فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله ورزش در قرآن

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله ورزش در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
قرآن، کتاب آسمانی اسلام، بزرگ ترین سرمشق و راه گشای زندگی انسان ها در همه شوون و امور، تا روز قیامت است. در این کتاب بزرگ و بی نقص- که کلام خالق انسان و تمام هستی می باشد- آیاتی وجود دارد که به گونه ای بر اهمیت ورزش و نیرومند سازی جسم در کنار تقویت روح و بعد عملی دلالت دارد. ما در این جا به برخی از این آیات اشاره می کنیم، باشد که راه گشای ورزش کاران، ورزش دوستان و سایر اقشار جامعه مومن و مسلمان ما باشد، ان شاء الله.
طالوت و نیرومندی جسمانی
از جمله مواردی که نیرومندی جسمانی به عنوان یک مزیت و امتیاز در قرآن ذکر شده، داستان طالوت و قوم بنی اسرائیل است. قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان، ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبری های خردمندانه حضرت موسی علیه السلام از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت وعظمت رسیدند، ولی پس از مدتی دچار غرور شده و دست به قانون شکنی زدند، و به همین جهت، سرانجام از قوم "جالوت"- که در ساحل دریای روم، بین فلسطین و مصر می زیستند- شکست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نیز به اسارت جالوتیان در آمدند.
این وضع، چندین سال ادامه داشت، تا آن که خداوند پیامبری به نام "اشموئیل" را برای نجات و ارشاد آن ها برانگیخت. بنی اسرائیل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و امیری برای آن ها انتخاب کند، تا همگی تحت فرمان و هدایت او، با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خویش را باز یابند.
اشموئیل به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم خود را به پیشگاه حضرت احدیّت عرضه داشت، به او وحی شد که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیدم:
"وَ قالَ لَهُم نَبِِِیِهُم اِنَّ اللهَ قََََد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً؛
و پیامبرشان به آن ها گفت: خداوند، طالوت را برای زمام داری شما مبعوث [و انتخاب] کرده است."
از آن جا که طالوت مردی کشاورز بوده و توانایی مالی چندانی نداشت، اشراف با انتخاب وی مخالفت نمودند:
"قالُوا اَنّی یکُونُ لَهُ المُلکُ عَلُینا وَ نَحن اَحَقُّ بِِالمُلکِ مِنُه وَ لَم یُوتَ سَعَةً مِنَ المالِ؛
گفتند: چگونه او برما حکومت داشته باشد، با این که ما از او شایسته تریم؟ و او ثروت زیادی ندارد."
او نه ثروت و قدرت مالی دارد و نه موقعیت اجتماعی و خانوادگی، زیرا از خاندان نبوت و پیامبری نبوده و از خاندان پادشاهی نیز نیست. اشموئیل در پاسخ گفت:
"اِنَّ اللهَ اصطَفیهُ عَلیکُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ
خداوند او را بر شما بر گزیده و علم و [قدرت] جسم او را وسعت بخشیده است."
چنان که ملاحظه می شود، اشموئیل پیامبر دو خصلت "گسترش علمی و توانایی جسمی" را بر دو خصوصیت دیگر، یعنی قدرت مالی و افتخارات نژادی و نسبی، فضیلت و ترجیح می دهد و دارنده این دو خصلت را برای احراز مقام رهبری شایسته تر می داند، در این جا قدرت بدنی با صراحت به عنوان یک مزیت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمی قرار گرفته و با آن مقایسه شده است. هنگامی اهمیت این مقایسه روشن می شود که با اهمیت علم از دیدگاه اسلام آشنا شویم. در قرآن می خوانیم:
"اِنََّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَموُا؛
در جمع بندگان الهی، فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند دارند [و حس تقوا و پرهیزگاری در دل آن ها راه دارد]."
"مَن یُوتَ الحِکمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیراً کَثیراً؛
کسی که از حکمت [و دانش و استحکام در اندیشه و گفتار و رفتار] برخوردار گردد، به خیر و برکت فراوانی دست یافته است."
خداوند در مقام بیان منزلت والای حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:
"وَاتَیناهُ الحُکمَ صَبِیّاً؛
ما به یحیی علیه السلام، آنگاه که کودکی بیش نبود، حکم و داوری متین و رای و اندیشه ای استوار ارزانی داشتیم. و در کودکی به او دانایی عطا کردیم."
"یَرفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنکُم وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلمَ دَرَجات؛
خداوند آن هایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش یافته اند، به درجاتی بر افرازد."
در احادیث نبوی نیز در این خصوص چنین آمده است:
"مِدادُ العُلَماءِ اَفضَلُ مِن دِماء الشُّهَداء؛
مرکّب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است."
اِنَّ المَلائکَةَ لَتَضَعُ اجنِحَتَها لِطالِبِ العِلم ِرضیً بِما یَِضنَعُ؛
فرشتگان آسمانی برای ابراز رضایت و شادمانی نسبت به دانش آموختن طالبان علم، پرو بال خویش را فرو می نهند."
"اُطُلُبوا العِلمَ وَلَو بِالصّین؛
جویای دانش و علم باشید، هر چند آن را در چین [و نقاط بسیار دور دست] سراغ گرفته باشید."
"فَقیهَُ اَشَدّ عَلَی الشّیاطینِ مِن اَلفِ عابِد؛
وجود یک فقیه و فردا واجد بینش و بصیرت دینی، از دیدگاه شیطان ها و اهریمن صفتان، طاقت فرساتر و تحمّل ناپذیرتر از وجود هفتاد عابد است."
"مَوتُ قَبیلَة اَیسَرُ مِن مَوتِ العالِمِ؛
مرگ یک گروه و قبیله، از مرگ یک عالم و دانشمند، آسان تر و تحمّل پذیرتر است."
حال که تا حدودی با ارزش و مقام والای علم و عالم از دیدگاه اسلام آشنا شدیم، می توانیم به اهمیت تقویت جسم نیز پی ببریم، زیرا در این آیه قرآنی، نیرومندی جسمانی در ردیف نیرومندی علمی – و البته بلافاصله پس از آن- ذکر شده است. البته باید توجه داشت نیرومندی علمی بر توانایی جسمانی اولویت و برتری دارد و رهبری چنان چه از نظر علمی ضعیف باشد، دیگر نمی تواند رهبری کند و توانایی جسمی او نیز کمکی به وی نخواهد کرد. بدین جهت است که می بینیم ابتدا توانایی علمی طالوت مطرح شده و سپس توانایی جسمی وی، و فرمود:
"وَزادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَالجِسمِ."
از همین جا می توان استفاده کرد که قوی بودن جسمانی برای یک ورزشکار کافی نبوده و باید به موازات تقویت جسم- بلکه مقدم بر تقویت جسم- به تقویت جنبه علمی و ایمانی نیز بپردازد. قدرت بدنی و حتی قدرت علمی فراوان، چنان چه با ایمان به خدا همراه نگردد، جز زیان و خسران، فایده دیگری برای جامعه بشری نداشته و همچون تیغ تیزی خواهد بود در دست زنگی مست.
شجاعت و توان رزمی حضرت داوودعلیه السلام
هنگامی که طالوت برای مبارزه با جالوت به سوی او حرکت می کند، جنگ جویان فراوانی از مردان بنی اسرائیل وی را همراهی می کنند، ولی در نهایت با تعداد نیروی اندکی که دارای ایمانی راسخ و استوار بودند، در برابر لشکر انبوه و مجهّز جالوت، صف آرایی می نماید. خداوند متعال به اشموئیل پیامبر وحی می فرستد که قاتل جالوت شخصی است که زره حضرت موسی علیه السلام به تن او اندازه باشد، و او مردی است از فرزندان "لاوی بن یعقوب" و نامش "داوودین ایش" است. ایش، مرد چوپانی بود که ده پسر داشت و داوود کوچک ترین آن ها بود.
طالوت به هنگام گردآوری سپاه، به دنبال ایش می فرستد که خود و فرزندانت در لشگر من حضور یابید. آن گاه زره حضرت موسی علیه السلام را به تن یک یک فرزندان ایش می کند، ولی برای هر کدام یا کوتاه است و یا بلند؛ می پرسد: آیا پسر دیگری نیز داری؟
می گوید: آری، کوچک ترین پسرم را با خود نیاورده ام، تا از گوسفندان نگهداری کند.
طالوت به دنبال داوود می فرستد و وقتی زره را به وی می پوشاند، آن را درست به اندازه وی می یابد.
داوود شخصی قوی هیکل، نیرومند و شجاع بود. طالوت برای این که به توان رزمی و قدرت بدنی داوود پی ببرد، از او می پرسد: آیا تاکنون قدرت و نیروی خود را آزمایش کرده ای؟
وی پاسخ می دهد: آری، هر گاه شیری به گله من حمله نموده و گوسفندی را به دهان می گیرد، من خود را به آن شیر رسانده و با قدرت، دهانش را باز نموده و گوسفند را از آن خارج می کنم!
جالوت که دارای عظمت و ابهّت ویژه ای بود، در پیشاپیش لشکر خویش بر فیلی سوار بوده و تاجی بر سر داشت، یاقوتی نیز بر پیشانی وی می درخشید.
داوود به اقتضای شغل چوپانی، فلا خونی در اختیار داشت که سنگ در آن نهاده و به طرف حیوانات درنده ای که قصد دریدن گوسفندان را داشتید پرتاب می کرد. سنگی در آن نهاده و آن را به طرف سربازانی که در سمت راست جالوت بودند پرتاب می کند و آنان را متفرق می سازد. سربازان سمت چپ وی را نیز به همین ترتیب از او دور می سازد. آن گاه آخرین سنگی را که به همراه آورده بود، در فلاخن نهاده و آن را به سوی جالوت پرتاب می کند. سنگ به یاقوتی که روی پیشانی جالوت بود اصابت نموده، آن را خرد کرده و به مغزش اصابت می کند!
ناگاه پیکر بی جان جالوت بر روی زمین قرار می گیرد.
و خداوند بدین گونه رهروان راه حق را به پیروزی می رساند و به داوود نیز که خدمت بزرگی نموده و شایستگی خویش را به خوبی به اثبات رسانیده بود، حکومت و دانش می بخشد:
"فَهَزَمُوهُم بِاذِنِ اللهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ انیهُ اللهُ المُلکَ وَ الحِکمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا یَشاءُ؛
سپس آنان به فرمان خدا، ایشان [سپاه دشمن] را به هزیمت و شکست وا داشتند و داوود [جوان کم سن و سال نیرومند و شجاع که در لشکر طالوت بود] جالوت را کشت، و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید، و از آن چه می خواست به او تعلیم داد."
سپس آنان به فرمان خدا، ایشان [سپاه دشمن] را به هزیمت و شکست وا داشتند و داوود [جوان کم سن و سال نیرومند و شجاع که در لشکر طالوت بود] جالوت را کشت، و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید، و از آن چه می خواست به او تعلیم داد."
طالوت نیز با دیدن لیاقت، شایستگی و شجاعت داود، دختر خویش را به عقد ازدواج وی در آورد.
نکته قابل توجهی که در این جا به چشم می خورد، این است که قدرت و توان بدنی و جسمانی به تنهایی برای تکمیل شخصیت انسان کافی نیست؛ به همین خاطر می بینیم خداوند متعال در کنار قدرت جسمانی و حکومت بر مردم، حکمت و دانش نیز به داوود آموخته و مطالب فراوانی را نیز به او تعلیم می دهد.
"وَ اتیهُ اللهُ المُلکَ وَ المحِکمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمّا یَشاءُ."
مسابقه ورزشی، عذری موجّه
در داستان حضرت یوسف علیه السلام و برادرانش- که در قرآن آمده و خداوند متعال آن را نشانه های هدایت برای سوال کنندگان و مطالعه کنندگان آن معرفی می کند- به نکات آموزنده فراوان در زمینه های مختلف زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... بر می خوریم. یکی از این نکات آموزنده، مساله لزوم ورزش، بازی و تحرک، به ویژه برای جوانان و کودکان می باشد.
حضرت یعقوب علیه السلام دوازده پسر داشت که دو نفر از آن ها (یوسف و بنیامین) از یک مادر بودند که "راحیل" نام داشت. یعقوب به جهانی نسبت به این دو فرزند، محبت بیش تری ابراز می نمود و همین مساله باعث برانگیخته شدن حس حسادت در سایر برادران شد. آنان به یکدیگر گفتند: با این که ماده برادر، گروهی نیرومند و تواناییم، ولی باز هم پدرمان به یوسف و برادرش بنیامین علاقه بیشتری دارد.
از آن جا که این علاقه نسبت به یوسف خیلی شدیدتر بود، برادران ناتنی تصمیم گرفتند یوسف را بکشند و یا این که از پدر دور سازند. برای اجرای این نقشه، نزد پدر آمده و با قیافه های حق به جانب و زبانی نرم و همراه با یک نوع انتقاد ترحّم برانگیز گفتند: پدرجان! چرا تو هرگز یوسف را از خود دور نمی کنی و به ما نمی سپاری؟ چرا ما را نسبت به برادرمان امین نمی دانی، در حالی که ما به طور قطع خیر خواه او هستیم؟!
آن گاه ادامه می دهند:
"اَرسِلهُ مَعَنا غَداً یَرتَع وَیَلعَب وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ؛
او را فردا با ما [به خارج شهر] بفرست تا در چمن و مراتع بگردد و بازی کند و البته ما [از هر خطری] حافظ ونگهبان اوییم."
پدر از این که مبادا یوسف در اثر غفلت آنان طعمه گرگ شود، ابراز نگرانی می کند. پسران در پاسخ می گویند:
"لَئِن اَکَلَهُ الذّئبُ وَ نَحنُ عُصبَةُ اِنّا اِذاً لَخاسِروُنَ؛
اگر او را گرگ بخورد، با این که ما گروه نیرومندی هستیم، ما از زیان کاران خواهیم بود [و هرگز چنین چیزی ممکن نیست]."
بالاخره پدر را قانع ساخته و یوسف را با خود به صحرا برده و در مخفیگاه چاه قرار می دهند، تا کاروانیان رهنگذر او را با خود به دیاری دور دست برده و از یعقوب دور گردانند.
اکنون که از دست یوسف راحت شده اند، می باید عذر موجّهی برای پدر بیاورند که چرا یوسف را با خود بر نگردانده اند. نقشه ای کشیدند و آن این که با صحنه سازی به پدر وانمود می کنیم یوسف را گرگ دریده است. پیراهن یوسف را به خونی دروغین (از حیوانات یا پرندگان) آغشتند و شب هنگام با چشمی گریان به سوی پدر بازگشتند:
"وَجاوُا اَباهُم عِشاءً یَبکُون؛
و شب هنگام در حالی که گریه می کردند به سراغ پدر آمدند."
و برای این که دلیل قانع کننده ای برای غفلت خود از یوسف ارائه دهند، گفتند:
"یا اَبانا اِنّا ذَهَبتل نستَبِقُ وَ تَرَکنا یُوسفَ عِندَ مَتا عِنا فَاَ کَلَهُ الذّئبُ؛
ای پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم و یوسف را نزد اثات خود گذاردیم و گرگ او را خورد!"
و برای این که این دروغ را به پدر بباورانند، پیراهن یوسف را که به خون آلوده بودند، به عنوان سند و مدرک به پدر ارائه نمودند:
"وَ جاوُا عَلی قَمیصِهِ بِدَم کَذب؛
و پیراهن او را با خونی دروغین [نزد پدر] آوردند."
برخی از نکاتی که از این داستان به دست می آید، عبارتند از:
1- نیرومندی و ورزشکار بودن، یک مزیت و فضیلت است و به همین دلیل برادران یوسف در دو جا مطرح می کنند که ما گروهی نیرومند و ورزش کاریم:
الف) هنگامی که برادران با یکدیگر توطئه می کنند، می گویند:
"وَ نَحنُ عُصبَةُ" و آن را دلیل برتری خویش بر یوسف می دانند.
ب) هنگامی که پدر از این که گرگ یوسف را بخورد ابراز نگرانی می کند، آنان در پاسخ پدر می گویند:
"وَ نَحنُ عُصبَةُ" و داشتن نیرو می توان جسمی را مشخصه یک محافظ و پاسدار می دانند که به خوبی می تواند به ماموریت پاسداری و حفاظت عمل کند.
2- بازی کردن و تحرک را- که خود نوعی ورزش است- برای کودکان لازم و ضروری می داند. به همین جهت، برادران یوسف به بهانه بازی کردن، یوسف را از پدرش- که خود یک پیامبر الهی و معصوم و دارای بینش کافی است- جدا می کنند و او به این که بازی برای کودک لازم است، اعتراض نمی کند.
3- بازی، تحرک و ورزش، بهتر است در هوای آزاد، محیط باز و فضای سبز صورت گیرد، نه در هوای آلوده و پر از دود گازوئیل و یا محیط در بسته و تنگ و به دور از طبیعت؛ بدین جهت برادران یوسف به پدر می گویند:
"یَرتَع وَ یَلعَب؛
تایوسف در چمن و مراتع بگردد و بازی کند."
4- در حالی که برادران یوسف، بزرگ ترین و نابخشودنی ترین گناهان را مرتکب شده و به قول خودشان برادرشان را از روی غفلت به کشتن داده اند، بهترین و پیامبر پسندترین عذری که ارائه می کنند، اشتغال به ورزش و مسابقه ورزشی است و می گویند:
"یا اَبانا اِنّا ذَهَبتل نستَبِقُ وَ تَرَکنا یُوسفَ عِندَ مَتا عِنا فَاَ کَلَهُ الذّئبُ؛
ای پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم و یوسف را نزد اثات خود گذاردیم و گرگ او را خورد!"
و آن پیامبر هم به آنان خرده نمی گیرد که چرا به ورزش و مسابقه ورزشی پرداختید.
حضرت موسی علیه السلام جوانی نیرومند
در قرآن کریم، در باره حضرت موسی علیه السلام چنین می خوانیم:
"ولما بلغ اشده و استوی اتیناه حکما و علما و کذلک نجزی المحسنین؛
هنگامی که [موسی] نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم، و این گونه نیکوکاران را جزا می دهیم."
"اشد" از ماده شدت، به معنای نیرومند شدن است، و "استوی" از ماده استواء به معنای کمال خلقت و اعتدال آن است.
گویا یک نحو ارتباط بین سلامتی و نیرومندی جسمانی و یاد گرفتن حکمت و دانش وجود داشته باشد، و شنیده نشده که هیچ یک از پیامبران الهی- که تعداد آن ها در روایات اسلامی 124000 نفر ذکر شده است- ضعیف و یا ناقص الخلقه بوده باشند. در مورد جانشینان دوازده گانه پیامبر عظیم الشان اسلام نیز چنین است. به همین جهت است که در آیه مذکور فرمود: هنگامی که موسی نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم.
در ادامه این داستان می خوانیم که موسی علیه السلام از قصر فرعون – که در خارج شهر قرار داشت- خارج شده و وارد شهر می شود. به محض ورود به شهر، متوجه می شود یکی از پیروان او با یکی از مامورین فرعون – که می خواست از او بیگاری بکشد – درگیر شده و توان کافی برای دفاع از خویشتن را ندارد.
هنگامی که چشم شخص با ایمان به موسی علیه السلام می افتد (و با توجه به این که می دانست موسی مردی نیرومند و ورزیده است) از او یاری می طلبد.
"و دخل المدینه علی حسین غفلة من اهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوّه فاستغاثه الّذی من شیعته علی الّذی من عدوّه؛
[موسی] در موقعی که اهل شهر در غفلت بودند، وارد شهر شده، ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند؛ یکی از پیروان او بود و دیگری از دشمنانش. آن یکی که از پیروان او بود، از وی در برابر دشمنش تقاضای کمک کرد".
موسی که دارای روحیه دفاع از مظلوم در برابر ظالم بود، بلافاصله به کمک مظلوم شتافته، با ظالم درگیر می شود. او تنها با زدن یک مشت به سینه دشمن، او را از پای در می آورد.
نکته قابل توجه در این جا این است که حضرت موسی علیه السلام قدرت و توان خویش را در جهت دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم به کار می گیرد، همان گونه که شیرخدا، حضرت علی مرتضی علیه السلام بود و به فرزندان خویش وصیت فرمود:
"کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا؛
همواره دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید."
آن گاه موسی به خاطر این قتل ناخواسته که انجام داده به درگاه خدا استغفار می کند.
پس از این که توبه اش پذیرفته می شود، به شکرانه این نعمت، با خدای خویش پیمان می بندد که هیچ گاه پشتیبان مجرمان نباشد؛ یعنی با فرعونیان همکاری نکند و در کنار ستمدیدگان باشد.
پس از این ماجرا، موسی علیه السلام مجبور می شود از آن شهر بگریزد. وسیله نقلیه در اختیار ندارد و از طرفی باید به سرعت از شهر خارج شود. پیاده به راه می افتد و آن قدر پیاده روی می کند که کفش هایش پاره می شوند. با پای برهنه و شکم گرسنه به راه ادامه می دهد و این راه پیمایی، هشت روز به طول می انجامد. وی برای رفع گرسنگی، از گیاهان بیابان و برگ درختان استفاده می کند.
کم کم دور نمای شهر "مدین" در افق نمایان شده و موجی از آرامش بر قلب او می نشیند. وقتی نزدیک شهر مدین می رسد، گروهی از چوپانان را می بیند که برای سیراب کردن چهار پایان خود، بر سر چاهی اجتماع کرده اند و پایین تر از آن ها دو زن را می بیند که کناری ایستاده و از گوسفندان خود مراقبت می کنند، اما به چاه نزدیک نمی شوند. وضع این دختران که بسیار متین و باعفت نیز به نظر می رسند و در گوشه ای ایستاده اند و به آن ها فرصت استفاده از آب داده نمی شود، توجه موسی علیه السلام را به خود جلب می کند؛ به سوی دختران رفته می پرسد:
کار شما چیست؟ چرا پیش نمی روید و گوسفندان خود را سیراب نمی کنید؟
می گویند: ما گوسفندان خود را سیراب نمی کنیم تا چوپانان همگی حیوانات خود را آب دهند و بروند و ما از باقیمانده آب استفاده کنیم.
موسی پیش رفته و چونانان را از سر چاه کنار زده و به آنان اعتراض می کند. وضع چاه به گونه ای بود که دارای یک سطل بزرگ بود که آن را چندین نفره از چاه بالا می کشیدند و شاید دختران جوان نیز که کناری ایستاده بودند، به همین خاطر بود که نمی توانستند خود از آن چاه، آب بکشند و می بایست از آبی که چوپانان دیگر بالا می کشیدند و اضافه می آمد استفاده می کردند. از این گذشته، سنگ بزرگی نیز بر سر چاه بود که چوپانان برای محافظت از چاه، آن را بر روی آن می گذاشتند و برداشتن آن مستلزم نیروی هفت تا ده نفر جوان نیرومند بود.
چوپانان که مطمئن بودند موسی علیه السلام به تنهایی نمی تواند از چاه آب بکشد، به کناری رفته و می گویند: بفرما، اگر می توانی آب بکش. موسی علیه السلام با این که به شدت خسته و گرسنه بود، پیش رفته و با قدرت کم نظیر خویش سنگ را به سویی پرتاب می نماید و سپس به تنهایی و با همان سطل بزرگ برای گوسفندان آن دو دختر جوان (که دختران حضرت شعیب پیامبر بودند) آب کشیده و گوسفندان آن ها را سیراب می نماید. آن گاه از شدت خستگی و گرسنگی در زیر سایه درختی به استراحت پرداخته و از خداوند طلب خیر می کند.
علامه طباطبایی می فرماید:
اکثر مفسران، این گفته موسی را که در دعای خود عرض کرد: "پروردگارا!
هر خیر و نیکی بر من فرستی، من به آن نیازمندم" چنین تفسیر کرده اند که از خداوند متعال مقداری غذا در خواست کرد تا گرسنگی خود را با آن درمان نماید؛ بنابر این بهتر است مراد و منظور موسی از آن چیزی که خداوند به او عطا فرموده را همان قوت و قدرت بدنی او بدانیم. همان قوتی که کارهای خداپسندانه ای همچون دفاع از آن مرد اسرائیلی، فرار از دست فرعون و سیراب نمودن گوسفندان حضرت شعیب را با آن انجام می داد. پس اظهار فقر به این قدرت بدنی که خدا به او عنایت فرموده، کنایه از اظهار فقر به آن غذایی است که بتواند به وسیله آن، قدرت بدنی خود را حفظ نماید.
در این هنگام، ناگهان یکی از آن دو دختر- در حالی که با نهایت حیا گام بر می داشت- به سراغ او آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را به تو بپردازد.
دختر پیشاپیش حرکت می کند و موسی از پی او روان می شود. در بین راه باد می وزید و لباس های دختر این سو و آن سو می رفت. موسی که خدا را در نظر داشته و دوست ندارد به ناموس دیگران- ولو با نگاه کردن- خیانت کند، به دختر می گوید: من از پیش حرکت می کنم و تو از پشت سر، راه را به من نشان بده. وقتی به خدمت حضرت شعیب علیه السلام می رسد، داستان خود را برای او تعریف می کند. آن گاه یکی از آن دو دختربه پدر پیشنهاد می کند که موسی را استخدام نماید و در ادامه، دلیل این
پیشنهاد و انتخاب را چنین بیان می کند:
"اِنَّ خَیرَ مَنِ ستَاجَرتَ القَوِیُّ الاَمینُ؛
همانا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی، آن کسی است که قوی و امین باشد."
می بینیم که در این جا قوی بودن به عنوان یک مزیت و امتیاز برای حضرت موسی علیه السلام به حساب آمده است. البته آن قوی بودنی که با امین بودن همراه باشد.
حضرت شعیب علیه السلام نیز با این پیشنهاد موافقت نموده، موسی علیه السلام را به استخدام خویش در آورده و یکی از دخترانش را نیز که "صفوره" نام داشت به ازدواج وی در می آورد.
نکته مهم دیگر این که، به طور معمول، انسان قوی و نیرومند بهتر می تواند امانت را حفظ نماید، و "امین بودن" با "قوی بودن" دارای ارتباط نزدیکی است؛ از این رو در آیه قرآن، دو کلمه "قوی" و "امین" در کنار یکدیگر به کار برده شده اند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  39 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ورزش در قرآن

دانلودمقاله مفاهیم ده و روستا

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله مفاهیم ده و روستا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


جغرافیای روستایی
مقدمه:
تا قبل از جنگ جهانی دوم، جغرافیای روستایی هسته مرکزی مطالعات جغرافیای انسانی را تشکیل می‌داد. اما پس از آن مطالعات روستایی تا اندازه‌ای اهمیتش را از دست داد و این دقیقاً با رشد سریع تحقیقات در جغرافیای شهری در تضاد است و چنین تضادی اثرات گسترد? مراحل پیشرفت تمدن شهری را خاطر‌نشان می‌سازد.
از پی‌آمدهای انقلاب صنعتی، پیدایش شهرهای پر جمعیت در جهان بود. به این ترتیب نیازمندی‌های صنعت و بیش از همه تأمین خدمه و ارتباطات مربوط به آن نه تنها موجب پیدایش مراکز پر جمعیت شد که درجه تراکم جمعیت را در سراسر جهان دگرگون ساخت. برخی نواحی مانند آسیای جنوبی و جنوب شرقی ذاتاً پر جمعیت هستند ولی توزیع جغرافیایی این مراکز تجمع جمعیت، رابطه مستقیمی با درجه صنعتی شدن نواحی جغرافیایی دارد به طوری که پرجمعیت‌ترین شهرها را می‌توان در صنعتی‌ترین مناطق جهان جستجو کرد.
انقلاب صنعتی و به دنبال آن انقلاب جمعیتی، دو نیاز اصلی داشتند:
1. مواد اولیه کشاورزی بیش از پیش برای مصرف صنایع جدید.
2. مواد غذایی به مراتب بیشتر برای جمعیت افزایش یافته و پر مصرف جدید.
این دو نیاز از آغاز انقلاب صنعتی تا به امروز نه تنها کاهش نیافته که افزوده تر نیز شده است و جوامع پیشرفته ناگزیر به تأمین و تابع آن می‌باشند. دو نیازی که در بالا به آن اشاره شد سبب گسترش فضای کشاورزی، بالا بردن هر چه بیشتر تولید و بازده زمین و روی‌آوری به زراعت علمی و مکانیزه و به گزینی بذر و نهال و بهبود خاک و اصلاح وضع آبیاری و خشکاندن باتلاق‌ها و زهکشی و افزایش مصرف کود و سم و مانند آن گردید.
به این ترتیب صنعت به کشاورزی، و کشاورزی مکانیزه به صنعت بیش از پیش وابسته گردید؛ ضمن اینکه تغذیه جمعیتی کثیر و در نتیجه تأمین مصرفی بالاتر را عهده‌دار شد. سود فراوان کشت‌های تجارتی (مورد نیاز جوامع صنعتی) و پیدایش صنایع جدید، بسیاری از کشورها را برای انتخاب «کشاورزی یا صنعت» به مطالعه واداشت. سرانجام بحث دربار? اینکه «یک کشور بهتر است صنعتی باشد یا فلاحتی؟» از شکل ابتدایی خویش درآمد و این واقعیت که کشاورزی ضامن زندگی شهری است و حتی صنعت بدون آن قادر به ادامه حیات نیست به خوبی روشن گردید. همچنین تأیید شد که مکانیزاسیون و توسعه زراعت بی‌توجه به صنعت جدید غیر ممکن است. واقعیت جالب توجه دیگر اینکه: صنعت جدید، چهره و سطح زندگی انسان را در نواحی مختلف و درجه تمتع او را از مظاهر رفاه عصر جدید متفاوت ساخته و اختلاف عظیمی میان نواحی صنعتی و غیر صنعتی و شهرهای بزرگ و کوچک و به ویژه میان شهرها و روستاها ایجاد کرد تا آنجا که تفاوت میان سطح زندگی در شهر و روستا به عنوان یک ضابطه در تشخیص درجه پیشرفتگی اقتصادی مورد توجه قرار گرفت. روستاهای جهان از دورافتاده‌ترین تا نزدیک‌ترین آنها هنوز هم اکثراً آثار و نشانه‌های یک اقتصاد بسته را ظاهر می‌سازند
از ویژگی‌های یک روستا این است که قبل از هر چیز فعالیت کشاورزی در آن غالب باشد یعنی بیش از پنجاه درصد درآمد ساکنان آن (روستاییان) از طریق کشاورزی (زراعت، باغداری، دامداری، پرورش طیور، پرورش ماهی یا زنبور عسل و ...) تأمین می‌گردد. وانگهی روستا می‌تواند بدون نیاز به شهر به حیات خود ادامه دهد، در حالی که شهر بی وجود روستا و بدون بهره‌گیری از منابع آن محکوم به نابودی است

 


از مهمترین ویژگی‌های روستا غالب بودن فعالیت کشاورزی در آن می‌باشد

 

دنیای جدید تحت تأثیر نیاز اقتصادی ناگزیر شد رابطه خود را به طور روزافزونی با روستاها گسترش دهد و با اعلام این نیاز روستاها را هر چه بیشتر به مراکز صنعتی و شهری مرتبط سازد و عمران روستایی را در مراکز توجه قرار دهد. ولی افزایش تولید و عمران روستاها بدون شناسایی هر چه دقیق‌تر و کامل‌تر آنها غیر ممکن است
در میان علومی که به مطالعه روستایی می‌پردازند (همچون جامعه شناسی روستایی، مردم شناسی روستایی، جمعیت شناسی روستایی، اقتصاد روستایی و جغرافیای روستایی) شاخه جغرافیای روستایی تنها شاخه‌ای است که به شناسایی محیط طبیعی روستا و استعداد‌های بالقو? آن در رابطه با معیشت انسان در روستا می‌پردازد. تجربیات تاریخی حداقل این نکته را در زندگی ملل کشاورز ثابت کرده است که هر قوم به تناسب علم و اطلاعی که از استعدادهای خاک و آب و هوا و مردم محیط خویش داشته بر میزان بازده تولیدی خویش افزوده است
بنابراین دنیای اقتصادی امروز وقتی دربار? روستاها بحث می‌کند دو موضوع را مد نظر دارد
1. افزایش تولید کشاورزی؛
2. عمران
در پایان این مقدمه، اگر بپذیریم که شناسایی روستا مقدمه‌ای است لازم بر عمران آن، بدیهی است تعاریفی از روستا و شناخت دیدگاه‌های جغرافیایی روستایی می‌تواند به این منظور کمک کند
تعاریف و مفاهیم ده و روستا
در فرهنگ‌های فارسی روستا را ده و قریه نوشته‌اند. در زبان پهلوی به روستا روستاک می‌گفتند و رزداق و رسداق و رستاک ناحیه‌ای است در خارج شهر، مشتمل بر چند ده و مزرعه که در آن تولید روستایی حاکم است. در واقع روستا در زبان پهلوی معنی وسیع‌تر از ده را داشته است. در دوره ساسانیان نیز این مفهوم در ایران مصداق داشته، «در رأس دیه با مزارع تابع آن (روستاک_ روستاق) یک نفر دیهیک قرار داشت». دیه به معنی ده و جمع آن دیه‌ها است.مؤلف معجم البلدان مقصود از روستا را در ایران هر موضوعی می‌داند که در آن مزارع و قریه باشد. اصطخری بنا به مأخذ قدیمی، روستا را به معنی دهستان امروزی به کار برده است. بدین ترتیب متقدمان عموماً مفهوم روستا را از ده وسیع‌تر دانسته‌اند. بنابر نظر دکتر کاظم ودیعی:هر روستا پیش از آنکه یک واحد اجتماعی یا اقتصادی باشد یک واحد جغرافیایی است و این واحد جغرافیایی ظرفی است که اجتماع و اقتصاد آن مظروف آن است. بنابر این در هر مطا‌لعه و تحقیق روستایی بستر اصلی یعنی واحد جغرافیایی ده را باید مبنای کار و سر آغاز مطا‌لعه و شناخت خود قرار داد. به عبارت دیگر انسان‌ها و مسائل اجتماعی و اقتصادی آنها را نباید جدا از محیط جغرافیایی‌شان که منبعث و متأ‌ثر از آنند در نظر گرفت.چنین نگرش و شیوه تحقیقی را به پارسی روستا‌شناسی می‌گویند و معادل فرنگی آن تحقیقات ژئوسوسیواکونومیک است
ده و قریه سکونتگاه و جامعه کوچکی است که نسبت به روستا مفهوم محدود‌تری دارد و یک واحد معیشتی است که در یک فضای جغرافیایی مستقر و شکل گرفته باشد. ولی روستا شامل ده یا قریه است به انضمام مزارع و فضاهای مربوط به مراتع و باغات و پوشش طبیعی اطراف آن (گاه بعضی از مزارع ممکن است تابع دهی نبوده و به خودی خود استقلال داشته باشد که در این صورت یا اجتماع کوچکی در آن استقرار دارد، مثلاً یک خانواده یا بیشتر، و یا خانواری بر روی آن اسکان نیافته است که در هر دو صورت به آن مزرعه یا کلاته می‌گویند و مفهوم آن در فارسی فضای روستایی است و در مغرب زمین فار مستد نام دارد). به ساکنان روستا، روستایی گفته می‌شود و بیش از پنجاه درصد درآمد روستاییان از طریق فعالیت‌های کشاورزی (زراعت، باغداری، دامداری، پرورش طیور، پرورش ماهی یا زنبور عسل و نظایر آن) تأمین می‌گردد. ده و قریه ممکن است مبتنی بر کشاورزی نباشد، یعنی ساکنان آن زارع، برزگر، کشاورز و دامدار روستایی نباشد، بلکه معیشت آن بر اساس فعالیت‌های دیگر همچون: استخراج معدن، صید و صیادی، بهره‌وری از آب معدنی، صنایع دستی، خدمات و نظایر آن استوار باشد. اما اگر نسبت بالایی از ساکنان این واحد معیشتی به بهره‌وری از فضاها یا فعالیت‌های کشاورزی بپردازند و به عبارت دیگر مستقیماً با زمین به منظور زراعت و فعالیت‌های جنگلی سروکار داشته باشند،آن روستا نامیده می‌شود
پس از خصوصیات روستا وابسته بودن آن به زمین یا بهره‌وری از طبیعت است. در نتیجه هر روستا شامل حداقل یک ده است ولی معلوم نیست که هر ده ضرورتاً روستا باشد. بنابر آنچه گفتیم، از نظر معیشت نیز ده و روستا با هم تفاوت دارند، با این وجود در عرف واژه‌های: روستا، کلاته، قریه، ده و دهکده به جای یکدیگر به کار می‌روند
هنگامی ده یک واحد تولیدی کشاورزی است که عمده‌ترین فعالیت‌های آن زراعت، باغداری، دامداری، پرورش زنبور عسل، پرورش ماهی و یا هر فعالیت دیگری باشد که در ده امکان تکثیر دارد و تولیدی را با بهره‌وری مستقیم از طبیعت فراهم نماید و روستایی بتواند از طریق آن کسب معاش کند و احتمالاً مازاد آن را نیز به خارج از ده عرضه نماید.
زمانی ده یک واحد تولیدی صنعتی است که بر صنایع روستایی استوار باشد، یعنی ماد? اولیه آن در ده بدست آید و در محیط ده نیز به مواد قابل مصرف تبدیل شود، همچون :
صنایع و فرآورده‌های تولیدات دامی و خوراکی، فرشبا‌فی، صنایع استخراج سنگ‌های معدنی، کارگاه‌های سفالگری، سرامیک‌سازی، چینی‌سازی و ... .
وقتی ده بر اساس خدمات استقرار می‌یابد که یکی از جنبه‌های سرویس رسانی در آن اساس معیشت باشد، نظیر دهاتی که بر مبنای چشمه‌های آبگرم یا آبهای معدنی پا گرفته، یا دهاتی که بر سر راه تجارتی یا در مسیر بازارهای عرضه و تقاضای کالاهای مصرفی و یا تجارتی شکل گرفته باشند و یا دهاتی که در نواحی خوش آب و هوا ایجاد شده، از نظر سیاحتی دارای اهمیت هستند و امرار معاش ساکنان آن بر مبنای هتلداری و خدمات رسانی به مسافران یا سیاحان استوار است.
تردیدی نیست که در یک قلمرو جغرافیایی معین، نخستین روستاها در مستعدترین نقاط آن به وجود آمده‌اند یعنی جاهایی که بهره‌برداری از آب سهل‌تر و به زیر کشت بردن زمین مستلزم کار کمتر و بازده بهتری بوده است. اما سیمای روستاها و نقش و مبانی اقتصادیشان در سراسر جهان یکسان نیست: سیمای دهات از ناحیه‌ای به ناحیه دیگر متفاوت است یعنی استقرارگاه‌های روستایی ممکن است حالتی مجتمع و متمرکز و در مواردی متفرق و پراکنده باشد که این مطلب مهم محتاج تحلیل است. نقش و مبانی اقتصادی روستاها نیز بنابر شرایط جغرافیایی محل فرق می‌کند، برای مثال، ما در مناطق استوائی با روستاهایی سروکار داریم که به تمرین زراعت متحرک مشغولند، بدین معنی که یک قطعه زمین برای چند سالی کشت می‌شود و وقتی که محصول به علت فرسودگی خاک و آفات و حشرات موذی و گیاهان هرز کاهش می‌یابد، به قصد رفتن به ناحیه‌ای دیگر ترک می‌شود. این قبیل روستاها مطلقاً دامپروری نمی‌کنند. در پاره‌ای موارد به روستاهایی برمی‌خوریم که اساساً دامپرورند و نمونه آن در ایران و خاصه در خلخال زیاد داریم. در این قبیل روستاها کوچ انجام نمی‌شود ولی حیوان را در مسافت کم به وسیله چوپان به چرا می‌فرستند، برخی روستاییان با زراعت آشنایی دارند اما اساس معیشت از دام است.
بنابراین ملاحظه می‌شود که ضمن اینکه ده یک پدید? جهانی است در هر منطقه متناسب با شرایط جغرافیایی موجود ویژگی‌هایی یافته و شکل و حالت خاص به خود می‌گیرد.
یکی از ملاک‌هایی که برای یافتن علل طبیعی یا مصنوعی پیدایش دهات می‌توان مورد استفاده قرار داد اسامی آنهاست. نگاهی به اسامی روستاها و آبادی‌ها و دهات ایران یا هر کشور دیگر ما را به این نکته رهنمون می‌سازد که می‌توان آنها را برحسب نامشان طبقه‌بندی کرد. این طبقه‌بندی ما را از راه معنای اسامی روستاها به علل پیدایش آنها راهنمایی می‌کند. در میان اسامی روستاها گروه‌های زیر از لحاظ روستاشناسی اهمیت بیشتری دارند:
1. نام‌هایی که معنا و مفهومی صرفاً جغرافیایی دارند و برخی حکایت از نوعی وحدت جغرافیایی می‌کنند مانند:دهدشت، کندعلیا، کندسفلی و نظایر آن.
2. نام‌هایی که معنا و مفهومی شخصی دارند و بر این دلالت می‌کنند که به وسیله شخص معینی و بر اثر اقدامات و طرح‌های از پیش اندیشیده ایجاد شده‌اند مانند: حسن‌آباد، سعادت‌آباد و غیره.
3. نام‌هایی که با کلمه مزرعه یا باغ شروع یا ختم می‌شوند، مانند باغ‌فیض، مزرعه حسین‌آبادوغیره.
همین سه گروه از لحاظ یافتن اصل و منشأ ده کمک شایانی می‌کنند و به کمک آنها می‌توان پی برد که مثلاً مزرعه... یا باغ... در اصل ده نبوده بلکه قطعه زمین مستعدی بوده است که به وسیله مالک یا زارع مبتکر یا معمری تبدیل به یک مزرعه شده و سپس با توسعه عملیات عمرانی به تدریج خانوارها در اطراف سکنی گزیده و جماعت دهی را بنیان نهاده‌اند و پس از آنکه جمعیت آن از حد نصاب عرف زمان تجاوز کرد،به عنوان روستا شناخته شده است.
تعاریف و معانی جغرافیای روستایی
جغرافیای روستایی بر مبنای شناخت کلی واحد ده استوار است و واحد ده و روستا شامل محیط طبیعی و انسانی آن و تأثیر و تأثر هر یک از دیگری می‌شود. برخی از پژوهندگان، روستاشناسی را مترادف با جغرافیای روستایی می‌دانند در حالی که تفاوت محسوسی بین این دو وجود دارد. یکی از جغرافیدانان ایرانی که در زمینه روستاشناسی دارای تألیفاتی می‌باشد دکتر کاظم ودیعی است
او در کتاب مقدمه بر روستاشناسی ایران که بر مبنای جغرافیای انسانی به رشته تحریر درآورده است چنین می‌گوید:«روستاشناسی عبارت است از معرفت همه جانبه به محیط طبیعی و انسانی ده و دریافت استعداد‌های بالقوه و بالفعل آن به نحوی که این معرفت بتواند راهنمایی صدیق در امر سرمایه‌گذاری و عمران باشد
جغرافیای روستایی بر مبنای شناخت محیط ده و فضای اطراف آن و شیو? سکونت انسان در رابطه با طبیعت استوار است که در این رابطه الزاماً از تغییرات هر یک از پدیده‌های طبیعی و انسانی در نتیجه عملکرد عوامل جغرافیایی مختلف بحث می‌کند
برای اهداف مباحثی که در این مجموعه دنبال می‌شود تعریف «کلاوت» استاد دانشگاه آکسفورد از جغرافیای روستایی می‌تواند ملاک قرار گیرد:«جغرافیای روستایی می‌تواند به منزله مطالعه تغییراتی که در زمان‌های اخیر در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، فضایی و چگونگی بهره‌برداری از زمین در نواحی کم‌جمعیت‌تر، که عموماً از لحاظ اجزاء قابل رؤیتشان به عنوان «روستا» به رسمیت شناخته شده‌اند، تعریف شود»
بن‌آمور ((J.Bonnamour استاد جغرافیای دانشگاه سربن در کتاب جغرافیای روستایی خود مطالعات سنتی جغرافیای روستایی را مطابق با توصیف روستاها ذکر می‌کند و منظور از جغرافیای علمی روستایی را بررسی روستاها از نظر طبیعت، فضاهای کشاورزی، زندگی و فعالیت‌هایی که در روستا انجام می‌شود در زمان‌های متغیر می داند
در میان نظریات جغرافیدانان معاصر، نظر پیر ژرژ (Pierre George) جامع‌تر می‌نماید که در اثری از او تحت عنوان مبانی جغرافیای روستایی در سال 1978 به چاپ رسیده است. این نویسنده مبانی جغرافیای روستایی را مبتنی بر بررسی فضاهای کشاورزی و مطالعه آنها با توجه به جامعه و ابزار کار و اقتصاد روستا و آمایش آن به منظور رفع مشکلات معیشتی در جوامع روستایی می‌داند.
ملاک‌ها و ضوابط تفکیک شهر و روستا
تعریف روستایی
برای یک انسان غیر حرفه‌ای تعریف واژه‌های «روستایی» و «شهری» امری سهل و ساده به نظر می‌رسد، اما این کار در عمل با ابهام و سردرگمی فراوانی روبرو می‌شود. این اشکالات با نرسیدن به توافق بر سر تعریف استاندارد از کلمه روستایی تشدید می‌شود. اگرچه بیشتر کشورها میزان جمعیت و تراکم جمعیت را به عنوان معیار تفکیک شهر و روستا به کار می‌برند ولی بر سر ارقام معین و مشخص در این زمینه کمتر توافق کرده‌اند. برای مثال، در کانادا یک جمعیت 1000 نفری تشکیل یک شهر را می‌دهد در حالی که در ژاپن یک جمعیت 30000 نفری. تعدادی نویسندگان نواحی روستایی روش‌های دیگری را برای تمایز شهری و روستایی جستجو کرده‌اند. برای مثال، ویبرلی ((Wibberley ادعا کرده است که کلمه روستایی (rural) « آن قسمت‌هایی از یک کشور را توصیف می‌کند که به روشنی نشانه‌های غلبه استفاده‌های گسترده از زمین را نشان می‌دهد... این به ما اجازه می‌دهد که به مساکنی بنگریم که به نظر هنوز روستایی جلوه می‌کنند اما، در عمل عمدتاً دنباله (امتداد) شهری هستند که نتیجه توسعه راه‌آهن و اتومبیل‌های شخصی است».
راجرز و بست ((Rogers & Best یک مرحله پا فراتر گذارده یادآور می‌شوند که «از نظر بهره‌برداری از زمین، اراضی روستایی نواحی زیر کشت، زیر جنگل و بیشه، و زیر قطعات وحشی مورد استفاده قرار نگرفته در حالت طبیعی یا نیمه طبیعی را دربر می‌گیرد. اراضی شهری نه فقط عرصه شهرها را شامل می‌شود؛ بلکه دهکده‌ها، قصبات و حتی مساکن منفرد یا منزوی را هم در بر می‌گیرد اعم از اینکه در شهر یا در روستا واقع شده باشند و عمل مشابهی را انجام دهند
با وجود راه‌های دیگر برای تعریف واژه‌های روستایی هنوز احتیاج به توافق روی یک معیار کمی بین شهر و روستا وجود دارد. در این زمینه پیشنهادهای مفیدی ارائه شده است. در خصوص دنیای در حال توسعه هالپرن (Halpern) مکان‌های روستایی را به شکل مکان‌هایی که «از قبایل نومادیک 50 نفری تا دهکده‌های چندین هزار نفری متغیر است در نظر گرفت» در حالی که بنا به قول مریل Merrill دهکده در آمریکای شمالی شامل «500 تا 2500 نفر می‌شود و به ناحیه‌ای که ممکن است تا 1000 نفر را در بر بگیرد سرویس می‌دهد. سازمان ملل متحد معیار 20000 نفر جمعیت را جهت تعیین بالاترین حد و مرز مکان‌های روستایی به کار برده و در انگلستان بخش محیط جمعیت 10000 نفر را برای این منظور ملاک قرار داده است. به منظور فراهم ساختن یک تعریف عملی، رقم اخیر‌الذکر در کتاب جوامع محلی روستایی مورد استفاده قرار داده شده است زیرا که آن مکان‌هایی را که به سادگی به وسیله بست و راجرز «مساکن کوچک»(small settlements) نامیده شده است مشخص می‌کند و بنابر نظر هاگت ((Haggett آن «حداقل را برای سلسله مراتب شهری تشکیل می‌دهد
در کشورمان ایران هنوز رقم جمعیتی ملاک تفکیک شهر و روستاست و در حال حاضر این رقم بالغ بر 10000 نفر است. البته به نظر می‌رسد که تنها تکیه بر یک ارزش کمی نتواند ملاک منطقی برای تفکیک شهر و روستا فراهم آورد. در واقع از میان معیارهایی که برای این تفکیک پیشنهاد شده است می‌توان تعدادی را بنابر خصوصیات جغرافیایی محل برگزید و با در نظر گرفتن ارزش‌های عددی برای آنها به این منظور نائل شد.
مطالعات اجتماعی دربار? اماکن روستایی و ضوابط تفکیک شهر و روستا
سروکین و زیمرمان Sorokin and Zimmermann) (p. هشت گروه از متغیرهایی را که جهت تفکیک روستا از شهر در نظر گرفتند این گونه تشریح کردند: اشتغال، محیط، انداز? جامعه، تراکم جمعیت، تجانس جمعیت، تمایز اجتماعی، تحرک و سیستم‌های اثرات متقابل.
ذیلاً خصوصیات روستایی « rural » هر متغیر توصیف می‌گردد:
1.اشتغال: اماکن روستایی شامل درصد بالایی از کارگران و خانواده‌های آنها می‌شود که مستقیماً با زمین به منظور زراعت و فعالیت‌های جنگلی سروکار دارند. با این وجود قبل از آنکه فرایند روستا‌گرایی آغاز شود چنین اماکنی صنعتگران و کارگران سرویس‌های محلی اساسی را نیز در بر می‌گرفت.
(ruralization : روستاگرایی فرایندی است که طی آن تعداد سکنه نواحی روستایی دور افتاده نسبت به گذشته کمتر شده است و بیشترشان کارگران کشاورزی هستند، در صورتی که در گذشته این نواحی دارای جمعیت بیشتری بودند و تعداد صنعتگران و کارگران خدمات با کشاورزان و کارگران کشاورزی برابر بود).
2. محیط : محیط جغرافیایی نواحی روستایی بیشتر دست‌پرورد? طبیعت است تا ساخته دست بشر؛ همراه با چشم‌اندازی بیشتر مرکب از مزارع و جنگل‌ها تا عمارات، کارخانجات و خیابان‌ها.
3. انداز? جامعه: اماکن روستایی معمولاً کوچکتر از شهر‌ها هستند.
4. تراکم جمعیت: جمعیت‌های نسبی در نواحی روستایی پایین‌تر از شهر‌ها است.
5. تجانس جمعیت: از لحاظ خصوصیات اجتماعی، جمعیت جوامع روستایی در مقایسه با جمعیت شهری متجانس‌تر است.
6. تمایز اجتماعی: تمایز و طبقه‌بندی اجتماعی، در شهر بیشتر به چشم می‌خورد تا در روستا و اختلافات طبقاتی در روستا کمتر محسوس است.
7. تحرک : تحرک هم به مفهوم فضایی و هم اجتماعی، در روستا دارای شدت کمتری است تا درشهر.
8. سیستم اثرات متقابل: روابط متقابل در جامعه روستایی در حول پنج فعالیت زیر دور می‌زند:
خویشاوندی، زندگی اقتصادی، سیاست، فعالیت‌های مذهبی یا سنتی و تفریحات سالم.
درجات روستایی- شهری
بعضی از دانشمندان اجتماعی درجات مختلفی از روستایی بودن یا شهری بودن را در محل‌های بخصوصی تمیز داده و چنین محل‌ها یا جوامعی را در امتداد یک مقیاس درجه‌بندی شده بین دو قطب که ممکن است «روستایی خالص» و «شهری خالص» نامیده شوند قرار داده‌اند. اسمیت T.L.smith دلایل این‌گونه ترتیب و طبقه‌بندی را چنین توجیه کرده است: «روستایی و شهری به خودی خود و به طور خالص وجود ندارند، بلکه خصوصیات اصلی هر یک ممکن است به داخل خصوصیات اصلی دیگری سایه بیندازد و یا با آن درآمیزد. به جای ترکیب یافتن از دو طبقه متقابلاً منحصر به فرد روستایی و شهری به نظر می‌رسد که کل جامعه شبیه طیفی باشد که در آن دورافتاده‌ترین زیر روستاهای پشت جنگلی به طور نامحسوسی به داخل روش زندگی روستایی و سپس به تدریج به داخل تمام درجات روستایی و زیر شهری تا به داخل شهری‌ترین روش زندگی و فوق شهری سایه زده و با آن درمی‌آمیزد.

 

استقرارگاه‌های روستایی ((Rural Settlements :
استقرارگاه‌های روستایی مهم‌ترین عنصر جغرافیای انسانی روستا است. برآورد شده است که در کل جهان 14 میلیون استقرارگاه‌ روستایی وجود دارد که جمعیت هر یک کمتر از 2000 نفر است و از هر 3 نفر، دو نفر هنوز در دهکده‌ها، دهکده‌های کوچک (hamlets ) یا مساکن روستایی منزوی زندگی می‌کنند. شکل مساکن و ترتیب آنها در روی زمین اجزاء اصلی چشم‌انداز روستایی هستند و برای درک کامل و شایسته محیط روستایی ریخت‌شناسی (مورفولوژی) و آگاهی از تکوین دهکده‌ها، دهکده‌های کوچک و فارمستدها اساسی است. مطالعه استقرارگاه روستایی تا زمان حاضر به روی سه جنبه چشم‌انداز متمرکز بوده است: (1) الگوی استقرارگاه یا توزیع فارمستدها و مساکن؛ (2) الگوی کشتزار که از تقسیم بندی زمین به دست انسان به منظور استفاده سودمندانه حاصل می‌شود؛ (3) گونه‌های خانه‌ها و فارمستدها که مواد ساختمانی به کار رفته و معماری قومی را در بر می‌گیرد.

 

توزیع فضایی مساکن
اساساً فقط دو نوع سکونت‌گاه روستایی وجود دارد: مساکن می‌توانند یا گروهی (Clustered) یا در سراسر روستا پراکنده (dispersed) باشند. البته در واقع این دو نوع مسکن تشکیل قطب‌های یک خط مداوم را می‌دهند، و دهکده‌های کوچک دارای ویژگی‌هایی از هر دو نوع حد واسط بین این دو نهایت می‌باشند. دو شاخگی هسته‌ای- پراکند? (nucleated_dispersed) سکونت‌گاه «بیشتر مبتنی بر عبارات کلی در رابطه با گروهی بودن یا غیر گروهی بودن ساختمان‌ها است تا مبتنی بر تعاریف محکم. بنابراین، نه هیچ توافقی بر سر حداقل فاصله سکونت‌گاه‌های پراکنده وجود دارد، و نه برای تعداد عمارات لازم برای تشکیل یک هسته (nucleation). با این وجود این تقسیم بندی ساده به عنوان یک نقطه شروع مفید به تجزیه و تحلیل تکوین شکل سکونت‌گاه روستایی کمک می‌کند.
عوامل مساعد برای ایجاد استقرارگاه هسته‌ای
عوامل سببی متعددی که اساساً بیشتر تاریخی هستند تا مدرن، باعث هسته‌ای شدن جمعیت روستایی می‌گردند. شاید آشکارتر از همه، نیاز به دفاع علیه تهدید خارجی است. البته این نیاز مسلماً در گذشته مطرح بوده است؛ در زمانی که باند‌های غیر قانونی آزادانه در سراسر اروپا بدون مقصد خاصی مسافرت می‌کردند کشاورزان بهتر می‌توانستند با مجتمع شدن در دهات و مسافرت روزانه به مزارع از خودشان دفاع کنند. یک نیروی همبستگی حتی مهمتر در ایجاد اولین استقرارگاه در یک ناحیه پیوندهای خانوادگی و قبیله‌ای بود، زیرا استقرارگاه‌های مستقر نخستین غالباً متشکل از مردمی بود که با یکدیگر نسبت خونی داشتند. چنین استقرارگاه‌هایی را می‌توان به سادگی از نام مکان تمیز داد. برای مثال، پسوند‌های معمول در اروپای غربی _ ing_inge_ingen ، و _ange همه از زبان ژرمن مشتق شده‌اند و به طور تحت‌اللفظی به معنی «مردم» می‌باشند. پیشوند همراه آن به طور نمونه‌ای نام رهبر خانواده یا قبیله بود. بنابراین Sigmaringen ، استقرارگاهی در جنوب غربی آلمان به وسیله «مردم سیگمار» ایجاد شد. چنین پیوندهای اجتماعی غالباً با درجه‌ای از سیستم اشتراکی (Communalism) همراه بود که در آن زمین کشاورزی به شخص به‌خصوصی تعلق نداشت. زمین زیر کشت به طور نمونه به مصارف معین تخصیص داده شده بود. به طوری که هر ده‌نشین مقدار زمین مساوی، خاک حاصلخیز مساوی و فاصله مساوی جهت پیمودن داشت
کمبود یا فراوانی نسبی آب نیز می‌تواند روی تشکیل دهکده تأثیر بگذارد. جاهایی که زمینش دارای سنگ‌های قابل نفوذ همچون سنگ آهک بود و آب از طریق چاه‌های عمیق یا چشمه‌ها فراهم می‌شد مشوق فارمستد‌های گروهی بود، مانند آن در تپه‌های ویلت‌شایر جنوبی در انگلستان است. فراوانی فوق‌العاد? آب در نواحی ماندابی و مسیل‌ها می‌تواند محرک مجتمع شدن در «نقاط خشک» (dry points) قابل دسترس باشد، مثال می‌تواند دهکد? هادنهم ((Haddenham در مانداب‌های انگلیس English Fens باشد
حضور دهکده‌ها همچنین ممکن است با تقسیم ارث مرتبط باشد. تحت این شرایط یک خانه رعیتی (Farmhouse) منزوی اولیه در طی سال‌ها همچنان که نسل‌های متوالی اجداد ساکن اولیه خانه‌هایی را در همان محل می‌سازند به یک استقرارگاه گروهی تبدیل خواهد شد. مثال‌هایی از این نوع استقرارگاه می‌تواند در آن نواحی اروپا که تحت قانون رومن در آمد ملاحظه شود. برعکس در نواحی که میراث بری به طور سنتی بر اساس قانون Primogeniture (قانونی که به موجب آن کل مایملک پدری به بزرگترین پسر او می‌رسد) عمل می‌شود الگوی استقرارگاه پراکنده تداوم می‌یابد همچون شمال غربی آلمان و قسمت‌هایی از نروژ
همچنین هسته‌ای شدن استقرارگاه با اقتصاد‌های مبتنی بر محصول رابطه مستقیم، و با اقتصاد‌های مبتنی بر پرورش حیوانات اهلی رابطه معکوس دارد. علت این امر این است که پرورش حیوانات مستلزم مزارع بزرگ بوده و هر چه مزرعه بزرگ‌تر باشد احتمال کمتری وجود دارد که کشاورز در یک دهکده زندگی کند که این به علت وقت بیشتری است که بین خانه و مزرعه صرف می‌شود. چون، به طور کلی، در نواحی پست کشت محصول غلبه دارد و نواحی مرتفع برای چرای دام‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد رابطه مستقیم بین زمین مسطح و استقرارگاه دهکده‌ای در اروپا وجود دارد
همچنین ملاحظات سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیکی ممکن است منجر به گروهی شدن جمعیت روستایی شود. به طور کلی ساختار استقرارگاه روستایی امروز با 50 سال قبل تفاوت اساسی دارد، و حاصل یک برنامه‌ریزی و ایدئولوژی Soviet مدرن است
عوامل مساعد برای ایجاد استقرارگاه پراکنده
عواملی که مشوق شکل پراکند? استقرارگاه روستایی هستند و در آمریکای آنگلو‌ساکسن، استرالیا، زلاند جدید وآفریقای جنوبی بیش از جاهای دیگر متداول است، دقیقاً عکس عواملی می‌باشند که برای توسعه دهکده مساعدند و از ویژگی‌های اروپاست. این عوامل عبارتند از
1. عدم نیاز به دفاع که با صلح و امنیت میسر می‌گردد
2. تشکیل مستعمرات به وسیله تک خانواده‌های کاشف به جای گروه‌هایی که از طریق پیوند‌های رابطه خونی یا مذهبی وابسته به یکدیگر می‌باشند
3. غلبه کشاورزی خصوصی بزرگ مقیاس به جای سیستم اشتراکی
4. مزارع تک قطعه‌ای به جای املاک پراکنده
5. یک اقتصاد روستایی که در آن پرورش حیوانات اهلی یا دامداری غلبه دارد
6. زمین تپه‌ای یا کوهستانی
7. ذخایر آبی که به آسانی در دسترس هستند
8. عمل عمدی دولت به فروپاشی دهکده‌ها، سرهم کردن مالکیت‌های خرده‌ای و بدین وسیله ایجاد یک کشاورزی کارآمدتر
9. ریخت‌‌شناسی استقرارگاه‌های روستایی
دمانژون ((Demangeon سکونت‌گاه را به دو نوع مجتمع و پراکنده تقسیم بندی کرد و برای هر یک از این طبقه‌بندی‌های وسیع زیر تقسیماتی قائل شد

انواع سکونتگاه بنابر دمانژن
این طبقه‌بندی از نقطه نظر اروپایی دارای قدر و منزلت زیادی است از این لحاظ که بر همبستگی سکونت‌گاه با سیستم‌های صحرایی و بر یک سلسله مراتب پراکندگی در رابطه با سکونت‌گاه گروهی تأکید می‌کند. از دیدگاه اسلوب‌شناسی (متدلوژی) نکته خلاف قاعده در اینجا این است که برای طبقه‌بندی هر یک از دو تقسیم بندی عمده مبنای متفاوتی به کار گرفته شده است که یکی عملکردی (functional) و دیگری ژنتیک (genetic) می‌باشد
در بیشتر مساعی بعدی برای طبقه‌بندی گونه‌های استقرارگاه روستایی معیار مورفولوژیکی به کار گرفته شده است. دمانژون از این معیار برای تقسیم‌بندی سکونت‌گاه‌های گروهی در فرانسه استفاده کرده و دهکده‌های خطی (linear villages)، توده‌ای (massive villages)، و ستاره‌ای شکل (star shaped villages) تمیز داد اما قدرت توجیه چنین گونه‌شناسی ضعیف است.
قسمت اعظم دیگر کارها مربوط به انواع استقرارگاه روستایی به وسیله دانشمندان آلمانی انجام شده است. شوارتز ((Schwartz سکونت‌گاه‌های گروهی را بر اساس اندازه، بر اساس به هم پیوستگی (تنگ و آزاد بودن)، و بر اساس شکل منظم بودن طبقه بندی کرد. واضح است که تعداد ترکیب‌های ممکن از این عوامل گونه‌های متنوعی از انواع دهکده را به وجود می‌آورد.
نکته مهم‌تر اینکه نقطه‌ای که در آن گونه‌های منظم و نامنظم یا تنگ و آزاد از هم جدا می‌شوند قراردادی و ذهنی (تحت تأثیر نظریات شخصی) است. یکی از رضایت‌بخش‌ترین طبقه‌بندی‌های سکونت‌گاه روستایی در آلمان به وسیله کریستالر ((Christaller ایجاد شد اما کاربرد عمومی‌تر گونه‌شناسی او در خارج از اروپا محدود است. طبقه‌بندی او از انواع دهکده نشان داده شده است
طبقه بندی انواع دهکده بنابر کریستالر

 

دهکد‌ه‌های گروهی نامنظم: (irregular clustered village یا Haufendorf)
یکی از انواع معمول استقرار‌گاه هسته‌ای است که در قسمت‌هایی از آلمان غربی، شمال فرانسه، نواحی پست بریتانیا و قسمت اعظم اروپای جنوبی دیده می‌شود. دهکده‌های گروهی نامنظم نمایشگر یک ظاهر تصادفی با خیابان‌های پیچ و خم دار و فارمستد‌های گروهی اتفاقی است که فاقد هر نوع آثار برنامه‌ریزی می‌باشد. کلیسای دهکده در جایی به طرف مرکز دهکده دیده می‌شود که با خانه‌های رعیتی، انبار‌های غله و کاه و جو و غیره و باغات خوراک‌پزی دهکده نشینان احاطه شده است. اندازه این دهکده بسیار متغییر است و از 1000- 400 نفر جمعیت در سرزمین‌های ژرمنی تا 10000 نفر یا بیشتر در دهکده‌های کشاورزی نوک تپه در ایتالیای جنوبی می‌باشد.
دهکده‌های گروهی منظم
در شکل کنونی خود نمایشگر برنامه‌ریزی درجه بالایی هستند. نمونه‌ترین این اشکال منظم دهکده خیابانی (street village) است. که درآن فقط یک خیابان مستقیم موجود است که خانه‌های رعیتی در امتداد این خیابان ردیف شده و باغات خوراک‌پزی در پشت قرار دارند
نوع دیگر استقرارگاه روستایی گروهی که نمایشگر برنامه‌ریزی، حتی در مرحله تشکیل است، دهکده سرسبز (green village) یا Angerdorf می‌باشد. این نوع دهکده با یک فضای سبز مشترک در مرکز دهکده مشخص می‌شود که به طور سنتی از آن به عنوان یک زمین فستیوال و میدان بازار (market place) و همچنین ناحیه‌ چرا و محوطه حفاظ دار برای حیوانات استفاده می‌شوند. دهکده‌های سرسبز به طور وسیعی در قسمت‌های مختلف دشت شمال اروپا، از نواحی پست بریتانیا تا لهستان دیده می‌شوند
شکل دیگر استقرارگاه روستایی برنامه‌ریزی شده در اروپای شرقی دهکده همراه با شبکه سیم - آهن (grid- iron village) است، که به ویژه در دره دانوب وسطی و سفلی در قسمت‌هایی از مجارستان، یوگسلاوی سابق، رومانی و بلغارستان ملاحظه می‌شود
نقاط ضعف سیستم‌های طبقه‌بندی
تمام سیستم‌هایی که تا به امروز ایجاد شده‌اند در پاره‌ای از نقاط ضعف زیر سهیم هستند
1. درجه ذهنیت ( بستگی داشتن به نظریات و معلومات تجربی
هارت ((Hart مشاهده کرد که «تمیز بین انواع دهکده، به ویژه بین گونه‌هایی که کاملاً مشابه هستند، پاره‌ای اوقات مبتنی بر تفاوت‌های آنچنان باریک و دقیقی است که طبقه‌بندی دهکده‌های منفرد بیشتر عملی وابسته به عقیده و نظر شخصی است تا یک عمل واقعی و مشهود». بدیهی است که عنصر ذهنی بسیاری از طرح‌های طبقه‌بندی، مفید واقع شدن آنها را برای مقاصد قیاسی محدود می‌سازد
2. فقدان قابلیت کاربرد عمومی
اکثر سیستم‌های طبقه‌بندی که برای نواحی بخصوصی طرح‌ریزی شده‌اند فقط برای همان قلمرو فرهنگی بخصوص تحت قاعده در آمده‌اند. هیچ کدام از این سیستم‌هایی که در بالا به آن اشاره شد در خارج از اروپا قابل پیاده شدن نیستند
3. تأکید مرفولوژیکی
یک نقطه ضعف اساسی، تأکید روی مرفولوژی سکونت‌گاه و توجه ناکافی به پایه‌های عملکردی سکونت‌گاه روستایی مدرن است. این حقیقت که دهکده‌ها ممکن است از لحاظ شکل فیزیکی شبیه ولی از لحاظ منشاء و عملکرد مختلف باشند این طبقه‌بندی‌ها را بیشتر توصیفی می‌سازد
4. قابلیت اعتبار موقتی
این طبقه‌بندی‌ها اساساً تاریخی هستند، و طبقه‌بندی‌های سکونت‌گاه‌های کشاورزی می‌باشند که در زمینه الگوهای آمایش سرزمین (land use) قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بنا نهاده شده‌اند
مقیاس کاربرد
طبقه‌بندی‌های شکل سکونت‌گاه وقتی مفید است که ببینیم کاربرد آن محلی، ناحیه‌ای یا ملی است. حتی در داخل ناحیه‌ای به کوچکی بریتانیا بسیاری از طبقه‌بندی‌های سکونت‌گاه ممکن است به کار گرفته شود.
برای غلبه بر این دشواری‌ها به کوشش اتحادیه بین‌المللی جغرافیا (IGU) یک گونه‌شناسی عمومی از سکونت‌گاه روستایی ایجاد شده است که بر حسب آن تمام سکونت‌گاه‌های روستایی بتوانند ثبت و طبقه‌بندی، و مجموعه اصطلاحات علمی موجود به طور یکنواختی تنظیم و تعریف شوند
جمعیت‌زدایی روستایی (Rural depopulation)
تغییراتی که در ارقام آن جمعیتی رخ می‌دهد که به طور دائم در روستا زندگی کرده و یا از منابع آن به طور موقت استفاده می‌کنند، هسته مرکزی مطالعات مربوط به جغرافیای روستایی و بسیاری مسائل مربوط به اداره و عمران زمین در روستا را تشکیل می‌دهد. «جمعیت زدایی روستایی» می‌تواند به منزله کاهش تعداد مطلق ساکنان ناحیه‌ای از روستا در نظر گرفته شود.
انواع جمعیت‌زدایی
باید توجه داشت که کاهش‌های مطلق تعداد سکنه روستا،‌به طریقی که تعریف شد، می‌تواند طی فرایند‌های مختلفی ایجاد شود. رقم مرگ و میر یک استقرارگاه یا ناحیه روستایی ممکن است طی مدت زمان معینی بر رقم موالید فزونی یابد. اگر مهاجرت خالص برای جبران چنین کاهش‌هایی کافی نباشد جمعیت‌زدایی بیولوژیکی (Biological depopulation) نتیجه خواهد شد. در حقیقت جمعیت‌زدایی بیولوژیکی کاملاً نادر است و معمولاً تنها بعد از اینکه مهاجرت مداوم افراد جوان از روستا به خارج از یک هرم سنی محلی نامتعادل ایجاد کرد،‌ به وجود می‌آید که از طریق غلبه افراد پیر و میانسال از شکل طبیعی خارج می‌شود. نیروی تولید مثل چنین جمعیتی کم است و به ندرت افراد جوان به تعداد کافی به طرف چنین مناطقی مهاجرت می‌کنند که از نظر اجتماعی و غالباً اقتصادی در فقر هستند. پس به این علت ممکن است جمعیت‌زدایی بیولوژیکی به وجود بیاید
انواع جمعیت‌زدایی ممکن است به وسیله مهاجرت خالص از روستا به خارج ایجاد شود. پنشمل ((P.Pinchemel در یک مطالعه تفضیلی تغییر جمعیت در قسمتی از شمال فرانسه، تمایز بین مهاجرت شغلی و غیر شغلی را ترسیم کرد

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  58  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مفاهیم ده و روستا

دانلودمقاله اهمیت‏بحثهاى اخلاقى

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله اهمیت‏بحثهاى اخلاقى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 پیشگفتار
مسائل اخلاقى در هر زمان از اهمیت فوق‏العاده‏اى برخوردار بوده، ولى در عصر و زمان ما اهمیت ویژه‏اى دارد، زیرا:
1- از یک سو عوامل و انگیزه‏هاى فساد و انحراف در عصر ما از هر زمانى بیشتر است و اگر در گذشته براى تهیه مقدمات بسیارى از مفاسد اخلاقى هزینه‏ها و زحمتها لازم بود در زمان ما از برکت پیشرفت صنایع بشرى همه چیز در همه جا و در دسترس همه کس قرار گرفته است!
2- از سوى دیگر، با توجه به این که عصر ما عصر بزرگ شدن مقیاسهاست و آنچه در گذشته بطور محدود انجام مى‏گرفت در عصر ما به صورت نامحدود انجام مى‏گیرد، قتل و کشتار انسانها به برکت وسائل کشتار جمعى، و مفاسد اخلاقى دیگر به کمک فیلمهاى مبتذلى که از ماهواره‏ها در سراسر دنیا منتشر مى‏شود و اخیرا که به برکت «اینترنت‏» هرگونه اطلاعات مضر در اختیار تمام مردم دنیا قرار مى‏گیرد، مفاسد اخلاقى بسیار گسترش پیدا کرده و مرزها را در هم شکسته و تا اقصا نقاط جهان پیش مى‏رود تا آنجا که صداى بنیانگذاران مفاسد اخلاقى نیز درآمده است.
اگر در گذشته تولید مواد مخدر در یک نقطه، یک روستا و حداکثر شهرهاى مجاور را آلوده مى‏کرد امروز به کمک سوداگران مرگ به سراسر دنیا کشیده مى‏شود.
3- از سوى سوم، همان گونه که علوم و دانشهاى مفید و سازنده در زمینه‏هاى مختلف پزشکى و صنایع و شؤون دیگر حیات بشرى گسترش فوق‏العاده‏اى پیدا کرده، علوم شیطانى و راهکارهاى وصول به مسائل غیرانسانى و غیراخلاقى نیز به مراتب گسترده‏تر از سابق شده است‏به گونه‏اى که به دارندگان فساد اخلاق اجازه مى‏دهد از طرق مرموزتر و پیچیده‏تر و گاه ساده‏تر و آسانتر به مقصود خود برسند.
در چنین شرایطى توجه به مسائل اخلاقى و علم اخلاق از هر زمانى ضرورى‏تر به نظر مى‏رسد و هرگاه نسبت‏به آن کوتاهى شود فاجعه یا فاجعه‏هایى در انتظار است.
اندیشمندان دلسوز و عالمان آگاه باید همگى دست‏به دست هم دهند و براى گسترش اخلاق در دنیاى امروز که اخلاق به خطر افتاده تا آن حد که بعضى آن را بکلى انکار کرده یا غیر ضرورى دانسته‏اند و بعضى دیگر هر کار و خصلتى که انسان را به خواسته سیاسى‏اش برساند اخلاق شمرده‏اند، تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیرند.
خوشبختانه ما مسلمانان منبع عظیمى مثل قرآن مجید در دست داریم که مملو است از بحثهاى عمیق اخلاقى که در هیچ منبع دینى دیگرى در جهان یافت نمى‏شود.
گرچه مباحث اخلاقى قرآن از سوى مفسران بزرگ و عالمان اسلامى بطور پراکنده مورد تفسیر قرار گرفته ولى تا آنجا که ما مى‏دانیم کتابى به عنوان «اخلاق در قرآن‏» به سبک تفسیر موضوعى که این مسائل را به صورت جمعى و با استفاده از روش تفسیر موضوعى مورد توجه قرار دهد، تالیف نیافته با آن که جاى آن کاملا خالى است.

اهمیت‏بحثهاى اخلاقى
اشاره
این بحث از مهمترین مباحث قرآنى است، و از یک نظر مهمترین هدف انبیاى الهى را تشکیل مى‏دهد، زیرا بدون اخلاق نه دین براى مردم مفهومى دارد، و نه دنیاى آنها سامان مى‏یابد; همان‏گونه که گفته‏اند:
اقوام روزگار به اخلاق زنده‏اند
قومى که گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شایسته نام انسان است که داراى اخلاق انسانى باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناکى است که با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چیز را ویران مى‏کند، و به آتش مى‏کشد;
با این اشاره به سراغ قرآن مى‏رویم و این حقیقت را از زبان قرآن مى‏شنویم; در آیات زیر دقت کنید:
1 - هو الذى بعث فى‏الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین (سوره جمعه، آیه‏2)
2 - لقد من الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین (سوره آل عمران، 164)
3 - کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون (سوره بقره، آیه‏151)
4 - ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم (سوره بقره، آیه‏129)
5 - قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها (سوره شمس، آیات‏9 و 10)
6 - قد افلح من تزکى و ذکر اسم رب-ه فصلى (سوره اعلى، آیات 14 و 15)
7 - و لقد آتینا لقمان الحکمة ان اشکر لله (سوره لقمان، آیه‏12)
ترجمه:
1 - او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مى‏خواند و آنها را تزکیه مى‏کند و به آنان کتاب و حکمت مى‏آموزد هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند!
2 - خداوند بر مؤمنان منت نهاد (و نعمت‏بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمت‏به آنها بیاموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.
3 - همان‏گونه (که با تغییر قبله نعمت‏خود را بر شما ارزانى داشتیم) رسولى از خودتان در میانتان فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند، و شما را پاک کند و کتاب و حکمت‏بیاموزد، و آنچه را نمى‏دانستید، به شما یاد دهد.
4 - پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز! تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت‏بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار قادرى)!
5 - هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد - و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخت، نومید و محروم گشت!
6 - به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد) رستگار شد - و (آن کس) نام پروردگارش را یاد کرد، سپس نماز خواند!
7 - ما به لقمان حکمت (ایمان و اخلاق) آموختیم (و به او گفتیم) شکر خدا را به جا آور!
چهار آیه‏نخستین در واقع یک حقیقت را دنبال مى‏کند، و آن این‏که یکى از اهداف اصلى بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتى مى‏توان گفت تلاوت آیات الهى و تعلیم کتاب و حکمت که در نخستین آیه آمده، مقدمه‏اى است‏براى مساله تزکیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزى که هدف اصلى علم اخلاق را تشکیل مى‏دهد.
شاید به همین دلیل «تزکیه‏» در این آیه بر «تعلیم‏» پیشى گرفته است، چرا که هدف اصلى و نهائى «تزکیه‏» است هرچند در عمل «تعلیم‏» مقدم بر آن مى‏باشد.
و اگر در سه آیه‏دیگر (آیه دوم و سوم و چهارم از آیات مورد بحث) «تعلیم‏» بر «تزکیه اخلاق‏» پیشى گرفته، ناظر به ترتیب طبیعى و خارجى آن است، که معمولا «تعلیم‏» مقدمه‏اى ست‏براى «تربیت و تزکیه‏»; بنابراین، آیه‏اول و آیات سه گانه اخیر هر کدام به یکى از ابعاد این مساله مى‏نگرد. (دقت کنید)
این احتمال در تفسیر آیات چهارگانه فوق نیز دور نیست که منظور از این تقدیم و تاخیر این است که این دو (تعلیم و تربیت) در یکدیگر تاثیر متقابل دارند; یعنى، همان‏گونه که آموزشهاى صحیح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزکیه نفوس مى‏شود، وجود فضائل اخلاقى در انسان نیز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست; چرا که انسان وقتى مى‏تواند به حقیقت علم برسد که از «لجاجت‏» و «کبر» و «خودپرستى‏» و «تعصب کورکورانه‏» که سد راه پیشرفتهاى علمى است‏خالى باشد، در غیر این صورت این گونه مفاسد اخلاقى حجابى بر چشم و دل او مى‏افکند که نتواند چهره حق را آن چنان که هست مشاهده کند و طبعا از قبول آن وا مى‏ماند.
این نکات نیز در آیات چهارگانه فوق قابل دقت است:
اولین آیه، قیام پیغمبرى که معلم اخلاق است‏به عنوان یکى از نشانه‏هاى خداوند ذکر شده، و نقطه مقابل «تعلیم و تربیت‏» را «ضلال مبین‏» و گمراهى آشکار شمرده است (و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین) و این نهایت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان مى‏دهد.
در دومین آیه، بعثت پیامبرى که مربى اخلاقى و معلم کتاب و حکمت است‏به عنوان منتى بزرگ و نعمتى عظیم از ناحیه خداوند شمرده است; این نیز دلیل دیگرى بر اهمیت اخلاق است.
در سومین آیه که بعد از آیات تغییر قبله (از بیت المقدس به کعبه) آمده و این تحول را یک نعمت‏بزرگ الهى مى‏شمرد، مى‏فرماید: این نعمت همانند اصل نعمت قیام پیامبراسلام صلى الله علیه و آله است که با هدف تعلیم و تربیت و تهذیب نفوس و آموزش امورى که وصول انسان به آن از طرق عادى امکان پذیر نبود انجام گرفته است. (1)
نکته دیگرى که در چهارمین آیه قابل دقت است، این است که در این جا با تقاضاى ابراهیم و دعاى او در پیشگاه خدا روبه‏رو مى‏شویم; او بعد از بناى کعبه و فراغت از این امر مهم الهى، دعاهایى مى‏کند که یکى از مهمترین آنها تقاضاى به وجود آمدن امت مسلمانى از «ذریه‏» اوست، و بعثت پیامبرى که کار او تعلیم کتاب و حکمت و تربیت و تزکیه نفوس باشد.
این نکته نیز در پنجمین آیه جلب توجه مى‏کند که قرآن پس از ذکر طولانى‏ترین سوگندها که مجموعه‏اى از یازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمین و آسمان و ماه و خورشید و نفوس انسانى است، مى‏گوید: «آن کس که نفس خویش را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که آن را آلوده سازد مایوس و ناامید گشته است! (قد افلح من زکاها وقد خاب من دساها)».
این تاکیدهاى پى در پى و بى‏نظیر دلیل روشنى است‏بر اهمیتى که قرآن مجید براى پرورش اخلاق و تزکیه نفوس قائل است، و گویى همه ارزشها را در این ارزش بزرگ خلاصه مى‏کند، و فلاح و رستگارى و نجات را در آن مى‏شمرد.
همین معنى با مختصر تفاوتى در آیه‏ششم آمده و جالب این که «تزکیه اخلاق‏» در آن مقدم بر نماز و یاد خدا ذکر شده که اگر تزکیه نفس و پاکى دل و صفاى روح در پرتو فضائل اخلاقى نباشد، نه ذکر خدا به‏جا مى‏رسد و نه نماز روحانیتى به بار مى‏آورد.
و بالاخره در آخرین آیه، از معلم بزرگ اخلاق یعنى لقمان سخن مى‏گوید و از علم اخلاق به «حکمت‏» تعبیر مى‏کند و مى‏گوید: «ما (موهبت‏بزرگ) حکمت را به لقمان دادیم، سپس به او دستور دادیم که شکر خدا را در برابر این نعمت‏بزرگ به جا آورد!(ولقد آتینا لقمان الحکمة ان اشکرلله)».
با توجه به این که ویژگى «لقمان حکیم‏» آن چنان که از آیات سوره لقمان استفاده مى‏شود تربیت نفوس و پرورش اخلاق بوده است‏بخوبى روشن مى‏شود که منظور از «حکمت‏» در این جا همان «حکمت عملى‏» و آموزشهایى است که منتهى به آن مى‏شود یعنى «تعلیم‏» براى «تربیت‏»!
باید توجه داشت که حکمت همان‏گونه که بارها گفته‏ایم در اصل به معنى «لجام‏» اسب و مانند آن است; سپس به هر «امر بازدارنده‏» اطلاق شده است، و از آنجا که علوم و دانشها و همچنین فضائل اخلاقى انسان را از بدیها و کژیها باز مى‏دارد، این واژه بر آن اطلاق شده است.
نتیجه
آنچه از آیات بالا استفاده مى‏شود اهتمام فوق‏العاده قرآن مجید به مسائل اخلاقى و تهذیب نفوس به عنوان یک مساله اساسى و زیربنایى است که برنامه‏هاى دیگر از آن نشات مى‏گیرد; و به تعبیر دیگر، بر تمام احکام و قوانین اسلامى سایه افکنده است.
آرى! تکامل اخلاقى در فرد و جامعه، مهمترین هدفى است که ادیان آسمانى بر آن تکیه مى‏کنند، و ریشه همه اصلاحات اجتماعى و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیده‏هاى ناهنجار مى‏شمرند.
اکنون به روایات اسلامى باز مى‏گردیم و اهمیت این مساله را در روایات جستجو مى‏کنیم.
اهمیت اخلاق در روایات اسلامى
این مساله در احادیثى که از شخص پیامبراکرم صلى الله علیه و آله و همچنین از سایر پیشوایان معصوم علیهم السلام رسیده است‏با اهمیت فوق‏العاده‏اى تعقیب شده، که به عنوان نمونه چند حدیث پرمعناى زیر را از نظر مى‏گذرانیم:
1- در حدیث معروفى از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم:
«انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق; من تنها براى تکمیل فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام.» (2)
و در تعبیر دیگرى: «انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق‏» آمده است. (3)
و در تعبیر دیگرى: « بعثت‏بمکارم الاخلاق ومحاسنها» آمده است. (4)
تعبیر به «انما» که به اصطلاح براى حصر است نشان مى‏دهد که تمام اهداف بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله در همین امر یعنى تکامل اخلاقى انسانها خلاصه مى‏شود.
2- در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم که فرمود: «لو کنا لانرجو جنة ولانخشى نارا ولاثوابا ولاعقابا لکان ینبغى لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل على سبیل النجاح; اگر ما امید و ایمانى به بهشت و ترس و وحشتى از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابى نمى‏داشتیم، شایسته بود به سراغ فضائل اخلاقى برویم، چرا که آنها راهنماى نجات و پیروزى و موفقیت هستند.» (5)
این حدیث‏بخوبى نشان مى‏دهد که فضائل اخلاقى نه تنها سبب نجات در قیامت است‏بلکه زندگى دنیا نیز بدون آن سامان نمى‏یابد! (در این باره در آینده به خواست‏خدا بحثهاى مشروحترى خواهیم داشت)
3- در حدیث دیگرى از رسول‏خدا صلى الله علیه و آله آمده است که فرمود: «جعل الله سبحانه مکارم الاخلاق صلة بینه وبین عباده فحسب احدکم ان یتمسک بخلق متصل بالله; خداوند سبحان فضائل اخلاقى را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس که هر یک از شما دست‏به اخلاقى بزند که او را به خدا مربوط سازد.» (6)
به‏تعبیر دیگر، خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربى نفوس انسانى و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزدیکى به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهى مکان پذیر نیست!
بنابراین، هر فضیلت اخلاقى رابطه‏اى میان انسان و خدا ایجاد مى‏کند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیکتر مى‏سازد.
زندگى پیشوایان دینى نیز سرتاسر بیانگر همین مساله است که آنها در همه جا به فضائل اخلاقى دعوت مى‏کردند، و خود الگوى زنده و اسوه حسنه‏اى در این راه بودند و به واست‏خدا در مباحث آینده در هر بحثى به نمونه‏هاى اخلاقى آنها آشنا خواهیم شد; و همین بس که قرآن مجید به هنگام بیان مقام والاى پیامبراسلام صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: «وانک لعلى خلق عظیم; تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى!» (7)
نکته‏ها:
1- تعریف علم اخلاق
در این جا لازم است قبل از هر چیز به سراغ تعریف اخلاق برویم; «اخلاق‏» جمع «خلق‏» (بر وزن قفل) و «خلق‏». (بر وزن افق) مى‏باشد، به گفته «راغب‏» در کتاب «مفردات‏»، این دو واژه در اصل به یک ریشه باز مى‏گردد، خلق به معنى هیئت و شکل و صورتى است که انسان با چشم مى‏بیند و خلق به معنى قوا و سجایا و صفات درونى است که با چشم دل دیده مى‏شود.
بنابراین مى‏توان گفت: «اخلاق مجموعه صفات روحى و باطنى انسان است‏» و به گفته بعضى از دانشمندان، گاه به بعضى از اعمال و رفتارى که از خلقیات درونى انسان ناشى مى‏شود، نیز اخلاق گفته مى‏شود (اولى اخلاق صفاتى است و دومى اخلاق رفتارى).
«اخلاق‏» را از طریق آثارش نیز مى‏توان تعریف کرد، و آن این‏که «گاه فعلى که از انسان سر مى‏زند، شکل مستمرى ندارد; ولى هنگامى که کارى بطور مستمر از کسى سر مى‏زند (مانند امساک در بذل و بخشش و کمک به دیگران) دلیل به این است که یک ریشه درونى و باطنى در اعماق جان و روح او دارد، آن ریشه را خلق و اخلاق مى‏نامند.
اینجاست که «ابن مسکویه‏» در کتاب «تهذیب الاخلاق وتطهیر الاعراق‏»، مى‏گوید: «خلق همان حالت نفسانى است که انسان را به انجام کارهایى دعوت مى‏کند بى آن که نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد.» (8)
همین معنى را مرحوم فیض کاشانى در کتاب «حقایق‏» آورده است، آنجا که مى‏گوید: «بدان که خوى عبارت است از هیئتى استوار با نفس که افعال به آسانى و بدون نیاز به فکر و اندیشه از آن صادر مى‏شود.» (9)
و به همین دلیل اخلاق را به دو بخش تقسیم مى‏کنند: «ملکاتى که سرچشمه پدیدآمدن کارهاى نیکو است و اخلاق خوب و ملکات فضیله نامیده مى‏شود، و آنها که منشا اعمال بد است و به آن اخلاق بد و ملکات رذیله مى‏گویند.
و نیز از همین جا مى‏توان علم اخلاق را چنین تعریف کرد: «اخلاق علمى است که از ملکات و صفات خوب و بد و ریشه‏ها و آثار آن سخن مى‏گوید» و به تعبیر دیگر، «سرچشمه‏هاى اکتساب این صفات نیک و راه مبارزه با صفات بد و آثار هر یک را در فرد و جامعه مورد بررسى قرار مى‏دهد».
البته همانطور که گفته شد، گاه به آثار عملى و افعال ناشى از این صفات نیز واژه «اخلاق‏» اطلاق مى‏شود; مثلا، اگر کسى پیوسته آثار خشم و عصبانیت نشان مى‏دهد به او مى‏گویند: این اخلاق بدى است، و بعکس هنگامى که بذل و بخشش مى‏کند مى‏گویند: این اخلاق خوبى است که فلان کس دارد; در واقع این دو، علت و معلول یکدیگرند که نام یکى بر دیگرى اطلاق مى‏شود.
بعضى از غربیها نیز علم اخلاق را چنان تعریف کرده‏اند که از نظر نتیجه با تعریفهایى که ما مى‏کنیم یکسان است، از جمله در کتاب «فلسفه اخلاق‏» از یکى از فلاسفه غرب به نام «ژکس‏» مى‏خوانیم که مى‏گوید: «علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمى به آن گونه که باید باشد.» (10)
در حالى که بعضى دیگر که بینشهاى متفاوتى دارند (مانند فولکیه) در تعریف علم اخلاق مى‏گوید: «مجموع قوانین رفتار که انسان به واسطه مراعات آن مى‏تواند به هدفش برسد، علم اخلاق است.» (11)
این سخن کسانى است که براى ارزشهاى والاى انسانى اهمیت‏خاصى قائل نیستند بلکه از نظر آنان رسیدن به هدف (هر چه باشد) مطرح است; و اخلاق از نظر آنها چیزى جز اسباب وصول به هدف نیست!
ترجیح مى‏دهند. و به این ترتیب، مکتب واسطه در اینجا با واقعیتها منطبق‏تر است. (دقت کنید)
-٢آیا اخلاق قابل تغییر است؟
سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهاى اخلاقى و تربیتى به این مساله بستگى دارد، زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها علم اخلاق بیهوده خواهد بود، بلکه تمام برنامه‏هاى تربیتى انبیا و کتابهاى آسمانى لغو خواهد شد; تعزیرات و تمام مجازاتهاى بازدارنده نیز بى‏معنى خواهد بود.
بنابراین، وجود آنهمه برنامه‏هاى اخلاقى و تربیتى در تعالیم انبیاء و کتب آسمانى و نیز وجود برنامه‏هاى تربیتى در تمام جهان بشریت، و همچنین مجازاتهاى بازدارنده در همه مکاتب جزائى، بهترین دلیل بر این است که قابلیت تغییر اخلاق، و روشهاى اخلاقى، نه تنها از سوى تمام پیامبران که از سوى همه عقلاى جهان پذیرفته شده است.
اما با این همه، عجیب است که فلاسفه و علماى اخلاق بحثهاى فراوانى درباره این که «آیا اخلاق قابل تغییر است‏یا نه؟» مطرح کرده‏اند!
بعضى مى‏گویند: اخلاق قابل تغییر نیست! و آنها که بدگوهرند و طینتى ناپاک دارند عوض نمى‏شوند، و به فرض که تغییر یابند، سطحى و ناپایدار است و بزودى به حال اول باز مى‏گردند!
آنها براى خود دلائلى دارند از جمله این که ساختمان جسم و جان رابطه نزدیکى با اخلاق دارد، و در واقع اخلاق هر کس تابع چگونگى آفرینش روح و جسم اوست، و چون روح و جسم آدمى عوض نمى‏شود، اخلاق او نیز قابل تغییر نیست.
جمعى از شعرا که پیرو این طرز تفکر بوده‏اند نیز در اشعار خود بطور گسترده به این مطلب اشاره کرده‏اند (هر چند ممکن است اشعار آنها را بر نوعى مبالغه در این امر حمل کرد).
نمونه‏اى از اشعار شعراى معروف را در این زمینه در ذیل مى‏خوانید:
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است شمشیر نیک زآهن بد چون کند کسى؟ ناکس به تربیت نشود اى حکیم کس! باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره‏زار خس!

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  51  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اهمیت‏بحثهاى اخلاقى

دانلودمقاله امام علی

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله امام علی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

کدام آیه عظمت مولی را بهتر می شناساند؟
(یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس)
مهمتر از همه است زیرا خداوند می فرماید ای پیغمبر آنچه بسوی تو فرود آمده به مردم برسان که اگر نکردی وظیفه رسالتش را انجام نداده ای و خداوند ترا از مردم نگهداری می کند. و چنین تهدید عجیبی که اگر پیغمبر دستوری را تبلیغ نکند اصلا به وظیفه پیغمبری عمل نکرده و مثل این است که هیچ یک از عقاید و احکام را ابلاغ نفرموده باشد، در سراسر قرآن نظیر ندارد آنهم در حجه الوداع که اصول دین از توحید و نبوت و معاد و فروع آن تماما بمردم تبلیغ شده و سالهای است که بتمام دستورات و احکام از نماز ورزه عمل شده و خمس و زکوه پرداخته و مناسب حج را با پیغمبر انجام داده اند. غزوات بدر و خندق واحد را گذرانده اند، یعنی به وظیفه جهاد نیز عمـل کرده اند آنوقت چه دستور مهمی است که آنرا از ترس مردم تبلیغ نکرده و آن مردم کیستند که آنحضرت از آنها بیمناک است، در صورتیکه مشرکین مغلوب شده و فتح مکه، اسلام را بر همه نیروها و طوایف پیروز گردانیده است، بسیار روش این که این امر مهم جزو ولایت و نصب امیر المومنین به امامت و خلافت نمی تواند باشد که مطابق عقیده شیعه شرط قبول همه طاعات است بنابر این تمام دین بدون این شرط مقبول نیست پس اگر ولایت ابلاغ نگردید مثل اینست که وطیفه رسالت انجام نشده است و پیغمبر از خود مسلمانها خائف بود ه است که حسد و کینه آنها نسبت بشخص علی (ع) موجب اختلاف در دین و تزلزل ارکان اسلام نگردد.
والا در چند آیه قبل از این خداوند بمسلمین می فرماید:«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم» از کفار نترسید که دیگر آنها مأیوس شده اند از آنکه بتوانند بدین شما صدمه بزنند. امیر مؤمنان در نهج البلاغه می فرماید: لم یوجس موسی حیفه علی نفسه بل خاف من غلبه الجهال و دول الضلال(یعنی موسی بر جان خویش نمی ترسید بلکه بیم داشت که نادانان غلبه کنند و حکومتهای گمراه روی کار آیند)
ترس پیغمبر بزرگوار اسلام نیز از این قبیل بود.

 

مقام علمی علی(ع)
مکرر مولا از علم خویش سخن گفته چه با اشخاص و چه در منبر مثل آنکه به کمیل فرمود(ان هیهنا لعلماّ جماّ) یعنی در اینجا( اشاره بسینه مبارکش کرد) هر آینه دانش بسیاری است یا در خطبه شقشقیه گفت «ینحدر عنی السیل و لایرقی الی الطیر» یعنی سیلهای دانش از کوهسار وجودم سرازیر می شوندو پرنده ای بر فراز قله هستی من بالا نتواند رفت. حال از شما آقایان می پرسم زمان خلافت آنحضرت دروه ایست که ایران و عراق و شامات و مصر و روم فتح شده است و دانشمندان این ممالک متمدن رفت آمد به پایتحت علی دارند، خود مسلمانها نیزبا حرص تمام در علوم پیشرفتهای نمایانی حاصل نموده، در میان اهل کتاب از یهود و نصاری و دانشمندان زردشتی هم، علما و روحانین بزرگی پیدا می شوند علی روی منبر در مسجد عظیم کوفه خطاب بجمیع حضار نموده فریاد می زند سلونی قبل ان تفقدونی فلا بطرق السمإ اعلم منی بطرق الارض«هر چه می خواهید از من بپرسید که براههای آسمان داناتر از طرق زمینم» و از همه طرف سئوالات مختلف می شود و بهمه چیز پاسخ قانع کننده می دهد آیا سراسر تاریخ حیات بشر، دیگری را هم غیر علی نشان داد ه است که در برابر عموم مردم چنین ادعای عجیبی بکند و از عهده هم بر آید بعضی از کم خردان پس از وی به تقلید آنحضرت این ادعا را کردند و فی المجلس رسوا شدند.

 

نهج البلاغه شریف
نهج البلاغه قرآن دوم و یا دوم قرآنست آقای سید هبه الدین شهرستانی در کتاب المعجزه الخالده می نویسد انجمنی در هند از اساتید و ادبا تشکیل شده بود و در خصوص اینکه کسی نمی تواند مانند قرآن بیاورد گفتگو می شد استاد ادب عربی در دانشکده «علیگده» مسترکر نیکوانگلیسی مسیحی می گوید« قرآن برادر کوچکتر بنام نهج البلاغه دارد شما اول بشری پیداکنید که منندش بیاورد تا برسیم بخود قرآن» و باز همین آقا می گوید دانشمندی آلمانی بمن می گفت اگر امروز علی زنده بود و مانند همین بیانات و خطبه ها ایرا د می کرد مسجد کوفه از شاپوهای فرنگی پـر می شد که از اقطار عالم برای استماع سخنش گرد می آمدند.

 

مقایسه علی(ع) با پیغمبر اولوالغزم
1- کلیم خدا حضرت موسی ابن عمران بنص قرآن عرض می کند رب ارنی انظر الیک یعنی پروردگار من خود را بمن بنمایان که بسویت بنگرم جوا: لن ترانی(یعنی هرگز مرا نخواهی دید) شنید ولی از علی پرسیدند آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمود: کیف اعبد ربالم اره یعنی چگوه خدائی را که ندیده باشم میپرستم عرض شد چگونه دیده ای فرمود دیده ها بدیدار طاهری ویرا نبینند ولی دلها بحقایق ایمان او را می بینند.
2- حضرت ابراهیم پدر انبیإ عرض می کند پروردگارا بمن نشان ده که چگونه مرده را زنده می کنی؟ فرمود مگر ایمان نیاورده ای عرض کرد چرا ولی برای اینکه قلبم مطمئن شود، خداوند دستور کشتن چهار مرغ داده و بعد آنها را زند ه کرد تا وی آرامش دل حاص کند و علی می فرماید لو کشف الغطإ ما ازددت یقیاّ یعنی اگر پرده(بین ما و عوامل بعد از مرگ) برداشته شودبر یقینم افزوده نمی شود پس چنین شاهدی که نه تنها از علم پیغمبر و وحی آگاه است بلکه باب مدینه ان علم و ساقی کوثر دانش نبی است و دیگران باید از او بیاموزند و فرا گیرند از جنبه علمی خطا نمی کند و باشتباه نمی افتد.

 

خوابیدن درجای پیغمبر(لیله المبیت)
شبی که پیغمبر می خواست از مکه هجرت فرماید و تمام قبائل عرب برای قتلش همدست شده و شجاعترین مردان و جوانانشان را فرستاده بودند و آنها برحسب آداب عرب از اینکه شبانه بخانه اش هجوم ببرند امتناع نمود ولی خانه را محاصره کردند تا آنجناب خارج نشود و از پشت دیوار کوتاه منزل رختخوابش را زیر نظر و تحت مراقبت گرفتند در چنین وضعی یک فرد فداکار لازم بود تا از جان خود گذشته در بستر پیغمبر بخوابد تا وی بتواند از شهر خارج شود، و تا صبح که آنان کشیک دادند خود را به پناهگاهی برساند و بدیهی است که چنان کسی که برختخواب رسو ل اکرم می رود وسیله نجات او و معطل ماندن و بیخبر نگاه داشتن محاصره کنندگان می شود باید خودرابرای شمشیر برنده آن درندگان خونخوار آماده نماید، و چنان ازجان گذشته ای جز علی نبود و خداوند این فداکاری علی را ستود و من الناس من یشری نفسه ابتغإ مرضاه الله و الله رؤف بالعباد 207 بقره. در تمام غزواتیکه با پیغبر بود چنان بی باکانه بسوی مرگ می شتافت که دلاورترین دلاوران جهان به حیرت و تعجب و تحسی و امی داشت مأمون خلیفه دانشمند عباسی. طبق نقل عقدالفرید وقتی در برابر چهل تن از برجسته ترین علمای بغداد که بزرگترین دارالعلم دنیا در آنزمان بود بمناظره پرداخت و برفضلیت امیر المؤمنین بر صحابه ( و در حقیقت بر جمیع خلق خدا) استدلال می نمود از جمله گفت « بعد از شهادتین هیچ عمل صالحی از جهاد بخصوص در صدر اسلام برتر نیست و در جمیع غزوات علی از همه برتر بود.»

 

علی (ع) در بدر و حنین
مثلا جنگ بدر که نخستین غزوه مسلمین بود و پشت کفر را شکست و پشت اسلام را راست کرد از شصت و دو نفریکه از مشرکین کشته شدند بیست ودو نفر را که برجسته تر بودند علی کشت و چهل نفر دیگر را تمام قشون اسلام به کمک علی. در غزوه حنین، وقتی مسلمانان فاتح از مکه برگشته وارد دره حنین شدند بطوری قبائل مختلف عرب از نقیف و هوا زن و غیر آنها بر مسلمین حلمه بردند که وحشت عجیبی برآنها مستولی گردیده و رو بفرار نهاده پیغمبر را گذاشتند و رفتند فقط هفت نفر باقیمانده و در حقیقت، بآنحضرت پناه بردند و علی تنها می جنگید تا دشمن را عقب زد و به مسلمانها نیرو بخشید تا برگشتند و غالب شدند.

 

علی (ع) و دیگر غزوات
مأمون بعنوان نمونه این دو غزوه را که اولین و آخرین جنگ با مشرکین است انتخاب نموده است در هرکدام از این دو پیکار اگر مسلمانها شکست می خوردند نامی از اسلام نمی ماند؟ و اگر علی نبود شکست حتمی و اجتناب ناپذیر بود و گرنه در تمام غزوات جانبازی عـلی و مردانگیهای بی مانندش پرچم اسلام را برافراشته و بیرق کفر را سرنگون می ساخت مگر در احد نبود که خواص صحابه، پیغمبر را تنها گذاشته و رو به فرار نهادند؟ جز علی که پروانه وار دور شمع وجود پیغمبر می چرخید و دسته های مهاجم را عقب میراند در خندق جز او که بود که در برابر مبارز طلبی آن غول کوه پیکر و جنگجوی شجاع و مشهور عرب عمر و بن عبدود قد برافراشت و با کشتن او وحشتی در قلب احزاب که آنطرف خندق بودند افکند تا شبانه فرار کردند.بی سبب نیست که پیغمبرفرمود یک شمشیر زدن علی در روز جنگ خندق از عبادت جن و انس تا روز قیامت افضل و بهتر است. اینها جنگهای دوره جوانی او است، موقعی هم که موی سر و ریش مبارکش سفید شده بود همین نشاط و حرارت و مجاهدت را برای جانبازی داشت در غزوات جمل و نهروان و صفین نیز همان مردانگی و شهامت و مرد افکنی جوانی را داشت و عشقش بشهادت شدیدتر گشته بود.

 

تطمیع نیز مانند تهدید در علی(ع) بی تأثیر است
اما تطمیع، بزرگترین معشوق و معبودآدمی ثروت و مقام است و علی کسی است که حتی از دسترنج خود هرچه تحصیل کرد بمستحقین بخشیده و هیچ شبی را سر بر بستر ننهاده مگر اینکه هر چه داشته قبلا انفاق فرموده است علی باغات فراوانی با آب چاه بوجود آورد و قنواتی حفر کرد، گمان می کنم در حصوص قنات ینبع بودکه خواندم وقتی با کلنگی همی زد و آب فوران کرد، از قنات بالا آمد و فرمود بوارثانم مژده دهید که از این ثروت سرشار سهمی ندارند و من آنرا وقف زائران خانه خدا نمودم علی بحاکم بصره عثمان بن حنیف می نویسد:
« پیشوای شما از دنیا بدو جامه ژنده و از خوراکش بدو گرده نان جوین قناعت نموده است…
سوگند بخدا که خرده طلائی نیندوخته و از غنیمتهای آن پس اندازی ندارد» علی که تا آخر عمر به نان جو و جامه کهنه اکتفا کرد حتی آنگاه هم که زمامدار کشور پهناور اسلام شد، همچنین نسبت بجاه و مقام بی میل و بی اعتنا بوده است.

 

علی (ع) بعد از پیغمبر حتی پس از شیخین بخلافت رغبت و بعد از عثمان از آن نفرت داشت.
آری پس از پیغمبر بسیار علاقمند بود که همانطور که خدا و پیغمبر معین فرموده اند جانشین پیامبر شود و دنبال کارهای آنحضرت را در تربیت بشر و تزکیه نفوس و تهذیب اخلاق عمومی و اصلاحات اجتماعی بگیرد و سخت متأثر شد که نگذاشتند وصیت رسول اکرم عملی شود ولی بعد از آنکه دیگران بر منبر پیغمبر نشیتند و افکار عوض شد و بسیاری از حقایق دینی از میان رفت و حق و باطل درهم آمیخت و ارزشهای اجتماعی تغییر کرد و خلاصه رشته تربیتی پاره شده و کاربه مجرای دیگری افتاد، دیگر هیچکس ندید که علی رغبتی برای زمامداری مسلمانان از خود نشان داده باشد و یا اظهار تمایلی بخلافت نموده باشد.

 

رعایت مصلحت اسلام و صبر بر شدائد
علی در تمام مدت خانه نشینی اش هیچگاه از مصالح عالیه کشور و ملت اسـلامی غلفـت نمی فرمود و با شجاعت و شهامت بی مانندش برای رعایت مصلحت اسلام و مسلمین در برابر ستمهائی که بر او وارد می شد صبر میکرد. می دید مقامیش را بنا حق تصرف کرده و حقوقش را غصب و میراثش را نهب و غارت می کنند او باتألمات روحی شدید مانند کسیکه لقمه در گلو و خاشاک در چشمش مانده باشد خاموش میماند و دست بشمشیر نمیبرد، و باز خلیفه اول هنگام مرگش عروس خلافت را بدامان دومی انداخت بازشکیبا ماند و خلیفه دوم حق غصب شده علی را بشوری وا گذاشت و او را که خدا و پیغمبرش بلند کرده بودند پست کرد و در ردیف طلحه و سعد و قاص و عبدالرحمن بن عوق قرار داد، علی این توهین و تحقیر را تحمل کرد و بمنظور حفظ وحدت جامعه اسلامی دم برنیاورد و موقعیکه عبدالرحمن عوف دست بدست علی زد و گفت با تو برکتاب خدا و سنت پیغمبر و روش دو پیرمرد(ابوبکر و عمر) بیعت می کنم علی گفت کتاب خدا و سنت پیغمبر درست، اما رویه شیخین را نمی پذیرم و مقلد آنها نمی شوم بلکه خودم عقیده و رائی دارم.

 

علی (ع) از زمامداری گذشت تا آنچه را حق نمی دانست امضا نکند.
دقت بفرمائید عثمان برای رسیدن به مقام خلافت این شرط را پذیرفت که بر روش آن دو خلیفه برود ولی نه تنها مانند آنها نبود بلکه بکتاب خدا و سنت پیغمبر نیز عمل نکرد. او نه تنها خودش کاخهای مجلل ساخت و اثاثه فاخر و زندگی پرتجمل داشت بحدی که همین عبدالرحمن بن عوف شهوهر خواهرش که در بیعت کردن با او پیشقدم شده او را بخلافت رسانده بود در سر سفره اش بوی اعتراض نمود و از او چنان کتک و لگدی خورد که پس از چند روز جان سپرد. بعلاوه دست تمام عمال و خویشانش از اراذل و اولادش بنی امیه را باز گذاشت تا هرچه بخواهند از بیت المال مسلمین و اموال عمومی و حقوق مردم بینوا و بی پناه بچاپند و حیف و میل نمایند، ولی علی که در تقوی و زهد بمراتب از شیخین برتر و بالاتر بود و اگر بر روش آندو رفتن را هم قبول میکرد احدی نمیتوانست بر او اعتراض کند با اینحال فقط چون روش انها را حق نمی دانست و نمی پسندید قبول نکرد و با صراحت رد نمود و با رد هم یک کلمه از زمامداری ممالک پهناور اسلام چشم پوشید. بنابر این بعد از شهادت قولی و عملی پروردگار بر حقانیت دین اسلام و صدق پیغمبر خاتم (ص) با شهادت مردی چون علی(ص) که نه در علمش خطا و اشتباه تصور می رود و نه در عمل ممکن است تحت تأثیر تطمیع و تهدید واقع شود، کاملا مدعا ثابت می شود. این از لحاظ قضائی و بروش اثبات دعاوی درمحاکم است ولی شما ازهر طریق دیگر هم که بخواهید مطلب را بررسی نمائید باز وجود مبارک علی برهان قاطعی بر حقانیت این دین شریف خواهد بود مثلا در انجیل است « که هر درختی را از میوه اش بشناسید» البته که این گفتار بسیار پر مغز و متین و حکیمانه است. حال آیا دینی که ثمره اش علی و همسر و فرزندانش باشند می تواند در حقانیتش تردید کرد؟

 

نمونه دادگستری مولی
حال بدادگستری علی بنگرید کسیکه مملکت انوشیروان یکی از استانهای کشور پهناور او محسوب می شود از استاندار خود بازخواست می کند و نامه ای مفصل باو می نویسند که چرا دعوتی را پذیرفته است که مهمانانش توانگران بوده و فقرإ محروم بوده اند و در همان نامه می گوید پیشوای شما منم که تمام جامه ام یک پیرهن و یک زیر جامه مندرس است و خوراکم شبانه روز دو گرده نان جو نیز می نویسد «اگر بخواهم می توانم از مغز گندم و عسل مصفی خوراک و از ابریشم پوشاک برای خود فراهم نماید ولی محال است که هوس بر من غالب شود و میل و آز بانتخاب طعامها بکشاندم با اینکه شاید در دورترین نواحی کشورم مانندحجاز ویمامه کسی گرسنه بوده و بغذای خوب دسترسی نداشته باشد»

 

شمه ای از برنامه زندگی علی(ع)
زمامداریکه کشوری بآن عظمت را اداره می کند در تمام شب، یا صدای دعاو قرآن و نمازش بلند است و ریشش را بدست گرفته در محراب عبادش همچون مارگزیده بخود می پیچد و گریه می کند و فریاد میزند « ای دنیا غیر علی دیگری را بفریب که من ترا سه طلاقه کرده ام که رجوع در آن ممکن نیست» و از خوف خدا غش می کند یا غذا برای بیوه زنان و یتیمان و بینایان بردوش می کشد و در خانه ها میبرد، اما روز تا صبح می دمد خودش اذان می گوید و امام جماعت است و پس از آن قاضی است و در دکه القضا برتق وفتق امور می پردازد و حل و فصل دعاوی می کند، بطوریکه تا هنوز هم محاکم قضایی جهان را با عجاب و تحیر واداشته است، و خود خطیبی بلیغ است و تنها او است که مستمعش همام از تاثیر سخنش در وصف پرهیزگاران صیحه ای زد و افتاد و مرد. و باز همین عابد شب زنده دار و همین پیشنماز باتقوی و همین واعظ و عالم با عمل و همین قاضی لایق و دادگستر، سر فرمانده قشون است و در میدانهای جنگ جمل و صفین و نهروان و درسن پیری صفها را می شکند و خود و زره بر سر و تن دلاوران می شکافد و گاه بر فرق و گاه بر میان می زند و تنهای غرق در اسلحه را از قدو یا از کمر بدونیم می کند و زهره شیر از هیبش اب می شود علاوه بر جنگهاییکه در دوره جوانی در رکاب پیغمبر می کرد و همه میدانیم و با اینهمه وظائف سنگین و کارهای بزرگ و فراوان شکمش از نان جو سیر نمی شود و جامع کرباسش را بقدری وصله میزند که از وصله زننده اش حجالت می کشد و بجای کاخی مجلل در کوخی گلین زندگی می کند. در وصیتش از بن ملجم فراموش نمی کند و فرزندانش را اکیدا توصیه می فرماید که اگر باین زخم مردم هرگاه بتوانید خود را راضی کنید از او درگذرید و وی راعفو کنید که نزدیکتر بتقوی است و اگر دلتان راضی نشد که او را ببخشید فقط در برابر ضربتی که زده یکضربت بیشتر بر او نزنید، در مدت بیماریش دستور مید اد که از غذا دادن بقاتلش غفلت نکنند و گاهی ظرف پر از شیری را بر میداشت و میفرمود باو بدهید که گرسنه نماند این است که شهریار می گوید- تو خدائی مگر ای دشمن دست؟ – آیا چنین عدالتی هم گوش بشر شنیده و چشمش دیده است؟ آیا انبیائی که بسلطنت رسیدند امثال داود وسلیمان قابل قیاس باعلی هستند؟ نه بخدا قسم ابتدا نمی توان آنها را با همان مقام نبوتشان در برابر علی قرار داد تا چه رسد بافراد عادی.
دادخواهی عجیب
زمامدار مقتدری که پیشوای مذهبی مسلمین نیز هست از یکی از رعایای پستش که کافر است شکایت بقاضی می برد در دوران زمامداریش زره اش را در دست مردی نصرانی شناخت و نزد شریح قاضی رفت و دادخواهی کرد، شریح پس از احضار نصرانی و انکار نمودنش بحضرت گفت شما باید شاهد بیاورید که زره از شما است، حضرت فرمود رسم قضا همین است ولی من شاهد ندارم، شریح گفت پس نمی توانیم زره را بگیریم و نصرانی را مرخص کرد، او زره را برد و حضرت بدنبال سر او نگاه میکرد آنمرد چند قدمی که رفت برگشت و عرض کرد زره از شما است و من بعد از جنگ صفین در بین راه از روی شتریکه از شما بود افتاد برداشتم و با دیدن این عدالت اسلام آورد و از یاران با وفای آنحضرت شد.

 

داستانی دیگر
در خلافت عمر با یکنفر یهودی اختلاف پیدا کرد و نزد شریح بمرافعه آمدند، عمر بحضرت گفت ای اباالحسن برابر طرفت بنشین حضرت متغیر شد ولی چیزی نفرمود تا گفتگو تمام شد عمر که تغیر حال آقا را دریافته تبود عرض کرد شما ناراحت شدید که در مقابل یکنفر یهودی نشستید، آن بزرگوار فرمود ناراحت شدم ولی نه برای آنچه گفتی بلکه باین جهت که مرا با احترام اسم بردید و او را بنامش صدا کردید و این برخلاف عدالت بود. این است تفاوت عدالت و عدالتخواهی علی با عدالت سایر افراد بشر همچنین است سخاوت و یا شجاعت که نمی توان بخشندگی و یا دلیری امیر المؤمنین را از سنخ سخا و شجاعت دیگران دانست.

 

بخشندگی علی (ع)
تاریخ نام بخشندگانی از عرب را هم در جاهلیت و هم در اسلام ثبت کرده است ولی هیچیک از بخشندگان عرب و غیر عرب شباهتی بعلی ندارد.
علی از لحاظ خانواده فرزند بزرگترین شخصیت بطحا(شیخ الاباطح) جناب ابوطالب است و نیز قبیله اش، قریش ممتاز ترین قبائل می باشد و باز در این قبیله از برجسته ترین بطون یعنی بطن هاشم است شخصیت خودش از حیث دانش وسیع و تقوای بی نظیر و سایر فضائل اخلاقی و دامادی و برادری و خویشی با پیغمبر و محبوبیت فوق العاده اش در نظر آن بزرگوار او را بعد از پیغمبر بزرگترین فرد جامعه اسلامی قرار داده است.
با اینهمه مانند یک کارگر عادی کار می کند و با کار بسیار و مستمر و زحمت فوق العاده قنواتی احداث و چاههای آب حفر و باغاتی بوجود آورده است و از غنائم جنگ هم سهم داشته است ولی این عایدات را در راه خدا میداد و خودش حتی در زمان خلافتش با دو تکه جامه ژنده و شبانه روز با دو قرص نان جو سبوس نگرفته قناعت می کردو چه بسا که همان نان جو راهم می بخشید و گرسنه می ماندو خانواده اش از او پیروی می کردند و اتفاق افتاد که سه شب متوالی بترتیب مسکینی و یتیمی و اسیری هنگام افطار سر رسیدند و هر سه شب علی و افراد خانواده اش تنها خوراکشان را بسائل دادند و خودبا آب افطار کردند و با همان آب روزه گرفتند بدیهی است که جز خداوند هیچ زبان و بیانی قادر بر ستایش چنین سخائی و ایثاری نیست.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   54 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله امام علی

دانلودمقاله منجی عالم

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله منجی عالم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقدمه :
از مطالعه سرگذشت فرهنگ بشریت و بررسی تاریخ تفکر در طول حیات انسان این حقیقت به وضوح معلوم می شود که بشر در تمام دوره های زندگی خود به یک سلسله مسائل بنیادین اعتقاد راسخ داشته است که هر یک از آنها در تعیین مسیر زندگی و جهت گیری او در نظام هستی عمیق ترین تأثیر را دارند و حتی با گذشت قرون متمادی و وقوع تحولات بسیار عظیم در عرصه های تفکر و اندیشه و پیدایش مکاتب مهم فکری و اعتقادی نه تنها از اهمیت آن مسائل بنیادی کاسته نشده است بلکه دستاوردهای خوب و بد تمدن جدید حقانیت و ضرورت پایبندی به این بخش از مسائل اعتقادی را بیش از پیش به اثبات رسانده است .
یکی از این موارد اعتقاد به ظهور یک منجی بزرگ جهانی است که در یکی از سخت ترین برهه های زندگی انسان ها با هدف از بین بردن تماک نابسامانی ها و بی عدالتی ها ناشی از نفس پرستی انسان های هوا پرست از پس پرده غیبت بیرون آمده و با یاری گروهی از انسان های صالح و با ایمان از طریق به اجرا در آوردن کاملترین احکام و مقررات و حاکمیت بخشیدن به ارزش های متعالی زمینه را از هر جهت برای کمال واقعی افراد بشر در سرتاسر عالم فراهم خواهد نمود و بدین ترتیب آرزوها و اهداف رهبران راستین بشریت به ویژه انبیاء و اوصیاء تحقق بخشیده و صلح و امنیت و آسایش را در همه جوامع مستقر خواهد ساخت .
با توجه به مقدمه اخیر ، در این تحقیق سعی شده است تا با بررسی مسأله ولایت در قرآن کریم و احادیث به مسأله موعود جهانی از دیدگاه ادیان بزرگ توحیدی پرداخته گردد و اندیشه ظهور منجی از دیدگاه شیعه مورد کنکاش قرار گیرد . امید است که انتظار حجت در لحظه لحظه حیات ما جاری گردیده و زندگی فردی و اجتماعی ما را متحول سازد .

 

«اِنّما وُلیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکاة و هم راکعون» آیه 55 سوره مائده (آیه ولایت)
« ولی شما تنها خدا و رسول او و کسانیکه ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می باشند. »

 

بر طبق بینش اسلامی و بر پایه حکم عقلانی ، آدمی مأمور به تبعیت و اطاعت همه جانبه از خالق خویش و پروردگار جهان است ؛ چرا که انسان از ساعات و یا حتی دقائق بعدی عمر خویش آگاه نیست و در جزئی ترین امور ، نیازمند خداوند است ؛ اما در مقابل ، خداوندی که اورا خلق نموده ، حتی بر کوچکترین اسرار وجودی مخلوق خود واقف است و مقصد و منتهای حرکت او را نیز می داند . لذاست که عقل بشر ، او را به درگاه او رهنمون می سازد ؛ چرا که علاوه بر این مطالب ،او بی نیاز مطلق و غنی دز تمام امور است و به مخلوقات خود کمترین نیازی ندارد ، لذا جز خیر آدمی را نمی خواهد .اما این اطاعت در دیدگاه اسلام و قرآن کریم ، تنها به خداوند منحصر نمی شود . بلکه به امر الهی و فرمان خداوند ، یک مسلمان باید از وجود مقدس رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) و امامان معصوم (علیهم السلام ) نیز پیروی و تبعیت نماید . بنا بر این نگرش ، تبعیت به طور مطلق و بدون قید و شرط تنها مختص خداوند است و بر طبق فرمان اوست که ما مأمور به اطاعت و پیروی از رسول اکرم و امامان معصوم در تمامی امور می باشیم . رفتار و گفتار آنان هم در تمامی امور ، راهی را که به رضایت پروردگار و سعادت ابدی انسان منتهی می شود ، مسخص می نماید . به این دلیل که در اعمال و رفتار آنان ، هوا و هوس راهی ندارد و آنان به لطف خداوند و عنایت او ، معصوم از هر خطا و اشتباه می باشند .بر طبق آموزه های اسلامی ، به جز خداوند و به واسطه او رسول اکرم و امامان معصوم ، آدمی نباید در برابر هیچکس ویا هیچ چیز دیگر به طور مطلق و بدون قید و شرط ، مطیع و فرمانبردار باشد . منشأ آغازین اطاعت از خداوند و معصومین ( همان گونه که ذکر گردید ) ، عقل بشری است ؛ اما در ادامه و همراه با عقلانیت آدمی ، این رابطه محبت نسبت به پروردگار است که آنرا تکمیل می کند .آن هنگام که انسان قدری بیشتر می اندیشد ، خود را در دریای لطف و نعمتهای الهی غرق می بیند . او می یابد هر چه که دارد همه ازخداوندست و علی رغم نا سپاسی های فراوان آدمی ، نه تنها لطف و مهربانی او قطع نگشته بلکه لحظه به لحظه نیز ادامه دارد . بنا بر این هر چه بیشتر سعی می نماید تا در مسیر اطاعت چنین پروردگار مهربانی ، گام بر دارد . مسیری که جز به کمال و سعادت او ، به چیز دیگری ختم نمی گردد .
حقیقت و مفهوم کلی ولایت نیز که در دیدگاه اسلامی تبیین می شود ، چیزی خارج از اطاعت و پیروی از خداوند و معصومین نمی باشد . از سوی دیگر رابطه میان مسلمانان و شیعیان با نبی اکرم و تک تک ائمه معصومین ، رابطه ای بسیار عمیق و دو طرفه است . طرف اول این رابطه از پیامبر اکرم و ائمه آغاز می گردد . آنان چنان مهربانی و شفقتی نسبت به فرد فرد مسلمین دارند که کوچکترین ناراحتی و اندوه یک مسلمان ، باعث رنجش خاطر آنان می گردد . ( که شواهد بسیاری از آن در متون اسلامی موجود می باشد .) اما در طرف دیگر ، مسلمانان نیز به خاطر جمع بودن مکارم اخلاقی و کمالات روحانی در وجود معصومین ، از صمیم جان به آنان عشق می ورزند .این رابطه عمیق آنچنان تبعیتی را رقم می زند که مسلمانان نه تنها در برابر کلام و رفتار امام و ولی خویش مطیع و فرمانبردار هستند ، بلکه حتی در ذهن خویش نسبت به آن کوچکترین دغدغه ای احساس نمی نمایند .
در قرآن کریم (که کلام خداوند و نازل شده از جانب اوست) ، دلائل متعددی در جهت اثبات مقام ولایت رسول اکرم و امام علی (امام اول ) از جانب خداوند وجود دارد . اما ولایت سایر ائمه بنا بر ابلاغ رسول اکرم از جانب خداوند تأیید می گردد .
ما در این حال به بررسی و دقت و تأمل در یکی از آیات شریفه قرآن می‌پردازیم که در آن مسأله ولایت بر مؤمنین مطرح شده و این مقام علاوه بر خداوند ، برای رسول اکرم و امام علی اثبات گشته است . به همین منظور ابتدا به بررسی کلمات (1) به کار رفته در این آیه به صورت مجزا می‌پردازیم، و سپس به شأن نزول آیه اشاره می‌نمائیم و در پایان فرازهای مختلف آیه را هر چه بیشتر مورد دقت و توجه قرار می‌دهیم.

بررسی کلمات آیه به صورت مجزا
انما:
کلمه ایست که در زبان عربی که برای نشان دادن یک انحصار به کار میرود ؛ بدین معنا که گوینده منظور خویش را به معنی و مفهومی خاص و یا اشخاصی معین محدود می‌نماید وآنرا را از سایر مفاهیم و یا اشخاص نفی می‌نماید . به عنوان مثال اگر گفته شود فقط خداوند معبود ماست ، به این معناست که الوهیت و معبود بودن، تنها منحصر در خداوند است و سایر موجودات، از جایگاه الوهیت ، خارج شده‌اند. بر این اساس و بر طبق سایر قوانین مربوط به استفاده از این کلمه در زبان عرب (که در توضیح بیشتر آمده است.) آوردن انما در آغاز این آیه، مقام ولایت بر مؤمنین را در عده‌ای خاص منحصر می‌کند. به بیان دیگر، تنها سه مورد را در هنگام نزول آیه به عنوان ولی مؤمنین معرفی می‌کند و این مقام را از سایرین نفی می‌نماید. پس معنای این آیه بدین گونه می‌باشد که : « ولی شما تنها خدا و رسول او و کسانیکه ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می باشند. »

 

توضیح بیشتر مربوط به انما
در زبان عربی برای بیان یک مفهوم، دو نوع جمله از لحاظ ساختاری وجود دارد. (یکی را فعلیه و دیگری را اسمیه گویند. جمله فعلیه جمله ایست که با فعل شروع شود و جمله اسمیه به جمله ای گفته می شود که با اسم شروع گردد . هر یک از انواع مختلف جمله، دارای پایه‌ها و ارکانی اصلی می‌باشند که بوسیلة آنها، معنای جمله تکیمل می‌شود و در صورتی که هر یکی از آنها حذف گردد، معنا ناقص باقی می‌ماند.
گوینده با توجه به مقصود خود از کلام، می تواند این ارکان را در محلهای مختلف کلام خود ذکر کند و ترتیب قرار گرفتن آنها را تغییر دهد.
انما بر سر هر دو نوع جمله می آید و آخرین رکن جمله (و یا رکنی را که پیش از ذکر تمامی ارکان ذکر گردیده است) حصر می‌نماید. حال برای روشن تر شدن بحث مثالی را ذکر می‌کنیم. فرض کنیم فردی به نام محمد ایستاده است . این واقعیت را می‌توان به دو صورت بیان نمود : 1- فرد ایستاده محمد است.
2- محمد ایستاده است.
در حالت اول اگر از انما استفاده شود و بر سر جمله بیاید، محمد را که در انتها آمده حصر می‌نماید. بدین معنا که فرد ایستاده فقط محمد است.( یعنی کس دیگری ایستاده نیست .) اما در حالت دوم در صورتی که از انما استفاده گردد،ایستادن که در انتها آمده حصر می شود. یعنی محمد فقط ایستاده است. (و کار دیگری غیر از ایستادن انجام نمی‌دهد). در آیة محل بحث نیز ، آخرین رکنی که از جمله ذکر شده است، معرفی افرادی است که بر مومنین ولایت دارند. در نتیجه بنا بر مطالبی که ذکر گردید، انما این اشخاص را حصر می‌نماید و آیه بیان می‌کند که ولی شما تنها خدا و رسول و مومنینی که نماز می‌گذارند و در حال رکوع زکات می‌دهند، می‌باشند.

ولی:
در کتب لغت عرب همانند مفردات القرآن و لسان العرب و ... برای این کلمه ، معانی متعددی آورده شده است. که می‌توان از آن جمله داماد، هم قسم، دوست، سرپرست، یاور و ... را ذکر نمود. بسیاری از این معانی گفته شده در توضیح کلمه «ولی« نه تنها در این آیه بلکه در آیات دیگر قرآن کریم (که در آنها نیز، کلمة ولی بکار رفته است) مفهوم درستی را نمی‌رساند . {بعنوان مثال اگر معنای داماد را از بین معانی ولی در این آیه جایگزین نمائیم معنای آیه اینگونه می‌شود: «فقط خدا و رسولش و کسانی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، داماد شما هستند.«که عدم صحت این معنی کاملا آشکار است} با توجه به این مطلب مفسرین و صاحبنظران اسلامی دربارة معنای ولی در این آیه فقط یکی از سه معن
1- دوست
2- یاور و ناصر
3- سرپرست و صاحب اختیار
را برگزیده‌اند. (ما در قسمت‌های بعد این سه معنی را بررسی بیشتری خواهیم کرد.)

زکات:
زکات یعنی «اعطای مال در راه رضای خداوند متعال« و یکی از موارد آن اعطای مال به مستمندان می‌باشد. که در این آیه به آن اشاره شده است.
رکوع:
به این دلیل که پیش از آوردن لفظ رکوع صحبت از به جای آوردن نماز توسط مومنین می‌باشد (یقیمون الصلوة) ، رکوع در این آیه به همان معنی عمل خاص در نماز است که پس از قرائت حمد و سوره می‌باشد و عبارتست از خم شدن و انحنای سر).

توضیح بیشتر مربوط به رکوع
رکوع دارای سه معنی لغوی و اصطلاحی و مجازی است . معنای لغوی آن انحنای سر و خم شدن می‌باشد، که اگر این حالت با قصد قربت و در نماز باشد به عنوان فعلی در نماز به حساب می‌آید و این همان معنای اصطلاحی است. به عبارت دیگر معنای اصطلاحی رکوع از همان معنی انحنای سر و خم شدن گرفته شده است، با این تفاوت که یک عمل اصلی در نماز است و به همین خاطر باید با قصد قربت انجام شود. (قصد قربت یعنی همة توجه به سمت پروردگار باشد وعمل فقط برای رضایت او انجام شود، نه به منظور دیگر). معنای مجازی آن ذلت و خضوع در مقابل یک فرد می‌باشد.
همیشه در هنگام مطالعه یک متن ابتدا معنای لغوی کلملات به ذهن می‌رسد و اگر دلیل و قرینه ای وجود داشته باشد، معنای اصطلاحی یا مجازی آن کلمه در نظر گرفته می‌شود. قرآن هم ، اینگونه است که باید اول معنای لغوی بررسی شود و در صورت وجود قرینه و دلیل ، به معنای اصطلاحی یا مجازی آن روی آوریم. رکوع نیز مستثنای از این قاعده نیست و هر جا در قرآن با این کلمه مواجه شدیم ، باید ابتدا معنای لغوی آن در نظر گرفته شود . مثلا در صورتی که در آن صحبت از نماز و نمازگزاران بود به قرینة نماز ،ناگزیر به معنای اصطلاحی برمی‌گردد و در صورت وجود قرائن دیگر به معنای مجازی آن روی می‌آوریم. در این آیه هم به علت اینکه در ابتدای آیه صحبت از بر پا داشتن نماز است ( یقیمون الصلوه )رکوع را باید در معنای اصطلاحی آن ( یعنی یکی از اعمال خاص نماز ) ، به کار برد . (2)
در ابتدای بحث گفتیم که ولی با سه معنی دوست، ناصر (یاور) و سرپرست مورد بحث و کفتگوی مفسرین است. ما نیزدو معنی دوست و ناصر (معنای اول و دوم) را بررسی می‌کنیم و بعد به معنای سوم می‌پردازیم، تا به معنای بهتر «ولی» در این آیه دست یابیم.
1) دوست
2) ناصر (یاور)
با در نظر گرفتن این دو معنی آیه اینگونه معنا می‌شود:
«تنها دوست یا ناصر شما خدا و رسولش و آن کسانی هستند که ایمان آوردند. کسانیکه در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.»
گفتیم «انما»برای حصر نمودن بکار می‌رود. پس با توجه به انما و معنای دوست یا ناصر نتیجه می‌گیریم که فقط دوست و یاور ما، خدا و رسولش و آنهایی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، می‌باشند. با توجه به این معنی ما دیگر نباید هیچ دوست و یاوری داشته باشیم. و نمی‌توانیم کس دیگری را (که مثلاً زکات در حال رکوع نداده است) دوست یا ناصر خطاب کنیم.
این دو معنی با آیات دیگر قرآن در تناقض می‌باشند. (لازم به توضیح نیست که در قرآن چون کلام خداست و در آن اشتباه جای ندارد ، تناقض یافت نمی‌شود) همانند:
«و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر» (سوره انفال آیه 72 )
« اگر در دین یاری خواستند پس بر شما است یاری کردن »
این آیه معلوم می‌نماید یاری رساندن و نصرت دادن به دیگران فقط مختص افرادی خاص نیست و می‌گوید هر آنکس، از شما در دینش یاری خداست به او یاری نمائید.

« تعاونوا علی البر و التقوی » (سوره مائده آیه 2 )
« کمک کنید همدیگر را بر نیکو کاری و پرهیزکاری »
در این آیه هم کمک کردن به یکدیگر بر اساس نیکی و تقوا خواسته شده است و اختصاص به افراد خاص ندارد.

«انما المومنون اخوه» (سوره حجرات آیة 10)
« جز این نیست که مؤمنان برادرند »
خداوند متعال در این آیه مومنین را با یکدیگر برارد خوانده است ، حال آنکه مشخص است رابطة برادری اسلامی، بالاتر از رابطة دوستی است . (یا بالاتر از به هم یاری رساندن می‌باشد.) پس چگونه ممکن است که ما بتوانیم فقط از زکات دهندگان در حال رکوع دوست انخاب کرده و از آنها یاری بخواهیم ، در حالیکه قرآن همة مومنان را برادران یکدیگر معرفی می‌کند!
پس معلوم می‌شود معنای ولی در آیة مورد بحث، نمی‌تواند دوست یا ناصر باشد. چون معنای دوست و ناصر معنای کلی می‌باشد و در افرادی خاص منحصر نمی‌شود.

ولی به معنای سرپرست
حال اگر ما ولی را به معنای سرپرست و صاحب اختیار معنی کنیم ، با سایر آیات قرآن در تناقض نیست. چون امر سرپرستی نمی‌تواند مختص همه باشد. و اینگونه نیست که هر کس، بتواند بر ما امر و فرمان کند و سرپرست ما شود. مگر فرد یا افرادی خاص که از جانب خدا باشد. و این آیه می‌گوید که امر ولایت به معنای سرپرستی بعد از خدا و رسولش بعهدة فرد یا افرادی است که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.
در اینجا باید ببینیم که زکات دهندگان در حال رکوع نماز چه کسی یا کسانی در هنگام نزول آیه می‌باشند که امر مهم سرپرستی بعد از خدا و رسولش در اختیار آنان می‌باشد. که بهترین شاهد و گواه برای این موضوع، مراجعه به شأن نزول این آیه می‌باشد.
شأن نزول آیه
مفسرین و صاحبنظران شیعی (3) و اهل تسنن (4) این مطلب را گفته‌اند که:
فقیری به مسجد النبی آمد و از مسلمانان طلب کمک کرد و هیچ کس به فقیر کمک نکرد مگر حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) که در حال رکوع نماز، انگشتری خود را به فقیر بخشید و این آیه (آیه 55 سوره مائده) بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و سلم نازل گشت.

 

بررسی قسمتهای مختلف آیه
وصف مؤمنینی که دارای مقام ولایت هستند
در این آیه خداوند برای آن دسته از مؤمنین که دارای مقام ولایت هستند ، نشانی خاصی را بیان نموده است و آنان را کسانی معرفی می نماید که در حال رکوع نماز ، زکات می دهند .
برای فهم بهتر این آیه لازم است این مطلب را بررسی نمائیم که چگونه می توان شخصی را به وسیله توصیف نمودن او به مردم معرفی نمود ، تا مردم به او مراجعه نمایند .
بطور کلی می‌توان شخص را به دو گونه وصف نمود. یکی آنکه گوینده نشانی خاصی را می‌دهد و منظور گوینده فقط فرد خاصی است و کس دیگری را در بر نمی‌گیرد. نوع دوم آنست که گوینده نشان عامی را می‌‌دهد و هر کس که آن خصوصیت را داشته باشد مورد نظر گوینده قرار می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن مسأله مثالی را برای هر دو وصف به ترتیب می‌آوریم.

 

مثال وصف نوع اول
از استادی سئوال می‌شود: کدامیک از شاگردانت، از بقیة عالم تر می‌باشد؟ استاد در جواب می‌گوید: آن شاگردی که از همه تمیزتر است.
چون تمیز بودن و عالم بودن با یکدیگر تناسبی ندارد، پس استاد با دادن این پاسخ خواسته است نشانه‌ای را مشخص نماید و بگوید فقط این فرد (و با این مشخصه) ، مورد نظر من است. در واقع استاد با این نشانه ملاکی خاص را برای فردی خاص معین کرده است. و اینگونه نیست که اگر کسی بعد از این خود را تمیز نماید جزء جواب استاد قرار گیرد. چون پاسخ استاد در زمانی خاص داده شده است و اشاره به عالم ترین فرد دارد و در غیر آن زمان، دیگر معنایی ندارد.در این مورد و در موارد مشابه ، از پاسخ استاد این نکته نیز می تواند به ذهن بیاید که یکی از موارد مورد پسند استاد تمیز بودن است و او تمیز بودن را دوست دارد. همچنین استاد بطور غیر مستقیم خواسته به بقیة شاگردان بگوید که اگر نمی‌توانید عالم‌ترین بشید ولی خود را تمیز نگاه دارد.

 

مثال وصف نوع دوم
حال اگر استاد در پاسخ انیگونه گفته بود: آن فردی عالم تر است که از همه بیشتر درس می‌خواند، این دیگر ملاک خاص نبود. چون درس خواندن و عالم شدن با هم تناسب دارد و هر کس که بیشتر درس بخواند می‌تواند عالم‌ترین باشد. پس، استاد در اینجا ملاک عامی را معرفی کرده است و درس خواندن را مساوی با عالم شدن مطرح کرده است و منوط به فردی خاص نمی‌باشد.
برای استفاده از این مطلب، به سراغ آیه مورد بحث می‌رویم.
خداوند متعال در این آیه گفته است بعد از خود و رسولش، کسانی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، سرپرست مومنین می‌باشند. مشاهده می‌کنیم که بین زکات در حال رکوع و اینکه کسی سرپرست مومنین باشد هیچ گونه تناسبی وجود ندارد. پس وصفی که در این آیه بوسیلة آن مومنین (آنهایی که بر سایرین ولایت دارند) مشخص شده‌اند، از نوع وصف اول می‌باشد. و خدا نشانه‌ای را در زمانی خاص داده است تا مشخص کند بعد از خود و رسولش چه کسی سرپرست مردم می‌باشد. با توجه به شأن نزول مشاهده می‌شود که منظور خدا کسی جز علی بن ابیطالب علیه السلام نمی باشد. همچنین از این آیه مشخص می‌شود که یکی از عوامل مورد پسند خداوند، زکات دادن در حال رکوع نماز می‌باشد. بدین معنی که خداوند متعال بطور غیر مستقیم به مومنین می‌گوید: با اینکه تمامی شما نمی‌توانید سرپرست سایر مومنین باشید ولی سعی در انجام این عمل پسندیده داشته باشید و دادن زکات را به علت خواندن نماز به تأخیر نیندازید، که این عمل مورد رضای خداوند می‌باشد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   38 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله منجی عالم