فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق کامل درمورد تاریخ ایران

اختصاصی از فی لوو دانلود تحقیق کامل درمورد تاریخ ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد تاریخ ایران


دانلود تحقیق کامل درمورد تاریخ ایران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 72
فهرست و توضیحات:

مقدمه

عصر سنت و نوآوری

میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار) (1243ـ1298 ق)

میرزا یوسف خان مستشارالدوله [1240] 1313 ق

رشدیه و مدارس جدید (1276 ـ 1363) ق

میرزا علی خان امین الدوله (1260 ـ 1322) ق

میرزا ملکم خان ناظم الدوله (1249 ـ 1326) ق    

میرزا آقاخان کرمانی

در جست و جوی اصلیت مشروطه

بحران تجدد

فرمان مشروطه

 نتیجه گیری

 

مقدمه

همزمان با سال‌های 1157 (1293) که کریم خان زند درگذشت تا سال 1212 (1249) که فتحعلی شاه بدرود زندگی گفت پنجاه سال و اندی گذشت، در این زمان کم، اروپا دچار دگرگونی‌های شدیدی گردیده بود و داستان‌های تاریخی بی‌مانندی، از جمله شورش فرانسه، و پیدایش ناپلئون و جنگ‌های پیاپی آن، و جنبش توده‌ها و پیشرفت فن جنگ و پدید آمدن افزارهای نوین و مانند اینها روی داده و در نتیجه آنها دولت‌های بزرگ و نیرومندی پیدا شده بود.

کشور ایران از آن دگرگونی‌ها بی‌بهره و ناگاه مانده و حقیقت آن است که نه پادشاهی قاجار و نه سرجنبانان توده از آن دگرگونی‌ها سر در نمی‌آوردند و ناآگاهانه با شیوه کهن خود به سر می‌بردند.

نتیجه آن بود که دو دولت نیرومند و بزرگ و بیداری، یکی در شمال ایران و دیگری در جنوب آن پیدا شده، و ایران ناتوان و ناآگاه در میان آنان مانده. شکست‌های پیاپی فتحعلیشاه در برابر روس و شکست‌های محمدشاه و ناصرالدین شاه در برابر انگلیس به ایران زیان بسیار رسانید و از بزرگی سرزمین ایران بسیار کاست ولی با توجه به تمامی این رویدادهای مهم باز هم پادشاهان ایرانی و توده ایرانیان از خواب غفلت بیدار نگشتند.

پادشاهان قاجار از جمله فتحعلیشاه ـ محمد شاه و ناصرالدین شاه از پی یکدیگر آمدند بدون آنکه در خود و سیاست‌های داخلی و خارجی خود با توجه به دگرگونی‌های جهان تغییری ایجاد نمایند. تنها در سال‌های بازپسین پادشاهی ناصرالدین شاه بود که اندک اندک تکان و بیداری در توده ایران پدیدار گردید.

میرزا رضاخان امیرکبیر در زمان ناصرالدین شاه به پیراستن و آراستن ایران می‌کوشید و در امر سیاست و کشورداری کاردانی از خود نشان می‌داد اما ناصرالدین شاه او را کشت و به جای وی میرزا آقاخان نوری را گذاشت.[1]

عصر سنت و نوآوری

در قرن یازدهم هجری، فلسفه‌ی ملاصدرا که خود از آن به «حمت متعالیه» یاد کرده است، بر پایه‌ی ترتیب و استخراج مبنای حکمت مشائی، کلام، حکمت اشراقی و عرفان نظری نضج گرفت و به عنوان بیان نهایی فلسفه و حکمت اسلامی، در چند قرن اخیر نزد علاقمندان به حکمت و علوم عقلی، مطرح بحث بوده است.

فلسفه‌ی او در حقیقت میعادگاه تلاقی و وحدت دو شعبه‌ی مهم تفکر ایرانی، یعنی شعبه‌ی عقلی و شهودی آن بوده است.

 تلاقی و وحدتی که به نفع تشیع، بیان نهایی یافته بود و بیش و کم به حکمت مسلط در جامعه‌ی اسلامی مبدل گردیده بود. چنان که شارحان حکمت در دوره‌های بعد که مدرسان فلسفه‌ی او هم بوده‌اند، حتی حکمت مشائی را در زیر سیطره‌ی نفوذ و اندیشه‌ی او به بحث و کند و کاو می‌گرفتند. در حقیقت «حکمت متعالیه‌ی» او نقطه پایانی بر «اندیشیدن فلسفی» در ایران نهاد و بعد از او بیشتر کسانی که به عنوان حکیم و فیلسوف در حوزه‌های درس و بحث به حکمت می‌پرداختند شارحان و مدرسان بزرگ حکمت اسلامی بودند که در شعبه‌ای از حکمت: حکمت مشاء، کلام یا عرفان نظری استادی و تسلط داشتند و واقعیت این بود که کار اینان نه اندیشیدن و نوآوری و تازه اندیشی بود و نه به مسائل اجتماعی و سیاسی توجه عمیقی داشتند، بلکه صرفاً کورسوی چراغ حکمت اسلامی را در دوره‌ی قاجار روشن نگه می‌داشتند و از طرفی در همین زمان با مدنیت غربی کم کم آشنا می‌شدیم و سعی می‌کردیم از طریق ترجمه به آشنایی مدنیت غربی عمق بیشتری بدهیم یعنی زمانی که ملاعلی نوری که به عنوان «استاد جمیع حکما متأخر» و «خاتم الحکما و المحققین» نیز یاد می‌شود به بحث حکمت اسلامی اشتغال داشت اولین ترجمه رساله علمی اروپا در زبان فارسی منتشر شده که نام این رساله عبارت است از «رساله آبله کوبی» تألیف دکتر کارمک که به ضمیمه‌ی «انوار الناصریه» یا «مرآه الحکمه الناصریه» در 1245 ق در تبریز به چاپ رسید و در همان دوره‌ی او، عباس میرزا ولیعهد در جهت درک «اسباب ترقی و اعتلاء دولت تزار» به ترجمه‌ی «تاریخ پطر کبیر» اشاره کرد و بر اساس همان ضرورت «تاریخ تنزل و خرابی دولت روم» اثر ادوارد گیبون «بعنوان نمونه‌ای آموزنده» به زبان فارسی برگردانده شد.

بعد از او حوزه حکمت و عرفان اسلامی با «حکمای اربعه» ملاهادی سبزواری (متوفی، 1289 ق)، آقا محمد رضا قمشه‌ای (متوفی، 1306 ق)، آقا علی مدرس (متوفی، 1307 ق) و آقا میرزا ابوالحسن جلوه (متوفی 1314 ق) هنوز رونقی داشت.

ملاهادی سبزواری از بزرگترین حکما و مدرسان فلسفه اسلامی بود. پایان زندگی او مقارن بود با آغاز حکومت سپهسالار 1288 ق یعنی عصر گسترش ما با فرهنگ و مدنیت غربی. حضور او در چنین عصری، عصر سنت و نوآوری، آخرین رشته‌های الفت جامعه ایرانی را به «سنن و معارف قدیمه» به نمایش می‌گذاشت.

او هنگامی روی در نقاب خاک می‌کشید که به دست مترجمان عصر بخشی از بهره‌های علم و حکمت غرب، یعنی آرای نیوتن، دکارت و داروین به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده بود چند سالی پیش از مرگ سبزواری، علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه بر مبنای آرای نیوتن، کتاب «فلک السعاده» را به نگارش در آورده بود (1278 ق) و در زمینه حکمت و فلسفه‌ی غرب العازار رحیم موسایی همدانی و امیل برنه فرانسوی «روش به کار بردن عقل» اثر معروف دکارت را با عنوان ناصریه یا کتاب دیاکرت به جامعه زبان فارسی در آوردند و در 1279 قمری منتشر کردند بانی این ترجمه «کنت دوگوپینو» بود.

دو سال پیش از در گذشت سبزواری، میرزا تقی خان انصاری کاشانی طبیب و معلم دارالفنون دل به دریا زد و بهره‌ای از اندیشه‌های داروین را درباره‌ی «اصل انواع بنا بر انتخاب طبیعی» (1287 ق) در رساله‌ای با نام فریبنده‌ی «جانورنامه» منتشر کرد در همین سال میرزا جعفر قراچه‌داغی «مثل حکیم سیسموند» را در مسائل اقتصادی از فتحعلی آخوندزاده ترجمه و منتشر کرد و میرزا یوسف مستشارالدوله نیز در همان سال (1287 ق) کتاب معروف خود «یک کلمه» را که سالها جزو ادبیات سیاسی مشروطه مورد مطالعه آزادی‌خواهان بود به اتمام رساند منظور میرزا یوسف خان مستشارالدوله از یک کلمه «قانون» بود و نهضت ترجمه‌ای که آغاز شده بود در طرح پاره‌ای از افکار تازه تأثیر داشت و دیدگاه‌های نوینی را پیش روی بعضی از دوستداران علم سیاست نهاد.

البته این دیدگاه‌های تازه، دگرگونی‌های ذهنی نسبتاً مهمی هم در بعضی از صاحبان فکر به وجود آورده بود. اما واقع بینانه نیست که از تأثیر این دگرگونی‌ها به این نتیجه رسید که در «طبقه دانشمند» جامعه‌ی آن عصر، «همه‌ی آن معانی نفتی منقولات و آرای گذشتگان بود …، در اساس تفکر پیشینیان رخنه افتاد، تحول ذهنی تازه‌ای در جهت عقلی محض ظاهر گشت، به دانش تحققی اعتقاد پیدا شد، دانشی که پایه‌اش به تجربه عینی بود و رابطه آدمی با جهان هستی در اصالت عمل و اختیار شناخته گردید».

گرچه ترجمه و تألیف کتاب‌هایی از آن دست و نشر چند جزوه و رساله در زمینه سیاست، اقتصاد، قانون و قانون خواهی، کار ساده و پیش پا افتاده‌ای نبود اما مبالغه و اغراق در تأثیر این نوع نوشته‌ها، باعث سردرگمی و بدفهمی تحولات تاریخ این دوره خواهد شد. و اگر به معنی دقیق کلمه طبقه اندیشمندی در این دوره وجود داشت نباید به چند مترجم و نویسنده یا معلم دارالفنون محدود می‌ماند. در جامعه‌ای که «اندیشیدن» آزاد نباشد و تفکر فلسفی از پس چند قرن همچنان در محاق سیاه تعطیل افتاده باشد از اعتقاد به «دانش عقلی»، «تحول ذهنی در جهت عقلی محض» و از «اصالت عمل و اختیار» سخن گفتن، واقع بینانه نیست. به طوریکه در همان جامعه و در حوزه‌های علمی و مدارس آن، بحث از فلسفه و حکمت اسلامی، آن هم در چارچوب محدود «کلام اسلامی»، کفر و مایه‌ی ضلالت محسوب می‌شد، تا چه رسد به طرح و بحث اندیشه‌های مستقل.

به طوریکه در زندگی‌نامه‌ی مجتهد روشن بین، آقای نجفی قوچانی بیان شده است که در سه چهار سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه، در خراسان سرگرم تحصیل بود و بعد از ترور شاه برای ادامه‌ی تحصیل به اصفهان و بعدها به نجف رفت، جو تعصب در مشهد چنان بود که روحانیون انگشت شماری که با مسائل فلسفی و کلامی سر و کار داشتند، از ترس علما و طلاب متعصب، ناگزیر بودند مجالس درسشان را در خفا برگزار کنند، حتی نوشته‌های خواجه نصیر طوسی و شروح آن، نظیر «شرح تجرید قوشچی» را نمی‌توانستند آزادانه بخوانند تا چه رسد به کتب دیگر و هنگامی که از آنها سؤال می‌شد که دلایلشان بورد فلان کتاب چیست، به جای بحث و استدلال به این بسنده می‌کردند که این کفریات مایه گمراهی است و گفتگو درباره آنها «حرام» و به «کفر» منجر می‌شود. این نحوه تلقی درباره متون فلسفی و همچنین علوم غیر دینی، جنبه‌ی عام داشت. علم به زبان ساده به دو دسته تقسیم می‌شود علوم دنیایی و علوم مربوط به آخرت.

در دوره‌ی فتحعلیشاه، ملااحمد نراقی در «معراج السعاده» از علوم دنیایی چنین می‌گفت: «علم دنیا و آن علومی است که معظم فایده آن برای دنیاست، مثل طب و هندسه و نجوم و عروض و موسیقی و هیئت و حساب، و از این علوم چندان بهجت و سعادتی در عالم عقبی حاصل نمی‌شود و از این جهت تحصیل آنها واجب نیست.

البته ریشه چنین تلقی به چند قرن پیش از این مربوط می‌شود یعنی زمانیکه غزالی مهمترین ضربه کاری را بر تفکر فلسفی و میراث آن فرود آورده بود در نتیجه، تلاش معتزله و خردگرایان کم کم رنگ باخت و نحوه‌ی تفکر اشعریان، فرصت رشد و گسترش به اندیشه‌ی خردگرا و تفکر فلسفی نداد و «اندیشیدن» در ایران اسلامی از مسیر نسبتاً آزاد آن خارج شد و در چارچوب شرع گرفتار ماند.

به طوریکه از صحبت نراقی می‌توان استنباط کرد که: فلسفه و اندیشه فلسفی تا بدان جا مجاز است که در خدمت دین باشد. از سویی دیگر، حکومت استبدادی هم دشمن اندیشیدن و آزاد اندیشی بود و با هر چه که مایه‌ی آزاد اندیشی بود و مایه‌ی بیداری مردم تلقی می‌شد، سر مخالفت داشت.

به طوریکه میرزا آقاخان نوری از انتشار ده‌ها کتاب جلوگیری نمود زیرا معتقد بود که مردم نباید از اوضاع اروپا آگاهی درست داشته باشند که به مصلحت نخواهد بود.

البته در چنین شرایطی که مصادف با اوایل حکومت مظفرالدین شاه بود در زنجان عالم دینی چون شیخ ابراهیم زنجانی که به صورت محرمانه روزنامه‌ی ثریا و پرورش (چاپ مصر) یا حبل المتین کلکته را می‌خواند در فضایی که هم شاه ـ هم اعیان و هم آخوندها نمی‌خواستند که مردم چیزی بفهمند و از اوضاع جهان با خبر شوند در چنین فضای ترس و وحشت مشروطه خواه و قانون خواه گردید. شیخ ابراهیم زنجانی تا سال 1323 قمری با توجه به مطالعات اندکی که در آن تاریخ داشت به خط تجدد و نوآوری گام نهاد و از احداث مدارس جدید دفاع کرد و در ترویج و تأسیس آنها کوشید و بعد از اعلان مشروطیت به عنوان نماینده زنجان به مجلس راه یافت و از اعضای مؤثر حزب دموکرات ایران شد.

البته باید به این حقیقت تلخ نیز توجه داشت که منابع مورد مطالعه اکثر مشروطه خواهان ایران تا چه اندازه محدود، کم عمق و بی‌محتوا بوده است. حتی برجسته‌ترین روشن فکران این دوره کسانی چون آخوندزاده و آقاخان کرمانی یا در انحرافات شاعرانه‌ی ناسیونالیستی و تفکرات ضد دین و ضد عرب غرق شدند یا چون مستشارالدوله و ملکم به اندیشه‌های مدرن چالشی اسلامی زدند و برای پیش برد مقاصد سیاسی و اجتماعی خود به دنبال این مجتهد و آن مجتهد افتادند و یا چون روشنفکران دیگر چنان شیفته‌ی ایدئولوژی‌های سیاسی شدند که در برهوت و در جامعه استبداد زده و دین مدار، که به برکت دو شعبه‌ی استبداد دینی و سیاسی، مجالس برای رشد و گسترش اندیشه نبود مبلغ «فکر دموکراسی اجتماعی» یا سوسیالیزم شدند. فکری که نه درست می‌شناختند و نه مجال درستی برای طرح آن وجود داشت.

اما روشنفکرانی که در ایران بودند و یا تابعیت ایرانی داشتند به علت اختناق و فشار مذهبی و سیاسی ای که در ایران وجود داشت بر کارشان و شیوه‌ی ارائه مطالبشان تأثیر مستقیم می‌گذاشت. در نتیجه ناگزیر بودند که مسائل مربوط به قانون خواهی و مفاهیم بنیادی نظام مشروطیت را به زبان شرعی و با تطبیق با قوانین شرع و ایجاد نوعی همانی، مطرح بحث کنند تا خواست‌های سیاسی و اجتماعی شان مورد حمایت روحانیان، یا لااقل مورد حمایت بخشی از روحانیون روشن بین و مخالف حکومت استبداد قرار گیرند. در عمل هم در پی آن بودند تا در هر اقدامی که می‌کنند از پیش، موافقت بخشی از روحانیون صاحب نفوذ را بگیرند.

میرزا یوسف خان مستشارالدوله از جمله روشنفکران ایرانی بود وی برای ایجاد راه آهن در ایران تلاش بسیاری نمود و نخستین طرح او ایجاد راه آهن از تهران به حضرت عبدالعظیم و از آنجا به قم بود. لایحه آن را در تاریخ 24 رمضان 1291 قمری نوشت و جهت محکم کاری جلب حمایت حکومت رأی موافق حاجی ملا صادق، مجتهد بزرگ قم را گرفت.

طرح دوم مستشارالدوله ایجاد راه آهن تهران به مشهد بود و با این کار ایاب و ذهاب زوار به راحتی انجام می‌گرفت و در نتیجه از مخالفت روحانیون کاسته می‌شد. و در مجموع تلاش روشنفکری این دوره از دو سو زیر ضربه بود. هم باید با سانسور و اختناق سیاسی حکومت می‌جنگید و هم باید مراقب مخالفت روحانیون می‌بودند.

در نتیجه راه حل عملی‌ای که روشنفکران برای اجتناب از این مشکل در نظر گرفتند، این بود که مسائل نظری مربوط به اندیشه‌ی آزادی‌خواهی و تجدد را در لباس مذهب و مستند به آیات و احادیث ارائه دهند تا از مخالفت این جناح بکاهند. به طوریکه مستشارالدوله در طی نامه‌ای که به آخوندزاده می‌نویسد از تطبیق دادن اندیشه‌ی آزادی خواهی با شرع به عنوان کار بزرگ یاد می‌کند و این کار بزرگ همان رساله کوچک به نام «یک کلمه» در 1287 قمری نوشته شد و در آن، مواد اعلامیه‌ی حقوق بشر، مندرج در قانون اساسی فرانسه، به زبان شرع و مستند به آیات و احادیث تدوین گردید.

البته اینگونه ملاحظه کاری‌ها و شیوة عمل و دیدگاه روشنفکران ایرانی در طرح مسائل مشروطیت و قانون خواهی بارها مورد انتقاد آخوندزاده قرار گرفته بود.

دوره وزارت و صدارت میرزا مشیرالدوله (1243ـ1298) قمری حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار) (1287 تا 1297 قمری) دوره‌ای است که، به طور جدی تری با مبانی مدنیت غربی آشنا می‌شویم. به طوریکه می‌توان از این دوره به عنوان حکومت قانون نام برد و از جمله دوران‌های تحول آفرین می‌باشد میرزا حسین خان مشیرالدوله از لجام گسیختگی حکمرانان شهرها جلوگیری کرد و رشوه را از میان برداشت. در آن دوران شاه یا صدراعظم به همه کارها فرمان می‌دادند وی ترتیبی داد که یک صدراعظم و نه وزارتخانه بر پا گردد که از جمله وزارتخانه‌ها عبارت بودند از:

وزارت داخله، وزارت خارجه، وزارت جنگ، وزارت مالیات، وزارت عدلیه، وزارت علوم، وزارت فواید، وزارت تجارت و زراعت، وزارت دربار و کارها در میان این وزارتخانه‌ها تقسیم می‌شد و هر وزارتخانه به کار خود مشغول بود و در نهایت کار خود را به صدراعظم گزارش می‌دادند. وی در همین  دوران میرزا یوسف خان مستشارالدوله در کار عدلیه جزو برنامه ریزان و همکاران اوست و زمانیکه میرزا حسین خان مشیرالدوله به منصب صدارت رسید فوراً ملکم خان را از اسلامبول احضار و به معاونت صدارت منصوب نمود حضور کسانی چون مستشار الدوله در کار عدلیه و قانون و ملکم به عنوان مستشار صدارت نشان می‌دهد که عصر سپهسالار چه امکانات تازه‌ای برای نوآوری به وجود آورده بود. و بدین ترتیب در دوران وی امکانات تازه‌ای برای نوآوری به وجود آمد و نوآورترین روشنفکر زمان فرصتی را به دست آورده بود که لااقل بخشی از اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی خود را در عمل به تجربه درآورند. البته ناگفته نماند که آخوندزاده همچنان کارهای وی را به باد مسخره می‌گرفت و انتقاد شدید می‌نمود. زیرا آخوندزاده معتقد بود که:

راه آهن درست است که وطن را آباد و ایمن می‌کند، اما سعادت کامله ملت را منوط و مشروط به اوضاع دیگر می‌دانست که مبدأ کل آنها انتشار علوم و ترویج مطالب است. و طبق پیش‌بینی‌های آ‎خوندزاده میرزا حسین خان مشیرالدوله به علت عوامل استبداد سیاسی یعنی درباریان و عوامل استبداد با پشتیبانی سیاست خارجی یعنی عوامل روسها، زمینه برانداختن صدارت مشیرالدوله را فراهم گردید.

مشیرالدوله در دوران صدارت خود با قرار داد زیان بار رویتر موافقت نموده بود تا بدین ترتیب بتواند تمامیت ارضی که از مدت‌ها پیش در خطر افتاده بود را حفظ نماید. مشیرالدوله می‌اندیشید چون طرف قرارداد یک انگلیسی است با عملی شدن برنامه‌های آن، هم ایران به موفقیت تازه‌ی اقتصادی و سیاسی دست می‌یافت و هم عملاً دولت انگلیس در حمایت از این قرارداد، مانع دست اندازی‌های روس‌ها می‌شد، اما سیاست انگلیس با سیاست روس همسویی داشت (در آن مقطع تاریخی) در نتیجه دولت انگلیس از قرارداد رویتر حمایت نکرد و رویتر نتوانست سرمایه لازم را برای عمل کردن مفاد قرارداد فراهم آورد. دست به دامن آلمان‌ها شد ولی دولت آلمان نیز به دلیل همسویی سیاست خارجیش با روس‌ها، از رویتر حمایت نکرد و سرمایه گذاری نکرد و عملاً قرارداد لغو گردید و در این زمان شاه و صدراعظم که در سفر فرنگ بودند، عوامل داخلی و خارجی در جهت مخالفت با قرارداد رویتر بلوایی در جهت براندازی مشیرالدوله فراهم آوردند. (اهل دولت و تنی چند از ملایان) عوامل برگزار کنندة آن بلوا بودند و یکبار دیگر استبداد دینی و سیاسی را به نمایش گذاشتند و مشیرالدوله 21 رجب همان سال از صدارت بر کنار شد و این در حالی بود که وی در آن زمان از اسماعیل آباد به رشت باز می‌گشت و از طرفی نیز یوسف خان مستشارالدوله روشنفکر آزادیخواه و هم مسلک و همکار مشیرالدوله را «به طور حبس … به طهران می‌بردند». البته شاه از سرکشی شاهزادگان، درباریان و دسیسة وزرای دلگیر و از این که علیرغم میلش ناگزیر شد صدراعظمش را هنوز به پایتخت نرسیده از کار برکنار کند خشمناک بود. اما مخالفت روحانیون با مشیرالدوله، ریشه در امر اساسی‌تری داشت به طوریکه صدراعظم تجدد خواه در دوران صدارتش مداخله امر دولت را به ایشان تجویز نمی‌کرد و در پی اساسی بود مبتنی بر نظم و قانون و تجدد و نوآوری البته شاه نیز در پاره‌ای از مراحل با وی همراه بود اما فشار استبداد سیاسی و دینی او را متزلزل می‌کرد. زیرا از مخالفت روحانیون بیمناک می‌گردید که مبادا اساس حکومت وی فرو ریزد و نظم و ترتیبی در امور پیدا شود و از سویی دیگر، اندیشناک بود که همین مایه تجدد و نوآوری در نظم، باعث وحشت مستبدان درباری در روحانیون گردد و بلوا و آشوب و سقوط سلطنت منجر گردد.

شاه پس از یک سال برای وی نامه‌ای نوشت و وی را دعوت کرد به تهران بیاید و به وی برای انجام کارهای عمده بزرگ کمک نماید مانند «ساختن مدارس جدید و بیمارخانه»، «آسوده داشتن ملل متنوعه ایران»، «به راه انداختن کارخانه، خاصه چرخ سکه» ساختن راه‌ها، ترقی گمرک، ترقی پست و … از جمله کارهای مهمی بود که اجرای آنها را در نظر داشت.

اما دیری نگذشت که «تدبیر همایونی» کار را به تقدیر حواله کرد و شاه دیگر میلی به ترقی نداشت و تلاش میرزا حسین خان مشیرالدوله بی‌نتیجه ماند و سیاست‌های اجتماعی، حقوقی و اقتصادی او با شکست مواجه شد اما بذر اندیشه‌ی تجدد را در بخشی از اذهان علاقه‌مند فرونشاند و زمینه‌ی انتقاد گسترده‌ای را علیه نظام کهن استبدادی فراهم آورد. در این دوره بود که احترام به قانون و اهمیت آن گسترش یافت.

دوره‌ی وی، دوره‌ی شکوفایی روزنامه‌های نسبتاً آزاد و انتشارات جدید هم بود قبل از اینکه به وزارت عدلیه دست یابد چهار روزنامه در ایران منتشر می‌شد بنام‌های روزنامه‌ی دولتی مصور ـ روزنامه دولتی غیر مصور ـ روزنامه علمیه و روزنامه ملتی همه این روزنامه‌ها دولتی بودند و با هزینه دولت منتشر می‌شدند. در دورة صدارت ایشان مجموعاً 9 روزنامه در ایران منتشر می‌شد. در سال‌ 1297 قمری مشیرالدوله به فرمان شاه سپهسالاری و وزارت خارجه بر افتاد و به حکومت قزوین رفت. سال بعد هنگامی که حکومت خراسان و سیستان را در عهده داشت، در شب 21 ذیحجه قمری در سن 57 سالگی در ارک مشهد مقدس، چشم از جهان فروبست. مرگش همان زمان مشکوک بود و درباریان و طرفداران، استبداد مرگ وی را تبریک می‌گفتند. دفتر زندگی سپهسالار بسته شد. اما دفتر «قانون خواهی»، دفتر آرزوی «دولت قانونی» و اندیشه‌ی تلاشی برای پیشرفت و ترقی و تجدد ایران بسته نشد. هنوز پانزده سال از حکومت شاه باقی مانده بود. وقایع پانزده سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه، به خطوط اصلی مبانی آرمانی نهضتی شکل داد که در دوره‌ی مظفرالدین شاه در تاریخ (14 جمادی الثانی 1324 قمری) به نام نهضت مشروطیت ایران به ثمر نشست که مهمترین واقعه‌ی اجتماعی سیاسی این دوره پانزده ساله که به معنی واقعی کلمه یک نهضت مردمی بود نهضتی بود که بر سر امتیاز واقعه تنباکو (رژی) در گرفت و همچنین انتشار روزنامه‌ی قانون در اول رجب 1307 قمری که بسیار مهم بود و سبب گردید که فکر «قانون» خواهی و بذر اندیشه‌ی «مشروطیت» را به زبان ساده و در اذهان و افکار نوجوانان و مخالفان حکومت شاه، به خصوص تجار، شاهزادگان، روحانیون و تحصیل کردگان جامعه‌ی ایران پر کند.

ملکم از طریق روزنامه «قانون» به اندیشه قانون خواهی در نظام مشروطیت، چنان ماهرانه و یا ریارکارانه جنبه شرعی داد و زمینه را برای «مشروعیت» آن فراهم آورد که چند سال بعد روحانیون «مشروطه خواه» بر همین اساس به مشروعیت دادن نظام مشروطیت برخاستند و برای یک نظام کاملاً غیر مذهبی زمینه‌ی مذهبی و بیانی شرعی به دست دادند.

برجسته‌ترین روشنفکران و سیاسیون این دوره یعنی ملکم، سید جمال الدین اسدآبادی، میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و …

و از دو روشنفکری که در ایران در وزارت و صدارت مشیرالدوله (سپهسالار)، نقش فعالی در امر تجدد و نوآوری و ترقی داشتند، ملکم در خارج از کشور و یوسف خان مشیرالدوله در ایران بود.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد تاریخ ایران