
قرآن کریم که چراغ فروزان هدایت انسان است، نسخة شفابخش همة آلام بشری است، داروی مؤثر تمامی دردهاست، تأمین کنندة همة نیازهای مادی و معنوی آدمیان است، کتاب مبینی است که خود روشن و نیز روشنگر دیگران است، و نابترین آیین عبادی و اخلاقی را عرضه کرده است، عالیترین قانون اقتصاد و سیاست را ارایه کرده است و عادلانهترین حقوق فردی و اجتماعی را وضع کرده است. در ازدواج این امر بس حساس بشری نیز، انسان را رها نکرده و با ریزبینی تمام به زیر و بم برنامه نگریسته است، و بهترین برنامة زناشویی را از آغاز تا انجام آن تشریع و تشریح نموده است.
در این کوتاه نوشته، زیر عنوان ازدواج از منظر قرآن، تنها به چند موضوع کلی اشارت میرود، باشد تا بسان ستارهای راهنمای فرا راه قشر عظیم از جامعة جوان ما باشد.
پیش از پرداختن به اصل موضوع بجاست، معنای ازدواج و تعریف آن روشن شود تا محور این پژوهش به خوبی معلوم گردد.
تعریف ازدواج
1 .معنی لغوی
واژة ازدواج اگر چه عربی است، اما در فرهنگ عرب کاربرد چندانی در امور زناشویی ندارد و آنچه در این زمینه در قرآن و زبان عرب، کاربرد بیشتری واژههای نکاح و زواج است.
زوج مصدر، و زواج اسم مصدر است، و افعال کاربردی آن عبارتند از: زوّج و تزوّج.
نکاح مصدر است و مشتقات کاربردی آن عبارتند از: نکح، انکح، تناکح و استنکح.
نکاح در اصل به معنای جفت شدن، و به هم رسیدن است، چنانکه وقتی شاخة درختان به هم برسند و تو در توی شوند، میگویند: تناکح الاشجار. و هنگامی که آب باران به زمین برسد، و با آن مخلوط شود، میگویند: نکح المطر الارض.
تزوّج به معنای جفت شدن و قرین یکدیگر شدن است، و تزویج و زَوَاج به معنای جفت کردن و زوج دادن است، چنانکه گفته میشود: زَوَّجتُ فلانا اِمرأةً فتزوّجها.[1] پس میتوان گفت: که نکاح و زواج مرادف یکدیگرند.
اما در این که حقیقت نکاح در چیست؟ و این که آیا نکاح عبارت است از: عقد و پیمان زناشویی، یا آمیزش و التذاذ؟، ارباب لغت آراء گوناگونی دارند.
جوهری مینویسد: «نکاح یعنی: وطی»، ابن فارس میگوید: «نکاح یعنی عقد»، و فیومی مینویسد: «معنای حقیقی نکاح نه عقد است و نه وطی، زیرا در به کار بردن واژة نکاح در هر دو، نیازمند به قرینه است، بنابراین حقیقت نکاح، عبارت است از: اختلاط و انضمام با یکدیگر».[2[
از ملاحظة کاربرد این واژه در روایات چون: نَکَحَ امرأته و هو صائمُ فی رمضان، الناکح نفسه (خود ارضایی)، النکاح فی الدبر، نکاح البهائم.[3[
و گونههای مشابه، به خوبی روشن میشود که به خود اختلاط و آمیزش نکاح، گفته میشده، و سپس این واژه در مقدمات آن از قبیل عقد و پیمان زناشوئی به کار رفته است.
2 .تعریف حقوقی
حقوق دانان دو نوع تعریف برای نکاح ارایه کردهاند:
اول: نکاح عبارت است از: رابطة حقوقی ـ عاطفی، که به وسیلة عقد بین زن و مرد حاصل میگردد، و به آنها حق میدهد که با یکدیگر زندگی کنند، و مظهر بارز این رابطه، حق تمتع جنسی است.
دوم: نکاح رابطه ایست، بین زن و شوهر برای تشکیل خانواده.[4[
تعریف دوم تنها ازدواج دایم را مدّ نظر دارد و چهرة اسلامی ندارد و با فرهنگ قرآن سازگار نمیباشد، چرا که قرآن کریم تعبیر به ازدواج دارد، که با اطلاقش ازدواج دایم و موقت را هر دو شامل میشود، از این رو تعریف اول مد نظر ماست.
به هر صورت این پژوهش در چند مبحث به خوانندگان گرامی عرضه میگردد.
اهمیت ازدواج
وقوف بر جایگاه بلند ازدواج در گرو شناخت چند اصل اساسی است:
1 .در وجود انسان و آفرینش او غریزة جنسی نیرومندی نهاده شده، که خود به تنهایی با دیگر غرایز برابری میکند. این نیرومندی را میتوان از سخن نبوی(ص) به دست آورد که میفرماید: «من تزوّج فقد اَحرَزَ نصفَ دینهِ «کسی که همسر اختیار کند نیمی از دین خود را حفظ کرده است.»[5[
2 . در شرع مقدس اسلام میان تشریع و تکوین هماهنگی برقرار است و لذا اجازة سرکوب غریزة جنسی را نمیدهد، وگرنه تشریعش بر خلاف آفرینش و تکوینش خواهد بود. از این رو پیامبر(ص) ضمن نکوهش عُزُوبَت (تنهایی) میفرماید: رکعتان یصلیهما متزوج افضل من رجل عزب یقوم لیله و یصوم نهاره. «دو رکعت نمازی که مرد متأهل به جای میآورد، از این که مرد غیرمتأهل شبها نماز بخواند و روزها روزه بگیرد برتری دارد.»[6[
تحقیقات علمی نیز نشان داده است، که با سرکوب غریزة جنسی، تلاش و حرکت از انسان گرفته میشود، حتی نبوغ و امکان ابداع از میان میرود، و لذا در میان افراد خواجه، عالم، فیلسوف و نابغه یافت نمیشود.[7[
3 . از سوی دیگر آفرینندة این غریزه اجازه نمیدهد، انسان آن را در مسیری نادرست به کار گیرد. از این رو طرفین در ازدواج، یکی (مرد) را به منزلة پاشندة بذر، و دیگری (زن) را به منزلة زمین کشت آن لقب داد، و فرمود: نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ، «زنان شما مرکز بذرافشانی شما هستند»[8] البته این بدان معنی نیست که تکوّن فرزند از یک طرف است، و طرف دیگر بسان ظرف نگهداری آن است، بلکه بدین معناست که همان گونه که جامعة انسانی برای حفظ بقاء خود نیاز به مزرعه، زراعت و مواد غذایی دارد و بدون آن نمیتواند دوام داشته باشد، بدون وجود زن نیز، حفظ جامعة انسانی و بقاء نسل او نیز ممکن نخواهد بود.
4 . بایستن سه اصل بالا حکم میکند، که برای بهره بری از غریزة جنسی، مرزبندیهایی در دو سری آن به وجود آید، و قانون ازدواج تشریع شود، لذا فرمود: فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ، «با زنان پاک ازدواج کنید.»[9[
شامل 26 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود تحقیق درباره ازدواج