دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فصل اول
برداشت سنتی از مفهوم امنیت ملی
در این فصل به بررسی برداشت سنتی مفهوم امنیت ملی پرداخته خواهد شد. منظور از برداشت سنتی، مفهوم نظامی و سختافزاری امنیت ملی است، همانطور که خواهیم گفت مفهوم امنیت ملی در این برداشت بیشتر از بعد نظامی آن مطرح بوده است بطوریکه، هر چند در اواسط قرن بیستم با ظهور قطبهای اقتصادی همچون آلمان غربی و ژاپن، بعد اقتصادی مفهوم امنیت ملی از توجه خاصی برخوردار گردید اما تا پایان فروپاشی نظام دو قطبی بدنبال آن پایان جنگ سرد بعد نظامی از تعیینکنندگی ویژهای برخوردار بود. در این فصل جهت بررسی برداشت سنتی از مفهوم امنیت ملی باید از دو بعد تاریخی و نظری بپردازیم، مطالب این فصل را در دو مبحث بیان میکنیم؛ در مبحث اول مبانی تاریخی برداشت سنتی مفهوم امنیت ملی در مبحث دوم به مبانی نظری آن میپردازیم.
مبحث اول: مبانی تاریخی
الف:تعریف مفهوم امنیت ملی
برای بیان تحولات صورت گرفته در این مفهوم لازم است که قبل از هر کاری، ابتدا تعاریف گوناگونی که از مفهوم امنیت ملی ارائه شده، در بوته بررسی قرار دهیم و سپس به تحولی که در این زمینه صورت گرفته، می پردازیم. تعاریفی که ارایه گردیده است، بدین ترتیب میباشد:
غلامرضا علی بابایی در « فرهنگ روابط بین الملل » امنیت ملی را چنین تعریف
میکند:(2)
« حالتی است که ملتی فارغ از تهدید از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیت، دارایی، یا خاک خود به سر برد. »
دکتر بهزادی مینویسد:(3) « در ادبیات روابط بین الملل، امنیت غالبا به معنی احساس آزادی کشور در تعقیب اهداف ملی و فقدان ترس و خطر جدی از خارج نسبت به منافع اساسی و حیاتی کشور آمده است.»
ریچارد کوپر می گوید:(4) « امنیت ملی به معنی توان جامعه در حفظ و بهرهگیری از فرهنگ و ارزشهایش می باشد.»
والتر لیپمن* (5) 1943: یک ملت زمانی امنیت دارد که مجبور نباشد. منافع مشروع خود را صرف پرهیز از جنگ نماید و قادر باشد در صورت لزوم آن منافع را از طریق جنگ حفظ کند.
آرنولد ولفرز(6) ** 1962: امنیت از بعد واقعبینانه به معنای عدم وجود تهدید علیه ارزشهاست واز بعد ذهنی عدم وجود هراس از حمله به ارزشهاست.
همین طور تعریفی که رابرت ماندل*** از امنیت ملی دارد عبارت از:(7) « امنیت ملی شامل تعقیب روانی ومادی ایمنی است و اصولا جزء مسئولیتهای حکومتهای ملی است، تا از تهدیدات مستقیم ناشی از خارج ، نسبت به بقای رژیمها، نظام شهروندی و شیوه زندگی شهروندان خود ممانعت به عمل آورند.»
جفری الیوت و رابرت رینالد امنیت ملی را چنین تعریف می کنند:(8)
« امنیت ملی به معنای آزادی نسبی یا مطلق یک کشور از حملات احتمالی یا خرابکاری سیاسی یا اقتصادی همراه با قدرت حمله متقابل علیه کشوری که آن را مورد تهاجم قرار داده، با تاثیر تعین کننده است.»
از تعاریفی که در بالا آوردیم آشکار میشود که علیرغم اینکه هر یک از متفکرین برای تعریف آن از زبانهای گوناگونی استفاده میکنند ولی میتوان عوامل ثابتی نظیر ارزشهای حیاتی، منافع، اهداف ملی، تهدید، را از این تعاریف که در آنها تکرار شده است، استخراج کرد. هدف ما در این تحقیق ارائه تعریف جامع از مفهوم امنیت ملی نیست بلکه تنها جهت آشنایی با ادبیات مربوط به این مفهوم تعاریفی از اندیشمندان مختلف آوردیم. هدف این تحقیق بررسی تغیر مفهوم امنیت ملی است، بنابراین بدین منظور در ادامه به برداشت سنتی این مفهوم پرداخته میشود.
ب: ظهور پدیده دولت های ملی
با پایان گرفتن جنگ سی ساله مذهبی و انعقاد قرارداد وستفالیا در سال 1648 م پایه سیستم دولت- ملتها و اصل استقلال و تساوی بینالمللی آنها در اروپا بوجود آمد. با ظهور دولتهای مستقل ملی هر دولتی اهداف و منافع خود را در چارچوب مرزهایش ترسیم کرد و در پی تحقق آن بر آمد. تامین منافع و اهداف تا جایی که محدود به درون مرزهای ملی بود، مشکلی برای دولت بوجود نمیآورد، اما همین که به خارج از مرزها گسترش مییافت، با منافع واحدهای دیگر تعارض پیدا میکرد، نتیجه این تعارض رقابت دولتها بود. چون در عرصه این رقابت مرجع مافوقی وجود نداشت که داور نهایی باشد، هرج و مرجی در جامعه متشکل از دولتهای مستقل به وجود میآمد که تامین منافع جز از راه کسب قدرت برتر امکانپذیر نمیشود. از این روست که مفهوم امنیت ملی به معنای توانایی ملی ظهور میکند و این تفکر که برای حفظ امنیت خود باید قوی شد،رواج مییابد.
با توجه به اینکه در این دوران قلمرو، ثبات مرزها، قدرت، کسب منافع و موقعیت ژیوپولیتیک از شاخصههای امنیت ملی محسوب میگردید، هر دولت- ملتی نه تنها در جهت تقویت خود در این زمینهها میپرداخت، حتی تمام توان و منابع خود را در جهت دفع تهدیدات به کار میگرفت.
در برهه زمانی قرن نوزدهم، سلطه بر فضای جغرافیایی اوج انواع سلطهها به شمار میآمد. تصرف، اداره و استعمار هر چه بیشتر سرزمینها، علت اصلی رقابت دولت های مختلف، از جمله جنگها، به شمار میرفت: هر قطعه سرزمینی که هنوز تحت اداره یکی از بازیگران اصلی در نیامده بود، بیش ازهر چیزی طمع آنان را در بازی، برمیانگیخت. سرزمین، وسعت برای قدرتهای اروپایی بسیار اهمیت داشته، به طوری که اندیشه« سرزمین های بکر » نامکشوف و نقشهبرداری نشده، باعث ناآرامی و بی قراری بسیاری از پیشگامان نستوه اکتشافات جغرافیایی شد. در این زمینه ماجراجویان، دولتمردان و ژنرالها وضعیتی مشابه داشتند. تا اینکه همه سرزمینهای بکر به تصرف قدرتها درآمد. قدرتهایی که تازه، وارد صحنه بینالمللی شده بودند و به دنبال افزایش قدرت بودند؛ یعنی داشتن مستعمره و افزایش مستعمرات و وسعت سرزمینی. این تفکر درگیری و رقابت میان این قدرتها را بوجود می آورد.
تاریخ سیاست خارجی دولت های اروپایی در این دوره طولانی، در اصل عبارت از یک سلسله جنگ های دامنه داری است که همواره با گذر زمان و ورود عوامل جدید بر شدت آن افزوده می شود. در این دوران قدرت کشورها همواره با وضوح بیشتری با ارقام مربوط به نیروی نظامی آنها بیان می شود و عامل جمعیت به یک عامل بزرگ قدرت تبدیل می گردد.(9) همین طور در کنار جمعیت وسعت قلمرو و برخوردار بودن از ژئوپولتیک مناسب برای کشورهای اروپایی از اهمیت شایانی برخوردار بود. با کمی توجه به تاریخ گذشته، متوجه می کند که اکثریت تئوری ها و در عمل، جز میل به سلطه که حد ومرزی نمی شناخت، نبود. آن زمان میل به سلطه جویی، کشورگشایی و دستیابی به سرزمین های وسیع تر حاکم بوده است. از تئوری هایی که مشوق وسعت قلمرو بودند می توان به « تئوری راتزل »* که وسعت خاک یک کشور را نشانی از قدرت سیاسی آن کشور می دانست، « تئوری کلین »** که قدرت را مهمترین عامل وجودی یک کشور میدانست و هدف نهایی یک دولت- ملت را برای کسب قدرت بیشتر رسیدن به مرزهای طبیعی به شمار میآورد. همین طور به تئوری های مکیندر*، هاوس هوفر** و ماهان*** می توان اشاره کرد.(10) با بررسی این تئوریها آنچه از آنها میتوان نتیجه گرفت؛ این است که قلمرو و مرزها بعنوان شاخصههای امنیت ملی بسیار حائز اهمیت بودند، چرا که تهدید در این دوران تهدید فیزیکی و نظامی، آن هم از جانب کشورهای همسایه و قدرتمند بوده است. بنابراین از یک طرف جامه عمل پوشاندن به این تئوری ها و از طرف دیگر برای مقابله با این تئوری ها ابزاری جز نیروی نظامی مؤثر نبوده است . پس در نتیجه تقویت نیروی نظامی توسط کشور دارای اهمیت ویژه ای بود . همان طور که بعدا دیدیم فکر سلطه جویی دو جنگ وسیع جهانی را آفرید .
پس از شکلگیری دولت- ملتها، حفظ موجودیت از ضروریات اولیه این واحدهای سیاسی تازه تاسیس بود. آنچه موجودیت و تمامیت ارضی اینها را با چالش مواجه می ساخت، تهدید خارجی بود. بعد از شکلگیری واحدهای ملی، دولتها برای کسب منافع بیشتر، گسترش قلمرو و کسب پرستیژ، جنگ های دوره ای را بوجود آوردند.(11) بخاطر اینکه هر واحد سیاسی مسئول سرنوشت خود بود، برای حفظ منافع ملی و تضمین امنیت، با متکی به نیروی نظامی خود، سعی در افزایش قدرت نظامیشان بودند. همین فضای نظامی در نظام بینالملل عوامل دیگری نظیر جنگهای متمادی، موازنه قوا، نظام اتحادیه ها و تفکرات نظامیگرانه زمامداران، رقابتهای استعماری دول اروپایی و پدیده ناسیونالیسم را باعث شد. جنگ جوهره اصلی روابط بینالملل را تشکیل میداد. از جنگ به عنوان مهمترین ابزار کسب منافع در سیاست خارجی استفاده می شد.
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 160 صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید .