فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد راه های خداشناسی

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد راه های خداشناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد راه های خداشناسی


تحقیق در مورد راه های خداشناسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:7

 

  

 فهرست مطالب

 

 

 

راههای خداشناسی

 

شناساندن صحیح خداوند سبحان

 

والاتر از صفات پدیده ها

 

شناخت قدرت پروردگار

 

اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند،و از آتش سوزان می ترسیدند، اما دلها بیمار ،وچشم ها معیوب است. آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟که چگونه آفرینش آن را استحکام بخشید؟و ترکیب اندام آن را بر قرار، وگوش و چشم برای آن پدید آورد،واستخوان وپوست متناسب خلق کرد؟به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با چشم واندیشه انسان درک نمی شود،نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود،وبرای بدست آوردن روزی خود تلاش میکند؟دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد،ودر جایگاه مخصوص نگه می دارد،در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده،و به هنگام درون رفتن،بیرون آمدن را فراموش نمی کند!.روزی مورچه تضمین گردیده ، و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است.خداوند منان از او غفلت نمیکند،وپروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.اگر در مجاری خوراک وقسمتهای بالا وپائین دستگاه گوارش وآنچه در درون شکم او از غضروف های آویخته به دنده تا شکم، وآنچه در سر اوست از چشم وگوش،اندیشه نمائی،از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده واز وصف او به زحمت خواهی افتاد.پس بزرگ است خدائی که مورچه را بر روی دست وپایش بر پا داشت،وپیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت،در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداد وهیچ آفریننده ای کمکش نکرد.اگر اندیشه ات را بکار گیری تا به راز آفرینش پی برده باشی،دلائل روشنی به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست،به جهت دقتی که جدا جدا در آفرینش هر چیزی به کار رفته،واختلافات وتفاوتهای پیچیده ای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است.همه موجودات سنگین وسبک،بزرگ وکوچک،نیرومند وضعیف،در اصول حیات وهستی یکسانند،وخلقت آسمان و هوا  بادها و آب یکی است.پس اندیشه کن در آفتاب وماه،و درخت وگیاه،و آب و سنگ،و اختلاف شب و روز ،وجوشش دریاها،و فراوانی کوه ها،و بلندای قله ها،و گوناگونی لغتها،وتفاوت زبانها،که نشانه های روشن پروردگارند.پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد،و تدبیر کننده را انکار کند!گمان کردند که چون گیاهانند وزارعی ندارند، واختلاف صورت هایشان را سازنده ای نیست،بر آنچه ادعا میکنند حجت و دلیلی ندارند،و بر آنچه در سر می پرورانند تحقیقی نمی کنند.آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، یا جنایتی بدون جنایتکار باشد؟!

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد راه های خداشناسی

تحقیق در مورد کلام خدا و راز آفرینش

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد کلام خدا و راز آفرینش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد کلام خدا و راز آفرینش


تحقیق در مورد کلام خدا و راز آفرینش

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه17

 

فهرست مطالب

 

کلام خدا و راز آفرینش

به راستی قرآن کتاب نا متناهی و بی پایانی است و نسخه دوم طبیعت به شمار می رود که هر چه بینش ها وسیع تر و دیدها عمیق تر شود و هر چه در باره آن تحقیقات و مطالعات زیاد تری انجام گیرد ، رموز و اسرار آن رخ می نماید و حقایق نویی از ان کشف می شود .

از کتابی که از جانب خدای نامتناهی برای هدایت بشر فرستاده شده است جز این انتظار نیست . کتاب او باید بسان خود او نا متناهی و ویژگی مقام ربوبی را دارا باشد و در نمایاندن انتساب خود به حق و مبدا عالم ، به دلیل و برهانی نیاز نداشته باشد و به سا ن خورشید ، خویش را بنمایاند و محیط را روشن کند .

راز آفرینش کوه ها و نهرها :

« وَ جَعَلَ فِیها رَواسیَ وَاَنهاراًَ  »

در آن ( زمین ) کوه ها و جوی ها را آفرید .

قرآن مجید در سوره های متعددی در باره آفرینش کوه ها سخن گفته و راز خلقت و اسرار وجود آنها را با تعبیرات گوناگونی روشن ساخته است . از میان راز ها ، بیشتر روی استقرار و آرامشی که در پرتو کوه ها نصیب ساکنان زمین شده است تکیه کرده و وجود آنها را مانع از پدید آمدن حرکات نا موزون و اضطراب و نوسان معرفی می نماید و در سوره های متعددی می فرماید :

« وَ اَلقَی فِی الاَرضِ رَوَاسیَ اَن تَمیدَ بِکُم  »

در زمین کوه هایی افکند تا حرکات آن ، شما را مضطرب نسازد .

 

گاهی این حقیقت را به عبارت دیگر بیان کرده و می فرماید :

«  وَ الجِبالَ اَوتاداً . . . »

کوه ها را میخ های زمین آفریدیم .

قرآن راز کوه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد کلام خدا و راز آفرینش

دانلود مقاله فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».
قرآن مجید کتاب زندگی و نسخه‏تکامل و سعادت آدمی است؛(۱) بنابراین به جا و ضروری است سؤال‏های اساسی زندگی از دیدگاه قرآن بررسی و جواب داده شود. یکی از سؤال‏های مهمی که همواره برای انسان مطرح بوده و هست فلسفه آفرینش است که یک سؤال ریشه‏دار و اساسی است و بشر همواره می‏خواسته بداند برای چه آفریده شده است و هدف از زندگی چیست؟
وقتی به قرآن مجید مراجعه می‏کنیم چند دسته از آیات پاسخ سؤال ما هستند که به طور کلی به سه دسته می‏توانیم تقسیم نماییم.
الف) عبادت‏
از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن». این آیه‏مبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان می‏کند، و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر می‏کند؛ زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفی می‏باشد که این ساختار در ادبیات عربی مفید حصر است و اختصاص را می‏رساند؛ یعنی علت آفر ینش جن و انس، فقط عبادت می‏باشد. عبادت چیست؟
«یعبدون» از ماده عبادت به معنی اطاعت است؛ در کتب لغت از جمله «قاموس» و «صحاح» عبادت به معنای طاعت معنا شده است؛ مصباح اللغه آن را به معنی خضوع و انقیاد گرفته است؛(۲) در کتاب شریف التحقیق فی کلمات القرآن المجید می‏خوانیم: اصل در ماده‏آن، نهایت تذلل در قبال مولا همراه با اطاعت می‏باشد؛(۳) بنابراین نتیجه می‏گیریم معنای عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبرداری است.
عبادت به عنوان فلسفه خلقت انسان برای تکامل و نزدیکی به خدای متعال که کمال مطلق است می‏باشد؛ بنابراین عبادت راه و وسیله است. برای رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایی و غایهٔ الغایات باشد بلکه هدف مقدّمی است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکی است و آن ه مان خط مستقیم است لذا فرمود فقط برای عبادت خلق کردم(۴) و در سوره «یس» فرمود صراط مستقیم عبادت خداست؛(۵) راه فقط یکی است و آن هم طریق عبادت و بندگی خداست.
● غفلت اکثریت‏
در سوره‏اعراف می‏فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِ‏ّ وَالإِْنس» سؤال می‏شود چرا اکثر جن و انس به جهنّم می روند؟ چرا اکثریت دنبال غرض اصلی نیستند؟ مگر نه این است که خداجویی فطری بوده و دین مطابق فطرت آدمی است. کما این‏که می‏فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛(۶) پس رو سوی دین حق کن در حالی که ثابت و استوار بر آن هستی این سرشتی است که خدا مردم را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی‏نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‏دانند
جواب: حرکت در مسیر کمال و غرض اصلی منوط به شناخت و تصدیق مطلوبیت آن است؛ امّا چون اکثریت کمال حقیقی را نمی‏شناسند و لذت رسیدن به آن را درک نمی‏کنند؛ لذا در صدد آن بر نمی‏آیند. هر چند یک امر فطری است؛ امّا نیاز به بیداری و توجّه دارد و در اکثر مردم نیازم ند راهنمایی و بیدار کردن است کما این‏که یکی از وظایف انبیاء الهی(ع) بیدار کردن فطرت آدمی است: «تا این‏که بخواهند عهد فطری او را ادا کنند و نعمت فراموش شده او را بیادشان آورند.»(۷)
به قول حضرت امام(ره) گرچه نقشِ انسانی مفطور به توحید است امّا در اول و شروع زندگی با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نمو می‏کند و اگر انسان خود را تربیت نکند غرق در حیوانیت شده و هیچ یک از معارف الهیه در او بروز نمی‏کند و انوار فطری خاموش می‏شود.( ۸)
بنابراین انس بیشتر با مادیات و اعتبارات انسان را از فطرت الهی خود غافل می‏نماید و اثر این غفلت راه جهنّم را می‏پیماید. حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا خدای متعال این غرایز حیوانی و مادی را در نهاد آدمی قرار داده است، بطوری که اکثریت را از هدف اصلی باز داشته است؟
در جواب به این سؤال توجّه به دو نکته در مورد کمال انسان لازم می‏باشد؛
۱) یکی این‏که ارزش کمال انسان به اختیاری بودن آن است و سرِّ این که می‏تواند از ملائکه سبقت گیرد همین مختار بودن در طی مسیر کمال است و لازمه‏اختیار و انتخاب، وجود راهها، کششها و انگیزه‏ها ی مختلف است و اگر آدمی فقط یک گرایش می‏داشت و آن هم کشش به سوی خدای متعال، دیگر نمی‏توانست انتخابگر باشد و حال آن‏که خصیصه و امتیاز اصلی انسان اختیار اوست؛ بنابراین ضرورت دارد تا کششهایی در جهت مخالف عبادت و بندگی هم در او باشد تا خود یک طرف را انتخاب ن موده و حرکت نماید.
۲) نکته دوم: کمال انسان تدریجی و دارای مراحل است؛ یعنی در طول زمان به تدریج باید کسب نمود مرحله به مرحله پیش رفت و در همه‏مراحل از قدرت اختیار برخوردار است تا انتخاب و طی همه مراحل آزادانه و با اراده و خواست او باشد.(۹)
با توجّه به این دو نکته راز وجود گرایش‏های طبیعی و دنیایی در نهاد آدمی آشکار می‏گردد؛ زیرا فرض این است که انسان انتخابگر باشد و لازمه‏آن وجود کششهای متفاوت است تا راهها متعدد گردد. همچنین رسیدن به کمال تدریجی در اثر گذشت زمان است؛ لذا اول انسان باید بتو اند در این دنیا چند صباحی روزگار بگذراند تا زمینه تکامل او فراهم گردد و زندگی دنیایی نیازمند اسباب، وسایل و شرایط ویژه‏ای است. غرایز و میل‏های طبیعی انگیزه‏هایی هستند برای تهیه و فراهم نمودن این اسباب و وسایل؛ لذا وجود آنها برای ادامه‏حیات ضروری است؛ و ب دون آنها حیاتی نخواهد بود تا انسان در سایه آن راه خود را انتخاب نماید. بعلاوه این میل‏ها زمینه‏ساز امتحان آدمی نیز می‏باشد.
پس گرایش‏های انسان را می‏توان به دو شاخه کلی تقسیم نمود:
۱) یکی برای حفظ موجودیت و زندگی انسان در دنیا،
۲) دومی برای کسب کمال و طیِ مسیرِ اصلی. غایت اولی بقاء انسان در دنیا و غایت دومی رسیدن به کمال و رحمت بی‏کران الهی است.
شاخه‏اول خود به خود به فعلیّت می‏رسد امّا قسم دوم نیازمند توجّه، تقویت و به فعلیت رساندن است. عده‏ای در اثر اشتغال زیاد به قسم اول، از قسم دوم غافل مانده و از کمال و رحمت محروم می‏گردند در نتیجه روانه جهنّم می‏شوند.
ب) امتحان‏
دسته‏دوم از آیات قرآن‏کریم فلسفه خلقت انسان را امتحان و ابتلاء بیان می‏فرماید:
«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِٔ أَیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَآءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛(۱۰) و او کسی است که آسمان‏ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش(و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (بخا طر اینکه) شما را بیازماید که کدام‏یک از حیث عمل بهترین هستید».
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَوهَٔ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور؛(۱۱) کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین عمل بهتری دارید و او شکست‏ناپذیر و بخشنده است».
در این دو آیه علت آفرینش امتحان انسان‏ها بیان شده است. حتی قرآن‏کریم نعمات و زیبایی‏های زمینی را هم بخاطر امتحان خلق فرموده است کما اینکه می‏فرماید:
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَهًٔ لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛(۱۲) همانا ما هر آنچه بر روی زمین است آرایش و زینتی برای آن قرار دادیم تا انسان‏ها را بیازماییم که کدام یک بهترین عمل را دارند.»
● منظور از امتحان چیست؟
منظور از ابتلاء و بلاء همان امتحان و آزمون است(۱۳)، و امتحان گاه به خیر است و گاه به شر و مصیبت و هر آنچه خدای متعال با آن بندگان خود را آزمایش کند بلاء خواهد بود و امتحان حضرت حق یعنی همین امتیاز واقعی بشر از یکدیگر است؛ پس نتیجه آزمایش الهی جدا شدن شق ی از سعید است.(۱۴)
غرض از امتحان چند چیز می‏تواند باشد:
یکی اینکه برای کسب علم و رفع جهل باشد؛ یعنی امتحان گیرنده می‏خواهد بوسیله امتحان کسب آگاهی نماید. این غرض در مورد امتحان الهی صادق نیست؛ زیرا عالم به همه چیز است و نیازی به کسب علم ندارد؛ «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمُ بِذَا تِ الصُّدُور؛(۱۵) همانا خدا به راز درون سینه‏ها داناست». «یَعْلَمُ خَآنَهَٔ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُور؛(۱۶) خیانت چشم‏ها و آنچه دل‏ها پنهان می‏دارند، می‏داند». گاهی هم امتحان برای رفع جهل نبوده بلکه برای تقویت و به فعلیت رساندن استعداد است؛ یعنی امتحان گیرنده می‏خواهد به این وسیله قوه و استعدادهای نهفته را به فعلیت رسانده و آشکار نماید؛ بنابراین می‏توان گفت اصل آزمایش، فراهم نمودن زمینه برای افعال اختیاری است تا آن‏چه پنهان است آشکار گردد و استعداد پرورش یابد؛ یعنی امتحان زمینه‏ای می‏شود برای ا ز قوه به فعل رساندن و تکمیل نمودن. خداوند که به وسیله بلاها و سختی‏ها انسان‏ها را امتحان می‏کند برای این است که در پرتو بلایا هر کسی را به کمالی که لایق آن است برساند و هر یک از این مسائل جنبه‏ای از فرد را می‏سازد. ابتلائات الهی تمریناتی برای پرورش و تقو یت روح آدمی است. لذا کسانی که استعداد ظرفیت و توان بیشتری دارند سهم بیشتری از بلایا را دارند.
هر که در این بزم مقرّبتر است‏
جام بلا بیشترش می‏دهند
بنابراین دنیا همچون مدرسه و باشگاهی، گذرگاه آموزشی و پرورشی است نه اقامتگاه ابدی و التذاذی؛ لذا هر اندازه انسان در این سرای به دنبال لذات و خوشگذرانی باشد به همان مقدار از هدف اصلی و کمال حقیقی دور خواهد ماند و در مقابل تحمل سختی‏ها بخاطر خدا سعادت انسا ن را در بر خواهد داشت.
طبق آیات و احادیثی که بیان شد امتحان و آزمایش علت آفرینش می‏باشد؛ امّا همانطور که در فصل اول گذشت علت آفرینش فقط عبادت حضرت حق بیان شد. این آیات و روایات چگونه با حصر آیه‏شریفه«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون»(۱۷) قابل جمع است؟
امتحان جزئی از عبادت و اطاعت است؛ معیار سنجش و ملاک ارتقاء و عبور از مراحل مختلف تعبّد و بندگی امتحان و ابتلاء است. با امتحان میزان تعبّد مشخّص و نمایان می‏شود و امتحان‏های کوچکتر انسان را برای امتحان‏های سخت‏تر و مراحل بالاتر طاعت آماده و مستعد می‏کند. همانطور که در فصل قبل بیان شد منظور از عبادت در آیه شریفه‏فرمانبرداری و انقیاد همراه با خضوع است و دارای مراحل و مراتبی است و تسلیم و انقیاد در برابر قضای الهی و امتحانات سخت نشانه مراحل بالای طاعت و بندگی است.
بنابراین امتحان هم نمی‏تواند علت نهایی آفرینش باشد و همچون عبادت وسیله و مقدمه‏کمال می‏باشد.
ج) خلافت و جانشینی‏
از آیات مربوط به خلافت آدم در سوره‏مبارکه‏بقره چنین بدست می‏آید که غرض از خلقت انسان خلافت و جانشینی خدای متعال است و چون خدای سبحان می‏خواست جانشینی در زمین داشته باشد انسان را آفرید «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائکَهِٔ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْض ِخَلِیفَهًٔ قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون؛(۱۸) و هنگامی که پروردگارت به ملائکه فرمود همانا من در زمین جانشینی قرار می‏دهم (ق رار دهنده‏ام) گفتند: آیا در زمینی که کسی که در آن فساد می‏کند و خون می‏ریزد قرار می‏دهی؟ و حال آنکه ما تسبیح و حمد و تقدیس تو می‏کنیم. فرمود همانا من چیزی را که شما نمی‏دانید می‏دانم».
بنابراین آیه‏شریفه فلسفه آفرینش انسان جانشینی خداست و چون خدا می‏خواست خلیفه‏ای داشته باشد آدم را خلق فرمود.
این آیات دلالتی بر انحصار خلافت بر حضرت آدم ندارد بلکه جمله «اَتجعل فیها من یفسد فیها...» دلالت می‏کند که خلافت منحصر در آدم علیه‏السلام نیست؛ زیرا او معصوم بود و جا داشت خداوند بفرماید: آدم خونریزی و افساد نمی‏کند در حالی که خداوند افساد انسان را رد نک رد پس خلافت منحصر در حضرت آدم نیست. البته این بدین معنی نیست که همه‏انسان‏ها، بالفعل خلیفه خدا باشند بلکه نوع انسان امکان و استعداد خلافت را دارد و با کسب ملاکات خلافت به چنین مقامی نایل می‏شود واین ملاک آراستگی به علم اسماء است و کسانی که از آن بی‏بهره‏ اند از خلافت الهی محروم و بی‏نصیب هستند.
همچنین بیان مطالب در قالب جمله اسمیه «انّی جاعلٌ» نشانه‏استمرار است و این دلالت می‏کند که خلافت مقطعی و مختص حضرت آدم نبوده است بلکه استمرار دارد و تا وقتی که زمین و نظامی هست خلیفه‏خدا هم وجود دارد.
حال این سؤال مطرح می‏شود که چرا خدا خواست خلیفه‏ای داشته باشد؟ مگر او از زمین غایب است که بخواهد دیگری به جای او در غیاب او جانشینی نماید؟
جواب این است که او بر همه چیز محیط است(۱۹) و همه جا حضور دارد(۲۰) و نزدیکترین چیز است(۲۱) بنابراین غیبتی مطرح نیست بلکه مشیت الهی بر این تعلق گرفته است مخلوقی داشته باشد که با اراده و اختیار خود در سایه علم و تعبّد، اسماء و صفات الهی را در خود پیاده نما ید و اراده و خواست خود را در اراده حضرت حق فانی کند و متصل به دریای بی‏کران الهی گردد و کارهای خدایی کند(۲۲) و خدای سبحان به مقتضای کرم و رحمت خود خواسته است از قدرت و کمال بی‏نهایت خود به دیگران نیز عطا فرماید و خلافت الهی نیز گامی در جهت تکامل است و مرتبه‏برتری از سلوک است.(۲۳)
عبادت و ابتلاء و امتحان انسان را به خلافت الهی سوق می‏دهد و متعبدترین، صابرترین و با ظرافت‏ترین‏ها به مراتب و مراحل بالای خلافت الهی بار می‏یابند همچون انبیاء، اولیاء و اوصیاء(ع).
این که در برخی روایات، حضرات معصومین(ع) علت خلقت بیان شده‏اند به خاطر این است که آن‏ها بهترین امتحان‏ها را می‏دهند و عالی‏ترین و کامل‏ترین عبادت از آن‏ها صادر می‏شود و لذا به معنای واقعی کلمه خلیفهٔاللَّه و جانشینان تام حضرت حق هستند.
خلافت هر چند نتیجه و اثر عبادت و امتحان است امّا نمی‏تواند غایت نهایی باشد چون در مورد غایت نهایی «چرا» جا ندارد؛ امّا در مورد خلافت نمی‏توان سؤال کرد چرا خدا می‏خواست خلیفه داشته باشد؟ جواب این است که رحمت و فیاصیّت الهی که عین ذات اوست اقتضا دارد که خ دا بیشترین لطف و عنایت را داشته باشد و مقام خلافت عنایت رحمانی است. اینکه در سوره‏مبارکه‏هود می‏فرماید: «إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُم ...»(۲۴) ،استفاده می‏شود مشمول رحمت الهی شدن علت خلقت است و این را می‏توان غایت‏الغایات گرفت. بنابرا ین رحمانیت حضرت حق علت خلقت انسان است و انسان مادامی که در جهت کسب رحمت الهی قدم بر می‏دارد در راستای فلسفه خلقت گام بر می‏دارد. در غیر این صورت در گمراهی و خسران است.
آفرینش انسان
داستان آدم در قرآن
نکته عجیب این است که در قرآن کریم قضیه و داستان آدم ابوالبشر آمده‏ ولی به عنوان یک تعلیم دیگری نه به عنوان شهادت بر توحید و اینکه به‏ دلیل اینکه زندگی بشر به آنصورت آغاز شده پس به خدائی خدا اعتراف کنید .
البته قرآن کریم خلقت آدم را به کیفیت خاصی بیان فرموده که کم و بیش‏ می‏دانیم و نظریه‏های علم الحیات هم به فرض اینکه به حد تحقیق رسیده‏ باشد و قانون اشتقاق انواع مسلم باشد ، دلیلی در دست نیست که امکان اینکه یک انقلاب دفعی پیش آید و یک جهش عظیم رخ دهد و در مدت کمی‏ یک توده خاک به یک انسان سوی معتدل تبدیل شود ، یعنی مراحلی که باید در طول قرنها و نسلها فراهم شود در تحت یک شرایط دیگر با سرعت فراهم‏ گردد ، و حتی خلاف سنن جاریه تکوین حیات هم نیست .
در سنن تکوین ، با اختلاف‏ شرایط و احوال ، سرعت و بطئ یک حرکت تغییر می‏کند ، همان طوری که مانعی‏ نیست ، برعکس ، حرکتی را کندتر کنند نظیر آنکه در شرایط معینی دوره‏ کودکی و جوانی و پیری را طولانی‏تر کنند و خیلی هم طولانی‏تر کنند .
به هر حال ، مقصود توضیح این روش تعلیماتی قرآن بود که در مسأله توحید به موضوع آغاز حیات متمسک نشده و نگفته به دلیل اینکه حیات و زندگی‏ آغازی و شروعی دارد خواه آنکه از یک سلول آغاز شده باشد یا از یک موجود چند میلیون سلولی به این دلیل خدا را بشناسید .
داستان آدم ابوالبشر را هم به منظور دیگری بیان‏ کرده . منظور از آن داستان تعلیمات دیگری است و شاید کمتر داستانی است‏ که مانند داستان آدم پر نکته باشد.
این داستان برای بیان بالا بردن مقام انسان و اینکه انسان اگر به مرتبه تعلیم اسماء الهی برسد از فرشتگان بالاتر است ، فرشتگان در پیشگاه چنین فردی خضوع می‏کنند و سجده می‏آورند ، برای تنبیه به‏ دشمنی شیطان و آگاه کردن بشر که به وسوسه‏های درونی خود توجه داشته باشد که او را از راه به در نبرد ، برای تکبر آمده که یک تکبر شیطان را از قرب الهی بیرون راند ، برای تنبیه به خطرات طمع و سقوطی که انسان از درجات عالی به واسطه تخلف اوامر الهی می‏کند آمده ، برای اشعار به مقام‏ عالی و استعداد بزرگترین مقامی که انسان دارد آمده و آن مقام خلافت الهی‏ است ، و بالاخره به یک سلسله تعلیمات اخلاقی و عرفانی در آن قضیه اشاره‏ شده :
" « وإذ قال ربک للملائکةإنی جاعل فی الارض خلیفه قالوا أتجعل فیها من‏ یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال‏إنی أعلم ما لا تعلمون و علّم آدم اسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال أنبئونی‏ بأسماء هؤلاءإن کنتم صادقین قالوا سبحانک لا علم لناإلا ما علمتناإنک‏ أنت العلیم الحکیم قال یا آدم أنبئهم بأسمائهم فلما أنباهم بأسمائهم‏ قال ألم أقل لکم‏إنی أعلم غیب السموات و الارض و أعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون »"( بقره ، 30 - . 33 )
یعنی آن زمان که پروردگار توبه فرشتگان گفت من در زمین جانشین قرار خواهم داد ، گفتند آیا می‏خواهی مخلوقی در زمین قرار دهی که فساد و خونریزی می‏کند و حال آنکه ما ترا تسبیح و حمد و تقدیس می‏کنیم ؟
خداوند گفت : من‏ چیزی می‏دانم که شما نمی دانید .
سپس تمام نامها را به آدم یاد داد ، بعد آنان‏ را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت :
اگر راست می‏گویید به من بگویید نام‏ اینها چیست ؟
گفتند : ما جز آنچه تو به ما آموخته‏ای نمی دانیم ، البته تویی‏ دانا و حکیم .
گفت : ای آدم ! تو نامهای آنها را به اینها بگو .
چون آدم‏ نامهای آنها را گفت ، خداوند گفت : من به شما نگفتم که من از نهان و سرّ آسمان و زمین آگاهم ؟ آنچه شما ظاهر سازید و آنچه پنهان دارید همه را می‏دانم .
انسانها همه از یک پدر و مادرند
در قرآن آیاتی دلالت زیادی بر این مدعا دارد که انسانها همگی از نسل یک پدر و مادر خاص هستند.
دسته اول آیاتی که انسانها را به عنوان فرزند آدم مورد خطاب قرار داده است:
یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُم عِندَکُلّ مَسجِد اعراف/31
وَ لَقَد کَرّمنا بَنی‌ آدَم اسراء/70
دسته دوم آیاتی که محتوای آنها تصریح بر نشات گرفتن انسانها از اصل و ریشه‌ای واحد یعنی انسانی مشخص است:
یا بَنی آدَمَ لا یَفتِنَنّکُمُ الشَیطانُ کَما اَخرَجَ اَبَوَبکُم مِنَ الجَنّه اعراف/27
دست سوم شامل آیاتی است که تفاوت میان نحوة خلقت نخستین انسان و ادامه نبیل او را بیان می‌کند:
وَ بَدَاَ خَلَقَ الاِنسانَ مِن طین ثمّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلالَهٍ مِن ماءٍ مَهینِ(سجده 7)
این آیه شریفه انسانها را از نسل انسان خاصی دانسته که خلقت او از «نطفه» نبوده است بلکه از «گل» بوده و از این جهت در مقایسه با نحوة خلقت نسل و ذریه‌اش یک استثناء تلقی می‌شود.
اشاره به اینکه انسان از خاک و گل خلق شده همانطور که می‌تواند اشاره به خارق‌العاده و استثنایی بودن او داشته باشد، ممکن است دلالت بر این نکته داشته باشد که مبدا و منشا نخستین تطورات و تحولاتی که در نهایت منجر به پیدایش این موجود زنده شده، خاک بوده است.

 

نتایج حاصل از آیات خلقت انسان
نتایجی که از آیات قرآن کریم در باب خلقت انسان , نحوه آفرینش و ابعاد وجودی او می توان استنباط کرد به شرح زیراست :
1-موجوداتی که انسان نامیده می شوند دارای اصل و ریشه مشترکی هستند واز یک مرد و زن بوجود آمده اند.
2-این پدر و مادر خاص که نخستین انسانها هستند واز یک مرد و زن بوجود آمده اند.
3-انسان علاوه بر بعد جسمانی دارای گوهر غیر مادی نفس یا روح است.
4-حیات نفوس و ارواح انسانی مقدم بر جسم نیست و با حیات جسمانی آغاؤ می شود.
5-حقیقت انسان و انسانیت او به روح اوست نه جسم فناپذیر او (اصالت روح).
آفرینش انسان از دیدگاه دانشمندان
درباره آفرینش انسان و مواد اولیّه آن نظریات گوناگونی وجود دارد که دو نظریه از دیرباز بوده است. عدّه‏ای معتقد به تبدّل انواع جانداران از جمله انسان هستند. مانند "چارلز داروین" طبیعی دان انگلیسی که درباره آفرینش انسان معتقد است انسان یکی از انواع موجودات زنده است و با میمون از یک منشأ بوده و این دو دارای اجداد مشترک بودند و انسان تکامل یافته و به صورت کنونی درآمده است1.خداوند متعال در آیه 59 سوره آل عمران با تشبیه خلقت حضرت عیسی علیه‏السلام در خارق‏العاده بودن و استقلال آفرینش به آدم علیه‏السلام می‏فرماید:"إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَم خَلَقَهُ مِنْ تُراب." همانا مَثَل آفرینش عیسی در خارق‏العاده بودن به امر خدا مانند آفرینش آدم بوده که خدا او را از خاک آفرید پس بدان خاک گفت بشری به حدّ کمال باش، هماندم چنان شد.
"کرسی موریسُن" در انتقاد از نظریه داروین می‏نویسد: "کشفیّات داروین فقط قدم بزرگی در راه پیشرفت افکار فلسفی بوده است. اما امروز کسی مانند "هِگل" نمی‏تواند بگوید که با آب و مواد شیمیائی و زمان می‏توان آدم آفرید"2. هگل می‏گوید: "هوا و آب و مواد شیمیایی و زمان به من بدهید و من با آنها انسان خلق کنم"3. با پیشرفت روزافزون علم و دانش، بی‏پایه بودن این نظریه روشن‏تر می شود. ما می‏بینیم در عصر حاضر حتی کسانی که دست به شبیه‏سازی می‏زنند، با پیوند سلّول زنده از یک گیاه یا حیوان به یک موجود دیگر مانند خود موجود سلول گرفته شده، جاندار دیگری به وجود می‏آورند، همانند پیوند گل و گیاه است4. نه این که با یک مشت خاک و هوا و آب بتوان موجود زنده‏ای را خلق کرد. چرا که دمیدن روح و جان خلاّقی قادر و حکیم می‏خواهد که او تنها خداوند حکیم است که هستی‏بخش تمام جهان هستی است. و او است که به خاک تیره و خاموش، روح و جان می‏بخشد چنانکه می‏فرماید: "...وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی..." و از روح خود در آن دمیدم.. و بعضی دیگر معتقدند که آفرینش انسان مستقل از سایر جانداران می‏باشد که این عقیده نشأت گرفته از ظواهر دینی و کتب آسمانی می‏باشد. مخصوصا قرآن مجید هم تأیید می‏کند. از جمله آیه 20 سوره روم و 59 سوره آل عمران.
"کرسی موریسُن" می‏نویسد: "حقیقت امر این است که مؤلف این کتاب هم اطلاع صحیحی در این خصوص ندارد اما معتقد است که حیات، نشانه‏ای از قدرت بی‏چون و چرای الهی است و به هیچ وجه جنبه مادی ندارد"5. "هو الخالِقُ الباری‏ءُ المُصَوِّرُ.."6. او خداوندی است خالق، آفریننده‏ای بی‏سابقه و صورتگری بی‏نظیر.... باز در همان کتاب در جواب "هگل" که انسان را موجودی کاملاً مادی و تصادفی فرض می‏کند، می‏نویسد: هگل فراموش کرده است که برای این کار نطفه و جرثومه حیات نیز لازم است. ایشان پس از آن که ذرّات نامریی را جمع کردند و برای خلقت انسان آنها را با نظم و ترتیب پهلوی هم چیدند، تازه باید به قالب آن جان بدهند. به فرض آن که به انجام همه این امور خارق‏العاده توفیق یافت از بین میلیون ها احتمال فقط به یک احتمال ممکن است جانوری به وجود آید که چشم روزگار غریب‏تر از آن چیزی ندیده باشد. خوشمزه‏تر آن که پس از کامیابی در این امر، تازه خود "هگل" نخواهد گفت این موجود عجیب بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده، بلکه می‏گوید:«هوش و نبوغ من آن را خلق کرده است».
"راستی خداوند برای ایجاد شگفتی‏های خلقت، اسباب و وسایل اسرارآمیزی به کار می‏برد که فهم آن از قوّه تعقّل ما خارج است".
خصایص انسان از نظر علمی
1. تمام خصایص موجودات آلی را دارد چون از عناصر تشکیل یافته است(خصایص عنصری)= تن.
2. تمام خصایص موجودات زنده و آلی را دارد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

دانلو مقاله راز آفرینش

اختصاصی از فی لوو دانلو مقاله راز آفرینش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

کلام خدا و راز آفرینش
به راستی قرآن کتاب نا متناهی و بی پایانی است و نسخه دوم طبیعت به شمار می رود که هر چه بینش ها وسیع تر و دیدها عمیق تر شود و هر چه در باره آن تحقیقات و مطالعات زیاد تری انجام گیرد ، رموز و اسرار آن رخ می نماید و حقایق نویی از ان کشف می شود .
از کتابی که از جانب خدای نامتناهی برای هدایت بشر فرستاده شده است جز این انتظار نیست . کتاب او باید بسان خود او نا متناهی و ویژگی مقام ربوبی را دارا باشد و در نمایاندن انتساب خود به حق و مبدا عالم ، به دلیل و برهانی نیاز نداشته باشد و به سا ن خورشید ، خویش را بنمایاند و محیط را روشن کند .
راز آفرینش کوه ها و نهرها :
« وَ جَعَلَ فِیها رَواسیَ وَاَنهاراًَ »
در آن ( زمین ) کوه ها و جوی ها را آفرید .
قرآن مجید در سوره های متعددی در باره آفرینش کوه ها سخن گفته و راز خلقت و اسرار وجود آنها را با تعبیرات گوناگونی روشن ساخته است . از میان راز ها ، بیشتر روی استقرار و آرامشی که در پرتو کوه ها نصیب ساکنان زمین شده است تکیه کرده و وجود آنها را مانع از پدید آمدن حرکات نا موزون و اضطراب و نوسان معرفی می نماید و در سوره های متعددی می فرماید :
« وَ اَلقَی فِی الاَرضِ رَوَاسیَ اَن تَمیدَ بِکُم »
در زمین کوه هایی افکند تا حرکات آن ، شما را مضطرب نسازد .

 

گاهی این حقیقت را به عبارت دیگر بیان کرده و می فرماید :
« وَ الجِبالَ اَوتاداً . . . »
کوه ها را میخ های زمین آفریدیم .
قرآن راز کوه ها را ضمن دو آیه در سرچشمه نهرها و تصفیه آب بیان نموده است . که مجال پرداختن بدان در این مجموعه نیست .
قرآن و راز آفرینش
قرآن بهار دلها ،سرچشمه دانشها ، زداینده تیرگیها ، و استوارترین و ارجمندترین مستند شناخت و معرفت است . قرآن مبنای تفکر ، منبع شناخت ، مرجع فهم و سند کرامت و شرافت ماست . قرآن چشمه سار زلالی است که آگاهان با بهره گیری از معارف آن ، دلهای تفتیده را سیراب می کنند و ژرف اندیشان با گلگشتی در بوستان رنگا رنگ آن طراوت جان می گیرند و صالحان و استوار مردانِ حراستگر از مرزهای اندیشه در برابر دیگر اندیشان ، شیوه انسانی مرزداری و حراست را فرا می گیرند .
قرآن مشعل فروزان جاودانی است بر معبر تاریخ که در تاریکی سده ها ، انبوه انسانهای سرگشته را به مقصد اعلی و مقصود والا رهنمون گشته است .
قرآن مجید برای تدریس علوم و فنون زندگی ، که بشر به نیروی تفکر می تواند به آنها دست بیابد ، نیامده است و هرگز پیامبر برای این مبعوث نگردیده ، که علوم فیزیک و یا شیمی و یا دیگر مسائل ریاضی و نجومی و فلکی را به ما بیاموزد زیرا قرآن کتاب هدایت و تربیت است و هدف از نزول آن ، رهبری بشر به سوی خدا و رستاخیز و فضائی اخلاقی و سجایای انسانی است . از یک چنین کتابی نباید انتظار داشت که روش خیاطی و معماری به ما بیاموزد و در باره انواع بیماری ها و داروهای آن و یا فرمولهای ریاضی و معادلات جبری سخن بگوید زیرا همه اینها از هدف یک کتاب تربیتی بیرون است .
به راستی قرآن کتاب نا منتهایی و بی پایانی است و نسخه دوم طبیعت به شمار می رود که هر چه بینش ها وسیع تر و دیدها عمیق تر شود و هر چه در باره آن تحقیقات و مطالعات زیاد تری انجام گیرد رموز و اسرار آن رخ می نماید و حقایق نویی از آن کشف میشود . پیامبر عالی قدر در سخنان خود به خصیصه نهایت ناپذیری قرآن اشاره می کند و می فرماید :
« ظاهِرةً اَ نیق ُوَ باطِنُه عمیقُ لا تَحصی عَجا ئِبُه وَ لا تبلی غرا ئِبُه »
قرآن ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد . شگفتیهای آن پایان نمی پذیرد و تازه های آن کهنه نمی شود .
امید است که این مجموعه مطالب چراغی فرا راه پیروان قرآن باشد و تمام طبقات مخصوصا نسل جوان را با حقایق نورانی قرآن آشنا سازد .
کلام (راز آفرینش)
مقصود از سجده فرشتگان اطاعت امر الهی، تکریم و خضوع در برابر آدم است و کسی که مسجود ملائک قرار گرفت آدم بعنوان نماد انسان ها است و خلافت امر تشکیکی و دارای مراتب می باشد مرتبه ادنای آن را تمامی انسانها دارا بوده و عالیترین مرتبه آن مربوط انسان کامل است
این پرسش که «آدمی چیست، کجاست، از کجا و چگونه و برای چه آمده است؟» و نیز پرسش هایی از این سنخ، هیچ گاه بشر اندیشمند و حقیقت جو را رها نکرده است. آدمی نیز، هیچ گاه این پرسش ها را وانخواهد گذاشت; زیرا معنای زندگی هر کس مبتنی بر پاسخی است که به این پرسش ها می دهد. در این بخش تلاش شده تا در قالب چند پرسش و پاسخ به تبیین علت سجده ی ملائک برای حضرت آدم و نیز به چالشی درباره ی چگونگی خلقت انسان های اولیه پرداخته شود.
● هدف از آفرینش انسان از دیدگاه فلسفه و عرفان اسلامی چیست؟ (محمدرضا متقیان)
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم (مولوی)
یکی از پرسش های مهم آدمی این است که برای چه آمده ام؟ چرا خداوند مرا آفریده است و به عبارتی، چرا هستم و برای چه باید زندگی کنم؟ امیر المؤمنین علی(علیه السلام)می فرماید:
رحم الله امرء اعد لنفسه و استعد لرمسه و علم من این؟ فی این؟ و الی این؟[۱]خداوند رحمت کند آن انسانی را که آن چه لازم است، برای نفس خود تهیه و خویشتن را برای قبر مستعد و آماده سازد. آن انسانی که بداند از کجا آمده و در کدام راه است و به سوی کدام مقصد باز می گردد.
مولوی چه خوب توانسته است این کلام نورانی را به نظم در آورد; ز کجا آمده ام (مِنْ اَیْنَ); آمدنم بهر چه بود؟ (فی اَیْنَ); به کجا می روم آخر ننمایی وطنم؟ (الی اَیْنَ).
به گفته ی ژان فوارستی، دانشمند آلمانی:
هر چه بشریت ترقی می کند این سؤال بیش تر مطرح می شود که چرا باید بمیرد و منظور از این آمدن و رفتن چیست؟ و به قول سقراط: «زندگیِ بررسی نشده، ارزش زیستن ندارد».[۲]
قبل از پاسخ گویی به پرسش فوق، توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:
۱) هدف چیست؟ هدف در لغت به معنای نقطه و نشانه ای است که تیرانداز در نظر می گیرد و تیر را به طرف آن پرتاب می کند و در محاورات عرفی به نتیجه ی کار اختیاری گفته می شود که عاقل مختار از آغاز در نظر دارد و کار را برای رسیدن به آن انجام می دهد، به طوری که اگر نتیجه ی کار منظور نباشد، آن کار انجام نمی گیرد و این نتیجه از آن جهت که منتهی الیه است «غایت» و از آن جهت که از آغاز مورد نظر و قصد فاعل بوده «هدف و غرض» و از آن جهت که مطلوبیت آن موجب تعلق اراده ی فاعل به انجام کار شده است، «علت غایی» نامیده می شود.[۳]
۲) زنگ خطر: در اولین قدم از جستوجو، برای یافتن هدف و راه رسیدن به آن، زنگ خطری به صدا در می آید که هر چند تکان دهنده است، ولی برای هوشیاری و دقت بیش تر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنین می گوید: «تنها یک بار این راه را خواهی رفت و یک زندگی را تجربه خواهی کرد.» این اخطار و گوش زد مهم و جدی، ما را بر آن می دارد که با دقتی متناسب به موشکافی و کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایی برای یافته ی خود دست و پا کنیم.
۳) دیدگاه عرفانی و فلسفی: این دو دیدگاه در طول یکدیگر و قابل تمیز هستند. امتیاز آنها تابع امتیازشان در هستی شناسی است. از نگاه عرفانی خداوند همان هستی نامحدود و مطلق است که دارای مصداق خارجی است و در عرض و یا در طول آن هستی دیگری که مباین و یا مشارک با آن باشد یافت نمی شود; اما در نگاه فلسفی، واجب در عرض و یا در طول دیگر موجودات حقیقی قرار دارد و علت کمالات حقیقی و واقعی آنهاست. ذات واجب در سرسلسله ی هستی ها قرار گرفته و مجرد از قیود جزئی و امکانی دیگر موجودات شمرده می شود. البته باید توجه داشت که اهل فلسفه و حکمت نیز، پس از صعود بر پلکان علیت، به اطلاق و عدم تقید ذات باری پی می برند و در پایان کار بر وجه الهی نظاره و به توحید هستی اعتراف می کنند.
فلسفه و عرفان اسلامی در پاسخ به این پرسش که چرا آفریده شده ایم، به زوایا و جلوه های زیر اشاره می کند:
۱) حب ذات: پری رویْ تابِ مستوری ندارد. هدف از آفرینش، خودِ ذات حق تعالی است; چون او خود و آثارش را دوست دارد، ایجاب می کند تا صفاتش تجلی کند.[۴]
در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ)
یعنی وقتی ذاتش خواست تجلی کند، عشق پیدا شد و به همه ی عالم و آدم آتش زد; عالم و آدم به سوی او عاشقانه در حرکت اند:
(أَلا إِلَی اللّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ)[۵]
فعل مضارع افاده ی استمرار می کند; یعنی برگشت امور به خدای متعال دایمی است.[۶]پس تمامی جهان به سوی آن هدف در سیلان و جریان اند و ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم، رو به سوی آن هدف و غایت داریم.
(لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ)[۷]
هر طرف که رو کنید، همان جا رو به خدا دارید، که خدا واسع و داناست.
دل سرا پرده ی محبت اوست دیده آیینه دار طلعت اوست
هر گل نو که شد چمن آرای ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست (حافظ)
۲) استجلا: جلا به معنای در خود دیدن است; مانند دیدن خود در آینه; و استجلا یعنی حضرت حق کمالات خود را بیرون می ریزد تا خود را مشاهده کند; و کمال این استجلا تنها در انسان کامل نمایان می شود; تنها انسان است که مظهر اتمّ حق است و خداوند کمالات خود را در او می بیند و هموست که بار سنگین امانت الهی را به دوش کشید.[۸]
(إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً);[۹] ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند; اما انسان آن را بردوش کشید، که او بسیار ظالم و جاهل بود.
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین باده ی مستانه زدند (حافظ)
۳) شناخت جهان: هدف آفرینش انسان آن است که او جهان را با دیدگاه الهی ببیند و بشناسد; قرآن می فرماید:
(اللّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوات وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْء عِلْماً);[۱۰] خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آن ها هفت زمین آفرید. او فرمان (خود را) در میان آن ها فرود می آورد، تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست، به راستی دانش وی هر چیزی را در برگرفته است.
اعتقاد به خدایی که علم و قدرتش نامتناهی است، برای ما سازنده است; به این صورت که چون او به همه چیز عالم است، مواظبیم که آلوده نشویم و چون به همه چیز تواناست، مواظبیم کارها را با او در میان بگذاریم و فقط از او کمک بخواهیم.[۱۱]
۴) بندگی پروردگار: آفرینش انسان برای این است که بندگی کند و خداپرست شود و غیر خدا را نپرستد:
(ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ);[۱۲] جن و انس را نیافریدم، جز برای آن که مرا بپرستند.
چون عبادت بود مقصود از بشر شد عبادتگاه گردنکش سقر
«ماخلقت الجن والانس» این بخوان جز عبادت نیست مقصود از جهان
پرستش تنها به انجام عباداتی چون نماز و روزه ختم نمی شود; حقیقت بندگی آن است که انسان، تنها خدا را بپرستد و در زندگی خویش تکیه گاهی جز خدا نداشته باشد و تنها او را کانون امیدش بداند[۱۳] و به عبارتی، هر حرکت و رفتار شایسته ای که از انسان سربزند، اگر از سرانگیزه و نیت خدایی باشد، عبادت محسوب می شود و در این صورت، خور و خواب و درس و کار، همه یکپارچه نور، نماز و حمد و قل هوالله می شود.
خوشا آنان که الله یارشان بی که حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دایم در نمازند بهشت جاودان مأوایشان بی (بابا طاهر)
۵) امتحان و آزمایش: خداوند حکیم و مهربان زمینه سازی می کند و آدمی را بر سر دو راهی قرار می دهد، تا آن چه در نهانش است به ظهور و فعلیت برسد:
(الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً);[۱۴] همان کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک بهتر عمل می کنید.
آن خدا را می رسد کاو امتحان پیش آرد هر دمی با بندگان
تا به ما، ما را نماید آشکار که چه داریم از عقیده در سرار
۶) قرب و رحمت الهی: هدف از آفرینش انسان، وصال به رحمت و قرب الهی است:
(وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ);[۱۵] مردم پیوسته در اختلاف اند، مگر آنان که خدا به آنان رحمت آورده و برای همین آنها را آفریده است.
▪ وجه جمع اهداف
اهداف چهارگانه ی اخیر را می توان در یک هدف جمع کرد; به این بیان که خداوند به انسان اختیار داده و او را بر سر دوراهی قرار داده است تا با انتخاب خود، راه شناخت و پرستش خدا را برگزیند و در سایه ی آن به رحمت الهی و سعادت دست یابد و چون هرگونه رحمتی در نزدیکی به خداست، می توان گفت: هدف نهایی از آفرینش انسان همان قرب الهی است. آزمایش انسان و پرستش خدا، هر یک وسیله ای برای رسیدن به این هدف نهایی هستند; بنابراین غیر از قرب و رحمت الهی، اهداف متوسطی هستند که لازمه ی رسیدن انسان به آن هدف نهایی اند.[۱۶]
▪ راه وصال
در پایان شایان ذکر است که به طور چکیده، طریق رسیدن به اهداف آفرینش انسان مطرح شود. حضرت حق، رسالت آن را بر دوش برترین انسان ها یعنی انبیا و اولیا قرار داده است و در واقع در پرتو پیروی از ایشان و عمل به هدایت ها، ارشادات و تعالیم آنان است که آدمی می تواند به اهداف اصلی آفرینش خود نایل آید; قرآن کریم در این باره می فرماید:
(فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّنات لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ);[۱۷] پس ای خردمندانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید. راستی که خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است، پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت می کند، تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون برد.
این آیات با لحن خاصی این حقیقت را مطرح می کنند که پیامبران آمده اند تا با کمک به انسان، او را از تاریکی هایی که با تنزلش از موطن اصلی خود، در آن افتاده است، خارج ساخته و او را به سوی نور، که همان حقیقت انسان و روح خدایی بودن اوست ببرند.
● هدف از سجده ی ملائکه برای حضرت آدم چه بود و چه کسی در این سجده مسجود واقع شد; حضرت آدم، انسان کامل، تمام انسان ها، یا مقام انسانیّت؟ (عبدالله حیدری)
سؤال فوق متضمن دو پرسش است:
▪ پرسش اوّل: به حسب ظاهر آیات قرآن کریم آدم مسجود ملائک قرار گرفت و این امر پس از امر خداوند واقع شد; پرسش این است که هدف و انگیزه ی سجده ی ملائک برای آدم چه بوده است؟ چهار احتمال مطرح شده است:[۱۸]
الف) عبادت آدم: این احتمال مردود است; چون معبود قرار گرفتن غیرخداوند شرک محسوب می شود و محال است مقصود از سجده ی آدم عبادت او باشد; به علاوه، سجود به دنبال فرمان الهی صورت گرفت و واضح است که چنین سجده ای برای اطاعت امر خداوند بوده است، نه عبادت غیر.
ب) عبادت خداوند: در این احتمال، آدم به مثابه قبله و خداوند معبود و مسجود است. این احتمال نیز از سوی مفسران رد شده است. زیرا سیاق آیات با توجه به تکریم وتجلیل از مقام آدم، می رساند که هدف از این سجده فقط عبادت خداوند نبوده است.
ج) عبادت خداوند و توبیخ ملائکه: این احتمال موافق با مذاق عارفان است. ابن عربی، بر اساس نقل برخی از مفسران معاصر، این رأی را پذیرفته است; ووجه آن این است که ملائکه در این گفتوگو به نحوی اظهار خودنمایی کردند و خداوند برای زدودن زنگار انانیت از قلبشان آنان را امر به سجده کرد.[۱۹]

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  30  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلو مقاله راز آفرینش

تحقیق در مورد آفرینش هستی

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد آفرینش هستی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد آفرینش هستی


تحقیق در مورد آفرینش هستی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:6

 

 

 

 

 

فلسفه آفرینش

آفرینش هستی و امتیازات آن

حضرت زهرا (س)علت آفرینش هستی

 

 

رسول خدا فرمود: هنگامى که خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او بدمید، آدم به جانب راست عرش نظر افکند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و رکوع مشاهده کرد، عرض کرد: خدایا قبل از آفریدن من، کسى را از خاک خلق کرده‏اى؟ خطاب آمد: نه، نیافریده‏ام. عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود مى‏بینم چه کسانى هستند؟
خداى تعالى فرمود: این پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمى‏آفریدم، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق کرده‏ام (و من خود آنان را نامگذارى کرده‏ام)، اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مى‏آفریدم و نه عرش و کرسى را، نه آسمان و زمین را خلق مى‏کردم و نه فرشتگان و انس و جن را.
منم محمود و این محمد است، منم عالى و این على است، منم فاطر و این فاطمه است، منم احسان و این حسن است، و منم محسن و این حسین است. به عزتم سوگند، هر بشرى اگر به مقدار ذره‏ى بسیار کوچکى کینه و دشمنى هر یک از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مى‏افکنم... یا آدم، این پنج تن، برگزیدگان من هستند و نجات و هلاک هرکس وابسته به حب و بغضى است که نسبت به آنان دارد. یا آدم، هر وقت از من حاجتى مى‏خواهى، به آنان توسل کن.
ابوهریره مى‏گوید، پیامبر اکرم در ادامه‏ى سخن فرمود: ما پنج تن کشتى نجاتیم، هرکس با ما باشد، نجات یابد، و هرکس که از ما روگردان شود هلاک گردد. پس هرکس حاجتى از خدا مى‏خواهد پس به وسیله‏ى ما اهل‏بیت از حضرت حق تبارک و تعالى مسئلت نماید».
حقیقت آنست که پنج تن مقدّس رمز خلقتند:
یا أحمَدُ! لَو لاکَ لَما خَلَقتُ الأفلاکَ، وَ لَو لا عَلِىُّ لَما خَلَقتُکَ، وَ لَو لا فاطِمَةُ لَماخَلقُتُکما. (1)
اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمین نمى‏آفریدم و اگر على نبود تو را نمى‏آفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمى‏آفریدم (یعنى شمایان رمز خلقتید).
و فاطمه حوریّه‏اى بود که چند صباحى لباس آدمیان در بر نمود: (2)
  1- میرجهانى: (ال) جُنّة العاصمة، ص 148 (به نقل از کشف الآلى صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس) (و) مرندى: ملتقى البحرین، ص 14 (و) مستنبط: القطره ج 1: ص 164 (و) قمى: سفینةالبحار، ماده «خلق» (و) نمازى: مستدرک سفینةالبحار، ج 3: ص 334 (حدیث قدسى)
شاید در نظر نخست این روایت احتیاج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندکى دقّت، لطافت تعبیر به کار رفته در آن اشکار مى‏گردد.
همچنانکه مى‏دانید کنیه‏ى حضرت زهرا (علیهاالسّلام) «امّ‏ابیها» است. در سبب مکّنا شدن حضرتش به این کنیه با مدد از روایتى که از امام باقر (علیه‏السّلام)نقل شده است- و ما آن را در سطور بالا ذکر نمودیم- که حضرت فرمودند ریشه درخت نبوّت زهراى اطهر است و یا روایتى که ذهبى در کتاب میزان الاعتدال (ج 1:ص 234) از رسول خدا نقل مى‏کند که حضرت مى‏فرمایند: «أنَا شَجَرَةٌ، وَ فاطِمَةُ أصلُها،وَ عَلِىُّ لِقاحهُا، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ ثَمَرُها» (یعنى من درخت، فاطمه ریشه آن، على لقاح آن، و حسن و حسین میوه‏ى آن هستند) آشکار مى‏گردد که خلقت پیامبر، على، حسن و حسین (علیهم‏السّلام) در عالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) بوده است. فَافهَم فَإنَّهُ دَقِیقٌ جِدّاً


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد آفرینش هستی