اختصاصی از
فی لوو دانلود مقاله منظور از جهان اول ، جهان دوم و جهان سوم چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مردم معمولاً وقتی میخواهند درمورد فقیرترین کشورهای جهان حرف بزنند، از آنها با عنوان جهان سوم یاد میکنند و تصور میکنند که همه منظورشان را متوجه میشوند. اما وقتی از آنها بپرسید اگر جهان سوم وجود دارد، جهان دوم و اول چطور، پاسخ قانعکنندهای دریافت نمیکنید. خیلیهای دیگر هم از این واژهها برای درجهبندی وضعیت پیشرفت کشورها استفاده میکنند، اینطور که جهان اول در بالاترین درجه و پس از آن جهان دوم و در آخر جهان سوم. اما همه اینها بیمفهوم است.
برای اینکه این سوءتعبیرات از میان رود، قصد داریم اطلاعات لازم در این زمینه را برایتان فراهم کنیم.
استفاده از واژههای جهان اول، دوم و سوم نوع از مُدافتاده جهان از دیدگاه جغرافیای سیاسی در زمان جنگ سرد است.
جهان اول، دوم و سوم هیچ تعریف دقیق و مشخصی ندارند. در زیر به توضیح OWNO از این واژهها اشاره میکنیم.
چهار جهان
بعد از جنگجهانی دوم، جهان به دو بلوک و حوزه نفوذی بزرگ با دیدگاههای متضاد درمورد دولت و جامعه سیاسی تقسیم شد:
۱- بلوک کشورهای دموکراتیک-صنعتی در حوزه نفوذی امریکایی که جهان اول نام گرفتند.
۲- بلوک شرق یا کشورهای کمونیست-سوسیالیست که جهان دوم نام گرفتند.
۳- سه چهارم باقیمانده از جمعیت دنیا، کشورهایی بودند که با هیچیک از این دو بلوک همردیف نبودند و ازاینرو جهان سوم نام گرفتند.
۴- واژه جهان چهارم که در دهه هفتاد ابداع شد، به ملتهای ناشناخته (نهادهای فرهنگی) از افراد بومی، ملتهای جهان اولی که در داخل یا سراسر مرزهای دولت ملی زندگی میکردند، اطلاق میشد.
ابتدا مدل سه جهان وجود داشت
ریشه این واژهها مشخص نیست. در سال ۱۹۵۲، آلفرد ساوی (Alfred Sauvy)، متخصص آمارشناسی فرانسوی، مقالهای نوشت که در آن جهان سوم را با دولت سوم مقایسه میکرد. سایر منابع ادعا میکنند که چارلز دو گال (Charles de Gaulle) واژه جهان سوم را ابداع کرد. اما ….
تعاریف
واژه “جهان اول” به کشورهای پیشرفته، سرمایهدار (کاپیتالیست) و صنعتی گفته میشود، تقریباً بلوک کشورهای همردیف با ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم با علایق و دیدگاههای سیاسی و اقتصادی تقریباً یکسان: امریکای شمالی، اروپای غربی، ژاپن و استرالیا.
“جهان دوم” به کشورهای کمونیست-سوسیالیست سابق، کشورهای صنعتی (سابقاً بلوک شرقف حوزه نفوذی اتحاد جماهیر سوسیالیست شوروی)، امروزه روسیه، اروپای شرقی (مثل لهستان) و برخی کشورهای ترک (مثل قزاقستان) و همچنین چین، اطلاق میشود.
“جهان سوم” سایر کشورهایی است که امروز تقریباً کشورهای درحال توسعه افریقا، آسیا و امریکای لاتین را در بر میگیرد.
واژه جهان سوم شامل کشورهای سرمایهدار (مثل ونزوئلا) و کمونیست (مثل کره شمالی) و بسیار ثروتمند (مثل عربستان) و بسیار فقیر (مثل مالی) نیز میشود.
کشورهای جهان سوم براساس فاکتورهای مختلفی دستهبندی شدهاند: حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی، درآمد ناخالص ملی و فقر کشورها، رشد انسانی کشورها و آزادی اطلاعات در داخل کشور.
چه چیز باعث میشود کشوری جهان سومی باشد؟
باوجود تعاریفی که مدام در حال تغییر هستند، مفهوم جهان سوم کشورهایی را تعریف میکند که از مرگومیر بالای نوزادان، رشد اقتصادی پایین، فقر بالا، استفاده ضعیف از منابع طبیعی و اتکای شدید بر کشورهای صنعتی رنج میبرند. اینها کشورهای درحال توسعه و از نظر تکنولوژیکی کمتر پیشرفته آسیا، افریقا، اقیانوسیه و امریکای لاتین هستند.کشورهای جهان سوم معمولاً از نظر اقتصادی به کشورهای پیشرفته یا توسعهیافته متکی هستند و عموماً بعنوان دولتهایی فقیر و بیثبات که رشد جمعیت، بیسوادی و مرگومیر بالا دارند شناخته میشوند. یک عامل مهم نبود طبقه متوسط است—میلیونها نفر در طبقه اقتصادی پایین و یک جمعیت بسیار کم از طبقه بالا که کنترل ثروت و منابع کشور به دست آنهاست. اکثر کشورهای جهان سوم بدهیهای خارجی بسیار بالایی نیز دارند.
چرا گرینلند یک کشور جهان سوم است؟
در زمان مدل سه جهان، گرینلند از تجارت بین المللی محروم شده و دانمارک انحصاری شدید بر تجارت گرینلند اعمال میکرد و فقط دادوستدی ضعیف با اسکاتلند را مجاز میدانست. در طی دهه پنجاه و شصت، دولت دانمارک یک برنامه شهرنشینی و نوسازی ارائه کرد که هدف ایجاد یک محیط اقتصادی شهری در گرینلند را با گسترش دادن شهرهای ساحلی دنبال میکرد. افرادیکه در شهرکهای کوچک اطراف زندگی میکردند، محل سکونت خود را تغییر داده و به سرعت خانهسازی کردند و مشاغل ماهیگیری نوین معرفی شد.
چرا کشور ثروتمند عربستان یک کشور جهان سوم است؟
براساس مدل قدیمی سه جهان، عربستان سعودی نه همردیف با ایالات متحده بود و نه بخشی از بلوک اتحاد شوروی یا بلوک شرق. ذخائر نفت عربستان سعودی در سال ۱۹۳۸ کشف شد و پیشرفت برای بهرهبرداری از این ذخائر در سال ۱۹۴۱ آغاز گشت. تا آن زمان عربستان سعودی کشوری با فرهنگ قومی و قبیلهای عربی بود و حتی امروز کشوری بسیار پیرو سنت قدیم و محافظهکار است که حکومت پادشاهی دارد. ابراز عقیده عمومی درمورد مسائل سیاسی و اجتماعی داخلی نهی میشود. هیچ سینما یا تئاتری در این کشور وجود ندارد. هیچ سازمانی مثل حزبهای سیاسی یا اتحادیههای کارگری در این کشور وجود ندارد.
جهان سوم اصطلاحیست که در نیمهٔ دوم قرن بیستم در اشاره به کشورهای توسعهنیافته از نظر اقتصادی[نیازمند منبع]و کشورهایی که در جهان اول و جهان دوم قرار نمیگیرند، به کار میرفت.
اگرچه در مورد مناسبت این نام تردیدها و بحث هایی در میان است، اما برخی از کشورهای جهان سوم به ویژه اعضای جنبش عدم تعهد از کاربرد این نام استقبال کردهاند.
پیشینه
جهان سوم و پایگاه سوم تعابیری بودند که در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ در فرانسه رایج شدند. پیتر ورسی در آوریل ۱۹۴۹ به استفاده کلود بورده از این اصطلاح اشاره کرده است. اما ژوزف لاو معتقد است ریشه این واژه را باید در اصطلاح موقعیت سوم (به اسپانیایی: Dritte-position) جست. کلمهای که خوان پرون آن را در ۱۹۴۹ به کار برد. ژوزف لاو کاربرد عام جهان سوم را نیز به مربوط به دوران پس از کنفرانس باندونگ ۱۹۵۵ میداند.
کاربرد امروزین این واژه به آلفرد ساووی جمعیت نگار و تاریخ دان فرانسوی نسبت داده میشود که در ۱۴ اوت ۱۹۵۲ در مقالهای در مجله ابزرواتور از این واژه برای نامگذاری کشورهای توسعهنیافته و درحال توسعهای که خارج از دو بلوک قدرت قرار داشتند، استفاده کرد.[۱]
پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد جهان به دو بلوک یا دو جهان شرق و غرب تقسیم شد. کشورهای دیگر که غالبا توسعه نیافته بودند و در قالب هیچ کدام از این دو جهان نمی گنجیدند به جهان سوم معروف شدند. برخی از این کشورها چون خود را به هیچکدام از دو بلوک متعهد نمی دانستند نام کشورهای غیر متعهد را بر خود نهادند.[نیازمند منبع] در محافل آکادمیک بیشتر از اصطلاحات کشورهای جنوب، در حال توسعه و توسعه نیافته در اشاره به کشورهای جهان سوم استفاده میشود.[نیازمند منبع]
انتقادها
این اصطلاح مورد انتقاد تعدادی از سوسیالیستها از جمله قوام نکرومه رئیس جمهور و رهبر جنبش استقلالطلب غنا و فرانتس فانون نظریهپرداز فرانسوی-الجزایری رو به رو شده است.
مائو تسه تونگ نیز در ۱۹۷۲ طبقه بندی دیگری را در این مورد ارائه داد. او در نظریه خود که معروف به سه جهان است، آمریکا و شوروی را به عنوان دو قدرت امپریالیستی در جهان اول قرار داده و ژاپن، اروپای غربی، کانادا و کشورهای تجدیدنظر طلب اروپای شرقی (مانند یوگسلاوی و آلبانی) را جهان دوم دانسته و آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا را جهان سوم نام میدهد.
آیا می دانید تفاوت کشورهای جهان اول و دوم وسوم چیست؟
مردم درمورد فقیرترین کشورهای جهان با عنوان جهان سوم یاد میکنند اما وقتی از آنها بپرسید اگر جهان سوم وجود دارد، جهان دوم و اول چطور، پاسخ قانعکنندهای دریافت نمیکنید. خیلیهای دیگر هم از این واژهها برای درجهبندی وضعیت پیشرفت کشورها استفاده میکنند، اینطور که جهان اول در بالاترین درجه و پس از آن جهان دوم و در آخر جهان سوم. اما باید بدانید که همه ی اینها بیمفهوم است. برای اینکه این سوءتعبیرات از میان رود، قصد داریم اطلاعات لازم در این زمینه را برایتان فراهم کنیم.
استفاده از واژههای جهان اول، دوم و سوم نوع از مُدافتاده جهان از دیدگاه جغرافیای سیاسی در زمان جنگ سرد است.
در زیر به توضیح OWNO از این واژهها اشاره میکنیم:
چهار جهان
بعد از جنگجهانی دوم، جهان به دو بلوک و حوزه نفوذی بزرگ با دیدگاههای متضاد درمورد دولت و جامعه سیاسی تقسیم شد:
۱- بلوک کشورهای دموکراتیک-صنعتی در حوزه نفوذی امریکایی که جهان اول نام گرفتند.
۲- بلوک شرق یا کشورهای کمونیست-سوسیالیست که جهان دوم نام گرفتند.
۳- سه چهارم باقیمانده از جمعیت دنیا، کشورهایی بودند که با هیچیک از این دو بلوک همردیف نبودند و ازاینرو جهان سوم نام گرفتند.
۴- واژه جهان چهارم که در دهه هفتاد ابداع شد، به ملتهای ناشناخته (نهادهای فرهنگی) از افراد بومی، ملتهای جهان اولی که در داخل یا سراسر مرزهای دولت ملی زندگی میکردند، اطلاق میشد.
ابتدا مدل سه جهان وجود داشت
ریشه این واژهها مشخص نیست. در سال ۱۹۵۲، آلفرد ساوی (Alfred Sauvy)، متخصص آمارشناسی فرانسوی، مقالهای نوشت که در آن جهان سوم را با دولت سوم مقایسه میکرد. سایر منابع ادعا میکنند که چارلز دو گال (Charles de Gaulle) واژه جهان سوم را ابداع کرد. اما ….
تعاریف
واژه “جهان اول” به کشورهای پیشرفته، سرمایهدار (کاپیتالیست) و صنعتی گفته میشود، تقریباً بلوک کشورهای همردیف با ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم با علایق و دیدگاههای سیاسی و اقتصادی تقریباً یکسان: امریکای شمالی، اروپای غربی، ژاپن و استرالیا.
“جهان دوم” به کشورهای کمونیست-سوسیالیست سابق، کشورهای صنعتی (سابقاً بلوک شرقف حوزه نفوذی اتحاد جماهیر سوسیالیست شوروی)، امروزه روسیه، اروپای شرقی (مثل لهستان) و برخی کشورهای ترک (مثل قزاقستان) و همچنین چین، اطلاق میشود.
“جهان سوم” سایر کشورهایی است که امروز تقریباً کشورهای درحال توسعه افریقا، آسیا و امریکای لاتین را در بر میگیرد.
واژه جهان سوم شامل کشورهای سرمایهدار (مثل ونزوئلا) و کمونیست (مثل کره شمالی) و بسیار ثروتمند (مثل عربستان) و بسیار فقیر (مثل مالی) نیز میشود.
کشورهای جهان سوم براساس فاکتورهای مختلفی دستهبندی شدهاند: حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی، درآمد ناخالص ملی و فقر کشورها، رشد انسانی کشورها و آزادی اطلاعات در داخل کشور.
چه چیز باعث میشود کشوری جهان سومی باشد؟
باوجود تعاریفی که مدام در حال تغییر هستند، مفهوم جهان سوم کشورهایی را تعریف میکند که از مرگومیر بالای نوزادان، رشد اقتصادی پایین، فقر بالا، استفاده ضعیف از منابع طبیعی و اتکای شدید بر کشورهای صنعتی رنج میبرند.
اینها کشورهای درحال توسعه و از نظر تکنولوژیکی کمتر پیشرفته آسیا، افریقا، اقیانوسیه و امریکای لاتین هستند. کشورهای جهان سوم معمولاً از نظر اقتصادی به کشورهای پیشرفته یا توسعهیافته متکی هستند و عموماً بعنوان دولتهایی فقیر و بیثبات که رشد جمعیت، بیسوادی و مرگومیر بالا دارند شناخته میشوند.
یک عامل مهم نبود طبقه متوسط است—میلیونها نفر در طبقه اقتصادی پایین و یک جمعیت بسیار کم از طبقه بالا که کنترل ثروت و منابع کشور به دست آنهاست. اکثر کشورهای جهان سوم بدهیهای خارجی بسیار بالایی نیز دارند.
چرا گرینلند یک کشور جهان سوم است؟
در زمان مدل سه جهان، گرینلند از تجارت بین المللی محروم شده و دانمارک انحصاری شدید بر تجارت گرینلند اعمال میکرد و فقط دادوستدی ضعیف با اسکاتلند را مجاز میدانست. در طی دهه پنجاه و شصت، دولت دانمارک یک برنامه شهرنشینی و نوسازی ارائه کرد که هدف ایجاد یک محیط اقتصادی شهری در گرینلند را با گسترش دادن شهرهای ساحلی دنبال میکرد. افرادیکه در شهرکهای کوچک اطراف زندگی میکردند، محل سکونت خود را تغییر داده و به سرعت خانهسازی کردند و مشاغل ماهیگیری نوین معرفی شد.
چرا کشور ثروتمند عربستان یک کشور جهان سوم است؟
براساس مدل قدیمی سه جهان، عربستان سعودی نه هم ردیف با ایالات متحده بود و نه بخشی از بلوک اتحاد شوروی یا بلوک شرق. ذخائر نفت عربستان سعودی در سال ۱۹۳۸ کشف شد و پیشرفت برای بهرهبرداری از این ذخائر در سال ۱۹۴۱ آغاز گشت. تا آن زمان عربستان سعودی کشوری با فرهنگ قومی و قبیلهای عربی بود و حتی امروز کشوری بسیار پیرو سنت قدیم و محافظهکار است که حکومت پادشاهی دارد. ابراز عقیده عمومی درمورد مسائل سیاسی و اجتماعی داخلی نهی میشود. هیچ سینما یا تئاتری در این کشور وجود ندارد. هیچ سازمانی مثل حزبهای سیاسی یا اتحادیههای کارگری در این کشور وجود ندارد.
بر هم خوردن طبقه بندی
پیوستن کشورهایی چون ژاپن و کره جنوبی و برزیل به روند توسعه غربی ، روی آوردن چین به مناسبات بازار آزاد و انگیزه های استقلال طلبانه در چکسلواکی، لهستان و آلمان شرقی و سپس فروپاشی شوروی باعث به هم خوردن این تعاریف شد.
در این مقطع نظریه فرانسیس فوکویاما تحت عنوان "پایان تاریخ" کشورها را همه در روندی رو به لیبرال دموکراسی طبقه بندی کرد و اصطلاح جهان سوم به کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه تغییر یافت. در این بین اصطلاح جهان سوم هم تغییر ماهیت یافت و تبدیل به یک ناسزای سیاسی شد.
کم سوادی، برخوردهای فاقد جهت گیری علمی و متعصبانه ، سنت گرایی، نبود دموکراسی، پدر سالاری، آنتی فمنیسم در محافل روشنفکری کشورهای کمتر توسعه یافته به اخلاق جهان سومی تعبیر می شود. در جبهه مقابل نیز افراد در این کشورها به غربزدگی، خودفرختگی و تازه به دوران رسیدگی متهم می شوند و این شکاف بین نخبگان این جوامع مانع از به وجود آمدن یک وحدت نظری برای رسیدن به یک الگوی توسعه بومی می شود.
این روزها طبقه بندی جوامع دیگر به سادگی گذشته نیست بحران اقتصادی در برخی کشورهای اروپایی قدرت یافتن چین و هند رشد اسلام گرایی و همگرایی ها و گاه اختلافات بین کشورهای مسلمان قضیه یازدهم سپتامبر و رشد دوباره ملی گرایی افراطی در اروپای ثروثمند مانند فرانسه و آلمان و نروژ، همه و همه نشانگر بر هم خوردن طبقه بندی ها و پیش رفتن جهان به سمت یک طبقه بندی جدید است که بحث درباره آن مجال دیگری را می طلبد
جهان امروز دارای مسائلی متفاوت با گذشته است و به همین دلیل نیاز است تا با نگاهی متفاوت با قبل، مسائل آن را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. ماهیت مسایل جهان، مشکلات کلی بر آمده از آنها و دلایل قرار گرفتن آن مسایل در دستور کار بین المللی، ما را با سرشت سیاست جهان در آغاز قرن بیست و یکم بیشتر آشنا می سازد; سیاستی که دیگر مقهور مسایل برآمده از روابط شرق و غرب وایسم های قدیمی نیست و مسایل دیگری همچون ارتباطات و رسانه ها در آن نقش مهمی به عهده گرفته اند.
در این نوشتار قصد بر آن است تا به نقش رسانه ها به عنوان یکی از مهمترین نهادهای برآمده از جهان مدرن با تاثیرگذاری بالا در جامعه بپردازیم و وضعیت آنها را در کشورهای جهان سوم مورد بررسی قرار دهیم.
● جهان سوم چیست؟
جهان سوم، یکی از رایج ترین عناوین بین المللی برای تعریف شرایط مختلف حاکم بر جهان بوده که طی سال های گذشته به طور گسترده مورد توجه قرار گرفته است.
پیشینه تاریخی کاربرد اصطلاح جهان سوم و اصطلاحات مشابه از این دست، به دوران انقلاب کبیر ۱۷۸۹ فرانسه برمی گردد. اصطلاحاتی چون طبقه سوم و حکومت سوم که در آن دوران به گونه وسیعی به کار برده می شد، معانی آنها در نظر مردم فرانسه شباهت زیادی با معنای «جهان سوم» در جهان امروز داشت.
پیش از انقلاب فرانسه طبقه متوسط رو به رشد شهری (بورژوازی) در مقابل دو طبقه بالای آن روزگار (اشراف و ارباب کلیسا) به طبقه سوم معروف بود و در سال های اولیه انقلاب فرانسه، حکومت انقلابی که از میان همین طبقه برخاسته بود، خود را در مقابل دو طبقه حاکم قبلی (دربار و کلیسا) "حکومت سوم" می نامید.
در حال حاضر جهان سوم به گروهی از کشورها گفته می شود، که دارای پیشینه استعماری هستند و تک محصولی بوده، ویژگی هایی همچون درآمدهای پایین، ضعف در روابط بازرگانی خارجی، محرومیت اجتماعی قشرهای عمده جامعه و آزادی های محدود سیاسی و مدنی در آنها مشترک است.
در کنار اصطلاح جهان سوم، عناوین و اصطلاحات دیگری نظیر عقب مانده، عقب نگه داشته شده، در حال توسعه، توسعه نیافته، کم رشد، فقیر، استعمار زده، وابسته، پیرامونی، قمر و جنوب نیز به کار می رود. از خصوصیات مشترک کشورهای جهان سوم این است که تقریبا در همه این کشورها کم و بیش سابقه حضور وحاکمیت استعمار وجود دارد که البته چگونگی و شکل آن متفاوت است.
بخش عظیمی از جمعیت کشورهای جهان سوم در زیر خطر فقر مطلق به سر می برند. از نظر اجتماعی و سیاسی، جامعه مدنی در این کشورها ضعیف است و قادر به ابراز وجود در مقابل دولت نیست. کشمکش های سیاسی در این کشورها معمولا به شکل تعارض های قومی، نژادی، مذهبی و محلی بروز می کند و غالبا پراکنده و خشونت آمیز است. در این کشورها مشارکت سیاسی عمومی یا محدود است و یا اینکه به طور مستقیم به وسیله دولت برانگیخته و هدایت می شود و به طور کلی مشارکت دموکراتیک و نهادینه، عرصه زیادی برای بروز و ظهور ندارد.
برای تقسیم بندی کشورها به جهان اول، دوم و سوم معیارها و شاخص های مختلفی وجود دارد اما عموما شاخص هایی به صورت کلی مورد توجه قرار می گیرد و از مجموعه این شاخص ها، کشورهای جهان سوم مشخص می شوند; کشورهایی که هم اکنون در آفریقا، آسیا، خاورمیانه، آمریکای لاتین و حوزه کارائیب بیش از یکصد و سی کشور را دربرمی گیرد و ۷۵ درصد کل جمعیت جهان در این کشورها که تقریبا ۷۰ درصد خشکی های کره زمین را پوشش می دهد زندگی می کنند.
فاصله بین کشورهای جهان سوم یا توسعه نیافته با کشورهای توسعه یافته، روز به روز بیشتر می شود. نرخ تفاوت درآمد بین ۲۰ درصد از فقیرترین بخش جمعیت جهان و ۲۰ درصد از ثروتمندترین بخش جمعیت جهان روز به روز وخیم تر و بدتر می شود که همین امر تعمیق نابرابری بین کشورهای جهان اول و کشورهای جهان سوم را در پی دارد. تعمیق این نابرابری به گونه ای است که گروه ۷ با ۷ عضو و ۱۲درصد جمعیت جهان، بیش از ۶۴ درصد تولید ناخالص جهان را در اختیار دارد اما گروه ۷۷ که بیش از ۱۴۰ کشور عضو آن هستند با ۷۶ درصد جمعیت جهان، فقط ۱۷ درصد از تولید ناخالص جهان را در اختیار گرفته است.
با این وجود تعمیق این نابرابری ها و مسایل و مشکلاتی که در کشورهای جهان سوم وجود دارد چندان مورد توجه قرار نمی گیرد. به عنوان مثال تعداد کشته شدگان مجموع دو جنگ اول و دوم جهانی در طول ۱۱ سال، ۳۰ میلیون نفر بود اما فقط طی یک سال، ۱۵ میلیون نفر براثر گرسنگی جان خود را در جهان از دست داده اند تا نشاندهنده عمق فاجعه در کشورهای جهان سوم باشد.
تک محصولی بودن و وابستگی شدید به صادرات محصولاتی با تنوع کم، حجم بالای بدهی که براساس آمار موجود برابر با ۳۲۹ درصد صادرات و ۱۰۸ درصد تولید ناخالص ملی این کشورها است، فقر بالا، افزایش روزافزون جمعیت، افزایش بیکاری، پایین بودن سطح آموزش های عمومی، عدم توجه به معیارهای حقوق بشر و حاکمیت نظام هایی با مشروعیت پایین سیاسی و مردمی و با ثبات اندکی که تضمینی برای پیشرفت های اجتماعی و اقتصادی این جوامع نیست. از عمده ترین ویژگی های کشورهای جهان سوم محسوب می شود. اما رسانه ها در این جوامع از چه نقشی برخوردارند؟
● رسانه ها در جهان امروز
در قرن بیستم شاهد گسترش میزان نفوذ و تاثیرگذاری رسانه ها در جوامع بودیم و این تاثیرگذاری روز به روز افزایش می یابد. در دوره ای که به دوره جهانی شدن شهرت یافته، دولتها مرزهای خود را نفوذپذیرتر و متزلزل تر می بینند و در این میان رسانه ها نقش مهمی در تسریع در فرآیند جهانی شدن ایفا می کنند.
دهکده جهانی که مک لوهان اندیشمند برجسته حوزه ارتباطات در ابتدای دهه ۱۹۶۰ میلادی مطرح کرد، اندک اندک تحقق می یابد تا جهان در دوره جدید شاهد تاثیرگذاری ملموس تر و محسوس تر رسانه ها باشد; به طوری که نظام بین المللی امروز به خصوص درعصر جهانی سازی به عنوان عرصه جنگ بین رسانه ها شناخته شده است.
رسانه ها براساس رویکرد بی طرفی ادعایی خود برای رساندن واقعیت ها به مردم جهان کارکردی دوسویه دارند. اما عملا رسانه های بزرگ امروزی در خدمت منافع سهام داران خود هستند. امروز با استفاده از رسانه ها می توان در جامعه انگیزه و حرکت ایجاد یا فرهنگ عمومی را پایه ریزی کرد و گسترش داد و همینطور افکار عمومی را در رابطه با موضوع خاصی تبیین نمود. در قرن ۲۱ رسانه ها می توانند ارتباط دوسویه را بین افراد یک جامعه و حتی جامعه جهانی برقرار کنند. اما قدرت های جهانی از رسانه برای گسترش نفوذ خود در جامعه جهانی استفاده می کنند.
به همین دلیل اینکه تصور کنیم، دهکده جهانی ترسیم شده توسط مک لوهان، دهکد ه ای کاملا واقعی با جمعیتی همگن است چندان تصور صحیحی نیست و حتی تصوری موهوم و گمراه کننده است.
برای بررسی این موضوع می توان آن را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داد اما از جنبه ای کلی اگر بخواهیم به موضوع بپردازیم باید گفت که امروز و در قرن ۲۱ که از آن عنوان عصر ارتباطات نیز یاد می گردد تمامی رسانه ها ادعای استقلال و بی طرفی دارند، اما واقعیت حکایت از مساله ای دیگر دارد.
در غرب اگرچه محافل غربی و رسانه های فراگیر آنها خود را متعهد به رعایت آزادی اطلاع رسانی و انعکاس شفافیت اخبار می دانند، اما نوعی از کنترل غیررسمی بر این رسانه ها حکم فرماست. چرا که بسیاری از غول های اقتصادی و سرمایه دارانی چون "مرداک" این رسانه ها را در اختیار دارند.
هر یک از این شبکه های بزرگ دارای محصولات فرهنگی بسیاری از جمله روزنامه، ایستگاه تلویزیونی، ایستگاه رادیویی، شرکت های موسیقی و انتشارات هستند و برای اینکه به این حد برسند و بتوانند محصولات خود را به فروش برسانند، مجبور هستند تا می توانند به دولت نزدیک تر شوند. اما به علت حذف نظرات دولتی، این شرکت ها بزرگ و بزرگتر شده اند و بر ثروت خود می افزایند. در این فضا این بنگاه های بزرگ مجبورند که از دولت و سیاست های کلان آن دفاع کنند.
اما وضعیت در کشورهای جهان سوم وخیم تر است چرا که رسانه ها در کشورهای جهان سوم مستقیما توسط دولتها اداره می شوند و بازتاب دهنده نظرات دولت ها هستند و سعی دارند از این طریق برمردم اثر بگذارند.
بخش اعظم جمعیت جهان که اغلب در کشورهای توسعه نیافته زندگی می کنند از دستیابی به فناوری های ارتباطی محرومند.۹۵ درصد رایانه های جهان در ۲۹ کشور ثروتمند جهان متمرکز شده که فقط ۲۰ درصد جمعیت جهان را در خود جای داده اند. در حوزه های دیگر فناوری های ارتباطی هم، چنین موضوعی صدق می کند.
رسانه ها در جهان سوم به دلیل مشکلات و معضلات مختلفی که پیش روی حرکت آنها در مسیر توسعه وجود دارد، از ایفای نقش خود به عنوان رکن چهارم دموکراسی ناتوانند و به همین دلیل روزبه روز شاهد افزایش بی اعتمادی مخاطبان به رسانه ها و به تبع آن، کاهش تاثیرگذاری رسانه ها در جامعه هستیم.
اگر چه بی اعتمادی مخاطبان به رسانه ها در تمامی نقاط جهان عمومیت داشته باشد اما ساختار اقتصادی و سیاسی توسعه نیافته در کشورهای جهان سوم، نبود امکان فعالیت مستقل و آزادانه برای روزنامه نگاران و خبرنگاران و مسایلی از این دست موجب شده بی اعتمادی به رسانه ها در کشورهای جهان سوم ریشه ای تر باشد.
ناامنی شغلی، عدم استقلال حرفه ای، وابستگی کامل رسانه ها به دولت و عدم امکان فعالیت پرقدرت رسانه های مستقل ، دسترسی پایین به تجهیزات ارتباطی و اطلاعاتی مدرن و عدم برخورداری از تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری مناسب، انتشار اخبار جهت دار،عدم توجه به خواست واقعی مخاطبان، سطح کیفی پایین اخبار و محتوای تولید شده توسط رسانه ها به ویژه برای نخبگان و مخاطب محور نبودن رسانه ها، همگی از معضلات رسانه ها در جهان سوم محسوب می شود.
رسانه های دولتی یا رسانه های وابسته به حاکمیت در کشورهای جهان سوم، رسانه های اصلی هستند که تغذیه فکری بخش اعظم مخاطبان را بر عهده دارند. این رسانه ها خود را صرفا مجری سیاست های حکومت می دانند و وجود حکومت های اقتدارگرا و غیرمردمی، حاکمیت نگاه های امنیتی در رسانه ها، وجود سیستم های سخت گیرانه، پشتگیرانه (مجوز قبل از انتشار) و سانسور در رسانه ها،موجب می شود رسانه ها در کشورهای جهان سوم از جایگاه واقعی خود فاصله بگیرند و بی اعتمادی به آنها روز به روز عمق و گستره بیشتری به خود بگیرد. اما چرا شاهد این شکاف عمده بین رسانه ها در کشورهای توسعه یافته و کشورهای جهان سوم هستیم؟
● پیوند ارتباطات و توسعه
پیامدهای جنگ جهانی دوم تغییرات ژرفی در جغرافیای سیاسی جهان به وجود آورد. رقابت دو بلوک شرق و غرب در ابعاد ایدئولوژیک و سیاسی از یک طرف و استقلال کشورهای مستعمره یکی پس از دیگری از طرف دیگر فضایی را به وجود آورد که در دوران آن "نظریه های توسعه" شکل گرفت.
کشورهای تازه استقلال یافته( جهان سوم) که به دنبال توسعه و جبران عقب ماندگی های خود بودند، با روی آوری به نظریه های توسعه در صدد برآمدند که خود را از دام توسعه نیافتگی رهایی بخشند، و این در حالی بود که برخی از نظریه پردازان، توسعه را در استحکام پایه های اقتصادی می دانستند، گروهی آن را نتیجه ساختار مناسب و مردم سالارانه سیاسی می پنداشتند و عده ای آن را پی آمد نوسازی شرایط اجتماعی و فرهنگی قلمداد می کردند دسته ای که با دانش روبه رشد ارتباطات آشنایی داشتند آن را کلید اصلی توسعه اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی به حساب می آوردند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 27 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله منظور از جهان اول ، جهان دوم و جهان سوم چیست