دانلود گزارش کارورزی1دانشگاه فرهنگیان به صورت کامل و آماده بافرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 9
این گزارش کارورزی به صورت کامل و آماده و شامل کلیه موارد مورد نیاز گزارش کار آموزی میباشد
«کلاس سوم رازی- ساعت 8:53 صبح سر کلاس خانم خیر اندیش» با نام خدا قلم را می چرخانیم و گزارش دومین جلسه کارورزی خود را به رشته تحریر در می آوریم. به همراه دوستم «حامد علیپور» وارد کلاس سوم در مدرسه شهدای فرهنگیان شدیم. خانم خیر اندیش معلم کلاس سوم هم تشریف آوردند. زنگ علوم بود. معلم برگه های امتحان جلسه قبل را که تصحیح کرده بود به بچه ها تحویل داد تا در کار پوشه خود قرار دهند. خانم خیر اندیش پس از این که برگه را به بچه ها برگرداند، سه برگ اضاف دستش بود که اسم نداشتند. سه نفری که اتسم خود را روی برگه امتحانی ننوشته بودند شناسایی شد. به این که همیشه قبل شروع امتحان اسم خود را روی برگه امتحانی بنویسید تأکید کرد و یک سوال از برگ امتحانی که مربوط به کتاب هدیه های آسمان بود جواب داد زیرا اکثر بچه ها آن رات غلط نوشته بودند.عذر خواهی میکنم. زنگ ریاضی بود.بچه ها کتاب ریاضی را باز و روی میز قرار دادند. خانم خیر اندیش با صدای بلند می گوید:« بچه ها صفحه 16 را باز کنید. درس شروع شد. دیروز بهتون گفتم طول روز چند ساعت است؟ » اینها سوال هایی بود که در کتاب ریاضی برای نشان دادن اعداد آورده شده بود و مجموع ساعت هایی که علی خوابیده بود و ساعت هایی که او در مدرسه گذرانده بود را حساب می کردند. خانم معلم این سوال ها را با صدای بلند از دانش آموزان می پرسید و بچه ها نیز با صدای بلند جواب می دادند. تا ایشان به ادامه درس می پردازند، اندکی به وضعیت ظاهری کلاس اشاره کنیم. گزارش فیزیکی کلاس رازی سمت راست ورودی سالن مدرسه و ضلع شمالی آن، یکی مانده به آخرین کلاس بود. درز چوبی آن را که دباز کردم با کلاسی شلوغ و دانش آموزانی فعال و با نشاط روبرو شدم. هنوز وارد کلاس نشده بودم که دانش آموزان با صدای برپای نماینده کلاس، از جای خود بلند شدند و به ما سلام دادند. ما هم به آنها سلام کردیم. هنوز دم در هیتیم و داخل نرفته ایم. یکی از دانش آموزان از من خواست تا وارد کلاس آنها شوم ولی هنوز کعلوم نبود که چه کسی باید به کدام کلاس برود. و با عذر خواهی از بچه ها به سالن مدرسه برگشتم. لحظاتی بعد معلمان از دفتر مدرسه خارج و به سوی کلاس ها روانه شدند. به ما هم اعلام شد با هر معلمی که دلتان می خواهد سر کلاسشان بروید. من و حامد علی با هم منتظر بودیم تا این که خانم خیر اندیش از راه رسید و همراه ایشان به کلاس سوم رازی رفتیم. همان کلاسی که دانش آموزانش اصرار داشتند ما به آنجا برویم.
گزارش کارورزی1دانشگاه فرهنگیان