
توضیحات:
بررسی جایگاه بیمه عمر و پس انداز در وضعیت اقتصادی
تعداد صفحات پایان نامه: 140 صفحه
شورای عالی حوزه علمیه قم
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
حوزه علمیه:
عقیله بنی هاشم (س)
پایان نامه سطح (2) (کارشناسی)
عنوان
جایگاه خانواده در اسلام
استاد راهنما:
سرکار خانم الهام ضرابیها
محقق:
آمنه ضرابیها
چکیده:
قدمت ازدواج همپای پیدایش بشر است. در نخستین نجوای رازگونه، آدم ابوالبشر به خداوند میگوید: پروردگارا! در برابر خود کسی را میبینم که در دلم میلی و انسی به او احساس میکنم و چون خداوند یگانه، نجوای بنده یکدانهاش را شنید فرمود: اگر او را میخواهی از من بخواه و وصال او را از من طلب کن…
تحقیق حاضر با لطف و عنایت خداوند متعال و با عنوان: «خانواده در اسلام» با بهرهگیری از آیات قرآن به عنوان منبعی اصیل و متقن، سرچشمه گرفته از وحی و روایات نورانی حضرات معصومین (علیهما السلام) ارائه میگردد.
به طور مجمل اصطلاح خانواده مؤثرترین عامل انتقال فرهنگ و رکن بنیادی جامعه است که در شرایط مختلف در تأثیر و تأثر متقابل با فرهنگ و عوامل اجتماعی است. انسانها در خانواده به هویت و رشد شخصیتی دست مییابند و در خانوادههای سالم و رشید به تکامل معنوی و اخلاقی نائل میشوند. لذا خانواده عامل کمالبخشی، سکونت، آرامش و بالندگی به اعضای خویش است که در تحولات اساسی جوامع نقش عمدهای ایفا میکند. البته خانواده متأثر از عملکرد مذهب، آموزش و حکومت نیز میباشد و این تأثر به صورت متقابل باعث ایجاد تغییرات اساسی میگردد. اگر خانواده محیط سالم و سازندهای داشته باشد و نیازهای جسمی و روحی افراد خویش را برآورده سازد، کمتر به خدمات جانبی و جبرانی برای خانواده نیاز است. در تعریف خانواده بیان شده: خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق نسب و سبب و رضاع با یکدیگر به عنوان، شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی میکنند.
اینک با توجه به حساسیت بیش از حد موضوع و حتی سرنوشتساز بودنش، این ضرورت به چشم میخورد که در باب خانواده پژوهشهایی کارآمد به عمل آید. انسان با تشکیل خانواده، مثلث نیازهای سهگانهاش را، اعم از تمتع جنسی، تمنای عاطفی و تعهد انسانی، پوشش میدهد و از روابط آزاد که عمدتاً در سطح نازل و حیوانی تمتع جنسی قرار میگیرد، جدا میشود و هر چقدر در مقوله ازدواج حیطه شناختی درستتر ترسیم گردد و حیطه مصداقی صحیحتر انتخاب شود قدرت پاسخگویی به مثلث انسانی نیاز، بیشتر میشود. اما معالاسف دنیای امروز مطالب دیگری را تعقیب میکند و حتی فکر ازدواج را به زیر تازیانههای عقبماندگی و بیعرضگی و اسیر شدن میکشاند. لذا باید عوامل انزوای ازدواج و ایذاء ازدواجکردهها، شناسایی و با به کارگیری فرامین اساسی در باب خانواده، ازدواج را به تسهیل کشانید.
با توجه به مطالب فوق این پایاننامه مشتمل بر چهار بخش است: بخش اول ـ کلیات (تعریف و تبیین موضوع و…) و بخش دوم شامل بررسی جایگاه خانواده در اعصار گذشته و ادیان همچون زرتشت، مسیحیت، یهود و اسلام و همچنین بنا بر ضرورت خانواده در اندیشه نظریهپردازان نیز بیان گردیده، بخش سوم بررسی جایگاه خانواده در اسلام و بیان ضروریات مورد نظر اسلام در این باب، آثار و فواید ازدواج و دو بخش چهارم به عنوان مبانی حقوقی و اخلاقی خانواده در اسلام به طرح حقوق همسران و آمیختگی این حقوق با اخلاق پرداخته میشود و پژوهش با مبحث رفع اختلافات خانوادگی به پایان رسیده است.
در این مطلب سعی شده است از منابع دست اول تفسیری و روایی و همینطور در جهت تجزیه و تحلیل هر چه بیشتر موضوع از مقالات و پایاننامههای مرتبط استفاده گردد که تعدد منابع نشان از توجه و کنکاش بیش از حد پژوهشگر دارد.
بخش اول
کلیات
مقدمه:
خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون در بین تمامی جوامع بشری، به عنوان اصلیترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و منشأ فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است. پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالیاش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه هلاکت و ضلالت بوده است.
اسلام به عنوان مکتبی انسانساز بیشترین عنایت را به تکریم، تنزیه و تعالی خانواده دارد و این نهاد مقدس را کانون تربیت و مهد مودت و رحمت میشمرد و سعادت و شقاوت جامعه انسانی را منوط به صلاح و فساد این بنا میداند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای مادی، عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به سکون و آرامش برمیشمارد. دستیابی به این اهداف والای مکتب اسلام و حفظ و حراست دقیق و مستمر از آن، نیازمند توجه جدی به خانواده و پیاده کردن قوانین مربوط به آن در اسلام است و ضروری است کلیه برنامهریزیها و سیاستگذاریها در تمام سطوح، حقمدارانه و در راستای تعالی و مصالح خانواده باشد.
خانواده براساس اجتماع و به عقیده جامعهشناسان یکی از عوامل مهم ایجاد تمدن است. رشد و پرورش افراد در خانواده پایهگذاری شده و سلامت و سعادت جامعه بشری در گرو تربیت صحیح و استواری است که در خانواده پدید آمده است. وضعی که با تأسف، امروزه با آن مواجهیم، وجود تزلزل در ارکان خانوادههاست. توضیح مسأله اینکه ما امروزه در بسیاری از خانوادها شاهد عدم تفاهم، درگیری و نزاع و حتی متارکه و طلاق هستیم.
بسیاری از فرزندان در محیط نابسامان خانواده رشد یافته و از تربیت درست و آرامش و سکونی که لازمه رشد است، برخوردار نمیباشند. این امر در درازمدت زمینهسازی نابسامانیهای رفتاری و حتی انحراف و لغزش بسیار است.
جرمشناسان یکی از ریشههای جرم و انحراف را در نابسامانی خانواده میدانند و بررسیهایی که در جوامع غربی و حتی در جوامع خودمان به عمل آمده نشان داده است که بسیاری از مجرمان و منحرفان، کسانی هستند که در خانواده نابسامانی پرورش یافتهاند. در مورد سر و سامان دادن به این موضوع نظرات مختلفی عرضه شده است:
1ـ گروهی تندرو حتی مسأله لغو خانواده را نظر داده بودند که تجربه انقلاب کمونیستی در دنیا و لغو خانواده در آن سامان، آنها را به خطایشان واقف گردانیده است.
2ـ عدهای ریشه این نابسامانیها را عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد دانسته و قائل شدهاند که با تأمین این حق، مشکلات خانوادگی حل میشود.
3ـ دسته سومی درست خلاف آن را نظر داده و گمان داشتهاند که اگر آزادی را از زنان سلب و آنها را در محیط خانه محبوس سازند، به تربیت نسل درست و استوار قادر شده و میتوانند ریشه همه نابسامانیها را بخشکانند.
4ـ اسلام در این زمینه رهنمودهایی براساس دریافت از وحی دارد که اجرای آن میتواند نابسامانیهای موجود را از بین برده و بشر را به سوی هدف خلقتش به پیش برد. در بینش اسلامی حیات خانواده مبتنی بر ضوابط ایمان و اخلاق و متکی به حقوق است که دامنه آن در برگیرنده شأن زن، شوهر، فرزندان و والدین است و ما در این بررسی کوتاه سعی داریم به توضیح و تشریح آن بپردازیم. طبیعی است که مستندات ما در این بررسی منابع اصیل اسلامی و تجربه علمای اسلامی در طول مدت چهارده قرن میباشد.
1 ـ 1 ـ تعریف و تبیین موضوع:
واژه خانواده در لغتنامههای عرب معادل واژههایی همچون اهل البیت، عیال (ع.و.ل)، أسره و زوج میباشد. از این رو به بررسی این کلمات میپردازیم:
الف ـ تعریف لغوی عیال:
عالَه: در معنی بهم نزدیکند. تحویل: اعتماد و اتکال نمودن به دیگری در هر چیزی که دشوار و سنگین است.
عیال: مفردش عیل است، یعنی چیزی سنگین.
عالَه: سنگینی و فشار زندگی را تحمل کرد و از این معنی است سخن پیامبر(ص) که: «أبدأ بنفسک ثم بمن تحوّل ـ هزینه و بخشش را از خویش آغاز کن و از عیال خویش آغاز کن.»
أعال: اهل و عیالش زیاد شد.
عول: جور و میل از حق. «عال الرجل یعول عولاً و عیالهً ای مال و جار»، عول فرائض از آنست که چون سهام زیاده باشد به آنها نقص و جور داخل شود. «فإن خضتم الا تعدلوا فواحده او ماملکت ایمانکم ذلک اونی الا تعدلوا ـ اگر ترسیدید که در صورت گرفتن زنان بیشتر عدالت نکنید فقط یک زن بگیرید و یا از کنیزان اختیار کنید، آن نزدیکتر است به اینکه ظلم و بیانصافی کنید» این لفظ یکبار بیشتر در قرآن نیامده است.
ب ـ تعریف لغوی أسر:
أسر: بستن کسی با زنجیر و طناب چنانکه گویند: أسرت القتب ـ یعنی زین و برگ را به پشت مرکب بستم، اسیر را هم به همین مناسبت اسیر نامیدهاند، که مقید و محدود میشود و سپس به هر چیزی که گرفته شده و مقید است، اسیر گفتهاند، هر چند که با چیزی هم بسته نشود.
جمع أسیر ـ أساری، أساری و أسری ـ است و در آیه «و یتیمناً و اسیرا» به کار رفته است. بعداً معنی اسیر گسترش یافته و در معانی (اسیر نعمت شدن) استعمال شده و همچنین درباره خانواده که وسیله نیرومندی و تقویت مرد است و اسره الرجل: یعنی خانواده مرد.
الأسره ج أسر: خانواده، عائله، زره محکم.
ج ـ تعریف لغوی زوج:
الزوج ج أزواج و زوجه: همنشین، قرین، همسر، جفت انسان، عیال، جفت هر چیز
زوج به هر یک از دو همسر مرد و زن (نرینه و مادینه) و در حیوانات که با هم جفت هستند و آمیزش جنسی نمودهاند، گفته میشود و همچنین به هر دو جفتی، چه در مزاوجت و یا در غیر آن، مثل جفت کفش و نعلین و نیز به هر دو چیزی که با یکدیگر شبیه یا همانند باشند، خواه شباهتی یکسان و یا ناهمسان باشد باز هم آنها را ـ زوج ـ گویند.
خدای تعالی گوید: «فجعل منه الزوجین الذکر و الأنثی ….»
«و» قلنا یا آدم اسکن أنت و زوجک الجنه و کلا منها رغداً حیث شئتما و لاتقربا هذه الشجره فتکونا من الظلمین…»
«ولی واژهی ـ زوجه ـ ناپسند است و به کار نمیرود (در قرآن نیامده است، میگویند: زوج المرئه: شوهر آن زن و زوجه الرجل: زن آن مرد) جمعش زوجات است.
شاعر میگوید: «فبکا نباتی شجوهن و زوجتی ـ همسرم و دخترانم از غم و اندوهشان گریستند.»
جمع زوج ـ ازواج ـ است. در آیه: «هم و ازواجهم» و «احشروا الذین ظلموا و أزواجهم»
أزواجهم ـ یعنی یاران و کسانی که در کردار و رفتار از ستمگران پیروی میکردند (که در دوزخ هم با هم قرینند.)
و آیه: «الی ما متعنا به أزواجاً منهم.» یعنی کسانی که همسان و همگنان و اقران آنهایند. و آیات: «سبحان الذی خلق الأزواج» آگاهی و هشداری به این امر است که اشیاء تمامشان از جوهر و عرض، ماده و صورت ترکیب شدهاند و این که هر چیز ساخته شده و مصنوع از قاعده ترکیب، عاری و مستثنی نیست.
هر مصنوعی به ناچار، اقتضاء صانعی و سازندهای دارد و این امر خود تنبیهی است برای این که خدای تعالی فرد است (چون از حکم مصنوع خارج است ـ کان الله و لم یکن معه شیء … به حکم این آیه قرآن که هو الاول و همچنین ـ لیس کمثله شیء ـ یعنی ذات باریتعالی از حکم و قانون اشیاء که مرکبند، خارج است.
و آیه «خلقنا زوجین» این آیه روشن کرده است که هرچه در عالم است زوج است از جهت این که برای آن چیز، یا ضدی یا چیزی شبیه به آن، یا چیزی در ترکیب آن هست و بلکه به هیچ وجه از ترکیب و مرکب بودن جدا نیست. در آیه اخیر: زوجین را از این جهت بیان کرد تا هشداری باشد برای بر این که: شیء هر چند ضد و مثل و شبهی نداشته باشد اما از ترکیب جوهر و عرض ناگزیر و جدانشدنی است و آن زوجین است.
زوج: جفت ـ صنف. بهر دو قرین از مذکر و مؤنث در حیوانات که ازدواج یافتهاند گفته میشود: زوج. به هر دو قرین در غیر حیوانات نیز زوج اطلاق میشود مثل یک زوج کفش (یک جفت).
زوجه به معنی زن است جمع آن زوجات میباشد.راغب میگوید: آن لغت ردیء است. نگارنده گوید لذا زوجه و زوجات در قرآن نیامده بلکه زوج و ازواج به کار رفته است.
زوج هم به زن اطلاق شده مثل: «و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج…» «و اگر اراده کنید تبدیل زنی را به زن دیگر….»
و مثل «یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه «ای آدم تو و زنت در بهشت بمانید»
«و هم به مرد مثل «فلا تحل له من بعد حتی تنکح زوجاً غیره» پس اگر بعد از طلاق دوم باز طلاق داد شوهر زن را پس حلال نشود آن زن بر آن شوهر بعد از طلاق شوم تا اینکه به نکاح درآید و شوهر کند آن زن به شوهری غیر از شوهر اول.
«و همچنین» قد سمع الله قول التی تجاد لک فی زوجها….»
به تحقیق شنید خدا سخن آنکه مجادله می کرد تو را در کار شوهر خود ازواج نیز هم در زنان بکار رفته مثل «والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجاً ـ و آنهایی که می میرند از شما و وا می گذارند زنهای خود را « و هم در مردان»
مثل «فلا تعضلوهن أن ینکحن أزواجهن إذا ترضوا بینهم بالمعروف ـ پس منع نکنید ایشان را از اینکه به نکاح شوهران خود درآیند در صورتیکه از یکدیگر راضی شده باشند که بخوبی زندگی کنند. «ظاهراً استعمال شدن ازواج در مردان فقط در این آیه است.
زوج و ازواج در گیاهان نیز به کار رفته مثل « انبتت من کل زوجٍ بهیج ـ و بروید از هر گیاهی تازه و نیکو. «درباره حیوانات نیز آمده «قلنا احمل منها من کل زوجین اثنین ـ گفتیم ما نوح را بردار در آن کشتی از هر نر و ماده دو تا»« در زبان عرب زوجین به معنی یک جفت است و لفظ «اثنین» برای بیان آنست.
یکی از اسرار عجیب خلقت نر و مادگی موجودات است. اگر در حیوان و گیاه این واقعیت وجود نداشت هیچ یک چیز، دو چیز نمیشد و جای از بینرفتهها پر نمیگردید و تولید و تکثیر مطلقاً معنایی نداشت ولی خداوند با این وسیله نقص عالم را جبران و آن را پیوسته به سوی کمال میراند. بشر با فکر سادهی خود ابتدا آن را فقط در انسان و حیوان میدانست و در اثر پیشرفت علم احساس کرد که این واقعیت در عالم گیاه نیز حکمفرماست و اگر نباتات به وسیلهی حشرات و بادها تلقیح نگردند میوه بدست نخواهد آمد. از قدیم بوجود نر و مادگی در بعضی درختان مثل خرما پی برده بودند ولی بعدها عمومیت آن روشن گردید.
قرآن کریم پا را از همه فراتر گذاشته و مسئله نر و مادگی را در تمام موجودات اعلان میکند اعم از زنده و غیر زنده، دربارهی حیوان و انسان که روشن است و بعضی از آیات آن گذشت. دربارهی نباتات آمده: «سبحان الذی خلق الأزواج کلها مما تنبت الأرض و من أنفسهم و مما لایعلمون ـ پاک و منزه است خدایی که از روییدنیهای زمین و از شما مردمان جفتها (نر و مادهها) قرار داد و از چیزهایی که نمیدانید نیز جفتها قرار داد.» در گذشته که این واقعیت به ثبوت نرسیده بود، بزرگان ازواج را در آیه اصناف معنی میکردند ولی علم نشان داد که قرآن چه مسئله عجیبی را مطرح میکند در آیه «و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین … و همه میوه ها را جفت قرار داد در زمین«گرچه نسبت زوجیت بخود ثمره داده شده ولی ظاهراً منظور تولید شدن آنها در اثر زوجیت است بعضی از بزرگان آن را دو صنف گفته یکی مال زمستان و دیگری مال تابستان مثل بعضی میوهها ولی این خیلی بعید است و با کلیت آیه که فرموده: «من کل الثمرات» جور در نمیآید که همهی آنها صیفی و شتوی ندارند.
بالاتر از همه این آیه است که میگوید: «و من کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون» ـ و از هر چیزی آفریدیم نر و ماده شاید شما پند بگیرید.
روشن میکند که قانون نر و مادگی در تمام موجودات بدون استثناء جاری است امروز بشر پس از فرو رفتن در درون اشیاء و شکافتن ذرات و رسیدن به اتم دانسته است که اتمها از الکترون و پروتون تشکیل یافتهاند. الکترونها بار منفی دارند و پروتونها بار مثبت و نیز نر و مادهاند و موجودات همه از آن ذرات تشکیل یافتهاند «سبحان ربک رب العزه عما یصفون.»
«اهتزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج ـ (ظاهراً مراد از زوج در این آیه و نظائر آن، نوع و صنف است یعنی زمین حرکت کرد، بالا آمد و هر صنف و هر جور روییدنی نشاطآور را رویانید.
نوع و صنف یکی از معانی زوج است چنانکه راغب و اقرب و بیضاوی و ابن اثیر و طبرسی گفته است همچنین است آیات 7 شعراء، 10 لقمان، 7 ق و غیره.
«و اذ النفوس زوجت» ظاهراً مراد از آن جفت شدن انسانها با اعمالشان است دربارهی آن گفتهاند: مراد ملکههای اعمال است که شخص با آنها مزدوج میگردد یا هر انسان بهم شکل خود از اهل آتش و بهشت قرین شود یا ارواح باجساد برگردد یا هر فریفته بفریبنده ملحق شود یا مؤمنین با حورالعین و کفار با شیاطین هم قرین گردند.
قول اخیر عبارت اخرای کلام ماست و بنابر تجسم عمل مراد قرین شدن انسان با عمل خویش است. «هذا فلیذوقوه حمیم و غساق و آخر من شکله ازواج ـ «حمیم آب جوشان، غساق چنانکه مجمع گفته چرک بسیار بدبو، شکل، مشابه و نظیر است ازواج چنانکه گفتهاند به معنی انواع و اقسام است یعنی: این آب جوشان و چرک بدبوست آن را و اقسام است یعنی: این آب جوشان و چرک بدبوست آنرا بچشند.
«ادخلوا الجنه انتم و ازواجکم تحبرون ـ گفته شود به ایشان که داخل شوید بهشت را شما با زنهای خود شادمان باشید«میشود گفت مراد از این ازواج زنان دنیوی انسان هستند که اهل بهشت شدهاند بقرینهی آیهای که میگوید: «جنات عدن یدخلونها و من صلح من ابائهم و أزواجهم…» ـ که آن خانه بهشتهای عدن است که داخل می شوند ایشان آن بهشت 4 را و هر که شایسته باشد از پدران و زنان ایشان. و شاید مراد ازواج بهشتی و حورالعین باشند.
و همچنین آیه «احشروا الذین ظلموا ازواجهم و ما کانوا یعبدون. من دون الله فاهدوهم الی صراط الحجیم» امر شود به ملائکه که جمع کنید آنان را که ظلم کردند برخود به سبب شرک و تکذیب رسولان و جمع کنید اتباع و اشیاع ایشان را از کفار و آنچه را که می پرستیدند از سوی خدا پس راه نمائید ایشان را به سوی راه جهنم.
«ممکن است مراد زنان دنیایی باشد که با شوهران شریک ظلم بودهاند و این وضع به خصوصی است که زن و شوهر در دنیا با هم ظالم باشند و در آخرت نیز از هم جدا نشوند، چنانکه دربارهی ابولهب و زن او آمده: «سیصلی ناراً ذات لهب. و امراته حماله الحطب» ـ به زودی در آید در آتشی زبانه دار وزن او هیزم کش است.
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
قرآن کریم سراسر تفکر یا دعوت به تفکّر است و خداوند در آیات بسیاری امر به تفکّر و تدبر کرده است این امر در قرآن به راههای مختلف تذکر داده شده .
چنانکه مشاهده می شود . آیا دانایان و نادانان یکسانند؟ مسلم است که دانایی ثمره تفکّر است و علم نورانی نتیجه تفکر حقیقی . ملاحظه می شود که در بیش از سیصد آیه مردم به تفکّر و تذکّر و تعقّل دعوت شده اند و یا به پیامبر (ص) استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی می آموزد فضیلت و جایگاه تفکّدر //////
آن حضرت دائم در تفکّر بود و هیچ کاری را بدون تفکّر انجام نمی داد در همۀ امور تدبّر و تأمل داشت . «یحزن لسانه الّا فیما یعنیه »
////// خود را از سخنان بی مورد باز می داشت و تنها به جا سخن می گفت انسانی که اهل تفکر باشد اهل سخنان بی فایده نیست و الینه لازم تفکّر سکوت است حضرت حسین (ع) گوید از پدرم پیرامون سکوت رسول خدا (ص) سوال کردم فرمود سکوت آن حضرت بر چهار مبنی بود : بردباری –دور اندیشی –اندازه نگاهداری و تفکّر سکوتش در اندازۀ نگاهداری از آن باب بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار هه به یک نحو گوش دهد اما سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهای باقی و فانی فکر می کرد و بردباری و شکیبایی برای او با هم جمع شده بود و به همین جهت هیچ چیز او را به خشم نمی آورد و بر نمی انگیخت .
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 22صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
مقدّمه
نقش و تأثیر قواعد فقه و گستره آن در نظام حقوقی ایران و اهمیت و کارآمدی آن را نمی توان نادیده گرفت. برای حل مشکلات نظام حقوقی، لازم است به متون فقهی اسلام مراجعه کنیم. انصاف این است که در متون حقوقی اسلام، بخصوص فقه پربار جعفری، قواعدی وجود دارد که توجه به آن ها و اهتمام به کاربردی نمودنشان در رویه جاری نظام قضائی ایران، می تواند بسیاری از مشکلات موجود در دادگاه ها را رفع کند.
قاعده «تحذیر» برگرفته از حدیث «قد عذّر من حذّر» است. این روایت منسوب به امام صادق(علیه السلام)است که ایشان آن را از حضرت علی(علیه السلام) نقل کرده. بر اساس قاعده مذکور، اگر کسی پیش از اقدام به کاری که احتمال دارد از رهگذر اعمال آن، خطری متوجه دیگری گردد، هشدار دهد؛ با وجود این، مخاطب یا شنونده به هشدار وی بی توجهی کند و ترتیب اثر ندهد و خود را در معرض خطر قرار دهد و در نتیجه فعل هشداردهنده خسارتی به هشدارشونده وارد آید، هشداردهنده مسئولیتی نخواهد داشت.
بنابراین، اساس این قاعده در مواردی که عدم توجه به آن موجب ضمان و مسئولیت مدنی یا کیفری است، می تواند رافع مسئولیت باشد و ضمان را از ذمّه مکلّفان و اشخاص حقیقی و حقوقی بردارد. برای مثال، جوی هایی که در خیابان ها توسط کارگران شهرداری و یا مناقصه کاران شرکت های خصوصی برای ارائه خدمات شهری حفر می شود و علایم هشداردهنده لازم در محل های مناسب نصب می گردد، می تواند مصداقی از این قاعده باشد و یا در بزرگراه ها و جاده های اصلی، زیر پل عابر پیاده و امثال آن، نصب پل عابر پیاده خود به منزله هشدار است و رافع مسئولیت خواهد بود. ده ها مثال دیگر از این قبیل همگی حاکی از کاربرد قاعده مذکور در جوامع امروزی است.
مرحوم شیخ مفید (413 ق) می فرماید: و من کان یرمی غرضاً فمرّ به انسان فحذّر، فلم یحذّر فاصابه السهم، فمات منه لم یکن علیه فی ذلک تبعه و لا ضمان[1].
اصول و مبانی قاعده «تحذیر» در فقه اسلامی
در خصوص ادلّه فقهی قاعده «تحذیر» و مبنا و دلیل آن که از مهم ترین مباحث مربوط به این قاعده است، ادلّه فراوانی را می توان بیان کرد. هر کدام از این ادلّه می تواند دلیلی بر ارزش و حجّیت مفاد این قاعده باشد. اهمّ دلایل قاعده مذکور را می توان به شرح ذیل مورد بررسی و تحقیق قرار داد:
الف. قرآن کریم
آیه 195 سوره مبارکه «بقره» می فرماید:
(وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَهِ)؛ با دست های خویش، خود را به هلاکت نیندازید.
شیخ طوسی می نویسد:
و قوله تعالی (لاَ تُلْقُواْ…) بمعناه لا تطرحوا انفسکم بان تفعلوا ما یؤدّی الیه؛
یعنی سخن حق تعالی که فرمود: «نیندازید…» به معنای این است که خودتان را در هلاکت نیندازید به اینکه کاری انجام دهید که منجر به هلاکت شود[2].
علّامه طباطبائی در ذیل آیه مذکور می نویسد: آیه اطلاق دارد و شامل هرگونه تباهی و هلاکت می شود، خواه از نظر افراط در مال باشد و خواه از نظر تفریط در مال، بلکه شامل غیر انفاق هم می گردد.
در تفسیر نمونه هم آمده است: جمله (لاَ تُلْقُواْ…) هرچند در مورد ترک انفاق برای جهاد اسلامی وارده شده است، ولی مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که موارد زیاد دیگری را شامل می شود؛ از جمله اینکه انسان حق ندارد از جاده های خطرناک (چه از نظر ناامنی و چه عوامل جوّی یا غیر آن) بدون پیش بینی لازم بگذرد، یا غذایی که به احتمال قوی آلوده به سم است تناول کند، و یا حتی در میدان جهاد، بدون نقشه و برنامه ریزی وارد عمل شود. در تمامی این موارد، انسان بی جهت جان خود را به خطر انداخته است و مسئول است[3].
از مجموع مطالب مفسّران در ذیل آیه مذکور، می توان استفاده کرد که آیه کریمه یاد شده اعتبار و ارزش قاعده «تحذیر» را مورد تأکید قرار داده و آن را معتبر شمرده است. بر این اساس، هیچ کس حق ندارد جان خود را به خطر اندازد، بخصوص اگر فردی به دیگری هشدار دهد و هشدارشونده به اخطار او بی توجهی کند و تمامی شرایط نگه داری نفس از به هلاکت افتادن، در او باشد و با وجود این، خود را به مهلکه اندازد. وی مسلّماً از مصادیق آیه مذکور بوده و خود مسئول هلاکت خویش است و از این ناحیه، ضمان و مسئولیتی متوجه هشداردهنده نیست و در واقع، کار وی مصداقی از «خودکشی» بوده و جزو گناهان کبیره نیز شمرده می شود و لاجرم در پیشگاه الهی مؤاخذه می گردد[4].
ب. روایت امام صادق(علیه السلام)
در کلام منسوب به امام صادق(علیه السلام) و نقل ماجرای قضاوت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مطلبی آمد که به صراحت، حاکی از روش و اعتبار این قاعده بود.
مضمون سخن یاد شده این بود که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) کودکانی با سنگ قلاب هایشان بازی شرط بندی می کردند. یکی از آنان آنچه را با آن شرط بندی کرده بود، انداخت و به دندان یکی از افرادی که داخل بازی شده بود، اصابت کرد و شکست. شخص مصدوم شکایت کرد و دعوا را نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام)بردند. ضارب اقامه بیّنه کرد، مبنی بر اینکه قبلا هشدار داده بود. حضرت فرمود: قصاص ندارد و سپس افزود: هر کس (موقع انجام کاری) هشدار دهد، معذور است[5].
از اطلاق روایت مذکور، استفاده می شود: هشداردهنده به طور مطلق، معذور است و مسئولیتی، چه به لحاظ کیفری و چه از نظر مدنی، متوجهش نیست. حضرت علی(علیه السلام) به صراحت، در ذیل این حدیث فرمودند: «قد اعذر من حذّر»؛ کسی هشدار داده معذور است؛ یعنی مسئول نیست.
با عنایت به اینکه مشایخ ثلاثه ( شیخ صدوق ، شیخ طوسی و مرحوم کلینی ) در من لا یحضره الفقیه ، الاستبصار و الکافی ، حدیث یاد شده را نقل کرده اند و کتب یاد شده از منابع مهم شیعی و جزو کتب معروف اربعه است، هم سند حدیث معتبر است و هم دلالتش آشکار. به همین دلیل، این می تواند دلیل محکمی برای پشتوانه قاعده «تحذیر» قلمداد شود.
ج. ادلّه قاعده «تسبیب»
در ادلّه تسبیب، اصل اولیه آن است که در مرحله نخست مباشر مسئول و ضامن است. اما در برخی موارد، سبب اقوا از مباشر است. از این رو، گفته شده است: سبب مسئول خسارت وارد شده است و او باید پاسخگو باشد و مورد خطاب مصدوم قرار گیرد.
در متون فقهی، در عبارات فقهای بزرگ، این مطلب مورد اتفاق بوده و تمامی فقها به نحوی مطلب مذکور را مورد تصریح قرار داده اند. فقط برای نمونه، به دو مورد از عبارات فقها بسنده می شود: مرحوم علّامه حلّی می فرماید: اذا اجتمع المباشر و السبب قدّم المباشر فی الضمان، و لا یجب علی السبب الاّ مع ضعف المباشر.
در سخن امام خمینی (قدس سره) نیز این مطلب آمده است:
مشهور فقها «تسبیب» را به معنای اقوی بودن سبب از مباشر دانسته اند. به گونه ای که تحقق فعل به سبب نسبت داده می شود، نه به مباشر؛ مانند اینکه فردی بالغ و عاقل و مختار به کودک یا دیوانه سنگی بدهد و بگوید ـ مثلا ـ آن را به شیشه بزن و او هم بزند و شیشه را بشکند. در این صورت، از باب تسبیب، فرد بالغ ضامن خسارت است.
در اتلاف بالمباشره، مرتکب، در هر صورت مسئول است، اگر چه تقصیر نداشته باشد؛ مثلا با رعایت احتیاطات لازم برف را از پشت بام ریخته، با این حال، به انسانی یا حیوانی آسیب برساند. ولی اگر با رعایت احتیاطات لازم سبب ورود خسارت شود مسئول نخواهد بود؛ مثلا چاه بکند و علایم راهنمایی قرار دهد، انسانی یا حیوانی بر خلاف معمول عبور کند مسئول نیست.
در اتلاف بالتسبیب عنصر «تقصیر» را دخالت می دهند و از شرایط تسبیب، «تقصیر» را ذکر می کنند؛ به این معنا که مصدوم احتیاطات لازم را در حدود متعارف رعایت نمی کند و بی توجهی به عواقب کار نوعی تقصیر و کوتاهی است.
به قول برخی از حقوق دانان، علمای حقوق در ما نحن فیه، مسئله یاد شده را از باب «تقصیر» حل می کنند[6]. از این رو، طبق تحلیل این عده از دانشمندان حقوق، خسارت زننده با هشدار قبلی جانب احتیاط را مراعات کرده است و بدینوسیله، هرگونه کوتاهی و سهل انگاری و تقصیر را از ساحت خود دور می نماید. از این رو، می توان گفت: انتساب هرگونه تقصیر به وی وجهی ندارد و بر عکس، طرف مقابل در این قضیه مقصّر شناخته می شود و در واقع، هشداردهنده هر چند به صورت مباشر موجب ضرر و زیان گردیده، اما مصدوم سببی است که اقوای از اوست.
یادآوری این مهم لازم است که در متون فقهی، چه در بحث «اتلاف» و چه در بحث «تسبیب»، بر عنصر «تقصیر» تأکید شده است، هم در اتلاف، علت ضامن بودن متخلف تقصیر اوست، و هم در تسبیب، مسبّب به خاطر تقصیر و اهمال کاری اش مستوجب تدارک خسارت است.
اما به نظر می رسد در قانون مدنی، نقصی که وجود دارد این است که تنها در تسبیب، عنصر «تقصیر» را دخالت می دهند، ولی در بحث «اتلاف» معتقدند: عنصر «تقصیر» مطرح نیست. متلف در هر صورت، مسئول و ضامن است.
از این رو، تأکید می شود در فقه اسلامی، چنین تفاوتی وجود ندارد. از نظر فقهای بزرگوار، رکن اصلی مسئولیت استناد، ارتباط اقواست. چنانچه رابطه میان ورود خسارت با یک فعل چنان قوی باشد که خسارت به آن عامل مستند گردد مسئولیت متوجه او خواهد بود، و در مواردی که خسارت به مباشرت صورت گیرد و عامل دیگری در میان نباشد، فقط مباشرْ مسئول است؛ زیرا استناد خسارت به مباشر، به طور مطلق محرز است، خواه مقصّر باشد یا غیر مقصّر. چنانچه خسارت ناشی از عامل واسطه باشد استناد خسارت به این عامل، هنگامی صحیح است که عنصر «تقصیر» محقق باشد. در غیر این صورت، انتساب و استناد خسارت به او محرز نخواهد بود.
در مورد اجتماع مباشر و سبب، اقوا بودن هر یک موجب انتساب مسئولیت به او خواهد بود. حال در بحث موردنظر، خسارت دیده علی رغم شنیدن هشدار و امکان فرار، که از شروط اصلی رفع مسئولیت است، اقدام به ورود به محل خطر نموده و از این رو، مقصّر است و انتساب خسارت به او اقواست. از این رو، ما نحن فیه از مواردی است که در آن، سبب اقوا از مباشر است[7].
د. شهرت عملی
«شهرت عملی» را به عنوان یکی از ادلّه و مبانی قاعده «تحذیر» آورده اند؛ به این معنا که هرچند در میان فقها، ادعای اجماع در خصوص عمل به مفاد قاعده «تحذیر» نشده، اما همان گونه که مرحوم صاحب جواهر فرمود، با عنایت به اینکه نظریه مخالفی هم در این خصوص وارد نشده است و فقها در عمل به مفاد این قاعده فتوا می دهند و چنانچه ـ به فرض ـ در ادلّه نقلی مانند حدیث مذکور در بند «ب» اشکال سندی هم وجود داشته باشد، با عمل اصحاب به مفاد حدیث، ضعف احتمالی در سند حدیث جبران می گردد. به نظر می رسد، فی الواقع، شهرت می تواند در کنار روایت مذکور، دلیلی مستقل برای قاعده تحذیر به شمار آید.
هـ. بنای عقلا
با مطالعه اجمالی در روش زندگی خردمندان عالم، به این نتیجه می رسیم که عقلای عالم هشداردهنده ای را که با رعایت جانب احتیاط، به طرف مقابلش، که در معرض آسیب از جانب اوست، هشداری می دهد و مصدوم را، که در معرض آسیب از جانب اوست و بدون رعایت قوانین هشداردهنده، خود را در معرض هلاکت قرار می دهد ضامن نمی شناسند. این معنا در تمامی عالم در بین خردمندان هر قوم و ملتی مورد تسالم و قبول همگان است و شارع مقدّس هم، که خود رئیس عقلاست، نه تنها مخالفتی با این پذیرش عمومی نکرده، بلکه ادلّه مذکور نیز حاکی از آن است که از ناحیه شارع مقدّس مورد تأیید نیز قرار گرفته است.
در عبارات بعضی از حقوق دانان و فقها، آمده است: روایت مذکور در این خصوص نیز ارشاد به عقل دارد و به تعبیر دیگر، هر آنچه عقل عملی حکم می کند شارع مقدّس نیز بدان حکم می نماید و قاعده «ملازمه» در اینجا جاری می شود: «کلّما حکم به العقل حکم به الشرع.».
(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فهرست مطالب عنوان………………………………………………………………………………………………………………………..صفحه
چکیده…………………………………………………………………………………………………………………1فصل اول :کلیات…………………………………………………………………………………..21-1-مقدمه…………………………………………………………………………………………………………31-2-اهداف………………………………………………………………………………………………………51- 3فرضیات………………………………………………………………………………………………………5فصل دوم: پیشینه نگاشته……………………………………………………………………………………..62-1-مقدمه………………………………………………………………………………………………………..72-2-مطالعات داخلی…………………………………………………………………………………………..72-2-1- گردشگری…………………………………………………………………………………………….72-2-2-بررسی جایگاه اجتماعی- اقتصادی گروه های مختلف جامعه…………………………..13فصل سوم: روش تحقیق……………………………………………………………………………………….183-1-مقدمه………………………………………………………………………………………………………..193-2-روش و ابزار جمع آوری اطلاعات………………………………………………………………….193-3-جامعه آماری………………………………………………………………………………………………..193-4- روش نمونه گیری و حجم نمونه……………………………………………………………………..203-5-مدل مورد استفاده در این مطالعه………………………………………………………………………20فصل چهارم: نتایج و بحث……………………………………………………………………………………224-1- مقدمه……………………………………………………………………………………………………….234-2- بررسی ویژگیهای گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد……………………………………234-2-1 توزیع گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد بر حسب سن………………………………..234-2-2 توزیع گردشگران مورد مطالعه مشهد بر حسب جنسیت …………………………………….244-2-3 توزیع گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد بر حسب تحصیلات……………………..244-2-4 – توزیع گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد بر حسب نوع شغل……………………..254-2- 5- توزیع گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد بر اساس استان محل سکونت………..264-2-6- توزیع گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد بر حسب فاصله شهرستان محلسکونت تا مشهد (کیلومتر )……………………………………………………………………………………274-2-7- توزیع گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد بر حسب تعداد افراد خانوار…………..284-2- 8- توزیع گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد بر حسب درآمد سالانه خانوار……….294-2- 10- توزیع گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد بر اساس مدت اقامت………………304-2-11- توزیع گردشگران مورد مطالعه شهر مشهد بر حسب تعداد سفر به مشهد314-3- بررسی اهداف گردشگران مورد مطالعه از سفر به شهر مشهد ……………………………….324- بررسی نحوه هزینه کرد گردشگران مورد مطالعه در شهر مشهد……………………………. -4324-5- بررسی میزان آگاهی گردشگران مورد مطالعه ازمکانهای سیاحتی و تفریحی در شهر مشهد ………………………………………………………………………………………………………………..334-6-میزان بازدیدگردشگران مورد مطالعه از موزه ها و مکانهای تاریخی شهر مشهد…………344-7- بررسی میزان بازدید گردشگران در شهر مشهد از مکانهای تفریحی و ییلاقی ………….35بررسی میزان رضایتمندی گردشگران مورد مطالعه از سفر به مشهد…………………………-8-4364-9-نتایج تخمین مدل تعداد دفعات سفر گردشگران به مشهد………………………………………374-10- بررسی مشکلات گردشگران مورد مطالعه در سفر به شهر مشهد………………………….414- 11-بررسی پیشنهادات گردشگران مورد مطالعه جهت بهبود وضعیت گردشگری در شهر مشهد………………………………………………………………………………………………………….. ……..42فصل پنجم: نتایج و پیشنهادات……………………………………………………………………………….465-1-مقدمه……………………………………………………………………………………..475-2- نتایج……………………………………………………………………………………….475-3-پیشنهادات……………………………………………………………………………………………………48پرسشنامه………………………………………………………………………………………………………………52منابع…………………………………………………………………………………………………………………….57
چکیده
صنعت گردشگری دارای آثار اقتصادی و اجتماعی قابل ملاحظه ای می باشد، ایجاد اشتغال و دستیابی به درآمد ارزی پایدار و مناسب و همچنین شناخت متقابل فرهنگی از آثار اقتصادی و اجتماعی این صنعت است.کشور ایران دارای پتانسیل های عظیم تاریخی، طبیعی و مذهبی است که در بخش جاذبه های مذهبی آن، شهر مشهد به عنوان بزرگترین قطب گردشگری شناخته شده است.
هدف اصلی این پژوهش بررسی آثار اقتصادی و اجتماعی گردشگران شهرمشهد بوده است. روش جمع آوری اطلاعات بر مبنای کتابخانه ای، اسنادی و نیز میدانی(پرسشنامه) بوده و جهت تحلیل داده ها از نرم افزارEviews وExcel استفاده شده است. در این راستا نتایج به دست آمده از تخمین مدل تعداد دفعات سفرگردشگران به مشهد بیانگرآن بوده است که متغیر تعداد افراد خانوار گردشگران مشهد بیشترین تاثیر و به ترتیب متغیرهای سن گردشگر، میزان آگاهی گردشگران از مکانهای تاریخی ، وسیله حمل و نقل گردشگر به مشهدو درآمد ماهانه گردشگران مشهد ، کمترین تاثیر را بر تعداد سفر گردشگران به مشهد داشته اند.