فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد قرآن و اندیشمندان معاصر

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد قرآن و اندیشمندان معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد قرآن و اندیشمندان معاصر


تحقیق در مورد قرآن و اندیشمندان معاصر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه5

 

فهرست مطالب

 

7-     برنارد شاو (فیلسوف انگلیسی) پیش ‌بینی می‌کند

-   مهاتما گاندی (1948 - 1869):

قرآن و اندیشمندان معاصر

دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۵

قرآن کتابی است که در ابعاد مختلف زندگی، آدمی را رهنمون است و همچون خورشیدی فروزنده، کس یارای انکار خصائص و ویژگیهای گوناگون وجودی آنرا ندارد و هر کس به سهم خویش و به اندازه ظرف درونیش از بحر لایزال آن رفع عطش می‌کند. در این قسمت آرای مختلف از بزرگان و اندیشمندان غیر مسلمان را در خصوص آن بررسی می‌نماییم که به نوبه خود بیانگر فراگیر شدن تعالیم آسمانی این کتاب الهی است و البته یادآوری این نکته ضروری است که هر اندیشمند، از زاویه دید خود به قرآن نگریسته است و بدیهی است که قادر به کشف تمام ابعاد و ویژگیها و همچنین عمق معارف آن نبوده باشد.

1-   آلبرت اینشتاین (1955 - 1879): "قرآن کتاب جبر یا هندسه یا حساب نیست، بلکه مجموعه‌ای از قوانین است که بشر را به راه راست، راهی که بزرگترین فلاسفه دنیا از تعیین و تعریف آن عاجزند، هدایت می‌کند."

2-   ویل دورانت (متولد 1885): "رفتار دینی در قرآن شامل رفتار دنیوی نیز هست و همه امور آن از جانب خدا و به طریق وحی آمده است. قرآن شامل مقرراتی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد قرآن و اندیشمندان معاصر

دانلود مقاله نقش دین در جهان معاصر

اختصاصی از فی لوو دانلود مقاله نقش دین در جهان معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 نقش دین در جهان معاصر
نیم نگاهی به فهرست کشورهای پیشرفته صنعتی و مبتنی بر دمکراسی و آزادی در جهان امروز نشانگر این است که اکثریت قریب به اتفاق این کشورها دارای پس زمینه فرهنگی و دینی اروپایی- مسیحی هستند. حتی با قدری تامل میان این طیف وسیع از مردم جهان آشکار می شود که در میان اروپاییان، اروپای غربی و امریکای شمالی از یکسو و در بین مسیحیان نیز عمدتا پروتستان ها و کاتولیک ها در این جرگه قرار دارند. به بیان دیگر بخش توسعه نیافته این بخش از حوزه تمدنی، عبارت از مردمان ارتدوکس عمدتا شرقی و پیش از این کمونیست هستند.
علاوه بر این و از منظری دیگر درمیان مجموعه وسیع ادیان و حوزه های تمدنی دنیای امروز از مسیحی کاتولیک، پروتستان و ارتدکس؛ تا مسلمان سنی، شیعی و وهابی؛ و حوزه کنفوسینی تا بودا؛ و از یهود تا برهمن و...، عمده نهادها و نمادهای توسعه و صنعت، فناوری و نوآوری، علم و حلم، مدارا و مراعا، آزادی و آبادی، دمکراسی یا مردمسالاری و انسان سالاری همگی در دنیایی انباشته و مرکزیت یافته اند که دو حوزه تمدنی مهم از آن محرومند: اسلام و مسیحیت ارتدکس!
از سوی دیگر از بین کشورهای اسلامی نیز از شرق آسیا، خاور میانه تا آفریقا، عمدتا کشورهایی از گردونه سعادت دنیوی دور افتاده اند که بیشترین حجم مردم آنان را مسلمانان تشکیل می دهند. بدین معنا که ممالکی مانند هند و مالزی با وجود سکونت تعداد زیادی مسلمان در این دو، مسلمانان دارای اکثریت نیستند و لذا اندیشه و فرهنگ اسلامی نقش تعیین کننده ای در این ممالک ایفا نمی کند. بیش از 50 کشور اسلامی در جهان وجود داردکه اکثریت قریب به اتفاق آنان دارای ساختارهای کهن اقتصادی و اجتماعی اند و هنوز از مهمترین کانون های جهانی در تضییع حقوق بشر بشمار می روند." آرند لیفارت (Arend Lifart,2000) در الگوی دمکراسی خود 36 کشور را فهرست می کند که در طول 20 سال گذشته بسوی دمکراسی ثابت گام نهاده اند. در این میان فقط 5 کشور در آسیا و افریقا قراردارند (بوتسوانا، هند، اسرائیل، ژاپن، و ماریتوس) ولی هیچیک از آنها دارای اکثریت اسلامی نیستند (هرچند که هند دارای بیش از 100 میلیون مسلمان است)."
در گزارشی که راین تاگیرا (Rein Tagira,2002) در زمینه "چشم انداز های دمکراسی در کشورهای اسلامی" منتشر ساخته است می نویسد امروزه هیچ کشور دمکراتیکی در بین ممالک اسلامی وجود ندارد. او در یک مقایسه گسترده میان کشورهای به دمکراسی روی آورده در طول سالهای پس از جنگ جهانی دوم و بویژه پس از فروپاشی شوروی و بلوک سیاسی- نظامی شرق چنین تحلیل می کند که الگوی حرکت بسوی دمکراسی و جنبش دمکراسی خواهی روبه گسترش است." درسال 1928 دمکراسی بعنوان خصوصیت عمده فرهنگ پروتستانتیزم شناخنه می شد. سراسر اروپای پروتستان از انگلستان، هلند و سوئیس گرفته تا لتوانی، استونی و فنلاند، همگی دمکراتیک بودند، در حالیکه در بین کشورهای کاتولیک فقط کشورهای بلژیک، فرانسه و چکسلواکی وجود داشت. البته در سال 1935 زمانی که آلمان پروتستان از دمکراسی روی برگرداند از سوی استونی، لتوانی و لهستان و لیتوانی دنبال شد. ولی همچنان منطقه وسیعی از کشورهای پروتستان در حوزه دمکراسی ماندند. در آن سالها دغدغه مهم چگونگی گسترش دمکراسی در ممالک کاتولیک بود. امروزه این تصویر دگرگون شده است. دمکراسی در دنیای امروز طیف گسترده ای از ممالک پروتستان- کاتولیک از مدیترانه تا آمریکای جنوبی را در بر می گیرد. حتی دمکراسی به کشورهایی نظیر ژاپن، هند، اسرائیل و یونان نیز تسری پیدا کرده است.
به بیان تاگیرا، زمانی که کمونیزم در اروپای شرقی و میانه ازهم پاشید، اولین انتخابات آزاد الگوی جدیدی را تولید کرد. دمکرات ها در کشورهایی که بطورسنتی کاتولیک- پروتستان بودند پیروز شدند ولی کمونیستها در کشورهای اسلامی و ارتدوکس همچنان باقی ماندند. این تفاوت ها حتی بر میزان رشد اقتصادی این کشورها نیز اثر نهاد بطوریکه بر پایه اندازه گیری کامرون، نرخ رشد اقتصادی کشورهای کاتولیک- پروتستان از 29.5 امتیاز در مجارستان تا 24 در کرواتی کشانده می شود در حالیکه کشورهای اسلامی از 22.7 در گرجستان تا 11.4 در ترکمنستان در امتداد است. فدراسیون روسیه به امتیاز 20.3 رسید. بنابر برآورد کامرون، آزادی فردی و سیاسی از 1999 تا 2000 نرخ رشد همه کشورهای کاتولیک- پروتستان پسا کمونیستی را از 12 به 13 کشاند، در حالیکه در کشورهای ارتدکس- اسلامی در این دوره نرخ رشد از 11 امتیاز در رومانی به یک امتیاز در ترکمنستان سقوط کرد. روسیه در این میان به 6 امتیاز دست یافت!
او معتقد است پس از فروپاشی شوروی، دمکراسی بسرعت در کشورهای دارای پیشینه کاتولیک-پروتستان روبه رشد نهاد. البته فرایند رشد دمکراسی در کشورهای ارتدوکس با کمی تردید و در کشورهای اسلامی بطور قطع شکل نهادینه بخود نگرفت. در گرجستان تمامی امیدهای مربوط به ظهور دمکراسی رو به یاس نهاد و در منطقه بالکان بویژه در آلبانی مسلمان نشین دمکراسی بسیار شکننده است و در بوسنی و کوزوو فقط به زور سرنیزه نیروهای بین مللی حافظ صلح، نمایی از دمکراسی باقی مانده است. در شرق آسیا صرفنظر از هندوستان با فرهنگ دمکراتیک باز مانده از دوران استعمار انگلیس، کشوری هایی مانند پاکستان پس از سالها گردش در بین دمکراسی و دیکتاتوری، بنگلادش و اندونزی نتوانسته اند دمکراسی را در کشور پایه ریزی کنند. ترکیه پس از 80 سال تمرین دمکراسی هنوز در این راه به موفقیت لازم نرسیده است. ایران با وجود مجلس و ریاست جمهوری انتخابی، هنوز در انحصار تصمیم گیری غیردمکراتیک گروهی از روحانیت قرار دارد. کشور نیمه مسیحی- مسلمان لبنان باوجود 40 سال امید و تلاش، سرانجام به عقب رانده شد.
تاگیرا در جمع بندی خود از مروری بر تحولات دهه های اخیر در زمینه رشد گسترش دمکراسی در مناطقی از جهان این پرسش را مطرح می سازد که "آیا فرهنگ اسلامی دارای زمینه های ناسازگار با فرهنگ دمکراسی است که چنین کشورهای اسلامی را ازدنیای دمکراتیک به حاشیه رانده است؟" (1)
با مروری بر طرح بنیادین پرسش مورد نظر در مقاله حاضر، رویکرد اصلی این است که کشور ایران با پس زمینه چند صد ساله خود در باور به اندیشه و سلوک اسلامی از نوع شیعه، دارای چه جایگاهی است؟ آیا بدلیل خاستگاه دینی مردم ایران و به استناد گزارشهای واقعی و اجتناب ناپذیر موجود، برای دستیابی به دمکراسی پایدار، آزادی و توسعه اقتصادی راه بدیلی برای برون رفت از بن بست تاریخی درماندگی در تمامیت گرایی یا توتالیتاریزم وجود دارد؟ آیا استبداد شرقی به تعبیر فراگیرتر و استبداد ایرانی از نوع پاتریمونیالیستی آن راه محتوم حیات سیاسی- اجتماعی مردم دین باور ایرانی است؟
آمار و شواهد موجود منتشر شده در گزارش "دمکراسی در قرن بیستم" در سال 2000 حاکی است که در طول یک قرن گذشته تعداد دولت های دمکراتیک در ابتدای قرن بیست یعنی 1900 میلادی، از صفر مطلق به ١٢٠ کشوردر انتهای قرن یعنی در سال 2000، رسیده است. این تعداد ٦٢ درصد کل دولتهای جهان را تشکیل می دهد که ٥٨ درصد جمعیت جهان نیز در این قلمروهای سیاسی زندگی می کنند. پس از رتبه اول دمکراسی در جهان، ٢٠ درصد دولتهای جهان دارای نظام های سیاسی اقتدارگر (Authoritarianism) است که این نسبت در سال ١٩٠٠ برابر صفر مطلق بوده است. در این قلمروهای سیاسی و جغرافیایی، بیش از ٣٣ درصد جمعیت جهان زندگی می کنند.
بر پایه این گزارش "علاوه بر این حدود ٨ درصد از دولتها نیز در نظامهایی با اعمال محدود کننده دمکراسی بسر می برند که این نسبت در ابتدای قرن، ١٩ درصد بوده است و در کل قریب ٥ درصد مردم دنیا در چنین فضاهایی زندگی می کنند. نظام های سلطنت مطلقه و مشروطه نیز از حدود ٢٤ دولت یا ١٩ درصد دولتها در ١٩٠٠ کلا رو به نابودی نهاده‌اند. برپایه همین آمار در ابتدای قرن بیستم بیش از ٥٤ درصد جمعیت آن زمان در نظام های سلطنتی زندگی می کردند. البته در این میان هنوز ١٠ کشور وجود دارند که نظام سلطنتی بعنوان سلطنت سنتی و تشریفاتی همچنان در آنجا وجود دارد هرچند نظام مسلط سیاسی در این ممالک عمدتا دمکراتیک است. بر پایه همین آمار هم اکنون فقط ٥ دولت تام گرا (Totalitarianism) وجود دارد که نزدیک به 2/5 (پنج ودودهم) درصد از مردم جهان را در خود جای داده است"(2).
برپایه این گزارش وضعیت ایران در سال ٢٠٠٠ یا آغاز هزاره سوم میلادی، مبتنی بر ساختار سیاسی اقتدارگرا بوده است. در تعریف از رژیم اقتدار گرا نیز آمده است ”نظام هایی که در آن دولت تک حزبی و دیکتاتوری سیاسی- نظامی حاکم بوده و بطور جدی حقوق بشر نقض می شود.
• جهان نگری مردم مسلمان
در بسیاری از متون جامعه شناختی بویژه از منظر دین، بررسی چگونگی تاثیر و تاثر دین و فرهنگ و آثار آن بر سایر نهادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همواره مورد بحث و فحص بوده است. بسیاری از نظریه پردازان از مارکس، وبر تا دانیل بل براین باورند که توسعه اقتصادی تغییرات فرهنگی فراگیری را بدنبال می آورد و می توان شواهد بسیاری نیز در تایید این نظرات جست. یکی از نخستین آثار کلاسیک در این زمینه اثر ماکس وبر جامعه شناس المانی است که با تالیف "اخلاق پروتستان و روحیه سرمایه داری" بنیان بسیاری از آثار پژوهشی و تحلیل دیگر را پی ریزی کرد. به بیان وبر با ظهور اندیشه ها و آموزه های پروتستانتی در درون مسیحیت کاتولیک، بتدریج خلقیات و برداشت انسان مومن مسیحی دگرگون شده و در کنار مجموعه ای از دلایل، قناعت در مصرف و تلاش برای تولید و تولیدگری از عوامل مهم رشد سرمایه داری غرب بشمار می رود. به نظر وی در رشد جوامع اروپایی تا مرحله سرمایه داری، روحیه و اخلاق پروتستانی، خاصه سخت کوشی نقش مهمی ایفا کرده و قناعت در مصرف و نه تولید منجر به پس انداز و زمینه مساعد انباشت سرمایه و سرمایه گذاری های پی در پی گردید.
بنظر وبر، در نظام های قبل از سرمایه داری نیروی کار بقدری کار می کرد که بتواند نیازهای خود را تامین کند اما در حاکمیت سرمایه داری، کارگر برای کسب درآمد بیشتر کار می کند و به درآمدی به اندازه نیازمندی هایش قناعت نمی کند. مذهب کاتولیسیزم بر مبنای آموزه های سن توماس آکیوناس، فعالیت دنیوی را فاقد ارزش اخلاقی و تنها برای گذران زندگی مجاز می دانست ولی مذهب کالونیزم بر این باور بود که پارسایی راهبانه و نفی وظایف دنیوی و کناره گیری از تعهدات دنیوی نوعی گناه است. از اینرو سرمایه داری زمانی توسعه یافت که اخلاق پروتستانی از نوع فرقه کالونی، بخش بزرگی از مردم را برای کار در دنیای سکولار دعوت کرد. به باور وبر، پیورتنیزم (purtanism) یا پاکدینی در انگلستان با شورش علیه پاپ و کلیسا، آموزه های نوینی را مطرح ساخت که برخی از آنها عبارتند از: اتلاف وقت مهلکترین گناه است و برای رستگاری عمر انسان کوتاه و گرانبهاست، خواب بیش از حد محکوم است، کسانی که در کار خود کوشا نباشند تقرب الهی نخواهند یافت، فقرجویی و آرزوی مستمند شدن مانند آرزوی مریض شدن است، فقیر بودن یعنی در برابر عظمت خدا حقیر بودن، و ثروت جویی زمانی گناه است که برای لذت جویی گناه آمیز باشد(3).
رونالد اینگلهارت (Ronald Ingelhart) در اثر جدید خود در سال 2006 به بررسی "جهان نگری مردم اسلامی در افق های جهانی" می پردازد. وی در این مطالعه، پایه بررسی خود را یافته های حاصل از یک پیمایش بزرگی بنام "پیمایش ارزش های جهانی" (World Values Survey) می نهد که در سالهای اخیر در بین بیش از 85 درصدمردم جهان از حوزه های مختلف فرهنگی صورت گرفته است (4). اینگلهارت چنین آغاز می کند که تا چه حد نظام ارزشی مشترکی در بین مردم اسلامی وجود دارد؟ و این نظام ارزشی تا چه حد با نهادهای دمکراتیک سازگار است؟ آیا کشورهای اسلامی دارای ارزش های متمایزی هستند؟ اگر چنین است تفاوت آنها با سایر ملل در چیست؟ و آیا ارزشهای معینی در ارتباط با ظهور و ماندگاری دمکراسی وجود دارد؟
بنظر او شواهد گسترده موجود از کشورهای اسلامی حاکی است علاوه بر وجود نظام ارزشی بنیادین متمایز ونسبتا مشابه بین کشورهای اسلامی، این ارزشها در دیگر کشورهانیز قابل مقایسه هستند. تاحد زیادی این تفاوتها بیانگر تفاوت درسطح توسعه اقتصادی نیز است. جهان نگری کشورهای ثروتمند نشانگر تفاوتهای نظام یافته و برجسته ای از جهان نگری های ممالک فقیرتر است.
با تحولات فناوری ارتباطی ورسانه های کنونی چنین بنظر می آید که از قاهره تا شیکاگو واز بیچینگ تا بوئنس آیرس، جوانان شلوار جین می پوشند و کوکا نیز می نوشند. غذاهای مک دونالد جهانی شده است و جهانی شدن همه چیز را تحت تاثیر قرارداده است. لذا دنیا بسوی یک نظام ارزشی همگن جهانی در حرکت است. ولی واقعیت این نیست! امروزه شواهد گویای این است که تفاوتهای مذهبی و تاریخی هنوز شکل دهنده ارزشهای کنونی انسانی اند و همین امر جوامع اسلامی- تاریخی را از جوامع تاریخی کاتولیک، پروتستان، ارتدوکس، بودایی یا کنفوسین مجزا می کند.
کشورهای اسلامی از طیف گسترده ای از نظر آب و هوا، ثروت، جغرافیا، جمعیت، برخوردارند. آنها به زبانهای متفاوتی صحبت می کنند و به اشکال مختلفی به تفسیر اسلام می پردازند. لذا بهیچ وجه شکل واحد و یونیفورمی از فرهنگ اسلامی در جهان وجود ندارد. به تعبیر بسم تیبی، آلمانی سوری تبار (پروفسور علوم سیاسی) اگر چه ما یک تمدن اسلامی داریم، اما با فرهنگهای اسلامی متعددی روبرو هستیم. به این معنا که اسلام با ورود خود به هر کشوری رنگ فرهنگ آن کشور را به خود گرفته است. یافته های پیمایش پیش گفته نشان می دهد تفاوتهای بین فرهنگی به شکل شگفت آوری معمول هستند. اکثر این شاخص های متفاوت از ارزشهای مذهبی تا اولویت های اقتصادی و از هنجارهای جنسیتی تا ارزشهای سیاسی می توانند در دو بعد آورده شوند. این ممکن است برخی از ابعاد غیر قابل بررسی را نمایان نکند ولی میتواند 75 درصد تفاوتها را در زمینه های مانند باورها و ارزشها،باورهای مذهبی واهداف سیاسی ، انگیزه های کار، هنجارهای پرورش از کودک، هنجارهای جنسی، تحمل بیگانگان را نشان دهد. بطوریکه ده کشور اسلامی که اطلاعاتشان موجود است در این پیوستار دو بعدی دارای ارزشهای مشابهی هستند(5).
در مقایسه ای که بین برخی شاخص ها در بین کشورهای مختلف صورت گرفته و همبستگی های آماری نیز از آن استخراج شد دو بعد مهم بازتاب یافت :الف) قطبی شدن میان جهت گیری های سنتی و سکولار-عقلانی (Tradition/Secular-rational) نسبت به اقتدار و ب) قطبی شدن بین ارزشهای بقا و خودبیانگر(Survival/ Self-expression). جهت گیری سنتی تاکید بر دین، خانواده، وپرورش کودک، غرور ملی و احترام به قدرت دارد و طلاق وسقط جنین را مردود می شمارد. جوامع صنعتی میل دارند به ارزشهای عقلانی- سکولاری تاکید نهند که مخالف با ویژگی های گفته شده است(6، ص2).
ارزشهای سنتی در برابر ارزشهای سکولار-عقلانی بر ارزشهای زیر تاکید دارد بر1) اهمیت بسیار دین درزندگی روزمره، 2) آموزش اطاعت پذیری کودک، 3) وجود حس قوی از غرور ملی، 4) افتخارآفرینی برای والدین بعنوان هدف اصلی زندگی، 5) طلاق هرگز قابل توجیه نیست، 6) سقط جنین هرگز قابل توجیه نیست، 7) نیاز به محدودیتهای بیشتر برای فروش محصولات خارجی، و 8) نیاز به احترام بیشتر به اقتدار و قدرتمندان.
همچنین در میان بعد دیگر ارزشهای مبتنی بر بقای انسان در برابر انسان خود بیانگر یا آزاد دربیان حال، برخی تفاوتهای زیر وجود دارد. جوامعی که بیشتر مبتنی بر اولویتهای بقای انسان زندگی می کنند به اعتماد میان افراد اهمیت زیادی نمی دهند. بهمین دلیل میل به تحمل و تسامح، آزادی فردی و خودبیانگری و مشارکت جویی سیاسی در میان این مردم کاهش می یابد(7، ص3):
ارزشهای بقا در برابر خودبیانگر تاکید دارد بر: 1) اولویت امنیت اقتصادی نسبت به آزادی بیان و احساس خودبیانگری (ارزشهای مادیگری بر پسا مادیگری)، 2) مردان بهتر از زنان رهبری سیاسی می کنند و درصورت محدودیت شغلی مردان بیش از زنان حق کار کردن دارند، 3) اولویت درآمد خوب و شغل مطمئن بر حس کمال جویی، 4) همجنس گرایی غیرقابل توجیه است، 5) طرد بیگانگان، عدم تحمل غیر خودی و عدم اعتماد میان فردی ، 6) ناخشنودی و ناراحتی از زندگی دنیایی، 7) عدم مشارکت در سیاست و عدم حمایت از محیط زیست. افزایش ثروت های بی سابقه در تاریخ بشر در ممالک پیشرفته صنعتی برخی از ارزشها را نیز از تاکید صرف بر بقا و امنیت مادی، فیزیکی و اقتصادی فراتر برده و بسوی بهتر زیستن ذهنی، خودبیانگری و کیفیت سطح زندگی هدایت کرده است و ارزشهای توده ای کشورهای پیشرفته صنعتی از سنتی بسوی سکولار- عقلانی و از زندگی مبتنی بر بقای صرف بسوی خود بیانگری کشیده شده است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش دین در جهان معاصر

تحقیق در مورد برسی فرشهای ترکیه از قرن 13 تا قرون معاصر

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد برسی فرشهای ترکیه از قرن 13 تا قرون معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد برسی فرشهای ترکیه از قرن 13 تا قرون معاصر


تحقیق در مورد برسی فرشهای ترکیه از قرن 13 تا قرون معاصر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه13

 

فهرست مطالب

فرشهای بافت اوشاک

 

فرشهای بافت لادیک

 

فرشهای بافت قیوردس

 

فرشهای بافت میلاس

 

فرشهای بافت برگامو

 

فرشهای بافت کولا

 

جایگاه ترکیه در تولید و صادرات فرش 

 

هدف :

 

آشنایی با فرش های کهن  ترکیه وجایگاه آن در زمینه صادرات فرش

 

چکیده

 

قدیمی ترین فرشی که احتمال داده می شود بافت ترکیه باشد چهار قطعه فرش مربوط به زمان سلطان علاءالدین است با گره ی قیوردس (ترکی)وبا رنگهای آبی قرمز زرد . بعد از آن به نقاشی هایی بر می خوریم که در آن فرشهایی با نقوش حیوانات و پرندگان با خطوط هندسی تصویر شده که از این فرشها فقط سه نمونه باقی مانده که ههمگی دارای گره ترکی اند.

 

مهمترین مناطق قالی بافی ترکیه بویژه در سه قرن اخیر شامل فرشهای بافت اوشاک ،لاریک ،قیوردس،میلاس ،برگامو و کولا می باشد . ترکیه در بحث صادرات : ترکیه از سال 1990 صادرات فرش خود را آغاز کردند و تا امروز در این زمینه به رشد خود ادامه داد ه به طوری که از لحاظ آماری میزان صادرات آن رقم 31 درصد رشد را نشان می دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

 

ترکیه امروز در منتهی الیه غرب آسیا و شرق اروپا قرار دارد. سه درصد 

فرشهای بافت اوشاک

 

فرشهای بافت لادیک

 

فرشهای بافت قیوردس

 

فرشهای بافت میلاس

 

فرشهای بافت برگامو

 

فرشهای بافت کولا

 

جایگاه ترکیه در تولید و صادرات فرش 

 

هدف :

 

آشنایی با فرش های کهن  ترکیه وجایگاه آن در زمینه صادرات فرش

 

چکیده

 

قدیمی ترین فرشی که احتمال داده می شود بافت ترکیه باشد چهار قطعه فرش مربوط به زمان سلطان علاءالدین است با گره ی قیوردس (ترکی)وبا رنگهای آبی قرمز زرد . بعد از آن به نقاشی هایی بر می خوریم که در آن فرشهایی با نقوش حیوانات و پرندگان با خطوط هندسی تصویر شده که از این فرشها فقط سه نمونه باقی مانده که ههمگی دارای گره ترکی اند.

 

مهمترین مناطق قالی بافی ترکیه بویژه در سه قرن اخیر شامل فرشهای بافت اوشاک ،لاریک ،قیوردس،میلاس ،برگامو و کولا می باشد . ترکیه در بحث صادرات : ترکیه از سال 1990 صادرات فرش خود را آغاز کردند و تا امروز در این زمینه به رشد خود ادامه داد ه به طوری که از لحاظ آماری میزان صادرات آن رقم 31 درصد رشد را نشان می دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

 

ترکیه امروز در منتهی الیه غرب آسیا و شرق اروپا قرار دارد. سه درصد خاک ترکیه در قاره اروپا و بقیه در قاره آسیا قرار دارد، و به همین دلیل از گذشته‌های دور به این منطقه آسیای صغیر گفته‌اند. براساس بررسی‌های تاریخی هیتی‌ها اولین گروه از ساکنین این منطقه بوده‌اند که حکومت پادشاهی هیتی ها را تشکیل دادند. هیتی ها دارای تمدن درخشانی بودند و سنگ نبشه‌های زیادی از آنها باقی مانده است . اقوام لیدی نیز در این منطقه سکونت داشته اند. لیدی ها قومی صنعتگر بودند که بویژه در رنگرزی شهرت بسیار داشتند. کوروش

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد برسی فرشهای ترکیه از قرن 13 تا قرون معاصر

دانلودمقاله بررسی و شناخت نظریه های معاصر فرهنگی در سطح بین المللی

اختصاصی از فی لوو دانلودمقاله بررسی و شناخت نظریه های معاصر فرهنگی در سطح بین المللی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 گاهی به اندیشه فلسفی و جامعه شناختی مکتب فرانکفورت
نظریه انتقادی و انتقاد از عقل و علم معاصر
گرایشی که در اندیشه فلسفی و جامعه شناختی معاصر به نام حلقه انتقادی یا مکتب فرانکفورت معروف شده است، ریشه در فعالیتهای مطالعاتی یک موسسه علوم اجتماعی وابسته به دانشگاه فرانکفورت دارد که تاسیس آن به سال 1923 برمی گردد، اما نقطه اوج فعالیت و شکوفایی آن سالهای دهه1930 به بعد وبه ویژه دهه های 50 تا 80 قرن بیستم در آلمان و آمریکا بوده است .
ماکس هورکهایمر (1973- 1895) جامعه شناس و فیلسوف آلمانی مکتب فرانکفورت، بنیانگذار موسسه پژوهشهای اجتماعی است. هدف این موسسه مطالعه و پژوهش درباره جهان کنونی و شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع نوین صنعتی غرب بوده است. در نظر هورکهایمر، مسئله اساسی بیش از هر چیز پژوهش درباره ساختمان و گسترش فرهنگی واندیشه انسان غربی بود. از آغاز سال های 1932 هورکهایمر و تئودور آدرنو کوشش می کردند که با انتشار سلسله مقالات چیزی را بنیاد نهند که به نظریه انتقادی معروف شد.
تئوری مکتب انتقادی نئومارکسیستی او، بازگشت به نظرات شوپنهاور نیز بود. این تئوری نه مارکسیسم محض و نه نئوهگلی بود، و به پیروی از روش کانت، خود نیز انتقادی است.
ماکس هورکهایمر بین سال های 1895-1973 درآلمان زندگی کرد. او در نوجوانی علاقه خاصی به ادبیات و فلسفه داشت ودردانشگاه به تحصیل فلسفه، روان شناسی و اقتصاد پرداخت ومدتی استاد درس فلسفه اجتماعی بود. وی در جنگ جهانی اول در ارتش دولت پروس پرستار بیمارستان بود.اودکترای خود را پیرامون نظرات کانت نوشت و پایان نامه استادی اش در مورد "آغاز فلسفه تاریخ بورژوازی" بود. هورکهایمر، با روی کار آمدن فاشیسم، به آمریکا فرار کرد.
وی گر چه در جوانی با نظرات مارکسیسم عملی، به انتقاد از سرمایه داری پرداخته بود، بعد از پایان جنگ جهانی دوم و بازگشت به وطنش، به جستجوی اسطوره های جدید بورژوازی مانند پول، سود، هنر مبتذل، بوروکراتیسم، صنعت پرستی، رفاه کذائی، فرهنگ مصرف، وغیره پرداخت.
از جمله آثار هورکهایمر: دیالکتیک روشنگری، تئوری انتقادی و تئوری سنتی، نقد عقل ابزاری، مه آلود نمودن عقلگرایی، غروب، یادداشتهایی درآلمان، از سالهای جوانی، مجموعه سخنان برگزیده، جستاری پیرامون اتوریته و خانواده، یادداشتهای بیست ساله، نوول های اجتماعی انتقادی بدبینانه، و غیره هستند.
زمینه مطالعات هورکهایمر در سال های جوانی: آثار ایبسن، استرینبرگ، مارکس، شوپنهاور، و کانت بودند ولی بدبینی شوپنهاور نقش مهمی روی نظرات او داشت.غالب اعضای مکتب فرانکفورت از جمله هورکهایمر زیر تاثیر نظریه های فروید نیز بودند.
در کار تحقیق مکتب فرانکفورت: مسوولیت روانشناسی را اریش فروم، و مسوولیت جامعه شناسی ادبی را لئولونتال و مسوولیت اقتصاد را پولاک و مسوولیت فلسفه ونئوفاشیسم را هربرت مارکوزه،به عهده گرفتند. برخورد انتقادی آنان با مارکسیسم واستالینیسم، فرصتی شد برای نظرات دیگری ازجمله: روانکاوی، کانت گرایی، اگزیستنسیالیسم و غیره. در نظر آنان مارکسیسم باید گسترش جدیدی می یافت چون آن جوابگوی حل بحران جدید آن زمان نبود ، چون مارکسیسم آن زمان به رد: روانشناسی، تئوری عقلی وفرهنگی می پرداخت هورکهایمر به انتقاد از ماکس وبر خواهان غیر ایدئولوژیک بودن تحقیق و آزادی نظریه از بار" ارزش گزاری"، پرداخت.
اوبا شعار اراده غیرقابل اجتناب ناپذیر برای حقیقت، خواهان کوشش برای یک جامعه بهتر بود. انتقاد او ازعقل مدرن، انتقاد از خود است.وی می گفت که پیشرفت ابزار صنعتی همراه با جریان غیرانسانی بودن، شده است و در سرمایه داری عقل فقط وسیله ای برای حسابگری شده است.
وی با ناامیدی می گفت که جهان اسیر روابط تیره سراسری شده است. روشنگری مدل غربی او سرانجام حامل نظرات ناامید و بدبینانه شد. درنظر او عقل روشنگر دوباره خود به اسطوره گرایی روی آورده است، چون درجهان کاملا بوروکراتیک و مدیریت شده، آزادی فرد نیز نابود شده وابتذال و بی خیالی درفرهنگ ،حاکم گردیده است. جادوزدایی آغازین ازجهان که هدف روشنگری بود، خود اسیر اسطوره های عقل گرایی صنعتی و حاکمیت و تسلط و استثمار کامل طبیعت شد. در نظر او روشنگری که می خواست برای استقلال انسان مبارزه کند، خود دچار درد سرهای صنعت و بوروکراتیسم شده است.
در نظر او جهان اداره شده سازمانی باعث نابودی آزادی شخص گردید. وی با شکایت از سرمایه داری می گفت که "اقتصاد تفریح" توده ها را بسوی سرگرمی های مبتذل هدایت می کند و پیش بینی می کرد که نیروهای بیگانه نمودن روابط انسانی، مانند سازمانها، موسسات وفرهنگ دولتی، بشریت را بسوی نوع دیگری از بربریت هدایت می نمایند، چون اکنون فرد متوجه شده است که سرنوشت زندگی اش را نیروهای مکانیکی، بی روح و اداری، از پیش تعیین کرده اند و مدعی شد که درغرب یک تحول اجتماعی عادلانه و خردمندانه باشکست روبرو شده است.
نظریه انتقادی
هورکهایمر به زعم خود تئوری انتقادی خود را در برابر نظریه انتقادی سنتی بنیاد نهاد. او می گوید: "تئوری درمعنای سنتی و به وسیله دکارت بنیاد شده آن، آن گونه که در کار دانشهای تخصصی همه جا زنده است تجربه را بر پایه طرحهای مسائلی سازمان می دهد که با تولید دوباره زندگی در درون جامعه کنونی یافت می شوند. نظام های اصولی شامل شناخت ها در شکلی اند که آنها را درشرایط داده شده کنونی، برای بسیاری انگیزه ها تا حد امکان قابل استفاده می سازد.
پیدایش اجتماعی مسائل، وضعیتهای واقعی که دانش درآنها به کارمی رود، هدفهایی که برای آنها دانش به کاربرده می شود، در برابر دانش اند و برای آن بیرونی تلقی می شوند. تئوری انتقادی جامعه برعکس، انسانها را چونان تولیدکنندگان همه شکلهای زندگی تاریخی ایشان را موضوع خود قرار می دهد."
مقصود هورکهایمر از انتقاد سنتی همان رویکرد انتقادی در دورانهای جدید است که پس از دکارت به میان آمد و انگیزه ای نیرومند برای پرداختن به پدیده های منفرد واقعی و اندیشه ای بود.بنا برعقیده هورکهایمر این شیوه انتقاد سنتی همبستگی و وابستگی انسانی را با اندیشه و نتایج آن و دستاوردهای دانشهای طبیعی فراموش کرده بود.
او استدلال می کند که هدف واپسین انسان از دانش های طبیعی چیرگی انسان برطبیعت و نیروهای آن بوده و هست. اما آنچه در نظریه سنتی فراموش شد پیوستگی میان سرنوشت انسان و پیشرفت تمدن و فرهنگ اوست.این نظریه، که درقالب دانشهای طبیعی ومبانی فلسفی آنها متبلورشده است، از یاد می برد که میان شناخت و سود یا معرفت و منفعت پیوندی استوار یافت می شود.
به طور کلی هورکهایمر میان نظر یا نگرش سنتی و نگرش نقادانه تفاوت قائل می شد. نگرش سنتی همان نگرش علوم طبیعی و پوزیتیویستی است که درعلوم اجتماعی رواج یافته است. در مقابل نگرش نقادانه اساسا نگرش هگلی و دیالکتیکی است که پدیده های اجتماعی را عینی، ساختاری و از پیش داده شده تلقی نمی کند و روش تبیین حقایق عینی از نقطه نظر اثباتی و خارجی را مردود می شمارد. نگرش سنتی، مفاهیم اجتماعی را به شکلی غیر تضادآمیز و ایستا طبقه بندی می کند. حال آنکه نگرش انتقادی با بهره گیری از روش دیالکتیک، مفاهیم خود را از متن فرآیند متحول پراکسیس تاریخی استنتاج می کند.
از دیدگاه هورکهایمر،نگرش سنتی مبین کارکرد اجتماعی دانشمندان و حکمای سنتی در درون نظام تقسیم کار اجتماعی بوده است که پیوند روشن و آشکاری با فعالیت اجتماعی به عنوان پراکسیس تاریخی نداشته است. برعکس، فعالیت فکری اندیشمند نقاد برخلاف دانشمند سنتی و بورژوایی کارکردی اجتماعی دارد و جزئی از فرآیند پراکسیس تاریخی است، به این معنی که با علائق و خواستهای راستین انسان پیوند دارد. اندیشمند نقاد صرفا وضعیت عینی تاریخی را توصیف نمی کند بلکه خود نیرویی در درون آن وضعیت برای ایجاد دگرگونی است.
تفاوت اصلی میان نظریه سنتی و نظریه انتقادی، تفاوت درموضوع شناخت نیست بلکه تفاوت درعامل شناخت است. در نظریه سنتی، مهمترین عامل یعنی پیوستگی و رابطه بین سرنوشت انسان و پیشرفت فرهنگ و تمدن به فراموشی سپرده شده است. از نظر او بین شناخت، معرفت و منفعت انسان رابطه ای محکم وجود دارد.
نظریه پرداز انتقادی به واقعیت اجتماعی به عنوان پدیده تاریخی می نگرد و خود را در آن درگیر و جزئی از آن می داند. بنابراین نظریه انتقادی برخلاف نظریه سنتی مجموعه ای از احکام و قضایا نیست بلکه اساسا نوعی نگرش به واقعیت اجتماعی است. نمی توان نظریه انتقادی را همچون نظریه سنتی از متن واقعیت جدا کرد.
نقش نظریه انتقادی
وظیفه نظریه انتقادی این است که میزان عقلانیت و عدم عقلانیت نظام اجتماعی را نشان دهد و به جای نهادهای نامعقول، نهادهای عقلانی بگذارد. نظریه انتقادی وظیفه ای ذاتی در
کمال بخشی و عقلانی کردن واقعیت دارد. نظریه انتقادی نمی تواند مانند نظریه سنتی فرض جدایی عامل و موضوع شناخت را بپذیرد، بلکه داوریهای عامل شناخت در نظریه انتقادی تنها شناخت نیست بلکه پیشبرد و تکمیل عقلانیتی است که در فرآیند باز تولید اجتماعی به نحوی نارسا نهفته است. به نظر هورکهایمر، همین خواست تکمیل عقلانیت واقعیت یا خواست آزادی راستین از دیدگاه نظریه انتقادی باید جهت بخش طرحهای تحقیقاتی در علوم اجتماعی باشد.
به موجب نظریه انتقادی هورکهایمر، هرآنچه کاملا با معیارهای عقل منطبق نیست،باید مورد انتقاد قرار گیرد. شرایط اجتماعی خود برای بالفعل شدن عقل محدودیت هایی ایجاد می کند.
در واقع ظهور نظریه انتقادی ناشی از نظریه نارسایی و ناتمامی فرآیند عقلانیت در تاریخ است. غایت اصلی نظریه انتقادی، عقل و آزادی است. مبارزات اجتماعی به طور کلی در جهت تحقق این غایات به وقوع می پیوندد و فلسفه و نظریه انتقادی خود جزئی از این مبارزات به شمار می رود. ازهمین رونقش نظریه انتقادی خود دارای پیامدهای واقعی و اجتماعی است. حقیقت غایی یا عقلانیت از حد فعلیت حاضر فراتر می رود. محدودیت عنصر عقلانیت در واقعیت تنها با توجه به چنین حقیقتی آشکار می گردد.
با در نظرداشتن این حقیقت است که اصولا امکان نقد و انتقاد ایجاد می شود. به هر حال هورکهایمر وظیفه اصلی نظریه انتقادی نقد جامعه مدرن است، نه ترسیم نظام جانشین یا بهتر.
انتقاد از عقل و علم معاصر
هورکهایمر معتقد است در شرایط گسترش نوین، هستی اجتماعی و اقتصادی انسان وعقل و آگاهی شکل دیگری به خود گرفته اند. عقل آن گونه که درسنت اندیشه روشنگرانه اروپایی تا آغاز سده بیستم یافت می شود بر زندگی فردی و اجتماعی آدمیان مسلط نیست.
به نظر هورکهایمر، پوزیتیویسم به عنوان نظریه شناخت، انسان را در ردیف وقایع و اشیای طبیعی و ثابت قرار می دهد وبدین سان تمایز اساسی میان پدیده های انسانی وطبیعی را محو می سازد. همچنین پوزیتیویسم خواستها و نیازهای حقیقی وروزمره را ازهم تمیز نمی دهد. به عبارت دیگر ،آئین اثبات میان امر واقع و ارزش جدایی مطلق قائل می شود و بدین سان علم و شناخت را از علائق وخواسته های راستین آدمی تجزیه می کند.
هورکهایمر معتقد بود علم تجربی نمی تواند امور ذاتی و راستین را از امور عارضی و کاذب باز شناسد و اساساغیرتاریخی است و مهم تر از همه این که متضمن دیدگاه کلیت نیست. علم تجربی صرفا به بودن نظر دارد و نه به شدن. در نتیجه، واقعیت اجتماعی مجموعه ای از فرآیندهای مکرر و پیچیده تلقی می شود و اجزا و کار ویژه های اصلی نظام اجتماعی مستمر و پایدار به شمار می آیند.علم بورژوایی وقتی دچار بحران می شود که جهان اجتماعی متحول و پویا را همچون تصویری ایستا و راکد می بیند.
به عقیده هورکهایمر ریشه بحران علم بورژوایی را باید در بحران جامعه بورژوایی جستجو کرد. علم بورژوایی نمی تواند نظریه ای در باب جامعه به دست دهد که تعارضات و تضادها و فضاهای بحرانی آن را باز نماید. چنین علمی چون صرفا به داده های تجربی توجه دارد،از پیش بینی تحولات قاصر است.
در اندیشه هورکهایمر علم اجتماعی راستین باید توانایی پیش بینی داشته باشد. عنصر آینده نگری از عناصر اصلی و اساسی هرعلمی است وتوانایی پیش بینی در علم اجتماعی منوط به توانایی شناخت شرایط متحول است. البته تاریخ یکسره حاصل عمل آگاهانه انسان نیست یا انسان تاریخ را چنانکه دلخواه اوست نقش نمی بندد لیکن با توجه به این که جهان، اجتماع و تاریخ حاصل وبازتاب کاراجتماعی انسان است و بخش مهمی از تاریخ حاصل عمل آگاهانه ما است، بنابراین امکان پیش بینی در علوم اجتماعی وجود دارد.
هورکهایمر در سخنرانی افتتاح موسسه پژوهش های اجتماعی استدلال کرد که منظور از نقد گرایش اثباتی در علم، این نیست که علم می باید خود را از علائق فلسفی رها سازد، بلکه کاملا برعکس،باید برداشت فلسفی را در درون پژوهش های تجربی و عینی خود تعبیه کند.
انتقاد از جامعه معاصر
از دیدگاه هورکهایمر،شناخت جامعه نیازمند تدوین نظریه جدیدی است که بتواند ذات خود را از ظاهر تمیز دهد. در علوم اجتماعی، تجزیه عامل و موضوع شناخت میسر نیست. پدیده های اجتماعی، پدیده هایی همیشه ناتمام، متحول و به عبارت بهتر تاریخی هستند. از همین رو امکان وجود یک نظریه اجتماعی کامل و مشرف و همه جانبه منتفی است.
به زعم هورکهایمر و تئودور آدرنو گسترش دانش انسانی وتبلورآن در نیروهای چیره شونده بر طبیعت موجب شده است که پیوند میان هستی وسرنوشت انسانی و زندگی بیرونی، یعنی زندگی مادی و اجتماعی بشر،گسسته شود. بدین سان، نظریه انتقادی وظیفه خود را این قرار می دهد که وضعیت کنونی اجتماعی و فرهنگی آدمی را در کلیت آن، بویژه در کشورهایی که در آنها دستاوردهای دانش را درراه چیره شدن آدمی بر نیروهای طبیعت و افزودن برامکانهای خود، برای یافتن افزارها و وسایلی برای تحقق بخشیدن به آرزوها وهدفهای خود، با ناخرسند شدن، ناآرامتر شدن و واپس تر رفتن معنویت حقیقی انسانها، رابطه مستقیم دارند.
هورکهایمر و آدورنو در کتاب "دیالکتیک روشنگری"، فرایند تسلط ابزاری بر طبیعت را عامل انسانیت زدایی وچیرگی انسان ها دانستند. آنها پس ازجنگ جهانی دوم به سبب مشاهده جامعه کاملا دولتی وفرهنگ مصرفی دستکاری شده پیرامونشان، روحیه ای به شدت بدبینانه را در نوشته های خود منعکس کردند.
به نظر هورکهایمر، نظام سلطه در جهان معاصرحتی امید به یوتوپیا و اندیشه آزادی را هم کشته است.اما گرچه عنصر آزادیخواهی در انسان ممکن است خاموش و سرکوب شود لیکن در اعماق جان او زنده باقی خواهد ماند.
او معتقد است که عقلانیت نظام سرمایه داری و دولت اقتدارطلب و جامعه سلطه زده کنونی مناسبتی با آزادی ندارد و تا زمانی که تاریخ جهان به شیوه عقلانی و منطقی خود تداوم می یابد، نمی تواند سرشت راستین انسان را متحقق سازد. در جهان سلطه بوروکراتیک، عقل در خدمت سلطه درآمده و توانائیهای رهایی بخش خود را ازدست داده است. عقل بدین سان شیئی گونه و ابزاری شده است. اما گرایش عقل در جهت آزادی و رهایی نهفته است و وظیفه نظریه پرداز انتقادی این است که چنین گرایشی را دریابد و فعال سازد.
هورکهایمر، "بدبینی اجتماعی" را تنها عامل حفظ آگاهی انتقادی در مقابل سلطه فراگیرعقل تکنولوژیک و سرمایه دارانه تلقی می کرد. به نظراو بدبینی انتقادآمیز، دینی است که همه ما نسبت به بشریت داریم و نظریه انتقادی هیچگاه نمی تواند با واقعیت کنار بیاید.
شرایط جدید جامعه صنعتی زمینه هرگونه امید وخوش بینی نسبت به امکان رهایی انسان از شیئی گونگی را ازمیان برده است. ازدیدگاه هورکهایمر رشد عقلانیت مواجه با موانع عمده ای چون نظام سرمایه داری، دولت اقتدارطلب و مارکسیسم روسیه شده است. نظریه انتقادی، عقلانیت سرمایه داری و سوسیالیسم دولتی هردو را نفی می کند، اما امکان عقلانی شدن آن را مردود نمی داند بلکه درواقع بر ضرورت آن برای رهایی تاکید می کند. در واقع بدبینی نظریه انتقادی مبین موضعی است که نقد عقلانیت ایجاب می کند. عقلانیت جامعه معاصرتنها تصویر وارونه اقتصاد سرمایه داری است.چنین عقلانیتی ناشی ازتوسعه عقل آلی و فنی است.
هورکهایمر عقیده داشت که انسانها با چیره شدن بر طبیعت باعث گسستگی پیوند بین هستی و سرنوشت خود به ویژه حیات مادی و اجتماعی خود شده اند. او به این نتیجه رسید که اگر چه انسانها به کمک دانش خود بر مشکلات طبیعی فائق آمده اند، لیکن خاطر آنان ناخرسند است و از آرامش طبیعی برخوردار نیستند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   105 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی و شناخت نظریه های معاصر فرهنگی در سطح بین المللی

پاورپوینت تاریخ معماری معاصر

اختصاصی از فی لوو پاورپوینت تاریخ معماری معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت تاریخ معماری معاصر


پاورپوینت تاریخ معماری معاصر

قابلیت ویرایش : دارد 

تعداد صفحات اسلاید : 37

برای دیدن عکس در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید

برای خرید برید پایین!

راهنمای خرید

درخواست یا سفارش پاورپوینت : تلگرام یا پیامک : 09392481506

 http://ppt10.sellfile.ir


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت تاریخ معماری معاصر