فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله خلاصه بر زندگی سهراب

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله خلاصه بر زندگی سهراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

مقدمه
خلاصه بر زندگی سهراب
سهراب در خانواده‎ای دانش دوست و با سابقه‎ای طولانی ار ارادت به فرهنگ و هنر دیده به جهان گشود. مادربزرگش شاعره‎ای بود و پدربزرگش مورخ نامی و نویسنده ناسخ التواریخ از کودکی عاشق شعر و نقاشی بود، به طوری که نخستین شعرش را در هشت سالگی سروده است.
زمانی که سهراب در کلاس دوم دبستان درس می‎خواند، روزی به خاطر بیماری در منزل مانده بود. دل تنگ از دوری مدرسه، قلم بر کاغذ گذاشته و با خطی کودکانه این گونه سروده است:
زجمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان
زدرد دل شب و روزم گرفتار
ندارم یک دمی از درد، آرام
این دو بیت در واقع قدیمی‎ترین شعری است که از سهراب سپهری به یادگار مانده است. وسواس عجیبی در خواندن و نوشتن داشت. به اغرق نمونه‎های اولیه کتاب «هشت کتاب» را ده بار خواند و غلط‎گیری کرد. به جای همه چیز به خواندن معتاد بود، به اشعار مولانا و حافظ علاقة زیادی داشت.
سهراب شیفتة ورزش بود. از تماشای مسابقات ورزشی لذت می‎برد. کم‎تر بعد از ظهرجمعه‎ای بود که با هم به تماشای مسابقه‎ای نرویم و یا در مقابل صفحة تلویزیون به تماشای برنامه‎های ورزشی نشسته باشیم. در میدان مسابقه و هنگام تماشا دچار هیجان فراوانی می‎شد و به تشویق بازیگران می‎پرداخت. اغلب ورزش کاران خوب ایران و جهان را می‎شناخت. مقالات ورزشی را می‎خواند و عجیب این که در این زمینه هم موشکاف و دقیق بود. در نامه‎ای به کیهان ورزشی و خطاب به سردبیر مجله، که خود از اساتید ادبیات دانشگاه بود، در زمینة نگارش و کاربرد غلط بعضی از واژه‎ها چنان تذکرات به جایی داده بود که به اذعان سردبیر، هرگز به فکرش خطور نکرده بود.
در همین نامه سهراب به نکته‎ای اشاره کرده بود که شاید تا آن زمان به مخیلة کسی نرسیده بود. چرا که پرسیده بود: «راستی شما کلماتی چون فوتبالیست و گلر را از کجا آورده‎اید؟ کلر یعنی چه؟» سهراب سوای طبع شعر، شیفتة نقاشی هم بود، آن طور که خودش می‎گفت: هرجا که برحسب اتفاق، قراری پیدا می‎کردم. در منزل، در کلاس درس و مهم نبود که زنگ کدام درس، نقاشی می‎کردم، تا این که روزی سرانجام سروصدای آموزگارم بلند شد. صدایم کرد و گفت: سپهری همة درس‎هایت عالی است، پسر خوبی هم هستی، اما تنها عیب تو این است که نقاشی می‎کنی.
سهراب روزی برای می‎گفت: آن روزها که هنوز جوان بودم، چند هفته‎ای به استخدام سازمان مبارزه با آفات درآمدم. اتفاقاً در همین مدت ملخ‎ها به روستایی هجوم آورده بودند. مرا برای مبارزه با ملخ‎ها فرستاند. عجب مبارزه‎ای، زیر درخت توت همة حواسم به این بود که خدای ناکرده، پایم ملخی را له نکند!
سهراب در تمام طول حیاتش لب به سیگار نزد. ولی با این حال در اتومبیل مشهورش. همیشه چند پاکت سیگار به همراه داشت. می‎دانید چرا؟ از زبان خودش بشنوید: روزی در کوه و کمر می‎رفتم، تا از طبیعت خدا طرحی بردارم. کنار جاده پیرمردی خسته از کار نشسته بود. به عادت همیشه که برای طراحی می‎رفتم کمی نان و فلاکسی چای به همراه داشتم. چهرة خستة روستایی را که دیدم، بی اختیار ایستادم. دعوتش کردم که خستگی‎اش را با فنجانی چای بشوید. تشکر کرد و گفت که به جای چای اگر ممکن است سیگاری به او بدهم. اما افسوس که نداشتم. عذر خواستم و شرمنده را هم را گرفتم و رفتم. به شهر که برگشتم.به اولین سیگار فروشی که رسیدم چند بسته سیگار خریدم.
سهراب از آن روز تا پایان حیاتش به هر جا که می‎رفت سیگار را با خود می‎برد!
سهراب دوستدار جدی بچه‎ها بود. به آن‎ها که می‎رسید، هم بازی و هم پای آن‎ها می‎شد. چه بسا بچه‎های حالا بزرگ‎شدة کوی 24 گیشا، هنوز خاطرة آن روزهایی را که همراه بستنی فروش دوره گرد، تا مقابل خانه سهراب می‎رفتند، تا میهمان او شوند، به یاد داشته باشند.
یکی از خصوصیات اخلاقی سهراب، نظافت و آراستگی وی بود. هرگز غباری بر ورقی از کتاب‎های کتاب خانه‎اش نمی‎نشست. کفش را دوست داشت و آن را با سلیقة خاصی انتخاب می‎کرد. لباس‎هایش، ضمن آراستگی، بسیار ساده و بدون زرق و برق بود. به قول یکی از دوستانش حتی یک روز هم او را با کراوات و لباس‎های «شق و رق» ندیده‎ام! همواره ساده و ساده پوش بود.
سهراب آشنایی کامل به زبان‎های اروپایی داشت و دست کم همه روزه چند ساعتی را به خواندن کتاب‎ها و نشریان فرانسه و انگلیسی زبان می‎گذرانید. ولی با همة این تفاصیل از کاربرد واژه‎های خارجی در نوشته‎هایش پرهیز می‎نمود و در صحبت‎های دوستانه هم تنها بر سیاق طنر از واژه‎های غربی استفاده می‎نمود.
آب رمز خود شاعر است که آرام و تازه از هرگوشه و کناری عبور کرده است و همان مسافر منظومة بعدی است. «در تحریر اول: «ارازنی شب‎های خاموش مادرم باد.»

معنی شعر صدای پای آب
انگیزه سرودن شعر، مرگ پدر و تسلی به مادر است.
در قسمت اول شعر، خود را چنین معرفی می‎کند :
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست .
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سرسوزن ذوقی .
مادری دارم، بهتر از برگ درخت.
دوستانی، بهتر از آب روان.
وزن این شعر تکرار فعلا تن (UU--) است یعنی رمل مخبون.
رمل مخبون محذوف (اگر رکن آخر فعلن باشد) از رایج‎ترین اوزان در شعر فارسی است و در دیوان حافظ بیشترین بسامد را دارد. این وزن برای روایت بسیار مناسب است، ضربی نیست و با آن می‎توان حرف زد: آب را گل نکنیم… در این وزن، شاعر مختار است که در رکن‎های اول هر مصراع، به حای فعلاتن، فاعلاتن بگوید، چنان که در مصاریع فوق چنین کرده است. اما اگر می‎بنید که گاهی کلمات وسط مصاریع هم به فاعلاتن تقطیع می‎شود، به این علت است که آنجاها آغاز مصاریع دیگر هستند، اما سپهری گاهی مصراع‎ها را پشت سر هم به صورت افقی می‎نویسد. مثلاً «بهتر از برگ درخت» یا «بهتر از آب روان» مصراع‎های مستقلی هستند. زبان این شعر زبان ادبی عصر ماست؛ یعنی در آن از لغات ادبی مطنطن قدیم خبری نیست بلکه لغات عامیانه هم دیده می‎شود: «سرسوزن ذوقی»، منتها ترکیب و نحو و به اصطلاح کمپوزیسون، مجموعاً ادبی و فصیح است.
وخدایی که در این نزدیکی است:
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
بین «لای» و «پای» سجع متوازی است. بدین وسیله موسیقی درونی شعر را (وزن فعلاتن… موسیقی بیرونی است) اعتلاء داده است و کمبود قافیه را جبران می‎کند. بین لازمة معنی شب بو و کاج تضاد است. یکی کوتاه و دیگری بلند است. کاج هم مانند سرو رمز جاودانگی و بی‎مرگی است و از برخی از نقوش کهن چنین برمی‎آید که میترا (خدای خورشید) از کاج زاده شده است.
در ص 57 اطاق آبی می‎نویسد:
«ژاپنی در پس گذرا بودن نیلوفر و پایداری کاج چیزی یکسان می‎بیند: «نیلوفر ساعتی شکفته می‎ماند، اما در باطن با کاج که هزار سال می‎پاید، فرقی ندارد»
بین آگاهی و قانون و بین آب و گیاه تناسب است. آگاهی استعاره از روشنی است. اما قانون گیاهان رشد و تکامل و طراوت و سبزی است. پس می‎گوید: خدائی که همه جاست، پائین و بالا، در روشنی آب و در طراوت گیاه دیده می‎شود. یعنی انسانی که به طبیعت نزدیک است به خدا نزدیک است. و نحن اقرب الیه من حبل الورید (50/15): و ما از رگ گردن به او نزدیک تریم.
من مسلمانم
قبله‎ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه، مهرم نور.
در مصراع دوم، «اما» به قرینه معنوی محذوف است، زیرا اضراب و استدراک کرده است زیرا قبلة مسلمانان کعبه است. گل سرخ از آنجا که تشخصی دارد و حواس و نظر همه را به خود جلب می‎کند و به طور کلی از نظر روی آوردن بدان به قبله تشبیه شده است. خود قبله نیز اسم نوع (بر وزن فعله) به معنی جهت است و «قبل» یعنی روی آورد بدان.
تقطیع مصراع جانمازم… چنین است -U- - ا - - - 1 - - یعنی در رکن‎های دوم و سوم به جای دو هجای کوتاه، هجای بلند آورده است. این از اختیارات شاعر است و به آن تسکین می‎گویند: تسکین همه جا جز در آغاز مصراع جایز است و در این شعر هم نمونه‎های فراوانی دارد.
جانماز باید ظاهر باشد و آب مظهر طهارت است. مهرم نور، یعنی به نور و روشنی سجود می‎کنم. الله نور السموات و الارض. شاعر طبیعت را چونان خدا ستایش می‎کند.
این قسمت تصویر کسی را که در کنار چشمه یا رودی به حالت نماز ایستاده است و تصویر خورشید یا ماه را در آب می‎‏بیند به ذهن متبادر می‎کند.
مراد از دشت، مجاز به علاقه جزء و کل، همة بسیط زمین می‎تواند باشد.
من وضو با تپش پنجره‎ها می‎گیرم.
تپش پنجره‎ها ذکر مسبب و اراده سبب است که نور و روشنی باشد. در شعر «ورق روش وقت» می‎گوید:
از هجوم روشنائی شیشه‎های در تکان می‎خورد
صبح شد، آفتاب آمد،
پس هجوم روشنائی است که باعث تپش پنجره‎ها می‎شود. نور و روشنی با وضوء از مادة ضیاء به معنی روشنی تناسب دارد. «رسول گفت صلی الله علیه و سلم: الوضوء علی الوضوء نور علی نور».
اسرار التوحید – مصحح دکتر شفیعی – ص 156
در شعر مسافر برای حقیقت، مصدر هجوم را آورده است:
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.
تپش از واژه‎های مورد علاقه شاعر است. اسم شعری در کتاب حجم سبز «تپش سایة دوست» است که همان خداست. و در شعر پیغام ماهی‎ها می‎گوید:
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی…
درنمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
یعنی خلوص نیت دارم و نمازم لطیف است.
در اطاق آبی (ص 22) می‎نویسد: «پنهانی به اطاق آبی می‎رفتم. نمی‎خواستم کسی مرا بپاید. عبادت را همیشه در خلوت خواسته‎ام. هیچ وقت در نگاه دیگران نماز نخوانده‎ام».
من نمازم را وقتی می‎خوانم
که ازانش را باد گفته باشد سر گلدستة سرو
باد به مؤذنی تشبیه شده است که بر گلدستة سرو، گلبانک می‎زند (تشبیه مضمر یا استعارة بالکنایه). گلدسته به معنی مأذنه و مناره است و گلدستة سرو اضافه تشبیهی است. سرو به لحاظ بلندی و سبزی به مأذنه تشبیه شده است.
در سر گلدسته سرو همحروفی است (تکرار سین). و بین گل و سرو تناسب است (گل + دسته = گلدسته).
من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می‎خوانم
پی قد قامت موج.
تکبیره الاحرام الله اکبر گفتن در نماز است که بلند ادا می‎شود و با بلندی علف‎ها تناسب دارد. قد قامت الصلاه: برپاشد نماز، برقرار گردید نماز که دوبار در اقامه گفته می‎شود. قامت از مصدر قیام به معنی برخاستن هم هست که با بلند شدن موج تناسب دارد. هر دو اضافه تشبیهی است. در این قسمت، با مراعات النظیر، قبله و تکبیره الاحرام و قد قامت و وضو و سجاده و مهر را که همة از اجزاء نماز هستند کنار هم آورده است.
کعبه‎ام بر لب آب
کعبه‎ام زیر اقاقی‎هاست.
کعبه‎ام مثل نسیم، می‎رود باغ به باغ، می‎رود شهر به شهر.
کعبه در بیابان است، اما کعبه آمال شاعر کنار اب و زیر اقاقی‎هاست. اقاقیا از درخت‎هائی است که در شعر نور بر خلاف شعر کهن از آن زیاد نام برده شده است. گل‎های خوشه‎یی سفید یا صورتی رنگ خوشبوئی دارد. شاید فقط جنبة زیبائی آن مطرح باشد. در اطاق آبی (ص31) می‎نویسد: «در خانة ما، روبروی اطاق ظرف‎ها یک درخت اقاقیا بود. اقاقیا لب آب روان بود. بهارها، گاه در سایه‎اش ناهار می‎خوردیم. و ناهار، گاه آش بود. دو عبارت کتاب به هم می‎پیوست. جان می‎گرفت. عینی می‎شد: کاسة آش داغ زیر درخت اقاقیاست. ساز از روی درخت می‎پرد. به هم خوردن بال‎هایش آش را خنک می‎کند». اما اقاقیا از درخت‎هائی است که در برخی از مذاهب جادوئی قدیم هم نقشی دارد، مثلاً عزی از بت‎های معروف عرب که از خدایان مؤنث بود در درخت سمر که یکی از انواع اقاقیاست قرار داشت و بعد از اسلام به فرمان پیغمبر اکرم آن درخت را سوزاندند.
در فرهنگ سمبل‎ها ذیل acacia می‎نویسد: نزد مصریان مقدس بود (تا حدودی به سبب گل‎های سفید و قرمزش). در آموزه‎های هرمی رمز Testament of Hiram است که می‎گوید «آدمی باید بداند که چگونه بمیرد تا بتواند دو باره در ابدیت زنده شود». رمز روح و جاودانگی بودن اقاقیا در هنر مسیحی مخصوصاً رومانسک مورد استفاده بود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  43  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله خلاصه بر زندگی سهراب

دانلود پاورپوینت سهراب سپهری و پروین اعتصامی - 40 اسلاید

اختصاصی از فی لوو دانلود پاورپوینت سهراب سپهری و پروین اعتصامی - 40 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت سهراب سپهری و پروین اعتصامی - 40 اسلاید


دانلود پاورپوینت سهراب سپهری و پروین اعتصامی - 40 اسلاید

 

 

 

 

 

 

نمونه ای از اسلایدهای این پاورپوینت را در زیر می بینید:

 

¨ 
¨سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.
¨سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:
¨

برای دانلود کل پاپورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت سهراب سپهری و پروین اعتصامی - 40 اسلاید

دانلودمقاله بررسی زندگی سهراب سپهری

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله بررسی زندگی سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

1- تاریخجه زندگی شاعر ، نقاش و هنرمند سهرای سپهری
2- تحلیل کلی بر وضعیت شعر او ، مضامین و تفاسیر شاعر
3- مروری بر آثار شاعر
گردآورنده : سحر مولودی
استاد مربوطه : استاد فخر
درس مربوطه : وصایای حضرت امام خمینی (ره )
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج

 

 

 

 

 

 

 


شرح مختصری از زندگی نامه سهراب سپهری :
سهراب در 15 مهر ماه 1307 در شهرستان کاشان متولد شد پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه به دانشسرای مقدماتی تهران رفت و در خرداد ماه 1324 دوره دو ساله ابن دانشسرا را به پایان رساند . در سال 1325 به استخدام ادارخ آموزش و پرورش کاشان درآمد و در همین سال نخستین شعرش بنامن « بیمار» در ماهنامه جهان نو منتشر شد .
در سال 1327 از آموزش و پرورش استعفاء داد و در امتحانات ششم ادبی شرکت و دیپلم ادبی گرفت و مهر ماه همان سال در دانشکده هنرهای زیبای تهران به تحصیل پرداخت . در همین سال در شرکت نفت استخدام شد و پس از یکسال استعفاء داد . و در خرداد ماه 1332 دوره لیسانس دانشکده هنرهای زیبای تهران را در رشته نقاشی به پایان رساند و رتبه اول شد و به دریافت نشان درجه اول علمی نائل گشت .
اولین کتاب سهراب سپهری با مان مرگ رنگ در سال 1330 منتشر شد از نظر زبان و فضا و مفاهیم و تعابیر همان مفاهیم و تعابیری است که در شعر معاصر بیش می بینیم .
سال 1332 آغاز کار او بعنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت تهران است و در همین سال دومین مجموعه اشعار خود را با عنوان زندگی خوابها منتشر کرد.
در آذرماه 1335 آغاز کار او در اداره کل هنرهای زیبا در قسمت موزه ها و تدریس در هنرستان های هنرهای زیبا شروع شد و مشغول گشت.
مرداد 1336 سفر اروپا از راه زمینی تا اریس و لندن، نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی
سال 1337 سفر دو ماهه از پاریس به رم
مرداد 1339 مسافرت به توکیو برای آموختن فنو حکاکی روی چوب
سال 1340 انتشار مجموعه دیگری از اشعار خود با عنوان شرق اندوه
اسفند 1341 برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران
سال 1343 سفر به هند (تماشای بمبئی ، بنارس، دهلی، آگره، غارهای آجانتاف کشمیر) سفربه پاکستان (تماشای لاهوروپیشاور) سفر به افغانستان، اقامت در کابل و بازگشت به تهران.
آبان ماه 1344 انتشار شعر بلند صدای پای آب در فصلنامه آرش سفر به اروپا، مونیخ و لندن و بازگشت به ایران.
سال 1345 انتشار شعر بلند مسافر در فصلنامه آرش
بهمن ماه1346 برگزاری شب شعر سهراب سپهری در گالری روزن
بهمن ماه 1346 برگزاری نمایشگاه افرادی در گالری سیحون تهران
سال 1348 شرکت رد فستیوال بین المللی نقاشی در فرانسه و اخذ امتیاز مخصوص
سال 149 سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند شرکت در یک نمایشگاه گروهی در شهر (بریچ همپتن) بازگشت به ایران پس از 7 ماه
سال 1350 برگزاری یک نمایشگاه انفرادی درگالری بنس نیویورک بازگشت به ایران.
سال 1352 سفر به پاریس و اقامت در کوی بین المللی هنرها
سال 1352 سفر به یونان و مصر بازگشت به ایران
سال 1356 خرداد ماه انتشار هشت کتاب مجموعه اشعار منتشر شده سپهری به اضافه مجموعه «ما هیچ ما نگاه» توسط کتابخانه طهوری تهران
دی ماه 1358 مسافرت به انگلستان برای درمان بیماری سرطان خون
اسفندماه 138 بازگشت به ایران
اول اردیبهشت 139 چشم از عرصه گیتی فروبست
2- تحلیلی کلی بر وضعیت شعر او، مضامین و تفاسیر شاعر مربوطه:
سپهری بر خلاف شعرای دیر که شعرهای آنها دارای ساخت و فضای مشخص و مجردی است اینگونه نیست در شعر او نمی توان به دنبال تنوع موضوع شت. چون و یک شاعر واقعی است و به خود متوجه، نه به چیزهای مجرد و موضوع های منفرد و منحصر. او موقعیت آرمانی در جهان را می طلبد و می جوید و با نگاهی متفاوت که از سرچشمه پنهان ذهن و خیال او جاری می شود در مسیرهای مختلف به راه می افتد و به دنبال تازگیها به قصد تازه بینی ها و نام گذاری های نو، می رود.
تقریباً تمام شعرای نسل نو یا شعر نو دو دوره را گذرانده اند.
1-دوره ای که درگیر قافیه ها و وزن ها بوده اند.
2- دوره ای که به دروه شعر نیمایی معروف است و شعر آزد می گفتند که خود را از قالبها بیرون کشیده اند این قواعد شامل کارهای سپهری نیز می شود.
اما به صورتی دیگر:
دوره نخست که شامل چهار مجموعه اولین است یعنی (مرگ رنگ- زندگی خوابها- آوار آفتاب- شرق اندوه) و دوره دوم شامل (صدای پای آب- مسافر- حجم سیر- ما هیچ ما نگاه)
سپهری تامرز شنیدن صدای پای آب خاصه در کتاب مرگ رنگ و شرق اندوه که شامل شعرهای موزون است، گذشته از قافیه های دوبه و و چارپاره ها کمه خود جزو لاینفک قالب این شعر است سخت به قافیه توجه دارد مثلاً در مرگ رنگ
رخنه ای نیست در این تاریکی درو دیور بهم پیوسته
سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش و همی است زبندی رسته
وهمینطور قافیه های نیمائی و ومولوی وار که در حکم ضرب- آهنگی تفاوت و متناوب است.
خورشیدی درهر مشت بام نگه بالا بود
می پرید گل وا بود؟ بوئیدن بی ما بود زیبا بود
تنهایی تنها بود
ناپیدا پیدا بود
او آنجا، آنجا بود
در دوره دوم او قوالب و چارپاره ها را رها کرد و این دوره به دوره شنیدن پای آب معروف است که قالب نیمایی اختیار کرده و به آن روی می آورد سپهری از این پس منطق و اسلوب نثر را بر اشعار خود حاکم می کند چنانچه در دو مجموعه زندگی خوابها و آوار آفتاب این ویژگی برجسته می شود.
من در پس در تنها مانده بودم
همیشه خود را در پس یک در تنها دیده ا، گویی وجودم در پای این در جامانده بود
در گنگی آن ریشه داشت، آیا زنگی ام صدای بی پاسخ بود
(زندگی خوابها ص 128)
در اصول دوره دوم شعر او می توان به تاثیر نقاشی اشاره کرد:
اصلی که رد دوره اول شعر او جای به جای به نشانه های آن برخوردیم، و در دوره دوم نیز به نمونه های آن جای به جای می توان برخورد:
گاه به صورت اعتراف: به این معنی که شاعر مستقیماً به هنر نقاشی خود اشاره می کند:
اهل کاشانم
پیشه ام نقاشی است
گهگاهی قفسی می سازی از رنگ،
می فروشم به شما
همچنین اسلوب نثری به معنی شیوه بیان مستقیم و شستن اجزاء جمله در جای اصلی خود و به این اعتبار که این اصل از مختصات شعر حرفی است، خاصه در شعرهایی که از اصل ساختار و شکل درونی عاری است، بیشتر خود را نشان یم دهد.
مردمان را دیدم شهرها را دیدم دشت ها را کوهها را دیدم
آب را دیدم خاک را دیدم نوروز ظلمت را دیدم
در بررسی دیگر می توان در این دوره سطور ساده یا مصراعهای گاهگاهی ساده دوره اول را بیشتر می توان دید تا آنجا که این را نمی توان شعر به معنی دقیق و متعالی آن خواند.
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی
مادی دارم، بهتر از برگ درخت، دوستانی بهتر از آب روان
همه اینها تلاش سپهری است برای اکتساب زبان مشخص و مختص به خود اوست.
اشعار سپهری حالت طولی وافقی خود را هیچ گاه از دست نمی دهد شعر سپهری جاده ای در طبیعت زیباست که رهرو آن را فرصت تماشا نیست درست بر خلاف شعر نیما. زیرا نیما خواننده را در منازل بین راه می ایستاندف می گرداند و اندک اندک روابط پنهان از چشم او را می گشاید. به عبارت دیگر صدای پای آب و مسافر سپهری، شما را همراه آب و مسافر می برد و مرغ آفین و ناقوس نیما شما را می نشاند و به فکر وامی دارد، سپهری می گوید حس کن و برو. نیما می گوید بنشین و بیندیش اما چرا اینگونه سات. چون شعر سپهری شعری است حسی سطور مخیل متوالی اند بی هیچ مرز تنفسی.
شعر سپهری مانند تصاویر گوناگون اسلایدهایی هستند که به سرعت از برابر چشم می گذرند و متداولاً عوض می شوند.
سپهری در شعرهایش فقط حرفهای شاعرانه می زند. هر وقت که حال داشت و در حالت سرایش قرا گرفت قلم را بر می دارد و هرجا که از آن احساس خسته شد قلم را به زمین می گذارد. شعر او از نقطه ای به حرکت آغاز می کند و بر خطی مستقیم راه می افتد و به نقطه پایان یم رسد. چنین شعری نطفه ای ندارد که بارور شود و به یک باره متولد شود.
و اما سپهری از کدام مبداء به اینجا رسیده است و از آغاز حیات شاعری خود به دنبال چه بوده و به جستجوی کدام نقش ناپیدا برخاسته و حرکت کرده و در کجا به مرز شناخت خاص خویش رسیده است باید گفت:
یکی از واژه های بسامدی شعر سپهری کلمه «ادراک» است که از به تناوب در دوره های مختلف شعری او دیده می شود و اگر به ترتیب مورد بررسی قرار گیرد حضور خود را نشان می دهد. زیرا بدیهی است که هر کلمه، که رد شعر یک شاعر وضع بسامدی یافت، بی سببی نیست. خاصه اگر این کلمة «ادراک» باشد که خود مبین درک خاص شاعر- اگر نه جدید- از هستی است.
این کلمه نشاندهنده اشتیاق شاعر به درک حقیقت هستی است.
مروری بر آثار شاعر
3- در اینجا به بررسی اثار شاعر می پردازیم:
سپهری در نخستین مجوعه شعر خود «مرگ رنگ» که در بیست سالگی منتشر می کند نشان می دهد که فضای شعر احساساتی و ابتدایی نوجوانی را پشت سر ذارده و به شعر نیما به عنوان پیشرفته ترین زبان و بیان شعری آن زمان چشم دوخته است.
به این کتاب در دو بخش جداگانه جداگانه می توان نظر افکند
بببخش چارپاره ها که فضای رمانیتک آن سالها را داراست و بخشی که حاصل توجه به فضا و بیان و زبان شعر نیماست به طوری که پایانبندی مصراعها نز به عمد از روی شعر نیما نوشته شده است در این کتاب به زبان اصلی سپهری که از صدای پای آب چهره می نماید، جز در چند تک مصراع نمی توان برخورد کرد اما چهره سپهری نقاش را چه از نظر شیوه نگارش و چه از لحاظ استفاده از مصالح نقاشی به وضوع می توان دید.
دومین مجوعه اثر او زندگی خوابها نام دارد.
این اثر در نخستن سال های دهه سی نوشته شده است.
سالهایی که اگر همه شاعران از خویشتن خویش دل می کنند و رها می شوند و به جامعه تند وعصبی آن سالها می پیوندند، سپهری از این جامعه می بُرد و به خود باز می گردد، شعر منظوم و عینی- اجتماعی نیما را کنار می گذارد و به شعر منثور ذهنی – انفرادی خود پناه می برد حتی به تاثیر از هنر نقاشی اش نیز که اگر در «مرگ رنگ» به تصویر دنیای بیرون از خویش می پرداخت در این کتاب به تصویر دنیای درون خود می پرداز. زیرا بیداری ها و آمیختگی با طبیعت در «مرگ رنگ» به خواب و رویا و کابوس و هذیان در زندگی خوابها تبدیل شده است.
به عبارت دیگر اگر در ان مجموعه به بیداری راه می رفت و بیانگر دنیای واقعی بیرون از خویش بود در این مجموعه درخواب راه می رود و از رویاها و کابوس های خود سخن می راند.
دومین مجوعه شعر او آوار آفتاب نام دارد.
این مجوعه سالهای 1333 تا 1337 او را در بر می گیرد. د راین کتاب شاعر از خواب و رویائی کتاب زندگی خوابها (جز د رچند شعر از جمله شاسوهسا که دنباله خوابهای پیشین اوست) بیدار می شود و شاید از هیمن روست که پیچیدگی های زبان آن کتاب را ندارد و از این لحاظ گامی به پیش است.
در این کتاب به جلوه های زبان خاص سپهری از صدای پای آب به بعد بیشتر می توان برخورد. همچنین شور و شوق یگانگی و آمیختگی با طبیعت را که در شعرهای بعدی سپهری کاملاً واضح می شود، بیشتر می توان دید ضمن اینکه حالات سفر و حرکات ذهن او نیز در این کتاب بیش از کتابهای دیگر به چشم می خورد.
در این مجموعه بی آنکه بتوان گفت اشعار منتخبف شعرهایی درخشانند اما در مجموع کوتاهتر و جمع و جورتر از اشعار کتب قبلی او به نظر می رسند. از میان این شعرها باید از اشعار آوای گیاهان، میوه تاریک، نیایش، نزدیک آی وخوابی در هیاهوی نام برد که هر کدام عرصه تیره و تار جستجوهای گوناگونی هستند که بعدها در فضای صدای پای آب، مسافر، و حجم سبز روشن می شوند توجه به عصر اساطیر و دوران قبل از نامگذاری اشیاء دعوت های ویزه ی شاعر به حرکت و شناخت جهان و نیایش شاعر با خدا و اولین جلوه دوست و نگاههای نافذ در اشیا و تفکر و تعمق نسبت به مظاهر طبیعت و شنیدن آوای رویش از زیر خاک خاموش و تاریک تا آفتاب روشن و همه و همه از مختصات بارز این کتاب به شمار می روند.
شرق اندوه چهارمین مجموعه شعر سپهری است که در سال 1340 منتشر شده است. در این مجموعه صدای اوزان تند و رقص انگیز و نخستین جلوه های عرفاین شعر او را می توان شنید و دید.
این دو مشخصه، خحاصه زیر عناوین ویژه و غریب شعرها که از تعمّد شاعر در این نامگذاری ها حکایت می کند. امثال «نا» «هایی» «پادمه» «تراو» «وید» و ... بیشتر جالب توجه است. خاصه اینکه در این مجموعه نیز همچون مجموعه های پیشین، به شعر موفق یا حتی نیمه موفقی که بتوان انگشت روی آن گذارد و در نوع خود کامل دانست، نمی توان رسید.
همه شعرهای این کتاب حاصل توجه دوره ای شاعر به دیوان شمس بوده است. هم از لحاظ وزن و هم توجه به قوانینی مکرر و هم حالات شور انگیز و به شوق آمیز و حالاتی که شنوندگان ذوق زده و حیرت زده را دعوت به حرکت می کند دعوت به جستجوی حقیقت ناپیدا و خاصه خدای مقصود شاعر، که اولین نشانه های حضور او در همین کتاب احساس می شود از میان قطعات این کتاب این شعرها برگزیده شده اند شعر «هلا» که عرصه دعوت به این حرکت و بعد پایان شب شک و دو شعر درنا و پادمه که عرصه احساس خداست و بعد قطعیت همین احساس در شعر «چند».
دو شعر بلند صدای پای آب و مسافر در دیوان هشت کتاب به عنوان پنجمین و ششمین کتاب سپهری آمده اند .
سپهری در این دو شعر ، سرانجام به زبان مختص و مشخص خود دست می یابد . زبانی ساده و راحت و سرشار از تصویر های گوناگون و با بیابانهای ناهمسطح و اندیشه و دیدی که همه و همه حاکی از آنند که شاعر از هر نظر به جستجو هایش پایان داده و در واقع در پایان دالانهای تو در توی سر گیجه آور مجموعه های پیشین به طبیعت بازو عریان دلخواه خود راه یافته است . شاعر در هر دو اثر به زبان شعر و تصویر حرف می زند .
در صدای پای آب بیشتر و در مسافر کمتر و با این تفاوت که شعر اول ، صرفاً یک شکل حلولی و افقی دارد و بر خطی مستقیم حرکت می کند و در شعر دوم این شکل افقی و حلولی و گاه با خطوط عمودی نیز قطع می شود . و هر دو شعر با استعدادکاهش و افزایش بسیار . تا آنجا که می شود نیمی از سطور آنها را حذف کرد یا همانقدر به آنها افزود . شعر اول از هر نظر بسیار ساده تر و راحت تر نوشته شده و شعر دوم پیچیده تر و دشوارتر . منتها هر دو با زبان تخاطب معمول و متعارف روزگار ماست . با مصرعهایی که از نظر ارزشهای بیانی در سطوح مختلفند .
در صدای پای آب شاعر در بیان شرح حال خود با مروری در ایام کودکی و نوجوانی و بعد از نوجوانی و کمال به مهمانی جهان می رود .
مهمانی بریده از گذشته و آینده که عاشق حال است .
حال این دنیا ، دنیایی که همه افراد و اشیا ء و اعضای آن چنان زیبا و بجا نشسته اند که شاعر جزء از سر تسلیم و رضا پرستش آن را چاره ای نمی یابد . در شعر مسافر دنیای شاعر و سیع تر و واقعی تر است و محصول مسافرتهای واقعی اوست .
هفتمین مجموعه شعر سپهری و کاملترین آنها مجموعه « حجم سبز » است
شاعر این شعرها ، دیگر از پشت شیشه مات و غبار گرفته چشم به جهان نگاه نمی کند . در این کتاب حجابهای تصویرهای که در حرفهای تاریک و مبهم کتابهای پیش برداشته شده ، چشم اندازهای عریان و شفاف و جهان او چنان صاف و روشن است که دیگر خدای او نیز پیدا است در این ده دوازده سالۀ واپسین بی گمان هیچ شاعری برازندۀ سپهری آوازه نگرفته است بسیاری کسان مضمون شعرهای او را راهنما و فلسفه زندگانی خود قرار داده اند؛ بسیاری دیگر به تقلید از او شعرهای کم مایه گفته اند اما ابنیه به هیچ رو به پایه شعری او نرسیده اند. چند تنی به شیوه او با رنگ های محدود و طرح های سیال چینی وار نقاشی می کنند و سلسله درازآهنگی ازنقاشان جوان شیفته رسم و روش او در راهند. برخی دیگر با الهام از شعرهای او نمایشنام های عرفانی پرداخته اند. عبارت هایی از شعرهای او بر فیلم و تئاتر های گوناگون نهاده شده است. بسیاری دیگر مقاله ها با کتاب هاب خود را بی تفال کردن از پاره ای از شعر او آغاز نمی کنند. راستی راز این کشش همدیگر در کجاست؟ چرا از میان شاعرانی که از طبیعت می گویند از از شهر گریزی دم می زنند و هر یک به نحوی کبادۀ عرفان و درون تابی می کشند تنها سپهری بر قله ایستاده است ؟ اگر طبقه متوسط شهری گریزان از کشاکش ها و ستیزه های یک دو دهه اخیر در جستجوی پناهگاهی آرام و بی دغدغه به پاستورالیسم درون نگری ، فردنگری و اجتماع گریزی روی می آورد و شاعری را می جوید که نهان های درون اور ا بیان می کند و آن بگویدکه او می خواهد. چرا تنها به سراغ سپهری می روی؟ ایا سپهری همان است که اینان می جویند و به میل خود تفسیر می کنند یا افزودن بر این درکار او ارزشهای هنری و ادبی پایداری نهفته است که پیرو پابند پسندهای زمانه نیست؟ اساس شعر نقاشی سپهری که حتی کمتر تاثیری از شعر و نقاشی ایرانی نپذیرفته است می تواند در این هویت گریزی بیاید و ثابت کند که در جهان امروز هویت مستقل و به خود پاینده و بیرون از جهان با معاصر بودن سازگار است و معنا ندارد؟ راستی با کدام معیار می توان ثابت شد که اگر روزی شعرهای سپهری (و نیز نقاشی او ) کارکردهای زمان مند امروزین خود را از دست بدهد، کارکردها و گوهرهای همیشگی و فارغ از زمان آن پابرجا خواهند ماند و تابع زسم روز نیست؟ ایا سپهری تنها بر سنت شعری و فکری آسیای خاوری رفته است با خود نیز چیزی بر آن افزوده است؟
تبارشناسی شعر و هنر سپهری به کجا می رسد؟ کدام بخش از زندگی شعری سپهری سست و کلام نیرومند است .
باری مجموعه حاضر با بسیاری از مقاله ها، یادداشت ها، گفتارها و ظاهار نظرهای کوتاه و بلند از منتقدان ، نویسندگان ، شاعران و هنرمندان برای یافتن پاسخی به این پرسش ها فراهم آمده است از این رو اگر حتی بتواند پاسخگوی گوشه ای از این پرسشها باشد کوشش خود را کامیاب می شمارد.

 

سپهری در یک نگاه
سهراب سپهری شاعر بزرگی است که در شهر قم متولد شد. ولی در سالهای سال یعنی از همان دوران کودکیش در شهر کاشان زندگی کرد و درس خواند سهراب شاعر کویر است که آوازه اشعارش در گوش جهانیان پیچیده اکثر افراد با او و سبک شعرش تا حدی آشنایی دارندو سپهری شاعری است دارای سلوک باطنی و سلوک با طنی او مستقیم با سیر زندگیش از نوجوانی به جوانی ریختگی و سپس تا آستاته پیری و تجربه های درونی او در این سیر بیشتر رابطه دارد تا هر حادثه درونی به همین دلیل شعر سپهری در میان تمامی شعر یک دوره از ادبیات ما چهره ای جداگانه دارد و کمابیش بیرون از جریان همگانی شعر فارسی امروز راه خود را می رود. ویژگی شعر او همین گسستگی از عوالم بیرون و پیوستگی مستقیم با عوالم درون است در تمامی شعرا چه بسا از توجه به عالم بیرون از جمله حوادث اجتماعی – سیاسی زمانه اش دیده نشود. اینگونه در خود بودن و با خود بودن اگر چه ممکن است از نظر اخلاق اجتماعی جای خرده گیری داشته باشد. چنانچه بسیاری از این دید در گذشته بر سپهری خرده گرفته اند اما از ددیگاه شعر و هنر جای هیج خرده ای بر او نیست چرا که هنر و شعر از جهتی می تواند سلوکی درونی باشد و ریاضت کشی و ادب نفس و سیر به سوی کمال . این اصطلاح «سکول شعر» که حافظه به آن اشاره دارد (طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر) معنایی جز آن ندارد که در شعر نیز می توان سالک بود وسیری به سوی کمال داشت . اینک در این تحقیق می خواهم به گوشه ای از زندگی سهراب سپهری و بررسی بخشی از اشعارش و دیدگاه او به جهان هستی بپردازم.

 

«سایبان آرامش ها»
سهراب سپهر ی دو بدن داشت . دو جسم یکی از جنس استخوان ، دیگری از جنس خیال یکی جسم عنصری ، همین که به رویت دیگران می آید دیگری جسم اختری که تقدیر او را رقم می زند. او تقدیر تن خود را ، این اواخر دیگر از بر شده بود. حدود و شعوری که می توانست طی می کرد آفاقی که در نوردید.
در آغاز آشوب زده بود. جسم اختری گاه مجال پیدا می کرد که سهراب مدرسه و قیل و قال و تفقد مادر را به تماشا ببرد. هنوز کلمات را نمی شناخت در ظرفیت اساطیری کلمات غوطه ور می شد.
گفته اند تا هشت سالگی همگان بی هوا فریفته می شوند خیره در سایه افسون شده غوکی که می طپد. برگی که از شاخه می افتد و با رقص موج ریزه های آبهای جویباری به ناکجا آباد می رود. هدهدی که روی سنگ رو به قبله می ایستد و نماز خود را با تکان صریح و متقارب دم، می خواند.
بوی علف ، طپش ملایم ظهر تابستان، که بر تمامی عالم پرده ی سحر آسای دعوت پهن کرده است و بسیاری دیگر که فقط در حیطه امکان دست تمنای کودکان است.
سهراب سپهری را ما حالا می توانیم مظنه بزنیم که در سالها یا به قول خود «آن روزها» در چه هنگامه ی نشاط می کرد، است.
به مبنای آن چه مادر نظام فکری خود،بر تطابق عرصات تربیت شده ایم جسم استخوانی منزلت آینه را برای خیال داشته است، خیال یک امر واقع بوده است . یک فلمرو مسنقل و قائم بالذات که از جنس ماده نیست اما مقدار می پذیرد آنچه اینجا اتفاق می افتد، از حضور و چگونگی اشیا گرفته تا فعل و قول آدمی به تناسب عکس برگردانی که واقعات پرده یی دیگر، بالاتر ، به شمار می رود باید عمر بگذرد سالهای کودکی و نوجوانی سپری شود تا این جسم استخوانی به بو و خصلت و هنجار جسم اختری خو بگیرد.
سهراب سپهری نقاش هم بود . با رنگ و خط و حجم هم در موقعیت بصری اشیا و روابط شیهه کشیده است یکی باید از تقابل این دو حد از جلوه و بیان حرف بزند. شاید در اصل تقدیر این مرد به شیوه از انعکاس ، بی سبب نبوده است.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  32  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی زندگی سهراب سپهری

تحقیق در مورد سهراب سپهری

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سهراب سپهری


تحقیق در مورد سهراب سپهری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه46

 

فهرست مطالب

 

  • تاریخجه زندگی شاعر ، نقاش و هنرمند سهرای سپهری
  • تحلیل کلی بر وضعیت شعر او ، مضامین و تفاسیر شاعر
  • مروری بر آثار شاعر

گردآورنده : سحر مولودی

استاد مربوطه : استاد فخر

درس مربوطه : وصایای حضرت امام خمینی (ره )

دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج

 

 

 

 

 

 

 

 

شرح مختصری از زندگی نامه سهراب سپهری :

سهراب در 15 مهر ماه 1307 در شهرستان کاشان متولد شد پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه به دانشسرای مقدماتی تهران رفت و در خرداد ماه 1324 دوره دو ساله ابن دانشسرا را به پایان رساند . در سال 1325 به استخدام ادارخ آموزش و پرورش کاشان درآمد و در همین سال نخستین شعرش بنامن « بیمار» در ماهنامه جهان نو منتشر شد .

در سال 1327 از آموزش و پرورش استعفاء داد و در امتحانات ششم ادبی شرکت و دیپلم ادبی گرفت و مهر ماه همان سال در دانشکده هنرهای زیبای تهران به تحصیل پرداخت . در همین سال در شرکت نفت استخدام شد و پس از یکسال استعفاء داد . و در خرداد ماه 1332 دوره لیسانس دانشکده


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سهراب سپهری

تحقیق در مورد سرگذشت مختصری از سهراب

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد سرگذشت مختصری از سهراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سرگذشت مختصری از سهراب


تحقیق در مورد سرگذشت مختصری از سهراب

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه25

 

فهرست مطالب

 

فهرست مطالب

عنوان                                                                                      صفحه

   

 

 

سرگذشت مختصری از سهراب ………………………………………………………1

تفسیری از منظومه مسافر ………………..……………………………………………2


سرگذشت مختصری از سهراب

سهراب سپهری در پانزدهم مهر ماه 1307 در شهرستان کاشان متولد شد. پس از پایان تحصیلات دوره ابتدائی و متوسطه به دانشسرای مقدماتی تهران رفت و در خرداد ماه 1324 دوره دو ساله این دانشسرا را به پایان رساند . درسال 1325 به استخدام اداره آموزش و پرورش کاشان در آمد و در همین سال نخستین شعرش به نام « بیمار » د رماهنامه جهان نو منتشر شد .

در سال 1327 از آموزش و پرورش استعفا داد و در امتحانات ششم ادبی شرکت و دیپلم ادبی گرفت و مهر ماه همان سال د ردانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و در همین سال در شرکت نفت استخدام و پس از یکسال استعفا داد .

در سال 1330 نخستین مجموعه اشعارش را با نام « مرگ رنگ » چاپ و منتشر ساخت .

د رخرداد ماه سال 1332 دوره لیسانس دانشکده هنرهای زیبای تهران دررشته نقاشی به پایان رساند و رتبه اول شد و به دریافت نشان درجه اول علمی نایل شد .

در همان سال به عنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت تهران به کار پرداخت  .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سرگذشت مختصری از سهراب