دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 106
نهضت عاشورا
مقدمه
حادثه عاشورا , از مهمترین حوادث تاریخ اسلام , بلکه تاریخ آدم و عالم است. چه بسیار حوادث تلخ و شیرینی که تنها نام آنها در کتابهای تاریخ برده شده و آن چنان که شایسته است ,به جزئیات آنها پرداخته نشده است ؛ اما نهضت عاشورا , با گذشت حدود چهارده قرن – افزون بر این که تمام وقایع آن در منابع تاریخی ثبت شده است – دریادها و خاطرهها جاودان و ماندگار گشته و مراسم آن هر سال در ماه محرم با سوز و گداز بیشتر برگزار میشود و سر ماندگاری نهضت امام حسین (ع) این است که درخت اسلام با این نهضت سیراب شد و دین خاتم با خون حضرت سید الشهدا (ع) پایدار ماند.
امام حسین (ع) در زمانی قیام کرد که حقیقت اسلام تغییر یافته , تعریف معارف و محتوای شریعت نبوی (ص) به اوج خود رسیده , خلافت رسول خدا (ص) به سلطنت موروثی بنی امیه تبدیل گردیده و اسلام در بسیاری از کشورها و مناطق تازه مسلمان شده به تحریف گراییده شد ! و آن چه از این تحریفها نتیجه شد , انشعاب و ظهور فرقههای منحرفی بود که در زمان بنی امیه و بنی عباسی بوجود آمده , رواج پیدا کرد و پی آمد آن , معرفی اسلام وارونه به مردم و گوشه نشینی پیشوایان اصیل اسلام بود ؛ اما قیام امام حسین (ع) نه تنها بنی امیه را از مشروعیت انداخت , که مقدمه پیدایش و گسترش قیام های دیگری چون قیام توابین , قیام مختار , قیام حره و ... گردید.
این واقعه – به جهت اهمیت و گستردگی – گرفتار چالشها و شبهههایی شده است. عمده این پرسشها به اهمیت و پیشینه عزاداری امام حسین (ع) , ابعاد و فلسفه قیام عاشورا , بررسی شهادت امام حسین (ع) فرزندان و اهل بیت امام حسین (ع) , بانوان کربلا و بررسی شهادت سایر شهدا اختصاص دارد.
پیشینه و فلسفه عزاداری امام حسین
آیا این مطلب صحت دارد که امام سجاد (ع) در عزای پدرش امام حسین (ع) خون گریه میکرد ؟
منظور از « خون گریه کردن » این است که عمص مصیبت و عزاداری امام سجاد (ع) بیان شود و در هر صورت , به چنین لفظی در منابع برخورد نکردیم. اگر چه یکی از القاب آن حضرت «بکاء» بود ؛ البته خون دل خوردن حضرت از فراق پدرش امام حسین میتواند توجیه گر این اصطلاح باشد.
در زیارت ناحیه مقدسه منسوب به امام عصر (ع) نیز نزدیک به این معنا دیده میشود که حضرت فرموده باشد : « به قدری برتو گریه میکنم که اگر اشکم تمام شد. به جای اشک از چشمانم خون جاری شود.»
امام سجاد (ع)- فرزند امام حسین (ع) – یکی از حاضران و ناظران صحنه خونین کربلا در سال 61 هجری بودند. از نزدیک شهادت پدر بزرگوارش , عموی عزیزش حضرت عباس و برادرش علی اکبر و علی اصغر (ع) و شهادت تمام یاران امام و برخی از صحابه رسول خدا و بنی هاشم را در کربلا مشاهده نمود و عمق فاجعه دردناک این حادثه و هتک حرمت اهل البیت (ع) و اسارت آنها را به خوبی درک کرد , و هر انسانی به جای او بود از شدت غم و اندوه , قالب تهی میکرد. امام سجاد (ع) ندای « هل من ناصرینصونی» پدرش را میشنید و با آن که از شدت بیماری , در بستر افتاده بود , می خواست به سوی میدان برود که امام حسین (ع) به خواهرش ام کلثوم فرمود : « او را نگاه دار , که از نسل پیامبر در زمین باقی بماند ».
امام زین العابدین (ع) به همراه عمههای خود و خواهران و سایر اسیران بنی هاشم و غیر آنها , به اسارت برده شد و فشارهای روحی و روانی سختی را متحمل گردید و در عین حال برای ابلاغ پیام سید الشهدا (ع) خطبهها ایراد فرمود و در این کار , با موفقیت کامل و پیروزمندانه بر دشمنان و بنی امیه فائق آمد و همراه عمه اش زینب , انقلاب دیگری در اجتماع آن روز و جامعه غفلت زده اسلامی به پا کردند.
امام (ع) با به یادآوردن حادثه عاشورا و خاطرات پدر و یاران و برادرانش گریه میکرد و اساساً , چنان که اخبار صحیح گزارش میدهند , آسمانها و زمین و حیوانات وحشی و جمادات و نباتات و مجردات , اعم از جنیان و پریان ( ملائکه ) , در عزای سالار شهیدان (ع) گریستند و مدتها ماتم آنها ادامه داشت , این اخبار از طریق علمای عامه نیز نقل شده است و از لحاظ تکوینی صحیح میباشد و هیچ خدشهای بر آنها وارد نیست ؛ چرا که بر اساس احادیث فراوانی ,امام حجت خدا است و تمام موجودات , در تکوین وجودشان به وجود او وابسته است و در حقیقت برقراری آسمانها و زمین و حیات موجودات و استمرار آن , از وجود امام و حجت الهی سرچشمه میگیرد و سلسله حیات در هستی , متعلق و مشروط به وجود آنها است. پس در این اندیشه اصیل , جای هیچ تردید نیست که مخلوقات هستی در فقدان حجت الهی یک صدا ناله سر دهند. چه رسد به این که حجت خدا به دست جمعی ظالم و سفاک با این وضع فجیح و درد آور به شهادت رسد و فرزندانش و اهل حرمش اسیر و غارت زده شوند ؛ اما فقدان ولایت اگر برای انسان قابل تحمل باشد – که برای انسان واقعی نیست – برای موجودات دیگر تحمل ناپذیر است و آنها بر اساس آن ودیعه الهی بهترین اظهار تأسف را برای این مصیبت ابراز و اظهار میکنند که خون گریستن یکی از مصادیق آن است.
در زیارت ناحیه مقدسه میخوانیم : « برای گریه در عزای تو اگر اشک تمام شود خون گریه میکنم » ؛
لئن اخرتنی الدهور و عاقنی عن نصرک المقدور لایکینک صباحاً و مساء فلا ندنبک صباحاً و مساء و لابکین علیک بدل الدموع دما.
بنابراین , ( خون گریستن ) ممکن است کنایه از شدت حزن و اندوه و عظمت مصیبت باشد که به امام سجاد (ع) نسبت میدهند , همان گونه که در این زیارت – که به امام زمان (ع) ---- است – حضرت چنین فرموده است. طبق نقل منابع معتبر امام زین العابدین بسیار میگریست : « ولقد کان بکی علی ابیه الحسین عشرین سنه 000 » ؛ یعنی برای پدرش حسین (ع) بیست سال گریه کرد. یک روز غلامش عرض کرد : ای پسر رسول خدا , حزن و اندوه شما کی تمام میشود ؟ امام فرمود : وای برتو ! یعقوب بنی با این که دوازده پسر داشت , در فراق یوسف به قدری گریست که چشمانش نابینا شد , و اینک من که شاهد شهادت پدرم و عمویم و هفده نفر از اهل بیتم بودم , چگونه حزن من تمام شدنی است ؟
امام سجاد (ع) با این حالت گریهها و عزاداری خویش , از ارزشها دفاع میکرد و میراث عاشورا را زنده نگه میداشت و درس توحید , اخلاق و آداب اجتماعی میداد و میفرمود : « قتل ابن رسول الله جائماً , قتل ابن رسول الله عطشاناً » ؛ پس گریههای امام زین العابدین (ع) , خون دل بود که جاری میشد.
آیا در دوره معصومین (ع) عزاداری امام حسین (ع) در ایام محرم برگزار میشده و اگر چنین است , به چه صورت بوده است ؟
اقامه عزا و گریه بر عزیزان از دست رفته , از جانب معصومین (ع) رایج بوده است ؛ چنان که حضرت فاطمه زهرا (س) به خاطر گریه شبانه روزی برای پدر بزرگوارش , مورد اعتراض قرار گرفت و به ناچار بیت الاخوان را به وجود آورده , دست حسن و حسین (ع) را میگرفت , وبرای عزاداری و گریه به آن جا میرفت. ائمه اطهار (ع) نیز برای امام حسین (ع) سوگواری میکردند.
اما درباره چگونگی عزاداری آنها و این که آیا این عزاداری در ایام محرم بوده است یا خیر , لازم است در سیره ائمه معصومین (ع) و چگونگی سوگواری آنها تحقیق و بررسی لازم انجام شود , در این زمینه سیروی امام سجاد (ع) و امامان پس از او را به اجمال بررسی خواهیم کرد :
- عزاداری امام سجاد (ع) :
از آنجائی که حضرت امام زین العابدین (ع) هنگام شهادت پدر بزرگوارش , در کربلا حضور داشت و از عمق فاجعه آگاه و چگونگی شهادت آن عزیزان را مشاهده کرده بود ؛ بنابراین , بر اساس روایات معتبر , آن حضرت تمام عمر باقی مانده خویش را عزادار بود و بر شهدای کربلا گریه میکرد , چنان که اگر غذایی را خدمت حضرت سجاد (ع) قرار میدادند , اشک از چشمان مبارکشان جاری میشد , تا جائی که گاه غلامی از او میپرسد , آیا حزن و اندوه شما تمام نمیشود ؟ حضرت میفرماید : وای بر تو ! همانا یعقوب (ع) دوازده فرزند داشت , یکی از آنها ناپدید شد و یعقوب از شدت اندوه چشمانش سفید ( و نابینا ) گردید , در حالی که فرزندش یوسف زنده بود ! ولی من پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بیتم و تعدادی از یاران پدرم را دیدم که ذبح شده و به خون آغشته بودند ؛ پس چگونه حزن و اندوهم تمام شود ؟
در « المجالس السنیه » آمده است که امام صادق (ع) درباره جدش امام سجاد (ع) فرمود : او چهل سال بر پدرش گریه کرد , در حالی که روزها روزه میگرفت و شبها شب زنده داری میکرد و هنگامی که زمان افطار فرا میرسید و یکی از غلامانش برای او غذا میآورد و عرض میکرد : ای مولای من ! میل کنید ؛ حضرت میفرمود : فرزند رسول خدا گرسنه شهید شد , و همین طور این کلام را تکرار و گریه میکرد تا این که غذا و آب با اشک چشمش مخلوط میشد و این وضعیت همچنان ادامه داشت تا این که خدای خویش را ملاقات کرد و به دیدار حق شتافت.
- عزاداری امام باقر (ع) :
در کتاب « نهضه الحسین » (ص 152) آمده است : با آمدن ماه محرم , حزن و اندوه در اهل بیت نبوی (ع) ظاهر میگشت و آنان از شعرا میخواستند تا برای جدشان امام حسین (ع) مرثیه سرایی کنند. همچنین در کامل الزیارات امن قولویه آمده است که امام باقر (ع) در روز عاشورا به سوگواری برای امام حسین (ع) امر فرموده , و در خانه خویش مجلس عزا اقامه میکرد و 000
- عزاداری امام صادق (ع) :
درباره عزاداری امام صادق (ع) نیز روایات زیادی وارد شده است که از شاعران درخواست مینمود برای جدش مرثیه سرایی کنند و آنان را بر این امر مقدس تشویق میکرد و اهل بیت او از پس پرده به مرثیه سرایی شاعران گوش میدادند و گریه و ناله میکردند.
- عزاداری امام موسی کاظم (ع) :
در این باره , امام رضا (ع) میفرماید : هنگامی که محرم فرا میرسید , پدرم هرگز با حالت خنده و تبسم دیده نمیشد و ده روز اول محرم به همین شکل بود تا این که روز دهم و روز عاشورا فرا میرسید و این روز , روز مصیبت و حزن و گریه او بود و میفرمود : عاشورا روزی است که جدم حسین (ع) را شهید کردند.
- عزاداری امام رضا (ع) :
دعبل خزاعی میگوید : در ایام دهه محرم به محضر آقا و مولای خود , علی بن موسی (ع) , در مرو شرفیاب شدم و آن حضرت را در حالی که اصحابش دور او نشسته بودند. محزون یافتم , وقتی حضرت مرا دید فرمود : مرحبا برتو دعبل ! مرحبا بر کسی که با دست و زبانش ما را یاری میکند ؛ سپس حضرت مرا در کنار خودش جای داد و فرمود : ای دعبل ! دوست داری شعر بخوانی ؛ زیرا این روزها ایام غم و اندوه بر ما اهل بیت و روز شادی دشمنان ما , به ویژه بنی امیه , است ؛ سپس برخواست و پردهای بین ما و اهر بیتش زد و آنان را پشت پرده نشاند تا بر مصیبت جدش حسین (ع) گریه کنند ؛ آن گاه رو به من کرد و فرمود : ای دعبل ! مرثیه بخوان ! تو یاور ما و مرثیه سرای ما هستی , تا زمانی که زندهای ,در این هنگام دعبل مرثیه سرایی را آغاز کرد.
- عزاداری در زمان چهار امام دیگر :
در آن زمانها , عزاداری گاه سیر صعودی و گاه نزولی داشته است ؛ مثلاً در زمان امام جواد (ع) تا حدی امکان عزاداری برای شیعیان فراهم بود و این حالت تا زمان معتصم ادامه داشت ؛ اما پس از آن , سیر نزولی یافت و شیعه برای عزاداری و احیای شعائر حسینی در فشار بود. در این دوران نیز عزاداری در ایام محرم نسبت به ماهها و ایام دیگر بیشتر بود.
با توجه به بررسی سیره امامان معصوم (ع) , عزاداری سید الشهدا در طول سال در مناسبهای ویژه برپا بود , ولی در ایام محرم , مجالس سوگواری هر روز برپا می شد و برخی از آنها , مانند امام سجاد (ع) , در ایام محرم سیاه پوش نیز بودند.
آیا سبک عزاداری موجود , از دوره صفویه وارد فرهنگ شیعه شده است ؟
سوگواری و مرثیه سرایی برای سالار شهیدان (ع) در زمان ائمه معصومین (ع) رایج بوده و همچنین برای قدام آن توصیه شده است.
بزرگان دین نیز همواره شیعیان را بر ادامه این امر مقدس توصیه میفرمودند ؛ اما این که آیا عزاداری مرسوم زمان ما از همان ابتدا و از عصر امامان معصوم (ع) بود یا پس از آنها رایج شده است , به نظر میرسد که بعضی از شیوههای عزاداری , به ویژه تغزیه خوانیها , بعد از ائمه (ع) به وجود آمده است , چنان که پترچلکووسکی در این زمینه میگوید : « مراسم محرم , حمایت و تشویق دربار صفوی را جلب کرد. یاد کرد شهادت امام حسین (ع) به صورت عملی میهن پرستانه درآمد. گزارشات متعددی از اجتماعات مزبور که اکثراً توسط فرستادگان سیاسی اروپا , مبلغان , بازرگانان و سیاحان به ثبت رسیده , از اشخاص سخن میگویند که ملبس به جامعه های رنگارنگ (بوده) , به طور منظم پیاده روی میکردند , یا سوار بر اسبها و شترها , آفریننده وقایعی بودند که به واثعه حزن انگیز کربلا ختم میشد. نبردهای ساختگی توسط صدها تن از عزادان ملبس به جامههای همگون و مسلح به تیر و کمان و شمشیر و سلاحهای دیگر , بطور آهسته بازی میشد. سراسر نمایش با سوگ نوا همراهی میشد و تماشاگران که در امتداد گذرگاهها صف میکشیدند , بر سینه میزدند و در حالی که دسته عزا از کنارشان رد میشد , فریاد میزدند : حسین , حسین , یا پاه شهیدان حسین »
هر چند برخی , تاریخ شروع عزاداری به این سبک را به دوره حکومت آل بویه نسبت دادهاند ,ولی روضه خوانی یا قرائت کتاب « روضه الشهداء » و کتابهای مشابه بر روی منبر , از دوره صفویه شروع شد. در همان زمان که مراسم محرم در دوره صفویه رشد و توسعه مییافت , و شکل مهم و معروف دیگری از نمایش مذهبی پدید آمد که نقل نمایش زندگی و اعمال , رنج و مرگ شهیدان شیعه بود. موضوع این نمایش در اساس – هر چند هم اندک – همیشه در ارتباط با واقعه کربلا بود این داستانها از کتابی فارسی به نام « روضه الشهداء » یا بهشت شهیدان , گرفته میشد و از اوایل سده شانزدهم در میان شیعیان به گونهای گسترده , انتشار یافت. درباره مراسم تعزیه خوانی و عزاداری در دوره صفویه , ژان کالمارنین مینویسد : « تجدید خاطره فاجعه کربلا بصورتیکه در زمان صفویه جانی تازه گرفت , دنباله سنتی قدیمی از آداب مذهبی است ؛ مانند زیارت بقاع شهیدان کربلا , سینه زنی و روضه خوانی در روز عاشورا و در دهه اول محرم , که به وسیله مسلمانانی که گرایشهای عقیدتی گوناگون دارند اجرا میشده است , 000 موضوع گرفتن انتقام خون امام حسین (ع) که از دیرباز بخش اعظم تجدید خاطره فاجعه کربلا حکم فرما بوده و شاه اسماعیل , بینان گذار سلسله پادشاهی صفوی , از آن برای تبلیغ و پیشبرد کارهای خود استفاده کرد »
ژان کالمار , قسمت بیشتری از تحولات عزاداری را به نسبتهای دیرینة ایران مربوط میداند و چنین میگوید : « به عقیده من قسمت اعظم این تحول , صرف نظر از جنبه ایمانی و عقیدتی آن , تحت تأثیر نسبت هایی به وجود آمده است که ریشههای ژرف نزد ایرانیان دارد و حتی صورت ---- نمایشی مصائب روحانی را موجب گردیده است. مطلبی که قابل توجه است این که چون قبل از صفویه عزاداری به این سبک رایج نبوده و با جلوس شاه اسماعیل بر تخت سلطنت و چند ماه بعد از آن , تألیف کتاب « روضه الشهداء » در تبریز به پایان رسید , که مجموعه روایات رثایی و حماسی و دینی و ترکی و فارسی را درباره فاجعه کربلا و یادآوری آن و انتقام گیری , به زبان فارسی درآورد ؛ پس در این جا هم مانند برخی جاهای دیگر , خود را در برابر موقعیتی تناقض آمیز میبینیم که در آن ایران شیعی , مصیبتنامه کربلا را به صوفیای از سلسله « نقش بندی » مدیون است که مسلماً به تقیه متصفش کردهاند و احتمالاً مردی از اهل تسنن بوده که در محافل صوفی گری و فتوت , هرچه بیشتر ,اهل بیت و شهیدان کربلا را محترم میشمرده است.
از این جا روشن میشود که با توجه به خلاء فرهنگی دوران صفویه , سرودن شعر در مدج و رثای ائمه و شهدای کربلا ؛ برای شاعران افتخاری بس بزرگ محسوب میشد. حتی میتوان گفت که احتمالاً اگر محرکی مانند هفت بند محتشم کاشانی – که در گسترش بعدی ذکر مصائب تأثیر به سزایی داشته – نمیبود , تعزیه خوانی به جای مهمی نمیرسید.
در دهههای آخر قرن دهم , شاهد رواج مراسم عزاداری ماه محرم , بیشتر در مراکز شهری شیعی هستیم , در کنار عزایی عمومی که میرود تا بیستم و حتی بیست و هشتم صفر نیز به طول انجامد , به موازات این امر روضه خوانی گسترش مییابد و از قرن یازدهم موجب افزایش خیرات برای جمع بسیاری که به این مجالس روی میآورند , موجب افزایش خیر است میگردد ؛ علاوه بر این , با این که هیچ اطلاعی متکی بر ارقام در دست نیست ؛ پس از آن که در نیمه دوم قرن یازدهم تدارک چشمگیری برای برگزاری عزای حسینی و تعزیههای سیار آغاز میشود , حمایت رسمی از این مراسم باید کسب اهمیتی کرده باشد.
با روی کار آمدن دولت صفویه و در آوردن مملکت به صورت کشوری شیعه و مقتدر تأثیری فراوان بر آنده آیین سوگواری محرم گذارد , به گونهای که تظاهرات شکوهمند شیعیان در محرم هر سال , در نشر و اشاعه مذهب تشیع در فلات غاره ایران , مساعدت فراوانی کرد. در این زمان کتاب «روضه الشهداء» به رشته تحریر در آمد و قوه محرکهای شد برای پیدایش مراسم محرم که از بطن آن , سبک تازهای از فعالیت به نام روضه خوانی یا قرائت « روضه الشهداء » به وجود آمد. دو قرن و نیم بعد , این سبک به منزله رشتهای که به وسیله آن اشعار غنائی و متون و نمایشهای تعزیه به هم بافته شدند. »
از آن چه گذشت چنین بر میآید که عزاداری به سبک موجود , از صدر اسلام نبوده , بلکه بیشتر از دوران صفویه به وجود آمده است , هرچند عدهای بر این باورند که منشأ آن از زمان آل بویه میباشد ؛ رواج سبک عزاداری صفویه میتواند به این دلیل باشد که اولاً : دولت روی کار آمده , شیعی بوده , تمام امکانات را در دست داشته است و ثانیاً بیشتر مرم شیعه بودند و ترویج نهضت حسینی و بیان مظلومیتهای آن حضرت و اهل بیت و یارانش را میخواستند , بنابراین , دو عامل یاد شده در شکل گرفتن سبک موجود , نقش اساسی داشتند.
از سوی دیگر , عزاداری به این سبک , تازه و نو بوده است که کارشناسان فرهیخته و زبر دست و آگاه , بر عمل کرد آنها نظارت نداشتند , از این رو در ضمن کارهای صورت گرفته , مواردی نیز افزوده شد و مورد حمایت دولت صفوی قرار گرفت.
فلسفه عزاداری سید الشهداء چیست ؟
حادثه عاشورا , حادثهای است که بزرگترین نقش را در تاریخ اسلام ایفا کرد و به یقین , سیر تاریخ اسلام را – که منحرف شده بود – عوض کرد و آن را از انحراف نجات داد , معنای سخن رسول خدا (ص) درباره امام حسین (ع) را که فرمودند : حسین منی و انا من حسین.
روشن گردانید و درس حرکت , نهضت , مقاومت و استقامت به انسانها آموخت. این حادثه هم از نظر کیفیت وقوع و هم از جهت عظمت مصیبت و هم از نظر ماندگاری و آثار اجتماعی آن , با هیچ جریان دیگری قابل قیاس نیست ؛ و اما در مورد علت عزاداری و گریه بر آن حضرت , باید گفت که به شهادت تاریخ و روایات , حضرت یعقوب سالهای طولانی در فراق یوسف را ازیاد نمیبرد. حضرت سید الساجدین (ع) نیز تا در حیات بود ( حدود چهل سال ) صحنه کربلا را با گریه جلوی چشمش مجسم میداشت و میفرمود :
« قتل ابا عبدالله عطشاناً بجنب الفرات و هویذبح کمایذبح الکبش»
حضرت ابا عبدالله با تشنگی شهید شد , در حالی که کنار رود فرات بود و سر مبارک او را همانند گوسفند بریدند. و همین طور تشکیل مجالس عزاداری از سوی حضرات معصومین (ع) دیگر , همانند امام باقر , امام صادق , امام رضا (ع) و خصوصاً گریههای طولانی حضرت ولی عصر (ع) برای جد بزرگوارش به طوری که در گریه و عزاداری نسبت به اباعبدالله میفرماید : « ای جد بزرگوار من! در تمام حالات برای تو گریه میکنم و اگر اشک چشمم تمام شود , سزاوار است که در مصیبت تو خون بگریم » و از آن جا که به حکم قرآن :
« و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه »
ما باید در تمام امور از حضرت رسول (ص) و جانشینان ایشان , درس و الگو بگیریم ؛ به درستی گریه و عزاداری بر سالار شهیدان و توسل به ائمه اطهار (ع) پالایش دهنده روح و تزکیه کننده نفس است , چنان که روایات گوناگونی بر فضیلت گریه و عزاداری برای امام حسین و سایر ائمه معصومین (ع) وارد شده است ؛ از جمله روایتی از امام صادق (ع) که میفرماید : « قال لی ابو جعفر اوقف لیمالی کذا و کذا لنوادب تند بنی عشر سنین ایام منی »
پدرم اما باقر (ع) به من وصیبت کرد قسمتی از مال او را وقف کنم و در اختیار نوحه گران قرار دهم تا آنان مدت ده سال در روزهای منی برای حضرت نوحه و ندبه برپا کنند. اضافه بر آن چه گذشت با عنایت به عظمت و شکوه این حادثه تاریخی , مسأله عزاداری و زنده نگه داشتن یاد و خاطره آن حضرت میتواند علل و عوامل مختلفی داشته باشد , که به برخی از آنها اشاره میشود.
1- از آنجا که قیام عاشورا پیامها و درسهای متعددی به همراه داشت , زنده نگاه داشتن یاد و خاطره آن , برجای ماندن درسها و پیامهای آن را به دنبال دارد ؛ پیامهائی چون :
احیای امر به معروف و نهی از منکر , عزت , مبارزه با طاغوت , فداکاری در راه دین , نترسیدن از کمی نفرات , آمیختن کار فرهنگی با ایثار , پیروزی خون بر شمشیر , نهراسیدن از محاصره نظامی و اقتصادی , عمل به وظیفه و تکلیف حمایت از ولی و در نهایت راضی بودن به رضای خدا ؛
2- عزاداری و زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا , الها بخش و روح انقلابی , شهادت طلبی , حقیقت جویی , مبارزه با طاغوت و ظلم و ستم و ستیز میشود ؛ چنان که ما در زمان خویش شاهد نمونههائی از این الهام گیری بودهایم ؛ زیرا اولین زمزمهها و حرکتهای ضد استبدادی و استعماری انقلاب اسلامی ایران با ایام محرم و عزاداری سالار شهیدان (ع) مصادف بود و ریشه در درون هیئتهای مذهبی و عزاداری داشت ؛
3- از رهگذر برگزاری مجالس دینی در سطحی وسیع و حضور تودههای مختلف مردم در مساجد و تکایا , فرصت خوبی برای آشنایی بیشتر با معارف اسلامی و احکام الهی به دست می آید ؛
4- بر پائی مجالس عزاداری عاشورا و تجلیل از مقام شهدا و افشای هویت بی دینی دشمنان , سید الشهداء (ع) خودنوعی اعلام وفاداری نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم میباشد و نیز باعث احیای فلسفه قیام عاشورا , بازسازی حیات حسینی و بطور کلی پایداری و استمرار اصول و ارزش.
ابعاد و فلسفه قیام عاشورا
چرا امام حسین (ع) با این که میدانست به شهادت میرسد , خانواده خود را به همراه بود ؟
تکلیف اجتماعی در آئین اسلام , ویژه مردان نیست , بلکه زنان متعهد و مسلمان نیز در برابر جریان حق و باطل و مسأله ولایت و رهبری , وظیفه دارند و باید از رهبری حق , دفاع و پیروی کنند و از حکومت و فسادهای مسئولان نالایق انتقاد نمایند و در صحنههای گوناگون اجتماعی حضوری مؤثر داشته باشند.
در تداوم مسیری که حضرت زهرا (س) در حمایت از امام معصوم (ع) و افشاگری علیه رویههای نا سالم زمان داران داشت , زنان – به خصوص حضرت زینب (س) – نیز در نهضت کربلا دوشادوش امام حسین (ع) مشارکت داشتند.
هر قیام و نهضتی عمدتاً از دو بخش خون و پیام تشکیل میگردد. مقصود و بخش خون , مبارزات خونین و قیام مسلحانه میباشد که مستلزم کشتن و کشته شدن و جانبازی در راه آرمان مقدس است و مقصود از بخش پیام نیز , رساندن و ابلاغ پیام انقلاب و بیان آرمانها و اهداف آن است. با بررسی قیام مقدس امام حسین (ع) این دو بخش کاملاً در آن به چشم میخورد ؛ زیرا انقلاب امام حسین (ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول , یعنی بخش خون و شهادت , بود و رهبری و پرچم داری نیز بر عهده خود ایشان قرار داشت , و پس از آن , بخش دوم به پرچم داری امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) آغازید با سخنان آتشین خود , که پیام انقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و یارانش را به آگاهی افکار عمومی رسانیدند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا در آوردند.
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنهداری که حکومت اموی از زمان معاویه ضد اهل بیت (ع) – به ویژه در منطقه شام – به راه انداخته بود , بی شک اگر بازماندگان امام حسین (ع) , یعنی زن و بچههای ایشان , به افشاگری و بیدارسازی نمیپرداختند , دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهای وقت , نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان میدادند ؛ هم چنان که برخی در تهمتی درباره امام حسن (ع) گفتند : « بر اثر ذات الریه و سل از دنیا رفت » ؛ اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سید الشهداء (ع) در دوران اسارت که کینه توزی سفیهانه یزید چنین فرصتی را برای آنان پیش آورده بود , اجازه چنین تحریف و جنایتی را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا , با بررسی و مطالعه در حکومت امویان بر شام , بیش از پیش روشن میشود.
دوران سلطه معاویه در شام
شام از آن روز که به تصرف مسلمانان در آمد , تحت سیطره فرمان روایانی چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت. مردم این سرزمین نه سخن پیامبر (ص) را دریافتنه بودند و نه روش اصحاب او را میدانستند و نه اسلام را – دست کم آن گونه که در مدینه رواج داشت – میشناختند ؛ البته یکصدوسیزده تن از صحابه پیامبر اکرم (ص) یا در فتح این سرزمین شرکت داشته , یا به تدریج در آن جا سکونت گزیده بودند , ولی بررسی زندگی نامه این افراد نیز روشن میکند که جز چند تن , باقی آنها برای مدت کمی محضر پیامبر گرامی اسلام (ص) را درک کرده , و جز یک یا چند حدیث , روایت نکردهاند ؛ گذشته از آن , بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه , وفات کردند و در زمان قیام امام حسین (ع) تنها یازده تن از آنها زنده و در شام به سر میبردند ؛ مردمانی در سنین هفتاد تا هشتاد سال که گوشه نشینی را بر آمیختن با توده ترجیح داده , در عامه مردم نیز نفوذ نداشتند و در نتیجه نسل جوان آن روز , از اسلام حقیقی چیزی نمیدانستند و شاید در نظر آنان , اسلام هم حکومتی بود مانند حکومت کسانی که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان میراندند , و ----- دربار معاویه , حیف و میل اموال عمومی , ساختن کاخهای بزرگ و تبعید و زندانی کردن و کشتن مخالفان برای آنان امری طبیعی بود ؛ زیرا چنین نظامی نیم قرن پیش از آن سابقه داشت , و به یقین کسانی بودند که میپنداشتند آن چه در مدینه عصر پیامبر گذشته نیز این چنین بوده است. معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانی , مردم شام را به گونهای پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهی دینی باشند و در برابر اراده و خواست معاویه بی چون و چرا تسلیم شوند. معاویه در طی این مدت , نه تنها از نظر نظامی و سیاسی مردم شام را تحت سلطه خود قرار داد که از نظر فکری و مذهبی نیز مردم آن منطقه را کور و کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه میکند , بی هیچ اعتراض بپذیرند.
حکومت پلید بنی امیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانهاش , خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام ----- جلوه داد و در مقابل , بنی امیه را خویشان رسول خدا و نزدیکترین افراد به او معرفی کرده بود , به طوری که پس از پیروزی قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفاح , ده تن از امرای شام نزد وی رفتند و همه سوگند خوردند که ما تا زمان قتل مروان , آخرین خلیفه اموی , نمیدانستیم که رسول خدا (ص) جز بنی امیه خویشاوندی داشته باشد که از او ارث ببرند , تا آن که شما امیر شدید.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید