دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
معماری دوره پهلوی
دوره اول(دوره پادشاهی رضا شاه ) 1299-1320
دوره دوم (دوره پادشاهی محمد رضا شاه )1320-1357
رضاشاه با تکیه بر عوامل بیگانه با دو شکل از وضعیت اجتماعی و فرهنگى روبه رو بود. یک شکل دینى که تمامى گذشته را در آن مى دید و دیگرى شکل نوین غربى که صورتى از آینده را فرا راه او نشان مى داد. « روى کار آمدن رضاخان و سلطنت پهلوى اول از متحول ترین و پیچیده ترین دوران زندگى سیاسى و اجتماعى تاریخ ایران است. از هم گسیختگى کشور در هر زمینه ای ناشى از عدم توانایى قاجار در کشورداری و حاصل نتایج حکومت آنها ، عدم استقلال و پایبندى آنها به قدرت هاى بیگانه ، تغییرات وسیع حاصله از جنگ جهانى اول ، کاهش قدرت مذهب در شکل هاى اجتماعى ، انحصار مدیریت کشور در دست تحصیلکرده های فرنگ رفته و... همگى در شکل گیرى و نقش حرکتى این دوره تأثیر فراوانى داشت ، تمامی این تحولات همگام با اهداف از پیش تعیین شده سیاست های خارجى ، فرصتى مناسب را براى بریتانیا به وجود آورد که توسط رضاشاه ، اندیشه یک کشور وابسته به غرب را به واقعیت تبدیل نماید. بنابراین هم زمان سه محور در دستور کار قرار گرفته ، اسلام زدایی (در جهت تضعیف شکل دینى) ، غربگرایى (در جهت تقویت تجدد و نوگرایى) و ناسیونالیسم نوین (در راستاى پیاده شدن دو هدف قبلى). « ضمن اینکه برای رضاشاه دو موضوع بسیار مهم و تاریخى مشروطیت و موقعیت قرن بیستم در رسیدن وی به آرمان هایش نقش بسیار تعیین کننده ای داشت و به عبارت دیگر این دو امر موجب تحریک وى در کارهاى عمرانى و میهنى و : نیز تسریع در به ثمر رسیدن برنامه هایش گردید ». آیا معمارى و شهرسازی این دوره بیست ساله به گونه ای مشخص متأثر از سه محور فوق بوده است و آیا معماری این دوره توانسته است خصوصیات این دو دهه را منعکس نماید؟
رضاخان که با پشتیبانى انگلیس و توسط « آیرونساید » - معمارکودتاى سوم اسفند
1299- روى کار آمد و صادقانه قول داده بودکه هیچگاه علیه قوای انگلیسى و مقام سلطنت کاری انجام ندهد. حوادث جنگ دوم جهانی کارنامه بیست ساله وی را چنان به سرعت بست که علاوه بر اینکه راه پهلوى دوم را متمایز با آن کرد ، از هر نظر دوره
منحصر به خود و قابل توجه تاریخ معاصرگشت.
مطالعات فرهنگى- ا جتماعى
تفاوت شکل حکومت در آغاز و پایان دوره قاجار و تاثیرات اولیه مدرن گرایى و یا تجدد پذیری در این دوره نشان مى دهد که گام های اولیه دوران انتقال به آهستگى شروع و در پایان شدت گرفت. « در اوایل دوره قاجار ، هدف دولت به لحاظ نظرى تأمین چهارچوب یک زندگى مناسب براى مردم و مطابق مقررات شریعت بود و وظیفه
حکومت تنها حفظ نظم داخلى و دفاع در برابر تجاوز خارجى بود. قدرت نظامى به شکل قشرى و قبیله اى و اکثر فعالیت های اقتصادی و تجارى در دست طبقات مردمى بود. اما آنجه پایان این دوره نشان مى داد ، شروع یک حکومت با نشان عدم حاکمیت مطلق شاه ، آغاز یک حکومت غیر روحانى ، شروع یک نظام مدرن و البته نیم بند و نیز متأثر و مرتبط با سیاست هاى بین المللى بود که ایران به یک قانون اساسى تازه و به شکل غربى دست یافته بود ، هرچند که جوهره این نهادهاى تازه تأسیس چندی دگرگون نشده بود. »
اولین جدایى و فاصله گرفتن نهادهاى مذهبى از حکومت و در واقع اولین دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی در عصر قاجار به وقوع پیوست و نظام جدید فکری به آرامى در نظام حکومتى ایجاد شد تا روند نوسازى حکومت را سرعت ببخشد و حاصل آن تصویب قانون اساسى در سال 1285 شمسى و متمم آن در سال 1286 بود. « با این وجود هنوز فقر و فلاکت ، عقب ماندگى ، فقدان امنیت عمومى ، بى ثباتى و خطر تجزیه کشور و استبدادکهن که میراث قاجار بود و راه را بر هر گونه اصلاحات اجتماعى و اقتصادى ، حفظ تمامیت ارضى و حتى حفاظت از جای و مال مردم مسدود کرده بود ، شرایط عینی و ذهنی لازم را براى حاکمیت یک نیروى جدید فراهم آورد. بنابراین ظهور رضاخان و قبضه حکومت توسط او ، در خلا صورت نگرفت بلکه این تغییر فضاى فکری و فرهنگى را علاوه بر روشنفکران و متجددین ، بازاریان و اصناف و سایر نیروهای اجتماعى حمایت کردند ». « پدیده اصلى و بى سابقه در تاریخ معاصر بود و در تاریخ گذشته ایران هیچگاه به اندازه قرن اخیر جدایى بین عوام و خواص رخ نداده بود ، این درست همان زمانى است که تمدن ایران با غرب برخورد کرد و طبقه اى درس خوانده ، فرنگى مآب و یا به عبارتى غرب زده در ایران پیدا شدند. که تشخص ، تکبر و تفرعن به خوبى آنها را از عامة مردم جدا نمود. واقعیت این بودکه این طبقه فاضله که در دل همان دستگاه حاکم رشد و قدرت گرفته بود مهم ترین نشانه اش نفی ارزش های گذشته بود ». در قرن پیشین ، نه همچون گذشته ، ارتش بزرگى از سرزمین هاى غربى نیامد که همچون چنگیز و تیمور همه جا را ویران سازد و با خود ترس ، نفرت ، قحطى و خانمان سوزى به همراه بیاورد. اکنون سربازان و نیروهاى مسیحى غربى در شکلى جدید به مناطق شرقیان و مسلمانان آمدندکه با سرکوب و ستم همراه نبود ، این ارتش در قالب هیئت های سیاسى ، آموزشى ، مذهبى ، پزشکى ، مهندسى و تجارى وارد شدند. پیش از این ، درگذشته طولانى سرزمین ایران ، هر دستاورد ملى و فرهنگى و تمدنى با حکم و دستور حاکم بود و این موضوع حتى در بعد فرهنگى و هنری نقش داشت. در زمان صفویه بناهاى با شکوه پایتخت آن ، اصفهان ، حکمى بوده است از طرف شاه عباس ، که شوق دینى آن را همراهى کرده بود و به خوبى هم به نتیجه رسانده بود. اما اینک و در دوره مدرن و تجدد ، شروع پذیرفتن فرهنگ تشکیلاتى ، جمعى و غیرفردى (نه به معنای مطلق آن) بود و زمان آن رسیده بود که فرد اول مملکت نیز تحت قانون حکومت نماید. بنابراین همة ارزش هاى گذشته در قالب و شکل مدرن نفى شد وهمة آن چه که به تازگى مورد پذیرش قرار گرفت ارزشمند تلقى شد.
« در این رهگذر علاوه بر سفر ایرانیان به خارخ ازکشور- در شکل های مختلف- ورود و تردد خارجیان به ایران عامل مهمى در تمایل و برانگیختن حس تغییرطلبى بود. در میان قرن نوزدهم میلادى تقریبا 150 اروپایى در ایران وجود داشتند اما به سال1900 (1279 شمسى) یعنى شش سال قبل از مشروطیت حدود 1000 نفر اروپایى در ایران به سر مى بردند و مى توان تصور نمود که در نیمه دوم قرن نوزدهم جریان اصلاح طلبى عمدتا از طریق خارجیان وارد ایران شد. » قدم اول برای نو شدن و استفاده از روش هاى جدید تعلیم و تربیت تحت تأثیر آموزش هاى نظامى انجام گرفت حتى تأسیس مدرسه دارالفنون توسط امیرکبیر نخست به منظور تربیت افسران نظام و کارمندان دیوانخانه یود. از طرف دیگر رشد و پیدایش مدارس مدرن را توسط هیئت ها و مبلغین مسیحى نباید نادیده گرفت. اگر چه در آغاز این مدارس تنها برای مسیحیان ایران ساخته شد. نفوذی در بین مسلمانان ایران نداشت ولى در پایان دوره قاجار تأسیس مدارس متعدد و تحت نظر وزارت معارف ، حاصل گرایش دولتمندان- هر چند دیر و بطئى- به نظام آموزشى جدید و عمومى بود. نظام نوین آموزشى ایران در طى سالهاى 1304 تا 1309 شکل گرفت. « مکتب خانه ها تعطیل و به مدارس جدید تبدیل و روحانیون از آموزش رسمى حذف گردیدند و ضوابط وزارت فرهنگ حکمفرما شد و تسلط کامل دولت بر نظام آموزشى علاوه بر مدارس مذهبى شامل مدارس خارجى و اقلیت ها نیز شد ». گسترش آموزش در سطوح بالاتر شامل زنان نیز شد و ماهیت غیردینى سیستم آموزشى این دوره با تکیه به نظام نوین آموزش غربى در محور ناسیونالیسم نوین قرار گرفت و سعى شد که دروس جدید نظیر اجتماعى ، تاریخ و ادبیات جای دروس مذهبى را بگیرد. به هر حال حاصل نظام آموزشى جدید پیدایش و گسترش نسل جدید روشنفکران و طبقه جدید اجتماعى بودکه در سرعت بخشیدن به تحولات جاری و بعدی مؤثر بودند.
حضور ایرانیان در خارج از کشور- به شکل دانشجویى- پدیده دیگرى بود که بعد فرهنگى این ارتباط یا تأثیرپذیرى را مشخص مى نماید. مسئله اعزام دانشجو به خارج به دوره عباس میرزا (نایب السلطنه فتحعلى شاه) مى رسد که براى اولین بار عده ای محصل به اروپا اعزام نمود ، اما بعد از این در دوره ناصرالدین شاه و توسط امیرکبیر بودکه عده اى از اساتید متخصص در رشته هاى مختلف از اتریش استخدام نمود تا دارالفنون را تاسیس کند. باز در دوره مظفرالدین شاه و اوایل مشروطیت عده اى محصل به اروپا اعزام شدند و در دوره رضاشاه از سال 1307 شمسى با قانون اعزام صد نفر دانشجو به اروپا ، مسئله اعزام وارد مرحله جدیدى شد که اولین گروه آنان در سال 1313 به ایران بازگشتند. ما در این دوره ، این « مدرس » بود که همچون امیرکبیر راه بهتر دستیابى به علوم اروپا را آوردن آن علم به مملکت دانست بدون اینکه مخالفتى با اعزام دانشجویان داشته باشد. او نگران نقص مملکت ازکمبود متخصص بود و به خوبى دریافته بودکه ایران در این عرصه بسیار عقب مانده است.
در هر دوره ای از تاریخ معمارى ، نوع ساختمان ها ، شکل بناها و به طورکلى همة عواملى که بیانگر یک نوع معمارى هستند ، وجود دارند که معرف اندیشه و گرایش سازندگان آن دوره است و نیز عدم وجود بناهایى که به طور« طبیعى مى بایست در آن دوره ساخته مى شده و یا به ندرت بنا گردیده و خود نشان از عمران و آبادانى بوده حاکى از نقصى است که عوامل آن را مى توان به خوبى ریشه یابى کرد. همچنین عمر بناها ، مواد و مصالح ، تعدد و پراکندگى معمارى هر دوره ، اطلاعات جامع و گویایی را بازآفرینى مى کند. « در زمان حکومت قاجار ، آن نوع معمارى که از طرف دولت و حکومت بنا گردید ، از نظر کیفیت هنرى و فنى دچار انحطاطى بى سابقه شد و با اینکه شاهان قاجار با ساختن بازار تهران و کوشک ها وکاخ هاى متعدد و نیز چندین دروازه براى شهر تهران و معدود بناهاى عمومى درکشور نسبت به دوره هاى گذشته- به استثناى صفویه- فعالیت خوبى داشتند اما بیشتر آثار آنان به خاطر بدى مصالح ساختمانى و عدم دقت کافى در استحکام بناها خیلى زود به ویرانى کشیده شد. کاشی ها که بدترین نوع کاشى در تمام طول تاریخ کاشى سازى در ایران هستند فرو ریخت ، پی ها فرو نشست و طاق ها و دیوارها از شکل و قواره افتاد ». زمانى که طرح ، زببایى و استحکام یک بنا در دوره صفویه بر زبان تمام شرق شناسان و یا سیاحان خارجى رفته است و آثار به جا مانده آن دوران ، هم اکنون حجتى بر این سخن است ، چه عاملى باعث مى شود که براى معمارى دوره بعد از آن- قاجار- در سفرنامه جهانگردی دیگر این چنین نوشته مى شود.
(حضور نمادهاى غربى در معماری قاجار ، در آغاز با جلوه هایى در نماى بناها شروع شد و پس از آن در طی چندین دهه کم کم فن ساختمان سازى و زودتر از آن طراحى
فضایش را متأثر ساخت. « کاربرد نیم دایره و هلالى شکل ، ایجاد ستون های هم ردیف با سطح نمای خارجى بنا ، ایجاد عنصر تأکید بصری بر بالای محور عمودى نماى اصلى و یا سردر ، حذف عناصر سنتى و جایگزین کردن نمونه های مشابه تزیینى و عاریتى ترکیبى جدید از معماری سنتى و نشانه های به کار گرفته شده از بیگانه را به وجود آورد ». آن معماری که امروز با نام معمارى دوران انتقال یاد می کنیم.
ظهور دولت پهلوى با کودتای 1299 شمسى آغاز دوره نوینى است که به دلیل در اختیارگرفتن قدرت تصمیم گیرى و به کارگیرى آن در تمامى شئونات شهروندان و متکى بر جریان تجدد و غرب گرایانه اهمیت شایانى دارد. این دوره به جهت نگرش نوینى که در جهت توسعه ، نوسازى و تغییرات بنیادى داشت با صراحت و اقتدار از معمارى و ایجاد یک سبک و سیاق منحصر به فرد استفاده کرد. معماری این دوره که بازگوى روشنى از اندیشه هاى آن دو دهه است و در فصل های آینده به آن پرداخت مى شود ، توانست در یک دوره بیست ساله- که از لحاظ زمانی برای ایجاد یک شیوه معماری بسیارکوتاه است- دگرگونى مهمى ایجاد نماید. استفاده ای که هیچ گاه و یا این چنین حساب شده ، نه قبل از آن در دوره قاجار و نه بعد از آن در دوره نسبتا طولانى محمدرضاشاه ، به کار گرفته نشد.
باستان شناسى معاصر غرب
سال 1876 میلادى را مخصوصا باید به عنوان مبدا تاریخ باستان شناسى یونان به خاطر سپرد. درست است که پیوند با یونان باستان بعد از دوره رنسانس نیز همچنان بیش و کم در اروپا دوام داشت اما فقط در این سال های ربع آخر قرن نوزدهم میلادى بود که زندگى کذشته یونانى از زیر خاک بیرون آمد و آن چه راکه مکتوب و منقول بود ، تصویر و معنى تازه ای بخشید. در معمارى معاصر غرب ، از میان تمامى اندیشه ها و آرمان هاى معمارانه و نظریات گوناگون که در طول دویست سال گذشته بر آن اثر گذاشته بودند ، هیچ یک به اندازه تاثیرات ناشى از آثار و بقایای معمارى یونان نبود و چنانچه مشاهده شد این یونانى گرایى و تمایل به گذشتة معمارى کلاسیک یونان بیش از هر جای دیگر در آمریکا ظاهر گشت. بنابراین دانش باستان شناسى که چشمه اى روشن از اطلاعات و آگاهی هاى تاریخى و میراث گذشتگان در آن نهفته بود خود عاملى شدکه توانست بر مقوله هاى تجدید حیات سبک ها و نگرش دوباره به سبک هاى تاریخى در معمارى اثر بگذارد. آثار معمارى قرن نوزدهم در غرب به وضوح گواه بر این مدعاست که باستان شناسى تأثیرى شگرف بر بازگشت به دو سبک معروف و باستانى اروپا یعنى گوتیک وکلاسیک گذاشت و ظهور دو شیوه معمارى نئوگوتیک و نئوکلاسیک حاصل این بینش بود.
شامل 67 صفحه فایل word قابل ویرایش