
تاریخ بیهقی را نمونه کامل بلاغت طبیعی زبان فارسی به شمار آورده اند و در توجیه چگونگی شکل گیری بلاغت در نثر بیهقی فراوان سخن گفته اند. گاه آن را محصول سبک زبانی بیهقی دانسته اند سبکی که در آن واژه های مناسب به مقتضای کلام گزینش می شوند ٬ واژه های عربی و فارسی به صورت معتدل در هم می آمیزند و افعالْ کاربردهای متنوّعی می یابند. گاه نیز بلاغت بیهقی و عامل رسایی و گیرائیِ نثر او را ناشی از کاربرد معتدلانه صنایع ادبی معرّفی کرده اند. واقعیت این است که بلاغت در آثار ادبی متکفّلِ امر اثرگذاری بر مخاطب است و آنچه بیهقی را از سایرین متمایز ساخته دغدغه او برای اثرگذاری بر خوانندگان است. راز زنده بودن ٬ جذابیت و لذت بخشی تاریخ بیهقی را باید در همین دغدغه او جستجو کرد. بیهقی ٬ در کنار دقت و وسواسی که در بازتابدادن واقعی رویدادهای تاریخی دارد ٬ به خوانندگان کتابش نیز می اندیشد. مخاطب اندیشی بیهقی موجب شده است تا او برای ایجاد کشش و همچنین برای باورپذیرکردن محتوای کتابش از شگردهایی بهره جوید. (( زهرا خانلری (کیا)،، 1356))
بیهقی به خوبی می داند که برای دستیابی به این هدف و همچنین برای افزایش میزان اثرگذاری کلامش باید به مقتضای حال مخاطبان توجه کند. به همین جهت ٬ با درنظر گرفتن مسائل روانی و عاطفی خوانندگان ٬ سعی می کند ارتباطی صمیمانه با آنان برقرار کند؛ مثلاً ٬ در جای جای کتاب ٬ با فروتنی از بابت درازگویی هایش عذرخواهی می کند؛ با لحنی احترام آمیز از افراد یاد و درباره آنان واقع بینانه و منصفانه داوری می کند. حتی درباره بوسهل زوزنی که نسبت به بیهقی بدی کرده است بزرگ منشانه حرف می زند. در چند جا خود را راستگو معرفی و تأکید می کند که محال است دروغ بنویسد ١ و ٬ برای آن که او را به دروغگویی و سطحی نگری متّهم نکنند ٬ مشخصات و میزان ثقه بودن راویان را توضیح می دهد ٢ و جایی که دلیل محکمی بر سخن خود ندارد و حدس می زند خواننده سخن او را نمی پذیرد با ذکر و الله اعلم بالصّواب ٣ خود را در کنار خوانندگان قرار می دهد. همه این موارد بخشی از نشانه های توجه بیهقی به مقتضای حال مخاطب است.
او به فراست دریافته بود که بلاغت حقیقی زمانی شکل می گیرد که به مقتضای موضوعِ نوشتار نیز توجه شود. رعایت مقتضای موضوع اقتضا می کرد که برای نوشتن تاریخ از قالب هایی کمک گیرد که از جهت ساختاری مناسبت بیشتری با نگارش رویدادهای تاریخی داشته باشند. از این رو ٬ خواهی نخواهی ٬ به این شیوه تمایل پیدا کرد که تاریخش را قصه گونه و داستان وار بنویسد تا جذابیت های ساختار داستانی به کمک سایر عناصر بلاغی بر رغبت و کشش خوانندگان بیفزاید و خستگی را از ذهن آنان بزداید و در نتیجه کلام او مؤثّرتر افتد. البته تلقّی پیشینیان از قصه و تاریخ نیز در گرایش او به این شیوه بی تأثیر نبوده است؛ (علیاکبر فیاض، ، 1356.)
(history) با مفهوم تاریخ (story) و داستان (tale) زیرا ٬ در گذشته ٬ میان مفهوم قصه پیوندی مستحکم وجود داشته است. به همین جهت است که بیهقی بارها از رویدادهای تاریخی به قصه و داستان تعبیر می کند؛ مثلاً می نویسد:
آن روز که من نبشتم این قصه و داستان را کارها نو گشت در این حضرت بزرگوار. یا در انتخاب عنوانِ بعضی از قسمت های تاریخی از واژه قصه استفاده می کند؛ مانند قصّة التّبانیه . منظور از داستان وارگی تاریخ بیهقی این نیست که بیهقی با استفاده از نیروی خیال به آفرینش حوادثی غیرواقعی پرداخته است و با درآمیختن آنها با تاریخ عصر غزنویان کتابی داستانی به ما عرضه کرده است. بیهقی خود به این نسبت فوق العاده حساسیت نشان می دهد و وقایع محصول خیال پردازی را افسانه می خواند. او به خوبی می داند که اعتبار و ارزش کتاب های تاریخی به مستند بودن و واقعی بودن مطالب آنهاست و درآمیختن رویدادهای تاریخی با حادثه های خیالی و اسطوره ای از ارزش تاریخی می کاهد.
منظور ما از داستان وارگی تاریخ بیهقی این است که دغدغه های بیهقی در باورپذیر کردن و اثرگذار ساختن کتابش و نیز حساسیت او در امر برانگیختن خوانندگان و ایجاد کشش و رغبت در آنان برای پیگیریِ مطالعه تاریخش بالطبع موجب گرایش او به شیوه هایی شده است که داستان نویسان در نوشتن داستان های خود به کار می گیرند تا جایی که می توان تاریخ او را به رمانی جذاب مانند کرد که خوانندگان را با خود همراه می کند و آنان را به دنبال خود می کشاند و در آنان نوعی هم حسّی با چهره های تاریخی پدید می آورد.
تمایل بیهقی به بیان حوادث واقعی تاریخی به شیوه داستان نویسان٬ از سویی٬ و حساسیت او نسبت به مستندنویسی و دقت در بیان واقعیات تاریخی٬ از سوی دیگر٬ موجب شده است تا او به شگردهایی دست یابد که در عصرش از ویژگی های مهمّ داستان نویسی محسوب نمی شده اند اما امروز ٬ در بعضی از مکتب های ادبی جهان٬ بهرسمیت شناخته شده اند.
هرچند میان تاریخ و داستان تفاوت های فراوانی قایل شده اند و آنها را دو مقوله جدا از هم دانسته اند٬ در ادبیات معاصر می توان ٬ با استفاده از بعضی اصول مکتب های ادبی رئالیسم یا ناتورالیسم٬ حوادث واقعی تاریخی را در قالب رمان های جذاب عرضه کرد. زیرا ٬ در این هر دو مکتب٬ واقعیت های خارجی ٬ به صورت بُرِشی از زندگی٬ وفادارانه و بی طرفانه به تصویر کشیده می شوند. در این میان٬ مکتب ناتورالیسم از جایگاه ویژه ای برخوردار است ٬ زیرا این مکتب دعوی پیروی از روش علمی دارد و از اصولی پیروی می کند که در تاریخ نگاری نیز مورد توجه مورّخان است. (سعید نفیسی، 1332)
صراحت بیان ٬ دقت و وسواس در پرداختن به ریزهکاری ها و همچنین مستندسازی و اختیار لحن گزارش های خبری در مکتب ناتورالیسم به صورت جدّی مورد توجه قرار می گیرد که با شیوه تاریخ نگاری بیهقی همخوانی دارد. این که ناتورالیست ها مکالمات واقع گرایانه به کار می بردند یا این که فضای صحنه ها را به صورت تفصیلی توصیف در (dramatic monologue) می کردند و تمایل زیادی به استفاده از تک گوئیِ نمایشی داستان پردازی نداشته اند همگی به نحوی با روش و شیوه تاریخ نگاری بیهقی هماهنگی دارد. علاوه بر آن ٬ این شیوه ناتورالیست ها که بیش از آن که به بُعد روان شناختی اشخاص توجه کنند به بُعد بیرونی شخصیت ها و وقایع نگاه می کردند با روش مورّخان در نگارش رویدادهای تاریخی هماهنگ است.
بنابراین ٬ ایجاد پیوند میان تاریخ و داستان هم در ذهنیت پیشینیان سابقه دارد و هم در ادبیات معاصر می تواند مورد توجه قرار گیرد. اما داستان های امروزی انواعی دارند که آنها را ذیل عناوین حادثه پردازانه ٬ واقع گرایانه ٬ وهمناک ٬ و رئالیسم جادویی می توان آورد.
اگر بخواهیم تاریخ بیهقی را با داستان های امروزی مقایسه کنیم باید آن را با داستان های واقع گرایانه بسنجیم که در آنها واقعیات و حقایق زندگی بشری روایت می شوند و هر کدام از آنها پیامی را برای خوانندگان به همراه دارند و نویسندگان آنها به دنبال روایت کردن حوادث عجیب و غریب و تکان دهنده نیستند.
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 39صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
مقاله تاریخ بیهقی