انسان از آ غاز خلقت با پرسشها و مجهولات بسیاری مواجه بوده و همواره سعی کرده در سایه کنجکاوی وتلاش به پاسخ ها وراه حل های آن دست پیدا کند وهمین عامل ، نیروی محرکه وانگیزه بسیاری قویی بوده که توانسته پیشرفتها وترقیات علمی وصنعتی بسیاری را حاصل آورد . تا جایی که امروزه شهر تا حد زیادی بر طبیعت فائق آمده و فضا را نیز در خدمت خود گرفته است ، ولی با این همه ((داستان ))در طی هزاران سالی که براو می گذرد .
همیشه یکی از بزرگترین محصولات خود بوده است ، به طوری که قرن هاست اندیشمندان غرب و شرق دنیا به تفکر نشسته هند تا به حقیقت از این راز سر بر مهر پرده بر دارند لیکن تا این زمان به دلیل نگرش ها ودیدگاه های متفاوتی که داشته اند بر این مهم نایل شده اند ،اگر چه کوششهای شان نیز بدون نتیجه نمانده است . با این حال آنچه از جمله سخنان وآراءایشان بر می آید توافق آنان در توانایی آدمی در شناخت «خود » است .
از همین رو است که در تاریخ آمده است :
کلمات حکیمانه گوناگونی بر سر در پرستشگاه دلفی نو شته شده بود که از آن میان جمله معروف « خودت را بشناس » را سقراط مایه اصلی اندیشه خود قرار داد وقرنها بعد در این سوی دنیا حکیم فرزانه امام محد غزالی در بیان این ضرورت نوشت ،هیچ چیز به توازتو نزدیکتر نیست .
خود را نشناسی ، دیگری را چون خواهی شناخت ؟ پس ترا حقیقت خود طلب باید کرد تا خود چه چیزی ، از کجا آمده ای و کجا خواهی رفت واندرین منزلگاه به چه کارآمده ای وترا برای چه آفریده اند و سعادت تو چیست؟ وشقاوت تو چیست و در چیست ؟
و چندین قرن بعد اشعار « خودت را بشناس» ریشه افکار فروید را تشکیل داد. به هر حال شناخت « خود » لازمه زندگی است .
اساساً طبیعی وبدیهی است که مسأله شناخت انسان دغده ی اصلی ادیان الهی و مکاتب بشری باشد ، زیرا همگی خواسته اند برای او نسخه بپیچند و این اوست که موضوع وپایه ی همه ی دانش ها و بینش ها وکنش هاست
تعریف خود و خودشناسی (انسان شناسی)
اصطلاح «خود» در روانشناسی جدید به دو معنای تقریباً مشخص به کار می رود ، 1- «خود» گرایش ها و احساسات شخص درباره خویشتن است .2- «خود» گروهی از فرایندهای روانشناختی «پسیکولوژیک» است که بر رفتار وسازگاری فرد حکومت می کند .
مفهوم خود هر کس به صورت خاصی رشد می کند که مهمتین آنها « خویشتن سازی » است . خویشتن سازی ، رشد سازنده نیروهای بالقوه از طریق نیل به سطوح بالاتر انگیزشی و سازمان است ، با راهی برای پیداکردن روشهای رفع نیازهای شخصی بدون کمک دیگران محسوب می شود . همچنین تعقیب جدی هدفها را شامل می شود هر چند همواره با نیل فرد به هدفهایش مساوی نیست . زیرا خویشتن سازی گاه با علایق فرد تعارض پیدا می کند .
«خودشناسی» و « خویشتن سازی » دو عامل مهم در جهت پیشبرد انسان به اهداف عالیه است یا بهتر است بگویم دو عامل مهم در جهت رشد انسان هستند و هر عاملی که موجبات رشد و کامل شدن انسان را فراهم کند فرهنگ نامیده می شوند پس کسی که این دو عامل رادر خود تقویت کند در واقع می خواهد از خود شخصی با فرهنگ بسازد.
عوامل بالندگی انسان از دیدگاه نهج البلاغه:
- خداباوری
- هدایت الهی
- مسئولیت پذیری
- معرفت
- عبادت
- خدمت
- خدا باوری : یکی از مهمترین عوامل بالندگی انسان بر اساس آیات قرآن خداباوری و زمینه سازی برای رسیدن به بارگاه عزقدس ربوبی است.
الف ) نقش خداباوری در بالندگی انسان؛
خطبه ی 2 « وبراین حقیقت گواهی می دهم که جز الله خدایی نیست و یگانه ای بی شریکاست. شهادتی که اخلاص آن از بوته ی آزمون گذشته وناب و خالص بودن آن به ثبوت رسیده است. تا زنده ایم به چنین گواهی چنگ یازیم و برای پس از مرگ و رویایی با حوادث هول انگیز ، ذخیره کنیم . چرا که آن ،اراده ی جوشیده از ایمان ، کلید ورمز هر احسان ، عامل جلب خشنودی خدایرحمان و ابزار راندن شیطان است. »
(ب) نقش خداباوری در نگرش انسان به دنیا؛
امام علی (ع )نگرش درست به دنیا را بر خدا باوری می داند ومی فرماید .
(د)بی شک اولیا ی خدا آنانند که آن سوی جهره ی دنیا را با ژرف بینی نگریستند .آنجا که مردم (عادی ) به ظاهرش خیره شدند، آنان به آینده ی
شامل 25 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله آفرینش وخلقت انسان