چکیده
در این مقاله سعی شده است که علل تداوم تدریس به صورت سنتی و معلم محوری بررسی گردیده و همچنین روشهای نوینی جهت جایگزینی آنها ارائه گردد . در این مقاله مواردی نظیر :
الف) تأثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی.
در بررسی ساختار نظام آموزشی هر کشور دو نظام کاملاً متمایز وجود دارد:
" نظام متکی بر اصالت مواد درسی
"نظام متکی بر رشد همه جانبه فرد.
با بررسی ویژگیهای این دو نظام معلوم می شود که نظام آموزشی کشور، نظام متکی بر اصالت مواد درسی است و از دیدگاه متخصصین علوم تربیتی نتیجه چنین نظامی الزاماً این است که معلمان ابتکار و آزادی عمل ندارند و نمی توانند به روشهای فعال آموزشی بپردازند.
ب ) عدم آشنایی معلمان با روشهای نوین آموزشی.
"اطلاعات پراکنده و محدود معلمان از روشهای فعال آموزشی
"عدم آگاهی معلمان از چگونگی سازماندهی کلاس و مدیریت زمان
" نبودن هیچ دوره آموزشی برای دبیرانی که علاقه مند به تغییر در شیوه های آموزشی خود هستند
مورد بحث قرار گرفته است .
در واقع در این مقاله سعی برآن شده تا روشهای متفاوت آموزشی ، روشهای نوین و پویای رفتاری و آموزشی ، رفتارهای نوین منجر به یادگیری بیان و بررسی گردد تا بتوانیم آنها را جایگزین آموزشهای سنتی کنیم .
الف. مقدمه
در دهه های اخیر تلاشهای زیادی در کشور صورت گرفته تا روشهای کلیشه ای و سنتی آموزشی جای خود را به روشهای تازه و بدیع و مبتنی بر نیازهای فردی و اجتماعی دانش آموزان دهد. آنان را خلاق و تولید کننده علم و دانش پرورش داده و دریچه های نوینی را در زمینه علوم و تکنولوژی در کشور بگشاید. تغییرات نظام آموزشی و کتب درسی دانش آموزان نیز در همین راستا صورت گرفته است. اما علی
رغم تمامی زحمات و هزینه های سنگینی که آموزش و پرورش متحمل شده است، هنوز شاهد تدریس علم به شیوه سنتی و معلم محوری هستیم. در قریب به اتفاق مدارس کشور، هیچ تغییری در زمینه تدریس و ارزشیابی و … دیده نمی شود.به همین علت به کرات دبیران ظالمانه مورد شماتت قرار می گیرند که چرا نمی توانند خود را با روشهای مدرن آموزش وفق دهند. به همین جهت در این مقاله سعی شده است بر علل و ریشه های تداوم شیوه تدریس سنتی و غیرفعالاز سوی دبیران پرداخته شود.علل تداوم شیوه تدریس سنتی را می توان در چند عامل زیر پیگیری کرد.
1. تأثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی در فرآیند تدریس
ساخت نظام آموزشی یک جامعه، اعم از نگرشها و باورها، برنامه ها و آیین نامه ها می تواند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قراردهد. توجه یا عدم توجه نظام آموزشی به نیازهای شاگردان و جامعه، اصالت دادن نظام آموزشی به محتوا وبرنامه ها به جای رشد و تحول همه جانبه، عدم نظارت و کنترل سالم و ارزشیابی های اصولی و غیراصولی همه می توانند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قراردهند. در بررسی ساختار نظام آموزشی هر کشور دو نظام کاملاً متفاوت دیده می شوند.
1-نظام متکی بر اصالت مواد درسی: از جمله ویژگیهای نظام متکی بر اصالت مواد درسی این است که در این نظام آموزشی یک برنامه ثابت برای کشور اجرا می شود و محتوای برنامه مقید به متن تنظیم شده است و رعایت انضباط یکنواخت آموزشی برای همه معلمان الزامی است.
2- نظام متکی بر رشد همه جانبه فرد: در این نظام برنامه برحسب مقتضیات منطقه و نوع مدرسه و توانایی شاگردان تنظیم می شود و محتوای برنامه به فعالیتهای فردی و گروهی شاگردان تنظیم می شود و محتوای برنامه به فعالیتهای فردی و گروهی شاگردان بستگی دارد. معلمان در اجرای برنامه و انتخاب مواد درسی آزادی عمل و اختیارات بیشتری دارند و … .با کمی تأمل و دقت در نظام آموزشی کشور درمی یابیم که نظام آموزشی کشور ما متکی بر اصالت مواد درسی است. زیرا دبیران باید مطالب معینی را بدون توجه به تواناییها، استعدادها و علایق دانش آموزان تدریس نموده و ارزشیابی معینی را با ریزبارم معین به عمل آورند. بدیهی است که در چنین نظامی - همچنانکه محققان و دانشمندان علوم تربیتی معتقدند- معلم آزادی عمل چندانی ندارد که توسط آن بتواند به فعالیتهای ابتکاری بپردازد و بطور کلی او مجبور است که وظایف خاصی را که از طرف سیستم به او تحمیل می شود را بدون کم و کاست اجرا نماید.بنابراین به نظر می رسد که پیشنهادات داده شده برای تدریس فعال فیزیک در چنین سیستمی بی نتیجه خواهد ماند.
2. عدم آشنایی معلمان دروس مختلف با روشهای نوین آموزشی
علیرغم اینکه معلمان دروس بطور گسترده مورد توصیه قرار
می گیرند که روشهای فعال آموزشی را جانشین روشهای سنتی و معلم محوری نمایند، دانش آموزان را درگیر مسائل کاربردی و پژوهشی نمایند و گاهی اوقات روشهای مختلفی همانند به کار بردن فناوری اطلاعات در آموزش ، روشهای آزمایشگاهی، پروژه، پرسش و پاسخ و … برای تدریس به دبیران پیشنهاد می شود، هنوز تعداد کثیری از دبیران فقط با عناوین این روشهای تدریس آشنایی دارند و یا اطلاعات خیلی محدودی دارند. معمولاً این اطلاعات محدود را با استفاده از مطالب پراکنده مجلات که اتفاقی به دست آنها می رسد، کسب کرده اند و هیچ گاه بطور جدی و عمقی با این روشها آشنا نشده اند. کلاسهای ضمن خدمت دبیران نیز معمولاً آموزش مطالب تئوری و یا روشهای آزمایشگاهی کلاسیک و سنتی است و هیچ گاه روشهای فعال آموزشی، روشهای سازماندهی کلاس و مدیریت زمان برای تدریس با روشهای فعال، مورد توجه قرارنگرفته اند. چگونه از معلمی که هنوز با این روشها آشنا نشده و مورد حمایت علمی قرار نگرفته است، می توان انتظار داشت که روشی را که نمی داند به کار ببرد؟!
3. متناسب نبودن زمان با روشهای فعال
مسئله زمان را از دو زاویه می توان مورد توجه قرار داد
3-1)کمبود زمان لازم برای تدریس علوم به شیوه فعال: شکی نیست که زمان تدریس روشهای فعال طولانی تر از شیوه های سنتی گذشته می باشد. تحقیقی از دبیران فیزیک مدارس استان فارس (که تا حدی روش تدریس دانش آموز محوری را بکار برده اند) نشان می دهد که این دبیران به عللی قادر به ادامه این روش
نمی باشند و اولین دلیل این دبیران کمبود وقت می باشد. تقسیم کلاس به دسته ها و گروههای کوچکتر، فعالیتهای آزمایشگاهی، روشهای بحث گروهی، استفاده از رایانه، خرد کردن مسئله به اجزای کوچکتر … همه و همه نیاز به زمان دارند. بنابراین با توجه به کافی نبودن زمان، استفاده از روشهای فعال بسیار کمرنگ خواهد بود.
3-2) کمبود وقت دانش آموزان برای فعالیت و تحقیق
دانش آموزان برای انجام دادن فعالیتها، پروژه ها، بحث های گروهی که منتج به نتیجه دلخواه شود، نیازمند آرامش و زمان هستند. زیرا یقیناً انجام دادن تکالیفی از سوی دانش آموزان که منجر به یادگیری سطوح بالای یادگیری در حیطه شناختی می باشد، مستلزم وقت زیاد است. از آنجایی که نیمی از وقت دانش آموزان در مدرسه صرف می گردد و حداقل نصف وقت باقی مانده آنها صرف حفظ و تکرار دروس عمومی آنها می گردد (زیرا حداقل نصف دروس دانش آموزان علوم تجربی و ریاضی را دروس رشته انسانی تشکیل می دهد) نیم دیگر وقت باقی مانده باید صرف بقیه دروس تخصصی نظیر فیزیک، شیمی، آمار، ریاضی، زیست و هندسه و … شود. مسلماً با چنین محدودیت زمانی نمی توان از دانش آموزان توقع داشت که چند ساعتی از وقت خود را صرف کسب اطلاعات از شبکه اینترنت و پروژه های تحقیقاتی و … نماید.
4. عدم امکانات کافی در مناطق محروم و روستایی
معلم خوب درشرایط محدود نیز می تواند موثر واقع شود. اما شکی نیست که فضا و تجهیزات آموزشی مناسب در کیفیت و شیوه انتخاب روش تدریس معلم بسیار موثر است. کثرت دانش آموزان، نداشتن میز و نیمکت کافی، نداشتن کتابخانه، آزمایشگاه، سایت کامپیوتر و … می توانند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قرار دهند. متأسفانه عدم امکانات در مناطق محروم به شدت روش تدریس معلمان را محدود کرده است . حتی در برخی از مدارس به دلیل عدم کارایی و یا عدم اطلاع مدیران ، دانش آموزان و دبیران از استفاده از همان امکانات محدود نیز منع می شوند. بدیهی است که بدون آزمایشگاه و ابزار لازم و بدون در دست داشتن یک سایت کامپیوتر و یک کتابخانه با کیفیت مناسب نمی توان به دانش آموزان روشهای تحقیق و تفحص را آموخت و نمی توان به مطالب و قوانین تئوری، لباس عملی پوشاند و به دانش آموزان ارائه کرد.
5. عدم هماهنگی و کنترل عوامل خارجی
علاوه بر مشکلات فوق عوامل خارجی اثرگذار بسیاری بر شیوه و عملکرد دبیران تأثیر می گذارد که برخی از آنها عبارتند از :
1- عدم کنترل و نظارت بر نشریات علمی و موسسات آموزشی خارج از مدرسه: علی رغم اینکه تلاشهای زیادی صورت گرفته که کتب درسی حاوی پرسشها و فعالیتهای بسیار جذاب وجالب و متنوع باشد ، اما عدم نظارت صحیح بر برخی از نشریات در تیراژ بالا منتشر می شوند؛ تأثیر این مباحث کتاب را از بین برده است، همچنین برخی از موسسات سودجوی آموزشی که گاهاً اهداف متنافر با کتب آموزشی دارند مشکلات عدیده ای به بار می آورند.
2- عدم آگاهی اولیا: به علت عدم آشنایی والدین با روشهای مدرن آموزشی، هم دبیران و هم دانش آموزان در به کار بردن روش فعال آموزشی با مشکلات اساسی روبرو هستند.
3- کنکور: کنکور به عنوان عنصری خارجی از محیط بیرون به شدت شیوه تدریس معلمان را تحت تأثیر خود قرار می دهد. بیشتر دانش آموزان و اولیا متقاضی روشهای آموزشی هستند که بتواند به قبولی بیشتر آنها در کنکور کمک کند، از نظر آنان یادگیری به روش فعال مستلزم گذاشتن وقت زیادی است بدون اینکه آینده تحصیلی و شغلی آنان را تأمین کند. مسلم است که معلم نیز تحت چنین جوی نمی تواند بر ایجاد روشهای فعال آموزشی تأکید ورزد.
6. نتیجه گیری
1-تغییر نظام آموزشی کشور به یک نظام آموزشی متکی بر رشد همه جانبه فرد، دادن آزادی و اختیارات به دبیران، عدم یکسان سازی کتاب درسی و برنامه ثابت آموزشی مهمترین راه کار برای فعالتر کردن روشهای آموزشی می باشد.
2- حمایت معنوی و علمی از معلمان، مخصوصاً طراحی کلاسهای آموزشی برای دبیرانی که آشنایی چندانی با روشهای نوین آموزشی ندارند، یکی ازاصول پراهمیت برای جایگزین کردن روش فعال آموزشی به جای روشهای سنتی است.
3-کم کردن حجم کتاب و تخصیص زمان متناسب با محتوای آموزشی و روشهای فعال میتواند دبیران را در به کار بردن این روشها پایدارتر نماید.
4-تخصیص منابع و بودجه کافی، ایجاد آزمایشگاه و کتابخانه ها و سایت های کامپیوتر در مناطق محروم
می تواند به معلمان کمک کند تا روشهای فعال آموزشی را به کار برند.
5-کنترل و هماهنگی عوامل خارجی و حذف اختلال کنندههای مشکل ساز مانند نظارت بر نشریات و کتب و جزوات کمک آموزشی، موسسات علمی، حذف مسائل مربوط به کنکور همه وهمه از عواملی است که می تواند فعال آموزشی را بارور نماید.
سرمقاله:
از آموزش چه انتظاری داریم؟
آموزش فرایندی است که موجب یادگیری، و یادگیری موجب تغییر در رفتار، نگرش و شیوه تفکر میشود. با توجه به این تأثیر یادگیری، آموزش را باید امری جدی تلقی کرد. از این رو، مسؤولیت نظام آموزشی و استادان در این زمینه بسیار سنگین است. از آنجایی که هر نوع آموزشی یادگیری را به دنبال ندارد, در این زمینه مطالعه و پژوهشهای زیادی صورت گرفته و راهکارهایی برای اثر بخش کردن آموزش پیشنهاد شده است. نتایج پژوهشها حکایت از این واقعیت دارد که تنها استفاده از روش سخنرانی برای دانشجویان یادگیری را به دنبال ندارد. در این روش, از دانشجویان انتظار می رود که تنها از 13% توانایی خود (حس شنوایی) بهره بگیرند. دانشجویان با پیشینههای مختلف آموزشی، فکری، سلیقهها و توانائیها, به یک میزان از یک موقعیت آموزشی بهره نخواهند گرفت. افزون بر آن, در دنیای متکی بر اطلاعات, که بخش زیادی از منابع اطلاعاتی مورد نیاز به صورت الکترونیکی تولید می شود, نمی توان فقط از همان روش سنتی که علوم و فنون را به ما آموختند, برای آموزش استفاده کرد.
از طرف دیگر، در دنیای اطلاعات و تحول، کیفیت آموزش عالی، به طور کلی، و تدریس, به طور خاص, به میزان و کیفیت یادگیری دانشجویان بستگی دارد. بنابراین، بنا به توصیه صاحبنظران علوم تربیتی، در تدریس باید از روشهای مختلف, که مشارکت دانشجو را در آموزش و یادگیری به همراه دارد و از انواع امکاناتی که مفاهیم را قابل درک مینماید, استفاده کرد. در این شماره تلاش میشود رهنمودهایی برای دسترسی به توصیه های یاد شده در منابع منتشر شده چاپی و الکترونیکی ارائه گردد.
روشهای تدریس
تدریس یک مفهوم
تعریف :
یک مفهوم، مجموعهای ازموضوعات یاحوادثی است که درخصوصیات و نام مشترک، سهیم هستند.
کلارک توصیه میکند که آموزش مفهومی باید پیرامون چهار عنصر:
"تعریف
"مثال
"غیرمثال
"مقایسه ساختار
اینگونه است که همیشه زمان تدریس مفاهیم، یک تعریف و مثالهایی از آن مفهوم همچنین اگر ممکن باشد غیرمثالها و مقایسه هایی ارائه می گردد
الف )تعریف مفاهیم:
یک تعریف، بیان ویژگیهای اساسی مطابق با مفهوم است (کلارک 1999)
دادن یک تعریف خوب ممکن است آسان نباشد مخصوصاً وقتی متخصص تکنیکی با مفهومی که شخص سوم واقعاً ویژگیهای کلیدی را در نظر میگیرد آشنا باشد.
ب )مثال و غیرمثال مفاهیم :
یک مثال نمونه واقعی مفهوم است (کلارک 1999). بعداز ارائه تعریف، مفهوم بوسیله ارائه مثالها عینی تر خواهد شد.
یک مثال خوب، تعریف را بوسیله ارائه ویژگیهای مفهوم عینی خواهد کرد.
برعکس، یک غیرمثال، نمونه ای از یک مفهوم تقریباً مرتبط است که میتواند با مفهوم درس قاطی شود. زمانی که یادگیرندگان بتوانند تفاوت بین مثال و غیرمثال را بگوئید آنها مفهوم را فهمیده اند.
انتخاب انواع مختلف مثال و غیرمثال بسیار با اهمیت است. یک غیرمثال خوب، مفهومی است که ویژگیهایی به صورت مجزا با آن ویژگیها همخوانی دارند و میتوانند بالقوه با مثالهای مفهوم قاطی شوند.
ج)مقایسه (قیاس) مفاهیم:
یک مقایسه، ارائه مجددی است که با قالب و عملکرد یک مفهوم مطابقت دارد اما از جهات دیگر متفاوت است، برای مثال زمان تدریس "کسرها" برای مقایسه مفهوم، تصویر تقسیم شده یک شیرینی بکار برده میشود. یک مقایسه مؤثر، مشابه چیزی خواهد بود که دقیقاً عملکردهای حساس و ویژگیهای مفهوم موردنظر را ارائه میکند.
د)نتیجه:
زمان تدریس یک مفهوم، معلم باید تعریف، یک مثال، یک غیرمثال و یک مقایسه از مفهوم که به ادراک یادگیرنده از مفهوم کمک میکند ارائه نماید.
روشهای تدریس
الگوها و روشهای تدریس
در این جا ما بحثی را در مورد الگوها و روشهای تدریس خواهیم داشت.
الگوها را معادل لغت انگلیسی معادل روش را مقابل لغت "متوزمن" بکار میبریم .
عملکرد ما و رفتار ما معمولاً تحت تأُثیر باورهای ماست. اگر به عنوان مثال علمیترش کنیم میگویم، رفتارها تحت تأثیر نظریه هایی که در ذهن ما هست وما آن را پذیرفتیم .
بنابراین نظراتی که رفتار من را میسازد .اما رفتار من اگر قبل از اینکه ساخته بشود، یک قلبی برایش انتخاب میکنیم و یا یک چهارچوبی،آن چارچوب را " الگو " میگوییم.
بنابراین منبع و منشأ الگو نظریه است - نظریه های محتلف الگوههای مختلف میسازند. بهمین دلیل در نظامهای آمورشی در تدریس و یادگیری الگوهای متعددی داریم زیرا نظریه های مختلفی داریم.
الگو چیست؟
الگوهمان مدل یا نمونه است .
باید بدانیم که وقتی من میگویم نمونهای از ... ، این نمونه باید ویژگی کامل را داشته باشد. بنابراین نمیتوانم از یک جا بردارم باید از جاهای مختلفی بردارم ، بنابراین اگر من یک الگو تدریس یا چارچوبی را با رضایت انتخاب کردم. این چارچوب باید نماینده آن نظریه یا آن یافته های علمی یا آن مجموعه بزرگی که من میخواهم براساس آن حرکت کنم داشته باشد. باید ویژگی آن را داشته باشد.
با این نگاه به الگو، پس الگو عامتر از تدریش است (طبق تعریف :تدریس فعالیتی است که در داخل یک الگو صورت میگیرد.)
الگو، چارچوب نوع فعالیت ویا متدلوژی تکنیکها را مشخص میکند .در فرآیند آموزش ما الگوهای متعددی داریم . سعی میکنم تا به این الگوها را اشاره بکنم .
برخی از انواع الگوها :
1. یکی از الگوهایی که معمولاً در بعضی از کتابهای روانشناسی تربیتی و پرورشی آمده است الگوی عمومی تدریس یعنی اکثر روانشناساان و متخصصان نظم و تربیت این الگو را توصیه میکنند .
الگوی عمومی تدریس چیست ؟
الگوی عمومی تدریس دارای 5 مرحله است.
" گام اول : در این الگو تعیین هدفهای تدریس است ما به عنوان معلم وقتی واردکلاس میشویم باید مشخص کنیم هدف چیست وچه تغییری میخواهیم ایجاد کنیم؟؟
" گام دوم: زمانی که هدف ما مشخص شد رفتار ورودی را مشخص کنیم.
رفتار ورودی یعنی چه؟
پیش دانسته های فردی یا پیش نیازهای علمی فرد در آن زمنیه که میخواهیم تدریس کنیم. اگر بخواهیم ارتباط را برقرار کنیم باید نکات مشترک را با فرد مورد توجه قرار بدهیم .
" گام سوم : روش و وسایل تدریس را پیش بینی میکنیم ، چه ابزار و متدلوژی میخواهیم بکار ببریم ؟؟ بعد از مشخص کردن آنها سازماندهی شرایط و موقعیت میپردازیم .
" گام چهارم : اکنون این پرسش مطرح میشود که :چه جوری سازماندهی کنیم؟؟ چه جوری طراحی کنیم که بتوانیم سریعتر به هدف برسیم؟؟
وقتی سازماندهی میکنیم وموقعیت را مشخص میکنیم در واقع داریم این برنامه ریزی را اجرا میکنیم چون در تعریف تدریس اشاره شد :
تدریس یعنی ایجاد شرایط تغییربرایشاگرد.
آن هم با برنامهریزی منظم سیستماتیک. اینجا اجرای سازماندهی شرایط ،همان اجراء و منظم و مرتب کردن مجموعه عناصری است که لازمه رسیدن به هدف میباشد.
" گام پنجم : نکته آخر ارزشیابی است. من باید ببینم عملکرد خودم را، که آنچه را مد نظر داشتم رسیدم یا نه این یک الگو است.
اگر این الگو قبل از ورود به کلاس انجام شود اسم آن را طراحی میگزاریم بهرحال یک از روشهای طراحی است. از آنجایی که بحث در باره الگو های اموزشی از حوصله مقاله خارج است، بنابراین :
دو نگاه متفاوت را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
1. یکی الگوی پیش سازمان دهنده یاادونس ارگانیز
2. دیگری الگوی حل مسأله
یکی ناظر برمعلم محور بودن فعالیت است و دیگری ناظر بر دانش آموز محور بودن.
الگوی پیش سازمان دهنده :
گاهی بحث از لغت پیش سازمان دهنده میکنیم . پیش سازمان دهنده یعنی معلم ؟؟ بله معلم هم سازمان دهنده هست ولی در اینجا پیش سازمان دهنده به فرد اطلاق نمیشود اگر در فرآیند تدریس جوری عمل کنیم که اطلاعات با ساخت شناختی ما یا اطلاعات قبلی ارتباط پیدا کند ،یادگیری معنا دار میشود، مفاهیم برای فرد درونی میشود .این الگوی آموزش را الگوی پیش سازمان دهنده می نامند .
پس پیش سازمان دهنده فرد نیست بلکه یک مفهوم کلی است که در ابتدای تدریس ساخته و بکار گرفته میشود تا زمینه را مساعد کند برای پیوند اطلاعات جدید من با اطلاعات گذشته .
" به این مفهوم کلی ،که مفهوم جدید را با مفهوم گذشته پیوند میدهد میگویم پیش سازمان دهند. "
پس : پیش سازمان دهنده مفاهیم کلی است که در ابتدا تدریس مطرح میشود تا اطلاعات جدید را به اطلاعات گذشته ربط بدهد.
آرزول میگوید :اگر مفاهیم جدید شناختی با ساخت شناختی ارتباط برقرار کند یادگیری معنا داری صورت میگیرد.
هر گاه اطلاعات جدید کناراطلاعات گذشته ، جای بگیرد و با هم متصل شوند یادگیری برای معنا دارد.اما فرد درذهن شخصی خود و حافظه خود اطلاعات کافی نداشته باشد ممکن است مفهوم را ادراک نکند.
نکته اینکه ، حافظه کوتاه مدت اگر تمرین نشود، تکرار نشود بلافاصله از بین میرود.
ویژگیهای الگوهای پیش سازمان دهنده :
در اینجا میخواهیم مراحل تدریس را بگویم و ببینم که چه ویژگی دارد و چه مراحلی را باید طی کنیم .
گام اول : طراحی مراحل اجرای الگوی پیش سازمان یافته است.واینکه چگونه باید این الگو را در کلاس اجرا کنیم ؟؟
گام دوم : دومین گام آموزش ارائه مفهوم کلی است.( یک مفهوم عام است که بستر و زمینه را برای همه فراهم میکند. و مفهوم دوم، مفهوم جدید که باید به مفاهیم قبلی پیوند بخورد .)
گام سوم: بعد از ارائه مفاهیم بایستی از روش حل تمرین استفاده کرد .موهبت این گام این است که وقتی تمرین حل ومثالها مشخص میشوند یک ساخت هماهنگ و منسجم در ذهن شاگرد جای میگیرد .
گام پنجم :منابه و شرایط چیست؟ موقعیت یادگیری چیست؟
موقعیت یادگیری منحصر میشود به کلاس درس و معلم و منبع آن شما و هم معلم و کتاب درس است.
البته در این الگو دانش پژوه کمتر فعالیت میکند .به عبارتی انتقال اطلاعات از سوی معلم به شاگرد است و البته دانش آموزان نیز تعامل اطلاعاتی ندارند بلکه همه در یک ردیف نشسته و به معلم که منبع فیض است نگاه میکنند .
الگوی حل مسأله:
در الگوی حل مسأله به هیچ وجه معلم مستقیماً اطلاعات را در اختیار بچه ها قرار نمیدهد.
بلکه شرایط و موقعیت پیش میآید که سؤال برای بچه ها بوجود میآید یعنی طرح مسأله میکند در طرح مسأله باید دقت کند پیش نیاز و مبانی علم شاگرد باید مورد توجه قرار گیرد.
چون اگر مسألهای را مطرح کنیم و آنها نتوانند شناخت کافی از آن مسأله داشته باشد قادر به ادامه تحقیق و مطالعه در مورد آن نخواهند بود.
گام اول : اولین گام در الگوی حل مسأله. این است که معلم مستقیماً اطلاعات را در اختیار بچه ها قرار نمیدهد. به عبارت دیگر این گام ، گام طرح مسأله است.
گام دوم :وقتی مسأله مطرح شد و سؤال در ذهن بچه ها شکل گرفت ،کنجکاوی آنها راهدایت کنیم تا به دنبال جمعآوری اولیه اطلاعات بروند و مطالعه را آغازکنند.
یکی ازروش برای هدایت کنجکاوی آنان این است که جلسهای درکلاس میگذرایم در راستای "چرایی مساله و اینکه چرا این مسأله ایجاد شد؟؟ " میباشد .
در این جا دانش آموز باید اطلاعات مقدماتی را باید بدست بیاورد وبه مدرس ارائه کند
گام سوم : در مراحل سوم دانش آموز باید فرضیه سازی کند و راه حل احتمالی را بررسی کند.
اینجاست که مشخص میشود : چرا ما میگوییم اطلاعات مقدماتی را باید بدست بیآوریم ؟؟
زیرا تا من اشراف و آگاهی کلی نداشته باشیم نمیتوانیم راه حل برای مساله پیش بینی کنیم.
حال آنکه دانش آموز از هر منبعی میتواندبرای جمع اوری اطلاعات استفاده کند . در این الگو منابع و شرایط محدود به کتاب نسبت چون حالت پژوهش و تعمیق دارد.
تعریف فرضیه :
فرضیه راه حلهای احتمالی و علمی است که برای مسأله ایجاد شد پیشنهاد میشود اما هنوز صحت و سقم آن مشخض نیست .
بعداز اینکه فرضیهها مورد تجزیه و تأیید و راهنمایی معلم قرار گرفت ، روی آنها آزمایش و تفحص صورت میپذیرد .
وقتی اطلاعات جمعآوری شد : دسته بندی ، تجزیه و تحلیل و بعد نتیجهگیری صورت میگیرد.
" تفاوت دو الگوی مطرح شده در این است که :
1- در الگوی اول معلم بود که اطلاعات میداد در الگوی دومی معلم راهنمایی میکند و شاگرد است که اطلاعات را به معلم میدهد. شاگرد است که تحلیل و نتیجهگیری وبعد به معلم برمیگرداند .
بنابراین کنش و واکنش معلم و شاگرد یک ظرفیت متمایل است و حتی در برخی از پروژه ها معلم جزء گروه است وگاهی ناظر و سرپرست است . بهرحال یک ارتباط دو جانبه وجود دارد .
2- الگوی پیش سازمان یافته معلم مدار است . و شاگردان چندان اختیاری ندارند معمولاً بچه ها ردیف مینشینند. تعامل در کلاس کم و منبع محدود است.
اما در الگوی دوم بچه ها میتوانند بایکدیگر ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. دیگری ردیفی نیست. بچه ها باهم کار میکنند باهم آزمایش میکنند . دقیقاً مثل کار آزمایشگاهی.
منابع منحصر به کتاب نیست از هر کتابی از هر فردی از هر موقعیتی میتوانند برای کسب اطلاعات استفاده کنند و این باعث پویایی آنها میشود .
3- در الگوی اول شاگرد اطلاعات معنادار را یاد میگیرد. اما در الگوی دوم علاوه بر مفاهیم، اطلاعات روش مطالعه را یاد میگیرد و فعالیت نسبت به الگوی اول دوچندان است.
البته هر کدام از الگوها مشکلات و معایب و محاسن خاص خودشان را دارند. در الگوی دومی ما معلم کار آمد میخواهیم که خودش کارمحقق باشد امکانات میخواهیم و البته آن چیزی که از همه بیشتر مورد نیاز است زمان آزاد برای کار و تجربه کردن است .
یکی از مشکلات این روش این است که باید زمان را آزاد گذاشت تا دانشجو در آن فاصله بتواند کارهایش را ارائه بدهد.
برخی ازروشهای متفاوت موجود در الگوهای دوگانه :
اکنون میخواهیم برخی از روشها را که در هر یک این الگوها جای میگیرند بررسی میکنیم .
روشهای مطرح شده درالگوی پیش سازمان دهنده :
الف )روش سخنرانی
اولین روشی را که در قالب و چارچوب الگوی پیش سازمان دهنده میتواند مؤثر و مطرح باشد روش سخنرانی است .
روش سخنرانی موقعی است که میخواهیم یک موضوع علمی را با بیان شفاهی در یک جمع دانشآموزی در کلاس مطرح کنیم .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 42 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله درآمدی بر چگونگی جایگزینی روشهای نوین آموزشی به جای روشهای سنتی