرفته شد، ولی قربانی تو پذیرفته نشد، اگر هابیل را زنده بگذاری، دارای فرزندانی می شود، آنگاه آنها بر فرزندان تو افتخار می کنند که قربانی پدر ما پذیرفته شد، ولی قربانی پدر شما پذیرفته نشد!». این وسوسه هم چنان ادامه داشت تا این که فرصتی به دست آمد. حضرت آدم ـ علیه السلام ـ برای زیارت کعبه به مکه رفته بود، قابیل در غیاب پدر، نزد هابیل آمد و به او پرخاش کرد و با تندی گفت: «قربانی تو قبول شد ولی قربانی من مردود گردید، آیا می خواهی خواهر زیبای مرا همسر خود سازی، و خواهر نازیبای تو را من به همسری بپذیرم؟! نه هرگز». هابیل پاسخ او را داد و او را اندرز نمود که: «دست از سرکشی و طغیان بردار.»کشمکش این دو برادر شدید شد. قابیل نمی دانست که چگونه هابیل را بکشد. شیطان به او چنین القاء کرد: «سرش را در میان دو سنگ بگذار، سپس با آن دو سنگ سر او را بشکن.»
مطابق بعضی از روایات، ابلیس به صورت پرنده ای در آمد و پرنده دیگری را گرفت و سرش را در میان دو سنگ نهاد و فشار داد و با آن دو سنگ سر آن پرنده را شکست و در نتیجه آن را کشت. قابیل همین روش را از ابلیس برای کشتن برادرش آموخت و با همین ترتیب، برادرش هابیل را مظلومانه به شهادت رسانید.
در تفسیر عیاشى از هشام بن سالم از حبیب سجستانى از امام ابى جعفر (ع) روایت آمده که فرمود: وقتى دو پسران آدم قربانى خود را تقدیم نمودند، از یکى قبول شد و از دیگرى قبول نگردید،- و در اینکه از کدام قبول شد و از کدام رد گردید فرمود: از هابیل قبول شد و از قابیل نشد-، قابیل از این ماجرا گرفتار طوفانى از حسد گردید و به دشمنى با هابیل پرداخت و همواره در کمین بود که او را در خلوتى ببیند و کارش را یکسره کند، تا آنکه روزى او را در خلوت و دور از چشم آدم دید، بر او حمله کرد و او را کشت، و خداى تعالى قسمتى از داستان آن دو برادر را که گفتگویى است که قبل از فاجعه قتل، بین آن دو رد و بدل شده، در قرآن کریم آورده است. این روایت از بهترین روایاتى است که در خصوص این داستان وارد شده، و این روایتى است طولانى که امام (ع) در آن فرموده هبت الله (شیث) بعد از این ماجرا براى پدرش آدم متولد شد و آدم او را وصى خود قرار داد، و وصیت آن جناب هم چنان در بین انبیا (ع) جریان یافت. از ظاهر آن بر مى آید که قابیل برادرش هابیل را بدون اطلاع و به نیرنگ به قتل رسانده، (مثلا پیشنهاد کرده که به گردش بروند همین که به نقطه اى دور از دیگران رسیده اند دست به کار قتلش شده) و کارى کرده که او نتواند از خود دفاع کند. این را هم باید دانست هر آن روایتى که نام این دو پسر آدم را ضبط کرده همان هابیل و قابیل است، و آنچه در تورات رائج، در دست یهود آمده هابیل و قایین است، ولى تورات هیچ سندى ندارد، براى اینکه سند تمامى تورات هاى موجود در روى زمین منتهى به یک نفر مجهول الحال مى شود و علاوه بر آن خرافات و تحریف هایى که دارد هویدا است.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق درمورد کشته شدن هابیل توسط قایبل