لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه147
دورنمای تاریخی: سیاست های فرهنگی وابزارهای اعمال آن :
شکل گیری سیاست های فرهنگی ملی فنلاند را از اواسط قرن نوزدهم تا اواخر قرن بیستم تقریبا می توان به چهار مرحله تقسیم کرد :
- دوران نظام پشتیبانی از دهه 1860 تا دهه 1960
- ظهور نظام رفاه اجتماعی وبیان اشکار اهدا ف سیاستگذاری فرهنگی از اواخر دهه1960 تا دهه 1980
- تحول پس از ظهور نظام رفاه اجتماعی در اواخر دهه1990
چهار عامل از نظر تاریخی در شکل گیری این تحولات نقش داشته اند :
- جنبش های مدنی که به رغم تفاوتهای زبانی و فکری ، موجب شکل گیری فرهنگی واحد شدند .
- اشتیاق برای ارتقای هویت فرهنگی فنلاند که در سیاست های دولت مرکزی برای پیشرفت هنرها و هنرمندان منعکس بود .
- تعهد شهرداری ها (نهادهای اساسی در دولت محلی ومستقل فنلاند ) برای ارائه خدمات فرهنگی به شهروندان و افزایش علاقه آنها به هنر و نیز مشارکتشان در هنرهای غیرحرفه ای .
- بخش صنایع که بدون در نظر گرفتن منافع مالی ،اعتبار محصولات فرهنگی را که کمتر سود آور بودند، تقویت کرد .
پایه های فرهنگ ملی فنلاند تحت رژیم تزاری روسیه (1917-1809) گذاشته ونهادینه شد که همراه با "دولت ملی" یعنی سنای دوک نشین خودمختار فنلاند، از شکل گیری هنر و زندگی فرهنگی دوزبانه فنلاند حمایت میکرد . پس از استقلال فنلاند ، دولت جدید این نقش پشتیبان را به عهده گرفت و به شکل دادن به هویت و وحدت ملی بر اساس میراث فرهنگی حاصل از دوره ی حاکمیت روسیه و بعضا بر اساس میراث فرهنگی حاکمیت پیشین سوئد در قرن هفتم ادامه داد . در پنج دهه نخست استقلال ، که با یک جنگ داخلی و دو جنگ خارجی با اتحاد جماهیر شوروی سابق همراه بود ، توجه به این هویت و وحدت ملی حتی بیش از پیش به صورت هدف غالب در سیاستگذاری هنری و فرهنگی ملی جلوه نمود .
اهداف دیگر نظیر ارتقاء نوآوری ، تقویت مشارکت در عرضه هنر و مردم سالاری فرهنگی در دهه 1960 به تدریج شکل گرفت و با اهداف اقتصادی و اجتماعی دهه1970 یعنی زمانی که موضوع نظام رفاه اجتماعی به شکل جامع تر پذیرفته و اجرا می شد ، گره خورد .
حمایت های عمومی از هنر و فرهنگ حتی پیش از تولد نظام رفاه اجتماعی از مرحله پشتیبانی لفظی فراتر رفته بود . شهرداری ها به تدریج مسئولیت آموزش بزرگسالان و حفظ کتابخانه های عمومی را از انجمنهای شهری گرفتند و دولت (دولت مرکزی) پرداخت یارانه به انها را به صورت منظم آغاز کرد . نقش دولت در حمایت از این بخشها پیش از آن در دهه 1920 به صورت قانونی تعریف شده بود و در این خصوص مسئولیت پذیری مالی مشترک دولت و شهرداریها به یکی از ستونهای شکل گیری سیاست فرهنگی معاصر فنلاند تبدیل شد .
پایه های مالی گسترده تر در حمایت عمومی از هنرها ، مؤسسات فرهنگی و خدمات فرهنگی به شکل قانونی در دهه 1960 و 1970 به وجود آمد .نظام حمایت دولتی از هنرمندان مبنای قانونی خود را در اواخر دهه 1960 به دست آورد و حمایت دولتی از فعالیت های فرهنگی غیر سازمانی در اوایل دهه1980 شکل گرفت . گرچه برخی از مؤسسات ملی (به خصوص اوپرای ملی و تئاتر ملی ) جایگاه غیر دولتی خود را از نظر حقوقی حفظ کردند ، روند" ملی کردن " فرهنگ فنلاند و مؤسسات هنری آن در دهه 1970 شتاب بیشتری گرفت و این روند در دهه 1990 ادامه یافت. توجه به مؤسسات فعال در آموزش عالی هنری ، جایگاه دانشگاههای دولتی در این میان ، وابسته کردن موزه ها و ارکسترهای محلی به شهرداریها نیز به موازات این تحولات صورت گرفت و در پایان دهه1980 و آغاز دهه 1990 ، تامین مالی آنها به صورت یک نظام فرعی در قالب نظام جدید پرداخت یارانه قانونی دولت به شهرداریها ، تعریف شد . این امر علاوه بر یک قانون مالی جدید ، به تدوین ق
تحقیق در مورد دور نمای تاریخی , سیاست های فرهنگی و ابزار اعمال آن