نظام اقتصادی کشورهای جهان سوم یک نظام اقتصادی هماهنگ بود که در آن، کشاورزی و صنعت در کنار یکدیگر و در درجه اول برای تأمین نیاز جامعه، توسعه یافته بود و مقداری از محصولات نیز در حد متعادل و متعارف صادر می شد.
از قرن 15 میلادی (و آغاز عصر نوزایی)، استعمارگران با به کارگیری روش های تخریبی، نه تنها از پیشرفت و تکامل این نظام جلوگیری کردند، بلکه با تمام قوا، کمر به نابودی آن بستند. قدرت های استعماری به اقتصاد کشورهای تحت استیلای خود شکل می دادند و جهت سیر آن را تعیین واداره می کردند. این امر مستلزم تسلط بر اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کشورهای ضعیف بود که منجر به ایجاد رابطه استعمار و مستعمره گردید.
با آغاز قرن بیستم، اداره امور مستعمرات به روش های پیشین میسر نبود و جنبش های استقلال طلبانه بر وخامت و شدت اوضاع می افزودند. به همین دلیل، بسیاری از مستعمرات پیشین موفق به کسب استقلال سیاسی (حقوقی) گردیدند. از آن جا که معاهدات بین المللی نقض حاکمیت دولت ها را مذموم می دانستند، این تصور پیش می آمد که با مستقل شدن مستعمرات، زمان بهره کشی مستی از ملت دیگر برای همیشه به پایان می رسد و ممالکی که از نظر حقوق بیم الملل مساوی هستند، لزوماً دارای توانایی و اختیار یکسان در بهره برداری از منابع داخلی خود می شوند.
حال این سوال مطرح می گردد که آیا این کشورهای جدید و سایر کشورهایی که در وضعیتی مشابه این ها هستند. از همان شرایط و امکاناتی که کشورهای مادر در بهره برداری از منابع خود داشتند. برخوردار خواهند بود یا نه؟ به عبارت دیگر آیا استقلال یافته را تضمین نماید؟ یا این که وابستگی اقتصادی . استقلال سیاسی آن ها را مخدوش خواهدکرد؟
تعاریف کاربردی
استقلال: «به خودی خود به کاری بر ایستادن بی شرکت غیری، صاحب اختیار و آزادی کامل یک کشور (دولت و ملت) در امور سیاسی و اقتصادی بدون اعمال نفوذ خارجیان (ظاهراً و باطناً) «استقلال» یک مفهوم حقوقی و قراردادی به معنای اعمال حاکمیت یک دولت در محدوده مرزهای جغرافیایی و دفاع از این مرزها در برابر تجاوز خارجی است.
استعمار: «تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف به قصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افزا آن، به بهانه نابجای ایجاد آبادانی و رهبری مردم آن به سوی ترقی.» «استعمار» یعنی اعمال حاکمیت یک دولت بر سرزمینی خارج از قلمرو اصلی و حقیقی خود و دخالت در تعیین سرنوشت و برنامه ریزی سیاسی، اقتصادی، دفاعی، بدون در نظر گرفتن حقوق کامل مردم آن کشور.»
وابسته: بسته شده، پیوسته، متصل، مربوط، ملحق
وابستگی: «ارتباط، تعلق، علاقه»
وابستگی وضعیتی است که در آن تغییرات یک جامعه مستقیماً تابع تحولاتی هستند که در جامعه دیگری بروز می کند. به عبارت دیگر، اقتصاد وابسته یا حاشیه ای همیشه تابع تغییرات اقتصادی و اجتماعی مرکز می باشد. وابستگی رابطه ای یک طرفه است و شرایط آن از سوی ممالک صنعتی بر ممالک عقب مانده تجمیل می شود.
مستعمره: «ناحیه و سرزمینی که دولتی بیگانه آن را تصرف کند و به عنوان آباد کردن آن، از منابع طبیعی و انسانی اش بهره مند شود.»
«مستعمره، منطقه ای از نواحی تحت تسلط دولتی خارجی است که جمعیت آن، از حقوق سیاسی کامل یا مشابه با حقوق شهروندان آن حکومت برخوردار نباشد.»
«مستعمرات اقتصادی کشورهایی اند با عناصر حاکمیت، جمعیت و سرزمین که قانوناً مستقل هستند و می توانند در سازمان ملل عضو و دارای حق رأی باشند، اما یک
شامل 24 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله وابستگی اقتصادی و قاچاق کالا وارز