فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله درآمدی بر چگونگی جایگزینی روش‌های نوین آموزشی به جای روش‌های سنتی

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله درآمدی بر چگونگی جایگزینی روش‌های نوین آموزشی به جای روش‌های سنتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

چکیده
در این مقاله سعی شده است که علل تداوم تدریس به صورت سنتی و معلم محوری بررسی گردیده و همچنین روشهای نوینی جهت جایگزینی آنها ارائه گردد . در این مقاله مواردی نظیر :
الف) تأثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی.
در بررسی ساختار نظام آموزشی هر کشور دو نظام کاملاً متمایز وجود دارد:
" نظام متکی بر اصالت مواد درسی
"نظام متکی بر رشد همه جانبه فرد.
با بررسی ویژگیهای این دو نظام معلوم می شود که نظام آموزشی کشور، نظام متکی بر اصالت مواد درسی است و از دیدگاه متخصصین علوم تربیتی نتیجه چنین نظامی الزاماً این است که معلمان ابتکار و آزادی عمل ندارند و نمی توانند به روشهای فعال آموزشی بپردازند.
ب ) عدم آشنایی معلمان با روشهای نوین آموزشی.
"اطلاعات پراکنده و محدود معلمان از روشهای فعال آموزشی
"عدم آگاهی معلمان از چگونگی سازماندهی کلاس و مدیریت زمان
" نبودن هیچ دوره آموزشی برای دبیرانی که علاقه مند به تغییر در شیوه های آموزشی خود هستند
مورد بحث قرار گرفته است .
در واقع در این مقاله سعی برآن شده تا روشهای متفاوت آموزشی ، روشهای نوین و پویای رفتاری و آموزشی ، رفتارهای نوین منجر به یادگیری بیان و بررسی گردد تا بتوانیم آنها را جایگزین آموزشهای سنتی کنیم .

 

الف. مقدمه
در دهه های اخیر تلاشهای زیادی در کشور صورت گرفته تا روشهای کلیشه ای و سنتی آموزشی جای خود را به روشهای تازه و بدیع و مبتنی بر نیازهای فردی و اجتماعی دانش آموزان دهد. آنان را خلاق و تولید کننده علم و دانش پرورش داده و دریچه های نوینی را در زمینه علوم و تکنولوژی در کشور بگشاید. تغییرات نظام آموزشی و کتب درسی دانش آموزان نیز در همین راستا صورت گرفته است. اما علی
رغم تمامی زحمات و هزینه های سنگینی که آموزش و پرورش متحمل شده است، هنوز شاهد تدریس علم به شیوه سنتی و معلم محوری هستیم. در قریب به اتفاق مدارس کشور، هیچ تغییری در زمینه تدریس و ارزشیابی و … دیده نمی شود.به همین علت به کرات دبیران ظالمانه مورد شماتت قرار می گیرند که چرا نمی توانند خود را با روشهای مدرن آموزش وفق دهند. به همین جهت در این مقاله سعی شده است بر علل و ریشه های تداوم شیوه تدریس سنتی و غیرفعال‌از سوی دبیران پرداخته شود.علل تداوم شیوه تدریس سنتی را می توان در چند عامل زیر پیگیری کرد.
1. تأثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی در فرآیند تدریس
ساخت نظام آموزشی یک جامعه، اعم از نگرشها و باورها، برنامه ها و آیین نامه ها می تواند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قراردهد. توجه یا عدم توجه نظام آموزشی به نیازهای شاگردان و جامعه، اصالت دادن نظام آموزشی به محتوا وبرنامه ها به جای رشد و تحول همه جانبه، عدم نظارت و کنترل سالم و ارزشیابی های اصولی و غیراصولی همه می توانند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قراردهند. در بررسی ساختار نظام آموزشی هر کشور دو نظام کاملاً متفاوت دیده می شوند.
1-نظام متکی بر اصالت مواد درسی: از جمله ویژگیهای نظام متکی بر اصالت مواد درسی این است که در این نظام آموزشی یک برنامه ثابت برای کشور اجرا می شود و محتوای برنامه مقید به متن تنظیم شده است و رعایت انضباط یکنواخت آموزشی برای همه معلمان الزامی است.
2- نظام متکی بر رشد همه جانبه فرد: در این نظام برنامه برحسب مقتضیات منطقه و نوع مدرسه و توانایی شاگردان تنظیم می شود و محتوای برنامه به فعالیتهای فردی و گروهی شاگردان تنظیم می شود و محتوای برنامه به فعالیتهای فردی و گروهی شاگردان بستگی دارد. معلمان در اجرای برنامه و انتخاب مواد درسی آزادی عمل و اختیارات بیشتری دارند و … .با کمی تأمل و دقت در نظام آموزشی کشور درمی یابیم که نظام آموزشی کشور ما متکی بر اصالت مواد درسی است. زیرا دبیران باید مطالب معینی را بدون توجه به تواناییها، استعدادها و علایق دانش آموزان تدریس نموده و ارزشیابی معینی را با ریزبارم معین به عمل آورند. بدیهی است که در چنین نظامی - همچنانکه محققان و دانشمندان علوم تربیتی معتقدند- معلم آزادی عمل چندانی ندارد که توسط آن بتواند به فعالیتهای ابتکاری بپردازد و بطور کلی او مجبور است که وظایف خاصی را که از طرف سیستم به او تحمیل می شود را بدون کم و کاست اجرا نماید.بنابراین به نظر می رسد که پیشنهادات داده شده برای تدریس فعال فیزیک در چنین سیستمی بی نتیجه خواهد ماند.
2. عدم آشنایی معلمان دروس مختلف با روشهای نوین آموزشی
علی‌رغم‌ اینکه‌ معلمان‌ دروس بطور گسترده مورد توصیه قرار
می گیرند که روشهای فعال آموزشی را جانشین روشهای سنتی و معلم محوری نمایند، دانش آموزان را درگیر مسائل کاربردی و پژوهشی نمایند و گاهی اوقات روشهای مختلفی همانند به کار بردن فناوری اطلاعات در آموزش ، روشهای آزمایشگاهی، پروژه، پرسش و پاسخ و … برای تدریس به دبیران پیشنهاد می شود، هنوز تعداد کثیری از دبیران فقط با عناوین این روشهای تدریس آشنایی دارند و یا اطلاعات خیلی محدودی دارند. معمولاً این اطلاعات محدود را با استفاده از مطالب پراکنده مجلات که اتفاقی به دست آنها می رسد، کسب کرده اند و هیچ گاه بطور جدی و عمقی با این روشها آشنا نشده اند. کلاسهای ضمن خدمت دبیران نیز معمولاً آموزش مطالب تئوری و یا روشهای آزمایشگاهی کلاسیک و سنتی است و هیچ گاه روشهای فعال آموزشی، روشهای سازماندهی کلاس و مدیریت زمان برای تدریس با روشهای فعال، مورد توجه قرارنگرفته اند. چگونه از معلمی که هنوز با این روشها آشنا نشده و مورد حمایت علمی قرار نگرفته است، می توان انتظار داشت که روشی را که نمی داند به کار ببرد؟!
3. متناسب نبودن زمان با روشهای فعال
مسئله زمان را از دو زاویه می توان مورد توجه قرار داد
3-1)کمبود زمان لازم برای تدریس علوم به شیوه فعال: شکی نیست که زمان تدریس روشهای فعال طولانی تر از شیوه های سنتی گذشته می باشد. تحقیقی از دبیران فیزیک مدارس استان فارس (که تا حدی روش تدریس دانش آموز محوری را بکار برده اند) نشان می دهد که این دبیران به عللی قادر به ادامه این روش
نمی باشند و اولین دلیل این دبیران کمبود وقت می باشد. تقسیم کلاس به دسته ها و گروههای کوچکتر، فعالیتهای آزمایشگاهی، روشهای بحث گروهی، استفاده از رایانه، خرد کردن مسئله به اجزای کوچکتر … همه و همه نیاز به زمان دارند. بنابراین با توجه به کافی نبودن زمان، استفاده از روشهای فعال بسیار کمرنگ خواهد بود.
3-2) کمبود وقت دانش آموزان برای فعالیت و تحقیق
دانش آموزان برای انجام دادن فعالیتها، پروژه ها، بحث های گروهی که منتج به نتیجه دلخواه شود، نیازمند آرامش و زمان هستند. زیرا یقیناً انجام دادن تکالیفی از سوی دانش آموزان که منجر به یادگیری سطوح بالای یادگیری در حیطه شناختی می باشد، مستلزم وقت زیاد است. از آنجایی که نیمی از وقت دانش آموزان در مدرسه صرف می گردد و حداقل نصف وقت باقی مانده آنها صرف حفظ و تکرار دروس عمومی آنها می گردد (زیرا حداقل نصف دروس دانش آموزان علوم تجربی و ریاضی را دروس رشته انسانی تشکیل می دهد) نیم دیگر وقت باقی مانده باید صرف بقیه دروس تخصصی نظیر فیزیک، شیمی، آمار، ریاضی، زیست و هندسه و … شود. مسلماً با چنین محدودیت زمانی نمی توان از دانش آموزان توقع داشت که چند ساعتی از وقت خود را صرف کسب اطلاعات از شبکه اینترنت و پروژه های تحقیقاتی و … نماید.
4. عدم امکانات کافی در مناطق محروم و روستایی
معلم خوب درشرایط محدود نیز می تواند موثر واقع شود. اما شکی نیست که فضا و تجهیزات آموزشی مناسب در کیفیت و شیوه انتخاب روش تدریس معلم بسیار موثر است. کثرت دانش آموزان، نداشتن میز و نیمکت کافی، نداشتن کتابخانه، آزمایشگاه، سایت کامپیوتر و … می توانند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قرار دهند. متأسفانه عدم امکانات در مناطق محروم به شدت روش تدریس معلمان را محدود کرده است . حتی در برخی از مدارس به دلیل عدم کارایی و یا عدم اطلاع مدیران ، دانش آموزان و دبیران از استفاده از همان امکانات محدود نیز منع می شوند. بدیهی است که بدون آزمایشگاه و ابزار لازم و بدون در دست داشتن یک سایت کامپیوتر و یک کتابخانه با کیفیت مناسب نمی توان به دانش آموزان روشهای تحقیق و تفحص را آموخت و نمی توان به مطالب و قوانین تئوری، لباس عملی پوشاند و به دانش آموزان ارائه کرد.
5. عدم هماهنگی و کنترل عوامل خارجی
علاوه بر مشکلات فوق عوامل خارجی اثرگذار بسیاری بر شیوه و عملکرد دبیران تأثیر می گذارد که برخی از آنها عبارتند از :
1- عدم کنترل و نظارت بر نشریات علمی و موسسات آموزشی خارج از مدرسه: علی رغم اینکه تلاشهای زیادی صورت گرفته که کتب درسی حاوی پرسشها و فعالیتهای بسیار جذاب وجالب و متنوع باشد ، اما عدم نظارت صحیح بر برخی از نشریات در تیراژ بالا منتشر می شوند؛ تأثیر این مباحث کتاب را از بین برده است، همچنین برخی از موسسات سودجوی آموزشی که گاهاً اهداف متنافر با کتب آموزشی دارند مشکلات عدیده ای به بار می آورند.
2- عدم آگاهی اولیا: به علت عدم آشنایی والدین با روشهای مدرن آموزشی، هم دبیران و هم دانش آموزان در به کار بردن روش فعال آموزشی با مشکلات اساسی روبرو هستند.
3- کنکور: کنکور به عنوان عنصری خارجی از محیط بیرون به شدت شیوه تدریس معلمان را تحت تأثیر خود قرار می دهد. بیشتر دانش آموزان و اولیا متقاضی روشهای آموزشی هستند که بتواند به قبولی بیشتر آنها در کنکور کمک کند، از نظر آنان یادگیری به روش فعال مستلزم گذاشتن وقت زیادی است بدون اینکه آینده تحصیلی و شغلی آنان را تأمین کند. مسلم است که معلم نیز تحت چنین جوی نمی تواند بر ایجاد روشهای فعال آموزشی تأکید ورزد.
6. نتیجه گیری
1-تغییر نظام آموزشی کشور به یک نظام آموزشی متکی بر رشد همه جانبه فرد، دادن آزادی و اختیارات به دبیران، عدم یکسان سازی کتاب درسی و برنامه ثابت آموزشی مهمترین راه کار برای فعالتر کردن روشهای آموزشی می باشد.
2- حمایت معنوی و علمی از معلمان، مخصوصاً طراحی کلاسهای آموزشی برای دبیرانی که آشنایی چندانی با روشهای نوین آموزشی ندارند، یکی ازاصول پراهمیت برای جایگزین کردن روش فعال آموزشی به جای روشهای سنتی است.
3-کم کردن حجم کتاب و تخصیص زمان متناسب با محتوای آموزشی و روشهای فعال میتواند دبیران را در به کار بردن این روشها پایدارتر نماید.
4-تخصیص منابع و بودجه کافی، ایجاد آزمایشگاه و کتابخانه ها و سایت های کامپیوتر در مناطق محروم
می تواند به معلمان کمک کند تا روشهای فعال آموزشی را به کار برند.
5-کنترل و هماهنگی عوامل خارجی و حذف اختلال کننده‌های مشکل ساز مانند نظارت بر نشریات و کتب و جزوات کمک آموزشی، موسسات علمی، حذف مسائل مربوط به کنکور همه وهمه از عواملی است که می تواند فعال آموزشی را بارور نماید.

 

سرمقاله:

 

از آموزش چه انتظاری داریم؟
آموزش فرایندی است که موجب یادگیری، و یادگیری موجب تغییر در رفتار، نگرش و شیوه تفکر می‌شود. با توجه به این تأثیر یادگیری، آموزش را باید امری جدی تلقی کرد. از این رو، مسؤولیت نظام آموزشی و استادان در این زمینه بسیار سنگین است. از آنجایی که هر نوع آموزشی یادگیری را به دنبال ندارد, در این زمینه مطالعه و پژوهشهای زیادی صورت گرفته و راهکارهایی برای اثر بخش کردن آموزش پیشنهاد شده است. نتایج پژوهشها حکایت از این واقعیت دارد که تنها استفاده از روش سخنرانی برای دانشجویان یادگیری را به دنبال ندارد. در این روش, از دانشجویان انتظار می رود که تنها از 13% توانایی خود (حس شنوایی) بهره بگیرند. دانشجویان با پیشینه‌های مختلف آموزشی، فکری، سلیقه‌ها و توانائی‌ها, به یک میزان از یک موقعیت آموزشی بهره نخواهند گرفت. افزون بر آن, در دنیای متکی بر اطلاعات, که بخش زیادی از منابع اطلاعاتی مورد نیاز به صورت الکترونیکی تولید می شود, نمی توان فقط از همان روش سنتی که علوم و فنون را به ما آموختند, برای آموزش استفاده کرد.
از طرف دیگر، در دنیای اطلاعات و تحول، کیفیت آموزش عالی، به طور کلی، و تدریس, به طور خاص, به میزان و کیفیت یادگیری دانشجویان بستگی دارد. بنابراین، بنا به توصیه صاحب‌نظران علوم تربیتی، در تدریس باید از روشهای مختلف, که مشارکت دانشجو را در آموزش و یادگیری به همراه دارد و از انواع امکاناتی که مفاهیم را قابل درک می‌نماید, استفاده کرد. در این شماره تلاش می‌شود رهنمودهایی برای دسترسی به توصیه های یاد شده در منابع منتشر شده چاپی و الکترونیکی ارائه گردد.

 

روشهای تدریس
تدریس یک مفهوم
تعریف :
یک‌ مفهوم، مجموعه‌ای ازموضوعات یاحوادثی است که درخصوصیات و نام مشترک، سهیم هستند.
کلارک توصیه میکند که آموزش مفهومی باید پیرامون چهار عنصر:
"تعریف
"مثال
"غیرمثال
"مقایسه ساختار

 

اینگونه است که همیشه زمان تدریس مفاهیم، یک تعریف و مثالهایی از آن مفهوم همچنین اگر ممکن باشد غیرمثالها و مقایسه هایی ارائه می گردد
الف )تعریف مفاهیم:
یک تعریف، بیان ویژگیهای اساسی مطابق با مفهوم است (کلارک 1999)
دادن یک تعریف خوب ممکن است آسان نباشد مخصوصاً وقتی متخصص تکنیکی با مفهومی که شخص سوم واقعاً ویژگیهای کلیدی را در نظر میگیرد آشنا باشد.
ب )مثال و غیرمثال مفاهیم :
یک مثال نمونه واقعی مفهوم است (کلارک 1999). بعداز ارائه تعریف، مفهوم بوسیله ارائه مثالها عینی تر خواهد شد.
یک مثال خوب، تعریف را بوسیله ارائه ویژگیهای مفهوم عینی خواهد کرد.
برعکس، یک غیرمثال، نمونه ای از یک مفهوم تقریباً مرتبط است که میتواند با مفهوم درس قاطی شود. زمانی که یادگیرندگان بتوانند تفاوت بین مثال و غیرمثال را بگوئید آنها مفهوم را فهمیده اند.
انتخاب انواع مختلف مثال و غیرمثال بسیار با اهمیت است. یک غیرمثال خوب، مفهومی است که ویژگیهایی به صورت مجزا با آن ویژگیها همخوانی دارند و میتوانند بالقوه با مثالهای مفهوم قاطی شوند.
ج)مقایسه (قیاس) مفاهیم:
یک مقایسه، ارائه مجددی است که با قالب و عملکرد یک مفهوم مطابقت دارد اما از جهات دیگر متفاوت است، برای مثال زمان تدریس "کسرها" برای مقایسه مفهوم، تصویر تقسیم شده یک شیرینی بکار برده میشود. یک مقایسه مؤثر، مشابه چیزی خواهد بود که دقیقاً عملکردهای حساس و ویژگیهای مفهوم موردنظر را ارائه میکند.
د)نتیجه:
زمان تدریس یک مفهوم، معلم باید تعریف، یک مثال، یک غیرمثال و یک مقایسه از مفهوم که به ادراک یادگیرنده از مفهوم کمک میکند ارائه نماید.
روشهای تدریس
الگوها و روشهای تدریس
در این جا ما بحثی را در مورد الگوها و روشهای تدریس خواهیم داشت.
الگوها را معادل لغت انگلیسی معادل روش را مقابل لغت "‌متوزمن" بکار می‎بریم .
عملکرد ما و رفتار ما معمولاً تحت تأُثیر باورهای ماست. اگر به عنوان مثال علمی‎ترش کنیم می‎گویم، رفتارها تحت تأثیر نظریه هایی که در ذهن ما هست وما آن را پذیرفتیم .
بنابراین نظراتی که رفتار من را می‎سازد .اما رفتار من اگر قبل از اینکه ساخته بشود، یک قلبی برایش انتخاب می‎کنیم و یا یک چهارچوبی،آن چارچوب را " الگو " می‎گوییم.
بنابراین منبع و منشأ الگو نظریه است - نظریه های محتلف الگوههای مختلف می‎سازند. بهمین دلیل در نظامهای آمورشی در تدریس و یادگیری الگوهای متعددی داریم زیرا نظریه های مختلفی داریم.
الگو چیست؟
الگوهمان مدل یا نمونه است .
باید بدانیم که وقتی من می‎گویم نمونه‎ای از ... ، این نمونه باید ویژگی کامل‌ را داشته باشد. بنابراین نمی‎توانم از یک جا بردارم باید از جاهای مختلفی بردارم ، بنابراین اگر من یک الگو تدریس یا چارچوبی را با رضایت انتخاب کردم. این چارچوب باید نماینده آن نظریه یا آن یافته های علمی یا آن مجموعه بزرگی که من می‎خواهم براساس آن حرکت کنم داشته باشد. باید ویژگی آن را داشته باشد.
با این نگاه به الگو، پس الگو عام‎تر از تدریش است (طبق تعریف :تدریس فعالیتی است که در داخل یک الگو صورت می‎گیرد.)
الگو، چارچوب نوع فعالیت ویا متدلوژی تکنیکها را مشخص می‎کند .در فرآیند آموزش ما الگوهای متعددی داریم . سعی می‎کنم تا به این الگوها را اشاره بکنم .
برخی از انواع الگوها :
1. یکی از الگوهایی که معمولاً در بعضی از کتابهای روانشناسی تربیتی و پرورشی آمده است الگوی عمومی تدریس یعنی اکثر روانشناساان و متخصصان نظم و تربیت این الگو را توصیه می‎کنند .
الگوی عمومی تدریس چیست ؟
الگوی عمومی تدریس دارای 5 مرحله است.
" گام اول : در این الگو تعیین هدفهای تدریس است ما به عنوان معلم وقتی واردکلاس می‌شویم باید مشخص کنیم هدف چیست وچه تغییری می‎خواهیم ایجاد کنیم؟؟
" گام دوم: زمانی که هدف‎ ما مشخص شد رفتار ورودی را مشخص کنیم.
رفتار ورودی یعنی چه؟
پیش دانسته های فردی یا پیش نیازهای علمی فرد در آن زمنیه که می‎خواهیم تدریس کنیم. اگر بخواهیم ارتباط را برقرار کنیم باید نکات مشترک را با فرد مورد توجه قرار بدهیم .
" گام سوم : روش و وسایل تدریس را پیش بینی می‎کنیم ، چه ابزار و متدلوژی می‎خواهیم بکار ببریم ؟؟ بعد از مشخص کردن آنها سازماندهی شرایط و موقعیت می‎پردازیم .
" گام چهارم : اکنون این پرسش مطرح میشود که :چه جوری سازماندهی کنیم؟؟ چه جوری طراحی کنیم که بتوانیم سریعتر به هدف برسیم؟؟
وقتی سازماندهی می‌کنیم وموقعیت را مشخص می‌کنیم در واقع داریم این برنامه ریزی را اجرا می‎کنیم چون در تعریف تدریس اشاره شد :
تدریس یعنی ایجاد شرایط تغییربرای‌شاگرد.
آن هم با برنامه‎ریزی منظم سیستماتیک. اینجا اجرای سازماندهی شرایط ،همان اجراء و منظم و مرتب کردن مجموعه عناصری است که لازمه رسیدن به هدف می‌باشد.
" گام پنجم : نکته آخر ارزشیابی است. من باید ببینم عملکرد خودم را، که آنچه را مد نظر داشتم رسیدم یا نه این یک الگو است.
اگر این الگو قبل از ورود به کلاس انجام شود اسم آن را طراحی می‎گزاریم بهرحال یک از روشهای طراحی است. از آنجایی که بحث در باره الگو های اموزشی از حوصله مقاله خارج است، بنابراین :
دو نگاه متفاوت را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
1. یکی الگوی پیش سازمان دهنده یاادونس ارگانیز
2. دیگری الگوی حل مسأله
یکی ناظر برمعلم محور بودن فعالیت است و دیگری ناظر بر دانش آموز محور بودن.
الگوی پیش سازمان دهنده :
گاهی بحث از لغت پیش سازمان دهنده می‎کنیم . پیش سازمان دهنده یعنی معلم ؟؟ بله معلم هم سازمان دهنده هست ولی در اینجا پیش سازمان دهنده به فرد اطلاق نمی‎شود اگر در فرآیند تدریس جوری عمل کنیم که اطلاعات با ساخت شناختی ما یا اطلاعات قبلی ارتباط پیدا کند ،یادگیری معنا دار می‎شود، مفاهیم برای فرد درونی می‎شود .این الگوی آموزش را الگوی پیش سازمان دهنده می نامند .
پس پیش سازمان دهنده فرد نیست بلکه یک مفهوم کلی است که در ابتدای تدریس ساخته و بکار گرفته می‎شود تا زمینه را مساعد کند برای پیوند اطلاعات جدید من با اطلاعات گذشته .
" به این مفهوم کلی ،که مفهوم جدید را با مفهوم گذشته پیوند می‎دهد می‎گویم پیش سازمان دهند. "
پس : پیش سازمان دهنده مفاهیم کلی است که در ابتدا تدریس مطرح می‎شود تا اطلاعات جدید را به اطلاعات گذشته ربط بدهد.
آرزول می‎گوید :اگر مفاهیم جدید شناختی با ساخت شناختی ارتباط برقرار کند یادگیری معنا داری صورت می‎گیرد.
هر گاه اطلاعات جدید کناراطلاعات گذشته ، جای بگیرد و با هم متصل شوند یادگیری برای معنا دارد.اما فرد درذهن شخصی خود و حافظه خود اطلاعات کافی نداشته باشد ممکن است مفهوم را ادراک نکند.
نکته اینکه ، حافظه کوتاه مدت اگر تمرین نشود، تکرار نشود بلافاصله از بین می‎رود.
ویژگیهای الگوهای پیش سازمان دهنده :
در اینجا می‎خواهیم مراحل تدریس را بگویم و ببینم که چه ویژگی دارد و چه مراحلی را باید طی کنیم .
گام اول : طراحی مراحل اجرای الگوی پیش سازمان یافته است.واینکه چگونه باید این الگو را در کلاس اجرا کنیم ؟؟
گام دوم : دومین گام آموزش ارائه مفهوم کلی است.( یک مفهوم عام است که بستر و زمینه را برای همه فراهم می‎کند. و مفهوم دوم، مفهوم جدید که باید به مفاهیم قبلی پیوند بخورد .)
گام سوم: بعد از ارائه مفاهیم بایستی از روش حل تمرین استفاده کرد .موهبت این گام این است که وقتی تمرین حل ومثالها مشخص می‌شوند یک ساخت هماهنگ و منسجم در ذهن شاگرد جای میگیرد .
گام پنجم :منابه و شرایط چیست؟ موقعیت یادگیری چیست؟
موقعیت یادگیری منحصر می‎شود به کلاس درس و معلم و منبع آن شما و هم معلم و کتاب درس است.
البته در این الگو دانش پژوه کمتر فعالیت میکند .به عبارتی انتقال اطلاعات از سوی معلم به شاگرد است و البته دانش آموزان نیز تعامل اطلاعاتی ندارند بلکه همه در یک ردیف نشسته و به معلم که منبع فیض است نگاه میکنند .
الگوی حل مسأله:
در الگوی حل مسأله به هیچ وجه معلم مستقیماً‌ اطلاعات را در اختیار بچه ها قرار نمی‎دهد.
بلکه شرایط و موقعیت پیش می‎آید که سؤال برای بچه ها بوجود می‎آید یعنی طرح مسأله می‎کند در طرح مسأله باید دقت کند پیش نیاز و مبانی علم شاگرد باید مورد توجه قرار گیرد.
چون اگر مسأله‎ای را مطرح کنیم و آنها نتوانند شناخت کافی از آن مسأله داشته باشد قادر به ادامه تحقیق و مطالعه در مورد آن نخواهند بود.
گام اول : اولین گام در الگوی حل مسأله. این است که معلم مستقیماً‌ اطلاعات را در اختیار بچه ها قرار نمی‎دهد. به عبارت دیگر این گام ، گام‌ طرح مسأله است.
گام دوم :وقتی مسأله مطرح شد و سؤال در ذهن بچه ها شکل گرفت ،کنجکاوی آنها راهدایت کنیم تا به دنبال جمع‎آوری اولیه اطلاعات بروند و مطالعه را آغازکنند.
یکی ازروش برای هدایت کنجکاوی آنان این است که جلسه‎ای درکلاس می‎گذرایم در راستای "چرایی مساله و اینکه چرا این مسأله ایجاد شد؟؟ " میباشد .
در این جا دانش آموز باید اطلاعات مقدماتی را باید بدست بیاورد وبه مدرس ارائه کند
گام سوم : در مراحل سوم دانش آموز باید فرضیه سازی کند و راه حل احتمالی را بررسی کند.
اینجاست که مشخص میشود : چرا ما می‎گوییم اطلاعات مقدماتی را باید بدست بیآوریم ؟؟
زیرا تا من اشراف و آگاهی کلی نداشته باشیم نمی‎توانیم راه حل برای مساله پیش بینی کنیم.
حال آنکه دانش آموز از هر منبعی می‎تواندبرای جمع اوری اطلاعات استفاده کند . در این الگو منابع و شرایط محدود به کتاب نسبت چون حالت پژوهش و تعمیق دارد.
تعریف فرضیه :
فرضیه راه حلهای احتمالی و علمی است که برای مسأله ایجاد شد پیشنهاد میشود اما هنوز صحت و سقم آن مشخض نیست .
بعداز اینکه فرضیه‌ها مورد تجزیه و تأیید و راهنمایی معلم قرار گرفت ، روی آنها آزمایش و تفحص صورت میپذیرد .
وقتی اطلاعات جمع‎آوری شد : دسته بندی ، تجزیه و تحلیل و بعد نتیجه‎گیری صورت می‎گیرد.
" تفاوت دو الگوی مطرح شده در این است که :
1- در الگوی اول معلم بود که اطلاعات می‎داد در الگوی دومی معلم راهنمایی می‎کند و شاگرد است که اطلاعات را به معلم می‎دهد. شاگرد است که تحلیل و نتیجه‎گیری وبعد به معلم برمی‎گرداند .
بنابراین کنش و واکنش معلم و شاگرد یک ظرفیت متمایل است و حتی در برخی از پروژه ها معلم جزء گروه است وگاهی ناظر و سرپرست است . بهرحال یک ارتباط دو جانبه وجود دارد .
2- الگوی پیش سازمان یافته معلم مدار است . و شاگردان چندان اختیاری ندارند معمولاً بچه ها ردیف می‏نشینند. تعامل در کلاس کم و منبع محدود است.
اما در الگوی دوم بچه ها می‎توانند بایکدیگر ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. دیگری ردیفی نیست. بچه ها باهم کار می‎کنند باهم آزمایش می‎کنند . دقیقاً مثل کار آزمایشگاهی.
منابع منحصر به کتاب نیست از هر کتابی از هر فردی از هر موقعیتی می‎توانند برای کسب اطلاعات استفاده کنند و این باعث پویایی آنها میشود .
3- در الگوی اول شاگرد اطلاعات معنادار را یاد می‎گیرد. اما در الگوی دوم علاوه بر مفاهیم، اطلاعات روش مطالعه را یاد می‎گیرد و فعالیت نسبت به الگوی اول دوچندان است.
البته هر کدام از الگوها مشکلات و معایب و محاسن خاص خودشان را دارند. در الگوی دومی ما معلم کار آمد می‎خواهیم که خودش کارمحقق باشد امکانات می‎خواهیم و البته آن چیزی که از همه بیشتر مورد نیاز است زمان آزاد برای کار و تجربه‌ کردن است .
یکی از مشکلات این روش این است که باید زمان را آزاد گذاشت تا دانشجو در آن فاصله بتواند کارهایش را ارائه بدهد.
برخی ازروشهای متفاوت موجود در الگوهای دوگانه :
اکنون میخواهیم برخی از روشها را که در هر یک این الگوها جای می‎گیرند بررسی می‎کنیم .
روشهای مطرح شده درالگوی پیش سازمان دهنده :
الف )روش سخنرانی
اولین روشی را که در قالب و چارچوب الگوی پیش سازمان دهنده می‎تواند مؤثر و مطرح باشد روش سخنرانی است .
روش سخنرانی موقعی است که می‎خواهیم یک موضوع علمی را با بیان شفاهی در یک جمع دانش‎آموزی در کلاس مطرح کنیم .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  42  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درآمدی بر چگونگی جایگزینی روش‌های نوین آموزشی به جای روش‌های سنتی

دانلود مقاله درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

شاید حقوق بشر، انسانی ترین پدیده مدرن باشد. زمانی که غرب از جنگ به ستوه آمد و خسته بر ویرانه ها زانو زد و سرنوشت تراژیک خود را نگریست، تنها روشی که می توانست میثاقی برای همه انسان ها فارغ از همه تفاوت ها باشد، حقوق بشر بود.حقوق بشر اگرچه، مانند تمام راهکارهای دیگر ،فارغ از تئوری های پیشینی نیست، اما بشر در آن روز برکنار از همه تئوری ها، نیازمند بود تا حقوق بشر را به مثابه روشی برای صلح و امنیت به کار گیرد.در این میان ودرفضای فرهنگی جوامعی مانند ایران، نسبت میان این پدیده والزاماتی که تعالیم دینی برقرار می کنند، چیست؟این مقاله نسبت میان فقه وحقوق بشر رادرپنج محور ،به اختصار،بررسی می کند:
۱. حقوق بشر در شرایطی کاملاً انسانی پدید آمد و بر پایه عقلانیت بشر به بار نشست و کشورهای مختلف با تفاوت نگرش ها آن را چون ضرورتی انکارناپذیر پذیرفتند. می توان حقوق بشر را ایدئولوژیک، تئوریک و یا متدیک بررسی کرد، اما ا مری که میان تمام اینها مشترک است و قابل انکار نیست، سطح روشی آن است.
حقوق بشر حتی در سطح تئوریکش، روشی است تا «انسان» پاسداری شود و حرمت او محفوظ بماند. برابری و مساوات انسان ها مهم ترین دستاوردی است که عقلانیت مدرن در شکل معرفتی بدان راه یافته و آن را در نظامی حقوقی تعریف کرده است و هرچه می گذرد بر انباشته آن افزوده می شود.
۲. در جامعه ما چندی است که این صحبت پیش آمده که برای جهانی شدن، ابزاری جهانی نیاز است و اکنون حقوق بشر است که می تواند تعاملات جهانی را سامان دهد. فقه اگرچه به روزگاری تکافوی نیاز جامعه بوده است، اما اکنون حقوق بشر می تواند از عهده نیازهای جهانی برآید. برای بررسی این مسأله می توان فقه را در دو سطح بازشناسی کرد: سطح تئوریک و سطح عملی. در حوزه عملی، هم فقه و هم حقوق بشر روش اند؛ روشی که با آن تعامل میان انسان ها، انسان ها و حکومت ها، حکومت ها و حکومت ها تنظیم می شود.
برای این که فقه در این حوزه کارآمد باشد، باید دارای مجموعه ای از قوانین، الزامات و تأسیسات باشد. و این قابلیت را داشته باشد که نیازهای نوین را پاسخ گویی کند. برای بررسی این مسأله می توان به دو روش استناد کرد. شناسایی فقه به عنوان متن و شناسایی فقه به عنوان متنی تاریخی.
در روش نخست، به خود فقه فارغ از واقعیت یافتگی اش نگریسته می شود که آیا این مجموعه دارای قابلیت تأسیس نظام حقوقی هست؛ ظرفیت آن تا کجاست؛ و قابلیت انعطاف آن تا چه میزان است. با مراجعه به متون فقهی می توان دریافت که فقه از چنان گستردگی برخوردار است که هیچ یک از شئون انسانی را فروگذار نکرده است. در باب روابط میان انسان ها، روابط انسان و حکومت و روابط حکومت ها احکامی تولید کرده که مجموعه آن بالغ بر مجلدات بسیار است (مجموعه ای فقهی مانند جواهرالکلام ۴۲ جلد است.)

 

در طول قرن ها، فقیهان بسیاری، فارغ از رابطه قدرت و فقه به فقه تنها به عنوان علم پرداخته اند و مسائل آن را در ابواب مختلف از طهارت تا دیات با فروع فراوان ترتیب داده اند که حتی مطالعه آن سال ها به طول می انجامد. این متن به خودی خود، در قالب نظامی حقوقی با تمام لوازم آن خود را آشکار می سازد.
از سوی دیگر، می توان به فقه به مثابه متنی که در تاریخ تحقق یافته است نگریست. قرن هاست که فقه در قالب نظام حقوقی، مبنای عمل جوامع بسیار قرار گرفته است. به روزگاری از اندلس تا هند و هم اکنون در بخش معتنابهی از جهان، فقه مبنای تعامل انسان هاست. در طول تاریخ،حکومت های بسیاری بر اساس شریعت اسلامی پدید آمده اند و نظام خود را بر اساس فقه بنا کرده اند و فقه توانسته است با توجه به دگرگونی های هر زمان، با تکیه بر اصول خویش، ظرفیت های جدیدی بیافریند و مردمی را که دل در گرو دین داشته اند، از نظامی مبتنی بر دین که از زمانه جدا نیست و می تواند مشکلات جدید را پاسخ دهد، ناامید نسازد.
در تاریخ فقه، دگرگونی های بسیاری حتی به ظاهر ساختارشکن، اتفاق افتاده است و مسائل مستحدثه بسیاری پدید آمده است، اما فقه توانسته خود، راه را ادامه دهد و راه را برای معتقدانش هموار سازد. اکنون جمهوری اسلامی نظامی را بر اساس فقه پی ریزی نموده و می کوشد بر پایه فقه، جامعه ای مدرن فراهم آورد.
آنگاه که نسبت میان فقه و حقوق بشر را برمی رسیم، به موضوعاتی برمی خوریم که فقه در باب آنها موضع گیری های صریح کرده است. این موضع گیری ها گاه چنان است که به ظاهر تخالفی آشکار با حقوق پذیرفته شده جهانی دارد؛ موضوعاتی مانند: آزادی مطلق در انتخاب و تغییر دین، برابری مطلق حقوقی میان زن و مرد و یکسان قرار دادن دین با ویژگی های دیگر انسانی. در سطح تئوریک، قابلیت های فقه چنان است که می تواند در عرصه های جهانی تحقق یابد. نگاه کلان فقه به روابط، برخورداری از منابع غنی، سازگاری با عقلانیت در جهت گیری های کلی، استفاده از عقل به عنوان یکی از منابع، انعطاف پذیری در مورد مصادیق و دقت در بیان کلیات همه اصولی هستند که بر جامعیت فقه دلالت دارند.
۲.یکی از ویژگی های ممتاز فقه، برخورداری از «علم اصول» است. علم اصول علمی است مقدّمی که روش های استنباط فقهی را تحلیل می کند. مباحث الفاظ علم اصول در روش، شباهت هایی به فلسفه تحلیل زبانی می رساند. از دیگر مباحث علم اصول ،عرف و عقلانیت عرفی است. کسانی که با علم اصول و اندیشه های مدرن آشنا هستند، در نسبت میان این ها به خوبی می دانند که در برخی مباحث، علم اصول دارای برتری هایی در روش و ساختار بحث است. اگرچه باید به این واقعیت تأسف انگیز تأکید کرد که «اصول» علمی ناشناخته است.
از جمله مباحث تئوریک، نگاه فقه به انسان است. البته نباید این مسأله را به سطح ایدئولوژیک تحویل برد. از مهمترین اشکالاتی که به فقه خصوصاً و به دین عموماً وارد می شود، این است که دین و فقه انسان را «عبد» می خواهد. فقه با انسان نه به عنوان انسان، بلکه تنها به عنوان شیئی پرستنده روبه روست که وظیفه دارد آداب و سلوکی را انجام دهد. حال آن که در حقوق بشر و در دوران جدید، انسان فارغ از هر رنگ و نژاد و تنها به اعتبار انسان بودن محترم است. بر این پایه، فقه تکلیف مدار است و حقوق بشر چون به انسان به عنوان انسان می نگرد و حقوق او را بررسی می کند، بنابراین حق مدار است.
در بررسی این مسأله باید پذیرفت که دین انسان را عبد می خواهد و باید بر این نکته پای فشرد. اما باید توجه داشت که دین عبودیت را تنها فرم رابطه انسان و خدا می داند. رابطه انسان با خدا رابطه عبودیت مدارانه است که البته در زمینه ای مهرجویانه تحقق می پذیرد؛ یعنی در فرم رابطه ای من ـ تو که سرشار از توکل، سرسپردگی، رضایت و خشوع است. در این رابطه است که انسان مکلف است.
اما این فرم رابطه، به هیچ صورت، به دیگر روابط سرایت نمی کند. آیه «لقد کرّمنا بنی آدم» مهم ترین گزاره است که در این باره بیان می شود. انسان، از سوی خداوند کرامت یافته است و فرم رابطه ای انسان ها با یکدیگر، در زمینه کرامت محقق می شود. در این جا، انسان بر پایه حقوق خویش با دیگران رفتار می کند و تکلیف از این حق تولید می شود. فرم تولید تکلیف از حق، نتیجه ای عقلانی است که در همه نهادهای حقوقی و از جمله حقوق بشر، مورد توجه است.
۳. فقه با تکیه بر مفاهیم اساسی حیات، آزادی و عدالت به تبیین نظام پیشنهادی خود می پردازد. حق حیات، حق آزادی و حق عدالت حقوقی هستند که فقه در عقلانی ترین فرم برای انسان قائل شده است. این حقوق پایه جهانی شدن حقوق بشر اسلامی است. اسلام حکومت ها را موظف کرده است تا این حقوق شهروندان را پاس دارند و ضامن برخورداری تمام شهروندان از این حقوق شوند. به این ترتیب بر پایه اندیشه اسلام، حکومت برای برقراری این حقوق مکلف است و شهروند حق دارد تا این حقوق را مطالبه کند.
در فرم رابطه حقوقی، تمام شهروندان اعم از زن و مرد و مسلمان و کافر، صاحب حق اند؛ اگرچه در فرم رابطه کلامی، رابطه از نوع دیگری است. «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»، رابطه ای است میان انسان و خدا که از آن، وضعیتی حقوقی تولید نمی شود. در روابط میان انسان ها، با توجه به انسان بودن، چه مسلمان و چه کافر و چه زن و چه مرد همه دارای حقوقی یکسان هستند و بر پایه این حقوق مکلف اند تا حقوق دیگران را پاس دارند. همان گونه که در قرآن می خوانیم: «لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً؛ (آل عمران/ ۶۴) کسی از ما دیگری را ارباب خود نگیرد»، بر این حقیقت دلالت دارد که فرم رابطه ای انسان ها، عبودیت مدارانه نیست و کسانی که چنین کنند، حق خویش را فرو نهاده اند. انسان ها همه در برابر یکدیگر مساوی اند و هیچ کس را بر دیگری برتری نیست.
۴. برای این که فقه را جهان شمول دانست باید به متن فقه مراجعه کرد. روشنفکرانی که معتقدند فقه اسلامی در دوران جدید ناکارآمد است، شناختی عمیق و خودبنیاد از فقه ندارند. از سوی دیگر فقیهانی نیز هستند که به لایه های سطحی و روبنایی فقه دل بسته اند و از سطح ظاهر در نمی گذرند. این هر دو گروه در این نگرش مشترکند که فقه با حقوق بشر سازگار نیست، و طبعاً نمی توانند به این نتیجه منطقی و غیرجانبدارانه دست بیابند که فقه، دارای برتری های تئوریک و روشی از حقوق بشر است.
مسأله حقوق اهل کتاب یکی از مسائلی است که در این زمینه راهگشاست. اکنون در قانون جمهوری اسلامی دیه اهل کتاب با مسلمان یکی شده است. روشنفکران مسأله دیه را همواره یکی از مشکلات رویاروی فقه می دانسته اند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  10  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر

مقاله حقوقی درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر

اختصاصی از فی لوو مقاله حقوقی درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله حقوقی درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر


مقاله حقوقی درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)



تعداد صفحه:8

عنوان:مقاله حقوقی درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر

فهرست

درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر

شاید حقوق بشر، انسانی ترین پدیده مدرن باشد. زمانی که غرب از جنگ به ستوه آمد و خسته بر ویرانه ها زانو زد و سرنوشت تراژیک خود را نگریست، تنها روشی که می توانست میثاقی برای همه انسان ها فارغ از همه تفاوت ها باشد، حقوق بشر بود.حقوق بشر اگرچه، مانند تمام راهکارهای دیگر ،فارغ از تئوری های پیشینی نیست، اما بشر در آن روز برکنار از همه تئوری ها، نیازمند بود تا حقوق بشر را به مثابه روشی برای صلح و امنیت به کار گیرد.در این میان ودرفضای فرهنگی جوامعی مانند ایران، نسبت میان این پدیده والزاماتی که تعالیم دینی برقرار می کنند، چیست؟این مقاله نسبت میان فقه وحقوق بشر رادرپنج محور ،به اختصار،بررسی می کند:

۱. حقوق بشر در شرایطی کاملاً انسانی پدید آمد و بر پایه عقلانیت بشر به بار نشست و کشورهای مختلف با تفاوت نگرش ها آن را چون ضرورتی انکارناپذیر پذیرفتند. می توان حقوق بشر را ایدئولوژیک، تئوریک و یا متدیک بررسی کرد، اما ا مری که میان تمام اینها مشترک است و قابل انکار نیست، سطح روشی آن است.

حقوق بشر حتی در سطح تئوریکش، روشی است تا «انسان» پاسداری شود و حرمت او محفوظ بماند. برابری و مساوات انسان ها مهم ترین دستاوردی است که عقلانیت مدرن در شکل معرفتی بدان راه یافته و آن را در نظامی حقوقی تعریف کرده است و هرچه می گذرد بر انباشته آن افزوده می شود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله حقوقی درآمدی برنسبت میان فقه وحقوق بشر

مقاله حسابداری .... بررسی رابطه سبد درآمدی بانک با مدیریت سود در بانکهای خصوصی

اختصاصی از فی لوو مقاله حسابداری .... بررسی رابطه سبد درآمدی بانک با مدیریت سود در بانکهای خصوصی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله حسابداری .... بررسی رابطه سبد درآمدی بانک با مدیریت سود در بانکهای خصوصی


مقاله حسابداری .... بررسی رابطه سبد درآمدی بانک با مدیریت سود در بانکهای خصوصی

درآمدهای بانکها در تعریف اصول حسابرسی ایران به دو دسته درآمدهای مشاع و درآمدهای غیر مشاع تقسیم شده است
و در دسته بندی خرد تر این درآمدها را به درآمد حاصل از سود تسهیلات بانکی، درآمد کارمزد اعتبارات اسنادی ،
ضمانت نامه ها، درآمد بانکداری اختصاصی برای مشتریان و ... تقسیم بندی می نمایند. در این تحقیق به بررسی ارتباط
استراتژی درآمدی بانک جهت سوق به سمت درآمدهای مشاع و یا غیر مشاع به عنوان سبد درآمدی با مدیریت سود
پرداخته شد. برای اندازه گیری استراتژی درآمدی از نسبت هر یک بخش از درآمد بانک به کل درآمد استفاده گردید و
برای اندازه گیری مدیریت سود از شاخص تعدیل یافته جونز استفاده شد. جامعه مورد بررسی در این تحقیق بانکهای
خصوصی فعال در کشور و دوره زمانی مورد بررسی سال های 98 تا 89 می باشد و بر اساس نتایج بدست آمده ارتباط
معناداری و معکوس بین استراتژی درآمدی اتخاذ شده توسط مدیران بانک و مدیریت سود مشاهده گردید به نحوی که
هر چه درآمد بانکهای خصوصی کشور به سمت درآمدهای کارمزدی بیشتر می رود ، مدیریت سود در بانک کاسته شده و
دستکاری سود کمتری را سهامداران از صورتهای مالی بانک می توانند انتظار داشته باشند


دانلود با لینک مستقیم


مقاله حسابداری .... بررسی رابطه سبد درآمدی بانک با مدیریت سود در بانکهای خصوصی