ریشه های مفهوم
متعافب اندیشه های بزرگان فلسفه و سیاست و تجربیات گوناگون و دراز مدت بشری در نوع و شیوه ای حکومت این فکر که : حکومت برای مردم است نه مردم برای حکومت ، امروزه در فرهنگ مشترک افراد و جماعات بشری ، بعنوان امری حقانی پذیرفته شده است .بدیهی است چنین باوری ، کم و بیش عالم گیر در آغاز تشکیل جماعات بشری یا وجود نداشته و یا دارای بداهت و وضوح امروزی نبوده ، بلکه در طول سده های ، آرام آرام، شکل گرفته و از نسلی به نسلی دیگر منتقل گردیده است . در میان این همه آثار فکری بدیع کلاسیک اگر اشخاصی مانند ما کیاول یا پیروان آشکار و پنهان او، در صحنه سیاست و حکومت ، اصالت را در قدرت و شهریار میدیدند و گمان داشتند که باید همه چیز را فدای مصلحت و موجودیت و زمامداران کرد ، با آنکه بیگمان موجود خدمات ارزنده ای نیز به علم سیاست بوده اند مالا در اقلیت قرار گرفته و مطرود و منفور گردیدند . چرا که انسانها ، هم در عالم نظر و هم در صحنه عمل ، به این واقعیت آگاهی یافته اند که حکومت ، اصل و هدف نیست یا نباید باشد، بلکه ابزاری است در خدمت تامین سعادت و رفاه و آرامش و همگونی فرد و جامعه . لذا این تنها مفروض ممکن است که باید بصورت پیش اصل، در سازمان گزاری سیاسی و حقوقی جامعه مد نظر باشد امروزه ، چه با این دید موافق
باشیم و چه مخالف ، محتوم ، مشروعیت و حقا نیستی است که ملل مختلف در دنیای معاصر برای این نظر قائلند و آن را در ردیف نخستین خواسته های بدیهی و انکار پذیر خود می گذارند . از سوی دیگر ، مطلوبترین نظام های فرمانروائی، پیوسته آن بوده است که بتواند روابط لازم و اجتناب ناپذیر فرمانروایان و فرمانبران را به نیکوترین و موجه ترین روشی روشی برقرار کند . استقرار خطوط رابطی از این دست ، خود موجود حقانیت سازمان حکومتی و شخصیت های اعمال کننده قدرت سیاسی خواهد بود اگر راه و روش های اعمال قدرت ، این تصور جمعی را در اذهان بوجود آورد که آن چه هست همان هست که باید باشد و فروپاشی و اضمحلال یا دگرگونی بنیانها را از بیخ و بن بر میکند و نظم عادلانه مستقر را از میان برمیدارد ، در اینصورت استحکام و تداوم نهادها و شخصیت های فرمانروا ، با ضریب اطمینانی نیرومند بیمه شده است . این تصور یا این باور ، زمینه ساز خرسندی همگانی و رضایت عام است ، که با فراهم آمدن آن، جریان اعمال قدرت فرمانروایی به سهولت بیشتری انجام پذیر می کردد و خود به خود نگرانی های ناشی از سر پیچی ها، شورش ها و خلاصه مبارزه های خشونت باربه حداقل کاهش می گیرد. بنابر این از آن هنگام که گروههای انسانی ، بالضروره یا بالطبع ، یا بر حسب رهیافت های عقلی به سازماندهی جامعه و سپردن زمام کار به قدرت فرمانروا دست زدند ، این حقیقت ، در پرتو فراست، اجتماعی یا به مدد تجربه های عملی دریافته شد که اگر هیات
حاکم یا شخص فرمانروا بخواهند در مسند متعالی خود بمانند یا به قدرت مکتسب ، رنگ تداوم و استمرار زنند ، باید از کلیه طرق ممکن حکومتی با خصلت مردم پسند و موجه ایجاد نمایند. تاریخ، بروشنی گواه تلاش همه حکام و رژیم هابرای وصول به این مقصود بوده و هنوز نیز هست – حال چه این مساعی ، جنبه صادقانه و واقعی داشته یا اینکه تنها پنهان کاری ، مردم فریبی و خدعه و نیرنگ، خمیر مایه آن را تشکیل می داده است.خود کامه ترین زور مداران تاریخ نیز ، به گونه ای در این سمت و سو گام برداشته اند فنون تبلیغات ، اتصال به نوعی مشروعیت مابعد الطبیعه ای ، بهره گیری از کلیه امکانات مادی و معنوی، جز شیوه های شناخته شده حکومت در این مسیرها به شمار می آید کسب محبوبیت ، ایجاد روحیه هواداری از حکومت تراشیدن دشمن مشترک ، تحریک احساسات ملی، نژادی، طایفه ای ، کوشش برای برجسته کردن حقانیت تاریخی و تطائر آنها ، همه موید وقوف فرمانروایان به این نکته است که رمز حکومت موفق سیاسی در حکومت کردن بر دلها ست.
اگر سیاست را از زاویه حکومت کردن بنگریم ، دو مرحله از یکدیگر بوضوح قابل تمیز است.نخست مرحله « مرحله جهانگیری» که کوششها فی جمله برای وصول به قدرت وبه چنگ آوردن زمام امور است ، و دیگر« جهانداری» یعنی حفظ اهرمها و دستاوردهای قدرت و تداوم به آن . هر چند ک پیمودن مرحله اول ، بی گمان راه دشواری است و توفیق و کامیابی در
آن ، زور ، هوش، تلاش پی گیری و روحیه مبارزه جوئی و ستیزه طلبی و خستگی ناپذیری می طلبد ، اما در صورت موفقیت نهائی ، تازه ، کار پیچیده تر ، دشوار تر و ظریف تر می شود.در مرحله جهانداری ، شخص فرمانروایا ن گروه حاکم باید تمام توش و توان و آگاهی های خود را به کار گیرند تا آشتی ، آرامش و همگونی در جامعه بوجود آید و توطئه ناخرسندان و مخالفان و مبارزان خنثی گردد. برای کامیابی ، تنها توسل به زور و نیزو قدرت سرکوب و خاموش ساختن کافی نیست ، بلکه رضایت همگانی و پشتیبانی عمومی یا هواداری همه اکثریت از لوازم ابتدائی است. بقول معروف تکیه بر سر نیزه مقدور است اما نشستن بر روی آن ممکن به نظر نمی رسد.
فهرست مطالب:
ریشه های مفهوم – مقدمه . . . . . 3
بخش اول: دمکراسی در ایام باستان . . . . 7
بخش دوم: مردم سالاری در عصر جدید . . . 12
بخش سوم: مشخصات پایه ای مردم سالاری . . . 15
1-همگانی بودن مشارکت . . . . . . 16
2- وجود آزادیها . . . . . . . 18
3- چندگانگی سیاسی . . . . . . 19
4- حکومت اکثریت و احترام به اقلیت . . . . 20
5-برابری مردم . . . . . . . 22
6- توزیع خردمندانه . . . . . . 23
الف: سرشکن کردن قدرت . . . . . 25
ب: تفکیک وظایف و تعدد نهادها . . . . . 27
ج: ادواری بودن مشاغل سیاسی . . . . . 29
منابع . . . . . . . . 31
شامل 31 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله حقوق اساسی و نهادهای سیاسی