فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مقایسه بحران هویت در دانش آموزان عادی و دانش آموزان ناشنوا

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله مقایسه بحران هویت در دانش آموزان عادی و دانش آموزان ناشنوا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
بحران هویت از جمله مفاهیمی است که از دیرباز مورد توجه روانشناسان و جامعه شناسان قرار گرفته و تحقیقات گوناگونی پیرامون ابعاد گوناگون آن و عوامل موثر بر روی آن صورت گرفته است. روانشناسان بیشتر بحران هویت را در دوره نوجوانی و اثرات گذر او از نوجوانی به جوانی توجه کرده اند. و جامعه شناسان بحران هویت را در حالت گذر از جامعه سنتی به صنعتی، این بحران را ریشه یابی می کنند. در چرخه زندگی ، دوره نوجوانی به منزله یکی از دوره های مهم محسوب میشود. گذر موفقیت آمیز از نوجوانی به بزرگسالی منوط به سازش یافتگی های روانشناختی ، اجتماعی و زیست شناختی است.
هدف این پژوهش مقایسه دانش آموزان ناشنوا و دانش آموزان عادی در ابعاد گوناگون ویژگی های هویتی بوده است.
برای این هدف تعداد 60 نفر از دانش آموزان ناشنوا و عادی منطقه 1 تهران انتخاب شدند و به وسیله مقیاس سنجش هویت بنتون و آدامز مورد آزمایش قرار گرفتند.
با استفاده از آزمون آماری t برای گروه های مستقل فرضیه های تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند. بعد از تحلیل داده ها اهم نتایج به شرح زیر بوده است:
1-دانش آموزان ناشنوا در مقایسه با دانش آموزان عادی در هویت آشفته نمرات بالاتری داشته اند و تفاوت دو گروه معنی دار بوده است.
2-بین دانش آموزان ناشنوا و عادی در هویت از پیش تعیین شده تفاوت معنی داری وجود نداشته است.
3-بین دانش آموزان ناشنوا و عادی در هویت تاخیری تفاوت معنی دار وجود نداشته است.
4-دانش آموزان عادی در مقایسه با دانش آموزان ناشنوا در هویت موفق از نمرات بالاتری برخوردار بودند و تفاوت دو گروه معنی دار بوده است.

 

 

 

 

 


فصل اول
مقدمه پژوهش

1-1. مقدمه
خانواده کوچکترین جزء اجتماع است . اجتماعی که از خانواده های سالم تشکیل شده باشد. اجتماعی سالم خواهد بود و شرط آنکه خانواده ای سالم باشد، این است که افراد آن سالم باشند. لذا برای بهبود وضعیت اجتماع مهم ترین مسئله تلاش برای بهبود وضع خانواده و افراد آن است. خانواده اولین محیطی است که شخصیت کودک را شکل می دهد و محل انتقال سنت ها باورها و انواع مختلف شناخت هاست. کودک اولین قدم های اجتماعی شدن را در خانواده بر می دارد و در نهایت به موجودی اجتماعی تبدیل می شود . اولین هویت اجتماعی فرد در خانوداه فراهم می شود . احساس هویت یافتگی و اندیشمند بودن در خانواده شکل می گیرد و رشد می کند. این احساس ها آموخته می شوند و خانواده محلی است که چنین احساس هایی را به افراد می آموزد.
ساختار خانواده تاثیر مهمی در رشد عاطفی و اجتماعی نوجوان دارد. روابط پدر و مادر با یکدیگر و فرزندان نقش تعیین کننده ای در سلامت روانی نوجوان بر جای میگذارد. اگر این روابط بر اساس اصول درستی استوار باشد می تواند نوجوان را در گذر این مرحله دشوار ، یاری رساند و اگر نامناسب باشد زمینه برای ایجاد مشکلات و انحرافات فراهم می گردد.
نوجوانی دوره رشد سریع جسمی است. تغییرات شدید جسمی بر رشد عاطفی نوجوان تاثیر می گذارد و او را دچار اضطراب تعارض ، ناآرامی، زود رنجی و... می کند. از نظر ذهنی نوجوان در این دوره کمتر به واقعیات توجه دارد و به رغم رشد عقلی ، رفتارش بیشتر تابع عواطف و احساسات است تا تفکر و منطق به جای پرداختن به واقعیات به دنیای تخیلات پناه می برد. به عقاید و نظرات دیگران وابستگی فراوانی پیدا کرده و در برابر مشکلات و موقعیت ها تصمیم بگیرد و این امر او را به شدت آسیب پذیر می سازد.
نوجوانی دوران شکل گیری هویت فردی است. در این زمینه نقش خانواده و جامعه جایگاه ویژه ای دارد. این هویت یابی از طرفی به دوران کودکی ارتباط می یابد، چون پایه و اساس مرحله نوجوانی، دوره کودکی است که به نقش خانواده به ویژه پدرو مادر بستگی دارد. می دانیم نوجوان از خانواده خود الگو می پذیرد. اگر پدر و مادر از نظر رفتاری الگوهای مناسبی ارائه دهند همانند سازی نوجوان با آنها هویت را در جهت مثبت شکل میدهد. ولی اگر همانند سازی های نامناسب با الگوهای ناموفق والدین باشد ، روند هویت یابی نوجوان را مختل می کند. در این زمینه اختلالات خانوادگی به ویژه اگر در حضور نوجوان مطرح گردد تاثیر منفی در جریان تشکیل هویت وی به جای می گذارد و او را دچار اضطراب نگرانی و ناراحتی می کند. نوجوان با همسالان و گروهای دیگر اجتماعی نیز همانند سازی می کند.در این زمینه دنیای او وسیع تر وارتباط او با محیطهای دیگر بیشتر از دوران کودکی است. هر قدر ارزش های حاکم بر خانواده ، مدرسه ، همسالان و جامعه هماهنگ تر و نزدیک تر باشد، هویت یابی نوجوان سالم تر و آسان تر خواهد بود. در غیر این صورت ، نوجوان دچار سردرگمی، تعارض و بحران خواهد شد.
عدم موفقیت نوجوان در کسب هویت خود به هر دلیل که باشد منجر به بحران خواهد شد و اگر نتواند بر این بحران غلبه یابد این امر به شکل دهی هویت منفی می انجامد. و سبب رفتارهای ضد اجتماعی ناسازگارانه و انحرافات گوناگون می گردد.
در واقع هویت پدیده یا حالتی است غیر قابل توصیف صرفاً یک احساس است. نوعی احساس استقلال اینکه یک «من» مبهم و ناشناخته وجود دارد و بحران را می توان بر یک وضعیت یا شرایط خطر آفرین ، بی ثبات ، ناپایدار و دچار اختلال اطلاق کرد و مسایلی مانند وابستگی سیاسی ، اقتصادی، تقلیدها، شکست ها و عدم موفقیت ها و بی کار شدن بسیاری از افراد علل تشدید بحران هویت است( سینایی، اندیشه نامه فرهنگ).
یکی از مهم ترین مسائلی که باعث آزار دادن نوجوان می شود این است که با پشت سر گذاشتن دوران کودکی و ظهور تغییرات فیزیکی و روانی نیازهای جدیدی را احساس می کند و خود را کودک سابق نمی بیند. و به این سوال می رسد که«من کیستم؟» در جوامع ابتدایی که الگوی شکل پذیری و همانند سازی و نقش های اجتماعی محدود بر هویت یابی برای نوجوان ساده بود. نوجوان در آن جامعه به سادگی نقش های تازه را می پذیرفت و رفتار قابل قبولی داشت، ولی در جامعه پیچیده امروز که به سرعت تغییر می یابد هویت یابی برای نوجوان دشوار است.
در هنگام بحران هویت نوجوان شدیداً دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی است و نمیتواند جنبه های مختلف شخصیت خود را در یک خویشتن قابل و هماهنگ ، سازمان دهد. و یکی دیگر از مسائلی است که نوجوانان با آن روبرو هستند. هویت حرفه ای است که طرح ریزی برای شغل آینده، تشخیص متناسب حرفه، با استعداد و ذوق خویش برای نوجوان اهمیت فراوانی دارد و عدم موفقیت نوجوان در این زمینه باعث ابهام و سردرگمی نوجوان شده و نوجوان دچار بحران هویت می گردد.
طبق دیدگاه راجرز (1972) بحران هویت باعث اشکال در سازگاری و اشکال در هویت اجتماعی نوجوان می شود . اریکسون خصوصیاتی را که در هنگام بحران هویت جنبه پاتولوژیک پیدا می کند به صورت زیر بیان می کند:
1)عدم توانایی در ایجاد روابط شخصی که حاصل آن کناره گیری و روابط متقابل کلیشه ای و قالب است.
2)اختلال در پیش بینی زمان، با اعتقاد نداشتن به این که زمان ممکن است باعث تغییر می شود.
3)اختلال در تلاش و کوشش همراه با عدم تمرکز و توجه به کارهای بی نتیجه و بیم از رقابت.
4)انتخاب هویت منفی و کارهایی را کسرشأن خود دانستن ، در صورتی که متناسب با فرم خانوادگی و اجتماعی است.
ضمن اینکه جامعه ما جامعه ای جوان است. از آنجاکه بخش مهمی از مسئولیت و بار زندگی فردی و اجتماعی بر دوش همین نسل جوان است توجه به وضعیت این بخش اعظم نه تنها برای درک و فهم آنها به لحاظ روانشناسی و جامعه شناختی بلکه از نظر سیاسی و اقتصادی اهمیت فراوان دارد. اگر این نسل گرفتار وابستگی از پیش تعیین شده شوند در حرکت پویایی و کارکردهای جامعه، کندی و رخوت به وجود می آورد. برای آنکه جامعه بتواند به حیات خود ادامه دهد گروه میانسال علاوه بر مسئولیت خود باید بتواند مسئولیتهای جوان را نیز مورد توجه قرار دهد.(صنعتی 1372)

2-1. بیان مسئله
در حال حاضر اطلاعات دقیقی درباره هویت یافتگی نوجوانان در کشور وجود ندارد. یکی از دلایل این امر فقدان ابزار سنجش مناسب در این زمینه می باشد و با توجه به گستردگی حالات هویت موجود در بین نوجوانان به خصوص در مقایسه با دانش آموزان ناشنوا و دانش آموزان عادی ما را بر آن داشت تا بررسی های مورد نظر را در این زمینه مورد اجرا گذاریم. مرور بر دوره نوجوانی با زیر سوال بردن ارزش های پذیرفته شده دوره کودکی همراه است . نوجوان با تردید در آنچه که مورد قبول والدین و بزرگسالن جامعه است سعی می کند تا به یک بازنگری اساسی پذیرفته های قبلی خود بپردازد. وجود تغییرات بدنی و روانی در نوجوان آن چنان سریع و گسترده است که نوجوان را در بدست آوردن یک تعریف جدید از خود با دشواری های اساسی روبرو می کند. اختلاف نظر با والدین، سردرگمی نوجوان در انتخاب های اساسی که در دوره نوجوانی نیز کاملاً تصریح نمیشود، سلامت روانی نوجوان را مورد تهدید قرار می دهد. بسیاری از آسیب های روانی و اجتماعی در دوره نوجوانی اتفاق می افتد.(رحیمی نژاد به نقل از نولروکالان -1991)
اصولاً هویت یافتگی نوجوان بدون تصمیم گیری درباره شغل ، زندگی ، مذهب و نقش جنسی امکان پذیر نیست، در واقع مشکلات هویتی موجود در بین افراد جامعه به خصوص بزرگسالان به دلایل عمده ای شایع می باشد که این مشکلات باید در دوران نوجوانی مورد بررسی قرار بگیرند. مطالعاتی درباره این موضوع در سایه کشور ها با عناوین مختلفی صورت پذیرفته است اما در ایران مطالعات عمیق و دامنه داری که ابعاد گوناگون هویت را مورد بررسی قرار دهد صورت نگرفته و موضوع مورد نظر آنچنان که باید گسترش نیافته است. این مطالعه بخشی از این حیطه علمی را پوشش می دهد.

 

ارتباط هویت با ناشنوایی:
نوجوانی تحت هر شرایطی و برای تمامی افراد مرحله ای از دوران زندگی است که فرد در آن با بحران های زیادی مواجه می شود. از نظر شلزینگر و میدو(1971) نوجوانی زمان تحمل استرس خاصی برای کودکان ناشنوا و والدینشان است. از این نظریه کاملاً مشخص است که نوجوانان ناشنوا هم مانند نوجوانان عادی با بحران هویت و هویت یابی روبرو می شوند. به خصوص در خانواده هایی که از بین چند فرزند آنها هم کودک ناشنوا متولد شده باشد و هم کودک عادی. نوجوانی مقطع زمانی است که شکاف بین کودک ناشنوا و کودک شنوا به اشکال متعدد وسیع تر می شود. مسلم است الگوهای اجتماعی شدن و هویت یابی در کودک ناشنوا متفاوت از الگوهای خواهر و برادر شنوای اوست. اما خانواده در این زمینه نقش بسزایی دارد. خانواده اولین نظام اجتماعی است که اکثر کودکان به آن تعلق دارند. و برای این کودکان خانواده اولین و مهم ترین راه برای شکل گیری هویت و پیدا کردن آن، به شمار می رود. بنابراین ، برقراری ارتباطی صریح و پایدار امری ضروری است. در واقع خانواده می تواند نقش مهمی برای هویت یافتگی فرزندان ناشنوایشان ایفا کنند. فرد ناشنوا به دلیل نقص شنوایی اش ممکن است در نوجوانی با بحران های زیادی مواجه شود. وشاید یکی از دلایل این امر این باشد که آنها تفاوت قابل ملاحظه ای بین خود و دیگران می بیند و ممکن است در سن نوجوانی ، یعنی دورانی که افراد به شناخت خود می پردازند، دورانی که به استقلال روی می آورند و دورانی که میخواهند برای آینده خود برنامه ریزی کنند و هویت فردی ، اجتماعی و شغلی خود را بیابند. با بحران ها و مشکلات قابل توجهی مواجه شوند. و در واقع موضوعی هم که ما در این پژوهش به دنبال آن هستیم همین است. یعنی در پایان این تحقیق ما بدانیم که:
آیا هویت یابی با ناشنوایی ارتباط دارد؟
آیا نقص شنوایی به هویت یابی نوجوان تاثیر می گذارد؟
آیا افرادی که سازگاری مطلوبی از خودشان می دهند و از هویت موفقی برخوردارند جزء افراد عادی و بدون هیچ نقص شنوایی هستند؟ یا اینکه افراد ناشنوا یا کم شنوا هم می توانند به هویت یافتگی برسند(با وجود محیط غنی آموزشی)؟
آیا در هویت یافتگی افراد ناشنوا با افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد؟
3-1. متغیرها
1)متغیر مستقل: بحران هویت
2)متغیر وابسته: ناشنوایی

 

4-1. اهمیت پژوهش
مطالعه در زمینه مسائلی که مشکلات هویتی در بین نوجوانان و جوانان فعال است از زمینه های پژوهشی جدید محسوب می شود. با مطالعه بر روی ادبیات و پیشینه تحقیق در داخل کشور، تحقیقات قابل توجهی به چشم نمی خورد . این مطالعه و پژوهش ضمن اینکه می تواند شوقی برای پژوهشگران دیگر باشد، در نوع خود می تواند بخشی از مسائل و مشکلات هویتی دانش آموزان را توصیف کند. در ضمن تحقیقات و پژوهش های انجام شده در سایر کشورها حکایت از ان دارد که مسائل هویتی در بین دانشجویان و دانش آموران رو به تزاید است و این تحقیق ضمن بررسی این موضوع زمینه های لازم را برای بررسی بیشتر این موضوع فراهم می کند.
موضوع هویت یابی و بحران های آن از اهمیت خاصی برخوردار است و موضوعی است که در تمام مراحل زندگی فرد مطرح می باشد. ولی در مرحله نوجوانی بیشتر از مراحل قبل قابل توجه است و نیز این موضوع از جمله موضوعاتی بود که از نظر من در هر جامعه ای و با هر فرهنگی حائز اهمیت است.

 

5-1. ضرورت پژوهش
نوجوانی یک دوره از شیر گرفتن روانی است که شخص پشت سر می گذارد و به سمت استقلال و استحکام روانی پیش می رود. این دوره نیازمند آموزش های ویژه است تا نوجوان بتواند این دوره را که در آن با هویت یابی و بحران های آن روبرو می شود را با موفقیت پشت سر بگذارد و برای نیل به این هدف احتیاج به تحقیق و پژوهش های زیادی در این زمینه وجود دارد و علی رغم اینکه جامعه ما جزء جامعه هایی است که جمعیت جوان آن بیشتر از بزرگسالان آن است آنچنان که باید به این موضوع نپرداخته اند و از نظر من این موضوع و پرداختن به آن از ضروریات هر جامعه است.
سلامتی روانی یکی از پایه های مهم و اساسی هر جامعه است. جامعه ای که فرد آن نقش مهمی در این زمینه از خود ایفا می کنند و اساس سلامتی روانی هر فرد هویت یابی موفق اوست. در نتیجه این موضوع از اهمیت و ضرورت ویژه ای در هر جامعه برخوردار است.

 

6-1. فرضیه های پژوهش
با توجه به مسایل مطروحه و با استناد به زمینه های نظری و پیشینه تحقیقی فرضیه های این مطالعه به شرح زیر صورت بندی شده:
1) بین دانش آموزان ناشنوا با دانش آموزان عادی در هویت آشفته تفاوت معنی داری وجود دارد؟
2) بین دانش آموزان ناشنوا با دانش آموزان عادی در هویت از پیش تعیین شده تفاوت معنی داری وجود دارد؟
3) بین دانش آموزان ناشنوا و دانش آموزان عادی در هویت تاخیری تفاوت معنی داری وجود دارد؟
4) بین دانش آموزان ناشنوا با داشن آموزان عادی در هویت موفق تفاوت معنی داری وجود دارد؟

7-1. تعاریف مفهومی و عملیاتی
-تعاریف مفهومی. هویت: بر اساس دیدگاه اریکسون هویت یعنی احساس فردیت و یگانگی، هویت یعنی هماهنگی و یکپارچگی بین آنچه را که از خود تصور می کنیم و ان تصویری که دیگران از ما دارند. هویت تمامیتی است در دوره نوجوانی .
بحران هویت: مرحله ای از دوران زندگی فرد که نوجوان دچار سردرگمی شود و برای غلبه بر این حالت بحرانی باید بتواند برای سوال های خود پاسخی منطقی داشته باشد تا بتواند خود را باور کند. این دوران نه به گذشته متعلق است و نه به آینده. به عبارتی نوجوان نه کودک است نه بزرگسال یعنی تا سال های طولانی نداند هدفش چیست؟ نداند باید چه کسی شود.
تعریف ناشنوایی: ناشنوایی نوعی نقص شنوایی است یعنی وضعیتی که یادگیری از طریق گوش و شنوایی ممانعت می کند (نورثون و داونس ، 1991 نقل از هانت 2002)
-تعاریف عملیاتی. تعریف هویت: در این پژوهش عبارتست از نمره ای که آزمودنیها از مقیاس سنجش حالات هویت خود را بدست می آورند که در این تحقیق از مقیاس سنجش هویت بنتون وآدامز استفاده شده است.
تعریف ناشنوایی: در این مطالعه ناشنوایی یعنی حالتی که توسط معیارهای سازمان ملی ناشنوایان تعیین شده باشد.

 

 

 

فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش

1-2. مقدمه
فصل دوم پژوهش حاضر شامل دو قسمت کلی ذیل خواهد بود:
اول: بررسی پژوهش های انجام شده در مورد موضوع تحقیق و نیز تحولات آراء و عقاید پیرامون مسائل پژوهش که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم از منابع مختلف مطرح گردیده است.
دوم: استنباط و استنتاج از ماحصل پژوهش حاضر عقاید و تفکران اصلی موضوع پژوهش و روابط گوناگون که می تواند در اثر این پژوهش ها و عقاید و تفکرات وجود داشته باشند.
درضمن شیوه بررسی پیشینه پژوهش حاضر بر مبنای اصول ذیل می باشد:
1- بررسی تاریخچه موضوعات به شیوه تقدم زمانی، از روزگاران باستان تا عصر حاضر انجام شده است.
2- همراه با بررسی تحولات تاریخی با شیوه تقدم زمانی موضوعات مورد بررسی نیز از موضوعات کلی به سوی موضوعات جزئی و دقیق تر مطرح گردیده اند.
3- به دلیل اینکه تا چند دهه اخیر تحقیقاتی رسمی و شاید غیر رسمی و حاشیه ای در حدود بحران هویت انجام گردیده است. به موضوعاتی که بر مبنای فرض ریشه اصلی موضوع بحران هویت بوده اند، پرداخته شده است. بنابراین ابتدا به مطالعات مربوط به موضوعات زمینه ساز بحران هویت پرداخته و سپس به موضوعات پیرامونی بحران هویت مانند همانند سازی پرداخته و در نهایت تحقیقات مستقیم در مورد موضوع پژوهش مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.

 

2-2. ریشه تاریخی در مورد نوجوانی
ریشه موضوع نوجوانی و بحران هویت ناشی از آن را شاید بتواند در اساطیر و فرهنگ باستانی ملل گوناگون یافت.
به عنوان نمونه در اسطوره های مذهبی آدم و حوا به عنوان اولین انسانها پس از عصیان از بهشت رانده می شوند و هویت فرشته گون آنها که مظهر پاکی و عبودیت است به هویتی بشری که معجونی از صواب و گناه است تبدیل می شود. شیطان نیز پس از عصیان از دسته الهی مبنی بر سجده بر آدم و به دلیل غرور ناشی از عبادت بسیار به زمین رانده شده و هویتی کاملاً مغایر هویت قبلی تغییر پیدا می کند.(شریعتی، 1354)
در دوره های بعدی فرهنگ و زندگی بشری جریانات مشخص تری را از وجود نوجوانی و بحران های آن در فاصله دوره کودکی و جوانی به چشم می خورد. به عنوان نمونه در کشور روم باستان پلوتارچ از اهمیت تعلیم و تربیت نوجوانان و لزوم واگذاری مسئولیت به آنها برای تاثیر بهتر در دوره جوانی و این موضوع می تواند بیانگر این امر باشد که در کشورهای باستانی و اساطیری نیز اصولاً موضوع نوجوانی وجود داشته و مورد توجه بوده است(مولر ، 1367)
در قرن هجدهم ژان ژاک روسو فرانسوی در کتب معروف خود وقایعی دقیق که از 12 تا 15 سالگی فرد روی می دهد شرح داده و دوران فوق را دوران «سن عقلی» نامیده است.
همچنین یستازی مربی معروف سوئیسی در اواخر همین قرن با نوشته های خود این عقاید به وجود آورد که ظرفیت درک و مهارت نویسی نوجوانان بیش از مقداری است که قبلاً تصور می شده است (مولر، 1367)
در همین قرن فروبل پس از سالها بررسی در مورد تعلیم و تربیت نوجوانان مجله معروف خود را اظهار نمود که والدین باید در عصر فرزندان خود زندگی کنند نه اینکه فرزندان را مجبور کنند در عصر آنها زندگی کنند(مولر 1367)
در قرن نوزدهم هربارت در نوشته های خود تاکید کرد که سنین 10 تا 17 سالگی از مهمترین دوره های زندگی هر فرد است که در آن قابلیت یادگیری به حد اعلای خود میرسد و این موضوع را با دلایل و شواهد و تجربه های خود به طور مفصل مورد بررسی قرار دارد. افکار و نوشته های روبل هربارت در افکار استانلی در اواخر قرن نوزدهم درباره نوجوانی تاثیر داشته است.
در سال 1381 ، در اولین بررسی آماری در مورد نوجوانان رابرتن انگلیسی در مطالعات خود ظهور علائم بلوغ و بحران های ناشی از آن را بر روی 200 دختر نوجوان تشریح نموده. به عقیده وی دوره بلوغ از 11 تا 20 سالگی متغیر است و در این دوره بحرانهایی در روحیات فرد رخ می دهد. همچنین رابرتن اولین کسی بود که بر خلاف عقاید رایج و بر مبنای آن اظهار نمود که آب و هوا در تشریح بلوغ مسائل روانی و جسمی آن تاثیر می گذارد این موضوع بعدها به وسیله تحقیقات میلز تائید و تکمیل گردید.
در سال 1891 بر نهایم ولانکستر در تحقیقات خود با استفاده از پرسشنامه و خاطرات ثبت شده نوجوانان مطالعاتی را در زمینه مشکلات نوجوانی انجام داده و برای اولین بار به طور رسمی اعلام نمود که: والدین و مربیان باید از روانشناسی نوجوانی و بحران های آن ، اطلاع داشته و موسساتی برای آموزش این امر دایر گردید. این پژوهشها به ویژه در کشورهای توسعه یافته مورد توجه واقع گردید و تاکنون هم در مسائل کاربردی و عملی برای نوجوانان در آن کشورها می باشد.
همچنین در قرن نوزدهم در حیطه نظری، دانشمندان بزرگی چون داروین و اسپنسر تکامل انسان از کودکی تا بزرگسالی را به شکل الگوی پپیش ساخته پیشنهاد نمودند ولی توجهی به فرهنگ و محیط و اثرات آن بر فرد که موضوع بحران هویت را هم به طور عمده شامل می شود نداشتند. (اسماعیلی ، 1375)
داروین و اسپنسر معتقد بودند ریشه و تکامل ویژگیهای ذهنی و رفتاری نوجوانان غیر قابل اجتناب است و کودک و نوجوان باید مراحلی را طی کنند تا به بزرگسالی برسند و این امر اجباری و یکسان بوده و حتماً باید طی شود.
در مجموع تا پایان قرن نوزدهم نویسندگان و محققان دیگر چه قبل و چه بعد از دانشمندان و محققان یاد شده به بررسی و تحقیق درباره مسائل نوجوانان پرداختند و مطالب عمده ای که به صورت مشترک یادآور شدند این بود که دوره نوجوانی به کلی از دوره کودکی و بزرگسالی متمایز و ویژگی های خاص خود را دارد و در این دوره بحرانهای مختلفی در زندگی نوجوان رخ می دهد که علتهای گوناگونی می تواند داشته باشد.

 

3-2. آراء تحقیقات در مورد نوجوانی در قرن بیستم
همان طور که ملاحظه شد نوجوانی و مسائل تابعه آن مانند بحران های نوجوانی پیرو جریانات علمی و فلسفی عصر خود بوده است. بر همین مبنا در گذشته بحرانهای نوجوانی عمدتاً کلی و به عنوان مثال جزو مسائل تکاملی و رسش قلمداد می گردیده است.
شاید به همین دلیل نگرشهای یک بعدی به کل مسائل نوجوانی و اینکه ابعاد اجتماعی و روانی نوجوانی مورد توجه قرار نگرفت باعث شد تا پایان قرن نوزدهم تحقیقات جداگانه و مشخصی از نوجوانی و بحران های آن انجام نگیرد. در حالیکه توجه به ابعاد فوق در قرن بیستم باعث وسعت و تنوع تحقیقات و افکار و آراء درصد نوجوانی شده و جوانی متنوعی ازعلل رفتار نوجوان را مطرح و مورد بررسی قرار داد. البته تغییرات و تحولات فوق نیز در قرن بیستم امری ناگهانی نبوده بلکه فرآیندی کاملاً تدریجی و پیچیده بوده که در اینجا به ذکر اهم این تغییرات پرداخته می شود.
از اولین پیشگامان علمی روانشناسی نوجوانی در قرن بیستم استانلی هال است. که در مکتب غربی آلمان روانشناسی را فرا گرفته و بر مبنای آن یافته ها در کشور خود آمریکا آزمایشهای تجربی بسیاری را با کودکان و نوجوانان انجام داده.
هال سی از 22 سال مطالعه و تجربه مطالبی را درباره محتوای فکر کودک و نوجوان منتشر نمود که زمان خود بسیار مورد توجه واقع گردید. تا حدی که در محافل علمی به او لقب پدر جنبش تحقیق درباره کودک و نوجوان داده شده. از جمله عقاید هال در مورد رابطه نوجوانی با جامعه خود این است که نوجوان زندگی خود را در خارج از حلقه خانواده و فامیل توسعه می دهد. به طور کلی نوجوانی جهشی ناگهانی است و هر مرحله از زندگی خصوصیات مرحله قبل را محو می کند. به همین دلیل نوجوانی حتی از اطلاق کلمه کودک به متنفراست. (خسرو پور، 1354)
بعد از استانلی هال شاگردان او از جمله استاربرک و لیبی افکار و روشهای او را پیگیری نمودند و از سویی اعتقاداتی هم نسبت به افکار و روشهای فعال مطرح گردید و حتی به نوعی پایه گذار تحقیقات در مورد بحران هویت شد. دلیل موضوع فوق این است که پایه اصلی اعتقادات نسبت به همان زیست گرایی افراطی بوده و اینکه وی به ابعاد دگیر نوجوانی توجه نکرده است در حالیکه بحران هویت در نوجوانی موضوعی عمدتاً روانی اجتماعی بوده و به ویژه تاثیر اجتماع و فرهنگ در آن چشمگیر می باشد (گیچ وبرلاینر، 1374)
از جمله کسانی را با اعتقادات پیگیر خود نسبت هال و پیروان در پایه گذار ارزشهای جدیدی برای بررسی مسائل نوجوانی در ابعاد دیگر شدند، هالینگ ورث است که به همراه گیندر و استریکلند روشهای هال و به طور کلی روشهای رایج قبلی را مورد بررسی نوجوانی زطر سوال بردند (خسرو پور ، 1354)
هالینگ ورث در رد نظرات هال مطرح نمود طریقه شبحات نمود و تغییرات زیست شناختی نوجوان به شدتی که هال مطرح کرد نمی باشد. همچنین پیدایش تغییرات ناگهانی در روحیه نوجوان به گونه ای که او مطرح کرده است عمومیت ندارد، به علاوه پدیده های سیاسی و اجتماعی و برخی دیگر از عوامل تاثیر گذار مورد توجه هال قرار نگرفته است.(خسرو پور، 1354)
از افراد مهم دیگر در بررسی مسائل نوجوانی در قرن بیستم آرنولد گزل می باشد. گزل درمورد کودک و نوجوان معتقد به مکتب رشد داخلی و یک نظام عملی است . بدین معنی که کودکان و نوجوانان طبق برنامه معینی رشد می کنند و به یک سلسله و رشد حجمی تبعیت می کند، روان او هم از یک زنجیره تحولی تبعیت می کند که باعث پیدایش شغل های خاص از رفتار در کودک، نوجوان و بزرگسال می شود. این شکل های رفتار را گزل برای هر سن معین تابع خصوصیات ویژه آن سن می داند که قابل تکنیک از دوره قبلی است(مان ، 1365)
پس از هال محققین و نویسندگان دیگری در پیگیری و یاد نظرات هال تألیفات و تحقیقاتی را مطرح و انجام دادند وقتی در مجموع و تا سال های پس از جنگ جهانی دوم عمده بررسی های نوجوانی و جوانب آن بر مبنای ویژگی های زیستی و قالبهای وراثتی نوجوان بوده است که در مورد بحران هوطت این جنبه فقط می تواند پایه اولیه یا بعد زیستی باشد. چرا که در عوامل سه گانه شخصیت که در بحران هویت مطرح است. یعنی ابعاد زیستی، اجتماعی و روانی نوجوان در سال های اولیه دچار تحولات زیستی می گردد و این امر فقط می تواند پایه ای برای تحولات روانی و اجتماعی نوجوان از جمله بحران هویت می باشد
بنابراین به نظر می رسد که محققان نیمه اول قرن بیستم با بررسی های علمی ولی محدود خود پایه های اولیه بررسی بحران هویت در نوجوانی را ایجاد کرده اند.
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم علاوه بر تحقیقات متعدد روشهای متنوع و مختلفی برای بررسی مسائل نوجوانان به کار رفت که باعث وسعت درک مسائل نوجوانان شد و از طرفی ترکیب این روشها جزو تحقیقات جدیدی را به وجود آورد. از جمله این روشها، جمع آوری اطلاعات از والدین و مربیان مدرسه و تاریخچه رشد نوجوان از کودکی تا بزرگسالی بصورت تکوینی و نیز مشاهده رفتار و مصاحبه به صورت منظم یا غیر منظم و استفاده از پرسشنامه و تحقیقات آزمایشگاهی و استفاده از آزمون های هوشی بوده است. از دیگر روشهای بکار رفته روش تداعی آزاد و روش استفاده از عکس ها برای تفسیر توسط نوجوان و حتی روش مطالعه استخوان بندی برای تعیین سن نوجوان بوده که هر کدام در جایی مورد استفاده قرار گرفته است.(سیف ، 1368)
بنابراین از مهمترین مسائلی که در این دوران مطرح می شود این است که با وجود اینکه تا چند نسل قبل حتی در کشورهای توسعه یافته نوجوانی به آن صورت وجود نداشته یا مورد توجه نبوده ولی در سالهای دهه 50 و 60 مسائلی در جهت عکس قضیه مطرح میشوند. مثلاً جدا شدن نوجوان از خانواده یا اینکه برخی معتقد می شوند که نوجوانی حالتی از اختلال روانی خاص خود را به همراه دارد. (اتکنیسون و همکاران)
در سالهای دهه 60 و 70 تحقیقاتی در جهت اینکه نوجوان چگونه با مسائل درونی خودش روبرو می شود، انجام گرفت. بر مبنای نتیجه گیری از چند تحقیق در این زمینه «استریت» چنین مطرح نمود که نوجوان با دوری از عینیات و با استدالا و امتحان کردن فرضیات با خودش روبه رو می شود. او کیست؟ این کسی که فکر می کند و عقایدی پیدا می کند چه کسی است؟ او چیست؟ در او چیست؟ عقایدش در کجای او قرار دارند؟
تحقیقات فوق در سالهای مذکور علاوه بر دانش نظری و دستاوردهای کاربردی مهمی در زمینه نوجوانی نیز به دست یافت و به عنوان نمونه چنین مطرح گردید که: نوجوان باید بتواند در حدی منطقی زمینه نوجوانی نیز به دست یافت و به عنوان نمونه چنین مطرح گردید که: نوجوان باید بتواند در حدی منطقی از والدین جدا شود و مستقل گردد ، در غیر این صورت به سختی می تواند با همسالانش روابط معقولی داشته و در آینده جهت گیری جنسی و احساس هویت او دچار مشکلاتی می گردد. نوجوان برای دستیابی به همه موارد فوق به صورت مثبت ، می بایست از خود تصویری به عنوان شخص ثابت قدم و ثابت داشته باشند.
با وجود همه تحقیقات دقیق و کاربردی فوق، سالهای پس از جنگ جهانی دوم شاید از دیدگاهی دیگر هنوز مسائل اساسی نوجوانی و بحران هویت بدون پاسخ مانده بود.

 

4-2. تحقیقات در مورد همانند سازی و رابطه آن با نوجوانی و بحران هویت:
موضوع همانند سازی و نقش آن در هویت یابی کودک و نوجوان توسط فروید و مکتب روانکاوی ابداع و مورد تاکید قرار گرفته است.( رزم آرا، 1370)
اگر بحران هویت را عصیان نوجوان برای تغییر هویت پیشین او بدانیم و همانند سازی را از عمده ترین عوامل هویت یابی قلمداد کنیم ارتباط بین همانند سازی و هویت یابی و نیز بحران هویت تا حدودی روشن می شود.
در مکتب روان کاوی و بر منبای پژوهش های بالینی همانند سازی فرآیند هوشیار است که فرد طی آن ویژگی هایی مانند نگرش ها و الگوهای رفتاری و هیجان ها و دیگر ویژگی های فرد دیگر را برای خود الگو قرار می دهد، هر چند که کودکان خردسال با تقلید از نگرش ها و ویژگی های رفتاری والدین خود احساس می کنند مقداری از قدرت و کفایت آنها را بدست آورده اند، ولی دیدگاه روانکاوی همانند سازی فراتر از تقلید صرف میباشد.( اتکینسون و همکاران، 1379)
بر مبنای نظریه روانکاوی سه دستگاه روانی اساسی یعنی نهاد ، خود و فرا خود در نوجوانی در هم میریزد یا به عبارتی دیگر متحول می شود و هویت یابی نوجوان در اثر این به هم ریختگی تغییر و تحول می یابد.(فرجاد، 1358)
نوجوان خودش را نه فقط با افراد بلکه با گروه ها و نهادها نیز همانند می سازد.مثلاً وضع روحی و روانی نوجوانی که تیم مدرسه او پیروز شود تقویت می گردد؛ در حالیکه اگر تیم مدرسه او شکست بخورد افسرده می گردد و می توانیم چنین فرض کنیم که او در این مواقع چنان رفتار می کند که گویا خودش درگیر مسابقات بوده است.(شریعتمداری، 1370)
در عین حال تفش خانواده در همه فرهنگ ها قابل تعمیق و بررسی است و اهمیت فراوانی دارد. با آنکه نوجوان به تدریج که بزرگتر می شود نفوذ خانواده بر او کاهش می یابد و افق های تازه مدرسه و جامعه و گروه های اجتماعی نوجوان را تحت تاثیر قرار میدهد. ولی تا پایان نوجوانی به صورت عمده (نه در همه افراد) خانواده مرکز شغل همانند سازی و عنصر اصلی تغییر رفتار نوجوان است.
قابل ذکر است که بسیاری از جهات نوجوانان و والدین آنان شبیه به هم می اندیشند برخی از تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از نوجوانان در مورد رشته تحصیلی و انتخاب شغل از والدین تاثیر می پذیرند. با وجود اینکه گاهی در مورد برخی مسائل سلیقه ای و به ظاهر پیش پا افتاده اختلاف میان آنها بالا می گیرد ولی در مورد مسائل عمده تر زندگی میان آنها شباهت فکری و ارزشی بیشتری وجود دارد.
بحران هویت شاید از طرفی تغییر در الگوهای همانند سازی نوجوان باشد چرا که نوجوان می خواهد از زیر بار سلطه والدین الگوهای مورد پذیرش آنها بیرون بیاید و حتی اگر خودش الگو نسازد لااقل الگوهای هم سن و دیگر گروههای اجتماعی را مورد محور قرار می دهد.
در مجموع بر مبنای آراء و تحقیقات مطرح شده می توان نتیجه گرفت که همانند سازی در نوجوان موضوعی پیچیده و چند بعدی بوده و با بحران هویت وی به دلیل درگیری های عاطفی نوجوان ارتباط چندگانه دارد؛ ضمناً تاثیر عوامل اجتماعی ساز و نقش آنان در شکل گیری هویت از اهمیت خاص برخوردار است. به همین دلیل نیز در تحقیقات مربوط به هویت یابی عنایت به الگوها و گونه های مختلف همانند سازی با آنها مورد توجه است.

 

5-2. آراء و تحقیقات اولیه و پایه 1 در مورد «بحران هویت» و نوجوانان:
در بررسی عقاید و تحقیقات در مورد نوجوانی مطرح شد که از مسائل اولیه در مورد نوجوانی این بوده است که آیا اصولاً مرحله ای به نام نوجوانی در میان مراحل زندگی انسان وجود دارد؟
چرا که عده ای معتقدند لااقل در برخی جوامع نوجوانی به آن صورت و تعریفی که در عصر حاضر از نوجوانی هست، قابل مشاهده نیست به عنوان نمونه مارگرت مید انسان شناس معروف در تحقیقات طولی خود در جوامع بدوی قاره آمریکا به این نتیجه رسید که کودکان در این جوامع همزمان با دوره بلوغ وارد مرحله کار و ازدواج و دیگر وظایف بزرگسالان شده و در واقع نوجوانی و مشخصات آن در این جوامع وجود ندارد.( مان، 1365)
از آنجا که موضوع بحران هویت بسیار جدیدتر از موضوع نوجوانی و شاید بتواند شاخه ای از مسائل و توابع موضوع نوجوانی قلمداد شود. بدیهی است که سوالات و مسائل پایه ای فوق در مورد موضوع بحران هویت با شدت بیشتری می تواند مطرح باشد. این امر طبعاً موضوعات و مسائل مهم دیگری را نیز به همراه خود مطرح می کند. از جمله اینکه برای بررسی مسائل مطرح شده نمی توان تنها به حیطه آراء و تحقیقات در علم روان شناسی اکتفا نمود بلکه باید به آرای دیگر از علوم نیز توجه گردد. دیگر اینکه موضوع بحران هویت همچون برخی موضوعات دیگر در حیطه روانشناسی موضوعی بسیط و ساده و یکنواخت نمی باشد و از پیچیده ترین موضوعات مطروحه در دهه های حاضر میباشد.(ریچ، 1369)
واژه بحران در جریان یک تحول پیش می آید و نمودار دگرگونی های عمیق است و ریشه آن در یونان به معنی لحظه ای است که حکم در دادگاه خوانده می شود.(حسنی واحدی، 1373)
امروزه کلمه بحران در علوم مختلف به معناهای متعددی به کار می رود ولی در روانشناسی منظور از بحران به معنای خاص آن یعنی «بحران دوره بلوغ است» پذیرش ضمنی از ویژگی های ذیل می باشد:
1)بروز مشکلات جدیدی که موجب عدم سازگاری نوجوان با محیط می شود.
2)تغییرات مهم و ناگهانی در موجود زنده و در تمامی نمودهای رفتاری و ذهنی که قبلاً داشته است.
3)مجموع شرایط اول و دوم مرحله ای متفاوت و مشکل از رشد را تشکیل می دهد که به طور مشخصی از مراحل دیگر رشد که آرام ترند مجزا می باشد.
تعبیر نوجوانی به منزله یک مرحله بحرانی در اصل از فلاسفه یونان بویژه ارسطو است ولی کسی که برای اولین بار به شکل شایان توجهی بلوغ و بحران را توصیف کرد «ژان ژاک روسو» است روسو با تشبیه بروز بلوغ جنسی به طوفان در آن یک انقلاب و تولد مجدد را می بیند.
یک قرن و نیم پس از او استانلی هان در نظریه «زایش دوباره» به این تشبیه استناد جسته و پس از هال پژوهش های بسیار چه در آمریکا و چه در اروپا به طور مستقیم یا ضمنی، این مفهوم را تاکید کرده اند. در مجموع تعبیرات مختلفی از این تغییرات شده است.
اولین تعبیر بر تغییرات انسانی جسمی تاکید دارد این تغییرات شامل رشد طول و افزایش وزن و پیدایش صفات ثانوی جنسی رشد غده های جنسی و توانایی تولید مثل است.
نوجوانی مرحله ای پیوسته به دوره کودکی و بزرگسالی بوده و در عین حال با ویژگی ها و صفات خود همراه می باشد. هرچند که بحران هویت دوره بلوغ واقعیتی تمام نیست و برای بروز بحران هویت باید زمینه های زیستی و اجتماعی آن را در نظر بگیریم ولی حداقل در مراحل افراطی تعارض های نوجوان می توانیم بحران را به آن اطلاق کنیم.همچنین مشکلات دوره بلوغ و بحران در نوجوانی نسبی بوده و درجات مختفی را شامل می شوند.

 

6-2. تحقیقات اریکسون در مورد هویت و بحران هویت:
اریک اریکسون پایه گذار اصلی تحقیقات در مورد بحران هویتی در روان شناسی است.هر چند که قبل از وی هم تحقیقات غیر مستقیم زیادی درباره بحران هویت نوجوانی شده بود.
اریکسون در سال1933 به آمریکا و دانشگاه هاروارد رفت و در آنجا مطالعات زیادی انجام داد. او پس از مطالعات طولانی اش به این نتیجه رسید برای بهتر فهمیدن علل رفتار می توان به جوامع ساده تر مراجعه نمود. در همین اساس مطالعاتی را با قبایل سرخپوست آغاز نمود. در این مطالعات او از شدت مشکلات عاطفی سرخ پوستان احتمالاً بر مبنای همانندی با فرهنگ سفید پوستان را مشکل یافته اند و از آنجا که اریکسون موضوع همانند سازی فوق را نمی توانست بر منبای نظریه روانکاوی بر سائق جنسی توضیح دهد خود به تبیین نظریه ای پرداخت که به رابطه فرد و فرهنگ توجه داشت.
او برای توصیف شرایط فوق اصطلاح «آشفتگی هویت» را به کار برد تا مشکلی را که سرخ پوستان با آن مواجه بودند را توصیف کند. چرا که سرخ پوستان تصور پیوسته و پایداری از خود نداشتند.
نظریه اریکسون درباره رشد تکامل آدمی همه فراخنای زندگی را شامل می شود او مانند فروید جنبه های جنسی رشد و نمو را مهم نمی داند بلکه روی جنبه ها یا ابعاد اجتماعی و فرهنگی رشد و تکامل تاکید می کند. فرض اریکسون بر این است که روش همسازی یا کنار آمدن افراد با تجربه های اجتماعی به زندگی آنها شکل می دهد.
از نظر اریکسون عمده ترین تضاد در دوران نوجوانی تضاد بین هویت یابی در برابر سردرگمی نقش است. بسیاری از عناصر هویت دوران کودکی در نوجوان تثبیت می شود و در عین حال هویتی شخصی و شغلی کسب می کند. عدم توانایی در حل این تضاد ممکن است منجر به سردرگمی نقش یا هویت شود.
او معتقد بود که شکل گیری هویت در زنان و مردان ممکن است پیشرفت متفاوتی داشته باشد زیرا جامعه از آنان انتظار دارد که نقش های متفاوتی ایفا کنند. به نظر وی هویت شغلی برای مردان اهمیت بسیاری دارد ولی هویت زنان در ارتباط با همسر آینده و نقششان به عنوان همسر و مادر شکل می گیرد. تغییراتی که در سال های اخیر در نقشهای زنان ایجاد شده بسیاری از روانشناسان را بر آن داشته تا در این بخش از نظریه تجدید نظر کند و هدفهای حرفه ای را هم بخشی از هویت زنان قلمداد کند.
اریکسون زندگی و بحران های آن را که هشت مرحله اصلی«از گهواره تا گور» است مطرح کرده که این مراحل از قرار زیر می باشد:
1-مرحله اعتماد در مقابل عدم اعتماد(از تولد تا 1 سالگی)
2-مرحله خود مختاری در مقابل شرم و شک(از 2 تا 3 سالگی)
3-مرحله ابتکار در مقابل احساس گناه(از 4 تا 5 سالگی)
4-مرحله ساختن یا کوشایی در مقابل احساس حقارت(از 6 تا 11 سالگی)
5-مرحله خود شناسی و هویت یابی در برابر ابهام نقش و آشفتگی (از 12 تا 18 سالگی)
6-مرحله صمیمیت و مردم گرایی در مقابل گوشه گیری(جوانی)
7-مرحله زایندگی(تولید) در مقابل ایستادگی(میانسالی)
8-مرحله کمال و تعادل شخصیت در مقابل نا امیدی و سرخوردگی(سالمندی)
اریکسون در مورد مرحله پنجم از مراحل هشت گانه می گوید: در این مرحله نوجوان مردم در جستجوی مفهوم جدیدی از هویت و تداوم آن است و مجبور می شود که با بسیاری از مشکلات به مبارزه برخیزد.(پارسا،1371)
7-2. هویت از دیدگاه گلاسر:
گلاسر هویت را جز لاینفک زندگی همه انسان ها و در همه فرهنگ ها می داند. که از لحظه تولد تا مرگ ادامه می یابد. منظور از هویت ، تصور فرد نسبت به خودش است که بدان وسیله احساس موفقیت یا عدم موفقیت می کند. گلاسر معتقد است هویت به طرق مختلفی تشکیل می شود و رشد می کند.
یکی از راه های تشکیل هویت، داشتن ارتباط و درگیری عاطفی با خود و دیگران است بر اساس تشکیل هویت تلاش ها و فعالیت های خود متوجه می شویم که ما هستیم و چگونه عمل می کنیم. برداشتها و نظرات دیگران در روشن کردن هویت ما نقش عمده دارند. ارزشیابی های ما از خودمان در ارتباط با شرایط زندگی اوضاع اجتماعی و اقتصادی نیز تعیین کننده هویت ماست. همچنین تصور ما در مورد وضع جسمانی و شیوه لباس پوشیدن نوع هویت ما را در مقایسه با دیگران مشخص می کند.
گلاسر معتقد است که هم انسان ها دو نیاز اساسی دارند نیاز به مبادله عشق و محبت و نیاز به احساس ارزشمندی و این دو مفهوم به قدری به هم نزدیک و وابسته هستند که می توان آن دو را در قالب یک واژه به هم پیوند داد و اصطلاح هویت را به کار برد. بنابراین می توانیم بگوییم: تنها نیاز اساسی انسان نیاز به یک هویت است.(حمزه، 1371)
گلاسر دو نوع هویت را از یکدیگر متمایز می کند: هویت موفق و هویت شکست.

 

-هویت موفق:
افرادی که هویت موفق دارند یا اصلاً احساس تنهایی نمی کنند و یا اینکه آن را به حداقل احساس می کنند. به علاوه این گروه به نمو سازنده ای با مشکلات و واقعیات روبرو می شوند و خود را درگیر می کنند. احساس ارزشمندی و عشق می کنند. بنابر نظر گلاسر افراد موفق دو خصلت بارز دارند، یکی اینکه مطمئن هستند که فردی آنها را همان طور که هستند دوست دارد و آنها نیز متقابلاً فرد را دوست می دارند و به او عشق می ورزند. دوم اینکه احساس ارزشمندی می کنند و حداقل فرد دیگری در دنیا آنها را با ارزش می داند.

 

-هویت شکست:
شکل گیری هویت شکست طی سال های 4 یا 5 سالگی صورت می گیرد.سنی که بیشتر بچه ها وارد مدرسه می شوند. قبل از این بچه ها آزاد بودند هر کاری که می توانند انجام می دهند اما در مدرسه کودک مجبور است آنچه را دیگران از وی می خواهند انجام دهد و غالباً این کار بدون آشکار کردن ارتباطش صورت می گیرد در زمانیکه کاری از کودک خواسته شده انجام ندهد و برچسب شکست خورده به وی زده می شود او معتقد است که دیگران به ویژه والدین و معلمان مسئول اولیه کودک هستند.(شکنیگ، 1974)
از خصوصیات بارز افراد شکست خورده ان است که تنهایی و بی کسی را در حد نهایت احساس می کنند و در حل مشکلات و معضلات زندگی خود دشواریی هایی دارند از روبرو شدن با واقعیت ناراحت ، مضطرب و اندوهگین می شوند.
فقدان درگیری با دیگران باعث عدم توانایط در جهت برآوردن مهمترین نیاز اساسی شدن می شود که این منجر به افکار نیازها و متعاقباً انکار مسئولیت می شود، یعنی این افراد مسئولانه رفتار کردن را یاد نگرفته اند و همچنین یاد نگرفته اند که نیازهای خود را به صورت واقعی برآورده کنند.(شکینگ، 1970)

 

8-2. رابطه متقابل «هویت یابی » و «بحران هویت»:
بر مبنای آنچه از بررسی عقاید و تحقیقات قبلی مشخص می گردد ، نوجوانان قبل از رسیدن به سنین نوجوانی دارای مجموعه ای از ویژگی ها و صفات می باشند که از پایه های زیستی و یا از ریشه های اجتماعی چون خانواده و فرهنگ ناشی شده است و مجموعه ترکیبی(زیستی – اجتماعی) فوق بصورت پیچیده ای شخصیت دوره کودکی فرد را تشکیل می دهد. از طرفی دیگر هر نوجوان پس از طی دوره نوجوانی به هر شکل و صورت در دوره بزرگسالی نیز برای خود هویتی خواهد داشت که باز هم این هویت مجموعه ای از ویژگی های جسمی و عاطفی و اجتماعی مختلف می باشد.
فرآیند رسیدن به شخصیت وحدت یافته دوره بزرگسالی که از همانند سازی قبلی و عوامل موثر دیگر از جمله تفاوت های جنسی و نقش عوامل اجتماعی نشأت می گیرد، هویت یابی یا شکل گیری هویت نام دارد. در نهایت مجموعه این عوامل می تواد طریقه ای باشد برای آنکه نوجوان به هویت برسد. (اتیکسیون و همکاران 1379)

 

-هویت خود:
فروید از واژه هویت فقط یک بار آن هم به صورت کاملاً تصادفی استفاده کرد و سپس آن را با معنای ضمنی روانی- اجتماعی در آمیخت. این زمان بود که سعی می کرد از یک هویت درونی برای تشکیل معانی ضمنی هویت در میان مردم یهودی صحبت کند که کمتر به نژاد یا مذهب تکیه داشته باشند و بیشتر مبنی بر آمادگی برای زندگی متضاد با زندگی کنونی و عاری از تعصب باشد و کلاً عقلانی تر باشد. در اینجا اصطلاح هویت به یک معنای ضمنی فردی به ارزش های من

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه بحران هویت در دانش آموزان عادی و دانش آموزان ناشنوا
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.