فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نو آوری در ادبیات داستانی

اختصاصی از فی لوو نو آوری در ادبیات داستانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نو آوری در ادبیات داستانی


نو آوری در ادبیات داستانی

بدیهی است پیدایش نوآوری و نواندیشی در عرصه ادبیات داستانی بنا به مناسبات عل‍ّی و قوام‌یافته‌ای چون ظهور ذهنهای نو، تجربه‌اندوزی از بطن زندگی، دریافت اصولی از ساحت هستی، ژرف‌اندیشی، گذشت زمان و سنجش عقلانی بدون بغض و غرض بستگی دارد؛ و به منظور راه‌اندازی یک جریان ادبی بدیع و تثبیت آن، نمی‌توان تنها به ظهور نوابغ و شخصیتهای نواندیش اکتفا کرد. چه بسارند افراد ناپخته، ناتوان و کم‌بضاعتی که برای کسب شهرت، مقام و ثروت، و به منظور پنهان کردن ناتوانیهای خود، به ناگاه به کاری نو دست می‌زنند و گمان می‌کنند که یک شبه ره صدساله طی می‌کنند، و با ـ اصطلاحا‌ً ـ «طرحی نو در انداختن»، به چهره‌ای ماندگار مبدل می‌گردند. اما از آنجا که این افراد از جهان‌بینی نابی برخوردار نیستند و از بهره‌بری از شیوه‌ها و تکنیکهای داستان‌نویسی عاجزند، به آنی، نامشان از صفحات ادبیات محو می‌گردد.
البته شکی نیست که اصطلاح «نو» و یا «مدرن»، همواره در تمامی ادوار تاریخی و زمانهای مختلف مطرح بوده و به کار رفته است. درواقع، «نوبودن» و «نوآوری»، لازمه حیات ادبیات، خاصه ادبیات داستانی به حساب می‌آید؛ ودر تمامی مقاطع و دوره‌های مختلف، نویسندگان و ادیبان و شاعران بسیاری ظهور کرده‌اند که در زمان خود حرف نو می‌زده‌اند و در عرصه ادبیات نوآوری کرده‌اند. 

 

این فایل دارای 16 صفحه می باشد.


دانلود با لینک مستقیم


نو آوری در ادبیات داستانی

نون نوشتن

اختصاصی از فی لوو نون نوشتن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نون نوشتن


نون نوشتن

 

محمود دولت آبادی

ناشر: نشر چشمه

تاریخ نشر: سال ۱۳۸۹ – چاپ سوم

تعداد صفحات: ۲۱۶ صفحه

عضویت در گروه تلگرام دانلود کتابهای نایاب و کمیاب

درباره کتاب:

نون نوشتن بخشی از احوال سالیان محمود دولت‌ آبادی ست. از ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۴. شرح دشواری‌ها، شادکامی‌ها و اندیشه‌های او در طی این سال‌ها. دولت‌آبادی در ابتدای کتابش در این‌باره نوشته: آن‌چه در این گاهی نوشتن‌ها آمده است در مسیر مدتی پانزده-شانزده ساله نوشته شده و هیچ کوششی به جهت تغییر یا تحریف آنچه اندیشیده و نوشته‌ام انجام نگرفته. خواسته‌ام هر آن‌چه در هر هنگام یادداشت کرده‌ام بیاید، از آن‌که خود بدانم در چه گاه چه می‌اندیشیدم و شما نیز اگر خواستید بدانید!

گزیده‌هایی از کتاب:

 – بالاخره نشستم به آخرین بازنویسی کلیدر و بی‌خستگی مضاعف چهار جلد را آماده‌ی چاپ کردم و ماندم که چه بکنم. ادامه‌ی کار کلیدر فراغتی می‌طلبید که شرایط سال‌های پنجاه و شش-هفت مجالش را نمی‌داد، و شروع کار تازه هم ساده نبود. هرچند که مرگان، قهرمان داستان جای خای سلوچ بعد از حدود بیست و اند سال که از نخستین یادهایش می‌گذشت، بار دیگر در آخرین ماه‌های دوره‌ی محکومیت به سراغم آمده و یک هفته‌ای مرا در زندان اوین کلافه کرده بود و حالا هم دوباره مرا به خود دچار کرده بود. اما خسته و بیهوده بودم. سرگردان و درمانده بودم. نمی‌دانستم وقتم را چه‌جور بگذرانم و چه بکنم. برای کسی که با کار شاق و فرساینده‌ی ادبیات سر و کار دارد، این حالات موردی آشناست؛ این حد فاصل ورطه‌ی خطرناکی است.

– اینجا ،در این سرزمین هنوز مرز میان تشخص و خودبینی مشخص نشده است ، و از آنجا که نفوس انسانی از نخستین لحظات شکل پذیری شان تحقیر و سرکوب می شوند ، بخت دستیابی به بلوغ را از دست می دهند و همچنان در حالت جنینی باقی می مانند و آنچه در ایشان رشد می کند ، همانا پیچ خوردگی و گره در گره ی غرایز اولیه است که در هر شخص مثل سگی هار در زنجیر قیدهای اجتماعی، اسیر نگه داشته شده است و در انتظار روزی به سر می برد که بتواند آن زنجیر را بگسلد ، و ان لحظه هنگامه ی وجود فرا می رسد ،هجوم و تجاوز به حقوق امثال خود … . در نظم و نظام های جاافتاده ی اجتماعی وابسته به هر دوران ،مردمان دارای صفات و خصایص جاافتاده ای هستند که ترکیبی از نیک و بد و میانه ی این دو است .، خصایصی عمیقا تحت تاثیر مناسبات و شرایط اجتماعی _اقلیمی خودشان . و بشر به نیاز بودگاری اش تعادلی را فرایند می کند تا زندگانی اش ممکن باشد . اما وقتی نظم و نظام قدیم در هم شکسته و ویران شد ،تا نظم و نظام تازه ای جای آن را بگیرد ، شرارت غالب می شود و تا حد توان اوج می گیرد و در چنین شرایطی بی حدی ، حد و بی حسابی ، حساب انگاشته می شود . چون معیار ، معیار محک به غارت رفته است و داد به بیداد جای عوض کرده .در عرصه ی چنین آشوبی ست که تمام انباشت ذخایر شرارت آدمی بروز می یابد تا به کار گرفته شود .اکنون آن سگ هار قلاده گسسته است . ایمان ، باورهای دیرین و ارزشهای نوین ،محورهای بنیادی اخلاق اجتماعی ست که می تواند ضامن تعادل رفتار و کردار اجتماعی باشد و ملاک مناسبات فی مابین آدمیان ، اقشار و طبقات اجتماعی .پس لازمه ی قوام و قرصی یک جامعه ،وجود باورهای نیک دیرین در تفکیک نیک و بد است و آفریدن ارزشهای نوین به جواب آزمندی های انسان و دوری جستن از سردرگمی و به دور افساربند خود گشتن . آزموده شده است که در ادوار تحولات عمیق ، باورهای دیرین ،قربانی ارزشهای نوین شده اند . اما پس از چندی که شعله ها فرو نشسته است ،آن دو هرکدام جای لازم خود را یافته اند تا جامعه تعادل معقول را به دست آورد . در این رهگذر ،جامعه ی خرد ناستیز ، همواره دو پا داشته است ،دو پایی که در حرکت خود گذشته را به آینده پیوند می زند .اما جوامع خرد ستیز ،همواره دچار صرع “مرغ یک پا دارد” شده اند و بر آن خطا پافشرده اند تا سرانجام در لحظه ای به سر در آیند . چون قوی ترین لنگ پا هم نمی تواند فشار بار فرود آمده را یکجا و یک نفس تحمل کند و سرانجام به زانو در می آید .این خرد شدن زیر فشار، تجربه ای ست که ما آزموده ایم و کماکان در کار آزمودن آن هستیم.

– باید اذعان کنم که سیمای آرمانی انسان ، سیمای آرمانی انسان ایرانی که من آن را در نگاه مثبت خود به رئالیسم ،جستجو می کردم تا حدود واقعی به نسبت های واقعی تغییر یافته است . من به این درک رسیده م که مردم ما در طول مدت اخیر ،دچار پریشانی ِ روحی شده اند به گونه ای که انگار دارند راه اخلاقی را می پیمایند . می بینم و آن به آن تجربه می کنم که اینان به هیچ ارزش و به هیچ هنجاری پابند نیستند ،و البته درک می کنم این نوعی واکنش طبیعی آنهاست در مقابل جزمیتی که در باورهای خود داشتند ، و این بی اعتبار شمردن بیشتر معیارها و ارزش ها از جانب ایشان ،ناشی از فروریختن باورهایشان است .اما چنین ادراکی نتیجه را تغییر نمی دهد .واقعا بدبینانه خواهد بود اگر بگویم ساخت این جامعه تا مفاصل و اجزای خود می رود دچار تباهی بشود ، و آنچه در مقام روحیه در یکایک افراد نضج گرفته و رشد کرده است ،دو وجه یک خصیصه است :بغض و میل دیوانه وار به داشتن و بیشتر داشتن و پامال کردن و گذر کردن از هرچه و هرکس که مقدور باشد.

– اگر انسان ایمان نداشته باشد ، چه خواهد بود؟ لابد یک لاابالی ؟! اما مگر ایمان چیست؟ ایمان یعنی باور .ایمان یعنی باور داشتن به ضوابطی خاص . اما کدام ضوابطی در دنیا هستند که تغییرناپذیر باشند ؟هیچ چارچوبی نمی توان شناخت که دچار دگرگونی نشده باشد ،یا نشود . و طبیعی ست که با دگرگونی هر چهارچوب ،باور نسبت به آن هم دچار دگرگونی می شود .پس تنها می توان به دگرگونی باور داشت :دگرگونی! اما مفهومی که باراعصار پیشین را با قطعیت با خود دارد ،نمی تواند دمساز واژه ی دگرگونی بشود. و آن محض مطلق است . چون نفس دگرگونی ،معارض با نفس تعصب است که آن هم گذراست و در نتیجه شاید بتوان گفت”باور به دگرگونی”. به واقع در هرحال انسان نمی تواند “باور” نداشته باشد ،بلکه همیشه به آنچه گذران است “شک” دارد و داشتن “باور” چون با “شک” لحظه لحظه توام است ،انسان همیشه معذب باقی می ماند . باور محض به واقعیت زمانه ،و این که تغییر ناپذیر خواهد بود ذهن انسان را کرخت و آسوده می کند ،اما شک هرلحظه بودن برای انسان عذاب جستجو را همراه دارد و امان از این عذاب روح.

– نمی دانم برای که و خطاب به که می نویسم ! فقط احساس می کنم که باید بنویسم. زخمی هستم و احساس می کنم زحماتم دارند پایمال می شوند، و اگر در این خاموش ترین دفتر، سخن از آن به میان می آورم از این روست که جایی برای بیان آن نمی بینم. هیچ کس و هیچ نهاد و مقام مسئولی به من پاسخ نمی دهد. شاید زمانی دیگر ، وقتی کسی این یادداشت ها را می خواند.

– سال‌ها می گذرد که من به مناسبت کارم نویسندگی، به نسبت بضاعت خودم ، همیشه به زبان فارسی و امکانات و ظرفیت های زبان اندیشیده ام. یکی از مراحل اندیشیدن درباره ی زبان وقتی بود که در زندادن اوین ماه های آخر محکومیت خودم را می گذرانیدم به سال ۱۳۵۵٫

– اندیشیدن را جدی بگیریم. اندیشیدن. آن چه ما کم داریم ، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند.

– آدمهای سالم مثل هم هستند، زیرا خوشبختی یک رنگ دارد،این بدبختی ست که رنگارنگ است.

– کدام نویسنده را در جهان می شناسید که از خود نپرسیده باشد برای چه می نویسم و کدام نویسنده را می شناسید که به دنبال این سوال دست از نوشتن کشیده باشد؟

– هیچ چیز برای انسان مطلوب تر از این نیست که احساس کند دین خود را ادا کرده است.

– نکند زندگی این قدرها که من بهش اهمیت می دهم ، اهمیت نداشته باشد!

– تاریخ معاصر سرزمین ما ایران گویا بیش از یک سوء تفاهم نبوده است.

منبع: همشهری آنلاین

 


دانلود با لینک مستقیم


نون نوشتن