فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله توانمندسازی کارکنان

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله توانمندسازی کارکنان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

توانمندسازی(توانا سازی) فرایند قدرت بخشیدن به افراد است. در این فرایند به کارکنان خود کمک می کنیم تا حس اعتماد به نفس خویش را بهبود بخشند و بر احساس ناتوانی و درماندگی خود چیره شوند. تواناسازی در این معنی به بسیج انگیزه های درونی افراد می انجامد.(وتن و کمرون، 1996). تواناسازی همچنین تشویق افراد به مشارکت بیشتر در اتخاذ تصمیم هایی که بر فعالیت های آنان تاثیر گذار است. از این طریق می توانیم فرصت هائی را برای افراد فراهم آوریم تا نشان دهند که می توانند ایده های خوبی آفریده و به آن جامه عمل بپوشانند(جان اسمیت، 2000، ص1). تواناسازی به این معنا است که افراد را به طور ساده تشویق کنیم تا نقش فعال تری در کار خود ایفا کنند و تا آنجا پیش روند که مسئولیت بهبود فعالیت های خویش را بر عهده بگیرند و در نهایت به حدی از توان برسند که بدون مراجعه به مسئول بالاتر بتوانند تصمیماتی کلیدی اتخاذ نمایند(باقریان، 1381، ص10). تواناسازی فراهم آوردن ابزار لازم برای افراد به گونه ای است که برای آنها قابل فهم باشد و بتوانند از آن در جهت مصالح خود استفاده کنند(نیکل، 1995، ص 155). در فرهنگ لغت وبستر از تواناسازی به عنوان تفویض اختیار یا اعطای قدرت قانونی به سایرین تعبیر شده است. کانگر وکاننگو معتقدند هر گونه استراتژی یا تکنیک مدیریتی که به افزایش حق تعیین سرنوشت و کفایت نفس کارکنان منجر شود تواناسازی آنها را در پی خواهد داشت. فرهنگ لغت آکسفورد نیز فعل تواناسازی را به عنوان توانا ساختن و به معنای ایجاد شرایط لازم برای بهبود انگیزش افراد در انجام وظایف خویش، از طریق پرورش احساس کفایت نفس تعریف کرده است. با توجه به موارد یاد شده هر چند تفویض اختیار پایه اصلی فرآیند تواناسازی کارکنان به شمار می آید، اما برای تحقق کامل آن شرایط دیگری نیز لازم است. بنابراین تواناسازی فرایندی است شامل دو مرحله:
1- فرآیند تقویت عزت نفس اعضای سازمان، از طریق شناسایی و معرفی شرایط و عواملی که احساس عدم برخورداری از قدرت را در افراد موجب شده.
2- تلاش در جهت رفع شرایط و عوامل یاد شده با کمک اقدامات رسمی در سازمان.
ابعاد تواناسازی
نتایج پژوهش باون ولاولر(1992) نشان داد توانمندی هنگامی بوجود می آید که قدرت، اطلاعات دانش و پاداش ها در سازمان توزیع شود و اگر یکی از این چهار عنصر صفر باشد، توانمندی نیز صفر خواهد بود(فرهنگی و اسکندری، 1382، ص106) همچنین وارن بنیس در پژوهش خود برای تعیین خصوصیات رهبران عالی مصاحبه کرد، نتایج این پژوهش نشان داد که با نفوذترین رهبران عالی از یک ویژگی بارز برخوردارند و آن این است که در دیگران احساس توانمندی ایجاد می کنند(همان منبع، ص104). پژوهش انجام شده بر روی مدیران کاروان های حج تمتع کشور نشان داد که توانمندی این مدیران با ایجاد تغییر در باورها، ارزش ها، نمادهای ظاهری و سپس تغییر در مهارت های فنی، انسانی و ادراکی مدیران کاروان ها میسر خواهد بود(همان منبع،ص113) یکی از مهمترین مطالعات انجام شده در مورد تواناسازی توسط اسپریتز(1992) توانا سازی را با چهار بعد اساسی تعریف نموده است. مطالعات میشرا(1992) نیز یک بعد به ابعاد فوق افزود و پنج بعد کلیدی تواناسازی به شرح زیر شکل گرفت:
-پنج بعد کلیدی تواناسازی
-خوداثر بخشی «« احساس شایستگی شخصی
-خود اختیاری «« احساس انتخاب شخصی
-پذیرفتن شخصی نتیجه «« احساس توان تاثیرگذاری
-معنی دار بودن «« احساس ارزشمندی کار
-اعتماد «« احساس اطمینان و امنیت
عوامل موثر بر تواناسازی کارکنان
عوامل موثر بر تواناسازی کارکنان از دیدگاه های متفاوتی دسته بندی شده اند. یکی از دیدگاه های معروف، دیدگاه اسپریتزر جرچن است. به باور این صاحبنظر عواملی اصلی موثر بر توانا سازی عبارتند از:
1) عوامل فردی: تحصیلات، سابقه کار، جنسیت، نژاد، کانون کنترل، عزت نفس
2) عوامل گروهی: اثر بخش گروه، اهمیت گروه، اعتماد درون گروهی، ادراک افراد گروه نسبت به تاثیرشان بر مدیران.
3) عوامل سازمانی: ابهام در نقش، دسترسی به منابع، حیطه کنترل، دسترسی به اطلاعات، حمایت اجتماعی سیاسی، جایگاه فرد در سلسله مراتب سازمانی، جو مشارکتی واحد کار.
aspx.com/Cat/2.mihandlog.mobirestan

خلاقیت، نوآوری و بهره وری نیروی انسانی
مقدمه :
کوششهای اقتصادی انسان همواره معطوف بر ان بوده است که حداکثر نتیجه را از حداقل تلاشها و امکانات بدست آورد . این تمایل را میتوان اشتیاق وصول به بهره وری افزونتر نام نهاد . جمیع اختراعات و ابداعات بشر از ابتدا ئیترین ابزار کار در اعصار بدوی گرفته تا پیچیده ترین و بغرنج ترین تجهیزات مکانیکی و الکترونیکی زمان حاضر متاثر از این تمایل و اشتیاق میباشد .
اما همواره این سوال مطرح است که چرا کشوری پیشرفت کرده در حالی که کشور مشابه از نظر منابع اولیه و امکانات بهره وری دارای شرایط بهتری بوده و عقب مانده است . چه عامل مهمی در شرایط مشابه باعث پیشرفت و موفقیت ( کشور – گروه – فرد ) و باعث عقب ماندگی و عملکرد نادرست بعضی دیگر میشود .
پاسخ به این سوال را بایستی در ارتباط مستقیم و همبستگی مثبت بین خلاقیت و نوآوری نیروی انسانی و سطح بهره وری سازمان ها جستجو نمود
خلاقیت و نوآوری لازمه و پیش درآمد توسعه و پیشرفت و تعالی یک سازمان و جامعه است و آگاهی از متون و تکنیک های آن ضرورتی اجتناب ناپذیر برای مدیران – کارکنان و پژوهشگران علاقه مند است .
افزایش خلاقیت در سازمانها میتواند به ارتقای کمیت و کیفیت خدمات ، کاهش هزینه ها ، جلوگیری از اتلاف منابع ، کاهش بوروکراسی و باتبع افزایش کارآیی و بهره وری و ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان منجر گردد .
با بهره جویی از متون خلاقیت و نوآوری در سازمان های آموزشی ( با توجه به آنکه ستاده های آن بخشی از نهاده های اثر بخش دیگر سازمانها هستند ) و همچنین بخش آموزش سازمان ها خواهیم توانست به طریقی کار آورد اثر بخش به اهداف خود رسیده و سازمان و جامعه ای توسعه یافته و پیشرو داشته باشیم .
با پیشرفت روز افزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعت امروزه جامعه ما نیازمند پرورش انسانهایی است که بتوانند با مغزی خلاق با مشکلات روبرو شده و به حل آنها بپردازند و از این رویکرد نیاز به آموزش خلاقیت و خلق افکار نو برای رسیدن به جامعه ای سعادتمند از اهمیت خاصی برخوردار است .

 

 

 


تعریف خلاقیت و مؤلفه های آن
خلاقیت همواره مفهومی اسرار آمیز وسیع و بسیار پیچیده بوده است . خلاقیت را شاید بتوان برترین سطح یادگیری بشر ، بالاترین توانمندی تفکر و محصول نهایی ذهن و اندیشه انسان دانست. ( ص 16 - افشین سلیمانی )
خلاقیت از دیدگاه روان شناسی یکی از جنبه های اصلی تفکر یا اندیشیدن است . تفکر عبارت است از فرآیند بازآرایی یا تغییر اطلاعات و نهادهای کسب شده موجود در حافظه دراز مدت و بر دو نوع همگرا و واگرا تقسیم بندی شده است .
تفکر همگرا عبارتست از فرایند باز آرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه دراز مدت .
تفکر واگرا عبارتست از فرآیند ترکیب نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه دراز مدت . خلاقیت یعنی تفکر واگرا

 

 

 

 

 

 

 

تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی :
خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان ( بهبود عملکرد ) مثلا افزایش بهره وری یعنی افزایش تولیدات یا خدمات کاهش هزینه ها - روشهای بهتر و خدمات جدید چنانچه ملاحظه میشود خلاقیت با بهره وری رابطه مستقیم داشته و موجب بالا رفتن سطح عملکرد در یک سازمان خواهد شد .( ص 3 - ناهید محمدی )
تعاریف دیگری نیز در باره خلاقیت در جدول ذیل ارائه گردیده است

 

 

 

(جدول شماره یک )
آیزنگ ، آرنولد ، مای لی (1972 ) منصور (1372) خلاقیت فرآیندی روانی است که منجر به حل مسئله ، ایده سازی ، مفهوم سازی ، ساختن اشکال نری ف نظریه پردازی و تولیداتی می شود که بدیع و یکتا باشند .
فرهنگ روان شناسی
وبر خلاقیت عبارتست از ظرفیت دیدن روابط جدید ، پدید آوردن اندیشه های غیر معمول و فاصله گرفتن از الگوی سنتی تفکر
تورنس (1979) خلاقیت فرآیندی است که شامل حساسیت نسبت به مسائل ، کمبودها ، تنگناها و ناهماهنگی ها می شود . حساسیتی که بدنبال تشخیص مشکل یا مشکلات بوجود می آید و بدنبال آن جست و جو برای یافتن راه حل های مشکلات و طرح فرضیه هایی برای این منظور آغاز میگردد . سپس فرضیه ها آزمایش و تعدیل می شود و نتایج نهایی به دست می آید
فرهنگ روان شناسی سیلامی
خان زاده (1358) خلاقیت همان تمایل و ذوق به ایجادگری است که در همه افراد و در همه ی سنین به طور بالقوه وجود دارد و با محیط اجتماعی – فرهنگی پیوستگی مستقیم و نزدیکی دارد . شرایطی مناسب لازم است تا این تمایل طبیعی به خود شکوفایی به تحقق پیوندد ....
ویزبرگ (1992) خلاقیت یعنی پدید اوردن دستاورد های جدید و ارزشمند ، بر اساس نوعی تفکر که در همه ی افراد ، کمابیش ، وجود دارد
ورنون(1989) خلاقیت توانایی شخص در ایجاد ایده ها ، نظریه ها ، بینش ها یا اشیای جدید و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه هاست که بوسیله متخصصان به عنوان پدیده ای ابتکاری و از لحاظ علمی ، زیبایی شناسی ، فن آوری و اجتماعی با ارزش قلمداد گردد

 

 

 

با توجه تعاریف فوق 3 مؤلفه خلاقیت که عبارتند از تخصص ، تفکر خلاق و انگیزش که میتواند درونی یا بیرونی باشد ، نقش مدیر در پرورش خلاقیت با استفاده از تحرک و تشویق کارکنان – تفویض اختیار به کارکنان ، پیدا کردن ذهنهای خلاق ، اجرای نظام مدیریت مشارکتی – مشورت و تشویق ابتکارات میتواند بسیار اثر گذار باشد .

 

 

 

ویژگیهای خلاقیت
1 – خلاقیت فرآیندی فکری روانی است
2 – محصول خلاقیت میتواند به شکل یک اثر – ایده – راه حل – یک مش یا هر چیز دیگری ظهورکند
3 – محصول خلاقیت پدیده ای نو و جدید است ( نوآوری )
4 – محصول خلاقیت علاوه بر جدید بودن دارای ارزش نیز هست
5 – خلاقیت یک توانایی عمومی است و در همه افراد کما بیش وجود دارد
6 – خلاقیت قابل پرورش است و با محیط اجتماعی ارتباط مستقیم دارد

 

 

 


تفاوت خلاقیت و نوآوری تغییر
خلاقیت بطور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشه ها به شیوهای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیر معمول بین اندیشه ها ( ص 4 – خلاقیت در مدیریت )
نو آوری : فرآیند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول خدوات و روشهای جدید عملیات است.
انتفاع + اختراع + مفهوم = نوآوری
در معادله نوآوری - مفهوم : اشاره بر ایده ای است که با توجه به چهار چوب مرجعی آن فرد ، سازمان یک دانش انباشته شده جدید است .
اختراع : ایده جدید که به حقیقت رسیده باشد
انتفاع : حداکثر استفاده از یک اختراع دلالت دارد
در مورد نوآوری و تغییر نیز تفاوتهایی وجود دارد . برای مثال تغییر میتواند به بهبود رضایت شغلی یک فرد اطلاق شود در حالی که نوآوری نتیجه و تاثیری بیش از یک فرد را در بر می گیرد و برای دپارتمان ایجاد کننده است ( لارسن 1993 ) . از این رو تمام نو آوریها می توانند یک تغییر باشند در حالی که تمام تغییر ها نوآوری نیستند . تغییر نتیجه فرآیند خلاقیت و نوآوری فرد است ( ص 4 – عباس طالب بیدختی )
تغییر سازمانی به عنوان اتخاذ یک فکر یا رفتار جدید بوسیله سازمان مشخص می شود ، اما نوآوری سازمان اتخاذ یک ایده یا رفتار است که برای نوع وضعیت سازمان ، بازار و محیط کلی سازمان جدید است . اولین سازمانی که این ایده را معرفی می کند به عنوان نو آور در نظریه گرفته می شود وسازمانی که کپی می کند یک تغییر را اتخاذ نموده است ( ریچارد ، ال ، اف ، 1992 ) (ص 27 – خلاقیت در سازمان )
شکل 1 – رابطه خلاقیت ، نوآوری و تغییر

 

 

 

یک سازمان که مشوق نو آوری است سازمانی است که دیدگاههای ناشناخته به مسائل یا راه حل های منحصر برای حل مسائل را ارتقاء می دهد . ن.آوری فرآیند کسب اندیشه خلاق و تبدیل به محصول و یک روش عملیاتی مفید است .
سه مجموعه از متغییر ها وجو دارند که میتوانند نوآوری را ایجاد کنند . آنها به ساختار سازمانی – فرهنگ و توانایی منابع انسانی مربوط می شود .
سازمانهای نوآور تجزیه کردن را تشویق می کنند . آنها هم به موفقیتها و هم به شکستها پاداش می دهند . از اشتباهات تجربه کسب نموده و کار خود را در جهت بهبود عملکرد اصلاح می کنند . در این مقاله فرهنگ نوآور و منابع انسانی که تاثیر ویژه ای بر بهبود عملکرد و بالا رفتن بهره وری دارند مورد نظر بوده و تاثیر آ«وزش فعالانه و توسعه دانش اعضای سازمان آن طور روز آمد یاشد مورد تشویق قرار گرفته و پرورش خلاقیت مد نظر است .
بنابر این سازمان های نو آور امنیت شغلی در سطح عالی برای کارکنان خود فراهم می آورند و به افراد جرات می دهند که تغییر پذیر باشند . زمانی که اندیشه ای جدید تکامل می یابد پیشتازان تغییر فعالانه و با شور و شوق اندیشه انفعالی بخشیده و ان را حمایت نموده و بر مشکلات چیره می شوند و اطمینان می دهند که نوآوری به مرحله اجرا در خواهد آمد . (ص 5 – خلاقیت در مدیریت – ناهید محمدی )
از وظایف مدیران پیدا نمودن و شناسایی ذهن های خلاق در سازمان و حمایت از آن و ایجاد امنیت در رضایت شغلی و انگیزش در این کارکنان در جهت استفاده از افکارشان در سازمان است . ویژگیهای زیر راهنمایی جهت شناخت این افراد است .

 

 

 


ویژگیهای شخصیت خلاق
استقلال : فرد خلاق عقاید و اندیشه هایش را وابسته به افکار دیگران نمی داند و افکار و کارهای خویش از استقلال بالایی برخوردار است .
ریسک پذیری : فرد خلاق اهل خطر کردن است و ماجراجویی را دوست دارد ، در برخورد با مسائل و مشکلات جرات بیشتری به خرج می دهد و معمولا نگران شکست های احتمالی خود نیست
کنجکاوی و علاقه به کارهای پیچیده : از سطح ظاهری یک مسئله فراتر رفته و تو شکافی نموده و در حل مشکلات پیچیده انرژی زیادی صرف می کند .
تحمل ابهام : برای فرد خلاق مواجه شدن با ابهامات یک مبارزه محسوب شده و نوعی لذت بدنبال دارد .
انعطاف پذیری : اگر او در جریان حل یک مسئله با پاسخی برخورد کند مسیر فکری خود را به سهولت تغییر داده و آن موضوع را از زوایا و ابعاد دیگری بررسی نموده و افکار و راه حل های متنوع را بکار می گیرد و همواره جایی برای تغییر و تحول باقی می گذارد .
شوخ طبعی : فرد خلاق از ظرافت دید و نکته سنجی زیادی برخوردار است و اغلب قادر است با اظهار نظرها بیان نکته ها و خلق موقیتها ی جالب دیگران را به عهده دارد .
اعتماد به نفس بالا : نسبت به خود و توانمندیهایش آگاهی دارد و معتقد است که ایده ها و نظراتش ارزشمند هستند .
ابتکار و تخیل قوی و حساسیت : ایده های او معمولا با ایده های دیگران بسیار متفاوت است و در مواردی که دیگران به راحتی و روزمرگی از آن می گذرند ذهن خیال پرداز قوی دارد .
زیبایی دوستی : فرد خلاق به اسانی مجذوب زیبایی می شود و نسبت به آن توجه و دقت زیادی می کند و به فعالیتهای هنری علاقه مند است .
تردید : اغلب بسیاری از قوانین رایج جامعه برای او جای سؤال باقی می گذارند . این مشکوک بودن و عدم اعتماد فرد خلاق معمولا ناشی از علاقه درونی او به تغییر – اصلاح امور عادی و خلق ایده های بهتر است ( ص 36 – کلاس خلاقیت )
« استیز » علاوه بر ویژگیهای فوق موارد زیر را نیز بر این ویژگیها می افزاید :
سلامت روانی و ادراکی – توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده بطور سریع – دلگرمی و امید به آینده – علاقه به سادگی و بی تکلفی در نوع لباس و جنبه های گوناگون زندگی – روحیه انتقادی – آرامش و آسودگی خیال – توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه – شهامت – قدرت – جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران – مسئولیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعالیتهای گوناگون و حساسیت به مسائل و مشکلات اجتماعی

 

 

 


بهره وری در سازمان و توسعه نیروی انسانی
.....

 

 

 

هرچند عوامل متعدد و درهم بافته ای باعث میشوند تا بهره وری یک سازمان افزایش یافته و در سطح دلخواه نیز ثابت باقی بماند همچون ارزیابی عملکرد کارکنان و انتخاب افراد مناسب و متعهد در تصدی پست های مدیریت و دوره های آموزشی مفید . همسویی اهداف سازمان و اهداف کارکنان و همخوانی تحلیل مشاغل و ویژگی های شخصیتی شغل ( شناختی – هیجانی و رفتاری ) – ایجاد انگیزش و بالا بردن کیفیت کاری ایجاد رضایت شغلی و پائین آوردن فشار روانی در سازمان و ایجاد محیط فرهنگی مناسب از دیگر عوامل مؤثر در بهره وری بوده و با این رویکرد آموزش خلاقیت و نوآوری میتواند در کلیه این عوامل تاثیرات مثبت نهاده و طبق فرآیند حل خلاق مسئله در شرایط ایده آل شامل مراحل ( حقیقت یابی – ایده یابی و راه حل یابی )
1 – حقیقت یابی : تشخیص مشکل بنیادی از مشکلات حاشیه ای و زائیده مشکلات اصلی
2 – ایده یابی : ایده های جدید و انگیزه های نو و مغایر با عادات و انتظارات
3 – راه حل یابی : انتخاب کم هزینه ترین و سریعترین راه برای رسیدن به هدف
سازمان میتواند با حل مسائل مربوط به هریک از عوامل ذکر شده با تغییرات وارده به سیستم همسو شده و به هدف بهره وری بیشتر دست یابد .
حال اگر مطلب فوق را بصورت معادله زیر نشان دهیم
نو آوری + بهره وری بهبود مستمر عملکرد
مشاهده میشود خلاقیت و به موجب آن دستیابی به نوآوری و بالا رفتن اثر بخشی و کارآیی ( بهره وری نیروی انسانی ) میتواند جهت حرکت سازمان را نسبت به تغییرات جهانی هم محور و به سمت توسعه ملی بالنده سازد .

 

 

 


انگیزش و خلاقیت و بهبود عملکرد
هرگونه تغییر و تحولی را که تاثیرات مثبت داشته باشد بهبود می نامیم . تغییر و بهبود را در دو شکل کلی میتوان دید یکی تغییرات و اصلاحات جزئی که با Kailzen و یا تحول دائمی معروف است و دیگری اصلاحات و تغییرات کلی و وسیع که به نوآوری معروف می باشد . هرگاه نوآوری همراه با کایزن باشد در طی زمان استانداردهای جدید بالاتر از استاندارد های قبلی قرار میگیرند و نمودار بهره وری بصورت تشویقی دیده میشود که نشان دهنده بهبود عملکرد در سیستم است .
نوآوری + بهره و ری بهبود عملکرد و یا کیفیت مستمر
تغییر عامل مهم انگیزش است و نیاز به راه حل یابی در منشاء تغییرات خلق الساعه خلاقیت به بار می آورد . حرکت از حالت فشار به رضایت باعث نوعی آرامش مطلوب میشود که خد بستر تغییر و زمینه ساز خلاقیت های بعدب است .
بهبود اقتصادی هر کشور هنگامی آغاز میشود که خواهان عملکرد بالایی باشد این بهبود عملکرد چیزی است که کشورهای جهان به آن نیاز دارند . ( دکتر توردال – 1990 )
دکتر توردال رئیس کنفدراسیون جهانی بهره وری مقاله بسیار جالب و ارزنده دکتر ویلیام رنالد را در مورد قواعد قدیم و جدیدی که در باره رئوس تغییراتی که برای بهبود عملکرد در چند دهه اخیر روی داده در جدولی بشرح زیر نقل می کند .
قواعد قدیم قواعد جدید قواعد قدیم قواعد جدید
بزرگتر ، بهتر کوچک زیباست تمرکز تمرکز زدایی
پیچیدگی سادگی اختیارات سازمانی متمرکز سازمان گسترده
تئوری X تئوری y تخصیص در وظایف سیستم های تولیدی
کاهش هزینه ارزش افزوده استفاده زیاد از ماشین اضافه ظرفیت
مشکل گشایی موردی برنامه ریزی استراتژیک مشغولکردن کارکنان مشغول کردن مواد و مصالح
سیستم سفارش یکجا تحرک مداوم کنترل های متعدد یک کنترل صحیح در ابتدا
موجودی بعنوان دارایی موجودی بعنوان هزیه سود کوتاه مدت سود آوری بلند مدت
مدیریت دستوری مدیریت مشارکتی ارضاء غرور غرور ارضا نشده
قدرت رئیس قدرت کارکنان اصالت هدف سازمان اصالت هدف مشتری
درصدی از تولید ناقص تولید بدون نقص سیستم پیگیری سیستم جذب
تاکید به پول تاکید به زمان بهره وری تدریجی بهره وری جهشی
افزایش های کمی افزایش های کیفی ازدیاد بهبود
نیروی متخصص متصدیان آموزش دیده چند حرفه ای حرکت با توجه به سود مقطعی حرکت استراتژیک
تداوم تناوب وابستگی به تجربه حال از اندیشه های قدیمی آزادی برای عقاید تازه
عرضه کنندگان در خطر عرضه کنندگان خبره سنجش بهره وری بهبود بهره وری
توجه به ورودی توجه به خروجی کنترل پیچیده کنترل ساده
منطق قیاسی ( استنتاجی ) تفکی خلاق مغایرتها تشابهات
توجیه هزینه ها سرمایه گذاری استراتژیک حد اکثر کردن بهینه کردن دراز مدت
جستجوی نیروی کار ارزان تربیت نیروی کار اثر بخش صدور اشتغال حفظ نوآوری
تجزیه و تحلیل روندها جهش های چشمگیر قیمت سهام مزیت رقابتی

 

 

 

آموزش و پرورش عمومی خلاقیت و نو آوری
آموزش اساسی تری جنبه توسعه منابع انسانی بشمار می رود . با توجه به زمینه اثر آموزشها آنها به دو بخش تقسیم می شوند
الف ) آموزشهای اختصاصی که موجب ارتقای کیفی و کمی توان فرد آموزش گیرنده در زمینه مشخص میگردد مانند رشته های فنی و حرفه ای
ب ) آموزشهای عمومی : آن بخش را دربر میگیرد که در مجموعه فعالیتهای فرد یا حداقل بخشی از آنها اثر مثبت می گذارد و تکنیکها و تمرینات تقویت حافظه ، تند خوانی و خلاقیت از آن جمله اند .
در جهان امروز هر ملتی با تقویت خلاقیت سعی در ازایش سرعت پیشرفت و مشکل گشایی هر چه سریعتر دارد . در جنین شرایطی زمینه وسیع و در عین حال اساسی پیشرفت در جنبه های گوناگون تمدن و فرهنگ ، خلاقیت و نوآوری است که لازم است سریعا فعالیت در زمینه افزایش آن توسعه یابد . بطور کلی هدف از آموزش خلاقیت شامل مراحل زیر است
1 – شناخت فراگیران از استعداد خلاقیت
2 – پی بردن به استعداد خلاقیت در خویشتن
3 – اعتقاد به رشد استعداد خلاقیت و سعی در جهت آن
4 – بکار گیری توان خلاقیت در حل مسائل ومشکلات زندگی ( ص 154 – خلاقیت و نوآوری در انسانها و سازمانها )
شرایط ایجاد خلاقیت و نوآوری
– فضای خلاق : یکی از راه های مهم ظهور نوآوری بوجود آوردن فضای محرک خلاقیت است
بکار گیری سیستم مدیریت استعداد TMS ابزار مؤثری در سازمان بشمار می رود . کشف ، جذب ، حفظ و اداره و مدیریت استعداد ها از عناصر اصلی این مدیریت است . مکان خاصی را در اداره جهت خلاقیت افراد درنظر گرفته و انواع وسایل و ابزار خلاقیت را در آن قرار دهید ( پوستر ها – فیلمها – نرم افزار های کامپیوتر و .... )
– دادن وقت و آزادی فکر برای خلاقیت :
- برقراری سیستم پیشنهادات و تقویت نظرات و عقاید جدید و ارزش قائل شدن برای افراد خلاق و سخت کوش ( قهرمانان آرام )
- ایجاد روابط گروهی و استفاده از سینرژی و شهود در گروه
- ایجاد فضاهایی برای سرگرمی های ایده ساز – ورق زدن کتابها و مجلات و مسائل مطرح در بین جوانان جامعه
- پیاده روی بصورت فردی که نوعی آرامش فکری بدنبال دارد و در آن تداعی آزاد ذهنی انجام شده افکار و ایده های نو پیامد آن است
- موسیقی مناسب اثر خارق العاده ای در تراوش افکار داشته و تصویر سازی ذهن را فعال میکند و از آن میتوان در فضاهای هنری و آموزشی جهت تراوش خلاقیت اشخاص بهره جست ( خلاصه برداری و تحلیل های نویسنده از کتابهای رفرنس داده شده )
تکنیکهای خلاقیت
- تکنیک چرا : این تکنیک هم برای حل مسائل و هم برای ایده یابی و ایده پردازی بکار میرود . برای شناسلیی و تعریف درست مسئله میتوان از این تکنیک استفاده کرد . سپس ایده های جدیدی در رابطه با موضوع بدست می آیند و چرای دیگری مطرح می شود و باید توجه داشت که سوالات تا آنجا ادامه پیدا می کند که به یک بصیرت و بینش برسیم و یا در یک باتلاق فرو رویم ( ص 20 – جلیل صمد آقایی ) این تکنیک را میتوان با تکنیک سؤالات ایده بر انگیز ( SCAMPER) ترکیب نمود
- تکنیک یورش فکری Brain Storming : این تکنیک را نخستین بار دکتر آلکس اسبورن مطرح کرد و چنان مورد استفاده و استقبال مردم و سازمانها در غرب قرا گرفته که جزئی از زندگی آنان شده است . یورش فکری در واژه نامه بین المللی « وبستر » چنین تعریف شده است : اجرای یک تکنیک گرد همایی که از طریق آن گروهی می کوشند راه حلی برای یک مسئله بخصوص با انباشتن تمام ایده هایی که در جا بوسیله اعضاء ارائه میگردد بیابد . در این تکنیک تمام شرکت کنندگان به ایده یابی در محیطی که مؤکدا خالی از عوامل بازدارنده است هدایت میشوند و همین روحیه آزاد منجر به آنچه که میتوان آنرا ایده های خارق العاده نامید میگردد .
چهار قانون اساسی در این تکنیک ذکر می شود 1 – انتقاد ممنوع 2 – چرخش آزاد و جسارت طرح ایده های خارج از ذهن با استقبال روبرو می شود 3 - کمیت ایده ها مورد نظر است
4 – ترکیبات ایده ها و اصلاح آن ( ص 119 – دکتر تیمور آقایی )
تکنیک شش کلاه فکری : مبدع این تکنیک دکتر ادوارد دوبونو است . بطور کلی این تکنیک شش جنبه یا سبک فکری را تعریف کرده و برای هرکدام کلاه رنگ خاصی را بعنوان سمبل تعیین می نماید تا بوسیله آن بتوان بطور روشن و سریع ا ز سبک فکری ( گرایش – حالت – احساس – فکر – موضع – نگرش ) خود ، آگاه شد انرا تغییر داد یا بدیگران اعلام نمود و از سک فکری دیگران نیز آگاه شد . البته با کمی دقت در اصطلاح « کلاه خودت را قاضی کن » متوجه می شویم که به نوعی چنین روشی در فرهنگ ایرانی – اسلامی وجود داشته است . در این تکنیک رنگ کلاه متناسب با سبک فکری مربوطه است .
کلاه سفید : سفید رنگ خنثی و منفعل است . کلاه سفید با موضوعات و شکل های انفعالی سر و کار دارد . واقعیتها بدون هیچگونه قضاوتی مورد جستجو قرار می گیرد
کلاه سرخ : سرخ نشانه خشم شور و هیجان است . بینش هیجانی و جنبه های احساسی و غیر استدلالی ( ابزار مناسبی برای بیرون ریختن احساسات است )
کلاه سیاه : نشانه منفی نگری و افسردگی است . بیانگر جنبه های منفی و بد بینانه است
کلاه زرد : زرد نشانه آفتاب و مثبت است . جنبه های مثبت و خوشبینانه
کلاه سبز : نشانه رویش و باروری . بیانگر خلاقیت و فکر های نو است
کلاه آبی : سردی و آسمان . برنامه ریزی و ساماندهی کلاه نظارت و استفاده از بقیه کلاه هاست (ص 44 – صمد آقایی )
تغییر احساس زاویه دید سبک فکری و نگرش در بازی با کلاه ها موجب آن می شود تا به فکر خود مسلط شده و چیز هایی را که می خواهیم فرا خوانیم . علاوه بر این چون فکر با رنگ کلاه عوض میشود فشاری بر شخصیت فرد وارد نشده و فقط روش فکری عوض میشود و مخالفت انتقال یا موضع گیری را در گروه از بین می برد .
تکنیک گروه اسمیNo mial Grup Teechnig : فرآیند تصمیم گیری شامل 5 مرحله است:
اعضاء گروه در بررسی یکدیگر دور یک میز جمع میشوند مسئله بصورت کتبی به هریک از اعضاء داده میشود و آنها چگونگی حل مسئله را می نویسند . هریک از اعضاء به نوبت یک عقیده را به گروه ارائه می دهد ، عقاید ثبت شده در گروه به بحث گذارده میشود تا مفاهیم جهت ارزیابی روشن تر و کاملتر شود . هریک از اعضاء مستقلا و مخفیانه عقاید را درجه بندی می نماید . تصمیم گروه آن تصمیمی خواهد بود که در مجموع بیشترین امتیاز را بدست آورده باشد . ( ص 4 – عباس طالب بیدختی )
تکنیک الگو برداری از طبیعت ( Bionics ) : یکی از تکنیکهای خلاقیت و نوآوری که در ابداعات فنی کاربرد گسترده و موفقی داشته الگوبرداری از ضعیف است . برنامه ریزی های کامپیوتر و موضوع هوش مصنوعی همه با الگو برداری و تقلید از فعالیتهای مغز آدمی انجام شده است . ذهن با قدرت انتخابگر خود جریانهای طبیعت را درقالب قانون ریخته و عرصه های جدیدی را پیش روی بشریت می گشاید و ابداعات و اختراعات تازه ای را به او ارزانی میدارد (ص 126 – خلاقیت و نوآوری )
تکنیک دلفی ( Delphi tec ) : در این تکنیک افراد هیچگاه بصورت گروه در یک جلسه و بصورت رویارویی مستقیم جمع نمی شوند و این تکنیک در پنج مرحله صورت می پذیرد .
1 – اعضاء گروه بصورت مخفیانه راه حل کتبی ارائه می دهند
2 – نظرات کتبی به یک ایستگاه مرکزی ارسال می شود
3 – همه نظریات برای هر یک از اعضاء گروه ارسال میشود
4 – اعضاء در باره نظریات دیگران اظهار نظر کتبی به ایستگاه مرکزی می فرستند
5 – مراحل 3 و 4 آنقدر تکرار میشود تا اتفاق آراء بدست آی ( وی ، جی ، پانیه 1982 ) ( ص 122 – خلاقیت و نوآوری )
تکنیک TKG : حل گروهی مسئله که توسط کوبایاشی و کاراکیتا در سال 1964 ابداع شد . این روش مبتنی ب مجموعه واقیتهایی است که شرکت کنندگان تولید می کنند . این واقعیتها دارای 3 شرط زیرند 1 – باید به مسئله مورد نظر مربوط باشند 2 – بطور عینی اثبات پذیر باشند 3 – مهم باشند
TKG دارای 2 مرحله الف ) تعریف مسئله : شرکت کنندگان واقعیت های مربوط به زمینه مورد نظر روی کارت می نویسند ب ) حل مسئله ) شرکت کنندگان راه حل های پیشنهادی را می نویسند و سپس بصورت مجموعه ای قرائت می شود
تکنیکهای دیگر خلاقیت نیز که در پرورش ذهن میتوان استفاده از آن نمد عبارتند از :
تکنیک ایدکاتور ( تفکر کلامی و دیداری و استفاده از سمبول های گرافیکی بجای کلمات ) – تکنیک یورش فکری معکوس : معرفی وضعیت مطلوب و پیدا نمودن نقاط قوت یا اشتباهات آن - تکنیک PMI : نکات مثبت و نکات منفی موضوع و نهایتا نکات جالب و تازه مورد را لیست نموده و موضوع را از نظر محدودیتها و مزایا و تازگی های آن بررسی می نماید – تکنیک ایفای نقش – تگنیک چه می شد اگر ..... ؟ تکنیک وارانه سازی ( کشف چیزهایی که وجود ندارد ) کارهایی که انجام نمی دهید و ......
و دیگر تکنیک ها که در حوصله این مقاله نمی گنجد تکنیک هایی است که با آموزش آنها در کلاس خلاقیت میتوان بر افراد خلاق سازمانها افزود و نهایتا به بهره وری بهینه و کیفیت مطلوب دست یافت .
آموزش کاربردی خلاقیت و حل خلاق مسئله در واحد سازمان آموزشی (کلاس درس)
راهکارهای کاربرد خلاقیت در حل مسائل مطرح شده در سازمان آموزشی ( کلاس درس )
1 – ارائه تصویری از قسمتی از درس و درخواست ساختن داستانی در باره آن از هر یک از فراگیران
2 – عنوان نمودن جمله ای مربوط به درس و درخواست ساختن داستانی در باره آن از هر یک از فراگیران
3 – ارائه کلمات کلیدی و درخواست تغییر شکل نوشتاری واژه به طوری که معنی خاصی را در باره موضوع درس یا چیزی که مربوط به آن است به ذهن متبادر سازد
4 - استفاده از جملات تحریک کننده و هیجان انگیز مانند خود را در جای .... بگذارید – به جای نقطه چین بر اساس موضوع درس تلوزیون – یخچال – موجودات سیاره عطارد – نپتون – باکتری – بمب ساعتی و ...... میتواند قرار بگیرد .
5 – استفاده از الگوهای طبیعت و نظام موجود در آن در توضیح مطالب علمی و سازمان دهی در باره مطالب در یک مورد انتزاعی و تجزیه و تحلبل موفولوژیک
6 – استفاده از خواب خلاق یا ناخود آگاه به این ترتیب که موضوع درسی مثلا منظومه شمسی را دریک حالت نیمه خواب و Relaxe برای دانش آموزان بصورت تصویر خلاق بیان نموده و آنها را با کنترل خواب خود جزو چیزهای جالب و خلاقی را دیده و سپس در باره آن علاوه بر یادگیری دانشی درس خلاقانه به بحث و گفتگو بپردازند .
7 – همفکری در گروه در باره یک مسئله ابتدا بصورت فردی به مسئله و پاسخ آن می اندیشد و سپس راه حل ها را در گروه به بحث گذاشته و بهترین راه حل بر اساس آراء انتخاب می شود .
8 – ثبت ایده ای جدید و ناگهانی و اعلام آن در هر شرایطی در کلاس که لازمه آن دادن فکر و گفتار در کلاس است این ایده ها میتواند راجع به موضوع درسی هر جلسه باشد .
9 – انجام دادن کارهای ساده بر خلاف عادت همیشگی و تغییر نوع گفتار – حرکات چهره و بدن و شکل نوشتن و غیره میتواند به تغییر عادت کمک کند .
10 – تحمیل روابط : برای چیزهای نامربوط تشابهاتی پیدا کنید . از موضوعات درسی استفاده نموده دو کلمه نا مرتبط را با توجه به موضوع درس عنوان نموده و تشابهات آن را مورد بررسی قرارداده و یا در قسمتی کاملا شبیه را بررسی نموده و پیدا کنید که تا چه تضادهایی با هم دارند مثال : ( صابون – کاغذ ) صابون کاغذی [ راه حل مانند توقف در پاگرد پلکان است . نظری انداختن به اینکه به کجا می رویم و از کجا آمده ایم . ] جایی برای نفس تازه کردن

 

 

 

نتیجه گیری و پیشنهاد های تحقیق
در این مقاله تاثیر سازمانهای آموزشی را بر بالا رفتن بهره وری کل سازمان بررسی نموده استدلال نمودیم که افزایش بهره وری متخصصان و صاحبنظران و اندیشمندان کشور که سازمانهای اموزشی را تشکیل می دهند بیشترین تاثیر را بر نیروی انسانی فعال در نهادها و سازمانها ی دیگر ( بهداشتی – صنعتی – هنری – نظامی - ..... ) می گذارد لذا آموزش خلاقیت و پرورش فرآیند خلاق حل مسئله و توجه به نوآوری های افراد میتواند موجب افزایش کیفیت ستادهای سازمان آموزشی گردد و به نوبه خود این ستاده ها بعنوان نهادهایی خلاق با ورود به بازار کار و سازمان های سازنده جامعه یک ارتقاء سطح بهره وری سازمان ها ذیربط شده و با افزایش بهره وری نیروی انسانی در این سازمانها جامعه به سمت رشد اقتصادی و توسعه یافتگی قدم برداشته و هماهنگ با تغییرات جهانی پیش خواهد رفت .
لذا آموزش خلاقیت و بکارگیری آن در کلاسهای درس با توجه به موضوع خاص دانشی آن جلسات در سازمان آموزشی از نیازهای بسزای آموزش و پرورش بوده و بایستی در سیاستگذاری کلان آموزشی برنامه ریزیهایی بر اساس پژوهش میدانی در باره آن انجام گیرد . این دوره های آموزشی میتواند در سازمانها نیز جهت بهبود عملکرد کارکنا ن برگزار گردد . پیشنهاد میگردد برای ارزیابی همبستگی مثبت بین خلاقیت و نوآوری و بهره وری در سازمانها از روش میدانی و دو گروه آزمایش شونده و گواه استفاده نمود معلمین را به عنوان نهاده ها مورد آموزش تکنیکهای خلاقیت ، شناسایی افراد خلاق در کلاس درس و تقویت این ویژگیها قرار داده شوند وروشهای خلاق حل مسئله به آنان آموزش داده شود . پس از دوره آموزشی دانشی که توسط این معلمین با استفاده از تکنیکهای خلاقیت انجام می پذیرد میزان خلاقیت ستاده های کلاس آنان را با پرسشنامه خلاقیت سنجیده و پس از ورود این محصول به سازمانهای مختلف بهره وری تولید گروه آمزش دیده و گروه گواه را مورد ارزیابی قرار داده تاثیر آموزش خلاقیت بر نهاده ها ( نیروی انسانی ) و افزایش بهره وری را اندازه گیری نموده و همبستگی میان این دو بدست می آید .
لازم به ذکر است همبستگی مثبت بین نوآوری و خلاقیت و بهره وری نیروی انسانی بصورت تطبیقی در طی تاریخ اثبات شده و اختراعات و ابتکارات بشر روز به روز از هزینه ها کاسته و بر سود آوری این فن آوریها دلالت دارد .
منبع: همایش ملی بهره وری منابع انسانی در آموزش و پرورش

اداره اثربخش سازمانهای دانایی محور
اداره کارکنان در سازمانهای دانایی محورمتفاوت از اداره آنها در سازمانهای بوروکراتیک و ماشینی‌خواهد‌بود.
کارکنان سازمانهای دانایی محور که به دانشگر معروفند اغلب می‌توانند بطور همزمان روی چند پروژه کار کنند و می دانند وقت خود را چگونه به آنها اختصاص دهند. آنها می توانند نتایج تلاش‌های خود را از طریق عوامل نرم مانند هوش هیجانی و اعتماد‌، بسیار بیشتر نمایند . انتقال و به اشتراک گذاشتن دانش و یاد گیری فعال از وظایف کارگران دانش به حساب می آید.
این تفاوتها ، باعث شده است مدیران سازمانهای دانایی محور‌، توجه خاصی را به نحوه اداره دانشگران معطوف نمایند و اداره آنها جزء اهداف اصلی سازمان قرار گیرد. مدیران این سازمانها ، باید سیستم های ارتباط و پاداش را متفاوت از سازمانهای ماشینی تعریف نمایند و تلاش کنند خودگردانی ، شبکه دانش و سلسله مراتب را با هم متناسب سازند.
دانشگران‌استقلال طلبند وبه‌کیفیت کار می اندیشند . آنها صاحب دانشی کدگذاری شده هستند که تقلید کردن آن مشکل است. این کارکنان از ویژگیها و نیازمندیهای خاصی برخوردار هستند و رضایت شغلی در آنها متفاوت از سایر کارکنان حاصل می شود.
در این نوشتار ،ضمن توصیف برخی از صفا ت و ویژگیهای دانشگران جهت معرفی بیشتر این کارکنان، الزامات شغلی، انتظاراتشان از شغل و عوامل موجد رضایت شغلی آنها تشریح شده است. سپس به طور مختصر، برخی از اصول اداره دانشگران ، موانع تولید و انتقال دانش و ابعاد اداره آنها مورد بحث قرار گرفته است.
مقدمه
سازمانهای دانایی محور حساب ویژه‌ای برروی کارکنان خود باز کرده اند و آنها را حامل بار مفهومی دانایی محوری می‌دانند. در این سازمانها ، کارکنان با ارزش ترین سرمایه سازمان محسوب می شوند . غلبه این رویکرد سبب شده است اهمیت نسبی این سرمایه در دهه اخیر روبه افزونی گذارد و با قرارگرفتن در گروه داراییهای مفهومی و غیر مشهود ،وزن آنها را در مقایسه با داراییهای مشهود سازمان بسیار سنگین تر نماید. کارکنان سازمانهای دانایی محور که به دانشگران معروفند، با تولید دانش و توسعه آن‌در ارتباط هستند و تلاش می‌نمایند با تبدیل آن به اهداف تجاری، بقا و پیروزی سازمان را درعرصه رقابت تضمین نمایند . دانشگران با اجرای فرایند‌ها و با کمک فناوری ، اطلاعات و دانش مورد نیاز سازمان را ایجاد می نمایند و با به اشتراک گذاشتن و انتقال آن ، سازمان را در دستیابی به اهداف عالی، تصمیمات معقول و نوآوری بیشتر یاری می رسانند.
از آنجا که دانشگران مشغول بکارگیری دانش در شغل و وظایف خود هستند ، اطلاعات زیادی درباره شغل خود دارند و خواستار آزادی تخصصی و حرفه ای در سازمان هستند. آنها افرادی خود انگیخته، فعال ، یاد گیرنده و یاددهنده اند و به چالش شغلی و آموزش مستمر نیاز دارند. این کارکنان با بکارگیری فرایند های منحصر بفردی بیشتر حل کننده مسائل هستند تا یک کارگر تولید . آنها مانند زیردستان اداره نمی شوند ، آنها همکار هستند و حتی بیش از رئیسشان ، در باره شغل خود می دانند . این تفاوت چیزی بیش از تشریفات است».
اداره دانشگران مهمترین چالش سازمانهای دانایی محور است . آنها به نحو خاصی برانگیخته می شوند و تشریک مساعی می نمایند . ویژگیهای خاص این کارکنان، اقتضا می‌کند ساز و کار متناسب با این شرایط جهت تبدیل اطلاعات و یافته های علمی و فلسفی آنها به مهارتهای فردی و گروهی طراحی و تبیین شود و روشهای ویژه ای برای آموزش، فعالیت و ارزیابی عملکـرد آنها بوجود آید‌.
تعریف دانشگران
وقتی درون یک سازمان دانایی محور، رفتارهای یک کارگر را تعریف یا حداقل توصیف می کنیم تصور می‌شود آن فرد ، کسی است که از توانایی ذهنی خود در کارهایش بیش از دست هایش بهره می‌برد و مستمراً در ارتباط با تولید دانش و بکارگیری آن هستند.
پیتر دراکر در سال 1959 واژه دانشگران را برای اولین بار بکار گرفت و مستمراً در باره آن صحبت
می کرد . او می خواست افرادی را توصیف نماید که می خواهند از طریق پردازش اطلاعات موجود ، اطلاعات جدیدی تولید نمایند که بتوانند بوسیله آن ، مسائل را تعریف و حل نمایند و ارزش جدیدی ایجاد کنند.
دانشگران با اطلاعات و دانش سرو کار دارند وبا تولید ، توسعه و بکار گیری آن سعی دارند در سازمان، نوآوری ایجاد نمایند و به تحولات محیطی پاسخ مناسب بدهند. آنها می توانند با کمک دانش، مسائل سازمانی را حل نمایند، در سازمان ارزش افزوده ایجاد نمایند و هوش خود را برای تبدیل ایده به محصول ، خدمت یا فرآیند بکار می گیرند.
«ارزش اصلی این کارکنان برای یک سازمان ، توانایی آنها در جمع آوری و تحلیل اطلاعات و اتخاذ تصمیماتی است که سازمان را منتفع می کند. آنها می توانند با همکاری یکدیگر کار را انجام دهند و از یکدیگر بیاموزند و با استقبال از ریسک ، از اشتباهات خود درس بگیرند.»
انواع کار دانش
گرچه بسیار مشکل است، دقیقاً بیان شود که افراد صاحب دانش در سازمانهای دانایی محور چه کاری را انجام می دهند - حتی اگرآن را با دست انجام دهند - اما با بررسی الگوهای کاری دانشگران، شش الگوی کاری جدا از هم تشخیص داده می‌شود:
1 - کارهای عادی که به سختی قابل تفکیک از کار دانش هستند. برای مثال ویراستاری یک مقاله،کاری است که یک ماشین نویس انجام می دهد. اما وقتی توسط یک دانشگر انجام می شود ، وقت کمتری برای آماده سازی متن و ویرایش آن صرف می شود.
2 - شبکه بندی ، ارتقا و عمومی کردن اطلاعات
3 - یافتن اطلاعات مورد نیاز تولید دانش
4 - خلق چیزی که دیگران احتمالاً آن را قبلا خلق کرده اند اما کار آنها مناسب تر از آن چیزی است که بوسیله دیگران تولید شده است.
5 - خلق چیزی که قبلاً موجود نبوده است.
6 - ارتباط برقرار کردن با چیزی که تولید یا آموخته شده است.
انواع دانشگران
هرچند این تقسیم بندی نمی تواند مرزهای دقیق و روشنی بین دو طبقه بیان شده ارائه دهد، اما در آغاز کار مفید است. این طبقه بندی بر این نکته تکیه می کند که مسئولیت هر فرد در سازمان دانایی محور « کار دانش» است نه اینکه تقسیم بندی بر اساس عنوان شغلی افراد صورت گرفته باشد.زیرا واژه دانش یا اطلاعات در عنوان شغلی تعداد کمی از کارکنان وجود دارد.
طبقه اول : کارکنان اصلی دانش هستند‌. آنها کسانی هستند که در نقشهای ویژه مدیریت دانش قرار دارند . مانند مدیران کل اطلاعات ، مدیران اجرائی دانش ، مدیران مشاوره ، تحلیل گران دانش ، کتابداران و مدیران مشاوره
طبقه دوم : سایر کارکنان که شامل همه دانشگرانی می شود که با هر نوع از دانش به شکلی درگیر باشند . از جمله پزشکان‌، پرستاران، دندانپزشکان، دارو سازان، مدیران‌، تکنیسین ها ، سرپرستان و...

اصول اداره دانشگران
بزرگترین چالش مدیریت دانش ، اداره دانشگران است. اداره آنها، بر چگونگی مشارکتشان در فعالیتهای تولید، بکارگیری و توسعه دانش تاکید می نماید. چیزی که بطور فزاینده موفقیت و شکست را از هم متمایز می سازد چگونگی بکار گیری و ترکیب دانش صریح با دانش ضمنی تولید شده داخلی است. دانش ضمنی اغلب شهودی است و به اندازه کافی تفصیلی نشده است . این نوع دانش ، معمولا با جدا شدن افراد سازمان ، از بین می رود . بنابراین مدیران دانش باید اطمینان یابند که دانشگران آمادگی لازم برای تولید دانش ، توزیع و توسعه آن را دارا و در فعالیتهای تیمی و مشارکت « کار دانش » جدی هستند و با بکار گیری دانش به اهداف تجاری می‌رسند و یا آن را به نتایج تجاری تبدیل می کنند . در زیر به اختصار چند اصل مهم اداره دانشگران ارائه می شود .
مشارکت دانایی محور: سازمانهایی که براساس دانشگران، خود را سازماندهی می‌کنند، در روشهای سنتی خود تغییر ایجاد می نمایند . آنها از رویکرد سنتی ذخیره و اندوختن دانایی فراتر رفته، خود را حول مشارکت کارکنان در استفاده از دانایی برای کسب نتایج تجاری متمرکز می کنند.
ایجاد شبکه دانش : دانشگران باید در یک محیط مناسب به نام شبکه دانش کار کنند. کارکنان در ارتباط ب

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله توانمندسازی کارکنان

دانلود مقاله بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده :
هدف اصلی پژوهش حاضر، مطالعه بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری است. جامعه پژوهش کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری می باشد که بر اساس نمونه گیری کاملاً تصادفی و از روی لیست کارکنان که تعداد 50 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شده اند.
در این پژوهش برای دستیابی به اطلاعات مورد نیاز در مورد خلاقیت که اعم از : بسط ـ انعطاف پذیری، سیالی و ابتکار و همچنین نمره خلاقیت هم به دست آمد همچنین در مورد هوش هیجانی از پرسشنامه سالووی استفاده شد که تمام مؤلفه های آن نیز : بازسازی خلقی ـ تمرکزـ توجه و نمره کل هوش هیجانی مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی فرضیه تحقیق که عبارتند از : بین خلاقیت (نمره کل) و هوش هیجانی همبستگی وجود دارد، و از روش آماری همبستگی اسپیرمن استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین هوش هیجانی و مؤلفه های آن و خلاقیت و مؤلفه های آن همبستگی و رابطه ای وجود ندارد و فقط در مقیاس (توجه) تا حدودی بین این مؤلفه و خلاقیت (نمره کل) رابطه وجود دارد ولی در بین مؤلفه های دیگر هیچگونه رابطه ای وجود ندارد.

 

 

 


موضوع : « بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری»
مقدمه :
از ویژگی های بارز انسان و محور اساسی حیات او قدرت اندیشه است. انسان در طول زندگی خویش هرگز از تفکر فارغ نبوده یا نیروی صحیح تصمیم گرفته است. او توانسته است به حل مشکلات بپردازد و به رشد و تعالی نایل شود. بنابراین تمام موفقیتها و پیشرفتهای انسانی در گرو اندیشه بارور و پویا و مؤثر است از پیچیده ترین و عالی ترین جلوه های اندیشه انسان تفکر خلاق است درباره آن دیدگاههای بسیاری وجود دارد (حسینی 1381، ص 13). از نظر کارکردی می توان توانایهای فکری انسان را به طریق زیر خلاصه کرد:
1) جذب یعنی توانایی مشاهده و به کار بردن توجه
2) ضبط یعنی توانایی حفظ کردن و به خاطر آوردن
3) استقلال یعنی توانایی تحلیل و قضاوت
4) خلاقیت یعنی توانایی تجسم و پیش بینی و ایجاد ایده های جدید.
اکنون ماشین های کامپیوتر سه فعالیت اول را تا اندازه ای انجام می دهند لیکن مسلم به نظر می رسد که هیــچ ماشینی قادر به ایجاد ایده های جدید نخواهد بود. این حقیقت که تصور، قدرت اساسی مغز بشر مدتهاست به توسط بزرگترین متفکران شناخته شده است و نتیجه گیری ویلیام شکسپیر را که گفته است این جرقه مقدس انسان را «اشرف مخلوقات» نموده تأکید کرده اند. می توان گفت در صورتی که کوشش خلاق بشر نبود انسان صرفاً موجودی بود که از مغز هسته ها، میوه ها، ریشه گیاهان و گوشت خام تغذیه می نمود (قاسم زاده ، 1375، ص 10-9). خلاقیت موضوع جالب توجه و بحث انگیزی است. همچنین مفاهیم چندی با خلاقیت مرتبط است که یکی از آنها هوش است. دربارة مسأله هوش و خلاقیت و تأثیر آنها، مطالعات زیادی انجام گرفته و نظریات گوناگونی ارائه شده است. موثقی(1380) می گوید: «هوش و خلاقیت را اگر چه به ظاهر شبیه هم می دانند اما از نظر ویژگیهای معنوی متفاوتند. زیرا به کسی هوشمند می گویند که با استفاده از معلومات که قبلاً از طریق تجربه به دست آورده و در گنجینه ذهن خود حفظ کرده است، بهترین راه حل را در حل مشکل و کسب موفقیت بیابد اما خلاقیت عبارت است از : تصرف ذهن در مجموعه معلومات اکتسابی و صورتهای ذهنی که از قبل به منظور ابداع و آفرینش در ذهن شخص گرد آمده است و مبنای آن تخیل است.»( به نقل از خانیان،1381، صص 25-14). گلمن با مطرح ساختن پژوهش خارق العاده ای که در زمینه مغز و رفتار انجام شده است، نشان می دهد که عوامل دیگری به جز هوش شناختی در موفقیت افراد دست اندر کارند. این عوامل جنبه دیگری از هوشمندی را شامل می شود که گلمن آن را هوش هیجانی می خواند. در سال 1995 اصطلاح هوش هیجانی را دانیل گلمن مطرح کرد که بحث های بسیاری را برانگیخت. همان گونه که گلمن نشان داده است، هرگونه نقصی در هوش هیجانی می تواند صدماتی را به بار بیاورد و در زندگی زناشویی و تربیت فرزند، تا وضعیت سلامت جسمانی، مشکلاتی را ایجاد کنند. فقدان هوش هیجانی می تواند تفکر را مقهور سازد و موقعیت حرفه ای افراد را مختل کند. احتمالاً بدین لحاظ فرزندان ما به بیشترین صدمه دچار می شوند. زیرا در معرض مشکلاتی همچون افسردگی، اختلالات خوردن ،حاملگی ناخواسته، پرخاشگری و جرایم خشونت بار قرار می گیرند. اما خبرها امیدوار کننده اند. هوش هیجانی به هنگام تولد تثبیت شده نیست. گلمن نشان می دهد که چگونه می توان هوش هیجانی را پروراند و استحکام بخشید.(پارسا ، 1380، صص 12-11)
نگاهی به زندگی انسانها نشان می دهد که تنها بهره هوشی نشان دهنده موفقیت فرد در زندگی نیست در واقع بهره هوشی (IQ) نمیتواند پیش بینی کند که فرد در فراز و نشیبهای زندگی چه واکنشی نشان می دهد. در مقاطع مختلف چگونه تصمیم گیری می کند، اطلاعات اجتماعی او در چه حدی است و بطور کلی نمی توان گفت بهره هوشی بالا تضمین کننده موفقیت، رفاه، موقعیت اجتماعی مناسب و احساس رضایت فرد از زندگی است. در واقع هوش هیجانی توانمندی تاکتیکی (عملکرد فردی) است.هوش هیجانی یک توانمندی عالی است که مشخص می کندچگونه می توانیم ازسایرمهارتهای خودازجمله بهره هوشی به بهترین صورت استفاده کنیم (مایر و سالووی، 2000ف نقل از غنایی، 1383).اصولاً هر رفتاری باید جنبه عاطفی داشته باشد که به وقوع بپیوندد. رفتار از انگیزه برمی خیزد. انگیزه بدون هیجان و عاطفی، از نیروی لازم برحرکت و رهگشایی و نیز از جهت مندی مطلب برخوردار نخواهد بود.
موفقیت در زندگی بسته به این است که فرد بتواند به تجارت هیجانی خود و دیگران بیاندیشد و متقابلاً قادر باشد به استدلالهایی که عقل در مورد یک شخص و یا یک موقعیت ترسیم می کند پاسخ هیجانی سازش یافته ای بدهد افراد در این مهارتها با هم متفاوتند به عبارت دیگر افراد در توانایی تشخیص احساسات خود و دیگران و نظم بخشیدن را به آنها و توانایی استفاده از اطلاعات هیجانی برای برانگیختن یک رفتار سازش یافته با هم تفاوت دارند. این توانایی ها در چارچوبی به نام " هوش هیجانی" سازمان یافته اند.(مایرو و وایتر ، 2003، نقل از غنایی، 1383)
تعریف رسمی و پیشنهاد در مورد اندازه گیری هوش هیجانی برای اولین بار در مقالة سالووی و مایرو (1990) مطرح شد. هوش هیجانی نمایندة تشخیص ارزیابی و بیان هیجانی ما به نحوه صحیح و سازش کارانه می باشد. هوش هیجانی پذیرایی که بیشتر با انسان مأنوس بوده قدرت درک بهتر دنیای درون خویش و دیگران را به او بخشید تا درموقعیتهای مناسب با دریافت احساس دیگری با او همدلی کند و احساس او را از جهان پدیداری دریافت کند. این همدلی و هم حسی از توانمندی های منتسب به هوش هیجانی است که با فراهم کردن زمینه مناسب برای رفتارهای جامعه پسند، نوع دوستی و رفتارهای امدادی را توسعه می بخشد(مارنی ، 1999نقل از غنای، 1383). می توان با نگرش به جلوه های هوش هیجانی از چشم اندازی دیگر، ارتباط آن را با سایر بخشهای شخصیت آدمی دریافت هوشمندی هیجانی و عاطفی با اعطای قدرت خودشناسی و خود کنترلی بهینه، موجب می شود با خلق دنیای خویش، در انتخاب موقعیت های زندگی آزادانه عمل کنیم(ماتیوس، و ولز، 2000 نقل از غنایی 1383). هوش هیجانی با آگاه ساختن انسان از هیجانات گوناگون موجب می شود که با او به یاری هیجانات نیرومند و فعال سازی آنها، به شرایط تحویل شده یا موقعیتهای اجباری پاسخ های جرأت آمیز از ساخت وجودی خویش دفاع کند (گلمن، 1998. نقل از غنایی 1383). هوش هیجانی از یک طرف فرد را قادر می سازد که با ورود به دنیای درون و شناخت مؤلفه های مربوطه خود را بپذیرد. از سوی دیگر با به فعالیت رساندن مؤلفه های مذکور استقلال خود را در انتخاب و انجام رفتارهای بطور سنتی حفظ نماید(استرنبرگ، 2002. نقل از غنایی 1383).

 


بیان مسئله :
شاید قدری شگفت انگیز باشد اما زندگی بدون خلاقیت مشکل و طاقت فرساست. اگر به کل زندگی نگاهی بیاندازیم درخواهیم یافت که زندگی کنونی چقدر از نظر امکانات و تجهیزات با گذشته تفاوت کرده است. به قول راجرز آدمی ذاتاً خلاق متولد می شود با این حال خلاقیت در مراحل ابدای زندگی تکامل یافته نیست به همین دلیل نیازمند به توجه، هدایت و تربیت است. راجرز معتقد بود که انسان به وسیلة گرایش به خلاقیت نگهداری کردن و بهبود بخشیدن خود برانگیخته میشود. خلاقیت با پرداختن به نیازهای فیزیولوژیکی بنیادی چون نیازهای غذا و آب، و یا دفاع از ارگانیزم در برابر حمله به نگهداشتن آن خدمت می کند و برای آن معاش و بقا تأمین می نمایند. از نظر راجرز اشخاص کامل خلاق هستند و زمانی که شرایط محیطی تغییر می کنند به صورت سازنده و سازگارانه ای زندگی می کنند خودانگیختگی به این خلاقیت وابسته است. اشخاص کامل انعطاف پذیرند و در جستجوی تجربیات و چالشهای جدید هستند. آنها به پیش بینی پذیری، امنیت و رهایی از تنش احتیاجی ندارد(دکتر علی اکبر سیاسی، 1383 ص 377-370). رضائیان درخصوص دانش و هوش و تواناییهای ذهنی افراد خلاق اشاره می کنند که افراد خلاق سالهای زیادی را برای کب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف می کنند. افراد خلاق، ضرورتاً دارای ضریب هوشی بالایی نیستند. نسبت به مسایل حساسیت دارند، برقراری ارتباط سیال میان چیزها انعطاف دارند. سیف می گوید:«آفرینندگی را می توان با اشاره به تعداد تواناییهای ذهنی که منجر به تولید آثار خلاق می شوند توصیف کرد. مهمترین این ویژگیها تفکر واگرا است(به نقل از خانیان 1381، صص 25-56-15).
هر یک از ما انسانها دارای دو مغز یا دو نوع شعور متفاوت هستیم : شعور عقلانی و شعور احساسی، نحوه عملکرد ما در زندگی توسط هر دو اینها تعیین می شود یعنی نه فقط هوش عملی(IQ) بلکه هوش عاطفی و احساسی نیز دارای اهمیت است. شعور عقلانی بدون شعور احساسی نمی تواند به بهترین نحو عمل کند. هوش عاطفی شامل ویژگیهایی مثل توانایی تهییج و برانگیختن خود، استقامت و پایداری در مقابل شکست از دست ندادن روحیه، پس راندن افسردگی و یأس در هنگام تفکر ، همدلی و صمیمیت و برخورداری از امید است(بلوچ، 1370 صص61-60). در سال (1998) گلمن چارچوب هوش هیجانی را از این نظر بررسی کرد که چگونه توانایی بالقوه خود بر اداره مهارتهای مربوط به خودآگاهی، خود نظم دهی، آگاهی اجتماعی، مدیریت در روابط می تواند بر پیشرفت در شغل بیانجامد.او هوش هیجانی را به عنوان یک تئوری عملکردی می داند. وی به تازگی آمادگی هیجانی را مطرح ساخته که منظور وی نوعی توانایی آموخته شده بر اساس هوش هیجانی فرد است که پیامد و نتیجه آن در عملکرد کاری وی روشن است(حسینی، 1381 ص 7). اگر به پرونده دانش آموزان دبستانی، دبیرستانی و حتی پرونده دانشجویان دانشگاهی نظر بیاندازیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از آنها با نمرات بسیار بالا (معدل 19 و 20) قبول می شوند، اما وقتی می خواهیم کاری را انجام دهند، مثلاً نامه ای بنویسند مقاله ای فراهم آورند از انجام دادن این کارها عاجز هستند. بدین ترتیب شاید به این علت که هوش هیجانی ایشان پرورش نیافته مجرای احساسات مثبت تبلور فکر و ایده در ایان تقویت نشده بدین ترتیب شاید خلاقیت در ایشان تقویت نشده است. از این رو این پژوهش درصدد یافتن پاسخ این سؤالات است و این موضوع را در کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری مطالعه می کند که سازمانی است که امکان انجام این فعالیت پژوهشی در آن برای محقق میسر است و یکی از مهمترین وزارتخانه ها می باشد و از این رو سؤال این تحقیق عبارتست از :
سـؤالات
• آیا اساساً هوش هیجانی و خلاقیت با یکدیگر رابطه معناداری وجود دارد؟
• آیا بین هوش هیجانی (کلی) و خلاقیت (کلی) کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری رابطه معناداری وجود دارد؟
• آیا بین مؤلفه های مختلف هوش هیجانی (بازسازی خلقی ـ تمرکز ـ توجه) و مؤلفه های مختلف خلاقیت (بسط ـ انعطاف پذیری ـ سیالی ـ ابتکار) رابطة معناداری وجود دارد؟
• آیا بین نمره های کلی هوش هیجانی و مؤلفه های خلاقیت رابطه معناداری وجود دارد؟
• آیا بین نمره های کلی خلاقیت و مؤلفه های هوش هیجانی رابطة معنی داری وجود دارد؟
• خلاقیت و مؤلفه های آن (بسط ـ انعطاف پذیری ـ سیالی و ابتکار) در کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری چگونه توصیف می شود؟
• هوش هیجانی و مؤلفه های آن (بازسازی خلقی ـ تمرکز ـ توجه) در کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری چگونه توصیف می شود؟

 

اهداف این تحقیق عبارتنداز :
• توصیف میزان هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری
• توصیف میزان خلاقیت کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری
• بررسی معناداری رابطه یا معناداری همبستگی، هوش هیجانی و خلاقیت کارکنان وزارتخانه علوم تحقیقات و فن آوری.

 

اهمیت پژوهش :
در این پژوهش به شناسایی میزان همبستگی هوش هیجانی و خلاقیت که در پیشرفت فرد در محیط کاری به نام مؤسسه و یا وزارتخانه ای می توان بسیار مؤثر باشد. همچنین اهمیت و ضرورت این پژوهش در این نکته نهفته است که ما می خواهیم بدانیم رابطه هوش هیجانی و خلاقیت چگونه می باشد. اساساً اگر همبستگی معناداری بین هوش هیجانی و خلاقیت وجود داشته باشد ما می توانیم انتظار داشته باشیم که بالا رفتن یکی دیگری نیز بالا برود و چه بسا این موضوع باعث شود که در سیاستهای آتی وزارتخانه با بالا بردن هوش هیجانی بتوانیم خلاقیت را بالا ببریم. موضوع مذکور را در وزارتخانه علوم تحقیقات و فن آوری مهم می باشد که مهمترین تصمیمات اداری آموزش فرهنگی برای قشر محصل و تحصیل کرده جامعه می گیرند و همچنین این موضوع مهم است که افرادی که در این سازمان مشغول به کار هستند تا چه اندازه از خلاقیت و هوش هیجانی برخوردارند در این بخش تحقیقات و کنکاش بروی هوش هیجانی و خلاقیت افراد و اینکه تا چه حد تأثیر متقابلی هر دوی آنها بر روی هم دارند از اهمیت خاصی برخوردار است.

 

فرضیه:
• بین هوش هیجانی و خلاقیت کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری رابطه معنی داری وجود دارد؟

 

متغیرها:
متغیر مورد مطالعه : هوش هیجانی ، خلاقیت می باشد.

 

تعریف نظری و عملیاتی هوش هیجانی:
هوش هیجانی عبارت است از پردازش مناسب اطلاعات می باشد که بار هیجانی دارند و استفاده از آن برای هدایت فعالیتهای شناختی مانند حل مسأله و تمرکز انرژی بر رفتارهای لازم است (مایر و سالووی 1997، اکبرزاده 1383). در این پژوهش شامل نمره ای که آزمودنی که مشخصاً کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری میباشد از پرسشنامه هوش هیجانی سالووی و همکاران بدست می آید.

 

تعریف نظری و عملیاتی خلاقیت:
«گیلفورد می گوید: خلاقیت عبارت است از استعداد تفکر واگرا، ارایه هدفها و راه حلهای جدید و منحصر به فرد امکان تفکر جدید و اصیل و انحراف از عقاید متعارف موجود.»
« از نظر تورنس، خلاقیت عبارت است از فرآیند حس کردن مشکلات یا مسایل، اختلاف نظرها در مورد اطلاعات، خطا کردن در عناصر و عوامل، اشیاء و مواردی از این قبیل ، حدس زدن تشکیل فرقه در بارة مسایل ارزیابی و آزمایش این حدسها و فرضیه ها و احتمالاً اصلاح و آزمون مجدد آنها و نهایتاً مرتبط ساختن نتایج. (گنجی و میرهاشمی، ص 11-10)
در این مطالعه خلاقیت بر حسب نمره ای که آزمودنی در آزمون سنجش خلاقیت تورنس (ترجمه جمال عابدی) کسب می کند، سنجیده می شود. این آزمون یک نمره کل در دامنه 60 تا 180 به دست می دهد و همچنین در چهار مؤلفه سیالی، انعطاف پذیری ، ابتکار و بسط نیز یک نمرة خلاقیت کلی به دست می آید.

 




تعاریف خلاقیت:
بررسی ادبیات مربوط به موضوع خلاقیت نشان می دهد که بررسی عملی خلاقیت نشان می دهد که بررسی عملی خلاقیت به قرن بیستم کارهای (والز) مربوط می شود از آن زمان تاکنون به دلیل رشد و تحول علوم درگیر با انسان و ترقی ابزار سنجش گامهای مهمی در شناخت این قریحه سؤال برانگیز شده است. که مهمترین آن ایجاد نظریه های مقاومت در زمینه خلاقیت است این نظریات سبب شده اند که موضوع خلاقیت صیقل خورده و کاربردی شوند، به حدی که امروزه دیگر کسی به منافع سرشاری که از بکارگیری این نعمت عاید انسانها می شود شک ندارد(مدد1379). هر وقت کلمه خلاقیت را می شنویم بی اختیار به یاد کارها و دانشمندان و هنرمندان نامی می افتیم، در صورتی که همواره لازمه خلاقیت ، نبوغ نیست ، هر کس در کارهای روزمره خود ممکن است خلاقیت از خود نشان دهد. منتهی خلاقیت بعضی بیشتر است و بعضی کمتر.پس خلاقیت در نزد تمامی افراد جامعه وجود دارد، ولی خلاقیتی که در سطح جهانی قابل طرح باشدمعمولاً با نبوغ همراه است. میان روان شناسان توافقی که حاکی از نظر مشترک پیرامون تعریف خلاقیت باشد وجود ندارد. درواقع گستردگی تعریف نشأت گرفته از دیدگاههای گوناگون روان شناختی از این پدیده است در لغت نامه دهخدا (1337) واژه خلاقیت به معنای آفرینندگی نوآوری و بداعت آمده است و در فرهنگ و بستر (1998) به معنای «بوجود آوردن» می باشد.
فرهنگ روان شناسی (1985) در تعریف واژه خلاقیت چنین آمده است: « خلاقیت یک واژه فنی است که اساساً اشاره به آن دسته از فرآیندهای ذهنی دارد که منجربه حل مسئله ایده های تازه مفهوم سازی و شکل هنری می شود که بی همتا و بدیع است.(آرتور وبر 1985) به هر جهت تاکنون واژه های مترادفی همچون اختراع ، ابداع، حل مسئله، اکتشاف و نوآوری برای خلاقیت مطرح شده است.
برونکی (1985) از جمله کسانی است که میان خلاقیت ، اختراع و اکتشاف تفاوت قائل می شود. از نظر او یک واقعیت کشف می شود یک نظریه علمی اختراع می گردد و یک شاهکار ادبی و یا هنری خلق می شود. آلن بیرو خلاقیت را مفهومی وسیع تر از اختراع می داند و ابعاد اقتصادی، جامعه شناختی و روان شناختی را برای آن قائل می شود.
گلاور (1990) معتقد است که تفکر خلاق و حل خلاقانه مسئله دارای دو شاخص است : نوآوری(یعنی غیرمعمول بودن آن) و دیگری ارزش و اعتبار (متناسب بودن با کاری که درخواست شده). در برخی از تعریفهای خلاقیت تأکید بر این است که در صورتی می توان شخص یا عملی را خلاق نامید که اصولاً محصول سودمندی در میان باشد در حالی که در تعاریف دیگر، خلاقیت فی نفسه و بدون توجه به سودمندی اجتماعی آن، ارزشمند شناخته می شود به عنوان مثال رویاهای خیال انگیز یک کودک نیز خلاقیت تلقی می شود. در دومین مجموعه تعاریف خلاقیت بیشتر در حیطه روانیتی قرار می گیرد. در این رویکرد خلاقیت استعدادی است که با شیوه هایی شبیه شیوه های سنجش هوش قابل اندازه گیری است. در این رویکرد به جای تأکید بر موفقیت در جهان واقعی بر توانایی پاسخ دادن به آزمونهای تأکید شده است. در رویکرد سوم خلاقیت بر حسب محصول یا اندازه گیری آن بررسی نمی شود بلکه بیشتر به صورت نوعی نگرش، تمایل یا انگیزه مطرح است.
به هر حال باید در مطالعة خلاقیت به دو نکته بسیار مهم توجه داشت اول : اینکه خلاقیت می تواند خلق اشکال جدید یا صورتهای جدیدی از ایده ها یا تولیدات کهنه باشد. در این صورت عمدتاً فکرها و ایده های گذشته اساس خلاقیتهای تازه است. دوم : اینکه خلاقیت امری است انحصاری و حاصل تلاش فردی و لزوماً یک موقعیت یا مسئله عمومی نیست. لذا فردی ممکن است چیزی را خلق کند که قبلاً هیچ گونه سابقة ذهنی از آن نداشته باشد، اگر چه ممکن است چیزی به صورتهای مشابه یا کاملاً یکسان، قبلاً توسط شخص دیگری و در موقعیت خاص خلق شده باشد.
مازلو معتقد است خلاقیت از روان ناهشیار سرچشمه می گیرد ایده های تازه (و یا نوآوریهای واقعی) است که با آنچه در حال حاضر وجود دارد کاملاً متفاوت است (عابدی ، 1372). برونسکی ذهن خلاق را ذهنی می داند که در جستجوی شباهتهای غیرمنتظره است.
به نظر گیلفورد: خلاقیت یعنی حل مشکل یا سلسله ای از مسایل کوچک و بزرگ. راجرز خلاقیت را اظهار وجود و استقلال طلبی و حفظ شخصیت انسانی می داند. مک کینون خلاقیت را عبارت از حل مسئله به نحوی که ماهیت بدیع و نو داشته باشد می داند. در تعریف ویلیامز خلاقیت مهارتی است که می تواند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد. به نظر ورنون خلاقیت در هنرمندان و دانشمندان برجسته احتمالاً بیشتر به شخصیت و انگیزش آنان بستگی دارد تا نوعی اندیشیدن خاص. (ورتون 1979، به نقل از شکلتون)
«تورنس (1965) تفکر خلاق را عبارت از فرایند حدس زدن مشکلات، مسائل، اختلاف نظرها دربارظ اطلاعات ، خطا کردن در عناصر و عوامل اشیاء و مواردی از این قبیل حدس زدن و تشکیل فرضیات دربارة این کمبودها، ارزیابی و آزمایش این حدسها و فرضیات، احتمالاً اصلاح و آزمایش مجدد آنها و نهایتاً مرتبط ساختن نتایج می داند. به اعتقاد اشتاین، خلاقیت یا آفرینندگی فرایندی است که نتیجه آن یک اثر مشخص است و توسط گروهی در یک برهة زمانی به عنوان چیزی مفید و ارضاء کننده پذیرفته می شود.»

 

نظریه های خلاقیت:
1- خلاقیت به عنوان یک الهام الهی: خلاقیت به عنوان الهام الهی یکی از قدیمی ترین رویکردهای نظری در این زمینه است. بدون تردید افلاطون در چنین درکی پیشرو بوده است. به عقیده وی از خلاقیت الهام الهی است و فرد خلاق، سفیر خداوند در میان انسانها است، سفیری که خداوند از طریق زبان او با سایرین حرف می زند بنابراین تربیت در آن نقشی ندارد. خلاقیت به عنوان دیوانگی و جنون برداشت دیگری است که ریشه در دوران باستان دارد. این دیدگاه که در طول قرن نوزدهم ادامه یافت امروز نیز گاهگاهی به چشم می خورد و هنوز هم بعضی از افراد نوابغ را کمی دیوانه و یا غیرعادی می نامند.
2- خلاقیت به عنوان دیوانگی: دیدگاه دیگری که به دوران باستان برمی گردد. خلاقیت را طبیعتاً شکلی از دیوانگی تلقی می کند این دیدگاه غیرعقلایی بودن ظاهری خلاقیت را نتیجه جنون می داند. لومیروز (1981) بسیاری از نوابع را نام می برد که عصبی یا دیوانه بودند و اظهار می دارد که ماهیت غیرعقلایی و بی ارادی بودن عمل اخلاق را بایستی از طریق آسیب شناسی تعیین کرد حتی امروزه افراد قافل نیز از روی مسامحه کاری، افراد دارای توانایی خلاق را غیرعادی می پندارند. زیرا این افراد تا حدودی از هنجارهای مرسوم رفتارهای انسانی منحرف می شوند.
3- خلاقیت به عنوان نبوغ شهودی: دیدگاههای فلسفی جدیدتر از خلاقیت، به عنوان نبوغ شهودی و اشراق یاد می کنند در این نظریه هر چند که دیگر فرد خلاق نابهنجار تلقی نمی شود، اما هنوز شخص نادری است. شخصی است که در خلال کنش خلاق، آنچه را که دیگران فقط بطور استدلالی و دراز مـدت درک می کننـــد. بلافاصله و مستقیماً درمی یابد(مدد 1379).
4- خلاقیت به عنوان نیروی حیاتی: داروین معتقد است که خلاقیت انسانی در ذات زندگی نهفته است. هر چند ماده بی جان از این دیدگاه غیرخلاق است اما تکامل حیاتی اساساً خلاق می باشد. زیرا پیوسته انواع تازه ای را به وجود می آورد در واقع به نظر می رسد که نیروی خلاق تکامل خود را به صور گوناگون پایان ناپذیری عرضه می کند که یکتا ، بی نظیر، غیرقابل تکرار و بازگشت ناپذیر هستند(لویز هاتسکی، 1957). ادموند سینوت (1962) یکی از پیشتازان نظریة بیولوژیکی معتقد است که زندگی خلاق است زیرا خود را سازمان میدهد، تنظیم می کند و پیوسته دست به ابداع می زند.
5- نظریه تداعی گرایی: جایر نظریة تداعی گرایی، ایده های جدید، از ایده ها را فراهم خواند تا آرایش برای راه یابی بیابد. این ترکیب، ایدة تازه او را تشکیل می دهد. بنابراین تفکر خلاق عبارت از فعال کردن ارتباط ذهنی است و تا آنجا ادامه می یابد که یا ترکیب درست خود را بروز دهد یا شخص دست از آن بردارد. یعنی هر چه شخص تداعی بیشتری به دست آورد، ایده های بیشتری در اختیار خواهد داشت و بیشتر خلاق خواهد بود (نلر، مدد، 1379). بر طبق نظریة تداعی گرایی، ارتباط دو ایده منجر به تفکر می گردد، وقتی ایده ای در ذهن باشد ایدة مشابه آن نیز به دنبال آن خواهد آمد. بنابراین وقتی فرد با مسئله ای روبرو گردد با تداعی اطلاعات قبلی که در ذهن دارد به ایدة تازه ای برای حل مسئله دست می یابد پس می توان گفت خلاقیت، عبارت است از هر چه فعال نمودن تداعیها و ارتباطات ذهن است. تداعی بیشتر منجر به خلاقیت بیشتر می شود (باس مانفیلد 1980).
6- نظریة گشتالت: نوع دیگری از تبیین خلاقیت این است که تفکر خلاق بازسازی گشتالت ها یا الگوهایی است که از نظر ساختاری ناقص هستند. تفکر خلاق معمولاً یا وضعیتی مسئله دار شروع می شود که از جهتی ناتمام است شخص این مشکل را به عنوان یک کل در نظر میگیرد. سپس پویایی خود مسئله ، نیروها و تنشهای درون آن خطوط فشار مشابهی را در ذهن بوجود می آورد. شخص، با دنبال کردن این خطوط فشار، راه حلی می یابد که هماهنگی کل را به آن برمی گرداند و از طریق این فرایند نوعی اشتیاق ذاتی در بازگردانیدن نظم به آن را، ارضا می کند. به طور خلاصه نظریه گشتالت آن نوع تفکر خلاق که شخص را وادار به سؤالهای بکر می کند را تبیین نمی کند (نلر، مدد 1379).
7- نظریة روان تحلیلی: در مکتب روان تحلیل گری فروید اعتقاد بر این است که ریشة خلاقیت، تعارضی است که در ذهن ناخودآگاه وجود دارد. ذهن ناخودآگاه برای حل این تعارض راه حلی را پیدا میکند که اگر راه حل «خود» برونگرا باشد، یعنی اگر فعالیتی را تقویت کند که توسط «خود» مغایر باشد و به شکل روان نژندی ظاهر خواهد شد بنابراین شخص خلاق اندیشه های آزادخیز ناخودآگاه را می پذیرد و می تواندکنترل خودبرروی «نهاد»راکم کرده تاگرایشهای آنی تکانه های خلاقی که به وسیله ناخودآگاه به وجود آمده است از آستانه خودآگاه عبور دهد. به عقیدة فروید همیشه انسانها دارای نیروی خلاق بالقوه ای هستند چه آن را ابراز کنند و چه بروز ندهند (مدد 1379). روان کاوان جدید معتقدند که خلاقیت از ذهن نیمه آگاه نشأت می گیرد. زمانی که «خود» فعالیتی ندارد، ذهن نیمه آگاه مشغول است، نیمه آگاه برای مدتی باید از آگاه و ناخودآگاه آسوده باشد تا به جمع آوری ایده های تازه بپردازد و خلاقیت ظهور بیابد(کفایت 1382).
8- نظریه انسان گرایی: انسانگرایی از جمله مکاتبی است که به خلاقیت توجه خاصی نموده است. انسان گرایی، خلاقیت را تنها به امور خارق العاده نیست نمی دهند و معتقدند همه افراد می توانند از قوای خلاق خویش بهره بگیرند. آنها عقیده دارند که خلاقیت نه تنها دستاوردها، بلکه فعالیتها، فرآیندها و نگرشها را هم دربرمی گیرد. چنانکه راجرز (1962) دو تعریف خلاقیت می گوید: ظهور یک فرآورده نوظهور در علم که از یک سو از بی همتایی فرد و از دیگر سو از مواد، رویدادها، مردم یا اوضاع و احوال زندگی سرچشمه می گیرد. به اعتقاد راجرز، خلاقیت نوعی خودشکوفایی و انگیزه آن خودفرهیختگی است وی می گوید:«خلاقیت عبارت است از تحلیل به ابزار و فعال کردن تمامی استعدادهای موجود زنده به حدی که چنین فعالیتی موجود زنده و یا خود را تعالی بخشد» به عقیده راجرز خلاقیت دارای شرایط درونی معینی است. یکی از این شرایط «پذیرا بودن نسبت به تجربه» یا توانایی پاسخ به چیزها نه بر حسب رده بندیهای قراردادی بلکه بدانگونه است که وجود دارند شرط دیگر شامل یک مرکز سنجش درونی است یعنی ممکن است فرد خلاق نظریات دیگران را در مورد کارش مدنظر قرار دهد اما اجازه نمی دهد که به طور بنیادی آن را تغییر دهند شرط سوم عبارت از توانایی بازی کردن با عناصر و مفاهیمی است که نتیجه آن شعف ناشی از کاوش فکری است. بر مبنای نظریات انسانگرایان شرایط درونی خلاقیت را نمی توان، تحمیل کرد همانگونه که نمی توان بذر کاشته شده را به زور رشد داد. همچنین آنها تأکید خاصی بر ارتباط خلاقیت با سلامت روانی، خودشکوفایی و کمال انسان دارند. علی رغم نکته های بسیار باارزشی که انسانگرایان راجع به خلاقیت ارائه می دهند. اهمیت مطلقی که به نقش فردی انسان می دهند، نظریة آنها را تا حدی خدشه دار می سازد. در سالهای اخیر دیدگاه شخصی ـ اجتماعی در زمینة خلاقیت، بیش از سایر رویکردها مورد توجه بوده است بطوری که گلاور (1976) اظهار می دارد که مهمترین دیدگاه پرداختن به خلاقیت دیدگاه شخصی اجتماعی است. از دیدگاه شخصی، یعنی تا آنجا که مربوط به خودمان می شود، همة ما می توانیم خلاق باشیم. افراد استعداد خلاقیت یعنی عمل نوآورانه و ارزشمند (معتبر) را دارند.
9- رویکرد عصب شناختی: یکی از جدیدترین قلمروهای تحقیق در باره خلاقیت ارتباط دادن خلاقیت به نیمکره های مغز است. اینگونه پژوهشها که بر مبنای برخی آزمایشها، برای نیمکره چپ و نیمکره راست مخ، کنش تخصصی قائلند از اواخر دهه 1960 مورد تأکید فزاینده ای قرار گرفتند. نیمکره چپ ابتدا به عملیات کلامی، تحلیلی انتزاعی و منطقی می پردازد و کنترل قسمت راست بدن را بر عهده دارد. نیمکره راست در درجة اول در کنشهای غیرکلامی، کل گرا، قضایی، عینی، شهودی و تحلیلی تخصص می یابد و بخش چپ بدن را کنترل می کند (مک کالوم گلین و کیتانو. به نقل از دائمی 1377). پژوهشهایی که با استفاده از نوار مغزی EEG انجام شده نشان داده است که افراد بسیار خلاق امواج آلفای کمتری هنگام استراحت تولید میکنند و امواج بیشتر را وقتی تولید می کنند که مشغول یک فعالیت خلاق هستند. حضور امواج آلفا دلالت بر این دارد که مغز دیگر درگیر پردازش پیچیده ای نیست. لذا در افراد عادی، غالباً امواج آلفای بیشتر به هنگام استراحت و امواج آلفای کمتر به هنگام کار تولید می شود. همچنین گفته می شود که اگر آزمودنی یاد بگیرد امواج آلفا را در نیمکره چپ تولید کند نیمکرة راست برای اشتغال به یک تولید خلاق آزادتر می شود.(مارتین دیل و مایر. به نقل از دائمی ، 1377)
دیدگاههایی که در فوق ارائه گردید نشان می دهد که خلاقیت موضوعی است که نمی توان تنها از یک دیدگاه آن را تفسیر و معنی نمود بلکه لازم است از نقطه نظر همه مکاتب و رویکردهای در مورد خلاقیت اطلاعاتی کسب نمود تا با دیدی جامع تر به این موضوع پرداخته شود. با این حال مجموعه ای از این دیدگاهها که می تواند خلاقیت را بهتر تبیین کرد به قرار ذیل هستند:
نظریه گشتالت که به خلاقیت به عنوان بازسازی الگوهایی که از نظر ساختاری ناقص هستند می نگرد که فرد بایستی برای کامل کردن آن تلاش کرده رویکرد تحولی که خلاقیت را امری نسبی دانسته و اصالت یا نو بودن فکر انسان را با خود او می سنجید و از طرفی خلاقیت را در فرآیند تحول و رشد آدمی مطالعه می کند، همچنین رویکرد عصب شناختی که اشتغال به تولید خلاق را تا حدود زیادی ارادی می داند. به طور کلی این سه رویکرد به همگانی و انتسابی بودن خلاقیت تأکید بیشتری دارند.

 

گیلنور در «مدل ساختار عقل»:
گلینور خود خلاقیت را متشکل از 8 بعد اساسی زیر می داند:
1- حساسیت به مسئله
2- سیالی
3- ایده های نوین
4- انعطاف پذیری
5- هم نهادی
6- تحلیل گری
7- پیچیدگی
8- ارزشیابی
به نظر او زیر هر کدام از این بعدهای اساسی چند بعد فرعی قرار دارد بر پایه این مدل گیلفورد یک مجموعه آزمون برای اندازه گیری خلاقیت ساخته که این مجموعه شامل 13 آزمون است 9 آزمون کلامی و 4 آزمون شکلی (آناستازی، 1982).
اخیراً از کارهای گیلفورد به ویژه از مدل «ساختار عقل» او انتقادهای زیادی شده است. مثلاً براون (1989) می گوید که گیلفورد او مدل «ساختار عقل» خود را ارائه داده و بعد کوشش کرده است که آن را ثابت کند.
تورنس دست اندرکار آموزش و سنجش خلاقیت است، دیدگاهی عملیاتی تر نسبت به خلاقیت ارائه می کند.
تورنس و گف در مقالة جدیدی این نظر را پیشنهاد نمودند که توانایی های زیادی زمینه ساز خلاقیت هستند. آنها با تکیه بر تحقیقات وسیع در این زمینه معتقدند که خلاقیت شامل دقت بر روی این مسائل است :
1- سیالی : یعنی استعداد ایده های فراوان
2- انعطاف پذیری: یعنی استعداد تولید ایده ها و یا روشهای بسیار گوناگون
3- ابتکار: یعنی استعداد تولید ایده های بدیع غیرمعمول و تازه
4- بسط: یعنی استعداد توجه به جزئیات یا توانایی تعریف یا درک به شیوه ای متفاوت از ساخت معمول و روش مورد نظر.
اگر چه برخی از عوامل زمینه ساز تعریف خلاقیت تورنس و آزمون تفکر خلاق او از مدل «ساختار عقل» گیلفورد نشأت می گیرد. اما آزمون خلاقیت تورنس بر اساس یک بافت آموزشی پرورشی است که نتیجه سالها کار تورنس در پژوهش و اموزش خلاقیت است بطوریکه بخشی از برنامه تحقیقات دراز مدت او بر تجربیات کلامی که محرک و پرورش دهندة خلاقیت است تأکید دارد. تورنس طی بیست و دو سال مطالعه، دریافت که معلمان پرورش دهندة خلاقیت بازخورد بدون داوری دارند و بیشتر رایزن و مشاور هستند تا اطلاع رسان آموزش دهنده و یا ارزیاب استفاده از رایزن یا مشاور به صورتی نظامدار در پرورش خلاقیت بسیار مؤثر است (گیج و برلایز 1996). هوسوار وبچلور، آزمونهای خلاقیت را که تا سال 1989 ساخته شده در 9 طبقه کاملاً متفاوت قرار داده اند.
تورنس و گف (1989) تعداد 255 آزمون خلاقیت را در 13 گروه طبقه بندی کرده اند.
کوتولی و کریمر و سویتلند و کیسر در کتابهای خود آزمونهای معتبر خلاقیت را که امروزه مورد استفاده قرار می گیرند با ذکر آدرس ناشر، بهای آزمونها و سایر اطلاعات مورد نیاز معرفی کنند و نیز خلاصه ای از تحقیقاتی را که تاکنون دربارة این آزمونها انجام شده ارائه می دهند. از بین آزمونهای موجود برای اندازه گیری خلاقیت آزمون تورنس بالاترین کاربرد را داشته است. این آزمون بیش از هر آزمون دیگری در پژوهشها و اندازه گیریهای تربیتی مورد استفاده قرار می گرفته است. تاکنون در بیش از دو هزار پژوهش که نتایج آن در مجلات معتبر علمی امریکایی چاپ شده از آزمون تورنس به عنوان وسیلة اندازه گیری خلاقیت استفاده شده است (تورنس و گف 1989).
بارون و هارینگتون پس از پانزده سال مطالعه ، ویژگیهای معینی را به عنوان ویژگیهای اصلی افراد خلاق به شرح ذیل ذکر کرده اند:
1- ارزش گذاری و توجه به جنبه های زیبایی
2- علایق گسترده
3- توجه به ابهام و پیچیدگی
4- انرژی فراوان
5- استقلال در قضاوت
6- خودمختاری
7- تفکر شهودی
8- اعتماد به نفس بالا
9- توانایی پذیرش و تطابق با عقاید مخالف.
استایل ویژگیهای زیر را برای افراد آفریننده ذکر می کند:
1- انگیزه پیشرفت بالا
2- کنجکاوی بالا
3- علاقمندی زیاد به نظم و ترتیب در کارها
4- قدرت ابراز وجود و خودکفایی
5- شخصیت غیرمتعارف، غیررسمی و کامروا
6- پشتکار و انضباط در کارها
7- استقلال
8- طرز فکر انتقادی
9- انگیزه های زیاد و دانش وسیع
10- اشتیاق و احساس سرشار
11- زیباپسندی و علاقمندی به آثار هنری
12- علاقة کم به روابط اجتماعی و حساسیت زیاد نسبت به مسایل اجتماعی .
13- تفکر شهودی
14- قدرت تأثیرگذاری بر دیگران (سیف، 1370)
تورنس بر اساس یک نظرخواهی دریافت که متخصصان مشخصات زیر را برای کودک خلاق برگزیده اند :
1- جرأت در ابراز عقاید : کودک خلاق اعتماد و اطمینانی قوی در باورها و ارزشهایش نشان می دهد و می تواند و رای قالبهای رفتار اجتماعی عمل کند.
2- کنجکاوی: کودک خلاق : کنجکاو است و می خواهد دربارة محیطش بیشتر بداند.
3- استقلال در قضاوت: کودک خلاق می تواند در موضوعات مهم و حساس استقلال در قضاوت را بکار گیرد.
4- استقلال در تفکر: او در تفکر پیرامون مسائل مختلف مستقل عمل می کند.
5- سرگرم و مشغول کار شدن : وقتی که کاری را شروع می کند کاملاً خود را در آن کار و تکلیف غرق می کند و جذب آن میشود و تمام توان ذهنی خود را بر روی کاری که در دست دارد متمرکز می کنند.
6- شهود یا دریافت ناگهان: او شهود خود را در مسائل رسد میدهد.
7- عدم تمایل به پذیرفتن : او به راحتی راه حل روزمرة مسائل را نمی پذیرد یک پیرو و همنوا نیست.
8- تخیل: او تخیلاتی در مورد مسائل آینده دارد و می تواند مسائلی (در حد خودش) را پیش بینی نماید.
9- تمایل به قبول ریسک: او ظرفیت پذیرش ریسک را دارد.

 

هـــوش:
دربارة مسأله هوش و خلاقیت و رابطة آنها، مطالعات زیادی انجام گرفته و نظریات گوناگونی ارائه شده است. از معروفترین مطالعات در رابطه به هوش و خلاقیت پژوهش گتزلز و جکسون است در این پژوهش دانش آموزان یک دبیرستان مورد بررسی قرار گرفتند دیده شد دانش آموزان خلاق حتماً جزء باهوش ترین شاگردان نبودند. بنابراین نتیجه گرفته شد بین خلاقیت و هوش رابطه زیادی وجود ندارد(حسینی، 1380، ص 70). والاش و کوگان، و لش با الهام از کارهای گتزلزوجکسون ارتباط بین هوش بالا و پایین و خلاقیت بالا و پایین را آزموده و چنین ترکیبی ارائه نمودند:
خلاقیت بالا ـ هوش بالا: این دانش آموزان هم آزادی و هم کنترل رفتار داشته و هم رفتار کودکانه و هم بزرگسالانه از خودش نشان دهد.
خلاقیت بالا ـ هوش پایین : این دانش آموزان تعارض درونی داشته، در مدرسه احساس ناآرامی و بی لیاقتی دارند، اما این افراد در یک محیط بدون فشار موفق هستند.
خلاقیت پایین ـ هوش بالا: این دانش آموزان را نمی توان به عنوان معتاد به مدرسه توصیف کرد. تلاش مداوم برای یافتن نمرات عالی دارند و مورد توجه معلمان هستند.
خلاقیت پایین ـ هوش پایین : این بچه ها از مکانیزمهای دفاعی مانند فعالیت زیاد و فعالیت و ورزش استفاده می کنند.
مک کینون در پژوهشی که انجام داد: دریافت آزمودنیهای خلاق اغلب هوش بالاتر از متوسط و بعضی هوش بسیار بالایی داشته اند اما هوش آنها با خلاقیتشان رابطه مشابهی نداشته است. مک کینون می گوید: اگر در این مطالعه از یک حداقل بهره هوشی بین 115 تا 120 بگذریم باهوشتر بودن مستلزم خلاقتر بودن نیست. این درست نیست گفته شود فردی که هوش بالاتری دارد لزوماً خلاقیت بالاتری دارد(به نقل از حسینی 1381، صص 71-76).

 

نظریه مورد قبول پژوهشگر در خصوص خلاقیت:
موثقی می گوید هوش و خلاقـیت را اگر چه به ظاهـر شبیـه هم می دانند اما از نظر ویژگیهای معنوی متفاوتند، زیرا به کسی خوشمند می گویند که با استفاده از معلوماتی که قبلاً از طریق تجربه بدست آورده و در گنجینه ذهن خود حفظ کرده است بهترین راه حل را در حل مشکل و کسب موفقیت بیابد اما خلاقیت عبارت است از ، تصرف ذهن در مجموعه معلومات اکتسابی و صورتهای ذهنی که از قبل به منظور ابداع و آفرینش در ذهن شخص گرد آمده است و مبنای آن تخیل است.

 

مفهوم و پیشینه هوش هیجانی
تاریخچه تحقیق در مورد هوش روشن ساخت که عامل موفقیت افراد در زندگی شناختی و شغلی آن تنها به IQ وابسته نیست. سالها پیش از ثرندایک الگویی از هوش ارائه نمود که نه تنها عامل هایی هوش نسبی بلکه آنچه را که او هوش اجتماعی نامید را ، شامل می شد. او هوش اجتماعی را به عنوان توانایی درک مدیریت عمل و رفتار خردمندانه در ارتباطات انسانی تعریف نموده تعریف ثرندایک از هوش اجتماعی یک توانش شناختی و رفتاری بوده این مفهوم را می رساند که نخست توانایی درک و مدیریت انسان یک توانایی عقلانی است و دوم این تفاوت از جنبه های کلامی ـ انتزاعی و مکانیکی ـ عین هوش است. سالها سوال اصلی این بوده است که آیا می توان از نظر تجربی، محدوده ای منحصر به جزء و منسجم برابر هوش اجتماعی مشخص نمود و یا این که هوش اجتماعی تنها تابعی از هوش انتزاعی کل تر است. به گفته فورد ویستاک (1983) بیشتر این مطالعات به دو دلیل ناموفق بوده اند اول اینکه تعریف هوش اجتماعی مشکل بود و محققان مختلف تعریف های متفاوتی از این مفهوم داشته اند. برخی تعریف ها بر ادراک یا بینش اجتماعی به عنوان تکیه کلیده هوش اجتماعی تأکید داشته اند در حالی که تعاریف دیگر چنین بیان می داشته اند که هوش اجتماعی یک سازه چند بعدی است. مشکل دوم این بوده است که چگونه هوش اجتماعی را به طریقی که از لحاظ روان سیستمی دارای روایی باشد اندازه گیری کنند مفهوم هوش هیجانی اولین بار در سال 1990 توسط مایر و سالووی معرفی و توسط گلمن 1995 رایج گشت.
هوش هیجانی شکلی از هوش اجتماعی است و پیش بینی کننده مناسب بر عملکرد کلی و حیطه های خاص نظیر عملکرد شغلی می باشد که توانایی مدیریت احساسات و هیجانات خویش و دیگران، تمایز میان آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و عمل شخص را دربرمی گیرد.(سالووی و مایر 1990 نقل از غنایی 1383).
»سالووی و همکاران با بیان ملاک های لازم برای اینکه سازه ای را تحت عنوان هوش بنامید شامل :
الف ) هوش را باید بتوان به مجموعه ای از توانایی های ذهنی تقسیم کرد.
ب ) توانایی های هوشی باید با هم همبستگی درونی داشته باشد.
ج) توانایی های مورد نظر باید باهوش نسبتی همبستگی داشته باشد.
د ) توانایی های هوشی را برآورد کند.
سالووی و همکاران نشان داده اند که هوش هیجانی را می توان بطور مستقیم با بررسی توانایی فرد درون مسایل هیجانی مانند تشخیص در یک داستانی یا نقاشی اندازه گیری کرد»(سالووی و همکاران ، 2000 نقل از غنایی 1383). با توجه به این تاریخچه می توان گفت که هوش هیجانی یک ایده جدید نیست اما چشم انداز جدید و بسیار جالب توجه برخی از مکاتب انسانی است(سالووی و مایز ، 1990).

 

اساس زیست ـ عصبی هوش هیجانی:
ژوزف اروکی عصب شناس مرکز علوم عصبی دانشگاه نیویورک اولین کسی بود که نقش لیمبیک را در مغز هیجانی کشف کرد. لدوکس اظهار می دارد که آمیگدال که در قسمت بالای ساقه مغز و نزدیک سیستم لیمبیک قرار دارد جایگاه اصلی حافظة هیجانی است و خاطرات هیجانی در این منطقه نگهداری می شود. هیپوکامپ وقایع را بدون هیچ احساس خاص حفظ می کند و حالتی هیجـانی آن در امیگال نگهداری می شود.(لروکس و تیلس ، 1999 لروکس 2002)
« بر طبق نظریه مایر و سالووی هوش هیجانی شامل هوش درون فردی و میان فردی گاردنر است و همچنین شامل توانایی هایی است که در پنج حیطه طبقه بندی می کنند:
1) خودآگاهی : به معنای مشاهده خود و تشخیص احساسات خود همانگونه که اتفاق می افتند.
2) کنترل هیجانی : کنترل احساسات به صورت مطلوب، تشخیص منشاء این احساسات و یافتن روشهایی برای کنترل ترس و اضطراب عصبانیت و غمگینی.
3) خودانگیزی : به معنای جهت دادن به هیجانات در جهت اهداف، کنترل هیجانهای خود، به تأخیر انداختن و بازداری هیجانی
4) هم حسی: حساسیت نسبت به احساسات و نظریات دیگران و تحمل دیدگاههای انان، بها دادن به تفاوتهای مردم در چگونگی احساسات خود نسبت به چیزها.
5) تنظیم روابط: کنترل هیجانهای دیگران و برخورداری از کفایت ها و مهارتهای اجتماعی است.
خودآگاهی (هوش درون فردی)، همدردی، تنظیم روابط (هوش بین فردی) ابعاد ضروری از هوش اجتماعی هستند.»

 

برداشتهای مختلف از هوش هیجانی:
«مایر و سالووی در کتاب بارآن و پارکر (1999) به بررسی و مقایسه سه برداشت متفاوت از هوش هیجانی پرداختند به آنها امروز مفهوم هوش هیجانی در سه معنی بکار برده می شود:
1- هوش هیجانی به عنوان روح زمان : ترکیب احساس گرایی و دانش در این زمان به عنوان یک حرکت سیاسی و فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، توجه به بخش چشم پوشیده شده شخصیت که شانس موفقیت فردرا افزایش می دهد وموجب ارائه مقالاتی در این زمینه شد.گرایش این مقالات پیامدوحرکت فرهنگی است. ابتدا نقش افکار غـرب بین هیجان و منطق و دوم نقش میان نخبه گرایی و مساوات طلبی (مایر و سالووی 1999 نقل از غنایی 1383) مکاتب انسان گرایی آلپورت مزلو و راجرز به فعالیت حیطة روان شناسی پرداختند انسان را موجودی مختار و آزاد می دانستند آنها به احساسات توجه نمی کردند و توجه مستقیم هیجانات رشد هیجان و احساس خوب داشتن نسبت به خود را از نیازهای اساسی هر شخص می دانستند. از سوی دیگر تنش، میان شناخت تفاوتهای فردی و تأکید بر برابری افراد بود. هرنشین و موری (1994) با مطرح کردن منحنی نرمال، که افراد را از نظر هوش توزیع می کرد، چنین تفاوتهایی راثابت وغیرقابل تغییرمی دانستند و عملکرد افراد را وابسته به هوش آنها دانستند، این امر باعث نادیده گرفتن تفاوتهای فردی، فرهنگی، قومی، جنسی و نژادی است.
2- هوش هیجانی و شخصیت: هوش هیجانی از طرف بعضی محققان فهرست بزرگی از اجزاء و توانایی هایی است که در طرح تعدادی از جنبه های شخصیـت به کارگرفته شـده اند.از این حیث گفـته می شود هوش هیجانی شامل پنج بخش است. شناخت هیجانات، مدیریت هیجانات دیگران و ارتباط برقرار کردن با آنها، هوش هیجانی را ابتدا گلمن (1995) در کتاب مشهور خود بر اساس تعریف اولیه سالووی و مایر (1990) تع

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری

دانلود مقاله میزان تأثیر عوامل روابط انسانی بر رضایت شغلی کارکنان

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله میزان تأثیر عوامل روابط انسانی بر رضایت شغلی کارکنان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


فصل اول
مقدمه:
هر چند عصر ما عصر تغییر و تحولات شتابنده و دور از انتظار است و دورانب کارگیری شیوه های سنتی انسان متحول شده و در قالب نظامهای هوشمند و خبره، سازمانهای یادگیرنده و غیره قرار گرفته است و جهانی شدن غوغا ایجاد کرده، اما نتوانسته کار با نیروی انسانی و از طریق آنها را پرکند، مدیریت ماهرانه مبتنی بر دانش روابط انسانی و ارتباطات بین افراد هنوز راز مهم موفقیت سازمانهاست.
تأکید مدیریت مبتنی برروابط انسانی گامی مهم در جهت تکامل اندیشه های مدیریتی است. دانش روابط انسانی بر اساس توجه به شخصیت آدمی و عزت نفس و بزرگداشت شأن انسانی پی ریزی گردیده و همه آموزشهای اخلاقی به ارزش، جا و منزلت آدمی توجه شده است. لذا مدیران سازمانها با بکار بردن مهارت های روابط انسانی در عمل باید با بررسی و موشکافی در روحیات و خلقیات کارکنان شیوه مناسب رفتار با آنها را دریابند و بر کوششهای آنها ارج نهند قرآن کریم اصلی ترین مرجع اسلامی که می توان بدان وسیله به روابط صحیح انسانی دست یافت از جمله آیه 159 سوره مبارکه آل عمران می فرماید:«ای پیامبر به علت لطف ا... تو با اطرافیان نرمخو گردیدی، اگز با آنان با رأفت برخورد نمی کردی، از گرد تو پراکنده می گردیدند. ایشان را ببخش و برای آنان طلب آمرزش نموده و در کارها با آنان مشورت کن و زمانی که برای انجام کاری تصمیم گرفتن به ا... توکل کن که ا... اعتمادکنندگان را دوست دارد».
به همین جهت با توجه به اینکه پیدایش و بقا هر سازمانی وابسته به وجود نیروی انسانی است و انسانها مهمترین عنصر سازمانی محسوب می شدند از این نظر شناخت جنبه های مختلف نیازهای جسمی و روحی از دیرزمان مورد توجه علمای علم مدیریت بوده و مطالعات عملی و علمی بسیاری در این زمینه صورت گرفته است.یکی از مسایل مهم در روابط انسانی توجه کردن به زمینه های ایجاد رضایت شغلی در نیروی انسانی است. بدین معنا که اگر مدیر بتواند مساعدت کند تا نیروی انسانی سایقهای خود را بکار گیرد و از این رو برای انجام امور سازمانی اقدام کند، در این صورت نیازی به فشارهای مقرراتی در سازمان نخواهد بود. ایجاد هماهنگی بین خواسته های مدیران و نیروی انسانی می تواند در این رضایت شغلی و انگیزش همسوی به عمل آورد.
بنابرآنچه گفته شد تشخیص نیازهای مختلف افراد و گروههای کاری در سازمان و برنامه ریزی و زمینه سازی برای تأمین آنها از وظایف مدیریت منابع انسانی است. در مدیریت منابع انسانی اعتقاد براین است که تا نسانها از کار خود احساس رضایت نکنند، نمی توان از آنها انتظار کار فوق العاده و یا حتی عادی داشت. رضایت شغلی، احساس سعادت در زندگی شغلی و سازمانی است که از طریق سه مؤلفه تأمین نیازهای منطقی فرد، تطبیق استعداد فرد با ماهیت شغل و بالاخره جو سازمانی و روحیه مناسب و بهداشت روانی حاصل شود.

بیان مسئله:
روابط انسانی یکی از موهبتهای الهی است که به عنوان نیاز در وجود انسان قرار داده شده تا انسانها بتوانند یکدیگر را درک و با هم زندگی کنند. روابط انسانی سرچشمه شادیها، لطافت و بارآوری انسانی است که در سایه آن امور تسهیل می شود، روان تلطیف پیدا می کند و استعدادها شکفا می شود.
دانش رفتار و روابط انسانی در سازمان را باید عصاره و چکیده همه علوم رفتاری دانست که می خواهد همه آن علوم را بطور علمی و در تعامل با دیگران بکار گیرد. این علم در راه رسیدن به اهداف خود از روان شناسی ـ جامعه شناسی ـ انسان شناسی ـ علم سازمان و مدیریت ـ علم معانی و بیان ارزش شناسی بهره می گیرد. روابط انسانی در مفهوم وسیع آن همه انواع تعاملات بین مردم ـ تعارضات آنها، کوششهای معاضدت آمیز و روابط گروهها را دربرمی گیرد. روابط انسانی به اعتقادات نگرشها و رفتارهایی که سبب تعارضات بین فردی می گردد و به زندگی شخصی همه ما و موقعیتهای کاری مربوط می شود. به عبارت دیگر روابط انسانی به توضیح رفتارهای مناسب و درست و هدایت رفتار به سوی اشکال مطلوب آن نیز عنایت دارد.
بنابراین نیاز به مدیریت روابط انسانی از ضروریات مطرح برای مدیران سازمانهاست و انسان یکی از عناصر مهم سازمان می باشد و رفع نیازهای اجتماعی و فردی او منجر به ایجاد احساس رضایت و در نتیجه افزایش عملکرد سازمان می شود. رابطه تأمین نیازها با انگیزش و رضایت شغلی، از مسایل اساسی مدیریت است و هر مدیر دوست دارد بداند که چگونه باید کارکنان خود را در حالت انگیزش نگه دارد.
به گفته هاپاک: رضایت شغلی مفهومی پیچیده و چند بعدی است که با عوامل درونی، اجتماعی و جسمانی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمی شود، بلکه ترکیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب می شود که فرد شاغل در لحظه معینی از زمان از شغل خود احساس رضایت نماید و به خود بگوید که از شغل خود راضی است و از ان لذت می برد فرد با تأکیدی که بر عوامل مختلف از قبیل میزان درآمد ارزشهای اجتماعی شغل، شرایط محیط کار و سود اشتغال در زمانهای متفاوت دارد. به طرق گوناگون از شغلش احساس رضایت می کند. با شرحی که گذشت می توان رضایت شغلی را به عنوان یک از فاکتورهای مؤثر در موفقیت سازمان تلقی نمود. لذا مدیران سازمانها باید درصدد افزایش رضایت شغلی کارکنان خود باشند زیرا رضایت نه تنها موجب انجام کار می شود بلکه باعث کاهش، غیبت، تأخیر و کم کاری در سازمان می شود.
از آنجا که شواهدی نظیر غیبت های مکرر از کار، عدم نظم و ترتیب در ارائه امور محوله، ضرر رساندن به ابزار و وسایل کار در سازمان نشانگر عدم رضایت کارکنان از شغل می باشد متأسفانه بطور خیلی بطئی و نامحسوس می توان بسیاری از این عوامل را در دانشگاه شهید بهشتی مشاهده کرد. ذهن پژوهشگر همواره به این مهم معطوف بوده است که آیا میتوان میان نحوه برقراری ارتباطات مدیران با رضایت از شغل کارکنان رابطه برقرار نمود یا خیر، آیا با تغییر روش دادن مدیران و بکارگیری اصول روابط انسانی می توان به افزایش رضایت شغلی دست یافت و نهایتاً شواهدی مانند غیبت از کار ـ عدم نظم ... را کاهش داد؟ و آیا تمرکز مدیران بر روابط انسانی می تواند رضایت شغلی کارکنان را تحت تأثیر قرار دهد؟

ضرورت تحقیق:
امروزه با پیشرفت شناختها و دانش بشری، کیفیت روابط انسانی، بخصوص در سازمانی که گروههایی در ایجاد و به حرکت درآوردن آن گرد هم جمع شده اند کاملاً تغییر یافته است. تمدنهای پیشرفته امروزی که برای نگهداری، حرمت، شخصیت و تفکر انسانی پایه گذاری شده اند، خواهان یک همکاری آزاد و بااراده از انسانها هستند. توجه به این امر، برای انسانهای جذب شده در کارهای مهم شایان اهمیت است. از طرفی در یک دستگاه، به علت موجودیت روابط مختلفی بین انسانها، به منظور تلطیف و انسانی کردن مدیریت، لازم می نماید که روابط انسانی به طور منظم و علمی مورد مطالعه و توجه قرار گیرد. تا با توجه به مسایل روانی، در میان کارکنان ایجاد روحیه شده و در نتیجه بهبود شرایط محیط کار به دنبال آن کارآی سازمان افزایش یابد .
روابط انسانی مظهر وجود و ارزش انسانها می باشد، روابط انسانی پدیده رفتاری اجتماعی گروههای انسانی است که شکل و نوع آن به عنوان عامل وجه تمایز انسان و سایر موجودات به شمار می رود. به قول آرنولوجی توین‌بی مورخ و فیلسوف مشهور انگلیسی، قدرت برقراری روابط با دیگران و داشتن رفتار مطلوب و چگونگی ارتباطی که یک انسان با دیگران دارد از تمام دانش و مهارتهای او مهمتر و ارزشمندتر است. انسانها ناگزیر به برقراری ارتباط با دیگران هستند و در صورتی که بتوانند این ارتباط سب همدلی و درک متقابل شود باعث رضایت خاطر و لذت و در غیر اینصورت موجب ناخشنودی و رنج می گردد.
اهمیت و حساسیت ایجاد روابط انسانی، آن را به عنوان یک دانش مطرح می سازد، علاوه بر قبول اطلاق دانش برای روابط انسانی، باید آن را هنر و مهارت نیز دانست. ایجاد روابط انسانی به ظرافتها و شیوه های خاصی نیاز دارد که علاوه بر طلب دانش، هنر و مهارتهای ویژه ای را در شرایط زمانی و مکانی خاصی می طلبد. با آن که نیاز به مدیریت روابط انسانی درصد برخوردهای انسانی مشهود است، اما اهمیت و نیاز به آن در سازمانهای اداری و آموزشی به گونه ای دیگر جلوه گر شده است. روابط انسانی آنقدر اهمیت دارد که بسیاری از صاحبنظران علم مدیریت، مدیریت را علم، هنر و یا فن برقراری روابط با انسانهای داخل سازمان تعریف می کنند.
بنابراین برقراری روابط انسانی از وظایف اساسی مدیریت است و مدیر باید در محیط سازمانی خود چنان روابطی را بوجود آورد و بعداً آن را گسترش دهد که سبب پیدایش انگیزه برای کسب موفقیت و رضایت در افراد در راه رسیدن به اهداف سازمان شود.
عواملی که در مجموعه تشکیلاتی، از طریق شورآفرینی و برانگیختن عواطف انسانی، از درون ایجاد رغبت و شوق می کند، در موفقیت آوری سهم مهمتری را برعهده دارد. در صورتی که عوامل بیرونی اگر با شوقی درونی همراه نباشد از کاربرد جامع و لازمی در جهت دستیابی به موفقیت برخوردار نخواهد بود. مدیر نه تنها باید بخاطر ایجاد شور و شوق و دمیدن حرارت بیشتر در محیط کار، رابطه خود با سایر همکاران صمیمی و دوستانه نماید، بلکه دوستی و محبت را با گفتار و کردار، با شیوه های مستقیم و غیرمستقیم، در میان کارمندان خود ایجاد نماید. زیرا در محیطی که عواطف و دوستی، محبت و عشق وجود نداشته باشد آن محیط محیط انسانی نیست.
برای هر مدیری در سازمان آگاهی از مسئله رضایت شغلی کارکنان درواقع پی چویی علت و سبب حرکت و رفتارهای اعضاء و افراد سازمان ضرورت تام دارد.
کنکاش در مسئله رضایت شغلی پاسخ چراهای رفتار آدمی است، چرا که انسان در سازمان کار می‌کند؟
چرا بعضی بسیار فعال و برخی کم کارند، علت علاقه به شغل و بی علاقگی به کار چیست؟ این سؤالات و بسیاری دیگر همه با موضوع رضایت شغلی در ارتباطند و پاسخ به آنها در انگیزه های کارکنان خلاصه می شود و از این رو مدیران با احاطه به نحوه رضایت شغلی کارکنان و انگیزه های آنان می توانند در تحقق اهداف سازمان به کمک کارکنان به سهولت گام برداشته و در انجام سایر وظایف خود نیز موفق باشند.
جلب رضایت کارکنان باتجربه و علاقمند کردن هرچه بیشتر آنان به حرفه شان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگر علل رضایت کارکنان نسبت به شغلشان مشخص گردد می توان به منظور بهبود شرایط کار و جلب رضایت بیشتر آنان اقداماتی بعمل آورد وقتی فردی از شغل خود احساس رضایت کند ناخودآگاه مسئولیت خویش را بادقت بیشتری انجام داده و نه تنها از کار خود خسته نمی شود بلکه از انجام دادن آن احساس مسرت نیز خواهد کرد. از این رو پژوهش حاضر در زمینه رضایت شغلی کارکنان توجیهی منطقی داشته و ضرورتی غیرقابل انکار می یابد. بررسی روابط انسانی مدیران و تأثیر آن بر رضایت شغلی کارکنان موجب بالا رفتن انگیزه کارکنان و عملکرد مطلوبتر و مؤثرتر آن و در نتیجه اثربخش و رسیدن به اهداف مورد نظر را به همراه خواهد داشت و اما اینکه تا چه حد روابط انسانی سبب بالا رفتن رضایت شغلی می شود موضوعی است که همه مدیران مشتاق یافتن پاسخ آن هستند و ما در این پژوهش بر آنیم تا از طریق پژوهش علمی ارتباط روابط انسانی مدیران و رضایت شغلی کارکنان را در جامعه آماری مورد مطالعه قرار می دهیم چرا که دانشگاه شهید بهشتی به دنبال ارتقاء عملکرد و همسانی با معیارها و استانداردهای کار می باشد و نمی خواهد دچار اتلاف وقت و روزمرگی شود لذا ضرورت دارد که به مسئله رضایت کارکنان بپردازد و از طریق ارتقاء سطح رضایت کارکنان به اهداف و آرمانهای بلند مدت خود نزدیکتر شود و در این زمینه یکی از مهمترین عوامل شیوه های مدیریت می باشد که یکی از آنها هم مدیریت مبتنی بر روابط انسانی است.

اهداف پژوهش :
میزان تأثیر عوامل روابط انسانی بر رضایت شغلی کارکنان ستاد دانشگاه شهید بهشتی.
اهداف فرعی:
برای حصول به هدف اصلی این پژوهش لازم است به اهداف فرعی زیردست یابیم.
1- تعیین تأثیر توجه مدیر به انگیزه کارکنان در رضایت شغلی آنان
2- تعیین تأثیر نحوه درک مدیر و شناخت او از افراد و میزان برقراری ارتباط منطقی با کارکنان در رضایت شغلی
3- تعیین تأثیر آگاهی مدیر از کار با گروه در رضایت شغل آنان
4- تعیین تأثیر اتخاذ تصمیمات مشارکتی مدیر در رضایت شغلی کارکنان
5- تعیین تأثیر مهارتهای نفوذی و ارتباطی قوی مدیر در رضایت شغلی کارکنان
6- تعیین تأثیر ویژگیهای شخصیتی مدیر [دانش رهبری و ویژگیهای رهبری] در رضایت شغلی کارکنان

متغیرهای پژوهش:
به طور کلی، متغیرها آن شرایط یا خصوصیاتی اند که آزمایشگر آنها را دستکاری، کنترل یا مشاهده می کند. متغیرهای مستقل آن دسته از شرایط یا خصوصیات اند که آزمایشگر در کاوش تحقیقی خود آنها را دستکاری و کنترل می کند تا رابطه علّی آنها را با متغیر دیگری در موقعیتی ویژه، مشاهده و بررسی نماید.
در این پژوهش متغیر مستقل روابط انسانی مدیران است.
متغیرهای وابسته شرایط با ویژگیهایی است که همچنان که پژوهشگر متغیر مستقل را در فعالیتهای حوزه تحقیق وارد یا خارج می کند و یا آن را تغییر می دهد. متغیر وابسته نیز ظاهر یا محو می شود و یا تغییر می کند. (همان منبع، ص 85)
در این پژوهش متغیر وابسته رضایت شغلی کارکنان است.

محدودیتهای پژوهش
محدودیتهایی که تحت کنترل محقق می باشد:
1- محدودیت در موضوع: از آنجائی که موضوع روابط انسانی حیطه وسیعی را دربرمی گیرد محقق برای امکان عملی شدن تحقیق جوانب مهم روابط انسانی در مدیریت آموزش (طبق نظریه دانیل گریفیث) را مورد توجه قرار داده است.
2- تردیدی نیست که متغیرهای زیادی مانند طبقه اجتماعی ـ مسایل خانوادگی ـ اقتصادی ـ جو سازمانی سبک مدیریت با رضایت شغلی کارکنان ارتباط دارد اما با دشواری در امر کمی ساختن این متغیرها باید اذعان کرد نقش عوامل دیگر در این زمینه نادیده گرفته شده است.
3- مشخص کردن حوزه و دامنه پژوهش
4- تمرکز و انتخاب موضوع مورد علاقه
5- برای جمع آوری اطلاعات، روشهای مختلفی وجود داشته است که محقق به دلیل دقت و سرعت در اندازه گیری ابزار پرسشنامه را انتخاب کرده است.
6- محدود نمودن اساس بررسی و سنجش روابط انسانی به رضایت شغلی
7- تصمیم گیری درباره تعداد افراد جامعه آماری و نمونه
8- انتخاب فاکتور جنسیت ـ تحصیلات ـ سن ـ سابقه خدمت ـ تأهل و تجرد در پرسشنامه
9- پژوهش حاضر بر روی مدیران و کارکنان ستاد دانشگاه شهید بهشتی است و نمی توان آن را به گروههای دیگر از جمله بیمارستانها تعمیم داد.

محدودیتهای خارج از کنترل
1- استفاده از پرسشنامه به عنوان وسیله اندازه گیری تحقیق که محدودیتهای خاص خود را داراست از جمله محدودیت در دقت و سمت در اندازه گیری
2- تازه بودن و کم بودن پژوهشهای مشابه در زمینه روابط انسانی و رضایت شغلی
3- کمبود منابع مرتبط با موضوع و ارتباط به موضوع (روابط انسانی و رضایت شغلی)
4- میزان روائی و پایانی وسایل اندازه گیری متغیر وابسته
5- محدودیت های زمانی ـ مالی و خانوادگی
پیش بینی می شود:
6- تفاوتهای ادراکی کارکنان ممکن است در پاسخگویی به پرسشنامه تأثیرگذار.
7- عدم آشنایی بعضی از کارکنان با پژوهشهای دانشگاهی و بی اعتمادی نسبت به توانایی این پژوهشها در حل و مشکلات آنان و عدم تمایل به پاسخگویی پرسشنامه
8- درصد خطاپذیری در نتایج
9- عدم توانایی در کنترل همه متغیرهای بازیگر و تأثیر آنها بر موقعیت پژوهش
10- بوروکراسی اداری و مشکلات سازمانی

مفاهیم نظری و عملیاتی واژه ها:
مفهوم نظری:
روابط انسانی در یک سازمان فرآیند برقراری، حفظ ، گسترش رابطه هدفدار، پویا و همه جانبه بین اعضاء سازمان است که با تأمین نیازهای منطقی، اجتماعی و روانی فرد و گروه سبب تفاهم، احساس رضایت و سودمندی متقابل و بوجود آوردن زمینه اعتماد، انگیزش، رشد و تسهیل رسیدن به اهداف سازمان می شود.
روابط انسانی : به لحاظ اهمیت، ارزش و ابعاد مختلف روابط انسانی، تعاریف فراوانی از این علم شده است که ما به معدودی از آنها اشاره می کنیم.
• روابط انسانی مفهوم وسیعی دارد و هر نوع رابطه ای بین 2 فرد، فرد و گروه، سازمان و فرد و غیره را دربرمی گیرد این روابط ممکن است به اشکال مختلف مانند روابط رسمی، غیررسمی، عمومی، خصوصی، کلامی ، غیرکلامی، عمودی، افقی و چندجانبه رخ دهد. در عین حال امکان دارد روابط در محیطها و موقعیت های خاص اجتماعی، فرهنگی، تجاری، بازرگانی، حکومتی و آموزش برقرار شود.
• ریس و برندت (Reece and Brandt) در کتاب روابط انسانی اثربخش گفته اند که روابط انسانی در مفهوم وسیع آن، همه انواع تعاملات بین مردم، تعارضات، کوششهای معاضدت آمیز و روابط گروهها را دربرمی گیرد. روابط انسانی با اعتقادات، نگرشها و رفتارهایی که سبب کشمکشهای بین فردی می شود و با زندگی شخصی ما و همه موقعیتهای کاری ارتباط دارد.
• برخی از دانشمندان روابط انسانی را گردآورده از آداب و رسوم و پندارها و دریافتهای فرهنگی ، قومی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی جامعه تعریف کرده اند و برخی دیگر آن را فرآورده تلاشهای روزافزون همگانی به سانی که مؤثر در همزیستی بهتر و همراه با خشنودی و خرسندی باشد می دانند.
• از دیدگاه مدیریت روابط انسانی عبارت است از (برانگیختن افراد و سازمان به منظور ایجاد همکاری از نوعی که نیازمندیهای افراد را برطرف سازد و موجبات تحقق هدفهای سازمان را فراهم آورد).
• روابط انسانی از دیدگاه مدیریت بنابر تعریف خانم فالت شامل توان برقراری ارتباط انسانی با کارکنان از طریق پذیرفتن وجود، شخصیت، ویژگیهای فردی و همه تفاوتهایی که احتمالاً با شخص مدیر دارند می باشد).
• مهرآسا : دانش روابط انسانی عبارت از «بررسی کنشها و واکنشهایی که بین افراد یک جامعه به سبب آمیزش و مراوده آنها بوجود آمده می باشد».
• پرهیزگار: روابط انسانی عبارت است از ایجاد، توسعه و گسترش روابطی که بتوانند انگیزه های پرثمری را از راه موفقیت گروهی در راه نیل به هدفهای سازمانی از طریق ایجاد رضایتمندی در اعضاء بوجود آورد.
• آشفته تهرانی: به نقل از فیفنر و شروود (fifener and Sherwood) روابط انسانی را چنین تعریف می کند: دانش روابط انسانی عبارت از بررسی شبکه روابط اتخاذ، شبکه قدرت، شبکه مراودت ، شبکه روابط تخصص و شبکه روابط جامعه سنجی مشتمل بر روابط از پیش توصیف شده است و روابطی که در مرحله عمل تحقیق پیدا می کند و همچنین شبکه روابط مطلوب و غیرمطلوب که سازمان را دربرگرفته و آن را تحت الشعاع خود قرار داده است.

گـــروه
• کرچ و کرچفیلد در تعریف گروه عنوان می کنند که (اصطلاح گروه به اجتماع دو نفر یا بیشتر که رابطه روانشناختی با یکدیگر دارند برمی گردد. یعنی برای هر عضو دیگر باید کم و بیش روابط روانشناختی بوجود آورند تا رفتار و خصوصیات آنها وی را تحت تأثیر قرار دهد).

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  374  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله میزان تأثیر عوامل روابط انسانی بر رضایت شغلی کارکنان

بررسی رابطه بین عدالت سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان شرکت گاز اردبیل

اختصاصی از فی لوو بررسی رابطه بین عدالت سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان شرکت گاز اردبیل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی رابطه بین عدالت سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان شرکت گاز اردبیل


بررسی رابطه بین عدالت سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان شرکت گاز اردبیل

پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی

همراه با پرسش نامه

104 صفحه

چکیده:

هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه بین عدالت سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان شرکت گاز استان اردبیل است. عدالت سازمانی نقش انصاف و مخصوصاً ادراک از انصاف در محیط کار را بررسی می کند. پژوهشهای گوناگون نشانگر آن است که افزایش احساس عدالت بر جنبه های متفاوت رفتار سازمانی تاثیرگذار است. بر همین اساس تحقیق حاضر درصدد بررسی چگونگی ارتباط بین عدالت سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان است و تلاش دارد تا نحوه اثرگذاری ابعاد گوناگون عدالت سازمانی یعنی عدالت توزیعی، رویه ای، مراواده ای (تعاملی) و اطلاعاتی را بر ابعاد عملکرد شغلی یعنی عملکرد وظیفه ای، رفتار شهروندی و رفتار ضد بهره ور آزمون نماید. جامعه آماری این تحقیق کارکنان رسمی شرکت گاز اسنان اردبیل می باشد که تعداد آنها 161 نفر و حجم نمونه آماری برابر 113 نفر می باشد. ابزار اندازه گیری متغیرهای تحقیق پرسشنامه ای مشتمل بر 46 سوال که 20 سوال اول مربوط به عدالت سازمانی و 26 سوال بعدی مربوط به عملکرد شغلی است، می باشد. پس از بررسی روایی پرسشنامه برای محاسبه پایایی از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که برای سوالات عدالت سازمانی 96/0= و برای سوالات عملکرد شغلی 70/0= بدست آمد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون و تحلیل مسیر و تحلیل عاملی صورت گرفته است. یافته های تحقیق براساس آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین عدالت سازمانی و عملکرد شغلی با دامنه تاثیرگذاری 526/0 و سطح اطمینان 99 درصد رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. همچنین در آزمون رگرسیون مشخص گردید عدالت سازمانی با ضریب 88/0 بر عملکرد شغلی موثر است که در این بین که متغیر عدالت اطلاعاتی با ضریب بتا 64/0 بیشترین اثرگذاری را در بهبود عملکرد شغلی دارد.

در پایان جهت دستیابی به عملکرد شغل بهتر با توجه به نتایج آزمونها پیشنهاداتی برای مدیران مطرح گردید.


دانلود با لینک مستقیم


بررسی رابطه بین عدالت سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان شرکت گاز اردبیل