احمد شاه قاجار هفتمین و آخرین پادشاه سلسله قاجار در 1275 ش. در تبریز متولد شد. وی که قبل از رسیدن به مقام سلطنت «احمدمیرزا» خوانده میشد، مانند پدرش محمدعلی شاه معلمان و مربیان روسی داشت. «اسمیر نوف» معلم روسی او که افسر ارتش روسیه بود در او نفوذ فراوان داشت.
احمد میرزا در10 سالگی ولیعهد شد و در 13 سالگی متعاقب فتح تهران توسط مجاهدین مشروطهخواه و پناهنده شدن پدرش به سفارت روسیه ـ تیر 1288ـ به سلطنت رسید. با این حال تا 18 سالگی و رسیدن به سن قانونی نقشی در اداره کشور نداشت و «عضدالملک» بزرگ خاندان قاجار که از سوی شورائی متشکل از علما و برخی نمایندگان مجلس اول و سران مجاهدین به نیابت سلطنت برگزیده شده بود، زمام امور را عهدهدار بود.
احمد میرزا در اردیبهشت 1292 با دختری از سران قاجار ازدواج کرد. یک سال بعد با رسیدن به سن قانونی در تیر 1293 تاجگذاری کرد و 17 سال پادشاه بود. در طول این مدت مانند پدربزرگ و جد خود سفرهای متعددی از طریق استقراض از بانکهای خارجی به اروپا انجام داد. سفر اول وی که در آبان 1298 آغاز شد، 7 ماه و سفر دوم وی که در بهمن 1300 شروع شد 10 ماه به درازا کشید. در سالهای پادشاهی احمد شاه ایران شاهد حوادث متعددی بود. اعدام شیخ فضلالله نوری ـ مرداد 1288ـ فرار محمدعلی شاه از ایران ـ شهریور 1288ـ اولتیماتوم روسیه به ایران ـ اردیبهشت 1290 ـ به توپ بستن بارگاه امام رضا (ع) توسط نظامیان روسیه ـ فروردین 1291 ـ قیام مردم بوشهر علیه نظامیان انگلیس ـ مرداد 1294 ـ قیام شیخ محمد خیابانی ـ فروردین 1299ـ قیام میرزا کوچکخان جنگلی ـ خرداد 1299 و کودتای رضاخان پهلوی ـ اسفند 1299ـ مهمترین رویدادها و حوادث دوران 17 ساله پادشاهی احمد شاه قاجار بود. در صحنه بینالمللی نیز وقوع جنگ اول جهانی ـ تیر 1293 ـ انقلاب بلشویکی در روسیه ـ آبان 1296 ـ و تاسیس جامعه ملل ـ تیر 1297 ـ مهمترین رخدادهای خارجی دوران حکومت وی بود.
سالهای جنگ اول جهانی بحرانیترین سالهای حکومت احمد شاه بود. با آنکه احمد شاه در نطق افتتاحیه مجلس سوم شورای ملی دولت ایران را بیطرف خواند،2 در سالهای جنگ، ایران به اشغال روسیه و انگلیس و عثمانی در آمد، سپس قرارداد 1919 به این اشغالگری رسمیت بخشید و سبب تجزیه ایران شد. در این سالها احمدشاه در ازاء دریافت حقوق از روسیه و انگلیس در برابر طرحهای آنان سکوت میکرد و با روی کار آمدن رئیسالوزراهای مورد نظر آنان در کشور مخالفت نمینمود. 3 در سالهای پایانی حکومت وی کودتای مشترک رضاخان و سیدضیاءالدین طباطبائی، به وقوع پیوست. سیدضیاء پس از کودتا فرمان نخستوزیری خود را از احمدشاه دریافت کرد. اما کابینه وی 100 روز بیشتر دوام نیافت. پس از آن قوامالسلطنه، مشیرالدوله، مستوفیالممالک و سپس رضاخان مامور تشکیل کابینه شدند. در دوران حکومت رضاخان مقدمات سلب قدرت از احمد شاه و انقراض سلسله قاجار فراهم شد و این سلسله نهایتاً به موجب مصوبهای که در آبان 1304 در مجلس شورای ملی به تصویب رسید، منقرض گردید. 4 بدین ترتیب احمد شاه که دو سال قبل از این مصوبه و مقارن کودتای رضاخان در اروپا بسر میبرد از سلطنت خلع و برادر و ولیعهد او محمدحسن میرزا به شکل موهن و تحقیرآمیزی از ایران خارج شدند.
احمد شاه سه سال پس از خلع شدن از مقام سلطنت در 32 سالگی در یکی از بیمارستانهای پاریس درگذشت. جنازه او طبق وصیتش به عراق حمل شد و در کربلا نزد مقبره پدرش به خاک سپرده شد. از مقامات دولتی ایران هیچ یک در مراسم تشییع جنازه او شرکت نکردند
احمد شاه قاجار (زاده ۱۲۷۵ خورشیدی برابر با ۱۳۱۴ (قمری) در تبریز - درگذشته ۱۳۰۸ در پاریس) هفتمین و آخرین پادشاه قاجار بود.
او دومین پسر محمدعلی شاه و اولین فرزند پسر او از ملکه جهان بود که در هنگام ولیعهدی پدرش بهدنیا آمد و پس از فتح تهران و خلع پدرش توسط یک مجلس عالی از رجال و بزرگان مملکت در ۱۲ سالگی به سلطنت رسید. تا رسیدن او به سن بلوغ و تاجگذاری در تیر ۱۲۹۳ ابتدا عضدالملک و سپس ناصرالملک از سران ایل قاجار نایبالسلطنه بودند.
کودکی
دوران کودکی او در تبریز سپری شد. قبل از رسیدن به مقام سلطنت احمد میرزا خوانده میشد، معلمان و مربیان روسی داشت و اسمیرنوف معلم روسی او که افسر ارتش روسیه بود، در او نفوذ داشت. احمد فوق العاده مورد توجه و علاقه پدر و مادرش بود در همان سال اول سلطنت محمدعلی شاه در ده سالگی به عنوان ولیعهد تعیین شد.
ازدواج
او در سن هفده سالگی (یک سال پیش از تاج گذاری) با بدرالملوک والا که پدرش شاهزاده ظهیرالسلطان والا نوهٔ عباس میرزا بود، ازدواج کرد. این ازدواج توسط مادر احمد شاه، ملکه جهان ترتیب داده شد و عروس که در آن هنگام ۱۲ ساله بود در تنها مدرسهٔ دخترانهٔ تهران درس میخواند. مراسم عقد با تشریفات مفصلی انجام شد. حاصل این ازدواج دختر بزرگ احمد شاه، ایران دخت بود. گفته میشود بدرالملوک بسیار زیبا بود و احمدشاه به او علاقه داشت. اغلب او را به تالار آینهٔ قصر میبرد و به انعکاس عکس او در آینهها مینگریست و میگفت:«در اینجا من فقط یک بدرى ندارم بلکه هزاران بدرى دارم». با وجود این علاقه چون بدرالملوک پدر خود را شایسته تر از احمدشاه میدانست بین آنها اختلاف افتاد و این ازدواج منجر به جدایی شد. احمدشاه سه بار دیگر نیز ازدواج کرد و از این ازدواجها صاحب دو دختر به نامهای همایون دخت قاجار و مریم قاجار و یک پسر به نام فریدون قاجار شد.
سلطنت
اندکی پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن سردار سپه به اروپا رفت و پس از آنکه سردار سپه به وفاداری به شاه سوگند خورد باز به ایران برگشت.
او بیش از هرچیز نگران وضع خود بود و به وضعیت نابسامان کشور چندان وقعی نمینهاد. با قدرت گرفتن سردار سپه و تحمیل خود به احمد شاه به عنوان نخست وزیر و ناخوشی اوضاع احمدشاه دلیل برآن شد که وی باز به اروپا فرنگستان برود. درهنگامی که او در آنجا بود با رای مجلس موسسانی که سردار سپه ترتیب داده بود بااز قدرت برکنار کردن آخرین «شاه» دودمان قاجار شاهنشاهی قاجاریان را به پایان رساند.
وی در اسفندماه سال ۱۳۰۸ خورشیدی بر اثر ورم کلیه و اضافه وزن در «نویی سور سن» در حومهٔ پاریس در گذشت.جسد او به عتبات عالیات حمل و در کنار پدر خود در کربلا دفن شد.
ایران در جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول همزمان با حکومت احمد شاه قاجار بود و دولت مشروطه ایران ضعیف ترین دوران خود را میگذراند. جنگ جهانی اول در زمانی آغاز شد که ایران از جوانب گوناگون اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزاینده اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیخته قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته و وابسته پیش برده بود.
علیرغم اعلام بی طرفی دولت ایران نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد ایران شدند. سپاه روسیه تا دروازههای تهران پیشروی کرد اما از منقرض کردن سلسله قاجار منصرف شدند. در جنوب مردم محلی در چند نوبت با متجاوزان انگلیسی درگیر شدند که از مهمترین نبردهای جنگ جهانی اول در ایران میتوان به مقاومت دلیران تنگستان در استان بوشهر و نبرد جهاد در خوزستان اشاره کرد. جمعی از رجال از قم به اصفهان و سپس اراک و بالاخره به کرمانشاه رفتند و عاقبت در آنجا قوای گارد ملی ترتیب دادند و حکومت موقتی دولت مهاجرین به ریاست نظام السلطنه ( رضا قلی خان مافی ) تشکیل گردید. پس از سقوط بغداد اعضا دولت موقتی دولت مهاجرین و جمع بسیاری از ایرانیان به استانبول رفتند.
در آغاز جنگ جهانی اول قوای روس از دو سو به طرف پایتخت پیش میآمد ، ترس از روسها و تبلیغات شدید آلمانی ها که با توزیع بیدریغ پول همراه بود احساسات مردم را به نفع آلمان و عثمانی برانگیخته و تنفر و نگرانی شدیدی نسبت به روسها و انگلیس ها (که بیش از یک قرن باعث بدبختی ایران شده بودند) بوجود آورده بود ، حزب دمکرات در تهران فعالیت شدیدی آغاز نمود و تلاش میکرد که ایران را به نفع آلمان و عثمانی وارد جنگ کنند ژاندارمری ایران هم از دولت سرپیچی کرده بر خلاف اصل بی طرفی به نفع آلمانها وارد کار شده بود سر رشته این تحریکات در برلین و در دست تقی زاده بود که با مقامات وزارت خارجه آلمان روابطی به هم رسانیده و سودای جاه طلبی بر سر داشت.
پیش آمدن روسها به سوی پایتخت به همین دلیل بود ، روس و انگلیس معتقد که یک کودتای آلمانی در تهران در حال تکوین است و برای جلوگیری از این کودتا به سوی پایتخت پیش میآمدند ، وقتی قوای روس به (( ینگ امام )) رسید ، مستوفی الممالک که به مناسبت احساسات ملی با انگلیسی ها و روسها کینه داشت تحت تأثیر دمکرات ها واقع شد و تصمیم گرفت که پایتخت را به اصفهان منتقل کند و به جمعی از وکیلان و سایر مردم که به دشمنی با روس و انگلیس متظاهر بودند توصیه کرد که به قم و اصفهان بروند ، شایع بود که روسها به تهران میآیند و شاه را اسیر . مخالفان را قتل عام میکنند.
دمکرات ها که کار را به مراد خود دیدند ، دسته دسته روانه قم شدند ، کوچندگان جمعیت طرف توجهی بودند ، گروهی از آنان به مقاصد سیاسی و جمعی برای پول و معدودی روی احساس وطن خواهی تهران را ترک گفتند . اما تغییر پایتخت عملی نشد ، سفیر روس و انگلیس شاه را مطمئن کردند که قصد تجاوز به پایتخت را ندارند جمعی از رجال از قبیل عین الدوله ، فرمانفرما و صمصام السلطنه و سپهدار تنکابنی نیز برای انصراف شاه کوشیدند ولی کوچندگان از قم به اصفهان و سپس اراک و بالاخره به کرمانشاه رفتند و عاقبت در آنجا قوای گارد ملی ترتیب دادند و حکومت موقتی دولت مهاجرین به ریاست نظام السلطنه ( رضا قلی خان مافی ) تشکیل گردید. سید محمد طباطبایی هم با دو فرزندش جزو همان کوچندگان بود. پس از سقوط بغداد اعضا دولت موقتی دولت مهاجرین و طباطبایی و جمع بسیاری از ایرانیان به استانبول رفتند.
قحطی بزرگ در ایران در زمان جنگ جهانی اول
محمدقلی مجد در کتاب: قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 1917-1919[۱] بر مبنای مدارک معتبر موجود در مرکز اسناد ملّی ایالات متحده آمریکا نارا ثابت میکند که قحطی بزرگ در ایران در سده بیستم میلادی، در زمان جنگ جهانی اول رخ داده است. محمدقلی مجد نشان میدهد که در طول سالهای 1917-1919 بین هشت تا ده میلیون نفر از جمعیت بیست میلیونی ایران یعنی 40 درصد در اثر قحطی یا بیماریهای ناشی از سوءتغذیه از بین رفتند. مجد دولت بریتانیا را عامل و مسبب این نسلکشی مهیب میداند و نشان میدهد که استعمار بریتانیا از سیاست نسل کشی و کشتار جمعی به عنوان ابزاری برای سلطه بر ایران بهره برد.
در آن زمان بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران صرف تأمین سیورسات ارتش بریتانیا میشد که در نتیجه به کاهش شدید مواد غذایی در داخل ایران انجامید. عجیبتر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد. بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی به شدت فروپاشید و استعمار بریتانیا توانست به سادگی حکومت دست نشانده خود را در قالب کودتای 1299 بر ایران تحمیل کند. مجد چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسل کشی به عنوان وسیلهای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند
رضا شاه پهلوی در 24 اسفند ماه سال 1256 (ربیعالاول 1295 هجری قمری) در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران زاده شد. پدرش عباسعلی، سرهنگ فوج سوادکوه، و مادرش زهرا (نوشآفرین) که از مهاجرین قفقاز بود. پدربزرگ رضاشاه، مرادعلی خان نام داشت که افسر ارتش بود که در محاصره هرات در سال 1227 کشته شده بود .
مراد علی خان هفت پسر داشت. پسر اول او چراغعلی خان بود که درتهران زندگی می کرد و دارای مقامی در قشون بود. پسر دوم او نصرت الله خان نام داشت که یاور فوج ِ سوادکوه بود و رضاشاه چندی در زیر دست او خدمت کرده بود . عباسعلی خان پدر رضا شاه فرزتد هفتم مراد علی خان بود.
عباسعلی خان مشهور به داداش بیک در سال 1193 خورشیدی در آلاشت متولد شده و در نوجوانی حرفه سپاهیگری را چون نیاکان خود پیشه کرده بود. عباسعلی خان در فوج سوادکوه به حرفه سپاهیگری اشتغال داشت . وی با درجه نایبی در سال 1235 در جنگ سوم افغان شرکت کرد.
رضا شاه پهلوی از ازدواج دوم عباسعلی خان با نوش آفرین پا به عرصه وجود گذاشت لیکن عمرش چنان دراز نبود که شاهد برآمدن سرداری باشد که به ایران هدیه کرده بود . وی شش ماه پس از تولد رضا شاه رخت به سرای باقی کشید .
رضا شاه به تشویق دایی خود ابوالقاسم بیگ در سال 1277 خورشیدی همراه دائی خود مامور فوج سوادکوه شد لیکن به دلیل ناسازگاری با نصرالله خان یاور فوج سوادکوه از آن واحد استعفا داد و با پیوستن به کاظم آقا در فوج قزاق تا کودتای سوم اسفند 1299 در آن واحد خدمت کرد .
رضا شاه در فوج قزاق به علت دلیری و رشادت به سرعت ترقی کرد. وی در این واحد در نبردهای فراوانی ازجمله سرکوب سالار الدوله در سال 1290 به فرماندهی فرمانفرما شرکت داشت .
ضا شاه که از هرج و مرج و زبونی حکومت احمد شاه و نابسامانی ایرانیان به ستوه آمده بود در روز سوم اسفند ماه سال 1299 با قوای قزاق تحت فرماندهی خود و به همراه سیدضیاءالدین طبا طبائی –مدیر روزنامه رعد - وارد تهران شد و ادارات دولتی و مراکز نظامی را تصرف کرد. در این حرکت نزدیک به صد تن از درباریان و روحانیون بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرحآباد گریختند و فتحالله خان سپهدار رشتی (نخستوزیر) به سفارت انگلیس پناهنده شد.
سرانجام احمد شاه قاجار ناچار شد رضاشاه را به فرماندهی دیویزیون قزاق و وزارت جنگ و سیدضیاءالدین طباطبایی را به نخستوزیری منصوب کند. کابینه سید ضیاء (معروف به کابینه صدروزه) بزودی ساقط شد و سردار سپه از احمدشاه فرمان نخست وزیری گرفت. پس از خروج احمد شاه از کشور رضا شاه برقراری یک رژیم جمهوری را در کشور در سر داشت لیکن زیر فشار روحانیون و مجلس شورای ملی و مردم از این نیت منصرف شد. مجلس شورای ملی در سال 1304 به پاس خدماتی که رضا شاه برای استقرار امنیت و تحکیم قدرت حکومت مرکزی انجام داده بود مقام فرماندهی کل قوا را در کنار مقام نخست وزیری به وی اعطا کرد.
پس از خروج احمد شاه قاجار از کشور ، نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی در روز 9 آبان 1304 خورشیدی ماده واحدهای را تصویب کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت به " شخص آقای رضاخان پهلوی" سپرده شد و "تعیین تکلیف حکومت قطعی" به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل مجلس موسسان، در 21 آذر 1304، سلطنت ایران به "اعلیحضرت رضا پهلوی" واگذار شد. در بیست و چهارم آذرماه سال 1304 خورشیدی، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. مراسم تاجگذاری رضاشاه در 4 اردیبهشت ماه 1305 انجام شد.
هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی میکشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گستردهای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود و شیوه ملوک الطوایفی جایی برای قدرت مرکزی نگذاشته بود.
از منظر بینالمللی نیز شرایط، چندان آرام نبود. ایران در محاصره نیروهای بزرگ، روسیه در شمال و انگلیس در جنوب بود. انگلیس میکوشید از ایران به عنوان راهی برای سلطهجویی خود در هند و خاور دور بهره بگیرد. در روز سوم شهریور 1320 نیروهای شوروی از شمال و نیروهای بریتانیا از جنوب به بهانه حضور اتباع آلمانی در ایران به ایران حمله کرده و به سمت تهران آمدند.
رضا شاه که تاب مشاهده اشغال ایران را نداشت برای آرام کردن اوضاع ناچار به استعفا شد و سر انجام با مساعی شادروان محمد علی فروغی و به رغم مخالفت انگلیس سر انجام متفقین با جانشینی او بوسیله فرزندش محمد رضا شاه موافقت کرده و او به سلطنت رسید .
دولت انگلستان که از اقدامات ضد استعماری رضا شاه پهلوی ناخشنود بود وی را تحت نظر از بندرعباس با کشتی خارج کرد و آن سردار بزرگ با دلی پر خون و در حالی که چنگی از خاک ایران را با خود داشت آن بندر را به مقصد جزیره موریس که انگلیسها برای تبعید او در نظر گرفته بودند ترک کرد . رضا شاه پهلوی که به علت آب و هوای نامساعد آن جزیره بیمار شده بود پس از مکاتبات و گفتگوهای طولانی با مامورین انگلیسی سرانجام موفق شد که از آن جزیره بد آب و هوا به شهر ژوهانسبورگ در افریقای جنوبی منتقل شده و تحت نظر قرار گیرد . رضا شاه پهلوی همچو فرزندش دور از وطن در روز 4 مرداد 1323 در ژوهانسبورگ درگذشت. پیکر رضا شاه پهلوی سپس به مصر منتقل و پس از تشییع با تشریفات رسمی در آنجا به امانت گذارده شد . در اردیبهشت ماه سال 1329 پیکر مومیائی شده سردار به خاک میهن بازگردانده شد و پس از انتقال به حضرت عبدالعظیم در آرامگاهی که ویژه او بنا شده بود به خاک سپرده شد .
خدمات رضا شاه پهلوی
رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در این هنگامه بود که آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. خدمات رضا شاه پهلوی به ایران و ایرانیان را نمی توان به طور کامل در اینجا درج کرد ، تنها اشاره کوچکی به خدمات آن بزرگمرد کافی است تا همه پی ببرند که ایران امروز بدون رضا شاه هیچ بود .
سرکوب غائله جنگل و خراسان و تحکیم قدرت حکومت مرکزی در آذر بایجان و مازندران
سرکوب یاغیان در سراسر ایران از جمله کاشان
تشکیل ارتش نوین ایران، متحدالشکل شدن جامه لشگرین و تصویب قانون نظام وظیفه در سال 1303
برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن
احداث راه آهن سراسری با کمترین امکانات مالی و فنی
بنیانگزاری دادگستری به جای محاکم شرع ، الغای کاپیتولاسیون و سپردن محاکم به قضات حقوقدان ایرانی
تأسیس بانک ملی ایران و کوتاه کردن دست بانکهای انگلیس از دارائیهای دولت
بنیانگزاری نیروی دریائی
بنیانگزاری نیروی هوائی با خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان
الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی
تاسیس موزه جواهرات ملی ایران
تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت
الغای امتیازنفتی دارسی و عقد قرارداد جدید بر اساس منافع ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس
کارگذاردن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال 1312 و راه اندازی آن یکسال پس از این تاریخ
تأسیس بانک کشاورزی
تدوین و اجرای قانون معروف به کشف حجاب و تغییر البسه مردان
تاسیس و راه اندازی کارخانجات دخانیات ایران
تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور
اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا
ساختن راه ارتباطی با شمال ایران و بنای تاسیساتی چون پل ورسک و تونل کندوان در دل کوهها
عزل احمد شاه
دومین فرزند ذکور محمدعلی شاه، در 27 شعبان 1314 هـ. ق مطابق با 12 بهمنماه 1275 ش برابر با اول فوریه 1897 م در تبریز متولد شد. مادرش ملکه جهان بزرگترین دختر کامران میرزا نایب السلطنه بود که در 1310 هـ. ق به عقد و نکاح دائم پسرعموی خود درآمد احمد میرزا از پنج سالگی در مکتبخانه ولیعهد تحصیلات خود را آغاز کرد و در ده سالگی به اتفاق پدرش به تهران انتقال یافت و در 19 اسفند ماه 1285 با تشریفات خاصی به ولیعهدی تعیین گردید و بالاخره در 25 تیرماه 1288 به اتفاق پدر و مادر و سایر برادران خود در سفارت روسیه واقع در زرگنده متحصن شدند. سرانجام محمدعلی شاه به حکم فاتحین تهران از سلطنت خلع و احمدمیرزا ولیعهد به سلطنت ایران انتخاب گردید و چون سن وی به نصاب قانونی نرسیده بود، میرزا علیرضاخان عضدالملک ایلخانی قاجار را به نیابت او برگزیدند.
سرانجام محمدعلی شاه به حکم فاتحین تهران از سلطنت خلع و احمدمیرزا ولیعهد به سلطنت ایران انتخاب گردید و چون سن وی به نصاب قانونی نرسیده بود، میرزا علیرضاخان عضدالملک ایلخانی قاجار را به نیابت او برگزیدند
روز اول مرداد 1288 هیئتی به ریاست عضدالملک نایب السلطنه و عضویت شاهزاده مغرور میرزا موثقالدوله، شاهزاده ناظر به سفارت روسیه در زرگنده رفته، پس از ملاقات با محمدعلی میرزا خواستند شاه تازه را به سلطنت آباد ببرند. محمدعلی میرزا به آسانی با این انتقال موافقت نکرد و متذکر شد چون انس و الفت زیادی بین من و این فرزند وجود دارد نمیتوانم از او جدا شوم، بهتر است شما فرزند دیگرم را به سلطنت مبعوث کنید و این فرزند همیشه با من باشد. عضدالملک در پاسخ محمدعلی میرزا اظهار کرد چنانچه حاضر به تحویل ولیعهد به ما نشوید یقیناً سلطنت از قاجاریه خارج میشود. سرانجام محمدعلی میرزا با این مفارقت موافقت کرد و احمدمیرزا شاه سیزده ساله را به سلطنتآباد برده به تخت نشانیدند. سید محمد امام جمعه جدید خطبه سلطنت را قرائت نمود و مراسم سلام عام به عمل آمد و به مبارکی و میمنت شاه جدید، قیمت گوشت از چارگی 22 شاهی به 18 شاهی تنزل یافت و در همان روز برادر 9 ساله او به نام محمدحسن میرزا به ولیعهدی برگزیده شد. پس از آنکه محمدعلی میرزا تهران را به سوی روسیه ترک کرد، میرزا حسن خان مستوفیالملک با معاونت حکیمالملک وزیر دربار شد تا سروصوتی به وضع آشفته دربار بدهد. نخست در دربار مدرسهای دائر کرده از بهترین معلمین آن روز دعوت نمودند که تربیت و تحصیل شاه و ولیعهد زیر نظر آنها قرار بگیرد. در اولین تشریفاتی که شاه جدید شرکت کرد، افتتاح مجلس دوم بود. احمدشاه به اتفاق ولیعهد در پناه عضدالملک وارد عمارت بهارستان شده و نطق افتتاحیهای که به دست او داده بود، قرائت نمود.
مدت نیابت سلطنت عضدالملک طولانی نشد. در شهریور 1289 در سنینی بالاتر از 90 سالگی درگذشت و برای جانشینی او از طرف قاجاریه نام سه نفر برده میشد که عبارت بودند از عبدالصمد میرزا عزالدوله پسر محمدشاه و برادر ناصرالدین شاه، مهدیقلی خان مجدالدوله پسردائی و داماد ناصرالدین شاه، و بالاخره میرزا احمدخان علاءالدوله داماد عضدالملک. همچنین کاندیدای وطنپرستان و آزادیخواهان میرزا حسن خان مستوفیالممالک بود. سردار اسعد بختیاری هم برای قبول چنین پستی بیمیل نبود ولی یکباره دست آشکار سیاست انگلیس از آستین بیرون آمد و یکی از تربیتیافتگان و سرسپردگان قدیم خود را کاندیدای این پست نمود. گروه ماسونها و وابستگان به سیاست انگلیس که در رأس آنها ذکاءالملک فروغی رئیس مجلس بود، به تلاش افتاده زمینه را در مجلس برای ناصرالملک فراهم ساختند و سرانجام ناصرالملک با اکثریت ضعیفی (40 رأی) به نیابت سلطنت تعیین شد و مراتب را تلگرافی به وی اطلاع دادند و ناصرالملک ظاهراً برای قبول چنین پستی شرایط سنگینی قائل شد که از جمله ماهیانه یکصد هزار ریال حقوق بود. در اسفند ماه 1289 ناصرالملک با تشریفات زیادی وارد شد و درباریب برای خود تدارک دید و اعلام نمود وظیفة من فقط معرفی رئیسالوزار است و مسئول مجلس، وزیران هستند.
میرزا ابوالقاسم ناصرالملک قریب چهار سال نایب السلطنه ایران بود. گاهی در لندن و زمانی در تهران به امور رسیدگی میکرد و سرانجام چند روز قبل از آغاز جنگ جهانگیر اول، بار سنگین سلطنت را به دوش سلطان احمدشاه که ظاهراً به سال قمری به 18 سالگی رسیده بود گذاشت و با صول مطالبات گذشته خود به انگلستان رفت و سرنوشت کشور ایران را به دست جوانی بیتجربه قرار داد.
میرزا ابوالقاسم ناصرالملک سرانجام چند روز قبل از آغاز جنگ جهانگیر اول، بار سنگین سلطنت را به دوش سلطان احمدشاه که ظاهراً به سال قمری به 18 سالگی رسیده بود گذاشت و با صول مطالبات گذشته خود به انگلستان رفت و سرنوشت کشور ایران را به دست جوانی بیتجربه قرار داد
هنوز پنج روز از تاجگذاری احمدشاه نگذشته بود که ناقوس کلیساهای اروپا آغاز جنگ جهانی را اعلام داشتند و دولت ناتوان علاءالسلطنه کنارهگیری و مستوفیالممالک جانشین او شد. سلطان احمدشاه طی فرمانی خطاب به رئیسالوزاء، بیطرفی دولت ایران را در جنگ بینالملل اول اعلام نمود و در همان ایام مجلس سوم با نطق او افتتاح شد.
هنوز شش ماه از آغاز جنگ سپری نشده بود که سپاه عثمانی و سپاه روس مرزیهای ایران را مورد تجاوز قرار داده و وارد خاک ایران شدند و در آذربایجان بین آن دو نبرد شدیدی آغاز شد. انگلیسها نیز از جنوب وارد ایران شده، بنادر جنوب و فارس و کرمان را مورد تاخت و تاز قرار خود دادند و سپاه روس تحقیقاً تمام شهرهای شمالی ایران را تحت سیطره خود قرار داده و قوائی به سمت تهران فرستادند. وقتی خبر نزدیک شدن قوای روس به تهران انتشار یافت، عده زیادی از نمایندگان مجلس و روحانیون و رجال به سمت قم حرکت کردند و عملاً مجلس سوم به پایان رسید. احمدشاه نیز تصمیم به تغییر پایتخت گرفت و این تصمیم را طی تلگرافی به دولتین روس و انگلیس اطلاع داد. وزرای مختار دو کشور با احمدشاه ملاقات نموده و او را از تغییر پایتخت منصرف ساختند. عدهای از رجال و نمایندگان که به قم عزیمت نموده بودند، اعلان جهاد دادند و به خرید اسلحه مشغول شدند. آنها از قم به اصفهان و از اصفهان به کرمانشاه رفته، یک دولت موقت به زعامت رضاقلی خان نظام السلطنه تحت حمایت آلمان و عثمانی تشکیل دادند و نیروی ژاندارمری هم به دولت موقت پیوست و مشکلاتی برای دولت مرکزی فراهم شد و در چند نقطه جنگ بین نیروهای ملی و روسیه شروع شد. احمدشاه برای حفظ بیطرفی، نظام السلطنه را از تمام القاب و امتیازات دولتی محروم و دستور مصادره اموال او را صادر نمود. ولی نظام السلطنه همچنان در مقام منازعه با نیروهای روس و انگلیس بود. ولی طول زیادی نکشید که ناگزیر به استانبول انتقال یافتند.
جنگ جهانگیر اول قریب چهار سال به طول انجامید و به علت ورود نیروهای عثمانی و روس و انگلیس و آلمان به ایران، مردم وضع اسفناکی یافتند و قحطی عده زیادی از هموطنان ما را به هلاکت رسانید. احمد شاه نیز هر چند ماه یکبار یکی از رجال را به رئیسالوزرائی انتخاب می نمود ولی کوچکترین تغییری در وضع مردم ایران حاصل نمیشد و بیگانگان به قتل و غارت اموال مردم و اعدام آنها میپرداختند. در اوایل 1297 که اوضاع و احوال جنگ بشارت میداد بزودی خاتمه خواهد یافت، احمدشاه نجفقلی خان صمصام السلطنه را به رئیسالوزرائی منصوب نمود. انتصاب وی بدین سمت موجب نگرانی وجوه مردم و روحانیون شد علیالخصوص که وی هیچگونه دانش و تجربهای در مسائل سیاسی نداشت. رجال و معاریف عقیده داشتند باید کسی زمام امور را به دست بگیرد که علاوه بر آشنائی کامل به اوضاع سیاسی جهان، مردی مقتدر و تصمیمگیرنده باشد تا بتواند اوضاع آشفته کشور را سروسامانی شایسته بدهد. تدریجاً نام میرزا حسن خان وثوقالسلطنه سر زبانها افتاد و موضوع از حرف به جنبش کشید و عدهای در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم متحصن شدند و خواستار رئیس الوزرائی وثوقالدوله گردیدند. شاه ناگزیر به این خواسته گردن نهاد و علماء را به تهران خواست و فرمان رئیسالوزرائی وثوقالدوله را صادر کرد.
وثوقالدوله در سال اول رئیسالوزرائی خود، قاطعانه عمل کرد: اعضای کمیته تروریستی مجازات را کیفر داد و راهزنان و یاغیان و گردنکشان را به کیفر اعمالشان رسانید. این اقدامات در روحیه مردم اثر نیکوئی گذاشت و احمدشاه نیز که آرامشی در کشور مشاهده کرد، به فکر تفرج و دیدار کشورهای اروپائی قصد مسافرت نمود. وثوق همچنین برای احقاق حق ایران، هیئتی را به کنفرانس صلح پاریس فرستاد. همزمان با مسافرت احمدشاه به اروپا، وثوقالدوله در کابینه تغییراتی داد و نصرتالدوله فیروز وزیر عدلیه را به وزارت امور خارجه تعیین نموده و در زمره همراهان شاه قرار داد، در حالی که مشاور الممالک انصاری به عنوان وزیر خارجه ایران و رئیس هیئت اعزامی به کنفرانس صلح پاریس به هر خس و خاشاکی متوسل میشد تا راهی به کنفرانس پیدا کند.
وثوقالدوله روز 18 شهریور ماه 1298 اعلامیه بلندبالائی انتشار داد و با اعلام سفر قریبالوقوع شاه به اروپا، از انعقاد قراردادی بین دولتین ایران و انگلیس پرده برداشت. به موجب این قرارداد، امور نظامی و مالی ایران تحت نظر مستشاران انگلیسی قرار میگرفت و قشون متحدالشکل از قزاق و ژاندارم تشکیل میشد و دولت انگلستان نیز مساعده قابل ملاحظهای همه ساله به دولت ایران پرداخت مینمود. احمدشاه بار سفر بست و از طریق عثمانی عازم اروپا شد. در استانبول پس از ده سال مفارقت، موفق به دیدار پدر و مادر و برادران و خواهران خود گردید، آنگاه سیر و سیاحت را آغاز کرد.
هنوز پنج روز از تاجگذاری احمدشاه نگذشته بود که ناقوس کلیساهای اروپا آغاز جنگ جهانی را اعلام داشتند و دولت ناتوان علاءالسلطنه کنارهگیری و مستوفیالممالک جانشین او شد. سلطان احمدشاه طی فرمانی خطاب به رئیسالوزاء، بیطرفی دولت ایران را در جنگ بینالملل اول اعلام نمود و در همان ایام مجلس سوم با نطق او افتتاح شد
در داخل کشور انتشار قرارداد با عکسالعملهائی مواجه شد. با وجودی که چند روزنامه درجه اول با اخذ نازشست به مداحی از قرارداد پرداخته و آن را آخرین علاج برای درمان دردهای کشور میدانستند، مخالفین نیز در اجتماعات پرشوری لعن و نفرین خود را نثار عاقدین قرارداد نموده آن را سند فروش کشور تلقی میکردند و دولت نسبت به این عده شدت عمل نشان داد و برخی را تبعید و عدهای را زندانی نمود. سلطان احمدشاه در لندن مورد استقبال شایانی قرار گرفت و میهمانیها و ضیافتهای زیادی برای او برپا شد و همه جا صحبت از انعقاد قرارداد بین دو دولت و نزدیکی بیشتر بود. ولی رویهم رفته احمدشاه روی خوشی نشان نداد و همان پیشنهاد قبلی خود را که دریافت مبلغ پانزده هزار تومان هرماه و ضمانتنامه دولت انگلیس از سلطنت او بود تکرار میکرد. تلاش نصرتالدوله هم نتیجهای نداد و شاه حتی از وجوهی که وثوقالدوله و نصرتالدوله و صارم الدوله دریافت نموده بودند، سهمیهای میخواست. احمدشاه پس از هشت ماه سیر و سیاحت در کشورهای اروپایی، روز 13 خرداد 1299 به تهران بازگشت و دو هفته بعد وثوقالدوله از کار کنارهگیری نمود.
احمدشاه پس از کنارهگیری وثوقالدوله، میرزا حسن خان مشیرالدوله را به رئیسالوزرائی برگزید. مشیرالدوله در نخستین روزهای زمامداری با قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز مواجه شد و مخبرالسلطنه وزیر مالیه کابینه با اخذ اختیارات کامل عازم تبریز شد و پس از چند روز شیخ محمد خیابانی به قتل رسید. در همین موقع انگلیسها که رقیب دیرین خود را از بین رفته دیدند، به قصد چنگاندازی به منابع مالی و اقتصادی ایران، احمدشاه و مشیرالدوله را تحت فشار قرار دادند تا صاحب منصبان روسی قزاقخانه را از ایران خارج کنند. مشیرالدوله زیربار تحمل نرفت و پس از سه ماه و نیم زمامداری، از کار کناره گرفت و شاه ناچار میرزا فتحالله سپهدار رشتی را به رئیس الوزرائی برگزید و وی به خدمت استاروسلسکی رئیس قزاقخانه و سایر صاحبمنصبان روسی خاتمه داد و در همان ایام انگلیسها که از اجرای قرارداد 1919 مأیوس شده بودند، راه دیگری برای دستیابی به کشور ایران طرحریزی کردند و انتصاب سپهدار به این سمت نیز برای اجرای مقدمات کار بود.
ژنرال ادموند آیرنساید فرمانده قوای انگلیس در ایران و نرمان وزیر مختار انگلستان در تهران طرح کودتائی را مورد بررسی قرار دادند. نرمان برای عامل سیاسی آن سید ضیاءالدین مدیر روزنامة رعد را در نظر گرفت و ادموند آیرنساید میرپنج رضاخان را برای عملیات نظامی انتخاب کرد و سپیده دم سوم حوت 1299 این برنامه به مرحله اجرا درآمد و تلاش احمدشاه برای جلوگیری از این اقدام جدید به جائی نرسید و به توصیه نرمان قرار شد آنچه کودتاگران میخواهند احمدشاه انجام دهد. بزرگان و امراء و سیاستمداران به زندان رفتند و احمدشاه ناچار فرمان رئیس الوزرائی سید ضیاءالدین و فرماندهی لشکر قزاق میرپنج رضاخان را با لقب سردار سپه امضا کرد. رفتار سید ضیاءالدین با خواسته انگلیسها تطبیق نکرد و عذر او را خواستند و پس از صد روز زمامداری و انجام یک سلسله کارهای مثبت و منفی، از ایران خارج شد.
احمدشاه فرمان نخستوزیری میرزا احمد خان قوام السلطنه یکی از زندانیان سید ضیاءالدین را به رئیس الوزرائی صادر نمود و قوام، زندانیان را مرخص کرد و به حضور شاه برد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 36 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله احمد شاه