دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 16
رابطه انسان با خدا
«عرصه عاشورا برای مجاهدان عرصهای برای نزدیکی و ایمان به خدا و شناخت او و عشق ورزیدن به خدا و شوق و تلاش و امید به دیدار او است.
در این شب مبارک قصد دارم در مورد شناخت خدا سخن بگویم که در طول تاریخ نمادهای بزرگی داشته و از بزرگترین این نمادها، حادثه کربلا بود.
در شبهای گذشته در مورد انسان و کرامت و مسئولیت و مقام او سخن گفتم ولی امشب در مورد رابطه انسان با خدا و ایمان به او سخن بگویم.
قبل از هر چیز باید بگویم که هر انسان باید بداند و ایمان داشته باشد که خداوند قادر و توانا و مدیر این دنیا را به وجود آورده و بر همه چیز آن سیطره کامل داشته و خداوندگار واقعی است. این نوع از شناخت در حقیقت نیاز به تلاش ندارد چرا که به فطرت و طبیعت انسان باز میگردد. از ابتدای زمان خلقت انسان چیزی به نام ایمان به خدا و عظمت خدا و توحید وجود نداشته و این مشکلی جدید است.
در کتابهای الهی و آسمانی میبینیم که ابلیس به عنوان اولین کسی که از دایره ایمان خارج شد، وجود خدا را تکذیب نکرد و تنها دچار تکبر و حسادت شد. هنگامی که ابلیس به خدا در مورد سجده بر انسان اعتراض کرد، به مقام خداوند اعتراف کرده و گفت تو مرا از آتش آفریدی و انسان را از خاک. بنا بر این در ابتدا مشکل، انکار خداوند نبود. حتی پس از اتفاقات میان ابلیس و آدم و سپس هبوط آدم به زمین، مشکلات انسان از انکار به خدا سرچشمه نمیگرفت. فرق میان انسانها در صداقت و میزان اخلاص نسبت به خدا بود. سپس شاهد بودیم که فرزند آدم برادرش را کشت که این نیز از تکذیب خداوند سرچشمه نمیگرفت بلکه ناشی از حسد بود.
مرحله دوم در ایمان، شناخت صحیح خداوند است. مردم با توجه به فطرت خود به خوبی میدانند که خداوندی وجود دارد که امور این زندگی را اداره میکند ولی در اینجا اشتباهی معرفتی مرتکب میشوند و خداوند واقعی را نمیشناسد. در طول تاریخ این مشکل وجود داشته و هنوز نیز ادامه دارد. برخی از انسانها در تاریخ و حتی در شرایط کنونی (مثلا در آفریقا و آمریکای جنوبی) خورشید را عبادت میکردند که این امر ناشی از آن بود که خورشید را بزرگ و قوی و نیرومند و پرنور میدانستند و آن را عبادت میکردند یا برخی دیگر ماه و ستارهها را عبادت میکردند یا حتی برخی حیوانات را پرستش میکنند و مثلا در برابر تمساح احساس ضعف میکنند و سپس به عبادت آن روی میآوردند. برخی دیگر از انسانها بتها و سنگها را میپرسند و عدهای نیز انسانهای دیگر را مثل نمرود و فرعون میپرستند.
این گونه از پرستشها و گم کردن خدای اصلی در طول تاریخ وجود داشته و هنوز نیز ادامه دارد. طبیعی است که دلایلی برای این امر وجود دارد که از جمله آنها میتواند جهل و نادانی و فریب شیطان و اهداف سیاسی و مالی و هوس شخصی پادشاهان یا حتی روحانیون را نام برد.
کسانی وجود داشتند که مردم را دعوت به پرستش بتها میکردند و از این امر سود میبردند یا پادشاهانی که مردم را وادار به پرستش خود میکردند. برخی از امور تحلیل متفاوتی دارد، مثل پرستش سنگ و بت بطوریکه این عده از ابتدا به خدا ایمان داشتند ولی میگفتند که خدا دیده نمیشود و ما این بتها را آفریده و به نمایندگی از خدا یا به جای خدا آنها را عبادت میکنیم.
اینجا باید به یک اشتباه رایج در مورد بتها اشاره کنم. امروز بسیاری از مسلمانان وجود دارند که مثلا مرقد پیامبر اکرم (ص) و ائمه را زیارت میکنند و عدهای نیز این امر را بتپرستی میدانند. طیبعی است که این امر اشتباه است، زیرا در اسلام تضمینهای عقیدتی و تربیتی و ایمانی وجود دارد و این عده مشغول زیارت این مراقد هستند در حالیکه برای صاحبان آن مقام خداوندی قائل نیستند. آیا کعبه جز مجموعهای از سنگ است؟ میبینیم که این کعبه از 1400 سال قبل برای مسلمانان تبدیل به بت نشده است و مسلمانان در تمامی این سالها به سوی آن سجده کرده و تبدیل به بت نیز نشده است. همین امر در مورد مراقد پیامبران و ائمه نیز وجود دارد.
اگر به زیارتنامهها بازگردیم میبینیم که در این زیارتنامهها تضمینهای فکری و عقیدتی و معرفتی وجود دارد. مثلا امام خمینی میگوید اگر شما میخواهید وارد مرقد پاک و مطهری بشوید ثواب دارد که در هنگام ورود ذکر بگویید و این تاکیدات در ابتدای زیارت برای دفع شیطان و کنار زدن اوهام از قلب و فکر این انسان است که مبادا از طرف شیطان فریب بخورد که این مقامی که مشغول زیارت آن است، خداست.
در این روزها نیز هنگامی که میگوییم «اشهد انک قد اقمت الصلوة» به این مفهوم نیست که به خداوندی او شهادت میدهیم بلکه شهادت میدهیم که امام حسین (ع) در راه خدا بوده و به او ایمان داشته است.
بنا بر این مقایسه در این زمینه صد در صد اشتباه است و رواج اینگونه امور باعث میشود انسانها از آنچه واقعا به آن نیاز دارند غافل شوند.
نیاز اصلی انسان شناخت اصلی خدا و حرکت به سمت او و خودداری از پرستش خداوندهای دروغین است.
انبیاء از ابتدا تلاش داشتند خداوند حقیقی را به مردم معرفی کرده و مردم را به سمت او هدایت کنند. به همین دلیل میبینیم که در دعاهای انبیاء و کتابهای آسمانی آنها سخنان مفصلی در مورد خداوند و صفات او وجود دارد. مهمتر اینکه در مورد خداوندی رحیم و بخشنده و قدرتمند سخن گفته میشود و به ما یاد میدهد که خداوند موجودی است که شبیه ندارد. به همین دلیل وقتی به خدا فکر میکنیم باید بدانیم که هر فکر یا توهمی در ذهن ما ارتباط به خدا ندارد زیرا هیچ چیزی شبیه به خدا نیست.
در قرآن کریم آمده است که ما انسانها قادر به درک خدا نیستیم، ولی در هر حال اندازهای از شناخت هست که ما انسانها از طریق قلب و فکر خود قادر به درک آن هستیم. بسیاری از حقیقتها در این جهان وجود دارد که از حد و مرز عقل و درک ما خارج است ولی با این حال سطحی از علم و شناخت وجود دارد که برای انسان قابل دسترسی است. به همین دلیل بر تقدس و یکتایی خدا تاکید شده است.
در هر حال هنگامی که پیامبران به نزد ما آمدند گفتند که یکی از نشانههای خداوند واقعی بینیازی اوست زیرا کسی که در هر چیزی به دیگری نیاز دارد، امکان ندارد خداوند باشد بلکه فقیر و محتاج است. از ویژگیهای خداوند واقعی این است که کاملا بیهمتا و بینیاز باشد.
خب در اینجا این سوال از انبیاء مطرح میشود که خداوند واقعی کیست و صفات او چیست و ما چقدر میتوانیم از او آگاهی داشته باشیم؟
خداوند سبحان در قرآن میگوید که از طریق نشانهها و آفریدههای او و همچنین از طریق انسان، خدا را بشناسیم. انسان با همه بدن و عقل و روح و مایملکش نمونهای از معجزات و نشانههای خداوند است.
از ما دعوت به عمل آمد تا خدا را بشناسیم و از جمله نشانههای خدا که ممکن است ما را به شناخت بیشتر نایل کند، تأمل و تعقل بیشتر است. در لحظهای از لحظات تأمل اگر به این شناخت برسیم که آنکه این جهان را از هیچ به وجود آورده و هدایت کرده و به بهترین شکل تزئین کرده و آن را حفظ میکند، چقدر عظیم و دانا و قدرتمند است. در این تأمل و تعقل انسان میتواند به بسیاری از صفات خدا آگاهی یابد.
ممکن است گفته شود که دیگر پیامبران وجود ندارند که معجزهای نشان داده تا مردم ایمان بیاورند. خداوند میفرماید اگر چشمان خود را باز کنید بسیاری از معجزات خدا را در هر ثانیه میبینید ولی چون ما به آن عادت کردهایم بسیار عادی به آن نگاه میکنیم. بسیاری از امور وجود دارند که در برابر چشمان ما رخ میدهند و هر کدام معجزه هستند.
خداوند گفته که انسان را از خاک آفریده است ولی آنچه ما شاهد هستیم این است که انسان از «آبی جهنده» به وجود میآید. حضرت آدم از خاک آفریده شد ولی باقی انسانها اینگونه نبودند و این یک معجزه الهی است. چه کسی قادر است انسان را با تمام امکانات او از آبی جهنده بیافریند.
بنا بر این این معجزه الهی همیشه در برابر ما قرار دارد. از جمله شواهدی که در قرآن بارها ذکر شده موضوع زمین خشک و سخت است که خداوند بر آن باران را نازل کرده و سپس این زمین سبز و بارور میشود. از دیگر معجزات خداوند، حفظ این آفرینش و نظام و بقا و ادامه آن است که در هر لحظه منوط به اراده و خواست خداست. اگر واقعا تدبیر و تعقل کنیم بسیاری از معجزات خدا را در این جهان میبینیم که میتواند در شناخت بیشتر خدا به ما کمک کند.
از دیگر اموری که باید در شناخت به آن تکیه کنیم این است که بدانیم و ایمان داشته باشیم که علم و دانش خداوند حد و مرزی نداشته و چیزی از خدا پنهان نیست. این تفکر چه احساسی را در ما ایجاد میکند؟ اینکه انسان مسئول است و خداوند بر اعمال و رفتار او شاهد است و چیزی از او پنهان نیست.
دیگر اینکه بدانیم رحمت و بخشندگی خدا حد و مرزی ندارد. این اعتقاد در ما امید ایجاد کرده و راههای رهایی را باز میکند به گونهای که به رحمت خدا تکیه میکنیم نه عدل او که امور را برای انسان سخت میکند، حتی در برخی احادیث آمده که ابلیس نیز به رحمت خدا طمع دارد.
نکته دیگر اینکه بدانیم خشم خدا مانند خشم انسان نیست. اگر خدا بخواهد انتقام بگیرد موضوع فرق دارد و به همین دلیل هنگامی که خداوند آتش جهنم را برای انتقام خود میآفریند چیزی جلودار او نیست. چیزی در این دنیا وجود ندارد که با ذرهای از عذاب جهنم قابل قیاس باشد. اعتقاد و ایمان به خشم و انتقام خدا باعث ایجاد حالت فروتنی در انسان میشود.
ما همچنین باید باور داشته باشیم که نعمتهای خدا حد و مرز ندارد و این باعث میشود که همیشه به خدا و کرامت او حسن ظن داشته باشیم و از او تشکر کنیم و به او عشق بورزیم.
دیگر اینکه بدانیم عظمت و جبروت خدا انتهایی ندارد و بدین ترتیب کرنش کرده و در مقابل اراده خدا تسلیم هستیم.
باید به خوبی بدانیم قدرت و مشیت خدا مرز ندارد چرا که مطلق و بدون مرز است. این همان موضوع اساسی است که میخواهم در مورد آن اندکی سخن بگویم.
برادران و خواهران؛
برخی اعتقاد دارند که خداوند هنگامی که این جهان را آفرید، بر اساس مجموعهای از قوانین آفرید که به اراده و خواست خدا کار میکنند. خدا بعد از اینکه جهان را آفرید همه چیز را رها کرد و دیگر هیچ قدرتی برای دخالت در امور و ایجاد تغییر در آنچه آفریده ندارد. خداوند این باور را به یهود نسبت میدهد که گفتند دست خدا از این جهان کوتاه است.
برخی دیگر وجود دارند که معتقدند خدا از ایجاد تغییرات عاجز نیست؛ بلکه باور دارند خدا بعد از آفرینش خود را به عدم دخالت ملزم کرده و همه چیز را در این جهان تا روز قیامت به قوانین طبیعی حاکم بر آن آفریده است.
گروه اول که فکر میکنند خدا قادر به دخالت نیست و گروه دوم میگویند که خدا خود را ملزم به عدم دخالت کرده است. هر دو این باورها خطرناک است.
در مقابل بر اساس گفته قرآن کریم و باورهای ما، خداوند قدرتی مطلق داشته و هیچ چیز مانع او نیست و او نیز خود را ملزم به چیزی نکرده و در همه چیز دخالت میکند و در طول تاریخ نیز این کار را کرده است.
قرآن کریم نیز میگوید این جهان اگر تدبیر و لطف خدا نبود، لحظهای قادر به ادامه حرکت نبود. بنا بر این آفرینش بدون اراده خدا از بین میرود. بسیاری از شواهد نیز بیانگر همین امر است و میگوید که هر آنچه در این جهان رخ میدهد با علم و مشیت و اراده و قدرت خداوند متعال است. اگر چنین باوری داشته باشیم موضوع فرق میکند. اگر فرض کنیم که خدا خود را ملزم به عدم دخالت کرده است، بسیاری از امور وجود دارد که قابل تفسیر نیست. مثلا معجزه چطور تفسیر میشود؟ معجزه چیزی است که توسط پیامبران رخ میدهد و برخلاف جریان طبیعی جهان است.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید