فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله طلاق

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله طلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

اختلافات زناشویی
اختلافات زناشویی سابقه‌ای به قدمت تاریخ و به عمر زندگی زناشویی بشر دارد. زوجیت یک رابطه‌ی منحصر به فرد است. در زوجیت، فرد می‌تواند از عمیقترین صمیمیت، آرامش و دوستی را تا دردناکترین مسائل زندگی را تجربه کند. عضو یک زوج شدن می‌تواند منجر به رشد شخصی و خودباوری شگفت‌انگیز شود و یا بر عکس می‌تواند منجر به صدماتی شود که درمان آن سالها به طول انجامد. کمتر رابطه‌ی دیگری را می‌توان سراغ داشت که چنین قدرت چالش‌انگیزی را داشته و باعث چنین دردی شود.
رابطه‌ی زوجین می‌تواند براحتی تبدیل به چالش شود، حتی کوچکترین فعالیتهای روزانه روی دیگری به طور چشمگیری اثر می‌گذارد. سازگاری با نیازها یا آرزوهای شخص دیگر در تمام جنبه‌های زندگی مشکل است.
«ازدواج به دلایل عدیده دچار مشکل و تعارض می‌شود، بروز تعارض در روابط انسانها با یکدیگر اجتناب ناپذیر است. تعارض از رایج‌ترین پدیده‌ها در روابط انسانهاست… در ازدواج باید فرض را بر این گذاشت که بروز تعارض جزیی از رابطه‌ی زناشویی و زندگی مشترک با هر کسی است، پس باید زن و شوهر یاد بگیرند که تعارضهای خود را حل کنند تا خوشبخت شوند، اگر چنین نکنند، ممکن است کار آنها به جدایی بکشد، یا اینکه تعارض آنها تا هنگام بزرگ شدن و رفتن فرزندان از خانه مسکوت و در حالت کمون باقی بماند و عاقبت هم زن و شوهر بعد از سالها زندگی مشترک طلاق بگیرند» (ثنایی، 1375).

 

فرآیند نارضایتی زناشویی
نارضایتی زناشویی فقدان تدریجی وابستگی عاطفی، کاهش توجه، دوری عاطفی، و افزایش احساس بی‌تفاوتی و بی علاقگی است. احساسات مثبت در طول زمان با احساسات خنثی و حتی منفی در طول زمان جانشین می‌شود. کینگز بری و میندا (1988) به نقل از رایس نارضایتی زناشویی را شاخصی می‌دانند که زوجین به وسیله آن به رابطه‌ی خود ادامه داده و یا آنرا ختم می‌کنند، آنان تأکید می‌کنند که نارضایتی متقابل نتیجه مشکلات در رابطه است و از دست دادن عشق معمولا نتیجه سالها تنش حل نشده در رابطه است.
یکی از روشنترین توصیفات از رشد نارضایتی توسط کرستن انجام شده که فرآیند نارضایتی را به سه مرحله ابتدایی، میانی و پایانی تقسیم می‌کند(رایس، 1996، به نقل از دهقان،1380).
الف) مرحله ابتدایی. این مرحله بوسیله نومیدی فزاینده، سرخوردگی، احساس ضربه و خشم مشخص می‌شود. افکار یک همسر یا هر دو روی ویژگیهای منفی شریک دیگر متمرکز می‌شود زیرا رفتار شریک دیگر آن چیزی نبوده که قابل انتظار بوده است، همسران هنوز درباره‌ی آینده‌ی ازدواجشان و تلاش برای حل مشکلات از طریق ابراز احساسات و یا تلاش برای خشنود سازی همسر دیگر خوش‌بین هستند.
ب) مرحله میانی. طی این مرحله خشم و آزار افزایش و شدت می‌یابد، همسران انتظار دارند شرکایشان به شیوه‌های منفی مشخصی رفتار کنند. شروع بی‌تفاوتی فزاینده گزارش می‌شود. بعضی از همسران شروع به سبک و سنگین کردن مزایا و معایب ازدواج خود می‌کنند و تصمیم می‌گیرند که آیا به ازدواج خود ادامه داده یا آنرا فسخ کنند. تلاش برای خوشنودسازی همسر کمتر دیده می‌شود، اما تلاش برای حل مسئله (مثل شروع به یک برنامه دارویی‌ـ درمانی) افزایش می‌یابد.
ج) مرحله پایانی. در این مرحله احساس و ابراز خشم به وفور دیده می‌شود، احساس اعتماد کاهش می‌یابد و احساس بی‌تفاوتی و درماندگی افزایش می‌یابد. شایعترین افکار طی این مرحله تمایل به خاتمه ازدواج و تعیین دقیق نحوه انحلال آن است. به هر حال هنوز ممکن است ابهاماتی وجود داشته باشد. قبل از این مرحله مشاوره به ندرت دنبال می‌شود، اما در این مرحله بسیاری از زوجین به آخرین تلاش خود برای نجات ازدواج یا برای ترک آن به زناشویی درمانی اقدام می‌کنند.
مبنای انحلال رابطه این احساس است که ضررهای با هم بودن بیش از نفع آن است. همسران روی ویژگیهای منفی یکدیگر تأکید می‌کنند، به طوری که تغییر احساسات آنها خیلی مشکل است و تغییر احساسات منفی مستلزم تغییر چشمگیر همسر است؛ بعضی مواقع تغییرات انجام می‌‌شود و احساسات دوباره مثبت می‌شود، اما این کار مستلزم تلاش زیادی است. اگر ازدواج منحل شود، همسر ناراضی شروع به تمرکز روی ویژگیهای منفی همسر سابق می‌کند و خود را متقاعد می‌سازد که انحلال رابطه درست بوده است.

 

تعریف طلاق
وقتی که زوجین هنوز در قید حیات هستند و یکی از آنها و یا هر دو مایل به خاتمه زندگی مشترک خود و گسستن پیوند زناشویی می‌باشند، طلاق صورت می‌گیرد. در واقع می‌توان گفت طلاق انحلال ازدواج رسمی و عملی اختیاری و انتخابی توسط حداقل یکی از زوجین است.
طلاق در گذشته‌ای نه چندان دور به طور کلی ننگ‌آور تلقی می‌شد. امروزه طلاق نه تنها یک رسوایی خانوادگی نیست بلکه به عنوان امری پذیرفته شده است. طلاق به راه حلی معقول برای وضعیتی غیر معقول تبدیل گردیده است. (برنشتاین ،1985؛ به نقل از سهرابی، 1377) ضمانتهای اخلاقی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی دیگر مفید واقع نمی‌شوند، طلاق به شکل بسیار آسانی در جامعه، قابل دستیابی است و رواج دارد.
ولتر (1990، به نقل از ستوده، 1372) می‌گوید:« ازدواج و طلاق در این جهان تقریبا با هم متولد شده‌اند شاید ازدواج چند روزی زودتر متولد شده باشد، زیرا پس از ازدواج و گذشت چند روز کار زن و مرد به زد و خورد و طلاق کشیده است. در حقیقت این است که ازدواج و طلاق با هم به دنیا آمده‌اند و هر دو از قدیم بوده‌اند و هر دو برای بشر ضروری و لازم‌اند». از این رو در تمام قوانین و تواریخ ملل قدیم یونان و ایران باستان و قوانین همورابی مسئله‌ی طلاق وجود داشته و غالبا نیز طلاق دهنده مرد بوده و زن را در آن اختیاری نبوده است. با ملاحظه قوانین حقوقی دنیا می‌توان گفت که طلاق تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا رسما ممنوع بود. اما علیرغم مخالفت اربابان کلیسا، از آن پس رفته رفته قانونی و مجاز شد(دهقان، 1380).
طلاق در اسلام
« منفورترین حلالها در اسلام طلاق است، اگر طلاق در مکتب ما تشریع شده به خاطر آن است که در مواقعی که استمرار زندگی لازمه‌اش استمرار ظلم و تضعیف حقوق است و نصایح و اندرزها دیگر کارساز نیست برای نجات و رهایی طرف ظلم شده مسئله‌ی طلاق مطرح گردید» (ارفع، 1367)
اسلام به زن و شوهرها توصیه می‌کند چنانچه مابین آنها اختلافی پدید آمد که حل آن توسط خودشان ممکن نبود بلافاصله به فکر طلاق نیفتند، بلکه هر یک با انتخاب نماینده‌ای صالح و مورد اعتماد به عنوان داور، در جهت رفع تفاهم و فراهم نمودن زمینه‌ی آشتی اقدام نمایند.

 

علل و عوامل طلاق
«هزاران عامل می‌تواند در تصمیم به جدایی و طلاق زوجین تاثیر بگذارد. به طور کلی این عوامل را می‌توان در سه مقوله طبقه‌بندی کرد: 1. عوامل اجتماعی 2. عوامل شخصی 3. عوامل رابطه‌ای
1. عوامل اجتماعی: ما اکنون در عصر تغییرات سریع و بی‌سابقه زندگی می‌کنیم. در جریان چنین تغییرات سریعی است که باورها و رسوم ما پیوسته به زیر سؤال می‌روند و از هر سو تهدید می‌شوند. این نکته در هیچ حوزه‌ای به اندازه حوزه روابط زناشویی و خانواده آشکار نیست. اکنون برای زوجهای جوان، شکلهای قابل دسترس پیوند زناشویی به ازدواج تک ـ همسری سنتی محدود نمی‌شود.
2. عوامل شخصی: ادراکات غلط، انتظارات غیر واقع بینانه‌ای که به درون ازدواج رسوخ می‌کنند نمونه‌های اصلی عوامل شخصی هستند. تا زمانی که جامعه به پروردن آرمانهای رمانتیک و انتظارات خیالی ادامه دهد و افراد نیز آنها را بپذیرند، سرخوردگی زناشویی ادامه خواهد یافت. امیدهای اشتباه و اهداف غیر واقع بینانه فقط زوجها را به سمت یأس، دلسردی، ناکامی و خشم سوق می‌‌دهد.ارزشها و اهداف شخصی افراد نیز در افزایش نرخ طلاق دخالت دارند.
3. عوامل رابطه‌ای: ممکن است مشکلات رابطه‌ای زمینه ساز اصلی همه‌ی مسائل باشند. این زمینه سازی دارای شکهای مختلفی است و میزان پاداش کم، مشکلات ارتباطی و ناچیز بودن مهارتها حل تعارض را در بر می‌گیرد. این مشکلات می‌توانند بر یک موضوع خاص (مانند رابطه‌ی جنسی، پول، استقلال و …)متمرکز گردند و یا بصورتی فراگیر تمام تعامل را شامل شوند» (برنشتاین، به نقل از سهرابی، 1377).
گرچه عوامل اجتماعی احتمال طلاق را نشان می‌دهد اما این دلایل به طور قطع علل طلاق نیستند. با مطالعه افراد در حال طلاق می‌توان به میزان تاثیر هر یک از عوامل فوق و بویژه عوامل رابطه‌ای در اتخاذ تصمیم و اقدام به طلاق بیشتر آگاه شد.

 

علل طلاق از نظر زنان و مردان مطلقه
«سه مطالعه انجام شده در مورد طلاق در ویسکانستین، ازهایو و اوکلند و همچنین در سیدنی استرالیا نشان داد که مهمترین علل طلاق از نظر زنان: عدم خوشبختی، سوءاستفاده عاطفی، مشکلات ارتباطی، ناسازگاری در زمینه‌های متفاوت، مشکلات جنسی، فقدان تعهد مرد نسبت به خانواده، سوء مصرف الکل و مواد، مشکلات مالی یا شغلی ،خیانت شوهر ،عدم علاقه به شوهر هنگام ازدواج و عدم اختصاص وقت کافی به خانه و خانواده توسط مردان بوده است. مهمترین عللی که مردان برای انحلال زندگی خود ذکر کردند عبارت بودند از : خوشبخت نبودن، مشکلات جنسی و ارتباطی، ناسازگاری در زمینه‌های مختلف، نداشتن علاقه به زن در موقع ازدواج، سوءاستفاده عاطفی، خیانت زن، نداشتن حساسیت نسبت به خانواده، نگذاشتن وقت برای خانواده، سوءاستفاده فیزیکی، بی‌رحمی و مشکلات مالی» (رایس ، 1996، به نقل از دهقان، 1380)

 

شایعترین اختلافات زناشویی از دید درمانگران
در یک مطالعه (گیس والری، 1981؛ به نقل از رایس، 1996) از 116 درمانگر انجمن خانواده و ازدواج، 29 مورد از شایعترین، شدیدترین و مشکلترین مسائل مشترک به تفکیک در مورد زوجهای مشکل دار مشخص شد. از درمانگران خواسته شد که فقط 5 حوزه عمده از مشکلات مشترک تفکیکی را انتخاب کرده و 5 مورد از زمینه های مشکل برای درمان موفقیت آمیز را رتبه‌بندی کنند. 10 حوزه‌ی رتبه‌بندی شده توسط درمانگران برای روابط زناشویی عبارت بود از: 1. ارتباطات 2. انتظارات غیرواقعی از ازدواج با همسر 3. تنازع قدرت 4. مشکلات فردی 5. تعارض نقش 6. فقدان احساس عشق 7. نشان ندادن علاقه 8. اعتیاد به الکل 9. روابط نامشروع 10. مسائل جنسی.
درمانگران زناشویی فقدان ارتباط را به عنوان مهمترین عامل مخرب ذکر کرده‌اند. در تجزیه و تحلیل بیشتر اطلاعات این مطالعه، مشکلات ارتباطی به عنوان متداولترین مشکلات در زندگی زوجهای طلاق ذکر شده است. این پاسخها به نقش مهم و کلیدی ارتباط در ازدواجهای موفق اشاره دارد.
از این درمانگران همچنین خواسته شد تا حوزه‌هایی را برای مقابله یا درمان مشکلتر می‌بینند طبقه بندی کنند، حوزه‌های زیر به عنوان مشکلترین موارد ذکر شدند: 1. الکسیم 2. فقدان احساس عشق 3. مشکلات فردی 4. تنازع قدرت 5. رفتارهای اعتیادی 6. تعارض ارزشها 7. سوءاستفاده فیزیکی 8. انتظارات غیرواقعی از ازدواج با همسر 9. روابط نامشروع 10. زنای محارم.
اساساً عوامل مرتبط با نارضایتی زناشویی و طلاق را می‌توان به دو دسته عوامل ایستا و پویا تقسیم کرد. عوامل ایستا شامل تاریخچه طلاق والدین، سطوح تحصیلات و درآمد، عدم تشابه مذهبی، فرهنگی شخصیت و سن می‌باشد و عوامل پویا شامل توانایی گفتگو، سطح مهارت کنار آمدن با تعارض، نگرش در مورد تعهد، انتظارات، عقاید و غیره می‌باشد. این تقسیم بندی در شناخت عوامل قابل تغییر برای کسانی که مشاوره قبل از ازدواج می‌کنند مهم است‌ (استنلی و همکاران، 1995؛ به نقل از استنلی و مارکمن 1997).
اثرات منفی طلاق
طلاق اثار منفی زیادی روی تمامی افراد خانواده و بویژه کودکان دارد، آثار مخربی که گاه جبران ناپذیر بوده و در تمامی ابعاد زندگی رد پایی از خود باقی می‌گذارد. احساس رنج، افسردگی، اضطراب، احساس گناه و پوچی معمولا در افراد خانواده‌های طلاق به وضوح دیده می‌شوند.
«مشکل سازگار شدن با جدایی، مراقبت از فرزندان و قبول نقش « تک همسر خانواده بودن» و مشکلات عملی در رابطه با مسائل حقوقی و مسئولیهای اقتصادی از مسائل مبتلا به اشخاص درگیر طلاق و جدایی است. علاوه بر اینها از مشکلات سازگاری فرزندان طلاق نیز نمی‌توان غفلت کرد. مشکلات وفاداری نسبت به والدین، قرارهای دیدو بازدید و حضانت هم خصوصا اگر با احساس گناه و افت عزت نفس کودکان طلاق همراه باشد عواقب روانی و جسمی به دنبال خواهد داشت.» (گیبسون،1996، به نقل از ثنائی، 1376).
اکثر تحقیقات نشان می‌دهد که افراد مزدوج معمولا سازگاری بیشتری و مشکلات و بیماریهای کمتری از خود نشان می‌دهند تا کسانی که مجردند و یا طلاق گرفته‌اند (بلوم و همکاران، 1987؛ به نقل از بری و جورلیس ، 1995).
مشکلات زناشویی عامل مهمی در 50% از پذیرش شدگان بیمارستانهای روانی است. مردان طلاق گرفته در معرض خطر روزافزون خودکشی، پذیرش در بیمارستانهای روانی، آسیب پذیری در مقابل بیماریهای فیزیکی و اقدام به خشونت هستند و زنان طلاق در معرض خطر روزافزون افسردگی و مشکلات پزشکی مختلف هستند. یک ازدواج مشکل دار عامل مهمی در اکثر قتلهاست (بلوم، اشر و وایت ، 1978؛ دوریان و همکاران، 1982؛ زیس و جانسون ، 1980؛ به نقل از بری و جورلیس، 1995). بچه‌ها در خانواده‌های طلاق یا دارای تعارضات زناشویی در معرض خطر بیشتری برای مشکلات عاطفی و رفتاری مختلف هستند از جمله : رفتار مخالفت آمیز، پرخاشگری، افسردگی و اضطراب(بری، هیترنیگتون ، 1993، امری ، 1982؛ جرلیس، فریس و مک دونالد ، 1990) (به نقل از بری و جرلیس، 1995). به طور خلاصه طلاق و تعارضات زناشویی با مشکلات خانوادگی چندگانه مرتبط است که به طور منفی روی سعادت اعضای خانواده تأثیر می‌گذارند.

 

اثرات مثبت طلاق
به طور قطع همه‌ی طلاقها به پیامدهای منفی منجر نمی‌شود طلاق برای بسیاری از افراد موهبت الهی است. از طریق طلاق، روابط مضر، مخرب و بسیار رنج آور خاتمه می‌یابند و ممکن است به جای آن روابط پرشور، مهیج و هدفمند شکل گیرند. این آزادی تازه بدست آمده و تغییری که در زندگی روزمره ایجاد می‌شود می‌تواند بسیار مثبت باشد. «شاید زوجی، تعارض و کشمکش را برای سالها تجربه کرده باشند و طلاق، فرصت یک زندگی تقریبا بدون تعارض را برای آنان بوجود آورد، بعلاوه دو جنبه دیگر طلاق بر احتمال پاداش شخصی می‌افزاید: اول، فرد بار دیگر فرصت می‌یابد که زندگی خود را به طور کامل تحت کنترل گیرد، یا نگران نباشد که اعمال او چه اثراتی بر نگرش و رفتار همسرش خواهد گذارد. دوم، در مواردی که مسئله کودکان وجود دارد، فرد می‌تواند به بهترین وجه بر اساس علائق فرزندش عمل کند بدون اینکه نگران مخالفتهای مداوم و مزاحمت آمیز همسرش باشد. در اصل زندگی آسانتر می‌شود چون هم سطح تنش و هم تعداد برخوردهای پرتعارض کاهش می‌یابد» (برنشتاین، به نقل از سهرابی، 1377).
بچه‌ها اغلب با یک وضعیت ثابت طلاق بهتر سازگار می‌شوند تا با یک محیط پر از تعارض و ناشاد. بعلاوه طلاق برای بعضی زنان باعث عزت نفس بیشتر، کسب سطوح بالاتر شایستگی و پیشرفتهای شغلی می‌شود (امری ، 1982؛ هترینگتون و کاکس ، 1982؛ به نقل از بری و جورلیس، 1995).
البته ذکر دلایل بالا بدان معنا نیست که طلاق راه حل خوبی است یا برای ازدواجهای مشکل دار توصیه می‌شود، به طلاق همیشه باید بعنوان آخرین حربه در حل تعارضات و اختلافات زناشویی نگریسته شود.

 

بررسی نقش ویژگیهای شخصیتی بر سازگاری زناشوئی
همانطور که گفته شد شخصیت یکی از متمایزترین جنبه‌های روانی هر فرد می‌باشد و درحقیقت شخصیت فرد همان علائق ، استعدادها، توانائیها و گرایش و نگرشهای وی می‌باشد. لذا برهمین اساس خصیصه‌های شخصیتی هر فرد نحوه عملکرد وی را در ارتباط با دیگران تحت تاثیر قرار می‌دهد. نوع سازگاری و تطابق فرد در روابط زناشوئی از جمله عواملی است که از خصیصه‌های شخصیتی تاثیر می‌پذیرد و در همین زمینه تحقیقات متعددی انجام گرفته است.
مثلاً در تعدادی از این نوع تحقیقات حالت‌های روان‌آزردگی، در تعدادی نیز رگه‌ها منفرد و در تعداد دیگری نز عوامل متعدد و رگه‌های عمقی شخصیت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در مقابل در مورد متغیر سازگاری نیز تعدادی از تحقیقات درخصوص موفقیت یا شکست، پایداری و ناپایداری روابط و تعدادی هم در مورد کیفیت روابط حاکم بر زوجین صورت گرفته است. مثلاً رنجوری خویی یکی از زوجین اغلب بعنوان منبع نارضایتی زناشوئی شناخته شده است. لذا در این قسمت به بررسی اینگونه تحقیقات پرداخته می‌شود.
اسپنسون (1992) تحقیقی در زمینه بررسی نقش ویژگیهای شخصیتی بر سازگاری انجام داد. در این تحقیق 760 زوج ازدواج کرده پرسشنامه چندوجهی شخصیت MMPI را تکمیل نمودند تا معلوم شود که آیا میزانهای بالینی MMPI بطور معناداری درارتباط با آشفتگی‌های زناشوئی می‌باشد یا نه. نتایج حاصله نشان داد زوجهایی که از نظر روابط زناشوئی دچار پریشانی و آشفتگی بودند. نسبت به زوجهایی که اینگونه آشفتگی‌ها را ندارند نمرات بالائی در میزانهای بالینی کسب کرده بودند، بویژه در بعد جامعه‌ستیزی دارای نمره بالائی بودند.
تحقیقی که توسط زمیجن و ماریا (1987) انجام شد، نمره روان‌آزردگی در مردهای که به همسرشان سازگار بودند کمتر بود در حالیکه در مزدوجین ناسازگار این نمره بالاتر بود. لذا روان‌آزردگی را بعنوان عاملی که می‌تواند بطور بالقوه سازگاری زناشوئی را تحت تاثیر قرار دهد، درنظر گرفتند. وجود روان‌آزردگی چه در مورد مرد و چه در مورد زن می‌تواند مشکلاتی در رویارویی بامسائل روزمره زندگی و نگرانی به وجود آورد که درنتیجه امکان رویارویی مناسب باسایر مسائل رامحدودتر می‌سازد. (ملازاده، 1372)
در مورد کفایت وجود مشکل شخصیتی در روان‌آزردگی در یکی از طرفین ازدواج برای ایجاد مشکلاتی در کیفیت رابطه زناشوئی، قسمتی از تحقیق جانسون و آمولوزا (1992) موید این مطلب است که هرچند کیفیت رابطه زناشوئی در رفتار هر دو شریک جنسی مشاهده می‌گردد. اما ممکن است تاثیر ویژگیهای غالب یک عضو باشد. بنابراین با اطلاع از ویژگیهای فرد مقابل و به منظور ایجاد تغییر در کیفیت رابطه مذکور، می‌توان با فرد دیگر، کار درمانی انجام داده و به موفقیت نیز امیدوار بود. (ملازاده، 1372، ص 56)
با بررسی تحقیقات انجام شده‌ی قبلی و کنکاش در مسائل و مشکلات زناشوئی، دسته‌بندیهای گوناگونی از علل و عواملی که در ناسازگاری زوجین مؤثر می‌باشند، می‌توان به عمل آورد. به عنوان مثال یک گروه سازگاری و ناسازگاری زناشوئی را از زاویه‌ی چگونگی برقراری ارتباط کلامی و غیرکلامی بین زوجین، توانائی زوج‌های سازگار و ناسازگار در رمز گذاری و رمزخوانی نشانه‌های کلامی و غیرکلامی یکدیگر بررسی نموده‌اند (کاهن (1970)، گوتمن (1976)، نولر (1984)، جناردوز (1982) ) عده‌ای دیگر سازگاری زناشوئی را بر اساس کانال‌های مختلفی که زوج‌ها به یکدیگر پیام می‌فرستند،بررسی نموده‌اند(بنی اسدی، 1375).
گروهی دیگر، رابطه‌ی بین کیفیت ازدواج و صفات شخصیتی و تأثیری که این صفات در رضامندی زناشوئی دارد بررسی نموده‌اند. اسپیگل (1987) و بارین (1970) از این گروه می‌باشند. عده‌ای دیگر در مطالعات طولی خود رابطه‌ی بین حالات فیزیولوژیکی و رضایت از زندگی زناشوئی و زوال، رضایت از زندگی زناشوئی را در طی زمان، مورد توجه قرار داده‌اند.
مطالعات زیادی بر نقشی که اختلالات عصبی و خصوصا افسردگی و غمگینی بر میزان رضامندی و نارضامندی از زندگی زناشوئی می‌گذارد گورین (1960)، کسلر (1982)، استیون و دانیل (1992) و برخی پژوهشگران مانند کلی (1985) سازگاری و ناسازگاری زناشوئی را از دید روابط جنسی، مورد تأکید قرار داده‌اند.
مطالعات زیادی نیز بر پذیرش نقش‌های سنتی و غیر سنتی و اثر آن در میزان تصمیم گیری هر کدام از زوج‌ها و اثری که در رضامندی زناشوئی آنها دارد، تأکید کرده‌اند.
گروهی دیگر از پژوهشگران، نقش عوامل اسناد را در سازگاری زوج‌ها و رضامندی از زندگی زناشوئی بررسی کرده‌اند. جاکوبسن (1984) فین جام و برادبوری (1987). بعضی از تحقیقات به بررسی اثرات مستقیم و غیر مستقیم، میزان ترشح هورمون‌های بدن، خصوصا تستوسترون و تأثیر آن در سازگاری زناشوئی به نتایجی دست یافته‌اند. آلن و دابس (1993). پاره‌ای از مطالعات به بررسی چگونگی گذراندن اوقات فراغت و میزان رضامندی زناشوئی، پاریس و لاکی (1991) پرداخته‌اند(بنی اسدی، 1375).

 

مطالعات مربوط به ارتباط روانی بین زن و شوهر
این دسته از مطالعات ارتباط کلامی و غیر کلامی بین زوج‌های سازگار و زوج‌های ناسازگار را بررسی نموده‌اند. کاهن(1970) شواهد روشنی را یافت که زوج‌های راضی در رمزخوانی نشانه‌های غیرکلامی یکدیگر توانائی بهتری را داشتند.گاتمن (1976) دریافت که زوج‌های ناراضی در اهداف پیامی نسبت به اثرات پیامی بیشتر منفی هستند، در حالیکه برای زوج‌های راضی تفاوتی بین اهداف پیامی و اثرات پیامی وجود ندارد. این تفاوت امکان دارد ناشی از این باشد که رمزخوانی پیام‌ها توسط زوج‌های ناراضی، تحت تأثیر نوعی از تحریف منفی قرار می‌گیرد و همچنین پیام‌ها صرف نظر از اینکه واقعا چگونه فرستاده شده‌اند، بیشتر منفی تفسیر می‌شوند(بنی اسدی، 1375).
نولر (1984) متوجه شد زنانی که سازگاری زناشوئی پائینی دارند، به پیام‌های مثبت بیشتری از جانب همسرشان نیاز دارند. این زنان محبت، قدردانی و توجه بیشتری می‌خواهند. این دو یافته نشان می‌دهد که زوج‌های ناراضی از کمی تکرار رفتارهای مثبت مانند محبت و قدردانی رنج می‌برند. این در حالی است که شوهران آنان تمایل دارند، این مشکلات را درک کنند و همچنین تلاش می‌کنند تا پیام‌های مثبتی را بفرستند(همان منبع).
دسته‌ای دیگر از تحقیقات بر نقش آگاهی در رمزگذاری و رمزخوانی پیام‌هایی که زوج‌ها به یکدیگر می‌فرستند و تأثیر آن در سازگاری و رضامندی آنان، تأکید می‌کنند. جناردوز (1982) با استفاده از مقیاس ارتباط زناشویی مشاهده نمود، زوج‌هایی که سازگاری زناشوئی بالایی دارند، آگاهی بیشتری نسبت به سایر زوج‌هایی که پیامشان فاقد وضوح و روشنی است دارند. همچنین اعتماد بیشتری دارند که پیامهایشان بطور صحیحی رمزخوانی می‌شود. عده‌ای دیگر سازگاری زناشوئی را بر اساس کانال‌های مختلفی که زوج‌ها به یکدیگر پیام می‌فرستند، بررسی نموده‌اند. این کانال‌ها شامل کلامی‌، بینائی و صوتی است.
آرجیل (1970) در تحقیق خود به نتایج مهمی دست یافت. او دریافت، پیام‌هایی که از کانال کلامی فرستاده می‌شوند، بصورت خنثی رمز خوانی می‌گردند. در حالیکه پیام‌هایی که از طریق کانال‌های بینائی با صوتی فرستاده می‌شوند. مثبت یا منفی رمزخوانی می‌گردند.
این یافته‌ها نشان می دهد که میزان روشنی ارتباط زناشوئی مستلزم کلمات خنثی است که متکی بر زبان غیرکلامی است. تجزیه و تحلیل نتایج نشان می‌‌دهد که پیام‌های مثبت کلمات خنثی را در بر دارند و متکی بر حالات چهره و لحن صدای مثبت یا هر دو هستند که یک پیام مثبت را شکل می‌دهند. پیام‌های مثبت به میزان بیشتری توسط زوج‌های راضی به کار می‌رود تا ناراضی. زوج‌هایی که سازگاری زناشوئی پائینی دارند در همه‌ی کانال‌ها پیام‌های آنان به صورت خنثی رمزخوانی می‌شود . (پرلمن ، 1987، به نقل از بنی اسدی، 1375).

 

مطالعات مربوط به کیفیت ازدواج و شخصیت
در مطالعه‌ای که توسط اسپیگل (1987) انجام گرفت، مشخص شد زوج‌هایی که منبع کنترل درونی دارند و تمایل دارند رفتارشان را به خودشان نسبت می‌دهند در مقایسه با زوج‌هایی که علت رفتارشان را به وقایع بیرونی نسبت می‌دهند، از ازدواج مناسب‌تری برخوردارند.
باری (1970) در چندین مطالعه نشان داد که نوروزگرایی با رضایت خاطر کمتری از زندگی ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که شخصیت شوهر نسبت به شخصیت زن اثر بیشتری می‌گذارد.
آیزنک و واک فیلد (1981)، در یک بررسی اساسی که در آن هفتصد زن و شوهر شرکت داشتند رابطه‌ی بین رضامندی از زندگی زناشوئی را با چهار عامل شخصیتی، نوروزگرایی، سایکوزگرایی برون‌گرایی ، دروغ‌گویی بررسی نمود و دریافت که نوروزگرایی و سایکوزگرایی در هر کدام از زن و شوهرها با رضامندی زناشوئی کم هر دو ارتباط داشت.
در تحقیقی که توسط روبین و پاملا (1994) با استفاده از پرسشنامه‌یشخصیتی فرم کوتاه آیزنک در مورد شخصیت و کیفیت ازدواج انجام گرفت، این نتایج بدست آمد:
بین مجموعه‌ی E ,P , N دیگر شریک زندگی ارتباط متقابل وجود داشت و این عوامل بر کیفیت زندگی هر دو تأثیر می‌گذارد یعنی، کیفیت زندگی زن بر خود و شوهرش و بالعکس تأثیر می‌گذارد. بیشترین تأثیر منفی را بر کیفیت زندگی، نوروزگرایی زن و شوهر داشت و تفاوت جنسی در این مورد وجود نداشت. در این تحقیق مشخص شد، نوروزگرایی زن و شوهر با کیفیت زناشوئی آنان رابطه‌ی منفی داشت. اثرات منفی نوروزگرایی بر کیفیت زناشویی به این دلیل نیست که افسردگی را بر روابط آنان حاکم می‌کند، بلکه به این دلیل است که نوروزگرایی اثرات پیامی زیان‌آوری را بر کیفیت رابطه‌ای که بوسیله‌ی زن و شوهر تجربه می‌شود می‌گذارد.
در تحقیقی که توسط جانسون و هریس (1980) در زمینه‌ی رابطه‌ی بین نوروزگرایی و رفتار تکانه‌ای انجام گرفت به این نتیجه رسیدند که مردان ناسازگار (در حال جدایی) نسبت به مردان سازگار رفتارهای تکانه‌ای بیشتری داشتند.
همچنین بورگس و والین (1953) در تحقیق خود متوجه شدند، رفتار تکانه‌ای مردان و نوروزگرایی زنان یا هر دو با کیفیت زناشویی آنان رابطه‌ی منفی داشت.
مطالعات طولی مربوط به رضامندی زناشوئی
گاتمن (1991) در یک تحقیق طولی که رابطه‌ی بین حالات فیزیولوژیکی و رضایت از زندگی زناشوئی را بررسی نمود نتیجه گرفت زوج‌هایی که برانگیختگی فیزیولوژیکی بالایی دارند، خصوصا مردان، می‌توان کاهش رضایت از زندگی زناشوئی آنان را پیش‌بینی نمود، زوج‌هایی که ضربان قلب آنان زیاد است، تعرق زیادی دارند خواه در تعاملات زناشوئی و یا حتی هنگامیکه کاملا خاموش و ساکت‌اند ولی انتظار تعارضات زناشوئی را دارند و یا از تحرک بیشتری برخوردارند، در طی مدت سه سال رضایت از زندگی زناشوئی آنان بتدریج کاهش می‌یابد. میزان همبستگی بین حالات فیزیولوژیکی و کاهش رضایت از زندگی زناشوئی 95% است. در تحقیقات بعدی، بدنبال الگوها‌ی تعامل زناشوئی که ارتباط با زوال رضایت از زندگی زناشوئی در طی زمان داشت بودند. مخرب‌ترین الگو، الگوئی است که شوهران گوشه‌گیرند و فقط گوش دهنده هستند، الگوئی که به آن مخالفت ورزی می‌گویند. در این تحقیقات مشخص شد که زوال رضایت از زندگی زناشوئی در طی زمان، جدایی یا طلاق را پیش‌بینی نمی‌کند. بنابراین عواملی که طلاق و جدایی را پیش‌بینی می‌کنند حالات چهره زوج‌ها، دفاعی بودن و کناره گیری هر دو است. خصوصیات حالات چهره‌ی آنان شامل: تنفر زن، ترس شوهر و لبخند تنفرانگیز زن و شوهر و دفاعی بودن شامل انتقاد و شکایت بیش از حد زن، مخالفت و سرسختی شوهر و آماج انتقاد قراردادن یکدیگر است(بنی اسدی، 1375).
بنتلر و نیوکامب (1976) که وضعیت هفتاد و هفت زوج تازه ازدواج کرده را در طی مدت 4 سال پیگیری نمودند، متوجه شدند که پایداری هیجانی و عینیت گرایی زن و درون گرایی مرد پیش‌بینی کننده‌ی میزان سازگاری زناشوئی زوج‌های سازگار و ناسازگار است.
مطالعات مربوط به رابطه اختلالات عصبی با سازگاری و ناسازگاری زناشوئی
گورین (1960) و همکارانش مشاهده کردند که زنان ازدواج کرده بیشتر دچار اختلالات عصبی می‌شوند تا زنان مجرد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 77   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله طلاق
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.