فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله نیچه و من

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله نیچه و من دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مسلمانی
از مسلمانی نگویید از فریاد نگویید از تجاوز از ظلم بر فلسطین مگویید که وطن من فلسطین من است اگر فریادی از این جاست اگر فقر و ظلمی است از اینجاست اگر تجاوزی است از اینجاست چه غمگین لحظه ایست که میبینم دخترکی را که گیج از روزگار با چند هزاری به خود فروشی می اندیشد چه گریه سان باید کرد با دیدن این همه تفاوت در اجتماع؛ با دیدن مردی که از بیگاری گوژپشت نماست و انجا کلاه سیاهی را میبینم که همچو زاغ بر ثروتی نشسته که قارون حکایت پوچ اوست ومردمی را میبینم که دست به دعا نشسته اند و از هو مدد می طلبند و هو : اری او می اندیشد که چگونه بی حرکت برکت می طلبند انها مرگ بر می گوییند بی انکه در جنگی ستیز کنند و هو با دشمن است چرا که فرعون نیز در پناه به هو می گفت ابرویم را بر موسی بخر ودشمن می داند چگونه بجنگد چه خام اند انها که در خیال به جنگ رودررو می اندیشند که دیگر جنگی در میان نیست و ای خامان جهان ایا به جنگ نوین بالاتر از جنگ هسته ای نیز اندیشه اید ایا به جنگ ژنتیک به تغییرات فیزیولوژیک که در شما پدید می اورند اندیشه اید ایا به انچه به شما می خورانند به انچه که در مغزهایتان می رانند اندیشیده اید ایا به من نیز اندیشیده اید به خود چه؟
به حکایتی که بر خود خواسته اید به مسلمانی ایا اندیشیده اید به انان که ثرمایه ها از شما میبرند و بهترین چیزتان فکرتان و عقیده تان و انچه خدا داده است زندگی تان ایا خدا را نیز از شما گرفته اند ایا رواست که وطنی تو در ماند و تو به فکر مسلمانی خویش باشی
مرا مسلمان مخوان که با تو هم پیاله نخواهم بود اری با نامسلمان غمخوار ترم و سبک از بار گناه حال به چه کس مرگ بر می گویی؟
به انان که با تو دشمنند یا انان که در کنارت از تو چیزها می طلبند؟
یا ایا مرا مرگ می دهی که چه سان زندگی را می شکافم ؟
¤ نوشته شده در ساعت 22:55 توسط protuslaus
پیام‌هاى دیگران ( 33 نظر )
باز زندگی
صدای عشق می اید با هزارهای لرزان از امید با نسیم خدای که خدایگان را می شمارد و
فضائل انسانی را ؛ پرتویی که در سکوت ارزوهای انسانی را به ارمغان می اورد و من از اندیشه ها می گویم چه زیبا که از محمد بگوییم از ارزویی خداوندگاری او ؛از حکایت بی سرانجامی که
با علی به عشق ابدیت زندگی در سکوتی مرگبار با محبتهای زهرا شعله ور شد و عشق
انسانی مایه سرافرازی عشق ورزی شد .
اری حکایت علی چیز دیگری است و امید محمد ارزویی دیگری ؛ دو تن در وجودی ذوب شده اند
که مایه سر افرازی است یعنی اعتماد به خویشتن ؛ و صدای خنده بارها شنیده می شود
که چه سان پرتوی صداقت هاله امید در دلها می افشاند تا چه کس بتواند ملتی گرد اورد؛
اما چه سود انگاه که همه چیز در هدایت عظمت است این شکوه بی داد گری باشد که مولد
اندیشه را پایمال کند و خود در بطن هدایت فرمان هدایت صادر کند چه غمگین است که علی
در برابر این طغیان سر به خویشتن فرو می کند و خویشتن را تنها با خویش همراه می بیند
محمد می خندد چرا که اندیشه به ثبوت خود می خندد و علی در گروی اندیشه تنها زندگی
را می بیند اری زهرا مولد عشق ازلی و ابدی اوست تا اندیشه پویا بماند و دیگر چه کس
است که همچو انان بر قهر اجتماع بتازد و عصیان بر نیستی های زندگی بگمارد ؟
تنهایی
تنهای ; تمام زندگی مرا در بر گرفت و او بود که همه چیز را به من اموخت عشق ; نفرت
و زندگی را و تمام ارزو های بچه گانه پر از امید را اما من در اشتیاق دیگری از او گریختم
و سالها گریختم و جز او هم چیزی نیافتم . با عشق دم زدم در نفرت شکستم و در زندگی روان
ساختم اما هرگز این یار با وفا را جدا ز خود ندیدم . مغرور بود و دوست داشتنی تنها کس که
همواره داشتمش و می باید که این چنین بگذرد روز گار من . اری غم بودم او بود ; شاد بودم
او بود و بعد زندگی او تنها همراه در سفر من است همچنان که از قبل با من بود چه کس بیش
از او مرا دوست دارد تا دوستش بدارم همچو تنهایی
و حکایت آخر از نا خوانده های دیگر :
آه چه کس نام تعمیدی و فضیلتی درست برای چنین اشتیاقی یافته است ؟ آن روزی که خود خواهی را
فضیلت ایثارمی نامد!!! وهمانگاه و براستی برای نخستین بار چنان افتاد که کلام او خود خواهی را
خجسته شمرد ;خود خواهی سالم و تندرستی را که از روانی نیرومند سر چشمه می گیرد از روانی نیرومند که تن والا از ان اوست;زیبا پیروزگر وتوان بخش تنی که در پیرامون او چیزها همه آیینه
داری می کنند .تنی نرم ووسوسه گر ;رقاصی که< روان خود کامه> کنایه ای از او و جان کلام در باره اوست . خود کامگی چنین تن ها و روانها خود فضیلت نام می دهد این خود کامگی خویشتن را
در میان کلام هایش در باره نیک وبد چنان در امان می دارد که گویی در بیشه ای مقدس مکان دارد او با نام های نیکبختیش هرچه را خوار شمردنی است از خود می راند از خود دور می کند تمامی ترسها را و می گوید بد یعنی ترس
در چشم او خوار است هر انکس که همواره نگران است و اه می کشد و زار می زند و نیز هرانکس
که از کمترین بهره نمی گذرد و نیز خوار می شمارد تمامی خرد اندوه خوار را زیرا براستی خردی نیز هست که در تاریکی می شکفد ;شبگون خردی که پیوسته آه می کشد <همه چیز باطل است>.
شکاکیت خجولانه نیز در نظرش پست است و نیز هر انکس که به جای دست و نگاه سوگند می طلبد
ونیز خرد بس بسیار شکاک زیرا که این راه و رسم روانهای ترسا است .
ونیز در نظرش پستر شمرده می شوند اماده به خدمتان ;سگوارانی که زود به پشت می خوابند یعنی فروتنان . باری خردی نیز هست که فروتن است و سگوار و دیندار و پیوسته خدمتگذار.
نزد او نفرت انگیز و دل بر هم زن است کسی که هرگز از خود دفاع نمی کند کسی که تفهای
زهراگین و نگاههای بد خواهانه را فرومی دهد آن بس بسیار شکیبا و با همه چیز در مدارا
و به همه چیز رضا که این راه ورسم بندگی است خواه در برابر خدایان و تیپهای خدایی بندگی کند
خواه در برابر بشر و آراه ابلهانه ای بشری ;این خود خواهی خجسته به هر گونه بندگی تف
می کند اری :
بد : او چنین می نامد آنچه را شکسته پشت است و بندگی شکسته وار و چشمهای چشمک زن
گرفتار ; دلهای فک وار (سگ ابی) و آن راه و رسم مزورانه ی تسلیم شدگی را که با دهان
باز ترسان بوسه برآستان می زند.
و دروغین خرد : نامی است که او به همه هوشمندی بردگان ;سپید مویان و خستگان می دهد
بوی÷ه به تمامی جنون شریرانه شوریده سر زیاده زیرک سبزوسیاه سر .
و اما دروغین خردمندان همه روحانیان اند و از جهان خسته گان و جان های که از جنس
زن وبرده اند .
آه که از دیر باز دربازی چه نیرنگ بازیها که با خود خواهی کرده اند! و درست همین نیرنگ
بازی با خود خواهی است که می بایست فضیلت باشد و فضیلت نامیده شود !
واز خود گذشته > همان چیزی است که این جبونان خسته از جهان و عنکبوتان یکتا پرست
به حق می خواهند که باشند اما بر ایشان همه ; فرا می رسد اکنون روز; دگرگونی ; شمشیر
داد; نیمروز بزرگ : انگاه بسی چیزها پدیدار خواهد شد !
و ان کس که من را مقدس خوانده است و خود خواهی را خجسته ; براستی او ان پیشگو
همچنین به زبان می راند انچه را که می داند : هان فرا می رسد .نزدیک است نیمروز بزرگ
هزاران بار بر اندیشه چگونه بودن اندیشیدم و هزاران نکته از هزاره ها برگزیدیدم اما هرگز در زمان نیاسوده بودم زیرا که تنها اوست که اثارش اصول یگانه زندگی است و انسان گذرگاه زمان .
واضح تر بگویم می خواهم تا به اخر اول تا انجا که ماده ای هست زندگی را بگشایم و بعد از ان ببینم رویای مبهمی را که چون دست یافتنش را در حال ممکن نیست در پرستش بجویم که هرچه پرستیدنی است دست نیافتنی است اری چه می دانست انسان قبل از این و چه می داند انسان حال از این و چه می داند انسان بعد از این.
اری مید انم که چه ساده می اندیشید و اسوده پاسخ می داد به هر انچه که در رویا هایش به کشف ان می پرداخت انسان قبل از این و چه سخت می یابد جوابهای این سوالات ابدی را انسان حال از این و چه گوارا تفسیر می کند انسان بعد از این.
اری او می گفت زمین محور عالم است و ما می گوییم محوری موجود نیست و ان چه می گوید؟
من نه با او کاری دارم و نه با ان من به وضوح میبینم که افکارم در تصور راهی ندارد جز این که در چهار چوب ساخته خود برای تفهیم بهتر از جهانی می گوید که مدتی پیش در هم امیحت و در انفجاری بزرگ چنان خودرا گسترانید که گویی همچنان در رفتن است لیکن در مرزهای ان و بعد ازان چه رخ داده است؟ این حقیقت موجود است که سرعت خروج غیر ماده از ماده پیشی گرفته است و دنیای ماده را هاله ای از غیر ماده پوشانده است اری بعد از ماده و در انتهای؛ ان ابتدای اغاز می گردد که بیشک با جهان کنونی در تفاوت است این ابتدا خود در انتهای ابدی بس دشوار می نماید که ابتدایی دیگر از دنیایی دیگر نباشد اما فضا چنان که عقل در تصور انرا می گنجاند دچار بی بعدی است و انچه که بعدی ندارد در مکان بی مفهوم است همچو تعریف نقطه در ریاضیات .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   18 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نیچه و من
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.