لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 9
اخلاق عملى و الگوهاى آن
یکى از دانشهاى مفید، علم «اخلاق» است. این واژه، جمع«خلق» استبه معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشورانو فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشتهاند و هر یک به نحوى در باب آن سخنگفتهاند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرى در باره پایه ها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مىکند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقى مربوط نمىشود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مىشود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزشمند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیتخالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محققنخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آنها بىبهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بىارجى و بىمنزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مىکند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از درههاىهولناک دنیا و آخرت، نجات مىدهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاکعلیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاقعملى هستند; همانهایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشارهاىکوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مىافکنیم. در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمدهاست که امام مىفرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبهبلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادبکردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردندیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادبکننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آن که آموزگار وادب کننده مردم است.»
امام صادق (ع)
امام صادق (ع) فرمود:«شیعیان ما وقتى که در کوچه و بازار راه مىروند و مردم آنها رامىبینند به ما رحمت و درود مىفرستند» و معناى شیعه این است کهاینها با عمل دیگران را درس مىدهند نه این که در گفتار خوبصحبت کنند، حرف بزنند، وعظ و پند و موعظه بدهند، اما به قولخواجه شیرازى: «چون به خلوت مىروند آن کار دیگر مىکنند». از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام پرسیدند: معنى اینآیه چیست؟ «اتقوا الله حق تقاته» امام فرمود:«یطاع و لا یعصى; فرمان خدا را ببرد و عصیان خدا را نکند».
اخلاقهاى عملى در کربلا
نمونه هاى فراوانى از اخلاق عملى را در حادثه کربلا مىتوان دید;یک نمونه آن وقتى است که امام حسین (ع) خواست از کنار جسد علىاکبر (ع) بلند شود، حضرت زینب (س) بسیار بىتابى مىکرد وضجهها مىزد، کسانى که نمىشناختند، مىپنداشتند که مادر حضرتعلىاکبر است. اما وقتى که به همین حضرت زینب (س) خبر شهادتفرزندش را دادند و او را به سوى خیمه آوردند، هیچ عکسالعملىاز خود نشان نداد و حتى از خیمه هم بیرون نیامد. بعدهاپرسیدند چرا از خیمه بیرون نیامدى؟ فرمود:مىترسیدم اگر از خیمه بیرون بیایم دل برادرم منقلب بشود! آرى،این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس مىدهد. حضرت امام زین العابدین (ع) مىفرماید: دیدم عمهام زینب در شب یازدهمنماز شب را نشسته مىخواند، پرسیدم: عمه چرا نشسته نمازمىخوانى؟فرمود: چه کنم زانوانم دیگر قدرت ندارد.این همان اخلاق عملى است. شخصى مىگوید: روزى میهمان امام مجتبى(ع) بودم، گفتم به مسجدبروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردى را دیدم گوشهاى ایستادهبه من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دستبرد زیر عبا و چیزىبیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم نانى را به من تعارف کرد،نان را برداشتم، دیدم با دست نمىتوانم آن نان را بشکنم. رو بهپیرمرد کرده گفتم: آقا این نان چیست که آن را این چنینبستهاى؟ فرمود: بستهام که نکند فرزندانم که علاقه و محبتبه مندارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. اینعلى (ع) است و این درس اخلاق عملى است. «اتقوا الله فى الخلوات فان الناظر هو الله» در خلوت هم ازمعصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسى است؟ در روایتى امامهفتم(ع) مىفرماید: به گناه کوچکتبه کوچکى نگاه نکن، ببین کهنافرمانى و معصیت چه کسى را انجام مىدهى، خدا را نافرمانىمىکنى ولو کوچک باشد. «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه» اینها اسوههاى ماهستند، اینها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائى فجئنىبمثلهم» نفس انسان از همه چیز براى ما عزیزتر است، نفس رامىخواهیم. این نفسى که زین العابدین(ع) در دعاى ابى حمزه عرضهمىدارد: «خدایا من به خاطر کدام لحظهام اشک بریزم، کدامساعتم، آیا براى خاطر آن لحظهاى که در تاریکى قبر مىگذارند،در آن وحشتکده، آن جا، یا براى آن لحظهاى که باید از قبر خارجشوم. «ابکى لخروجى عریانا» یا به خاطر برهنه محشور شدن اشکبریزم.«انظر مرة عن یمینى و مرة عن شمالى فاذا الخلائق فى شان غیرشانى، مردم را به فکر خودشان مىبینم. «لکل امرء یومئذ شانیغنیه». آن ساعت را گریه کنم، اشک بریزم، کدام لحظه؟ آیا اینلحظات را ما در پیش نداریم. امیر مؤمنان (ع) فرمود:«فان امامکم عقبة کوودا» ما گردنهها داریم، این صراط را کهمىگویند این صراط از دنیا کشیده شده است. مرحوم علامه طباطبایى (ره) در جلد اول تفسیر المیزان در ذیل«اهدنا الصراط المستقیم» مىنویسد: «این صراط از دنیا کشیدهشده، از این صراطى که از مو باریکتر است.» بعضى با مختصرى ازجلوههاى دنیا دین خود را مىفروشند و به «صراط» و «روزحساب» توجهاى ندارند. قرآن مجید مىفرماید: فرداى قیامت جلوى پرده را نگاه کن، یکچیزى شیشه مانند، جهنمىها، بهشتىها را مىبینند، آنها را نگاهمىکنند، همه در ناز و نعمتخوشند «یطوفون علیهم ولدان مخلدونباکواب و اباریق و کاس من معین» این همه نعمت در اختیاراینها است، جهنمىها مىبینند که همکلاسىاش در بهشت نعیم استاما این، در این طرف است. قرآن مىفرماید:«ا لم نکن معکم» جهنمىها داد مىزنند آقایان بهشتىها آیا مادر دنیا با شما نبودیم؟ زن به شوهر، شوهر به زن مىگویند مگرما در دنیا با هم نبودیم؟ «قالوا بلى» بودیم، «و لکنکمفتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانى» هواى نفس،شما را مغرور کرد، مقام، تو را مغرور کرد.بچهها را دیدهاید، وقتى که دستبچهها را بگیرى و جلوى مغازهاسباببازىفروشى ببرى، هر کدام چیزى مىخواهند و به همان چیزهم دلخوشند، ما هم حالت همان بچهها را داریم، مقام، مثل همانعروسک یا ماشین کوکى است که بچه به او دلخوش است.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق عملى و الگوهاى آن