لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :42
بخشی از متن مقاله
نماد :
نماد ( که مظهر سمبل تیر نامیده می شود ) نشانه ای است که نشانگر یک اندیشه ، شیء یا مفهوم ، چگونگی و جز اینها می تواند باشد نماد می تواند یک شیء مادی باشد که شکلش به طور طبیعی یا بر پایة قرارداد یا چیزی که به آن اشاره می کند پیوند داشته باشد . برای نمونه فروهر نماد مزدا پرستی است . نماد در اصطلاح روانشناسی تحلیلینوعی شبیه ساخته لیبیدو است صورتی ذهنی که هم می تواند لیبیدو را به همان اندازةقبلی سازد و هم اینکه آن را در قالب متفاوت از صورت اولیه خود به جریان اندازد . اما شکل گیر ی، نمادها یک روند آگاهانه نیست بلکه برعکس از راه مکاشفه و یا مشهود از دل ناخودآگاه تولید و بیرون داده می شود . اغلب اوقات نمادها به طور مستقیم از رویا نتیجه می شوند یا از آنها تأثیر می پذیرد که این گونه نمادها پر از انرژی روانی ودارای نفوذی ؟؟ و مقاومت ناپذیر هستند .
معماری نمادین :
معماری نمادین ، معماری گسترده ای است که ما مسجد را به عنوان شاخصی در این نوع معماری مورد بحث و بررسی قرار می دهیم :
مساجد اسلامی در سرزمین ایران، مثل همة ممالک اسلامی ، جلوه ای از زیبایی های بصری و نمونةبارزی از تلفیق و ارتباط فرم های نمادین با باورهای عمیق اعتقادی است . اشکال الگویی وارتباطات سمبولیک در تمامی جوانب و نماهایشان بوضوح دیده میشود. « اساساً هنرهای دینی ، به خصوص مساجد اسلامی در یک امر مشترکند و آن جنبة سمبولیک آنهاست ، زیرا در همة این هنرها ، جهان سایه ای از حقیقت و مرتبتی متعالی از آن است . از اینجا در هنرها هرگز قید به طبیعت که در مرتبة سایه است وجود ندارد . به همین جهت هر سمبولی، حقیتی است ماوراء این جهان پیدا میکند . سمبول ها اینجا در مقام دیداری است که از مرتبةخویش نزول کرده است تا بیان معانی متعالی کند . این معانی جز با این سمبول ها و تشبیهات به بیان نمی آیند ، هم چنان که قرآن و دیگر کتب دینی برای بیان حقایق معنوی ، به زبان رمز و اشاره سخن می گویند .»
در معماری مساجد نیز ، نقوش گچبریها، آجر کاری ها و کاشیکاری ها بر مبنای معنای سمبولیک هریک از آنها و حس پویایی زیباپسندی مذهبی مردمان انتخاب می شوند . ختایی ها ، اسلیمی ها و دیگر نقوش کاشیکاری که با رنگ های ملایم و تضادهای دلنشین کنار هم در لابلای هم میخزند ، چشم را به منحنی های بیکران به هم بافته شان به مسیرهای بی انتهای مأمنی نامعلوم و بهشتی گم شده سوق می دهند .
بیشترین قسمت سطوح کاشیکاری به رنگ های سردی چون زنگاری ها ، فیروزه ایها و لاجوردی ها تعلق دارد . لاجوردی ها و رنگ های آبی خام ، عمق دارند که آدمی را به بی نهایت و به جهانی خیالی و دست نیافتنی می برند . آبی گستردگی و وسعت آسمان صاف را به یاد می آورد . نشانةصلح است و بهجهت و فرحناکی و رنگ های بی گناهی ، نور آبی، کسانی را که بیقرارند ، آرام می کند . آبی همواره متوجه درون است و جنبه های گوناگون روح آدمی را نشان می دهد ، در فکر و روح او داخل می شود و با روان او پیوند می خورد . آبی معنی ایمان می دهد و اشاره ای است به فضایی لایتناهی و روح .برای مردم مشرق زمین ، آبی سمبل جاودانگی است . وقتی به تاریکی تیرگی میگراید ، معنی و هم ، بیم و غم و اندوه یا مرگ و فنا به خود می گیرد . مردمان آیین پرداز باستان ، به قداست فیروزه ای معتقد بودند . به زعم آنها ، فیروزه سوی چشم را زیاد می کرد . رنگ رویش و تعالی بود ، نازایی و بی باری را از بین می برد ، عزت و سلامت نفس می آورد ، و نقشی داشت در چیرگی نور بر ظلمت
لاجورد رنگ عالم مثال است ، حکمت عالیة عالم علوی است . تماشای این رنگ ، تماشای وسعت دورن است ، رسیدن به شعور رازناک و شهود متعالی است . آبی لاجورد، هسته تمثیل مراقبه ومشاهده است .بیانگر بیکرانگی آسمان آرام وتفکر برانگیز سحرگاهان صاف و صیمی است .
در زمینة کاشیکاری ، این رنگ به نهایت گویایی می رسد و همچون سینةفراخ لاجور دین سپهر ، تمامیت فضای میان نقش ها را می آکند و نقوش زیر زرد و نارنجی در میانة آن ، بسان ستارگانی در آسمان بیکرانة شب هنگام ، می درخشند و به هم پیوستن این ستارگان روشن به طریق مسیرها و خطوط باریک با رنگ های شاد و روشن ، جریان و تموج بی دریغ چشمة نوری است که در چرخش ها و دوران های بی پایان ، همچون آوندهای جاری درخت زندگی ، به برگ های منتزع و ختایی های رنگین می رسند که گونه های متنوع هرکدام ، به منزلة ورق های سبز دفتر هستی است که چشمه های سرزمین نگاه را به ضیافت سفرةقداست می خواند .
این نقش ها : که اغلب از نقوش گیاهی ، برگ ها و درختان پیچان نشأت گرفته اند – درخت تعالی گرا و روبندة زندگی را در باغ های آرمانی انسان ؛تداعی می کنند . جریان و رویش این درخت ، در خرامش خطوط سیال و نقش های گوناگون ، زایندةدنیایی از رموز و اسرار عمیق سر به مهری است که در شاخه های بی شمار و سیالیت امواج روان ، گسترش یافته و گوشه های فراموش شدةخاطر آدمی را با خامةخیال مشحوان از تصاویر پاک و رنگ های زیبا می سازد .
گل ها ، برگ ها و ریاحین تجرید شده ، هرکدام رایحه ای پنهانی در خود دارند . رایحة آن بهشت ازلی ، آن آرمانشهر زیبا و باغ های موعود فرحبخش خیال آدمی . عطر بهشت عدم و باغ رضوان و عطر سایه سار گل ها و درختان خم شده ونقش بسته بر چشمة کوثر . این گل ها ، برگ ها و درختان که در فرش ها و نگارگری ایران نیز به چشم می خورد ، بیانگر دنیای مثالی ، و تمثیلی از فرودس برین و مأمنی برای جدید اشتیاق و تعلق خاطر آدمی و تداعی ذهنی لذتبخش و ی به نیستان ازلی گم کردةاوست .
در اغلب این نقوش ، نوشتةنقش کارساز و مهمی ایفا می کند . خطوط نسخ و کوفی به سیالیت آب زلال و به نرمی نسیم سحرگاهی ، در لابلای نقوش ، یا روی آنها می لغزند و آیات و نور و اشارات قداست را بر آنها می نگارند . در اکثر این گونه موارد ، خط نسخ سفید رنگ روی نقش ها ونوشته های دیگر و در پردة نزدیک ، به چشم می خورد . بعد از آن خط کوفی بنایی که اغلب به رنگ طلایی است ،سپس نقوش درشت و روشن که با زمینة تضاد چشمگیری برقرار می سازد و آخر سرنقوش کوچک که با تضاد کم و به حالت محور و نامشخص ، سطوح کوچک زمینه را می پوشانند و گهگاه حتی به چشم نمی آیند و بدین ترتیب در این نوع کاشیکاری ، کلام و نقوش پرده پرده به عرصةعیان و منظر چشم می رسند و به تعبیر امروز ، در چندین پلان در وادی هم قرار می گیرند و این عمل باعث توجه بیشتر نگاه و تفکر بیشتر تماشاگر در اعجاب کار هنرمندانی می شود که نفس نفس زندگی شان شیفتة کلام الهی و اثرشان نمونةمجسم خلاقیت و آفرینش به عاریت گرفته شده از منبع فیاض خالق مطلق است در چنین عرصهای ، هر عاملی که به کار گرفته می شود و هر فنی که مایةزایش و آفرینش اثری است ، نشان از جهان علوی دارد و هر نقش و رنگ ، در مقام نماد و سمبل ، بیانگر چیزی از همان عالم است وهنرمند در این فرآیند ، در مقام انسانی است که به صورت ، دیدار و حقیقت اشیاء در ورای عوارض و ظواهر می پردازد . اوصنعتگری است که هم عابد است .و هم زائر ، و وجودی که بااثر این هنرمند ابداع می شود ، نه آن وجود طاغوتی که هنر اساطیری و خدایان میتولوژی است و نه حتی خدای قهر و سخط یهودیان ، یعنی « یهوده » بلکه وجود مطلق و متعالی حق عز و شأنه و اسماء ا... الحسنی است که با این هنر ، به ظهور می رسد . و برای این است که به صورت خیالی هنر اسلامی متکفل محاکات و ابداع نور جمال ازبی حق تعالی است ، نوری که جهان در آن آشکار می شود و حسن جمال او را چون آینه جلوه می دهد . در حقیقت بود این جهانی ، رجوع به آن حسن و جمال علوی دارد و عالم فانی در حد ذات خویش نمودی ، و خیالی بیش نیست .
در واقع ، هنرمند معتقد ، مجاز را واسطة حقیقت می بیند و فانی را مظهر باقی ، به عبارتی ، او هرگز به جهانی فانی توجهی ندارد ، بلکه نقش رخ محبوب است که این جهان را برایش خوش می آراید . و نشان اوست که در قدم به قدم حرکت دستش و هر گوشه گوشة اثرش به عناوین و جلوه های گوناگون به ظهور می رسد . پس و با رخ حق و جلوة رخ حق ، در مجالی و مظاهر اعیان ثابته – که عکس تابش حق اند و دیدار وجه الهی – سروکار پیدا میکند .صورت خیالی در این مرتبه برای هنرمد مشاهده و مکاشفة شاهد غیبی و واسطة حضور و تقرب به اسم اعظم الهی و انس به حق تعای است و بدین اعتبار او ، «لسان الغیب » و «ترجمان اسرار »الهی می شود و قطع تعلق از ماسوی ا... پیدا می کند و به مقام و منزل حقیقی یعنی توحید که مقام و منزل محمود انسانی است سیر میکند .
هنرمند در این مسیر ، در ختایی ها ، اسلیمی ها و خطوط دوار و حتی در نقوش منتظم که نماد تحکم و ریتم مستقرند و در سطوح رنگارنگ کاشی ، تذهیب و حتی نقاشی – که به نحوی مانع حضور و قرب به جهت جاذبه خاص است . نمایش عالم ملکوت و مثال را ، که عاری از خصوصیات زمان و مکان و فضای طبیعی است ، میبیند. در این نمایش کوششی برای تجسم بعد سوم و خطاهای دید انسانی نیست . تکرار مضامین و صورت ها ، همان رفتن به اصل است .
هنرمند در این مضامین از الگویی ازلی ، نه از صور محسوس بهره می جوید ، به نحوی که گویا صور خیالی او به صور مثالی عالم ملکوت می پیوندد.
هنرمند مسلمان از کثریت می گذرد تا به وحدت نایل آید انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و ختایی و کم ترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نمایش میدهد ، همراه با نقوش اسیلمی که نقش ظاهری گیاهی دارند ، آن قدر از طبیعت دور می شوند که ثبات را در تغییر نشان می دهند وفضای معنوی خاصی را ابداع می کنند که رجوع به عالم توحید دارد .
تفکر توحیدی چون دیگر تفکرهای دینی و اساطیری ، در معماری مساجد تجلی تام و تمام پیدا می کند .معماری مساجد و تزیینات آن در گنبد و مناره ها، موزائیک و کتیبه ها و نقوش مقرنس کاری ، فضایی را ابداع می کند . که آدمی را به روحانیت فضایی ملکوتی پیوند می دهد بهره گیری از تاق های ضربی و گنبدها چون نشانه ای از آسمان و انحناها و فضاهای چند سطحی ، و این گونه تشبیهات و اشارات در هنر اسلامی ، عالمی پر از راز و رمز را ایجاد می کند که با همة صور و عوالم مأنوس در جهان مادی ، متفاوت و متابین است .
طراحان ومعماران مساجد در دورة اسلامی ، سعی می کنند تا همة اجزای بنا را به صورت مظاهری از آیه های حق تعالی ابداع کنند، خصوصاًدر ایران که این امر به حد اعلای خویش می رسد . هنرمندان ابنیة دوران اسلامی در ایران ، در نقشه ساختمانی و نحؤه آجر چینی و نقوشی که به صورت کاشی کاری گچی بری و آینه کاری و... کار شده است ، توحید و مراتب تقرب به حق را به نمایش می گذارند و بنا را چون مجموعه ای متحد و ظرفی مطابق با تفکر عمیق اعتقادی جلوه گر می سازند .
هنرمندان و طراحان در مساجد ، چون دیگر معماری های اسلامی ، به تضاد میان فضای داخل و خارج و حفظ مراتب ،توجه میکنند . هنگامی که انسان وارد بنا می شود . میان درون و برون تفاوتی آشکار مشاهده می کند . این حالت در مساجد به کمال خویش می رسد ، به این معنی که با گشت میان داخل و خارج ، سیر میان وحدت و کثرت ، و خلوت و جلوت می کند هر فضای داخلی خلوتگاه و محل توجه به باطن ، و هر فضای خارجی جلوتگاه ومکان توجه به ظاهر می شود . یا به عبارتی دیگر ، فضاء اجرا و نقوش بنا در بیرون ، میدان مشاهده و سیر در اشارات و در درون تفکر و مکاشفه در عالم درون است . بنابراین ، نمایش معماری در عالم اسلام به خصوص در معماری مساجد نمی خواهد همة اموررا در صرف ظاهر به تمامیت رساند و از سیر و سلوک در باطن چشم پوشی کند و به همین اعتبار ، هنر و هنرمندی به معنی عام د رتمدن اسلامی عبادت و بندگی و سیر سلوک از ظاهر به باطن است .
در درون مسجد ، بر خلاف بیرون که کاشیکاری بیشتر با آجرکاری عجین شده است ، نقوش کاشی با نقوش گچبری همراه می شود حتی در بسیاری از مساجد ، فضای داخلی عاری از کاشیکاری و سطوح رنگی بوده و همة قسمت ها با گچبری و مقرنس ها و مضرس های سفید پوشانده شده اند ، که هم چنان که اشاره شد – تضاد چشمگیری را با فضای پر نقش و رنگ بیرون برقرار سازد و این موضوع به فضای داخلی مسجد ، آرامش و قداست خاصی می بخشد . که این قداست به نسبت زیاد، از رنگ سفید فضا و از بی رنگی و بی نقشی سطوح داخلی نشأت می گیرد ، چرا که رنگ سفید ، به خصوص وقتی با نوعی خلوت ، تفکر و سکوت همراه باشد ، الهامگر نوعی بزرگی پاک و اندیشه بالندگی است .
مسئله دیگری که بر تقدس و تأثیر گذاری حجم پردازی و سفید گچبری – و هم چنین در مساجد دوره های بعد بر سیالیت کاشیکاری شدت و قوت بیشتری می بخشد ، شکل و کلیت ساختار بناست در معماری مساجد و فرم کلی و وضع بخش های مختلف غالب ابنیه ای که بر حسب معیارهای سنتی مذهبی ساخته شده اند ؛ معنایی کیهانی نهفته است .بدین گونه گه در تمامیت شکل بنا ، لااقل در محراب ، پنجره ها و ورودی های تاقدار یا گودی های گوشه ها تاق نماهای مسجد ،؛ شکلی چهارگوش در پایین و معمولاً قوسی یا مدور در بالا به کار برده شده است این شکل در مساجد گنبددار ، بیشتر مشهود است .چرا که در آن بناها ، گنبد که شکل و حجمی مدور داشته و نمودار تاق آسمان و بیانگر مکان متعال و جایگاه قدرت و دیمومت و قداست است ، حالت تعالی گر شکل بنا را کامل می کند .
در این نوع بناها ، قاعده و طرح زیرین بنا ، شکلی چهار گوش دارد که متضمن تصور استحکام ، استقرار و ایستایی بوده و نمودگار زمین است ، که در بالا به شکل مدور گنبد منتهی می شود که دایره بوده و نماد آسمان وقداست عوالم متعال است . این ساختار چهار گوش و دایره ، و نهایتاً صعود وسوق نگاه به نقطةنهایی گنبد ، مبین تعالی فکر و تغییر نظام و مرتبه است ، یعنی گذار از زمین به آسمان و از نقص به کمال و از متناهی به لایتناهی مناسبات متقابل میان روحانیت عالم فوقانی ، که بشر طالب مشتاق آن است و زمین جسمانی که وی در آن سکنی دارد ، چنین بیان می شود .
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
دانلود فایل
دانلود مقاله کامل درباره معماری نمادین