چکیده
مقاله ی حاضر حاصل یک مطالعه ی سیستمی دینامیکی پیرامون آموزش عالی در ایران است. ایده ی اصلی که در این تحقیق
دنبال میشود مبتنی است بر تحولات بازار کار ایران در دو دهه ی اخیر که فرصت مناسبی برای متقاضیان آموزش عالی فراهم
آورده تا به تحصیلات پس از دبیرستان به عنوان نوعی سرمایه گذاری نگاه کنند و نه صرفا" برای کسب فضیلت دانایی. در
مطالعاتی که پیرامون چگونگی رشد کشورهای صنعتی انجام گرفته، اذعان شده است که منابع انسانی این کشورها باعث شده
ایشان از سایر ملل پیشی بگیرند. معجزه ی رشد کشورهای جنوب شرقی آسیا نیز با تأکید بر کیفیت نیروی انسانی رخ داده-
است. نتایج مطالعه نشان میدهد که موج جمعیتی که در سالهای اوایل دهه ۷۰ به اوج رسیده به تدریج به سمت گروههای
سنی بعدی در سالهای آتی حرکت میکند. چند برابر کردن ظرفیت دانشگاهها، ایجاد دانشگاههای وابسته و مهمتر از همه
توسعه دانشگاه آزاد توانست تقاضای اجتماعی دهه ۶۰ برای آموزش عالی را پاسخ گوید. با این حال، اوج تقاضا برای
آموزش متوسطه در سالهای آخر دهه هفتاد اتفاق افتاد. در نتیجه در اوایل دهه ۸۰ ، این موج جمعیت متقاضی ورود به
دانشگاه، گذراندن دوره سربازی یا اشتغال است و به زودی متقاضی مسکن خواهد بود. اگر این را اوج اولین موج جمعیت
۲۲ ساله دوباره اوج میگیرد. این موج دوم - متقاضی آموزش عالی بدانیم، از اواسط دهه ۹۰ منحنی جمعیت گروه سنی ۱۸
جمعیت، اگر چه ممکن است با شیب کمتری رشد کند، حاصل زاد و ولد موج اول است و نشانگر ضرورت توسعه ظرفیت-
ها برای دهههای آتی است. در صورتی که برای پاسخگویی به تقاضای موجود به موقع برنامهریزی شده بود حالا شاهد
توسعه جدی آموزش عالی تا رساندن ظرفیت دانشگاهها به چند دههزار بودیم. در مقابل، تعداد انگشتشمار دانشگاههای
موجود هم، با یکی دو استثنا، با ظرفیتهای چندهزار نفری کار میکنند. در حال حاضر جمعیت متقاضی آموزش عالی پشت
درهای دانشگاه فرصتسوزی میکند و برای ورود به دانشگاه هزینهای را میپردازد که افزون بر میزان سرمایهگذاری لازم
برای توسعه دانشگاهها است. اگر از فرصت موجود استفاده نشود، علاوه بر انرژی هدر رفته، دانشگاههای خارج از کشور
برای جذب آن عده از متقاضیان که امکان تامین هزینههای تحصیل خود را دارند با یکدیگر در رقابتاند و با سرمایه انسانی و
مالی ایران چرخ خود را به گردش درمیآورند.
توسعه آموزش عالی و افزایش دسترسی به آن یک ضرورت