فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله خلافت مامون

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله خلافت مامون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 عبد الله ابوالعباس مأمون به سال 170 در آنشب که عم وى هادى بمرد تولد یافت مادرش کنیزکى بود مراجل نام. بیست و سه ساله بود که هارون وى را ولیعهد دوم کرد و ولایت خراسان و دیگر ولایات ایران را تا همدان بدو سپرد پس از مرگ هارون امین پیمان پدر را شکست و در جنگ با برادر کشته شد و خلافت به مأمون رسید.
مأمون در رى بود که کار خلافت وى سرگرفت و تا سال 204 به خراسان بود آنگاه به بغداد آمد.
اختلاف امین و مأمون
هارون در سال‏هاى پایانى عمر خویش سخت در اندیشه اختلاف این دو برادر بود.به روایت، دینورى، هارون از زبان موسى بن جعفر ـ ع ـ پیشگویى خاصى درباره اختلاف این دو برادر شنیده بود.به دلیل همین نگرانى زمانى که به خراسان مى‏رفت، بار دیگر براى مأمون از همه شخصیت‏هاى لشکرى و کشورى بیعت گرفت، تا مبادا امین مشکلى براى او ایجاد کند.این تأکیدهاى هارون، بعدها به نفع مأمون تمام شد.زیرا بسیارى از کسانى که وفادار به اصل بیعت بودند، حاضر به اطاعت از امین در مخالفت با مأمون نشدند.
حتى پیش از آن که هارون بمیرد، امین در پى جذب شخصیت‏هاى مهم از جمله فضل بن ربیع وزیر هارون براى خلع مأمون بود.اندکى پس از مرگ هارون، فعالیت جدى‏ترى شد.اما از آن جا که مأمون در مرو و امین در بغداد بود، دایره اختلاف به آرامى گسترد.فضل بن ربیع در کنار امین و علیه مأمون تلاش مى‏کرد، ولى فضل بن سهل، دستیار مأمون در جهت عکس وى مى‏کوشید .روشن بود که تخلف از سوى امین است و وى نمى‏بایست بر اساس اصول پذیرفته شده در بیعت، تلاشى در جهت مقدم داشتن فرزندش موسى بر مأمون و در نهایت خلع برادرش از خلافت صورت دهد.امین تلاش فراوانى کرد تا مسأله را به آرامى تمام کند، اما مأمون که مشاوران قدرتمندى داشت و از حمایت خراسانیان هم برخوردار بود، از پذیرفتن خواست امین سرباز زد.از سال 195 رسما نام مأمون از خطبه‏ها و سکه‏ها حذف و نام موسى فرزند امین جاى آن نشست.به موازات دو وزیر، که از قضا نام هر دو فضل بود، دو فرمانده نظامى از دو سوى رو در روى هم قرار گرفتند: یکى على بن عیسى بن ماهان بود که مى‏بایست از سوى امین به خراسان رفته آن ناحیه را تصرف کند، دیگرى، طاهر بن حسین معروف به ذو الیمینین بود که مى‏بایست راه را بر وى سد مى‏کرد.
آشکار بود که منطقه عراق و ایران یک بار دیگر رو در روى هم قرار مى‏گرفتند.بعدها، سنیان افراطى، امین را خلیفه‏اى مطلوب که جانبدار اهل سنت بود، معرفى کردند و مأمون را فردى منحرف و اهل بدعت، زیرا از معتزلیان دفاع مى‏کرد.صورت دیگر قضیه، عربى و عجمى بودن ماجراست .البته تأکید بر این مسأله به عنوان محور تعیین کننده چندان صحیح نیست، اما به هر روى نقشى در این اختلاف دارد که قابل چشم پوشى نیست.
دو سپاه در نزدیکى رى با یکدیگر درگیر شدند، در حالى که شمار سپاه طاهر بسیار اندک بود .مقاومت آنها سپاه بغداد را درهم شکست.على بن عیسى که فریاد سر داده از سپاهش مى‏خواست که مقاومت کنند، با تیر یکى از سپاهیان خراسان کشته و سرش جدا شد.بدین ترتیب کار سپاه بغداد تمام شد.در بى‏توجهى امین به کار لشکر همین بس که نوشته‏اند که وقتى خبر شکست على بن عیسى رسید در حال ماهیگیرى بود.بدون توجه به خبر کسى که خبر آورده بود، گفت: ساکت باش! من هنوز یک ماهى نگرفته‏ام!
درگیرى بعدى در همدان بود که بار دیگر سپاه بغداد شکست خورد.پس از این شکستها بود که به مشورت فضل بن سهل، مأمون در سال 196 اعلان خلافت کرد.به تدریج طاهر بر بخشهایى از عراق از جمله واسط و مدائن تسلط یافت.محاصره بغداد در سال 197 آغاز شد و طاهر در سال بعد توانست بغداد را به تصرف خود درآورده و امین را به قتل برساند.مأمون از سال 198 خلیفه رسمى شد و مدت بیست سال خلافت کرد.
یکى از مهم‏ترین آثار این تحول، افزایش نقش خراسان در تحولات جهان اسلام بود.زمانى که مأمون به شام رفت، فردى از شامیان مکرر نزد وى آمده مى‏گفت: همان طور که به عجم خراسان نظر دارى به عرب شام هم نظرى بیفکن! روى کار آمدن مأمون، موجب گردید سلسله طاهریان به عنوان نخستین سلسله نیمه مستقل کارش را در خراسان آغاز کند، و این از نتایج این تحول به حساب مى‏آید.
در این زمان تأکید بر نژاد ایرانى در برابر عرب چندان مفهومى ندارد.مهم آن بود که جمعیت ساکن در خراسان که ترکیبى از عرب و عجم بود، به نوعى احساس جدایى از بغداد را داشت.درست همان طور که زبان پهلوى به مرور به فارسى درى، (1) تبدیل شد و ترکیبى از فارسى و عربى به وجود آمد، نژادى ترکیبى از اعراب ساکن در خراسان و ایرانیان کهن پدید آمد که احساس استقلال داشته و به تدریج ایرانى نامیده شد.
نخستین اقدام مأمون پس از رسیدن به خلافت، دعوت از امام رضا ـ ع ـ است.در این جا مناسب است درباره شخصیت آن حضرت و برخورد مأمون با وى سخن گفته، سپس تحولات دوره مأمون را پى گیریم.
امام رضا (ع)
امام على بن موسى الرضا ـ ع ـ در ذى قعده سال 148 در مدینه به دنیا آمد و روز پایانى ماه صفر سال 203 هجرى در سناباد طوس که بعدها نامش مشهد على بن موسى الرضا و به اختصار مشهد، شهرت یافت، رحلت کرد.آن حضرت تا سال 201 هجرت در مدینه زندگى مى‏کرد.پس از آن به درخواست مأمون در رمضان آن سال به مرو آمد و سال‏هاى آخر عمر خویش را در خراسان گذراند .
با شهادت امام کاظم ـ ع ـ رهبرى جامعه شیعه بر عهده امام رضا ـ ع ـ قرار گرفت.در این زمان، مشکل اساسى شیعیان، بحث رهبرى و مسأله مهدویت بود.طى سال‏ها، امامان بشارت به ظهور مهدى اهل بیت را داده بودند.پس از شهادت امام کاظم ـ ع ـ برخى از شیعیان به مهدویت امام کاظم ـ ع ـ گرویدند و اعلام کردند که آن‏حضرت نمرده و هنوز امام آنهاست.دست کم یکى از دلایل این اقدام از سوى برخى از شیعیان بنام، آن بود که براى حفظ اموالى که در اختیارشان بود، چنین باورى را مطرح کردند.به این طایفه، واقفه یعنى کسانى که بر امامت ایشان توقف کردند مى‏گویند.این مشکل براى سال‏ها میان شیعیان وجود داشت، اما به تدریج اکثریت قریب به اتفاق شیعه، به امامت امامان بعدى گرویدند.
این زمان که اواخر قرن دوم هجرى بود، که فرهنگ و معارف شیعى به صورت روشنى تبیین شده بود.از این رو، انحرافات جزیى، تأثیرى در اصل تشیع نداشت.از زمان امام باقر ـ ع ـ به بعد و نیز توسط امام صادق ـ ع ـ و امام کاظم ـ ع ـ شمار فراوانى از شیعیان چنان پرورش یافتند که هر کدام اسطوانه‏اى در فقه و کلام شیعى به حساب مى‏آمدند.
زندگى امام رضا ـ ع ـ دو بخش است: نخست رهبرى شیعیان در بعد فکرى و سیاسى، دوم درگیر شدن آن حضرت در ماجراى ولایت عهدى.ابتدا نگاهى به مسأله ولایت عهدى خواهیم داشت.
زمانى که هارون مرد، قرار بود ابتدا امین و سپس مأمون به خلافت برسد.در آن زمان مأمون در خراسان بود.به تدریج میان دو برادر اختلاف افتاد و در نهایت، در جنگى که درگرفت، در سال 193 امین کشته شد.مأمون که متکى به عرب‏ها و ایرانیان مقیم ایران بود، مرکز حکومت را در مرو قرار داد.درست در همین سالها شورش‏هایى از سوى علویان به وقوع پیوست.پس از گذشت چند سال مأمون، در اندیشه استفاده از امام رضا ـ ع ـ برآمد.به همین دلیل یکى از فرماندهان خود را به مدینه فرستاد تا آن حضرت را به مرو بیاورد.آن شخص به مدینه آمد و از آن حضرت خواست تا همراه وى به مرو برود.امام نپذیرفت.ولى اندک اندک روشن شد که وى مجبور است تا به مرو برود.آن حضرت بدون آن که خانواده خویش را همراه بردارد، عازم ایران شد.از مدینه به بصره، پس از آن به اهواز، ارجان بهبهان فعلى ـ شیراز، ابرقوه، فراشاه، یزد، خوانق رباط پشت بادام، قدمگاه، نیشابور، طوس، سرخس عبور کرده و به مرو که مرکز خلافت بود، رسید.امروزه در بسیارى از این شهرها، آثارى وجود دارد که شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) آنها را به یادگار از محل اقامت موقت امام در شهر خود، ساخته‏اند .در روستاهایى‏مانند فراشاه و خرانق، کتیبه‏هایى از قرن ششم هجرى در این باره بر جاى مانده است.مأمون در آغاز از وى خواست تا منصب خلافت را بپذیرد! امام رضا ـ ع ـ که هدف اصلى مأمون را از این اقدام مى‏دانست، تسلیم خواست وى نگردید.مأمون گفت که دست کم باید مقام ولایت عهدى را بپذیرد.زمانى که خواهش مأمون به اجبار تبدیل شد، امام آن را پذیرفت .هدف اصلى مأمون از این اقدام چه بود؟ مأمون چندین هدف از این اقدام داشت که خود به برخى از نزدیکانش، دلایل آن را چنین برشمرد:
این مرد کارهاى خود را از ما پنهان کرده، مردم را به امامت خود مى‏خواند.ما او را بدین جهت ولى عهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما خوانده به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید .دیگر آن که فریفتگانش بدانند که او آنچنان که ادعا مى‏کند نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او.همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم، در کار ما شکافى به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامى علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم.
زمانى که برخورد امام رضا ـ ع ـ از سر درایت و عقل، او را از کارش پشیمان کرد و به اهدافش نرسید، قصد جان امام را کرد و آن حضرت را به شهادت رساند.مأمون در ادامه همان سخن بالا گفته است:
اکنون که در کار او مرتکب خطا شده و خود را با بزرگ کردن او در لبه پرتگاه قرار داده‏ایم، نباید در کار وى سهل انگارى کنیم، بدین جهت باید کم‏کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم تا او را پیش مردم بصورتى در آوریم که از نظر آنها شایستگى خلافت را نداشته باشد، سپس درباره او چنان چاره اندیشى کنیم که از خطرات او که ممکن بود متوجه ما شود جلوگیرى کرده باشیم .
از این دو عبارت، اهداف مأمون به دست مى‏آید.مأمون دراندیشه کشاندن امام به صحنه سیاست عباسى بود.امام هم با عدم پذیرش خواست‏هاى او و نشان دادن این که ولایت عهدى او تحمیلى است، اجازه نداد مأمون به اهدافش دست یابد.افزون بر این، امام رضا ـ ع ـ شرط کرد که در هیچ گونه عزل و نصبى مداخله نکند.این امر، به مردم مى‏فهماند که امام، از سیاست عباسى منزوى و برکنار است.
یک بار هم که به اصرار مأمون، امامت نماز عید را پذیرفت، به سیره نبوى رفتارکرده از اشرافى گرى پرهیز نمود.پس از آن جمعیت زیادى فراهم آمدند و مأمون از ترس آن که این اقدام دشوارى‏هاى بیشترى براى حکومت او فراهم کند، امام را از میانه راه بازگرداند.
زمانى نیز که مأمون مجلسى براى ولایت عهدى ترتیب داد، امام ضمن سخنانى، بر این اصل اساسى شیعى تکیه کرد که حکومت حق اهل بیت ـ ع ـ است و دیگران ـ که شامل اجداد و پدر مأمون نیز مى‏شد ـ بر اهل بیت ظلم کرده و حکومت را غصب کرده‏اند.امام در آن محفل فرمود:
سپاس خداى را که آنچه مردم از ما تباه کرده بودند، حفظ فرمود و قدر و منزلت ما را که پایین برده بودند، بالا برد.هشتاد سال بر بالاى چوب‏هاى کفر ما را لعن و نفرین کردند، فضایل ما را کتمان نمودند و پول‏هایى در دروغ بستن به ما هزینه شد و خداوند، جز بلندى یاد ما و آشکار شدن فضل ما را نخواست.
همه این اقدامات سبب شد تا مأمون از کار خود پشیمان شده امام را به شهادت برساند.جالب است که امام خانواده خود را از مدینه به مرو نیاورده بود.این حرکت تنها براى آن بود تا نشان دهد امیدى به خلافت خود ندارد.
در طول مدتى که امام در مرو بود، مأمون جلسات علمى متعددى تشکیل داد.این جلسات در برابر عالمان سایر ادیان و هم در برابر کسانى بود که امامت امام على ـ ع ـ را نمى‏پذیرفتند .گفته شده است که هدف مأمون آن بود که امام را که نزد شیعیان بزرگترین عالم و اندیشمند شناخته مى‏شد، شکست دهد.آنچه از این مباحثات مانده، سرافرازى امام را نشان مى‏دهد که باید خشم مأمون را برانگیخته باشد.
یکى از اهداف مهم مأمون آن بود که با آمدن امام رضا ـ ع ـ به مرو، بتواند علاقه مردم را به علویان، به سمت امام ـ که اکنون ولى عهد او بود ـ سوق داده و قدم مهمى به نفع دولت خود بردارد.پس از شهادت امام رضا ـ ع ـ وى در ظاهر مى‏کوشید تا علویان را در اطراف خود داشته باشد و اجازه ندهد در این سوى و آن سوى مملکت دست به قیام بزنند.
در کنار آن، تبلیغات مسمومى علیه علویان راه افتاد که بى‏تردید دولت عباسى در آن نقش داشت.به عنوان نمونه، میان مردم شایع شده بود که علویان، مسلمانان را برده خود مى‏دانند ! زمانى همین سخنان به امام رسید و آن حضرت به شدت آن را تکذیب کرد.
بعد دیگر زندگى امام رضا ـ ع ـ رهبرى شیعیان بود.در درجه نخست، امام در تمام مدتى که در مدینه و پس از آن در مرو بودند، به کار ترویج اندیشه‏هاى شیعه مشغول بودند.این کار، با پاسخگویى به نامه‏هاى شیعیان انجام مى‏شد که اکنون حجم زیادى از آنها بر جاى مانده است.سخنان طولانى امام در باب امامت که از بهترین کلماتى است که از امامان در تعریف امامت بر جاى مانده، گویاى همین اقدام امام است.مهم‏تر از اینها، اقدام امام در نیشابور، در متصل کردن دو اصل توحید و ولایت به یکدیگر است، آن جا که حضرت، سخن خداوند را به نقل از پیامبر ـ ص ـ آوردند که کلمة لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى، آنگاه پذیرش امامت خود را شرط آن ذکر کردند.این قبیل برخوردها حرکتى قوى در استحکام بخشیدن به نفوذ شیعه در آن نواحى بوده است.تاریخ گواه است که تشیع در خراسان ریشه عمیقى یافته و این مى‏تواند از رهگذر اقدامات امام و پس از آن اصحاب امامان در آن ناحیه بود .
اقدام دیگر امام، مقابله با افراطى‏ها و تندروها بود.غالیان شیعه، باورهاى نادرستى را به نام عقائد شیعه مطرح مى‏کردند.احادیثى هم از سوى دشمنان دانا و نادان شیعه انتشار مى‏یافت که در نهایت به ضرر شیعه تمام مى‏شد.امام در برابر این قبیل انحرافات، ایستادگى کرده در نامه‏ها و برخوردها، شیعیان خود را ارشاد مى‏فرمودند.
پراکندگى شیعیان در عراق و ایران و سایر نواحى دنیاى اسلام، سبب شده بود تا برخى از آنها تحت تأثیر اندیشه‏هاى کلامى نادرست قرار گیرند.شیعیانى بودند که به همین دلیل به جبر گرویده بودند.امام رضا ـ ع ـ در برابر این انحرافات هم، کلمات روشنگرانه‏اى دارند .
بدین ترتیب، به رغم آن که امام در سال 203 به شهادت رسید، میراث علمى بزرگى از آن حضرت بر جاى ماند که همواره فرا راه دلباختگان مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و هر انسان هوشمندى است.
مأمون و دوران وى
مأمون که با کمک فضل بن سهل بر سر کار آمده بود، موفق شد پس از کشتن برادرش امین، و از میان بردن فضل بن سهل و امام رضا ـ ع ـ راه را براى خلافت خویش هموار کند.وى که احساس مى‏کرد خراسان از مرکزیت دنیاى اسلام به دور است و در عین حال مى‏بایست موافقت خاندان عباسى را در بغداد به دست آورد، در سال 204 هجرى به بغداد منتقل شد.پیش از آمدن وى، شورش ابراهیم بن مهدى عباسى آرام شده بود.شورش وى به دلیل گرایش مأمون به علویان و اصولا دورى از بغداد، نوعى فرصت‏طلبى براى دفاع از عربیت بود.ابراهیم بن مهدى، در سال 210، هنگامى که در حال گریز با لباس زنانه بود، در بغداد دستگیر و زندانى شد.
مأمون افزون بر آن که فضل و امام رضا ـ ع ـ را از سر راه برداشته بود، پذیرفت تا لباس سبز را ـ که پس از ولایت عهدى امام رضا ـ ع ـ باب کرده بود ـ از تن درآورده لباس مشکى که لباس عباسیان بود و از زمان سوگوارى مردم براى یحیى بن زید در سال 127 یا ابراهیم امام بود، بر تن کند.این مسأله رضایت کامل هواداران عباسیان را فراهم کرد.
متنفذترین خاندان در تمام این دوره، خاندان طاهریان بود که حتى پس از درگذشت طاهر، عبد الله فرزند وى و تا سالها بعد نوادگان طاهر، در خراسان و بغداد قدرت قابل توجهى داشتند .بعدها درباره طاهریان بیشتر سخن خواهیم گفت.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   15 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله خلافت مامون

دانلود مقاله شیعه چگونه شکل گرفت

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله شیعه چگونه شکل گرفت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

آشنایی با فرقه های اسلامی (7)
آفتاب: شیعه یکی از فرقه های اسلامی است و تأثیرات شگرفی بر تفکر اسلامی و حتی فقه سایر فرقه های اسلامی داشته است. نحوه شکل گیری مذهب شیعه را به روایت استاد علامه طباطبایى (از کتاب شیعه در اسلام ایشان) نقل می کنیم.

 

آغاز پیدایش«شیعه»را که براى اولین بار به شیعه على علیه السلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام) معروف شدند،همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامى در 23 سال زمان بعثت،موجبات زیادى در بر داشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتى را در میان یاران پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ایجاب مى‏کرد (1) .
الف:پیغمبر اکرم در اولین روزهاى بعثت که به نص قرآن مأموریت یافت که خویشان نزدیکتر خود را به دین خود دعوت کند (2) صریحا به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد،و زیر و جانشین و وصى من است.على علیه السلام پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت ووعده‏هاى خود را (3) تقبل نمود و عادتا محال است که رهبر نهضتى در اولین روز نهضت و قیام خود یکى از یاران نهضت را به سمت وزیرى و جانشینى به بیگانگان معرفى کند،ولى به یاران و دوستان سر تا پا فداکار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز وزیرى و جانشینى بشناسد و بشناساند ولى در تمام دوره زندگى و دعوت خود،او را از وظایف وزیرى معزول و احترام مقام جانشینى او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقى میان او و دیگران نگذارد.
ب:پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترـکه سنى و شیعه روایت کرده‏اندـتصریح فرموده که على (4) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد وداناترین (5) مردم است به معارف و شرایع اسلام.
ج:على علیه السلام خدمات گرانبهایى انجام داده و فداکاریهاى شگفت‏انگیزى کرده بود،مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اکرم در شب هجرت (6) و فتوحاتى که در جنگهاى بدر و احد و خندق و خیبر به دست وى صورت گرفته بود که اگر پاى وى در یکى از این وقایع در میان نبود،اسلام و اسلامیان به دست دشمنان حق،ریشه کن شده بودند (7) .
د:جریان«غدیر خم»که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در آنجا على علیه السلام را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود (8) .
بدیهى است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصى دیگر که مورد اتفاق همگان بود (9) و علاقه مفرطى که پیغمبر اکرم به‏على علیه السلام داشت (10) ،طبعا عده‏اى از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وا میداشت که على علیه السلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وى پیروى کنند،چنانکه عده‏اى را بر حسد و کینه آن حضرت وا مى‏داشت.
گذشته از همه اینها نام«شیعه على»و«شیعه اهل بیت»در سخنان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بسیار دیده مى‏شود (11) .
سبب جدا شدن اقلیت شیعه از اکثریت سنى و بروز اختلاف
هواخواهان و پیروان على علیه السلام نظر به مقام و منزلتى که آن حضرت پیش پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و صحابه و مسلمانان داشت مسلم مى‏داشتند که خلافت و مرجعیت پس از رحلت پیغمبر اکرم از آن على علیه السلام مى‏باشد و ظواهر اوضاع و احوال نیز جزء حوادثى که درروزهاى بیمارى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به ظهور پیوست (12) نظر آنان را تأیید مى‏کرد.
ولى بر خلاف انتظار آنان درست در حالى که پیغمبر اکرم رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهل بیت و عده‏اى از صحابه سرگرم لوازم سوگوارى و تجهیزاتى بودند که خبر یافتند عده‏اى دیگرـکه بعدا اکثریت را بردندـبا کمال عجله و بى آنکه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اکرم و هوادارانشان مشورت کنند و حتى کمترین اطلاعى بدهند،از پیش خود در قیافه خیرخواهى،براى مسلمانان خلیفه معین نموده‏اند و على و یارانش را در برابر کارى انجام یافته قرار داده‏اند (13) .على علیه السلام و هواداران اومانند عباس و زبیر و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد بر آمده به خلافت انتخابى و کارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتى نیز کرده‏اند ولى پاسخ شنیدند که صلاح مسلمانان در همین بود (14) .
این انتقاد و اعتراف بود که اقلیتى را از اکثریت جدا کرد و پیروان على علیه السلام را به همین نام«شیعه على»به جامعه شناسانید و دستگاه خلافت نیز به مقتضاى سیاست وقت،مراقب بود که اقلیت نامبرده به این نام معروف نشوند و جامعه به دو دسته اقلیت و اکثریت منقسم نگردد بلکه خلافت را اجماعى مى‏شمردند و معترض را متخلف از بیعت و متخلف از جماعت مسلمانان مى‏نامیدند و گاهى با تعبیرات زشت دیگر یاد مى‏کردند (15) .
البته شیعه همان روزهاى نخستین،محکوم سیاست وقت شده نتوانست با مجرد اعتراض،کارى از پیش ببرد و على علیه السلام نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروى کافى دست به یک قیام خونین نزد،ولى جمعیت معترضین از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و مرجعیت علمى را حق طلق على علیه السلام مى‏دانستند (16) و مراجعه علمى و معنوى‏را تنها به آن حضرت روا مى‏دیدند و به سوى او دعوت مى‏کردند (17) .
دو مسئله جانشینى و مرجعیت علمى
«شیعه»طبق آنچه از تعالیم اسلامى به دست آورده بود معتقد بود که آنچه براى جامعه در درجه اول اهمیت است،روشن شدن تعالیم اسلام و فرهنگ دینى است (18) و در درجه تالى آن،جریان کامل آنها در میان جامعه مى‏باشد.
و به عبارت دیگر اولا:افراد جامعه به جهان و انسان با چشم واقع بینى نگاه کرده،وظایف انسانى خود را (به طورى که صلاح واقعى است) بدانند و بجا آورند اگر چه مخالف دلخواهشان باشد.
ثانیا:یک حکومت دینى نظم واقعى اسلامى را در جامعه حفظ و اجرا نماید و به طورى که مردم کسى را جز خدا نپرستند و از آزادى کامل و عدالت فردى و اجتماعى بر خوردار شوند،و این دو مقصود به دست کسى باید انجام یابد که عصمت و مصونیت خدایى داشته باشد و گرنه ممکن است کسانى مصدر حکم یا مرجع علم قرار گیرند که در زمینه وظایف محوله خود،از انحراف فکر یا خیانت سالم نباشد و تدریجا ولایت عادله آزادیبخش اسلامى به سلطنت استبدادى و ملک کسرایى و قیصرى تبدیل شود و معارف پاک دینى مانند معارف ادیان دیگر دستخوش تحریف و تغییر دانشمندان بلهوس و خودخواه گردد و تنها کسى که به تصدیق پیغمبر اکرم در اعمال و اقوال خود مصیب و روش او با کتاب خدا و سنت پیغمبر مطابقت کامل داشت همان على علیه السلام بود (19) .
و اگر چنانچه اکثریت مى‏گفتند قریش با خلافت حقه على مخالف بودند،لازم بود مخالفین را بحق وادارند و سرکشان را به جاى خود بنشانند چنانکه با جماعتى که در دادن زکات امتناع داشتند،جنگیدند و از گرفتن زکات صرفنظر نکردند نه اینکه از ترس مخالفت قریش،حق را بکشند .
آرى آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابى باز داشت،ترس از دنباله ناگوار آن یعنى فساد روش حکومت اسلامى و انهدام اساس تعلیمات عالیه دین بود،اتفاقا جریان بعدى حوادث نیز این عقیده (یا پیش بینى) را روز به روز روشنتر مى‏ساخت و در نتیجه شیعه نیز در عقیده خود استوارتر مى‏گشت و با اینکه در ظاهر با نفرات ابتدائى انگشت شمار خود به هضم اکثریت رفته بود و در باطن به اخذ تعالیم اسلامى از اهل بیت و دعوت به طریقه خود،اصرار مى‏ورزیدند در عین حال براى پیشرفت و حفظ قدرت اسلام،مخالفت

 

” پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترـکه سنى و شیعه روایت کرده‏اندـتصریح فرموده که على (4) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد وداناترین مردم است به معارف و شرایع اسلام.... “

 

 

 

علنى نمى‏کردند و حتى افراد شیعه،دوش به دوش اکثریت به جهاد مى‏رفتند و در امور عامه دخالت مى‏کردند و شخص على علیه السلام در موارد ضرورى،اکثریت را به نفع اسلام راهنمایى مى‏نمود (20) .
روش سیاسى خلافت انتخابى و مغایرت آن با نظر شیعه
«شیعه»معتقد بود که شریعت آسمانى اسلام که مواد آن در کتاب خدا و سنت پیغمبر اکرم روشن شده تا روز قیامت به اعتبار خود باقى و هرگز قابل تغییر نیست (21) و حکومت اسلامى با هیچ عذرى نمى‏تواند از اجراى کامل آن سرپیچى نماید،تنها وظیفه حکومت اسلامى این است که با شورا در شعاع شریعت به سبب مصلحت وقت،تصمیماتى بگیرد ولى در این جریان،به علت بیعت‏سیاست آمیز شیعه و همچنین از جریان حدیث دوات و قرطاس که در آخرین روزهاى بیمارى پیغمبر اکرم اتفاق افتاد،پیدا بود که گردانندگان و طرفداران خلافت انتخابى معتقدند که کتاب خدا مانند یک قانون اساسى محفوظ بماند ولى سنت و بیانات پیغمبر اکرم را در اعتبار خود ثابت نمى‏دانند بلکه معتقدند که حکومت اسلامى مى‏تواند به سبب اقتضاى مصلحت،از اجراى آنها صرفنظر نماید.و این نظر با روایتهاى بسیارى که بعدا در حق صحابه نقل شد (صحابه مجتهدند و در اجتهاد و مصلحت بینى خود اگر اصابت کنند مأجور و اگر خطا کنند معذور مى‏باشند) تأیید گردید و نمونه بارز آن وقتى اتفاق افتاد که خالد بن ولید یکى از سرداران خلیفه،شبانه در منزل یکى از معاریف مسلمانان«مالک بن نویره»مهمان شد و مالک را غافلگیر نموده،کشت و سرش را در اجاق گذاشت و سوزانید و همان شب با زن مالک همبستر شد!و به دنبال این جنایتهاى شرم آورد،خلیفه به عنوان اینکه حکومت وى به چنین سردارى نیازمند است،مقررات شریعت را در حق خالد اجرا نکرد (22) !!
و همچنین خمس را از اهل بیت و خویشان پیغمبر اکرم بریدند (23) و نوشتن احادیث پیغمبر اکرم به کلى قدغن شد و اگر در جاى حدیث مکتوب کشف یا از کسى گرفته مى‏شد آن را ضبط کرده‏مى‏سوزانیدند (24) و این قدغن در تمام زمان خلفاى راشدین تا زمان خلافت عمر بن عبد العزیز خلیفه اموى (99ـ102) استمرار داشت (25) و در زمان خلافت خلیفه دوم (13ـ25 ق) این سیاست روشنتر شد و در مقام خلافت،عده‏اى از مواد شریعت را مانند حج تمتع و نکاح متعه و گفتن«حى على خیر العمل»در اذان نماز ممنوع ساخت (26) و نفوذ سه اطلاق را دایر کرد و نظایر آنها (27) .
در خلافت وى بود که بیت المال در میان مردم با تفاوت تقسیم‏شد (28) که بعدا در میان مسلمانان اختلاف طبقاتى عجیب و صحنه‏هاى خونین دهشتناکى به وجود آورد و در زمان وى معاویه در شام با رسومات سلطنتى کسرى و قیصر حکومت مى‏کرد و خلیفه او را کسراى عرب مى‏نامید و متعرض حالش نمى‏شد.
خلیفه دوم به سال 23 هجرى قمرى به دست غلامى ایرانى کشته شد و طبق رأى اکثریت شوراى شش نفرى که به دستور خلیفه منعقد شد،خلیفه سوم زمام امور را به دست گرفت.وى در عهد خلافت خود خویشاوندان اموى خود را بر مردم مسلط ساخته در حجاز و عراق و مصر و سایر بلاد اسلامى زمام امور را به دست ایشان سپرد (29) ایشان بناى بى‏بند و بارى گذاشته آشکارا به ستم و بیداد و فسق و فجور و نقص قوانین جاریه اسلامى پرداختند،سیل شکایتها از هر سوى به دار الخلافه سرازیر شد،ولى خلیفه که تحت تأثیر کنیزان اموى خود و خاصه مروان بن حکم (30) قرار داشت،به شکایتهاى مردم ترتیب اثر نمى‏داد بلکه گاهى هم دستور تشدید و تعقیب شاکیان را صادر مى‏کرد (31) و بالأخره به سال 35 هجرى،مردم بر وى شوریدند وپس از چند روز محاصره و زد و خورد،وى را کشتند.
خلیفه سوم در عهد خلافت خود حکومت شام را که در رأس آن از خویشاوندهاى اموى او معاویه قرار داشت،بیش از پیش تقویت مى‏کرد و در حقیقت سنگینى خلافت،در شام متمرکز بود و تشکیلات مدینه که دار الخلافه بود جز صورتى در بر نداشت (32) خلافت خلیفه اول با انتخاب اکثریت صحابه و خلیفه دوم با وصیت‏خلیفه اول و خلیفه سوم با شوراى شش نفرى که اعضا و آیین نامه آن را خلیفه دوم تعیین و تنظیم کرده بود،مستقر شد .و روى هم رفته سیاست سه خلیفه که 25 سال خلافت کردند در اداره امور این بود که قوانین اسلامى بر طبق اجتهاد و مصلحت وقت که مقام خلافت تشخیص دهد،در جامعه اجرا شود و در معارف اسلامى این بود که تنها قرآن بى اینکه تفسیر شود یا مورد کنجکاوى قرار گیرد خوانده شود و بیانان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم (حدیث) بى اینکه روى کاغذ بیاید روایت شود و از حدود زبان و گوش تجاوز نکند.
کتابت،به قرآن کریم انحصار داشت و در حدیث ممنوع بود (33) پس از جنگ یمامه که در سال دوازده هجرى قمرى خاتمه یافت و گروهى از صحابه که قارى قرآن بودند در آن جنگ کشته شدند،عمر بن الخطاب به خلیفه اول پیشنهاد مى‏کند که آیات قرآن در یک مصحف جمع آورى شود،وى در پیشنهاد خود مى‏گوید اگر جنگى رخ دهد و بقیه حاملان قرآن کشته شوند،قرآن از میان ما خواهد رفت،بنابر این،لازمست آیات قرآنى را در یک مصحف جمع آورى کرده به قید کتابت در بیاوریم (34) ،این تصمیم را درباره قرآن کریم گرفتند با اینکه حدیث پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم که تالى قرآن بود نیز با همان خطر تهدید مى‏شد و از مفاسد نقل به معنا و زیاده و نقیصه و جعل و فراموشى در امان نبود ولى توجهى به نگهدارى حدیث نمى‏شد بلکه کتابت آن ممنوع و هر چه به دست مى‏افتاد سوزانیده‏مى‏شد تا در اندک زمانى کار به جایى کشید که در ضروریات اسلام مانند نماز،روایات متضاد به وجود آمد و در سایر رشته‏هاى علوم در این مدت قدمى بر داشته نشد و آنهمه تقدیس و تمجید که در قرآن و بیانات پیغمبر اکرم نسبت به علم و تأکید و ترغیب در توسعه علوم وارد شده بى اثر ماند و اکثریت مردم سرگرم فتوحات پى در پى اسلام و دلخوش به غنایم فزون از حد که از هر سو به جزیرة العرب سرازیر مى‏شد،بودند و دیگر عنایتى به علوم خاندان رسالت که سر سلسله‏شان على علیه السلام بود و پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم او را آشناترین مردم به معارف اسلام و مقاصد قرآن معرفى کرده بود نشد،حتى در قضیه جمع قرآن (با اینکه مى‏دانستند پس از رحلت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مدتى در کنج خانه نشستند و مصحف را جمع‏آورى نموده است) حضرت علی را مداخله ندادند حتى نام او را نیز به زبان نیاوردند (35) .
اینها و نظایر اینها امورى بود که پیروان على علیه السلام را در عقیده خود راسختر و نسبت به جریان امور،هشیارتر مى‏ساخت و روز به‏روز بر فعالیت خود مى‏افزودند.على نیز که دستش از تربیت عمومى مردم کوتاه بود به تربیت خصوصى افراد مى‏پرداخت.
در این 25 سال،سه تن از چهار نفر یاران على علیه السلام که در همه احوال در پیروى او ثابت قدم بودند (سلمان فارسى و ابوذر غفارى و مقداد) در گذشتند ولى جمعى از صحابه و گروه انبوهى از تابعین در حجاز و یمن و عراق و غیر آنها در سلک پیروان على درآمدند و در نتیجه پس از کشته شدن خلیفه سوم،از هر سوى به آن حضرت روى نموده و به هر نحو بود با وى بیعت کردند و وى را براى خلافت برگزیدند.
انتهاى خلافت به امیر المؤمنین على (ع) و روش آن حضرت
خلافت على علیه السلام در اواخر سال 35 هجرى قمرى شروع شد و تقریبا چهار سال و پنج ماه ادامه یافت.على علیه السلام در خلافت،رویه پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را معمول مى‏داشت (36) و غالب تغییراتى را که در زمان خلافت پیشینیان پیدا شده بود به حالت اولى برگردانید و عمال نالایق را که زمام امور را در دست داشتند از کار بر کنار کرد (37) .و در حقیقت یک نهضت انقلابى بود و گرفتاریهاى بسیارى در بر داشت.
على علیه السلام نخستین روز خلافت در سخنرانى که براى مردم نمود چنین گفت:«آگاه باشید !گرفتارى که شما مردم هنگام بعثت پیغمبر خدا داشتید امروز دوباره به سوى شما برگشته و دامنگیرتان‏شده است.باید درست زیر و روى شوید و صاحبان فضیلت که عقب افتاده‏اند پیش افتند و آنان که به ناروا پیشى مى‏گرفتند،عقب افتند (حق است و باطل و هر کدام اهلى دارد باید از حق پیروى کرد) اگر باطل بسیار است چیز تازه‏اى نیست و اگر حق کم است گاهى کم نیز پیش مى‏افتند و امید پیشرفت نیز هست.البته کم اتفاق مى‏افتد که چیزى که پشت به انسان کند دوباره برگشته و روى نماید» (38) .
على علیه السلام به حکومت انقلابى خود ادامه داد و چنانکه لازمه طبیعت هر نهضت انقلابى است،عناصر مخالف که منافعشان به خطر مى‏افتد از هر گوشه و کنار سر به مخالفت بر افراشتند و به نام خونخواهى خلیفه سوم،جنگهاى داخلى خونینى بر پا کردندـکه تقریبا در تمام مدت خلافت على علیه السلام ادامه داشتـبه نظر شیعه،مسببین این جنگهاى داخلى جز منافع شخصى منظورى نداشتند و خونخواهى خلیفه سوم،دستاویز عوامفریبانه‏اى بیش نبود و حتى سوء تفاهم نیز در کار نبود (39) .سبب جنگ اول که«جنگ جمل»نامیده مى‏شود،غائله اختلاف طبقاتى بود که از زمان خلیفه دوم در تقسیم مختلف بیت المال پیدا شده بود،على علیه السلام پس از آنکه به خلافت شناخته شد،مالى در میان مردم بالسویه

 

” درست در حالى که پیغمبر اکرم رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهل بیت و عده‏اى از صحابه سرگرم لوازم سوگوارى و تجهیزاتى بودند که خبر یافتند عده‏اى دیگرـکه بعدا اکثریت را بردندـبا کمال عجله و بى آنکه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اکرم و هوادارانشان مشورت کنند و حتى کمترین اطلاعى بدهند،از پیش خود در قیافه خیرخواهى،براى مسلمانان خلیفه معین نموده‏اند و على و یارانش را در برابر کارى انجام یافته قرار داده‏اند. على علیه السلام و هواداران او مانند عباس و زبیر و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد بر آمده به خلافت انتخابى و کارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتى نیز کرده‏اند ولى پاسخ شنیدند که صلاح مسلمانان در همین بود... “

 

 

 

قسمت فرمود (40) چنانکه سیرت پیغمبر اکرم نیز همانگونه بود و این روش زبیر و طلحه را سخت بر آشفت و بناى تمرد گذاشتند و به نام زیارت کعبه،از مدینه به مکه رفتند و ام المؤمنین عایشه را که در مکه بود و با على علیه السلام میانه خوبى نداشت با خود همراه ساخته به نام خونخواهى خلیفه سوم!نهضت و جنگ خونین جمل را بر پا کردند (41) .
با اینکه همین طلحه و زبیر هنگام محاصره و قتل خلیفه سوم در مدینه بودند از وى دفاع نکردند (42) و پس از کشته شدن وى اولین کسى بودند که از طرف خود و مهاجرین با على بیعت کردند (43) و همچنین ام المؤمنین عایشه خود از کسانى بود که مردم را به قتل خلیفه سوم تحریص مى‏کرد (44) و براى اولى بار که قتل خلیفه سوم را شنید به وى دشنام داد و اظهار مسرت نمود.اساسا مسببین اصلى قتل خلیفه،صحابه بودند که از مدینه به اطراف نامه‏ها نوشته مردم را بر خلیفه مى‏شورانیدند .
سبب جنگ دوم که جنگ صفین نامیده مى‏شود و یک سال و نیم طول کشید،طمعى بود که معاویه در خلافت داشت و به عنوان خونخواهى خلیفه سوم این جنگ را بر پا کرد و بیشتر از صد هزار خون ناحق ریخت و البته معاویه در این جنگ حمله مى‏کرد نه دفاع،زیرا خونخواهى هرگز به شکل دفاع صورت نمى‏گیرد.
عنوان این جنگ«خونخواهى خلیفه سوم»بود با اینکه خود خلیفه سوم در آخرین روزهاى زندگى خود براى دفع آشوب از معاویه استمداد نمود وى با لشگرى از شام به سوى مدینه حرکت نموده آنقدر عمدا در راه توقف کرد تا خلیفه را کشتند آنگاه به شام‏برگشته به خونخواهى خلیفه قیام کرد (45) .
و همچنین پس از آنکه على علیه السلام شهید شد و معاویه خلافت را قبضه کرد،دیگر خود خلیفه سوم را فراموش کرده،قتله خلیفه را تعقیب نکرد!!
پس از جنگ صفین،جنگ نهروان در گرفت،در این جنگ جمعى از مردم که در میانشان صحابى نیز یافت مى‏شد،در اثر تحریکات معاویه در جنگ صفین به على علیه السلام شوریدند و در بلاد اسلامى به آشوبگرى پرداخته هر جا از طرفداران على علیه السلام مى‏یافتند مى‏کشتند،حتى شکم زنان آبستن را پاره کرده جنینها را بیرون آورده سر مى‏بریدند (46) .
على علیه السلام این غائله را نیز خوابانید ولى پس از چندى در مسجد کوفه در سر نماز به دست برخى از این خوارج شهید شد.
بهره‏اى که شیعه از خلافت پنجساله على (ع) بر داشت
على علیه السلام در خلافت چهار سال و نه ماهه خود اگر چه نتوانست اوضاع درهم ریخته اسلامى را کاملا به حال اولى که داشت‏برگرداند ولى از سه جهت عمده موفقیت حاصل کرد:
1ـبه واسطه سیرت عادله خود،قیافه جذاب سیرت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را به مردم،خاصه به نسل جدید نشان داد،وى در برابر شوکت کسرایى و قیصرى معاویه در زى فقرا و مانند یکى از بینواترین مردم زندگى مى‏کرد.وى هرگز دوستان و خویشاوندان و خاندان خود را بر دیگران مقدم نداشت و توانگرى را به گدایى و نیرومندى را به ناتوانى ترجیح نداد .
2ـبا آن همه گرفتاریهاى طاقت فرسا و سرگرم کننده،ذخایر گرانبهایى از معارف الهیه و علوم حقه اسلامى را میان مردم به یادگار گذاشت.
مخالفین على علیه السلام مى‏گویند:وى مرد شجاعت بود نه مرد سیاست،زیرا او مى‏توانست در آغاز خلافت خود،با عناصر مخالف،موقتا از در آشتى و صفا در آمده آنان را با مداهنه راضى و خشنود نگهدارد و بدین وسیله خلافت خود را تحکیم کند سپس به قلع و قمعشان بپردازد .
ولى اینان این نکته را نادیده گرفته‏اند که خلافت على یک نهضت انقلابى بود و نهضتهاى انقلابى باید از مداهنه و صورت سازى دور باشد.مشابه این وضع در زمان بعثت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز پیش آمد و کفار و مشرکین بارها به آن حضرت پیشنهاد سازش دادند و اینکه آن حضرت به خدایانشان متعرض نشود ایشان نیز کارى با دعوت وى نداشته باشند ولى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نپذیرفت با اینکه مى‏توانست در آنروزهاى سخت،مداهنه و سازش کرده موقعیت خود را تحکیم نماید،سپس به مخالفت دشمنان قد علم کند .اساسادعوت اسلامى هرگز اجازه نمى‏دهد که در راه زنده کردن حقى،حق دیگرى کشته شود یا باطلى را با باطل دیگرى رفع نمایند و آیات زیادى در قرآن کریم در این باره موجود است (47) .
گذشته از اینکه مخالفین على در باره پیروزى و رسیدن به هدف خود از هیچ جرم و جنایت و نقض قوانین صریح اسلام (بدون استثنا) فرو گذارى نمى‏کردند و هر لکه را به نام اینکه صحابى هستند و مجتهدند،مى‏شستند ولى على به قوانین اسلام پایبند بود.
از على علیه السلام در فنون متفرقه عقلى و دینى و اجتماعى نزدیک به یازده هزار کلمات قصار ضبط شده (48) و معارف اسلام را (49) در سخنرانیهاى خود با بلیغترین لهجه و روانترین بیان ایراد نموده (50) وى دستور زبان عربى را وضع کرد و اساس ادبیات عربى را بنیاد نهاد.وى اول کسى است در اسلام که در فلسفه الهى غور کرده (51) به سبک استدلال آزاد و برهان منطقى سخن گفت و مسائلى را که تا آن روز در میان فلاسفه جهان،مورد توجه قرار نگرفته بود طرح کرده و در این باب بحدى عنایت به خرج مى‏داد که در بحبوحه (52) جنگها به بحث علمى مى‏پرداخت.
3ـگروه انبوهى از رجال دینى و دانشمندان اسلامى را تربیت کرد (53) که در میان ایشان جمعى از زهاد و اهل معرفت مانند«اویس قرنى و کمیل بن زیاد و میثم تمار و رشید هجرى»وجود دارند که در میان عرفاى اسلامى،مصادر عرفان شناخته شده‏اند و عده‏اى مصادر اولیه علم فقه و کلام و تفسیر و قرائت و غیر آنها مى‏باشند.
انتقال خلافت به معاویه و تبدیل آن به سلطنت موروثى
پس از شهادت امیر المؤمنین على علیه السلام به موجب وصیت آن حضرت و بیعت مردم،حضرت حسن بن على علیهما السلام که پیش شیعه دوازده امامى،امام دوم مى‏باشد متصدى خلافت شد ولى معاویه آرام ننشسته به سوى عراقـکه مقر خلافت بودـلشکر کشیده با حسن بن على به جنگ پرداخت .
وى با دسیسه‏هاى مختلف و دادن پولهاى گزاف،تدریجا یاران و سرداران حسن بن على را فاسد کرده بالأخره حسن بن على را مجبور نمود که به عنوان صلح،خلافت را به وى واگذار کند و حسن بن على نیز خلافت را به این شرط که پس از در گذشت معاویه،به وى‏برگردد و به شیعیان تعرض نشود،به معاویه واگذار نمود (54) .
در سال چهل هجرى،معاویه بر خلافت اسلامى استیلا یافت و بلافاصله به عراق آمده در سخنرانى که کرد به مردم اخطار نموده و گفت:«من با شما سر نماز و روزه نمى‏جنگیدم بلکه مى‏خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم» (55) !!
و نیز گفت:«پیمانى که با حسن بستم لغو و زیر پاى من است!!» (56) معاویه با این سخن اشاره مى‏کرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقررات دینى،ضمانتى نخواهد داشت و همه نیروى خود را در زنده نگهداشتن حکومت خود به کار خواهد بست و البته روشن است که چنین حکومتى سلطنت و پادشاهى است نه خلافت و جانشینى پیغمبر خدا.و از اینجا بود که بعضى از کسانى که به حضور وى بار یافتند به عنوان پادشاهى سلامش دادند (57) و خودش نیز در برخى از مجالس خصوصى،از حکومت خود با ملک و پادشاهى تعبیر مى‏کرد (58) اگر چه در ملأ عام خود را خلیفه معرفى مى‏نمود.
و البته پادشاهى که بر پایه زور استوار باشد وراثت را به دنبال خود دارد و بالأخره نیز به نیت خود جامه عمل پوشانید و پسر خود یزید را که جوانى بى‏بند و بار بود و کمترین شخصیت دینى نداشت،ولایت عهدى داده به جانشینى خود برگزید (59) و آن همه حوادث ننگین را به بار آورد.
معاویه با بیان گذشته خود اشاره مى‏کرد که نخواهد گذاشت حسن علیه السلام پس از وى به خلافت برسد،یعنى در خصوص خلافت بعد از خود،فکرى دیگر دارد و آن همان بود که حسن علیه السلام را با سم شهید کرد (60) و راه را براى فرزند خود یزید هموار ساخت.معاویه با الغاى پیمان نامبرده مى‏فهمانید که هرگز نخواهد گذاشت شیعیان اهل بیت در محیط امن و آسایش بسر برند و کما فى السابق به فعالیتهاى دینى خود ادامه دهند و همین معنا را نیز جامه عمل پوشانید (61) .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   30 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شیعه چگونه شکل گرفت

دانلود مقاله گردشگری و سیاست و اقتصاد و امنیت جامعه

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله گردشگری و سیاست و اقتصاد و امنیت جامعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

ارتباطات اجتماعی در گردشگری
دکتر امید شیوا- کارشناس ارشد سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری توسعه صنعت توریسم اگر از مهمترین عناصر مورد توجه در سیاست‌گذاری‌های کشورها در قرن حاضر نباشد، بی‌شک یکی از پراهمیت‌ترین آنها است. این توسعه مستلزم مهیا شدن محیطی مناسب برای رشد است. ایجاد این محیط مناسب در گرو ایجاد فرهنگ گردشگری و به دنبال آن مناسبترین نوع آن یعنی گردشگری فرهنگی است. همانگونه که پروفسور جعفری در بحث توسعه گردشگری راه حل و تنها مسیر مستقیم نیل به این هدف را ایجاد فرهنگ گردشگری بین کشورها می‌داند، کمک به ایجاد هر چه بیشتر، مناسب‌تر و موثرتر این فرهنگ می‌تواند کشورها را به سوی توسعه گردشگری خود سوق دهد. و اما لازمه ایجاد این فرهنگ، ایجاد ارتباطات اجتماعی است. اینکه این ارتباطات اجتماعی در گرو عملکرد، توجه و گسترش چه بخش‌ها و عواملی است، موضوع بحث، تحقیق و ارائه نویسندگان این مقاله است. در این بحث سعی بر آن شده است که جدا از لزوم ایجاد ارتباط اجتماعی و تاثیر آن بر ایجاد فرهنگ گردشگری در سطح جهانی و در نتیجه گسترش صنعت گردشگری، عوامل تسهیل کننده و تاثیرگذار بر این برخوردها نیز مورد بررسی و مطالعه و بحث قرار گیرد. ارتباطات اجتماعی در صنعت گردشگری بررسی نظریات جهانگردی پس از دهه 60 و 70 میلادی در زمینه‌های ارتباط صنعت گردشگری با مقوله‌های فرهنگ- جامعه و اقتصاد بیانگر این واقعیت است که در توسعه صنعت جهانگردی در هر منطقه و هر کشور، در نظر گرفتن حلقه‌های ارتباطی آن یعنی فرهنگ، اقتصاد و جامعه ضروری است، لذا ایجاد ارتباط و اینکه کدامیک از سه راس مثلث فرهنگ، جامعه و اقتصاد در جهت دادن به پیشرفت گردشگری موثرند و یا بهتر بگوییم صنعت گردشگری به واسطه کمک رسانی کدامیک بهتر و وسیعتر می‌تواند پیشرفت کند، ضروری به نظر می‌رسد. وضعیت جوامع صنعتی و یا غیرصنعتی پس از جنگ دوم جهانی و دگرگونی اجتماعی و اقتصادی و در پی آن تغییر و تحولات نظام‌های سیاسی در کشورهای فوق این واقعیت را در پی دارد که فرهنگ و اقتصاد را در جامعه نمی‌توان نادیده گرفت و در حقیقت جامعه با فرهنگ و اقتصاد ضعیف زمینه پیشرفت مناسبی در صنعت گردشگری ندارد. همانطور که ناولز، دایانیتز و الرجی (رج ص 67) یادآور می‌شوند ارتباط پیوسته‌ای بین تمایلات اجتماعی و پیشرفت کشورها وجود دارد. از سوی دیگر این مطلب که جوامع تنها با پیشرفت‌های فرهنگی و تاریخی خود گام در جهت توسعه صنعت گردشگری برداشته و در این راه پیروز خواهند شد فرضیه‌ای کامل برای پیشرفت صنعت جهانگردی نیست. صنعت جهانگردی دارای پیش زمینه‌ها و پیش فرضیه‌های متعددی است که یکی از این پیش فرض‌ها احساس نیاز فرهنگی به توسعه گردشگری است. این پیش نیاز فرهنگی در ارتباط فرهنگی با سایر جوامع به چشم می‌خورد در این بین شاید بهترین نظر تئوری پروفسور جعفری باشد که فرهنگ جهانگردی را پیش توسعه گردشگری می‌داند. مطابق با این نظریه، در اثر تعامل فرهنگی بین جامعه میزبان و میهمان و از ادغام دو فرهنگ، فرهنگ جدیدی به وجود می‌آید که نام آن فرهنگ گردشگری است. اما این نظریه خود می‌تواند پیش فرضی باشد مبنی بر این که چگونه جوامع می‌توانند فرهنگ‌های بومی را به یکدیگر نزدیک کنند یا ارتباط و اثرگذاری جوامع چگونه انجام می‌شود. 1-فرهنگ و صنعت گردشگری: گرچه تعاریفی که در مورد صنعت گردشگری توسط سازمان‌های مرتبط و صاحب نظران ارائه شده است جهانگردی را صرفا یک پدیده اقتصادی به شمار آورده و تمام سازوکارهای مرتبط به آن را جهت رونق اقتصادی جوامعی است که جهانگردی در آنها رشد کرده است، ولی می‌توان از دیگاه فرهنگی، گردشگری را مفهومی عام و فرضیه‌ای کلی دانست که قبل از به ثمر نشستن و تولد در کشورهای پیشرفته نیاز به ایجاد یک بستر فرهنگی مناسب دارد. به عبارت دیگر تا زمانیکه تفکر حاکم بر جامعه مبنی بر توسعه گردشگری براساس ساز و کارهای فرهنگی موجود در آن جامعه باشد جهانگردی به راحتی می‌تواند جایگاه خود را بیابد. همانگونه که وودز (1984، 1997) مدعی است فرایندی پیشرو وجود دارد که روابط بین گردشگری و شناسه‌های فرهنگی را ایجاد می‌کند و این فرایند توسط کشورها و مناطق در محدوده زمینه گسترده‌تر دهکده جهانی صورت می‌گیرد. چشم‌اندازهای بدیع، آثار تاریخی، میراث جوامع پیشین، رفتارهای فراموش نشدنی و صنایع‌دستی، نمادهای هویت فرهنگی و محصولات قابل عرضه در این بازارند. نشانه‌هایی که برنز و هلدن و دیگر نظریه پردازان به وضوح مطرح می‌کنند، ویژگی کشورهایی است که دارای جاذبه‌هایی فرهنگی، مانند مردمی خندان، رنگارنگ و یا ساده زیست هستند، اینان به خصوص کشورهای غربی را تایید می‌کنند و از تایوان و سنگاپور و سایر کشورهای آسیایی که دارای حس تازگی و شادابی‌اند به عنوان کشورهای در حال توسعه در گردشگری نام می‌برند. آنچه بیش از همه توجه را به خود جلب می‌کند برداشت این دو از وضعیت بازار گردشگری این کشورهاست و آنها را به عنوان کشورهایی که بیشترین تاثیر را از جاذبه‌های فرهنگی خود برده‌اند، مطرح می‌کند. اندیشه‌های اجتماعی در جوامع میزبان بر این باور است که بسیاری از قابلیت‌های فرهنگی و مدنی در پهنه گستره تاریخ و فرهنگ کشور می‌تواند و یا باید به خارجیان و یا جهانگردان عرضه شود. این عرضه به هدف توسعه فرهنگی و شناساندن فرهنگ و تمدن صورت می‌پذیرد در این باره موانع و مشکلات فراوانی نیز رویاروی این اندیشه وجود دارد. دیدگاه‌ها و نظرهایی که معتقدند که محصولات فرهنگی و به طور کلی نهادهای فرهنگی را باید حفظ کرد و به هیچ عنوان آنها را نباید در معرض دید و تماشای انسان‌های دیگر قرار داد. در این باره مشتاقان تماشا و یا دریافت نمادهای فرهنگی که از سایر کشورها وارد می‌شوند نیز خود را آماده دریافت می‌کنند و چه از بعد روانی و چه از بعد اجتماعی ساز و کارهای لازم را ایجاد می‌کنند در این میان تاثیر فکری و ذهنی دو جامعه بر روی یکدیگر جالب توجه است. دو جامعه فرستنده و دریافت‌کننده به نوعی فرهنگ و یا خرده فرهنگ‌ها دست می‌یابند که طرفین درک مشترکی از آن دارند. این فرهنگ و یا خرده فرهنگ‌ها در اصل بسته به محدوده جغرافیایی سیاسی نیستند و لزوما جنبه زبانشناختی و یا طبیعی ندارند. اما چگونه این اتفاق می‌افتد؟ اگر بخواهیم سوال خود را بهتر و دقیقتر مطرح کنیم، باید بگوییم چگونه می‌توان راهکارهای مناسب را جهت نزدیک کردن و تماس این دو جامعه ایجاد کرد؟ و یا راههای نزدیک کردن و تلاقی این دو جامعه چگونه می‌تواند باشد؟ اینگونه استنباط می‌شود که جهانگردی نیاز به یک زیر ساخت فرهنگی دارد، زیرا که فرهنگ برخوردهای مردم از طریق روابط اجتماعی و دست‌سازهای قابل مشاهده‌اند و در این میان دو خصوصیت دیگر نیز قابل بررسی است: یکی، منابع تجاری به عنوان یک جاذبه و دیگری، تاثیرات برداشت شده توسط بازدیدکنندگان در این مورد نظریه‌های ارتباط فرهنگی جامعه‌های میزبان و میهمان که قبلا در مقدمه به آنها اشاره شد می‌تواند راه گشای این مفهوم باشد. مطمئنا از طریق تعاملات فرهنگی و گفتمان، برخوردهای بیشتری بین ملتها صورت گرفته و تمایل بیشتری به سمت ارتباطات بیشتر که در نهایت به گسترش گردشگری ختم می‌شود، پدید می‌آید. تا زمانیکه تمامی آحاد جامعه مفهوم گردشگری را حس نکنند و آن را در قالب تعاریف فرهنگی نگنجانند و یا به عبارت دیگر احساس نیاز فرهنگی ایجاد نشود، کاربرد اقتصادی نمی‌توان برای آن در نظر گرفت. براین اساس، فرهنگ هر جامعه بستر مناسبی جهت رشد و تکامل گردشگری است و گردشگری ایجاد شده می‌تواند بر مبنای فرهنگ رایج در جامعه تعریف شود: مثال: فرهنگ رایج بین کشورهای حوزه مدیترانه شمالی و فرهنگ موجود در بین حوزه جنوبی مدیترانه آنقدر با هم متفاوت است که این امر تاثیر بسزایی در نحوه ورود گردشگران و ارائه خدمات به آنها داشته است. هنگامیکه به برخی تئوری‌ها و اصول رایج در صنعت مهمان‌نوازی و هتلداری نگاه می‌کنیم در می‌یابیم که تاثیر این فرهنگ‌ها و شکل‌گیری بسیاری از این اصول و قواعد مهمان‌نوازی چگونه است. به عبارتی دیگر خرده فرهنگ، تعیین کننده نوع و سطح گردشگری در کشور است. بنابر ادعاهای برنز و هلدن (74.ص.1995( روابط اقتصادی و سیاسی بین ملت‌ها و مناطق به طرز فزاینده‌ای محصول نوع روابط فرهنگی است که باعث می‌شود نحوه‌ای از هنجارها بین تعدادی از کشورها با جهت گیری به سمت همگونی‌ فرهنگی گسترده شود. اگر چه جهانگردی در قالب کلی در برگیرنده تمامی فعالیت‌ها و زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و آن را بر اساس تعاریفی که ارائه شده است دانش چند منظوره می‌نامند، ولی می‌توان اصلی‌ترین رکن و راس هرم را فرهنگ دانست. این فرهنگ گذشته از آنکه هدف از توسعه گردشگری را تعیین می‌کند اقتصاد حاکم بر آن را نیز مشخص می‌کند. در نتیجه نمی‌توان در توسعه گردشگری و یا سازوکارهای آن فرهنگ را نادیده گرفت. 2-عوامل اجتماعی به شرایطی اطلاق می‌شود که در یک جامعه باعث ایجاد انگیزه برای ارتباطات اجتماعی و یا تعامل با جوامع دیگر می‌شود. این عوامل در سه سطح مشاهده می‌شود: الف) سطح بنیادی و زیرین ب) سطح متوسط و میانی ج) سطوح بالای جامعه -عوامل موثر در ارتباط اجتماعی در صنعت گردشگری: 1-حکومت‌ها نقش حکومت‌ها در ایجاد برخوردهای اجتماعی متاثر از سیاست‌هایی است که حکومت‌ها و به دنبال آن دولت‌ها در برنامه‌های خود ترسیم می‌کنند. حکومت‌هایی که سعی در ایجاد ارتباطات اجتماعی بین دو جامعه و یا چند جامعه همگون و یا ناهمگون باشند مسلما موفقیتی کامل در ایجاد توسعه اقتصادی و فرهنگی خواهند داشت. 2-اطلاعات آنچه در وحله نخست باعث ایجاد ارتباط اجتماعی بین جوامع می‌شود اطلاعاتی است که در صورت نیاز، به افراد دو جامعه ارائه می‌شود. این اطلاعات آن دسته از اطلاعات جامعه میهمان و میزبان را در برمی‌گیرد که در تلاقی و برخورد به منظور ارائه تصویری شفاف و روشن از فرهنگ و آداب و رسوم مورد نیاز طرفین است. 3-آموزش تاثیرگذارترین و مهمترین ابزار ارائه فرهنگ و رکن اساسی در توسعه پایدار گردشگری آموزش است. آموزش در گردشگری را می‌توان آسان‌ترین شیوه دسترسی به اطلاعات مورد نیاز جهت ارتباط بر قرار کردن دانست. 4-سازمان‌های محلی منظور از این سازمان‌ها بنگاه‌های کوچک و بزرگ دولتی، نیمه دولتی و خصوصی است که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به ایجاد سفر و یا بازدید به سایر جوامع کمک می‌کند. تور اپراتورها، آژانس‌های مسافرتی و ایرلاین‌ها از آن جمله اند.
ارتباط گردشگری با امنیت سیاست و اقتصاد جامعه
جامعه شناسی گردشگری

 

گردشگری، محیط، فرهنگ، هنر، سبک زندگی، ارتباطات، اعتقادات، سیاست، اقتصاد و نوع توسعه را در یک جامعه تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و از این‌رو قابل مطالعه است.
گردشگری در سطح کلان و خرد، باعث تغییر در اقتصاد، اجتماع و نگرش سیاسی جوامع می‌شود.
رسانه‌ها به نقش اقتصادی گردشگری اشارات فراوانی می‌‌کنند و آن را در رتبه‌های بالای درآمدزایی جای می‌دهند.از طرفی به تعداد کسانی که از طریق صنایع وابسته به گردشگری امرار معاش می‌کنند، روز به روز افزوده می‌شود.گردشگری به‌عنوان یک پدیده اجتماعی در سطح بین‌المللی مطرح است، تا جایی‌که ساختار اجتماعی، معیارهای اخلاقی و هنجارهای عرفی را تغییر می‌دهد.مسائل سیاسی هم با گردشگری در ارتباط هستند و کوچکترین حرکت سیاسی بر کمیت و کیفیت گردشگران اثر می‌گذارد.
به‌دلیل رابطه‌ متقابلی که میان جوامع و صنعت گردشگری وجود دارد، بررسی علمی و تحقیق میدانی با عنوان شناخت جامعه‌شناسی گردشگری مورد نیاز است.
امروزه انواع مختلف گردشگری شکل گرفته‌اند که نمومه‌هایی از آن را با عناوین گردشگری فرهنگی، طبیعت‌گردی، ماجراجویی، ‌روستایی، مذهبی و عرفانی، درمانی، ورزشی، رویدادها و حتی با عنوانی شبیه به گردشگری سیاه که به دیدار از خسارات ناشی از جنگ‌ها و بلایای طبیعی می‌پردازد، می‌شناسیم.
بنابراین مشاهده می‌کنیم که این فعالیت یا صنعت بر زوایای مختلف زندگی اجتماعی تأثیر می‌گذارد و همچنین تأثیر می‌پذیرد.
از طرفی گردشگری معادلات اقتصادی کشورها را به گونه‌ای خاص تغییر داده است. کشورهایی که تا چند سال پیش، آن‌ها را به‌عنوان کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته می‌شناختیم، بر اساس همین صنعت جایگاه خود را در اذهان مردم، سیاست‌مداران و اقتصاد دانان دنیا تغییر داده‌اند و اکنون به ابزارهایی دست یافته‌اند و راهکارهای توسعه را در اختیار دارند.
روزگاری سفر کردن یک پدیده لوکس به شمار می‌رفت ولی اکنون دیگر در زمره یک «حق» مطرح است.همین موضوع به تنهایی از لحاظ روانشناسی فردی و جامعه شناسی جهانی قابلیت مورد بررسی و تحلیل واقع شدن را دارد.
این‌که مردم به چه انگیزه‌ای سفر می‌کنند، کدام مکان را به‌عنوان مقصد انتخاب می‌کنند، سفر چه اثری بر آنان دارد، مسافران چه اثری را روی جامعه میزبان و محیط می‌گذارند و... همه در زمره مطالعات جامعه‌شناسی یا روانشناسی گردشگری جای می‌گیرند. در ایران، گردشگری هنوز در اندازه‌ای که بتواند اثرات فراوان بر افراد و کل جامعه بگذارد، رونق نگرفته است. بنابراین می‌توان همزمان با تلاش برای رونق گردشگری در کشور، اثرات مثبت و منفی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را در سطح جامعه مورد بررسی قرار داد.
جامعه‌شناسی گردشگری اثرات گردشگری بر جامعه و بالعکس را تنها پس از ورود گردشگران بررسی نمی‌کند، بلکه چگونگی آماده شدن جامعه برای پذیرش گردشگر هم از مواردی است که در این مقوله می‌گنجد.جامعه برای پذیرش گردشگر باید مراحلی را طی کند که باز هم به فرهنگ، رابطه‌های اجتماعی(در سطح دولت و مردم)، هنجارها، امنیت و... بستگی دارد.
به‌طور مثال، گردشگری از آن موضوعاتی است که ارتباط ارگانیک میان سازمان‌ها و نهادهای مختلف را نیاز دارد. سازمان میراث فرهنگی، سازمان حفاظت از محیط‌زیست، نیروی‌انتظامی، صنعت بیمه، بانکداری، شهرداری، وزارت امور خارجه و... باید در نهایت همکاری با هم در پیشبرد گردشگری در یک کشور عمل کنند.
در این رابطه باید بگوییم که اگر واقع‌بین باشیم، متوجه می‌شویم در کشور ما رابطه میان ارگان‌های مختلف در حد مطلوبی نیست. در کشور ما نیروی انتظامی برای برخورد با گردشگران منشور رفتاری ندارد. سازمان حفاظت محیط‌زیست برای مجوز ورود به سایت‌های تحت نظارتش گاهی سلیقه‌ای و لحظه‌ای عمل می‌کند.وزارت امور خارجه سیاست روشن و مدونی برای جذب گردشگر ارائه نداده است و...
مسائل بالا را از این جهت مطرح کردیم تا به این موضوع برسیم: رابطه‌های اداری هم ـ در جامعه‌ای که قرار است میزبان گردشگران باشد ـ باید به تعریف درستی برسند.
آمادگی جامعه برای پذیرش گردشگر هنگامی صورت می‌گیرد که مسئولان و مدیران، علاوه بر توجه به زیرساخت‌های سخت‌افزاری گردشگری در رابطه با آگاهی جامعه به‌عنوان زیرساخت نرم‌افزاری نیز به‌طور همزمان و موازی بیاندشند.
قوانین سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها باید در جهت همکاری‌های بین سازمانی و به سمت رونق گردشگری اصلاح شوند، آموزش‌های رفتاری در میان جامعه باید از طریق رسانه‌ها آموزش داده شود، نیروهای حفاظتی و انتظامی باید برای برخورد با مشکلات احتمالی روش‌های نوینی را بیاموزند، وزارت امورخارجه باید با اسلوب‌های جدید ترغیب و تشویق گردشگران آشنا شود و...
به این طریق جامعه منتظر ورود گردشگران برای یک تغییر ناگهانی نمی‌ماند، بلکه از قبل به آمادگی نسبی می‌رسد و در نتیجه تأثیرات منفی گردشگری کاهش می‌یابد.
این موضوع اهمیت دارد که اگر ما جامعه‌مان را برای برخورد با گردشگری آماده نسازیم، آسیب‌های غیرقابل جبرانی بر پیکره فرهنگی و طبیعی جامعه وارد خواهد شد.
ارتباط امنیت و گردشگری
صنعت جهانگردی در سطح جهانی برای بیش از 200 میلیون تن شغل ایجاد کرده و حدود 11 درصد از کل اشتغال جهانی را به خود اختصاص داده است. بدیهی است که با توسعه این صنعت به خصوص با پیش بینی هایی که WTO تا 2010 و 2020 انجام داده، آمارهای یاد شده نیز افزایش خواهند یافت و در این میان توریست های موجود در سبد جهانی عاید کشورهایی خواهد شد که بسترهای لازم از جمله امنیت و خدمات را در بهترین شکل موجود آماده کرده اند.
اکنون گردشگری به عنوان یک صنعت درآمدزا و رونق دهنده چرخ های اقتصادی کشور، نقش مهمی در ارتباط بین ملل و اقوام در جهان دارد. از همه مهم تر اینکه جهانگردان قرار است برای ایران سفیرانی باشند تا کشور ما و امنیت موجود در آن را همانطور که هست در عرصه بین الملل توصیف کنند. شاید از این رو باشد که گردشگران پس از سفر، تصویر ایران را با آنچه در روز اول در ذهن داشتند مغایر می دانند. اگر امنیت را به عنوان اساسی ترین و مهم ترین رکن توسعه گردشگری معرفی کنیم، سخنی گزاف نگفته ایم. چون دوام و پایداری این صنعت با وجود امنیت کامل میسر خواهد بود.
بنابراین، یکی از عوامل مهم توسعه گردشگری در کشور امنیت است. به عبارت دیگر، یکی از شاخص های امنیت، توسعه گردشگری در کشور است که می تواند در قالب های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تجلی پیدا کند.
همین طور وجود صنعت گردشگری در یک منطقه و تردد گردشگران در یک مقصد موجب به وجود آمدن امنیت می شود اما این قضیه همیشه صادق نیست، چون در برخی مواقع وجود پدیده گردشگری و رفت و آمد گردشگران باعث ناامنی شده است. با این وجود صنعت گردشگری و مقوله امنیت ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. یعنی اگر امنیت نباشد، صنعت گردشگری نیز عرض اندام نخواهد کرد. امنیت در معنای گسترده یکی از مهم ترین مسائلی است که در میزان تقاضای گردشگران خارجی برای سفر به ایران و هر کشور دیگر تاثیر گذار است. به این ترتیب امنیت داخلی و ملی شاخص ترین عامل گسترش گردشگری در هر کشوری است که می خواهد خود را با مشخصات کشورهای پیشرو در امر توریسم تطبیق دهد. اکنون کارشناسان گردشگری بر این باورند که رابطه امنیت ملی و گردشگری باید موردتوجه قرار گیرد به طوری که تعریف جدیدی از امنیت ملی در سایه حضور گردشگران خارجی و شناخت واقعیت های داخلی و انتقال آنها به خارج یک ابزار ضروری و لازم است. نقش و تاثیر صنعت جهانگردی در ترسیم امنیت ملی یک کشور چنان است که اکثریت کشورهای توسعه یافته با وجود دارابودن منابع کلان اقتصادی و درآمد، ترجیح می دهند روی صنعت توریسم متمرکز شوند. حضور مستقیم بازدیدکنندگان و گردشگران در یک کشور علاوه بر توسعه اقتصادی و تبادلات فرهنگی، آن کشور را به عنوان یک قطب امن گردشگری به جهانیان معرفی می کند. همچنین کارشناسان بر این باورند که رشد و توسعه اقتصادی پدیده ای کاملاً امنیت محور بوده و یکی از بخش های اقتصادی که در صورت عدم وجود امنیت به شدت آسیب می بیند، صنعت گردشگری است. همچنین توسعه صنعت گردشگری در هر کشور نشان از ثبات امنیت ملی در آن کشور است و توسعه امنیت ملی در کشورهای مختلف موجب رشد خارق العاده صنعت گردشگری در دهه های اخیر است و گردشگران هیچ گاه در مناطق آسیب زده و ناامن حاضر نمی شوند و طبیعی است که قبل از برنامه ریزی برای آغاز یک مسافرت، تلاش می کنند تا اطلاعات کافی در خصوص امنیت و ایمنی منطقه مقصد را به دست آورند و موفقیت در جذب گردشگران و شرکت های بزرگ و تور گردانی جهان، ثبات و ضریب امنیت ملی را افزایش می دهد. رابطه بین گردشگری و امنیت ملی، دوسویه است. در صورتی که گردشگر بیشتری جذب شود به همان نسبت تصویر مثبت تری از ایران در مجامع بین المللی ایجاد می شود. امنیت در معنای گسترده یکی از مهم ترین مسائلی است که در میزان تقاضای گردشگران خارجی برای سفر به ایران تاثیر گذار است. جهانگردان به کشورهایی سفر می کنند که مخاطرات امنیتی در آن احساس نکنند و روبه رو شدن کشورها با موج گردشگران این موضوع را القاء می کند که امنیت در آن منطقه وجود دارد.

 

امنیت داخلی گردشگری در ایران
کشور ما در وضعیت مناسبی به سر می برد. هر چند که در این زمینه گاه مواردی به چشم می خورند که خود در بعضی مواقع بخش امنیت داخلی ما را زیر سوال می برد. شاید این موارد ناچیز و اندک باشند اما در بخش امنیت کوچک ترین مسائل نیز باید بررسی و ریشه یابی شوند و با ارائه راهکارهای مناسب و اعمال آنها این موارد به نقطه صفر برسند. مواردی همچون گروگانگیری یک توریست ژاپنی در سیستان و بلوچستان، کشته شدن یک جهانگرد فرانسوی در اصفهان، آشوب اشرار در سیستان و بلوچستان و گروگانگیری تعدادی از سربازان نیروی انتظامی و به شهادت رسیدن تعدادی از آنها، ماجرای بم و به شهادت رسیدن تعدادی از هموطنان مان توسط اشرار، شرارت های گروه پ ک ک در مرز ترکیه و عراق و غیره.... اما در ابعاد کوچک تر نیز می توان به وجود موتورسوران در بافت های تاریخی و اماکن تاریخی که گاهی برای جهانگردان مشکلاتی را ایجاد می کنند همچنین کیف قاپی و به سرقت بردن اشیاء باارزش جهانگردان و بی انصافی در فروش اشیاء عتیقه به جهانگردان اشاره داشت. اما با توجه به اجرای طرح امنیت اجتماعی توسط ماموران نیروی انتظامی و ساماندهی اراذل و اوباش در سطح شهر و ایجاد سایه امنیت و آرامش بر سطح شهرها و معابر و راه های کشور به نظر می رسد این اقدامات کشور را در سایه امن و آرامی قرار داده است. اما با توجه به آنچه که گفته شد پیرامون امنیت و نقش آن در توسعه صنعت گردشگری در بعد امنیت بین الملل و امنیت داخلی و شناسایی مشکلات و موانع آن راهکارهای زیر پیشنهاد می شود:
- تربیت نیروی انسانی کارآمد و آشنا به زبان های بین المللی
- تربیت پلیس گردشگری
- برگزاری همایش ها و سمینارهای مختلف در جهت توسعه و ارتقای امنیت
-آشنایی راهنمایان تور با مسائل امنیتی
- - برقراری امنیت در سایت های گردشگری به خصوص در زمینه تورهای طبیعت گردی و کویرنوردی
- - تامین امنیت برای گردشگران در ساعت های خلوت و کم تردد در بافت های تاریخی
- - برخورد جدی با افرادی که به شکل غیرمجاز به راهنمایی جهانگردان می پردازند
- -به همراه داشتن جی پی اس توسط راهنمایان تور در زمینه تورهای کویرنوردی
- - هماهنگی و برقراری تعامل دوجانبه بین دفاتر مسافرتی و گردشگری یا راهنمایان تور و نیروی انتظامی در ارتباط با برگزاری تورهای گردشگری به خصوص کویرنوردی و طبیعت گردی.
- امنیت در گردشگری بین الملل
- اما آنچه که مسلم است کشورهای استعمارگر که خواهان عدم پیشرفت و استقلال ایران هستند به روش های مختلف و به ابزار های مختلف سعی بر برهم زدن اوضاع داخلی کشور و تغییر دیدگاه ها و ذهنیت های سایر کشور ها نسبت به ایران را دارند و در این راستا از هر روش و ابزاری مضایقه نمی کنند و با انجام تبلیغات گسترده ای سعی در ناآرام جلوه دادن کشور ایران و اینکه مردمان ایران تروریست هستند را دارند اما واقعیت خلاف این است و کشور ایران کشوری است با درصد امنیت و آرامش بالا و دارای حکومت و مردمانی صلح طلب. در این راستا و در جهت خنثی کردن تبلیغات گسترده دشمنان می توان:
- - با ایجاد شبکه های ماهواره ای و انجام تبلیغات کشور، موقعیت و جو حاکم بر کشور را به نحواحسن به سایر ملل معرفی کرد.
- - ارائه راهکارهایی برای از بین بردن مشکلات دیپلماتیک جهانی.
- - برگزاری نمایشگاه ها و همایش های اختصاصی در سطح بین المللی جهت شناساندن ظرفیت های گردشگری کشور ایران و شرکت فعال در نمایشگاه های بین المللی خارج از کشور.
- - تشویق مردم، سازمان ها و ایرانیان خارج از کشور به سرمایه گذاری در زمینه گردشگری و حذف تمامی ریسک ها و نااطمینانی ها در این زمینه.
- استفاده از تجربیات دیگر کشورها به ویژه کشورهای موفق در حوزه گردشگری.
- *راهنمای تور
گردشگری و توسعه جامعه
گردشگری عاملی برای کاهش فقر در جامعه
خبرگزاری میراث فرهنگی_ گردشگری_ توسعه گردشگری پایدار و فقرزدایی در سالهای اخیر، با شدت بیشتری مورد توجه دولتها و سازمانهای بین‌المللی و منطقه‌ای قرار گرفته است.
"حسن الماسی"، رییس سابق پژوهشکده گردشگری گفت:«‌ سالیان زیادی است که برنامه‌های مختلفی از قبیل برگزاری همایش ها، سمینارها، کنفرانس ها، صدور بیانه ها، تهیه و تدوین راهبردها، تهیه و تدوین طرح‌ها و اجرای آن از سوی سازمان ملل و سازمانهای وابسته به آن ازجمله اسکاپ، یونپ و سازمان جهانی جهانگردی تدارک شده است.
وی افزود:«‌ امروزه همه عقیده دارند گردشگری، حداقل 6 حوزه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، روابط بین الملل و زیست محیطی را غنی می کند. بنابراین گردشگری به لحاظ اثرگذاری، عامل مهم و موثری می‌تواند در توسعه جوامع باشد.

 

الماسی با بیان اینکه در اول هزاره سوم توسعه نیافتگی، بیماری و فقر مهم ترین چالش جامعه بین المللی است، تصریح کرد:« در این جهان مملو از ثروت و منابع، هنوز چهار میلیارد نفر در فقر زندگی می‌کنند که دو میلیارد نفر آن با درآمدی کمتر از یک دلاردر روز تن خسته خود را در بستر رها می‌کنند. برحسب شعارسازمان جهانی جهانگردی درسال 2003 ،گردشگری نیروی محرکه برای فقرزدایی، اشتغال زایی و توازن اجتماعی است. آنها چاره ودرمان این فقر و عدم توازن اجتماعی را در توسعه پایدارگردشگری می‌دانند که بایستی ضمن توسعه و مدیریت منابع گردشگری درجهت افزایش منافع گردشگری برای ساکنان جوامع میزبان نقش فزاینده و فعالی را به عهده بگیرد.

 

الماسی خاطرنشان کرد:« موضوعات توسعه پایدارد رقانون برنامه چهارم توسعه تحت عنوان حفظ محیط زیست آمایش سرزمین و توازن منطقه ای، ارتقا امنیت انسانی و عدالت اجتماعی به دولت تکلیف شده است تا به منظور استقرار عدالت و ثبات اجتماعی، کاهش نابرابرهای اجتماعی و اقتصادی، کاهش فقر و محرومیت و توانمند سازی فقرا، برنامه مربوطه تهیه و اجرا کند.
به عقیده وی اگر گردشگری به صورت راهبردی مدیریت شود می تواند ابزاری موثر برای کاهش فقر و افزایش اشتغال باشد. در یک جمله توسعه پایدار و دانستن این که گردشگری چگونه به توسعه پایدار کمک می کند ضروری است.
الماسی افزود:« گردشگری به عنوان ابزاری برای کاهش فقر در سطح ملی و تقویت رشد اقتصادی و اجتماعی در سطح محلی و نیز توسعه صلح و دوستی امنیت در سطح ملی بهبود کیفیت زندگی افراد جامعه، امنیت و آسایش شناخته شده است. البته گردشگری اثرات منفی هم به جای می گذارد اما با اعمال مدیریت موثر گردشگری پایدارمی توان اثرات مثبت را تقویت و اثرات منفی را کاهش داد. از طرفی براساس سند چشم انداز 20 ساله کشور و برنامه چهارم توسعه، سهم ایران از بازارجهانی گردشگری سال 1404، 5/1 درصد ازتعداد گردشگران خارجی (یعنی حداکثر 20 میلیون نفر ) و 2 در صد از در آمد صنعت گردشگری جهانی (یعنی حداکثر 25 میلیارد دلار) هدف گذاری شده است وبرای رسیدن به هدف مورد نظر نرخ رشد سالانه گردشگری درطول برنامه چهارم توسعه 30 درصد تعیین شده است. پس باید به فکرایجاد و اداره وتقویت توان اداری سازمان ها و نهادهای دولتی و غیردولتی که بطور مستقیم یا غیر مستقیم با صنعت گردشگری در ارتباط هستند بود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   40 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله گردشگری و سیاست و اقتصاد و امنیت جامعه

دانلود مقاله فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».
قرآن مجید کتاب زندگی و نسخه‏تکامل و سعادت آدمی است؛(۱) بنابراین به جا و ضروری است سؤال‏های اساسی زندگی از دیدگاه قرآن بررسی و جواب داده شود. یکی از سؤال‏های مهمی که همواره برای انسان مطرح بوده و هست فلسفه آفرینش است که یک سؤال ریشه‏دار و اساسی است و بشر همواره می‏خواسته بداند برای چه آفریده شده است و هدف از زندگی چیست؟
وقتی به قرآن مجید مراجعه می‏کنیم چند دسته از آیات پاسخ سؤال ما هستند که به طور کلی به سه دسته می‏توانیم تقسیم نماییم.
الف) عبادت‏
از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن». این آیه‏مبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان می‏کند، و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر می‏کند؛ زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفی می‏باشد که این ساختار در ادبیات عربی مفید حصر است و اختصاص را می‏رساند؛ یعنی علت آفر ینش جن و انس، فقط عبادت می‏باشد. عبادت چیست؟
«یعبدون» از ماده عبادت به معنی اطاعت است؛ در کتب لغت از جمله «قاموس» و «صحاح» عبادت به معنای طاعت معنا شده است؛ مصباح اللغه آن را به معنی خضوع و انقیاد گرفته است؛(۲) در کتاب شریف التحقیق فی کلمات القرآن المجید می‏خوانیم: اصل در ماده‏آن، نهایت تذلل در قبال مولا همراه با اطاعت می‏باشد؛(۳) بنابراین نتیجه می‏گیریم معنای عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبرداری است.
عبادت به عنوان فلسفه خلقت انسان برای تکامل و نزدیکی به خدای متعال که کمال مطلق است می‏باشد؛ بنابراین عبادت راه و وسیله است. برای رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایی و غایهٔ الغایات باشد بلکه هدف مقدّمی است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکی است و آن ه مان خط مستقیم است لذا فرمود فقط برای عبادت خلق کردم(۴) و در سوره «یس» فرمود صراط مستقیم عبادت خداست؛(۵) راه فقط یکی است و آن هم طریق عبادت و بندگی خداست.
● غفلت اکثریت‏
در سوره‏اعراف می‏فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِ‏ّ وَالإِْنس» سؤال می‏شود چرا اکثر جن و انس به جهنّم می روند؟ چرا اکثریت دنبال غرض اصلی نیستند؟ مگر نه این است که خداجویی فطری بوده و دین مطابق فطرت آدمی است. کما این‏که می‏فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛(۶) پس رو سوی دین حق کن در حالی که ثابت و استوار بر آن هستی این سرشتی است که خدا مردم را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی‏نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‏دانند
جواب: حرکت در مسیر کمال و غرض اصلی منوط به شناخت و تصدیق مطلوبیت آن است؛ امّا چون اکثریت کمال حقیقی را نمی‏شناسند و لذت رسیدن به آن را درک نمی‏کنند؛ لذا در صدد آن بر نمی‏آیند. هر چند یک امر فطری است؛ امّا نیاز به بیداری و توجّه دارد و در اکثر مردم نیازم ند راهنمایی و بیدار کردن است کما این‏که یکی از وظایف انبیاء الهی(ع) بیدار کردن فطرت آدمی است: «تا این‏که بخواهند عهد فطری او را ادا کنند و نعمت فراموش شده او را بیادشان آورند.»(۷)
به قول حضرت امام(ره) گرچه نقشِ انسانی مفطور به توحید است امّا در اول و شروع زندگی با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نمو می‏کند و اگر انسان خود را تربیت نکند غرق در حیوانیت شده و هیچ یک از معارف الهیه در او بروز نمی‏کند و انوار فطری خاموش می‏شود.( ۸)
بنابراین انس بیشتر با مادیات و اعتبارات انسان را از فطرت الهی خود غافل می‏نماید و اثر این غفلت راه جهنّم را می‏پیماید. حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا خدای متعال این غرایز حیوانی و مادی را در نهاد آدمی قرار داده است، بطوری که اکثریت را از هدف اصلی باز داشته است؟
در جواب به این سؤال توجّه به دو نکته در مورد کمال انسان لازم می‏باشد؛
۱) یکی این‏که ارزش کمال انسان به اختیاری بودن آن است و سرِّ این که می‏تواند از ملائکه سبقت گیرد همین مختار بودن در طی مسیر کمال است و لازمه‏اختیار و انتخاب، وجود راهها، کششها و انگیزه‏ها ی مختلف است و اگر آدمی فقط یک گرایش می‏داشت و آن هم کشش به سوی خدای متعال، دیگر نمی‏توانست انتخابگر باشد و حال آن‏که خصیصه و امتیاز اصلی انسان اختیار اوست؛ بنابراین ضرورت دارد تا کششهایی در جهت مخالف عبادت و بندگی هم در او باشد تا خود یک طرف را انتخاب ن موده و حرکت نماید.
۲) نکته دوم: کمال انسان تدریجی و دارای مراحل است؛ یعنی در طول زمان به تدریج باید کسب نمود مرحله به مرحله پیش رفت و در همه‏مراحل از قدرت اختیار برخوردار است تا انتخاب و طی همه مراحل آزادانه و با اراده و خواست او باشد.(۹)
با توجّه به این دو نکته راز وجود گرایش‏های طبیعی و دنیایی در نهاد آدمی آشکار می‏گردد؛ زیرا فرض این است که انسان انتخابگر باشد و لازمه‏آن وجود کششهای متفاوت است تا راهها متعدد گردد. همچنین رسیدن به کمال تدریجی در اثر گذشت زمان است؛ لذا اول انسان باید بتو اند در این دنیا چند صباحی روزگار بگذراند تا زمینه تکامل او فراهم گردد و زندگی دنیایی نیازمند اسباب، وسایل و شرایط ویژه‏ای است. غرایز و میل‏های طبیعی انگیزه‏هایی هستند برای تهیه و فراهم نمودن این اسباب و وسایل؛ لذا وجود آنها برای ادامه‏حیات ضروری است؛ و ب دون آنها حیاتی نخواهد بود تا انسان در سایه آن راه خود را انتخاب نماید. بعلاوه این میل‏ها زمینه‏ساز امتحان آدمی نیز می‏باشد.
پس گرایش‏های انسان را می‏توان به دو شاخه کلی تقسیم نمود:
۱) یکی برای حفظ موجودیت و زندگی انسان در دنیا،
۲) دومی برای کسب کمال و طیِ مسیرِ اصلی. غایت اولی بقاء انسان در دنیا و غایت دومی رسیدن به کمال و رحمت بی‏کران الهی است.
شاخه‏اول خود به خود به فعلیّت می‏رسد امّا قسم دوم نیازمند توجّه، تقویت و به فعلیت رساندن است. عده‏ای در اثر اشتغال زیاد به قسم اول، از قسم دوم غافل مانده و از کمال و رحمت محروم می‏گردند در نتیجه روانه جهنّم می‏شوند.
ب) امتحان‏
دسته‏دوم از آیات قرآن‏کریم فلسفه خلقت انسان را امتحان و ابتلاء بیان می‏فرماید:
«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِٔ أَیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَآءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛(۱۰) و او کسی است که آسمان‏ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش(و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (بخا طر اینکه) شما را بیازماید که کدام‏یک از حیث عمل بهترین هستید».
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَوهَٔ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور؛(۱۱) کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین عمل بهتری دارید و او شکست‏ناپذیر و بخشنده است».
در این دو آیه علت آفرینش امتحان انسان‏ها بیان شده است. حتی قرآن‏کریم نعمات و زیبایی‏های زمینی را هم بخاطر امتحان خلق فرموده است کما اینکه می‏فرماید:
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَهًٔ لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛(۱۲) همانا ما هر آنچه بر روی زمین است آرایش و زینتی برای آن قرار دادیم تا انسان‏ها را بیازماییم که کدام یک بهترین عمل را دارند.»
● منظور از امتحان چیست؟
منظور از ابتلاء و بلاء همان امتحان و آزمون است(۱۳)، و امتحان گاه به خیر است و گاه به شر و مصیبت و هر آنچه خدای متعال با آن بندگان خود را آزمایش کند بلاء خواهد بود و امتحان حضرت حق یعنی همین امتیاز واقعی بشر از یکدیگر است؛ پس نتیجه آزمایش الهی جدا شدن شق ی از سعید است.(۱۴)
غرض از امتحان چند چیز می‏تواند باشد:
یکی اینکه برای کسب علم و رفع جهل باشد؛ یعنی امتحان گیرنده می‏خواهد بوسیله امتحان کسب آگاهی نماید. این غرض در مورد امتحان الهی صادق نیست؛ زیرا عالم به همه چیز است و نیازی به کسب علم ندارد؛ «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمُ بِذَا تِ الصُّدُور؛(۱۵) همانا خدا به راز درون سینه‏ها داناست». «یَعْلَمُ خَآنَهَٔ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُور؛(۱۶) خیانت چشم‏ها و آنچه دل‏ها پنهان می‏دارند، می‏داند». گاهی هم امتحان برای رفع جهل نبوده بلکه برای تقویت و به فعلیت رساندن استعداد است؛ یعنی امتحان گیرنده می‏خواهد به این وسیله قوه و استعدادهای نهفته را به فعلیت رسانده و آشکار نماید؛ بنابراین می‏توان گفت اصل آزمایش، فراهم نمودن زمینه برای افعال اختیاری است تا آن‏چه پنهان است آشکار گردد و استعداد پرورش یابد؛ یعنی امتحان زمینه‏ای می‏شود برای ا ز قوه به فعل رساندن و تکمیل نمودن. خداوند که به وسیله بلاها و سختی‏ها انسان‏ها را امتحان می‏کند برای این است که در پرتو بلایا هر کسی را به کمالی که لایق آن است برساند و هر یک از این مسائل جنبه‏ای از فرد را می‏سازد. ابتلائات الهی تمریناتی برای پرورش و تقو یت روح آدمی است. لذا کسانی که استعداد ظرفیت و توان بیشتری دارند سهم بیشتری از بلایا را دارند.
هر که در این بزم مقرّبتر است‏
جام بلا بیشترش می‏دهند
بنابراین دنیا همچون مدرسه و باشگاهی، گذرگاه آموزشی و پرورشی است نه اقامتگاه ابدی و التذاذی؛ لذا هر اندازه انسان در این سرای به دنبال لذات و خوشگذرانی باشد به همان مقدار از هدف اصلی و کمال حقیقی دور خواهد ماند و در مقابل تحمل سختی‏ها بخاطر خدا سعادت انسا ن را در بر خواهد داشت.
طبق آیات و احادیثی که بیان شد امتحان و آزمایش علت آفرینش می‏باشد؛ امّا همانطور که در فصل اول گذشت علت آفرینش فقط عبادت حضرت حق بیان شد. این آیات و روایات چگونه با حصر آیه‏شریفه«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون»(۱۷) قابل جمع است؟
امتحان جزئی از عبادت و اطاعت است؛ معیار سنجش و ملاک ارتقاء و عبور از مراحل مختلف تعبّد و بندگی امتحان و ابتلاء است. با امتحان میزان تعبّد مشخّص و نمایان می‏شود و امتحان‏های کوچکتر انسان را برای امتحان‏های سخت‏تر و مراحل بالاتر طاعت آماده و مستعد می‏کند. همانطور که در فصل قبل بیان شد منظور از عبادت در آیه شریفه‏فرمانبرداری و انقیاد همراه با خضوع است و دارای مراحل و مراتبی است و تسلیم و انقیاد در برابر قضای الهی و امتحانات سخت نشانه مراحل بالای طاعت و بندگی است.
بنابراین امتحان هم نمی‏تواند علت نهایی آفرینش باشد و همچون عبادت وسیله و مقدمه‏کمال می‏باشد.
ج) خلافت و جانشینی‏
از آیات مربوط به خلافت آدم در سوره‏مبارکه‏بقره چنین بدست می‏آید که غرض از خلقت انسان خلافت و جانشینی خدای متعال است و چون خدای سبحان می‏خواست جانشینی در زمین داشته باشد انسان را آفرید «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائکَهِٔ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْض ِخَلِیفَهًٔ قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون؛(۱۸) و هنگامی که پروردگارت به ملائکه فرمود همانا من در زمین جانشینی قرار می‏دهم (ق رار دهنده‏ام) گفتند: آیا در زمینی که کسی که در آن فساد می‏کند و خون می‏ریزد قرار می‏دهی؟ و حال آنکه ما تسبیح و حمد و تقدیس تو می‏کنیم. فرمود همانا من چیزی را که شما نمی‏دانید می‏دانم».
بنابراین آیه‏شریفه فلسفه آفرینش انسان جانشینی خداست و چون خدا می‏خواست خلیفه‏ای داشته باشد آدم را خلق فرمود.
این آیات دلالتی بر انحصار خلافت بر حضرت آدم ندارد بلکه جمله «اَتجعل فیها من یفسد فیها...» دلالت می‏کند که خلافت منحصر در آدم علیه‏السلام نیست؛ زیرا او معصوم بود و جا داشت خداوند بفرماید: آدم خونریزی و افساد نمی‏کند در حالی که خداوند افساد انسان را رد نک رد پس خلافت منحصر در حضرت آدم نیست. البته این بدین معنی نیست که همه‏انسان‏ها، بالفعل خلیفه خدا باشند بلکه نوع انسان امکان و استعداد خلافت را دارد و با کسب ملاکات خلافت به چنین مقامی نایل می‏شود واین ملاک آراستگی به علم اسماء است و کسانی که از آن بی‏بهره‏ اند از خلافت الهی محروم و بی‏نصیب هستند.
همچنین بیان مطالب در قالب جمله اسمیه «انّی جاعلٌ» نشانه‏استمرار است و این دلالت می‏کند که خلافت مقطعی و مختص حضرت آدم نبوده است بلکه استمرار دارد و تا وقتی که زمین و نظامی هست خلیفه‏خدا هم وجود دارد.
حال این سؤال مطرح می‏شود که چرا خدا خواست خلیفه‏ای داشته باشد؟ مگر او از زمین غایب است که بخواهد دیگری به جای او در غیاب او جانشینی نماید؟
جواب این است که او بر همه چیز محیط است(۱۹) و همه جا حضور دارد(۲۰) و نزدیکترین چیز است(۲۱) بنابراین غیبتی مطرح نیست بلکه مشیت الهی بر این تعلق گرفته است مخلوقی داشته باشد که با اراده و اختیار خود در سایه علم و تعبّد، اسماء و صفات الهی را در خود پیاده نما ید و اراده و خواست خود را در اراده حضرت حق فانی کند و متصل به دریای بی‏کران الهی گردد و کارهای خدایی کند(۲۲) و خدای سبحان به مقتضای کرم و رحمت خود خواسته است از قدرت و کمال بی‏نهایت خود به دیگران نیز عطا فرماید و خلافت الهی نیز گامی در جهت تکامل است و مرتبه‏برتری از سلوک است.(۲۳)
عبادت و ابتلاء و امتحان انسان را به خلافت الهی سوق می‏دهد و متعبدترین، صابرترین و با ظرافت‏ترین‏ها به مراتب و مراحل بالای خلافت الهی بار می‏یابند همچون انبیاء، اولیاء و اوصیاء(ع).
این که در برخی روایات، حضرات معصومین(ع) علت خلقت بیان شده‏اند به خاطر این است که آن‏ها بهترین امتحان‏ها را می‏دهند و عالی‏ترین و کامل‏ترین عبادت از آن‏ها صادر می‏شود و لذا به معنای واقعی کلمه خلیفهٔاللَّه و جانشینان تام حضرت حق هستند.
خلافت هر چند نتیجه و اثر عبادت و امتحان است امّا نمی‏تواند غایت نهایی باشد چون در مورد غایت نهایی «چرا» جا ندارد؛ امّا در مورد خلافت نمی‏توان سؤال کرد چرا خدا می‏خواست خلیفه داشته باشد؟ جواب این است که رحمت و فیاصیّت الهی که عین ذات اوست اقتضا دارد که خ دا بیشترین لطف و عنایت را داشته باشد و مقام خلافت عنایت رحمانی است. اینکه در سوره‏مبارکه‏هود می‏فرماید: «إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُم ...»(۲۴) ،استفاده می‏شود مشمول رحمت الهی شدن علت خلقت است و این را می‏توان غایت‏الغایات گرفت. بنابرا ین رحمانیت حضرت حق علت خلقت انسان است و انسان مادامی که در جهت کسب رحمت الهی قدم بر می‏دارد در راستای فلسفه خلقت گام بر می‏دارد. در غیر این صورت در گمراهی و خسران است.
آفرینش انسان
داستان آدم در قرآن
نکته عجیب این است که در قرآن کریم قضیه و داستان آدم ابوالبشر آمده‏ ولی به عنوان یک تعلیم دیگری نه به عنوان شهادت بر توحید و اینکه به‏ دلیل اینکه زندگی بشر به آنصورت آغاز شده پس به خدائی خدا اعتراف کنید .
البته قرآن کریم خلقت آدم را به کیفیت خاصی بیان فرموده که کم و بیش‏ می‏دانیم و نظریه‏های علم الحیات هم به فرض اینکه به حد تحقیق رسیده‏ باشد و قانون اشتقاق انواع مسلم باشد ، دلیلی در دست نیست که امکان اینکه یک انقلاب دفعی پیش آید و یک جهش عظیم رخ دهد و در مدت کمی‏ یک توده خاک به یک انسان سوی معتدل تبدیل شود ، یعنی مراحلی که باید در طول قرنها و نسلها فراهم شود در تحت یک شرایط دیگر با سرعت فراهم‏ گردد ، و حتی خلاف سنن جاریه تکوین حیات هم نیست .
در سنن تکوین ، با اختلاف‏ شرایط و احوال ، سرعت و بطئ یک حرکت تغییر می‏کند ، همان طوری که مانعی‏ نیست ، برعکس ، حرکتی را کندتر کنند نظیر آنکه در شرایط معینی دوره‏ کودکی و جوانی و پیری را طولانی‏تر کنند و خیلی هم طولانی‏تر کنند .
به هر حال ، مقصود توضیح این روش تعلیماتی قرآن بود که در مسأله توحید به موضوع آغاز حیات متمسک نشده و نگفته به دلیل اینکه حیات و زندگی‏ آغازی و شروعی دارد خواه آنکه از یک سلول آغاز شده باشد یا از یک موجود چند میلیون سلولی به این دلیل خدا را بشناسید .
داستان آدم ابوالبشر را هم به منظور دیگری بیان‏ کرده . منظور از آن داستان تعلیمات دیگری است و شاید کمتر داستانی است‏ که مانند داستان آدم پر نکته باشد.
این داستان برای بیان بالا بردن مقام انسان و اینکه انسان اگر به مرتبه تعلیم اسماء الهی برسد از فرشتگان بالاتر است ، فرشتگان در پیشگاه چنین فردی خضوع می‏کنند و سجده می‏آورند ، برای تنبیه به‏ دشمنی شیطان و آگاه کردن بشر که به وسوسه‏های درونی خود توجه داشته باشد که او را از راه به در نبرد ، برای تکبر آمده که یک تکبر شیطان را از قرب الهی بیرون راند ، برای تنبیه به خطرات طمع و سقوطی که انسان از درجات عالی به واسطه تخلف اوامر الهی می‏کند آمده ، برای اشعار به مقام‏ عالی و استعداد بزرگترین مقامی که انسان دارد آمده و آن مقام خلافت الهی‏ است ، و بالاخره به یک سلسله تعلیمات اخلاقی و عرفانی در آن قضیه اشاره‏ شده :
" « وإذ قال ربک للملائکةإنی جاعل فی الارض خلیفه قالوا أتجعل فیها من‏ یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال‏إنی أعلم ما لا تعلمون و علّم آدم اسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال أنبئونی‏ بأسماء هؤلاءإن کنتم صادقین قالوا سبحانک لا علم لناإلا ما علمتناإنک‏ أنت العلیم الحکیم قال یا آدم أنبئهم بأسمائهم فلما أنباهم بأسمائهم‏ قال ألم أقل لکم‏إنی أعلم غیب السموات و الارض و أعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون »"( بقره ، 30 - . 33 )
یعنی آن زمان که پروردگار توبه فرشتگان گفت من در زمین جانشین قرار خواهم داد ، گفتند آیا می‏خواهی مخلوقی در زمین قرار دهی که فساد و خونریزی می‏کند و حال آنکه ما ترا تسبیح و حمد و تقدیس می‏کنیم ؟
خداوند گفت : من‏ چیزی می‏دانم که شما نمی دانید .
سپس تمام نامها را به آدم یاد داد ، بعد آنان‏ را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت :
اگر راست می‏گویید به من بگویید نام‏ اینها چیست ؟
گفتند : ما جز آنچه تو به ما آموخته‏ای نمی دانیم ، البته تویی‏ دانا و حکیم .
گفت : ای آدم ! تو نامهای آنها را به اینها بگو .
چون آدم‏ نامهای آنها را گفت ، خداوند گفت : من به شما نگفتم که من از نهان و سرّ آسمان و زمین آگاهم ؟ آنچه شما ظاهر سازید و آنچه پنهان دارید همه را می‏دانم .
انسانها همه از یک پدر و مادرند
در قرآن آیاتی دلالت زیادی بر این مدعا دارد که انسانها همگی از نسل یک پدر و مادر خاص هستند.
دسته اول آیاتی که انسانها را به عنوان فرزند آدم مورد خطاب قرار داده است:
یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُم عِندَکُلّ مَسجِد اعراف/31
وَ لَقَد کَرّمنا بَنی‌ آدَم اسراء/70
دسته دوم آیاتی که محتوای آنها تصریح بر نشات گرفتن انسانها از اصل و ریشه‌ای واحد یعنی انسانی مشخص است:
یا بَنی آدَمَ لا یَفتِنَنّکُمُ الشَیطانُ کَما اَخرَجَ اَبَوَبکُم مِنَ الجَنّه اعراف/27
دست سوم شامل آیاتی است که تفاوت میان نحوة خلقت نخستین انسان و ادامه نبیل او را بیان می‌کند:
وَ بَدَاَ خَلَقَ الاِنسانَ مِن طین ثمّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلالَهٍ مِن ماءٍ مَهینِ(سجده 7)
این آیه شریفه انسانها را از نسل انسان خاصی دانسته که خلقت او از «نطفه» نبوده است بلکه از «گل» بوده و از این جهت در مقایسه با نحوة خلقت نسل و ذریه‌اش یک استثناء تلقی می‌شود.
اشاره به اینکه انسان از خاک و گل خلق شده همانطور که می‌تواند اشاره به خارق‌العاده و استثنایی بودن او داشته باشد، ممکن است دلالت بر این نکته داشته باشد که مبدا و منشا نخستین تطورات و تحولاتی که در نهایت منجر به پیدایش این موجود زنده شده، خاک بوده است.

 

نتایج حاصل از آیات خلقت انسان
نتایجی که از آیات قرآن کریم در باب خلقت انسان , نحوه آفرینش و ابعاد وجودی او می توان استنباط کرد به شرح زیراست :
1-موجوداتی که انسان نامیده می شوند دارای اصل و ریشه مشترکی هستند واز یک مرد و زن بوجود آمده اند.
2-این پدر و مادر خاص که نخستین انسانها هستند واز یک مرد و زن بوجود آمده اند.
3-انسان علاوه بر بعد جسمانی دارای گوهر غیر مادی نفس یا روح است.
4-حیات نفوس و ارواح انسانی مقدم بر جسم نیست و با حیات جسمانی آغاؤ می شود.
5-حقیقت انسان و انسانیت او به روح اوست نه جسم فناپذیر او (اصالت روح).
آفرینش انسان از دیدگاه دانشمندان
درباره آفرینش انسان و مواد اولیّه آن نظریات گوناگونی وجود دارد که دو نظریه از دیرباز بوده است. عدّه‏ای معتقد به تبدّل انواع جانداران از جمله انسان هستند. مانند "چارلز داروین" طبیعی دان انگلیسی که درباره آفرینش انسان معتقد است انسان یکی از انواع موجودات زنده است و با میمون از یک منشأ بوده و این دو دارای اجداد مشترک بودند و انسان تکامل یافته و به صورت کنونی درآمده است1.خداوند متعال در آیه 59 سوره آل عمران با تشبیه خلقت حضرت عیسی علیه‏السلام در خارق‏العاده بودن و استقلال آفرینش به آدم علیه‏السلام می‏فرماید:"إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَم خَلَقَهُ مِنْ تُراب." همانا مَثَل آفرینش عیسی در خارق‏العاده بودن به امر خدا مانند آفرینش آدم بوده که خدا او را از خاک آفرید پس بدان خاک گفت بشری به حدّ کمال باش، هماندم چنان شد.
"کرسی موریسُن" در انتقاد از نظریه داروین می‏نویسد: "کشفیّات داروین فقط قدم بزرگی در راه پیشرفت افکار فلسفی بوده است. اما امروز کسی مانند "هِگل" نمی‏تواند بگوید که با آب و مواد شیمیائی و زمان می‏توان آدم آفرید"2. هگل می‏گوید: "هوا و آب و مواد شیمیایی و زمان به من بدهید و من با آنها انسان خلق کنم"3. با پیشرفت روزافزون علم و دانش، بی‏پایه بودن این نظریه روشن‏تر می شود. ما می‏بینیم در عصر حاضر حتی کسانی که دست به شبیه‏سازی می‏زنند، با پیوند سلّول زنده از یک گیاه یا حیوان به یک موجود دیگر مانند خود موجود سلول گرفته شده، جاندار دیگری به وجود می‏آورند، همانند پیوند گل و گیاه است4. نه این که با یک مشت خاک و هوا و آب بتوان موجود زنده‏ای را خلق کرد. چرا که دمیدن روح و جان خلاّقی قادر و حکیم می‏خواهد که او تنها خداوند حکیم است که هستی‏بخش تمام جهان هستی است. و او است که به خاک تیره و خاموش، روح و جان می‏بخشد چنانکه می‏فرماید: "...وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی..." و از روح خود در آن دمیدم.. و بعضی دیگر معتقدند که آفرینش انسان مستقل از سایر جانداران می‏باشد که این عقیده نشأت گرفته از ظواهر دینی و کتب آسمانی می‏باشد. مخصوصا قرآن مجید هم تأیید می‏کند. از جمله آیه 20 سوره روم و 59 سوره آل عمران.
"کرسی موریسُن" می‏نویسد: "حقیقت امر این است که مؤلف این کتاب هم اطلاع صحیحی در این خصوص ندارد اما معتقد است که حیات، نشانه‏ای از قدرت بی‏چون و چرای الهی است و به هیچ وجه جنبه مادی ندارد"5. "هو الخالِقُ الباری‏ءُ المُصَوِّرُ.."6. او خداوندی است خالق، آفریننده‏ای بی‏سابقه و صورتگری بی‏نظیر.... باز در همان کتاب در جواب "هگل" که انسان را موجودی کاملاً مادی و تصادفی فرض می‏کند، می‏نویسد: هگل فراموش کرده است که برای این کار نطفه و جرثومه حیات نیز لازم است. ایشان پس از آن که ذرّات نامریی را جمع کردند و برای خلقت انسان آنها را با نظم و ترتیب پهلوی هم چیدند، تازه باید به قالب آن جان بدهند. به فرض آن که به انجام همه این امور خارق‏العاده توفیق یافت از بین میلیون ها احتمال فقط به یک احتمال ممکن است جانوری به وجود آید که چشم روزگار غریب‏تر از آن چیزی ندیده باشد. خوشمزه‏تر آن که پس از کامیابی در این امر، تازه خود "هگل" نخواهد گفت این موجود عجیب بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده، بلکه می‏گوید:«هوش و نبوغ من آن را خلق کرده است».
"راستی خداوند برای ایجاد شگفتی‏های خلقت، اسباب و وسایل اسرارآمیزی به کار می‏برد که فهم آن از قوّه تعقّل ما خارج است".
خصایص انسان از نظر علمی
1. تمام خصایص موجودات آلی را دارد چون از عناصر تشکیل یافته است(خصایص عنصری)= تن.
2. تمام خصایص موجودات زنده و آلی را دارد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

دانلود مقاله طراحی هیدرولیکی سرریزهای کنگره‌ای

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله طراحی هیدرولیکی سرریزهای کنگره‌ای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده

 


سرریزهای کنگره‌‌ای یکی از انواع خاص سرریزها می‌باشند که به دلیل وجود شکستگی در پلان آنها باعث افزایش طول موثر سرریز در یک طول مستقیم می‌شوند. اخیراً مطالعات زیادی روی این سرریزها صورت گرفته است که همگی در جهت جهت ارائه روابطی برای طراحی بهینه آنها می‌باشد. آنچه که در اینجا بدان پرداخته می‌شود، ارائه یک روش جهت طراحی هیدرولیکی این سرریزها می‌باشد.

 


مقدمه
سرریزهای کنگره‌ای سرریزهایی هستند که تاج آنها در پلان به صورت خطوط شکسته می‌باشد. بنابراین دارای طول مؤثر بیشتری نسبت به سرریزهای با تاج مستقیم می‌باشند. در شکل (1) پلان و مقطع تیپ این سرریزها مشخص شده است. همچنین نمونه‌ای از این سرریزها در شکل (2) نشان داده شده است. از مزیتهای سرریزهای کنگره‌ای نسبت به سرریزهای مستقیم می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
1- طول موثر سرریزهای کنگره‌ای 3 تا 5 برابر سرریزهای استاندارد در یک طول مستقیم می‌باشد.
2- ظرفیت آبگذری این سرریزها حدوداً دو برابر سرریزهای استاندارد مستقیم است.
3- با استفاده از قدرت تخلیه بالای این سرریزها می‌توان در حالت مشابه ارتفاع تاج سرریز را افزایش داد و یا عرض سرریز را در یک رقوم ثابت کوچکتر انتخاب نمود.
پارامترهایی که باید در طراحی سرریزهای جانبی مدنظر قرار گیرند عبارتند از: طول و عرض سرریز کنگره‌ای، ارتفاع تاج، زاویه شکستگی تاج در پلان، تعداد سیکلهای شکستگی و تعداد دیگری از متغیرهایی که ارای اهمیت کمتری هستند؛ مانند ضخامت دیواره، شکل تاج و شکل پیشانی سرریز.
Taylor (1968) تحقیقات زیادی بر روی رفتار سرریزهای کنگره‌ای انجام داد. تنایج او بر پایه بررسی نسبت دبی عبوری از سرریز کنگره‌ای به دبی عبوری از سرریز استاندارد لبه تیز که دارای عرض کانال یکسان هستند، استوار بود. در ادامه این تحقیقات Hay & Taylor (1970) با استفاده از نتایج بدست آمده ضوابطی برای طراحی این سرریزها منتشر کردند.

شکل (1) پلان و مقطع تیپ و سایر جزئیات یک سرریز کنگره‌ای
مطالعات آزمایشگاهی زیادی توسط اشخاص مختلف برای بررسی سرریزهای کنگره‌ای صورت گرفت، به عنوان مثال Darvas (1971) با استفاده از نتایج آزمایشگاهی یک خانواده منحنی یرای طراحی این سرریزها پیشنهاد نمود. همچنین تحقیقاتی نیز توسط موسسه USBR در دهه 80 انجام شده است. در تمامی تحقیقات صورت گرفته، هدف ارائه یک روش مناسب جهت طراحی این سرریزها بوده است.
در آزمایشگاه تحقیقات آب یوتا نیز آزمایشهایی برای تعیین ضریب آبگذری سرریزهای کنگره‌ای انجام شده است (Amanian 1987, Baasiri et al. 1992, Waldron 1994). هرکدام از این محققین سرریز مشابهی با اشکال مختلف تاج (لبه تیز، مسطح، وجه بالادست گردشده با ربع دایره و نیم دایره) با عرض یک متر را در یک فلوم آزمایشگاهی مورد مطالعه قرار دادند. آزمایشها با نسبتهای متفاوت Ht/P (بین 05/0 تا یک) و زوایای شکستگی 6 تا 35 درجه انجام شد. همچنین در این آزمایشها سرریزهای استفاده شده mm152 ارتفاع و mm4/25 ضخامت داشتند. اندازه‌گیریها با دقت بسیار بالا انجام گرفت، به عنوان مثال تراز مخزن با دقت دهم میلیمتر اندازه‌گیری شده است. در نهایت نتایج نهایی آزمایشها یک روش مناسب برای طراحی این سرریزها ارائه شده است که بر پایه هندسه تاج سرریز می‌باشد. در این مقاله خلاصه‌ای از نتایج تحقیقات آزمایشگاهی J. Poul Tullis و دکتر امانیان در آزمایشگاه تحقیقات آب یوتا در سال 1995 و روش پیشنهادی آنها برای طراحی سرریزهای کنگره‌ای ارائه شده است.

شکل (2) نمایی از یک سرریز کنگره‌ای اجرا شده در طبیعت، سد Ute در New Mexico آمریکا
رابطه آبگذری سرریزها
همانطور که می‌دانیم رابطه مهم زیر بین دبی عبوری و هد مخزن در سرریزها ازجمله سرریزهای کنگره‌ای برقرار است:
(1)
در این رابطه L طول موثر سرریز، Cd ضریب آبگذری سرریز، g شتاب جاذبه و Ht هد کل روی سرریز می باشد. هد کل عموماً اختلاف رقوم مخزن (جایی که سرعت جریان در آن تقریباً صفر است) و تاج سرریز در نظر می‌گیرند. در جایی که انرژی سرعت جریان قابل صرفنظر کردن نمی‌باشد باید آنرا در محاسبه هد کل به اختلاف رقوم سطح آب مخزن و تاج سرریز اضافه نمود.
برای یک سرریز آزاد استاندارد با کانال ورودی عادی و بدون تنگ شدگی، طول موثر همان طول تاج سرریز است. در این سرریزها ضریب آبگذری سرریز (Cd) به نسبت Ht/P، ضخامت سرریز (t)، شکل تاج سرریز و هوادهی جریان پشت سرریز بستگی دارد. شکل (3) نشان دهنده تغییرات ضریب آبگذری نسبت به Ht/P و مقایسه نتایج محققین مختلف می‌باشد. نتایج برای یک سرریز هوادهی شده، با نسبت 6/1 t/P = که وجه بالادست آن بوسیله ربع دایره‌ای به شعاع 12/P گرد شده است، بدست آمده است (Amanian 1987, Baasiri et al. 1992, Waldron 1994).

شکل (3) ضریب آبگذری سرریز استاندارد
برای یک سرریز کنگره‌ای طول موثری که باید بکار برده شود در شکل (1) نشان داده شده است. ضریب آبگذری در این سرریزها همان پارامترهای مطرح شده برای سرریزهای استاندارد به اضافه شکل سرریز و پیشانی آن و زاویه شکستگی سرریز می باشند.
پارامترهای موثر در ضریب آبگذری
ارتفاع سرریز، ضخامت و شکل تاج تاثیر مهمی در روی ضریب آبگذری سرریز دارند. (Amanian 1987). همانطور که در شکل (1) مشاهده می شود، چهار گزینه عمده برای شکل تاج سرریز وجود دارد که عبارتند از: لبه تیز، مسطح، وجه بالادست گردشده با ربع دایره، و نیم دایره.
ضخامت دیواره که با استفاده از آنالیز سازه‌ه‌ای بدست می‌آید به ارتفاع تاج سرریز از کف کانال تقرب (P)، نیروی هیدرواستاتیک پشت آن، نیروی یخ، موج حاصل از باد و نیز سایر شرایط ویژه محلی بستگی دارد. جهت حفظ پایداری سرریز ترجیح داده می شود که در پایین‌دست از پشت‌بند استفاده شود که البته تاثیری در ضریب آبگذری ندارد. شعاع خم بالادست تاج سرریز نیز توسط دکتر امانیان (1987) 12/P پیشنهاد شده است.
شکلهای نوک تیز و صاف برای تاج سرریز کنگره‌ای چندان مناسب نمی‌باشند زیرا اندازه‌گیریها نشان داده است که ضریب آبگذری در این حالت کمتر از حالتی است که تاج سرریز با شعاعی از دایره گرد شده است. به نظر می‌رسد مناسبترین شکل تاج ربع دایره در وجه بالادست باشد (دکتر امانیان 1987)، گرچه در رقومهای پایین مخزن (5/0Ht/P < ) شکل ربع دایره دارای ضریب آبگذری پایین‌تری نسبت به نیم دایره می باشد، ولی در هدهای بالا ضریب Cd برای شکل ربع دایره تاج بیشتر از نیم دایره است. همچنین ساخت شکل نیم دایره راحتتر از ربع دایره می‌باشد. بنابراین در روش طراحی پیشنهاد شده شکل ربع دایره برای تاج سرریز با در نظرگرفته شده است و شعاع آن برابر 12/P و ضخامت سرریز 6/P (در قسمت بالای سرریز) فرض شده است. اگر ضخامت سرریز به دلایل سازه‌ای بشتر در نظر گرفته شود، تاثیر کمی در آبگذری سرریز خواهد داشت. کاهش ضخامت سرریز نیز باعث کاهش شعاع ربع دایره و در نتیجه بوجود آمدن جدایی جریان در ورودی سرریز و به تبع آن کاهش آبگذری سرریز خواهد شد.
ارتفاع سرریز اختلاف ارتفاع تاج سرریز و کف کانال ورودی می‌باشد که روی افت جریان در کانال ورودی و ظرفیت سرریز موثر است. ضریب Cd با P نسبت عکس دارد؛ همانطور که در شکل (3) مشاهده می‌گردد برای مقادیر بزرگ Ht/P ضریب Cd به یک مقدار ماکزیمم رسیده و تقریباً ثابت می‌شود. برای یک سرریز کنگره‌ای با افزایش هد ضریب Cd کاهش می‌یابد زیرا با افزایش هد کل از طول موثر سرریز به دلیل برخورد خطوط جریان مقابل هم به یکدیگر، کاسته می‌شود. بنابراین باید برای سرریز کنگره‌ای محدوده‌ای مناسب برای مقدار Ht/P تعریف شود. Tullis و دکتر امانیان ماکزیمم مقدار نسبت فوق را حدود 9/0 پیشنهاد می‌کنند، تا این مقدار سرریز کنگره‌ای آبگذری مناسبی خواهد داشت و پس از آن با کاهش شدید مقدار Cd مواجه خواهیم شد.
عرض پیشانی سرریز که توسط پارامتر A در شکل (1) مشخص شده است نیز روی ظرفیت سرریز موثر است، این پارامتر باعث کاهش طول خالص سرریز شده و ظرفیت سرریز را کاهش می‌دهد. عرض پیشانی تا حد ممکن باید کم باشد، عموماً مقدار این پارامتر بین t تا t2 توصیه می‌شود.
سرریز کنگره‌ای روی یک اپرون با یک تراز ثابت قرار می‌گیرد و بالادست و پایین‌دست آن باید در یک رقوم مساوی قرار داشته باشند. برای جلوگیری از اثرات ناشی از استغراق جریان در پایین دست باید از نوع فوق بحرانی باشد، برای این منظور باید شیب پایین‌دست (یا لااقل قسمت ابتدایی آن) تند بوده تا از استقراق سرریز در دبیهای بالا جلوگیری شود.
بسته به شکل کانال ورودی و نحوه قرارگیری سرریز، خطوط جریان در کانال ورودی نباید بر محور سرریز کنگره‌ای عمود باشند، نتایج بررسیها نشان می‌دهد که اگر زاویه خطوط جریان با محور سرریز β باشد برای مقادیر 15، 30 و 45 درجه برای β درصد کاهش آبگذری سرریز به ترتیب 1%، 4% و 6% خواهد بود (دکتر امانیان 1987). با این وجود اگر زاویه β کمتر از 15 درجه باشد، تاثیر بر روی ظرفیت سرریز قابل صرفنظر کردن است. اگر شرایط کانال ورودی غیرعادی باشد، ساخت مدل فیزیکی برای بررسی بیشتر توصیه شده است. در روش طراحی پیشنهاد شده در این مقاله 0= β در نظر گرفته شده است.
تحقیقات انجام شده روی سرریزهای مستقیم نشان داده است که هوادهی لبه زیرین جریان بعد از سرریز روی Cd تاثیرگذار است. وقتی که جریان هوادهی می شود، فشار پشت سرریز در حد فشار اتمسفر بوده و ضریب آبگذری حداقل می‌باشد. هوادهی سرریزهای مستقیم برای Ht/P کمتر از حدود 7/0 راحت است، اولین هدف هوادهی در سرریزهای مستقیم کاهش لرزشهای ناشی از تغییرات فشار در پشت سرریز می‌باشد. نتایج نشان داده شده در شکل (3) برای سرریزی است که کاملاً هوادهی شده است، استفاده از این نتایج برای طراحی در حالتهایی که ما از هوادهی جریان بعد از سرریز مطمئن نیستیم ما را در محدوده اطمینان قرار می دهد؛ زیرا اگر جریان هوادهی نشود، ضریب آبگذری سرریز بیش از آنچه خواهد بود که در طراحی (شکل 3) لحاظ شده
است (دکتر امانیان 1987، Waldron 1994). ضریب Cd برای سرریز بدون هوادهی در مقادیر کوچک Ht/P می‌تواند اندکی بیش از 75/0 باشد.
با فرض یک شکل ثابت برای تاج سرریز و هوادهی جریان پایین‌دست آن، مقدار ضریب آبگذری Cd برای سرریز کنگره‌ای نمی‌تواند بیش از آنچه که در شکل (3) برای سرریزهای مستقیم نشان داده شده است، باشد. نتایج برخی تحقیقات نشان می‌دهد که این ضریب برای مقادیر کوچک Ht/P می‌تواند از 75/0 تجاوز کند، این مقادیر برای سرریزهای مستقیم بالاتر از منحنی نشان داده شده در شکل (3) قرار می‌گیرند ( البته در حالتی که جریان هوادهی نشده باشد). در این حالت روی تاج سرریز فشار منفی بوجود می‌آید. اگر مقدار Ht/P بین 1/0 تا 2/0 باشد، روی تاج سرریز کنگره‌ای مقدار کمی فشار منفی بوجود می‌آید که باعث افزایش ضریب Cd می‌گردد. البته برای اینکه آبگذری سرریز در مقادیر کوچک مقادیر Ht/P دقیقاً مشخص شود ساخت و مطالعه مدل فیزیکی توصیه می‌گردد.
مهمترین قسمت مطالعات انجام شده در مرکز تحقیقات آب یوتا، تعیین ضریب Cd سرریز برای محدوده تغییرات تمامی پارامترهای مورد مطالعه بوده است. نتایج در شکل (4) برای زوایای مختلف شکستگی سرریز نشان داده شده است. همچنین روابط (2) تا (9) برای زوایای مختلف ارائه شده است.(Amanian 1987, Baasiri et al. 1992, Tullis 1993, Waldron 1994)
معادلات زیر برای عرض پیشانی t ≤ A ≤ 2t ؛ 9/0< Ht/P؛ P/6 t ≈؛ شکل تاج سرریز دو وجه بالادست بصورت ربع دایره با شعاع 12/P ارائه شده است. اگر Ht/P برابر y فرض شود:
(2) برای 60=α Cd= 0.49 - 0.24 y - 1.20 y2 + 2.17 y3 – 1.03 y4
(3) برای 80=α Cd= 0.49 + 1.08 y – 5.27 y2 + 6.79 y3 – 2.83 y4
(4) برای 120=α Cd= 0.49 + 1.06 y – 4.43 y2 + 5.18 y3 – 1.97 y4
(5) برای 150=α Cd= 0.49 + 1.00 y – 3.57 y2 + 3.82 y3 – 1.38 y4
(6) برای 180=α Cd= 0.49 + 1.32 y –4.13 y2 + 4.24 y3 – 1.50 y4
(7) برای 250=α Cd= 0.49 + 1.51 y – 3.83 y2 + 3.40 y3 – 1.05 y4
(8) برای 350=α Cd= 0.49 + 1.69 y – 4.05 y2 + 3.62 y3 – 1.10 y4
(9) برای 900=α و y < 0.7 Cd= 0.49 + 1.46 y – 2.56 y2 + 1.44 y3

 

روابط (2) تا (9) و نتایج آزمایشگاهی در شکل (4) نشان داده شده است. ضریب Cd تغییرات چندانی با تغییرات کوچک α ندارد بنابراین هرکدام از این معادلات می‌توانند در مقادیر α نزدیک به مقدار نشان داده شده برای هر معادله، بکار روند. برای تفاوتهای بیش از یک درجه بهتر است منحنی برازش جدیدی به نتایج بدست آید یا اینکه نتایج برای زاویه شکستگی مورد نظر درون‌یابی شود. آنالیزهای انجام شده نشان می‌دهد که برای زوایای 6 تا 18 درجه، انحراف استاندارد نقاط آزمایشگاهی از منحنی برازش یافته کمتر از 3 درصد با حداثر تفاوت 7 درصد است. بنابراین روابط (2) تا (6) دقت مناسبی برای 9/0 ≤ Ht/P ≤ 1/0 دارند. آزمایشها برای Ht/P بیش از 9/0 انجام نشده است زیرا وضعیت سرریز با افزایش بیش از حد ارتفاع آب روی آن، وضعیت مطلوبی نداشته است. همچنین در مقادیر کوچکتر از 1/0 نیز اندازه‌گیریها بسیار مشکل می‌باشد. برای زوایای 25 و 35 درجه نتایج دارای دقت پایین‌تری (در حدود 10 درصد) می‌باشند، زیرا درون‌یابی از روی اطلاعات آزمایشگاهی شکل دیکری از تاج سرریز انجام شده است. به همین دلیل نقاط اندازه‌گیری شده روی شکل نشان داده نشده است.

شکل (4) ضریب آبگذری سرریز برای سرریزهای کنگره‌ای
روش طراحی پیشنهادی
روش طراحی پیشنهاد شده با یک مثال ارائه می‌شود که از نتایج مطالعات مدل هیدرولیکی سرریز کنگره‌ای Standley Lake در نزدیکی Denver استفاده می‌کند. این مدل در مرکز تحقیقات آب یوتا ساخته شده است (Tullis 1993). در جدول شماره (1) محاسبات طراحی را در یک صفحه گسترده (مانند نرم‌افزار Excel) نشان می‌دهد.
در قسمت اول این جدول، اطلاعات ورودی مانند ماکزیمم دبی عبوری از روی سرریز، رقوم مخزن در تراز نرمال (تاج سرریز) و تراز حداکثر (نظیر دبی حداکثر) را شامل می‌شود.
قسمت دوم جدول اطلاعاتی هستند که باید فرض شوند؛ نظیر افت کانال ورودی در دبی ماکزیمم، تعداد سیکلهای سرریز کنگره‌ای، ارتفاع سرریز و زاویه شکستگی.
قسمت سوم جدول جزئیات طراحی را شامل می‌شود. ضوابط و محدودیتهای هر پارامتر در مقابل آن نشان داده شده است. در انتهای جدول نیز یک تحلیل اقتصادی اولیه بر پایه حجم بتن‌ریزی انجام شده است.

جدول (1) صفحه گسترده پیشنهادی برای طراحی سرریز کنگره‌ای
زاویه α تاثیر مهمی روی ظرفیت سرریز و جانمایی آن دارد. جدول شماره (2) محاسبه عرض سرریز را به ازای مقادیر مختلف این پارامتر در شرایطی که دبی 1538 متر مکعب بر ثانیه، 05/3=p ، 975/1 = Ht نشان می‌دهد. برای اینکه عرض کل سرریز ثابت بماند، به ناچار تعداد سیکلها متغیر فرض شده است. زاویه شکستگی هم روی شکل و هم روی اقتصاد طرح تاثیر زیادی دارد. جدول (2) نشان می‌دهد محدوده بهینه برای زاویه α با حداقل شدن W (عرض کل سرریز) حاصل می‌شود و برای یک دبی و طول اپرن (B) مشخص، بین 7 تا 16 درجه است، در خارج این محدوده عرض افزایش می‌یابد. طول کلی سرریز و دیواره‌های آن اغلب یک فاکتور تاثیرگذار در اقتصاد طرح می‌باشد. همانطور در جدول (2) مشاهده می‌شود با افزایش با α، طول سرریز کاهش می‌یابد.
با افزایش α با وجود اینکه ضریب آبگذری افزایش می‌یابد ولی از مقدار ظرفیت سرریز کاسته می‌شود؛ زیرا طول موثر سرریز کاهش چشمگیری دارد (جدول 2). بوسیله روابط 0(2) تا (9) می‌توان منحنی آبگذری سرریز را برای رقومهای مختلف مخزن رسم نمود. نتایج نشان می‌دهند که در رقومهای پایین مخزن، ظرفیت سرریز بطور قابل توجهی با کاهش α افزایش می‌یابد.

جدول (2) تاثیر زاویه شکستگی سرریز کنگره‌ای روی عرض آن
پارامتر مهم دیگری که روی شکل کلی سرریز تاثیر دارد تعداد سیکلها (N) می‌باشد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله طراحی هیدرولیکی سرریزهای کنگره‌ای