فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی لوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

طرح لایه باز میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر 2

اختصاصی از فی لوو طرح لایه باز میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

طرح لایه باز میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر 2


طرح لایه باز میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر 2

طرح لایه باز میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر 2

طرح کاملا لایه باز جهت چاپ بنر و پوستر


دانلود با لینک مستقیم


طرح لایه باز میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر 2

تحقیق در مورد حضرت موسی

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد حضرت موسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حضرت موسی


تحقیق در مورد حضرت موسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه3

 

فهرست مطالب ندارد 

حضرت موسی(ع)

ادوار نبوت:دوره چهارم نبوت

لقب:کلیم ا...

معنای اسم:از آب کشیده شده

پدر:عمران

مادر:یوکابد

تاریخ ولادت:۳۷۴۸ سال بعد از هبوت آدم.

مدت عمر: ۱۲۰ سال

بعثت:آن حضرت با برادرش هارون برای بنی اسراعیل مبعوث شد.

محل دفن:بروایتی در شش فرسنگی بیت المقدس مدفون است.

نسب:موسی بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(ع)

تعداد فرزندان:آن حضرت ۲پسر داشت.

مختصری بر زندگینامه:

حضرت موسی از پیامبران اولواالعزم است،که در شهر منفیس ودر زمان سلطنت رامسس دوممتولد گردید. تولداو در زمانی اتفاق افتاد ،که فرعون نوزادان پسر بنی اسرائیل رامعدوم می کرد

به همین خاطرمادر حضرت موسی تا سه ماه او را به طور مخفیانه نگهداری نمودو بعد او را در صندوقی گذاشته،در رود نیل رها ساخت.از قضا آسیه زن فرعون آن حضرت را از آب گرفت واز او نگهداری نمود.موسی در قصر فر عون بزرگ
شد و سرانجام،روزی خداوند او را به رهبری قوم یهود برگزید.

حضرت موسی وبرادرش هارون،جهت نجاتبنی اسرائیل از جرم فرعون به مصر آمدند واو را به خدا پرستی دعوت نمودند.

ولی فرعون با وجود معجزاتی که از موسی دید او را انکار کرد تا عاقبت همراه با لشکریانش در رود نیل هلاک شد.

فهرست سوره هایی که نام حضرت موسی(ع)درآن ذکر شده است:بقره، آل عمران، نساء، مائده،انعام،اعراف،یونس،هود،ابراهیم،اسراء،کهف، مریم،طه، انبیاء،حج،مومنون،فرقان،شعراء،نمل،قصص،عنکبوت،سجده،احزاب،صافات،غافر،فصلت،شوری،زخرف،احقاف،الذاریات،نجم،صف،نازعات،اعلی

زندگینامه حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ بر طبق متون اسلامی این طور بیان شده است که بعضی از کاهنان، به فرعون خبر داده بودند که فرزندی در بنی اسرائیل متولد می شود، که زوال ملک او به دست وی صورت می گیرد، ناگزیر فرعون دستور داد تا هر طفل پسری که در بنی اسرائیل متولد می شود، به قتل برسانند، تا بتواند عدم زوال ملک خود را بیمه کند. امّا مدّتی نگذشته بود که اراده خداوند لایزال عملی شد، پسری به دنیا آمد.
مادر بچه نگران حال بچه اش بود؛ خداوند وحی فرمود: تا آن را در صندوقچه ای بگذارد و به رود نیل بیاندازد، مادر موسی به بچه اش شیر داد و چنین کرد تا از خطر جلادان فرعون نجات یابد.
آب، موسی را به طرف قصر فرعون برد، مادر موسی دختر خود را که همان خواهر موسی بود فرستاد تا از سرنوشت برادرش خبردار شود، خواهر، پیرامون قصر گردش می کرد که دید چند نفر به دنبال زن شیردهی می گردند، آن خواهر دلباخته برادر، آنان را به مادرش راهنمایی کرد و سرانجام وعده بازگشت موسی به مادرش تحقق یافت و خداوند به دل نگران و مظطرب مادر آرامش بخشید. خداوند قادر در دامان فرعون ستمگر موسای مصلح را بزرگ کرد و با اظهار قدرت خویش نگذاشت فرعون طاغی نور خدا را خاموش نموده و هدف پلیدش را عملی سازد

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت موسی

تحقیق در مورد حضرت هود

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد حضرت هود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حضرت هود


تحقیق در مورد حضرت هود

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه2

 

فهرست مطالب ندارد 

معنای اسم :هود =هدایت یافته(در زبان عبری نام آن حضرت عابر است).

 

پدر: شالخ.

 

مادر: بکیه

 

تاریخ ولادت:۲۶۴۸سال بعد از هبوت آدم

 

مدت عمر:۴۶۰سال

 

بعثت: برای هدایت قوم عاد مبعوث شد.

 

محل دفن:نجف اشرف در عراق

 

بروایتی نسب آن حضرت:هود بن شالخ بن ارفشخد بن سام بن نوح(ع).

 

تعداد فرزندان: آن حضرت3 پسر داشت.

 

مختصری از زندگینامه:

 

خداوند حضرت هود را برای هدایت قوم عاد مبعوث گردانید آن حضرت قوم خود را موعظه میکرد و فرمود:

 

ای قوم،اکنون من پیغمبر خدا هستم وبه راستی آمده ام ،تاشمارا به پرستش خدای یگانه دعوت کنم. ای مردم،بت پرستی را رها کنید تا سعادتمند شوید.آن قوم چون این سخنان را شنیدند،برسر وی ریختند واو را سخت زدند،بطوری که بی هوش شد.بعد از این واقعه باز هم از سوی خدا ندا رسید،کهقوم خود را موعظه کن،به درستی که ما تورا فراموش نخواهیم کرد.حضرت هود دوباره مردم را به خدا پرستی دعوت کرد.

 

ولی آنها ایمان نیاوردند وسر انجام به خاطر بی ایمانی مورد خشم خداوند قرار گرفتند ودر اثر وزش بادهای مسموم همه بجز گروه مومنین هلاک شدند.

 

فهرست سورههایی که نام هود(ع)در آنها ذکر شده است:اعراف، هود، شعراء

 

ناسپاسی قوم عاد

 

قبیله عاد در سرزمین احقاف1بین یمن و عمان، روزگاری متمادی در زندگی سرشار از خوشی و نعمت بسر می بردند. خدا نعمتهای فراوان و برکات زیادی به آنان عطا کرده بود، این قوم در آنجا قناتها حفر کردند، زمین را زراعت و باغهایی ایجا کردند و کاخهایی محکم بنا نمودند. یکی از نعمتهایی که این قوم از آن برخوردار بودند؛ اندامهایی نیرومند و هیکل هایی تنومند و مقاوم بود. خدا به این ملت نعمتهای فراوانی عطا کرده بود که کمتر قومی از آن برخوردار بود، ولی این مردم به مبدا آفرینش و بخشنده این نعمتها فکر نکردند تا او را بشناسند و به جای سپاس و حق شناسی خدای یگانه، تنها به این نتیجه رسیدند که بتهایی را انتخاب و آنها را معبود خویش قرار دهند. آنها در پیشگاه این خدایان تواضع می کردند و صورتهای خود را به خاک می ساییدند. هر گاه به نعمتی دست می یافتند، برای شکرگزاری نزد همین بتها می شتافتند و به هنگام گرفتاری و بیماری از همین موجودات بی جان استمداد و کمک می طلبیدند.

 

دیری نپایید که سنگدلی و رذایل اخلاقی نیز بر تیرگی بت پرستی آنها افزوده گشت، نیرومند ، ضعیف را ذلیل خود ساخت و بزرگ بر کوچک غضب کرد. خدا برای راهنمایی نیرومندان و حمایت از ضعیفان و زدودن تیرگی جهالت از روح مردم و پاکسازی نفوس و آگاهی قوم از حقایق جهان، اراده کرد پیغمبری از میان آنان بر ایشان برانگیزد که با زبان آنان سخن بگوید، با روش آنان برایشان حرف بزند، آنان را به سوی خدای یگانه راهنمایی نماید و به آنان بفهماند که عبادت بتها سفیهانه است و این نیز نمونه ای از رحم و لطف الهی به بندگانش بود.

 

هود که از نظر شرافت خانوادگی و محاسن اخلاق و حلم و بردباری در میان قوم خود ممتاز بود، برای رسالت از میان این قوم بت پرست برگزیده شد، تا امین رسالت و صاحب دعوت خدا باشد، شاید افکار گمراه آنان را به راه راست هدایت کند و فساد اخلاقی ایشان را بر طرف سازد.

 

هودعلیه السلام به وظیفه خود قیام کرد و برای رسالت خویش مهیا گشت و همانند دیگر صاحبان دعوت و شریعت، خود را به سلاح بلاغت، حلم و سعه صدر و پشتکار مسلح کرد. هود با عزمی که کوهها را منهدم و حلمی که جاهلین نادان را شکست می داد، بپا خواست و قیام کرد و به مخالفت با بتهایشان پرداخت و عبادتشان را بی فایده و از روی جهل و نادانی دانست.

 

هود علیه السلام به قوم خویش گفت: مردم! این سنگ هایی که تراشیده اید و آنها را عبادت می کنید و به آن پناه می برید چیست؟ ضرر و نفع این کار کدام است؟ این بتها که برای شما نفعی ندارند و فسادی را از شما بر طرف نمی سازند، این کار شما علامت کوته فکری و ضعف شان و شخصیت و غفلت شما است. برای شما خدایی است یکتا و شایسته پرستش و پروردگاری است لایق بندگی و خضوع و او همان کسی است که شما را بوجود آورده و روزی داده است، اوست که شما را آفریده و روزی شما را از این جهان می برد. اوست که در روی زمین به شما قدرت داده، زراعت شما را می رویاند و به شما کالبدی نیرومند برای فعالیت روی زمین عطا کرده است و گوسفندان و حیوانات را به شما ارزانی داشته و از عزت و شوکت بر خوردارتان ساخته است. به این خدا ایمان آورید و هوشیار باشید که چشم از حق نپوشید و با خدای یکتا، عناد و دشمنی نورزید که در این صورت ممکن است همان عذاب نوح متوجه شما گردد، هنوز از سرگذشت قوم نوح و عذابی که متوجه آنان شد زمان زیادی نگذشته و شما آن را بخاطر دارید!

 

 

 

هودعلیه السلام و اتهام دیوانگی!

 

هود علیه السلام به امید این که گفتار او به اعماق روح و دل آنان راه یابد و ایمان آورند و سخنانش به قلبهای آنان نفوذ کند و ایشان را به تفکر و تعقل وا دارد، آنان را پند و اندرز داد، ولی بر خلاف انتظار زمانی که هود با آنان سخن می گفت غیر از صورتهای برافروخته و چشمهای خیره چیز دیگری ندید. گویا قبلاً چنین سخنانی را نشنیده اند و مطلبی غیر منتظره بر آنها عرضه شده است که با منطق آنها سازگار نیست.

 

مخالفین هود در جواب گفتند: این چه راهی است که در پیش گرفته ای و خود را به آن آلوده ساخته ای؟ چگونه ممکن است که ما خدای یکتا را بدون شریک پرستش کنیم؟ ما این بتها را می پرستیم تا ما را به خدا نزدیک سازند و در پیشگاه او شفیع ما شوند.

 

هودعلیه السلام آنان را مخاطب قرار داد و چنین گفت: خدای یکتا شریکی ندارد، عبادت او جوهر و خلاصه عبادتها است، حقیقت ایمان، عبادت اوست. این خدا به شما نزدیک است و شما نیازی به شفیع ندارید. او به شما از رگ گردنتان نزدیکتر است و بدانید این بتها که برای تقرب و وساطت پیش خدا پرستش می کنید، شما را از راه صحیح و تقرب به خداوند یکتا دور می سازد. این عبادت نه تنها موجب تقرب شما به خدای یکتا نیست، بلکه موجب دوری از خداوند و دلیل بر نادانی و جهل شما است.

 

قوم هود از او روی گردانده و گفتند: تو مرد جاهلی هستی و عقل خود را از دست داده ای که عبادت ما را سفیهانه می دانی و روش پدران ما را عیب می شماری. تو در میان ما چه مزیتی داری؟ امتیاز تو بر دیگران چیست؟ تو نیز مانند ما غذا می خوری و آب می آشامی، سنن و قوانین زندگی تو با ما یکی است. چه شد که خدا تو را برای رسالت برگزید و برای دعوت خود اختصاص داد. ما غیر از دروغگویی درباره تو گمان دیگری نداریم.

 

هود گفت: ای قوم! مرا به سفاهت متهم نکنید، من روزگاری طولانی در بین شما زندگی کردم و شما عیبی بر من نگرفتید، هیچگاه سوء رفتار و تندخویی از من ندیده اید. تعجبی ندارد که خدا یک نفر را از میان قومی برای رسالت انتخاب کند و او را پرچمدار دعوت خود نماید، بلکه تعجب دراین است که مردم بدون رسول و راهنما باشند و خداوند سرنوشت آنها را بدست هرج و مرج بسپارد و آنان را بدون قانون و آیین بگذارد!

 

بدانید که من از گرایش شما به حق ناامید نیستم. از سوء رفتار و اهانتهای شما دلتنگ نشده ام، فقط از شما انتظاردارم با عقل خود فکر کنید و با بصیرت به حقایق بنگرید تا ببینید، یگانگی خدا در تمام نظام آفرینش آشکار است: نظم فلک گردون، مخلوقات شگفت انگیز، گردش ستارگان و "در هر آفرینشی، علامتی برای اثبات یگانگی خدا مشهود است."

 

و فی کلّ شیء له آیة تدل علی انّه واحد

 

شما به چنین خدایی ایمان آورید و از او طلب آمرزش کنید تا بارش آسمان را همیشه برای شما جاری سازد و شما را یاری کند تا بر ثروتتان بیفزایید و نیروی شما را افزایش دهد. پس بکوشید تا مانند مجرمان از حق رو گردان نباشید.

 

سپس هود علیه السلام قوم را خطاب قرار داد و گفت: بدانید که پس از مرگ زنده می شوید، هر کس کار نیکو انجام داده باشد، سود می برد و هر کس به کار زشت پرداخته باشد به کیفر می رسد. برای نجات خویش تدبیری کنید و برای رستاخیز خود توشه ای بیندوزید. من ماموریت خود را درباره شما به پایان رساندم و به وضوح رسالت خود را به شما اعلام کردم.

 

قوم هود گفتند: بدون تردید یکی از خدایان ما بر تو غضب کرده وعقل تو را مختل نموده و طرز تفکر تو را در هم ریخته است و به همین دلیل هزیان می گویی، به تصوراتی که فقط در ذهن خودت وجود دارد زبان می گشایی و خیالبافی می کنی و به بیان خرافات می پردازی.

 

قوم هود گفتند: آن استغفاری که پس از آن باران می آید و به ثروت ما افزوده می گردد و نیروی ما دو چندان می شود چیست؟ و آنروز قیامتی که گمان می کنی پس از پوسیدن استخوانهای ما و متلاشی شدن کالبدمان برپا می شود، چیست؟

 

افسوس که وعده ها و پند و اندرزهای تو بعید و غیر معقول است ! ما غیر از زندگی دنیوی و طبیعی چیز دیگری نداریم. ما طبق قوانین طبیعت بوجود می آییم، زندگی می کنیم و می میریم و همه چیز در دست طبیعت است.

 

بعلاوه آن عذابی که ما را به آن تهدید می کنی و انتظار داری که ما به آن گرفتار شویم چیست؟ ما گفتار تو را تصدیق نمی کنیم، از عبادت خدایان خود باز نمی گردیم، اگر راست می گویی آنچه ما را به آن تهدید می کنی بیاور و آن عذاب کذایی را بر ما نازل کن.

 

آنگاه که هودعلیه السلام لجاجت را از گفتارشان و اصرار به مخالفت را از اعمالشان دریافت، ایشان را خطاب کرد و گفت: من خدای خود را گواه می گیرم که وظیفه خود را انجام دادم و در ابلاغ رسالت خود کوتاهی نکردم. هیچگاه بر اثرترس، دست از کار خود بر نداشتم و در راه این رسالت آسمانی و جهاد مقدس نهایت سعی خود را به خرج دادم.

 

من از جمعیت شما باکی ندارم، از غضب شما نمی ترسم، از این به بعد علیه من هر طرح و نقشه ای دارید اجرا کنید و هر آنچه در قدرت دارید بکار گیرید، توکل من به خدایی است که پروردگار من و شما است. آن خدایی که زندگی هر جنبده ای در ید قدرت اوست، و پروردگار من بر صراط مستقیم، و حکیم است.

 

عذاب قوم هود

 

هود علیه السلام به دعوت خود و قوم او به اعراض خود ادامه دادند. تا اینکه مخالفین هود در آسمان، ابر سیاهی را دیدند که آسمان نیلگون را تاریک ساخت، قوم چشمها را به ابر دوختند و برای دیدار آن شتافتند زیرا مدتی بود که باران نباریده بود و گفتند: این ابری که در آسمان است بزودی برای ما باران می آورد. سپس آماده بهره برداری از باران شدند و کشتزارهای خود را مهیای آبیاری نمودند.

 

هود چون وضع قوم را چنین دید، گفت: این سیاهی که در آسمان می نگرید، ابر رحمت نیست، بلکه باد عذاب است. این همان عذابی است که برای ارسال آن عجله می کردید. بادی است که عذابی دردناک و کشنده به همراه دارد.

 

چیزی نگذشت که طوفانی هولناک شروع به وزیدن کرد و قوم دیدند که حیوانات و اموال و ابزار آنان که در بیابان بود، از زمین بلند و به مکانهای دور دستی پرتاب می شود. این حادثه قوم را به وحشت انداخت و ترس و هراس آنان را فرا گرفت و با سرعت به خانه ها پناه بردند و درها را به روی خود بستند. این قوم عذاب زده فکر می کردند که بدین وسیله می توانند جان خود را حفظ کنند ولی این عذاب، بلایی عمومی و همگانی بود. بادی که می وزید، رملهای بیابان را با خود می آورد و تا هفت شب و هشت روز بطور متوالی وزش این باد ادامه داشت! و سرانجام قوم مانند تنه نخل خشکیده به خاک هلاکت افتادند، نسل آنان ناپدید و آثارشان بکلی متلاشی و از صفحه تاریخ بر چیده شد.

 

" فراموش نکنید خدای تو هیچ قوم و اهل دیاری را در صورتی که مصلح و نیکوکار باشند به ظلم هلاک نمی کند".

 

اما در این طوفان عذاب، یاران و پیروان هود به وی پناه بردند و اطراف وی گرد آمدند. باد اطراف آنان می چرخید و رملها را پراکنده می ساخت ولی آنان مطمئن و آسوده خاطر بودند، تا اینکه باد آرام شد و سرزمین آنان به وضع عادی بازگشت و هود و یارانش به حضرموت کوچ کردند و بقیه عمر را در این سرزمین بسر بردند.

 

ردیف 

شیوه‏ها 

 محل‏اجرا

 نوع‏بیان 

وسایل‏وابزارها 

زمینه‏ها 

اهداف 

میزان‏پذیرش‏مخاطبان

تأکید بر توحید و نفى الهه

 سرزمین عاد (ارم

گفتارى - عملى 

سؤال، استدلال، تحریک وجدان 

بت پرستى عمیق قوم عاد 

از بین بردن شرک

ضعیف‏ 

2

برائت از شرک 

 سرزمین عاد (ارم

گفتارى 

شجاعت و صراحت 

 طمع مشرکان در نرمش هود 

 قطع امید مشرکان از نرمش 

خوب‏

3

 یادآورى به همراه انذار 

 سرزمین عاد (ارم

 گفتارى 

 ذکر نعمت‏ها، اشاره به عذاب 

 غفلت عمیق مشرکان 

 غفلت زدایى 

 ضعیف‏ 

4

 نُصح و امانت 

سرزمین عاد (ارم

 عملى 

 سخن نرم، هشدار به عذاب، یادآورى نعمت‏ها 

تأثیر روش‏هاى غیر مستقیم 

ایجاد اعتماد 

 ضعیف‏ 

5

 ادب و احترام دربرابر ناسزا و تهمت 

 اجتماع بزرگان قوم 

 گفتارى - عملى 

نرمى و اغماض دربرابر تندى و اتهام 

تکبر و تند خویى قوم عاد 

 بیدارساختن فطرت آنها 

 متوسط 

6

عدم درخواست مزد 

سرزمین قوم عاد 

 گفتارى 

 جملات صریح 

 تصور باطل مشرکان 

 دفع شبهه منافع شخصى 

متوسط

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت هود

تحقیق در مورد حضرت زینب

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد حضرت زینب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حضرت زینب


 تحقیق در مورد حضرت زینب

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه10 21

 

فهرست مطالب ندارد 

السلام علیکِ یا زینب کبری، السلام علیکِ یا بنت رسول الله، السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین (سلام الله)

ای فروغ تابنده کوثر! ای پرستار شهادت! تو بانوی فصاحتی و اعجاز. نطق آتشین تو قلب سنگی کوفیان را ذوب کرد، اشک از چشمان آنها به راه انداخت و به سینه های کویری شان گسیل داشت. تو فرزند کوثری! تو جرعه ناب کوثری! نامت همیشه درس آموز عزت و یادت هماره الهام بخش شرف و مردانگی باد.

 

 

حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ... پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.

در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.

هنگامی که  سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند.

امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی میباشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را " زینب " بگذار، چرا که  این را در لوح محفوظ نوشته ایم.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود:  به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم  که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری (علیها سلام) شبیه است.

 

هوش و ذکاوت:

صاحب کتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذکاوت آن بانوى بزرگوار چنین می نویسد:

در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است.

و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر می کند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل می نویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را از حضرت زینب سلام اللّه علیها روایت کرده و می گوید: حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..»

دقت کنیم که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فسلفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.

 

فصاحت و بلاغت:

کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد. همان بانویى که امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنى:

«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید که تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى که بشرى تو را تفهیم ننموده است».

در اینجا مرورى کوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکى از بزرگترین حرکتهاى آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنى امیه را به شدّت لرزاند می کنیم:

«به خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود ندریدى.

اى یزید! در آن روزى که خداوند بدنهاى پاک شهیدانمان را حاضر می کند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهى شد، امّا می دانى در چه حالى؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى که به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون کشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند می فرماید: (کسانى را که در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلکه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى می خورند). آل عمران: 169

و اى یزید! براى تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى کسى که این مقام را براى تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست که چه جانشین بدى براى خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.

حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر  و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.

پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند.

صدیقه توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) است. همو که در بزرگواری و کرامتش بسیار سخن ها گفته و نوشته اند.

او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در برابر نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.
زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است.
این بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.

ایثار، فداکاری، وزانت عقل، صبر و بردباری، علم وسیع و دانش وافر، سخنان سنجیده و منطقی او در فرصت های حساس توأم با آن مظلومیت و ستم های جانکاهی که به او وارد آمده است، از او چهره یک شخصیت بی نظیر، رزم آور شجاع، جهادگر بی باک و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسیم نموده است که تا چرخ زمان حرکت دارد، تا نسل ها در روی زمین حیات دارند و تا زمین دور خورشید می گردد این چراغ فروزان، نورافکن جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.

 

کرامات

به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند که در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى می باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام که حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن حضرت مشکلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.

حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت براى حل مشکلات بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.

به عنوان مثال شبلنجى یکى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار می نویسد:

«شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در کتابش مشارق الانوار می گوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشکلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیده اى در مدح آن حضرت سرودم که مطلع آن چنین بود:

آلِ طاها لَکُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواکُمْ بِما لَکُمْ آلآء

و خدا به برکت آن بانوى گرامى مشکل مرا حل کرد.

 

شهادت آن حضرت:

حضرت زینب سلام ا... علیها، شیرزن دشت کربلا سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.

مزار ملکوتى آن حضرت (دمشق/سوریه)، اینک زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشد

سومین فرزند ارجمند خاندان وحى و رسالت و دودمان پاک و بلندآوازه‏ى امامت بود. نگارنده او را بسیار بى‏نیاز از تعریف و تمجید مى‏نگرد چرا که در وصف بانویى گرانقدر که پدرش امیر مؤمنان و مادرش سالار بانوان جهان «فاطمه» پاره‏ى تن پیامبر و دو برادرش «حسن» و «حسین» سالار جوانان بهشت هستند، چه چیزى مى‏تواند بنویسد؟
راستى که او میوه‏ى فضیلت‏ها و ثمره‏ى عظمت‏هایى بود که هاله‏اى از شرف و پاکى و قداست و شکوه از هر سو او را در میان گرفته بود.
با این بیان شما خواننده‏ى عزیز دیگر از سینه‏ى پربار و آکنده از عشق و ایمانى که او را شیر داد و از دامان پاکى که او را بسان گل پرورید، و از تربیت و پرورشى که همواره در مورد او بکار رفت، و از بیت رفیعى که او در آنجا دیده به جهان گشود، و از عامل وراثت و آنچه از این راه به او ارزانى گردید، و نیز عکس‏العمل و بازتاب شیوه‏هاى تربیتى و تأثیر جو مقدس خانوادگى که روح بزرگ او اثر نهاد، و نیز از ارزشهاى اخلاقى و مواهب بى‏شمارى که به او ارزانى داشت و در مزرعه‏ى پربار وجود او به گل نشست و شکوفا گردید، چیزى مپرس و مگو که وصف‏ناپذیر است!
اما راستى چقدر دردناک است که بگوییم تاریخ در مورد او ستم و بیداد روا داشت، همانگونه که در مورد پدر و مادر گرانمایه‏اش، چرا که تاریخ آنسان که شایسته و بایسته است زندگى او را پى نگرفت و آنگونه که زیبنده‏ى شخصیت بانوى اندیشمند و فرزانه‏ى «بنى‏هاشم» و نواده‏ى پیامبر خدا و قهرمان بزرگ ایمان و شجاعتى چون «زینب» باشد، زندگى او را ترسیم ننموده است.

هدیه آسمان
به هر حال آنگاه که او دیده به جهان گشود، نیاى گرانقدرش پیامبر نام او را «زینب» نهاد. واژه‏ى مقدس و جانبخشى که از «زین» و «اب» شکل گرفته است و به مفهوم زینت و آراستگى پدر مى‏باشد.
نویسنده‏ى کتاب «الحسین و بطلة کربلا» مقاله‏اى را از یک روزنامه‏ى پر تیراژ مصرى که پیرامون شخصیت والاى این بانوى بزرگ نوشته شده است در کتاب خویش مى‏آورد که ما در اینجا فرازهایى از آن را مى‏آوریم و مى‏گذریم:
زینب دخت امیر مؤمنان در ماه شعبان به سال پنجم از هجرت دیده به جهان گشود. مادرش او را نزد پدر والامقامش على علیه‏السلام آورد و گفت: على جان! این نوزاد را بگیر و براى او نامى شایسته برگزین.
على علیه‏السلام فرمود: من در نامگذارى فرزندم بر پیامبر خدا پیشى نمى‏گیرم.
آن روز پیامبر در سفر بود. هنگامى که آمد، به خانه‏ى «فاطمه» وارد شد. از او خواستند تا نامى بر نوزاد خاندان رسالت برگزیند که فرمود: «من بر پروردگارم سبقت نمى‏جویم.»
در این لحظات بود که فرشته‏ى وحى فرود آمد و با تقدیم سلام و تهنیت خدا به پیامبرش گفت: «اى پیامبر خدا! نام این نوزاد مبارک «زینب» است، چرا که خدا این نام زیبا و شایسته را براى او برگزیده است.»

سمبل پایدارى
آرى این بانوى بزرگ، هم داراى زندگى درخشان و تاریخ سرشار از فضایل انسانى و ارزشهاى اخلاقى است و هم همه‏ى مراحل زندگى الهام‏بخش و درس‏آموزش با حوادث اندوهبار و درد و رنج آمیخته بود.
در بخش مهمى از عمرش به طول ربع قرن با فاجعه‏ى جانسوز رحلت نیاى گرانقدرش پیامبر و مام شایسته‏اش «فاطمه» و رخدادهاى سخت دیگرى، روبرو گردید. آنگاه با روزگار سختى روبرو شد که پدرش امیر مؤمنان خانه‏نشین گردید و آزادى و امنیت و همه‏ى امکانات از او سلب شد.
سپس هجرت پدرش از مدینه به کوفه که مرکز حکومت پدرش گردید، پیش آمد و از پى آن اراده‏ى حکیمانه‏ى الهى او را با شهادت پدر- یعنى حادثه‏ى دردناک و فاجعه‏ى تکاندهنده‏اى که آسمانها را به لرزه درآورد- داغدار ساخت. به دنبال آن شاهد و ناظر جنگ ظالمانه‏اى بود که معاویه بر ضد برادرش، حضرت مجتبى علیه‏السلام و شیعیان او شعله‏ور ساخت و پس از آن هم با نقشه‏ى ابلیسى خویش آن حضرت را با سم خیانت به شهادت رسانید و سیطره‏ى استبدادى خویش را به ضرب زور و فریب و خیانت و تطمیع به جهان اسلام تحمیل کرد. پس از سالیانى چند ناگهان آن بانوى قهرمان با رخداد دیگرى که براستى بزرگترین فاجعه‏ى تاریخ بود، روبرو گردید. فاجعه‏ى تکان‏دهنده و خونبارى که داراى ابعاد گوناگون و مسیرى طولانى بود. اما شگفت اینجاست که این بانوى قهرمان در برابر این حوادث سخت و شکننده، قهرمانانه و نستوه، پایدارى ورزید و بى‏آنکه احساس شکست یا پریشانى نماید و یا اعصاب پولادین خویش را از دست بدهد و یا بر هوشمندى و آگاهى و درایت‏اش خدشه‏اى وارد آید، رسالت سترگ و پرشکوه خویش را از آغاز تا انجام به شایستگى انجام داد و پا به پاى انجام وظیفه و رساندن پیام، به مدینه بازگشت.
پس از این پایدارى شگرف در راه حق و عدالت، استبداد حاکم او را تبعید ساخت و آن بانوى بزرگ به «مصر» رفت و خدا چنین مقرر فرمود که آن حضرت در همانجا جهان را بدرود گوید و پرونده‏ى سراسر افتخار زندگى شگفت‏انگیز و الهام‏بخش او در سرزمین «نیل» گشوده بماند و آرامگاهش پناهگاه و نقطه‏ى امید میلیونها قلب و دل در طول عصرها و نسلها... گردد.

زینب«ع»

زینب کبرى سلام الله علیها،پیامبر خون شهداى کربلا و همراه حسین«ع»در نهضت خونین عاشورا .حضرت زینب،دختر امیر المؤمنین و فاطمه زهرا«ع»در سال پنجم هجرى،روز 5 جمادى الأولى در مدینه،پس از امام حسین«ع»به دنیا آمد.از القاب اوست:عقیله بنى هاشم،عقیله طالبیین،موثقه،عارفه،عالمه،محدثه،فاضله،کامله،عابده آل على.زینب را مخفف«زین اب»دانسته‏اند،یعنى زینت پدر.

امام حسین«ع»هنگام دیدار،به احترامش از جا برمى‏خاست.زینب کبرى،از جدش رسول خدا و پدرش امیر المؤمنین و مادرش فاطمه زهرا«ع»حدیث روایت کرده است.(1)این بانوى بزرگ،داراى قوت قلب،فصاحت زبان،شجاعت،زهد و ورع،عفاف و شهامت فوق العاده بود.(2) شوهرش،عبد الله بن جعفر(پسر عموى خودش)بود.از این ازدواج،دو پسر حضرت زینب به نامهاى محمد و عون،در کربلا به شهادت رسیدند.

وقتى امام حسین«ع»پس از امتناع از بیعت با یزید،از مدینه به قصد مکه خارج شد، زینب نیز با این دو فرزند،همراه برادر گشت.در طول نهضت عاشورا،نقش فداکاریهاى عظیم زینب،بسیار بود.سرپرست کاروان اسیران اهل بیت و مراقبت کننده از امام زین العابدین«ع»و افشاگر ستمگرى‏هاى حکام اموى با خطبه‏هاى آتشین بود.زینب،هم دختر شهید بود،هم خواهر شهید،هم مادر شهید،هم عمه شهید.پس از عاشورا و در سفر اسارت،در کوفه و دمشق،خطابه‏هاى آتشینى ایراد کرد و رمز بقاى حماسه کربلا و بیدارى مردم گشت.پس از بازگشت به مدینه نیز،در مجالس ذکرى که براى شهداى کربلا داشت،به سخنورى و افشاگرى مى‏پرداخت.وى به«قهرمان صبر»شهرت یافت.

در سال 63 و به نقلى 65 هجرى درگذشت.قبرش در زینبیه(در سوریه کنونى)است.

برخى نیز معتقدند مدفن او در مصر است.در کتاب«خیرات الحسان»آمده است:در مدینه قحطى پیش آمد.زینب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام کوچ کردند و قطعه زمینى داشتند.زینب در همانجا در سال 65 هجرى در گذشت و در همان مکان دفن شد.(3)

صبح ازل طلیعه ایام زینب است‏

پاینده تا به شام ابد نام زینب است‏

در راه دین لباس شهامت چو دوختند

زیبنده آن لباس بر اندام زینب است‏

بارزترین بعد زندگى حضرت زینب،همان پاسدارى از فرهنگ عاشورا بود که با خطابه‏هایش،پیام خون حسین«ع»را به جهانیان رساند.در این زمینه،نوشته‏ها و سروده‏هاى بسیارى است،از جمله این شعر:

سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا مى‏ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ‏

پشت ابرى از ریا مى‏ماند اگر زینب نبود

چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان‏

در کویر تفته جا مى‏ماند اگر زینب نبود

زخمه زخمى‏ترین فریاد،در چنگ سکوت‏

از طراز نغمه وا مى‏ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر،استخوان اشگ سرخ‏

در گلوى چشمها مى‏ماند اگر زینب نبود

ذو الجناح داد خواهى،بى‏سوار و بى‏لگام‏

در بیابانها رها مى‏ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ،سیل انقلاب‏

پشت کوه فتنه‏ها مى‏ماند اگر زینب نبود(4)

خود زینب نیز از فصاحت و ادب برخوردار بود.در هنگام دیدن سر بریده برادر، خطاب به او چنین سرود:«یا هلالا لما استتم کمالا...»بعدها هم در سوگ حسین«ع»

اشعارى سرود،با این مطلع:«على الطف السلام و ساکنیه...»:سلام بر کربلا و برآرمیدگان آن دشت،که روح خدا در آن قبه‏ها و بارگاههاست.جانهاى افلاکى و پاکى که در زمین خاکى،مقدس و متعالى شدند،آرامگاه جوانمردانى که خدا را پرستیدند و در آن دشتها و هامونها خفتند .سرانجام،گورهاى خاموششان را قبه‏هایى افراشته در برخواهد گرفت،و بارگاهى خواهد شد،داراى صحنهاى گسترده و باز...

نقش تربیتی حضرت زینب(س)بعد از عاشورا

گروه گزارش: یکی از چهره‌هائی که در حادثه کربلا نقش تعیین کننده‌ و محوری در پیام رسانی نهضت حسینی و زنده‌نگه داشتن پیام عاشورا داشت، حضرت زینب(س)بود. هرچند بیشترین نقش این بانوی بزرگ، رهبری اسراء بود؛ اما توجه ایشان به مباحث تربیتی به عنوان عمده‌ترین نقش زن در عالم هستی، با آن همه مصائب و مشکلات، بسیار قابل تأمل است.

 

حرم حضرت زینب(س)

«مریم معین الاسلام»، روان شناس و مدیر دفتر پژوهش فرهنگی بانوان درباره نقش تربیتی حضرت زینب(س) می‌گوید: «یکی از درس‌های تربیتی زینب(س)توجه کامل ایشان در ارتباط با تربیت افراد تحت مدیریت ایشان در جریان ارسات است. ایشان به گونه‌ای عمل می‌کردند که دیگرانی که شاهد رفتار ایشان بودند از رفتار ایشان درس گرفتند و تربیت می‌شدند.

یکی از درس‌های تربیتی حضرت زینب(س)تقید به اصول در جریان سخت اسارت بود.

این جریان را همه شنیدیم که در هنگام عبور کاروان از کوفه، مردم کوچه و بازار، وقتی روی زرد و حالت ضعف بچه‌ها را مشاهده می‌کردند به آنها نان و خوراکی می‌دادند. حضرت زینب(س) وقتی مشاهده کردند اهل کوفه به بچه‌ها نان می‌دادند، آنها را از بچه‌ها می‌گرفتند.

حضرت می‌دانستند که بچه‌ها گرسنه‌اند و نیاز به غذا دارند، ولی چون صدقه بر اهل بیت حرام است، اجازه‌ی خوردن آن را نمی‌دادند. ما می‌بینیم حضرت زینب(س)حتی در شرایطی که بچه‌ها نیاز به غذا داشتند، روی اصول خود که نخوردن لقمه حرام و عدم ارتکاب به حرام است می‌ایستند و اجازه نمی‌دهند از نان و خوراکی که به بچه‌ها به عنوان صدقه داده شده بود، استفاده کنند که این برای ما بسیار درس آموز است.

در فرهنگ جامعه ما اینگونه جا افتاده که به عنوان مثال در شب عروسی، اگر حجاب ما از بین برود یا کار حرامی را انجام دهیم چون یک شب است، اشکالی ندارد؛ ولی حضرت با این کارشان به ما نشان دادند که نه تنها در لحظات شادی هیچ مجوزی برای ارتکاب به حرام نیست؛ بلکه در سخت‌ترین شرایط هم نباید انسان مرتکب عمل حرام شود.

«معصومه شریفی»، مدرس حوزه و دانشگاه به نقش انسان سازی زنان اشاره می‌کند و می‌گوید: «آن مادری که از ابتدای دوران بارداری خود مال شبه‌دار نمی‌خورد و بعد از به دنیا آمدن فرزند نیز همواره به حلال بودن خوراک و پوشش او توجه دارد، قطعاً این فرزند وقتی بزرگتر شد، یک انسان صالح و مفید برای جامعه خواهد بود و این واقعیتی است که از دامان زن، مرد به معراج می‌رود.»

توجه حضرت زینب (س)به مضامین تربیتی در سخنرانی‌هائی که در مجالس ابن زیاد و یزید داشتند نیز بسیار قابل توجه است. در این سخنرانی‌ یکی از درس‌های تربیتی که به همه می‌دهند این است که بدون امر به معروف و نهی از منکر تربیت امکان ندارد؛ ایشان در عین اسارت در مجلس خلیفه زمان، از امر به معروف و نهی از منکر یزید دست برنمی‌دارند و می‌گویند: آیا این نشانه عدل است که تو زنان رسول خدا را بدون حجاب نگه داری و زنان خود را در پشت پرده بگذاری؟

«معصومه شریفی»، نیز به تأثیر این نقش تربیتی حضرت زینب(س) اشاره می‌کند و می‌گوید: «زینب(س) با مدیریت خاص خود، مردم را به محاکمه درونی کشید و پیش از آنکه با اندیشه‌ها سخن بگوید با قلب‌های مردم سخن گفت تا آنجا که همه کسانی که به این خاندان اهانت کردند از امام سجاد(س) اجازه خواستند تا در رکابشان شمشیر بزنند. که حضرت سجاد(ع) فرمودند: هم اکنون دیر شده و حتی اگر بیایید باز هم شمشیرهایتان بر علیه ما خواهد بود. این بیدارگری‌ها باعث شد تا عبیدالله دیگر نتواند تا آنها را در شام نگه دارد و آنها را به مدینه بزارگرداندند و در واقع می‌توان گفت نقش زینب (س)‌و دیگر زنان در واقع عاشورا کمتر از مبارزات صحنه عاشورا و نقش حسین (ع) و یارانش نبود.

خطبه‌ها و سخنرانی زینب(س) در کاخ یزید، آنچنان فضا را دگرگون کرد که یزید مجبور شد، چهره عوض کند و همه تقصیرها را به گردن ابن زیاد بیندازد و اجازه عزاداری به اهل بیت بدهد.»

این‌ها نشان می‌دهد که حتی اگر شخص در آن شرایط قرار گرفته باشد و می‌خواهد کار تربیتی انجام دهد باید امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکند.

مسأله بعدی، اقتدار مربی است. حضرت زینب(س) به عنوان مربی این کاروان آنچنان با اقتدار وارد مجلس ابن زیاد می‌شوند که اقتدار و هیبت ایشان همگان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

زینب(س)آنچنان با بی‌اعتنایی وارد مجلس یزید می‌شود که فضای مجلس بر علیه یزد رقم می‌خورد و می‌گوید: «من هذه المتکبرة»؛ این زن متکبر کیست که با این هیبت و بی‌اعتنایی وارد مجلس شد و به گوشه‌ای رفت.»

زینبی که اسیر است و باید در بند یزید باشد و از موضع ضعف برخورد کند؛ با چنان اقتدار و بی‌اعتنایی با یزید برخورد می‌کند که پایه‌های کاخ او متزلزل می‌شود.

یعنی مربی باید با اقتدار باشد تا بتواند کار تربیتی او تأثیر داشته باشد و گرنه اگر فردی منفعل باشد و در مقابل حوادث کمر خم کند و از پا در آید و ضعف و انفعال خودش را به دیگران نشان دهد، نمی‌تواند کار تربیتی خود را انجام دهد.

حجة الاسلام «مهدی پیشوائی» نیز به جریان دفاع حضرت زینب(س)از امام سجاد(ع) در مجلس ابن زیاد اشاره می‌کند و می‌گوید: «وقتی عبیدالله بن زیاد، با امام سجاد(ع)درگیر لفظی شد و اهانت‌های ابن زیاد را پاسخ داد. ابن زیاد عصبانی شد و جلاد خواست که گردن این جوان را بزند که حضرت زینب(س) خروش برآورد و گفت: «عبیدالله تو جوانان و مردان ما را کشتی و کسی از آنها باقی نگذاشتنی، فقط یک جوان برای ما باقی مانده و اگر بخواهی او را نیز بکشی، اول باید مرا بکشی و آن قدر با او محاجه کرد که عبیدالله کوتاه آمد. بعضی از حاضرین نیز وساطت کردند که امیر این یک زن داغ دیده است و ادب و عرف عرب ایجاب نمی‌کند که با یک زن اینگونه برخورد کنی. این از نقش‌های بزرگ حضرت زینب(س) است و این نشان می‌دهد که این بانوی بزرگ، دارای روحیه بزرگی بوده است.»

مسأله بعد، بینش مربی است. ایشان آنچنان نسبت به مسائل دینی بینش دارند که تمام سخنرانی‌های خود را مستند به آیات قرآن می‌کنند و این یکی از فعالیت‌های تربیتی حضرت است. بنابراین حرف‌های ما در صورتی تأثیر تربیتی دارد که بتواند مستند باشد و مخصوصاً مستند به آیات الهی باشد.»

حجة الاسلام «مهدی پیشوائی»، نیز با اشاره به آگاهی حضرت زینب(س)از میراث‌های معنوی اهل بیت می‌گوید: «زمانی‌که امام سجاد(ع)به عمه‌شان زینب(س)فرمودند، عمه جان می‌بینی حتی کسی نیست که کشته شدگان ما را دفن کند. حضرت زینب(س)حدیث ام ایمن را که رسول خدا(س)پیشگویی کرده بود، برای حضرت سجاد(ع) می‌خوانند که افرادی بعد از شهادت آنها به کربلا می‌آیند و این بدنها را به خاک می‌سپارند و بر هر مرقد علامتی نصب می‌کنند تا شناخته ‌شوند و از راه‌های دور برای زیارت می‌آیند که اینها جزء حدیث ام ایمن بود. حضرت زینب(س) این حدیث را برای حضرت سجاد(ع) در قتلگاه خواند که این آگاهی حضرت ازمیراث‌های معنوی اهل بیت بود.»

مسأله دیگر ولایت مداری حضرت زینب(س) است. ایشان نشان دادند انسان اگر می‌خواهد تربیت شود، باید تحت ولایت معصوم باشد. لذا تا زمانی که امام حسین(ع) بودند خودشان را تحت ولایت حسین(ع) قرار می‌دادند و بدون اذن ایشان هیچ کاری را انجام نمی‌دادند و دقیقاً تابع امر امام خویش بودند و هرچه که امام می‌گفتند، عمل می‌کردند. بعد از اینکه امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، خودشان را تحت ولایت امام سجاد(ع) قرار می‌دهند و هر کاری که می‌خواهند انجام دهند با اذن ولی خدا و امام زمانشان انجام می‌دهند.

بنابر این ما در صورتی به معنای واقعی، تربیت می‌شویم که تحت لوای ولایت معصوم قرار بگیریم. چرا که اگر تحت ولایت معصوم نباشیم، قطعاً تحت لوای شیطان قرار خواهیم گرفت و در این صورت تربیت ممکن نخواهد بود.»

صبر عارفانه حضرت زینب(س)از دیگر مسائل تربیتی است که «معصومه شریفی» به آن اشاره می‌کند.

او می‌گوید: «هیچ یک از مصائب و مشکلاتی که به حضرت زینب(س)وارد می‌شود، نتوانست زینب (س)را از پا در آورد و وقتی یزید از روی خشم و با تمام بی‌شرمی می‌گوید: «زینب! دیدی خدا چه به روز شما آورد؟ حضرت با نهایت صلابت می‌فرمایند: «من به جز زیبایی چیز دیگری ندیدم.» زینب(س)همه این مصائب را زیبائی می‌داند، چون در راه رضایت خدا و انجام وظیفه بوده است.

فکر این قضیه و اینکه اگر مصیبتی از اقوام و نزدیکان به ما برسد، چقدر ما را از پای در می‌آورد. اما چه باعث شد که زینب (س) همچون کوه استوار بایستد

حضرت ابا عبدالله در آخرین وداع خود و در صحنه‌ای که هیچ یار و یاوری باقی نمانده و تمامی اصحاب شهید شده بودند، هنگامی که همه اهل بیت گرد ایشان جمع شده بودند، با جملاتی رسالت عظیم پس از واقعه عاشورا را به اهل بیتشان گوشزد و آنان را آماده مصائب کردند و فرمودند: «خود را آماده بلا کنید و بدانید شما پیروز هستید. آنچنان این سخنان، زینب(س) را مقام می‌سازد که او کاروان سالار آن کاروان می‌شود، به گونه‌ای که همه مردان و ظالمین را از پای در می‌آورد و خطبه‌هایی را در دربار یزید می‌خواند که پایه‌های حکومت 25 ساله او را متزلزل می‌کند.

زینب(س) سختی‌ها را متحمل می‌شود چون آن را آغاز رسالت عظیمی می‌داند، چون انسان‌های بزرگ پایان نمی‌شناسند و این فرهنگی است که زینب(س)آن را اینگونه بیان می‌کند که هرکس فکر کند که پایان است دیگر آغازی برای او وجود ندارد و فرهنگ زینب اینگونه است که پایان برای خود نمی‌شناسد.

او به نقش کلیدی و تأثیرگذار حضرت زینب(س)در پیام‌رسانی واقعه عاشورا اشاره می‌کند و می‌گوید: «اهل بیت امام حسین(ع)بعد از حادثه کربلا، رسالت عظیمی را به دوش داشتند و اگر در واقعه عاشورا حضور نداشتند، اهداف قیام اباعبدالله دگرگون می‌شد و به هدف نمی‌رسید.

آنها کسانی بودند که همه وقایع عاشورا با چشم خود دیدند و با تمام وجود لمس کردند و گویا فیلمبرداری کاملی از واقعه عاشورا انجام دادند و در مسیر این رسالت سخت و خطیر، شروع به تبلیغ و پیام رسانی واقعه عاشورا کردند که اگر این پیام رسانی نبود، رسالت ابا عبدالله و خون پاکش در کربلا مدفون می‌شد و در کشاکش تبلیغات روز مدارانه اموی گم می‌شد و به قول شاعر: «سرنی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود، کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود»

در واقع می‌توانیم بگوییم زینب، غدیر عاشورا است. به این معنا که همانطور که خداوند در صحنه غدیر فرمود: «یا ایهالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته»‌، اگر زینب(س)نیز درحادثه عاشورا حضور نداشت، رسالت اباعبدالله ناقص و ناتمام می‌ماند.»

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت زینب

تحقیق در مورد حضرت آیت الله سید على خامنه‌ای

اختصاصی از فی لوو تحقیق در مورد حضرت آیت الله سید على خامنه‌ای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حضرت آیت الله سید على خامنه‌ای


تحقیق در مورد حضرت آیت الله سید على خامنه‌ای

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:13

فهرست:

در حوزه علمیه

در حوزه علمیه نجف اشرف

در حوزه علمیه قم

رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنه‌ای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه‌ای ، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنه‌ای مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.  

رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى گویند:  پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق       مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر دوران تحصیل ابتدایى را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» گذراندند

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت آیت الله سید على خامنه‌ای