فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود فایل کرنل گوشی سامسونگ S6 G920F با لینک مستقیم

اختصاصی از فی لوو دانلود فایل کرنل گوشی سامسونگ S6 G920F با لینک مستقیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع :

دانلود فایل کرنل گوشی سامسونگ S6 G920F با لینک مستقیم 

فایل کرنل تست شده و سالم G920F

میتوانید این فایل کرنل را از طریق لینک مستقیم دانلود نمایید 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود فایل کرنل گوشی سامسونگ S6 G920F با لینک مستقیم

دانلود فایل کرنل ادیت شده برای روت گوشی اچ تی سی دیزایر 516 دو سیم کارته مدل HTC Desire 516 Dual sim با لینک مستقیم

اختصاصی از فی لوو دانلود فایل کرنل ادیت شده برای روت گوشی اچ تی سی دیزایر 516 دو سیم کارته مدل HTC Desire 516 Dual sim با لینک مستقیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود فایل کرنل ادیت شده برای روت گوشی اچ تی سی دیزایر 516 دو سیم کارته مدل HTC Desire 516 Dual sim با لینک مستقیم


دانلود فایل کرنل ادیت شده برای روت گوشی اچ تی سی دیزایر 516 دو سیم کارته مدل HTC Desire 516 Dual sim با لینک مستقیم

موضوع :دانلود فایل کرنل ادیت شده برای روت گوشی اچ تی سی دیزایر 516 دو سیم کارته مدل HTC Desire 516 Dual sim با لینک مستقیم

 

 

گوشی را به ریکاوری ببرید و در پایین ریکاوری یه گزینه هست reboot to bootloader اونو بزنید تا به بوتلودر برود
فایل زیر را دانلود کنید و اینتر را بزنید...
سپس گوشی رو ریبوت کرده و با iroot و ... روت کنید
.

 

 فایل کرنل گوشی:

HTC Desire 516 Dual sim

 

با لینک مستقیم می توانید فایل مورد نظر خود را دانلود نمایید
با تشکر تیم پدوفایل


دانلود با لینک مستقیم


دانلود فایل کرنل ادیت شده برای روت گوشی اچ تی سی دیزایر 516 دو سیم کارته مدل HTC Desire 516 Dual sim با لینک مستقیم

دانلود مقاله بررسی مقدماتی آزمون شخصیت کرنل (فرمN2 ) برای سوال های 60 و 58

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله بررسی مقدماتی آزمون شخصیت کرنل (فرمN2 ) برای سوال های 60 و 58 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

اختلالات روان تنی

 

اصطلاح اختلالات روان تنی به حالت فیزیکی ناشی از عوامل روانشناختی یا شدت یافته توسط آن ها اطلاق می شود. هر چند اکثراختلالات فیزیکی تحت تاثیراسترس،تعارض،یا اضطراب منتشرقرارمی گیرند، برخی از اختلالات بیشتر تاثیرپذیرهستند. دراختلالات روان تنی در طبقه"عوامل روانشناختی موثربرحالت فیزیکی" قرارداده شده اند.((کاپلان – سادوک 1990ص 253چاپ اول ترجمه دکترنصرت اله پور افکاری چاپ دوم 1371چکیده روان پزشکی بالینی تهران : انتشارات آزاده))
پزشکی روان تنی بر وحدت روان و تن و تعامل بین آن ها تاکید می کند( این در عین حال طب مکمل و دگرشیوه است). درمجموع اعتقاد براین است که عوامل روانشناختی درپیدایش تمام بیماری ها اهمیت دارند. آیا این نقش درشروع، پیشرفت،تشدید یا وخامت بیماری است یا درزمینه سازی یا واکنش به بیماری قابل بحث بوده و از اختلالی به اختلال دیگرفرق می کند. طب روان تنی امروزه بخشی از زمینه طب رفتاری است. درسال 1978" آکادمی ملی علوم" طب رفتاری را " یک زمینه بین رشته ای مربوط به پیدایش و یکپارچگی معلومات و روش های رفتاری و طبی زیستی وابسته به تندرستی و بیماری و تطبیق این معلومات و روش هایی برپیشگیری ، تشخیص و توان بخشی " تعریف کرده است.
در دی اس ام فور تجدید نظرشده ازاصطلاح طب روان تنی استفاده نشده است . در عوض به توصیف عوامل روانشناختی موثربراختلالات طبی،بصورت"یک یا چند مساله روانشناختی یا رفتاری که اثرنامطلوب و قابل ملاحظه برسیر یک اختلال طبی عمومی می گذارد، یا بطور قابل ملاحظه خطرپیامد نامطلوب را درشخص بالا می برد" می پردازد . معهذا، معدودی مخالف این عقیده اند که عوامل روانشناختی و رفتاری تقریبا در تمام اختلالات پزشکی نقشی دارند.
(ص 533)
((کاپلان – سادوک ترجمه دکترنصرت اله پور افکاری خلاصه روان پزشکی :علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی تهران :شهرآب،آینده سازان))
اختلالات روانی فیزیولوژیائی ، اختلالاتی هستند که به صورت بدنی ظاهر می شوند،ولی علت آنها مسائل هیجانی است که برکارکرد دستگاه عصبی خودکار،غدد درون ریز، و جریانهای فیزیولوژیائی بدن تاثیرمی گذارند. تفاوت این اختلالات با اختلالات بدنی شکل آن است که این اختلالات در ارتباط نزدیک با دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک بوده و با ضایعات و جراحات بدنی آشکار همراه اند، و حتی ممکن است موجب مرگ شخص بشونددر این راستا اختلالاتی از قبیل زخم معده، سرطان ، آسم، مشکلات قلبی – عروقی، اگزما، و از این قبیل می باشد. فشار روانی ناشی از موقعیتهای دشواری است که فرد با آن روبه رومی شود و نمی داند که چگونه با آن وضعیت دشوار سازش حاصل کند، زیرا مطمئن نیست که بتواند ازعهده آن برآید. انواع مختلف رفتارهای نابهنجار، راههای سازش با استرس محسوب می شوند ، البته راههائی که مناسب نیستند. این راههای سازش با استرس به دو عامل بستگی دارند: یکی ضعف و ناتوانی درمنابع روانی،دیگری ادراک شخص نسبت به موقعیتی که با آن مواجه شده است. این اندیشه که عوامل روانی و اجتماعی در ایجاد بعضی بیماریهای بدنی موثرند از دیربازشناخته شده بود. امروزه حالاتی که در آن شکایات بدنی همراه با ضایعات و آسیبهای بافتی همراه است ولی علت آن روانی است تحت عنوان اختلالات روانی فیزیولوژیائی یا روانی بدنی نامیده شده اند. بسیاری از این اختلالاتی که در این مقوله مورد بحث قرار می گیرند نتیجه برانگیختگی فیزیولوژیائی شدید، و بادوام هستند. پاسخ بعضی ازافراد به این نوع برانگیختگیها، یا فشارروانی، رفتارهای بیگانه و عجیب است.پاسخ بعضی دیگر اختلالاتی شبیه سرطان، و پاسخ افرادی دیگر سردردهای میگرنی ، و از این قبیل است. علت متفاوت بودن پاسخهای این افراد مربوط است به نگرشها، الگوهای فیزیولوژیائی ، و تجارب گذشته و حال آنان ، همچنین حمایتهای اجتماعی که از آن برخوردارند.
آزاد،حسین 1378صص 228-227 آسیب شناسی روانی تهران :انتشارات بعثت

 

تاریخچه
تاریخ طب روان تنی به باورهای قدیمی مبنی بر اینکه جسم ممکن است تحت تاثیرعوامل برونی قرارگیرد می رسد. مروری به مفاهیم تاریخی طب روان تنی : ص533
روانکاوی:
زیگموند فروید(1900) ابتلاء جسمی در هیستری تبدیلی، که ریشه روانزا دارد، روی می دهد – مثلا، فلج یک اندام. هیستری تبدیلی همیشه یک علت و معنی روانی اولیه دارد ؛ یعنی معرف تظاهر سمبولیک جانشین یک تعارض ناخودآگاه است. تبدیل فقط به اعضائِی که ازسیستم عصبی عضلانی ارادی یا سلسله اعصاب جسمی – حرکتی عصبی می گیرند مربوط می گردد. انرژی روانی مهارشده ازراه های روانشناختی تخلیه می شود. فرنزی(1910)مفهوم هیستری تبدیلی درمورد اعضائی هم که ازسلسله اعصاب اتونوم عصب می گیرند بکار می رود؛مثلا خونریزی کولیت قرحه ای را می توان تظاهر یک تخیل روانی خاص تلقی نمود.(بیماری هائی مثل کولیت قرحه ای امروزه بیماری های روان تنی شمرده می شوند که فقط در اعضاء تحت تسلط سلسله اعصاب اتونوم روی می دهند). تعبیرفرنزی از علائم روان تنی به عنوان واکنش های تبدیلی نخستین انطباق این مفهوم بربیماری هائی مثل کولیت بود.
جلیف – گردوک(1910) اختلالات آشکار عضوی ،مثل تب وخونریزی،دارای معانی روانی اولیه معرفی شدند؛یعنی مثل علائم تبدیلی بازتاب تخیلات ناخودآگاه هستند.
فرانتس الکساندرعلائم روان تنی فقط دراعضاء تحت تسلط سلسله (1968)(1934)اعصاب اتونوم روی می دهد و معنی خاص ندارد(برخلاف هیستری تبدیلی ) بلکه محصول نهائی با حالات فیزیولوژیکی طولانی هستند، علاوه برعوامل روانی درگیر، انرژی روانی سرکوب شده بطور فیزیولوژیک تخلیه می شود. مشاهدات الکساندرتوسط در مطالعه ترشح زیاد پپسینوژن تائید شد. نخستین مفهوم مدل زیستی – روانی – اجتماعی را مطرح کرد.
هلن فلاندرزدانبار(1936) یک شکل شخصیتی خودآگاه والگوی رفتاری خاص درارتباط با بیماری های روان تنی خاص مطرح کرد شبیه تیپ کرونری آ فرایدمن و روزنمن(1959)
هلن دویچ (1939) و گرین اکر(1939)معتقد بودند که ضربه های تولد، شیرخوارگی و کودکی شخص را مستعد بیماری روان تنی بزرگسالی می سازد.
انژل کارما(1950)زخم پپتیک معنی روانی خاص دارد. این نظر تعمیم مفهوم تبدیلی فروید به عضوی است که ازسلسله اعصاب اتونوم عصب می گیردمشابه مفهوم فرنزی.
یورگن رویچ(1958) اهمیت تعامل بین افراد – یعنی ارتباط بین بیمار و محیط . آشفتگی درارتباط منجر به بیماری روان تنی می گردد، نوعی قهقرائی از ارتباط . مفهوم "شخصیت شیرخوارگی" را به عنوان آسیب پذیری دربرابربیماری روان تنی مطرح کرد. پیترسیفنوز و جان نمیا( - 1970). مفهوم آلکسی تایمی بعدها توسط استودمایر،که مایل به کاربرد اصطلاح "سوماتوتایمی" با تاکید برعوامل فرهنگی در استفاده از زبان تن و علائم جسمی برای بیان ناراحتی بود، تعدیل یافت.
پسیکوفیزیولوژیکی :
والترکانن(1927)همراهان فیزیولوژیکی بعضی از هیجانات ونقش مهم سلسله اعصاب اتونومیک را درایجاد آن واکنش ها نشان داد. این مفهوم مبتنی بر طرح های تجربی رفتاری پاولفی است.
هارولد ولف(1943)با استفاده از آزمون های عینی آزمایشگاهی سعی کرد استرس زندگی(خودآگاه) به پاسخ فیزیولوژیکی را از طریق آزمون های عینی آزمایشگاهی مرتبط سازد. تغییرفیزیولوژیکی ، اگرطولانی گردد،می تواند به تغییرساختاری منجرشود. او الگوی پژوهشی بنیادی را برای زمینه های پسیکوایمیونولوژی ، پسیکوکاردیولوژی ، وپسیکونوروآندروکرینولوژی تثبیت کرد.
هانس سلیه (1945) نشان داد که تحت استرس یک سندرم تطابق عمومی پدید می آید. هورمون های آدرنوکورتیکال مسئول این واکنش فیزیولوژیکی است.
جان ماسون (1968)هریک ازپاسخ های هیجانی عامل غالب درتعیین اندازه واکنش های فیزیولوژیکی وابسته به استرس و تنش متغیرهای روانشناختی درگیر یا عوامل کلیدی تنظیم کننده واکنش نسبت به استرس هستند. مفاهیم ماسون مقدمه ای برای تاکید ریچاردلازاروس (1984)درارزیابی شناختی محرک های استرس آمیز توسط فرد به عنوان عام خیلی مهم درتعیین واکنش های هیجانی بود.
مایرفرایدمن (1959)نظریه شخصیت تیپ آ به عنوان عامل خطرساز بیماری قلبی . این سندرم در30 سال گذشته برخیلی از پژوهش های روان تنی مسلط بوده است. مفهوم اساسی توسط هلن فلاندرزدانبار در 1936 معرفی شد.
رابرت آدر (1964) مفاهیم بنیادی و روش های پژوهشی را برای پسیکونوروایمینولوژی برقرار کرد.
اجتماعی فرهنگی :
کارن هورنای (1939) ، جیمزهالیدی (1948) ، مارگارت مید (1947) برنقش فرهنگی درپیدایش بیمای روان تنی تاکید نمود. به نظر آن ها فرهنگ برمادر تاثیرمی گذارد، که او به نوبه، ازطریق روابطش با کودک براو اثرمی کند، مثلا از طریق مواظبت ، تغذیه و انتقال اضطراب.
تامس هولمز،ریچاردریهی (1975) شدت و تعداد رخدادهای استرس آمیزاخیرزندگی را با احتمال بیماری ربط دادند. جان کاس (1976) عوامل روانی اجتماعی می توانند به عنوان استرس زا یا "حامل" درتعیین آسیب پذیری نسبت به بیماری عمل کنند.
نظریه سیستم ها:
آدولف مایر (1958)رویکرد روانی – زیست شناختی را برای ارزیابی بیمار تدوین نمود که برارزیابی منسجم جنبه های رشدی ، روانشناختی ، اجتماعی ،محیطی و زیست شناختی اختلال بیمار تاکید می کند. مفهوم اساسی مدل زیستی – روانی اجتماعی دررویکرد او تلویحا مطرح است.
زبیگینولیپووسکی (1970) رویکرد کل نگر برای بیماری روان تنی ضروری است. عوامل برونی (بوم شناختی ، عفونی ، فرهنگی، محیطی) ، درونی (هیجانی)، ژنتیک ، سوماتیک، وسرشتی و نیز سابقه قبلی وفعلی حائزاهمیت هستند وباید توسط پژوهشگرانی که درزمینه های مختلفی که آموزش دیده اند کار می کند مورد مطالعه قرار گیرند.
جورج اینگل (1977)اصطلاح زیستی – روانی – اجتماعی مشتق از نظریه عمومی سیستم ها و مبتنی برعقاید مفهومی که مدتها قبل توسط الکساندر و مایرمعرفی شده بود، ابداع کرد.
هربرت وینر (1977) مدل ادغامی پدیده های روان تنی . او نه تنها برنیازبرادغام عوامل زیست شناختی ، اجتماعی و روانشناختی سهیم در آسیب پذیری نسبت به بیماری ، بلکه بردرک این فرآیندها درسطوح ژنتیک، ملکولی ونوروفیزیولوژیکی تاکید کرد.
لئون آیزنبرگ جورج اینگل (1995) پژوهش روانپزشکی معاصرنشان می دهد که جسم/روان به بردارهای زیست شناختی و اجتماعی پاسخ می دهد، درحالیکه بطور مشترک توسط هردو ساخته می شود. راه های عمده مغزی درژنوم مشخص شده اند،روابط مفصل طرحریزی شده و نتیجتا نشان دهنده تجارب اجتماعی درجهان هستند.صص536-535
درطی سال ها انواع زیادی از اختلالات با این فرض که واجد مایه های روان تنی هستند مورد مطالعه قرار گرفته اند.ص535 بعضی ازاختلالات روان تنی مانند: آکنه ، واکنش های آلرژیک ،آنژین قفسه صدری، ادم آنژیونورتیک ،آریتمی ، خس خس آسمی سینه ، آسم برونشال ، اسپاسم کاردیا ، سندرم های دردمزمن ، بیماری کرونری قلب ، دیابت شیرین ، زخم اثنی عشر،فشارخون اساسی، زخم معده، سردرد، تبخال ،هیپرانسولینیسم، پرکاری تیروئید، هیپوگلیسمی، بیماریهای ایمنی، کولون تحریک پذیر،سردرد میگرنی،کولیت مخاطی، تهوع،نورودرماتیت، چاقی، قاعدگی دردناک، خارش مقعد،اسپاسم پیلور،آنتریت ناحیه ای ، روماتیسم مفصلی، درد ساکروایلیاک، بیماریهای پوستی مثل پسوریازیس،کولیت اسپاستیک، تاکیکاردی، سردرد تنشی، سل، کولیت قرحه ای، کهیر، استفراغ ، زگیل.
((کاپلان – سادوک ترجمه دکترنصرت اله پور افکاری خلاصه روان پزشکی :علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی تهران :شهرآب،آینده سازان))

 

چگونگی پیدایش نقش روان شناسی
این نظریه که پزشکی و روان شناسی باهم مرتبط هستند، سابقه تاریخی طولانی ای دارد و به یونان قدیم برمی گردد. دراوایل قرن بیستم این موضوع با فعالیت های حرفه ای زیگموند فروید، که پزشکی خوانده بود، رسمی تر شد. او در مشاهدات خود ، متوجه شد که بعضی ازبیماران، بدون داشتن اختلالات عضوی و علایم جسمی ، دچار بیماری هستند. این موضوع با نظریه روانکاوی او سازگار بود. فروید معتقد بود که این علایم، تبدیلی است ازاختلالات عاطفی ناخودآگاه (الکساندر ،1950؛دیویسون و نیل ،1994)،فروید این وضعیت را هیستری تبدیلی نامید.
علایمی بیماران درهیستری تبدیلی شامل : فلج،کری،کوری و بی حسی دربعضی از اندام های بدن، مانند دست وپاست . وقتی که بی حسی دربدن به عصب ها مربوط نباشد، احتمالا دلیل عضوی وجود ندارد (دیویسون ونیل، 1994). این نوع هیستری تبدیلی درشهرنشینان ، در مقایسه با روستاییان، کمتردیده می شود، چون درشهرها ، شهروندان معمولا با آزمایش های پزشکی تشخیص می دهند که آیا مشکل جسمی وجود دارد یا نه (روزنهان وسلیگمن ،1984).
نیاز به درک وضعیتی مانند هیستری تبدیلی، پژوهشگران را راهنمایی کرد تا رابطه میان مسائل عاطفی و وضعیت جسمانی را در دهه 1930 مورد بررسی قرار دهند (الکساندر،1950). رشته ای به نام پزشکی روان تنی به وجود آمد که با شورای
پژوهش های ملی در ارتباط بود و به نشرمجله ای به نام پزشکی روان تنی درسال1939 منجر شد. بنیانگذاران این رشته ، افرادی تعلیم یافته درپژوهش پزشکی ، و رهبران آن روانکاوانی به نام های فرانتزالکساندر و روان پزشکی به نام فلاندرزدانبار بودند. چهارسال بعد ، این رشته به صورت یک انجمن، سازماندهی شد که درحال حاضرآن را جامعه آمریکایی روان تنی می گویند.
پژوهش های این جامعه ، درحدود بیست و پنج سال اول ، درمورد پزشکی روان تنی و تجزیه و تحلیل روان کاوی درباره دسته ای از مشکلات مرتبط با سلامتی ، شامل زخم معده ، فشارخون ، آسم ، سردردهای میگرنی و آرتریت روماتوئید بود.
دردهه 1960 توجه پزشکی روان تنی به روش ها و نظریه های جدیدی جلب شد(تاتمن ،1982). در حال حاضرتوجه این رشته ، به روابط میان عوامل روانی و اجتماعی و کارکردهای زیستی و فیزیولوژیکی در روند ایجاد بیماری معطوف است(لیپفسکی ، 1986).
در اوایل دهه 1970 رشته پژوهشی جدیدی به وجودآمد که نقش روان شناسی را در بیماری مورد بررسی قرار می داد. این رشته را پزشکی رفتاری می نامند و ازشاخه ای در روان شناسی به نام رفتارگرایی سرچشمه گرفته است. دراین دیدگاه فرض بر این است که رفتار از دو نوع یادگیری به وجود می آید:
1- شرطی شدن کلاسیک( یا پاسخ گر)، که درآن یک محرک (شرطی) از طریق همراهی با محرک غیرشرطی که قبلا پاسخ را ایجاد می کرده است، توانایی فراخوانی پاسخ را به دست می آورد.
2- شرطی شدن کنشگر که درآن ، رفتار به دلیل پیامدهای آن ، مانند تشویق یا تنبیه تغییر می کند. درآن زمان، رفتارگرایی دراوج شکوفایی خود بود و روش های شرطی سازی به مردم کمک می کرد که در مشکل های رفتاری خود، مانند پرخوری ، اضطراب وترس ، تغییر به وجود آورند(سارافینو ، 1996). درآن هنگام ، روان شناسان فیزیولوژیک ،آشکارا نشان دادند که وقایع روان شناختی ، به ویژه وقایع و حالات عاطفی ، درکارکردهای جسمانی مانند فشارخون موثرند. پژوهشگران نشان دادند که افراد می توانند یاد بگیرند که در صورت دریافت پسخوراند، سیستم های مختلف فیزیولوژیکی خود را کنترل کنند(میلر ، 1978).
چرا اینگونه یافته ها اهمیت دارند؟ زیرا آنها آشکار می سازند که میان روان و بدن رابطه ای مستقیم تر و مشخص تر از آنچه درگذشته تصور می شد ، وجود دارد.

 

مفاهیم روانی ،اجتماعی و شناختی اختلالات روانی فیزیولوژیائی

 

اطلاع درباره تاثیرحالات روانی بر حالات بدنی در یونان قدیم وجود داشت. در خلال قرن هفدهم و هجدهم عقاید مربوط به تاثیر حالات فیزیولوژیائی برانگیزه ها، هیجانها،وافکار گسترش بسیار یافت. درقرن نوزدهم شارکو استفاده ازهیپنوتیزم را در درمان این نشانه های بدنی به کار برد،و دراوائل قرن حاضرفروید اظهارداشت که نشانه های مرضی بدنی معنی سمبلیک(رمزی)دارند و برای مصالحه بین تکانه های منع شده ، تعارضهای روانی درونی،و دفاع شخص در برابراضطراب به کارگرفته می شوند. براساس نظریه های جدید نشانه های مرضی بدنی نتیجه منع تظاهرات هیجانی محسوب می شوند که تلفیقی است از نظریه فروید و اطلاعات جدید درباره رابطه بین تجارب هیجانی و اختلالات بدنی. درنظریه های جدید این باورنیزمورد توجه قرارگرفته است که بین شخصیت افراد و بیماریهای خاص بدنی رابطه ای وجود دارد؛مثلا ارتروز رماتیسمی مربوط است به سرکوبی دائمی خشم درفرد مبتلا. نظریه دیگری که امروزه طرفداران بسیاردارد،نظریه آمادگی عضوی است. یعنی این باوروجود دارد که این اختلالات عضو ضعیف را به دلیل تعارضهای ناخودآگاه دربرمی گیرند؛مثلا زخم معده به دلیل آمادگی بافتهای آن یا ترشح بیش ازاندازه پپسین درفردی که دچارتعارض شدید است ظاهر می شود. بیشترمحققانی که جریانهای روان شناختی رابررسی می کنند این عقیده را که حالات روانی به طور مستقیم براعضای بدن تاثیرمی بخشند،نوعی ساده انگاری دانسته، ازنقطه نظرتعاملی بهاین علائم جسمانی می نگرند.آنان تعامل بین حالات روانی و متغیرهای اجتماعی وزیستی را مورد تاکید قرار می دهند. این نظریه می تواند با توجه به بعضی ازفعالیتهای پیچیده مغزروشنترگردد. بدین معنی که مغزهم درتنظیم افکار دخالت دارد، هم در تنظیم رفتار و عملکردهای بدنی . یک نشانه مرضی روانی – بدنی از قبیل فشارخون بالا ممکن است به تحریک هیجانی شخص به دلیل مواجهه با یک فشارروانی درازمدت باشد. تحقیقاتی که درباره غدد درون ریز به هنگام تنش هیجانی صورت گرفته بیانگر آن است که این غدد تحت تاثیرفشارروانی واقع شده، عکس العمل نشان می دهند.مثلا به هنگام خشم ترشح غده فوق کلیوی افزایش حاصل می کند وموجب تشدید تنفس،تشدید ضربان قلب،وافزایش تنش عضلانی می گردد. این پاسخهای هیجانی نسبت به استرس برای بقای شخص سودمند است، زیرا نیروی بیشتری در اختیار وی برای مقابله با خطرو تلاش برای زنده ماندن ، می گذارد.تحقیقات هانس سلیه ،چگونگی تاثیراسترس برعملکرد غدد درون ریزو تاثیرمواد مترشحه غدد درون ریز برعملکردهای بدنی و رفتار را آشکار ساخته است. سلیه، حیوانات متعدد را در آزمایشگاه درشرایط فشارزای روانی قرارداد. او دریافت که وقتی آسیبهای محیطی یا بدنی این حیوانات راتهدید می کند، عملکرد غدد مترشحه درونی افزایش می یابد. بدین معنی که رنگ غده آدرنال از زرد به قهوه ای تغییرمی کند و شروع به رها سازی مواد ذخیره ای خود یعنی "استروئید" می نماید. وقتی که وضعیت استرس زا از میان می رود،
ظاهراغده آدرنال به حالت عادی بازگشته و عملکرد عادی خود را آغاز می کند. اما این حالت موقتی است زیرا چند هفته پس از آنکه حیوان بار دیگر در معرض استرس شدید و طولانی مدت قرار می گیرد، غده آدرنال مجددا بزرگ شده، ذخیره استروئید خود را ازدست می دهد و سرانجام حیوان به دلیل این تخلیه می میرد. سلیه این حالت را سندرم سازگاری عمومی نامید.که مربوط به الگوی واکنش ارگانیزم نسبت به استرس طولانی است. این الگو با اولین ضربه روانی یا واکنش هشدار دهنده آغاز می شود. به دنبال آن مرحله مقاومت یا بهبود فرا می رسد، و بالاخره به مرحله فرسودگی زیاد و واماندگی می انجامد که اگراسترس شدید و طولانی باشد منتهی به مرگ حیوان می شود. این حالت ، یعنی سندرم سازگاری عمومی ، درمورد انسان هنوز ثابت نشده است؛ ولی محققان درحال انجام دادن بررسیهایی دراین زمینه هستند. دربازیکنان هاکی و بیماران روانی به هنگام استرس و هیجان شدید، افزایش هورمونها شبیه به آنچه درآزمایش سلیه درحیوانات به وقوع پیوسته ، مشاهده شده است. تغییردرعملکردهای بدنی ناشی از استرس و فشارهای روانی شدید و دوام دار می تواند موجب بیماریهای بدنی از قبیل فشار خون بالا و زخم معده گردد. تحقیقی که در 1958 توسط ایروینگ جنیس درباره رابطه بین بهبودی پس ازعمل جراحی و عوامل روان شناختی صورت گرفته معلوم ساخته است که زخم عمل جراحی درکسانی که قبل از جراحی ترس متوسطی دارند، زودترازکسانی که ترسشان خیلی زیاد یا خیلی کم است، التیام می یابد. او معتقد است که میزان متوسط ترس برای مقابله با نگرانی می تواند سازنده باشد و بهبودی را سرعت ببخشد. آگاهی و اطلاع درباره بیماری و انتظارات بعد از عمل جراحی می تواند در نیرومندی بیمار برای سازگاری با درد و زخم پس از جراحی می تواند در نیرومندی بیمار برای سازگاری با درد و زخم پس از جراحی موثرافتاد،بهبودی آن تسریع نماید. هنگامی که این اطلاعات ازطریق فیلم و تصویربه افراد داده شد، مقاومت آنان دربرابر بیماری و استرس افزایش یافت و بهبود آنها تسریع گردید(ساراسون، 1989،180). این تحقیق نیزتاثیرحالات روانی و بدنی را بریکدیگر آشکار می سازد.
استرس، ترشحات هورمونی، به ویژه ترشحات غدد هیپوفیزوآدرنال را شدت بخشیده ، تغییرات زیستی – شیمیایی ایجاد می کند، و موجب فعالیت دستگاه عصبی خودکار می شود. گرچه همه افراد دربرابر استرس چنین عکس العملهائی را ظاهرمی سازند، اما دوام و چگونگی آنها به نوع محرک،ویژگیهای زیستی ، شخصیت،وتجارب زندگی شخص بستگی دارد. تجارب قبلی و فعلی شخص نقش مهمی در ارزیابی وی ازشرایط استرس زا و مکانیزمهائی که مورد استفاده قرار خواهد داد، به عهده دارند. چون تغییرات روانی بدنی در ارتباط با دستگاه عصبی خودکار بوده و این دستگاه در تمام نقاط بدن پراکنده است، بنابراین، اختلال روانی فیزیولوژیائی می تواند تمام دستگاههای بدن را فراگیرد.اختلالات مهمی که می توان نام برد، عبارتند از: اختلالات معدی – روده ای ، قلبی – عروقی ،تنفسی ، عضلانی ، استخوانی ، تناسلی و پوستی .صص 231-228
دیدگاههای مختلف درباره اختلالات روانی فیزیولوژیائی:
دیدگاه زیست شناختی
اختلالاتی مانند زخم معده، آسم و فشارخون ، تنها ناشی از استرس نیستند، بلکه استرس ازطریق بعضی متغیرها برکارکرد اعضای بدن کسانی که آمادگی این اختلالات را دارند، تاثیر می گذارد.
رابطه استرس با شیوع اختلالات بدنی درخانواده ها، واقعیتی است که بحث ژنتیک را درباره آنها معتبرجلوه می دهد. مثلا معلوم شده است که میزان بروز زخم معده دربین برادران دوبرابرجمعیت معمولی است. گرچه این مسئله خود به خود نمی تواند مبنایی برای این نتیجه گیری باشد که وراثت درافراد ، استعداد آنان را برای ظهور زخم معده فراهم می سازد، زیرا ظهور زخم معده دردو برادر دریک خانواده ممکن است ناشی از یادگیری ناسازگارانه یکسان درکنار آمدن با استرس باشد، ولی شواهد دیگر حاکی از آنند که یادگیری تبیین کننده همه ماجرا نیست.موضوع قابل توجه دیگر رابطه ای است که بین زخم معده و گروههای خونی وجود دارد. بدین معنی که ملاحظه شده است ، افراد دارای گروه خونیO
به احتمال بیشتری در معرض ابتلا به زخم معده قرار دارند. افزون برآن دریک آزمایش که 34 جفت دوقلوی یک تخمکی با 38 جفت دوقلوی دو تخمکی مورد بررسی قرارگرفتند، آشکارشد که میزان تطابق در دوقلوهای یک تخمکی برای ابتلا به زخم معده 50 درصد، درحالی که دردوقوهای دو تخمکی 14 درصد است.
نقش توارث در فشارخون نیز می تواند مهم باشد. همان گونه که قبلا اشاره شد،افرادی که یکی از والدین آنها مبتلا به فشارخون است واکنشهای قلبی عروقی شدیدتری نسبت به استرس نشان می دهند تا کسانی که در تاریخچه خانوادگیشان ابتلا به این بیماری ملاحظه نمی شود. این موضوع با مطالعه دوقلوها نیز تایید شده است. بدین معنی که واکنشهای اغراق آمیز قلبی عروقی دربین دوقلوهای یک تخمکی بیشتر از دوقلوهای دو تخمکی بوده است.
براساس نظریه ضعف بدنی ، یک مشکل روانی – بدنی در شخصی که ازضعف بدنی رنج می برد، یا ازنظردستگاه بدنی آسیب پذیر است با احتمال بیشتری ظاهر می شود. مثلا کسی که دارای دستگاه گوارشی نیرومند ، دستگاه عروقی متوسط ، و دستگاه تنفسی ضعیف است ، استرس شدید از هرنوع که باشد ممکن است تاثیرزیانبخشی بردستگاه تنفسی وی داشته باشد. شواهدی درتایید این نظریه وجود دارد.
دیدگاه روان پویائی
همان طور که می دانیم نظریه های روان پویائی ، رفتاررا به عنوان نشانه های هیجانات پنهان مورد توجه قرارمی دهند. بنابراین، تعجب آور نیست که این مکتب قبل ازهرچیز،مسائل روانی را که ممکن است به طور معنی دار در ایجاد بیماریهای بدنی دخالت داشته باشند مورد توجه قراردهد. درنظریه های روان پویائی نخستین ، اختلالات روانی – بدنی به اختلالات رشد روانی جنسی نسبت داده می شوند که دراثر تعارضهای پنهان،آشکار می گردند.مثلا زخم معده مربوط است به تعارضهای دهانی ، کلیت،به تعارض مقعدی و از این قبیل . لیکن دیدگاههای روان پویائی معاصر، تعامل خانوادگی را به عنوان هسته اصلی سبب شناسی رابطه بین استرس و اختلالات روانی – بدنی درنظر می گیرند. مثلا میگرن، فشارخون، آسم و زخم معده دربین افراد خانواده هایی که این اختلالات در آنها وجود داشته ، شایعتراز جمعیت کلی است. به هرحال، این اختلالات می توانند تابعی باشند ازژنها و ناراحتیهای هیجانی. دراین دیدگاه درمان عبارت است از: بازنمایی تعارضهای پنهان خواه ازطریق تحلیل خواب و تداعی آزاد که درتحلیل روانی اولیه مرسوم بود، خواه ازطریق درمانگریهای روان پویائی تغییریافته، با توسل به بحثهای چهره به چهره درباره مسائل و کشف ریشه های آنها درگذشته.
دیدگاه شخصیتی
در این دیدگاه، عوامل شخصیتی درایجاد اختلالات روانی فیزیولوژیائی مورد توجه قرارگرفته است. ازچند دهه بیش نظریه پردازان روان پویائی کوشیدند تا "انتخاب نشانه های مرضی را" نه تنها به تعارضها بلکه به تیپهای شخصیتی نیزارتباط دهند؛ رویکردی که برای بسیاری از نظریه پردازان غیرروان پویایی نیزجذاب و خوشایند بود. دنبار درسال 1935 براساس مصاحبه با بیماران ،خلاصه شماری ازچنین تصویرهای شخصیتی را به دست داد.مثلا افرادی که ازاگزما رنج می بردندخود ثنبیه گر ، ناکام شده ، درمانده ، و تشنه محبت بودند. والدین آنان دارای وجدانی قوی و ازنظر هیجانی با فرزندانشان فاصله داشتند. بیماران میگرنی سخت کوش، باوجدان،کمال گرا،وخواهان انجام دادن کارها به نحو شایسته ای بودند . همچنین الکساندر درسال1939 فشارخون را معلول منع ابراز احساسات پرخاشگرانه توصیف کرد واظهارداشت که نقص و نارسائی فرد در ابراز این احساسات موجب حسادت، ناکارآمدی ، خودکم پنداری در وی شده به نوبه خود منجربه منع بیشتر و عمیقتر پرخاشگری می شود. گرچه محققان بعدی تمایل به بی اعتبار ساختن رویکرد"خوشه صفات " را داشته اند، ولی مجددا علل قدیمی این اختلالات را مورد توجه قرارداده ودریافتند که بیماران مبتلا به فشارخون از نظرمنع احساسات پرخاشگرانه ، و افراد مبتلا به میگرن از نظر کمال گرائی دو گروه کاملا نامتجانس را تشکیل می دهند.
بدین ترتیب، تحقیق درباره صفات و نگرشهایی که ممکن است افراد را مستعد اختلالات خاصی سازد، ادامه یافت . یک نمونه آن کتاب " رفتاروقلب شما " است که در سال 1974 توسط فریدمن و روزن من به رشته تحریر درآمد. موضوع کتاب این است که فشارخون و سایراختلالات قلبی عروقی بیشتر در نوع خاصی از شخصیت که آن را تیپ آ نامیدند به وقوع می پیوندد. فریدمن و روزن من برخلاف الکساندرکه برمنع احساسات پرخاشگرانه در افراد مبتلا به فشارخون تاکید می ورزید، براین باورند که افراد تیپ آ پیشرفت کنندگان پرخاشگر
هستند. همان طور که قبلا نیز بیان شد آنان به سرعت حرف می زنند، با شتاب راه می روند، با عجله غذا می خورند، و ناشکیبا هستند به هنگام انتظار برای ورود به آسانسور و یا سوار اتوبوس و یا تاکسی شدن، بسیار بی قرارند. منتظر تمام شدن جمله دیگران نمی مانند و جمله های آنان را تمام می کنند. آنان افتخار می کنند که کارها را در مدت زمانی کمتر از آنچه دیگران موفق می شوند انجام داده اند، و پیشرفتهای خود را براساس معیارهای بالا می سنجند. کوتاه سخن آنکه ، آنان خود را تحت فشار دائمی نگاه می دارند؛ فشاری که سرانجام منتهی به آسیب رسیدن به دستگاه قلبی عروقی شان می شود.
روزن من در یک مطالعه طولی جالب، ویژگیهای شخصیتی 2249 نفرکارکنان، مجریان،ومدیران مرد بین سنین سی و نه وپنجاه را مورد ارزیابی قرارداد، و تا نه سال بعد وضعیت آنان را پی گیری نمود.تقریبا نیمی از آنان به عنوان تیپ آ شناخته شدند و نیم دیگر که آرامتر بودند به عنوان تیپ ب .ازاین عده 257 نفر از آنان ازتیپ ب بودند؛ یعنی ابتلای افراد تیپ آ به حمله قلبی بیشتر از دو برابر افراد تیپ ب بود. مطالعات بعدی نشان دادند که دو جز ویژه تیپ آ، یعنی ناشکیبایی و سابقه سبقت جویی دو عامل عمده برای پیش بینی حمله قلبی به شمار می روند(ماتوز و دیگران ، 1977). درواقع چنین به نظر می رسد که دستگاه قلبی عروقی افراد تیپ آ به فشارروانی سبقت جوئی حساسیت فوق العاده دارد. دریک بررسی، از دانشجویان تیپ آ و ب خواسته شد که بازی کامپیوتری پینگ پنگ را انجام دهند. دریک مرحله معین از بازی، آزمایشگران شروع به عیب جوئی ازعملکرد آزمودنیها کردند. بررسیها فیزیولوژیائی آشکار ساخت که این عیب جوئی موجب افزایش فشارخون، ضربان قلب، و ترشح آدرنالین درتیپ آ می شود، ولی در تیپ ب چنین تاثیری ندارد. به همین ترتیب وقتی که از آنان خواسته شد تا برای حل مسائل فکری ریاضی، درحداقل زمان ممکن، به رقابت با یکدیگر بپردازند، تغییرات قلبی عروقی آنان مانند آنچه درباره بازی پینگ پنگ به وقوع پیوست، بود. یعنی درتیپ آ افزایش فشارخون،ضربان قلب و ترشح آدرنالین ملاحظه گردید، ولی در تیپ ب چنین نبود( ویلیامز و دیگران1982).
این شواهد متقاعد کننده ، منتهی به طرح ریزی شماری از برنامه های آموزشی برای تیپ آ به منظور کنار آمدن با استرس شد. بدین ترتیب که رفتار خود را بیشتر شبیه به رفتار تیپ ب سازند تا درنتیجه از بیماریهای قلبی آنان جلوگیری شود. یک چنین طرحی روی 1035 زن و مرد که درشش ماهه گذشته دچار حمله قلبی شده بودند، صورت گرفت. برای یک سوم از آنان مشاوره رفتاری صورت گرفت ؛ برای یک سوم دیگر رژیم غذائی ، تمرینات ورزشی ، و دارو تجویز شد؛ و برای یک سوم بقیه که به عنوان گروه کنترل تعیین شدند، هیچ اقدامی به عمل نیامد. بعد از سه سال پیگیری درباره وقوع حملات قلبی در این افراد معلوم شد که کمترین میزان حمله قلبی درگروه مورد مشاوره واقع شده روی داده است و بیشترین میزان در گروه کنترل( فریدمن و دیگران 1982؛ تورسن 1982) . این یافته ها تایید کننده آن هستند که بیماری قلبی با رفتار تیپ آ رابطه داشته و افراد تیپ آ با ایجاد تغییر در رفتارشان می توانند بیماری قلبی خود را کنترل کنند.

 

دیدگاه فرهنگی اجتماعی
چندین نظریه پرداز مدعی هستند که منبع اساسی بی نظمی های فیزیولوژیائی ، فشارهائی است که ازطریق اجتماع برفرد وارد می شود. آلبرت سیمونز در 1961 در کتابی هیجان برانگیز تحت عنوان " مغز متهور انسان " بحث کرده است که بسیاری از اختلالات بدنی از یک تعارض اساسی بین آداب و رسوم اجتماعی و غرایز زیست شناختی سرچشمه می گیرند.
غریزه های زیست شناختی که سیمونزبرآنها تاکید می ورزد؛ عبارتند از: پاسخهای " جنگ یا گریز "، یعنی حالت شدید برانگیختگی سمپاتیک که موجب افزایش ضربان قلب، تشدید تنفس ، کند شدن جریان هضم ، و ترشح آدرنالین درخون و از این قبیل شده و پاسخی هستند به تهدید جدی . گرچه به نظر می رسد که این پاسخها هم در نوع انسان و هم درانواع حیوانات وجود دارند؛ زیرا موجب سازگاری ارگانیزم نسبت به تهدید می شوند، ویا به عبارتی دیگر بدن را برای عمل سریع در برابر خطر آماده می سازند، ولی طبق نظر سیمونز تحولات فرهنگی کنونی موجب ناسازگار شدن این پاسخها درنوع انسان شده اند. زیرا حیوانات دیگرهنوزقادرند که مستقیما جنگ کنند یا فرار نمایند، ولی انسان درباره دشمنانش می اندیشد،به آرامی مقاومت می کند، "خونسرد باقی می ماند" ، یا سعی درانجام دادن سایراستراتژیهای تمدنی می کند. بدبختانه این راه حلهای غیرمستقیم ،حتی اگرآنان را دربرابر تهدید محافظت کنند،دربازگشت بدن به حالت تعادل کمتراز عمل بدنی مستقیم کارآیی دارند. این برانگیختگیهای بدنی فرونشانده شده درونی ،براساس نظرسیمونز،موجب ظهوراختلالات بدنی می گردند.
مطالعات ویس با موشها، حمایتهایی درتایید این فرضیه ها به دست می دهد. بدین ترتیب که وقتی به دم موشها ضربه الکتریکی وارد می شد، موشها به صورت غریزی با یکدیگرمی جنگیدند. ویس و همکارانش در 1976 دریافتند که موشهایی که با یکدیگرضربه دریافت می کردند، اگرمی توانستند حمله کنند و حتی به شدت یکدیگررا مجروح سازند، کمترازموشهایی که در همان شرایط به آنها ضربه وارد می شد ولی امکان حمله به یکدیگربرایشان فراهم نبود، دچارزخم معده می شدند. بنابراین ،آزاد بودن و امکان ابراز پاسخهای پرخاشگرانه می تواند به موشها و احتمالا به انسان نیز در جلوگیری از اختلالات مربوط به استرس کمک نماید.جنبه دیگر جامعه صنعتی مدرن که ممکن است در اختلالات مربوط به استرس سهیم باشد ازهم گسستگی خانوادگی،طلاق،وجدائی است که میزان آن درممالک غربی همواره رو به تزاید است. یافته هائی در دست است که نشان می دهد این افراد در تلاش خود برای زندگی مرفه ازحمایت اجتماعی منظم ، و محافظت موثر در برابر بیماریها محروم شده اند.
شواهدی نیز دال بر این موضوع وجود دارد که حمایت اجتماعی در بهبودی جراحات و بیماریهای افرا د کمک موثری محسوب می شود(کهن ،ویلز ،1985؛میروتیز ،1980؛اسکلار ،1981). حتی شواهد بیشتربیانگرآن هستند که افراد فاقد حمایت اجتماعی ، استعداد بیشتری برای ابتلا به بیماری دارند. از علل مرگهای زودرس می توان بیماری قلبی، سرطان،سکته عفونتهای کبدی، فشارخون ، ذات الریه واز این قبیل را نام برد که هریک ازآنها بدون استثنا، درزنان و مردان مجرد به طور معنی دار بالاتر از زنان و مردان متاهل بوده است. میزان مرگ به دلیل بیماری قلبی که بیشترین علت مرگ دراکثرجوامع محسوب می شود، دریک گروه سنی معین،درزنان و مردان مجرد و جدا شده دو تا پنج برابرمتاهلین بوده است(لینچ ، 1977). درحالیکه کمبود رابطه صمیمانه و محبت آمیزممکن است افراد را مستعد بیماری نماید، اما نبود چنین رابطه ای ممکن است سلامت فرد را بیشتر به مخاطره اندازد. این موضوع به ویژه در مورد بیماران سرطانی کاملا صادق است، زیرا ناراحتی آنها بلافاصله و به دنبال ازدست دادن یک رابطه مهم هیجانی ظاهر شده است. افزون برازهم پاشیدگی خانوادگی، سایرتغییرات گسترده اجتماعی نیزبه نظرمی رسد که درآمادگی و ابتلای گروههای معینی ازاختلالات استرسی موثرباشند. مثلا قبلا در اکثرممالک غربی شیوع زخم معده درمردان چهار برابرزنان بود، ولی درحال حاضراین نسبت به کمتراز دو برابر تقلیل یافته است. دلیل این موضوع ممکن است چنین باشد که امروزه اکثرزنان کارهائی را انجام می دهند که قبلا خاص مردان بود و بدین ترتیب هر دو جنس در معرض استرس زاهای مشابهی قرار دارند. هنگامی که زنان درصد بیشتر و بالاتری از نیروی کار را تشکیل دهند و مسئولیتهای شغلی بالاتری را بپذیرند، به احتمال زیاد تفاوتهای جنسی در این زمینه به کلی ناپدید خواهد گشت. زمانی تصور می شد که شکایات بدنی وابسته به استرس خاص فرهنگهای صنعتی است ؛ زیراخواه و ناخواه صنعتی شدن جوامع ، فشارروانی خاصی را برافراد تحمیل می کند، اما مطالعات بین فرهنگی دلالت برآن دارند که گرچه این شکایتها در جوامع غیرصنعتی شیوع کمتری دارند، ولی به دلیل بالا بودن میزان مرگ و میردر این جوامع ، تفسیرچنین داده ای مشکل است. خلاصه اینکه گرچه این شواهد قابل بحث هستند، ولی دلایل بسیار حاکی از آن است که هم تمدن وهم الگوهای خاص فرهنگی اجتماعی می توانند موجب فشارهای روانی قابل تبدیل به اختلالات بدنی ، درافراد شوند. البته این استرس زاهای فرهنگی اجتماعی نباید به عنوان تنها علت محسوب شوند، بلکه باید به عنوان علتی درمیان علل مشارکت کننده متعدد قلمداد شوند.

 

دیدگاه رفتارگرائی
سالهای متمادی پذیرفته شده بود که اگر نوعی شرطی سازی در ایجاد اختلالات روانی – بدنی نقش داشته باشد، شرطی سازی عاملی است، زیرا درشرطی سازی عاملی (فعال) لازم است که ارگانیزم بتواند به صورت ارادی پاسخهای خود را تغییردهد تا به تقویت برسد یا ازتنبیه اجتناب ورزد. مثلا کاملا باورکردنی به نظرمی رسید که آسم به دلیل دستیابی به تقویتهای مترتب برآن ( توجه مادر، مدرسه نرفتن، و از این قبیل) ظاهرشود،اما براساس گزارشهای تحقیقی جدید بسیاری از افراد توانسته اند پاسخهای خودکارو غیرارادی خود را زیرکنترل اراده درآورند. مثلا آزمودنیها توانسته اند ضربان قلب خود را درجهت اجتناب ازدریافت شوک تغییردهند.یافته های مذکور این نتیجه مهم را به دنبال داشت که تنها یادگیری عاملی نمی تواند در ظهور اختلالات بدنی موثرباشد،بلکه کنترل ارادی رفتارهای غیرارادی نیزدرظهور یا فرونشاندن این اختلالات عامل موثری محسوب می شود.(صص257-265)

 

درمان اختلالات روانی تنی

 

درمان اختلالات روانی فیزیولوژیائی
روشهای درمانگری رفتاری به ویژه بیوفیدبک (پسخورد زیستی) دردرمان اختلالات روانی فیزیولوژیائی بسیار موثربوده است . این روش عبارت است از: کنترل پاسخهای غیرارادی مانند تنفس ،نبض، ضربان قلب، وتشدید یا کاهش آنها به صورت ارادی. به تعبیردیگر، جریان بیوفیدبک عبارت است از: آموزش و تعلیم کنترل ارادی پاسخهای فیزیولوژیائی اندامهائی از قبیل مغز، قلب ، عضلات ، و غدد. محققان نشان داده اند که انسان قادر است این جریانهای غیرارادی را زیرکنترل و اراده خود درآورد. از طریق کنترل ارادی جریانهای غیرارادی بدن این امکان به وجود می آید که شخص از تاثیرات استرس براعضای بدن خود بکاهد و در نتیجه به درمان اختلالاتی از قبیل میگرن ، فشارخون ، و زخم معده نایل آید.
پیشگام مطالعات درباره این روش ژوزف کامیا در 1985 است.آزمایشهای اولیه وی بدین صورت بود که آزمودنیها را در اطاق تاریکی قرار می داد و امواج مغزی آنان را ثبت می نمود. از این آزمودنیها خواسته می شد تا چشمان خود را ببندند و هنگامی که صدای زنگی را می شنوند حدس بزنند که آیا در حالت امواج مغزی آلفا هستند یا غیرآلفا . به دنبال آن به آزمودنیها گفته می شد که حدس آنان درست بوده است یا غلط. با اطلاع حاصل کردن از این نوع پسخورد ، آزمودنیها طی چند جلسه می آموختند که بین حالات امواج آلفا و غیرآلفا تمیز قائل شوند. جالبتر آنکه ، وقتی این تمیز و تشخیص را آموخته بودند، براساس آن حتی می توانستند به طور ارادی ریتمهای امواج آلفا را کم یا زیاد کنند. بعد کامیا در 1968 دریافت که می تواند جریان یادگیری بیوفیدبک را با نواختن یک آهنگ به هنگام پدیدار شدن امواج آلفا سرعت بخشد. سایر محققان با به کار بردن روشهای بیوفیدبک مشابه با آزمایشهای کامیا به نتایج قابل مقایسه ای رسیده اند(کاستیتیس ،1971؛ رورویک ،1970).
ارزش روش بیوفیدبک در درمان اختلالات روانی فیزیولوژیائی از قبیل تنظیم فشارخون و سایر عملکردهای دستگاه عصبی خودکارآشکارگردیده است. علاقه مشابهی به درمانگری این اختلالات از طریق کنترل امواج مغزی و تنویرو توسعه جریانهای آگاهی ابراز شده است . محققان نشان داده اند که به کارگرفتن میانجیهای " ذن و یوگا " ( راههای و ورزشهایی برای تمرکز و خلسه) نه تنها برای بالا بردن و پائین آوردن فشارخون،حرارت بدن، و عملکردهای مربوط به آنها مناسب اند، بلکه در کنترل امواج مغزی نیز موثرند. درواقع هایرای و کاساماتسو (1966) در دانشگاه توکیو همبستگی بالایی بین کنترل امواج مغزی و میزان توانایی مهارتهای " ذن" یافتند. درخلال مدیتیشن (خلسه)، و به هنگام تمرین "ذن" تغییراتی درفعالیت امواج مغزی آلفا ملاحظه گردیده است. درکسانی که 20 سال یا بیشترتمرین "ذن" را انجام داده بودند، الگوهای درازمدت فعالیت امواج تتا را که ریتم آنها 5 تا7 سیکل در ثانیه است نیزنشان داده اند. معنی دار بودن این ریتم امواج تتا هنوزموضوع مطالعه محققان است.
پیشنهاد شده است که تعلیم بیوفیدبک – که به عنوان یوگای الکترونیک مورد توجه قرار گرفته است – می تواند بسیاری از بیماریهای روانی بدنی را تسکین بخشد، درچیره شدن فرد براضطراب و تنش خود کمک نماید، نیاز به استفاده از آرامبخشها و سایر داروها را کاهش دهد، وبرعملکردهای ذهنی فرد به صورت ابداع و رسیدن به ابعاد تازه ای از تجربه درونی بیفزاید. گرچه ممکن است مسائل بسیاری درباره بیوفیدبک وجود داشته باشد که بی جواب مانده است، ولی پاره ای ازپیامدهای زیانبخش جزئی ناشی از آن ذکر شده است. مثلا خود کنترل سازی و دستکاری امواج مغزی ، به عنوان نخستین خطرات که ممکن است منجر به تجربه هایی شبیه به تجربه های ناشی از استعمال شود ذکر شده است.
یا استفاده نادرست از این ابزارها ، می تواند به شرطی شدن و برقراری رفتار ناسازگار به جای ایجاد حالات سازگار منتهی گردد. علاوه بر آن ، به نظر می رسد احتمال کمی وجود داشته باشد که یادگیری کنترل سازی پاسخهای خودکار بتواند در سازگاری موثر فرد با مسائل زندگی ، حالات ، و احساسات داخلی نقش عمده ای ایفا نماید.

 

قابلیت پیش بینی و کنترل
رفتارگرایان شناختی ، هم در مورد اضطراب و هم در مورد استرس ، خاطرنشان ساخته اند که آنها بیش از جریان ساده محرک و پاسخ هستند. دو متغیری که به نظر آنان به ویژه در واکنشهای استرسی مهم است ، عبارتند از : پیش بینی پذیری محرک استرس زا و کنترل فرد برمحرک چنان که تحقیقات نشان داده اند محرکهای قابل پیش بینی کمتراز محرکهای غیرقابل پیش بینی استرس آفرین اند. این اصل درجنگ جهانی دوم درخلال حمله های هوائی به لندن پا به عرصه وجود گذاشت . بدین ترتیب ، شدت تجربه اضطراب لندنیها، که به طور منظم و مکرر بمباران می شدند خیلی پایینتراز مردمان شهرهای کناره بود که بسیار کمتر و بی نظمتر بمباران می شدند(ورنون ، 1941). این موضوع که قابلیت پیش بینی برتبدیل استرس به بیماری بدنی می تواند موثرباشد در آزمایشهای ویس درمورد زخم معده در موشها نشان داده شده است(ویس،1977) . بدین معنی که توانائی بسیاری از موشهای مورد آزمایش درجان سالم به در بردن ازابتلا به زخم معده فقط به کنترل داشتن بر ضربه های الکتریکی مربوط نبود، بلکه قابلیت پیش بینی آنها – یعنی این واقعیت که همیشه یک علامت آگاهی دهنده قبل از ضربه ها ارائه می شد- نیز در این امر تاثیرداشت.
گرچه کنترل ضربه ها اهمیت بیشتری دارد، ولی قابلیت پیش بینی نیز در محافظت ارگانیزم در برابر استرس قطعی است ( تامپسون 1981).آزمایش مربوط به موشهائی که سلولهای سرطانی در بدن آنها کاشته شده بود آشکارکرد که موشهائی که توانائی کنترل ضربه ها را داشتند به اندازه موشهائی که هیچ ضربه ای دریافت نمی کردند قادر به پس زدن سرطان بودند (ویزپینتینر و دیگران ، 1982). این پدیده احتمالا به نظریه بندورا راجع به " انتظارات کارآمدی " و تاثیر آنها بر سطوح اضطراب در ارتباط است. همان طور که عقل سلیم پیشنهاد می کند، احساس استرس زا بودن یک تجربه ، کمتر به خطرناک بودن یا دردناک بودن آن بستگی دارد تا به چگونگی انتظار کارآمدی فرد برای دفاع در برابر آن درد یا خطر. بنابراین ، یک خلبان بمب افکن که از اعتماد به نفس بالائی برخوردار است به هنگام پرواز بربالای خطوط دشمن ممکن است خیلی کمتراز یک شخص عصبی مزاج که اولین پرواز هوائی را انجام می دهد، احساس استرس کند. این اصول شناختی موجب ایجاد تمرینهائی شده است که به برنامه های اداره استرس مشهور است( میشن بوم ، جارمکو ،1983). هدف این برنامه ها عبارت است از مشخص ساختن منابع شناختی و محیطی استرس آور بیمار و ایجاد مهارتهای مورد نیاز برای کنار آمدن با این استرس آورها. مثلا برای درمان مشکل شخصی که فکر می کند توسط دیگران به هر طرف سوق داده می شود، به جای اینکه به وی آموخته شود چگونه از سوق داده شدن به هرطرف اجتناب ورزد، ممکن است به او روش ابراز وجود تعلیم داده شود. به همین ترتیب به افرادی که احساس می کنند از نظر گذر

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی مقدماتی آزمون شخصیت کرنل (فرمN2 ) برای سوال های 60 و 58

دانلودمقاله بررسی آزمون شخصیتی کرنل

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله بررسی آزمون شخصیتی کرنل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

آزمون شخصیتی کرنل

 

چکیده
عنوان این تحقیق « بررسی آزمون شخصیتی کرنل » سوال 87 در میان دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر می باشد . آزمون بر روی 507 نفر از دانشجویان این دانشگاه به عنوان نمونه صورت گرفت . که از این بین 189 دختر و 318 پسر برای بررسی مقیاس های بالینی انتخاب گردیده اند . در اجرای آزمون ابتدا از آزمودنیها خواسته شده با فاصله ای از هم بنشینند . آزمونگر توضیحاتی درباره ی آزمون و نحوه تکمیل پرسشنامه ارائه داد . بعد از جمع آوری اوراق توضیحی درباره ی علت تحقیق ارائه شد و آزمون بعد از تحلیل سوال و تعیین همبستگی هر سوال با نمره ملاک و کل آزمون درباره ی سوال 87 مشخص شد که سوال در کل آزمون دارای قدرت تشخیص بالایی نیست و بر اعتبار کل آزمون کمک چندانی نمی کند ولی به مقیاس فرعی انحراف اجتماعی – روانی مشکل زا کمک می کند . پس بهتر است در مجموعه سوال ها به شکل تجدیدنظر باقی بماند و یا به کلی از مجموعه سوالات حذف شود .

 

 

 

مقدمه
هدف اصلی ما در این تحقیق تست سازی است . در صورتیکه یک آزمون از لحاظ اجرایی قدرت بالایی داشته باشد دارای چند خصیصه است . این تستها در فرهنگ و جوامعی جدا از فرهنگ و جامعه ما تهیه شده است . بنابراین برای میزان کارایی و کاربرد آن در جامعه کنونی و عصر حاضر باید آنها را هنجار یابی کرد . مساله ای که باید در مورد سوال و کل آزمون در نظر داشت چگونگی وضعیت سوالهای در شرایط حاضر ساختار سوال و مهمتر از همه اعتبار سوال و قدرت تشخیص سوال می باشد . اجرا به این صورت بود که ابتدا از آزمودنیها خواستیم با فاصله مناسبی از هم بنشینند و توضیحاتی در مورد نحوه ی پاسخگویی به سوالات به آنها ارائه دادیم و اگر در حین پاسخگویی ابهامی وجود داشت پاسخ می دادیم سپس پرسشنامه ها در اختیار آزمودنی قرار می گرفت . بعد از پاسخ گویی پاسخنامه ها جمع آوری شدند . با استفاده از تحلیل داده ها و تعیین همبستگی سوال با سایر سوالات و تعیین قدرت تشخیص سوال و در نهایت با استفاده از مجذور کا ( خی دو ) نتایج را بدست می آوریم . همان طور که بیان شد سوال 87 در کل آزمون قدرت اعتبار بالایی نداشت و کمک چندانی به کل آزمودنی نمی کند ولی به مقیاس فرعی انحراف اجتماعی – روانی مشکل زا کمک می کند و بهتر است سوال از آزمون حذف شود .
به عنوان پیشنهاد پژوهشی می توان این را از روش تحلیل آماری مورد بررسی قرار داد، ما نمونه خود را از میان دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر انتخاب کردیم که نتایج فوق بدست آمد و شمامی توانید این آزمون را بر روی دانشجویان بومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر یا اینکه دانش آموزان دبیرستان اجرا کنید . و نتایج را با توجه به شرایط تحلیل کرده و مورد بررسی قرار دهید .

 

فصل اول
( زمینه تحقیق )

 

بحث های اساسی موضوع
در این تحقیق هدف اصلی ما تست سازی و آزمون سازی است . اینکه یک آزمون از لحاظ اجرایی قدرت بالایی داشته باشد باید از چند صفت و خصوصیت برخوردار باشد . از آنجایی که تست های حاضر در جوامعی غیر از جوامع ما و فرهنگی غیر از فرهنگ ما ساخته شده است ، برای اینکه به این نکته پی ببریم که تستهای موجود آیا در حال حاضر و شرایط موجود قابل استفاده هستند یا نه به خصوصیات چند از این آزمونها اشاره کرد، به عنوان مثال وضعیت سوال ها در شرایط حاضر ، نوع جمله بندی و ساختار سوال و مهمتر اعتبار و قدرت تشخیص سوال می باشد و بررسی همگونی درونی ، ثبات ، بررسی شاخص مقبولیت سوال ها ، ضریب تشخیص سوال ها رابطه هر سوال با جنسیت و نمره ی ملاک برای رسیدن به این هدف ضروری است.

 

تعریف رفتار انحرافی
بروس کوئن ، ترجمه توسلی و فاضل ( 1380 ) می نویسد : انحراف هر گونه رفتاری است که با انتظارات جامعه یا یکی از گروه های مشخص درون جامعه منطبق و سازگار نباشد . انحراف دوری جستن و فرار از هنجار هاست و هنگامی رخ می دهد که فرد یا گروهی معیارهای جامعه را رعایت نمی کند .
ما معمولاً انحراف را به رفتاری که جنبه منفی دارد مانند بزهکاری یا نارحتی درونی اطلاق می کنیم اما فردی که قدم فراتر از معیارهای جامعه می گذارد نیز می تواند رفتارش انحراف محسوب شود .
رفتار انحرافی و عمل منحرف با توجه به هنجارهای موجود در فرهنگ تعریف می شود . رفتار و عملی که ممکن است در یک موقعیت خاص قابل قبول باشد ، ممکن است در جاهای دیگر ناروا و غیر قابل قبول باشد . برای مثال افسر پلیسی که به یک قاتل فراری تیراندازی می کند و سر انجام ( برای دفاع از خود) او را می کشد ممکن است بهدلیل شجاعتش مدال لیاقت یا افتخار بگیرد . در مقابل فردی جنایتکار که هنگام دزدی به شخصی تیر اندازی کند و او را بی دلیل بکشد در معرض شدید ترین مجازاتهایی را که در قانون پیش بینی شده است قرار می گیرد . هر دوی این اعمال انحراف محسوی می شود زیرا هر دوی آنها با هنجارها مغایرات دارد ( ص 215 )

 

 

 

 

 


انحراف نخستین
کوئن ، ترجمه توسلی و فاضل ( 1380 ) می نویسد : در پاره ای موارد فرد به اعمال انحرافی دست می زند ، اما این انحراف ممکن است گذرا و تصادفی باشد . به این نوع حالات خاص ، انحرافات نخستین و یا ابتدایی می گویند . فرد وقتی که به لحاظ اجتماعی قابل قبول شناخته می شود که سبک و شیوه ی زندگیش تحت تسلط الگوی انحرافی قرار نگرفته باشد چنین شخصی مسلماً خویشتن را یک فرد منحرف نخواهد دانست .
مثال 2 ) شخصی که بر حسب تصادف یک بار حساب مالیاتی خود را دستکاری می کند و یا در رانندگی بیش از حد مجاز سرعت می رود . از مواد مخدر یا الکل استفاده می کند یا دزدی کوچکی می کند به یک انحراف ابتدایی دچار شده است . ( صص 216-215 )

 

انحراف ثانوی
بروس کوئن ، ترجمه توسلی و فاضل ( 1380 ) می نویسد : در مرحله ی بعدی یا مرحله ی اصلی انحراف ، فرد به طور مشخص ، رفتار انحرافی از خود نشان می دهد و در دید عموم مردم فرد منحرفی مسوب می شود . جامعه به چنین اشخاصی به چشم فرد غیر قابل قبول و نامطلوب نگاه می کند ( ص 216 )
انحراف فردی
بروس کوئن ، ترجمه توسلی و فاضل ( 1380 ) می نویسد وقتی فردی به تنهایی از هنجارهای خود ، فرهنگ خود منحرف می شود و در واقع این گونه هنجارها را مطرود می داند . چنین فردی را مشمول انحرافات فردی می شناسیم .

 

انحرافات گروهی
بروس کوئن ، ترجمه توسلی و فاضل ( 1380 ) می نویسد : گروهی از افراد که به صورت دسته جمعی بر خلاف هنجارهای مورد قبول جامعه عمل می کند عمل آنها انحراف گروهی نامیده می شود . تعداد بی شماری از انحرافات گروهی در داخل خرده فرهنگ منحرف جامعه اتفاق می افتد . لازم استتاکید شود که در چنین موقعیتی ، فرد در واقع منطبق با هنجارای خرده فرهنگ عمل می کند و این خرده فرهنگ است که هنجارهای جامعه را طرد کرده است . می توان گفت که تعیین یک خط فاصل قابل قبول از لحاظ اجتماعی و قانونی بین مسئولیت های فردی و مسئولیت های گروهی کار بسیار دشواری است .
تعریف جرم
ستوده ( 1381 ) می نویسد : تعریف جرم کار آسانی نیست ، گفته اند جرم عملی است که نظم اجتماعی را بر هم می زند اما این تعریف نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه یک مشکل را به سه مشکل تبدیل می کند .
1- منظور از نظم چیست ؟
2- منظور از اجتماع کدام اجتماع است ؟
3- تشخیص این امر با کیست ؟
از این رو مشخص می شود که چرا قانونگذاران از تعریف جرم سرباز می زنند . دورکیم جامعه شناس فرانسوی می گوید : « هر عملی کهدر خور مجازات باشد جرم است » به بیان دیگر هر فعل و یا ترک فعلی که نظم ، صلح و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد « جرم » محسوب می شود .
تعریف عملی و حقوقی جرم و مجرم چنین است : « جرم عملی است که بر خلاف یکی از موارد قانون مجازات عمومی هر کشور باشد و مجرم کسی است که در زمان معینی عمل او بر خلاف مقررات قانونی و رسمی کشور باشد . » ( صناعی ، 1341 ) . ( ص 65 )

 

تعریف آزمون
شریفی ( 1373 ) می نویسد : آزمون وسیله ای است عینی و استاندارد شده که برای اندازه گیری نمونه ای از رفتار یا خصایص آدمی به کار می رود . در این تعریف مراد از عینی آن است که روش اجرا نمره دادن و تعبیر و تفسیر نتایج آزمون بر اساس قواعدی معین و مشخص صورت می گیرد و قضاوت و نظر شخصی در آنها بی تاثیر است . برای هر آزمون دستورالعمل خاصی در مورد نحوه ی اجرا ، طول مدت آزمایش ، دستورهای شفاهی و نحوه ی ارائه ی مثال ها و روش تفسیر نمره ها تهیه می شود .
اصطلاح استاندارد شده بدین معناست که آزمون قبلاً در مورد گروه نمونه ای از افراد مورد نظر در بوته ی آزمایش گذاشته شده و نتایج پژوهشهای مربوط به آن از راه روش های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و روایی و اعتبار آن تعیین شده است . به علاوه دارای جدول نرم یا هنجارهایی است که نمره های خام آزمون بر مبنای آنها تعبیر و تفسیر می شوند . مقصود از نمونه ای از رفتار یا خصایص آن است که در هر آزمون نمونه های کوچکی از رفتار یا خصایص فرد که به دقت انتخاب شده است مورد مشاهده و اندازه گیری قرار می گیرد . همچنان که یک متخصص شیمی برای تعیین مواد محلول در آب قطره ای از آن را مورد آزمایش قرار می دهد . روان شناس نیزمثلاً برای اندازه گیری استعداد ریاضی یک فرد مثلاً می تواند نمونه هایی از توانایی وی در حل مسائل ، محاسبات کمی و یا استدلال ریاضی مورد مطالعه قرار دهد . معرف بودن محتوای آزمون و قدرت تشخیص و پیش بینی آن بسته به این است که ماهیت و تعداد پرسش های آزمون با چه دقتی از میان پرسشهای ممکن انتخاب شده و تا چه اندازه نمونه های واقعی رفتار مورد نظر را مور سنجش قرار می دهد . به عنوان مثال هر گاه در یک تحقیق معلوم شود که بین نمره هایی که گروهی از آزمودنیها با پاسخ به پرسش های یک آزمون استعداد فنی بدست می آورند و میزان موفقیت آنان در مشاغل فنی همبستگی معنی دار وجود دارد ، در این صورت گفته می شود که آزمون مذکور دارای قدرت تشخیص و پیش بینی است . به همین دلیل است که گفته می شود مواد آزمودنیها باید که با رفتارهای مورد پیش بینی مشابهت داشته باشد . علاوه بر موارد بالا باید به این نکته مهم اشاره کنیم که نتایج هر آزمون تنها در مورد گروهی از افراد یا جامعه ای معتبر است که این آزمون قبلاً در مورد افراد نمونه ای استاندارد شده باشد که از نظر خصایص و متغیر های موثر در نتایج آزمون کم و بیش مشابه گروه یا جامعه ی مورد نظر باشد . یکی از متغیر های بسیار موثر در نتایج آزمونهای اجرا شده عامل فرهنگی است .
نتایج آزمودنی که بر اساس عوامل فرهنگی حاکم بر جوامع غرب استاندارد شده است نمی تواند در مورد کودکان و نوجوانان ایرانی از اعتبار و روایی کافی برخوردار باشد ، مگر اینکه پرسشهای آن با شرایط فرهنگی ایران تطبیق داده شود و بررسی ها و تحلیل های آماری لازم در مورد نتایج حاصل از اجرای آزمون درباره ی گروه های نمونه ای از کودکان و نوجوانان ایرانی انجام گیرد . ( صص 29و 28 )

 

طبقه بندی آزمونها
شریفی ( 1373 ) می نویسد : آزمونها را بر حسب ملاک های متفاوت می توان به انواع مختلف طبقه بندی کرد . در اینجا انواع آزمونها را بر اساس برخی از ملاک ها طبقه بندی می کنیم .
1- آزمونهای استاندارد شده در برابر آزمونهای معلم ساخته
آزمونهای استاندارد شده بر اساس دستورالعمل های خاص و به شیوه ی یکسان اجرا ، نمره گذاری و تفسیر می شوند . برای تفسیر نمره ی آزمودنی در آزمون استاندارد شده ، نرم ها یا هنجارهایی بر اساس عملکرد گروه نمونه وسیعی از آزمودنیها فراهم شده است که نمره ی آزمودنی با آن مقایسه و موقعیت او نسبت به گروه نرم تعیین می شود . آزمونها معلم ساخته برای ارزشیابی غیر رسمی از آموخته ها و تواناییهای دانش آموزان یک کلاس تهیه می شوند . آزمونهای معلم ساخته فاقد نرم یا هنجار محاسبه شده برای مقایسه عملکرد آزمودنیهاست .
2- آزمونهای گروهی در برابر آزمونهای فردی
آزمون فردی آزمونی است که توسط یک اجرا کننده ی تعلیم دیده هر بار در مورد یک آزمودنی اجرا می شود . آزمایش کننده واکنش های آزمودنی را به سوال های شفاهی و تکالیف تعیین شده در آزمون ثبت و رفتارهای دیگر او در موقعیت اجرای آزمون رانیز یادداشت می کند . آزمون وکسلر، استنفورد پینه و رورشاخ و آزمون اندریافت موضوع ، از جمله آزمونهای فردی نیز محسوب می شود . از سوی دیگر آزمونهای گروهی به آزمونهایی گفته می شود که در هرجلسه ی آزمایش در مورد گروهی از آزمودنیها اجرا می شود ، مانند آزمون ریون . ( ص 29 )

 


3- آزمونهای سرعت در برابر آزمونهای قدرت
آزمونهای سرعت آزمونهایی هستند که آزمودنی باید در زمانی محدود و معین ، هر اندازه که می تواند به سوال های آن پاسخ بدهد . آزمون قدرت آزمونی است که در آن آزمودنی باید در زمانی نسبتاً زیاد، وسعت دانش و میزان درک و فهم و مهارت خود را در پاسخ دادن به پرسشها نشان دهد .سوال های آزمون قدرت بر خلاف آزمون سرعت از آسان به مشکل تنظیم می شود . در آزمونهای سرعت سطح دشواری همه سوال هاتقریباً یکسان است .
4- آزمونهای عملی در برابر آزمونهای کاغذ – مدادی
آزمونهای عملی مستلزم آن است که آزمودنی اشیاء را دستکاری کرده ، قطعاتی را به هم وصل می کند ومهارت خود را در انجام یک کار عملی نشان می دهد. در آزمونهای کاغذی مدادی آزمودنی باید که پاسخهای خود به سوال های آزمون را با علامتی در پاسخنامه یا روی برگهای آزمون مشخص کند و یا که به صورت کتبی بنویسد .

 

 

 

5- آزمونهای عینی در برابر آزمونهای ذهنی
در آزمونهای عینی ، قضاوت آزمایش کننده در نمره گذاری بی تاثیر بوده و یااثر کمی دارد . در آزمونهای ذهنی ، نمره گذاری پاسخهای آزمودنی تا حد زیادی از قضاوت آزمایش کننده تاثیر می پذیرد .
6- آزمونهای ملاک مرجع در برابر آزمونهای گروه مرجع
در آزمونهای ملاک مرجع عملکرد هر آزمودنی با یک ملاک مشخص و بدون توجه به عملکرد سایر افراد گروه مقایسه و درباره ی وی قضاوت می شود . در آزمونهای گروه مرجع یا نرم مرجع عملکرد هر آزمودنی یا متوسط عملکرد اجزای گروه نرم مثلاً گروه همسالان آزمودنی مقایسه و تفسیر می شود .
7- آزمونهای وابسته به فرهنگ در برابر آزمونهای نابسته به فرهنگ
آزمونهای وابسته به فرهنگ به آزمونهایی گفته می شود که بر اساس مشخصات یک فرهنگ خاص ساخته شده و پاسخ دادن به سوال های آن مستلزم آشنایی آزمودنی با آن فرهنگ است . آزمون نابسته به فرهنگ به آزمونی گفته می شود که پاسخ دادن به سوالات آن مستلزم آشنایی با فرهنگ خاصی نیست . فراخنای حافظه برای یادآوری اعداد یک رقمی پس از یک بار شنیدن آنها نمونه ای از آزمون مستقل از فرهنگ به شمار می رود .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   111 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی آزمون شخصیتی کرنل

تحقیق بررسی آزمون شخصیتی کرنل

اختصاصی از فی لوو تحقیق بررسی آزمون شخصیتی کرنل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق بررسی آزمون شخصیتی کرنل


تحقیق بررسی آزمون شخصیتی کرنل

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 109 صفحه می باشد .
در این تحقیق هدف اصلی ما تست سازی و آزمون سازی است . اینکه یک آزمون از لحاظ اجرایی قدرت بالایی داشته باشد باید از چند صفت و خصوصیت برخوردار باشد . از آنجایی که تست های حاضر در جوامعی غیر از جوامع ما و فرهنگی غیر از فرهنگ ما ساخته شده است ، برای اینکه به این نکته پی ببریم که تستهای موجود آیا در حال حاضر و شرایط موجود قابل استفاده هستند یا نه به خصوصیات چند از این آزمونها اشاره کرد و...

به عنوان مثال وضعیت سوال ها در شرایط حاضر ، نوع جمله بندی و ساختار سوال و مهمتر اعتبار و قدرت تشخیص سوال می باشد و بررسی همگونی درونی ، ثبات ، بررسی شاخص مقبولیت سوال ها ، ضریب تشخیص سوال ها رابطه هر سوال با جنسیت و نمره ی ملاک برای رسیدن به این هدف ضروری است.

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق بررسی آزمون شخصیتی کرنل