زندگی نامه آریو برزن،دلاوری که تا حد مرگ در مقابل اسکندر ایستاد
در «اسلام» مرگ واقعیت دارد و حتمی می باشد1 و ازآن به «اجل ٌمسمی»تعبیر شده است؛ اما در اسلام، مرگ نه تنها پایان نیست بلکه شروعی تازه است؛ شروع تازه و تجربه ای تازه از یک زندگی جدید در دنیایی که قابل مقایسه با دنیای فانی نیست. اسلام، مثل ادیان الهی دیگر به وجود جهان ماورا ی مادی اعتقاد دارد. قرآن دنیای ماده را سرای فانی و دنیای ماورای ماده را سرای باقی
می نامد:«ان الدار الآخره لَهِیُ الحُیُوان» (عنکبوت/64).
در قرآن، جهان باقی و مقام ومرتبه آدمها در آن توصیف شده است و این سخنان نشان
می دهد که آن جا «زندگی» هست. یک زندگی روحانی وتمام ناشدنی و ابدی. در احادیث مختلف از پیامبر اکرم و ائمه، «اندیشیدن به مرگ و غفلت نکردن از آن» مورد تأکید واقع شده است. پیامبر در حدیثی می فرماید :«الناسْ نیامّ فاذا ماتوا انْتَبِهوا» (فروزانفر،81:1347 ).
در نظر ایشان زندگی این دنیا چونان یک خواب است و زندگی اخروی بیداری و هوشیاری کامل می باشد. در تواریخ آمده است که پیامبر بعد از جنگ اُحد به سراغ کشته های دشمن رفته و با آنها حرف می زند ودر باره ی تحقق وعده الهی از آنها سؤال می کند؛ عده ای از پیامبر (ص)می پرسند که مگر آنها می شنوند؟ پیامبر در جواب می فرماید:«آنها اکنون از شما شنوا ترند». می بینیم که از نظر اسلام کسی که می میرد زندگی اش با این مردن به پایان نر سیده است، بلکه این فقط جسم است که ضربات مرگ را پذیرفته اما روح فارغ از تن، به زندگی ادامه می دهد. گاه مرگ وسیله ی آزمایش صدق ادعای مؤمن و کافر قرار می گیرد: «فَتَمنّوا الموتَ إن کُنتم صادقین» 2(بقره/94 ).
ائمه ی بزرگوار ما نیز در احادیث ازمرگ، تصویری زیبا وخواستنی ترسیم کرده ا ند. مرگ در نظر این بزرگواران در حکم پلی است که مؤمن را به آسایش و قرب خداوندی می رساند و کافر را به عذاب می رساند. امام صادق (ع)در حدیثی می فرماید: مرگ برای مؤمن مثل بیرون آوردن لباس کهنه از تن و پوشیدن لباس تازه می باشد. بنابراین در اسلام، ما با نوعی «اشتیاق به مرگ » برای ورود به جهان دیگر و در حقیقت قرب و وصال خداوند روبرو هستیم. یکی از ده فروع دین جهاد در راه خداوند می باشد که علی (ع)آن را دری از درهای بهشت می داند که خداوند فقط برای خواص خویش باز می کند.3
قرآن درباره ی کسانی که در راه خداوند کشته می شوند می فرماید:
«ولاتَحًسُبُنُّ الذینُ قُتِلوا فی سبیلِ الله امواتاً بُلْ اَحیاءٌ عندُرُبهِّم یْرزَقون»(آل عمران/169).
مجاهد از مرگ نمی ترسد بلکه در رسیدن به آن، لحظه شماری می کند؛ چرا که مرگ
وسیله ای برای رسیدن به قرب خداوند است و مجاهد راه خداوند اگر کشته شود به زندگی والاتری دست می یابد:
نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان عاشقان عشق را، هم عشق وسودا می کشد
کشته گان نعره زنان یالیت قومی یعلمون خفیه صد جان می دهد دلدار و پیدا می کشد
(غزلیات شمس، ج1،ص395)
گاه تعبیر«زنده» و«مرده» در قرآن با تصور ما فرق می کند. قرآن زنده بودن و نبودن را در مواردی با ایمان داشتن و نداشتن مرتبط می سازد:
« تُخْرجْ الحُیُّ منُ المیتِ وتُخرجْ المیِتَ منُ الحُی»(آل عمران/27) و در اینجا منظور از مرده، انسان کافر ومنظور از زنده، انسان مؤمن است.4 « خدای تعالی ایمان را حیات و نور وکفر را مرگ و ظلمت خوانده است» (طباطبایی، 1375: 3/ 212). در آیه ی دیگری نیز می فرماید:
« او من کان میتاً فاحییناهُ و جعلنا لهُ نوراً یمشی بهِ فِی الناسِ... » (انعام/ 122).
اسلام هم به جسم و هم به روح توجه نشان داده است و حتّی معاد را برای هر دو مطرح
می کند. در ادیان آسمانی دیگر نیز بر وجود جهانی دیگر و ادامه ی زندگی درآنجا و نیز وجود روح در بدن تأکید شده است، البته تفاوتهایی در این میان به چشم می خورد، مثلا «مسیحیت » معاد را فقط خاص روح می داند نه جسم، امانکته ای که مهم ومورد بحث ماست؛ این است که این ادیان آسمانی، همگی در اینکه «مرگ»پایان زندگی نیست، متّفق القول هستند .
در مذهب زرتشت نیز مرگ پایان نیست. «مرگ»سلاح اهریمن است و اگر قرار بود که پایان آدمی مرگ باشد، اهریمن پیروز بود؛ در صورتی که یکی از اصول آیین زرتشت این است که پیروزمند نهایی«اهورا مزدا» است، نه«اهریمن». پس نباید مرگ که سلاح اهریمن است به عنوان پایان و نقطه ی توقف آدمی قلمداد شود(هینلز،1379: 95).
در ادیان هندی نیز مرگ پایان نیست و آدمی با مرگ پایان نمی پذیرد. در آیین هندوان، آدمی بنا به کردارهایی که در این دنیا انجام داده است، دوباره به دنیا برمی گردد و به شکلی دیگر و در قالبی دیگر به زندگی ادامه می دهد. این ادیان اعتقاد به«تناسخ» دارند. در هند ادیان مختلفی وجود دارد. بعضی از آنها چون «اوپانیشاد» به وجود روح و زندگی آن بعد از مرگ جسم اعتقاد دارند و بعضی چون آیین «بودا » وجود روح و یک جوهر ثابت را رد می کنند وآیینی به نام «چارواکا» هدف زندگی را درخوردن و لذت خلاصه می کند؛ اما همگی این مذاهب به گردونه ی « باز پیدایی» و تولد دوباره از طریق تناسخ اعتقاد دارند.
از نظر آیین بودا، مرگ ما یه ی ارتقای فرد می شود؛ چرا که با تولّد پی در پی و اسارت در دایره ی مرگ و تولد متوالی، می تواند به آن آزادی مورد نظر رسیده و به«برهمن» و آسایش دست یابد. بودا تولد، مرگ، بیماری، وجود و....را رنج می داند و مبدأ این رنج را در عطش به وجودآمدن و هست شدن می داند و برای رهایی از دایره ی رنج به فرونشاندن عطش، از راه کردار راست، زیستن راست، نیت راست و... می پردازد. از نظرآیین بودا جهان و هرپدیده ای که در جهان است، ناپایدار و محکوم به زوال و فنا می باشد. وجود تولّد، خود، سبب وجود مرگ می باشد و این تسلسل ادامه دارد(ولگانف شومان ،38:1375). در آیین اوپانیشاد درباره ی جدایی روح از جسم آمده است: «بدانگونه که کرم موجود در برگی چون به انتهای آن برگ رسد، قرارگاه دیگری گرفته و پیکر خویش را جمع می کند، به همانگونه نیز«آتمان»چون این جسم رارها کند؛آن را بی حس و جان می گر داند و قرارگا ه دیگری گرفته و پیکر خویش را اندرآن جمع می کند»(شایگان، 1:1356 / 113). آیین بودا چون اوپانیشاد معتقد به وجود «روح» نیست. در این آیین، تولد دوباره فقط برای آن دسته مفروض است که نطفه ی تمایلات و عطش وابستگی ها رادر خویش نکشته باشند. از این رو ناچارندکه دوباره به دنیا برگشته و عمل ناتمام خویش را تمام کنند؛ اما آنها یی که این عطش را برای همیشه فرونشانده اند، از این آمدن و رفتن معاف هستند و این اوج آزادی مورد نظر بودا ست و این افراد به نیروانا و مقام فنا واصل می شوند.
در فرهنگ اسلامی و نیز بودایی به هزار رنگ بودن دنیا وعشوه گری آن اشاره شده است و هر دو آیین از پیروان خویش می خواهند که به دنیا دل ندهند. علی (ع) مارا از دل بستن به دنیا برحذر داشته و یکی از دلایل سختی و تلخی مرگ در نظر مردم را، دل بستن به دنیا می داند. آیین بودا نیز تعالیمی مشابه با دین اسلام، دراین زمینه دارد. از طرفی ما در فرهنگ اسلامی خویش، معتقد به این هستیم که خداوند زنده است و هر کس که از او اطاعت کند ومتخلّق به صفات او شود، او نیز چون خداوند هرگز نخواهد مرد وهمیشه «حی»می ماند .5 وجود این تعالیم و روایات در این دو آیین تا اندازه ای آنها را در « پذیرش مرگ» همسو قرار داده است.
مرگ از نظر مذاهب و مکاتب گوناگون
مرگ از نظر فلاسفه ی قدیم و جدید
بحث مرگ و زندگی در دنیای معاصر
مرگ از نظر متکلمین
مرگ از نظر عرفا
مرگ در شعر سنتی فارسی
مرگ در شعر معاصر
مرگ از دیدگاه روان شناسی
1-1-1 ) پیش گویی فروغ در مورد مرگ خویش
1-3-1) علائم گرایش به مرگ در اشعار فروغ
1-3-2) علل گرایش فروغ به مرگ
2-1-1 ) دور نمایی از زندگی سپهری
2-1-2) سهراب و نگرش او در باره ی مرگ
2-2-1) ساده دیدن و ساده کردن مرگ و زندگی
2-2-2) استقبال از مرگ
2-2-3) مرگ، بال و پر زندگی
2-2-4) ضرورت مرگ و زندگی
2-2-5) مرگ و حیرت
2-2-6) « مسافر » و نگرش و تأمل در مرگ
شامل 172 صفحه فایل word
غفلت از مرگ
عناوین تحقیق:
مرگ و آخرت
حقیقت مرگ در فرهنگ اسلامی
انسان و مرگ
مرگ و جاودانگی
یاد مرگ
مرگ در دنیای معاصر
مرگ و اضطراب
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
روح پس از مفارقت از بدن جسمانی و عنصری ، کاملا" به بدن برزخی و قالب مثالی تعلق میگیرد . تفضیل مطلب این که سنت الهی چنین است که در جهان خلقت ، بین مراتب لطیف و ثقیل ، حد وسطی قرار داده شده است . این موجود وسطی ، نه از نظر لطافت و نازکی مثل مرتبه اول است و نه در سنگینی و کثافت چون مرتبه آخر . یک رو به بالا دارد و رویی به پایین و آن دو مرحله را به هم مرتبط می سازد . این مقطع وسط را (( برزخ )) می گویند .
جهت روشن شدن موضوع به ذکر دو مثال می پردازیم :
هر درختی را که مشاهده می کنیم یک مرتبه از مرحله دانه به مرحله درخت بودن نرسیده است . اول ، حبه را می کارند ، رشد می کند و درخت می شود ، شاخ و برگ و گل می دهد و سپس از آن گل ، میوه پدید می آید . بین مرحله حبه و میوه وجود درخت ، فاصله است . لذا می توانیم درخت را برزخ این دو مرحله بدانیم .
مثال دوم : همه کواکب و ستارگان درخشان بالای سر ما دارای نور و شعاع اند . چه خورشید و چه دیگر ستارگان ، این حالت را دارند اما بین زمین و این کرات رابطه مستقیم برقرار نیست . اگر بخواهد علوی با سفلی مرتبط شود تا خیر و نفع ستارگان به زمین برسد باید حد وسط و برزخی وجود داشته باشد که نور و شعاع ستاره ها است . خورشید ، مستقیما" با ما مرتبط نیست بلکه شعاع آن که برزخ بین او و زمین است بین این دو ارتباط برقرار می سازد . آری عادت الله و دأب و رسوم خدایی بر این است که به واسطه این برزخ، مراتب را به هم مرتبط می سازد . بر همین قاعده ، عالم کبیر هم ، ارواح و اجساد دارد . ارواح ، همان جانهای بزرگ و کلی اند . اجسام نیز کره خاک و کوه ها و معادن و دریاها می باشند . بین ارواح کلیه و اجسام عنصری ، فاصله و دوری بسیاری هست . قاعده عقلی و صنع و حکمت الهی اقتضا دارد که یک عالم متوسطی بین جهان ارواح و موجودات نشئه روحانی و عالم جسمانیت ایجاد شود که نه در لطافت و نازکی مثل ارواح است و نه در ثقل و سنگینی مثل مادیات می باشد . یک رو به عالم ارواح دارد و جهتی به جهان مادی . این مرحله برزخ کل و مثال اکبر است چنانچه از برای هر چیزی در عالم مثال ، صورتی در عالم مادی وجود دارد . یعنی هر چه این عالم دارد یک معنا و صورتی از آن در جهان اعلی هست ولی پاکیزه تر و لطیف تر . اما فرق آن دو این است که جسم مادی فنا می شود اما موجود برزخی مثالی باقی است . مثلا" در عالم مادی، جوانی می رود و پیری می آید اما وجود برزخی فلان درخت اصلا" خشک نمی شود و نبات و سبزه و آب آن نابود نمی گردد بلکه آنها باقی به بقاُء الله هستند اما مواد عنصری و اجسام مادی به علت دنیوی بودن و تعلق به دار فنا و زوال ، از بین می روند .
با مدیریت روحانیون حالت روح
موفق سؤال و جواب
مرحله پس از سؤال فرشته ها
اشکال و حل
نفخه صور
وای بر حال جهنمی ها
موفق میزان سنجش اعمال
موقف حساب
موقف نامه های عمل
موقف صراط
نکاتی پیرامون عالم بهشت و دوزخ
مرحله ظاهر شدن باطنها
شامل 58 صفحه فایل word
نوع فایل : Word
تعداد صفحات : 31 صفحه
چکیده :
افزایش شتابان تعداد تصادفات رانندگی و متعاقباً افزایش مرگ و میر ناشی از این سوانح و تصادفات درسالهای اخیر، توجه بسیاری از مسئولین وبرنامه ریزان کشور را به خود معطوف کرده است. نرخ رشد تصادفات رانندگی و مرگ و میر ناشی از این سوانح و تصادفات درسالهای اخیر به طور فاجعه آمیزی افزایش یافته و باعث صدمات و لطمات جبران ناپذیری بر مناسبات اقتصادی و اجتماعی کشور شده است.
فهرست مطالب :