نظریه رشد و مدیریت رحمانى
مدیریت منابع انسانى، که شرح آن رفت، جایگاه مهمى در مکاتب مدیریتى کسب کرده است. در این مدیریت، آنچه باید اداره شود، انسانها هستند که رکن اصلى هر سازمان به شمار مى روند. نظریه اسلام در این باره، «نظریه رشد» است که شامل انسان و مواد، هر دو مىشود؛ یعنى رشد انسانى و سازمانى را با هم در نظر مىگیرد. این نظریه را نخستین بار، استاد شهید مطهرى در بیش از یک دهه پیش از انقلاب، در دو سخنرانى و مقاله «مدیریت و رهبرى» و «رشد» عرضه کرد و با این کار، پیشقراول بحث مدیریت اسلامى و عرضه کننده نظریه اسلامى براى آن شد.
نخست خلاصهاى از نظریه «رشد» استاد شهید را مىآوریم و سپس به استحصال نتایج و قواعدى از آن مىپردازیم.
نظریه دوم، که از قرآن کریم و معارف توحیدى استنباط مىشود،«مدیریت رحمانى» یا «مدیریت رحیمانه» است که شرح مدیریت خداوند تبارک و تعالى بر انسان و جهان است که مدیریتپژوهان اسلامى در روند تکاملى مباحث ادارى اسلام، به آن رسیدهاند و ما با تعریف و تعمیق و گسترش آن، شاهد کشف یک مکتب مدیریتى وحیانى و فطرى خواهیم بود. این دو نظریه، به کمک هم، مدیریت اسلامى را معرفى مىکنند. هر دو نظریه، به اجمال در این تحقیق بررسى خواهند شد.
- نظریه رشد در مدیریت اسلامى
اگر بخواهیم براى رهبرى و مدیریت، با همه گسترش و شمولى که یافته است، مرادفى در مصطلحات اسلامى پیدا کنیم، باید بگوییم که ارشاد و رشد یا هدایت و رشد، قدرت رهبرى، همانا قدرت بر هدایت و ارشاد است. در اصطلاحات اسلامى، قدرت مدیریت، همان است که در اصطلاح فقه اسلامى، «رشد» نامیده شده است.
«رشد» در اصطلاحات عرفى و معمولى، کیفیتى جسمى و صفتى براى اندام است. قامتها و اندامها در اصطلاح و زبان فارسى امروزى، متصف به صفت رشد مىشوند؛ ولى در اصطلاح فقه اسلامى، کیفیتى روحى، یعنى نوعى بلوغ است، در مقابل بلوغ جنسى. از این رو، گفته مىشود که کودک پس از بلوغ جسمى، باید بلوغ روحى نیز پیدا کند تا بتوان اموال او را در اختیارش گذاشت. یا گفته مىشود که تنها بلوغ جنسى براى ازدواج کافى نیست، بلکه رشد و بلوغ روحى نیز لازم است. مقصود از رشد و بلوغ روحى، شایستگى و توانایى تشخیص، درک سود و زیان و لیاقت اداره و رهبرى است. به بیان دیگر، رشد عبارت است از شایستگى و لیاقت براى نگهدارى و استفاده و بهرهبردارى درست از وسایل و سرمایههاى زندگى. تعبیر درست درباره اندام زیبا، «رشاقت» است نه «رشادت».(1)
اگر انسان در یک موضوع بهخصوص، این لیاقت و شایستگى را داشت، رشد مخصوص به آن موضوع را دارد و براین اساس، مدیریت، یکى از فروع مسأله رشد است.(2)
- انواع رشد
رشد به چهار دسته تقسیم مىشود: رشد ملى، رشد فردى و اخلاقى، رشد اسلامى و رشد اجتماعى.
1. رشد ملى، لیاقت و شایستگى یک ملت براى نگهدارى، بهرهبردارى و سود بردن از سرمایهها و امکانات طبیعى و انسانى خویش است.
2. رشد فردى و اخلاقى، استفاده درست از سرمایههاى فردى و اخلاقى درون یک شخص است. به بیان دیگر، یعنى خود، احساسات و عواطف، غرایز و سرانجام، قلب و دل خود را خوب اداره کردن؛ مانند رشد در عبادت و رشد در مدیریت حافظه، که هر کدام چگونگى بهرهبردارى بهتر از این دو امتیاز را بیان مىکند.
3. رشد اسلامى، احساس مسؤولیت کردن در برابر اسلام، به عنوان یک سرمایه و ثروت معنوى و یک امکان فوقالعاده است.
4. رشد اجتماعى، توان مجهز کردن، تحریک و آزاد کردن نیروها و در عین حال، کنترل و در مجراى درست انداختن آنها و سامان و سازمان بخشیدن به آنها است.(3)
یکى از سرمایهها و بلکه مهمترین آنها، سرمایه انسانى است و اداره این سرمایه و نگهدارى آن و هدر ندادن آن و استفاده و بهرهبردارى صحیح از آن. رشد است بهرهبردارى از سرمایه هاى انسانى، به کار گرفتن آنها، پرورش دادن آنها و بهرهبردارى از آنها و سامان دادن به آنها، آزاد کردن، حرارت بخشیدن و از سردى و خمودى خارج کردن آنها و باز کردن آنها، یعنى پاره کردن زنجیرهاى معنوى و روحى آنها، یعنى «یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم» .(4) این چنین رشدى همان است که امروز به نام «مدیریت» و یا رهبرى نامیده مىشود.(5)
قرآن مجید تعبیر عجیبى درباره پیامبر اکرم(ص) دارد، آنجا که مىفرماید: «الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم».
این پیامبر، که در تورات و انجیل از او یاد شده است، چیزهاى خوب را بر آنان حلال مىکند و پلیدىها را حرام مىسازد و بار سنگینى را از دوش آنان برمىدارد و غلها را از مردم باز مىکند. پیغمبر این نیروهاى بسته را باز کرده و از ضعیفترین ملتها قوىترین ملتها را مىپروراند و این معجزه رهبرى است. سیره عملى رسول اکرم(ص) در رهبرى و دستورهایى که در این زمینه مىدهد، او بسیار عجیب است. روش اداره کردن انسانها را به ما نشان مىدهد.(6) این توجه و اهتمام به مدیریت منابع انسانى، مبتنى بر چند امر است:
الف. سرمایههاى انسانى هر اجتماع، بزرگترین سرمایه آن است. اهمیت وجود انسان، به ذخایر و نیروهایى است که در او نهفته است.
ب. این سرمایههاى انسانى، یعنى انسانها نیازمند مدیریت و رهبرى و اکتشاف و استخراج هستند؛ همچنان که مثلا نفت نیازمند اکتشاف، استخراج، تصفیه و بهرهبردارى است. بشر برعکس حیوانات، که مجهز به نیروى خودکار غریزهاند، فاقد غریزه است و در هدایت نیازمند تحصیل و اکتساب و به بیان دیگر،نیازمند راهنمایى و رهبرى است و مسأله نیازمندى بشر به رهبرى، اساس تعلیمات ایشان و فلسفه بعثت انبیا است. بعثت رسول اکرم(ص) بر اساس فلسفه نیازمندى بشر به رهبرى و مدیریت است.
ج. اصل سوم این است که انسانها و رفتار و حیات روحى آنان داراى قوانین یا راهکارها و فعل و انفعالهاى اختصاصى هستند. اگر بخواهیم با آنان کار کنیم، باید راهکار و قوانین حاکم بر رفتار آنان را بشناسیم. انسانها به مثابه صندوق رمزند. گشودن کتاب روح و جلب همکارى آنان بیش از هر چیز، آگاهى و ظرافت مىخواهد، نه زور. قوانین رفتار انسانى را باید مانند قوانین فیزیک و شیمى و فیزیولوژى کشف کرد، نه وضع.
در اسلام اهتمام به هر سه اصل، به طور روشن دیده مىشود. اهمیت ذخایر انسانى، آن چیزى است که در اسلام درباره مقام انسانى آمده است که خلیفة اللَّه و مسجود ملائک و داراى روح الهى است و پیامبران آمدهاند که دفاین عقول را ظاهر کنند و اینکه اى انسان! «خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلى» و«سخر لکم ما فى السموات و الارض جمیعا» و «جعلنا لکم فیها معایش» و «هو أنشاکم من الارض و استعمرکم فیها».
اصل دوم، همان فلسفه بعثت انبیا است و اصل سوم، آن چیزى است که امروزه «اصول مدیریت» نامیده مىشود.(7)
- مدیریت مبتنى بر رشد از دیدگاه قرآن
قرآن مىفرماید:«و ما امر فرعون برشید»؛(8) یعنى کار فرعون -که به تعبیر تفسیر المیزان، اعم از قول و فعل و عبارت از سنت و روش و برنامه حکومتى او بوده است - مطابق رشد و صواب نبوده است؛ یعنى حکومت و مدیریت فرعون داراى رشد نبوده تا به حق و صواب و راه راست دعوت کند، در حالى که او ادعاى رشد مىکرد: (قال فرعون ما اریکم الّا ماارى وما اهدیکم الّا سبیل الرشاد)؛(9) یعنى فرعون گفت: من جز آنچه معتقدم، به شما ارائه نمىدهم و شما را جز به راه صحیح راهنمایى نمىکنم.
در حقیقت، خداوند رشد ادعایى او را تکذیب مىکند، در حالى که فرعون از لحاظ پیشرفت، فناورى، قدرت مدیریت، سیاست، به کارگیرى سازمانها و مردم و اثربخشى حکومتى، بسیار قدرتمند بود. او به هامان مىگوید: براى من برج و صرحى بساز تا خداى موسى را بشناسم. اهرام ثلاثهاى که ساخته شده است، در نوع خود، یک طرح بزرگ و ملى بوده است که با تدبیر و به کارگیرى نیروى انسانى عظیمى خلق شده است. فرعون حکومت مصر را اداره مىکرد و آنچنان جذبه و نفوذ داشت که در برابر او سجده مىکردند. تمدن مصر،که از تمدنهاى بزرگ تاریخ است، ناشى از مدیریت مقتدرانه و پر نفوذ فراعنه بوده است. به شهادت تاریخ و قرآن، حکومت او بسیار پیشرفته و قدرتمند بوده است. عناصر سیاستمدارى چون هامان و مغزى اقتصادى چون قارون در تشکیلات او بودهاند؛ اما با وجود این، حکومت او رشید نبوده است، گر چه خود او ادعاى رشد داشته است. قرآن علت عدم رشد او را سه چیز مىداند:استضعاف انسان، استخفاف مردم و استعباد زیردستان:
1. استضعاف: «یستضعف طائفة منهم»؛(10) یعنى طایفهاى از مردم را به ضعف کشیده بود.
2. استخفاف: «فاستخف قومه فاطاعوه»؛(11) یعنى مردم را خوار مىکرد تا او را اطاعت کنند. شخصیت آنان را منکوب مىکرد و سپس بر ایشان فرمان مىراند.
3. استعباد: «تلک نعمة تمنّ علىّ ان عبّدت بنىاسرائیل»؛(12) یعنى آیا این نعمتى است که بر من منت آن را مىنهى که بنىاسرائیل را به بندگى گرفتهاى؟
علت عدم رشد حکومت و مدیریت فراعنه، عدم اعتنابه شخصیت انسانها و برده دانستن آنان و ایشان را از تعالى و تکامل باز داشتن است. در این جا مىتوان قواعدى را در باب مدیریت منابع انسانى، به دست آورد:
اول آن که صرف پیشرفت و افزایش تولید و اثربخشى سازمانى، علامت رشد نیست. دوم آن که لازمه مدیریت رشید، توجه ویژه به ابعاد وجودى انسانهاى سازمانى است و هرگونه بىتوجهى به کرامت و شخصیت آنان ضدرشد است و مدیریت و رهبرى نامطلوب را نشان مىدهد.
سوم آن که مدیریت رشید، مدیریتى است که رشد مادى و معنوى انسان را همراه با یکدیگر ارائه کند و تأمین هر یک به تنهایى، نشانه رشد نیست.
این خلاصه نظریه «رشد مدیریت منابع انسانى»، برگرفته از آیات قرآن و ارزشهاى انسانى است. بر اساس این نظریه، مدیریت غربى، صرفاً با موفقیتهاى ظاهرى و پیشرفتهاى مادى و تولیدى و آمارى نمىتواند موصوف به رشید شود ومورد تأیید قرار گیرد. ملاک رشد در مدیریت، توجه به انسانیت انسان است که خوشبختانه در مکاتب پیشرفته مدیریتى غربى، همواره توجه به انسان بیشتر مىشود، هر چند این توجه، با هدف رشد خود انسان نیست، بلکه با هدف دستیابى به اهداف سازمانى و افزایش تولید و اثربخشى سازمانى است. در حالى که انسان در سازمان در نظریه رشد یا پارادایم رشد، طریقیت به اهداف ندارد، بلکه موضوعیت دارد و باید اعتلاى همهجانبه او لحاظ شود، آن گونه که پیامبر خدا(ص) و امیر المؤمنین(ع) مدیریت مىکردند و اصر و اغلال را بر مىداشتند. قرآن مىفرماید: «استجیبوا لّله والرسول اذا دعاکم لما یحییکم»(13)؛ یعنى از خدا و رسول او اطاعت کنید که شما را مىخوانند تا به شما حیات ببخشند. زندگى طیبه، حیات، روح و روان و نشاط، دستاورد مدیریت الهى و نبوى است.
- مدیریت رحمانى یا رحیمانه
این مدیریت، بر اساس نظریه رحمت است که بیانگر اصلىترین محور براى مدیریت خداوند بر جهان و انسان است: «الّا من رحم ربّک و لذلک خلقهم»(14)؛ یعنى مگر آن کس که خدا به رحمت خاص خود، او را هدایت کند و براى همین (رحمت) خلق شدند.
«و رحمتى وسعت کل شىء»(15)؛ یعنى رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. استاد شهید مطهرى در کتاب عدل الهى به بیان اصل رحمت پرداخته است که ما نخست خلاصهاى از آن را نقل مىکنیم و سپس به پردازش نظریه مدیریت رحمانى مىپردازیم. گفتنى است که پردازش این نظریه، از ابعاد گوناگون ممکن است. این نظریه، جوان و تازه است و از این پس، از آن بیشتر شنیده خواهد شد. سبک پردازش این نظریه، در این تحقیق، استنباط نگارنده است.
- مبانى مدیریت رحمانى
جاذبه رحمت: براى نیل به سعادت، علاوه بر جریان اعمال و گامهایى که خود انسان برمىدارد، یک جریان دیگرى نیز همیشه در جهان است و آن، جریان سابقه رحمت پروردگار است. در متون دینى آمده است که «یا من سبقت رحمته غضبه».(16)
در نظام هستى، اصالت از آنِ رحمت و سعادت و رستگارى است و کفرها و فسقها و شرور، عارضى و غیر اصیل مىباشند و همواره آنچه که عارضى است، به سبب جاذبه رحمت تا حدى که ممکن است، برطرف مىگردد. وجود امدادهاى غیبى و تأییدات رحمانى، یکى از شواهد غلبه رحمت بر غضب است.
مغفرت پروردگار و زایل ساختن عوارض گناه، یکى دیگر از شواهد تسلط رأفت و مهربانى و رحمت او بر غضب و قهر او مىباشد.
اصل تطهیر: در نظام هستى، یکى از جلوه هاى رحمت الهى، نمود تطهیر است.(17)
اصل سلامت: از شواهد غلبه رحمت بر غضب در نظام هستى، این است که همواره در جهان، اصالت از آنِ سلامت و صحت است و مرض ها و بیمارىها استثنایى و اتفاقىاند.(18)
در سرشت هر موجودى، که از مسیر اصلى خود منحرف گردیده است، کششى وجود دارد که او را به سوى حالت اولیه بر مىگرداند. همیشه در جهان نیروى گریز از انحراف و توجه به سلامت و صحت حکمفرما است.
اینها شواهدى از چیرگى رحمت بر غضب است. وجود مغفرت نیز از همین اصل ناشى مىشود. رحمت عام: اصل مغفرت، یک پدیده استثنایى نیست، یک فرمول کلى است که از غلبه رحمت در نظام هستى نتیجه شده است. از این جا دانسته مىشود که مغفرت الهى عام است و همه موجودات را در حدود امکان و قابلیت آنها فرا مىگیرد. و این اصل در فوز به سعادت و نجات از عذاب، براى همه رستگاران مؤثر است. لهذا قرآن کریم مىفرماید: «من یصرف عنه یومئذ فقد رحمه»؛ هرکس که در آن روز از عذاب خدا نجات یابد، مشمول رحمت خدا قرار گرفته است؛ یعنى اگر رحمت نباشد، عذاب از احدى برداشته نمىشود.(19)
امکان ندارد هیچیک از جریانهاى رحمت پروردگار، بدون نظام انجام گیرد. به همین دلیل، مغفرت پروردگار باید از طریق نفوس کمّلین و ارواح بزرگ انبیا و اولیا به گناهکاران برسد. این، لازمه نظام داشتن جهان است. به همان دلیلى که رحمت وحى، بدون واسطه انجام نمىگیرد و همه مردم از جانب خدا به نبوت برانگیخته نمىشوند، هیچ رحمت دیگر نیز بدون واسطه واقع نمىشود.(20)
- نظام مدیریتى خداوند
آنچه در اصطلاح فلسفه، به نام «نظام جهان» و «قانون اسباب» خوانده مىشود، در زبان دین، سنت الهى نامیده مىشود؛ یعنى کار خدا شیوه مخصوص و فرمول ثابتى دارد و تغییرپذیر نیست.(21)
پدیدههاى جهان، محکوم یک سلسله قوانین ثابت و سنتهاى لایتغیّر الهى مىباشند. به تعبیر دیگر، خدا در جهان، شیوههاى معیّنى دارد که گردش کارها را بیرون از آن شیوه ها انجام نمىدهد.(22)
قانون آفرینش، یک قرارداد و اعتبار نیست؛ زیرا از چگونگى هستى اشیا انتزاع شده است. به همین دلیل، تبدیل و تغییر براى آن نیز محال است.(23)
جهان هستى با یک سلسله نظامات و قوانین ذاتى و لایتغیر اداره مىشود و به موجب آن، هر شىء و هر پدیده، مرتبه و مقام و موقع خاصى دارد و تغییر و تبدیل را در آن، راه نیست.(24)
- پردازش مدیریت رحمانى
بر اساس آنچه از عبارت استاد شهید مطهرى بر مىآید:
اول، هستى داراى نظام است( طولى یاعرضى).
دوم، اداره نظام هستى با خدا است.
سوم، در نظام هستى، اصالت از آنِ رحمت است.
چهارم، هیچیک از جریانهاى رحمت پروردگار، بدون نظام و قانون انجام نمىگیرد.
پنجم، رحمت خدا بر غضب او سبقت دارد.
ششم، اصول سلامت، تطهیر، مغفرت، وحى و...، فرع بر اصل رحمت و ناشى از آن است.
هفتم، اصول یاد شده بالا، مصادیق و افراد رحمت هستند و هر کدام، یک رحمت محسوب مىشوند.
هشتم، این رحمتها بدون واسطه به انسان نمىرسند. موارد مذکور، مبانى مدیریت رحمانى خدا بر انسان و جهان را تشکیل مىدهند. رحمتمحورى در اداره هستى، به گونهاى است که خداوند خود مىفرماید: «واذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم. کتب على نفسه الرحمه انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم»؛(25) یعنى و هر گاه آنان که به آیات ما مىگروند، نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما باد! خدا بر خود رحمت را فرض نمود که هرکس از شما کار زشتى به نادانى کرد و بعد از آن توبه کند و اصلاح نماید، البته خدا بخشنده و مهربان است.
«قال عذابى اصیب به من اشاء و رحمتى وسعت کلّ شى»؛(26) یعنى گفت: عذاب من به هر که خواهم،رسد؛ ولیکن رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. طبق آیات فوق، خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است و رحمت، فراگیر بوده و عذاب و غضب، ثانوى، موردى و ضرورتى است.
از نشانههاى رحمتمحورى، آیه شریفه «بسم الّله الرحمن الرحیم» است که به قولى خلاصه همه قرآن کریم بوده و آغازگر سورهها و همه کارها است. این آیه، 114 بار در قرآن تکرار شده است و خدا خود را با آن مىشناساند و خود را رحمان و رحیم مىداند که هر دو از «رحمت» اشتقاق یافتهاند. در حقیقت، این آیه، تفسیر آیه «کتب على نفسه الرحمه» است. اگر اصل دیگرى غیر از رحمت، محور بود، بیان مىشد.
در سوره حمد، که «فاتحة الکتاب» است، آمده است: «بسم الّله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین. الرحمن الرحیم». خداوند ربوبیت خود را بر عالمیان، بین دو رحمان و رحیم قرار داده است. با توجه به این که ربوبیت، همان مدیریت و مدبریت است، مدیریت خود را بر جهان و انسان (عالمین) در میان دو رحمت زینت داده و محفوف به رحمت کرده است. این همان نظریه مدیریت رحمانى یا رحیمى و مدیریت رحمتمحور است. مطابق این نظریه، همه قواعد و اصول مدیریتى اسلام، باید مصداقى از «رحمت سابقه» خداوندى باشند. بر اساس اصل رحمت، غضب الهى نیز نوعى رحمت است؛ مانند عضب پدرانه که ناشى از شفقت و دلسوزى بر فرزند خاطى است. سیره مدیریتى رسول خدا(ص) در قرآن و سنت، نشانگر حضور رحمت در همه ابعاد و زوایاى انسانى و سازمانى است. قواعد ادارى و چگونگى مدیریتى که اعمال مىکرد، بازتابى از رحمت بود؛ زیرا خدا او را فقط براى رحمت فرستاده بود: «وما ارسلناک الّا رحمة للعالمین».
ما در این تحقیق، بر آنیم که نظریه مدیریت در اسلام را از دو سیره الهى و نبوى به دست آوریم. روش مدیریت خدا و رسول(ص) قابل تأسىترین نوع مدیریت براى انسان است. مدیریت انسان، به علت ناشناختگى و پیچیدگى او بسیار مشکل است و این امر، مورد اعتراف فرهیختگان و دانشمندان است. برداشتهاى گوناگونى که افرادى مانند ماکیاول، نیچه، کانت و دکارت از انسان داشتهاند، حاکى از ناتوانى آنان در انسانشناسى است. مدیریت منابع انسانى، فرع بر شناخت انسان است؛ اما خداوند انسان را خلق کرده و مىشناسد و روش اداره او را مىداند:
«لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید»؛(27) انسان را خلق کردهایم و از وساوس و اندیشههاى نفس او کاملا آگاهیم و از رگ گردن به او نزدیک تریم.
«ربّکم اعلم بکم ان یشأ یرحمکم او ان یشأ یعذبکم»؛(28) خدا صلاح شما را بهتر مىداند. اگر بخواهد، شما را مورد رحمت قرار مىدهد و اگر بخواهد، عذاب مىکند.
«ربکم اعلم بما فى نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفورا»؛(29) خدابه آنچه در دلهاى شما است، داناتر است. پس اگر همانا در دل، اندیشه صلاح دارید، خدا هرکس را که از انانیت پاک و به درگاه او تضرع وتوبه کند، خواهد بخشید.
وقتى چنین خدایى به اداره انسان بپردازد، او را بر اساس رحمت رشد خواهد داد. در پارادایم مدیریت رحمانى، که پاسخگوى پرسشهاى بدون پاسخ پارادایمهاى مدیریتىِ موجود و معدوم است، قواعدى وجود دارد که اصول مدیریتى خداى رحمان هستند. این اصول باید کشف شوند و این تحقیق، تلاشى در این جهت است. این قواعد، همان نظام ارزشى هستند که مبناى نظریه مدیریت در اسلام را تشکیل مىدهند.
- چگونگى کشف و تبیین اصول مدیریت رحمانى
مدیریت منابع انسانى، عبارت است از مراحل عضویابى، انتخاب، انتصاب، آموزش و پرورش، انگیزش و تشویق و تنبیه و تأمین روحى و جسمى انسانهاى سازمان. این مراحل، داراى قواعد و اصولى است که در علم مدیریت، به آن پرداخته شده است؛ اما این که خداوند چه قواعدى براى گزینش رهبران و مدیران و کارگزاران دارد، بهخوبى و روشنى از آیات قرآن قابل استنتاج است، که ما ان شاء اللَّه - در فصل خود، به تفصیل به آن مىپردازیم؛ مثلاً خداوند مىفرماید: «ما کنت متخذ المضلّین عضدا»؛(30) یعنى من گمراهان را به عنوان عضو و کارگزار انتخاب نمىکنم. از این آیه، این قاعده استخراج مىشود که گمراهان و مضلین نباید گزینش شوند.
در جاى دیگر مىفرماید: «ولا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فى الارض و لایصلحون»؛(31) اوامر مسرفان و مفسدان را اطاعت نکنید. به بیان دیگر، مدیران نباید اهل فساد و اسراف باشند.
و درباره انگیزش مىفرماید: «قل لعبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الّله».(32) قاعدهاى که از این آیه استخراج مىشود، این است که هر کارگزار و مدیرى که خطا کرد، نباید ناامید شود، بلکه راه جبران براى او باز است.
مهم این است که همه قواعد مدیریت خداوندى، مبتنى بر اصل رحمت هستند. بدین رو، نام این مدیریت و این نظریه، «پارادایم مدیریت رحمانى» خواهد بود. طبق اصل رحمت.
- همه خوبند، مگر این که اثبات شود که بد هستند (برائت).
- عیبها پوشانده و بخشیده مىشود (مغفرت).
- همه به اندازه استحقاقشان از تلاش خویش بهره مىگیرند. (عدالت و احسان).
- آبروى افراد، محفوظ نگاه داشته مىشود(کرامت).
- همه از حقوق مساوى برخوردارند (مساوات).
و همچنین دیگر قواعدى که در این تحقیق به کشف آنها همت گماشته مىشود.
- ویژگى هاى قواعد ادارى مدیریت رحمانى
1. همگى از روح رحمت برخوردارند (طبق آنچه گفته شد).
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 21 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله نظریه اسلام در مدیریت منابع انسانى