تشریح و بیان موضوع
یکی از تفاوتهای اساسی جهان امروز با دنیای سنتی این است که افراد متعامل ممکن است هیچ وقت همدیگر را به صورت چهره به چهره ندیده باشند. این مساله باعث میشود که ارتباطات غیرکلامی که غنای خاصی هم دارد، از فرآیند ارتباطی حذف شود. یکی از واسطههای اصلی بین حکومتهای معاصر و ملتها، تکنولوژی اطلاعات است. وقتی ارتباطات چهره به چهره تبدیل به ارتباطات از راه دور میشود، یکی از مسائل اساسی چگونگی اعتماد به طرف مقابل است، یعنی در حالتی که تکنولوژی واسطه ارتباط میشود، ریسک ارتباطات بالا میرود. برای مثال تحقیقات زیادی بحث نبود یا کمبود اعتماد در تجارت الکترونیک را یادآور شدهاند((Egger, 2001. تلاش برای اعتمادسازی در بین حکومتها در دهههای اخیر زیاد به چشم میخورد. حکومتها همانند سازمانهای بخش خصوصی به این موضوع اعتقاد پیدا کردهاند که حکومت وقتی دارای سرمایه اجتماعی بالایی باشد مولدتر است (Putnam, 2000). یکی از اصلیترین عوامل در سرمایه اجتماعی بحث اعتماد است (Coleman 1988; Fukuyama, 1995; Glaeser et al., 2000). وقتی اعتماد بین حکومت و ملت وجود داشته باشد هزینه کنترلهای اضافی پایین میآید و علاوه بر مزایای اجتماعی، منافع اقتصادی نیز به دنبال خواهد داشت (Uslaner, 2002). از منظر اقتصادی اعتماد برای همه مبادلات بین کنشگران فردی یا سازمانی یک مساله حیاتی است.(Dasgupta, 1988:49) در قرن بیستم تحقیقات حاکی از آن است که اعتماد عمومی همبستگی مثبتی با اقتصاد سالم دارد. حتی شواهدی در زمینه نقش اعتماد در ساختن سرمایه سیاسی (Parent et al, 2005:721) و تاثیر مهم آن در رفتار رایدهندگان وجود دارد.(Belanger & Nadeau, 2005) به عقیده توماس هابس، اعتماد زندگی را آسانتر و امنتر میکند و پیششرطی برای همکاری و همیاری افراد است و همچنین ابزاری برای کاهش پیچیدگی اجتماع است.(Luhmann, 1994)
3-3) ضرورت و اهمیت تحقیق
بدون شک می توان ادعا کرد که اعتماد مردم به حکومت، سنگ زیربنای استحکام هر حکومتی در جهان است. گرایش حکومتها به سمت حکومتهای دموکراتیک نظرات مردم را در بطن مدیریت حکومتها قرار میدهد و دیکتاتورترین حکومتها در دنیای معاصر نمیتوانند به اعتماد مردم و مشرعیت خود بیاعتنا باشند. حکومت نیز مانند هر قدرتی خود را بینیاز از توجیه و مشروعیت نمیبیند. بحران مشروعیت یکی از مسائل اصلی پیشروی حکومتهای سرمایهداری مدرن است(Habermas,1975).
این بحران احتمالی، حکومتها را به فکر انداخته است تا از ابزارهای مختلفی برای اعتمادسازی استفاده کند. روند بیاعتماد شدن مردم به حکومتهای خود در حال افزایش است و حکومتها به فکر چارهای برای این معضل هستند. یکی از کاراترین ابزارها که اکثر حکومتها روی آن توافق نظر داشتهاند، به کارگیری تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات است. گویا حکومتها با به کارگیری این تکنولوژی قصد دارند حکومت را به حکومت الکترونیک تبدیل کنند.
لازم به ذکر است که مطالعات در این زمینه میتواند به دو دسته جداگانه تقسیم شود یکی بحث قابل اعتماد بودن خود تکنولوژی است و دیگری قابل اعتماد بودن کنشگرانی است که با هم به صورت الکترونیکی تعامل میکنند (Egger 2001). علاوه بر اعتماد انسان به انسان و اعتماد انسان به ماشین نوع سومی از اعتماد را نام می برند که اعتماد عام است. باید به این نکته توجه داشت که در اعتماد مردم به حکومت الکترونیک هر سه مورد موضوعیت دارد و در این مقاله هر سه رویکرد مورد توجه قرار میگیرد.
به گفته کنفوسیوس،" اگر مردم به حکومتمردان خود اعتماد (ایمان) نداشته باشند، حکومت توان ماندگاری ندارد". باید به این نکته توجه داشت که اعتماد مردم به حکومت، با جنس اعتماد مردم به یکدیگر یا به یک موسسه یا به دانشگاه و. . . متفاوت است. چرا که اعتماد یک فرد به یک موسسه یا سازمان ارتباط نزدیکی با انتظارات و دانش وی نسبت به آن موسسه یا سازمان دارد (از طریق ارزیابی نیات و لیاقت افرادی که وی با آنها در آن موسسه یا سازمان برخورد داشته شکل میگیرد)، در حالی که اعتماد یک فرد به حکومت که شامل صدها و شاید میلیونها نفر است از طریق این مکانیزم، کاری غیرممکن خواهد بود. اعتماد به حکومت، وهم انگیز و نامعقول است چرا که دانش مورد نیاز برای ایجاد هرگونه اعتمادی به راحتی در دسترس شهروندان عادی قرار نمیگیرد. علاوه بر آن هاردین تفاوتی بین اعتماد به حکومت و اعتماد به مردم قائل شده است و پیشنهاد میکند که حکومت نمیتواند به طور فعال بدنبال اعتماد مردم باشد و فقط میتواند با پافشراری بر رفتارهای اعتماد آمیز، آن اعتماد را بدست آورد (Hardin, 2002).
4-3) پیشینه تحقیق
در نوشتههای جامعه شناسی، مفهوم اعتماد اجتماعی هم به عنوان ویژگی افراد، ویژگی ارتباطات اجتماعی و هم ویژگی نظام اجتماعی با تاکید بر رفتار مبتنی بر تعاملات و سوگیریها در سطح فردی مفهوم سازی شده است. در فرهنگ لغت آکسفورد اعتماد به معنی اطمینان به بعضی از صفات یا ویژگی یک شخص و یا حتی درستی و حقانیت یک نظریه تعریف شده است.اندیشمندان علوم اجتماعی هر کدام از نقطه نظر خاص خود به تعریف اعتماد پرداختهاند. برای مثال لومان میان دومفهم و اعتماد و اطمینان تفاوت قائل شده و معتقد است اعتماد با مفهوم مخاطره یا ریسک در ارتباط است و در دوران اخیر مطرح شده است.
گیدنز اعتماد را از عناصر و مولفههای اصلی مدرنیته میداند. اعتماد را میتوان مهمترین مولفه نظم قلمداد کرد به همین جهت آیزنشتات به درستی متذکر میشود که مهمترین مسئله نظم اجتماعی اعتماد و همبستگی اجتماعی است. یعنی بدون انسجام و نوعی اعتماد پایداری نظم اجتماعی غیر ممکن است. از دید برخی صاحب نظران شواهد بسیاری دلالت بر کاهش اعتماد اجتماعی در تمام ابعاد و سوگیری عاطفی و خاصگرا در روابط کنشگران در تمام سطوح در ایران دارد(چلبی،1375: 77).
بررسی منابع و ماخذ مربوط به اعتماد اجتماعی نشان میدهد که به این مفهوم از دیدگاههای مختلف روانشناسی اجتماعی، جامعه شناختی و معرفت شناختی پرداخته شده است. در حوزه روانشناسی اجتماعی، اعتماد به عنوان ویژگی فردی مطرح میشود و بر احساسات، عواطف و ارزشهای فردی تاکید میگردد و در بررسی اعتماد تئوریهای شخصیت و متغیرهای فردی مورد توجه است. در حوزه جامعه شناختی، اعتماد به عنوان ویژگی روابط اجتماعی یا ویژگی نظام اجتماعی مفهوم سازی میشود. این دیدگاه بر خلاف دیدگاه روانشناسی اجتماعی به زمینههای اجتماعی تاکید میکند.
نظریههای کلان اعتماد اجتماعی
نظریهپردازان کلاننگر از جمله اسپنسر، تونیس، دورکیم، زیمل، مارکس، وبر، اینگلهارت، پوتنام، فوکویاما و لومان معتقد به عوامل ساختاری و کلان اعتماد هستند. همه این نظریهپردازان سطح تحلیل کلان را برای بررسی خود درباره اعتماد برگزیدهاند. همین طور در بررسی و تحلیل مفهوم اعتماد، سطح مطالعه خود را بر روی ساخت اجتماعی متمرکز ساختهاند. نظریهپردازان کلاننگر، اعتماد را به عنوان ویژگی روابط اجتماعی و یا ویژگی نظام اجتماعی و به طور کلی به عنوان یک ویژگی جمعی مفهومسازی میکنند.
نظریههای خرد اعتماد اجتماعی
در مقابل نظریههای کلان اعتماد، نظریههای خرد در تحلیل و بررسی اعتماد به عوامل فردی و خرد توجه دارند. یعنی عواملی که متاثر از برخوردها، مبادلات و یا ویژگیهای زیستی، روانی و شخصیتی فرد یا افراد است. نظریهپردازانی چون اریکسون، کلمن، بلاو، جانسون و کریستوفر مرو از منظر نظریههای خرد به بررسی و تحلیل خرد و سطح مطالعه کنش را برگزیدهاند. همه این نظریهپردازان اعتماد را به عنوان یک ویژگی فردی و متاثر از کنشهای افراد در نظر میگیرد. لیکن در این میان به نظر میرسد که مناسبترین راه برای بررسی عوامل موثر بر اعتماد اجتماعی، دوریگزینی از هر گونه خردنگری و کلاننگری محض و بررسی جامع و همه جانبه اعتماد هم از طریق پرداختن به وجه کنش و هم از طریق پرداختن به وجه ساخت اجتماعی مفهوم اعتماد میباشد. در بینابین نظریههای خرد و کلان اعتماد، نظریهپردازانی چون گیدنز هرگونه تقلیلگرایی را در بررسی مفهوم اعتماد رد کرده و بر ارتباط پدیدههای خرد و کلان و ترکیب و تلفیق این دو سطح در تحلیل و بررسی اعتماد اجتماعی تاکید میکنند.
انواع اعتماد
در ادبیات جامعهشناسی و علوم سیاسی، سه شکل اصلی اعتماد مشتمل بر اعتماد بنیادی، اعتماد بین شخصی و اعتماد تعمیمیافته میتوان تمیز داد:
اعتماد بنیادی ؛
اعتماد بنیادی نگرشی است نسبت به خود و دنیای پیرامون که رفتار و اعمال ما را متاثر میسازد و موجب تقویت این تفکر میگردد که افراد و امور جهان قابل اعتمادند و بر استمرار و ثبات این باور صحه میگذارد. اریکسون معتقد است که اعتماد بنیادی در مراحل اولیه زندگی(شیرخوارگی) انسان شکل میگیرد. به اعتقاد وی، کودک معمولاّ نخستین رابطه را با مادر برقرار میسازد. کودک باید بتواند در کنار مادر احساس امنیت کند، اگر مادر به نیازهای جسمانی کودک پاسخ دهد و محبت و عشق و امنیت کافی برای او تامین کند از آن پس کودک شروع به پروراندن حس اعتماد خواهد کرد، نگرشی که نظر کودک را درباره خودش و دیگران مشخص خواهد کرد.
اعتماد بنیادی ما را به مفهومی رهنمون میسازد که آنتونی گیدنز از آن تحت عنوان امنیت هستی شناختی(امنیت وجودی ) یاد میکند. منظور از امنیت وجودی اطمینانی است که اغلب موجودات انسانی از پیوستگی و استمرار هویت خود و محیطهای اجتماعی و مادی اطراف خود دارند. به اعتقاد گیدنز امنیت وجودی پدیدهای شناختی نیست، بلکه پدیدهای احساسی است و در ناخودآگاه ریشه دارد. آن چه مسلم است پاسخگویی به سوالاتی از قبیل: آیا من واقعاّ وجود دارم؟ آیا من امروز همان کسی هستم که دیروز بودم؟ آیا مردم واقعاّ وجود دارند؟و... را نمیتوان از طریق بحث عقلی و به صورت بیچون و چرا پاسخ گفت (Giddens, 1992). گیدنز معتقد است برای تبیین چنین موضوعاتی باید مراحل و عوامل جامعهپذیری را مورد بررسی قرار داد.
اعتماد بین شخصی؛
اعتماد بین شخصی شکل دیگری از اعتماد است که در روابط چهره به چهره خود را نشان میدهد. این شکل از اعتماد موانع ارتباطی را مرتفع میسازد و با کاستن از حالت دفاعی، بسیاری از تعاملات موثر را موجب میشود. اعتماد بین شخصی حوزهای از تعاملات میان دوستان، همکاران و همچنین اعتماد میان رئیس و کارمند، معلم و شاگرد و ... را در بر میگیرد. به لحاظ نظری در یک رابطه مبتنی بر اعتماد حداقل دو نفر حضور دارند: اعتماد کننده و فرد مورد اعتماد(امین). در این رابطه فرد مورد اعتماد بالقوه میتواند واکنشهای متفاوتی از خود بروز دهد، که میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: واکنشهای مثبت و واکنشهای منفی. بررسی دیدگاههای مختلف نشان میدهد که روابط اجتماعی در ایجاد اعتماد بین شخصی نقش اساسی ایفا میکنند. اعتماد بین شخصی در روابط و برهمکنشهای اجتماعی معنا پیدا میکند، توسعه مییابد و تقویت میشود. البته کیفیت و نوع روابط اجتماعی و همچنین میزان و گستره روابط اجتماعی که از آن تحت عنوان سرمایه اجتماعی نام برده میشود در ایجاد و تقویت اعتماد بین شخصی تاثیر بنیادی دارد. به اعتقاد جانسون اعتماد همانند رابطه از دو بعد تشکیل میشود: این که شما نسبت به شخص دیگر چگونه رفتار میکنید و اینکه آن شخص نسبت به شما چه رفتاری دارد. اعتماد از طریق رشتهای از کنشها و اعمال حاکی از اعتماد کردن و قابل اعتماد بودن ایجاد میگردد.
اعتماد عام یا تعمیمیافته؛
اعتماد تعمیم یافته را میتوان داشتن حسن ظن نسبت به افراد جامعه جدای از تعلق آنها به گروههای قومی و قبیلهای تعریف کرد. این تعریف بیانگر جند نکته اساسی است:
1. اعتماد تعمیمیافته تنها به افرادی که با هم برهمکنش دارند و میانشان روابط چهره به چهره برقرار است، محدود نمیشود.
2. اعتماد تعمیمیافته حوزهای از کسانی را که با ما برهمکنش دارند یا بالقوه میتوانند برهمکنش داشته باشند در بر میگیرد.
3. اعتماد تعمیمیافته مرزهای خانوادگی، همسایگی، قومی و محلی را در مینوردد و در سطح ملی گسترش مییابد.
4. اعتماد تعمیمیافته پدیده نسبتاّ جدیدی است که همراه با شکلگیری حکومتهای مدرن یا حکومت-ملت مطرح میشود.
5. اعتماد تعمیمیافته لازمه همکاری و مشارکت میلیونها شهروندی است که جوامع پیچیده و مدرن امروزی را تشکیل میدهند.
در جوامع سنتی اعتماد تعمیمیافته وجود ندارد چراکه در چنین جوامعی خطوط فاصل مشخصی بین خودی و بیگانه و همچنین بین دوست و دشمن ترسیم میشود و اعتماد محدود به کسانی است که به جمع و گروه تعلق دارند و هر کس خارج از آن قرار گیرد مظنون و مشکوک است. به این ترتیب میتوان گفت که اعتماد به سه صورت خود را نشان میدهد که عبارتند از:
1. اعتماد بین فردی یا اعتماد به افراد آشنا؛
2. اعتماد اجتماعی یا تعمیمیافت یا اعتماد به بیگانگان؛
3. اعتماد مدنی یا اعتماد به سازمانها و نهادها.
نوع اول معمولاّ در جوامع سنتی به چشم میخورد و از این رو میتوان آن را اعتماد سنتی نیز خواند و انواع دوم و سوم که عموماّ در جوامع مدرن به چشم میخورد اصطلاحاّ اعتماد مضمونی یا کارکردی هم خوانده میشوند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 9 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله حکومت الکترونیک، بحران اعتماد عمومی و دموکراسی