فرمت فایل: word
تعداد صفحه:209
اوضاع جغرافیایی شهر سلطانیه
الف. موقعیت
شهر سلطانیه در محدوده سیاسی استان زنجان به فاصله 37 کیلومتری شهر زنجان (مرکز استان ) قرار گرفته است . این شهر در فاصله 4 کیلومتری جاده ترانزیتی (تهران ،زنجان، تبریز ، بازرگان ) واقع شده و شبکه خط آهن نیز به لحاظ بعد مسافت (5 کیلومتر) در شبکه تحرکاتی این شهر نقشی ندارد. عنوان شهر از سال 1344 اطلاق گردیده و به این ترتیب شهر سلطانیه، مرکز بخش به همین نام از توابع شهرستان ابهر محسوب شده است. این منطقه از شمال به بخش طارم علیا، از غرب به بخش حومه از شهرستان زنجان، از جنوب به شهرستان خدابنده به شهرستان ابهر محدود و 940 کیلومتر مربع وسعت دارد. این بخش دارای 7 روستای عمده با جمعیتی بالاتر از 1000 نفر و 26 روستا با جمعیتی کمتر از 1000 نفر است و جمعاً 26989 نفر جمعیت دارد.
ب. فعالیت های اقتصادی:
بر اساس مطالعات سرشماری سال 1375 در بخش سلطانیه 60 درصد در بخش کشاورزی 30 درصد در بخش صنایع و 10 درصد در بخش خدمات، در فعالیتبوده اند. من حیث المجموع این منطقه علیرغم دارا بودن ظرفیت های لازم در توسعه اقتصادی، به لحاظ نابسامانی های حاکم بر امور مربوط به تولیدات کشاورزی، از نظر اقتصادی عقب مانده است. اراضی قابل کشت این منطقه عموماً از زمینهای درجه 2 و درجه 3 تشکیل گردیده و آب مورد نیاز از طریق 54 حلقه چاه عمیق و 107 رشته قنات تامین می شده که امروزه تنها 38 قنات قابل بهره برداری است و در وضعیت فعلی دامداری در سلطانیه با روش سنتی و با وجود چمن سلطانیه از رونق نسبی برخوردار است.
چمن طبیعی سلطانیه قسمتی از فلات زنجان را در برگرفته و این فلات از فاصله گرفتن دو رشته ارتفاعات موازی که در جهت شرقی- غربی ممتداند، تشکیل گردیده است.
ارتفاعات شمالی شامل کوههای طارم از رشته جبال البرز در خط مستقیم و رشته ارتفاعات جنوبی واقع در این ناحیه که به رشته کوههای سلطانیه معروف است، از شرق به غرب از حدود صائین قلعه از کوههای شمالی فاصله گرفته و در طول 30 کیلومتر در محل شهر سلطانیه به حد اکثر پهنای خود حدود 17 کیلومتر می رسد. ادامه این حرکت در نزدیکی روستای یوسف آباد و بناب به حداقل و فاصله کوهها به 3 کیلومتر رسیده است. معابر آذربایجان، قفقاز، گیلان، همدان و خراسان در این فلات به وسعت تقریبی 350 کیلومتر مربع واقع شده است.
چمن معروف سلطانیه با وسعت تقریبی 35 کیلومتر مربع و به طول 20 کیلومتر و به عرض متوسط 2 کیلومتر در قسمت جنوبی این فلات گرفته است.
در وضعیت موجود سلطانیه از طریق 7 شاخه راه ارتباطی که اساساً منطبق بر راههای تاریخی می باشد، با اطراف و روستاهای حوزه نفوذ در قالب آموزشی، درمانی، خدماتی و اداری در حد ضعیف دایر و ضعف این رابطه به لحاظ وجود مراکز جمعیتی قویتر در اطراف از جمله شهرستان ابهر در شرق به فاصله 57 کیلومتر و شهرستان خدابنده در جنوب به فاصله 40 کیلومتر و شهر زنجان در غرب آن به فاصله 35 کیلومتر تشدید شده است.
ج. موقعیت چمن سلطانیه در منطقه:
این چمن مرتفع ترین نقطه فلات زنجان و ابهر است. (به ارتفاع 1800 متر) با وجود رشته کوههای واقع در جنوب و شمال آن و همچنین با مطالعه در دیاگرام های جوی، می توان این منطقه را در ردیف مناطق با آب و هوای استپی سرد قرار داد. به عبارت دیگر این ناحیه دارای تابستانهای معتدل، تا نسبتاً گرم و زمستانهای سرد است.
متوسط باران در این منطقه 320 میلیمتر در سال بوده و نزول آن در فصلهای پاییز و بهار است. مدت یخبندان در آن طولانی، و در حدود 5/4 ماه در سال گزارش شده است.
وجود چمن مسطح سلطانیه، قرار گرفتن کوههای اطراف، ارتفاع محل، منطقه را در ردیف نواحی بادخیز قرار داده و جهت وزش بادهای غالب از جنوب غربی و شمال شرقی است که در ماههای مرداد، شهریور، بهمن و اسفند شدت می یابد.
شیب عمومی ناحیه از جنوب به شمال و از شرق به غرب است. من حیث المجموع شیب شهر سلطانیه بسیار کم و در بعضی نقاط به حد صفر رسیده است. از طرف دیگر منابع آب منطقه به لحاظ ساختارهای زمین شناسی و میزان بارندگی، سطح آبهای زیرزمینی را در حد بالا نگه داشته، به طوری که ارتفاع آب در اراضی جنوبی سلطانیه در عمق 5 متری و در اراضی شمال 3 متر و چمن سلطانیه در 1 متری قرار دارد. این وضعیت موجب ایجاد مراتع سرسبز و چمن در منطقه بوده است.
هـ مطالعات جمعیتی:
در وضعیت فعلی بر اساس مطالعات نتایج سر شماری های عمومی سالهای 1335 تا 1365 روند تحولات جمعیتی شهر سلطانیه سیر نزولی داشته است.
لازم به توضیح است که درصد رشد جمعیت شهر سلطانیه در سالهای آماری در مقایسه با میانگین رشد جمعیت در مناطق شهری بسیار ناچیز بوده است.
توصیف کلی بنا
بنای تاریخی گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان واقع شده ، دشتی که گنبد در آن قرار دارد حدود 2000 متر از سطح دریا ارتفاع دارد . بنای عظیم گنبد سلطانیه در بیم سالهای 675 و 685 هجری قمری صورت می پذیرد و به عبارت دیگر کار ساختمان آن مدت 10 سال به طول می انجامد .
قصداز بنای چنین گنبد با شکوهی آن بود تا مرقد مطهر حضرت علی (ع) را به آنجا منتقل سازند . علت این کار شیعه شدن سلطان محمد خدابنده و گرایش او به اما علی بود شاید به اعتباری گنبد سلطانیه را بتوان اولین اولین اثر هنری شیعه در کشور ایران دانست .
بعد از اتمام بنا به علت مخالفت علماء دین با این عمل سلطان محمود خدابنده از انجام کاری که به آن مصمم بود منصرف گشت .
این بنا در نمای خارجی و داخلی حالت تظاهری دارد . ارتفاع آن 46 متر و قطر دهانه گنبد آن 26 متر می باشد . اساس طرح بنا بر عدد 8 قرار دارد و معلوم نیست که این عدد به چه منظوری انتخاب گردیده است . زیرا عدد 8 عدد مقدسی مانند 7 و 12 که به احتمال الهامی از خورشید است نمی باشد .
شاید که انتخاب عدد 8 به علت ساختن ساعت آفتابی یا ایستایی فوق العاده اش بوده است . آنچه در این بنا مانند بناهای دیگر اسلامی بچشم می خورد حالت تمرکزی است که این هشت ضلعی در مرکز مجموعه بنا دارد .
در این اثر روابط معماری در دو جهت افقی و عمودی حل گردیده است . طبق معمول حرکت عمودی بر عهده منارها قرار دارد . بنابراین دو نوع منار می باشد . یکنوع منار پنهان که در داخل اسکلت بنا قرار دارد و نوع دوم که در قسمت فوقانی به صورت گلدسته خودنمایی می کند.
دربنای سلطانیه حرکت افقی در چهار سطح می باشد که ارتباط آنها توسط اجزاء عمودی که قبلاً توضیح داده شده برقرار گردیده است . در قسمت هم کف برای قرار دادن مرقد حضرت علی در نظر گرفته شده بود فضای بسیار وسیعی قرار دارد که برای طواف و اجزاء مراسم خاص مذهبی از آن استفاده می گردید .
سطح دوم که در هریک از اضلاع هشت ضلعی ایوان را ایجاد کرده و به وسیله راهرو پوشیده ای با هم در ارتباط می باشند ، به احتمال برای استقرار خانم ها جهت دیدن مراسم مذهبی تعبیه گردیده است . سطح دوم عبارت است از غرفه هایی شبیه طبقه دوم که بر روی نمای خارجی بنا ایجاد شده و دشت پیرامون در برابر آنها با زیبایی خاص گسترده شده است.
این غرفه ها به احتمال محل جمع شدن علماء و طلاب دینی بوده است .
در دوران صفویه این غرفه ها رابه اطاق تبدیل ساخته اند و از آنها برای محل سکونت طلاب استفاده کرده اند . در تعمیرات اساسی گنبد سلطانیه این دیوارهای افزوده را که سبب سنگین شدن اسکلت بنا شده بود برداشتند و آنرا به صورت نخستین آن باز گرداندند .
سطح چهارم عبارت است از پشت بام . در این محل فضای مناسبی برای انجام حرکت آزاد در اطراف ، گنبد وجود دارد . از این فضا برای تعمیر گنبد یا ریختن برف استفاده می شده است .
این بنا دارای هشت موذنه بوده که تمام آنها خراب شده است . این موذنه ها برای پخش صدار اذان و خبر بطور یکنواخت در تمام شهر با چند نفر موذن تعبیه گردیده زیرا در صورت بودن یک منار به علت وجود گنبد صدابه تمام شهر نمی رسید .
اهمیت تشخیص زمان در گنبد سلطانیه و نحوه خواندن ساعت :
مقید بودن مسلمان به تشخیص دقیق زمان برای انجام مراسم مذهبی را می توان سبب ایجاد ساعت آفتابی در اسکلت این بنا دانست . باین طریق که اگر نور از سوراخ گنبد اصلی بتابد زمان اذان ظهر است . نوری که از پنجره های بزرگ می تابد مبین ساعت و نور پنجره های کوچک حدود دقیقه را مشخص می ساخت به احتمالی طرح 8 ضلعی بنا نیز به خاطر ایجاد چنین ساعتی بوده است . بدون شک کشف و پیاده کردن علمی این مطلب بسیار قابل اهمیت است که متاسفانه تاکنون توجهی بدان نشده است . در شب هم به یاری بعضی از ستاره ها که از این پنجره ها دیده می شدند زمان را مشخص می کردند .
کلیاتی در باره پی بنا :
زمین این ساختمان از طبقات فشرده شن و ماسه به عمق تقریبی 10 متر تشکیل یافته است .
بنا روی پایه هائی مرکب از هشت جزر بزرگ حمال آجری استوار شده است که در پلان تشکیل یک هشت ضلعی منتظم را می دهند . طول هریک از اضلاع هشت ضلعی 17 متر و سطح هر یک از این جزر ها و بطور کلی بار تمام بنا روی پی هایی به قطر 2 متر وارد می شود که بصورت (رادیه ژنرال) ایجاد شده است .
پی های این ساختمان عظیم بسیار ناچیز و سطحی است . دلیل این امر مربوط است به مقاومت عالی زمین ، نکته ای که مورد توجه سازندگان بنا قرار داشته است .
فقط در قسمت شمال بنا است که پی ها از سطح طبیعی زمین حدود 5/1 متر پائین رفته است ولی در سایر قسمت ها پی ها از 60-50 سانتیمتر تجاوز نمی کند . پی های مزبور از بلوکهای سنگی منظم به ابعاد 25-20 سانتیمتر و ملاط گچ و آهک ساخته شده است .
بررسی سلطانیه در متون تاریخی و سفرنامه ها
بررسی نظریه مورخین، محققین، باستان شناسان و معماران مستند به متون تاریخی و همزمان با برپایی شهر از نقطه نظر جمع آوری نظریات و آرا مختلف و مقایسه آنها با یکدیگر و تحلیل در کم و کیف مسایل تاریخی می تواند در دستیابی به اهداف تحقیق کمک شایانی نماید. در این بخش نگارنده ضمن ارائه آرا مذکور، تقدم و تاخر نوشتارها را نیز مدنظر قرار داده است. حال با ذکر این مقدمه کوتاه به بررسی بعضی از متون پرداخته می شود:
تجزیه الامصار و ترجیه الاعصار
شهر له به نسیمه و نعیمه صفهتـحاکــی جــنه الرضـوان
تمام عمارت قنغرالانگ را که پدر نیکوی پادشاه موسس فرمود بود چون به منزل موعود بی خیل و خول کوچ کرده ناتمام مانده و بعد از آن به تواتر اعصار تقاطر و ابل طل طلل آن نیز علل خلل خواست پوشیده، یرلیغ موکد نفاذ یافت و آن را حوالت رفت علی التفضیل و ایلچیان بر صهوات تعجیل تحصیل را روان گشتند و بنایان حاذق و مهندسان چابک که بنا مهارت سنمار را به دست تخجیل عرضه شفا جرف هار سازند به عمل اشتغال نمودند و از اصقاع ممالک اصناف صناع و انواع محترقه با اهل و سکن برای توطن و تمدن به اسم قارتوجی روان گشتند و قهرمانان کافی و قیمان داهی که بقیه دهاه و تتمه کفاه جهان تودند نصب رفت و بر ایشان معماران و سرکان امین دقیقه بین نکته گیر و حرفه شناس مسارفت عمل و استدراک هر خلل بگماشتند و هر بامداد که معمار کره زمین استعمار ممالک خاک را بر سر دیوار افلاک قدم نهادی اهل حرف هر یک در عمل مخصوص شروع نمودندی و بر مثال فلک از حرکت نیاسودنی و به هنگامیکه کفه آفتاب زربار از عمود معیار و معدل النهار متمایل گشته علی التدریج بر سطوح افق غرب نشستی ترازوی ادای اجرت بر آرزوی احراز مثوبت برداشتندی و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگر منصور به منازل خود رفتند و قعله عذرا را که با فسحت او به چشمان صاف چون نقطه فاسد که قاف بی مقدار نماید "این اقتباس از رحمت نامه مجید کرده ام."
نفایس الفنون فی عرایس العیون:
(( ... از آن جمله شهر سلطانیه که در شهور سنه اربع و سبعمایه (704) بنیاد نهاد و در مدت ده سال به مرتبه ای رسانید که بلاد ربع مسکون معمور تر شد و در وسط سلطانیه قلعه ای بس عالی بمقدار شهری بنا فرمود، وجهه مرقد خود گنبدی بس عالی هشت منار بر سر آن ساخته و در حوالی آن ابواب خیر از جامع و خانقاه و مدارس و داراسیاده که هرگز مثل آن در جهان کس ندیده و نه شنیده بفرمود و بسیاری از املاک نفسیه بر آن جا وقف کرد چنانچه حاصل آن در عهد دولت او به صد تومان می رسد و چون این جمله به تعلیم و ارشاد وزیر عالم عادل صاحب سعید شهید خواجه رشیدالدین طاب مثواه بود نیابت تولیت بدو داد و در آنجا ده مدرس و بیست معبد و صد نفر از طلبه علم و بیست صوفی و دوازده حافظ و هشت موذن و چهار معلم فرمود.
وجهه هر مدرس هزار و پانصد دینار موسوم کرد، وجهه هر معبد هفتصد و پنجاه دینار از جهت طالب علم و صوفی و حافظ و موذن و معلم صدو بیست دینار هر روز جهت آینده و روند که در دارالضیافه آنجا صرف کنند سیصد دینار تعیین فرمود و از برای امرا که ملازم آنجا باشند و مجاوران و فراشان و خادمان خانقاه و خرج ایتام و مصالح داراسیاده و داراشفا زیاده از صد هزار دینار چنانچه در وقفیه مفصل مشروح است مقرر فرمود و جمعی که در تواریخ و سیر سلاطین و ملوک مهارتی داشته باشند، دانند که مثل این خبر در جهان از هیچ صاحب دولتی به ظهور نه پیوست.
و هم در سلطانیه جامعی بس عالی و مدرسه با دارالشفا مطابق آن بنا فرمود که در ممالک هیچ یک را نظیر نیست.))
تاریخ گزیده :
چون اولجایتو سلطان به عمارت مایل بود ارکان دولت در آن سعی نمودند و به اندک زمان شهری چون سلطانیه به عراق عجم که نسخه فردوس اعلی است بهساختند و در کردستان در پای کوه بیستون سلطان آباد چم چال بنا فرمود و در موغان در کنار دریا شهر اوجایتو سلطان آباد برآوردند .(1)
نزهه القلوب :
(( سلطانیه از اقلیم چهارم است و شهر اسلامی و طول از جزایر خالدات ( فد ) و عرض از خط استوار ( لط ) ارغوان خان بن ابقای خان هلاکو خان مغول بنیاد فرمود ، و پسرش اولجایتو سلطان تغمدالله بغفرانه به اتمام رسانید و به نام خود منسوب کرد ، طالع عمارتش برج اسد و دور باروش که ارغوان بنیاد کرده بود دروازه هزار گام و آنکه اولجایتو سلطان می ساخت و به سبب وفات او تمام ناکرده ماند .
سی هزار گام و دور او قلمه ای است از سنگ تراشیده که خوابگاه اولجایتو سلطان است و دیگر عمارت در آنجاست و دور آن قلعه ، دو هزار گام بود هوایش به سردی مایل است و آبش از چاه قنوات است و نیک هاضم و چاه آن جا سه گزی است تا به ده گز و ولایت سردسیر و گرمسیر در حوالیش به یک روزه راه است و هر چه مردم را به کار آید و در آن ولایات موجود و بسیار است و علفزارهای به غایت خوب و فراوان دارد و شکارگاههای نیکو و اکنون چندان عمارت عالی که در آن شهرست بعد از تبریز در هیچ شهر دیگر نیست مردم آنجا از هر ولایت آمده اند و آنجا ساکن شده اند از همه ملل و مذاهب هستند و زبانشان هنوز یک رویه نشده اما به فارسی ممزوج مایلتر است.))(2)
ذیل جامع التواریخ :
(( ذکر عمارت شهر سلطانیه و بنای آن : یک روز سطلان اولجایتو نشسته بود . امرا و ارکان دولت حاضر بودند مثل امیر قتلغ و دیگر امرای چوپان و امیر فولاد جنکسان و امیر حسین و امیر سونج و امیرالسین قتلغ و دیگر امرای بزرگ وزرای نامدار در صنعت پادشاهان و آثاری که از ایشان یادگار مانده است سخنگفت . فرمود که : حق سبحانه و تعالی آدمی را از جمله مخلوقات به فضیلت و لقد کرمنا بنی آدم مخصوص گردانید ه است و باز در میان ایشان بعضی از مزیت حکم ارزانی داشته و به درجه ظل الله رسانیده .
امر ایشان در میان برایا نافذ و جاری گردانیده می باید که از ایشان آثار خیرات و مبراتی که به دست دیگران برنیاید ، به تخصیص پادشاهی که به داد و انصاف زندگانی کرده اند بعد از آن فرمود که یک روز پیش پدر خود پادشاه ارغوان که از پادشاهان گیتی به داد و دانش ممتاز بود حاضر بودم او را داعیه عمارت سلطانیه بر خاطر خطور کرده بود که همچنان من پادشاه جهانم می خواهم که شهری بنا کنم که آن پادشاه بلاد بود .
جماعتی که حاضر بودند بسی موضع نام بردند و هر یک را آنچه از عیب هنر دانستند باز نمودند . آخرالامر موضع قنغوراولانگ اختیار کردند که یا ییلاقی بسیار منزه است و قوای بسیار در حوالی این و مرغزارهای خوب و هوای خوش و سردسیر و گرم نزدیک و علف خوار بسیار . فرمان فرمود تا طرح شهر برکشیدند و به بنای قلعه آن از سنگ تراشیده اشارت فرمود . فاما چون بنیاد عمارت کردند زمانه فرصت نداد که به اتمام رسد .
اکنون که آنچه پدر من بنا کرده بود اگر حق سبحانه توفیق بخشد به اتمام رسانم چه فرزند شایسته آن است که پیروی مادر و پدر کند و نام او زنده دارد . بیشتر از آن که سلطانی عالم به من رسد مرا در خاطر می آمد که اگر خدای تعالی توفیق دهد این عمارت که این پادشان بزرگ بنیاد کرد و به اتمام نرسید به اتمام رسانم اکنون چون حق سبحانه و تعالی قوت و اختیار آن داد می خواهم که آنچه بر خاطر خطیر این پادشاه گذشته بود به اتمام رسانم و این شهر و قلعه نه از برای آن سازم که اگر نغوذبالله سختی پیش آید این موضع مرا امانی باشد یا از آن مرا مالی حاصل شود و باعث اصلی بر این عمارت آن است که پادشاه ارغوان بنیاد کرده بود و می خواست که تمام کند روزگار فرصت نداد و در دل من می آمد که اگر توانم کنم دیگر آن که من در این امر اعتماد بر قوت و قدرت خود ندارم من نیز یک بنده عاجزم . خدای عز وجل می خواهد که در این موضع آبادانی پیدا شود و در آن حکمی باشد که فکر هر کسی به سر حد آن نرسد .
این داعیه در خاطر من انگیخته است به سبب اعتقاد آن پادشاه در اندک زمانی شهر عالی معمور شد و قلعه آن را دیوار سنگ تراشیده کرده اند و بر سر دیوار آن چهار شوار پهلوی یکدیگر توانند راند و اصل قلعه مربع نهاده اند ، طول و عرض مساوی هر دیواری بگز شرع پانصد گز چنانچه دو هزار گز دور آن باشد و یک دروازه و شانزده برج دارد به غیر از دروازه و در اندرون قلعه هر کس از امرا موضعی عمارت کرده بودند و سلطان اولجایتو از برای خود اندرون قلعه عمارتی ساخته است و آنرا ابواب البر نام نهاده و گنبدی مثمن بزرگ عالی که قطر آن شصت گز است در غایت تکلیف و ارتفاع آن 120 گز چنانچه در اقصای بلاد عالم مثل آن نمی دهند ، پنجره های آهنکوب بسیار کرده و از آن جمله یک پنجره سی ارش طول در پانزده ارش عرض دارد و متصل آن گنبد چنا . عمارت عالی ساخته است ، مسجدی به تکلف و دارالسیاده و موقوفات بسیار بر آن وقف کرده و سرایی به جهت خاصه خود در اندرون قلعه ساخت چنانچه صحن سرا را صددرصد نهاده اند و قلعه عالی بر مثال ایوان کسری و دروازه سراچه در حوالی آن متصل سرا از هر یک پنجره دری به صحن سرای بزرگ گشوده و صحن آن را از سنگ مرمر فرش انداخته و دیوانخانه بزرگ که دو هزار آدمی در آن گنجد و آن را کریاس نام کرده و غیر این که ذکر شد پادشاه و امرا ، عمارت بسیار در اندرون قلعه کرده بودند و خندق آنرا در غایت مغاکی رسانیده و دری بزرگ از آهن و کوفت بسیار ساخته اما مسجد جمعه که سلطان ساخت بتکلیفی هر چه تمامتر سنگهای مرمر و کاشیکاری بسیار و دارالشفای دیگر با اطباء و ادویه و مجموع ما یحتاج و دیگر مدرسه عالی بر نمونه مستنصریه بغداد در آن شهر به ساخت و امراء و وزراء و اکابر و اشراف هر یک به نام خود در آن شهر عمارات عالی کرده اند و به تخصیص خواجه رشیدالدین محله ساخته است چنانچه در اینجا قریب هزار خانه بوده و عماراتی عالی ، دو مناره بزرگ بر دو طرف ایوان آن و در عمارت مدرسه دارالشفا و خانقاه هر یک با موقوفات بسیار و تاکنون بعضی از آن عمارت باقی است که در آن خواجه صاحب همت کرده شوده است و لله اعلم بالصواب )) (1)
روضه الصفا :
(( ذکر عمارت سلطانیه که حسب الفرموده سلطان محمد خدابنده صورت پذیر شد . در بهارسنه اربع و سبعما یه شهریار جهان اولجایتو سلطان خواست که در قنغور اولانگ شهری طرح افکند چه پدرش ارغون در اواخر حیات خویش در آن امر شروع کرده بود و در بدایت آن کار رخت از این مرحله فانی به بلد باقی کشیده و چون نوبت خانی به سلطان محمد خدابنده رسید ، فرمود تا در آن مرغزار شهری بنا نهادند . و اشارت کرد تا قلعه آن را از سنگ تراشیده ساخته و آماده گردانند و وجوه عمارات و بهاء اجناس و ادوات و آلات آن بر متوجهات ممالک حواله رفت و بنایان حاذق و مهندسان چابدسک که در فن خویش سنمار را در عرصه تخیل می آورند در هر بامداد که معمار زمین جهت استعمار عرصه خاک بر سر دیوار افلاک برآمدی عمله عمارت هر یک به کار خویش مشغول شد و بر مثال فلک از حرکت نیاسودمندی . به وقتی که کفه زرباش آفتاب از عمود عیار معدل النهار متمایل گشته علی السبیل التدریج بر سطح عزت نشستی ترازوی اداء اجرت بر آرزوی احراز مثوبت برداشتی و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگر به منازل خود رفتندی و از اطراف ممالک اصناف محترفه و صناع با اهل و عیال از برای توطن و تمدن بنابر فرمان واجب الاذعان بانصوب روان گشتند و در اندک زمانی شهری در غایت معموری ساخته پرداخته آمد و عرض دیوار قلعه که از سنگ تراشیده مرتب شده بود چنان بود که بر سر آن چهار سوار پهلوی هم اسب می رانند و اصل قلعه را مربع وضع کردند چنانچه طول هر دیواری پانصد گز بود و یک دروازه و شانزده برج داشت و اندرون قلعه هر کس از امراء برای خود عمارتی کردند و اولجایتو سلطان جهت مضجع خویش گنبدی به اتمام رسانید و مسجد و داراضیافه و دارالشفا نیز احداث فرمود و املاک فراوان و مستغلات مرغوب بر آن وقف کرد . تقبل الله منه و هم چنین جهت خاصه سرای بزرگ ساخته و ایوان او را مثال ایوان کسری مرتفع گردانید و دیوان خانه بزرگ که گنجایش دو هزار کس داشت از قول بفمل آورد و آن را کریاس نام نهاد و خندق قلعه را در عمق پشت گاو ماهی رسانیده و فرمان داد تا دارالشفایی با جمیع مایحتاج ترتیب دارند و اکابر و اشراف و اعیان ملک نیز در آن شهر عماراتی بنیاد نهادند به تخصیص خواجه رشیدالحق و الدین فضل الله طبیب که عماراتی رفیع مشتمل بر مدرسه و دارالشفا مرتب ساخت و طلباً لمرضاته تعالی به وقف بسیار مدرسان و طلاب و اطباء را خشنود گردانید و به اشارت سلطان آن شهر به سلطانیه موسوم گشت
تحقیق در مورد گنبد سلطانیه