لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه72
مقدمه
همزمان با سالهای 1157 (1293) که کریم خان زند درگذشت تا سال 1212 (1249) که فتحعلی شاه بدرود زندگی گفت پنجاه سال و اندی گذشت، در این زمان کم، اروپا دچار دگرگونیهای شدیدی گردیده بود و داستانهای تاریخی بیمانندی، از جمله شورش فرانسه، و پیدایش ناپلئون و جنگهای پیاپی آن، و جنبش تودهها و پیشرفت فن جنگ و پدید آمدن افزارهای نوین و مانند اینها روی داده و در نتیجه آنها دولتهای بزرگ و نیرومندی پیدا شده بود.
کشور ایران از آن دگرگونیها بیبهره و ناگاه مانده و حقیقت آن است که نه پادشاهی قاجار و نه سرجنبانان توده از آن دگرگونیها سر در نمیآوردند و ناآگاهانه با شیوه کهن خود به سر میبردند.
نتیجه آن بود که دو دولت نیرومند و بزرگ و بیداری، یکی در شمال ایران و دیگری در جنوب آن پیدا شده، و ایران ناتوان و ناآگاه در میان آنان مانده. شکستهای پیاپی فتحعلیشاه در برابر روس و شکستهای محمدشاه و ناصرالدین شاه در برابر انگلیس به ایران زیان بسیار رسانید و از بزرگی سرزمین ایران بسیار کاست ولی با توجه به تمامی این رویدادهای مهم باز هم پادشاهان ایرانی و توده ایرانیان از خواب غفلت بیدار نگشتند.
پادشاهان قاجار از جمله فتحعلیشاه ـ محمد شاه و ناصرالدین شاه از پی یکدیگر آمدند بدون آنکه در خود و سیاستهای داخلی و خارجی خود با توجه به دگرگونیهای جهان تغییری ایجاد نمایند. تنها در سالهای بازپسین پادشاهی ناصرالدین شاه بود که اندک اندک تکان و بیداری در توده ایران پدیدار گردید.
میرزا رضاخان امیرکبیر در زمان ناصرالدین شاه به پیراستن و آراستن ایران میکوشید و در امر سیاست و کشورداری کاردانی از خود نشان میداد اما ناصرالدین شاه او را کشت و به جای وی میرزا آقاخان نوری را گذاشت.[1]
عصر سنت و نوآوری
در قرن یازدهم هجری، فلسفهی ملاصدرا که خود از آن به «حمت متعالیه» یاد کرده است، بر پایهی ترتیب و استخراج مبنای حکمت مشائی، کلام، حکمت اشراقی و عرفان نظری نضج گرفت و به عنوان بیان نهایی فلسفه و حکمت اسلامی، در چند قرن اخیر نزد علاقمندان به حکمت و علوم عقلی، مطرح بحث بوده است.
فلسفهی او در حقیقت میعادگاه تلاقی و وحدت دو شعبهی مهم تفکر ایرانی، یعنی شعبهی عقلی و شهودی آن بوده است.
تلاقی و وحدتی که به نفع تشیع، بیان نهایی یافته بود و بیش و کم به حکمت مسلط در جامعهی اسلامی مبدل گردیده بود. چنان که شارحان حکمت در دورههای بعد که مدرسان فلسفهی او هم بودهاند، حتی حکمت مشائی را در زیر سیطرهی نفوذ و اندیشهی او به بحث و کند و کاو میگرفتند. در حقیقت «حکمت متعالیهی» او نقطه پایانی بر «اندیشیدن فلسفی» در ایران نهاد و بعد از او بیشتر کسانی که به عنوان حکیم و فیلسوف در حوزههای درس و بحث به حکمت میپرداختند شارحان و مدرسان بزرگ حکمت اسلامی بودند که در شعبهای از حکمت: حکمت مشاء، کلام یا عرفان نظری استادی و تسلط داشتند و واقعیت این بود که کار اینان نه اندیشیدن و نوآوری و تازه اندیشی بود و نه به مسائل اجتماعی و سیاسی توجه عمیقی داشتند، بلکه صرفاً کورسوی چراغ حکمت اسلامی را در دورهی قاجار روشن نگه میداشتند و از طرفی در همین زمان با مدنیت غربی کم کم آشنا میشدیم و سعی میکردیم از طریق ترجمه به آشنایی مدنیت غربی عمق بیشتری بدهیم یعنی زمانی که ملاعلی نوری که به عنوان «استاد جمیع حکما متأخر» و «خاتم الحکما و المحققین» نیز یاد میشود به بحث حکمت اسلامی اشتغال داشت اولین ترجمه رساله علمی اروپا در زبان فارسی منتشر شده که نام این رساله عبارت است از «رساله آبله کوبی» تألیف دکتر کارمک که به ضمیمهی «انوار الناصریه» یا «مرآه الحکمه الناصریه» در 1245 ق در تبریز به چاپ رسید و در
[1] - تاریخ مشروطه ایران ـ نوشته کسروی . احمد، جلد اول.
تحقیق در مورد تاریخ ایران