فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد اخلاق مسلمانی

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد اخلاق مسلمانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اخلاق مسلمانی


تحقیق در مورد اخلاق مسلمانی

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:20

فهرست:

1.  آداب مهمانى و ضیافت --------------------------------- 4

2.  مهمان، برکت‏خانه

3.  موارد مهمانى

4.  مهمان‏نوازى

5.  پرهیز از اسراف و ریا

6.  آداب مهمانى

7.  مهمان یا دردسر؟

8.  سلمان و مسلمانى

9.  مهمان ناخوانده

10.   سلام و مصافحه ------------------------------------- 10

11.               مفهوم سلام

12.               ادب و آداب سلام

13.               دست دادن

14.               شیوه مصافحه

15.   ادب ----------------------------------------------- 13

16.               ادب چیست؟

17.               ادب از که آموزیم؟

18.               از ادب پیامبر(ص)

19.   نقدپذیرى ------------------------------------------- 16

20.               نقد و تذکر

21.               شیوه صحیح نقد

22.               نقدپذیرى

      مقدمه دوست داریم زندگى‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد.
حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هایمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد.
و این، یعنى «زندگى مکتبى‏».
پایدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد.
در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، نکته‏اى‏است که در بحث «آداب معاشرت‏» مى‏گنجد.
بر خلاف فرهنگ غربى، روح و محتواى فرهنگ دینى ما بر پایه «ارتباط‏»،«صمیمیت‏»، «تعاون‏»، «همدردى‏» و «عاطفه‏» استوار است. جلوه‏هاى این فرهنگ‏بالنده نیز در دستورالعملهاى اخلاقى اسلام دیده مى‏شود.
«
زندگى مکتبى‏»، در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها درصحنه‏هاى مختلف زندگى است، نه با شعار و ادعا. به هر میزان که معیشت ومعاشرت ما با اینگونه هدایتهاى دینى در مقوله رفتار، هماهنگ باشد، به همان‏اندازه زندگیهایمان «مکتبى‏» است. مسلمان باید به‏گونه‏اى در چارچوب اصول وسنن فرهنگ دینى خودش زندگى کند که با شهامت و افتخار، بتواند «امضاى دین‏»را پاى همه رفتارش بگذارد و زندگیش «برچسب اسلام‏» داشته باشد و الگوى‏اسلامى را بر زندگى خویش در خانه و جامعه، سایه‏افکن سازد.
«
آداب برخورد»، «دید و بازدید»، «رفت و آمد»هاى خانوادگى و دوستانه،نحوه «گفتار» و «رفتار» با اقشار مختلف، «دوستى‏» و حد و حدود آن، مراعات‏«حقوق دیگران‏»، «ادب و سپاس و احترام‏»، از جلوه‏هاى بارز اخلاق معاشرت‏است. این‏گونه رابطه‏هاى اجتماعى، با عنوانهاى مختلف و در شرایط گوناگون‏انجام مى‏گیرد. گاهى به صورت «صله‏رحم‏» است; در ارتباط با اقوام و بستگان.گاهى نام «عیادت‏» به خود مى‏گیرد; در مورد بیماران. گاهى نسبت‏به برادران وخواهران دینى، عنوان «زیارت‏» مى‏یابد، گاهى با همسایگان است، گاهى بامستمندان. گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شکل مسافرتهاى دور ونزدیک و بردن هدیه و آوردن «سوغات سفر». گاهى هم براى شرکت در مجلس عقدو عروسى یا مشارکت در مراسم سوگ و تسلیت‏گویى است.
به هر حال، همه اینها نوعى «رابطه‏» و «معاشرت‏» است و نشان‏دهنده منش‏انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد. اسلام نیز در این باره‏ها بسیار سخن گفته و رهنمودداده است که در این کتاب، گوشه‏اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه‏ها رامرور مى‏کنیم.
باشد که «فرهنگ خودى‏» و «هویت دینى‏» را پاس بداریم و با افتخار وسربلندى و رها از سلطه فرهنگى بیگانه و با تکیه بر رهاورد مکتب و وحى، زندگى وروابط خویش را بر پایه ارزشهاى برگرفته از قرآن و اهل بیت (علیهم‏السلام)،سامان بخشیم و براى نسلهاى آینده هم «ادب و اخلاق‏» را میراث بگذاریم.

مهمان، برکت‏خانه

 

بعضى، از مهمان گریزانند. برخى هم مهمان‏دوستند. هر کدام هم‏نشان‏دهنده خصلت درونى افراد است. حضرت على(ع) را اندوهگین‏دیدند. پرسیدند: یا على! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته‏است که مهمانى برایم نیامده است!...» (1) .
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا مى‏شمارد و کوه غم بردلش مى‏افتد و عزا مى‏گیرد، کجا؟ برکت‏خانه، در آمد و شد مهمان‏است. مهمان رحمت الهى است و پذیرایى از مهمان، توفیقى ارجمنداست که نصیب هر کس نمى‏شود. مهمان حبیب خداست. درضرب‏المثلهاى ایرانى است که: «مهمان، روزى خود را مى‏آورد.» (2) البته این‏ضرب‏المثل، از احادیث اسلامى گرفته شده و ریشه‏اى دینى دارد. ازحضرت رسول(ص) روایت است که: «الضیف ینزل برزقه ...»; (3) مهمان،روزى خود را نازل مى‏کند. البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه ومیزبان را هم مى‏زداید و این برکتى شگفت است. باز هم در این زمینه‏حدیثى از امام صادق(ع) بشنویم که به یکى از یارانش به نام «حسین بن‏نعیم‏» فرمود:
- آیا برادران دینى‏ات را دوست دارى؟
- آرى.
- آیا به تهیدستان آنان سود مى‏رسانى؟
- آرى.
- سزاوار است که دوستداران خدا را دوست‏بدارى. به خداسوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمى‏رسد، مگر آنکه دوستشان بدارى.راستى، آیا آنان را به خانه خودت دعوت مى‏کنى؟
- آرى. هرگز غذا نمى‏خورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر وبیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
- آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برترى تو بر آنان است!
(راوى که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید
- فدایت‏شوم! من به آنان طعام مى‏دهم، مرکب خویش را دراختیارشان مى‏گذارم، با این حال آنان برتر از منند؟
- آرى! چون وقتى آنان به خانه تو وارد مى‏شوند، همراه خود،آمرزش تو و خانواده‏ات را همراه مى‏آورند و چون مى‏روند، گناهان توو خانواده‏ات را با خویش مى‏برند. (4) .
کسى که خانه‏اى وسیع، امکاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد،شکرانه نعمتهاى الهى را گاهى باید با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام ومهمانى، هدیه، دستگیرى از بینوایان، کمک به محرومان و ... ادا کند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

 

ولیمه‏ ، یک سنت دینى

 

در باره اینکه کى باید سور و اطعام داد، و به چه کسانى و چگونه،در دستورهاى دینى، آداب و نکات فراوانى آمده است که به بعضى‏اشاره مى‏شود.

 

موارد مهمانى

 

از توصیه‏هاى حضرت رسول به امیرالمؤمنین(ع) یکى هم این‏بود:
«یا على! لا ولیمة الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز»; (5) .
یا على! جز در این پنج مورد، ولیمه‏اى (اطعام و مهمانى‏دادن)نیست: ازدواج و عروسى، تولد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یاخریدن خانه، بازگشت از سفر حج.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت،سفره‏اى بگسترد، ذبحى کند و مؤمنان را به مهمانى دعوت کند.

 

مهمان‏نوازى

 

گرچه بادیه‏نشینان عرب به مهمان‏نوازى معروفند، همچنین‏عشایر خودمان در ایران، ولى در بسیارى از شهرها و مناطق، باجلوه‏هاى زیباى مهمان‏دوستى مواجه مى‏شوید. شاید شما هم نام‏برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان‏نواز و مهمان‏دوست‏شنیده‏اید که در این خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام. این نیزریشه در فرهنگ دینى و باورهاى مذهبى دارد و تعلیمى است که ازقرآن و دین فرا گرفته‏اند. اساسا دین ما، یکى از مؤثرترین عوامل‏شکل‏دهنده به «فرهنگ عمومى‏» در جامعه ایرانى و اسلامى است.
در روایات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضیف واکرامه‏» (8) وجود دارد که به تکریم و گرامى داشتن و احترام و پذیرایى ازمهمان سفارش مى‏کند و مهمان‏دوستى را خوش مى‏دارد و خوشحال‏شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو مى‏شمارد و خانه بى‏مهمان را دور ازفرشتگان مى‏داند.
امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(ص) فرموده‏است:
«اذا دخل الرجل بلدة فهو ضیف على من بها من اهل دینه، حتى یرحل‏عنهم ...»; (9) .
هرگاه کسى وارد شهرى شد، او مهمان همدینان خودش در آن‏شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.
وقتى تازه‏واردى به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود وآنان وظیفه اکرام و مهمان‏نوازى دارند، ورود مهمان به خانه شخصى‏یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایى بیشترى را داراست. از همین‏جاست که اگر شهرى پذیراى مهمانهاى خارجى، سیلزدگان، آوارگان‏جنگ، آسیب‏دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشورهمسایه باشد، به حکم وظیفه انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظیفه‏آن شهروندان است که با آغوشى باز و گرم و برخوردى کریمانه وبزرگوارانه، مهمان‏نوازى کنند. از پیامبر اکرم(ص) روایت‏شده است که‏فرمود: «اکرموا الضیوف و اقروا الضیوف‏» (10) ، مهمانها را اکرام و پذیرایى کنید.

 

آداب مهمانى

 

ضیافت و مهمانى دو طرف دارد:
یکى مهمان مى‏شود، دیگرى میزبان است.
یکى بر سر سفره دیگرى مى‏نشیند و طعام مى‏خورد، دیگرى‏سفره مى‏گسترد و اطعام مى‏کند. لذت یکى در غذا خوردن است، ودیگرى در طعام دادن.
اصل مهمانى و ضیافت و مواردى را که در اسلام، توصیه به‏مهمانى دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک‏سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.

 

مهمان یا دردسر؟

 

در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایه برکت است، هدیه‏اى‏از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان‏صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. اینها همه بجا و درست،چرا که فرموده معصومین و تعالیم مکتب است. اما در همین جا «هزارنکته باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت ورنجش صاحبخانه شود و او را به درد سر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم‏رحمت است؟!
البته همه یکسان نیستند و روحیه‏ها متفاوت است. بعضیها آمادگى‏پذیرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهمان‏نوازى وخرج ضیافت‏برخوردار نیستند. بعضى از نظر جا و منزل و امکانات‏پذیرایى آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضیها اشتغالاتى‏دارند که مهمانى مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد. اینجاست که‏خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته‏باشد، بى‏خبر و بى‏دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب‏منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهاى‏اضطرارى مستثنى است!...).
سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان در باره ادب مهمان شدن درخانه پیامبر(ص) چنین است:
«اى کسانى که ایمان آورده‏اید!
بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه پیامبر نشوید،
و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید،
و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و براى حرف زدن (و گپ زدن)ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت مى‏کشد، ولى‏خداوند از گفتن حق، حیا نمى‏کند!» (16) .
در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان،اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه برکت و سبب‏خوشحالى خواهد بود و از همین جاست که به مساله «تکلف‏»برمى‏خوریم که پیامدهاى بدى دارد و مایه تلخکامیهایى در زندگى‏است.

 

«تکلف‏» یا «ماحضر»؟

 

در مثلهاى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورد»،
یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد». (17) .
چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت‏»، براى برخى چنان تکلف‏آور ومشقت‏بار است که براى آن خود را به زحمتهاى بسیار دچار مى‏کنند وبه هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى مى‏کنند، مبادا که آبرویشان برود.البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مساله دخالت دارد.
این گونه مهمان که میزبان را به «تکلف‏» و زحمت مى‏افکند، نه تنهارحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا وصداقت و صمیمیت‏باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت‏یا نابهنگام‏باشد، باید به هر چه که «هست‏» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادى داشته‏باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستیهاو رفت و آمدها تداوم مى‏یابد.
اما رفت و آمدهاى هزینه‏ساز و خرج‏تراش و تکلف‏آور، سبب‏کاهش دید و بازدیدها و مهمانیها و موجب قطع رابطه‏ها یا کاهش وسردى آن مى‏گردد. درسى از امیر مؤمنان(ع) بیاموزیم:
مردى حضرت على(ع) را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به‏سه شرط مى‏آیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد:
یکى اینکه از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى.
دوم آنکه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى (هر چه‏دارى بیاورى).
سوم آنکه به خانواده‏ات اجحاف و فشار وارد نیاورى.
مرد گفت: باشد، مى‏پذیرم.
حضرت قبول کرد و مهمان خانه او شد. (18) .
این حدیث، درسهاى عظیم و نکات ظریفى را بیان مى‏کند. بعضیهابه خانواده و همسر خویش زحمت‏بسیار مى‏دهند و تهیه بساط و موادیک سفره و پخت و پز را به او تحمیل مى‏کنند تا یک مهمانى آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم مى‏کشد، ولى پزش را آقا مى‏دهد. این نوعى‏ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد.
در مهمانى رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین وچنان کنند و به «ماحضر» - هر چه که موجود است - قانع باشد، و هم‏صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خدا(ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى‏قرار مى‏گیرد. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب‏مى‏شود، هر چه که بود، مى‏خورد. (19) .
نیز از آن حضرت روایت است:
به خانه دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته‏باشند تا خرج و انفاق کنند. (20) این براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه‏است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضرب‏المثلهاى‏فارسى است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است

ادب

از قیمتى‏ترین سرمایه‏ها و میراثهاى حیات آدمى «ادب‏» است،حتى بالاتر از ثروت و سرمایه است (ادب مرد، به ز دولت اوست).
در برخوردها چیزى به زیبایى و جذابیت ادب نمى‏رسد. باید آن‏را آموخت، به کار بست تا روابطى سالم و احترام‏آمیز و پایدار میان‏افراد، حاکم شود. اما همین واژه متداول و مشهور، گاهى تعریفى‏ناشناخته و حد و مرزى مبهم دارد. از این‏رو مناسب است که بر مفهوم وجایگاه و شرایط آن، تاملى مجدد داشته باشیم و بدانیم که براستى «ادب‏چیست؟».

 

ادب چیست؟

 

این صفت که سرمایه ارزشمند رفتارى انسان و رسالت پدر و مادرو مربى است‏بر چه پایه‏هایى استوار است؟ آیا یک خصلت درونى‏است؟ آیا رفتارى اجتماعى است‏یا حالتى روحى؟ رمز اینکه انسان ازافراد مؤدب، خوشش مى‏آید چیست؟
وقتى سخن از «ادب‏» به میان مى‏آید، نوعى رفتار خاص و سنجیده‏با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) در نظر مى‏آید. این‏رفتار که از تربیت‏شایسته نشات مى‏گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه‏رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و ... مربوط مى‏شود.
ادب، هنرى آموختنى است. مى‏توان گفت: «ادب، تربیت‏شایسته‏است‏»، خواه مربى، پدر و مادر باشد، یا استاد و مربى.
امام صادق(ع) فرمود: پدرم مرا به سه نکته ادب کرد ... فرمود: هرکس با رفیق بد همنشینى کند، سالم نمى‏ماند و هر کس که مراقب و مقیدبه گفتارش نباشد پشیمان مى‏گردد و هر کس به جاهاى بد، رفت و آمدکند، متهم مى‏شود: «ادبنى ابى بثلاث ... قال لى: یا بنى! من یصحب صاحب‏السوء لا یسلم و من لا یقید الفاظه یندم و من یدخل مداخل السوء یتهم.» (1) .
آنچه در این حدیث مطرح است، ضابطه داشتن «دوستى‏» و «گفتار»و «معاشرت‏» است. دوست دارى با تو چگونه رفتار کنند؟ مگر نه اینکه‏مى‏خواهى تو را با احترام یاد کنند؟ خوبیهایت را بگویند؟ نام و لقب‏زشت‏بر تو نگذارند؟ مگر نه اینکه از توهین و تحقیر و استهزاى‏دیگران نسبت‏به خودت ناراحت و رنجیده مى‏شوى؟ مگر نه اینکه‏دوست دارى در جمع مردم، مورد تکریم و تشویق و توجه قرار گیرى؟
یکى از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را در باره‏خود نمى‏پسندى، در باره دیگران هم روا ندانى و آنچه نسبت‏به‏خویش دوست مى‏دارى، براى دیگران هم بخواهى و آنچه را در کاردیگران زشت مى‏شمارى، براى خود نیز زشت‏بدانى. اگر از کارهاى‏ناپسند دیگران انتقاد مى‏کنى، همان کارها و صفات در تو نباشد. این‏نوعى «خود ادب کردن‏» است و کسى به این موهبت دست مى‏یابد که ازفرزانگى و هوشیارى و عقلانیتى تیز و بصیر برخوردار باشد. به‏فرموده حضرت امیر(ع):
«کفاک ادبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک‏»; (2) .
در ادب کردن تو نسبت‏به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را ازدیگرى ناپسند مى‏بینى از آن پرهیز کنى.
هر کس حد و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، داراى ادب‏است. بى‏ادبى، نوعى ورود به منطقه ممنوعه و پایمال کردن حد و حریم‏در برخوردهاست. این سخن بلند علوى را هم در این زمینه بخوانیم که‏فرمود:
«افضل الادب ان یقف الانسان على حده و لا یتعدى قدره‏»; (3) .
برترین ادب، آن است که انسان بر سر حد و مرز و اندازه خویش‏بایستد و از قدر خود فراتر نرود.
ادب، به خودى خود یک ارزش اخلاقى و اجتماعى است وارزش‏آفرین، هم براى فرزندان، هم براى اولیاء که تربیت‏کننده آنانند.ادب در هر که و هر کجا باشد، هاله‏اى از محبت و مجذوبیت را بر گردخود پدید مى‏آورد و انسان باادب را عزیز و دوست‏داشتنى مى‏کند.ادب، خودش یک سرمایه است و هر سرمایه‏اى بدون آن بى‏بهاست. مدالى است‏بر سینه صاحبش که چشمها و دلها را خیره و فریفته‏مى‏سازد.
آراستگى هر چیزى به چیزى است.
آن گونه که علم، با حلم آراسته مى‏گردد،
و شجاعت، با گذشت و عفو زینت مى‏یابد،
و ثروت، با انفاق و بخشش، ارزش پیدا مى‏کند،
حسب و نسب هم با ادب، ارج مى‏یابد. شرافت نسب و اعتبارخانوادگى و آبرو و وجهه اجتماع، بدون داشتن ادب، آرایشى سطحى‏بر چهره‏اى زشت است. این سخن حضرت على(ع) است که:
«لا شرف مع سوء الادب‏»; (4) .
با بى‏ادبى، هیچ شرافتى نیست.
کسى که بى‏اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته‏باشد، شرافت مى‏یابد. ادب، حتى نسب و تبار نامناسب را هم‏مى‏پوشاند. کلام امیرالمؤمنین(ع) چنین است:
«حسن الادب یستر قبیح النسب.» (5) .

 

نشانه‏ها و جلوه‏ها

 

هر یک از ادب و بى‏ادبى نشانهایى دارد. شناخت ادب هم جز باتوجه به نمودهاى بى‏ادبى میسر نمى‏گردد. این نمودها و نشانه‏ها وعلایم، هم در گفتار نمایان است، هم در رفتار و برخورد.
اگر عاقلانه زیستن و متانت در گفتار و وقار در رفتار، نشانه ادب‏است. بى‏خردى، گفتار زشت، بددهانى، تندخویى، زشت‏گویى، دشنام‏و توهین، سبکسرى و خیره‏سرى، لجاجت و عناد و ... هم بى‏ادبى‏است.
اگر کنترل دوستیها و معاشرتها ادب است، بى‏ادبى یعنى رفت وآمد با افراد ناباب و بى‏دقتى در گزینش دوستان و بى‏تعهدى درمجالستها و رفاقتها. آنکه زشت‏گفتار و بدزبان است، به تعبیر حضرت‏على(ع) از ادب بى‏بهره است: «لاادب لسیئ النطق.» (6) .
کسى که در برخورد با افراد، حاضر نیست از آنان با عظمت وتکریم یاد کند و مدام به استهزاء دیگران و غیبت آنان مشغول است،آنکه یاوه دیگران را با یاوه و دشنامشان را با دشنامى زشت‏تر پاسخ‏مى‏دهد، آنکه در مجالس و محافل و صفها، رعایت‏حق دیگران و نظم‏و مقررات و سکوت و نوبت را نمى‏کند، آنکه حاضر نیست‏به حرف‏دیگران گوش دهد، کسى که در گفتگو و بحث، داد مى‏زند، گلو پاره‏مى‏کند و جانب انصاف و حق را مراعات نمى‏کند، آنکه ... اینها همه‏نشانه‏هایى از فقدان ادب است.
از آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن یالخت‏بودن، خلال کردن، دهن‏دره، سرفه، عطسه و ... نشان ادب است.بى‏ادبى، بى‏اعتنایى به حقوق و شخصیت و حرمت انسانهاست. اگرکسى هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بیفکند، یا به طرزمشمئزکننده‏اى غذا بخورد، یا به جاى تقدیم دو دستى نامه و وسیله وابزار، آن را پرت کند یا حتى یک دستى بدهد، یا هنگام مطالعه شما، سرو صدا کند، یا هنگام خلوت، سرزده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورودنگیرد، اینها نمونه‏هایى از مراعات نکردن ادب اجتماعى است.
جالب این است که اسلام براى همه این موارد، دستورالعمل دارد.«تربیت اسلامى‏» و اخلاق مکتبى، همه دستورها و «باید» و «نباید»هایش،«ادب‏آموزى‏» است.کسى که پاى‏بند تعالیم دین نباشد، از حوزه ادب به‏وادى بى‏ادبى پاى نهاده است.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اخلاق مسلمانی

تحقیق در مورد رابطه اخلاق با ازادی

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد رابطه اخلاق با ازادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد رابطه اخلاق با ازادی


تحقیق در مورد رابطه اخلاق با ازادی

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:46

فهرست:

رابطه اخلاق با آزادی                                                           2

مفهوم اخلاق                                                                         2

مفوم آزادی                                                                          4

دلایل ضرورت آزادی                                                           6

آزادی، چونان روش و ارزش                                                 8

موانع و محدودیت‌ها                                                             8

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری                                                       11

منابع                                                                                     12

 آزادی، چونان روش و ارزش
وقتی سخن از آزادی به منزلة روش به میان آید، به این معنا است که آزادی، روش و زمینه و شیوه‌ای است که بدان وسیله می‌توان به پاره‌ای از اهداف خاص رسید و آزادی به خودی خود و به اصطلاح فی نفسه، اصالت نخواهد داشت، بلکه آزادی به منظور فراهم آمدن شرایط مساعد برای رشد و آگاهی و عقلانیت لازم و ضروری است. به دیگر سخن آزادی به مثابه ابزار و روشی است برای تعالی اخلاقی و عقلانی و توسعة آگاهی‌ها
. آزادی روشی است برای دانستن و شناختن و آموختن.
پاره‌ای از مباحث آیت‌الله مطهری ناظر به روش و زمینه و ابزار بودن آزادی است. از این منظر، آزادی، راه و روشی برای رسیدن به مقصد و مقصودی دیگر است. آزادی، هدف و غایت اساسی و اصلی نیست، بلکه راه و روشی است برای دست‌یابی به هدف‌هایی برتر و بالاتر دیگری که همانا رسیدن به کمال و سعادت است. اصطلاحی که مطهری برای آزادی به مثابه روش به کار می‌گیرد «کمال وسیله‌ای» در مقابل «کمال هدفی» است:
«آزادی «کمال وسیله‌ای» است نه «کمال هدفی». هدف انسان این نیست که آزاد باشد، ولی انسان یابد آزاد باشد تا به کمالات خودش برسد. آزادی یعنی اختیار، و انسان در میان موجودات تنها موجودی است که خود باید راه خود را انتخاب کند و حتی به تعبیر دقیق‌تر خودش باید خودش را انتخاب کند ... . انسان اگر آزاد نبود نمی‌توانست که کمالات بشریت را تحصیل کند. [همچنان که] یک موجود مجبور نمی‌تواند به آنجا برسد. پس آزادی یک کمال وسیله‌ای است، نه یک کمال هدفی.»
در عین حال که آزادی کارویژة ابزاری بودن را ایفا می‌کند، اما در همان حال می‌بایست آدمی آزاد باشد تا بتواند از این روش برای رسیدن به هدفی خاص بهره‌مند گردد؛ آنچه که مطهری از آن به بایستگی آزادی انسان یاد می‌کند. به هر حال در این صورت نیز بدون اینکه ابزار بودن آزادی به معنای کاهش نقش آزادی در زندگی تلقی شود، اما می‌توان به تقدم آزادی بر اخلاق حکم کرد. اگر انسان بخواهد به فضائل اخلاقی و اخلاقیات نائل شود نیز می‌بایست از آزادی برخوردار باشد. مطهری ضمن اینکه به نقش روشی آزادی تصریح می‌کند، اما از سوی دیگر تصور اینکه بدون آزادی بتوان به هدفی دست یافت را ناممکن می‌شمارد و بر آزاد بودن انسان تأکید و تصرح می‌کند. و البته این چنین وضعیتی را در شمار ویژگی‌های آدمی برمی‌شمارد.
به دیگر سخن آدمی هم برای شناختن استعدادها و ظرفیت‌های خویش و هم برای شناختن استعدادها و ظرفیت‌های دیگران محتاج آزادی است. آزادی روشی است برای ظهور و تجلی، روشی است برای خودشناسی، روشی است برای راه بردن به نهانیهای غیر، روشی است برای کسب آگاهی و رفع نادانی، روشی است برای سیاستی کامیاب و مدیریتی موفق، روشی است برای دادگری و ستم ستیزی
و روشی است برای درپوشیدن جامة اخلاق بر تن خود و جامعه.
گرچه ابزاری و روشی بودن آزادی در سخنان مطهری مورد اشاره و تأکید قرار گرفته است، اما از سویی در مباحث وی بر ارزش بودن آزادی نیز تصریح شده است. به یک معنا مطهری آزادی را برترین و بزرگ‌ترین ارزش‌های انسانی و مافوق ارزش‌های مادی می‌داند
. وی این پرسش را طرح می‌کند که چرا آزادی به این مقام و ارزشمندی رسیده است که در شمار برترین و بزرگ‌ترین ارزش‌های انسانی قرار گیرد؟ پاسخ وی این است که در طول تاریخ بشری این ارزش همواره از آدمی دریغ شده است و از این رو چون ارزشی کمیاب بوده است از این رو ارزشی بسیار والا و ارجمند یافته است. و البته معتقد است که در عصر حاضر نیز گرچه شعار و حماسه و سخن آزادی هست، اما چیزی جز گندم نمایی و جو فروشی نیست.
از سویی در سخنان مطهری ارزش بودن آزادی معادل تکلیف بودن آزادی تلقی شده است. در واقع تلاش برای بهره‌مندی از آزادی وظیفه انسان‌ها است و آدمیان نمی‌توانند و نباید آزادی خود را تحت هیچ شرایطی سلب کنند و تن به اجبار و تحمیل بسپارند. البته تکلیف بودن آزادی وقتی قابل پذیرش است که مافوق «حق» تلقی شود، اما اگر در معنایی فروتر از حق بودن آزادی به کار رود، طبیعتاً می‌تواند نقدی بر اندیشه مطهری تلقی شود. البته به باور نگارنده، تأکید مطهری بر وظیفه بودن آزادی بیش از آنکه آزادی را ارزشی فروتر معرفی کند، بر فراتر بودن آن تصریح و تأکید دارد و آن را به گونه‌ای بر صدر می‌نشاند و بر سایر فضائل، همانند اخلاق، مقدم می‌دارد. به دیگر سخن، مطهری، آزادی را مافوق حق می‌داند. انسان چون حق دارد آزاد باشد، مکلف است این آزادی را حفظ کند. در اینجا حق و تکلیف نه در برابر هم، که در طول یکدیگر هستند

 

 

 

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد رابطه اخلاق با ازادی

دانلود مقاله اخلاق و سیره پیامبر اعظم اسلام

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله اخلاق و سیره پیامبر اعظم اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اخلاق و سیره پیامبر اعظم اسلام


دانلود مقاله اخلاق و سیره پیامبر اعظم اسلام

اخلاق عبارت است از شناسایی و تفکیک فضائل و رذایل انسانی و ارتقای اخلاق انسانی با این فضائل نیک.
از آنجا که حضرت محمد بارزترین نمونۀ کمالات اخلاقی است، تعریفی اجمالی از نفس اخلاق و بررسی بخش بسیار کوچکی از اخلاق فردی و اجتماعی پیامبر به عنوان موضوع بحث این تحقیق در نظر گرفته شد.
حسن خلق آن حضرت شامل تمامی افراد و اقشار جامعه (کوچک و بزرگ، پیر و جوان، فقیر و غنی، زن و مرد و ...) می شد.
در قرآن مجید نیز به نقش و تاثیر اخلاق نیکوی پیامبر در پیشبرد و ارتقاء اسلام اشاره شده، چرا که ایشان علاوه بر ارج نهادن به ارزشهای اخلاقی، خود در سیرۀ عملی شان مجسمۀ فضائل اخلاقی و ارزشهای والای انسانی بودند و همیشه و در همۀ ابعاد زندگی با چهره ای شاد و کلامی دلنشین با حوادث برخورد می کردند.

مقدمه :
حضرت محمد بزرگترین ویژگیهای اخلاقی و کمال بشری را دارا بود، این خصایص زمینه ای شد تا به او صفات و القاب بسیاری داده شود.
پیامبر در اخلاق و تمامی مراحل زندگی به حد کمال رسیده بود.
سخن درباره کسی که ویژگیهای محمدی را داراست، بسیار سخت و مشکل است. پیامبر اکرم در لباس پوشیدن، خوردن، خوابیدن و دیگر صفات مادی و جسمانی مانند انسانهای دیگر بود، زندگی ساده و به دور از فخر، تکبر و سراسر معنویت او زبانزد خاص و عام بود.
ویژگیهای اخلاقی نبی اکرم در زندگی او بسیار پسندیده بود و شجاعت، بخشش، صبر، زهد، پاکدامنی، پارسایی و بخشندگی او همگان را متعجب و شگفت زده می کرد.
توجه و عنایت او به پروردگار در همه مراحل زندگی او را میان بندگان برگزیده کرد و حال نوبت ما انسانها است که در همه مراحل زندگی مادی و معنوی خود از او درس بگیریم و او را به عنوان الگو برای خود برگزینیم.

تعریف اخلاق :
علم اخلاق عبارت است از فنى که پیرامون ملکات انسانى بحث مى‏کند، ملکاتى که مربوطبه قواى نباتى و حیوانى و انسانى اوست، به این غرض بحث میکند که فضائل آنها را از رذائلش‏جدا سازد و معلوم کند کدام یک از ملکات نفسانى انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست، وکدامیک بد و رذیله و مایه نقص اوست، تا آدمى بعد از شناسائى آنها خود را با فضائل بیاراید، واز رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکى که مقتضاى فضائل درونى است، انجام دهد تا دراجتماع انسانى ستایش عموم و ثناى جمیل جامعه را بخود جلب نموده، سعادت علمى و عملى‏خود را به کمال برساند.


مقدمه :
تعریف اخلاق :
اخلاق از دیدگاه پیامبر اعظم :
نتیجه گیری :
پى نوشت ها و منابع :

 

 

شامل 20 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اخلاق و سیره پیامبر اعظم اسلام

دانلود مقاله ازدواج آسان در پرتو اخلاق اسلامی

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله ازدواج آسان در پرتو اخلاق اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ازدواج آسان در پرتو اخلاق اسلامی


دانلود مقاله ازدواج آسان در پرتو اخلاق اسلامی

اخلاق اسلامی یکی از حوزه‏های سه‏گانه دین است که بسیاری از معارف اسلامی را شامل می‏شود و رفتار انسان را با معیارهای الهی میزان می‏سازد و انسان را در تمام کارها و صفات به سوی الهی شدن رهنمون می‏شود.
اگر دامنه اخلاق اسلامی به ازدواج کشیده شود، بسیاری از مشکلات به برکت خُلق ملکوتی برطرف می‏گردد و با ازدواج اسلامی به جای مشکل، برکت پیدا می‏شود و مبارک‏ترین اتفاق زندگی پدید می‏آید.
ازدواج در دوران کنونی
آنچه در این عصر شاهد آن هستیم، این است که آثار سستی باورها، به بهانه‏های مختلف و در جلوه‏های گوناگون خود را نشان می‏دهد. برخی تحصیل را مقدمه شغل و شغل را مقدمه روزی می‏دانند و بهترین مقطع زندگی (جوانی) را فدای مقدمات روزی می‏سازند و پس از خزان جوانی، تصمیم به ازدواج آسان می‏گیرند!
تأخیر در ازدواج، از سستی اعتقاد به وعده‏های الهی ریشه می‏گیرد که لازم است از منظر اسلام بررسی شود.

ازدواج آسان در پرتو اخلاق اسلامی
مقدمه:
ازدواج در دوران کنونی
وعده‏های الهی درباره ازدواج
برکت توکل
برکت ازدواج
منشأ اخلاقی سخت‏گیری‏ها
مهریه و ازدواج
مدرک و شأن اجتماعی
جو زدگی و فخر فروشی
درک صحیح فلسفه ازدواج
محیط آلوده

 

شامل 13 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ازدواج آسان در پرتو اخلاق اسلامی

دانلود مقاله اخلاق و حسنات اسلامی

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله اخلاق و حسنات اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اخلاق و حسنات اسلامی


دانلود مقاله اخلاق و حسنات اسلامی

فرمت: ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 154

فهرست تیتر موضوعات:

 

–  سخنان ناروا و گفتارهاى حرام ۳۴ صفحه

– مواردى که دروغگویى مجاز است  ۲۶ صفحه

– جامعه ما به بازسازی و شست‌وشوی مجدد اخلاقی احتیاج دارد ۱۱ صفحه

– گنهکاران و قدرت بر توبه ۸۳ صفحه

 

قسمتی از متن آخرین مقاله:

 

وَاِنّى لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدى طه ( ۲۰ ) : ۸۲

بازگشت به حق

گنهکاران و قدرت بر توبه

هیچ مادرى در جهان هستى ، فرزند خود را گنهکار نزاییده ، و کودک رحم را عاصى و خطاکار به دنیا نیاورده .

کودک در حالى قدم به عرصه گاه حیات مى گذارد که از علم و دانش و تفکر و اندیشه خالى است ، و از آنچه در اطرافش مى گذرد کاملا بى خبر است .

طفل وقتى وارد فضاى این جهان مى شود ، جز گریه کردن و مکیدن شیر چیزى نمى داند ، آن هم از گریه و مکیدن شیر در لحظات اول در عین اینکه ناله مى زند و شیر مى خورد غافل است . غرایز و احساسات و شهوات او به تدریج وارد میدان فعالیت مى شود ، و آنچه را باید براى برپا کردن خیمه ى حیات تعلیم بگیرد ، از اطرافیان خود و فعل و انفعالات طبیعى یاد مى گیرد .

هم چنانکه بدن او در طول زندگى در معرض انواع بیماریها قرار مى گیرد ، فکر و روحش ، و نفس و قلبش نیز در معرض خطا و اشتباه مى رود و در عمل و اخلاق مبتلاى به گناه مى گردد ، بنابراین گناه همچون بیمارى بدن عارضى است نه ذاتى .

بیمارى بدن و جسم او با دارویى که طبیب تجویز مى کند معالجه مى شود ، فکر و روح و نفس بیمارش نیز با اجراى دستورات حضرت حق درمان مى پذیرد .

گنهکار با عرفان به وضع خویش ، و معرفت به حلال و حرام خدا ، با رجوع به

طبیب روحانى و دستور العمل گرفتن از او ، براى توبه از گناه آماده مى شود ، و با امید و دلگرمى به رحمت حضرت حق از عرصه ى گناه بیرون مى آید ، و همچون روزى که از مادر متولد شده پاک مى گردد .

گنهکار نمى تواند ادعا کند نمى توانم توبه کنم ، زیرا کسى که قدرت بر گناه دارد ، بدون شک قدرت بر توبه هم دارد .

آرى انسانى که توانایى بر خوردن و آشامیدن ، رفتن و آمدن ، گفتن و شنیدن ، ازدواج و کسب و کار ، ورزش و ریاضت ، مسافرت و معاشرت و زور آزمایى دارد ، و اگر طبیبى به خاطر بیمارى خاصش او را از بسیارى از غذاها و نوشیدنیها پرهیز دهد ، او از ترس ریشه دار شدن بیمارى با کمال قدرت از خوردن آن غذاها و نوشیدنیها خوددارى مى کند ، مى تواند از گناهانى که به آن دچار است بپرهیزد ، و از معصیت هایى که به آن گرفتار است خوددارى نماید .

عذر هیچ گنهکارى در عدم قدرت بر توبه در پیشگاه حضرت حق قابل قبول نیست ، اگر قدرت بر توبه براى اهل گناه نبود ، از جانب خداوند دعوت به توبه و انابه نمى شدند .

گنهکار باید این حقیقت را باور کند که در هر شرایطى ، و در هر موقعیتى قدرت بر ترک گناه را دارد ، و بر اساس آیات قرآن خداوند مهربان و توبه پذیر ، توبه اش را قبول مى کند و گناهانش را گرچه به عدد ریگ بیابان باشد ، در معرض عفو و مغفرت و رحمت قرار مى دهد ، و پرونده ى سیاهش را به سپیدى چشم پوشى از همه ى گناهانش آراسته مى کند 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اخلاق و حسنات اسلامی