پیشگفتار:
قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب الهی که از سرچشمه وحی الهام گرفته، گنجینه ای منحصر به فرد ودرمیان همه کتب الهی بی رقیب است، کتاب هدایت و تبیان کل شی ء است، اندیشمندان ودانشوران هریک در حد توان خود در این بحر ژرف وعمیق به غور پرداخته و به سهم خود در زمینه معارف و علوم قرآنی قلمفرسایی کرده اند؛ والحق که هر آیه بلکه هرجمله ای از این کتاب بی همتا، سر فصل نوینی برای معارف الهی است.
عظمت و اعجاز جاوید قرآن برکسی پوشیده نیست، این کتاب ناسخ ادیان و مذاهب گذشته وناجی بشریت در حال و آینده است، در مقام والا و ممتاز قرآن کریم همین بس که معاندین، منافعین ودشمنان قسم خورده آن هرگز نتوانسته اند در تحریف آن موفق شوند و همانطور که خداوند فرموده است:« اِنّا نَحنُ نَزَّلنَاالذِّکرَوَ اِنّالَهُ لَحافِظوُن»سوره حجر، آیه:9.
قصص قرآن یکی از علوم قرآنی وشاید دلچسب ترین آنهاست، قصه ها و داستانها از دیرباز درحیات آدمی نقش بسزایی داشته اند و کتب آسمانی بویژه قرآن به قصه وداستان برای ابلاغ پیام و اتمام حجت استفاده کرده اند.
قصه وداستان گویی مهمترین وسیله و ابزار کتب آسمانی برای تبشیر و انذار بشر بوده است. درپایان داستان یوسف که منسجم ترین و کامل ترین قصص قرآن است، خداوند می فرماید:« براستی که در بیان داستان ایشان مایه عبرتی برای خردمندان است،(واین قرآن) سخنی ساختگی نیست، بلکه تصدیق ماجراهایی است که در اهل ایمان است» ودر آیه 11 از سوره انعام آمده است:«بگو ای پیغمبر که در روی زمین بگردید(واز حال امم گذشته جویا شوید) تا عاقبت سخت آنها که تکذیب (آیات خدا و رسولان او) کردند، مشاهده کنید» واین مضمون در بسیاری از آیات دیگر با تفاوتهای اندک آمده است.
اما قصه های قرآن بر خلاف بسیاری از قصه های ادبی که عنصر خیال وحوادث پنداری نقش بسزایی در آنها دارد و هرچه این عنصر نفوذ بیشتری در ساختار داشته باشد تأثیر آن در شنونده بیشتر است، در قرآن قصه ها نه تنها بر واقعیت تطبیق دارند، بلکه این وقایع مهمترین وحساس ترین وقایع تاریخی انسان هستند، وقایعی که هر کدام کاروان آدمی را به سو و جهت خاصی سوق داده اند وتا ابد نقش خود را بر پیشانی او خواهند داشت وبرای او بیدارگر، زنده و روشنگر خواهند ماند وقرآن از مجرای این قصص بزرگترین لغزشها و معمولترین بشری را به شیوه ای بی نظیر، زیبا و جذاب به نمایش می گذارد.
سلیمان بن داود
حکمت سلیمان
داود(ع) بر اریکه سلطنت بنی اسرائیل تکیه زده و بر اختلافات و درگیری آنها قضاوت وداوری می کرد، امور سیاست واقتصاد قوم را به درایت و کفایت اداره می کرد وهر روز بنی اسرائیل نزد داود می آمدند وسرگذشت زندگی ومشکلات خویش را بیان می داشتند ونزاعهای خود را تشریح و استدلال می کردند و داود هم در تمام موارد با عدل وداد حکم می نمود.
در این دوران سلیمان که یکی از فرزندان داود بود تنها یازده سال از عمرش می گذشت. داود پیرمردی ضعیف و نحیف بود که هر آن امکان وداع اوبا زندگی می رفت و همواره فکر آینده مملکت و کشور اورا نگران می ساخت و در این فکر بود که چه کسی پس از وی می تواند زمام امور واداره کشور را به دست بگیرد. داود گرچه فرزندان بسیاری داشت ولی سلیمان کودکی خردسال است، از جهت علم و حکمت برآنان برتری دارد آثار عقل ودرایت از سیمای او هویدا و هوش و درایت او برهمه آشکار است وامور مردم را با تیز بینی وعاقبت اندیشی اداره می کند.
عادت داود(ع) بر این بود که در مجلس قضاوت خویش، فرزند خود سلیمان را حاضر می ساخت، تا به قدرت قضاوت واستدلال خود بیفزاید، لذا سلیمان همیشه در مجلس قضاوت پدر خویش حاضر بود، تا در پرتو افکار پدر، چراغی برای آینده خود بیروزد، در آینده به هنگام برخورد با مشکلات و مسائل اداره مملکت از پرتو آن بهره گیرد.
در یکی از مجالس که داود پیغمبر بر کرسی قضاوت خود نشسته بود وسلیمان نیز در کنار وی حضور داشت، دونفر، برای طرح نزاع نزد داود(ع) آمدند، یکی از آن دو گفت: من زمینی داشتم که زمان برداشت محصول آن فرا رسیده و موقع چیدن آن نزدیک شده بود، تماشای آن موجب مسرت هر بیننده و تصور حاصلش موجب امید ودلگرمی صاحبش بود، در همین موقع گوسفندان طرف نزاع من وارد این کشتزار شده اند و کسی آنها را بیرون نرانده است و چوپانی از گوسفندان محافظت ننموده است، بلکه گوشفندان شبانه در این کشتزار چریده اند و محصول مرا از بین برده و نابود کرده اند بحدی که اثری از آن باقی نمانده است.
مدعی شکایت خود را اقامه کرد و صاحب گوسفندان از خود دفاعی نداشت و محکومیت او محرز بود. لذا پرونده به مرحله صدور حکم رسید و حکم صادره باید در مورد او اجرا می شد.
داود(ع) گفت: گوسفندها از آن صاحب کشتزار است که باید در تقاص محصول از دست رفته خود بگیرد. این غرامت به خاطر مسامحه کاری صاحب گوسفندها است که آنها را شبانه و بدون چوپان، در میان کشتزارها رها کرده است.
در این هنگام سلیمان که کودکی بیش نبود، اما از علم و حکمت خدادادی برخوردار شده بود وبر دقایق این مرافعه آگاه بود مهر سکوت از لبهای خود شکست و برهان خود را برآنها عرضه داشت و گفت: حکمی متعادل تر، به عدل نزدیک تر است.
اطرافیان داود (ع) از جرأت این کودک متعجب و سراپا گوش شدند تا ببینند سلیمان چه می گوید.
شامل 17 صفحه word
دانلود تحقیق سلیمان بن داود