فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 46 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
عوامل بزهکاری جوانان
فهرست جداول
عنوان صفحه
فصل اول : مدیریت نشاط انگیز
فصل دوم : بهره وری کیفیت ، خلاقیت
جدول 2-1- مفهوم بهره وری 19
جدول 2-2- مشخصات کیفیت از دیدگاه عرضه کننده و دریافت کننده آن 39
جدول 2-4- ویژگی های مؤثر بر خلاقیت 63
جدول 2-5- ویژگی های افراد آفریننده 65
پیشگفتار :
«افتتاح یک مدرسه معادل بستن یک زندان میباشد» ویکتور هوگو
مسئله بررسی علمی بزهکاری سالهاست مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است. متخصصان رشتههای مختلف خاصه روانشناسان، جامعهشناسان، پزشکان، حقوقدانان و مربیان هر یک از دریچهای به بررسی این مسئله همت گماردهاند.
حاصل این کوششها و تلاشها اگر از یکسو کمک به روشن کردن این مسئله است از سوی دیگر نشان دهنده معضلات و پیچیدگیهای شناخت اعمالی است که با عناوین و اصطلاحات حقوقی مشخص میشود ولی بر اثر عوامل گوناگون بروز میکنند واز انگیزههای متفاوت و در بسیاری موارد ناشناخته سرچشمه میگیرند.
درباره علت افزایش بزهکاری در روزگار ما، عقاید مختلفی ابراز شده است؛ مثلاً، پارهای از محققین از دیار جرم و جنایت را در جهان امروز، از اختصاصات جوامع متمدن کنونی دانستهاند و معتقدند: به همان نسبتی که بشر به سرعت بسوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش میرود و از معنویت دور میشود نسبت تبهکاری، قانونشکنی، بزهکاری وارتکاب اعمال ضد اجتماعی گسترش یافته واز سکون و آرامش معنوی در اینگونه اجتماعات کاسته میگردد…
در تحقیقی که تقدیم حضورتان میگردد ما به بررسی عوامل خانوادگی موثر بر بزهکاری جوانان میپردازیم و به عواملی مثل وضعیت اقتصادی خانواده ـ اختلافات و نوع ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر و نوع رابطه والدین با فرزندان توجه میگردد تا تحقیق کنیم آیا این عوامل نامبرده با بزهکاری جوانان ارتباط دارد؟
مقایسهای بین نمونه 100 نفری دانشجویان با نمونه 100 نفری بزهکاران در این مورد خواهیم داشت، نتایج آن نیز در پایان ذکر میگردد.
فصل اول : طرح تحقیق
مقدمه
موضوع کلی
موضوع ویژه
اهمیت موضوع
هدفها یا فرضها
جامعه آماری و نمونه
محدودیتهای تحقیق
مقدمه :
انسان از لحظه تولد تا دم مرگ به دیگران وابسته و نیازمند است و برای زنده ماندن از لحاظ جسمی، اقتصادی به مراقبت دیگران نیاز دارد و به تنهایی میتواند بار مشکلات خود را به دوش کشد.
همچنین انسان به تنهایی قادر به برآوردن نیزاهای معنوی خود نیست، روابط اجتماعی او نتیجه بازتاب و کنشهای متقابل اجتماعی افرادی است که در کنارش زندگی میکنند.
هنجارهای اجتماعی و قوانین که ساخته خود بشرند چگونگی روابط و رفتارهای اجتماعی را یقین میکند و محدودیتهایی در زمینه رفتار آدمی بوجود میآورد و مشخص میکند که انسان چه باید بگوید و چه نباید بگوید، چگونه بیندیشد و چگونه رفتار کند.
پس هر کس سعی میکند خود را با هنجارهای اجتماعی سازگار کند تا جامعه او را به عضویت خود بپذیرد. ولی ممکن است رفتار افراد از هنجارهای اجتماعی فاصله بگیرد و با آن تفاوت نماید و حتی با آن مخالف گردد، پس برای مقابله با این مشکل نیروهای خارجی مثل، جریمه، مجازات و غیره بوجود آیند تا بتوانند مردم را وادار به پیروی از هنجارهای اجتماعی گردانند.
البته باید دانست که در هر دورهای و در هر جامعهای هنجارهای اجتماعی هر یک مفهوم و معنای خاصی داشته و هر کدام سیر تکاملی ویژهای را پیمودهاند تا بدین صورت درآمدهاند.
بدیهی است پاداش یا مجازات میتواند هنجارهای اجتماعی را نظام بخشیده وبدان جنبهای پایدار دهد، البته کیفیت هنجارهای در جوامع بسیار اهمیت دارد. زیرا برخی از هنجارها حتماً باید در جامعه پیاده شوند و به مرحله عمل درآیند، در حالیکه برخی دیگر از هنجارها معمولاً جنبه اختیاری دارند و افراد در پذیرش یا عدم پذیرش آنها مختارند.
تحقیقات نشان داده که هنجارهای اختیاری بیش از هنجارهای اجباری کنش بوجود نمیآورد بلکه این هنجارهای اجباری است که واکنشهایی در افراد بوجود آورده و منجر به کجروی در جامعه میگردد.
در جوامع کنونی ارزشها وهنجارهای معین و مشترکی وجود دارند که افراد آنها را در ذهن خود به صورتهای مختلف ترسیم میکنند و با توجه به خصوصیات فرهنگی خود برداشتهای متفاوتی نسبت به آنها پیدا مینمایند زیرا در جوامع طبقاتی هر کس بر اساس پاره فرهنگ گروهی و طبقهای خود و معیارهای ارزش خاص طبقهاش نسبت به امور قضاوت میکند.
پاره فرهنگ نیز فرهنگی است در دل فرهنگ بزرگتر، ولی در عین حال پاره فرهنگهای گروه به نوبه خود دارای ارزشها و مفاهیم خاصی است.
پاره فرهنگ متناقض فرهنگهای بزرگتر نمیباشد، البته ممکن است ستیزهایی بین پاره فرهنگ و فرهنگهای گستردهتر بوجود اید، مثلاً : پاره فرهنگ نوجوانان در مورد انواع تفریحات و کیفیت لباس پوشیدن، آرایش و چگونگی احترام گذاشتن با گروههای سنی دیگر متفاوت است و یا اعمالی چون دزدی و روابط جنسی غیرقانونی و غیر طبیعی، استعمال مواد مخدر در میان گروهی از نوجوانان بصورت هنجار درآمده است، در حالیکه همین اعمال از نظر دیگران غیرقانونی و نابهنجار است.
کنشها ذاتاً و بخودی خود اخلاقی و بهنجار و نابهنجار نیستند بلکه این افراد و گروههای اجتماعی هستند که به پارهای از رفتارها جنبه کجروی میدهند و برخی کارهای دیگر را بهنجار میدانند پس در موفقیتهای زمانی و مکانی مختلف کجرویها مشخص میشوند.
«بکر» معتقد است: «گروههای اجتماعی با ایجاد قوانین که میخواهند از انحراف جلوگیری نمایند خود باعث پیدایش و افزایش کجروی گشتهاند.»
موضوع کلی :
تعریف موضوع کلی:
مسائل انحرافات اجتماعی یعنی رفتار فردی یا گروهی که با الگوها و هنجارهای اجتماعی انطباق ندارد، از قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفت. برای انحراف یا جرم از دیدگاههای مختلفی تعاریفی شده که به ذکر بعضی از این موارد میپردازیم :
تعریف انحراف از دیدگاه روانشناسان: تعاریف زیادی در این زمینه ارائه شده است از جمله: کجروی عبارت است از: خروج از حالت تعادل روانی و رفتاری. انحراف عبارت است از : فقدان همسازی و و حدت بین اجزا شخصیت و داشتن رفتاری منحرفانه و تعاریف دیگر که بر اساس این تعاریف به طور کلی فرد کجرو و منحرف کسی است که : نامتعادل، نامیزان، ناسازگار و…
تعریف انحراف از دیدگاه جامعه شناسان: تعاریف زیای در این زمینه ارائه دشه است از جمله: انحراف رفتاری است: تبهکارانه، خلاف موازین اجتماعی مورد قبول، که وجودش برای دوام نظام و عدالت زیانبخش است. انحراف رفتار کسی است که : با رفتار حد متوسط افراد اجتماع مبانیت داشته باشد، خواه آن رفتار بهتر باشد خواه بدتر.
انحراف رفتاری است که : در ان عدم همنوائی شخص با جامعه باعث ناسازگاری شده و دور از موازین مورد قبول جامعه باشد.
از نظر علمای اخلاق، مذهب و حقوقدانان نیز تعاریف دیگری در این زمینه شده است.
دورکیم (1919 ـ 1858) جامعهشناس فرانسوی، فرد عادی (نرمال) را از غیر عادی یا پاترلژیک جدا میسازد. ولی پدیدههایی را که در جوامع مختلف پیوسته به چشم میخورد را نیز غیر عادی تلقی نمیکند زیرا معتقد است که این پدیدهها از ویژگیهای جامعه است و نباید آنرا نمونه بمیاری اجتماعی تلقی کرد به همین جهت از نظر دور کیم جرم یک پدیده عادل جامعه محسوب میشود همه جوامع دارای جرائم مختلف هستند و این امر ناشی از اعمال ساخت خود جامعه است تنها به هنگامیکه تعداد جرائم از یک نسبت معینی تجاوز میکند می توان گفت که یک بیماری اجتماعی پدید آمده است و آن وقت پدیده مربوط را میتوان «غیرعادی» تلقی کرد: این امر به آن معنی است که این چنین جامعهای دیگر نمیتواند برخی از افراد خود را طبق معیارهای موجود بار آورد و آنها را به حد معمول ارتقا دهد، هنگامیکه مسائل را از دیدگاه جامعهشناسی تجزیه و تحلیل میکنیم این نوع استنباط کاملاً درست و با نظریه دورکیم انطباق دارد، بدین معنی که امر اجتماعی از خارج از طریق القا و تقلید به افراد تحمیل میشود.
کجروی یا انحرافاتی که ریشه روانی یا تنی ندارند ناشی از عدم توانایی آموزش اجتماعی و ضعف فشار اجتماعی در قبال کجروان و منحرفان است. و نمایشگر این حقیقت است که قالبها ومعیارهای موجود درباره کجروی و افراد منحرف کاری نیست و قاطعیت ندارد.
از زمان دورکیم تاکنون بررسیهای انحراافت از دیدگاه جامعه شناسی یا روانی جامعهشناسی از حالت کلیت و نظریه سازی در آمده بیشتر صورت تحقیقات کلینیکی و بالینی یافته و درباره مسائل زیر توافق حاصل شده است:
1ـ در تمام اجتماعات صرفنظر از رژیم ، سیستم، ضوابط نهادی، افراد یا گروههایی هستند که کاملاً با ارزشهای موجود جامعهای که بدان بستگی دارند منطبق نیستند و گاهی با برخی از آن ارزشها ناسازگاری مییابند و از راهی میروند که با راه دیگران اختلاف دارد.
2- انحراف همیشه بمعنی واقعی خطا و اشتباه نیست بلکه جامعه در شرایطی است که آن را پذیرا نمیشود و آسیب میپندارد.
3- همراه انحرافات فردی انحرافاتی وجود دارد که ناشی از محیط به معنی کلی آن است؛ بدین ترتیب هنگامیکه فردی از جامعه معینی بیرون آمده و وارد جامعه دیگر میشود با ارزشها و پندارهای حاکم جامعه نمیتواند هماهنگی یابد و خود را بیگانه احساس میکند.
در این صورت رفتار او نسبت به آن جامعه جنبه انحراف پیدا میکند. و تانخواهد در ارزشها و پندارهای پیشین خود تجدید نظر کرده و با محیط نو سازگار نشود زندگی برای او شخت و پیچیده خواهد بود. این وضع در مورد مهاجران زیاد به چشم میخورد. این قبیل افراد وقتی در محیط اولیه خویش هستند، هیچگونه آثار انحرافی درآنها به چشم نمیخورد ولی در اثر تحرک مکانی از جائی به جائی، یا تحرک اجتماعی از جامعهای به جامعهای کجروی و کجاندیشی پدید میآید که ناشی از فنون و رموز زندگی در جامعه نو است. این وضع در مواقعی که ارزشهای نوئی در اثر انقلاب صنعتی و ارتباطات جمعی ازجامعهای به جامعه دیگر منتقل میشود.
همچنین به چشم میخورد تا به آنجا که رهبران احساس میکنند اصلاحات و تغییرات اساسی در جامعه ضرورت دارد تا معیارهای کند کننده نوآوریها به کنار گذاشته شود و معیارهای موافق پذیرنده شوند.
4ـ اثر شخصیتهای تاریخی را نباید در تغییرات و تحولات اجتماعی نادیده گرفت برخی از افراد برگزیده جامعه در مواقع بحرانی.
رفتار و پندار نوئی عرضه میدارند که با روال جاری جامعه منافات دارد ولی عدهای در جامعه با پندار نو موافقت میکنند و نوآوریهای افراد پیشتاز را میپذیرند تا بدانجا که این افراد منحرف خود رهبری اجتماعی را بدست میگیرند این امر در مورد برگزیدگان و پیامآوران و رهبران سیاسی و نظامی زیاد به چشم میخورد.
5ـ با تمام نظریههای موجود درباره انحرافات شناسایی قدرت مهارکننده جامعه و نیروهای دگرگونکننده ارزشها ایجاب میکند که تحقیقات علمی و بالینی در مورد افراد و گروههای ناسازگار بعمل آید تا ریشه های مثبت و یا منفی ناسازگاریها کشف و چارهای لازم صورت پذیرد ولی برای رسیدن به این مقصود باید قبلاً انواع انحرافات را شناخت.
معیارهایی برای انحراف :
آیا معیار و ملاکی برای انحراف وجود دارد؟ قانون است؟ کدام قانون؟ در کجای این جهان؟ و در چه عصر و زمانی؟ از نظر کلی چه رفتاری عادی و کدام رفتار منحرفانه است؟ اصولاً برای شناخت سلامت یا بیماری اجتماعی چه معیارها و ملاکی در دست است؟ و …
در پاسخ به این سئوالات باید گفت : هنوز یک چارچوب کی و بین المللی برای شناخت انحراف و یا معیارهای کلی برای کشف و پیشگیری آن در دست نیست.
اختلاف فکر و رأی در این رابطه از دیدگاه علمای مختلف بسیار است. معیارهای عرضه شده در جوامع مختلف؛ متفاوت، در شرایط زمانی و مکانی دارای فرق ، و در فرهنگهای گوناگون متنوع است. حتی هنوز در سطح بین المللی معیاری نیست که بر اساس آن داوری شود چه رفتاری شرافتمندانه و چه رفتاری منحرفانه است.
جامعهشناسان، حقوقدانان ، روانشناسان، پیروان مذاهب و اخلاق به ان پاسخهای مختلفی دادهاند که ما عمده نظارت آنها را ذکر میکنیم:
ملاک اکثریت :
ملاک آماری نیز میگویند. این طرز فکر این است رفتارهایی که در جهت اکثریت بوده و یا با آن مغایرت داشته باشد کجروی یا انحراف است، حتی میگویند: بسیاری از رفتارها اگر بصورت فردی صورت گیرد انحراف، و اگر بصورت جمعی صورت گیرد عملی عادی و شرافتمندانه است، مثل آدمکشی در کوچه و خانه و همین امر در میدان جنگ، اگر این دید را بپذیریم، ناگزیریم در نظر بگیریم که در هرجامعهای دو دسته افراد منحرف در دو قطب مثبت و منفی دیده میشوند.
در قطب مثبت اقلیتی از دانشمندان، اندیشمندان، صاحبنظران، مصلحان، انقلابیون، صدیقین و حتی انبیاء را میتوانیم ببینیم که مشی خلاف مشی اکثریت جامعه را دارند.
در قطب منفی اقلیت مجرمان. خائنان ، جنایتکاران را میبینیم که باز هم مشیشان خلاف مشی اکثریت جامعه است.
در بررسی این نظر باید گفت: پذیرش چنین معیاری برای انحراف اشکالات متعددی را در پی دارد. زیرا گفتیم که ناگزیر باید پاکان و نوابغ و حتی انبیای الهی را کجرو خواند و طبیعتاً از شناخت عوامل کجروی که مبتنی بر کیفیت منابع آن است دور میمانیم و جبراً باید اکثریت هر جامعه را بر حق بدانیم اگر چه از حق روی گردان باشند و از همگان بخواهیم که فعالیت اجتماعی خود را به پیروی از فعالیت دیگران انجام دهند و درچنان صورتی هیچگاه نباید منتظر وقوع تحول و سازندگی در جامعهای بود.
2- ملاک قانون یا دولت :
میگویند ملاک سلامت یا انحراف افراد تبعیت و یا گریز از قانون است. آنکس که قوانینی را زیر پا میگذارد و یا از ضوابط آن تخطی میکند متخلف یا کجروست. زمامداران و مسئولان جامعه، حقوقدانان سعی دارند چنین معیاری را به مردم بقبولانند و سازگاری و ناسازگاری را بر این اساس توجیه میکنند.
در بررسی این معیار باید گفت این درست نیست که زیر پا گذاشتن هر قانونی انحراف یا کجروی به حساب آید زیرا چه بسیارند که ظالمانه بوده و از سوی عدهای قدرتمند تهیه و برمردم تحمیل شدهاند؛ مثل قانونهای نژادی و یا کاسیت را میتوان نام برد.
3ـ ملاک بیماری :
گروهی بر اساس اعتقادی قدیمی گفتهاند: که «کُلُّ ناقِصُ مَلْغُونَ» ( هر کسی که دارای نارسائی یا نقص در جسم یا روان است ملعون و مورد نفرت است.) و نارسایان جامعه را با دیدی منفی نگریسته و آنها را منحرف به حساب آوردهاند و گفتهاند: عقل سالم در بدن سالم است.
پس فرد ناسالم عقل و اندیشه درستی ندارد و سرانجام سه از انحراف درمیآورد.
یا گفتهاند انسانهای نارس یا بیمار در معرض استخفافها . تمسخرها. احساس ضعف و حقارتها هستند و این خود موجب پیدایش روحیه مقاومت و موضعگیری ، اتخاذ تصمیمات سخت علیه مردم و سردرآوردن از یک انحراف است.
حتی در بررسیهای خود اعلام کردهآند بسیاری از جنایتکاران دچار یک نارسائی ، کمبود جسمی یا روانیبودهاند.
در بررسی این نظر باید گفت این یک قاعده عام نیست، در جامعه بشری گاهی نوابغی بودهاند که دچار نقص عضو یا خلاء روانی بودهاند و هرگز سراز انحراف درنیارودهاند و هم آنها که اختلالات روانی دارند همه گاه منحرف و جنایتکار نیستند. بسیاری از آنها در گوشهای افتاده و سرگم سیر در دنیای خویشند و تازه اگر در مواردی عمل تبهکارانهای انجام دهند نمیتوان به کارشان عنوان انحراف داد.
عکس قضیه هم جای بحث دارد افراد بسیاری را در جوامع گوناگون میشناسیم که از لحاظ جسم و روان سالمند و آگاهانه و هشیار و از روی قصد تن به انحراف میدهند تعادل جسمی و روانی دارند ولی دزدی میکنند، تقلب و جنایت مینمایند و رفتار غیرعادیشان صورت دلخواه دارد نه بیماری جسمی یا عصبی داشته باشد.
4ـ ملاک تعدیل :
این ملاک هم به حقیقت ملاکی است شبیه به آنچه که در رابطه با عدم تعادل روانی افراد ذکر کردهایم: توضیح مسئله این است که افراد متعادل یا تعدیل شده قادرند به نحوی مشکلات زندگی خود را شخصاً حل کنند و با اجتماعی به نحو شایستهای سازگار گردند.
طبعاً آنها که تعدیل شده نیستند و در اثر تربیت نادرست ، غریزه تعدیل شدهای ندارند، بنحوی از انحراف سردر میآورند.
در بررسی آن باید گفت: این نظر هم جای بحث و انتقاد دارد. باید دید منظور از تعدیل چیست؟ تعدیل شده کیست؟ اگر غرض، افرادی خود ساخته و مؤمن است این سخن تا حدودی میتواند قابل قبول باشد اگر چه برای چنین افرادی هم جای بحث وجد دارد.
اگر غرض افرادی باشند که خواستهها و تمناهایشان تعدیل شده باشد به عدم لغزشها نمیتوان اطمینان داشت.
تجارب روزمره نشان دادهاند که همین افراد هم در مواردی برای انتقام و یا دفاع از خود به رفتارهائی تبهکارانه تن در میدهند و ما ملاک علمی قابل قبولی برای تعدیل نداریم تا برآن اساس به عدم انحراف فردی مطمئن باشیم.
5- ملاک اخلاق اجتماعی :
اخلاق را عبارت از ضوابط و قواعدی دانستهاند که حاکم بر رفتار بشر و برای سازش بین انها و ایجاد صمیمت و نزدیکی افراد انسانی تهیه و فراهم شدهاند و غرض از اخلاق اجتماعی همان مسئله عرف است که خود عاملی برای نظم اجتماعی است و بر این اساس انحراف عبارت است از : عملی که از نظر عرف ناروا شمرده میشود و با آن عمل در ردیف ضوابط عرف قرار نگیرد. علمای اخلاق در غرب گفته اند: کجروی اجتماعی نوعی تخطی از نظم اخلاق خاصی است که در جامعه به دلیل خاصی ماهیتی غیر قابل قبول یافته است و از نظر مردم امری ناپسند است.
در بررسی این نظر متذکر میشویم که این هم نوعی از ملاک اکثریت یا آماری است و به همان دلیل نمیتواند برای ما قابل قبول باشد زیرا عرفها در جوامع بشری متفاوتند.
ممکن است امری در جامعهای عرف ، درجامعهای دیگر خلاف عرف باشد، مثل : مسئله بیحجابی و یا روابط ازاد زن و مرد را میتوان نام برد.
6ـ ملاک مذهب :
به نظر مؤمنان به مذاهب، بویژه اسلام، بهترین ملاک و معیار برای شرافت یا انحراف آن چیزی است که مذهب حقی، آنرا شرافت یا انحراف بخواند.
از نظر مذاهب الهی انحراف از ضوابط وتعالیم مذهب کجروی نام دارد و امری است که ریشه آنرا در فطرت انسان میتوان یافت.
چه بسیارند مسائلی که قوانینی موجود آنرا انحراف نمیشناسند و یا برعکس، ولی مذاهب درباره آن رأی و نظر ویژهای دارند. از نظر مذاهب برخی از رفتارها چه آشکارا و چه نهان ناپسند و منحرفانه است در صورتیکه عرف یا قانون جنبه آشکار آنرا جرم میشناسد . مثل؛ شرابخواری به شرطی که تا سرحد مستی برسد.
از نظر مذهب آن فردی عادی است که از روی اراده و تصمیم در سایه هدفداری و براساس اندیشه و تأملی جهت دار عملی را که مورد تأئید شرع است انجام دهد و اگر آن عمل مورد تأئید مذهب نباشد با همان ویژگیها و شرایط عملی منحرفانه است.
ملاکها و معیارهای دیگری وجود دارد که ذکر همه آنها مقدور نیست و لزومی هم ندارد.
تنوع دیدها :
بر مبنای آنچه ذکر شد درمییابیم که به کجروی وانحراف در وضع موجود نمیتوان جنبه بینالمللی داد. از آن بابت که اختلافات دید در جوامع متفاوت موجود و پردامنه است.
ممکن است مسئلهای در جامعهای عادی باشد و در جامعه دیگر غیرعادی باشد. از سوی دیگر نظارت در امر کجروی و انحراف در جوامع گوناگون با گذشت زمان فرق میکند برخی از امور به تناسب شرایط و مقتضیات و بر اساس ضوابطی در یک عصر کجروی و در عصری دیگر امری عادی به حساب میآید.
دامنه و نوع آن :
دامنه ونوع آن در جوامع مختلف فرق دارد آنچنانکه در برخی از کشورها حتی خیالبافی را هم نوعی کجروی یا انحراف میدانند و در برخی جوامع صرفاً کجروی در چند مسئله خلاصه میشود و در برخی دیگر نوع آنرا بسی وسیعتر و پردامنهتر می دانند.
به هر حال تنوع انحرافات و آسیبها در جوامع به حدی است که در مواردی تشخیص سلامت از بیماری دشوار میشود و به زحت میتوان گفت بهنجار و نابهنجار کیست.
ما در مواردی به افرادی برمیخوریم که رفتارشان ناگهانی است، آنچنان نیست که همگاه منحرف باشد.در مواردی عادی و در مواردی دیگر غیرعادی هستند.
یا مجرمین سیاسی در شرایط عادی حالتی طبیعی دارند و در آنجا که پای هواخواهی از ارمانشان مطرح میشود، رفتاری خاص پیدا میکنند که این خود موجبات تنوع در انحراف را پدید می آورد.
وسعت انحراف :
انحراف در همه جوامع وجود دارد و رقم آماری آن بسی بالاتر از آن حدی است که پلیس اعلام می:ند. زیرا پلیس به بسیاری از آنها بعلت پنهان بودن، دست پیدا نمیکند. همه آنهایی که به نحوی بازداشت شدهاند محاکمه ومحکوم نمیشوند. عدهای از آنها از طریق روابط و یا رشوه دادن از قانون میگریزند. برخی ازمنحرفان در سایه همبستگی خود در مقابل مأموران دولتی صفآرائی میکنند، دولت و مأموران آن را بیگانه میدانند و افراد خود را خودی و برخی ازمنحرفان پس از گذراندن دوران محکومیت از زندان آزاد میشوند، در حالیکه اصلاح نشدهاند و همچنان بصورتهایی بلای جان مردمان میباشند.
شدت و ضعف آن :
جوامع مختلف و فرهنگها . قضاوتهای متفاوتی در رابطه با انحراف و درجه آن از نظر سخت گیری و سهلگیری دارند. بعبارتی دیگر برخی از انحرافات را منفورتر و مرتکب آنرا مستحق کیفر بیشتر میدانند و برخی کمتر، و این در جوامع مختلف متفاوت است.
صورتهای انحراف :
صورتهای انحراف گوناگون است ازجمله آنها عبارتند از:
ـ انحراف خانوادگی: شامل نادیده گرفتن مقررات خانواده واموری است که موجبات متارکه وطلاق را فراهم میآورد.
ـ انحراف اقتصادی: که به صورت دزدی، غارت و چپاول یا همه انواع آن است.
ـ انحراف سیاسی: شامل سوء استفاده از قوانین، خیانت به کشور و پخش اسرار مربوط به آن است.
ـ انحراف اجتماعی: که شامل نادیده گرفتن مقررات و ضوابط اجتماع است.
ـ انحرافات مذهبی و اخلاقی: شامل نادیده گرفتن ضوابط و تعالیم مذهب است…
انحراف و نوآوری: انحراف و کجروی معمولاً به مجموعهای از کنشهای متقابل اجتماعی افراد ارتباط پیدا میکند و در کل ، امری است غیر عادی که در اجتماعی بشری، غیر عادی بودنش معنی پیدا میکند و طبیعی است که برای انسان تنها کجروی امری بی معنی است.
وجود انحراف در جامعه همهگاه نباید با دید منفی نگریسته شود و در مواردی انحراف ممکن است از صورت خطرآفرین بیرون آید و صورت نواوری به خود گیرد. مثل اشاعه یک فکر سازنده در جامعه که معمولاً بعلت عادت مردم و نظام به شیوههای رفتاری خاص با آن به مبارزه بر میخیزد.
تحولات مثبت که در سایه انقلابات عظیم در جوامع بشری پدید میآید زائیده امور ورفتارهائی است که آنرا در زمان پیدایش ، انحراف میخواندهاند ولی پس از مقاومتها و ایجاد تغییرهای مثبت دریافتهاند که آن انحراف دیروزی، امری شرافتمندانه بوده است . البته این مسئله مصداق کلی و عمومی ندارد از آن بابت که در موارد بسیاری فکر الحادی که منحرفانه به حساب میآید همچنان ابراز وجود کرده و نوآوری پدید آورده و حاصل آن الماء را بر مردم تحمیل کرده است.
وجود انحراف نشانة چیست؟ وجود انحراف و کجروی در یک جامعه بویژه کثرت و گسترش آن نشانه مسائل متعددی است، که اهم آنها عبارتند از:
ـ نقصان کنترل، خواه از سوی اجتماع، خواه از سوی مسئولان و یا ضعف فشار اجتماعی
ـ عدم اعتقاد افراد به قواعد و مقررات جامعه.
ـ عدم نفوذ و قدرت قانون در اجتماع بعلل گوناگون و عدم قاطعیت قالبها و معیارها.
ـ گسترش اختلالات شخصیت در بین افراد به دلایل گوناگون یا بیماری روانی.
ـ وجود بحران در یک جامعه جهل و بیسوادی یا تغییرات فرهنگی.
ـ وجود اختلال در خانه ، مدرسه و محیط اجتماعی.
ـ ضعف دستگاه تربیتی ، خواه در خانه و خواه در دولت و اجتماع.
ـ ضعف و بیکفایتی مسئولان و مجریان در اداره جامعه.
ـ عدم کارائی و همه جانبه نبودن قانون .
البته برخی هم وجود انحراف و آسیبها را نشانه آزادگی و کمال جویی افراد جامعه میدانند و قائلند که این امر موجبات نجات جامعه را از حالت ایستایی فراهم میسازد، ولی در کل باید گفت، وجود انحراف تعداد و نوع آن، شدت و ضعف ان، تعداد ضابطین دادگستری و پلیس، تعداد زندان و سلول و .. نشان میدهد که کل جامعه در حال سلامت است یا بیماری؟ در چه وضعی و در چه درجهای؟
انواع منحرفان :
منحرفان به دستهها و گروهائی تقسیم میشوند:
ـ منحرفان ممکن است بصورت عادی باشند یا غیر عادی. افراد عادی آنهایی هستند که به خاطر دستیابی به هدف آن تن به انحراف میدهند. مثل کسی که در فشار مالی یا غریزی است وتن به انحراف میدهد. افراد غیرعادی آنهایی هستند که انحرافشان به خاطر اخلالی در شخصیت و یا بیماری روانی است. مثل مبتلایان به اسکیز قرنی، دیوانگان ادواری، نورزها، پسیکوزها، پسیکوتها، پارانوئیدها، مبتلان به هیستری، عقب ماندگان ذهنی؛ بیماران الکلی، معتادان و..
ـ منحرفان ممکن است دارای سابقه باشند و بتدریج یا بطور ناگهانی تن به انحراف و لغزش دهند.
ـ منحرفان گاهی به صورت فردی عملی میکنند وگاهی بصورت جمعی.
ـ انحراف ممکن است اتفاقی باشد یا حرفه ای؛ در اتفاقی، فردی شریف در محیط انحراف قرار میگیرد و درمییابدکه شرایط و امکانات برای او فراهم است و تن به جرم می دهد . در حرفه ای فرد منحرف برنامه زندگی خود را بر اساس تن دادن به انحراف قرار می دهد و از این طریق گذران زندگی میکند.
ویژگی رفتاری منحرفان :
رفتار فرد منحرف همهگاه توأم با اضطراب و وحشت است، مگر آنگاه که جرم برای انان امری عادی به حساب آید که آنهم در سایه تکرار انحراف است. منحرفان افرادی هستند؛ صحنهساز،دلیل تلاش در تلاش برای حق به جانب نشان دادن خود، سعی دارند که کار وعمل خود را منطقی نشان دهند. اینان دائماً در صدد طرحریزی نقشه کشی، کسب تدابیر وامکانات هستند تا در انحرافشان موفقتر باشند و گاهی در سایه تفکر و تعمق در شیوه رفتار انحرافی آنان به شیوههایی دست مییابند که جدا شگفتانگیز است. نوعی اخلاق گروهی بر آنان حاکم است که برخی از آنها تحسینآمیز است.مثل؛ وفاداری به رهبر گروه، همکاری، سودرسانی، رازداری و زمانی هم گذشت و جوانمردی را نام برد.
نوع جرائم و انحرافات :
در مورد نوع جرائم وانحرافات از نظر فرهنگهای مختلف درجهبندیهای گوناگون وجود دارد این جرائم از لحاظ نوع رنج و لذتی که برای جامعه میآفرینند دو دستهاند:
1ـ دستهای اختلالات که برای بشر رنجآورند و انسان میکوشد به نحوی خود را از شر آن رهایی بخشد؛ مثل، مالیخولیا، قاچاق و…
2-دستهای دیگر که برای افراد به ظاهر لذتآور است ولی عوارضی دردناک در جامعه بر جای میگذارد؛ مثل : انحرافات جنسی، الکلیسم و…
عوامل انحراف :
غرض از کلمه عامل، پدیده ای است کهدر ایجاد، رشد یا شکلگیری انحراف دارای نقش است.
در مورد دستهبندی عوامل، نظارت بسیار و متنوع است واغلب بستگی دارد به نوع فکری که در آن ریشه وانگیزه انحراف مورد جستجو است این عوامل از نظر بنیاتل عبارتند از:
عامل وراثتی، اثرات جسمانی، عامل رشد، دگرگونیها و تباهیهای جسمانی، تغییر و تبدیلهای ژنها و پدیده های ذاتی و فطری و طبیعی است که در ریشهیابی به این دستهبندی باید توجه شود.
برخی دیگر علت و عامل انحراف را دو چیز میدانند:
1ـ ذات و سرشت: که در برگیرنده وضع جسمانی، شخصیت واختصاصات روانی و اخلاقی است.
2ـ عوامل محیطی و خارجی: که بروی فرد اثر ثانوی دارند و انحراف نتیجه ترکیب این دو دسته عوامل است.
عدهای دیگر عوامل انحراف را سرشت و فطرت، طرز تفکر و خلقیات، صدمات احتمالی مغزی میدانند.
خطرات انحراف: انحراف برای فرد و جامعه آثار زیان بار دارد.
الف) تأثیر فردی که وجود انحراف در فرد عامل مهمی برای اختلال در شخصیت است و سبب میشود که سازمان شخصیت فرد از هم بپاشد.
فی المثل: آنکس که تن خود را برای تشفی لذائذ جنسی در اختیار دیگری قرار میدهد. در حقیقت بر پیشانی خود داغ باطل میزند، پایگاه اجتماعی خود را از دست داده و در بین مردم محترم نیست.
برخی از ابتلائات در افراد زمینه را برای فنای جسمی یا روانی فراهم میسازد؛ مثل: الکلیسم، اعتیاد، خودکشی، و آنکس که چنین روحیهای بر او مسلط شود از ارتکاب هیچ امر ناپسندی باک ندارد. اغلب این افراد خود را در بین جمع بیگانه حس میکنند و این خود منشأ عقدهسازیها و درگیریهاست.
انحراف در مواردی سبب طرد آشکار اجتماعی شده و مرتکبان جرم را به دنیای انزوا سوق میدهد که این به نوبه خود سببی برای افزایش و یا پیدایش اختلالات دیگری است. علاوه بر آن احساس گناه ناشی از لغزش میتواند برای فرد کشنده باشد آنچنان که امنیت و آرامش و خواب را از او سلب کند و آدمی با دردی جانکاه بمیرد.
ب) تأثیر اجتماعی، وجود انحراف در یک اجتماع سبب پیدایش حوادث تلخ میشود و راه اصلاح و نجات را بروی فرد میبندد؛ مثلاً وجود فحشا در یک اجتماع سبب تزلزل حیات خانواده. فساد اخلاق، افزایش کودکان بیسرپرست و بیعاطفه ، به خطر افتادن پایگاه و ارزش زن، کثرت بیماریهای مقاربتی،کج خلقی ناشی از ان، اختلالات جسمی و روانی، نقص عضوی و نارسائیهای هوشی میشود.
ج) تأثیر در اقتصاد، انحراف درجامعه سبب میشود که امنیت بخطر افتد و دشواریهایی در این رابطه پدید آید. میزان کار و تلاش بعلت وجود انحرافاتی چون اعتیاد و فحشا پائین میآید، رعایت عدالت و انصاف درجامعه از بین میرود و…
د) تأثیر در فرهنگ، کجرویها وانحرافات اجتماعی سبب میشوند که مردم ارزشای اخلاقی و مذهبی را دچار مخاطره ببیند و نسبت به آنهایی اعتنا و سهلگیر شوند. دیدها نسبت به فلسفه زندگی عوض میشود، نوعی بیتفاوتی ، بدبینی نسبت به زندگی و احساس پوچی و بیارزش بر آن حاکم میشود، مفاهیم ادبیات و هنر دگرگون میشوند و مفسدهجویی وآلودگی در جامعه بعنوان هنر مطرح میشوند تأثیر انحراف در افراد نابسامانیهای فکری واعتقادی و در نتیجه دگرگونی در رفتار و عمل است، توسعه بیحرمتیهاست. گسترش گستاخیها، ایجاد تغییر در ارزشها و قرار گرفتن معروف بجای منکر و منکر بجای معروف است.
و) اثرات سیاسی، انحراف عامل تخریب در سازمانهای اجتماعی، پیدایش ناامنی در اجتماع، بر هم خوردن نظم پیدایش از هم گسیختگی در بین مردم، پیدایش هراس اجتماعی و در کل به خطر افتادن نظام است.
روشهای درمان بزهکاران جوان به سه طریق میباشد :
1ـ درمانهای پزشکی و روانی.
2ـ تهیه کار پس از کارآموزی.
3ـ اقدامات تربیتی به منظور بازگرداندن بزهکار به زندگی اجتماعی
این سه طریق لازم و ملزوم یکدیگرند.
موضوع ویژه :
بزهکاری جوانان و عوامل خانوادگی موثر بر آن موضوع ویژه تحققما میباشد.
تعریف موضوع ویژه :
عوامل خانوادگی موثر بر بزکاری بسیارند؛ ولی انچه ما در این تحقیق بررسی کردهایم : فقط سه عامل خانوادگی: یعنی، وضعیت اقتصادی خانواده، اختلافات و روابط بین اعضای خانواده، نوع رابطه والدین با فرزندان در خانواده میباشد.
بیتردید خانواده از مهمترین عواملی است که بر بزهکاری موثر است لذا به توضیح هر یک از عوامل فوق میپردازیم:
ـ وضعیت اقتصادی :
از بین همه عوامل موثر بر بزهکاری هیچ عاملی را به اندازه فقر نمیتوان ذکر کرد که در ایجاد انحراف و دامنزدن به آن مؤثر باشد تا حدی که میتوان گفت: بیشترین جرائم و جنایات در این رابطه صورت میگیرد. اهمیت فقر را در توسعه جرائم و انحراف تا بدان حد دانشتهاند که برای از میان برداشتن انحرافات، عدهای تنها راه را، ریشهکن کردن فقر ذکرکردهاند و گفتهاند: چارهای نیست جزآنکه بر فقر غلبه کنیم. فقر عزت نفس در آدمی میکشد و او را بهگرایی و ذلت میکشد . فقر با عوامل متعددی در زمینه جرم مرتبط است. بسیاری از فقرا تن به کارهایی میدهند که اگر فقیر نبودند شاید تن در نمیدادند:
مثل: توزیع مواد مخدر، فروش خون برای کسب درآمد، استفاده از بازمانده غذایی ثروتمندان، و انجام بسیاری جرائم و انحرافات : مثل سرقت، قتل، قمار و باجیگری و …
تحقیق برت نشان داده است که 85 فقرای لندن 19% جرائم را مرتکب شدهاند.
البته فقر به تنهایی عامل انحراف نیست بلکه مشکل اساسی امری دیگر است که مربوط به اعتقاد فرهنگ و فلسفه زندگی است.
امور اجتماعی چون عدم عضویت در جامعه، عدم ازدواج، عدم آمادگی برای سازگاریهای اجتماعی، پرتوقعی و تن ندادن به کارهای کوچک، بدبینیها و مقایسهها هر یک می توانند نقش و نفوذ فقر را در انحراف بیشتر سازند. باید یادآوری کرد که فقر با عوامل مذهبی نیز در رابطه است در جوامع بشری میلیونها انسان فقیر وجود دارند که در عین داشتن زندگی فقیر از تن به انحراف نمیدهند که دلیل آن ایمان و پایبندیهای مذهبی است.
ـ اختلافات و روابط بین اعضای خانواده: حیات و روابط بین افراد در خانواده به هر یک از آنان شخصیت داده و این بخصوص در سنین پائین برای کودکان بسیار مهم است.
طرز سخن گفتن افراد با هم ، ابراز غم و شادمانی هر یک، شیوه رفتار و روابط بین هر یک ، خندهها و گریهها د رهر یک از اعضای خانواده اثر میگذارد.
شک نیست خانوادهای که در آن هر یک از افراد دارای عقلی سلیم، طبعی حساس، خلقی مهربان و روابطی انسانی باشند می توان انتظار تربیت نسل سالم را داشت، اما در خانوادهای که زندگی به بازی گرفته شود ، انتظار تربیت چگونه افرادی از آن خانواده میرود؟
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 46 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله عوامل بزهکاری جوانان